الفصل الخامس فی النوع

در باب كليات خمس می‏گويند : النوع ، هو المقول علی الكثره المتفقه‏
الحقيقه . افرادی را كه می‏دانيم افراد يك حقيقت هستند اگر از آنها سؤال‏
از ما هو شود نوع را جواب می‏دهند . در تعريف جنس گفته می‏شود : الجنس‏
، هو المقول علی الكثره المختلفه الحقائق . حال چرا اينطور است ؟ فرق‏
اساسی نوع و جنس كه منشأ اختلاف آنها شده است چيست ؟
مسأله اساسی اين است كه می‏گويند نوع يعنی يك ماهيت و يك ذات تام و
تمام . يك شی‏ء موجود در مقابل اشياء ديگر ذاتی دارد ، يعنی چيزی دارد كه‏
ملاك او ، بودن اوست . اين را می‏گويند ماهيت يا چيستی . اعم از اينكه‏
چيستی اشياء را بدانيم يا ندانيم ، اين را می‏دانيم كه حتما يك چيستی‏
دارند . ما می‏دانيم درخت وجود دارد ، سنگ وجود دارد ، . . . همه وجود
دارند ، اين بجای خود . ولی انسان هميشه يك سؤالی دارد و آن اينكه اين‏
گوسفند چيست ، اين برق چيست ، . . . اينجا ديگر جواب اين نيست كه برق‏
وجود دارد .
نوع ، عبارت است از چيستی واقعی شی‏ء . ولی جنس ، ماهيت و چيستی‏
تمام نيست ، يك ماهيت ناقص و مبهم و غير تام است كه اگر آنرا جواب‏
دهيم باز يك " چی ؟ " باقی می‏ماند . مثلا اگر گفتيم حيوان است باز
سؤال می‏شود كه چه حيوانی ؟ يا اگر گفتيم عدد است سؤال می‏شود كه چه عددی‏
؟ پس عدد مطلق در خارج وجود ندارد ، جنس بايد ضميمه فصل شود تا بتواند
وجود پيدا كند ، تا بتواند ماهيت تمام شود .