اين همه عنايت و لطف شما به او از آن جهت است كه او به تعبير شما از
محرومان تاريخ و از به اسارت گرفته شده‏ها و مستضعفين تاريخ است .
اسارت و بردگی سالم به دوره قبل از مدينه و قبل از جنگهای اسلامی منتهی‏
می‏شود . شما طبق فلسفه‏ای كه از آن پيروی می‏كنيد و آن را يكی از معيارهای‏
تفسير قرآن قرار داده‏ايد ، فكر كرده‏ايد كه چون سالم از محرومان تاريخ‏
است ، پس يك انقلابی واقعی و مؤمن واقعی است و از نظر موضع اجتماعی‏
همرديف سلمان و ابوذر و مقداد و بلال است ، يعنی موضع طبقاتی او كافی‏
است كه او را يك انقلابی واقعی قرار دهد و بر تارك درخشان همه شهيدان و
حافظان قرآن يمامه بنشاند . غافل از آنكه آن خانه‏ای كه به اعتراف خود
شما خانه مردم و خانه توده بوده است ( خانه فاطمه عليها السلام ) به دست‏
همين فرد توده‏ای به آتش كشيده شد .
آيا اينها دليل بی اطلاعی شما از تاريخ صدر اسلام نيست ؟ آيا اينها
معيارهای شما را در فلسفه تاريخ بكلی بی اعتبار نمی كند ؟ آيا اينها كافی‏
نيست كه شما در ارزيابيها و تفسيرهای خود از تاريخ تجديد نظر كنيد و فی‏
المثل قضاوتها و انديشه‏ها و گرايشها و تفكرات هزار ساله مفسرين و فقها و
حكما و عرفا و زهاد و عباد را آن گونه توجيه مادی و طبقاتی نفرماييد ؟ !
شما در تفسير آيه كريمه " « الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوه و
مما رزقناهم ينفقون »" ( 1 ) درباره ايمان به غيب اينچنين می‏گوييد :
" مفسرين ، غيب را آنچه كه ديدنی نيست ، اعم از خداوند يا فرشتگان و
. . . از اين قبيل دانسته‏اند ، حال آنكه اولا خداوند و فرشتگان و . . .
غيب نيستند ، ثانيا با طرح عنوان متقين ، مسأله ايمان به خدا مطرح شده و
گذشته است " .
آنگاه خودتان ، غيب و ايمان به غيب را اينچنين تفسير می‏كنيد :

پاورقی :
. 1 بقره / . 3