صلح ايران و روم می‏توانست مساعی جميله در تحكيم اقتدار سلطنت خويش به‏
كار برد ولی علاوه بر اين ضرورت سياسی می‏توان گفت كه طبعا يزد گرد مايل‏
به مسامحه در امور ديانتی بوده است ( 1 ) .
درباره خسرو انوشيروان می‏گويد :
خسرو با روحانيان زردشتی متحد شد تا مزدكيان را چاره كند ، لكن نه طبقه‏
روحانيان و نه طبقه اشراف در عهد او به قدرت سابق خود دست نمی‏يافتند .
خسرو اول ، بلاشك زردشتی بوده و از ساير پادشاهان ساسانی اين امتياز را
دارد كه در مسائل مذهبی جمود و تعصب نداشته و نسبت به عقائد مختلفه‏
دينی و مذاهب فلسفی وسعت مشربی نشان می‏داده است ، عيسويان را در
مؤسسات عام المنفعه استخدام می‏كرد و در اين كار ترديدی به خويش راه‏
نمی‏داد ( 2 ) .

آيين مسيحی

مسئله پيدايش مذهب عيسوی در ايران ، و احيانا تحت فشار قرار گرفتن‏
آن ، و مقاومت سر سخت مسيحيان ، و سپس نفوذ و توسعه آن مذهب در ايران‏
تا آنجا كه در اواخر عهد ساسانی برخی سلاطين ساسانی تمايل به اين مذهب‏
پيدا كردند و بسياری از خاندانهای اصيل زردشتی به آن گرويدند ، داستانی‏
دلكش و عبرت آموز است و نشان دهنده ضعف معنوی دين زردشت علی رغم‏
قدرت روحانيان آن دين در ميان ايرانيان است .
اگر اسلام به ايران نيامده بود ، مسيحيت ايران را می‏گرفت و آيين‏
زردشت به دست عيسويت تباه می‏شد همچنانكه كيشهای مانوی و مزدكی نيز كه‏
از داخل ايران ظهور كرده بودند رقيبهای سرسخت ديگری برای آيين زردشتی‏
بودند

پاورقی :
( 1 ) همان كتاب ، صفحه . 295
( 2 ) همان كتاب ، صفحه . 447