اين افكار را تلقين می‏كنند ؟ اگر اسلام برای ايرانی بيگانه است ، مسيحيت‏
نيز برای اروپايی و آمريكايی بيگانه است .
علت روشن است ، آنها احساس كرده اند كه در سرزمينهای شرقی و اسلامی‏
فقط اسلام است كه به صورت يك فلسفه مستقل زندگی ، به مردم آنجا روح‏
استقلال و مقاومت می‏دهد ، اگر اسلام نباشد چيز ديگرش كه بتواند با
انديشه‏های استعماری سياه و سرخ مبارزه كند وجود ندارد .
بودا ، نيز چنانكه می‏دانيم در هند متولد شد ، اما ميليونها نفر از مردم‏
چين و سرزمينهای ديگر به آيين وی گرويده‏اند .
زرتشت اگر چه آيينش توسعه پيدا نكرد و از حدود ايران خارج نشد ، ولی‏
با اين همه ، مذهب زرتشتی در بلخ بيشتر رواج يافت تا آذربايجان كه‏
می‏گويند ، مهد زرتشت بوده است .
مكه نيز كه مهد پيغمبر اسلام بود در آغاز اين دين را نپذيرفت ولی مدينه‏
كه فرسنگها از اين شهر فاصله داشت از آن استقبال كرد .
از اين بحث در مذاهب خارج می‏شويم ، و مرامها و مسلكها را در نظر
می‏گيريم ، معروفترين و نيرومندترين مسلك اصطلاحی ، در دنيای امروز "
كمونيسم " است .
كمونيسم در كجا پيدا شد و از چه مغزی تراوش كرد و چه ملتهايی آن را
پذيرفتند ؟ " كارل ماركس " و " فردريك انگلس " دو نفر آلمانی‏
بودند كه پايه كمونيسم امروز را ريختند . كارل ماركس اواخر عمر خود را
در انگلستان گذراند ، پيش بينی خود ماركس اين بود ، كه مردم انگلستان‏
قبل از ساير ملتها به كمونيسم خواهند گرويد ، ولی ملت آلمان و ملت‏
انگلستان زير بار اين مرام نرفتند و مردم روسيه شوروی آن را پذيرفتند .
ماركس هم پيش بينی نمی‏كرد كه فكر او بجای آلمان و انگلستان در كشور دور
افتاده شوروی و يا چين رواج يابد .