سرزمين است ، آن چيز را از نظر آن مردم بايد ملی بحساب آيد و احساسات
ملی و ناسيوناليستی ، آنرا در برگيرد و هر چيزی كه از مرز و بوم ديگر
آمده است بايد برای مردم اين سرزمين بيگانه و اجنبی به شمار آيد .
ولی اين مقياس ، مقياس درستی نيست ، زيرا ملت از افراد زيادی تشكيل
میشود و ممكن است فردی از افراد ملت چيزی را ابداع كند و مورد قبول
ساير افراد واقع نشود و ذوق عمومی آنرا طرد كند بدون شك چنين چيزی نمی
تواند جنبه ملی به خود بگيرد .
مثلا ممكن است ملتی يك سيستم اجتماعی مخصوصی را در زندگی خود انتخاب
كند و فردی يا افرادی از همان ملت يك سيستم مغاير با سيستم عمومی ابداع
و پيشنهاد كنند و مورد قبول عموم واقع نشود ، در اين صورت آن سيستم
مردود و مطرود را صرفا به خاطر اينكه از ميان مردم برخاسته و مبدع و
مبتكر آن يكی از افراد همان ملت بوده نمی توان برای آن ملت ، يك پديده
ملی دانست ، و برعكس ممكن است يك سيستم اجتماعی در خارج از مرزهای
يك كشور به وسيله افرادی از غير آن ملت طرح شود ، ولی افراد آن كشور با
آغوش باز آن را بپذيرند ، بديهی است در اينجا نمی توانيم آن سيستم
پذيرفته شده را به خاطر آنكه از جای ديگر آمده است بيگانه و اجنبی
بخوانيم و يا مدعی شويم كه مردمی كه چنين كاری كردهاند بر خلاف اصول
مليت خود عمل كرده و در ملت ديگر خود را هضم كردهاند و يا بالاتر ، مدعی
شويم كه چنين مردمی خود را تغيير دادهاند .
بلی در يك صورت آن چيزی كه از خارج رسيده است بيگانه و اجنبی خوانده
میشود و پذيرش آن بر خلاف اصول مليت شناخته میشود و احيانا پذيرش آن
نوعی تغيير مليت به شمار میآيد كه آن چيز رنگ يك ملت بالخصوص داشته
باشد و از شعارهای يك ملت بيگانه باشد . بديهی است كه در اين صورت
اگر ملتی شعار ملت ديگر را بپذيرد و رنگ آن ملت را به خود بگيرد ، بر
خلاف اصول مليت
|