دسته شده اند : عده ای نظر اول را برگزيده اند و برخی نظر دوم را ، و
گروهی ديگر به نظری متفاوت با هر دو دسته قبلی معتقد شده اند بعضی‏
فيلسوفان و از آن جمله اكثر ماديين نسبت به جهان ( و نيز نسبت به انسان‏
) بدبين بوده اند و جهان را در مجموع خود يك امر نبايستی و نامطلوب و
كور و كر و بی‏هدف می‏دانسته اند در مقابل ، الهيون و مكاتب الهی و خصوصا
اسلام بطور قاطع و صريح خلقت عالم را بر حق می‏دانند و آن را عين خير و
نيكی و حسن می‏شمارند و برآنند كه هيچ كاستی و زيادتی در آن راه ندارد و
باطل و لغو و بازيچه نيست ، و هيچ امر نبايستی در نظام جهان هستی وجود
ندارد : « الذی احسن كل شی‏ء خلقه (1) ، ربنا الذی اعطی كل شی‏ء خلقه »(2)
: پروردگار ما خلقت هر چيز را نيكو ساخت ، و هر آنچه لازمه خلقتش بود
به او عطا كرد .
نظريه سومين گروه اين است كه جهان ( و انسان ) تركيبی است از خير و
شر ، نيمی مطلوب و نيمی نامطلوب است ، نيمی بايستنی و نيمی نبايستنی‏
است ما دوگانگی را در جهان می‏بينيم در اين عالم ، خير و شر ، حق و باطل‏
، نقص و كمال ، مرض و سلامت ، مرگ و حيات ، بی‏نظمی و نظم ، ظلم و عدل‏
، فساد و صلاح ، خرابی و آبادانی زياد به چشم می‏خورد اين دوگانگی نشانه‏
اين است كه در مبدأ و منشأ هستی دوگانگی وجود دارد ، زيرا امكان ندارد
كه در آن واحد همه عالم از يك مبدأ و يك اصل ريشه گرفته باشد ، و در
عين حال اختلاف و دوگانگی در آن وجود داشته باشد فكر ثنويت و دوگانگی‏
پرستی كه در

پاورقی :
1 - سوره سجده ، آيه . 7
2 - سوره طه ، آيه . 50