" چون بعضی از ياران به جنگ رفته شهيد شدند ، ناگاه از ميان بيابان‏
سواری مكمل و مسلح پيدا شد ، مركبی كوه پيكر سوار بود ، خود عادی ( 1 )
فولاد بر سر نهاده و سپر مدور به سر كتف در آورده و تيغ يمانی جوهردار
چون برق لامع حمايل كرده و نيزه هجده ذرعی ( ! ) در دست گرفته و ساير
اسباب حرب را برخود آراسته كالبرق اللامع و البدر الساطع به ميان ميدان‏
رسيد و بعد از " طريد و جولان " ( 2 ) ، روی به سپاه مخالف كرد و گفت‏
: هر كه مرا نشناسد بشناسد : منم هاشم بن عتبة بن أبی وقاص پسر عم عمر
سعد . پس روی به امام حسين كرد و گفت : السلام عليك يا ابا عبدالله اگر
پسر عمم عمر سعد . . . " .
10 - در صفحه 166 اشاره می‏كند به كتابهای برغانيهای قزوينی كه مشتمل بر
برخی اكاذيب است .
11 - در صفحه 167 می‏گويد : در ايام مجاورت كربلا و استفاده از محضر
علامه عصر شيخ عبدالحسين طهرانی ، سيد عرب روضه خوانی از " حله " آمد و
پدرش از اين طايفه بود و اجزاء ( جمع جزوه ) كهنه‏ای از ميراث پدر داشت‏
. اول و آخر نداشت . در حاشيه‏اش نوشته بود از تأليفات فلان عالم از
علمای جبل عامل از شاگردان صاحب معالم است . غرض ، آن سيد استعلام حال‏
آن كتاب نمود . مرحوم شيخ عبدالحسين اولا در احوال آن عالم كتابی در

پاورقی :
> القلوب " علی الظاهر از آنجا گرفته است . در " روضة الشهداء "
می‏گويد فضل بن علی عليهما السلام به كمك هاشم شتافت !
1 - كذا [ يعنی مطلب مبهم است ] .
2 - تعبير به " طريد و جولان " در " روضة الشهدا " ی كاشفی نيز آمده‏
است .