كه آن را " هدايت وحی و الهام " میناميم ، پس در مجموع زندگانی بشر
نقطهها و روزنهها و دريچههايی خواهد بود كه از آن نقطهها و روزنهها و
دريچهها بشر هدايت و راهنمايی میشود ، آن روزنهها و دريچهها عبارت است
از روحهای مستعد و قلبهای منزه و صافی يك عده از افراد بشر كه به نام "
انبياء " و " پيغمبران " ناميده میشوند ، و همچنين به دليل اينكه اصل
توحيد ثابت است و موجودات به كمال لايقشان رسانده میشوند و از طرفی در
وجود انسان نمونهای از نشئه ديگر وجود دارد ، پس انسانها سوق داده
میشوند به سوی نشئه ديگر كه نشئه عالم آخرت است . پس اصل توحيد است
كه مانند تنه و ريشه يك درخت شاخه ها و برگها و ميوه ها به وجود میآورد
.
در ميان بشر مردمانی پيدا شدند كه درباره پيغمبران خدا راه اغراق و غلو
پيمودند و آنها را به منزله خدايان كوچك فرض كردند . بديهی است كه اين
فكر و عقيده سخيف از آنجا پيدا شده كه پايه اول يعنی اصل توحيد درست
نبوده و شناسايی خداوند حاصل نشده و گرنه چگونه ممكن است كسی اندك
آشنايی به عظمت ذات احديت داشته باشد و آنگاه بشری را كه به تعبير
قرآن كريم مالك نفس خود نيست و اختيار نفع و ضرر و موت و حيات و
رستا خيز خود را ندارد به عنوان شريك خدا و يا به عنوان خدای كوچك
بپذيرد .
و همچنين است ساير شاخهها و برگها و ميوههای دين ، هر كدام از آنها
اگر بر اين اصل توحيد استوار باشد خوب و مفيد و شيرين خواهد بود و اگر
بر اين اصل استوار نباشد آن فايدهای را كه بايد ببخشد نمیبخشد . مثلا يكی
از شاخهها و متفرعات كه در مرحله عمل به حكم دين بايد وجود داشته باشد
مساله محترم شمردن حقوق و
|