عليه علی بن ابی طالب ( ع ) و حسين بن علی ( ع ) با آنكه آن مردم از دين‏
برنگشته بودند ، يكی از حوادث معماوش صدر اسلام است .
در اينجا دو مطلب را بايد مورد بحث قرار دهيم تا بتوانيم به ماهيت و
هدف و علت حادثه قيام حسينی پی‏ببريم . يكی علت مبارزه شديد امويان كه‏
در رأس آنها ابوسفيان بود با اسلام و قرآن ، و ديگر ، علت موفقيت آنها
برای دردست گرفتن حكومت اسلامی .
اما [ مطلب ] اول ، دو علت داشت يكی رقابت نژادی كه در سه نسل‏
متوالی متراكم شده بود . دوم تباين قوانين اسلامی با نظام زندگی اجتماعی‏
رؤسای قريش مخصوصا امويها كه اسلام برهم زننده آن زندگانی بود و قرآن اين‏
را اصلی كلی می‏داند . در سوره سبا می‏فرمايد : « و ما ارسلنا فی قرية من‏
نذير الا قال مترفوها . . . »در سوره‏های زخرف ، واقعه ، مؤمنون و هود
نيز همين مطلب هست . گذشته از همه اينها مزاج و طينت آنها طينتی‏
منفعت پرست و مادی بود ، و در اينگونه مزاجهای روحی ، تعليمات الهی و
ربانی اثر ندارد و اين ربطی به باهوشی و بيهوشی آنها ندارد . كسی به‏
تعليمات الهی اذعان پيدا می‏كند كه در وجود خودش پرتوی از شرافت و علو
نفس و بزرگواری موجود باشد ، نوری و حياتی و هدايتی در خميره خودش‏
موجود باشد . « لتنذر من كان حيا 0 انما تنذر من اتبع الذكر 0 و ننزل من‏
القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين 0 ليميز الله الخبيث من الطيب » .
اين مطلب خود يك اصل بزرگی است . داستان ابوسفيان و عباس و گفتن لقد
صار ملك ابن اخيك عظيما ، ايضا قصه : بالله غلبتك يا اباسفيان ! ،
ايضا قصه : تلقفوها تلقف الكرش ، همگی دليل