ندارد .
شيخ همچنين مثال ديگری ذكر میكند كه باز در روانشناسی هم اسمی دارد [
رفلكس ] و آن اينست كه انسان در بعضی موارد يك عكس العمل را چنان
سريع انجام میدهد كه به رويه نمیرسد . حتی گاهی تصميم میگيرد كه آن كار
را انجام ندهد ولی معذلك آن كار انجام میگيرد . مثلا انسان همينطور كه
دارد راه میرود پايش میلغزد بی اختيار دستش حركت میكند تا جائی را
بگيرد . ديگر انسان در اينجا مجال اينكه سر فرصت تفكر كند كه حالا پايش
كه میلغزد اول فايده گرفتن دست بجائی را تصور كند بعد آن فايده را تصديق
كند بعد ميل پيدا كند بعد اجماع پيدا كند در نتيجه اراده كند كه اين كار
را انجام دهد ، بلكه بی اختيار اين كار میشود . آيا اينطور كارها بدون
هدف انجام میشود يا برای هدفی انجام میشود ؟ مسلما برای هدفی انجام
میشود منتهی بدون رويه انجام میشود . حالا علتش چيست ؟ غريزه است يا
غير غريزه و اگر غريزه است منشأش چيست ؟ منشأش هر چه میخواهد باشد
ولی در حالت كنونی كه اين انسان هست اينجور كاری انجام میشود . مثلا
انسان گاهی وقتها تصميم میگيرد كه كسی كه میخواهد دستش را بطرف چشم او
بياورد چشمش را نبندد و باصطلاح نترسد ، ولی بی اختيار آن كار را میكند و
چشمش را میبندد . با اينكه اين كارها بدون اختيار صورت میگيرد اما هيچ
وقت نمیشود گفت كه اين كارها بی هدف است . طبيعت در همه اينها هدف
دارد . فكر وجود ندارد نه اينكه هدف وجود ندارد .
شيخ باز مثال بالاتری را ذكر میكند و آن در مواردی است كه طبيعت با
اراده خودش میخواهد عضوی از اعضاء مثلا دست يا پا را حركت دهد . ما
میدانيم كه دست يا پا و استخوان و عضلات و پوست مستقيما به نفس اتصال
ندارند و مستقيما متعلق فرمان نفس قرار نمیگيرند ، بلكه ابتدا عصبهای
حركتی و رباطها حركت میكنند ، همينقدر كه انسان اراده میكند عصب مثلا
منقبض میشود و اين دست يا اندام خاص حركت میكند يا كره چشم انسان بر
میگردد . انسان ابتدا كه اراده میكند اول اراده به آنها تعلق میگيرد نه
به آن اعضای ظاهری . من میگويم اراده كردم دستم را بلند كنم دستم
|