حيات من مفيد است چون من بالذات به حيات خود علاقمند هستم و اين علاقه
، غريزی من است ، طبعا به سوی آن كشيده میشوم و برای من ارزش دارد (
اگر چه اصطلاح ارزش را در ماديات نمیآورند ، ولی ارزش به معنای اعم در
ماديات هم هست ) پس يك طبيب برای من ارزش دارد ، چون بيماريها را
از من دور میكند . دوا برای ما ارزش دارد ، غذا كه بدل ما يتحلل بدن ما
خواهد بود ارزش دارد .
بعد میرسيم به امور معنوی كه ما بازاء مادی ندارد و مشت پر كن نيست .
مثلا خير رساندن به ديگران كه منفعت مادی برای انسان ندارد و در مفهوم
كلی خدمت به جامعه و نسل آينده و . . . چگونه است ؟ انسان در يك مؤسسه
فرهنگی تلاش فوق العاده و پر نشاطی میكند به حساب اينكه به نسل آينده
اين مردم خدمت میكند ، ولی به حال شخص خودش فايدهای ندارد بلكه ضرر
دارد زيرا وقت و كارش را میگيرد و نمیتواند برای خود در آمد بيشتری
كسب كند . اينها چگونه بررسی میشوند ؟ .
رابطه ارزشهای معنوی و ايمان به خدا
مسئله معنويات در زندگی بشر مسئله مهمی است و اين سؤال مطرح است كه
آيا ايمان به امور معنوی منحصرا وابستگی به ايمان به خدا دارد ؟ يعنی
ايمان به خدا سر سلسله ايمان به معنويات است ؟ و يا اينكه مانعی نيست
كه ايمان به خدا در كار نباشد ، و در عين حال
پاورقی :
> جسم ما وابسته به آن است مانند ورزش . انسان به سلامت تنش اهميت
میدهد ، ورزش هم چون موجب سلامتی آن است برايش ارزش دارد .