ماهيت در حد ذات حتی اين سلبها را هم ندارد .
ملا صدرا سخن شيخ را به گونه‏ای ديگر تعبير كرده و می‏گويد : عوارض‏
ماهيت بر دو گونه است . عوارض بعد از وجود مانند كتابت و . . . ، و
عوارض قبل از وجود ، مثل خود وجود و وحدت كه عارض ماهيت می‏شوند . حالا
اگر بگوئيم : الماهيه من حيث هی ليست الا هی " دروغ گفته‏ايم زيرا اين‏
مثل اين است كه بگوئيم : الماهيه من حيث هی ليس بموجود ، [ كه دروغ‏
است ، ] اما اگر بگوئيم " الماهيه ليست من حيث هی بموجود " درست‏
است .
بنظر ما اين توجيه ، اولا مقصود شيخ نيست و ثانيا درست نيست . بايد
توجه داشت كه مقصود " من حيث هی " چيست .
از مسلمات فلسفه اين است كه اجتماع نقيضين و ارتفاع نقيضين هر دو
محال است . اما نقيضين به چه چيزهائی گفته می‏شود ؟ اين كه يك چيز يك‏
مفهومی داشته باشد و آن ديگری هيچ معنايی جز رفع اولی نداشته باشد .
مانند زيد قائم كه نقيضش اين است كه ليس زيد بقائم در سلب هيچ اثباتی‏
نيست . سلب آن است كه مفادش فقط رفع باشد ، خودش هيچ معنايی را
اثبات نمی‏كند ، تنها برای اين می‏آيد كه مفهومی را سلب كند ، ( فقط "
نه " است ) ، اين فقط آمده آن را با همه آنچه كه دارد يكجا بردارد .
پس اگر اينطور باشد محال است هر دو صادق باشد يا هر دو كاذب باشد . "
الماهيه من حيث هی موجود " و " الماهيه من حيث هی معدوم ( ليس‏
بموجود ) ، اين دو نقيضين نيستند ، پس رفع هر دو ، رفع نقيضين نيست .
ممكن است كسی بگويد ، اينها در حكم نقيضين هستند . می‏گوئيم درست است‏
كه وجود و عدم ، يا وحدت و كثرت در حكم نقيضين‏اند ، اما ما می‏گوئيم "
وحدت من حيث هو " و " كثرت من حيث هو " ، اين دو حتی در حكم‏
نقيضين هم نيستند و اين است كه ما می‏گوئيم ماهيت اين هر دو را ندارد .
مثلا ببينيد ، زيد غنائی كه ناشی از ذاتش باشد ، ندارد . فقر عين ذات‏
هم ندارد . اينها ضدينی هستند كه شق سوم يا بيشتر دارند يعنی مثلا فقر غير
ذاتی ، و غنای غير ذاتی . " در حكم نقيضين " به موردی اطلاق می‏شود كه‏
ضدين شق ثالثی نداشته باشند .