خطی ) مدعی می‏شود كه قبل از تقاضای بيعت از امام ، امام قصد مخالفت‏
نداشت و اگر چنين تقاضائی از او نمی كردند او هرگز قيام نمی‏كرد همچنانكه‏
در زمان معاويه نكرد و در نامه‏ای كه " رجال كشی " طبع نجف ص 49 و "
الامامة و السياسة " جلد 1 ص 181 نقل كرده‏اند ، امام در آخر نامه خود
نوشته است : " « و ما اريد لك حربا و لا عليك خلافا » " ( 1 ) و فرقی‏
ميان دو حكومت " معاويه و يزيد " نيست .
جواب اين است كه اولا ميان دو حكومت از نظر شرائط قيام كه دومی‏
حكومتی نو بنياد بود و سكوت در مقابل او مداهنه تلقی می‏شد بر خلاف‏
حكومت معاويه ، و هم از نظر شرائط واقعی كه حكومت معاويه حكومت بی دين‏
و عاقلی بود بر خلاف حكومت يزيد ، و لهذا حكومت يزيد بيشتر از معاويه‏
تحت تأثير مسيحيها بود ، [ تفاوت بود ] . ثانيا [ اين امر ] با جمله‏
خود امام كه

پاورقی :
1 - [ و من تصميم جنگ با تو و خلاف بر تو را ندارم ] ولی آقای غفاری‏
در صفحه 14 مقدمه " بررسی تاريخ عاشورا " می‏نويسد كه امام در جواب‏
نامه معاويه نوشت : " من ترك نبرد با تو را تقصير می‏شمرم و خود را در
سكوت و عدم قيام عليه تو مسئول خدا می‏دانم " جمع دو مطلب به اين است‏
كه امام انتظار فرصت می‏كشيده است . در صفحه 73 كتاب " بررسی تاريخ‏
عاشورا " آمده است كه معاويه هنگام خروج امام حسن ( ع ) از كوفه به‏
مدينه پس از صلح ، نوشت كه تو بايد اول به جنگ " فروش بن نوفل خارجی‏

" بروی ، سپس بروی به مدينه . امام در جواب نوشت : " لو آثرت ان‏
اقاتل احدا من اهل القبلة لبدات بقتالك فانی تركتك لصلاح الامة و حقن‏

دمائها » " ( 1 ) . با توجه به اينكه احيانا قتال اهل قبله واجب می‏شود
، معلوم می‏شود صلح امام حسن صلح مسلح بوده است ، و از اينجا وحدت مشی‏
حسنی و حسينی روشن می‏شود .
1 - [ و اگر من ترجيح دهم كه با يكی از اهل قبله بجنگم به جنگ با تو
دست می‏زنم ، زيرا كه من به خاطر صلاح امت و حفظ خون آنها دست از تو
بازداشته‏ام ] .