در اين زمينه نمونه زياد است از زمان حضرت امير شروع میكنم ما در
تاريخ اينطور میخوانيم كه اميرالمؤمنين علی ( ع ) در زمان خلافتشان مكرر
اين جمله را می فرمود كه تا من زنده هستم هر سؤالی داريد از من بپرسيد كه
اگر بميرم و در ميان شما نباشم ديگر كسی را پيدا نخواهيد كرد كه اينگونه
از شما بخواهد كه از او سؤال كنيد : « سلونی قبل ان تفقدونی » نوشته اند
يك مرتبه شخصی از پای منبر بلند شد و با يك تجاسرو بيان جسارت آميزی
گفت : « ايها المدعی ما لا يعلم و المقلد ما لا يفهم انا السائل فاجب » .
ای مدعی ( العياذ بالله ) جاهل و ای كسی كه نفهميده حرف میزنی ! من سؤال
میكنم تو جواب بده وقتی به قيافه اش نگاه كردند ديدند اتفاقا به مسلمين
هم نمی خورد فقط قيافه اش را توضيح داده اند كه آدم لاغر اندامی بود و
موی مجعد و درازی داشت ، كتابی را هم به گردنش آويخته بود كانه من
مهوده العرب يعنی قيافه اش شبيه بود به عربهايی كه يهودی شدند تا
اينگونه جسارت كرد اصحاب اميرالمؤمنين با ناراحتی بپاخاستند و خواستند
اذيتش كنند ، اين كسيت كه جسارت میكند ؟ ! علی ( ع ) جمله ای دارد ،
فرمود بنشينيد « ان الطيش لا يقوم به حجج الله و لا تظهر به براهين الله »
. فرمود اين شخص سؤال دارد ، از من جواب میخواهد شما خشم گرفتيد ،
میخواهيد خشونت به خرج بدهيد ، غضب كرديد ، عصبانيت به خرج میدهيد ،
با عصبانيت نمی شود دين خدا را قائم و راست كرد ، با عصبانيت برهان
خدا ظاهر نمی شود بنشينيد سرجايتان بعد رو كرد به آن مرد و فرمود :
« اسئل بكل لسانك و ما فی جوانحك » فرمود بپرس با تمام زبانت يعنی هر
چه میخواهد دل تنگت بگو هر چه در درون دل داری بگو همين يك جمله كافی
بود كه اين آدم را از ابتدا نرم كند شروع كرد به سؤال
|