گذشته از اشعار بزمی كوشش می‏كردند كه به مردم القا كنند كه حكمت هم‏
در اشعار است . در جلد چهارم ابن خلكان صفحه 328 ضمن شرح حال ابوعبيده‏
نحوی می‏نويسد : " و ذكر المبرد فی كتاب الكامل ان معاوية بن ابی سفيان‏
الاموی قال : اجعلوا الشعر اكبر همكم و اكثر آدابكم فان فيه مأثر اسلافكم و
مواضع ارشادكم فلقد رأيتنی يوم الهزيمة و قد عزمت علی الفرار فما ردنی‏
الاقوال ابن الاطنابة الانصاری :
ابت لی عفتی و ابی بلائی
و اخذی الحمد بالثمن الربيح
و اجشامی علی المكروه نفسی
وضربی هامه البطل المشيح
و قولی كلما جشأت و جاشت
مكانك تحمدی او تستريحی
لادفع عن ماثر صالحات
و احمی بعد عن عرض صريح
( 1 )
آن جمله‏های معاويه در واقع مبارزه‏ای است با « الشعراء يتبعهم الغاون
و سنت نبوی . معاويه چرا در آنوقت به فكر آيات جهاد قرآن نيفتاد و به‏
فكر اين اشعار تعصب آميز افتاد ؟ !

پاورقی :
1 - [ ترجمه : مبرد در كتاب كامل آورده كه : معاوية بن ابی سفيان اموی‏
گفت : بايد شعر بزرگترين كوشش و بيشترين ادبيات شما باشد كه آثار
پيشينيان شما و مواضع ارشاد و راهيابی شما در آن نهفته است . همانا من‏
در روز هزيمت ( گريز از جنگ ) تصميم برفرار گرفتم ، و چيزی مرا باز
نگرداند جز اين سخن ابن اطنابه انصاری : " عفت و ورزيدگی من و اينكه‏
خواستم با بهائی گران ستايش را برای خود بخرم و نفسم را بر ناگواريها
واداشتم ، و بر فرق دليری كه خود را می‏پايد كوفتم ، و به نفس خود وقتی‏
بی‏تابی و غضب می‏كرد گفتم سرجای خود باش تا ستايش شوی يا استراحت كنی‏
همه اينها باعث شد كه از ميدان كارزار نگريزم ، تا از آثار صالح و
شايسته دفاع كنم و از آبروی نيك خود حمايت نمايم ] .