ابن قيس رياحی صادر كرده در وقتی كه او را در رأس سه هزار نفر به عنوان‏
مقدمه الجيش به طرف شام كه قلمرو معاويه بود فرستاد ، و يك فرمان و
دستور هم از معاويه نقل می‏كنم كه به نام دو نفر از سردارانش يكی بسر بن‏
ارطاه و يكی سفيان غامدی صادر كرد در وقتی كه ايندو را - هر يك در يك‏
زمانی به حدود قلمرو حكومت علی عليه السلام فرستاد . از اين دو فرمان و
دو دستور به خوبی دو روحيه كاملا متضاد و دو روش مختلف و دو هدف مختلف‏
نمايان است .
علی عليه السلام به سردار خود اين طور دستور می‏دهد : " « اتق الله الذی‏
لابد لك من لقائه و لا منتهی لك دونه ، و لا تقاتلن الا من قاتلك » " اول‏
چيزی كه می‏فرمايد اين است : از خدا بترس ، خدا را در نظر بگير . بعد
می‏گويد : تا دشمن به جنگ شروع نكند تو شروع نكن . بعد قسمتهايی در همين‏
زمينه می‏فرمايد كه كاری نكن كه آنها را تحريك به جنگ بكنی ، و آن وقت‏
می‏فرمايد : " « و لا يحملنكم شنانهم علی قتالهم قبل دعائهم و الاعذرا
اليهم » " ( 1 ) مبادا كينه و دشمنی آنها تو را وادار كند كه قبل از
آنكه آنها را كاملا دعوت كنی و اتمام حجت كنی به دزد و خورد مبادرت كنی‏
.
ولی معاويه به بسر بن ارطاه اينطور دستور می‏دهد : " سرحتی تمر
بالمدينة فاطرد الناس و اخف من مروت به وانهب اموال كل من اصبت له‏
ممن لم يكن له دخل فی طاعتنا " برو تا به مدينه برسی ، در بين راه مردم‏
را از جلو خودت بران و تا می‏توانی ايجاد رعب در دلها كن و هر چه مال به‏
دستت می‏رسد غارت كن مگر مال آنهايی كه از

پاورقی :
. 1 نهج البلاغه ، نامه . 12