می‏گويد برگرد شكايت می‏كند و می‏فرمايد : " « يا ابن عباس ما يريد عثمان‏
الا ان يجعلنی جملا ناضحا بالغرب اقبل و ادبر بعث الی ان اخرج ثم بعث‏
الی ان اقدم ثم هو الان يبعث الی ان اخرج و الله لقد دفعت عنه حتی خشيت‏
ان اكون اثما » " ( 1 ) فرمود : ابن عباس ! عثمان مرا ملعبه قرار داده‏
، يك روز دستور خروج مرا از مدينه می‏دهد و يك روز ديگر خودش بدون آنكه‏
من اظهار ميل به مراجعت كنم به من می‏گويد برگرد ، حالا باز دو مرتبه‏
پيغام می‏فرستد كه چندی مدينه نباش ، به خدا قسم آنقدر از عثمان حمايت‏
كردم كه می‏ترسم گناهكار باشم .
يك نوبت مردم آمدند به حضورش و خواهش كردند به نمايندگی آنها برود
پيش عثمان مطالب و خواسته‏های آنها را بگويد ، حضرت بعد از نصيحتهای‏
زيادی كه به عثمان كرد به او فرمود : " « و انی انشدك الله الا تكون‏
امام هذه الامة المقتول فانه كان يقال يقتل فی هذه الامة امام يفتح عليها
القتل و القتال الی يوم القيمة و يلبس امورها عليها و يبث الفتن فيها .
. . فلا تكونن لمروان سيقة يسوقك حيث شاء بعد جلال السن و تقضی العمر »
" ( 2 ) فرمود : تو را به خدا قسم می‏دهم كه بپرهيز از اينكه تو آن خليفه‏
مقتول امت باشی كه كشته شدن او در كشت و كشتار داخلی را به روی اين‏
امت باز می‏كند و اين در هرگز بسته نخواهد شد و دائما منشأ فتنه ها خواهد
شد . بعد فرمود : تو در اين سن و در آخر عمر چرا وسيله و آلت دست كسی‏
مانند مروان حكم شده‏ای ؟ عثمان در جواب گفت : " كلم الناس فی‏

پاورقی :
. 1 نهج البلاغه ، خطبه . 240
. 2 نهج البلاغه ، خطبه . 164