به آن معنا كه در قضايا می‏گوئيم مطرح كنيم ، در امور خارجی ما موضوع و
محمول نداريم . موضوع و محمول ساختن عمل ذهن است . بعلاوه در همانجا كه‏
در تناقض هشت وحدت را شرط دانسته‏اند ، در واقع يك وحدت بيشتر شرط
نيست . نقيض واقعی هر چيزی رفع همان چيز است . آنجا اعتبار وحدت‏
موضوع و محمول و مكان و اينها نمی‏خواهد . آن مفهومی كه رفع مفهوم ديگری‏
باشد نقيض آن است .
- : اين ضدش نمی‏شود ؟
استاد : نه ، ضد نه . رفع يك چيز نقيض آن است . مثلا از يك طرف ذهن‏
حكم می‏كند و می‏گويد كه الان اين آب گرم است . اگر از طرف ديگر بيايد و
آن را رفع كند و بگويد چنين نيست كه الان آب گرم است ، اين نقيض می‏شود
. نقيض واقعيتش اين است . قضايای ديگری هستند كه در حكم نقيض می‏باشند
، نه اينكه واقعا نقيض باشند . مثل اينكه نقيض موجبه كليه ، سالبه‏
جزئيه است . در واقع نقيض موجبه كليه ، رفع موجبه كليه است ، نه سالبه‏
جزئيه . آن وقت آمده‏اند اين وحدتها را اعتبار كرده‏اند برای اينكه در
نتيجه با آن اصل يكی دربيايد ، والا همان يك شرط است .