يك نوری است ، همان طور كه حس و غريزه برای انسان نور است و راهنما )
كسی كه عقل خودش را در خدمت نكری و عليه هدايت دين قرار دهد ، مثل كسی‏
است كه در تاريكی آتش روشن كند تا در ظلمت بيابان از نور آن استفاده‏
نمايد و راه پيدا كند وقتی آتش را روشن می‏كند اول استفاده هم می‏برد و
اطرافش روشن می‏شود ولی خدا زود اين نور را می‏برد و او را در تاريكی‏
می‏گذارد « صم بكم عمی فهم لا يرجعون »( 1 ) ، نه تنها آنها را در تاريكی‏
باقی می‏گذارد بلكه چشم و گوش و زبانشان را هم می‏گيرد ، چون اگر چشم باز
باشد ، اگر چراغی از دور پيدا شود آدم می‏بيند و راه را پيدا می‏كند ، يا
اگر گوشش باز باشد ، در تاريكی صدای زنگ شتری يا بوق ماشينی را می‏شنود
و متوجه می‏شود راه از آن طرف است ، يا اگر زبان آدم باز باشد فرياد
می‏كشد تا اگر كسی آن نزديكيهاست ، بشنود و او را هدايت كند ولی همه‏
اينها از او گرفته می‏شود .
« او كصيب من السماء فيه ظلمات و رعد و برق يجعلون اصابعهم فی آذانهم‏
من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين »( 2 ) . اين مثل شديدتری‏
است كه قرآن بيان می‏كند : برقی در آسمان می‏جهد ، يك لحظه هست و بعد
خاموش می‏شود و چون همراه با رعد است اينها انگشتان خود را در گوشهای‏
خود می‏گذارند و در نتيجه از راهيابی و رسيدن به مقصد دور می‏مانند .
پس قرآن برای خدعه هيچگونه موفقيتی قائل نيست نمی‏گويد عالم را خدعه‏
اداره كرده است قرآن اين منطق را قبول ندارد كه

پاورقی :
1 - سوره بقره ، آيه . 18
2 - سوره بقره ، آيه . 19