پاورقی : 1 - اصول كافی ، جلد اول ، كتاب العقل و الجهل .
و زمانی زيادتر میشود .
چگونه ممكن است مخالفت ائمه اهل بيت با قياس بر اساس مخالفت با
دخالت عقل در كار دين باشد و حال آنكه آنها به تبع قرآن مجيد عقل را
حجت باطن و نبی درونی میدانستند ( 1 ) .
فقهاء شيعه نگفتند كه ادله استنباط چهار است : كتاب ، سنت ، اجماع ،
قياس ، همچنانكه نگفتند ادله استنباط سه است : كتاب ، سنت ، اجماع .
بلكه گفتند ادله استنباط چهار است : كتاب ، سنت ، اجماع ، عقل . پس
معلوم میشود علما و فقهاء شيعه به پيروی از دستور اهل بيت ، نوعی از
مداخله رای و نظر را كه به نام قياس ناميده میشد باطل میشناختند ولی حق
عقل را در اجتهاد و استنباط محفوظ میداشتند .
به علاوه میدانيم كه به موازات بحث قياس در فقه كه مورد قبول بعضی از
ائمه جماعت و انكار بعض ديگر از خود آنها بود بحث ديگری كلامی در همان
عصر مطرح شد كه در واقع يك ريشه داشت و آن بحث معروف حسن و قبح عقلی
بود . طرفداران قياس در فقه در اين مساله كلامی طرفدار حسن و قبح عقلی ،
و منكرين قياس منكر حسن و قبح عقلی شدند ولی علماء شيعه با اينكه با
قياس در فقه مخالفت كردند از حسن و قبح عقلی طرفداری كردند و لهذا در
شمار عدليه در آمدند ، و اين خود میرساند كه مخالفت با قياس بر اساس
مخالفت و انكار عقل نبوده است .
پاورقی : 1 - اصول كافی ، جلد اول ، كتاب العقل و الجهل . |