كه بدانيم بر فرض اينكه يك نفر بوده نه دو نفر ، آيا او به عنوان يك
فرد ، مؤمن و مسلمان بوده يا ملحد و ماترياليست . آنچه فعلا برای ما مهم
است اين است كه بدانيم اين آقايان مادی مسلك معاصر چه اندازه در
گفتههای خود صداقت دارند و چه اندازه " علمی " میانديشند ، و ديگر
اينكه بدانيم ماترياليسم در ايران از نظر منطقی چه اندازه در تنگنا قرار
گرفته كه به اين تشبثات دست میزند .
كتابی اخيرا به نام حلاج منتشر شده و يكی از روزنامههای ملی ( ! ) بدون
هيچ نظر خاصی و بدون هيچ انگيزه غير ملی ( ! ) دو صفحه در دو روز به
معرفی و تقريظ بر اين كتاب اختصاص داد ! اين كتاب مدعی است كه حلاج در
دوره آخر عمر خود يك ماترياليست تمام عيار بوده است ، و مدعی است كه
افكار مترقی ماترياليستی حلاج همه در آن عده از آثار او بوده كه سوزانده
شده و اثری از آنها در دست نيست . ( اما به چه دليل چنين افكاری در آن
كتابها بوده است ، معلوم نيست . ) از نظر مؤلف اين كتاب حالا كه آنها
از بين رفته و اظهار نظرهای گروههای مختلف موافق و مخالف حلاج همه مورد
تخطئه قرار میگيرد ، پس يگانه مدرك ، آثار منسوب به اوست كه باقی
مانده است .
مؤلف كتاب اقرار میكند كه اشعار فارسی منسوب به حلاج از او نيست .
باقی میماند كتاب طاسين الازل او كه مورد استناد ماسينيون است و
ماسينيون به استناد آن اثر ، او را عارفی مسلمان و شهيد عرفان میداند ، و
ديگر اشعار عربی او . مؤلف كتاب در انتساب طاسين الازل به حلاج ترديد
میكند ، باقی میماند اشعار عربی حلاج كه در اختيار همه بوده است ، و مدعی
میشود اين اشعار از نظر مضمون متناقضاند . بعضی اشعار ، او را متفكری
ملحد و بعضی ديگر او را عارفی زاهد مینمايانند . لهذا مؤلف بدون هيچ
دليل آن اشعار را به سه دوره مختلف از عمر حلاج تقسيم میكند : دوره عرفان
و تصوف كه دوره مذهبی بودن
|