از آنها ثنائيه تشكيل شده همان وحدتی است كه عدد اول را تشكيل می‏دهد .
اين جزء ايرادها و اشكالهای شيخ است كه روی آنها بحث می‏كنيم . پس شيخ‏
گفت اولين گروه درباره پيدايش و انشاء عدد از وحدت و در باب پيدايش‏
اشياء از وحدت و در باب جهان و هستی و خلقت گفته‏اند كه وحدت خودش‏
اولين عدد است ، بعد عدد دو تائی ، بعد سه تائی ، بعد چهارتائی ، الی‏
آخر .

[ نظريه دوم ]

اما كسانی كه انشاء عدد از وحدت را علی وجه العدد التعليمی گفته‏اند ،
برای ما روشن نشد كه چرا اين را عدد تعليمی می‏نامند و وجه آن چيست ؟
احتمالی را ما بعدا فرض می‏كنيم كه شايد اين احتمال باشد كه البته باز هم‏
رويش تأمل می‏كنيم . اين گروه انشاء عدد از وحدت را به اين شكل گفته‏اند
: " جعلوا الوحده مبدأ " ، نه اينكه " جعلوا الوحده أول الترتيب " .
وحدت را مبدأ اعداد قرار داده‏اند نه جزء اعداد . در آن فرض اول وحدت‏
خودش جزء اعداد بود و عدد اول می‏شد . ولی در اين حساب خود وحدت خارج‏
از عدد است و تشكيل دهنده و بوجود آورنده عدد و مبدأ اعداد است ، خودش‏
عدد نيست . البته حرف اينها ممكن است صورت رمز داشته باشد . اگر كسی‏
بخواهد اين حرفها را توجيه و تأويل كند می‏تواند به اين شكل بگويد كه مثلا
مقصودشان از وحدت ، آنچنانكه عرفا می‏گويند ، وحدت حقه حقيقيه است كه‏
مساوی است با وحدت وجود . در اين بيان حقيقت وجود ما فوق عدد است و
عدد در رتبه متأخر از حقيقت وجود قرار گرفته است . ما حالا نمی‏خواهيم در
مقام توجيه و تأويل برآئيم ، ولی حرفی كه بيان می‏كنند چنين است كه آنها
نمی‏گويند " الوحده أول الترتيب " ، بلكه گفته‏اند " الوحده مبدأ
الترتيب " . ترتيب بعد از آن شروع می‏شود . علاوه بر اين بعد هم‏
نمی‏گويند ثم الثنائيه ، ثم الثلاثيه ، يعنی بعد دو تائی و بعد سه تائی ،
می‏گويند ثم الثانی ، ثم الثالث ، يعنی بعد دوم و بعد سوم . دو تا غير از
دوم است . دو تا را وقتی می‏گوئيم كه به معنی مجموع اين واحد با آن واحد
باشد ، مثل وقتی كه ما دو تا كتاب اينجا داشته باشيم . اما وقتی دوم را
بكار می‏بريم كه