است . وقتی كه قهرمانی مسابقه می‏دهد و هدفش سرور و لذت در خود اوست‏
ماده قابل در خود اوست . غايت ، غايت فاعل است از آن جهت كه فاعل‏
فاعل است ولی خير او هم هست از آن جهت كه قابل هم در خود اوست .
اما در صورت اول هم گفتيم كه در واقع مطلب غايت برمی‏گردد به خود
فاعل . پس هميشه غايت و خير يك چيز است ( لااقل در موجودات تحت‏
الكون نه ماوراء الطبيعه ) ، يك چيز به يك اعتبار خير است و به يك‏
اعتبار ديگر غايت . در ما تحت الكون هميشه فاعل و قابل يكی است . يعنی‏
يك چيز نسبت به يك چيز از يك حيث غايت است و از حيث ديگر ، خير
است . ( 1 )
مسأله ديگر فرق ميان جود و خير بود كه شيخ مثال زد كه ممكن است كسی‏
كاری انجام دهد و انگيزه‏اش فقط نيكی كردن و احسان به مردم باشد .
بعضی‏ها كه از جنبه علم النفس بحث كرده‏اند گفته‏اند انسان در هيچ فعلی‏
از افعال خود عاری از يك غرض مادی كه بخودش برگردد نيست . وقتی‏
می‏گويد اين كار را انجام می‏دهم برای اينكه خيری به ديگران برسد دروغ‏
می‏گويد ، امكان ندارد كاری كند نه برای اينكه خير آن بخودش برگردد . اسم‏
اين را می‏توانيم بگذاريم ماديت اخلاقی در مقابل ماترياليسم فلسفی كه جهان‏
را بطور مادی تفسير می‏كند و در مقابل ماترياليسم تاريخی كه جامعه را بطور
مادی تفسير می‏كند ، می‏خواهد بگويد كه محرك اصلی جامعه روابط توليدی و
توزيعی اقتصادی و مادی است .
پس در اينجا يك مكتب اين است كه همه انگيزه‏های انسان يك سلسله‏
منافعی است كه به او برسد ، يك سلسله منافع مادی ، نقطه مقابل اين‏
مكتب ، مكتبی است كه مدعی است كه انسان می‏تواند به مرحله‏ای برسد كه از
فعل

پاورقی :
[ 1 ] در اينجا يك درس از مباحث استاد ثبت نشده است .