در عالم ديگر است [ و نسبت اين موجودات ] با آنچه كه در عالم ديگر
است نسبت عكس و ذی العكس است ؟ نسبت سايه و صاحب سايه است ؟ يا
اينكه مثل شيخ اشراق میگويد هر نوعی از انواع در اين عالم [ دارای حقيقتی
در آن عالم هستند ] بطوری كه همه افرادی كه هر نوع در اين عالم دارد تحت
يك حقيقت كلی [ در آن عالماند ] ؟ كه بدين ترتيب به عدد انواع اين
عالم حقايقی در عالم ديگر است [ نه به عدد افراد ] . همه انسانها يك
حقيقت دارند ، همه اسبها يك مثال دارند . اگر اينطور باشد به عدد
ارباب انواعی كه در عالم ديگر است [ اينجا نيز انواع داريم ] . و عدد
انواع روی زمين بايد ثابت باشد .
جواب يك سؤال
گفتيم اساسا رابطه اينها رابطه علت و معلولی نيست . حالا فرض كنيم
رابطه اينها را رابطه علت و معلولی بدانند ، اگر چنين هم باشد رابطه
علت و معلولی عميقتر از اين حرفهای [ معمولی ] است . ثانيا رابطه مثال
و ذی المثال از رابطه علت و معلول هم عميقتر است ، اينجا عينيت است ،
اينجا خودش است ، وجهه و
پاورقی :
1 - سوره حجر آيه . 15