شكل خواهد بود كه جريانی را ادامه دهند ، و اگر برعكس ، ناپايدار باشند
، نتايج و آثار آنها نيز ناپايدار خواهد بود . يكی از عوامل تاريخی عامل‏
خانوادگی و جنسی است . اين عامل يك عامل ثابت و پايدار است و هميشه‏
به سوی تشكيل خانواده و انتخاب همسر و توليد فرزند گرايش داشته است .
در طول تاريخ بشر نهضتهايی عليه زندگی خانوادگی صورت گرفته است ، اما
همه با شكست مواجه شده است ، چرا ؟ چون بر خلاف جبر تاريخ بوده است ،
جبر تاريخ ايجاب می‏كرده كه باقی بماند . يكی ديگر از عوامل تاريخی عامل‏
مذهبی است . در نهاد بشر گرايش به پرستش - به هر شكل و به هر صورت -
وجود داشته است . اين عامل در تمام دوره‏ها نقش خود را ايفا كرده است و
نگذاشته است توجه به مذهب فراموش شود .
پس اينكه جبر تاريخ را مساوی با موقت و محدوديت گرفته و دليلی برای‏
ناپايداری هر قانون و قاعده‏ای بگيريم اشتباه محض است . جبر تاريخ آنجا
ناپايداری را نتيجه می‏دهد كه عامل مورد نظر مانند عامل توليد اقتصادی‏
ناپايدار باشد و عامل ديگر جای آن را بگيرد . پس بايد سراغ انسان و
نيازمنديهای او و عوامل گرداننده تاريخ و شعاع تاثير هر عاملی در محيط
اجتماع رفت تا روشن گردد در چه حدودی است و كداميك ثابت و پايدار و
كداميك نا ثابت و نا پايدار است .
حقيقت اين است كه فرضيه مساوی بودن جبر تاريخ با ناپايداری همه شؤون‏
زندگی انسان مولود فرضيه " يك بعدی بودن انسان " است . طبق اين فرضيه‏
انسان يك بعد اصيل بيشتر ندارد و تحول تاريخ يك تحول يك شاخه‏ای است .
از نظر طرفداران اين فرضيه عامل اساسی و اصلی تاريخ در هر عصری اقتصاد
است ، طرز