موردی كه حكومت فاسد است و فقط به دليل عدم امكانات ، شخص نبايد قيام‏
كند ، دليل نمی شود كه در صورت قيام ، كشتن او از طرف هيئت حاكمه جايز
باشد .
ثانيا شق سومی در كار است و آن اينكه امام حسين به حكم دستورهای كلی‏
اسلام قيام كند . اينگونه قيامها مشروط به اين نيست كه شرائط آنچنان‏
فراهم باشد كه به ثمر رسيدن قطعی باشد ، احتمال به ثمر رسيدن هم كافی‏
است . به علاوه در صورت به ثمر نرسيدن هم ضرری به اسلام وارد نمی آمده‏
بلكه جامعه را يك قدم به سوی ثمر و نتيجه نزديك كرده است . از كلمات‏
خود امام هم همين ترديد بر می‏آيد ، چنانكه از جمله‏ای كه در جواب "
فرزدق " شاعر هنگام خروج امام از مكه فرمود كه : « و ان حال القضاء دون‏
الرجاء فلن يتعد من كان الحق نيته و التقوی سريرته » [ آشكار است ] ( 1
) .
شق چهارم اينست كه با علم به كشته شدن قيام كرد ، ولی علم به كشته شدن‏
غير از علم به به ثمر نرسيدن و بی نتيجه ماندن است . زيرا اگر نتيجه‏
منحصر باشد به به دست گرفتن زعامت ، با كشته شدن ، نهضت عقيم می‏ماند ،
اما اگر هدف ، متزلزل كردن حكومت اموی و تفكيك آنها از اسلام و احياء
سنت امر به معروف و نهی از منكر باشد ، كشته شدن مساوی بی ثمر ماندن‏
نيست ( 2 ) .

پاورقی :
1 - ارشاد مفيد ص . 218 و در آن " فلم يبعد " آمده است .
2 - همچنانكه در عصر خود ما می‏بينيم افرادی به عنوان اعتراض و به خاطر
اينكه آتش انقلاب را روشن كنند ، خود را آتش می‏زنند و در حقيقت خود را
" آتش گيره " می‏كنند . هر چند در اسلام اينطور كشته شدن جايز نيست ،
اما اطمينان به كشته نشدن هم لازم نيست . كار قيس بن مسهر صيداوی و
عبدالله بن يقطر از اين قبيل بود .