طبيعی غير ارادی مشمول غايت نمیگردد .
4 - اشكال چهارم اينكه غايت حتی در افعال اختياری انسان هم كليت
ندارد . ای بسا افعال اختياری كه بدون غايت انجام میشود و آن ، چيزهائی
است كه عبث و بيهوده میناميم . پس علت غائی منحصر میشود به پارهای از
افعال اختياری انسان ، نه در طبيعت و نه در قسمتی ديگر از افعال انسان و
نه در ماوراء الطبيعه . پس چگونه اين موضوع كوچك را به همه جا تعميم
دادهايد ؟
ب - مطلب ديگری كه شيخ مطرح میكند فرق بين غايت و ضروری است . فاعل
وقتی كاری را برای غايتی انجام میدهد چيزهای ديگری بالتبع و بضرورت حاصل
میشود كه غايت نيست .
اشكالات ديگر نيز بر نظريه غايت شده است كه عبارتند از :
1 - غايت يعنی آن كه كار برای او صورت میگيرد ما يسكن لديه ، لذا اگر
چيزی آخر نداشته باشد ، غايت هم نمیتواند داشته باشد . و ما در طبيعت
چيزهائی داريم كه انتها ندارد . خود حكما قائل به حركت فلكند كه انتها
ندارد ، پس غايت ندارد . = و ايضا ههنا مثل حركه الفلك ، فان لاغايه
لها فی ظاهر الامر .
2 - اشكال ديگر در مورد كون و فساد است = والكون والفساد لا غايه لهما
فی ظاهر الظن . كون ، غايت فساد است يا عكس آن ؟ غايت اينها چيست ؟
3 - در بعضی جاهای ديگر بالقوه اينطور است و اصل اشكال اين است كه
ممكن است كسی بگويد كه گاهی اوقات میتواند كه برای هر غايتی ، غايتی
باشد ، پس در حقيقت غايتی وجود نخواهد داشت زيرا اين سلسله غايات تا
بی نهايت ادامه خواهد يافت ، مثلا ذهن ما مقدماتی را تشكيل میدهد برای
رسيدن به نتيجه ، تازه آن نتيجه مقدمه میشود برای رسيدن به نتيجه ديگر و
. . . و اين ، بالقوه برای همه نتيجههاست ، پس در جائی سكون حاصل
نمیشود ، پس غايت در اينجا چيست ؟
4 - اشكال ديگر در مورد اتفاق و تصادف است . اگر مقدمهای منتهی به
نتيجه خود بشود نمیگوئيم كه اتفاقی است . اما میگوئيم مثلا اتومبيل از
ميدان شاه به طرف اميريه حركت كرد و اتومبيل ديگر از طرف مقابل میآمد
و اتفاقا در
|