فصل دوم مثل افلاطونی ( 3 )
فيثاغورث و نظريات او
درباره فيثاغورث از دو جهت اظهار نظر شده است : يكی از اين جهت كه آنچه از ظواهر مطالب او معلوم است سخنانش امری منطقی و قابل قبول نيست . ولی از طرف ديگر در بين محققين راجع به فوق العادگی اين مرد اتفاق نظری هست ، كه هم قدما او را شخص فوق العادهای میدانند ، از قبيل شهرستانی ، و هم امروزيها از او خيلی فوق العاده به بزرگی ياد كردهاند . قبلا عقايد او را در " ملل و نحل " و كتابهای ديگر خوانده بودم ، باز مراجعه كردم ديدم ملل و نحل از همه مفصلتر ذكر كرده است . تاريخ فلسفه راسل هم خيلی از او تجليل میكند و او را از بزرگترين شخصيتهای جهان بشمار میآورد ، در عين حال خيلی مختصر درباره او نوشته و چيز زيادی ندارد . شهرستانی نسبه مفصلتر نقل كرده است . موارد ديگری نيز هست كه باز خيلی مفصل در اين كتاب آمده است . فكر كردم برای اينكه مقداری مطلب روشن شود خوب است قسمتی را كه شهرستانی درباره فيثاغورث در اينجا آورده است بخوانيم . قبلا مطلبی را بايد تذكر دهم ، و آن اينست كه امروزيها میگويند كه خيلی از عقايدی كه به فيثاغورث نسبت میدهند مخلوطی است از افكار خود او و افكاری كه بعد از او پيدا شده ، و اتباع فيثاغورث ، كه بعدها پيدا شدهاند ، افكار خود را با افكار فيثاغورث آميخته و مخلوط كردهاند . بنظر میرسد مطالبی كه در