پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، حكمت . 150
سايه قناعت حفظ كند و تن به خواری و ذلت میدهد ، از شكر و سپاسگزاری
آنچه دارد عاجز است و نمیتواند آنها را آنچنان كه میبايست اداره كند و
طمع به زيادتر بسته است ، نيكان و صالحان را دوست میدارد ولی مثل آنها
عمل نمیكند ، و گناهكاران را دشمن میدارد و در عين حال داخل حزب و
جمعيت آنهاست و خودش يكی از آنهاست ، از مردن سخت میترسد چون میداند
چه اندازه گناهكار است و در عين ترسی كه از مرگ دارد باز به اعمال زشت
خود ادامه میدهد ، وقتی بيمار میشود و در بستر میافتد از كردار خود
پشيمان میشود و چون بهبود يافت و سلامت بازگشت دو مرتبه در غفلت فرو
میرود ، در وقتی كه ابتلا و گرفتاری [ ندارد ] مغرور و از خود راضی است و
همينكه يك نوع گرفتاری برايش پيش آمد به ناچيزی خود اعتراف و اقرار
میكند ، در امور مادی دنيايی يك خيالی او را به حركت و جنب و جوش
میآورد ولی برای حقايقی كه سعادتمندی او وابسته به آنهاست در عين اينكه
شك ندارد و يقين دارد از جا نمیجنبد ، هميشه معصيت را قبل از وقت پيش
خريد میكند و توبه را در وقتش تأخير میاندازد ، گناه ديگران اگر هم
كوچك باشد در نظرش بزرگ میآيد در صورتی كه خودش گناهان بزرگتر از آن
را مرتكب میشود ، و در عوض طاعتهای كوچك خودش در نظرش بزرگ جلوه
میكند در صورتی كه همان طاعت را وقتی كه ديگری انجام دهد آن را كوچك
میپندارد . بالطبع همچو آدمی غفلت با اغنيا را بر بيداری با فقرا ترجيح
میدهد " ( 1 ) .
پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، حكمت . 150 |