فطرت يا هسته حيات انسانی
مقصود از مردگی و زندگی چيست ؟ باز اين مطلب را قرآن در جای ديگری بيان كرده است كه هر كسی كه به اين دنيا میآيد با يك فطرت خدادادی به اين دنيا میآيد ، با يك فطرت حق جوئی و حقيقت طلبی به اين دنيا میآيد ، با يك فطرت كاوشگری به اين دنيا میآيد ، ولی همين نور فطرت در بعضی از اشخاص خاموش میشود وقتی كه اين نور فطرت خاموش شد ، او تبديل میشود به يك موجود مرده ، به ظاهر زنده است ولی در باطن مرده است . و باز تعبير ديگری قرآن كريم دارد كه همين اشخاص كه شائبه ای از حيات در اينها هست وقتی كه قرآن در زمين روحشان بذر میافشاند ، مثل يك سرزمين سبز و خرم میشوند ، يعنی قبلا مثل يك زمين مستعد بودند بعد مثل يك باغ و كشتزار میشوند كه درختها و گياهها و گلها و انواعی از روئيدنیها در آن پيدا میشود مثلا اين تعبير در قرآن است : « او من كان ميتا فأحييناه »( 1 ) ؟ آيا آن كسی كه مرده ای بود ولی ما او را به وسيله قرآن زنده كرديم « و جعلنا له نورا يمشی به فی الناس »( 2 ) . و برای او نوری قرار داديم كه به موجب آن نور در ميان مردم راه میرود ، يعنی وقتی در ميان مردم راه میرود ،پاورقی : 2 - 1 - سوره انعام ، آيه . 122