می آيد . باز در اينجا خدا قدمی عقب‏تر رفت . باز از علت آن علت بحث‏
می‏شد . و همچنين عقب نشينی خدا ادامه يافت تا آنجا كه بالاخره علم توسعه‏
يافت و عموميت پيدا كرد و علت بسياری از پديده‏ها كشف شد و آن‏
پديده‏هايی هم كه علت آنها مجهول ماند ، يقين حاصل شد كه علتی از نوع‏
علتهای شناخته شده دارد . اينجا بود كه بشر برای هميشه عذر خدا را خواست‏
، زيرا جايی و پستی برايش باقی نمانده بود . حالت خدا در اين وقت‏
حالت كارمندی است در يك مؤسسه كه شغل مهمی به او واگذار شده و آنگاه‏
افراد شايسته‏تری پيدا می‏شوند و تدريجا كارهای او را از او می‏گيرند تا
جايی كه پست او و مشاغل او يكجا گرفته می‏شود و پستی و جايی برايش باقی‏
نمی ماند . در اين وقت مدير مؤسسه می‏آيد و ضمن قدردانی از خدمات گذشته‏
او برای هميشه عذرش را می‏خواهد ، ابلاغ خاتمه خدمت را به دستش می‏دهد و
برای هميشه مرخصش می‏نمايد .
اگوست كنت از خدا به " پدر طبيعت " تعبير كرده است . اين تعبير
درباره خدا نشان دهنده طرز تفكر كليسايی اوست . او با تعليمات كليسا
مخالف است ، اما تفكرش درباره خدا تفكر كليسايی بوده و نتوانسته است‏
خود را از اين طرز تفكر آزاد كند .
مجموع گفته اگوست كنت نشان می‏دهد كه خدا در نظر او يعنی چيزی مانند
جزئی از جهان و عاملی در عرض ساير عوامل جهان ، ولی عاملی مجهول و مرموز
. از طرف ديگر ، پديده‏های جهان نيز بر دو قسم است : معلوم و مجهول . هر
پديده مجهولی را بايد به آن عامل مرموز و مجهول نسبت داد . طبعا هر چه‏
پديده‏ها در اثر علم ، مكشوف و معلوم می‏گردند از حوزه تأثير آن عامل‏
مجهول كاسته