كسی را نگزد ، حال آنكه :
نيش عقرب نه از ره كين است
اقتضای طبيعتش اين است
وقتی طبيعت عقرب گزندگی باشد ، قانون و تز وضع كردن معنا ندارد بشر
هم همين طور ، تا وقتی روی زمين است شرارت خواهد داشت و اصلاح پذير
نخواهد بود .
اين متفكرين عموما به همين دليل خودكشی را تجويز می‏كنند ، می‏گويند چون‏
زندگی شر است و انسان هم شر است يك كار خير بيشتر در جهان نيست و آن‏
پايان دادن به شر زندگی است ، تا انسان از اين جهان پر شر و شور و دنيای‏
شر وجود خودش خلاص شود .
اين تفكر انحرافی كه از فرنگی‏ها گرفته شده بود توسط صادق هدايت در
ميان ايرانيان مطرح شد او هميشه در نوشته هايش چهره های زشت زندگی را
مجسم می‏كرد ، مثل لجنزاری كه جز لجن و گنديدگی چيزی در آن نيست و
كرمهائی در اين لجنزار ، زندگی كثيفشان را ادامه می‏دهند عاقبت هم تحت‏
تأثير حرفهای خودش خودكشی كرد در سالهائی كه كتابهای او طرفدار داشت ،
غالب جوان های ايرانی كه خودكشی كردند تحت تأثير كتابهای او قرار
داشتند مانی هم فلسفه اش در همين جهت بود كه زندگی شر است ، منتها به‏
ثنويت ميان روح و بدن قائل بود و می‏گفت بدن شر است ، زندگی مادی شر
است ، روح در اين بدن حبس است پس هر كس بميرد يا خودكشی كند از شر
زندگی رها خواهد شد ، مثل مرغی كه از قفس آزاد شده باشد پس هر چند او
به زندگی ديگری قائل بود ولی اين زندگی