علاوه به خلافت يزيد معترض بود دچار خطر بود و امام حسين ابا داشت كه در
مكه حرم خدا كشته شود و شايد از اينكه در حرم پيغمبر هم كشته شود
اباداشت . اينكه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر سعد به ابن‏
زياد برمی‏آيد كه در خود كربلا به عمر سعد هم گفته است : اگر نمی خواهيد
برمی‏گردم ، فقط ناظر به اين قسمت است كه چرا به عراق آمد نه اينكه قضيه‏
فقط يك جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشيمانی از آمدن به عراق‏
است . امام حسين كه نگفت حالا كه مردم كوفه نقض عهد كردند پس من بيعت‏
می‏كنم يا اينكه ديگر موضوع اعتراض به خلافت يزيد را پس می‏گيرم و ساكت‏
می‏شوم .
مسائلی كه در اينجا هست :
الف - قبل از مردن معاويه مسئله امتناع مردم مدينه بالخصوص حسين بن‏
علی ( ع ) از بيعت مطرح بود . امام حسين در جواب نامه معاويه سخت به‏
او تاخت و به موضوع ولايت عهد يزيد اعتراض و انتقاد كرد . " سرمايه‏
سخن " و " ابوالشهداء " عقاد ) .
ب - مسئله ولايت عهد يزيد يك بدعت بزرگ بود در اسلام و نقشه‏ای كه از
سی و چند سال پيش امويين كشيده بودند . ابوسفيان در خانه عثمان گفت :
تلقفوها تلقف الكرش و لتصيرن . . . اما والذی يحلف به ابوسفيان لا جنة و
لا نار . از اين نظر فوق‏العادش مهم بود ، نه با شورا و آراء عمومی منطبق‏
بود و نه جعل الهی ، نصب پدر بود پسر را .
ج - تسليم خليفه شدن در يك وقت جايز است كه بحث در