گفت آن يار كزو گشت سردار بلند
جرمش آن بود كه اسرار هويدا می‏كرد
عرفا معتقدند كه " انا الحق " گفتن ادعای خدايی نيست ، ادعای فنا و
انجذاب در خداست و اين گونه انجذابها را كسی درك می‏كند كه خود احيانا
اين جاذبه را حس كرده باشد . حافظ می‏گويد :
رموز سر انا الحق چه داند آن غافل
كه منجذب نشد از جذبه‏های سبحانی
محمود شبستری در بيان اينكه " انا الحق " حلاج ، ادعای فنا و مظهريت‏
است نه الوهيت ، می‏گويد :
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نيكبختی
او در اين بيت اشاره دارد به داستان موسی و وادی ايمن و شجره طور كه‏
در قرآن آمده موسی از درخت شنيد : " « اننی انا الله لا اله الا انا
فاعبدنی »" ( 1 ) .
حاجی سبزواری حكيم و عارف بزرگ قرن سيزدهم می‏گويد :
موسی يی نيست كه دعوی انا الحق شنود ورنه اين زمزمه اندر شجری نيست‏
كه نيست
از طبقه عرفا و حكيمان عارف مشرب كه بگذاريم ، ديگران غالبا او را
مردی شعبده باز دانسته‏اند كه ادعای عرفان و " حلول " می‏كرده است .
بعضی مانند هجويری و عطار به دو شخصيت به اين نام قائل‏اند كه اتفاقا
معاصر يكديگر بوده‏اند : يكی عارف كامل ، ديگری شعبده باز .
در ميان مستشرقين غربی ظاهرا هيچ كس به اندازه ماسينيون درباره‏

پاورقی :
. 1 طه / . 14