جهان . حد و مرتبه يكی است منتها برخورداری اين جهان محدود است ، ما
عبادت می‏كنيم برای اينكه در جهان ديگر متمتع و برخوردار بشويم و
مقصودمان از تمتع و برخورداری همين نوع برخورداريهائی است كه در دنياست‏
منتها آنجا كاملتر و بيشتر است ، حور است و قصور و گلابی و سيب و . . .
اگر چنين بگوئيم ، در واقع كمال انسان را از حد حيوانی بالاتر نبرده‏ايم‏
. البته انسان را موجود قابل بقا در جهان ديگر دانسته‏ايم ولی حيوانی كه‏
در جهان ديگر هم می‏تواند به زندگی حيوانی خود ادامه دهد ، و كمال ديگری‏
برای انسان نيست .
اين عبادت به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام عباده الاجراء يا عباده‏
العبيد است ولی عباده الاحرار نيست . عباده الاحرار هرگز وسيله اينگونه‏
برخورداريها نيست كما اينكه وسيله رهايی از آلام مادی و جسمانی هم نيست‏
. می‏فرمايد : « ان قوما عبدوا الله طلبا للجنه فتلك عباده الاجراء و ان‏
قوما عبدوا الله خوفا فتلك عباده العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا له (
حباله ) فتلك عباده الاحرار » ( 1 ) اگر عبادت را به نحو عبادشالاحرار
بدانيم ، مساله برمی‏گردد به اينكه كمال انسان بالاتر است از حد مشتهيات‏
حيوانی ولو در جهان ديگر برای انسان تامين شود ، بلكه در حد عبادتهای "
شاكرانه " و " محبانه " و " عاشقانه " است . و آنوقت " پرستش "
مفهومی برابر مفهوم عشق نسبت به حقيقت پيدا می‏كند و خدا يك وسيله برای‏
زندگی انسان ولو در آخرت نيست ، بلكه خودش حقيقت و مطلوب حقيقی‏
می‏گردد : « يا ولی المؤمنين يا غايه آمال العارفين »

پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، حكمت 229 رجوع شود به پاورقی صفحه . 134