چنانكه می‏بينيد اهل سنت اين قصه زشت و زننده را بعنوان كرامت برای‏
امام نقل كرده و حيا نكرده‏اند .
بايد گفت اين شخص . [ يعنی سفيان بن وكيع ] .
صفحه 111 :
و باعث تعجب است كه سيد بزرگوار مرحوم ابن طاووس رضوان الله عليه‏
همين داستان را در لهوف ( ص 54 ) آورده است بدون اينكه بنقطه ضعف آن‏
اشاره‏ای بكند .
چرا آن جملات شديد ، اينجا آرام می‏شود ؟
صفحه 125 :
" ابن طاووس رحمه الله می‏گويد : من از كتاب " اصل " احمد بن حسين‏
بن عمر بن يزيد ثقه ( كه بر پشت آن نوشته است : كتاب مال محمد بن داود
قمی است ) بسندی كه در آن كتابست از امام صادق ( ع ) نقل می‏كنم كه گفت‏
. . .
ظاهرا صيغه روايت ، مجهول است و مقصود اين است كه برای من كسی از
اين كتاب نقل كرده است . و اگر غير اين باشد ، مسند و مشخص است و
ايراد مؤلف وارد نيست .
صفحه 126 :
بديهی است نقل ابی‏مخنف نيز مثل نقل لهوف مرسل است چون ناقل اصلی‏
قضيه مجهول است ، در اينصورت مرسل ابی مخنف با مرسل لهوف معارضه‏
می‏كند و هر دو از اعتبار ساقط می‏شوند و مثل اينست كه نه