می‏گيرد . آب اگر وجود نداشت كف دو قدم هم نمی‏توانست برود اينكه‏
می‏بينيد باطل حركتی دارد از اينجاست كه بر دوش حق سوار می‏شود ببينيد
قرآن چگونه باطل را پوچ و بی‏ارزش نشان می‏دهد !

غلبه ظاهری باطل و پيروزی نهائی حق

باطل از ديد سطحی و حسی نه ديد تحليلی و تعقلی ، حركت و جولان دارد مثلا
يك بچه را در نظر بگيريد كه در عمرش سيل نديده و نمی‏داند سيل چيست و
از كجا پيدا می‏شود و چگونه می‏آيد اين بچه وقتی سيل را می‏بيند ، دريای كف‏
را می‏بيند كه در حركت است ، اصلا او خيال نمی‏كند كه جز كف هم چيزی وجود
دارد ! يعنی غلبه ظاهری گسترده و فراگيرنده از باطل است ، اما در نهايت‏
به مغلوبيت آن می‏انجامد .
قرآن می‏گويد ديدتان را وسيع كنيد ، در شناخت جامعه اين قدر به ظاهر
حكم نكنيد اگر تاريخ صدسال پيش را خواستيد بررسی كنيد نرويد سراغ‏
ناصرالدين شاه با آن عشق بازيها و عياشيها و ظلم ها و بگوئيد يك قرن قبل‏
اوضاع آنطور بوده است اين را شما سمبل شناخت همه مردم نگيريد ،
ناصرالدين شاه را شما آئينه تمام نمای مردم ندانيد .
اگر اين طور باشد ، فتوای ميرزای شيرازی در تحريم تنباكو و آثار عظيم‏
آن را چگونه توجيه می‏كنيد ؟ وقتی كه ناصرالدين شاه با آن صدر اعظمش از
غفلت و بی‏خبری مردم استفاده می‏كنند و امتيازاتی به خارجيان می‏دهند ، يك‏
عده روحانيون آگاه در پايتخت و شهرهای