است ، اينها همه همان وحدت هستند ، وحدت است كه در همه اينها ساری‏
است .
گفتيم كه اين فكر اساسا از اينجا ناشی می‏شود كه می‏خواهند وحدت را منشأ
همه چيز بدانند . البته ممكن است كه كلمات آنها رمزی باشد ، احتمال رمز
در آنها هست . گفته‏اند كه هر عددی همان وحدت است كه دوباره تكرار شده‏
است ، مثل اينكه بار ديگر تجلی كرده است . شيخ می‏گويد اين نظريه نيز
نمی‏تواند معنی داشته باشد . معنی تكرار چيست ؟ فرض كنيد كه آمدنی وجود
پيدا كند و خوردنی وجود پيدا كند ، مسلما اين خوردن تكرار آمدن نيست .
اگر آمدنی وجود پيدا كند و بعد آمدن ديگری ، يعنی همان شی‏ء بار ديگر پيدا
شود ، اين را تكرار می‏گوئيم . پس تكرار به دو چيز قائم است : يكی اينكه‏
حقيقت آن شی‏ء متكرر حقيقت همان شی‏ء اول باشد و تفاوتش در عدد باشد .
آمدن اول و آمدن دوم هر دو طبيعت آمدن هستند . ولی اينكه اين آمدن ، اين‏
آمدن است ، و آمدن ديگر ، آن آمدن است به دليل اينست كه اين ، آمدن‏
اول است ، و آن ، آمدن دوم است . پس تكرار با عدد پيدا می‏شود ، يعنی‏
عدد مقوم تكرار است ، نه اينكه عدد با تكرار پيدا شود . خلاصه بيان شيخ‏
اينست كه تا ما اول عدد را اعتبار نكنيم تكرار معنی ندارد . اما اگر ما
بخواهيم بگوئيم با نفس تكرار عدد پيدا می‏شود ، پس خود تكرار چيست ؟
شما می‏گوئيد وحدت ، بعد هم می‏گوئيد كه " دو " هم وحدتی است ، " سه‏
" هم وحدتی است . آيا فرقی بين اين وحدت كه اثنان می‏ناميد و آن وحدت‏
كه ثلاث می‏ناميد هست ؟ يا فرقی نيست ؟ اگر فرقی نيست و اينها همه‏
وحدت هستند ، پس چيزی تكرار نشده . يا شما می‏گوئيد فرق دو و سه و چهار
و پنج اينست كه يك چيز است كه تكرار شده . در اين صورت آن چيز بايد
خودش چيزی باشد و تكرار چيزی ديگر . تكرار هم غير از اين نيست كه مثلا
می‏گوئيم بار دوم ، بار سوم . پس اساسا اگر ما بخواهيم بگوئيم تكرار چيزی‏
نيست مگر خود همان شی‏ء ، ديگر معنی ندارد كه در دنيا عددی وجود داشته‏
باشد . اين خلاصه بيان شيخ است . بعد اين را تشريح می‏كند و می‏گويد آيا
وحدت مرتبه دوم همان وحدت مرتبه اول است كه تكرار شده يا غير آن ؟ اگر
غير از آن است پس وحدت منشأ عدد نشده و عدد را