ديگر ز منش هيچ نمیآيد ياد
|
بوی تو گرفته بود و خوی تو گرفت
|
باز هم عوامل ديگری برای سياه دلی هست كه انشاء الله بعدا مفصل تر
صحبت میكنم . اصل مطلب اين است كه ما به اين اصل تسليم بشويم كه تا
قابليت و استعداد نباشد هيچ كمالی صورت نمیگيرد . تهذيب و تصفيه نفس
برای اين است كه قابليت و استعداد ذاتی انسان برای ترقی ضايع نشود و
بلكه بيشتر بشود : " « قد افلح من زكيها 0 و قد خاب من دسيها »" (1)
رستگار شد آن كس كه روح خود را پاك و پاكيزه نگاه داشت ، زيان برد آن
كس كه غشی و غلی در روح خود وارد ساخت .
سلب استعداد و قابليت روح از آن نظر كه روح جوهر زنده است نظير سلب
قابليت حيات از يك دانه گندم است . دانه گندم استعداد دارد كه كشت
شود و رشد و نمو كند و به صورت ساقه و سنبله در آيد ، اما گاهی میميرد ،
ديگر قابل روئيدن و رشد نيست . به همين جهت است كه در قرآن كريم از
استعداد روحی انسان به " حيوش " تعبير میكند ، میفرمايد : " « لينذر
من كان حيا و يحق القول علی الكافرين »( 2 " اين قرآن شعر نيست ، خيال
نيست ، ما به او شعر و خيال القاء نكرديم ، شعر و تخيل شايسته او نيست
، اين ذكر و مايه بيداری و هوشياری است ، قرآنی است روشن كننده ، كه
كسانی را كه زنده هستند و مايه زندگی در روح آنها هست و نمردهاند آگاهی
دهد و اعلام خطر كند و اما آنها كه به كلی محجوب و بی خبرند امر حق
پاورقی :
. 1 شمس / 9 و . 10
. 2 يس / . 70