رأی ذيمقراطيس در باب اتفاق باطل است
و اما ذيمقراطيس كه تكون عالم را به اتفاق میداند و معتقد است كه كائنات به طبيعت موجود میشوند ، فساد رأی او از توضيحی كه در باب حقيقت اتفاق خواهيم داد ظاهر خواهد شد ، به اين معنی كه اتفاق غايتی است عرضی برای امر طبيعی يا ارادی بلكه قسری ، و هم منتهی به طبيعی يا ارادی میشود زيرا واضح خواهيم كرد كه هيچ قسری ، الی غير النهايه بحال قسری باقی نمیماند . پس ذات طبيعت يا اراده بر اتفاق مقدم است . پس سبب اول عالم ، طبيعت يا اراده است . از اين گذشته ذيمقراطيس معتقد به اجرام صلب است كه جوهرشان يكی و اشكالشان مختلف است و ذاتا در خلاء متحرك میباشند ، و بقوه و صورت هم قائل نيست پس اين اجرام هر گاه مجتمع شوند و با هم تماس كنند اجتماع آنها و مقتضای شكلهای آنها اين نخواهد بود كه بعضی به بعضی بچسبند بلكه بايد ذاتا از هم جدا بوده و حركت ذاتی آنها مستمر باشد . پس واجب میشود كه ذاتا متحرك و منفصل باشند و اتصال آنها باقی نماند ، و اگر چنين بود وجود آسمان