دنيا محدود است و آخرت نامحدود . دنيا محاط است و آخرت محيط . دنيا
متغير است و آخرت ثابت . دنيا كوچك است و آخرت بزرگ . دنيا محل‏
تزاحم و تصادم و برخورد و اصطكاك است و آخرت وسيع و باز . دنيا تاريك‏
است و آخرت روشن . از اين رو آنچه سرمايه حيات و زندگی دنياست‏
نمی‏تواند سرمايه حيات و زندگی آخرت هم واقع شود ، زيرا چگونه ممكن است‏
كه مايه محدود برای نامحدود مفيد باشد و ابزار و وسيله كوچك و محاط به‏
كار چيزی كه وسيع و بزرگ و محيط است بخورد ، ولی سرمايه‏های آخرت علاوه‏
بر آنكه سرمايه آخرت است سرمايه زندگی دنيا هم هست ، زيرا نامحدود
شامل محدود نيز می‏باشد و محيط ، محاط را در بر دارد . آدمی كه از اين‏
جهان می‏ميرد و به جهانی ديگر منتقل می‏شود ، از اين امور كه از مواد و
عناصر اين جهان تشكيل يافته‏اند جدا می‏شود و آنها را می‏گذارد و می‏رود ،
ولی قلب سليم و صفات عالی انسانی مانند خداشناسی و محبت و انصاف و
عدالت و راستی و درستی و ملكات فاضله علمی و عملی و اعمال صالحه كه‏
سرمايه‏های زندگی عالم آخرت می‏باشند موجب سعادت و خوشبختی انسان در
همين زندگانی دنيا نيز می‏باشند .
آيا انسان بدون آنكه قلبش از شك و شرك پاك بشود و به نور معرفت‏
خدا منور گردد می‏تواند تا اعماق قلب و روحش خشنود و راضی باشد ؟ آيا
می‏تواند حوادث زندگی را كه بالطبع بالا و پايين و پستی و بلندی و نشيب و
فراز دارد ، همه را با آغوش باز و گرمی و حرارت استقبال نمايد ؟ يكی از
دانشمندان می‏گويد بعضی از افراد با نيروی عقل برای خود اخلاقی ساخته‏اند و
در پناه آن اخلاق عالی