تعبيری عرفا دارند كه عالم انسان كبير است و انسان عالم صغير . البته‏
در تعبيرات دقيقتر عرفانی عكس اين قضيه را می‏گويند . می‏گويند عالم‏
انسان صغير است و انسان عالم كبير . در خيلی جاها هم اين مطلب آمده‏
است . از جمله كسانی كه در دنيای اسلام روی اين مطلب خيلی تكيه كردند و
از آنها به اين طرف رواج بيشتری يافته ، اخوان الصفا هستند كه در رسائل‏
خود روی آن تكيه كرده‏اند و خيلی از تعليماتشان بر همين اساس است .
می‏گويند كه تعليمات فيثاغوريان در تعليمات اخوان الصفا انعكاس پيدا
كرده است .
گفتيم كه بر عكس آنچه معروف است در تعليمات افلاطون مسأله سير و
سلوك و تهذيب نفس و اينجور موارد نيامده و فقط آن مقداری كه ديده‏
می‏شود در تعليمات فيثاغورث است ، نه افلاطون . در تعليمات فيثاغورث‏
مطالبی كه مربوط به تهذيب نفس ، كه در واقع نوعی عرفان است يافت‏
می‏شود . آن روز هم عرض كرديم كه فيثاغورث شخصيتی است چند بعدی . بعدی‏
از او رياضی دان را نشان می‏دهد ، بعد ديگرش او را فيلسوف نشان می‏دهد ،
بعد روحی و فكری او را اگر نگاه كنيم به يك نفر پيغمبر و عارف شبيه‏
است ، تعليمات پيامبرانه دارد . به مسائلی نظير معاد و قيامت و تهذيب‏
نفس و عالم بقا و حتی چيزی نظير عالم مثال هم معتقد بوده . روش او هم‏
يك نوع روش زاهدانه بوده و يك نوع اشتراكيت زاهدانه را هم قائل بوده‏
. بعد هم جمعيت تشكيل داده و پيرو پيدا كرد ، تقريبا امت پيدا كرد . [
معتقد است اگر كسی تهذيب و تزكيه نفس كند ] به راز عالم كه عدد و
مقدار است پی می‏برد .
" و ربما يقول : النفس الانسانيه تأليفات عدديه أو لحنيه ، ولهذا
ناسبت النفس مناسبات الالحان ، والتذت بسماعها و طاشت ، وتواجدت‏
باستماعها وجاشت . ولقد كانت قبل اتصالها بالابدان قد أبدعت من تلك‏
التأليفات العدديه الاولی ، ثم اتصلت بالابدان ، فان كانت التهذيبات‏
الخلقيه علی تناسب الفطره ، وتجردت النفوس عن المناسبات الخارجه‏
اتصلت بعالمها ، وانخرطت فی سلكها علی هيئه أجمل وأكمل من الاول ، فان‏
التأليفات الاولی قد كانت ناقصه من