ب : طفيلی بودن باطل و استقلال حق
نكته ديگری كه از اين مثال قرآنی استفاده میشود اين است كه باطل به طفيل حق پيدا میشود و با نيروی حق حركت میكند ، يعنی نيرو مال خودش نيست ، نيرو اصالتا مال حق است و باطل با نيروی حق حركت میكند . كفی كه روی آب هست ، نيروی كف نيست كه او را حركت میدهد اين نيروی آب است كه او را حركت میدهد معاويه اگر پيدا میشود و آن همه كارهای باطل میكند ، آن نيروی اجتماعی را معاويه به وجود نياورده و ماهيت واقعی آن نيرو ، معاويه ای نيست و جامعه در بطن خودش ماهيت معاويهای ندارد ! باز هم پيغمبر است ، باز هم ايمان است ، باز هم معنويت است ، ولی معاويه بر روی اين نيرو سوار شده است . يزيد هم كه امام حسين را كشت گفت : قتل الحسين بسيف جده ( 1 ) ، يعنی حسين با شمشير جدش پيامبر كشته شد ! اين يك معنای درستی دارد يعنی از نيروی پيامبر استفاده كردند و او را كشتند ، چون برایپاورقی : 1 - بحارالانوار ، جلد 44 صفحه . 298