ملاكی كه قبلا بدست دادهاند اين است كه هر چيزی كه از عوارض موجود بما
هو موجود باشد از مسائل اين علم است . يعنی ملاك اينكه يك مسئله از
مسائل اين علم باشد اينستكه ، آن عارض و آن حكمی كه در آن مسئله مورد
بحث قرار میگيرد از عوارض موجود بما هو موجود باشد ، نه معيارهای ديگری
كه در باب اين علم گفته شده است . مثلا گفتهاند : آن مسئلهای از مسائل
اين علم است كه در همه علوم مشترك باشد . البته بسياری از مسائل فلسفه
در همه علوم مشترك است ، اما اين معيار نيست ، زيرا چه بسا كه مسئلهای
از مختصات يك علم خاص باشد و از مبادی يك علم خاص بحث كند و در عين
حال يك مسئله فلسفی باشد . مثلا از ماهيتی بحث شود كه آن ماهيت موضوع
يك علم خاص است و در غير آن علم هم هيچ مورد بحث نيست ولی باز هم از
مسائل فلسفه است . پس اشتراك داشتن در همه علوم معيار فلسفی بودن يك
مسئله نيست .
اتفاقا عليت به معنای اعم آن از آن دسته مسائلی است كه جزء مشتركات
همه علوم است ، يعنی عليت بمعنای اعم از مسائل فلسفه است و عليت به
معنای خاص و مربوط به علوم خاص میشود .
بعضی ديگر گفتهاند فلسفه علمی است كه درباره مبادی علوم ديگر بحث
میكند . البته شكی نيست كه مبادی علوم ديگر در فلسفه اثبات میشود ، ولی
مسائل فلسفه اختصاص ندارد به مبادی علوم ديگر ، اينها مباحثی است كه در
بحثهای گذشته ( در بحث موضوع فلسفه در ابتدای كتاب الهيات شفاء ) گفته
شده است .
بعضی ديگر گفتهاند فلسفه آن علمی است كه درباره متقابلات بحث میكند ،
مثل بحث درباره وجود و عدم ، ضرورت و امكان ، تقدم و تأخر و معيت ،
حدوث و قدم ، قوه و فعل . معيار اينكه مسئلهای جزء مسائل فلسفه باشد
اينستكه جزء متقابلات باشد ، و چون علل اربعه : علت فاعلی ، علت غائی ،
علت مادی و علت صوری از اين جهت كه از متقابلات هستند ، از مسائل
فلسفه محسوب میشوند .
شيخ میگويد نه ، از اين جهت اينها جزء مسائل فلسفه نيستند ، بلكه فقط
|