بنابراين اگر ما از اين چهار صورت بگذريم هيچ تمانعی برای موصوفات از
جهت گرفتن اوصاف و احكام مختلف در عالم نيست . ما می‏آئيم و اشياء را
، چنانكه دسته بندی كرده‏اند ، به مقولات دهگانه دسته بندی می‏كنيم ، يك‏
مقوله جوهر و نه مقوله عرض . اين مقولات با اينكه از يكديگر جدا هستند ،
يعنی از نظر ذاتيات هيچ وجه اشتراكی ميانشان نيست ، ولی از نظر اجتماع‏
در وجود هيچ ابائی ندارند . هيچ ابائی ندارد كه در شی‏ء واحد و از حيث‏
واحد هم كميت جمع شود و هم كيفيت ، هم اضافه هم فعل هم انفعال ، هم جده‏
و هم همه اينها . تحت هر مقوله‏ای صدها هزار ماهيت و ذات ممكن است‏
گنجانده شده باشد ، هنوز همه انواع اشياء را كسی پيدا نكرده كه به همه‏
ماهيات دست يابيم . ما انواع گياهان را بدست نياورده‏ايم ، اگر كشفشان‏
درست باشد می‏گويند سيصد هزار نوع گياه بدست آمده است . انواع حيوانات‏
را كسی هنوز نمی‏داند چقدر است ، شايد صدها هزار نوع حيوان وجود داشته‏
باشد ، يعنی صدها هزار ماهيت حيوانی . انواع جمادات و مركبات را هم‏
كسی نمی‏داند كه چند تاست ، شايد صدها هزار انواع جمادی داشته باشيم ،
يعنی صدها هزار ماهيت جمادی . و حتی هنوز كسی انواع بسائط را بطور دقيق‏
احصاء نكرده كه چقدر است . قدما خيال می‏كردند كه انواع بسائط از چهار تا
بيشتر نيست . يعنی می‏گفتند چهار ماهيت بسيط بيشتر نداريم . بعد معلوم‏
شد كه اينطور نيست . اولا آنها را كه اينها بسيط می‏دانستند بسيط نيست و
تازه بسيط هائی هم كه بدست آمده تا حدود صد تای آن معلوم شده . كسی چه‏
می‏داند شايد تا صد سال ديگر صدتای ديگر هم بدست آيد . پس كسی نمی‏تواند
ادعا كند كه انواع ماهيتها را احصاء كرده است . حالا اگر صد ميليون‏
ماهيت هم در عالم داشته باشيم به حسب استقراء داخل در همين ده مقوله‏اند
. اجتماع اين مقولات با يكديگر ، مخصوصا اجتماع نه مقوله عرضی ، در محل‏
واحد هيچ مانعی ندارد . حالا عدم و ملكه و ايجاب و سلب داخل در مقولات‏
نيستند ولی اگر از نوع متضايفين يا متضادين باشند داخل در مقولات می‏باشند
. متضادين يعنی دو ماهيتی كه در جنس قريب شركت دارند و در فصل قريب‏
اختلاف دارند ، [ اينها محال است كه با هم در محل واحد و در آن واحد جمع‏
شوند ] . فلاسفه هم برهانی در