او دائره خودپرستی خود را توسعه داده بود . همچو شخصی اگر همه كرات‏
آسمانی را هم تسخير كند عملش جنبه تقدس و احترام پيدا نمی‏كند . عمل‏
آنوقت مقدس است كه هدفی بيرون از خود پرستی داشته باشد ، ( 1 ) فقط به‏
خاطر تكليف و وظيفه انجام شود ، خصوصا تكاليفی كه بشر در برابر نوع و
اجتماع دارد . " المقتول دون عياله و ماله " شهيد است چون به خاطر
وظيفه و شرافت و تكليف وجدان و ديانت انجام می‏گيرد نه به خاطر جلب‏
منفعت مادی . حالا اگر انسان ، المقتول دون العدل و الحريه ، دون التوحيد
و الايمان باشد قداست و قديسيتش به درجاتی بالاتر است .
حس تعالی و تقدس حسی است اصيل در بشر و از صميم روح بشر سرچشمه‏
می‏گيرد مثل حس حقيقت خواهی ( علم ) ، نيكی

پاورقی :
> تفاوت ميان شهيد و ديگران هست كه شهيد پاكباخته است و

" سودا چنين خوش است كه يكجا كند كسی "

. اما عالم يا منفق يا معلم يا مربی يا هنرمند قسمتی از ما يملك خود را
ارزش و ابديت می‏دهد . قبلا گفتيم كه عالم و مربی و صنعتگر و فيلسوف و
منفق ، مديون شهدايند و شهدا مديون كسی نيستند . خون شهيد به زمين‏
نمی‏ريزد بلكه هزار برابر می‏شود و به ديگران تزريق می‏شود و در رگهای‏
ديگران برای هميشه جريان می‏يابد و اينست معنی جاويد شدن خون شهيد ، و
اينست معنی اينكه شهدا حماسه می‏آفرينند . و به همين جهت پيشوايان آرزوی‏
شهادت می‏كردند ، و به همين جهت اسلام در هر زمانی نيازمند به شهيد است‏
.
1 - اينجا بايد اين بحث تحقيق بشود كه ملاك اصلی قداست چيست ؟ چرا
خودپرستی پليدی است و كار برای خدمت به غير و برای انجام وظيفه و
مسؤوليت يا برای رضای خدا مقدس است ؟ آيا ملاك ، ماديت و تجرد است ؟
آيا ملاك ، وجود و عدم است ؟ آيا ملاك ، حركت و توقف است ؟ آيا ملاك‏
، هماهنگی با اهداف جهان و حركت تكاملی جهان است ؟ و آيا علت تقدس‏
همانطور كه در متن گفته‏ايم ابدی شدن و جاودانگی و نجات از مرگ است ؟