است ؟ و چگونه تظاهر می‏كنند ؟ هميشه طوری عمل می‏كنند كه مسلك مافوق همه‏
چيز جلوه می‏كند . و حال آنكه طبق اين مكتب ، مسلك چيزی نيست ، وسيله‏ای‏
است برای رسيدن به منافع زندگی . بر اساس مكتب مادی ، مسلك حكم‏
نقشه‏ای را دارد كه مهندس برای ساختمان می‏كشد . نقشه خودش در مقابل‏
ساختمان تقدسی ندارد بلكه وسيله‏ای است برای ساختمان . بهترين نقشه‏ها در
مقابل ساختمانی كه بر اساس آن ساخته می‏شود ، فرع است و ساختمان ، اصل‏
. ساختمان هرگز نبايد فدای نقشه شود بلكه نقشه برای ساختمان است .
حداكثر اين است كه مسلك بهترين طرح و نقشه برای ساختمان اجتماع است‏
ولی چرا ديگر خود اين نقشه برای من حكم يك بت را پيدا كند و معبود من‏
قرار گيرد ؟ نقشه برای ساختمان است و ساختمان برای من ، بعد من فدای‏
نقشه بشوم ؟ ! اين حرف اساسا معنا ندارد . ولی در عين حال به مسلك به‏
عنوان وسيله برای ساختمان اجتماع و وسيله برای زندگی افراد نگاه نمی‏شود ،
بلكه به عنوان يك امر دارای نوعی قد است و بزرگی كه افتخار يك انسان‏
اين است كه خود را فدای آن بكند نگاه می‏شود ، گو اينكه اين را بی‏مبنا و
بی اساس هم بگويند ولی بالاخره چاره‏ای ندارد و حتی به صورت تلقين هم كه‏
شده به خود و ديگران تلقين می‏كنند .

جامعه نيازمند ارزشهای معنوی است

بنابراين هيچ اجتماعی از يك سلسله " هدفهای معنوی " يا بقول‏
امروزيها " ارزشهای معنوی " بی‏نياز نيست . حالا بايد ديد اين ارزشهای‏