حساسيتها
يكی ديگر از علائم رشد و بی رشدی ، حساسيتهای اجتماعی است ، جامعهها در حساسيت نشان دادنها با يكديگر
مسائلی ميشود ؟ مغز قوی مانند بازوی قوی است ، داشتن بازوی قوی بخودی
خود مولد نيست ، فرضا يك بازوی قوی دائما خاك شوره زار را زير و رو
كند و از نقطهای به نقطه ديگر ببرد چه فائدهای دارد ؟
گاهی برخی جامعهها نيروهای مغزی شان ، يعنی شريفترين و عزيزترين سرمايه
انسانيشان صرف مسائلی بیفائده و يا كم فايده میشود . يعنی در ميان
هزاران مسائل مشكل نظری و عملی كه فوريت دارد و سخت مورد نياز اجتماع
است ، تنها توجه مغزها با يك سلسله مسائل تكراری است كه اگر حل شدنی
بوده است تا حالا هزار بار حل شده است و اگر هم حل ناشدنی است تا ابد
حل نخواهد شد . ولی عادت عرف بر اين جاری است كه نبوغها و استعدادها
صرف همان مسايل تكراری شود و محصول قابل توجهی نداشته باشد . مثل اينكه
مثلا در ميان ما عادت بر اين جاری است كه مقدار بسيار زيادی از نيروها
صرف حل شبهه " ابن قبه " و يا شبههای از اين قبيل كه هزار بار حل شده
است بشود و حال اينكه هزارها مسأله مهمتر از شبهه ابن قبه ، و فوريتر و
حياتی تر و مورد نيازتر از شبهه ابن قبه داريم واحدی در فكر آنها نيست .
گوئی تا دامنه قيامت تنها مشكلی كه مرتب دربارهاش بايد انديشيد همين
مشكل است و چند مشكل ديگر شبيه اين مشكل . در اينجا بيش از اين توضيحی
نمیتوانم بدهم .
حساسيتها يكی ديگر از علائم رشد و بی رشدی ، حساسيتهای اجتماعی است ، جامعهها در حساسيت نشان دادنها با يكديگر |