اين را چگونه بايد خواند و چگونه بايد تعبير كرد بتوانيم بگوئيم ؟ مسلما
يك چيز محدودی است . چند نفر دانشمند و اديب و فاضل كه به ادبيات‏
عرب و ادبيات فارسی آشنائی داشته باشند ، تاريخ زمان سعدی و معلومات‏
دوره او را هم بدانند گلستان را حل می‏كنند و حل هم كرده‏اند ، گلستان يك‏
كتاب حل شده است ، دو سه تا كلمه در گلستان مانده است كه هنوز قطعی و
مسلم نيست و شايد غلط نوشته شده است و شايد هم آن توجيهاتی كه گفته‏اند
درست باشد .
مثلا در ديباچه گلستان می‏گويد : [ ( . . . ذكر جميل سعدی كه در افواه‏
عوام افتاده و قصب الجيب حديثش . . . ) ] . سر اين كلمه [ ( قصب‏
الجيب ) ] مانده‏اند كه يعنی چه ؟ چون قصب به معنی نی است و جيب به‏
معنی گريبان ، ولی قصب الجيب در اينجا چه معنی می‏دهد ؟ در فلان نسخه‏
چنين بوده است و فلان نسخه ديگر چنان ، كدام فرد چنين گفته و فلان فرد
ديگر چنان . همچنين است اين شعر سعدی :
تا مرد سخن نگفته باشد
عيب و هنرش نهفته باشد
هر بيشه گمان مبر كه خالی است
شايد كه پلنگ خفته باشد
اين شعر را چند جور می‏توان خواند ، يك نوع همين جور كه خواندم ، نوع‏
ديگر : هر بيشه گمان مبر كه خالی است ( خال ) شايد كه پلنگ خفته باشد ،
و ممكن است بيشه نباشد و بيسه باشد : هر بيسه گمان مبر كه خالی است (
خال ) شايد كه پلنگ خفته باشد . خيلی‏ها گفته‏اند كه اين آخری درست است‏
.
شاهنامه فردوسی از همين قبيل است ، تاريخ بيهقی از همين قبيل است .
تاريخ بيهقی به زبان فارسی است و در عصر غزنويان نوشته شده است‏