ترجمه كرده است ، در بين آنها چند خطابه از ويكتور هوگو نويسنده معروف‏
فرانسوی است ، هوگو در يكی از خطابه‏های خيلی عالی‏اش می‏گويد : " راستی‏
اگر انسان اينطور فكر كند كه عدم است و بعد از اين زندگی نيستی مطلق‏
است ، ديگر اصلا برای او زندگی ارزشی نخواهد داشت ، آن چيزی كه زندگی را
برای انسان گوارا و لذت بخش می‏سازد ، كار او را مفرح می‏سازد ، به دل او
حرارت و گرمی می‏بخشد ، افق ديد انسان را خيلی وسيع می‏كند ، همان چيزی‏
است كه دين به انسان می‏دهد ، يعنی اعتقاد به جهان ابديت ، اعتقاد به‏
خلود ، اعتقاد به بقاء بشر ، اعتقاد به اينكه تو ای بشر ! فانی نيستی و
باقی خواهی بود ، تو از اين جهان بزرگتری ، اين جهان برای تو يك آشيان‏
كوچك و موقتی است ، اين جهان فقط يك گاهواره است ، برای دوران كودكی‏
تو است ، دوران بيشتر دوران ديگری است " .
از تولستوی حكيم معروف روسی می‏پرسند ايمان چيست . آنرا برای ما
تعريف كن . می‏گويد : ايمان همان چيزی است كه انسان با آن زندگی می‏كند ،
سرمايه زندگی است . واقعا عجب جمله ساده و پر مغزی است .
ايمان همان چيزی است كه بشر با آن زندگی می‏كند شما اين جمله را مقايسه‏
كنيد با طرز تفكر يك عده سبك مغز بی‏خبر و بی‏اطلاع كه خيال می‏كنند دين‏
برای بشر " سربار " است ، بيدينی نوعی آزادی و سبكباری است ! اينها
خيال می‏كنند ، پا بند نبودن بهر چيزی نامش آزادی است ، بنابراين پا بند
نبودن به عقل و انسانيت و اخلاق و شرافت چون بالاخره هر چه هست پا بند
نبودن است