فصل اول ادامه بحث تقابل - تكميل و توضيح تقابل و تضاد ( 4 )

عرض كرديم كه به مناسبت هوهويت و كثرت ، مسأله غيريت و تقابل را
آوردند . در جای ديگر از تقابل مفصل بحث كرده‏اند ولی اينجا فقط راجع به‏
تضاد مقداری زيادتر بحث كرديم . حالا من روح بحث تضاد و آنچه را كه در
اينجا درباره اجتماع ضدين می‏گويند بحث می‏كنم .
يك وقت تضاد به معنای صرف تزاحم دو چيز بعد از وجود پيدا كردن است‏
، يعنی اثر يكديگر را خنثی می‏كنند ، مثل اينكه با يكديگر حالت جنگ‏
دارند . امروزه بيشتر وقتی از تضاد می‏گويند مقصودشان اين اصطلاح است .
مثل مسأله سم و ضد سم . وقتی كه ضد سم آمد اثر آن سم را خنثی می‏كند . خود
سم نيز كه خود نوعی خاص مثلا تركيب از اسيد است وقتی در امعاء و احشاء
انسان قرار بگيرد تضادی با آنها دارد ، نوعی عدم موافقت و عدم ملايمت .
يا مثل اينكه می‏گوئيم آب و آتش با يكديگر تضاد دارند . يعنی آب و آتش‏
هر دو موجودی هستند كه با يكديگر توافق ندارند ، نوعی عدم توافق ميان‏
اينهاست . اين نوع تضاد در اينجا مطرح نيست .
تضادی كه در اينجا مطرح است در واقع چنين است كه اگر جنسی داشته‏
باشيم كه اين جنس نيازمند به فصلی باشد نمی‏تواند در آن واحد دارای دو
فصل باشد . مثلا حيوان را فرض كنيد ، حيوان نمی‏تواند در آن واحد هم حيوان‏
ناطق باشد و فصل ناطق را داشته باشد و در همان حال فصل ديگری داشته باشد
و آن فصل هم [ تحقق ] داشته باشد . و اگر چنين شود معنايش اينست كه شی‏ء
در آن واحد