می‏كنند . يعنی كارهائی را انجام می‏دهند كه اين كارها احتياج به تعليمات‏
خيلی زيادی دارد .
راجع به اينكه اصلا ريشه اين حالت غريزی چيست نظرات مختلفی ابراز شده‏
است . بعضی خواسته‏اند آنرا از راه وراثت توجيه كنند ولی قابل توجيه‏
نيست چون اين اشكال پيش می‏آيد كه اولين مرغهائی كه چنين حالتی را
داشتند از كجا بوده است . بعضی خواستند از راه تعليم و تعلم توجيه كنند
كه شايد با يك زبانی به يكديگر می‏آ موزند . اينهم قابل قبول نيست ،
زيرا ديده شده حيواناتی هم اينكارها را می‏كنند كه اصلا نسل گذشته خود را
هرگز نمی‏بينند . اين است كه عده‏ای مثل شيخ معتقد به همان چيزی هستند كه‏
ما به آن " هدايت " يا " الهام " می‏گوئيم .
حيواناتی هستند كه برای خودشان با يك اصولی لانه می‏سازند كه آگاهی به‏
اين اصول در آنها هيچ قابل توجيه نيست ، كه به چه صورت و از كجا اينها
می‏دانند كه اين لانه را به اين شكل و به اين ترتيب بايد ساخت . مثلا
پرستو كه برای ساختن لانه خودش گل می‏آورد و با آب دهان خودش آنرا به‏
يك شكل خاصی می‏سازد و همه پرستوها يكجور لانه می‏سازند . يا بعضی از
حيوانات كه برای خودشان لانه می‏بافند با شكل و صورت خاصی ، يا طرز شكار
كردن حيوانات شكار كننده به تعبير شيخ : " تعقير " . حيوانات معقره ،
اينها سبك شكار كردن را با يك نوع اصول علمی انجام می‏دهند بدون اينكه‏
اينها را قبلا تعليم كرده باشند . شيخ می‏خواهد بگويد اينها همه دليل بر
اين است كه طبيعت در جستجوی غايت خودش است ، به سوی غايت خود می‏رود
و اين الهامات كه به حيوانات داده شده كمكی است برای طبيعت ، برای‏
اينكه طبيعت به غايت خودش برسد . و اين غرائز به هيچ نحو ديگری و به‏
هيچ شكل ديگری قابل توجيه نيست .

تفاوت طبيعت با صنعت

مطلب ديگری كه شيخ بعنوان مؤيد غايت داشتن طبيعت ذكر می‏كند اين است‏
كه طبيعت يك امر ماشينی و صنعتی نيست . بدين توضيح كه ما اگر اين‏
ماشينها را در نظر بگيريم ، از ماشين‏های كوچك مانند ساعت تا ماشينهائی‏
از