متن زندگی و اساس روح زندگی است نه جزو ابزار زندگی كه قابل تعويض و
تبديل به چيز ديگر باشد . امروز محققين بزرگ كه در اعماق روح بشر دقيق
شدهاند و هم زندگی اجتماعی بشر را تحت مطالعه و آزمايش در آوردهاند اين
معنا بر آنها روشن شده كه دين جزو سرشت آدمی است ، رو گرداندن بشر از
دين جنبه موقت و استثنائی دارد . فعلا نمیخواهم در اطراف اين موضوع كلام
را بسط دهم ، و هم میدانم طرز فكر يك عده ديگر از مردم كه بعضی از آنها
خودشان معتقد و متدين هستند اين است كه علت كم شدن تأثير دين در اين
عصر مثلا اين است كه بشر طبعا ميل به شهوت و آزادی دارد و دين بر خلاف
مقتضای ميل و رغبت طبيعی انسان است ، برای انسان قيد و محدوديت است ،
تا وقتی كه وسيله اعمال شهوات و عياشی فراهم نيست مردم به سوی دين
میگروند و دل خود را با معانی و افكار دينی خوش میكنند و همينكه وسيله
فراهم شد به دنبال همان چيزی میروند كه مقتضای طبيعت و ميل و رغبتشان
است ، در زمانهای سابق مثل زمان حضرت رسول وسيله خوشی و شهوترانی فراهم
نبود ، طبعا مردم به سوی دين میآمدند ( « يدخلون فی دين الله افواجا » )
، حالا وسائل فراهم است طبعا انحراف پيدا میكنند ( يخرجون من دين الله
افواجا ! ) .
اين جواب هم ناصواب و نا تمام است . البته شبههای نيست كه فراهم
بودن و فراهم نبودن وسائل شهوات ، بی تأثير نيست كه انسان را از خدا
غافل كند و او را نسبت به وظيفه و تكليفی كه خداوند معين فرموده لاقيد و
لاابالی نمايد ، ولی اين تعبير صحيح نيست كه دين مطلقا مخالف ميل و
رغبت است ، قيد و محدوديت
|