مادر حوادث است .
اينجاست كه مرحوم صدرالمتألهين يك نظريه معروفی در مقابل نظريه شيخ
داده است كه بعدا هم مورد قبول واقع شده است . ايشان میگويد درست
نيست كه حركت روی فلك را رابط بين قديم و حادث بدانيم ، بلكه همان
حركت جوهری عالم خودش رابط است . میگويد اينكه عالم را ثابت فرض
كرده و بعد به دنبال يك حركتی میگرديد كه اين عالم را تغيير دهد . . .
درست نيست . میگويد خود حركت واقعيتی نيست ، آنچه كه رابط است نفس
خود عالم است ، حركت جوهری عالم است كه رابط است .
گفتيم كه علت حقيقی و ايجادی هميشه با معلول معيت دارد و قابل
انفكاك نيست . و نيز در پاسخ اين سؤال كه آيا علت مبقيه همان علت
محدثه است يا نه ؟ گفتيم كه هر دو يكی است ، نمیتواند دو تا باشد .
خوب ، متكلمين و بسيار افراد ديگر مثل امروزیها میگويند حرفهای حكما
در مورد علت و معلول خلاف مشاهدات روز مره ما است مانند پدر و پسر ،
بنا و بنا كه اينها از نظر ما علت و معلولند ولی از نظر حكماء نه . در
پاسخ میگويند كه شما در اينجا اشتباه و خلط ما بالعرض و ما بالذات
كردهايد . شما در اينجا خلط كردهايد بين علت حقيقی و معدات و شرايطی كه
شرايط را آماده میكند برای اينكه علت حقيقی معلول را ايجاد كند . پدر كه
علت ايجاد فرزند نيست . پدر حداكثر علت حركت منی از مكانی به مكان
ديگر است و بعد هزاران علل ديگر هست كه نطفه را میپروراند . . .
فيلسوف هيچوقت اينها را علت نمیشمارد بلكه آنها را " معد " میداند .
بعد به مطلب ديگری رسيديم كه توليد اشكال كرد كه گفتيم جواب مفصلش
در آينده خواهد آمد ، و آن اينكه علل ذاتی معيت دارند با معلول ، اما
علل عرضی ( معدات ) معيت ندارند . بعلاوه علل ذاتی متناهی هستند ولی
لزومی ندارد .
|