ما در عصر ائمه هم می‏بينيم كه اين فكر می‏خواسته در ميان شيعيان رواج‏
پيدا كند و ائمه ما چقدر با آن مبارزه می‏كردند ، دو داستان در اين زمينه‏
برای شما نقل می‏كنم ، يكی اين است :
در زمانی كه حضرت رضا عليه السلام در مرو بودند ، همان وقتی كه مأمون‏
حضرت را احضار كرده و می‏خواست ولايتعهدی را به ايشان واگذارد و حضرت‏
نمی‏پذيرفتند ، و بالاخره بالاجبار يك قبول ظاهری كردند كه هر كس دقت‏
می‏كرد ، می‏فهميد كه در واقع قبول نكرده اند و مثل يك آدم معترض بودند و
اصلا در هيچ كاری تصرف نمی‏كردند ، جلسه ای بود كه افراد زيادی حاضر بودند
و حضرت صحبت می‏كردند .
حضرت رضا عليه السلام برادری دارد به نام زيدبن موسی بن جعفر كه به او
زيدالنار هم می‏گويند كه در مدينه قيام كرد و قيامش سركوب شد و مأمون به‏
خاطر حضرت رضا او را بخشيد ، او هم در اين جلسه حاضر بود .
ما دو زيد امامزاده داريم ، يكی زيدبن علی بن الحسين برادر حضرت باقر
عليه السلام و يكی هم زيدبن موسی بن جعفر برادر حضرت رضا عليه السلام از
اين دو تا زيد ، زيدبن علی بن الحسين عليه السلام جليل القدر است ، اوست‏
كه پيشوای زيديه است شيعيان يمن بعد از حضرت امام زين العابدين عليه‏
السلام زيد را پيشوا می‏دانند .
زيد به حسب اعتقاد ما شيعيان يعنی به حسب آنچه كه از ائمه رسيده است‏
بسيار مرد جليل القدری بوده و هيچ مدعی امامت نبوده است و اين ادعا را
بعد به او نسبت داده اند ولی زيدالنار اينجور نيست .