« جئتكم باهدی مما وجدتم عليه آباءكم ، قالوا انا بما ارسلتم به كافرون
(1) . در اين آيه اخير اشاره شده است به ابتلاء خاتم الانبياء و اينكه اين
ابتلاء عموميت داشته و اينكه درد آنها ترف و اسراف و تنعم از وضع
ظالمانه موجود بوده و اينكه اين منطق را كه پدران ما چنين بودهاند آنها
برای خود و برای حمايت از ترف خود تراشيدهاند كه غير مترفين و
بيچارههای ضعيف را كه دعوت جديد برای نجات آنها آمده در ناحيه فكر
گمراه كنند كه سنن ماضی لازم الاحترام است و اگر نه خود آنها به آن سنن
كوچكترين علاقهای نداشتند .
قريش يعنی اكابر قريش به پيغمبر ايراد میگرفتند كه چرا غذا میخورد و
راه میرود و چرا گنجی از طلا و باغی پر از ميوه ندارد . آيا واقعا امثال
ابوسفيان و ابوجهل گرفتار شبهه و شك بودند و برای اظهار شك خود اين
سخنان را میگفتند و يا برای القاء شك در ديگران میگفتند ؟ آنها كه
ابراهيم را پيغمبر میدانستند و آيا معتقد بودند كه ابراهيم طعام نمیخورد
و در ميان مردم راه نمی رفت و گنجی از طلا و باغی پرميوه داشت ؟ ! همه
اينها بهانه و برای فريب مستضعفين بود .
به هر حال قرآن هدف پيغمبران را قيام به قسط معرفی میكند : « لقد
ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب »
پاورقی :
1 - [ ترجمه : و همينگونه هيچ بيم دهندهای را پيش از تو در قريهای
نفرستاديم جز اينكه افراد خوشگذران آنجا گفتند : ما پدران خود را بر راهی
يافتهايم و خود نيز از آثارشان پيروی میكنيم ، و آن پيامبر گفت : هر چند
من چيزی آورده باشم كه از آنچه شما پدران خود را بر آن يافتهايد بهتر
باشد ؟ گفتند : ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهايد كافريم ] .