غير واحد . وحدت شیء بر وجودش مقدم است برای اينكه وحدت از لوازم
ماهيت شیء است . همانگونه كه ماهيت شیء بر وجودش مقدم است وحدتش هم
مقدم است . مثلا میگوئيم انسان كه امر واحدی است آيا موجود است يا
موجود نيست البته خود شيخ قبول ندارد كه شیء قبل از وجود وحدت پيدا
میكند ، ولی حرفی است كه تا اين مقدار برای توجيه آن سخنان بكار میرود .
پس بنابراين توجيه وحدت بر همه چيز مقدم است حتی بر وجود . . .
باز برگشت به آن مطلبی كه قبلا بيان كرد . طبايع چهار تا است و نفوسی
كه در ما انسانها است نيز چهار تا است ، ما چهار نفس داريم : يكی عقل
، يكی رأی ، يكی علم ، و ديگری حواس . علم دون عقل است ، زيرا به وسيله
عقل است و نزد عقل است . عقل در واقع آن چيزی است كه با عدد وحدت
تناسب دارد ، و علم كه يك درجه مؤخر از عقل است مظهر عدد دو است .
مقصود از رأی ظن و گمان است ، كه ظن و رأی با سطح مناسبت دارد .
تركيب عالم از الحان
" و مما نقل عن فيثاغورث أن العالم انما ألف من اللحون البسبطه
الروحانيه . ويذكر أن الاعداد الروحانيه غير منقطعه ، بل أعداد متحده
تتجزأ من نحو العقل ، ولا تتجزأ من نحو الحواس ، وعد عوالم كثيره . فمنه
عالم هو سرور محض فی أصل الابداع ، وابتهاج وروح فی وضع الفطره ، ومنه
عالم هو دونه . ومنطقها ليس مثل منطق العوالم العاليه ، فان المنطق قد
يكون باللحون الروحانيه البسيطه، وقد يكون باللحون الروحانيه المركبه ".
اين نظر ديگری است : عالم از الحان تركيب شده ، كه اين نظر تا
اندازهای از آن نظرات معقولتر است ، خصوصا با توجه به نظريات جديد كه
میخواهند بگويند كه الحان عبارتست از يك سلسله امواج . حال اگر كسی اين
امواج را مساوی صوت و صدا و لحن بداند و بعد بگويد كه عالم از مجموع اين
آوازها تأليف شده ، مثل اينست كه بگويد عالم از مجموع امواج تشكيل شده