رد اقوال قائلين به اتفاق : نظريه ذيمقراطيس
شيخ میگويد ذيمقراطيس در اصل پيدايش عالم قائل به اتفاق بوده است . بعضی قبل از اينكه آسمانی پيدا شود و زمينی وجود پيدا كند و عناصری مشخص شوند ، و آب و هوا و آتش و خاك ( عناصر اربعه ) پيدا شوند ، اتفاق باعث پيدايش اصل عالم و اين عناصر شده است . ولی كائنات ، يعنی امور جزئی ، وجودشان از روی اتفاق نيست . يعنی نمیگفته اين درخت وجودش اتفاقی است ، اين انسان وجودش اتفاقی است ولی اصل عالم و عناصر را اتفاقی میدانسته . بر عكس انباذقلس ( امپدوكلس ) كه معتقد بوده كه اصل نظام عالم بالاتفاق نيست ، وجود كائنات بالا تفاق است . يعنی اين جزئيها كه به وجود آمدند اينها وجودشان اتفاقی است ، و نباتات ، حيوانات و جمادات هم بطريق اولی تكونشان بر حسب اتفاق بوده است . اين تعبيری است كه شيخ از حرف آنها میكند . چون هر فعلی و اثری كه مقصود طبيعت باشد يا مقصود اراده باشد يعنی طبيعت او را خواسته باشد و به سوی او حركت كرده باشد و يا ارادهای به سوی او توجه كرده باشد ، آن ديگر اتفاقی نيست . اتفاقی يعنی چيزی كه پيدا شده بدون اينكه يك فعل طبيعی اقتضای آنرا كرده باشد ، نه مقصود طبيعت بوده نه مقصود اراده . اين مطلب با نظريههای امروز در باب اتفاق ممكن است تفاوت داشته باشد . ممكن است نظر امثال شيخ و نظاير او را امروزیها تصور كنند يك نوع نظر اتفاقی است . امروزیها چون ريشه حرفهايشان حرفهای كليسائی است ، در باب ذی غايت بودن و غير ذی غايت بودن ، هر فعلی را كه ارادهای او را خواسته باشد ، آن را ذی غايت میدانند اگر ارادهای و قصدی دخالت دارد اين فعل از نظر ايشان ذی غايت است ، ولی اگر ارادهای و قصدی در آن دخالت ندارد و طبيعت روی جريان طبيعی خود به آن رسيده ، ديگر معنی ندارد كه ذی غايت باشد . ولی ما به حسب تعبيراتی كه شيخ و امثال او كردهاند گفتيم تفاوتی