هيوم شخصا از نظر فلسفی ، شكاك و " لا ادری " است ، ولی اصرار دارد
كه ثابت كند برهان نظم ، ناتمام بلكه مخدوش است . می‏گويند :
" هيوم در تمام عمر خويش با بحث درباره ارزش و اعتبار ادله‏
گوناگونی كه مفاد آنها اثبات هستی يك موجود الهی است ، سر و كار داشت‏
. . . هيوم در آثار متنوع خود استدلالی را كه بعضی از فيلسوفان دينی به‏
كار برده بودند مورد انتقاد شديد قرار داد ، و اين امر شايد به علت شيوع‏
و رواج برهان نظم در آن ايام بوده است . وی در اين باره در حدود بيست و
پنج سال متناوبا كار كرد و كتاب مشهور خود محاورات درباره دين طبيعی را
به انجام رسانيد " ( 1 ) .
هيوم برهان نظم را از زبان كلئانتس چنين تقرير می‏كند :
" به اطراف جهان بنگريد ، در كل و هر جزء آن نظاره كنيد ، خواهيد
يافت كه جهان چيزی جز يك ماشين عظيم نيست كه به يك عده نامتناهی‏
ماشينهای كوچكتر تقسيم شده و باز هم قبول تقسيم می‏كند تا حدی كه حواس و
قوای انسانی ديگر نتواند پی جويی و تعيين كند . تمام اين ماشينهای‏
گوناگون ، و حتی كوچكترين اجزای آن ، با چنان دقتی با يكديگر متعادل و
هماهنگ است كه تحسين و شگفت همه آدميان را كه درباره آنها می‏انديشند ،
بر می‏انگيزد و آنان را شيفته و مجذوب می‏سازد . سازگاری شگفت انگيز
وسايل نسبت به غايات در سراسر طبيعت دقيقا هر چند خيلی عظيم تر به‏
محصولات و اختراعات انسانی و فراورده‏های طرح و فكر و هوش و خرد انسانی‏
شباهت دارد . بنابراين ، از شباهت ميان آثار طبيعی و

پاورقی :
. 1 همان كتاب ، ص . 211