دزدی احيانا منجر به كشتنها و كشته شدنها و دست و پا شكستن ها و ناقص
الخلقه شدنها میشود . بايد ديد چه مجازاتی قادر است كه نقش آخرين دوا
را بازی كند ، تجربه نشان داده است كه در جاهائی كه اين مجازات اجرا
نمیشود صدها و هزارها دزدی میشود و خانمانهائی سقوط میكند و آدمهائی كشته
میشوند و آدمهای ديگری ناقص العضو میگردند ، اما آن جا كه اين قانون
اجرا میشود با بريدن انگشتان يك دزد به كلی باب دزدی با همه تبعات و
آثار قهريش از بين میرود ، بريدن انگشتان خيانت يك خائن خشونت نيست
، بلكه جلوگيری از خشونت است . جلوگيری از يك سلسله خشونتهای صد درجه
سختتر است .
البته اين نكته بايد ناگفته نماند كه از نظر اسلام قوانين جزائی آنگاه
اجرا میشود كه قبلا صريحا اعلام شده باشد و مرتكب با آگاهی به اينكه
مجازات چيست مرتكب جرم شده باشد . نكته ديگر اينكه از نظر اسلام
مجازات آخرين دوا و آخرين عامل تربيتی اجتماع است . اسلام نمیگويد يگانه
راه منحصر جلوگيری از دزدی يا جنايت ديگر مجازات است ، اسلام از همه
عوامل ديگر استفاده میكند و از آن جمله مجازات .
مسئله ديگر كه بايد گفته شود اينست كه برخی به چيز ديگر چسبيدهاند و
میگويند فرض كنيم كه در يك كشوری دست دزد را ببرند ، دست كدام دزد را
میبرند ؟ البته دست آفتابه دزد را ، دست كسی را میبرند كه طبق قوانين
موجود عملش سرقت شمرده شود و حال آنكه ممكن است در همان كشور افرادی
از قوانين ظالمانه
|