در ذهن است ، چون يك امر كلی در ذهن است ، يا نوع است يا جنس است .
وقتی می‏گوئيم الانسان نوع ، يعنی همين انسانی كه در ذهن من است . آن وقت‏
اين قضيه انسان نوع است با ديد اول ، صادق نيست و آن قضيه اول ، كه‏
انسان ضاحك يا كاتب است ، با ديد دوم ، لازم نيست . پس معلوم می‏شود
كه ذهن ما قضيه را دو جور اعتبار می‏كند . در آنجا كه موضوع كلی ، ما اليه‏
يا ما فيه ينظر است ، قضيه را " طبيعيه " گويند .
در صورت ديگر - كه ما به ينظر - است اگر اينكه آيا تمام افراد يا
بعضی از افراد مقصود است ، بيان نشده باشد آن را "قضيه مهمله" گويند .
(قضيه مهمله جواب قاطع ندارد يعنی هم در آن نفی صادق است هم اثبات).
ولی اگر در قضيه بيان شده باشد كه كل افراد مورد نظر است يا بعضی از
آنها ، آن را " محصوره " گويند .
قضايای مستعمله در علوم ( يعنی قضايائی كه مسئله واقع می‏شود ) قضايای‏
محصوره است ، يا كليه است يا جزئيه ، در علوم قضايای طبيعيه نداريم .

دو قسم قضيه طبيعيه

طبق نظری كه مرحوم آخوند داده است [ يعنی همان نظريه راجع به حمل اولی‏
و حمل شايع ] در قضايای اولی مانند : الانسان حيوان ناطق ، غير از طبيعت‏
موضوع چيزی منظور نشده است ، اما در قضايائی نظير الانسان نوع ، چيزی‏
اضافه شده است يعنی الانسان بما أنه كلی يا بما أنه فی الذهن نوع . پس‏
قضيه طبيعيه كه موضوع در آن بنحو " ما ينظر فيه " است بر دو قسم كاملا
متفاوت است .
در ميان متأخرين مرحوم " آقا علی مدرس زنوزی " كسی است كه اول دفعه‏
به اين نكته توجه كرده است كه تقسيم قضايا در قبل كامل نبوده است .
ايشان رساله‏ای نوشته به نام " رساله الحمل " و در آنجا مو شكافی‏هائی‏
كرده و از سايرين سخنش كاملتر است .