عبدالمطلب ، يك زن قرشيه بيايم و زن يك غلام آزاد شده شوم ؟ ، اين خلاف‏
شؤون و حيثيات من است . پيغمبر اكرم به او پيغام داد كه اسلام اين‏
نخوتها را از بين برده است ، زيد مؤمن و مسلمان و با ايمان است ، مسلم‏
كفو مسلم و مؤمن كفو مؤمن است ، از نظر من تو نبايد امتناع بكنی . زينب‏
گفت كه اگر شما واقعا معتقد هستيد كه من با زيد ازدواج كنم ، موافقم .
حضرت فرمودند : بسيار خوب ، و چون پيغمبر موافق بود با زيد ازدواج كرد.
و چون از اول زيد را نمی‏خواست ، تا آخر هم به او علاقمند نشد و مرتب‏
ناراحتی و كج خلقی می‏كرد . زيد می‏آمد نزد رسول اكرم و شكايت می‏كرد كه‏
وضع اخلاقی زينب اينطور است ، اجازه می‏خواست كه طلاق بدهد و رسول اكرم‏
مانع می‏شد تا بالأخره زيد او را طلاق داد و پيغمبر اكرم با او ازدواج كرد
. اين همان داستانی است كه كشيشهای مسيحی روی آن داد و فرياد راه‏
انداخته‏اند كه بله پيغمبر اسلام يك روزی داخل خانه يكی از اصحاب خود شد
و او اتفاقا زنی بسيار زيبا و قشنگ در خانه داشت و پيغمبر چون سرزده‏
داخل شد آن زن را در نهايت زيبائی مشاهده كرد و بعد بيرون آمد ، ولی‏
وقتی كه بيرون آمد محبت آن زن در دلش جا گرفته بود و بعد چون فهميدند
كه پيغمبر به آن زن علاقمند است شوهرش او را طلاق داد ! اينها ديگر
افسانه است . زينب دختر عمه پيغمبر بود ، يك زن غريبه نبود كه پيغمبر
او را نديده و نشناخته باشد . مكه يك ده و يا يك قصبه بوده است . در
زمان جاهليت هم حجابی اساسا وجود نداشته است . قرآن بود كه آيه حجاب‏
را در سوره نور در مدينه نازل كرد : « قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم ...
( 1 ) .

پاورقی :
. 1 سوره نور ، آيه . 30