رضای خدا را در اين تشخيص می‏دهد كه : « و يؤثرون علی انفسهم و لو كان‏
بهم خصاصة »( 1 ) . از خود می‏كند و به ديگری می‏دهد ، او به صورت يك‏
موجود زنده درمی‏آيد و حيات عاليتری دارد ، چنين موجودی را بايد گفت‏
انسان زنده و بلكه زنده ترين انسانها .
گفتيم فلسفه ديگر زهد ، همدردی و هم سطحی است افراد بشر بايد در زندگی‏
مادی تا حدودی كه ممكن است هم سطح يكديگر زندگی كنند اختلافات طبقاتی كه‏
يكی " كشتی كشتی نعمت " داشته باشد و ديگری " دريا دريا محنت " ،
درست نيست البته نمی‏گويم همه افراد بشر بايد در يك سطح زندگی كنند به‏
طوری كه آنكه كار می‏كند و آنكه كار نمی‏كند يك جور نعمت داشته باشند ،
نه ، اين حرف درست نيست ، افراد بشر از نظر استعداد و ظرفيت و كار و
ابتكار متفاوتند زندگی ميدان مسابقه است و هر كس كه بيشتر فعاليت كند
قهرا بايد بهره بيشتر و بهتری داشته باشد ، اما آن تمركز ثروتهائی كه از
راه ظلم و تعدی و نه از راه كار و ابتكار و لياقت به دست می‏آيد ، و آن‏
فقرهائی كه نه از ناحيه تنبلی بلكه به واسطه شرايط نامساعد به وجود آوردن‏
ايجاد می‏شود ، نبايد وجود داشته باشد .
علی عليه السلام فرمود : « لولا حضور الحاضر ، و قيام الحجة بوجود الناصر
، و ما اخذ الله علی العلماء ان لا يقاروا علی كظه ظالم و لا سغب مظلوم ،
لالقيت حبلها علی غاربها ، و لسقيت آخرها بكأس اولها » ( 2 ) .

پاورقی :
1 - سوره حشر ، آيه . 9
2 - نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 3 ( معروف به خطبه سقثقيه ) صفحه 52.