اين علت را ذهن بدانيم يا ماده يا خدا ، ناممكن است ، زيرا خود علت‏
نخستين توضيح ناپذير است . پس بايد برای توضيح جهان راه ديگری جستجو
كرد . وی گفت نخست ببينيم " توضيح " چيست ؟
" معمولا هنگامی می‏گوييم كه امر بخصوصی برای ما توضيح داده شده كه علت‏
آن كشف شده باشد ، و اگر نتوانيم آن علت را معين كنيم می‏گوييم كه آن‏
امر بی توضيح مانده است . . . ولی كائنات را به اين شيوه نمی توان‏
توضيح داد . اگر چنين فرض شود كه كائنات علتی دارد ، آن علت يا خود
معلول علت پيشينی است و يا نيست . يا زنجيره علتها تا بی نهايت واپس‏
می‏رود و يا در جايی می‏توان علت العلل يا علت نخستينی را يافت كه معلول‏
هيچ علت پيشينی نباشد . اگر اين زنجيره پايان ناپذير باشد ، يافتن توضيح‏
غايی و نهايی ناممكن است ، و اگر علت نخستينی در كار است ، اين علت‏
نخستين ، خود امری توضيح ناپذير است . . . توضيح كائنات به ياری چيزی‏
كه خود رازی غايی است ، بی گمان هيچ مشكلی را حل نخواهد كرد " ( 1 ) .
هگل بعد گفت اصل عليت نه تنها كائنات را نمی تواند توضيح دهد ، حتی‏
از توضيح امور جزئی نيز عاجز است ، زيرا توضيح يك چيزی عبارت است از
بيان رابطه منطقی آن چيز با چيز ديگر . هرگاه چيزی از چيزی منطقا استنتاج‏
شود ، به وسيله آن چيز توضيح داده شده است .
مثلا آنگاه كه می‏دانيم زاويه " الف " مساوی با زاويه " ب " است و
زاويه " ب " مساوی با زاويه " ج " است ، منطقا نتيجه

پاورقی :
. 1 استيس : فلسفه هگل ، ترجمه دكتر حميد عنايت ، ص . 68