حضرت رضا عليه السلام همين طور كه با مردم صحبت میكردند يك وقت متوجه
شدند كه زيد در كناری نشسته و عده ای را مخاطب خودش قرار داده و بطور
خصوصی با آنها حرف میزند حضرت گوش كردند ديدند مرتب نحن ، نحن ،
میگويد يعنی ما اهل بيت چنينيم ، ما خاندان پيغمبر چنان هستيم ، خدا با
ما چنين رفتار خواهد كرد ، اين امتيازها را ذكر میكند .
نوشته اند حضرت همين جور كه با مردم صحبت میكردند يك مرتبه سخن
خودشان را قطع كردند و رو كردند به زيد و فرمودند : ای زيد ! اين مهملات
چيست كه به مردم میگوئی ؟
اين امتيازات چيست كه تو فرض كردی كه ما با خدا قوم و خويشی داريم ؟
آيا ما چون اهل بيت پيغمبر هستيم با خدا قوم و خويشی داريم ؟ بعد فرمود
: ای زيد اگر اين جور باشد كه تو میگوئی ، كه ما چون اهل بيت پيغمبر
هستيم اگر لغزشی هم بكنيم خدا ما را میبخشد ، ما تضمين شده و تأمين شده
هستيم ، اگر اين مهملاتی كه میبافی درست باشد ، تو از پدرت موسی بن جعفر
افضل هستی برای اينكه تو هم تضمين شده ای ، تو هم میروی بهشت ، پدرت
موسی بن جعفر هم میرود بهشت ، اما پدرت يك عمر در دنيا عمل و كوشش
كرد و اجتهاد و عبادت نمود و تو يك عمر به بطالت گذراندی .
آنجور كه تو میگوئی لازمه اش اين است كه تو و پدرت موسی بن جعفر عليه
السلام هر دو در نزد خدا مقرب باشيد ، پس تو از پدرت خيلی افضل هستی
چون او يك عمر عبادت كرد و تو بیعبادت به آنجا میرسی كه پدرت رسيده
است .
|