اصطلاح زمان و دهر را روشن می‏كند . زيرا دهر در زبان فلاسفه بعد بجای زمان‏
است برای مجردات و عالم عقول . زمان برای عالم جسمانيه است و دهر برای‏
عالم عقول . برای خداوند هم قبل الدهر تعبير می‏كنند ، او بر دهر و بر
زمان هر دو تقدم دارد .
" فالوحده التی هی قبل الدهر هی وحده الباری تعالی . والوحده التی هی‏
مع الدهر هی وحده العقل الاول . والوحده التی هی بعد الدهر وقبل الزمان هی‏
وحده النفس . والوحده التی هی مع الزمان هی وحده العناصر والمركبات ".
وحدت قبل الدهر وحدت خداوند است . وحدت مع الدهر وحدت عقل اول‏
است . وحدت بعدالدهر و قبل الزمان وحدت نفس است . و وحدت مع الزمان‏
وحدت عناصر و مركبات است .
اين سخنان معلوم است كه از فيثاغورث نيست ، چون طرح عقل اول و عقل‏
دوم بعد از فيثاغورث بوده است .
" وربما يقسم الوحده قسمه اخری ، فيقول : الوحده تنقسم الی وحده‏
بالذات ، والی وحده بالعرض. فالوحده بالذات ليست الا للمبدع للكل الذی‏
منه تصدر الوحدانيات فی العدد و المعدود. والوحده بالعرض تنقسم الی ما
هو مبدأ العدد و ليس داخلا فی العدد ، و الی ما هو مبدأ للعدد و هو داخل‏
فيه ، فالاول كالواحديه للعقل الفعال، لانه لا يدخل فی العدد و المعدود " .
در يك تقسيم ديگر وحدت را تقسيم می‏كند به وحدت بالذات كه وحدت‏
خداوند است ، و وحدت بالعرض كه وحدت غير خداوند است . وحدت بالعرض‏
باز خود بر دو قسم است : يكی وحدتی كه مبدأ عدد است و داخل در عدد
نيست ، و وحدتی كه مبدأ عدد است و آن داخل در عدد است . وحدتی كه مبدأ
عدد است و داخل در عدد نيست مثل وحدت عقل فعال . لابد منظورش از
مبدئيت ، در اينجا ، مبدئيت صدوری است . می‏خواهد بگويد وحدتی كه در
مجردات است وحدت عددی نيست ، منشأ عدد است .