خاصی پيروی میكند اصرار عجيبی دارد . البته قرآن يك تفاوت منطقی با
ديگران دارد و آن اينست كه ديگران به اين نكته كه [ ( فساد اخلاق در
سرنوشت و سعادت ملتها مؤثر است ) ] يا توجه ندارند و يا كمتر توجه
دارند . قرآن وقتی كه فلسفه تاريخ بشر را ذكر میكند اين طور هم تفسير
میكند ، میفرمايد : سعادت اقوام و ملتها بستگی دارد به علم و اخلاق پاك
و معنويت آنها . قرآن راجع به اينكه معنويت يك قوم در سرنوشت آنها
تأثير فراوان دارد اصرار عجيب دارد . يعنی آن چيزی كه بيشتر از مختصات
قرآن است ، گذشته از اينكه آن فلسفه كلی را قبول میكند و بلكه برای
اولين بار در دنيا بيان میكند ، اين جهت است : « و لو ان اهل القری
آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض » ( 1 ) .
پس اگر ما جبر تاريخ را به طور كلی رسيدگی كنيم میبينيم حرف راست و
درستی است ، به همين معنی كه تاريخ بشر روی يك سلسله قوانين و نواميس
منظم حركت میكند .
جبر تاريخ و جاويد ماندن
حالا میآئيم سراغ اين مطلبی كه آقايان بيان میكنند . اينها جبر تاريخ را
ملازم گرفتهاند با اينكه هيچ چيزی در دنيا جاويد نمیماند . اين ديگر از
كجا پيدا شده است ؟ ! اختلاف ما با آنها در اينجا است .
ما میگوئيم لازمه اينكه تاريخ يك سلسله قوانين حتمی يا به قول آنها
جبری ( 2 ) [ داشته باشد اين نيست كه اصول ثابتی بر زندگی بشر حاكم
پاورقی :
. 1 سوره اعراف ، آيه . 96
. 2 هر چند كلمه خوبی انتخاب نشده است برای اينجا ، چون تا گفته
میشود [ ( جبر ) ] مفهوم زور و اكراه و اجبار به ذهن بعضی میآيد يعنی
اينكه عاملی بيايد و عامل ديگر را مسلوب الاختيار بكند ، در صورتی كه
اينجور نيست .