الفصل الثالث فی مناسبه ما بين العلل الفاعليه و معلولاتها
اين فصل بر خلاف فصل گذشته چندان مفيد نيست و لذا در كتابهای متأخرين هم زياد مطرح نشده است ، چون مبانی و اساس مباحث زياد فرق كرده است . اصلی بحث از اين قرار است كه آيا علت و معلول از نظر شدت و ضعف و تساوی چگونهاند ؟ آيا هميشه علت اشد است يا مانعی ندارد كه علت با معلول مساوی و يا حتی انقص از معلول باشد ؟ گويند علت و معلول دو قسم است : 1 - يك وقت علت و معلول متحد در نوعند 2 - يك وقت علت و معلول مختلف در نوعند . مثال قسم اول اينكه مثلا بگوييم انسانی ، علت برای انسانی ديگر است . مثال قسم دوم اينكه مثلا نفس انسان ، مبدأ يك حركت میشود ( جوهری مبدأ يك عرض میشود ) . كه نه تنها از لحاظ نوعيت مختلفند بلكه از نظر مقولات هم متفاوتند . شيخ گوئی احساس میكرده است كه مسائل اين فصل بيشتر با طبيعيات ارتباط دارد و لذا عقل نمیتواند در اين مسائل حاكم مستقل باشد ، و لذا اغلب ، مطالب را با ترديد ذكر كرده است . [ اكنون لازم است كه چندين مسأله را به عنوان مقدمه بحث ذكر كنيم ] :مسأله جعل
يك مسألهای هست كه در زمان شيخ اصلا طرح نشده است و لذا [ شيخ ] هم نظری در اين مورد ندارد و آن مسأله جعل است ، كه اين مسأله در كتب آخوند