نتيجهای از مقدمهای پيدا شود كه مقدمه او نيست و از مقدمهای نتيجهای
پيدا شود كه آن نتيجه ، نتيجه اين مقدمه نيست ، بلكه نتيجه طبيعی
مقدمات ديگر است كه وجود نيافته است . مثلا اگر شما از تهران سوار
اتومبيل شويد و راه تهران قم را پيش بگيرد و بعد از دو سه ساعت به قم
برسيد ، هرگز نمی گوييد با اتومبيل در اين راه ، راه افتادم و تصادفا به
قم رسيدم ، زيرا لازمه طبيعی اين نوع سير و حركت ، رسيدن به قم است .
ولی اگر دوستی قديمی داشته باشيد كه سالهاست او را نديدهايد و در وقتی
كه به قم میرويد ابدا در فكر او و در جستجوی او نيستيد ، همينكه در بين
راه تهران و قم به علی آباد رسيديد برای رفع خستگی پياده شديد و در كنار
يك ميز ، يك صندلی خالی يافتيد و رفتيد كه بنشينيد ناگهان رفيق خودتان
را ديديد كه بيست سال بود نديده بوديد و معلوم شد در شيراز بوده و
میآمده به تهران و او هم برای رفع خستگی آمده لحظهای بنشيند و با شما
برابر شده است ، در اينجا هر دو نفر میگوييد در بين راه قم و تهران
تصادفا به هم رسيديم . اينكه هر دو نفر اين ملاقات را تصادف تلقی میكنيد
، از اين جهت است كه لازمه طبيعت كلی حركت از قم به تهران و از تهران
به قم چنين برخوردی نيست . اگر لازمهاش اين بود ، بايد هر وقت و هر
زمان و در هر شرايطی كه شما از تهران به قم حركت كنيد ، چنين برخوردی
دست دهد و حال آنكه چنين نيست ، تنها اين سفر كه سفری خاص بوده و در
زمانی خاص صورت گرفته است و مقرون به شرايط خاصی بوده است ، اين
نتيجه را به بار آورده است و به همين جهت اين ملاقات نه برای شما و نه
برای دوست شما و نه برای هر فردی ديگر مانند شما قابل پيش بينی نبوده
است و اگر شما يا دوستتان میخواستيد طرحی برای سفرتان تهيه كنيد ، هرگز
|