و حيوان تنها به دست ديگری بايد تربيت شود ، بايد شخصی ديگر باغبان و
مربی و سازنده وجود او باشد . شك نيست كه انسان احتياج دارد به معلمان‏
و مربيانی كه آنها هادی و راهنما و سازنده وجود او بوده باشند . ولی‏
انسان يك فلز يا يك سنگ گران قيمت نيست كه او را به دست يك صنعتگر
ماهر بدهيم و همه آرايش و پيرايش او را از آن صنعتگر بخواهيم ، انسان‏
يك گياه نيست كه او را بدست باغبان بسپاريم و فقط باغبان را مسئول همه‏
چيز او بدانيم ، انسان از آن جهت كه انسان است علاوه بر قوای نباتی و
احساساتی حيوانی دارای قوه عقل و اراده است ، عقل و اراده نمی‏گذارد كه‏
صد در صد تابع عوامل خارجی باشد ، مانند يك فلز و يك سنگ تابع حركات‏
دست يك صنعتگر باشد ، مانند يك گياه به هر دست كه او را بپرورند
برويد و مانند يك طوطی در پس آيينه او را نگه دارند و هر چه به او
تلقين شود تكرار كند ، بلكه يك نوع استقلال و حريت اراده‏ای دارد كه ممكن‏
است با وجود همه عوامل خارجی كاملا تحت تأثير قرار نگيرد ، يعنی صد در
صد مجبور و تحت تأثير عوامل بيرون از وجود خود نيست ، در نهايت كار
خودش بايد درباره خودش بينديشد و خودش درباره خودش تصميم بگيرد ، و
مادامی كه خودش درباره خودش نينديشد انديشه ديگران درباره او كافی‏
نيست ، مادامی كه خودش درباره خودش تصميم نگيرد اراده و تصميم ديگران‏
درباره او كافی نيست . اين است كه بزرگان دين گفته‏اند :
" آن كس كه در قلب خود واعظی برای خود ندارد موعظه موعظه كنندگان‏
فايده‏ای به حالش نمی‏بخشد " .