گفتن ، يعنی خدا را انكار كردند و پيغمبر را فقط به عنوان يك مفكر و
نابغه بزرگ نه به عنوان فرستاده خدا و مبعوث از جانب او و به عنوان
كسی كه از مبدئی غيبی وحی تلقی میكرده است ياد كردند . میگفتند او
نابغهای بود كه افكارش را به صورت وحی عرضه داشت تا بتواند در مردم
نفوذ كند ، و الا نه خدايی هست و نه وحيی و نه قيامتی .
مفضل از شنيدن سخنان آنها سخت ناراحت شد و به آنها ناسزا گفت . سپس
به محضر امام صادق ( عليه السلام ) آمد و جريان را به عرض رسانيد . حضرت
او را دلداری داد و فرمود من تو را مجهز میكنم به سخنانی كه بتوانی با
آنان مواجه شوی و سخنانشان را جواب گويی . سپس امام صادق ( عليه السلام
) در چند جلسه طولانی تعليماتی به مفضل داد ، مفضل نوشت و به اين ترتيب
كتاب توحيد مفضل به وجود آمد .
ماترياليسم در قرون جديد
چنانكه میدانيم در قرنهای هجدهم و نوزدهم ، ماترياليسم به صورت يك
مكتب درآمد ، و حال آنكه در گذشته اينچنين نبوده است و آنچه به بعضی
مكاتب يونان قديم نسبت میدهند ، اساس درستی ندارد . معمولا تاريخ فلسفه
نويسها خودشان فلسفه نمی دانند و چون بعضی كلمات از برخی فلاسفه در مورد
قدم زمانی ماده و يا چيزی از اين قبيل میبينند ، خيال میكنند لازمه اين
فكر ، انكار خدا و ماورای طبيعت است . از نظر ما ثابت نيست كه قبل از
قرون جديد مكتبی مادی وجود داشته است ، بلكه قبلا فقط گرايشهای فردی به