طرح يك اشكال در باب قضيه مهمله
شيخ میفرمايد : قضيه مهمله در حكم جزئيه است . و نقيض جزئيه سالبه كليه است . پس اين است كه میگويند مهمله ، جواب ندارد [ و ايجاب و سلب جزئی هر دو در آن صادق است ] . با اين حساب ، اگر گفتيم : " الانسان من حيث هو انسان ، موجود " ، و يا " الانسان من حيث هو انسان ، ليس بموجود " ، اين قضيه مهمله است ، و از طرفی گفتيم رفع مهمله محصوره كليه است ، پس سلب قضيه بالا يعنی ، " ليس الانسان من حيث هو انسان بموجود " ، سلب مهمله است و نقيض آن نيست . خلاصه اشكال اين است كه وقتی قضيه مهمله است ، سالبه آن متناقض با آن نيست پس آن را رفع نمیكند . ( 1 ) [ و حال آنكه قبلا ديديم كه مطابق بيان شيخ نقيض قضيه در اين است كه سلب را بر حيثيت مقدم كنيم ] .مسئله اعتبارات ماهيت
اين مسئله هم يكی از مسائلی است كه قدما آن را بنحو كامل حل نكردهاند. میگويند ذهن ماهيت را چند گونه اعتبار میكند : 1 - اعتبار بشرط شیء 2 - اعتبار لا بشرط 3 - اعتبار بشرط لا ماهيت مخلوطه يا بشرط شیء ، مثل انسان كاتب ( با قيد كتابت ، بشرطپاورقی : [ 1 ] اين اشكال با توجه به نكتهای كه در بيانات آتی استاد خواهد آمد قابل دفع است و آن اينكه : قضيه مهمله آنجاست كه موضوع قضيه " ما به ينظر " باشد و نظر به افراد داشته و نظر به افراد داشته باشد ولی از ادای كميت افراد قاصر باشد ، ولی در مثالهای ياد شده موضوع قضيه " ما فيه ينظر " است و بنابراين ، اين قضايا مهمله نيست و سلب حقيقی اين قضايا ، نقيض آنهاست . ( ناشر )