از اين نظر ارزش قيام از جنبه شهامت و حقير شمردن دژخيمان و ستمگران‏
و فرعونها و نمرودها است . چنانكه می‏دانيم قيام ابراهيم و موسی و عيسی و
رسول اكرم در برابر اين قدرتهای حاكم اهريمنی بود ، و همين كه شرائط
نامساوی بود و يك تنه قيام می‏كردند و مصداق « كم من فئة قليلة غلبت فئة
كثيرش باذن الله »بود ، ارزش می‏دهد به اين قيامها .
عجيب است كه برخی - مثل نويسنده " شهيد جاويد " - برای اينكه قيام‏
امام حسين را موجه جلوه دهند سعی می‏كنند به نحوی ثابت كنند كه مردم كوفه‏
واقعا قدرتی بودند و قابل اعتماد بودند ، در صورتی كه عظمت قيام حسينی‏
در اينست كه [ امام ] يك تنه قيام كرد ولی اثر روحی و روانيش در حدی‏
بود كه جهان آنروز را تكان داد و اثرش هنوز باقی است .
عامل سوم مربوط است به درجه روشن بينی ، به درجه آگاهی اجتماعی و به‏
درجه جهت شناسی و به درجه خبرويت مانند يك پزشك آگاه كه هم بيماری را
می‏شناسد و هم راه علاج را ، هم به نوع خواب ملت آگاه است و هم به‏
كيفيت بيدار كردن . اينست كه اين نهضت توأم است با يك بينش و درك‏
قوی و يك بصيرت خارق العاده و نافذ و يك دور بينی زياد كه طبق مثل‏
معروف : " درخشت می‏بيند آن چيزی را كه ديگران در آئينه نمی‏بينند " .
به اصطلاح قيام پيش رس ( نه زودرس ) ، اعلام خطری است قبل از آنكه‏
ديگران خطر را احساس كنند .

پاورقی :
> بر ايشان زيانی ندارد . و پيوسته گرفتاری آنان بر شما باقی است تا
آنجا كه دادخواهی شما از آنها نيست مگر مانند دادخواهی بنده از ارباب‏
خودش ] .