و محصول دسترنج او را بدون استحقاق بخورد و نام دين به آن بدهد ، خدا
اجازه نمی‏دهد كه فردی بيكار و بيعار در اجتماع بگردد و كل بر ساير افراد
باشد ، باری بر دوش اجتماع باشد و خودش باری از دوش كسی برندارد و
آنگاه چنين وانمود كند كه رضای خدا و دستور خدا و فرمان خدا همين است و
بس .
آری ، حرف اول دين خداشناسی است ، الفبای دين خداشناسی است همان‏
طوری كه اساس معلومات يك شاگرد مدرسه اين است كه قدرت خواندن كتاب‏
در او پيدا شود ، تا نتواند بخواند نمی‏توان دروس مشكل طبيعی و رياضی و
ادبی را به او آموخت ، و پايه اول خواندن كه شاگرد استعداد خواندن پيدا
كند اين است كه شاگرد حروف شناس شود ، يعنی حروف زبانی را كه با آن‏
زبان تحصيل می‏كند تميز دهد ، پس اگر شاگرد از اول حروف شناس نشود
قدرت خواندن در او پيدا نمی‏شود و اگر قدرت خواندن در او پيدا نشد هيچ‏
درسی را ياد نخواهد گرفت . در درس عملی و تربيتی و فكری دين ، خداشناسی‏
به منزله حروف شناسی دين است ، اگر خداشناس شد می‏تواند خط دين را
بخواند ، به مقصود دين آگاه شود و هدف دين را بشناسد ، اگر حروف شناس‏
نشد ، كلمات دين را كه همان دستورات دين است غلط خواهد خواند و غلط
ترجمه خواهد كرد و كارش به آنجاها خواهد كشيد كه قرآن مجيد نقل می‏كند ،
يعنی مرتكب هر كار زشت و هر ظلم و ستم خواهد شد و در پندار خود چنين‏
معتقد خواهد شد كه آنچه من می‏كنم عين رضای خداست و عين دستور دين خداست‏
. لهذا علی عليه السلام فرمود : " اول دين و آغاز دين خداشناسی است "
ولی خداشناسی نسبت به دين در عين اينكه