می‏خورد اين است كه مردی بود سبك خرج لباس و خوراكش و همچنين در نشست‏
و برخاست و مسافرت بسيار ساده بود .

تعينات يا قيد و بندها و اسارتها

شما حساب كنيد اين قيود و تجملاتی كه انسان خودش برای خودش می‏سازد
چقدر مانع پيشرفت اوست آدمی كه برای خودش تعينی قائل است ، چقدر اين‏
تعين او را در زير بار خودش له می‏كند از خودم مثال می‏زنم ، من يك مرد
روحانی معروف بزرگی هستم ، من يك حجةالاسلام يا آيةالله هستم من بروم‏
مشهد يا نروم برای زيارت ؟ من فكر كنم كه رفتن من به مشهد به اين سادگی‏
كه نمی‏شود ، مثلا چه جور وارد شوم ؟ كجا وارد شوم ؟ ديد و بازديد مردم از
من چه جور باشد ؟ شرايط ديگر چنين و چنان باشد يك وقت می‏بينيد يك عمر
می‏گذرد و آن ساده ترين مسافرتها و آن واجب ترين مسافرتها كه مسافرت مكه‏
است نصيب او نمی‏شود ، از بس شرايط و قيود دارد چنين آدمی نمی‏تواند
سبكبار و سبكبال حركت كند پيغمبر صلی‏الله عليه وآله وسلم زندگی بسيار
مخففی داشت اگر زندگيش مخفف نمی‏بود ، نمی‏توانست اجتماع خودش را
رهبری كند روزه می‏گرفت ، آيا وقت افطار مثل ما بود كه بايد سماور يك‏
طرف بجوشد و اگر نباشد درست نيست ؟ اصلا روزی كه روزه داشت با روزی كه‏
روزه نداشت فرقی نداشت تازه بعد از نماز عشاء و احيانا يك ساعت و نيم‏
از شب گذشته به منزل می‏آمد انس بن مالك خدمتگزار حضرت می‏گويد غذای‏
ايشان غالبا يك كاسه شير و يا يك قرص نان بود وقتی كه آمدند يك چنين‏
غذای ساده ای