منطقی ( به تعبير خود قرآن " حكمت " ارزش و نيرو قائل است . از نظر
قرآن اين امور می‏توانند انسان را دگرگون سازند و مسير زندگی او را تغيير
دهند ، شخصيتش را عوض كنند و انقلاب معنوی در او ايجاد نمايند . قرآن‏
نقش ايدئولوژی و انديشه را محدود نمی‏داند ، برخلاف ماركسيسم و
ماترياليسم كه نقش راهنمايی و هدايت را محدود به تبديل طبقه فی‏نفسه به‏
طبقه لنفسه می‏داند ، يعنی به وارد كردن تضادهای طبقاتی در خودآگاهی ،
همين و بس .
ثانيا : اينكه گفته شد كه مخاطب قرآن " ناس " است و " ناس "
مساوی است با توده محروم ، پس مخاطب اسلام طبقه محروم است و ايدئولوژی‏
اسلامی ايدئولوژی طبقه محروم است و اسلام پيروان خود را و سربازان خود را
منحصرا از توده محروم می‏گيرد نيز غلط است . البته مخاطب اسلام " ناس‏
" است ولی " ناس " يعنی انسانها ، يعنی عموم مردم . هيچ كتاب لغتی‏
و هيچ عرف عرب زبانی " ناس " را به معنی توده محروم نگرفته و مفهوم‏
طبقه در آن نگنجانيده است . قرآن می‏گويد : " « لله علی الناس حج‏
البيت من استطاع اليه سبيلا » " ( 1 ) يعنی برای خدا بر مردم مستطيع‏
است كه حج كنند . آيا معنی دارد كه مقصود توده محروم باشد ؟ و همچنين‏
خطابات " « ياايهاالناس »" كه در قرآن فراوان آمده و در هيچ كدام‏
مقصود توده محروم نيست و عموم مردم است . عموميت خطابات قرآن نيز از
نظريه فطرت كه در قرآن مطرح است سرچشمه می‏گيرد .

پاورقی :
. 1 آل عمران / . 97