شرايط اقليمی و طبيعی :
اصولا تكامل موجودات زنده در جهت آزادی از طبيعت و محيط بيرونی و نيز از غرايز درونی بوده است . انسان اوليه ، كه در منتهای اين خط تكاملی قرار داشت ، آزادترين موجود از اسارت طبيعت بود . ولی اين آزادی نه چيزی مطلق بلكه بالنسبه به جانداران قبل از انسان بوده . بشرهای ابتدايی هنوز هم تحت تأثير محركات غريزی و طبيعی بودند و به تدريج كه شعور و قوای ارادی در آنها رشد يافت از تعلق و اسارت طبيعت آزادتر گرديدند . در جامعه انسانی نيز در اولين مراحل تكوين و تكامل وابستگيهای افراد به هم ناشی از غرايز درونی يا عوامل طبيعی و محيطی بود . در اجتماعات اوليه عناصر اقليمی و طبيعی و بعدها عاطفی و خانوادگی و قبيلگی ، در بافت وجدان جمعی عامل اساسی بود . ولی در جامعه رشيد و تكامل يافته كه عناصر ديگری وارد صحنه تأثيری بر روی روابط وجدانی و اجتماعی افراد انسان میشود ، نقش و اثر عوامل طبيعی من جمله شرايط اقليمی ناچيز و ناچيزتر میگردد . امروزه كشورها و ملتهای بسياری را در منطقهای معين و شرايط اقليمی و طبيعی مشابه میيابيم كه نه فقط با هم يك مليت را نمیسازند بلكه اختلافات و تضادهای زيادی نيز دارند ، مليت هند و را با مليت مسلمان در شبه قاره هندوستان میيابيم كه با شرايط اقليمی و طبيعی مشابه زيست میكنند ولی هرگز آن پيوند جمعی را كه حاكی از يك مليت باشد