می‏دانيم كه در طبيعت برخی از امور دفعی است و برخی تدريجی است . به‏
عقيده شيخ پيدايش جواهر دفعی است ولی آخوند اين نظريه را قبول ندارد .
فخر رازی در اينجا شبهه قوی و زيركانه‏ای كرده است و آن اينكه : هنگامی‏
كه چيزی شروع می‏شود مثلا حركتی آغاز می‏شود اين ابتداء حركت چگونه است ؟
تدريجی است يا دفعی ؟
ببينيد ، اين ابتدا كه می‏گوئيم آيا جزئی از حركت است ؟ نه . بلكه اين‏
شی‏ء ( حركت ) كه وجود ممتدی دارد ابتدائش همان حد او در طرف اول است‏
و اين حد اعتباری است و وجود واقعی ندارد . سكون در زمان است و حركت‏
هم در زمان است . حال آنجا كه زمان تبديل به حركت می‏شود آيا يك فاصله‏
زمانی است كه حد فاصل در آن است ؟ نه . بلكه مثل يك صفحه‏ای كه يك‏
قسمتش سفيد و قسمت ديگرش سياه باشد ، سكون و حركت هم زمان را اشغال‏
كرده‏اند .
اكنون پس از اينكه دانستيم كه امور بر دو نوعند : دفعی و تدريجی ، و
پس از پاسخ به شبهه فخر رازی می‏گوئيم كه فاعل‏ها نيز بر دو نوعند : فاعل‏
دفعی و فاعل بالتحريك . ولی اصطلاح حكمای الهی و اصطلاح طبيعيون در اين‏
مورد متفاوت است . حكمای الهی اگر فاعل دفعی و فاعل بالتحريك را بكار
برند اصطلاح آنها با اصطلاح طبيعيون فرق دارد . هنگامی كه طبيعيون می‏گويند
فاعل مبدأ حركت است مقصودشان اين نيست كه فعل دفعی منظور نيست ، بلكه‏
آنها حركت را مطلق انتقال از حالی به حالی گويند و لذا كون و فساد را
نيز شامل می‏شود .