شرايطی كه در اختيار انسان است
ولی يك سلسله قيدها هست كه بشر خودش برای خودش به وجود میآورد ، و در نتيجه خواه ناخواه دست و پايش بسته میشود و به مقدار متناسب با آن قيدها ، آزادی از او سلب میشود . مثلا بعضی از افراد بشر هستند كه يك سلسله اعتيادات دارند ، در عصر ما اعتيادات زياد است ، شايد باشند افراد كمی كه هيچ اعتيادی نداشته باشند ، ولی اكثريت ما لااقل يك عادت داريم ، اقلا چای بايد بخوريم آن روزی كه چای نخوريم ، كلافه هستيم خيلی از مردم به سيگار عادت دارند ، اگر نكشند ، حواس ندارند و اقليتی به عادتهای خطرناك واقعا حرامی گرفتار هستند مثلا به ترياك يا بدتر از آن .عادت ، دلبستگی میآورد و دلبستگی ، اسارت
به هر اندازه كه انسان بيشتر به اشياء عادت داشته باشد ، بيشتر به آنها بسته است و اسير آنهاست ، و به هر اندازه كه انسان اسير باشد ، آزادی ندارد حالا تنها چای و سيگار نيست ، تنها ترياك نيست ، ممكن است آدمی عادت كرده باشد كه هميشه روی تشك و متكای بسيار نرم بخوابد ، چنين آدمی اگر يك وقت در شرايطی قرار بگيرد كه بخواهد روی فرش يا زمين خالی بخوابد ، ابدا خوابش نمیبرد او ديگر فلج است ، همين قدر كه از اين شرايط خارج شد ، فلج است .