جهان را هم كامل و بی نقص میدانستند روی اين حساب میگفتند افلاك بايد
ده تا باشد ، میگفتند علاوه بر اين نه فلكی كه میشناسيم يك فلك نامرئی
هم هست . اعداد چهار و هفت و ده را اهميت میدادند و برايشان شخصيتی
قائل بودند .
" قال الرئيس أبو علی الحسين بن سينا : وأمثل ما يحمل عليه هذا القول
أن يقال : كون الشیء واحدا غير كونه موجودا أو انسانا ، وهو فی ذاته أقدم
منهما ، فالحيوان الواحد لا يحصل واحدا الا وقد تقدمه معنی الوحده الذی صار
به واحدا ، ولولاه لم يصح وجوده ، فاذن هو الاشرف الابسط الاول ، وهذه صوره
العقل ، فالعقل يجب أن يكون الواحد من هذه الجهه . والعلم دون ذلك فی
الرتبه ، لانه بالعقل ومن العقل ، فهو كالاثنين الذی يفتقر الی الواحد
ويصدر منه . و كذلك العلم يؤول الی العقل . ومعنی الظن والرأی عدد السطح
، والحس عدد المصمت : أن السطح لكونه ذاثلاث جهات هو طبيعه الظن الذی
هو أعم من العلم مرتبه . وذلك لان العلم يتعلق بمعلوم معين ، والظن
والرأی ينجذب الی الشیء ونقيضه ، والحس أعم من الظن ، فهو المصمت أی
الجسم له أربع جهات " .
اين توجيه را از قول شيخ الرئيس نقل میكند . ما نمیدانيم اين جمله از
كتاب شفا است ؟ تا آنجا كه من مطالعه كردهام در اين كتاب نبوده . آيا
در اثر ديگری است ؟ در اينجا شيخ تأويل قابل قبولی را كه بتوان سخن آنها
را توجيه كرد كه ذرهای قابل تعقل و قابل قبول باشد ، ارائه میكند . البته
شيخ بعد ايرادهای زيادی میگيرد و میگويد اينها اشتباه كردهاند و منشأ
اشتباهشان اين بوده كه يك حقيقتی را كه ذهن میتواند لا بشرط تصور كند آن
را بشرط لا فرض كردهاند . شيخ در توجيه آنها میگويد : اينكه شیء واحد
باشد غير از اين است كه موجود باشد . واحدی را يك وقت میگوئيم موجود
است و يك وقت میگوئيم موجود نيست ، الواحد اما موجود او غير موجود ،
همانگونه كه موجود را نيز به واحد و غير واحد تقسيم میكنيم . پس واحد به
موجود و غير موجود تقسيم میشود و موجود به واحد و
|