دوم ، آن امری كه مورد ايمان انسان است خوب است مقدس و عالی باشد كه‏
آدمی شايسته بداند در مقابل او خضوع كند و به خاطر او فداكاری و جانفشانی‏
نمايد . و به عبارت ديگر خوب است كه انسان در اين دنيا عقيده و مسلكی‏
داشته باشد و هميشه از آن عقيده و مسلك پيروی نمايد ، مزور و مذ بذب‏
نباشد ، ولی هر عقيده و مسلكی مقدس نيست و شايستگی و از خود گذشتگی‏
ندارد ، بسياری از عقايد و مسالك از حدود منفعت پرستی و خود پرستی‏
تجاوز نمی‏كند . بديهی است عقيده‏ای كه ريشه و اساسش خود پرستی است و بر
محور كامرانی می‏چرخد شايستگی ندارد كه بشر در راه آن خود را فانی كند .
فانی شدن در راه چنين عقيده ها و مسلكها مبنی بر هيچ منطقی نيست و دور
از عقل و خرد است . آن عقيده و مسلكی شايسته جهاد و فداكاری است كه فوق‏
منافع مادی افراد باشد . در درجه سوم ، بايد امری كه مورد علاقه و عقيده و
ايمان انسان قرار می‏گيرد ما فوق همه مقدسات و همه امور عالی و شريف‏
باشد به طوری كه ايمان به او شامل ايمان به همه حقايق بوده باشد .
حكمای الهی قاعده‏ای را به ثبوت رسانيده‏اند و آن اينكه " ذات يگانه ،
جميع حقايق را در بر دارد " . ايمان به ذات يگانه نيز اگر خالص و
عارفانه باشد ايمان به همه حقايق را در بر دارد ، چون تمام حقايق منبعث‏
از ذات اوست ، تمام اصلهايی كه در اين جهان هست از ذات پاك او
سرچشمه می‏گيرد . قرآن كريم تعبيری دارد كه می‏فرمايد : بگو حق از خداست ،
قرآن نمی‏گويد حق با خداست ، می‏گويد حق از خداست . خداوند بالاتر است از
اينكه بگوييم حق با او و او با حق است ، او ذاتی است كه همه حقها از