كه در نظر بگيريم آن منتهی را هم كه در نظر بگيريم اين مسافت را هم كه‏
در نظر بگيريم اين ديگر اختصاصی به اين اتومبيل يا آن اتومبيل ندارد
اختصاص به امروز يا ديروز ندارد ، به اينكه زيد باشد يا عمرو ندارد اين‏
بطور كلی است . از اين مبدأ تا آن منتهی اگر كسی با اتومبيلی با فلان‏
سرعت حركت بكند لازمه قطعی و جبری‏اش اين است كه سر ساعت بلكه ثانيه‏
فلان به آن نقطه منتهی برسد . اين را ما می‏گوئيم كه لازمه كلی اين حركت‏
است ، اثر كلی اين حركت است . اما يك چيز ممكن است اثر فرد حركت‏
باشد نه اثر طبيعی حركت ، يعنی اثر وجود است ولی نه از آن جهت كه وجود
اين حركت است چون حركت در زمان خاصی باز يك مشخصاتی پيدا می‏كند كه در
زمان ديگر ندارد . حالا اگر ما يك حركتی را در زمان خاصی در نظر بگيريم ،
اين زمان مقارن است با حركت آن صد يا دويست اتومبيلی كه در اين مدت‏
از مقابل می‏آيند و عبور هر يك از آنها در سر ساعت معينی لا يتخلف است‏
.
يعنی در مجموعه نظام عالم اگر اين فرد از حركت را در نظر بگيريم ، اين‏
حركت جبرا مقارن با آن افراد مقابل است . همان طور كه عبور از حسن آباد
برای كلی حركت يك امر ضروری و لا يتخلف است ، عبور يا تلاقی با فلان‏
اتومبيل هم برای اين حركت يك امر ضروری و لا يتخلف است . يعنی اگر اين‏
حركت را با زمان و مشخصات وجودی خودش در نظر بگيريم تلاقی با آن‏
اتومبيل يك امر ضروری است ، يعنی محال است كه چنين نباشد . از اين‏
جهت اتفاق را انسان از آن جهت اتفاق می‏نامد كه جاهل به اسباب و علل‏
است ( يقول بالاتفاق جاهل السبب ) .
آنجا كه شی‏ء مترتب بر كلی يك علت است ، چون كلی را ما می‏شناسيم و
سببيت كلی را برای آثار خودش مانند سببيت زوجيت برای اربعه در لوازم‏
ماهيت ، آنرا می‏شناسيم و به علت كه