رد فرض امتياز دو واجب‏الوجود در امر عدمی

اما آنجا كه می‏گوئيم يكی شرطش وجودی است و ديگری عدمی است . می‏گويد
بدون شك عدم از آن جهت كه عدم است نمی‏تواند مناط و ملاك چيزی باشد .
يعنی عدم از آن جهت كه عدم است نمی‏توان آن را مانند يك فصل ، امری‏
بدانيم كه محقق ماهيت عدم است . عدم اعتبار است .

هر ايجابی مستلزم سلبهای متعدد است

ببينيد : بر هر امر وجودی اعدام غيرمتناهی صدق می‏كند . يك حرفی از
اسپينوزا نقل می‏كنند كه می‏گويند حرف معروف هگل معكوس همان حرف او
است . او می‏گويد هر تصديقی مستلزم يك انكار است . بعد هگل آمده گفته‏
كه هر انكاری هم مستلزم يك تصديق است . او گفته كه هر ايجابی مستلزم‏
يك نفی است ، و بلكه مستلزم نفی‏ها است . و اين می‏گويد هر نفيی مستلزم‏
يك ايجاب است . او كه می‏گويد هر ايجابی مستلزم نفی‏ها است ، مقصودش‏
اين است كه همينقدر كه يك معنا را برای يك شی‏ء اثبات كرديد ، اثبات‏
اين در قوه نفی هزاران معنی ديگر است . مثلا همين‏قدر كه گفتيد اين انسان‏
است ، در قوه اين است كه گفته‏ايد پس اين درخت نيست ، سنگ نيست ،
اسب نيست ، آب نيست ، هوا نيست . وقتی اين تعين را به او داديد ،
هزاران تعين ديگر قهرا نفی شده است . اين تازه يك حرف درستی هم هست‏
كه هر چيزی در آن واحد در عين اينكه يك چيز است ، هزارها و ميليونها
چيز ديگر نيست . همين شخص كه زيد است ، عمرو نيست ، بكر نيست . هر
انسانی وقتی آن معنی خودش بر خودش اثبات می‏شود ، ميلياردها فرد ديگری‏
كه در زمان ما وجود دارند و در زمان‏های گذشته وجود داشته‏اند و در زمانهای‏
آينده وجود دارند ، از او سلب می‏شوند .
اما يك مطلب هست ، و آن اين است كه امر اثباتی يك ملاك اثباتی‏
می‏خواهد . يعنی وقتی كه ما مثلا می‏گوئيم زيد هست ، اين يك ملاك وجودی‏