می گردد .
اين طرز تفكر ، تفكر او تنها نبوده است ، تفكر محيط و عصر و زمان او
بوده است .

پست خدايی

پس عمده اين است كه به اصطلاح ، مقام الوهيت را تشخيص دهيم و جا و
مقام و پست خدايی را بشناسيم . آيا جای خدا در هستی و مقام الوهيت در
عالم وجود اين است كه او را در رديف يكی از موجودات عالم وجزئی از
عالم بدانيم و در ميان كارهای جهان كاری را به او اختصاص دهيم و به‏
اصطلاح تقسيم كار به عمل آوريم ، آنگاه در تشخيص كار مخصوص خدا كه چيست‏
و چگونه است برويم ببينيم در ميان آثار و معلولات كدام اثر است كه علت‏
و سبب آن بر ما مجهول است و هر جا علت و سبب ، مجهول بود بگوييم اين‏
يكی ديگر كار خداست ؟ نتيجه اين طرز تفكر اين است كه خدا را در ميان‏
مجهولات خود جستجو كنيم . طبعا هر چه بر معلومات ما افزوده می‏گردد و از
مجهولات ما كاسته می‏شود ، منطقه خداشناسی ما محدودتر می‏گردد تا جايی كه‏
اگر فرض كنيم جميع مجهولات بشر يك روز حل شود ، ديگر جايی برای خدا و
خداشناسی باقی نمی ماند .
طبق اين طرز تفكر ، تنها برخی موجودات جهان آيت و حكايت و آينه وجود
خداوند می‏باشند و آنها همان موجوداتی هستند كه علل آنها مجهول است ، اما
موجودات شناخته شده از نظر اسباب و علل ، از قلمرو آيت و معرف بودن‏
ذات پروردگار خارج‏اند .