استفاده می‏كردند و كليد آنرا با خود می‏بردند ، اين عدم اعتمادها و اين‏
رسمها و اين شلوارها در جامعه ما هرگز وجود نداشته و حتی يك نفر از مردم‏
ما آن را نمی‏شناسد هر كس شنيده فقط از قرون وسطای اروپا شنيده ، اما
تهيه كننده فيلم چنين وانمود می‏كند كه در جامعه ما وجود داشته و دارد و
اگر فرنگيها در شش هفت قرن قبل در ميانشان معمول بوده است در جامعه ما
هنوز هم وجود دارد ! آيا اگر يك خارجی اين فيلم را ببيند جز اين می‏فهمد
كه استفاده از كمربند عفت در ايران معمول بوده و هنوز هم در ميان آنها
معمول است .

ابتذال هنری

تهيه كننده فيلم از يك طرف اجراء قانون محلل را آنقدر جاری و ساری‏
می‏داند كه گروهی محلل حرفه‏ای برايش می‏تراشد ، و از طرف ديگر يك فرد
بازاری را كه معمولا بيش از ديگران از مسائل دينی مطلع است از وجود چنين‏
قانونی بی خبر اعلام می‏كند . تهيه كننده فيلم قهرمان فيلم خود را يك‏
بازاری قرار می‏دهد و آنگاه بدون توجه به روحيه صنفی و طبقه‏ای او كه‏
محافظه كارانه است و مانند هر سرمايه‏دار ديگری مشكلات خود را زيركانه حل‏
می‏كند ، كارد به دستش می‏دهد و او را وادار به عربده كشيدن می‏كند كه "
لكه ننگ را جز با خون نمی‏شود پاك كرد " . قهرمان فيلم از طرفی بازاری‏
و متدين است و تنها وجدانش اين مشكلات را به وجود آورده و در جستجوی‏
راه حل وجدانی است و اگر نه از