پاورقی : ( 1 ) سيری در نهجالبلاغه صفحات 40 - . 44
سازگارتر است .
از همه جالبتر اينكه در طول تاريخ تقريبا 12 قرنی فلسفه و پزشكی دوره
اسلامی ، نه به يك فيلسوف زردشتی بر میخوريم و نه به يك پزشك زردشتی ،
( و ظاهرا از اين قبيل است جمع رياضيدانان ) بديهی است كه همچنانكه
يهوديان و مسيحيان میتوانستهاند در اين نهضت علمی و فرهنگی و فلسفی
شركت كنند و سهيم باشند زردشتيان هم میتوانستند شركت كنند ، ولی شركت
نكردهاند . همچنانكه در دوران قبل از اسلام هم شركتی در فرهنگ جهانی
نداشتهاند . در دوران قبل از اسلام ايرانيانی كه مشعلدار علم و فرهنگ
بودهاند ، مسيحی و يا يهودی و يا صابئی بودهاند و همانها هستند كه
دانشگاه جنديشاپور را اداره میكردهاند .
در دوره اسلامی در ميان فلاسفه تنها بهمنيار بن مرزبان آذربايجانی است
كه زردشتی بود ولی او هم بعد مسلمان شد ، و در ميان پزشكان تنها علی بن
عباس اهوازی معروف به ابن المجوسی است كه پزشك عاليقدری است ، ولی
او هم همچنانكه ادوارد براون در طب اسلامی و ديگران گفتهاند ، و به علاوه
نامش گواهی میدهد نياكانش زردشتی بودهاند نه خودش .
حقيقت اينست كه روح زردشتیگری به صورتی بوده ( ياد آورده بودند ) كه
به هيچوجه با علم و فلسفه سازگار نبوده و اگر احيانا افرادی زنجير را
پاره میكردهاند و به علوم میگراييدهاند ، زردشتیگری را بدرود میگفتهاند .
5 - در ميان فلاسفه مسلمان ، اكثريت با فلاسفه شيعه است ، فلاسفه غير
شيعی به استثنای فيلسوفان اندلس كه از محيط و انديشه تشيع دور بودهاند ،
اكثريت قريب به اتفاق تمايل شيعی دارند . اين نيز میتواند دليل بر
مطلبی باشد و آن اينكه عقل شيعی از اول عقل فلسفی بوده است . ما در
كتاب سيری در نهجالبلاغه درباره اين مطلب بحث كردهايم ( 1 ) بحث بيشتر
، فرصت بيشتری میخواهد .
پاورقی : ( 1 ) سيری در نهجالبلاغه صفحات 40 - . 44 |