آن دو تصور ديگری كه برای زهد عرض كردم در تصور مرده است ، يعنی دو
تصوری است كه نشان دهنده هيچ نمونه ای از حيات در بشر نيست ، منشأش
دو فكر غلط است آدم خيال میكند كه حساب دنيا از حساب آخرت و حساب
آخرت از حساب دنيا جداست ، و نمیداند كه عبادتش همان طور كه برای
آخرت او مؤثر است برای دنيای او هم مؤثر است و به طور كلی زندگی
دنيايش همين طور كه برای دنيايش مؤثر است ، برای آخرتش مؤثر است يك
فكر غلط میكند ، به دنبال آن قدم غلط برمیدارد ، به صورت يك موجود
بیحس و مرده درمیآيد و نتيجه اين میشود كه دنيا و كار دنيا و زندگی دنيا
را رها میكند ، میرود در يك غار يا صومعه مینشيند و گوشه عزلت اختيار
میكند به خيال اينكه از اين راه به آخرت برسد ، در نتيجه هم از دنيا
محروم میشود و هم از آخرت ، و خودش هم يك موجود بیخاصيت و بیاثر
میگردد اين ، تصور مرده ای از زهد است با آن تصور ديگر كه خيال كنيم
خداوند بخيل است از اينكه لذت دنيا را به همان كسی بدهد كه لذت آخرت
را میدهد و لذت آخرت را به همان كسی بدهد كه لذت دنيا را میدهد يعنی
خيال كنيم كه امكان ندارد انسان هم در دنيا يك زندگی مرفه داشته باشد و
هم در آخرت سعادتمند باشد و در نتيجه لذتهای دنيا را بر خودمان تحريم
كنيم تا در آخرت به ما لذت بدهند اين يك تصور مرده است و كسی كه چنين
تصوری دارد به صورت يك موجود مرده درمیآيد .
اما آن كسی كه رضای خدا را در چيز ديگری تشخيص میدهد ، رضای خدا را در
تراحم و تعاطف و خدمت به خلق تشخيص میدهد ،
|