از نظر رذيلت ، حيوانی است غذائی میخورد و خوابی میرود و در ميان مردم
میگردد همچون گوسفندی كه نه دوست كسی است و نه دشمن كسی ، و اگر هم به
او رسيدگی كنند و آب و علفش دهند برای اين است كه در موقع از گوشتش
استفاده كنند . او نه موج موافق ايجاد میكند و نه موج مخالف . اينها يك
دسته هستند : موجودات بیارزش و انسانهای پوچ و تهی ، زير انسان نياز
دارد كه دوست بدارد و او را دوست بدارند و هم میتوانيم بگوئيم نياز
دارد كه دشمن بدارد و او را دشمن بدارند .
2 - مردمی كه جاذبه دارند اما دافعه ندارند ، با همه میجوشند و گرم
میگيرند و همه مردم از همه طبقات را مريد خود میكنند ، در زندگی همه كس
آنها را دوست دارد و كسی منكر آنان نيست ، وقتی هم كه بميرند مسلمان با
زمزمشان میشويد و هندو بدن آنها را میسوزاند .
چنان با نيك و بد خوكن كه بعد از مردنت عرفی مسلمانت به زمزم شويد
و هندو بسوزاند
بنا به دستور اين شاعر ، در جامعهای كه نيمی از آن مسلمان است و به
جنازه مرده احترام میكند و آن را غسل میدهد و گاهی برای احترام بيشتر با
آب مقدس زمزم غسل میدهند ، و نيمی هندو كه مرده را میسوزانند و
خاكسترش را بر باد میدهند ، در چنين جامعهای آنچنان زندگی كن كه مسلمان
تو را از خود بداند و بخواهد ترا پس از مرگ با آب زمزم و هندو نيز تو
را از خويش بداند و
|