برای اينكه اگر كسی بگويد الف علت است برای ب و هيچ چيز ديگری هم
دخالت ندارد . ولی الف 50 درصد علت است 60 درصد علت است ، 90 درصد
علت است ، در علت هيچ گونه تضمينی نيست كه علت كه وجود پيدا كرد
معلول هم وجود پيدا كند ، ممكن است 50 درصد علت وجود پيدا كند و معلول
وجود پيدا نكند . شيخ میگويد اين معنايش اين است كه اين علت وقتی وجود
پيدا كرد ، معلول هنوز هم بالامكان باشد ، يعنی امكان دارد معلول وجود
پيدا كند و ممكن است وجود پيدا نكند ، حالا اگر علت نبود چطور بود ؟ اين
ذاتش محال نيست كه وجود پيدا كند و كما اينكه واجب هم نيست . پس
ذاتش ممكن است وجود پيدا نكند . در حاليكه چرا شما میگوئيد نياز به
علت است زيرا اگر علت نباشد مرجحی برای وجود اين نسبت به عدمش نيست
علت عامل وجود است ، و الا شما اساسا منكر علت بشويد نه منكر ضرورت
عليت ، بگوئيد هر چه كه در عالم وجود پيدا میكند ، بدون دخالت هيچ علتی
وجود میيابد . آن طور كه اشاعره میگويند . البته لااقل آنها اراده خدا را
دخيل میدانند كه اينجا اراده خدا نيز نفی میشود . آنچه را كه ما علت
میناميم بهيچ نحو دخالت ندارد ، هيچ چيز در وجود هيچ چيز دخالت ندارد .
ترجح بلامرجح است . در حاليكه نفی ترجح بلامرجح از ضروريات حكم عقل است
. كسی كه قائل به ترجح بلامرجح باشد ، اگر در يكجائی بگويد در جای ديگری
خودش آنرا نفی میكند .
اگر بگويد من علت را قبول دارم اما ضرورت عليت را قبول ندارم ، اين
معلول هر وقت بوجود میآيد به حكم اين علت وجود میيابد ، اما اينطور
نيست كه هر وقت اين علت وجود پيدا كند ، معلول هم وجود پيدا كند ، در
حاليكه تمام علت هم خود اين است . اين حرف معنیاش اينست كه با فرض
وجود اين علت هم معلول در حد
|