جبری و بلاغايت طبيعت پيدا شدن همين چيزهائی است كه شما آنها را غايات‏
می‏ناميد . يعنی همان چيزی است كه شما آنها را در قديم ضرورت می‏گفتيد و
نه غايت .

تقسيم حركات به قسری و طبعی

مطلب ديگری كه شيخ می‏گويد در مورد تقسيم حركات به حركات طبيعی و
ارادی و تقسيم حركات طبيعی به طبعی و قسری است . و در مورد حركت ارادی‏
اصطلاح نيست كه آن را به قسری و غير قسری تقسيم كنند ولی در همانجا هم‏
تقسيم قسری و غير قسری می‏آيد . اگر بخواهند تقسيم كنند ، تقسيم غلطی‏
نيست .
اينها يك مطلبی در باب حركات صادر كردند به اين صورت كه حركت‏
ارادی حركتی است كه منشأش شعور و اراده باشد . و حركت طبيعی حركتی‏
است كه منشأش خواست و شعور و اراده نيست . و آنگاه حركت طبيعی را به‏
دو قسم طبعی و قسری تقسيم می‏كنند و می‏گويند وقتی حركتی مقتضای طبيعت‏
است " لو خلی وطبعه " يعنی طبيعت بما هو هو قطع نظر از هر عامل خارجی‏
به مقتضای ذات خود آن را انجام می‏دهد ، اين حركت " طبعی " است . و
حركت قسری ، حركتی است كه طبيعت آن را انجام می‏دهد ولی تحت تأثير يك‏
عامل خارجی .
در مثالهائی كه در قديم ذكر می‏كردند می‏گفتند ما اگر سنگ را رها كنيم و
از تأثير همه عوامل ( آنوقت به عامل جاذبه اعتقاد نداشتند ) آن را آزاد
بگذاريم ، اين خود سنگ است كه به طبيعت خود پائين می‏آيد . پس حركتش‏
، حركت طبعی است . ولی اگر ما يك ضربه‏ای به اين سنگ وارد كنيم اين‏
سنگ می‏رود بالا ، خيلی هم می‏رود بالا و اگر هوا مانع نشود ( به تعبير
بوعلی : " لو لا مصادمه الهوا المخروق لوصل الی سطح الفلك " تا به فلك‏
هم می‏رسد . حالا