قناعت و اكتفا كردن به آنها نه تنها موجب پيشرفت و ترقی نيست ، موجب‏
مزاحمت است ، موجب ركود و توقف است ، بشری كه جز اين علايق چيزی را
نمی‏شناسد و واقف شده است بر اينها ، حيوانی بيش نيست . پس زاهد و
تارك دنيا كيست ؟ آن كسی است كه دنيا را به حسب روح و مقامات روحی‏
خود طی كرده و به آخرت رسيده است .
گذشته از اينكه [ موجب ] ركود و توقف و سكون است ، موجب خرابی خود
همين زندگی است . آيا گمان می‏كنيد حرص هم می‏تواند دنيا را اداره كند ؟
آيا طمع قادر است دنيا را به خوبی بچرخاند ؟ آيا خشم و شهوت قادر است‏
به جهان نظم بدهد ؟ آيا شكم پرستی و زن پرستی و پول پرستی و جاه پرستی كه‏
همه اينها تعبيراتی است از دلخوش بودن و قانع بودن به زندگی دنيا و
تمركز تمايلات و ميلها در اين چيزها ، آيا اينها قادرند به بشر سعادت‏
بدهند ؟ بشر وقتی زندگی دنيا را خوب اداره می‏كند و مدينه‏اش مدينه فاضله‏
می‏شود كه غلام و عبد دنيا نباشد ، اگر اسير علايق دنيا نبود ناچار آن‏
موجودات را مسخر خود و تابع خود قرار می‏دهد ، و اگر بنده شد و طوق‏
عبوديت به گردن انداخت [ تا ] او زنده است تابع امواج دريای خروشان‏
طبيعت است .
همه پستيهای اخلاقی از دروغ و ريا و تملق و ظلم ، ناشی از دنيا پرستی‏
است و همه فضايل عاليه انسانی معلول بی اعتنايی و زهد و عدم قناعت به‏
زندگانی دنياست . آدم دنيا پرست و مادی نمی‏تواند شجاع باشد و گذشت‏
داشته باشد ، نمی تواند عفت داشته باشد ، نمی‏تواند حريت و آزادگی داشته‏
باشد . زاهد به معنای صحيح كلمه نه به معنای يك شخص ضعيف منفی كه در
درون درجه دنيا پرستان زندگی می‏كند و احيانا ريزه خور خوان آنها و طفيلی‏
آنهاست ، بلكه به