تلقی شده است - سؤالی است بی معنی . علت نخستين ، موجوديتش عين‏
حقيقت و عين ذاتش است و هم علت نخستين بودنش عين ذاتش است و در هر
دو حيثيت ، بی نياز از علت است .
اين پرسش درست مثل اين است كه بگوييم چرا عدد يك عدد يك شد و عدد
دو نشد و چرا عدد دو عدد دو شد و عدد يك نشد و در جای عدد يك ننشست ؟
ما در كتاب عدل الهی درباره اينكه مرتبه هر موجودی عين ذات آن موجود
است بحث بيشتری كرده‏ايم و در اينجا تكرار نمی كنيم .
در پايان اين قسمت از بحث ، مناسب است سخنی از برتراند راسل‏
فيلسوف معاصر درباره علت نخستين نقل كنيم و تصور فيلسوفانه ( ! ) او را
نيز درباره اين مسأله غامض به دست آوريم .
راسل كتاب كوچكی دارد به نام چرا مسيحی نيستم ؟ در آن كتاب تنها
مسيحيت را انتقاد نمی كند ، بلكه اساسا انديشه‏های مذهبی را عموما و
انديشه خدا را خصوصا كه برخی غير مذهبيها نيز قبول دارند مورد ايراد و
انتقاد قرار می‏دهد . وی در آن كتاب از جمله مطالبی كه ايراد می‏گيرد "
برهان علت نخستين " است . برای اينكه بدانيم آقای راسل اين فيلسوف‏
بزرگ غرب كه نامش همه جا را گرفته اين مسائل را به چه شكلی در ذهن خود
تصوير می‏كرده است ، عبارت او را نقل می‏كنيم . می‏گويد :
" اساس اين برهان عبارت از اين است كه تمام آنچه را ما در اين جهان‏
می‏بينيم دارای علتی است و اگر زنجير علتها را دنبال كنيم سرانجام به‏
نخستين علت می‏رسيم و اين نخستين علت را علة العلل يا خدا می‏ناميم " .
راسل آنگاه اين برهان را اينچنين انتقاد می‏كند :