پاورقی : . 1 اثبات وجود خدا ، ص . 51
می شود . علت مهم اين كار آن است كه دلايل منطقی و تعريفات علمی ،
وجدانيات يا معتقدات پيشين اين افراد را عوض نمی كند و احساس اينكه
در ايمان به خدا قبلا اشتباه شده و همچنين عوامل ديگر روانی باعث میشوند
كه شخص از نارسايی اين مفهوم بيمناك شود و از خداشناسی اعراض و
انصراف حاصل كند " ( 1 ) .
خلاصه سخن : چيزی كه در برخی تعليمات دينی و مذهبی مشاهده میشود و
متأسفانه كم و بيش در ميان خود ما هم هست اين است كه در ايام صباوت
مفهومی با مشخصات خاصی با نام و عنوان خدا به خورد كودك میدهند . كودك
وقتی بزرگ میشود و دانشمند میگردد ، میبيند چنين چيزی معقول نيست و نمی
تواند موجود باشد تا خدا باشد يا غير خدا . كودك پس از آنكه بزرگ شد ،
بدون اينكه فكر كند يا انتقاد كند كه ممكن است مفهوم صحيحی برای آن تصور
كرد ، يكسره الوهيت را انكار میكند . او خيال میكند خدايی را كه انكار
میكند همان است كه خداشناسان قبول دارند . پس چون اين ساخته شده ذهن
خود را كه اوهام عاميانه برايش ساختهاند قبول ندارد ، خدا را قبول ندارد
، ديگر فكر نمی كند خدای به آن مفهوم را كه او انكار میكند ، خداشناسان
نيز انكار دارند و انكار او انكار خدا نيست ، بلكه انكار همان است كه
بايد انكار كرد . فلاماريون در كتاب خدا در طبيعت میگويد : كليسا به اين
شكل خدا را معرفی كرد كه : " چشم راستش تا چشم چپش شش هزار فرسخ
فاصله دارد " . بديهی است افرادی كه از دانش بهرهای داشته باشند - و
لو بسيار مختصر - به چنين موجودی نمی توانند معتقد شوند .
پاورقی : . 1 اثبات وجود خدا ، ص . 51 |