مردم را به عدالت وادار كنند میگويد تا مردم ، خود عدالت را بپا دارند
يعنی پيامبران میخواهند به دست مردم ، جامعه را اصلاح كنند ، تز اصلاحی
اين است .
علمی بودن ماركسيسم به ادعای خودشان رد داشتن تز اصلاحی است ، اما اين
به اصطلاح فرضيه علمی ، حتی با تجربيات زمان خود بنيان گذاران آن نيز
مطبق نبود ، آنها اين فرضيه را در زمان خودشان هم نتوانستند تأييد تجربی
كنند و خودشان ديدند كه خلاف آن درآمد نه تنها تاريخ جوامع به آن گواهی
نداد بلكه برعكس ، مورخين ثابت كردند كه اوضاع جهان باين ترتيب كه
اينها گفته اند نبوده است به علاوه ماركس و انگلس در اواخر عمرشان
تحولات و انقلابات اروپا را به گونه ای تجزيه و تحليل كردند كه نظريه اول
خود را نقض نمودند بالاتر اينكه لنين در روسيه خلاف اين نظريه را ثابت
كرد ، او ثابت كرد كه در ميان نهادهای اجتماعی ، اساس سياست است نه
اقتصاد ، و لهذا سوسياليسم ماركس را در جامعه ای برقرار كرد كه هنوز
زيربنای اقتصادی آن اقتضا نمیكرد ارتش تشكيل داد يعنی زور دولت تشكيل
داد يعنی سياست حزب تشكيل داد يعنی سياست .
اينها به مغز ماركس خطور نكرده بود ماركس اولويت را برای طبقه قائل
بود نه برای حزب او میگفت حزب به آن اندازه كمونيستی است كه به طبقه
كارگر نزديكتر باشد لنين گفت آن وقت طبقه را طبقه میدانيم كه خودش را
به حزب نزديك كند ، ما میتوانيم از افراد غير طبقه كارگر هم عضو بگيريم
مائو بيشتر از او اين اصول را نقض كرد مائو در چين نشان داد يك طفل يك
شبه ره صد ساله میرود .
|