عام .
ملاك و معيارهای ما در تشخيص فصل از غير فصل عبارتند از :
1 - آن چيزی كه وارد بر جنس میشود بايد مقسم باشد بطوريكه جنس ، حاصر
( در بر گيرنده و شامل ) باشد . مقصود از حصر اين است كه جنس ، حاصر و
شامل آن معنی باشد .
معنی مورد نظر جنس
مثلا حيوان ، حاصر ابيض نيست ( زيرا ابيض ممكن است در غير حيوان
باشد ) ، پس ابيض محصور در حيوان نيست و مقسم آن نيست . پس ابيض
نمیتواند فصل حيوان باشد .
2 - آن معنیای كه وارد بر جنس میشود بايد لازم باشد ، طوری باشد كه
هيچوقت از جنس جدا نگردد . مثلا جسم تقسيم میشود به متحرك و غير متحرك
، اما اين تحرك لازم نيست ، زيرا ممكن است جسم گاهی متحرك باشد و گاهی
غير متحرك . اگر جنس خودش متحصل بود يعنی مستقلا بدون فصل وجود داشت
آن وقت اشكالی نداشت كه فصلی بيايد و آنگاه برود و فصل ديگری بجايش
بيايد . پس فصل بايد لازم جنس باشد . جنس هم محال است كه از فصل جدا
شود .
بحث در اين باره بود كه چه راهی برای شناختن فصول از غير فصول وجود
دارد ؟ و نسبت فصل به جنس چگونه است ، نسبت منوع است يا نسبت مقسم
است ؟
گفتيم كه فصل طوری است كه هنگامی كه به جنس ضميمه شد يك ذات و يك
ماهيت بوجود میآيد . و باز قبلا گفتيم كه جنس و فصل كه دو جزء يك
ماهيتاند ، دو جزء در عرض يكديگر نيستند . محال است كه دو ماهيت در
عرض هم داشته باشيم كه هر دو تحصلشان نسبت به هم علی السويه باشد و آن
وقت اين دو ماهيت ، ماهيت سومی را تشكيل دهند . اگر دو ماهيت جزء يك
|