اينكه " « الحق اوسع الاشياء فی التواصف و اضيقها فی التناصف » " حق‏
آسان ترين چيزهاست به زبان و مشكل ترين كارهاست در عمل ، ميدان حق برای‏
گفتن و بيان و خطابه و مقاله و داد سخن دادن وسيع ترين ميدانهاست ، ولی‏
برای عمل و رعايت و تسليم شدن تنگ ترين ميدانهاست ، به اندازه‏های كه‏
در اطراف حق و فوايد رعايت آن و مضار ترك آن می‏توان استدلال كرد و صغری‏
و كبری چيد و جوش و خروش كرد در اطراف هيچ چيز ديگر ممكن نيست ، و به‏
اندازه‏ای هم كه چرخيدن بر محور حق كار دشواری است هيچ چيز ديگر اين قدر
دشوار نيست . اين جمله را حضرت برای آن فرمود كه مردم را متوجه فاصله‏
قول و عمل می‏نمايد ، برای اين بود كه گول نخورند و حرفهای افراد را ملاك‏
قضاوت قرار ندهند ، عمل و رعايت را ملاك قرار دهند .
آنچه بشر در برابر او تعظيم می‏كند و سر فرود می‏آورد خود حق و رعايت‏
حقوق است ولی گاهی اشخاصی تحت تأثير حرف قرار می‏گيرند و حرف را دليل‏
روحيه و عقيده و ملكات اخلاقی قرار می‏دهند و از اين راه در خطا می‏افتند .
نكته ديگری كه ذكر می‏كند اين است : " لايجری لاحد الاجری عليه ، و لا
يجری عليه الا جری له " حق ، له هيچ كس قرار داده نشده مگر آنكه عليه او
نيز قرار داده شده . و علی هيچكس قرار داده شده ، و عليه هيچكس قرار
داده نشده مگر آنكه له او نيز قرار داده شده . حقوق مردم بر مردم يكطرفی‏
نيست ، متبادل است . اگر كسی بر كسی حقی دارد ، معادل آن هم حقی از آن‏
طرف بر عهده او هست . هر كس به هر اندازه از اجتماع طلبكار است و
اجتماع را در برابر خود موظف می‏داند ، به همان نسبت مديون