آشنا شدن بيشتر با حقايق آن است . اما اين حواس برای ايمان و اعتقاد به
جهان غيب كافی نيست ، برای ايمان و اعتقاد به جهان غيب قوه عقل كه خود
مرتبه غيب وجود ما است بايد دست بكار و فعاليت بشود . و يا قوهای
نهان تر و مخفیتر از عقل بايد غيب را شهود نمايد .
مولوی ميگويد :
جسم ، ظاهر ، روح ، مخفی آمده است جسم ، همچون آستين ، جان همچو
دست
باز عقل از روح ، مخفی تر بود
|
حس بسوی روح ، زودتر ره برد
|
روح وحی از عقل پنهانتر بود
|
زانكه او غيب است و اوزان سر بود
|
آن حسی كه حق بدان حس مظهر است
|
نيست حس اينجهان ، آن ديگر است
|
حس حيوان گر بديدی آن صور
|
با يزيد وقت بودی گاو و خر
|
غير فهم و جان كه در گاو و خر است
|
آدمی را فهم و جانی ديگر است
|
باز غير فهم و جان آدمی
|
هست فهمی در نبی و در ولی
|
پيغمبران راهنمايان جهان غيبند ، آمدهاند كه مردم را به غيب و ماورای
ظاهر و محسوسات ، مؤمن و معتقد نمايند . پيغمبران به اينكه مردم بوجود
غيب ايمان داشته باشند اكتفا نكردهاند ، پيغمبران آمدهاند كه ميان مردم
و غيب رابطه برقرار كنند ، حلقه اتصال