1 - شرح الاسم گاهی به همان معنای لفظی است . همان كاری كه كتب لغت‏
انجام می‏دهند . تعريف لفظی در مقابل تعريف معنوی است . در تعريف‏
معنوی ، مفهوم لفظ برای ما معلوم است اما می‏خواهيم كنه معنی و ماهيت‏
آنرا بدست آوريم ، فرض كنيد يك وقت شعر شاعری را می‏خوانيم و به لغتی‏
برمی‏خوريم كه معنای آنرا نمی‏دانيم . مثلا در شعر حافظ " رند " را
می‏بينيم يا در شعر ديگری " پوپك " را می‏بينيم و می‏خواهيم معنی آنرا
بدانيم . در اينجا ما در طلب تعريف لفظی هستيم . اما گاهی اوقات معنی‏
لغت را می‏دانيم ، اما می‏خواهيم مفهوم واقعی و حد و تعريف حقيقی آنرا
بدانيم . مثلا معنی لفظی دائره را می‏دانيم و حتی آنرا در خارج می‏شناسيم ،
اما می‏خواهيم ماهيت و كنه ذات اين معنی را بدانيم . در اينجا ما در
طلب تعريف معنوی هستيم . شرح الاسم گاهی به همان معنی و تعريف لفظی و
لغوی بكار می‏رود .
2 - شرح الاسم را گاهی به همان تعريف حقيقی نيز می‏گويند . اگر چيزی را
تعريف حقيقی ( = تعريف معنوی ) كنيم اما وجود آن شی‏ء در خارج محرز و
معلوم نباشد در اينجا است كه اصطلاح " شرح الاسم " را بكار می‏برند .
اكنون شيخ بحث ديگری را مطرح كرده و آن اينكه ماالفرق بين ماهيه الشی‏ء
والصوره . در اينجا شيخ بحث نسبتا مفصلی كرده كه مورد قبول ديگران نيست‏
. ما اول دو مطلب را از خارج بيان كرده و سپس سراغ عبارات شيخ می‏رويم‏
. البته عبارات شيخ رسا نيست ولی با توضيح محشين ، واضح می‏شود .
همانطور كه خود شيخ در باب علت و معلول گفته است " صورت " به‏
معانی مختلف بكار رفته است . معنی شايع صورت همان است كه در مقابل‏
ماده بكار می‏رود ، يعنی جوهری كه حال در جوهر ديگر است و با آن مجموعا
ماهيتی را تشكيل می‏دهد . چون فرض مشائين بر عكس اشراقيين اين است كه‏
جسم مركب است از ماده و صورتی ، يعنی جوهر واحدی است كه از دو جوهر
تركيب