پاورقی : ( 1 ) مقدمه رساله ولايت حكيم قمشهای ص . 14 ( 2 ) مقدمه آقای همائی بر كتاب برگزيده ديوان سه شاعر اصفهان .
تمام ما يملك منقول و غير منقول خود را صرف نيازمندان كرد و تا پايان
عمر درويشانه زيست .
حكيم قمشهای در اوج شهرت آقاعلی حكيم مدرس زنوزی و ميرزا ابوالحسن
جلوه به تهران آمد و با آنكه مشرب اصليش صدرائی بود ، كتب بوعلی را
تدريس كرد و بازار ميرزای جلوه را كه تخصصش در فلسفه بوعلی بود شكست .
به طوری كه معروف شد : ( جلوه از جلوه افتاد ) .
حكيم قمشهای هرگز جامه روستائی را از تن دور نكرد و درزی و جامه علما
در نيامد ، مرحوم جهانگير خان قشقائی كه سالها شاگرد او بوده است نقل
كرده كه به شوق استفاده از محضر حكيم قمشهای بتهران رفتم ، همان شب اول
خود را به محضر او رساندم ، وضع لباسهای او علمائی نبود ، به
كرباسفروشهای سده میمانست . حاجت خود را بدو گفتم ، گفت ميعاد من و تو
فردا در خرابات . خرابات محلی بود در خارج خندق ( قديم ) تهران و در
آنجا قهوهخانهای بود كه درويشی آنرا اداره میكرد ، روز بعد اسفار ملاصدرا
را با خود بردم ، او را در خلوتگاهی ديدم كه بر حصيری نشسته بود . اسفار
را گشودم او آن را از بر میخواند سپس بتحقيق مطلب پرداخت ، مرا آن
چنان به وجد آورد كه از خود بیخود شدم ، میخواستم ديوانه شوم . حكيم
حالت مرا دريافت گفت آری : ( قوت میبشكند ابريق را ) ( 1 ) .
حكيم قمشهای از ذوق شعری عالی ، برخوردار بود و به ( صهبا ) تخلص
میكرده است . او در سال 1306 ، در كنج حجره مدرسه ، در تنهائی و خلوت و
سكوتی عارفانه از دنيا رفت . قضا را آنروز مصادف بود با فوت مفتی
بزرگ شهر ، مرحوم حاج ملاعلی كنی و در شهر غوغائی برپا بود . دوستان و
ارادتمندانش ساعتها پس از فوت او از درگذ شتش آگاه شدند ، آن گروه
معدود او را در سر قبر آقا به خاك سپردند ( 2 )
پاورقی : ( 1 ) مقدمه رساله ولايت حكيم قمشهای ص . 14 ( 2 ) مقدمه آقای همائی بر كتاب برگزيده ديوان سه شاعر اصفهان . |