يك سيستم خاص اجتماعی را پذيرفته باشد و بعد تغيير نظر بدهد و سيستم‏
نوينی را به جای آن انتخاب كند .
مثلا ما مردم ايران در طول بيست و پنج قرن تاريخ ملی ، مانند بسياری از
كشورهای ديگر ، رژيم استبدادی داشتيم و اكنون كمی بيش از نيم قرن است‏
كه رژيم مشروطه را به جای آن انتخاب كرده‏ايم رژيم مشروطيت را ما ابداع‏
و ابتكار نكرديم ، بلكه از دنيای خارج به كشور ما آمده است . ولی ، ملت‏
ما آنرا پذيرفته و در راه تحصيل آن فداكاريها كرده است .
البته افراد زيادی از همين ملت با سر سختی عجيبی مقاومت كردند ،
مسلحانه قيام كردند و برای حفظ رژيم استبداد خون خود را ريختند ، ولی از
آنجا كه در اقليت بودند و اكثريت ملت ايران رژيم مشروطيت را پذيرفت‏
و در راه آن فداكاری كرد ، آنان شكست خوردند و عاقبت تسليم اراده‏
اكثريت شدند .
اكنون آيا ما بايد رژيم مشروطه را يك رژيم ملی و خودی بدانيم ، يا نظر
به اينكه در طول تاريخ زندگی اجتماعی و ملی ما ، رژيم ما رژيم استبدادی‏
بوده نه رژيم مشروطه و بعلاوه ما ابداع كننده آن نبوده‏ايم و آن را از جای‏
ديگر اقتباس كرده‏ايم ، بايد بگوييم رژيم ملی ما رژيم استبدادی است و
رژيم مشروطه برای ما يك رژيم بيگانه است ؟
اعلاميه حقوق بشر را ما تنظيم نكرده‏ايم و در تنظيم آن شركت نداشته‏ايم و
در طول تاريخ ملی ما مسائلی كه در آن اعلاميه مطرح است كمتر مطرح شده‏
است ، ولی ملت ما مانند ملتهای ديگر جهان كم و بيش مواد آنرا پذيرفته‏
است .
اكنون ما از نظر " مليت ايرانی " درباره اين اعلاميه چه بگوييم ؟
ساير ملتهايی كه تنظيم كننده اين اعلاميه نيستند ، درباره اين اعلاميه كه‏
از خارج مرزهای كشورشان به آنها رسيده است ، چه بگويند ؟ آيا احساسات‏
ملی ايجاب می‏كند كه به حكم سابقه تاريخی و به حكم اينكه اين اعلاميه از
خارج مرزهای