را می‏كشند اسلام بود .
به هر حال يكی از اديان آن روز ايران بودايی بوده است ولی بودايی ،
مانند يهودی ، بر خلاف مسيحی و مانوی و مزدكی نقش فعالی از نظر سياسی‏
نداشته است و لهذا كمتر متعرض آنها شده‏اند .

عقائد آريايی

اجمالا از وضع مذهبی ايران آنروز آگاه شديم ، معلوم شد اديان و مذاهب‏
مختلفی در ايران وجود داشته است و در ايران از نظر معتقدات مذهبی اتحاد
و اتفاق كلمه وجود نداشته است ، اگر چه دقيقا نمی‏توان حدس زد كه درصد
هر يك از اين مذاهب چه بوده ، ولی قدر مسلم اين است كه با آنكه پيروان‏
ساير اديان و مذاهب نيز فراوان بوده‏اند اكثريت با زردشتيان بوده است‏
كه پيرو دين رسمی كشور بوده‏اند .
از نظر ما كه می‏خواهيم بدانيم اسلام از نظر فكری و اعتقادی چه از ايران‏
گرفت و چه به ايران داد فرق نمی‏كند كه اتباع هر يك از آن مذاهب‏
گوناگون چه نسبتی با مجموع جمعيت مردم ايران از نظر عددی داشته‏اند ،
آنچه لازم است بدانيم اين است كه اين مردم چگونه عقايد و افكاری درباره‏
جهان و خلقت و غيره داشته‏اند ؟
از معتقدات يهود ايران اطلاع درستی در دست نداريم . علی القاعده وضع‏
مشابهی با ساير يهوديان داشته تابع تورات و تلمود بوده‏اند . معتقدات‏
آنها هر چه بوده ، در اقليت ناچيزی به سر می‏برده‏اند و شانی از لحاظ
مذهبی يا سياسی در جامعه ايرانی آنروز نداشته‏اند . ولی مسيحيت شانی عظيم‏
داشته است و چنانكه می‏دانيم يك آيين تثليثی بوده و الوهيت عيسی را
تبليغ می‏كرده است ما نيازی نمی‏بينيم كه درباره تثليث مسيحی و اينكه‏
مسيحيت از توحيد بيگانه است در اينجا بحثی بكنيم زيرا اولا مطلب واضح‏
است و نيازی به بحث ندارد ، ثانيا مسيحيت به هر حال اقليتی