نارسائی مفاهيم اجتماعی و سياسی
سومين علت گرايشهای مادی ، نارسايی برخی مفاهيم اجتماعی و سياسی بوده است . در تاريخ فلسفه سياسی میخوانيم كه آنگاه كه مفاهيم خاص اجتماعی و سياسی در غرب مطرح شد و مسأله حقوق طبيعی و مخصوصا حق حاكميت ملی به ميان آمد وعدهای طرفدار استبداد سياسی شدند و برای توده مردم در مقابل حكمران حقی قائل نشدند و تنها چيزی كه برای مردم در مقابل حكمران قائل شدند وظيفه و تكليف بود ، اين عده در استدلالهای خود برای اينكه پشتوانهای برای نظريات سياسی استبداد مابانه خود پيدا كنند ، به مسأله خدا چسبيدند و مدعی شدند كه حكمران در مقابل مردم مسؤول نيست ، بلكه او فقط در برابر خدا مسؤول است ، ولی مردم در مقابل حكمران مسؤولاند و وظيفه دارند . مردم حق ندارند حكمران را بازخواست كنند كه چرا چنين و چنان كردهای ؟ و يا