الفصل الثانی فی كيفيه لحوق الكليه للطبايع الكليه والفرق بين الكل و
الجزء و الكلی و الجزئی
گفته شد در مورد علم و ادراك دو مسئله فوق العاده مهم است : 1 - يكی مسئله جوهره وجود ذهنی و اينكه راز كاشف بودن علم از واقع چيست ؟ چگونه است كه در ما چيزی پيدا میشود كه مرآت و نمايانگر يك وجود ديگر است ، ( حتی لفظ مرآت نيز رساننده اين خاصيت نيست ) . خود آن وجود ذهنی عين كشف ديگری است ، ديدن او همان ديدن ديگری است ، حضور او برای ما عين حضور ديگری است . رابطه بين اين وجود ذهنی و علمی و شیء خارجی چيست ؟ عجيب اينكه اين رابطه يك طرفه هم نيست ! حداكثر قرابت و رابطه بين دو شیء مادی خارجی همان تماثل و تشابه است . اما يكی از اين دو كشف ديگری نيست .اقوال درباره راز كاشفيت وجود ذهنی
در ميان قدما اين عقيده بود كه علت انكشاف اين است كه وجود ذهنی شبيه وجود خارجی است يعنی همان " مماثلث " . ماديين امروز هم میگويند چون وجود خارجی علت ايجاد اثری است در انسان كه همان علم اوست ، به اين جهت كاشفيت هست كه اين سخن هم بسيار سست است . ديگر گفتهاند كه : علت اينكه علم ، موجب آگاهی به معلوم است ،