برمی‏آيد كه نسبت به اسلام وفادار بوده است . بديهی است كه تنها ترجمه‏
كتب مانی و يا شركت در حلقات زنادقه دليل زنديق بودن نيست .
می‏گويند اصمعی تا برامكه در اوج عزت بودند گرد آنها می‏چرخيد و آنان را
مدح و ثنا می‏گفت ، پس از آنكه ستاره اقبال برامكه غروب كرد آنها را
هجو كرد و زنديق خواند .
مهدی عباسی قهرمان مبارزه با زنادقه شمرده می‏شود . او بود كه عده زيادی‏
از آنها را كشت و مدعی بود كه جدش عباس بن عبدالمطلب در عالم رؤيا
دستور از بين بردن آنها را به او داده است . ولی بشاربن برد كه در
دستگاه مهدی و مورد علاقه او بود ، با اينكه به اين سمت معروف بود و عمر
هشتاد ساله خود را به زندقه گذرانده بود ، مورد تعرض واقع نمی‏شد . مهدی‏
كوشش می‏كرد كه سخنان بشار را نزد فقيهان توجيه و تأويل كند . تا وقتی كه‏
بشار به حريم سياست وارد شد و در يك رباعی خطاب به بنی‏اميه مهدی را
هجو كرد . در اين وقت بود كه احساسات ضد زندقه مهدی به جوش آمد و
فرمان دارد او را تازيانه زدند تا هلاك شد .
اكنون ببينيم عكس‏العمل ايرانيان مسلمان در برابر زندقه و زنادقه چه‏
بوده است ؟ .
با آنكه ريشه زندقه در ميان اقليتی از ايرانيان بود ، زندقه در محيط
ايران رشد نكرد و از طرف خود ايرانيان سخت با آن مبارزه شد . اين‏
مبارزه هم از وجهه كلامی از طرف متكلمين مسلمان ايرانی پيداست وهم از
وجهه فقهی و به وسيله فقهای مسلمان ايرانی .
چنانكه می‏دانيم عراق مركز ايرانيان و فقهای ايرانی بود . فقهای عراق از
ساير فقها (1) عكس‏العمل شديدتری نسبت به زندقه و زنادقه نشان می‏دادند.

پاورقی :
( 1 ) مقصود فقهای اهل تسنن است ، فقهای شيعه نيز عكس‏العمل شان شديد
بود . شيخ الطائفه شيخ ابوجعفر طوسی در جلد دوم كتاب الخلاف ، كتاب‏
المرتد ، اين مسئله >