اولی اسلامی بسی غنی‏تر است از آنچه اين گروه به جهل و يا به عمد فرض‏
كرده‏اند . نه توحيد اسلامی به آن سادگی و بی‏محتوائی است كه اينها فرض‏
كرده‏اند و نه معنويت انسان در اسلام منحصر به زهد خشك است و نه نيكان‏
صحابه رسول اكرم آنچنان بوده‏اند كه توصيف شد و نه آداب اسلامی محدود
است به اعمال جوارح و اعضاء .
ما در اينجا اجمالا در حدی كه روشن شود كه تعليمات اصلی اسلام می‏توانسته‏
است الهام بخش يك سلسله معارف عميق در مورد عرفان نظری و عملی بوده‏
باشد مطالبی می‏آوريم .
قرآن كريم درباب توحيد ، هرگز خدا و خلقت را به سازنده خانه و خانه‏
قياس نمی‏كند . قرآن خدا را خالق و آفريننده جهان معرفی می‏كند و در همان‏
حال می‏گويد ذات مقدس او در همه جا و با همه چيز هست . " « اينما
تولوا فثم وجه الله » " به هر طرف رو كنيد چهره خدا آنجاست . "
« و نحن اقرب اليكم منكم غ" . از شما به شما نزديكتريم . "« هو الاول و
الاخر و الظاهر و الباطن »" اول همه اشياء او است و آخر همه او است (
از او آغاز يافته‏اند و به او پايان می‏يابند ) ظاهر و هويدا او است و در
همان حال باطن و ناپيدا هم او است و آياتی ديگر از اين قبيل .
بديهی است كه اينگونه آيات افكار و انديشه‏ها را به سوی توحيدی برتر و
عاليتر از توحيد عوام می‏خوانده است . در حديث كافی آمده است كه خداوند
می‏دانست كه در آخرالزمان مردمانی متعمق در توحيد ظهور می‏كنند لهذا آيات‏
اول سوره حديد و سوره قل هوالله احد را نازل فرمود .
در مورد سير و سلوك و طی مراحل قرب حق تا آخرين منازل كافی است كه‏
برخی آيات مربوط به " لقاءالله " و آيات مربوط به " رضوان الله " و
آيات مربوط به وحی و الهام و مكالمه ملائكه با غير پيغمبران مثلا حضرت‏
مريم و مخصوصا آيات معراج رسول اكرم را مورد نظر قرار دهيم . در قرآن‏
سخن از نفس اماره ،