بر نخواهد گشت ، تعاليم زرتشتی ، جای تعاليم اسلامی را نخواهد گرفت .
شخصيتهای مزدكی و مانوی و زرتشتی و همه كسانی كه امروز تحت عنوان دروغين‏
ملی معرفی می‏شوند و هيچ صفت مشخصه‏ای جز انحراف از تعليمات اسلامی‏
نداشته اند ، خواه آنكه رسما به نام مبارزه با اسلام فعاليت كرده باشند
يا مبارزه با قوم عرب را بهانه قرار داده باشند ، هرگز جای قهرمانان‏
اسلامی را در دل ايرانيان نخواهند گرفت ، هرگز المقنع و سنباد و بابك‏
خرم دين و مازيار جای علی بن ابيطالب و حسين بن علی و حتی سلمان فارسی‏
را در دل ايرانيان نخواهند گرفت . اينها را همه می‏دانند .
ولی در عين حال جوانان خام و بيخرد را می‏توان با تحريك احساسات و
تعصبات قومی و نژادی و وطنی عليه اسلام برانگيخت و رابطه آنان را با
اسلام قطع كرد ، يعنی اگرچه نمی شود احساسات مذهبی ديگری به جای احساسات‏
اسلامی نشانيد ، ولی می‏شود احساسات اسلامی را تبديل به احساسات ضد اسلامی‏
كرد و از اين راه خدمت شايانی به استعمارگران نمود . لهذا می‏بينيم‏
افرادی كه بكلی ضد دين و ضد مذهب و ضد خدا هستند ، در آثار خود و نوشته‏
های پوچ و بی مغز خود از زرتشتی گری و اوضاع ايران قبل از اسلام حمايت‏
می‏كنند ، هدفشان روشن و معلوم است .
ما می‏خواهيم در اين بحث خود با همان منطقی كه اين افراد به كار
می‏بندند وارد بحث شويم ، يعنی منطق مليت و احساسات ملی و ناسيوناليستی‏
، آری با همين منطق هر چند توجه داريم كه به قول اقبال پاكستانی " ملت‏
پرستی ، خود نوعی توحش است " ، توجه داريم كه احساسات ملی تا آنجا كه‏
جنبه مثبت داشته باشد و نتيجه اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است‏
، ولی آنجا كه جنبه منفی به خود می‏گيرد و موجب تبعيض در قضاوت ، در
ديدن و نديدن خوبيها و بديها ، و در جانبداريها می‏شود ضد اخلاق و ضد
انسانيت است ، توجه داريم كه منطق عاليتری از منطق احساسات ملی و
ناسيوناليستی وجود دارد كه طبق آن منطق ، علم و فلسفه