تعاريف گوناگون از " اتفاق "

در باب اتفاق تعابير مختلفی شده است كه آنها را توضيح می‏دهيم :
بعضی اتفاق را يك عامل و سبب دانسته‏اند . يعنی گفته‏اند كه غير از اين‏
علل چهارگانه‏ای كه می‏شناسيم ( علت فاعلی ، علت غائی ، علت صوری و علت‏
مادی ) يك علت ديگر و عامل و سبب ديگری هم در عالم وجود دارد كه نام‏
آن " اتفاق " است و در بعضی از جاها نام آن " بخت " است .
بنابراين ، امر اتفاقی ، امری نيست كه " لا عامل له " و " لا سبب له‏
" بلكه به معنای " انه له سبب والسبب هو الاتفاق " . حالا اگر بپرسيم‏
اتفاق چگونه سببی است ؟ می‏گويند سببی است ماورای اين اسباب ديگر .
اما اين حرف كه ما بگوئيم " للشی‏ء عله والعله هو الاتفاق " و اتفاق‏
را بخواهيم علتی و عاملی غير از اين عاملهای چهارگانه بدانيم اين امری‏
است كه فرض نمی‏شود . [ قابل فرض نيست ] . يعنی اينكه بگوئيم اتفاق‏
دخيل است بدون اينكه علت فاعلی باشد ، دخيل است بدون اينكه علت غائی‏
باشد ، دخيل است بدون اينكه علت صوری يا علت مادی باشد . يك عاملی‏
است ورای اين عاملها . اين اساسا فرض ندارند . همينطور كه شيخ نقل‏
می‏كند از بعضی از قدما .
يك چيزی كه انسان می‏گويد اين سببی است غير از سببها اول بايد يك امر
قابل تعريفی باشد ، يك امر قابل تصوری باشد . بعد بگوئيم اين شی‏ء كه من‏
اينجا تصور می‏كنم . لااقل تصورش يك تصور معقولی است . بعد بگوئيم اين‏
عامل فلان امر می‏شود . از هر كس شما سؤال كنيد و معنی بخت را از وی‏
بپرسيد نمی‏تواند از بخت يك تعريف صحيح بكند . حداكثر می‏گويند آدم‏
خوشبخت آدمی است كه اسباب و علل عالم با سعادت او وفق می‏دهد كما
اينكه كلمه اتفاق هم كه در زبان عربی پيدا شده از همين ماده وفق است .
وفق دادن