میشود و يك دو تائی ديگر بجای آن میآيد . دو تائی به ضميمه يك واحد
ديگر میشود سه تائی ، نه اينكه آن دو تائی معدوم شود و يك دو تائی از
نوع ديگر در اينجا بوجود بيايد . [ اختلاف ايندو دو تائی در يك امر
عارضی است ] و آن اين است كه يك وحدتی با ثنائی در ثلاثی مقارن میشود .
اگر شيئی مقارن شیء ديگر شد ذات آن مقارن را باطل نمیكند . اگر باطل كند
اصلا آن مقارنت نيست . اگر بگوئيم وقتی كه اين وحدت سوم میآيد آن دو
تائی را از بين میبرد ، معنايش اينست كه آن دو وحدت را از بين میبرد و
معدوم میكند ، و حال آنكه يقين داريم كه آن دو وحدت معدوم نشده است .
اگر وقتی دو گردو داريم و گردوی سومی اضافه شود ، آيا اين گردوی سوم آن
دو گردوی اول را كه يك گردو و يك گردو بود از بين میبرد ؟ آن دو وحدت
را از بين میبرد ؟ نه ، آن دو وحدت از بين نرفته ، فقط يك وحدت ديگر
اضافه شده است . تازه اگر اين وحدت سوم ثنائيه را از بين ببرد و فاسد
كند ، پس ثنائيهای كه وحدت به آن ضميمه شده تا با وحدت شما ثلاثيه شود
، همان ثنائيه نيست ، پس چرا میگوئيد ثنائيهای در ثلاثيه است ؟ همينقدر
كه قائل شديد ثنائيهای در ثلاثيه هست معنايش اينست كه همان وحدتها
هستند و يك وحدت ديگر هم به آنها ضميمه شده . " بل الثنائيه بمقارنه
الوحده اياها لا تصير مباينه فی الذات للثنائيه بوجودها " ، يعنی مع
وجودها ، " غير مقارنه للوحده " . ثنائی با وحدت با ثنائی بدون وحدت
دو چيز نيست . " فان الوحده لا تتغير بالمقارنه حالا " . میشود كه فعل
" لا يغير " باشد ، چون " حالا " دارد . البته میشود " حالا " را [ از
نظر نحوی ] حال بگيريم . اگر بگوئيم " لا يغير بالمقارنه حالا " معنايش
اين میشود كه به سبب مقارنت حالی را عوض نمیكند . اگر بگوئيم " لا
تتغير بالمقارنه حالا " يعنی حالش عوض نمیشود ، و " حال " تميز میشود
، يعنی : " لا تتغير من حيث حالا " .
" و بالجمله اذا كانت الوحدات متشاكله والتركيب واحدا كانت
الطبيعتان متفقين ، الا أن يعرض شیء يغير ويفسد ، ولا يجوز أن لا تكون
الوحدات متشاكله ، فان العدد يحدث من وحدات متشاكله لا غير " .
|