اينها از جمله بيانات و كلماتی است كه اميرالمؤمنين ( صلوات الله و
سلامه عليه ) بعد از ضربت خوردن در حالی كه در بستر افتاده بود ايراد
فرمود ، میفرمايد : مدتی من با شما بودم و بدن من مجاور شما بود ، عن
قريب خواهيد ديد اين بدن به شكل يك جثه خالی و ساكن و بی حركت ،
خاموش و بی زبان در جلو چشم شماست . شما بايد از اين سكوت و آرامی و
از اين سكوت و خاموشی پند بگيريد . زبان اين حالت و اين تغيير كه چگونه
آنهمه حركتها و دليريها و دلاوريها تبديل شد به سكون و آرامی و آنهمه
فصاحتها و بلاغتها يكمرتبه تبديل شد به سكوت و خاموشی ، از هر منطق و هر
بيانی رساتر و گوياتر است . هر اندازه خطيب و گوينده میخواست با زبان
خود فنا و زوال دنيا و آخر رسيدن عمر را مجسم كند نمیتوانست اين طور
بيان كند كه عن قريب به چشم خود میبينيد . بعد فرمود : من خواهم رفت
اما شما مرا بعد از رفتن من خواهيد شناخت ، بعدا معلوم خواهد شد كه من
چه میگفتم و چه میخواستم و چه منظوری داشتم ، وقتی كه جای من خالی شد و
كسی ديگر به جای من نشست و زمام امور را به دست گرفت من شناخته خواهم
شد . رفتن و مردن من پايان كار من نيست ، پرونده من با مردن بسته نخواهد
شد ، تخمی كه در اين مدت در ميان اين تلخيها و سختيها كاشتم تدريجا
خواهد روييد و ثمره خواهد داد .
دوره خلافت كوتاه اميرالمؤمنين پر از فتنه و آشوب است و در يك جريان
بحرانی عظيم در كشور اسلامی بود كه اميرالمؤمنين زمام امور را به دست
گرفت ، تخمهای فتنه و آشوب از سالها پيش كاشته شده بود ، روزگار آبستن
حوادث ناگواری بود كه نوبت خلافت به
|