كار ببرند كاملا روشن است و ما برای آنكه خوانندگان گرامی را بهتر با
حقيقت آشنا كنيم ناگزيريم تاريخ ايران را ورق بزنيم و ورود اسلام را در
اين كشور از آغاز مورد بررسی قرار دهيم .

آغاز اسلام ايرانيان

طبق گواهی تاريخ ، پيغمبر اكرم در زمان حيات خودشان پس از چند سالی‏
كه از هجرت گذشت نامه هايی به سران كشورهای جهان نوشتند و پيامبری خود
را اعلام و آنها را بدين اسلام دعوت كردند . يكی از آن نامه ها نامه ای‏
بود كه به خسرو پرويز پادشاه ايران نوشتند و او را به اسلام دعوت كردند ،
ولی چنانكه همه شنيده ايم خسرو پرويز تنها كسی بود ، كه نسبت به نامه آن‏
حضرت اهانت كرد و آنرا دريد .
اين خود نشانه فسادی بود كه در اخلاق دستگاه حكومتی ايران راه يافته بود
، هيچ شخصيت ديگر از پادشاهان و حكام و امپراطوران چنين كاری نكرد ،
بعضی از آنان جواب نامه را با احترام و توأم با هدايايی فرستادند .
خسرو به پادشاه يمن كه دست نشانده حكومت ايران بود دستور داد كه‏
درباره اين مرد مدعی پيغمبری ، كه به خود جرئت داده كه به او نامه‏
بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنويسد تحقيق كند و عنداللزوم او را
نزد خسرو بفرستد .
ولی از آنجا كه " « يريدون ليطفؤوا نور الله بافواههم و الله متم نوره‏
غ " ، هنوز فرستادگان پادشاه يمن در مدينه بودند كه خسرو سقوط كرد و
شكمش به دست پسرش دريده شد . رسول اكرم قضيه را به فرستادگان پادشاه‏
يمن اطلاع داد ، آنها با حيرت تمام خبر را برای پادشاه يمن بردند و پس‏
از چندی معلوم شد كه قضيه همچنان بوده كه رسول اكرم خبر داده است . خود
پادشاه يمن و عده زيادی از يمنی ها بعد از اين جريان مسلمان شدند و همراه‏
آنان گروه زيادی از ايرانيان مقيم يمن نيز اسلام اختيار كردند . در آن‏
زمان به واسطه يك جريان تاريخی كه در كتب تاريخی مسطور است عده زيادی‏
از ايرانيان در يمن زندگی می‏كردند