داعيه‏ای در من پديد آمد كه به هيچ وجه در آن حالت كه بودم راضی‏
نتوانستم بود . خران بفروختم و اسب خريدم و از وطن خويش رحلت كردم و
به خدمت علی بن الليث ( صفاری ) شدم . . . اصل و سبب اين دو بيت بود
" . روح بزرگ به كمی و كوچكی و حقارت تن نمی دهد ، به كم از قدر خود
راضی نمی شود .
به كم از قدر خود مشو راضی
بين كه گنجشك می‏نگيرد باز
روح بزرگ اهل مهاجرت است ، به كنج خانه و به آب و خاك خود قناعت‏
نمی‏كند ، سفر می‏كند ، درياها را و خطرها را استقبال می‏كند ، شب و روز
می‏كوشد و در نتيجه زودتر پير می‏شود . بيماری قلبی می‏گيرد و مثل " ناصر
" ( 1 ) در نيمه راه عمر می‏ميرد . " موسولينی " گفت : " بجای آنكه‏
صد سال گوسفند باشم ترجيح می‏دهم يك سال شير باشم " .
آدم بزرگ از زندان باك ندارد ، ده سال و بيست سال زندان می‏رود كه دو
سال به كام زندگی كند .
10 - اسكندر و خشايار شاه و نادر و ناپلئون روحهای بزرگ و نا آرام‏
بوده‏اند اما يك جاه طلبی بزرگ ، يك رقابت و حسادت بزرگ ، يك شهوت‏
بزرگ ، يك تجملی پرستی بزرگ بوده‏اند . اينها با مقايسه با روحهای‏
كوچك البته عظمت و اهميت بيشتری دارند . اينها اگر به جهنم هم بروند
يك روح بزرگ به جهنم رفته است ، اينها هواپرستهای بزرگ هستند . آنچه‏
در وجود اينها و در روح اينها رشد كرده است ، شهوتها ، جاه طلبی‏ها ،
حسادتها ، كينه توزی‏ها است .

پاورقی :
1 - جمال عبدالناصر .