باشد ، اما عليرغم اينكه اين خصوصيت هيچگاه از مثلث جدا شدنی نيست ولی
ماهيت مثلث دو قائمه بودن نيست. مثلا اگر در جائی سه زاويه داشته باشيم
كه مجموعا 180 درجه باشد لازم نيست كه آنجا حتما مثلث داشته باشيم .
وجود هم همينطور است . مثلث چه در ذهن و چه در خارج حتما هميشه با
وجود است ولی وجود داخل در ذات مثلث نيست . و همينطور است وحدت يا
كثرت و . . . پس اين است كه میگويند : " الماهيه ليست من حيث هی الا
هی " .
شيخ میگويد ، اين تعبير را به اين عبارت نگوئيد كه : " الماهيه من
حيث هی ليست الا هی " بلكه هميشه " ليس " را بر " حيث " مقدم
بداريد و نه بالعكس .
صدرالمتألهين مطلبی گفته كه ظاهرا اين نكته را قبل از او كسی نگفته
است : میگويد ، حمل بر دو قسم است .
قضيه حمليه جائی است كه رابطه " است " بين دو چيز برقرار میكنيم .
ملاصدرا نگفته قضيه حمليه بر دو قسم است ، بلكه میگويد اساسا خود حمل بر
دو قسم است . البته برای قضيه حمليه تقسيماتی است . شخصيه ، جزئيه ،
كليه ( به اعتبار موضوع ) ، سالبه ، موجبه ( به اعتبار ايجاب و سلب
رابطه ) ، میگويد يك تقسيم هم هست به اعتبار خود حمل به حمل اولی ذاتی
و حمل شايع صناعی .
حمل اولی ذاتی : در اين حمل اگر به فرض محال ماهيت از وجود جدا هم
بشود باز اين حمل در آن صادق است . وقتی میگوئيم : " الف " ماهو ؟
يعنی اول ببينيم خودش چيست ، بعد حكمی بدهيم كه آن چگونه چيزی است .
مثلا انسان عالم است ، كاتب است ، ميرنده است ، ولی هيچكدام از اينها
جزء چيستی او نيست . اول بايد ببينيم انسان چيست ؟ تا بعد بگوئيم آن
چيز ميرنده است ، عالم است يا نيست . حمل شايع صناعی در مرتبه بعد از
حمل اولی پيش میآيد .
|