تعينات يا قيد و بندها و اسارتها
شما حساب كنيد اين قيود و تجملاتی كه انسان خودش برای خودش میسازد چقدر مانع پيشرفت اوست آدمی كه برای خودش تعينی قائل است ، چقدر اين تعين او را در زير بار خودش له میكند از خودم مثال میزنم ، من يك مرد روحانی معروف بزرگی هستم ، من يك حجةالاسلام يا آيةالله هستم من بروم مشهد يا نروم برای زيارت ؟ من فكر كنم كه رفتن من به مشهد به اين سادگی كه نمیشود ، مثلا چه جور وارد شوم ؟ كجا وارد شوم ؟ ديد و بازديد مردم از من چه جور باشد ؟ شرايط ديگر چنين و چنان باشد يك وقت میبينيد يك عمر میگذرد و آن ساده ترين مسافرتها و آن واجب ترين مسافرتها كه مسافرت مكه است نصيب او نمیشود ، از بس شرايط و قيود دارد چنين آدمی نمیتواند سبكبار و سبكبال حركت كند پيغمبر صلیالله عليه وآله وسلم زندگی بسيار مخففی داشت اگر زندگيش مخفف نمیبود ، نمیتوانست اجتماع خودش را رهبری كند روزه میگرفت ، آيا وقت افطار مثل ما بود كه بايد سماور يك طرف بجوشد و اگر نباشد درست نيست ؟ اصلا روزی كه روزه داشت با روزی كه روزه نداشت فرقی نداشت تازه بعد از نماز عشاء و احيانا يك ساعت و نيم از شب گذشته به منزل میآمد انس بن مالك خدمتگزار حضرت میگويد غذای ايشان غالبا يك كاسه شير و يا يك قرص نان بود وقتی كه آمدند يك چنين غذای ساده ای