نقل كلام به جنس جنس میكنيم و همينطور الخ ؟ جواب اين است كه در باب
جنس ، مسأله منتهی میشود به جنسی كه جنس الاجناس است و آن جنس
الاجناس ، مقوله است اما در مورد فصل ، فصل الفصول كه بمنزله مقوله باشد
نداريم .
جواب اشكال فوق در مورد فصل اين است كه اساسا اين سخن كه گفته میشود
ماهيات بايد حتما تحت مقوله قرار گيرند ، مقصود ماهيات تام است ،
يعنی انواع . هر ماهيت نوعيه بالاخره تحت يك مقوله است . ولی نگفتهايم
كه هر چيزی بايد داخل در مقولهای باشد . شيخ میگويد غير از فصل خيلی
چيزهای ديگر نيز داريم كه داخل در مقوله نيست مثل وجود و شيئيت . اينها
نه مقولهاند و نه داخل در مقولهای هستند . بلی هر شیء خارجی بجهتی داخل
در مقوله است . مثلا آيا وجود جوهر داخل در مقولهای هست يا نه ؟ جواب
اين است كه بتبع نوعش هست ، نه بالذات . . . هر چه را كه ما در خارج
فرض بكنيم مقولهای بر آن صدق میكند ، منتها اين صدق گاهی ذاتی است و
گاهی بتبع يك شیء ديگر است . مقوله بر نوع و جنس ، بالذات صدق میكند
ولی بر فصل ، بتبع نوع صدق میكند ، چون بين فصل و نوع يك اتحادی در خارج
حاصل شده است .
خلاصه بحث گذشته : معنی اينكه يك چيز تحت يك مقوله است اين است كه
آن مقوله ، جنس الاجناس اين چيز است . پس اينكه میگوئيم " انسان ،
جوهر است " به اين معنی است كه جنس الاجناس انسان ، جوهر است . بعد
میگوئيم جنس انسان ، حيوان است . اما خود حيوان تحت چه مقولهای است ؟
تحت مقوله جوهر . پس جنس الاجناس حيوان هم جوهر است . اين ، در مورد
جنس انسان بود . اكنون سؤال را بر روی فصل انسان ، يعنی " ناطق "
میبريم . فصل انسان يعنی " ناطق " تحت چه مقولهای است ؟ كه اگر تحت
مقولهای باشد لازم میآيد كه خود اين فصل ، جنس و فصل داشته باشد ، اكنون
نقل كلام در فصل
|