تعليم میدهند و میدانند چه تعليم دهند و با عمق تعليمات اسلامی آشنا
هستند . اينكه فقط نام كليسا را میبريم يكی بدان جهت است كه بحث در
علل گرايشهای مادی است و اين گرايشها در محيطهای مسيحی بوده نه در
محيطهای اسلامی در محيطهای اسلامی هر چه پيدا شده كپيه و تقليدی بوده و
هست از اروپا ديگر اينكه در محيط اسلامی در سطح فلاسفه و حكمای الهی ،
مكتبی وجود داشته است كه پاسخگوی اهل تحقيق بوده و مانع بوده كه كار
دانشمندان بدانجا بكشد كه در اروپا كشيده شد ، ولی در محيطهای كليسايی
چنين مكتبی وجود نداشته است .
به هر حال ، آقای والتر اسكار لندبرگ چنين میگويد :
" اينكه توجه بعضی دانشمندان در مطالعات علمی منعطف به درك وجود
خدا نمیشود ، علل متعددی دارد كه از آن جمله دو علت را ذكر میكنيم :
نخست آنكه غالبا شرايط سياسی استبدادی يا كيفيت اجتماعی و يا تشكيلات
مملكتی ، انكار وجود صانع را ايجاب میكند ، دوم آنكه فكر انسانی هميشه
تحت تأثير بعضی اوهام قرار دارد و با آنكه شخص هيچ عذاب روحی و جسمی
هم نداشته باشد ، باز فكر او در انتخاب و اختيار راه درست كاملا آزاد
نيست . در خانوادههای مسيحی اغلب اطفال در اوايل عمر به وجود خدايی
شبيه انسان ايمان میآورند ، مثل اينكه بشر به شكل خدا آفريده شده است .
اين افراد هنگامی كه وارد محيط علمی میشوند و به فراگرفتن و تمرين مسائل
علمی اشتغال میورزند ، اين مفهوم انسانگونه و ضعيف از خدا نمی تواند با
دلايل منطقی و مفاهيم علمی جور در بيايد و بالنتيجه بعد از مدتی كه اميد
هرگونه سازش از بين میرود ، مفهوم خدا نيز بكلی متروك و از صحنه فكر
خارج
|