ان الذی الشیء اليه افتقرا
|
فعله والشیء معلولا يری
|
از يك طرف سيب نسبت به اين رنگ و بو علت فاعلی دارد . زيرا يك
قوه و يك طبيعتی كه در سيب است آن رنگ و بو را به آن میدهد ( چيزهای
خارجی را اين فلاسفه ، شرائط خارجی لازم میدانند اما علت نمیدانند ) . پس
طبيعت سيب ، علت است برای رنگ . از طرف ديگر ، اين سيب محل است
برای اين رنگ . آن وقت آيا يك چيز میتواند هم فاعل باشد هم قابل ؟
پاسخ اين است كه اين سيب ، فاعل است بحسب صورتش و قابل است بحسب
مادهاش . صورت ، محل است بالعرض والمجاز نه اولا وبالذات .
حال در اينجا كه ماده سيب را قابل ناميديم آيا نسبتش به رنگ همان
نسبت قابليت ماده به صورت است ؟ نه ، در ماده و صورت ، ماده قابل
صورت است و صورت چيزی است كه فعليت ماده به او است ولی در ماده و
رنگ ، ماده قابل است نه برای چيزی كه فعليت ماده به اوست . پس بنظر
میآيد كه در واقع دو نوع علت مادی داريم و در نتيجه پنج نوع علت داريم
نه چهار نوع .
در باب خود ماده فلاسفه معمولا دو اصطلاح دارند : 1 - گاهی ماده را به
حامل استعداد شیء تعريف میكنند . حاجی سبزواری در منظومه میگويد :
يعنی حامل استعداد شیء ، ماده آن است . پس ماده به معنی حامل استعداد
شیء قبل از خود شیء وجود دارد . 2 - گاه ماده يعنی چيزی كه صورت شیء روی
آن قرار دارد ، كه اين ماده با اين معنی با صورت و فعليت شیء مقترن
است . علت مادی كه میگويند مقصود اين نوع دوم است . اين دو اصطلاح
متفاوتند و بسا كه اين ماده دومی غير از ماده به معنای اول است .
در مورد سبب و رنگ ، صورت سيب نسبت به رنگ علت فاعلی است و
ماده سيب نسبت به رنگ علت مادی است ( اما نوع ديگری از علت مادی )
. حالت ديگر اين است كه ماده و صورت سيب را مجموعا در نظر گرفته و
آنگاه نسبت رنگ را به آن مجموع بسنجيم .
صورت نسبت به ماده ، فاعل است ولی نه به اين معنی كه ماده را صورت
ايجاد میكند . ماده را مفارق ايجاد میكند اما ماده بدون وجود صورت
نمیتواند