فيلسوف قرن بيستم . هدف اصلی ما از نقل كلمات بالا اين بخش است .
ايشان در حال حاضر كه فيزيك جديد ، نظريه تحليل و كاهش تدريجی جهان را
تأييد می‏كند ، ترجيح می‏دهند كه بپذيرند جهان در زمانی متناهی ولی نامعلوم‏
آغاز يافته است ، ولی اكنون كه اجبارا بايد پذيرفت جهان در زمانی‏
متناهی آغاز يافته است در اينجا دو فرضيه وجود دارد : يكی اينكه جهان در
لحظه آغاز به دست خالقی آفريده شده باشد ، ديگر اينكه در آن لحظه‏
خودبخود و بدون دخالت هيچ عاملی ، هستی جهان آغاز شده باشد . ايشان مدعی‏
هستند از نظر قوانين علی هيچ ترجيحی ميان اين دو فرضيه نيست ، هر دو
فرضيه قوانين علی را يكسان نقض می‏كند . همان طور كه پيدايش خودبخود
جهان برخلاف قوانين علی است ، پيدايش جهان وسيله يك نيروی آفريننده‏
نيز برخلاف قوانين علی است ، زيرا قوانين علی كه ما قادر به مشاهده آن‏
هستيم استنتاجهايی را از راه عليت مجاز می‏شمارد كه از قوانين علی آغاز
شده باشد ، يعنی عليت و معلوليتی را به رسميت می‏شناسد كه خود علت نيز
به نوبه خود معلول علتی ديگر باشد ، اما اگر عليت و معلوليتی فرض شود
كه علت به نوبه خود معلول نباشد ، برخلاف اصل عليت است كه در حوزه علم‏
معتبر به شمار می‏رود .
اگر عليت و معلوليتی فرض شود كه علت به نوبه خود معلول علتی ديگر
نباشد ، مستلزم اين است كه خلقت از عدم صورت گرفته باشد و خلقت از
عدم چيزی است كه به تجربه ممتنع است .
اولا آقای راسل می‏پندارد قانون عليت از نوع مشهودات و محسوسات است ،
توجه نكرده و يا نخواسته است توجه كند كه عليت و معلوليت محسوس نيست‏
. آنچه محسوس است توالی و تعاقب و حوادث است نه عليت و معلوليت‏
آنها و نه قوانين كلی علی و