پاورقی : 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 200 صفحه . 663
میگويد : گيرم ما مثل ثروتمندها نبوديم ، ما مثل خانه آقای وحيد زندگی
میكنيم بين زن يا عروس وحيد اينجور میپوشد كه تو میپوشی ؟ وای به حال آن
وقتی كه ما هم زندگيمان را مثل طبقه مرفه و ثروتمند كنيم كه اين يگانه
مايه تسلی خاطر و كمك روحی فقرا هم از دست میرود ، من به اين منظور
میگويم ما بايد زاهدانه زندگی كنيم كه زهد ما همدردی با فقرا باشد روزی
كه ديگران توانستند لباس فاخر بپوشند ما هم لباس فاخر میپوشيم .
اين وظيفه همدردی برای همه است ولی برای پيشوايان امت خيلی بيشتر و
دقيقتر است اين داستان را كه میخواهم عرض بكنم در " نهج البلاغه "
است و زياد شنيده ايد :
علی عليه السلام بعد از جنگ جمل كه در آن فاتح شدند ، وقتی وارد بصره
شدند ، وارد بر خانه علاء بن زياد شدند و او خانه بسيار مجللی داشت حضرت
، اول به صورت اعتراض مانندی به او فرمودند اين خانه به اين بزرگی را
میخواهی چكار كنی ؟ در خانه كوچكتری هم میتوانی زندگی كنی ، تو در آخرت
به خانه بزرگ احتياج داری ، بعد فرمودند بلی میتوانی همين خانه بزرگ را
وسيله خانه بزرگتری در آخرت قرار بدهی به شرط اينكه در اين خانه مهمان
بياوری و آن را وسيله قرار دهی برای خدمت كردن به خلق .
بعد آن مرد عرض كرد : يا اميرالمؤمنين ! اشكو اليك اخی عاصم بن زياد
( 1 ) من شكايت برادرم عاصم بن زياد را خدمت شما میكنم فرمودند چطور
شده است ؟ عرض كرد برادرم ، زاهد و راهب و گوشه -
پاورقی : 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 200 صفحه . 663 |