عقاد میگويد ( ص 49 ) : " كان بنو هاشم يعملون فی الرئاسة الدينية ،
و بنوعبدشمس يعملون فی التجارش أو الرئاسة السياسية و هما ما هما فی
الجاهلية من الربا و المماكسة و الغبن و التطفيف و التزييف ، فلا عجب
أن يختلفا هذا الاختلاف بين أخلاق الصراحة و أخلاق المساومة ، و بين وسائل
الايمان و وسائل الحيلة علی النجاح ( 1 ) ( مقصود اختلاف تربيت اين دو
اسره است " . بعد میگويد : رياست دينی بنی هاشم نظير متولیگری كهان بی
عقيده نبود . بلكه خود آنها بيش از هر كسی به احترام كعبه و به خدا
ايمان داشتند . قصه قصد ذبح عبدالمطلب فرزند خود را اول دليل بر اين
مطلب است .
بعد میگويد : همين اخلاق عالی هاشمی بعد از ظهور نبوت به نحو كاملتری
در اعقاب ظهور كرد به طوری كه آل علی ( ع ) تا
پاورقی :
1 - [ ترجمه : بنی هاشم در مورد رياست دينی كار میكردند ، و بنی
عبدشمس در تجارت و رياست سياسی ، كه در جاهليت عبارت بود از ربا و
چانه زدن در نرخ اجناس و كلاه گذاشتن سرديگران و كم فروشی و اجناس
معيوب را به ديگران انداختن . لذا شگفتی ندارد كه اين اختلاف فاحش ميان
آنها باشد ، ميان رك گويی و روراستی و اخلاق بازاری و معامله گری ، و
ميان وسائل ايمان و وسائل حقه بازی برای رسيدن به هدف ] .