نظم در اصحاب سيدالشهداء
مطابق نقل عقاد ( ص 184 ) نظمی در كار اصحاب سيد الشهدا بود از اين جهت كه بعضی خودشان را وقايه و سپر امام حسين قرار میدادند و تا او میافتاد فورا آن جا ( خلا ) پر میشد . گاهی شعرا در بيان خود میگويند : آرزويم اينست كه يك لحظه محبوب خود را ببينم و بميرم ، آرزويم اينست فلان مقصودم حاصل شود و بميرم . به قدری يك موضوع جالب میشود كه حاضرند تمام زندگی را و تمام امتداد زمان را در يك لحظه جمع كنند ولی با آن كيفيتی كه میخواهند . از حيات ، كيفيت حيات را میخواهند نه كميت آن را . ( اين جان عاريت كه به حافظ سپرد دوست . . . ) . اصحاب اباعبدالله از كميت حيات گذشتند و همه حيات را و خوشيهای حيات را - خوشيهائی كه فقط عده معدودی از صاحبان روحيه عظيم آن را درك میكنند - در يك نصف روز به علاوه يك شب جمع كردند برای خود . خدا میداند كه چه عظمت و جلال و زيبائی و جمالی داشته آن فداكاريها و آن به خاك افتادنها ! انسان نصف روز زنده بماند