پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 240 . 2 نهج البلاغه ، خطبه . 164
میگويد برگرد شكايت میكند و میفرمايد : " « يا ابن عباس ما يريد عثمان
الا ان يجعلنی جملا ناضحا بالغرب اقبل و ادبر بعث الی ان اخرج ثم بعث
الی ان اقدم ثم هو الان يبعث الی ان اخرج و الله لقد دفعت عنه حتی خشيت
ان اكون اثما » " ( 1 ) فرمود : ابن عباس ! عثمان مرا ملعبه قرار داده
، يك روز دستور خروج مرا از مدينه میدهد و يك روز ديگر خودش بدون آنكه
من اظهار ميل به مراجعت كنم به من میگويد برگرد ، حالا باز دو مرتبه
پيغام میفرستد كه چندی مدينه نباش ، به خدا قسم آنقدر از عثمان حمايت
كردم كه میترسم گناهكار باشم .
يك نوبت مردم آمدند به حضورش و خواهش كردند به نمايندگی آنها برود
پيش عثمان مطالب و خواستههای آنها را بگويد ، حضرت بعد از نصيحتهای
زيادی كه به عثمان كرد به او فرمود : " « و انی انشدك الله الا تكون
امام هذه الامة المقتول فانه كان يقال يقتل فی هذه الامة امام يفتح عليها
القتل و القتال الی يوم القيمة و يلبس امورها عليها و يبث الفتن فيها .
. . فلا تكونن لمروان سيقة يسوقك حيث شاء بعد جلال السن و تقضی العمر »
" ( 2 ) فرمود : تو را به خدا قسم میدهم كه بپرهيز از اينكه تو آن خليفه
مقتول امت باشی كه كشته شدن او در كشت و كشتار داخلی را به روی اين
امت باز میكند و اين در هرگز بسته نخواهد شد و دائما منشأ فتنه ها خواهد
شد . بعد فرمود : تو در اين سن و در آخر عمر چرا وسيله و آلت دست كسی
مانند مروان حكم شدهای ؟ عثمان در جواب گفت : " كلم الناس فی
پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 240 . 2 نهج البلاغه ، خطبه . 164 |