را بصورت كامل انجام دهد و آنصورت كامل را ايجاد كند ولی ماده به واسطه
عدم قابليت خودش تعدی و عصيان میكند و لذا يك موجود ناقص الخلقه
بوجود میآيد . شيخ میگويد ما ضمانت كه نكردهايم كه آن چيزهائی را هم كه
نمیشود برای غايتی باشد غايت برايش معين كنيم . مثلا اين بچه كه كور
بدنيا آمده بپرسيد اين برای چه كور بدنيا آمده است ؟ شما میخواهيد برای
چيزی كه غايت طبيعت در آن واقع نشده است هم غايت بسازيد ، و ما برای
آن غايتی كه واقع نشده توضيح بدهيم . يك وقت ما میگوئيم اين چشم كه
بوجود آمده برای چه غايتی بوجود آمده . خوب ، بله برای غايتی بوجود آمده
، اين دندان كه بوجود آمده برای غايتی بوجود آمده ، اما اگر بچهای بدنيا
آمده كه اصلا دندان در نمیآورد ، اين حتما نقصی در مادهاش بوده است .
شما میخواهيد بگوئيد اين دندان در نياوردن برای چه مصلحتی است و برای چه
حكمتی است و برای چه غايتی است ؟ میگويد ما ضمانت نكردهايم كه آن كاری
را هم كه طبيعت انجام نداده است حتما برای غايتی آنرا انجام نداده است
. چه بسا آنچيزی را كه طبيعت انجام نداده است میخواسته آنرا انجام بدهد
ولی ماده نمیتوانسته است آنرا بپذيرد .
پس بنابراين تا آنجا كه مربوط به نقص است يعنی مربوط به تشويهاتی
است كه ناشی از نقص است علتش عدم قابليت و قصور ماده است . ما در
اينجا يك مطلبی را علاوه بر آنچه شيخ بيان كرده مطرح میكنيم و آن اينكه :
از آنجا كه طبيعت گرايش به جبران دارد و علاوه بر آنچه در زمينه قانون
انطباق با محيط
|