رد نظر كسانی كه اساسا منكر وجود اتفاق بودند
اولين قولی كه ما در باب اتفاق خوانديم نظريه كسانی بود كه اساسا منكر اتفاق بودند ماهيتا و وجودا ، يعنی میگفتند كه اتفاق اساسا معنی ندارد ، بخت معنی ندارد ، يعنی نمیشود تعريف درستی از آن كرد و وجود هم ندارد . بعد شيخ ادله آنها را ذكر كردند . از جمله : بعد از اينكه ما علل را میشناسيم وجهی ندارد كه در يك مورد خاص از آن علل صرف نظر كنيم و امری را بنام " بخت " اختلاق كنيم و فرض كنيم و بعد بگوئيم بخت موجب پيدايش اين مورد شده است . در مورد همان مثال معروف كه گفتيم ، شخصی كه زمينی را حفر میكند برای اينكه به آب برسد بعد به يك گنج میرسد ، اين اسبابش خيلی معلوم و مشخص است ، واقعا گنجی در اينجا وجود داشته و او نمیدانسته . وقتی گنجی وجود داشته باشد هر كس آن نقطه معين را حفر كند به هر قصدی هم كه حفر كند و برود رو به پائين به آن میرسد . اين يك علل واضح و آشكاری دارد . بنابراين موجبی ندارد كه ما امر ديگری را فرض كنيم و اسمش را بخت بگذاريم و بگوئيم بخت سبب شده است برای اينكه به گنج برسد . گنجی كه وجود داشته باشد ، كندن سبب میشود كه انسان به آن برسد يعنی همان كارهای طبيعی كه انجام میگيرد و آن كارها هر كدام معلول علت خاصی است ، لازمه ضروری اين علت و معلولها پيدايش يك چنين چيزی است . شيخ میگويد اين نظريه قديمی منكرين اتفاق ، كه میگويند ما برای اتفاق نه ماهيتی میتوانيم تصور كنيم و نه وجودی قائل باشيم نظر درستی نيست و برهان آنان برهان ناتمامی است ، زيرا در برهانشان میگويند كه ما وقتی سببها را