منصرف كرد ، مثلا امكان ندارد كه بتوانيم همه افراد را برای هميشه قانع‏
كنيم كه راضی شوند همه درها به رويشان بسته باشد و از آن كليد مرموز و
جادويی به نام " پول " يا " ثروت " به عنوان يك شی‏ء پليد و منفور
دوری گزينند .
حالا اگر با نام خدا و با نام دين ، با اين غرايز مبارزه شود ، اگر تحت‏
نام و عنوان دين ، تجرد و رهبانيت مقدس شمرده شود و ازدواج پليدی ، اگر
تحت آن نام و عنوان ، جهل موجب نجات معرفی گردد و علم سبب گمراهی ،
اگر با آن نام و عنوان ، ثروت و قدرت و تمكن مايه بدبختی شناخته شود و
فقر و ضعف و دستنارسی مايه سعادت و خوشبختی ، چه عوارضی دست می‏دهد ؟
انسانی را در نظر بگيريد كه از طرفی تحت تأثير جاذبه دينی و تلقينات‏
دينی است و از طرف ديگر تحت تأثير جاذبه شديد اين امور ، بالاخره يا
اين طرف را می‏گيرد يا آن طرف را و يا مانند بسياری از مردم در كشاكش‏
اين دو جاذبه گرفتار می‏شود ، از كسانی می‏شود كه درباره‏شان گفته‏اند :
يك دست به مصحفيم و يك دست به جام
گه نزد حلاليم و گهی نزد حرام
روحيه مذبذب پيدا می‏كند : " « لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء »" . در
واقع و نفس الامر ، يك بيمار روانی درست و حسابی می‏شود با همه عوارض و
آثارش .
كار دين و رسالت دين محو غرايز نيست ، تعديل و اصلاح و رهبری و حكومت‏
و تسلط بر آنهاست . چون غرايز را نمی توان و نبايد از بين برد ، قهرا در
اجتماعاتی كه با نام خدا و دين و مذهب برای نابودی غرايز قيام می‏كنند و
خداپرستی را با زندگی ، متضاد معرفی