خود عمل كرده است ، مثلا نازيسم آلمان و صهيونيزم يهود رنگ مليت‏
بالخصوصی دارد ، اگر افراد يك ملت ديگر بخواهند آن را بپذيرند بر خلاف‏
مليت خود عمل كرده‏اند .
اما اگر آن چيز رنگ مخصوص نداشته باشد ، نسبتش با همه ملتها علی‏
السوا باشد ، شعارهايش شعارهای كلی و عمومی و انسانی باشد و ملت مورد
نظر هم آن را پذيرفته باشد ، آن چيز اجنبی و بيگانه و ضد ملی شمرده نمی‏
شود و به قول طلاب : " لا بشرط يجتمع مع الف شرط " يعنی يك طبيعت بی‏
رنگ با هر رنگی قابل جمع است ، اما طبيعت بشرط شی‏ء ، يعنی طبيعتی كه‏
رنگ بخصوصی دارد با هيچ رنگداری جمع نمی‏شود .
به همين دليل حقايق علمی به همه جهانيان تعلق دارد : جدول فيثاغورس و
نسبيت اينشتاين به قوم معينی تعلق ندارد و با هيچ مليتی منافات ندارد ،
برای اينكه اين حقايق بی رنگ است ، و رنگ و بوی قوم و ملت مخصوصی را
ندارد .
به اين دليل ، دانشمندان و فيلسوفان و پيامبران به همه جهانيان تعلق‏
دارند ، كه عقايد و آرمانهای آنها محصور در محدوده يك قوم و ملت نيست‏
.
خورشيد از ملت خاصی نيست و هيچ ملتی نسبت به آن احساس بيگانگی نمی‏
كند ، زيرا خورشيد به همه عالم يك نسبت دارد و با هيچ سرزمينی وابستگی‏
مخصوص ندارد . اگر بعضی از سرزمينها كمتر از نور خورشيد استفاده می‏كنند
، مربوط به وضع خودشان است ، نه به خورشيد ، خورشيد خود را به سرزمينی‏
معين وابسته نكرده است .
پس معلوم شد صرف اينكه يك چيزی از ميان يك مردمی برخاسته باشد ،
ملاك خودی بودن آن نمی‏شود . و صرف اينكه چيزی از خارج مرزها آمده باشد ،
ملاك اجنبی بودن و بيگانه بودن آن نمی‏شود .
همچنانكه سابقه تاريخی ملاك عمل نيست ، يعنی ممكن است ، ملتی قرنها