و بازگشت به پروردگار هست ، و در حقيقت اين قيامت و بازگشت به خدا
است كه توجيه كننده خلقت اين عالم است .
ما هرگز در قرآن به اين منطق برخورد نمیكنيم كه انسان آفريده شده است
كه هر چه بيشتر بداند و هر چه بيشتر بتواند ، تا اينكه انسان وقتی دانست
و توانست ، خلقت به هدف خود رسيده باشد . بلكه انسان آفريده شده است
كه خدا را پرستش كند و پرستش خدا ، خود ، هدف است . اگر انسان بداند
و هر چه بيشتر بداند و بتواند و هر چه بيشتر بتواند ، ولی مسئله شناخت
خدا كه مقدمه پرستش است ، و عبادت خداوند در ميان نباشد ، بسوی هدف
خلقت گام بر نداشته است و از نظر قرآن سعادتمند نيست . [ از نظر قرآن
] انبياء آمدهاند برای اينكه بشر را به سعادت خودش كه غايت سعادت از
نظر آنها پرستش خداوند است ، برسانند .
طبعا به اين معنا در منطق اسلام هدف اصلی از زندگی ، جز معبود چيز
ديگری نمیتوا ند باشد . يعنی قرآن میخواهد انسان را بسازد و میخواهد به
او هدف و آرمان بدهد ، و هدف و آرمانی كه اسلام میخواهد بدهد فقط خدا
است و بس ، و هر چيز ديگری جنبه مقدمی دارد نه جنبه اصالت و استقلال و
هدف اصلی .
در آياتی كه قرآن انسانهای كامل را توصيف میكند ، و يا از زبان
انسانهای كامل سخن میگويد ، آنها را اينطور معرفی میكند كه آنها هدف
زندگی را خوب درك كردهاند و روی همان هدف كار میكنند و گام بر میدارند
. از زبان ابراهيم عليهالسلام میگويد : " « وجهت وجهی للذی فطر السموات
و الارض حنيفا و ما انا من »
|