قول به تجرد مبادیء تعليميه
بعد میگويد كه قوم ديگری معتقد شدند كه تنها تعليميات هستند كه معقولند و تنها تعليميات هستند كه مبادیء هستند و بلكه تنها تعليميات هستند كه مجردند . اين خود عبارت شيخ است . در اين عبارت سه مسأله مطرح شده است : يكی اينكه معقول حقيقی ما در اشياء چيست ؟ غير از آنچه كه به حس ما در میآيد و غير از آنچه كه به خيال ما در میآيد ، آنچه كه به عقل ما در میآيد و معقول حقيقی ما است چيست ؟ عدهای معتقد شدند كه آنچه از اشياء كه برای ما معقول است خواص تعليمی اشياء است . غير از خواص تعليمی اصلا معقول نيست ، محسوس و متخيل است . مسأله ديگر مفارق بودن و مجرد بودن از ماده است . همين قوم گفتهاند كه خواص تعليمی و جنبههای تعليمی اشياء است كه از ماده مفارق و مجردند . البته شيخ خواهد گفت كه ريشه اين از كجا است و اين اشتباهات از كجا پيدا شده است . شيخ بعدا پنج نوع خيال و ظن ذكر میكند و میگويد اينها منشأ اين اشتباهات شده است . بهر حال ، يكی از حرفهای اين قوم اين است كه اين امور كمی اشياء مفارقند و از ماده مجردند . اين نظر خود تابع فكر اول است . گوئی اين افراد نمیتوانستند اين جهت را تصور كنند كه عقل روی صور حسيه و صور خياليه ذهن كار میكند و صورت عقلی را میسازد . امری كه بعدها در فلسفه ارسطو روشن شده و برای ما فعلا مسلم است كه حواس ما يك سلسله صور را از خارج میگيرند و بعد قوه خيال ما اين صور را يك آرايشی و پيرايشی میدهد و در خزانه حافظه جمع میكند و بعد عقل ما همين صوری را كه از راه حس و خيال آمدهاند تجريد