4
آقای هيوم می‏گويد : فرضا جهان ما كامل ترين جهان ممكن باشد ، از كجا كه‏
صانع جهان آن را از جای ديگر كپيه نكرده باشد و يا خود به تدريج و
ممارست ، صنعت خود را تكميل نكرده باشد ؟
اين اشكال نيز ناشی از آن است كه هيوم از حدود كاربرد برهان نظم غافل‏
است . او پنداشته همه مسائل الهيات را از يك برهان استنتاج می‏كنند و
آن برهان نظم است . در جلد پنجم اصول فلسفه گفته‏ايم كه كاربرد برهان نظم‏
اين است كه ثابت می‏كند طبيعت به خود واگذاشته نيست ، قوای طبيعت ،
قوای تسخير شده است . طبيعت به اصطلاح فلاسفه فاعل بالتسخير است ، و به‏
عبارت ديگر ، طبيعت ماورايی دارد و آن ماوراء حاكم بر طبيعت و مدبر آن‏
است . برهان نظم كه كاربردش در اين حد است ، در حدود همين كاربرد ،
رسا و كافی است . اما اينكه آن ماوراء چه وضعی دارد ، مثلا آيا كمالش‏
ذاتی است يا مكتسب است ، آيا تدريجا به دست آورده و يا مانند ذاتش‏
قديم است و امثال اينها ، يك سلسله مسائل است كه با يك سلسله براهين‏
ديگر قابل تحقيق است ، و فرضا با براهين ديگری قابل تحقيق نباشد و از
مسائلی باشد كه برای هميشه برای بشر مجهول خواهد ماند كه البته اين طور
نيست و قابل تحقيق است از ارزش برهان نظم نمی كاهد . هدف برهان نظم‏
اين است كه ما را از طبيعت تا مرز ماورای طبيعت رهبری كند . ماورای‏
اين مرز ، خارج از مسؤوليت اين برهان است .