[ نظريه دوم ]
اما كسانی كه انشاء عدد از وحدت را علی وجه العدد التعليمی گفتهاند ، برای ما روشن نشد كه چرا اين را عدد تعليمی مینامند و وجه آن چيست ؟ احتمالی را ما بعدا فرض میكنيم كه شايد اين احتمال باشد كه البته باز هم رويش تأمل میكنيم . اين گروه انشاء عدد از وحدت را به اين شكل گفتهاند : " جعلوا الوحده مبدأ " ، نه اينكه " جعلوا الوحده أول الترتيب " . وحدت را مبدأ اعداد قرار دادهاند نه جزء اعداد . در آن فرض اول وحدت خودش جزء اعداد بود و عدد اول میشد . ولی در اين حساب خود وحدت خارج از عدد است و تشكيل دهنده و بوجود آورنده عدد و مبدأ اعداد است ، خودش عدد نيست . البته حرف اينها ممكن است صورت رمز داشته باشد . اگر كسی بخواهد اين حرفها را توجيه و تأويل كند میتواند به اين شكل بگويد كه مثلا مقصودشان از وحدت ، آنچنانكه عرفا میگويند ، وحدت حقه حقيقيه است كه مساوی است با وحدت وجود . در اين بيان حقيقت وجود ما فوق عدد است و عدد در رتبه متأخر از حقيقت وجود قرار گرفته است . ما حالا نمیخواهيم در مقام توجيه و تأويل برآئيم ، ولی حرفی كه بيان میكنند چنين است كه آنها نمیگويند " الوحده أول الترتيب " ، بلكه گفتهاند " الوحده مبدأ الترتيب " . ترتيب بعد از آن شروع میشود . علاوه بر اين بعد هم نمیگويند ثم الثنائيه ، ثم الثلاثيه ، يعنی بعد دو تائی و بعد سه تائی ، میگويند ثم الثانی ، ثم الثالث ، يعنی بعد دوم و بعد سوم . دو تا غير از دوم است . دو تا را وقتی میگوئيم كه به معنی مجموع اين واحد با آن واحد باشد ، مثل وقتی كه ما دو تا كتاب اينجا داشته باشيم . اما وقتی دوم را بكار میبريم كه