قسمت مهمی از كشور اسلامی در دست بگيرد . اين بود سر تسلط معاويه بر
دستگاه خلافت و روحانيت اسلامی كه در اين امر چند چيز دخالت داشت : اول‏
ذكاء و فطانت خود آنها ، دوم سوء سياست و تدبير خلفا كه به اينها راه‏
دادند ، سوم جهالت و نادانی و بساطت مردم ( 1 ) .
معاويه و امويها برای محو دو اصل از اصول اسلام كوشش بسيار كردند يكی‏
امتياز نژادی كه عرب را بر عجم [ ترجيح دادند ] و ديگر ايجاد فاصله‏
طبقاتی كه بعضی مانند عبدالرحمن بن عوف و زبير صاحب آلاف الوف شدند و
بعضی فقير و صعلوك باقی ماندند . بيجهت نيست كه علی ( ع ) می‏فرمايد :
. . . « ان لا يقاروا علی كظة ظالم و لا سغب مظلوم » و يا می‏فرمايد :

پاورقی :
> خطرناكترين موقعها آنوقتی است كه اين دو قدرت يعنی قدرت ماده و
معنی دست به دست يكديگر داده و بخواهد بر سر ملتی فرود آيد . البته‏
ديانت به خودی همواره دفاع از مظلوم است ولی امان از وقتی كه در اثر
جهالت مردم و خيانت اولياء امور يعنی جهالت متنسكين و خيانت متهتكين‏
، دين ابزار سياست واقع شود . امان از وقتی كه دين ابزار سياست واقع‏
شود .
1 - از اينجا معلوم می‏شود كه مردم آنوقت صلاحيت نداشتند كه خليفه يعنی‏
ولی امر را انتخاب كنند و فرضا قبول كنيم كه اصل حكومت اسلامی بر
انتخاب است نه بر انتصاب ، در آن روزها و بلكه تا سالها و قرنها
می‏بايست كه حاكم انتصابی باشد ، در هر جای دنيا كه مردم لياقت آزادی و
دخالت در تعيين قوه حاكمه را نداشته باشند نبايد به آنها آزادی داد ،
ولی كی آزادی را از آنها بگيرد ؟ همانهائی كه از ترس انتخاب آنها نبايد
مردم آزادی داشته باشند ؟ ! نه ، بلكه مقام نبوت . در آن زمان جهل و عدم‏
صلاحيت سبب شد كه امويها از هوش و دهاء خود استفاده كردند .
علی ( ع ) ، هم مجسمه عدالت بود و هم مجسمه هوشياری و پيش بينی .
فتنه اموی كه زير پرده بود و رنگ اسلامی داشت علی ( ع ) كاملا پيش بينی‏
كرد و به مردم گفت ولی كسی كه معنای كلمات او را درك كند وجود نداشت‏
.