آنهائی كه " علی وجه العدد العددی " گفته باشند و وحدت را اولين عدد
بشمارند و بعد از آن دو تائی و سه تائی و چهار تائی را قرار دهند ، و
خواه آنها كه " علی وجه التكرار " گفته‏اند ، و خواه " علی وجه العدد
التعليمی " ، كه اين مورد را ظاهرا شيخ در اينجا بحث نكرده ولی دو مورد
ديگر را به تفصيل بحث كرده است .
شيخ بر آنها چه ايرادی می‏گيرد ؟ و چه جوابی می‏تواند به اين افراد بدهد
؟ البته بيان آنها در حد فرضيه است . يعنی آنها دليلی برای خودشان ذكر
نكرده‏اند كه ما بخواهيم دليل آنها را رد كنيم . آيا ما دليلی بر رد اين‏
فرضيه داريم يا نداريم ؟ جوابی كه شيخ می‏دهد تكيه‏اش در واقع بر مسأله لا
تناهی عدد است ، گو اينكه خودش اين را اسم نمی‏برد ولی از مجموع‏
حرفهايش معلوم است . اعداد متناهی نيستند . يعنی اگر اعداد را بيان‏
كرده و بالا برويم و بگوئيم يك ، دو ، سه ، هزار . . . ميليون . . . هر
چه بالا برويم به عددی كه ما فوق آن نتوان عددی را فرض كرد نمی‏رسيم . هر
عددی را كه ما فرض كنيم باز هم ما فوق آن عددی فرض می‏شود ، بلكه برای‏
آن عدد دو برابر هم فرض می‏شود ، بلكه خودش ضرب در خودش هم فرض می‏شود
، خود آن به قوه دو و سه و چهار و پنج و . . . هم فرض می‏شود . هر عددی‏
را كه شما اعتبار كنيد و بگوئيد اين آخرين عدد است باز هم بالاتر از آن‏
عدد است . اينست كه می‏گويند اعداد غيرمتناهی است . اما اينكه می‏گويند
اعداد غير متناهی است منظور غيرمتناهی بالفعل نيست ، بلكه منظور غير
متناهی لا يقفی است . لا يتناهی بالفعل ، يعنی اينكه ما يك موجود بالفعل‏
غير متناهی داشته باشيم . مثل اينكه كسی بگويد ستاره‏های عالم بالفعل غير
متناهی‏اند ، ذرات عالم بالفعل غير متناهی‏اند . كه اگر كسی چنين گفت كه‏
ستاره‏ها بالفعل غير متناهی است بايد بگوئيم كه ما الان غير متناهی عدد
ستاره در خارج داريم . اين يك مسأله است . اما آنكه می‏گويد عدد غير
متناهی است به اين معنی نمی‏گويد . منظور غير متناهی لا يقفی است . غير
متناهی لا يقفی به ذهن ما بر می‏گردد ، به خارج مربوط نيست . يعنی ذهن ما
هر عددی را كه اعتبار كند عدد در آنجا متوقف نمی‏گردد ، امكان اعتبار
عددی ديگر كه يكی بيشتر يا دو تا بيشتر يا دو برابر آن يا هزار برابر آن‏
باشد هست . اين را می‏گويند لا يتناهی لا يقفی . شيخ همين جا