" ب " را دو و " ج " را سه و " دال " را چهار . حروف يونانی هم‏
همينجور بوده كه وقتی می‏خواستند رقم را هم بنويسند همان حروف را
می‏نوشتند . و خيال می‏كنم كه در اين نقل شهرستانی كه می‏گويد گروهی از آنها
حروف مجرد از ماده را مبادی می‏دانستند اشتباهی هست ، كه اشتباه يا از
خود شهرستانی است يا از منابعی كه او از آنها گرفته است . آنها واقعا
برای حروف از آن جهت كه حروفند مبدئيت قائل نبودند ، آن حروف از آن‏
جهت كه نماينده عدد بودند مبادی واقع می‏شدند . بر همين اساس تركيب‏
اينها نيز [ به حسب قرار داد ] مختلف می‏شود . تركيب اعداد طبيعی است‏
، دو و سه كه با هم جمع شوند به طور طبيعی پنج می‏گردد . اما مثلا دال و
جيم اگر تركيب شوند چند می‏شود ؟ اين بستگی به قرارداد دارد .
" و صارت جماعه منهم الی أن مبدأ الجسم هو الابعاد الثلاثه ، والجسم‏
مركب عنها . و أوقعوا النقطه فی مقابله الواحد ، والخط فی مقابله الاثنين‏
، والسطح فی مقابله الثلاثه ، والجسم فی مقابله الاربعه ، وراعوا هذه‏
المقابلات فی تراكيب الاجسام ، وتضاعيف الاعداد " .
اينكه بگوئيم جسم مركب از ابعاد ثلاثه است غير از اين است كه بگوئيم‏
قابل ابعاد ثلاثه است . ابعاد ثلاثه خودش كميت است . بنابر نظر اينها
جسم خودش نفس ابعاد ثلاثه است .

طبايع و نفوس در فلسفه فيثاغورث

" و مما ينقل عن فيثاغورث : أن الطبائع أربعه ، والنفوس التی فينا
أيضا أربعه ، العقل ، والعلم ، والرأی ، والحواس . ثم ركب فيه العدد
علی المعدود ، والروحانی علی الجسمانی " .
قبلا خوانديم كه اينها برای عدد چهار يك اهميتی قائل بودند ، كما اينكه‏
برای عدد ده هم يك اهميت خاصی قائل بودند . و نقل كرده‏اند كه در مواردی‏
كه حساب طبيعت با اين عدد جور در نمی‏آمد . می‏گفتند : چيزی بالاخره وجود
دارد اگر چه برای ما محسوس نيست . مثلا چون عدد ده را عدد كامل‏
می‏دانستند و تركيب