ديگر جلوگيری می‏كنند . نتيجه كلی اين می‏شود كه نسل بعدی يك نسل ناتوان‏
است كه باقی مانده است . حالا آن نسلی كه از اين شخص به وجود می‏آيد
ديگر چه خواهد بود .

اسلام با هوسها مبارزه كرده نه با مقتضيات ضروری زمان

غرضم اين جهت است كه اسلام هرگز جلوی راه بشر يك چيزی نگذاشته است‏
كه با مقتضيات ضروری كه در زمان پيش می‏آيد بجنگد ، يعنی با ضرورتهای‏
اجتماعی و اقتصادی بشر بجنگد . غالبا افراد مردم به موازات ضرورتهای‏
اجتماعی يك هوسهائی را هم ابتكار می‏كنند و بعد خيال می‏كنند كه اين هوسها
هم جزء مقتضيات زمان است . اسلام با آن هوسها مبارزه كرده است و آنها
خيال می‏كنند كه اگر با اسلام باقی بمانند با زمان جلو نرفته‏اند . مثلا زمان‏
جلو رفت ، وسيله تحرير و نوشتن را عوض كرد . سابق قلمی بود و قلمدان و
هر كس می‏خواست سطری بنويسد بايد با همان وسائل بنويسد ، اما حالا كم كم‏
ماشين تحرير و چاپ آمده است . يك كتاب را وقتی می‏خواستند در صد نسخه‏
منتشر كنند جانشان به لب می‏رسيد اما حالا با وسائل جديد پنجاه هزار نسخه‏
را در ظرف چند ساعت چاپ می‏كنند . اينجا زمان پيش رفته است و اگر كسی‏
بخواهد با اين پيشرفت زمان مبارزه بكند مغلوب می‏شود ، مثلا بگويد من‏
می‏خواهم آثارم را با همان وسائل قديم و به صورت خطی منتشر كنم ، خودم با
قلمدان بنويسم و چند نسخه هم پول بدهم تا ديگران بنويسند . آنوقت بايد
مطمئن باشيد كه دشمن شما و حريف شما فرسنگها از شما جلو افتاده است .
اين يك حرف حسابی است . اما در حينی كه چاپ كه يك ضرورت اجتماعی‏
است در ميان بشر پيدا شد يك چيز ديگر هم پيدا شد ، گروهی هواپرست و
نادان از همين وسيله صنعتی