مباحثه‏ای داريم ، شيعی گفت عقيده من اين است كه عمل از ايمان انفكاك‏
ندارد و سعادت انسان در گرو عملش است مرجی‏ء گفت من می‏گويم عمل ارزشی‏
ندارد ، سعادت انسان در گروه ايمان و عقيده اوست عقيده تو چيست ؟
موسيقيدان قدری فكر كرد و گفت اعلای شيعی و اسفلی مرجی‏ء از سر تا كمرم‏
شيعه و از كمر به پائين مرجی‏ء هستم می‏خواست بگويد من فكرم شيعی است اما
در عمل مرجی‏ء هستم .
ما امروز وقتی وارد دنيای شيعه می‏شويم و به خودمان نگاه می‏كنيم می‏بينيم‏
خودمان از سر تا قدم مرجی‏ء هستيم هی دنبال بهانه هائی هستيم بلكه بهشت‏
را با يك بهانه درست بكنيم می‏گوئيم بهشت را به " بها " نمی‏دهند ، به‏
" بهانه " می‏دهند اين را كه گفته است ؟ علی بن ابيطالب عليه السلام از
بهشت به " بها " تعبير می‏كند و می‏گويد " ثمن " ، ثمن اعمال شما ،
ولی ما می‏گوئيم نه ، بهشت را به " بها " نمی‏دهند ، يعنی بهشت را
نمی‏شود با عمل تهيه كرد و خريد ، بهانه ای بايد درست كرد اين نوعی گريز
از واقعيت به خيال است .
وای به حال ملتی كه اينجور فكر كند و بگويد بهشت را به " بها "
نمی‏دهند ولی به يك بهانه دروغين می‏دهند وای به حال ملتی كه پايه سعادت‏
خود را بر وهم و خيال بگذارد .
در اين زمينه مطلب بسيار زياد است و اگر به قرآن كريم مراجعه كنيم‏
می‏بينيم مطلب كاملا مشخص است قرآن ، يهوديان را كه آن وقت اينچنين‏
فكری داشتند كه حالا چنين فكری ندارند سخت می‏كوبد اين فكر كه ملتی برای‏
خودش امتيازی در نزد پروردگار قائل ، و معتقد