نمی شود كه وجود اشياء را انكار بكنيم اگر از ما بپرسند حقيقت برق چيست‏
نمی دانيم ، حقيقت ماده چيست نمی دانيم ، حقيقت انرژی چيست نمی دانيم‏
، حقيقت نور چيست نمی دانيم ، اما وجود اينها را انكار نمی كنيم حقيقت‏
حيات چيست ؟ يك بشر هنوز پيدا نشده است كه ادعا بكند من می‏توانم‏
بگويم حقيقت حيات چيست اما وجود حيات را انكار نمی كنيم چون آثار
حيات را می‏بينيم به خدا در اين حدود همه مردم می‏توانند معرفت پيدا كنند
كه خدايی هست ، ذات لايزالی هست ، ذات ازلی و ابدی هست ، ذات ازلی و
ابدی هست ، ذاتی كه بی نياز از همه چيز است ، ذاتی كه مبدأ همه اشياء
است ، ذاتی كه عالم است به مخلوقات خودش ، قادر است بر همه چيز در
اين حدود همه می‏توانند درك كنند حالا راز قضا و قدر را فرض كنيم هيچكس‏
نتواند درك كند يا بعضی افراد بتوانند درك كنند ولی افراد ديگر نتوانند
درك كنند ، اين مضربه جايی نيست اينست كه اسلام نه تنها به مردم اجازه‏
می‏دهد بلكه فرمان می‏دهد كه در اينگونه مسائل فكر كنند ، درباره معاد فكر
كنند ، و نمونه تفكر به دست مردم می‏دهد ، درباره نبوت فكر كنند ، و
درباره ساير مسائل چرا ؟ روی اطمينانی است كه اسلام به منطق خودش دارد
روی اين حساب است كه پايه اين دين روی منطق و فكر و تفكر است .
من مكرر در نوشته های خودم نوشته ام : من هرگز از پيدايش افراد شكاك‏
در اجتماع كه عليه اسلام سخنرانی كنند و مقاله بنويسند ، متأثر كه نمی شوم‏
هيچ ، از يك نظر خوشحال هم می‏شوم چون می‏دانم پيدايش اينها سبب می‏شود
كه چهره اسلام بيشتر نمايان بشود وجود افراد شكاك و افرادی كه عليه دين‏
سخنرانی می‏كنند ، وقتی خطرناك است كه حاميان دين آنقدر مرده و بی روح‏