اگر احياء زبان فارسی به خاطر مبارزه با اسلام يا عرب يا زبان عربی‏
می‏بود مردم ايران به جای اين همه كتاب لغت و دستور زبان و قواعد فصاحت‏
و بلاغت برای زبان عربی ، كتابهای لغت و دستور زبان و قواعد بلاغت برای‏
زبان فارسی می‏نوشتند ، و يا لااقل از ترويج و تأييد و اشاعه زبان عربی‏
خودداری می‏كردند .
ايرانيان نه توجه شان به زبان فارسی به عنوان ضديت با اسلام يا عرب‏
بود و نه زبان عربی را زبان بيگانه می‏دانستند ، آنها زبان عربی را زبان‏
اسلام می‏دانستند نه زبان قوم عرب ، و چون اسلام را متعلق به همه می‏دانستند
زبان عربی را نيز متعلق به خود و همه مسلمانان می‏دانستند .
حقيقت اينست كه اگر زبانهای ديگر از قبيل فارسی ، تركی ، انگليسی ،
فرانسوی ، آلمانی زبان يك قوم و ملت است زبان عربی تنها زبان يك‏
كتاب است . مثلا زبان فارسی زبانی است كه تعلق دارد به يك قوم و يك‏
ملت ، افرادی بيشمار در حيات و بقای آن سهيم بوده‏اند . هر يك از آنها
به تنهايی اگر نبودند ، باز زبان فارسی در جهان بود . زبان فارسی زبان‏
هيچكس و هيچ كتاب به تنهايی نيست نه زبان فردوسی است و نه زبان رودكی‏
و نه نظامی و نه سعدی و نه مولوی و نه حافظ و نه هيچ كس ديگر ، زبان همه‏
است ولی زبان عربی فقط زبان يك كتاب است به نام قرآن . قرآن تنها
نگهدارنده و حافظ و عامل حيات و بقای اين زبان است . تمام آثاری كه به‏
اين زبان به وجود آمده در پرتو قرآن و به خاطر قرآن بوده است علوم‏
دستوری كه برای اين زبان به وجود آمده به خاطر قرآن بوده است .
كسانی كه به اين زبان خدمت كرده اند و كتاب نوشته اند به خاطر قرآن‏
بوده است ، كتابهای فلسفی . عرفانی ، تاريخی ، طبی ، رياضی ، حقوقی و
غيره كه به اين زبان ترجمه يا تأليف شده فقط به خاطر قرآن است . پس‏
حقا زبان عربی زبان يك كتاب است نه زبان يك قوم و يك ملت ،
اگر افراد برجسته ای برای اين زبان احترام بيشتری از زبان مادری‏