ايرادات وارده در مورد حصر علل به علل اربعه : گفتيم كه ارسطو در
طبيعت قائل به چهار نوع علت شده است . ولی در مورد حصر علل به علل‏
اربعه نقض‏هائی شده است . از جمله گويند :
1 - عليت ماهيات را برای لوازم ماهيات از كدام نوع می‏دانيد ؟ مثلا
لازمه ماهيت انسان امكان وجود اوست ، و زوجيت لازمه اربعه است . اين چه‏
نوع عليتی است ؟
2 - سؤال ديگری اين است كه خود علت فاعلی و علت غائی چه رابطه‏ای با
يكديگر دارند ؟ رابطه اينها هم بالاخره يك رابطه علی و معلولی است . چه‏
، تعريفی كه در باب عليت كرديم اين بود كه علت چيزی است كه معلول در
وجودش به آن نيازمند است . مثلا از كسی كه ورزش می‏كند می‏پرسی برای چه‏
ورزش می‏كنی ؟ می‏گويدبرای سلامتی . و سلامتی پيدا كرده است می‏پرسيم به چه‏
علت ؟ می‏گويد به علت ورزش كه حتی بنظر می‏رسد كه در اينجا دور وجود
دارد . اما به هر حال يكی از آنها علت فاعلی است و يكی ديگر ، علت‏
غائی ( برای سلامت بعلت ورزش ) .
" علت فاعلی " ، علت " علت غائی " است بحسب وجود خارجی ، اما
وجود ذهنی علت غائی ، علت فاعل می‏شود . وجود ذهنی علت غائی ، فاعل‏
بالقوه را فاعل بالفعل می‏كند . پس دور لازم نمی‏آيد .
3 - سؤال ديگر اينكه رابطه علت صوری و علت مادی چگونه است ؟ اما
رابطه علت صوری با مركب يا رابطه علت مادی با مركب واضح است ، صورت‏
، علت صوری مركب است و ماده ، علت مادی مركب . آيا صورت نسبت به‏
ماده نوعی عليت دارد يا نه ؟ و اگر چنين رابطه عليتی وجود دارد آن ، از
چه نوع است ؟
4 - سؤال ديگر اين است كه اگر ما يك مجموع مركبی داشته باشيم كه چيزی‏
بر آن عارض شود آيا بين اين مجموع مركب و آن عارض نوعی عليت وجود
دارد ؟ مثلا سبب ( مجموع ماده و صورت ) را در نظر می‏گيريم كه رنگ يا
بوئی عارض آن می‏شود . آيا نوعی رابطه عليت بين سيب و آن عرض هست يا
نيست ؟ طبق تعريف علت و معلول داريم :