حدود خود و ديگران است . اصل توحيد اقتضا می‏كند كه ما خداوند را عادل و
حكيم و بينا بدانيم ، خدای عادل حكيم هرگز دستور ظالمانه صادر نمی‏كند ،
خدای حكيم طبق نص قرآن مجيد امر می‏كند به عدل يعنی رعايت حقوق ديگران و
امر می‏كند به احسان يعنی به گذشت و فداكاری و فايده رساندن به ديگران ،
خدای عادل حكيم نهی می‏كند از كارهای زشت و پليد و از كارهايی كه عقل‏
آنها را قبيح و زشت و منكر می‏شمارد ، خدای عادل حكيم نهی می‏كند از ظلم و
تجاوز به حقوق ديگران . ولی هميشه در گذشته و حال بوده و هستند و در
آينده نيز به قياس گذشته و حال خواهند بود كسانی كه مرتكب فحشاها و
زشتيها و ظلمها و تجاوزهای می‏شده‏اند و بعد هم ادعا می‏كرده‏اند كه خدا اين‏
طور دستور داده است . در سوره مباركه اعراف می‏فرمايد : " و چون كار
بدی كنند عذر آورند كه پدران خويش را اينچنين يافته‏ايم ، گذشتگان ما
اينطور عمل می‏كرده‏اند و ما بر راه و روش آنها هستيم . عذر ديگر كه‏
می‏آورند اين است كه دستور دين هم همين است ، كار ما بر موازين شرعی و
دينی منطبق است . تو اين پيغمبر به اينها بگو كه خدا هرگز به كار بد امر
نمی‏كند ، چرا جاهلانه به خداوند نسبتهای دروغ می‏دهيد ؟ " مفاد اين آيه‏
اين است كه اگر اصل توحيد اين مردم درست بود و اگر خدا را به صفات‏
عليا و اسماء حسنی شناخته بودند ، اگر خدا را به عدل و حكمت و عنايت‏
شناخته بودند ، اگر می‏دانستند كه در فيض و لطف خدا تبعيضی نيست ، هرگز
به اين بدعت و اين خرافه تفوه نمی‏كردند ، هرگز كارهای زشت خود را منطبق‏
با موازين دينی فرض نمی‏كردند ، اگر خدا را می‏شناختند می‏دانستند كه خدا
دستور ظالمانه نمی‏دهد ، خدا نمی‏گويد يكی حق ديگری را پامال كند