هم بگويد . پس اختلاف در چيست ؟ در اينكه ما بايد ببينيم ملاك عمل
اخلاقی چيست ؟ جائی است كه انسان كاری را بقصد دست يابی خودش بر خيری
انجام میدهد ، اگر چه بظاهر عكس اين مطلب را بگويد ، مسلما اين عمل
اخلاقی نيست خودپرستی است . ولی جای ديگر ، انسان از اينكه به ديگران
خير برسد يا از ديگران دفع شر شود ، لذت میبرد ، چنين لذت بردنی
خودپرستی نيست ، اين كمال انسانی است ، او همينطور كه ديگران به منفعت
خودشان علاقه دارند ، به منفعت ديگران علاقه دارد ، چنين شخصی اگر لذت
نبرد فاقد كمال است .
اصحاب نظريههای بالا بمحض اينكه اسم لذت را میشنيدند قضاوت میكردند
به اين خيال كه هر چه مهر لذت بر آن خورده و شموخ خود را از دست داده و
عملی است چون ساير اعمال حيوانی و مادی . و حال آنكه ملاك عمل اخلاقی در
چگونگی مطلوب است نه در نتيجه حاصله از آن ( لذت ) . چون خودپرستی
است كه محور كارش خود میباشد و هيچ مطلوبی خارج از حيطه وجود خود
نمیتواند فرض كند بناچار لذتهايش منحصر درخويشتن بوده . و چنين
لذتهائی را غيراخلاقی میناميم از آن جهت كه از مطلوبهائی غير اخلاقی ناشی
شدهاند زيرا اگر از چهارچوب ماترياليسم اخلاقی خارج شويم و قائل شويم به
اينكه انسان موجودی است كه بی رسيدن نفعی به خود و فقط از ملاحظه منافع
ديگران و بی دفع زيانی از خود و با مشاهده دفع زيان از ديگران ، مشعوف
شده و لذت میبرد ، چنين لذتی زشت و مذموم كه نيست زيبا و پسنديده است
زيرا كه مطلوبهائی كه اين لذت بالتبع از آنها حاصل شده است بدينگونه (
پسنديده ) است ، والا خود لذت كه فی نفسه چيز مستقلی نيست تا درباره آن
بحث شود ، و انسان هم هيچ وقت چيزی را از آن حيث كه لذت دارد دوست
نمیدارد ، يعنی دوستی او مستقيما متوجه خود لذت نمیشود بلكه دوستی و نظر
انسان هميشه متوجه اشياء خارجی است كه از حاصل اين توجه برايش لذت
ايجاد میشود ، ( مثل توجه به غذا ، زن و آواز و لذت بردن از آنها ) كه
در همه موارد لذت بمنزله ضرورت است نه غايت .
پس خلاصه نظر سوم اينكه : اگر مطلوبهای انسان را منحصر در منافع او
بدانيم مستلزم اينست كه افعالی چون ايثار را دروغ انگاريم و فاعل آنها
را بدنبال
|