درستی است . اين تتمه مطلبی بود كه لازم بود عرض كنم .
شيخ در اينجا عبارتش اين است : " يشبه ان يكون قد استوفينا الكلام‏
بحسب غرضنا هذا فی الامور التی تختص بالهويه من حيث هی هويه او تلحقها
. . . " . اينجا بحث هوهويت است ، قبلا هم در مباحث واحد در اوائل‏
كتاب داشتيم كه هوهويت از اقسام واحد است . آدم خيال می‏كند كه اين‏
عبارت اينجور بايد باشد : " يشبه ان يكون قد استوفينا الكلام بحسب‏
غرضنا هذا فی الامور التی تختص بالهوهويه من حيث هوهويه " ، نه بالهويه‏
من حيث هی هويه . اگر عبارت چنين باشد دو اشكال پيش می‏آيد : اول اينكه‏
در نسخه‏ها بالهويه آمده نه بالهوهويه و نه به صورت ديگر . دوم اينكه‏
عبارت با بعدش چندان هماهنگ نيست . اينجا مقصود همان هويه است ،
چنانكه بعضی از محشين گفته‏اند و درست هم گفته‏اند و برای اين مطلب قرينه‏
هم داريم . مقصود از هويه در اينجا وجود است . آنطور كه ما تحقيق‏
كرده‏ايم قدمای فلاسفه اسلامی مثل كندی و فارابی و شايد تا زمان بو علی بجا
ی كلمه موجود و وجود بيشتر هويت را بكار می‏برده‏اند ، و اينجا شيخ بنابر
همان اصطلاح ما قبل بحث كرده است . پس اينجا كه می‏گويد : " فی الامور
التی تختص بالهويه من حيث هوهويه " يعنی " فی الامور التی تختص‏
بالوجود من حيث هو وجود " . غرض شيخ اينست كه بگويد ما در فصول اول‏
كتاب اين مطلب را ذكر كرده‏ايم كه چه چيزهائی از احكام وجود من حيث هو
وجود است ، و اينجا هم ثابت كرديم كه وحدت و واحد از احكام موجود بما
هو موجودند ، پس اقسام واحد و احكام واحد همه به احكام موجود بر می‏گردد
. اين مقدمه را ذكر می‏كند تا كسی خيال نكند كه اين بحث مربوط به فلسفه‏
اولی نيست . اينها چون از احكام موجود بما هو موجودند مربوط به فلسفه‏
اولی است .

ادامه بحث تساوق وجود و وحدت

بعد شيخ اين مطلب را ذكر می‏كند كه " الوجود و الوحده متساوقان " ( 1
) . در

پاورقی :
1 - در متن " شفا " چنين است : ثم الواحد والموجود قد يتساويان فی‏
الحمل علی الاشياء .