می‏كند ، دليرانه يورش می‏برد . اين محبت و عشق است كه مرغ ترسو را به‏
صورت حيوانی دلير جلوه‏گر می‏سازد .
عشق و محبت ، سنگين و تنبل را چالاك و زرنگ می‏كند و حتی از كودن ،
تيزهوش می‏سازد .
پسر و دختری كه هيچكدام آنها در زمان تجردشان در هيچ چيزی نمی‏انديشيدند
مگر در آنچه مستقيما به شخص خودشان ارتباط داشت ، همينكه به هم دل‏
بستند و كانون خانوادگی تشكيل دادند برای اولين بار خود را به سرنوشت‏
موجودی ديگر علاقه‏مند می‏بينند ، شعاع خواسته هاشان وسيعتر می‏شود ، و چون‏
صاحب فرزند شدند به كلی روحشان عوض می‏شود . آن پسرك تنبل و سنگين‏
اكنون چالاك و پرتحرك شده است و آن دختركی كه به زور هم از رختخواب بر
نمی‏خواست اكنون تا صدای كودك گهواره نشينش را می‏شنود ، همچون برق‏
می‏جهد . كدام نيروست كه لختی و رخوت را برد و جوان را اينچنين حساس‏
ساخت ؟ آن ، جز عشق و محبت نيست .
عشق است كه از بخيل ، بخشنده و از كم طاقت و ناشكيبا متحمل و شكيبا
می‏سازد .
اثر عشق است كه مرغ خودخواه را كه فقط به فكر خود بود دانه‏ای جمع كند
و خود را محافظت كند به صورت موجودی سخی در می‏آورد كه چون دانه‏ای پيدا
كرد جوجه‏ها را آواز دهد ، يا يك مادر را كه تا ديروز دختری لوس و بخور
و بخواب و زودرنج و