و پاكی و حقير شمردن زخارف و زيورها و زينتهای دنياست ، ماديات را در
نظر حقير و كوچك می‏كند و ارزش معنويات را به مقياس بزرگی بالا می‏برد .
سيد رضی در مقدمه نهج البلاغه می‏گويد : از مختصات اميرالمؤمنين يكی از
اين است كه وقتی كه آدمی غرق در مواعظ و سخنان زاهدانه‏اش می‏شود گمان‏
می‏كند اين كلمات را كسی گفته كه جز از زهادت و ترك دنيا نصيبی نداشته‏
، گوشه عزلت و كنج خانه را اختيار كرده و يا مثل راهبها در غاری و دامن‏
كوهی دور از همه چيز و همه كس زندگی كرده ، احساساتی و افكاری جز همين‏
نوع افكار بر روحش مسلط نيست ، آدمی باور نمی‏كند كه اينها را مردی گفته‏
كه در عين حال يك سرباز دلير ميدان جنگ است و قسمتی از عمر خود را در
زد و خورد با خونخواران و گردنكشان گذرانده است . می‏گويد اين جمع بين‏
اضداد از مختصات عجيب اميرالمؤمنين است و من مكرر اين موضوع را با
دوستانم در ميان می‏گذارم و آنها هم مانند من در عجب می‏مانند .
موضوع ديگری كه در اين كتاب زياد مورد عنايت اميرالمؤمنين است موضوع‏
حقوق اجتماعی و عدالت و مساوات و مبارزه با ظلم و ستمگری و تجاوز است‏
. در بسياری از كلمات خود روی اين موضوع عنايت بالخصوصی به خرج داده .
همان طوری كه خودش در عمل مجسمه عدل و مساوات بود در كلماتش هم ظهور و
بروز دارد . در عمل آنقدر در اين راه كوشش می‏كرد كه قوی و ضعيف‏
نمی‏شناخت و می‏گفت قوی در نزد من ضعيف است تا وقتی كه حقی را كه پامال‏
كرده از او پس بگيرم و ضعيف در نزد من قوی