كسی قيام كند برای اينكه به آب و نانی برسد ، جاه و مقامی كسب كند ،
پول و ثروت و قدرتی تحصيل كند و به قول حنظله بادغيسی برای كسب مهتری و
يا به قول ناسيوناليستها برای تعصبات ملی و وطنی قيام كند ، چنين قيامی‏
مقدس نيست بلكه از آن نظر كه مستلزم وسيله قراردادن ديگران است محكوم‏
است ، خواه موفق شود و خواه شكست بخورد . چنين قيامی معامله و تجارت‏
است كه گاهی سود دارد و گاهی زيان ، نه سود بردنش اهميتی دارد و نه‏
زيان بردنش . اينگونه قيامها مبارزه شخص با شخص است به خاطر منافع ،
و به همين دليل بی ارزش است . اينكه امام به تبعيت از پدر بزرگوارش‏
می‏فرمود : « اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا منافسة فی سلطان » .
. . ناظر به اينست كه درد ما و آرزوی ما چه بوده است .
ولی اگر قيام و مبارزه ، مبارزه شخص با شخص نبود ، مبارزه به خاطر
منافع نبود ، بلكه مبارزه با نوعی عقيده و نوعی رژيم مبتنی بر ظلم و فساد
و شرك و بت پرستی و برای رهائی بشريت از بردگيهای اجتماعی و خطرناكتر
اعتقادی ، و بالاخره برای نجات بشريت از چنگال عفريت جهل و ضلالت و
هيولای ظلم و استبداد و استثمار بود ( « و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك‏
من الجهالة و حيرش الضلالة » ) و به انگيزه امر خدا و تحصيل رضای حق بود
كه « ان صلاتی و نسكی و محيای و مماتی لله رب العالمين »، بر اساس از
خود گذشتگی و فداكاری بود ، و خلاصه اگر خالصا لوجه الله بود و هيچ منفعتی‏
نداشت بلكه منافع را به خاطر حقيقت به خطر انداخت ، چنين مبارزه‏ای چون‏
جلوه‏ای از روح