از زمان كودكی زينب تا وقتی كه به زمان بلوغ رسيد يعنی وقتی كه پيغمبر
خودش او را برای غلام آزاد شده‏اش خواستگاری كرد ، عادتا در محيط آن روز
عرب كمتر روزی بوده است كه پيغمبر اين دختر عمه را نديده باشد . آنوقت‏
پيغمبر عاشق دلفريفته اين زن نشد مگر در وقتی كه او را شوهر داد و چند
سال هم در خانه شوهر بود و از او فرزند هم آورد و بعد ناگهان او را ديد و
عاشق شد ! ازدواج پيغمبر با زينب برای نسخ عملی همين عادت و رسم بود كه‏
بسيار ريشه دوانيده بود در تمام جوامع بشری . خيلی برای اعراب جاهليت‏
اين كار مستنكر بود كه پيغمبر با زن پسر خوانده خودش ازدواج كرد .
ازدواج پيغمبر در آن زمان با زينب در نظر مردم مستنكر بود اما نه روی‏
حسابی كه اخيرا كشيشها درست كرده‏اند ، بلكه روی اين حساب كه مگر می‏شود
كسی با عروس خود پس از طلاق پسرش ازدواج كند ؟ ! قرآن اين رسم را نسخ‏
كرد و جمله اول آيه ناظر به اين حقيقت است : « ما كان محمد ابا احد من‏
رجالكم ». محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست ، اين حرفها يعنی چه ؟ !
او فقط پدر فرزندان خودش است نه پدر يك مرد اجنبی ، او را با اين‏
صفات نشناسيد و با اين صفات خطاب نكنيد ، او را ابو زيد نخوانيد و زيد
را ابن رسول‏الله نخوانيد بلكه او را با صفت رسول‏الله و صفت خاتم‏
النبيين بشناسيد ، البته همه پيغمبران پيغمبر خدا بوده‏اند ا ما او يك‏
صفت خاص و جداگانه‏ای دارد ، او خاتم النبيين است ، خاتم همه انبياء
است . [ ( خاتم ) ] يعنی چه ؟

معنی لغوی [ ( خاتم ) ]

كلمه [ ( خاتم ) ] در لغت عربی فقط چند لغت هموزن دارد مثل طابع و
حاتم و چند لغت ديگر . همه اينها معنی ابزار و آلت را می‏بخشد .