بلا فاعل است . اگر چه اين تعبير در واقع از يك نظر ضعيف است ولی چنين‏
است كه يك وقت گفته می‏شود فاعل بلاغايت است ، يك وقت می‏گوئيم آنچه‏
كه صلاحيت دارد كه غايت فاعل واقع شود مربوط به آن فاعل نيست ، اتفاقا
پيداشده است . ولی بهرحال در هر دو مورد رابطه ميان فاعل و غايت نفی‏
می‏شود .
اگر از اين ديد ما بحث كنيم ، بحث اتفاق در باب علت و معلول از
توابع بحث علت غائی می‏شود . ولی می‏شود بنحو ديگری اين بحث را مطرح كرد
، كه در طبيعيات شيخ به اين شكل عنوان كرده است ، و آن بدين نحو است‏
كه گفته شود : از جمله اسباب و علل عالم يكی " بخت " است و ديگری "
اتفاق " . خود بخت و اتفاق علت هستند ، يعنی علت فاعلی هستند .
بنابراين بحث بخت و اتفاق بر می‏گردد به علت فاعلی . فلان چيز چرا وجود
پيدا كرد ؟ علتش چه بود ؟ علتش بخت بود . فلان چيز چرا وجود پيدا كرد ؟
علتش چه بود ؟ علتش اتفاق بود .
آيا چيزی به نام بخت خوب و بخت بد ، بخت سعيد و بخت شقی وجود دارد
. آيا واقعا می‏شود گفت كه در عالم خارج چيزی بنام بخت وجود دارد كه‏
بسياری از حوادث را ، حوادث خوب را برای دارندگان بخت خوب بوجود
می‏آورد و بعضی‏ها دارای بخت شوم هستند و بسياری حوادث بد را آن بخت شوم‏
برای آنها می‏آورد ، يعنی بخت خودش يك عاملی است از عوامل عالم ؟
انسان می‏بيند كه برای بعضی از اشخاص جريانها بسود ايشان تمام می‏شود .
( البته تجربه‏ها در اين موارد ناقص است ) مثلا بازرگانی را می‏بيند كه هر
معامله‏ای می‏كند بسودش تمام می‏شود هر جنسی می‏خرد آن جنس ترقی می‏كند و هر
كالائی را می‏فروشد با منفعت و بدون ضرر می‏فروشد و پيش از آنكه قيمتش‏
تنزل كند آنرا می‏فروشد بدون اينكه آگاه باشد كه اين جنس تنزل می‏كند .