چيست ؟ يكی از قویترين اشكالات مخالفين نظريه علت غائی همين حركت فلك
بوده است . گفتهاند جز تكرار مكررات چيزی نيست و در واقع هيچ غايتی
وجود ندارد .
در باب افلاك ، فرضيه اين بود كه افلاك دارای نفوسند و موجوداتی هستند
شاعر و مدرك ، و از حركت خود غايتی در نظر دارند . در اينجا دو غايت
را منظور میكنند :
1 - يكی غايات خود نفوس است . آيا اين نفوس از اين حركت به كمالی
نائل میشوند ؟ میگويند كه حركت آنها ، يك نوع حركت عاشقانه است . اين
حركات باعث تجديد كمالات و تجديد اشراقات از ناحيه عقول است .
2 - غايت ديگر ، انفتاح باب خيرات بر عالم كون و فساد از طريق همين
حركت فلك است . اگر حركت نباشد ديگر در عالم هيچ تغييری نخواهد بود ،
بلكه يك ركود دائم حكمفرما خواهد بود ، نه بادی ، نه بارانی ، نه بهاری
، نه پائيزی ، . . . بلكه يك حالت يكنواخت خواهد بود . . . ، ريشه
حيات قطع میشود . . . در صورتی كه به علت حركت ، امكانات نامتناهی
اين موجودات میتواند به فعليت و كمال برسد .
6 - مسأله قياس : اشكال ديگر در باب قياس بود . ما از برهان نتيجه
میگيريم و مقدمتين بمنزله علتند برای نتيجه . ترتيب و تركيب مقدمات ،
فعل نفس است . در نفس ، برهان را برای چه تشكيل میدهيد ؟ برای نتيجه .
پس نتيجه ، علت غائی وجود دو مقدمه و ترتيب آنها در نفس است . اشكال
اين است كه نفس ، باز اين نتيجه را با مقدمه ديگری تركيب میكند تا
نتيجه ديگری بگيرد و . . . الخ و هرگز هم نمیتوان ادعا كرد كه در ميان
نتايج ما ، نتيجهای است كه وقتی به آن برسيم ديگر نمیتوان آنرا مقدمه
قياس ديگر كرد .
جواب شيخ اين است كه در اين مورد اينطور نيست كه يك فاعليت باشد
با يك سلسله غايات بی نهايت ، بلكه فاعليتهای متعدد است ، هر كدام
با غايت خودش .
7 - اشكال ديگر اين است كه چه معنی دارد كه ما غايت را علت بدانيم .
|