پاورقی : ( 1 ) دو قرن سكوت ص 107 - . 108
خرد و دانش و فرهنگ و ادب به قدر كفايت بهره داشت ، با اين همه اين
قوم كه ( به صد زبان سخن میگفتند ) وقتی با اعراب مسلمان روبرو گشتند (
آيا چه شنيدند كه خاموش شدند " ؟
آقای دكتر زرين كوب كه سؤال بالا را طرح كردهاند ، خود بدان پاسخ
دادهاند .
میگويند : " زبان تازی پيش از آن زبان مردم نيمه وحشی محسوب میشد و
لطف و ظرافتی نداشت . معهذا وقتی بانك اذان در فضای ملك ايران پيچيد
، زبان پهلوی در برابر آن فروماند و به خاموشی گراييد . آنچه در اين
حادثه زبان ايرانيان را بند آورد سادگی و عظمت ( پيام تازه ) بود و اين
پيام تازه ( قرآن ) بود كه سخنوران عرب را از اعجاز بيان و عمق معنی
خويش به سكوت افكنده بود . پس چه عجيب كه اين پيام شگفتانگيز تازه ،
در ايران نيز زبان سخنوران را فروبندد و خردها را به حيرت اندازد ؟
حقيقت اين است كه از ايرانيان آنها كه دين را به طيب خاطر خويش
پذيرفته بودند شور و شوق بیحدی كه در اين دين مسلمانی تازه میيافتند چنان
آنها را محو و بيخود میساخت كه به شاعری و سخنگويی وقت خويش به تلف
نمیآوردند " ( 1 ) .
كوچكترين سندی در دست نيست كه خلفا حتی خلفای اموی مردم ايران را به
ترك زبان اصلی خود ( البته زبانهای اصلی خود ، زيرا در همه ايران يك
زبان رائج نبوده ، در هر منطقهای زبان مخصوص بوده است ) مجبور كرده
باشند . آنچه در اين زمينه گفته شده است مستند به هيچ سند تاريخی نيست
، و هم و خيال و غرض و مرض است . زيبايی و جاذبه لفظی و معنوی قرآن و
تعليمات جهانوطنی آن ، دست به دست هم داد كه همه مسلمانان اين تحفه
آسمانی را با اينهمه لطف از آن خود
پاورقی : ( 1 ) دو قرن سكوت ص 107 - . 108 |