گفتيم ميل به جبران نيز در طبيعت هست طبيعت تا آنجائی كه امكان داشته
باشد نقصهای ايجاد شده را جبران میكند . مثلا يك بيماری را كه عمل میكنند
و در صورتش يك نقصی پيدا میشود ، بعد هم كه خوب میشود اين نقص وجود
دارد ولی تدريجا در طول دو يا سه سال يا پنج سال بتدريج اين نقص برطرف
میشود . اين نشان میدهد كه در طبيعت يك فعاليت تدريجی كندی در جهت
جبران نقائص در طبيعت وجود دارد ، و طبيعت میخواهد اين نقائص را اصلاح
كند و بحالت خوب و اعتدال در بياورد . حتی در تكامل انواع هم اين جبران
هست . حتما حيواناتی كه در مليونها سال پيش بودهاند نسبت به حيوانات
امروز ناقصترند و اينها كاملترند . اين همان ميل به جبران طبيعت است .
آن نقصها همانطور كه شيخ میگويد ناشی از عصيان ماده است نه از قصور
طبيعت . ولی در همين مواردی هم كه ماده عصيان دارد تدريجا طبيعت اين
قصورها و نقصهای مادی را اصلاح میكند . تا هر حدی كه به قابليتها اين
قصورها و نقصهای مادی را اصلاح میكند . تا هر حدی كه به قابليتها منتهی
میشود نقص است و تا هر حدی كه به فاعليتها منتسب است كمال است . از
ناحيه فاعليتها كمال است ، جمال است ، زيبائی است ، و از ناحيه
قابليتها نقص است و كمبود . و ما هميشه توضيح دادهايم كه نقصها يعنی
عدم قابليتها ضرورت نظام علی و معلولی است و غير از اين امكان ندارد
نه اينكه ممكن هست ولی قصور فاعل باعث میشود انجام نشود ، يعنی فاعل در
قدرتش قصور دارد ، يا در علم و ادراك و شعورش قصور دارد . نه ، اينها
مربوط به عدم قابليت قابل است . پس نقصهائی كه منشأ آن نقصها عدم
قابليت قابل است . اين ربطی به غايت داشتن ندارد . اين در تشويهاتی
است كه به نقصان در خلقت مربوط میشود يعنی ناقص الخلقهها كه ما اگر
رشته علی و معلولی مربوط به او را تعقيب كنيم و جلو برويم میرسيم به
جائی كه در آنجا قصور و نقصان و عصيان ماده و عدم قابليت و عدم امكانها
[ وجود دارد ] حالا بعضی از اين عدم قابليتها ممكن است ذاتی آنها باشد و
بعضی ديگر به علل اتفاقی مربوط میشود . ولی به هر حال به خود طبيعت و
اينكه طبيعت بسوی كمال و غايت پيش میرود يعنی به فاعليتها مربوط
نيست . اين چنين نيست كه فاعل قدرت نداشته يا به غايت و هدف توجه
نداشته است .
|