پس معلوم شد شناخت ما و دست يافتن به عقل و هوش انسانهای ديگر غير
از خود ما از نوع دليل تجربی نيست ، چه رسد به آنكه برهان نظم كه در
مورد جهان و رابطها ش با ذات باری تعالی اقامه میشود از نوع دليل تجربی
باشد .
اخيرا اين اشتباه نصيب بسياری از نويسندگان مسلمان عرب و دنباله روان
ايرانی آنها شده است ، گمان بردهاند كه دعوت قرآن كريم به مطالعه "
آيات تكوين " ، در حقيقت ، به معنی دعوت به خداشناسی تجربی است ،
گمان بردهاند همينكه ما آيات تكوين را مورد مطالعه قرار داديم و از اين
طريق به معرفت خداوند نائل شديم ، با يك دليل تجربی خدا را شناختهايم ،
و از اينجا به يك نتيجه گيری مضحك ديگر پرداختهاند و آن اينكه در مسائل
الهيات از همان راه میرويم كه علمای طبيعی برای شناخت طبيعت رفتند و
ديگر نيازی به آن بحثهای دقيق و ظريف فلسفی در مسائل الهيات نداريم ،
بلكه برای اينكه عار ندانستن و نفهميدن آنها را بر خود هموار نماييم ،
همه آنها را بی اساس اعلام مینماييم . غافل از اينكه حد تجربه فقط شناخت
آثار خداوند است . اما شناخت خداوند به كمك آثار شناخته شده از راه
تجربه ، نوعی استدلال عقلی محض است .
2
آقای هيوم پنداشته است كه الهيون میخواهند ثابت كنند كه عالم كاملا
شبيه آثار و مصنوعات انسان است و از راه اينكه تشابه معلولات دليل
تشابه علل است ، خواستهاند ثابت كنند كه پس عالم كه عينا مانند يك
ماشين و يك خانه است سازندهای نظير
|