( مزديسن ) خوانده‏اند ، اما در عين حال خود را شخص ربانی ( بغ ) و از
نژاد خدايان ( يزدان ) ناميده‏اند ( 1 ) .
و هم او می‏گويد :
خسرو دوم ( پرويز ) خود را چنين خوانده است :
آدمی فنا ناپذير از ميان خدايان و خدايی بسيار جليل در ميان مردمان ( 2
) .
ادوارد براون می‏گويد :
احتمال می‏رود در هيچ مملكتی مانند ايران در زمان ساسانيان اصلی كه به‏
موجب اين اصل حق آسمانی برای پادشاه قائل شوند پيروانی راسخ العقيده‏تر
از ايرانيان ( كذا ) نداشته است . نولد كه می‏گويد كسی كه از خاندان‏
سلطنت نباشد ، مانند بهرام چوبين كه از نجبا بود و سرپيچی نمود يا مانند
شهر برار ، و سلطنت را غصب كند عمل او تقريبا باور نكردنی و جز به‏
شرارت و بی شرمی به چيز ديگر حمل نشود .
از اينرو مردم عادت كرده بودند كه فكر كنند تنها يك نژاد اين صلاحيت‏
را دارد و بس . ادوارد براون داستان معروف بهرام چوبين را كه كه در حال‏
فرار با پيرزنی ملاقات و محاوره می‏كند و پيرزن او را كه از تخمه شاهی‏
نيست و مدعی شاهی است تخطئه می‏كند شاهد می‏آورد . آقای دكتر محمود صناعی‏
در كتاب " آزادی فرد و قدرت دولت " آنجا كه عقيده برخی از فلاسفه‏
جديد اروپا را در سياست كه مبنی بر حقوق الهی است می‏آورد می‏گويد : "
اين نظريه البته تازه نبود و شايد اصل آن را بايد در تاريخ خود ما جستجو
كرد ، فره ايزدی كه ايرانيان باستان بدان معتقد بودند بيان همين معنی‏
است ( 3 ) .

پاورقی :
( 1 - 2 ) ايران در زمان ساسانيان صفحه . 284
( 3 ) آزادی فرد و قدرت دولت ، صفحه . 5