سال بعد از وفات پيغمبر پسرش يزيد خليفه شد و با آن وضع فجيع فرزند
پيغمبر را كشت به دست مسلمانانی كه شهادتين میگفتند و نماز میخواندند و
حج میكردند و به آئين اسلام ازدواج میكردند و به آئين اسلام مردههای خود را
دفن میكردند . نه اين مردم منكر اسلام شده بودند - و اگر منكر اسلام شده
بودند معمائی در كار نبودند - و نه انكار حرمت امام حسين را داشتند و
معتقد بودند كه امام حسين نعوذ بالله از اسلام خارج شده بلكه عقيده آنها
به طور قطع بر تفضيل امام حسين بر يزيد بود . حالا چگونه شد كه اولا حزب
ابوسفيان زمام حكومت را در دست گرفتند و ثانيا مردم مسلمان و بلكه شيعه
قاتل امام حسين ( ع ) شدند در عين اينكه او را مستحق قتل نمی دانستند
بلكه احترام خون او از خون هر كسی در نظر آنها بيشتر بود .
اما اينكه چرا حزب ابوسفيان زمام را در دست گرفت برای اين بود كه
يكنفر از همين امويها كه او سابقه سوئی در ميان مسلمين نداشت و از
مسلمين اولين بود به خلافت رسيد . اين كار سبب شد كه امويها جای پائی در
دستگاه حكومت اسلامی پيدا كنند ، جای پای خوبی به طوری كه خلافت اسلامی را
ملك خود بنامند ، ( همان طوری كه مروان به انقلابيون همين را گفت ) هر
چند جای پا در زمان عمر پيدا شد كه معاويه والی سرزمين زرخيز شام و سوريه
شد خصوصا با در نظر گرفتن اين معما كه عمر جميع حكام را عزل و نصب میكرد
و تغيير و تبديل میداد به استثناء معاويه .
امويها سبب فساد در دستگاه عثمان شدند و مردم هم عليه عثمان انقلاب
كردند و او را كشتند و معاويه كه هميشه خيال
|