و علوم قرآن پرداختند و به استدلال و اجتهاد و استنباط تمسك جستند . . .
و از آنرو نه تنها كتابت را مكروه نشمردند ، بلكه آن را مستحب دانستند
و به احاديث زيرا كه انس بن مالك از پيغمبر روايت كرد رجوع نمودند (
1 ) .
آنچه جرجی زيدان به خلفای راشدين نسبت می‏دهد دروغ محض است ، نه‏
مسأله شهری شدن مطرح بوده است و نه مسأله منع از تدوين و تأليف كه جرجی‏
زيدان فرع بر آن دانسته است . مسأله‏ای كه بوده است و جرجی زيدان و
ديگران به آن شاخ و برگ داده‏اند . يكی ممنوعيت صحابه پيغمبر از خروج از
مدينه و توطن در نقطه ديگر است و ديگر منع از كتابت احاديث نبوی است‏
، و اين هر دو مربوط است به خليفه دوم نه به همه خلفای باصطلاح راشدين .
چنانكه می‏دانيم در قديمترين كتب تاريخ اسلامی اختلاف نظر علی عليه‏السلام و
بعضی ديگر از صحابه از يك طرف و عمر و بعضی صحابه ديگر از طرف ديگر در
مسأله كتابت حديث ذكر شده است و ما بعدا درباره اين موضوع سخن خواهيم‏
گفت . خود مسأله خروج از مدينه و توطن در نقطه ديگر چنانكه می‏دانيم‏
وسيله علی عليه‏السلام كه كوفه را دارالخلافه قرار داد و برخی صحابه ديگر
نقض شد . عليهذا سخن جرجی زيدان " اصلا " و " فرعا " بی‏اساس است .
ادوارد براون نيز مدعی است كه در قرن اول هجری با اينكه شور علمی‏
مسلمانان فوق‏العاده زياد بود ، كتابی تدوين نشد ، كليه معلومات سينه به‏
سينه و نسل به نسل شفاها منتقل می‏گشت و قرآن تقريبا تنها اثری بود كه به‏
نثر عربی باقی بود . می‏گويد :
كسب علم ( در قرن اول هجری ) فقط به وسيله مسافرت ميسر می‏شد و
سفرهايی كه در طلب علم می‏كردند و در وهله اول نخست به مقتضای اوضاع و
احوال هر سفر جهات موجبه‏ای داشت لكن به تدريج سفر رسم

پاورقی :
( 1 ) تاريخ تمدن اسلام ، جلد 3 ، ترجمه فارسی ، صفحه . 75