مقامی را دارد كه جانشين ندارد و اگر تحليل كنيم معلوم می‏شود اصلا امكان‏
ندارد چيز ديگری جايش را بگيرد .

فطری بودن دين

قرآن راجع به قسمت اول كه دين را خدا در نهاد بشر قرار داده اينطور
می‏فرمايد : "« فأقم وجهك للدين حنيفا فطرش الله التی فطر الناس عليها
" توجه خويش را به سوی دين حقگرايانه پايدار و استوار كن . همانا اين‏
فطرش الله را كه همه مردم را بر آن آفريده ، نگهدار .
علی ( ع ) نيز انبياء را اينطور تعريف می‏كند : خدا انبياء را يكی پس‏
از ديگری فرستاده تا اينكه وفای آن پيمانی را كه در نهاد بشر با دست‏
خلقت بسته شده از مردم بخواهند ، از مردم بخواهند با آن پيمانی كه با
زبان بسته نشده و روی كاغذ نيامده بلكه روی صفحه دل آمده ، روی عمق ذات‏
و فطرت آمده ، قلم خلقت او را در سر ضمير ، در اعماق شعور باطن بشر
نوشته است ، بان پيمان باوفا باشند .
غرضم استشهاد نبود كه از راه استشهاد بقرآن مدعای خود را اثبات كرده‏
باشم بلكه خواستم عرض كنم كه اين نظريه را برای اولين بار قرآن ابراز
داشته است كه دين جزو نهاد بشر است و قبل از اسلام چنين تزی در جهان‏
وجود نداشت ، تا قرن هفدهم و هيجدهم و نوزدهم ميلادی بشر در اين زمينه‏ها
هزار گونه فكر می‏كرد ، در حاليكه اكنون می‏بينيم كاوشهای روانی