مصنوعات انسانی ، ما از راه قياس به شباهت ميان علل آنها حكم می‏كنيم و
سازنده طبيعت را نظير روح انسان می‏دانيم ، هرچند كه به تناسب عظمت‏
دستگاه طبيعت ، سازنده آن دارای قوايی عظيم تر است . تنها به دليل اين‏
دليل غير اولی ( متأخر بر تجربه ) است كه ما بی درنگ وجود خدا و
همانندی او را با روح و عقل انسانی اثبات می‏كنيم " ( 1 ) .
هيوم از زبان فيلون شكاك ، خطاب به كلئانتس نظريه او را اينچنين‏
مورد خدشه قرار می‏دهد :
" اگر ما خانه‏ای ببينيم - كلئانتس ! - با بزرگترين يقين و اطمينان‏
نتيجه می‏گيريم كه آن خانه معمار يا بنايی داشته ، زيرا اين دقيقا آن نوع‏
معلولی است كه تجربه كرده‏ايم كه از آن نوع علت ناشی و صادر می‏شود . اما
مطمئنا تصديق نخواهيم كرد كه جهان چنين شباهتی به يك خانه دارد كه ما
بتوانيم با همان يقين و اطمينان ، يك علت مشابه استنباط كنيم يا بگوييم‏
شباهت در اينجا تمام و كامل است . اين عدم شباهت طوری روشن است كه‏
بيشترين ادعايی كه می‏توانی بكنی فقط يك حدس و ظن و فرضی درباره يك‏
علت مشابه است .
ممكن است ماده علاوه بر روح ، در اصل ، منشأ يا سرچشمه نظم در درون خود
باشد و تصور اينكه چندين عنصر به واسطه يك علت درونی ناشناخته ممكن‏
است به عالی ترين نظم و ترتيب درآيد ، از تصور اينكه صور و معانی آنها
در روح بزرگ جهانی به واسطه يك علت درونی ناشناخته همانند به نظم و
ترتيب درآيد مشكل تر نيست .
آيا كسی جدا به من خواهد گفت كه يك جهان منظم بايد

پاورقی :
. 1 همان كتاب ، ص 209 و . 210