امشب می‏خواهم در اطراف همين مطلب توضيح بيشتری بدهم .
می‏گويند مقصود از دنيای مذموم و مردود علاقه به دنيا و محبت به دنياست‏
، دنيا بد نيست ، علاقه و محبت به دنيا بد است ، مال و ثروت و مقام و
قدرت و زن و فرزند بد نيست ، علاقه به اينها و محبت به اينها بد است ،
زيرا خود دنيا عبارت است از اين مخلوقات الهی به نام زمين و ماه و
خورشيد و ستاره و جماد و نبات و حيوان ، عبارت است از زن و فرزند و
مال و ثروت و امثال اينها ، اينها همه مخلوقات خدا هستند و خداوند در
قرآن به همينها قسم می‏خورد ، اينها كه نمی تواند بد باشد ، پس آن چيزی‏
كه مذموم و مردود است علاقه و محبت به اين امور است نه خود اين امور ،
و همان علاقه را بايد ترك كرد ، معنای اينكه دنيا را ترك كنيد يعنی علاقه‏
و محبت دنيا را ترك كنيد .
اين بيان ، بيان خوبی است اما با يك توضيحی كه در ضمن اشكال و جوابی‏
عرض می‏كنم . اشكال اين است كه چه فرق می‏كند كه بگوييم خود دنيا بد است‏
و بايد رها كرد و يا آنكه بگوييم علاقه به دنيا و محبت دنيا بد است ،
زيرا همان طوری كه خود موجودات و مواد اين جهان مخلوق خدا هستند و از
اين جهت مقدس اند و بدون حكمت به وجود نيامده‏اند همين طور علاقه‏ها و
ميلها و غريزه‏هايی هم كه در وجود انسان نسبت به اين موجودات هست‏
آفريده خداست و بدون حكمت نيست ، خدا ميل و علاقه به زندگی را در سرشت‏
آدم گذاشته ، همان طوری كه در سرشت هر جانداری گذاشته ، اگر اين ميل و
علاقه نبود هيچ كس حاضر نبود به زندگی خود ادامه دهد و هيچ حيوانی به‏
زندگی ادامه نمی‏داد و از خود دفاع نمی‏كرد ، خدا