عاشق و معشوق هم همينطور است . "
زنده معشوق است و عاشق مرده‏ای
" .
اين مطلب در الهيات ، مفيد واقع می‏شود . يكی از اشكالات وارد بر
نظريه غايت اين بود كه علت غائی فقط در حوزه افعال اختياری انسان است‏
و در عالم مادون انسان و عالم كون و در عالم مافوق انسان و عالم كون ،
علت غائی فرض نمی‏شود . اكنون می‏خواهيم پاسخ اين اشكال را در مورد امور
ماوراء عالم كون بدهيم . اصل علت غائی در ماوراء الطبيعه چه معنی دارد ؟
در باب واجب تعالی می‏گوئيم كه او ، اول است و او آخر است ، اول است‏
چون مبدأ است ، آخر است چون همه اشياء به سوی او می‏روند و عاشق اويند .
نظامی می‏گويد :
همه هستند سرگردان چو پرگار
پديد آرنده خود را طلبكار
پس خداوند كه غايت الكل است غايت بودنش كه نمی‏تواند از نوع غايت‏
تحصيلی باشد بلكه از نوع غايت حصولی است . شيخ گفت آيا لازمه علت غائی‏
آن است كه هميشه علت علت و معلول معلول باشد مانند آنچه كه در عالم‏
كون و فساد جاری است كه علت غائی از طرفی علت علت است و از طرفی‏
معلول معلول . بعد می‏گويد نه ، مقوم علت غائی آن است كه هميشه علت‏
علت باشد = فاذن الذی بالذات للعله الغائيه بما هی عله غائيه . . .
سؤالی كه هست اين است كه در موردماوراء طبيعت ما از دو جهت اشكال‏
داريم : يكی اينكه بگوئيم علت غائی ، معلول معلول است و ديگر اينكه‏
بگوئيم علت غائی ، فاعل فاعل است . از هر دو جهت در مورد ذات باری‏
اشكال پيدا می‏شود .
پاسخ اين اشكال اين است كه غايت بودن در واجب تعالی به اين معنی‏
نيست كه او از آن جهت كه غايت است محرك خودش است ، بلكه غايت‏
عبارت است از كمال فاعل ، منتها گاهی اين كمال را می‏خواهد تحصيل كند و
گاهی آن كمال ، حاصل است و حصول همان كمال ، عين فاعليت است ، پس‏
علت غائی ، كمال علت فاعلی است . غايت بالذات هميشه در فاعل است .
لذا در باب پروردگار و خلقت ، اساس خلقت و فاعليت همان " حب ذات‏
به ذات "