كه درباره اش می‏گويد « بضعة منی » ، او پاره جگر من است و می‏گويد :
« يا فاطمة اعملی بنفسك »، دختركم خودت برای خودت عمل كن « انی لا اغنی‏
عنك شيئا » من به درد تو نمی‏خورم ، از انتسابت با من كاری ساخته نيست‏
، تعليمات مرا بپذير و دستورات مرا عمل كن ، مگو پدرم پيغمبر است پدرم‏
پيغمبر است ، به دردت نمی‏خورد ، به دستور پدرت عمل كردن به دردت‏
می‏خورد .
آن وقت شما زندگی همين حضرت زهرا عليه السلام را مطالعه كنيد ، وقتی‏
مطالعه می‏كنيد ، می‏بينيد در فكر اين انسان كأنه وجود ندارد كه من دختر
پيغمبر آخرالزمان هستم حديث است كه وقتی به محراب عبادت می‏ايستاد ،
بدنش به لرزه درمی‏آمد ماهيچه های بدنش می‏لرزيد ، از خوف خدا گريه‏
می‏كرد ، شبهای جمعه را تا صبح نمی‏خوابيد و می‏گريست زندگی علی بن‏
ابيطالب عليه السلام را ببينيد ، من نمی‏دانم چرا ما اينجور شديم ؟ اگر
بناست اين نسبتها منهای عمل به درد بخورد ، اگر عمل در كار اثری نداشته‏
باشد ، حضرت زهرا عليه السلام كه از همه شايسته تر بود و همچنين امام زين‏
العابدين عليه السلام و همچنين امام حسن عليه السلام ، همچنين امام حسين‏
عليه السلام و خود علی‏بن ابيطالب عليه السلام كه گاهی از اوقات می‏ديدند
در دل شب از خوف خدا غش كرده است ، چه علتی داشت ؟ آيا او فكر
نمی‏كرد كه من اولين مؤمن به اسلام هستم ؟ من داماد پيغمبر هستم و پيغمبر
شخصا به من علاقه دارد ؟ اين تعليم اسلام بود ، اسلام وقتی صحيح تعليم داده‏
می‏شد ، نتيجه اش اين

پاورقی :
1 - بحارالانوار جلد 43 ، اين حديث با عبارات مختلفی از پيغمبر اكرم (
ص ) نقل شده صفحه 38 - 54 - 76 - . 80