می دهد .
از طرف ديگر ، ما در جهانی زندگی می‏كنيم كه همه چيز در آن جنبه موقتی‏
دارد ، همه چيز در جستجوی چيز ديگری است كه ندارد ، همه چيز آنچه را
دارد در وقت ديگر از دست می‏دهد . در جهانی زندگی می‏كنيم كه همه چيز در
آن در معرض فنا و زوال و تغيير و تحول است ، همه علامات فقر و نياز و
عاريتی بودن و عاريتی داشتن در جبين همه اجزايش نمودار است . پس چنين‏
جهانی نمی تواند علت نخستين و واجب الوجود باشد ، و اين است استدلال‏
ابراهيمی كه در قرآن كريم آمده است :
" « و كذلك نری ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين‏
0 فلما جن عليه الليل رأی كوكبا قال هذا ربی فلما افل قال لا احب الافلين‏
0 فلما رأی القمر بازغا قال هذا ربی فلما افل قال لئن لم يهدنی ربی لاكونن‏
من القوم الضالين 0 فلما رأی الشمس بازغة قال هذا ربی هذا اكبر فلما
افلت قال يا قوم انی بری‏ء مما تشركون 0 انی وجهت وجهی للذی فطر
السموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين »" ( 1 ) .
خلاصه استدلال اين است كه به سائقه فطرت و به حكم بديهی عقل ، خود را
مربوب و دست پرورده و مقهور می‏بيند و در جستجوی پروردگار و قاهر خود
قرار می‏گيرد . ستاره و ماه و خورشيد به

پاورقی :
. 1 انعام / 75 - . 79