پاورقی : 1 - رجوع شود به يادداشت عنصر امر به معروف . . . شماره 23. [ ترجمه مربوط به پاورقی صفحه 210 ] : [ و عمار در حديث خود گفته : چون حسين ( ع ) خواست از مدينه بيرون شود نزد قبر پيامبر ( ص ) آمد و آنرا در آغوش گرفت و سخت گريست و بر وی سلام داد و گفت : پدرم و مادرم فدايت باد ای رسول خدا ، من از جوار تو بدون رضايت قلب خارج شدم و ميان من و تو جدائی افتاد و برای بيعت با يزيد شارب الخمر و فاجر مجبورم كردهاند . اگر بيعت كنم كافر شوم و اگر امتناع و رزم كشته میشوم ، و اينك با اكراه از جوار تو خارج میشوم . پس سلام من بر تو باد ای رسول خدا ، سپس خواب بر چشمانش مستولی شد و رؤيائی را ديد كه به وحشت افتاد ، و آن اين بود كه پيامبر را در خواب ديد كه نزد او آمده و بر وی سلام نموده و فرمود : پسرم پدر و مادر و برادرت به من ملحق شدهاند و همگی در سرای زندگی دور هم جمعاند و همه مشتاق ديدار توئيم ، پس به نزد ما بشتاب . و پسر جانم بدان كه تو را در بهشت درجهای است كه به نور خدا پوشيده است ، و جز با شهادت بدان نرسی ، و چقدر ورود تو بر ما نزديك شده است ] .