دارای دو ذات باشد ، يعنی در عين اينكه خودش ، خودش است دو شی‏ء شود .
هم يك چيز باشد به اعتبار اينكه يك ماهيت است ، و هم دو شی‏ء باشد .
مسأله تضاد در اينجا به اين صورت هم طرح نشده ، چون امری مسلم است .
صورت ديگر اين است كه می‏گويند يك ماده در آن واحد دو صورت هم عرض‏
را قبول نمی‏كند . مثلا يك ماده ، به قول قدما ، می‏تواند گاهی آب و گاهی‏
هوا باشد اما نمی‏تواند در آن واحد هم آب باشد و هم هوا ، هم صورت مائی‏
داشته باشد و هم صورت هوائی . اينهم در اينجا مطرح نيست . اما از همين‏
جا مطلب ديگری سرچشمه می‏گيرد ، و آن اين است : اگر ما جوهری داشته‏
باشيم و اين جوهر بخواهد متصف به صفاتی شود ، آيا صفتها با يكديگر تقابل‏
دارند يا نه ؟ ذاتی را در نظر بگيريد كه بخواهيد آن را متصف به اوصافی‏
كنيد . مانعی ندارد كه اين ذات متصف به اوصافی شود مگر اينكه آن اوصاف‏
نسبتشان با يكديگر نسبت تناقض باشد ، يعنی يك ايجاب باشد و ديگری‏
سلب ، يا نسبت عدم و ملكه باشد كه اينهم همان ايجاب و سلب است با
يك قيد خاص ، يا نسبت تضايف باشد و يا نسبت تضاد . الان بحث در يك‏
چنين چيزی است . ذاتی می‏خواهد متصف به اوصافی شود كه آن اوصاف نسبتشان‏
با يكديگر نه نسبت ايجاب و سلب و نه عدم و ملكه و نه تضايف است .
می‏گوئيم نوع ديگری از نسبت هست كه آن هم محال است . آن نوع ديگر تضاد
است . يك ذات در آن واحد متصف به دو صفت متضاد از حيثيت واحده‏
نمی‏شود . مقصود ما از دو صفت متضاد چيست ؟ مقصود ما در اينجا دو صفتی‏
است كه در جنس قريب با يكديگر شركت داشته باشند و در فصل قريب با
يكديگر اختلاف داشته باشند . اين دو صفت اگر از نوع موجبه و سالبه و يا
از نوع عدم و ملكه و يا از نوع تضايف نباشند فقط در اين صورت است كه‏
اجتماعشان محال است . يعنی اين دو صفت از يك جنس باشند و اختلافشان‏
فقط در فصل باشد . محال است كه ذات واحد در آن واحد به دو صفتی متصف‏
شود كه هر دو وجودی است نه دو وجودی متضايف يا يكی وجودی و ديگری عدمی‏
كه داخل در سلب و ايجاب شوند و در جنس قريب با يكديگر شركت دارند و
اختلافشان در فصول است ، يعنی دو فصل دارند .