اكنون بايد ببينيم تصوير واقعی نظريه علت نخستين از نظر فلسفی چگونه
است ؟ آيا به اين شكل است كه ژان پل سارتر و گروهی ديگر فرض كردهاند
كه يك شیء به وجود آورنده خود باشد و به اصطلاح ، پايه گذار وجود خود
باشد ؟ كه لازمهاش اين است يك شیء خودش علت خودش و معلول خودش باشد
. و يا معنی علت نخستين آن است كه كانت و هگل و سپنسر تصور كردهاند ،
يعنی موجودی كه درباره او استثنائی در قانون عليت صورت گرفته است ،
يعنی با آنكه هر چيزی نيازمند به علت است و ممكن نيست بدون علت باشد
، استثنائا علت نخستين چنين نيست . و آيا امتناع تسلسل كه ما را ملزم
میكند به قبول علت نخستين ، ملزم میكند به اينكه قبول كنيم يك چيزی
خودش علت خودش است ؟ آيا ذهن ما برای فرار از يك محال ، ملزم میگردد
به قبول يك محال ديگر ؟ چرا ؟ اگر بناست ذهن محال را نپذيرد ، هيچ
محالی را نمی پذيرد . چرا استثناء قائل شود ؟ !
مطابق تصوير سارتر ، علت نخستين نيز مانند همه اشياء نيازمند به علت
است ، ولی اين نياز را خودش برای خودش بر میآورد . اما مطابق تصوير
كانت و هگل و سپنسر ، در ميان اشيايی كه همه از نظر عقل مانند هم هستند
، يكی را الزاما و برای فرار از امتناع تسلسل بايد استثناء كنيم و بگوييم
همه اشياء نيازمند به علتاند جز يكی و آن يك همان علت نخستين است .
اما اينكه چه فرقی ميان علت نخستين و ساير اشياء است كه همه آنها
نيازمند به علتاند و آن يكی مورد استثناء واقع شده است ، جواب اين
است كه از نظر عقل هيچ فرقی نيست ، تنها برای فرار از تسلسل ممتنع
مجبوريم يكی را بی نياز از علت فرض كنيم .
|