به نهايت رسد فرج طلوع می‏كند . اگر گفته‏اند " پايان شب سيه سفيدی است‏
" و امثال اينها ، همه حكايت می‏كند از نوعی تجارب كه بشر در گردش‏
عالم داشته است و همه حكايت می‏كند از اينكه گردش عالم بر خلاف نظر
مادی مذهبان گزاف و بيهوده نيست .

مهدويت در اسلام

مسئله مهدويت در اسلام و بالاخص در تشيع يك فلسفه بزرگ است ، اعتقاد
به ظهور منجی است ، نه در شعاع زندگی يك قوم و يك ملت و يا يك منطقه‏
و يا يك نژاد بلكه در شعاع زندگی بشريت . مربوط به اين نيست كه يك‏
منجی بيايد ، و مثلا شيعه را يا ايران را يا آسيا را يا مسلمانان جهان را
نجات دهد ، مربوط به اين است كه يك منجی و مصلح ظهور كند و تمام اوضاع‏
زندگی بشر را در عالم دگرگون كند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغيير بدهد.
ممكن است افرادی خيال كنند كه دليلی ندارد در عصر علم و دانش ، در
عصری كه بشر زمين را در زير پای خود كوچك می‏بيند و آهنگ تسخير آسمانها
را دارد تصور كنيم كه خطری بشريت را تهديد می‏كند و بشريت نيازی به چنين‏
مدد غيبی دارد . بشريت روز بروز مستقلتر و بالغتر و كاملتر می‏شود و طبعا
نيازمنديش بكمك‏ها و مددهای غيبی ( بفرض قبول آنها ) كمتر می‏گردد . عقل‏
و علم تدريجا اين خلأها و نيازها را پر می‏كند و از ميان می‏برد . خطر ، آن‏
زمان بشريت را تهديد می‏كرد كه