كه اينها قانون جبر در طبيعت را مطرح كردند و گفتند كه حركت احتياج به‏
عامل ندارد تغيير حركت است كه احتياج به عامل دارد ، اين اساسا بر
مبنای آن فكر ارسطوئی است كه می‏گويد : هر حركتی نيازمند به يك عامل‏
است . مقصود از عامل ، عامل خارجی است . ولی اين تجربيات جديد ثابت‏
كرد جسم بدون اينكه عامل خارجی هم داشته باشد به حركت خود ادامه می‏دهد .
قسری هم كه اينها می‏گويند بدون عامل مطلق نيست بلكه بدون عامل خارجی‏
است . اين عين همان حرفی است كه بوعلی و مانند او می‏گويند منتها بوعلی‏
می‏گويد وقتی ما سنگ را می‏زنيم و او بالا می‏رود ، بدون عامل خارجی حركت‏
می‏كند ولی اينها می‏گويند بدون عامل مطلق است . بوعلی می‏گويد : اين ضربه‏
سبب می‏شود كه يك عامل درونی در خودش پيدا شود ، بدون عامل محال است .
يا به قول ملاصدرا طبيعت خودش تغيير می‏كند . آنچيزی كه او را می‏برد
طبيعت خودش است ، نه اينكه بدون عامل باشد .
اين در مورد حركت طبعی و قسری كه بحث مهمی است . ولی در مورد حركت‏
قسری كه بر خلاف طبيعت است اين مسئله مطرح است كه آيا قسر دوام دارد
يا دوام ندارد . اگر دوام ندارد ، به مانع بر بخورد دوام ندارد يا در هر
صورت چه به مانع بخورد و چه نخورد دوام ندارد . يك مطلب ديگری كه به‏
اينجا مربوط شود اين است كه هر حركت قسری منتهی به يك حركت طبعی‏
می‏شود . يعنی اصل در طبيعت حركت طبعی است و حركت قسری در طبيعت‏
عارضی است . هر جا كه قسر هست طبيعت هم هست . يعنی هر جا كه ما
می‏گوئيم طبيعت درش ميل موقتی پيدا می‏شود مثلا رو به بالا ، در همينجا يك‏
ميل ذاتی و طبيعی رو به پائين هست . ما نداريم جائی كه قسر باشد و
طبيعت وجود نداشته باشد . حالا بوعلی می‏گويد اگر ذيمقراطيس مثلا بخواهد
بگويد كه يك سلسله حركات قسری در عالم منشأ