بی بضاعتها و بيمارها و مجروحين و مصدومين و درماندگان كمك كنيم ، به
همنوعان خود آزار نرسانيم ، بلكه در راه خدمت به نوع فداكاری كنيم ،
جانفشانی كنيم ، عفيف و با تقوا باشيم ، به حقوق ديگران تجاوز نكنيم .
همه اينها درست است و واقعا هم بايد اين چنين بود اما اگر از ما بپرسند
كه منطق اين دستورها و فلسفهای كه ما را قانع كند كه منافع شخصی خود را
فدای اين امور كنيم و متحمل محروميت بشويم چيست ؟ آيا میتوانيم با چشم
پوشی از مساله خداشناسی جوابی بدهيم ؟ اينها همه به اصطلاح معنويات است
و در جهت مخالف ماديات و منافع فردی است . سر سلسله معنويات
خداشناسی است ، ممكن نيست از سر سلسله معنويات و از ريشه و بن و
سرچشمه آنها چشم بپوشيم و آنگاه بتوانيم اصول معنوی داشته باشيم ، و از
طرفی حتی مادی ترين مسلكهای جهان چارهای ندارند از اينكه سازمان اجتماعی
خود را بر يك سلسله اصول معنوی و شرافتهای اخلاقی بسازند .
انسانيت از خداشناسی نمیتواند جدا گردد ، يا خداشناسی است و يا سقوط
در حيوانيت و منفعت پرستی و سبعيت و درندگی . منفعت پرستی به معنی
واقعی كلمه يعنی اينكه آدمی واقعا بنده شهوت و شكم بوده باشد . يا بايد
بنده خدا بود و يا بنده شكم و دامن و جاه و مقام و پول و زر و زيور ، راه
سوم ندارد ، اما اينكه كسی مدعی شرافت و اخلاق و تقوا و عفت باشد و در
عين حال به خداشناسی كه سرسلسله اين امور است ايمان و اعتقاد نداشته
باشد و هم باطلی بيش نيست .
قرآن كريم مثلی ذكر میكند ، میفرمايد :
|