شده و از بين رفته است فطرت بشر در همه جا حتی در شوروی همين جور است
از آن ده ميليون كمونيستش كه بگذريد كه آنها هم شايد پنج ميليونشان
اغفال شده اند ، اگر شما سراغ صد و نودميليون ديگر برويد يك عده
انسانهای فطری میبينيد ، يعنی مسلمان فطری ، مسلمان بالفطره ، يعنی يك
انسان سالم اگر جامعه ای جوری كه ماركسيستها میگويند باشد ، ظلمت بر نور
بچربد ، شر بر خير بچربد ، همه به همديگر دروغ بگويند ، همه به يكديگر
خيانت كنند ، يك نفر تقوی نداشته باشد ، يك نفر ايمان و حقيقت نداشته
باشد ، محال است اصلا اين جامعه سر پای خودش بايستد .
فرق است بين جامعه بيمار و جامعه ای كه شر درآن غالب شده باشد شما آن
قله های شامخ را در نظر نگيريد ، آنها مقياس جامعه نيستند ، جامعه مثل
يك فرد است حكما میگويند حالتی كه حيات بدن را حفظ میكند بين دو حد
است و به تعبير آنها مزاج نوسان دارد ، مثلا فشار خون انسان بين دو حد
بايد باشد ، از يك حد كمتر باشد میميرد و از يك حد بيشتر هم باشد
میميرد ، يك حد تعادل دارد انسان كوشش میكند كه مزاج را در اين حد
تعادل نگه دارد او ره اگر از يك حد كمتر باشد خوب نيست ، بيشتر هم
باشد خوب نيست سلولهای سفيد يا قرمز از يك حد نبايد كمتر باشند ، از
يك حد هم نبايد بيشتر باشند قند از يك حد كمتر نبايد باشد ، از يك حد
هم نبايد بيشتر باشد جامعه هم همين طور است حق و حقيقت در جامعه اگر از
يك حد كمتر باشد آن جامعه میميرد اگر جامعه ای باقی باشد معلوم میشود در
ميان دو حد باطل افراط و تفريط نوسان دارد حالا اگر در آن حد معتدل
|