كه آنطور او را پر كرده‏اند كه ديگر مجال فكر كردن ندارد . در اين حال‏
حركات آن فرد بزرگ در اين شخص منعكس می‏شود . اگر از او بپرسی كه چرا
چنين می‏كنی ؟ می‏گويد چونكه او اينطور است .
غرضی كه شيخ و كانت از آن سخن می‏گويند قطعا غرض تحصيلی است . در
افعال عشقی غرض تحصيلی وجود ندارد ، غرض حصولی وجود دارد ، مثل عشق به‏
ذات حق كه يك غايت حصولی است . اگر اين مطلب پذيرفته شود كه در
انسان غايت هست اما غايت حصولی آن وقت خيلی از اشكال‏ها حل می‏شود . .
. اما حرف كانت در اخلاق عقلی است نه در اخلاق عرفانی ، لذا حرفش درست‏
نيست زيرا در كارهای عقلی امكان اينكه غرض تحصيلی وجود نداشته باشد ،
وجود ندارد .

بحث ديگر : شفقت و رحمت و . . . :

شفقت و رحمت را در جائی گويند كه انسان نسبت به ديگری حالت عطفی‏
پيدا می‏كند . . . در انسان گاهی نوعی ميل وجود دارد كه اسم آنرا عاطفه يا
عطوفت می‏گذراند كه می‏خواهد خيری به ديگری برساند .
فرح يعنی حالت شادمانی و سرور و ابتهاج درمقابل رسيدن خيرات كه نقطه‏
مقابلش غم و اندوه است كه از محروميت است .
سؤالی كه مطرح است كه آيا اينها برای انسان كمال است يا كمال نيست .
از يكطرف ، بظاهر ، اينها برای انسان كمال است ، انسان دارای احساس‏
است ، . . . از طرف ديگر می‏بينيم كه اينها انفعالات و تأثراتند و تأثر
هم از ضعف است . . . يك موجود هر چه كه قوت و قدرت بيشتری داشته‏
باشد تأثرش كمتر است . به همين دليل است كه بچه‏ها سريع التأثرترند و
يا زنان نسبت به مردان سريع التأثرترند . . .
در اينجا يك فلسفه‏ای پيدا شده كه اين صفات را بعنوان فضيلت انسانی‏
نفی كرده‏ا ند و همه را از ضعف دانسته‏اند . . . اين فلسفه در قديم بوده و
در دوره‏های جديد هم كسانی مانند ماكياول و نيچه بدان معتقد بوده‏اند . . .
قدمای ما