را با گذشته و حاضر ، يعنی با تاريخ و محيط ، قطع كنند و با چنين اراده‏
قطع شده از تاريخ و محيط ، آينده را انتخاب كنند و بسازند ، و حال آنكه‏
مسأله جبر و اختيار به قبول و نفی خدا مربوط نيست . با قبول خدا می‏توان‏
برای اراده انسان نقش فعال و آزاد قائل شد ، همچنانكه با نفی خدا نيز
طبق قانون عليت عامه می‏توان به فرضيه آزادی انسان ايراد گرفت ، يعنی‏
ريشه جبر و يا توهم جبر ، اعتقاد به نظام قطعی علت و معلول است كه هم‏
الهی به آن معترف است و هم مادی . اگر منافاتی ميان نظام قطعی علت و
معلول و ميان آزادی و اختيار انسان نيست همچنانكه واقعا هم نيست اعتقاد
به خدا سبب نمی شود منكر آزادی بشويم . تفصيل بيشتر اين مسأله را از
كتاب انسان و سرنوشت بخواهيد . در اينجا چند نمونه ديگر از لغزشهای‏
فلسفی غرب را در الهيات ذكر می‏كنيم .

تصادف ، خدا ، عليت ؟

برای آنكه بيشتر با طرز تفكر غربی ، اعم از الهی يا مادی ، درباره خدا
آگاه شويم خوب است اين بحث را نيز طرح كنيم :
گروهی اثبات خدا را در گرو خدشه وارد كردن بر قانون عليت و بر اصل‏
ضرورت علی و معلولی پنداشته‏اند ، يعنی در گرو همان چيزی كه اساسی ترين‏
پايه اثبات وجود خداوند است ، نه تنها اساسی ترين پايه اثبات وجود
خداوند ، بلكه اساس قبول هر نظريه علمی و فلسفی است .
برتراند راسل در كتاب جهان بينی علمی فصلی باز كرده تحت عنوان " علم‏
و دين " . مسائلی در اين فصل عنوان كرده كه به زعم او