شده است ، پس جهان نيز از يك روح و عقل و انديشه بزرگ ناشی شده است‏
.
و خلاصه نظريه وی در نقد اين برهان اين است :
الف . اساس اين برهان بر شباهت ميان مصنوعات طبيعت و مصنوعات‏
انسان است ، بر اين است كه جهان از نظر تركيب و تأليف اجزا مانند يك‏
خانه و يا يك ماشين است كه يك قوه بيرونی ذی شعور ، يعنی عقل و روح ،
آنها را برای دست يافتن به يك سلسله هدفها و غرضها به يكديگر پيوند
داده است . اما اين شباهت كامل نيست ، يعنی قطعی و يقينی نيست ، ظن و
احتمال است . نمی توان گفت كه شباهت جهان به يك ماشين از شباهت آن‏
به يك گياه يا يك حيوان كه دارای يك نيروی خود تنظيمی درونی است و به‏
هيچ وجه از بيرون تنظيم نمی شود ، بيشتر است .
ب . اين برهان آنگاه يك برهان تجربی بود كه مكرر تجربه شده بود ،
يعنی مكرر جهانهايی به همين شكل و همين وضع و همين نظام از موجوداتی شاعر
و انسان ماب صادر شده بود و ما با تجربه رابطه چنين نوع معلولی را با
علتی انسان ماب احساس كرده بوديم ، پس از آن با ديدن جهانی شبيه‏
جهانهای تجربه شده ، حكم می‏كرديم كه اين جهان نيز مانند آن جهانها علتی‏
انسان ماب دارد . در صورتی كه چنين نيست . تجربه‏ای كه در مورد ساخت‏
كشتی و خانه و شهر داريم با تجربه‏ای كه در مورد جهان بايد داشته باشيم ،
يك سنخ نيست ، پيدايش و تكوين جهان كه در طول ميلياردها سال تدريجا رخ‏
داده ، شباهتی به تكوين كشتی يا خانه ندارد .
ج . از اينها گذشته ، اين برهان می‏خواهد وجود باری تعالی را اثبات كند
كه مساوی است با حكمت بالغه و قدرت نامتناهی و