حركت و مسأله هوهويت
اما مسأله هوهويت ريشهای ديگر دارد ، كه باز هم به مسأله حركت مربوط است . اين را نيز در آن مقاله نگفتهايم و در آن جزوه نيست . آن مسأله اينست كه در باب حركت میگوئيم : ما حقيقه الحركه ؟ در اين مورد تعريفهای مختلف كردهاند . تعريف معروف ارسطو همين است كه " كمال اول لما بالقوه من حيث انه بالقوه " كه از بهترين تعريفهائی است كه شده است ، خيلی هم دقيق و عالی است . بعضی از قدمای يونانی حتی گفتهاند " الحركه هو الغيريه " . يعنی در حركت جنبه غيريت را ديدهاند ، جنبه كثرت را . معنای اين تعبير اينست كه پس حركت يعنی هر چيزی خودش خودش نيست ، خودش غير خودش است و اين را ما تغير میگوئيم . ما الان در باب حركت يا كلمه تغيير را بكار میبريم يا كلمه تغير را كه به معنی غير شدن است . میگوئيم " العالم متغير " يعنی در هر لحظهای خودش غير خودش است . اين مطلب درست است ولی نه به معنای تعريف حركت . در حركت تغير و تغاير قطعا وجود دارد ، در عين حال وحدت هم وجود دارد ، اگر تغير مطلق میبود و اگر ماهيت حركت غيريت میبود ، در اينصورت ماهيت حركت كثرت بود . يعنی توجيه حركت به اجزای لا يتجزا ، بدون اينكه هيچگونه پيوند وحدانی ميان مراتب حركت وجود داشته باشد . و حال آنكهپاورقی : > نسبی است و در مقولاتی كه حركات عرضی وجود دارد ، حركت در حركت است . برای توضيح بيشتر به " نهايه الحكمه " حضرت علامه طباطبائی قدس سره و " حركت و زمان " ج 1 ، درسهای " اسفار استاد شهيد مطهری در قم " رجوع شود . ( ناشر )