بدن خودش را تكميل كند و متكامل كند خوب همينطور ادامه بدهد يا لا اقل‏
به يك حدی كه می‏رسد همينطور نگهش دارد . مثلا در حد جوانی مثل اهل بهشت‏
نگهش بدارد و نگذارد پير بشود ، نگذارد به حالت اول برگردد همينطور او
را نگه دارد . حيات كه نشان داده است قدرت حفظ طبيعت را دارد . و اگر
اين استعداد را ندارد بايد از روز اولی كه پيدا شد مثلا جنين كامل الاعضاء
يا جلوتر برويم زمان تولد كودك ، از همان زمان پيريش و فرسودگيش شروع‏
شود چرا اينطور نيست . اين مسئله خيلی مهمی است . بوعلی شايد بيشتر
تكيه‏اش به فرسودگی عملی بدن بوده . در جلد 4 " اسفار " در سر موت اين‏
بحث مطرح شده است . بو علی چنين چيزی می‏گويد كه بدن كار می‏كند ،
آفتهائی به او می‏رسد ، قلب صدمه می‏بيند اعصاب صدمه می‏بيند ، آفات زياد
است و كم كم بدن فرسوده می‏شود . ولی ملا صدرا بيشتر تكيه‏اش روی مدبريت‏
و تجرد و بی نيازی نفس است . البته شيخ هم به مسئله مدبريت نفس معتقد
است ، ولی موت را حركت و انتقال نفس می‏داند منتهی می‏گويد انسان بر
خلاف آنچه گمان می‏شود يكدفعه نمی‏ميرد انسان تدريجا می‏ميرد و در همان وقتی‏
كه زنده است دارد می‏ميرد .