هم زردشتی نبوده ، مانوی بوده و به علاوه بعد مسلمان شد . ولی فيلسوفان و
صاحب نظران اين دوره كه از خود انديشه‏ای داشته‏اند همه مسلمانند ما حتی‏
يك فيلسوف صاحب نظر غير مسلمان پيدا نميكنيم . و اين خود از نظر تحليل‏
علمی و جامعه شناسی قابل مطالعه است .
4 - در دوره بعد از دوره ترجمه ، تا قرن ششم و هفتم ، ( و تا اندازه‏ای‏
در دوره ترجمه ) اكثريت قريب به اتفاق فلاسفه ، ضمن اينكه فيلسوفند ، در
فن پزشكی مهارت دارند . همچنانكه بوعلی هم فيلسوف است و هم پزشك ، در
بسياری از آنها پزشكی بر فلسفه غلبه دارد .
اين دوره كه دوره ( فيلسوف پزشكی ) است ، مسلمان و يهودی و مسيحی‏
شركت دارند . از صابئيان در اين دوره ، برخلاف دوره ترجمه ، خبری نيست‏
. در اين دوره ما به پزشكان بلند قدر مسيحی يا يهودی زياد برمی‏خوريم كه‏
ضمنا فيلسوف هم هستند ولی به فيلسوف بلند قدری از يهوديان يا مسيحيان‏
برنمی‏خوريم .
مثلا ابوالفرج بن الطيب كه معاصر ابن سينا است از نظر پزشكی در
مرتبه‏ای است كه ابن‏سينا آن را می‏ستايد . ولی در فلسفه بهيچوجه مورد توجه‏
ابن سينا و غير ابن سينا نبوده است . ابوالبركات بغدادی و حتی ابوالخير
حسن بن سوار ، می‏توانند استثنائی از اين جهت به شمار روند ، زيرا
ابوالبركات يك فيلسوف صاحب نظر يهودی بود و ابوالخير يك فيلسوف‏
مسيحی . ولی چنانكه می‏دانيم اين دو نيز بر دين اولی باقی نماندند و هر دو
آخر كار مسلمان شدند . اين آمارها می‏تواند موضوع مطالعه جالبی از نظر
جامعه شناسی باشد . كه مثلا در طبقه ( مترجمان فيلسوف و فيلسوفان مترجم )
فيلسوفان صاحب نظر همه مسلمانند و يا در طبقه پزشكان فيلسوف و فيلسوفان‏
پزشك ، فيلسوفان صاحب نظر همه مسلمانند و غير مسلمانان با اينكه پزشكان‏
بسيار عاليقدر دارند ، فيلسوف صاحب‏نظر ندارند . اين ، دليل اينست كه‏
روح اسلامی با تعقلات فلسفی از ساير روحهای حاكم بر مذاهب ديگر