فاصله دارد . و در همه اين ششصد سال در هيچ كتاب تاريخی و از زبان هيچ‏
مورخی اعم از مسلمان و مسيحی و يهودی و غيره ديده و شنيده نشده ، يك‏
مرتبه بعد از اين مدت طولانی در كتاب عبداللطيف ديده ميشود . اين جهت‏
نقل عبداللطيف را از حد يك نقل بی سند ( و به اصطلاح : خبر مرسل ) هم‏
پائين‏تر ميبرد و به صورت نقلی در مياورد كه قرائن خارجی بر دروغ بودن آن‏
هست .
از همه اينها بالاتر اينكه تواريخ شهادت می‏دهند كه اساسا كتابخانه‏
اسكندريه چندين بار قبل از آنكه اسكندريه بدست مسلمانان فتح شود مورد
تاراج و يغما و حريق واقع شده و هنگامی كه مسلمين اسكندريه را فتح كردند
اساسا كتابخانه‏ای به صورت سابق وجود نداشت و تنها كتابهائی در دست‏
افرادی بوده كه مسلمين در قرنهای دوم تا چهارم هجری از آن كتابها استفاده‏
كردند .
اينجا بار ديگر مثل معروف مصداق پيدا ميكند كه شخصی گفت : "
امامزاده يعقوب را گرگ بر روی مناره دريد " ديگری گفت : امامزاده‏
نبود و پيغمبر زاده بود ، يعقوب نبود و يوسف بود ، بالای مناره نبود و
ته چاه بود ، تازه اصل مطلب دروغ است ، گرگ يوسف را ندريد . من اينجا
زمام سخن را به ويل دورانت ، مورخ معروف جهانی تاريخ تمدن ميدهم : ويل‏
دورانت ميگويد :
( از جمله دلائل ضعف اين روايت ( روايت عبداللطيف ) اينست كه .
1 - قسمت مهم كتابخانه اسكندريه را مسيحيان متعصب بدوران اسقف "
توفينس " به سال 392 ميلادی ( در حدود 250 سال قبل از فتح اسكندريه به‏
دست مسلمين ) سوزانيده بودند .
2 - در مدت پنج قرن ( 1 ) كه از وقوع تا ثبت حادثه مفروض در كتاب‏
عبداللطيف فاصله بود ، هيچيك از مورخان درباره آن سخن نياورده‏اند در
صورتی كه " اوتكيوس " مسيحی كه بسال 322 هجری 933 ميلادی اسقف بزرگ‏
اسكندريه بود ، فتح اين شهر را به دست

پاورقی :
( 1 ) بلكه قريب به شش قرن .