و ماركس می‏گذارد ، می‏گويد :
" ماركس و خود من ( بايد ) قسمتی از مسؤوليت اين امر را كه گاهی‏
جوانان بيش از آنچه بايد ، به عامل اقتصادی اهميت می‏دهند ، به عهده‏
بگيريم . ما ناچار بوديم در مقابل حريفان خود بر اين اصل اساسی مورد
انكار آنان تأكيد ورزيم ، و لذا نه وقت نه موقعيت و نه فرصت آن را
داشتيم كه حق ساير عواملی را كه در عمل متقابلا سهيم بودند به جای آوريم‏
" ( 1 ) .
ولی بعضی ديگر اين تأكيد افراطی ماركس و انگلس را بر روی عوامل‏
اقتصادی به گونه‏ای ديگر در جهت عكس آنچه انگلس اظهار داشته است توضيح‏
می‏دهند . آنها می‏گو يند اين تأكيد مفرط نه در مقابل حريفان منكر بوده‏
بلكه در مقابل رقيبان طرفدار اين نظريه و به خاطر درآوردن سلاح از چنگ آن‏
رقيبان بوده است .
در كتاب تجديدنظر طلبی از ماركس تا مائو در بيان علت نگارش كتاب‏
انتقاد بر علم اقتصاد كه در اين كتاب بيش از هر نوشته ديگر تكيه يكطرفه‏
بر روی عوامل اقتصادی شده است - و ما عبارت معروف مقدمه اين كتاب را
قبلا نقل كرديم - چنين می‏گويد :
" علت ديگر نگارش انتقاد بر علم اقتصاد ، انتشار كتابی از پرودون به‏
عنوان راهنمای سفته باز در بورس و كتاب ديگری از داريمون پير و پرودون‏
بود . . . ماركس هنگامی كه می‏بيند رقيبان او ، يعنی هواداران پرودون از
يك سو و طرفداران لاسال از سوی ديگر ، بر روی عوامل اقتصادی اما به‏
شيوه‏ای اصلاح طلبانه ( نه

پاورقی :
. 1 ماركس و ماركسيسم ، ص . 245 عذر بدتر از گناه ، در حقيقت نوعی‏
لجبازی و حداقل حقيقت را فدای مصلحت كردن .