زندگی شد و عائله تشكيل داد ، فرزند كوچك ابوطالب يعنی علی عليه السلام‏
را از ابوطالب گرفت و متكفل مخارج و تربيت او شد .
بعضی از مورخين نوشته‏اند سال گرانی و سختی پيش آمد ، رسول اكرم به دو
نفر از عموهايش عباس و حمزه پيشنهاد كرد كه چون ابوطالب تنگدست است‏
و عائله‏اش زياد است در كفالت عائله‏اش شركت كنيم ، رفتند و از
ابوطالب خواهش كردند ، ابوطالب گفت : عقيل را برای خودم بگذاريد ،
ساير فرزندان مرا هر كدام می‏خواهيد ببريد ، عباس ، طالب را و حمزه جعفر
را و رسول اكرم علی را گرفتند و با خود بردند . اين داستان به اين صورت‏
، بعيد به نظر می‏رسد حقيقت داشته باشد ، زيرا همه علی را در آن وقت طفل‏
پنج ساله يا شش ساله‏ای نوشته‏اند و همه نوشته‏اند كه جعفر از علی ده سال‏
بزرگتر بود و عقيل از جعفر ده سال بزرگتر بود و طالب از عقيل ده سال‏
بزرگتر بود ، بنابراين طالب در آن وقت مردی در حدود سی و پنج ساله و
عقيل جوانی تقريبا بيست و پنج ساله و جعفر نوری پانزده ساله بوده ،
باوری نيست مردانی در حدود سی و پنج ساله و بيست و پنج ساله احتياج به‏
كفالت داشته باشند . سن حمزه كه در اين نقل نامش آمده و همچنين سن خود
رسول اكرم نيز در آن وقت در حدود سی و پنج سال بوده ، يعنی با طالب كه‏
پسر بزرگ ابوطالب بوده تقريبا همسن بوده‏اند . بعضی ديگر از مورخين ، از
فرزندان ابوطالب نام طالب را در اين قصه ذكر نكرده‏اند و همچنين از
عموها نام حمزه را نياورده‏اند ، همين قدر گفته‏اند رسول اكرم اين مطلب را
با عمويش عباس در ميان گذاشت و ابوطالب از تسليم عقيل امتناع كرد و
عباس جعفر را به خانه خود برد و رسول اكرم علی را . مطابق