جهت اسم خاصی ندارند . وقتی كه از جنبه مستعد بودن اسم خاص نداشته‏
باشند . كلمه "تكون منه" در آنجا صادق نيست. شيخ می‏گويد صادق نبودن آن‏
مهم نيست ، مهم اين است كه معنا و حقيقت آن صدق بكند. معنا و حقيقت‏
امر اين است كه هر جا " تكون منه " هست ، ماده‏ای و حامل استعدادی‏
هست و اين ماده كه حامل استعداد است به يك فعليت متبدل می‏شود .
اگر بگوئيم كودك كه به رجل تبديل می‏شود از جهت استعداد رجل شدن هيچ‏
اسمی جز اسم انسان را ندارد ، بنابراين در اينجا " كون شی‏ء من شی‏ء "
غلط است . يعنی غلط است بگوئيم " كون الرجل من الانسان " ، زيرا انسان‏
اسم ذات رجل است نه اسمی از آن جهت كه مستعد است . انسان اسم اين نوع‏
است اعم از اينكه استعداد رجليت را داشته باشد يا نه ، استعداد رجليت‏
يعنی استعداد افزايش ابعاد ، تغييرات كمی و كيفی و امثال آن . حال اگر
اينها نباشد باز هم انسان انسان است . پس انسان اسم اين نوع و اين ذات‏
است ، هم قبل از فعليت صدق می‏كند و هم بعد از فعليت . و لهذا تكون‏
الرجل من‏الانسان صدق نمی‏كند ، چون انسان اسم او از آن جهت كه مستعد است‏
نيست ، اسم او است از آن جهت كه آن ذات را دارد .
شيخ می‏گويد مهم نيست كه اسم صدق نكند ، واقعيت آن وجود دارد . اين‏
عين همان داستان طلبه‏ای است كه ادعای عربيت می‏كرد . از او پرسيدند كه‏
عرب به گاو چه می‏گويد ؟ گفت : بقر ، گفتند : به گوساله چه می‏گويند ؟
گفت : صبر می‏كنند تا بزرگ شود ، آنگاه به او هم می‏گويند بقر !
[ اگر از جهت استعداد اسمی نداشته باشد ، ] بلكه آن اسمی كه برايش‏
بكار می‏برند اسم نوع آن باشد بطوريكه در هر دو حال ، قبل و بعد از فعليت‏
هم همان اسم بكار می‏رود ، قهرا چنين اسمی كه در هر دو حالت صادق است [
اسمی نيست كه به معنای تكون آن شی‏ء بستگی داشته باشد ] . چون اسمی كه بر
معنای تكون صدق كند اسمی است كه برای مستعد از آن جهت كه مستعد است ،
بالخصوص گفته می‏شود . [ پس اگر از جهت استعداد اسمی نداشته باشد ] ،
اين تعبير