اكنون ببينيم آيا استدلال از راه نظم جهان بر وجود ناظم ذی شعور ، يك
برهان تجربی است ؟ پيش از آنكه وارد ماهيت برهان نظم گرديم ، لازم است
ماهيت يك استدلال رايج ديگر را كه آقای هيوم صددرصد آن را تجربی میداند
و برهان نظم را چيزی شبيه آن میشمارد ، بررسی كنيم و آن ، برهان و استدلال
از آثار و مصنوعات انسان بر عقل و انديشه و هوش انسان است .
آيا آن استدلال رايج و عادی ما در مورد انسانها كه از آثار و مصنوعات
انسان ، عقل و انديشه و ميزان معلومات او را كشف میكنيم ، واقعا يك
دليل تجربی است از نوع تجربههايی كه در مورد كشف روابط اجزای طبيعت ،
نظير رابطه حرارت و بخار و رابطه سردی و انجماد ، به كار میرود يا نه ؟
به عبارت ديگر ، آيا كشف عقل و هوش و علم صانعهای انسانی از
مصنوعاتشان يك دليل تجربی است يا يك برهان عقلی ؟
ما از كجا میدانيم كه مثلا بوعلی فيلسوف يا طبيب بوده و يا سعدی شاعر
و اديبی با ذوق بوده است ؟ ما كه با اشخاص مختلف از دوست و رفيق و
معلم و شاگرد و همكلاسی هميشه روبرو میشويم ، از كجا میفهميم كه آن يكی با
هوش و ديگری كم هوش و سومی با معلومات و چهارمی كم اطلاع است ؟ بديهی
است كه از آثاری كه از آنها بروز میكند ، از سخنانی كه از آنها میشنويم
، از رفتاری كه از آنها میبينيم يا از آثار و نوشتههای آنها كه مطالعه
میكنيم . ما كه هوش و عقل و معلومات آنها را نمی توانيم مستقيما مشاهده
كنيم يا لمس نماييم .
اساسا چيزهايی از قبيل انديشه و معلومات ، قابل حس و لمس نيست .
فرضا مغز آنها را تشريح كنيم يا به وسايلی از مغز آنها
|