2 - آيا علم حقتعالی به اشياء به تبع صورتهای حال در اوست ؟
جهت ديگر اين است كه اين نظريه شيخ درباب علم [ واجب تعالی ] كه معروف به نظريه صور مرتسمه است ، احيانا از آن به علم حصولی هم تعبير میشود . حالا كلمه علم حصولی در اينجا صادق باشد يا نباشد ، مطلب عليحدهای كه حالا عرض میكنم به چه شكلی است . در مواردی كه علم عالم به يك شیء به نحو ارتسامی و به نحو صورت حاصله است ، آن صورت حاصله ، قيامش به عالم قيام حلولی است . يعنی آن عالم به منزله يك محل قابل است برای آن صورتی كه آن را پذيرفته است . يعنی بايد قبلا قبول كرده باشيم كه در او حالت پذيرندگی هست . همه علمهای حصولی ما چنين است . علم ما به ساير اشياء ، يعنی به غير خودمان ، علم حصولی است . و همه علمهای حصولی ، حلولی هستند . يعنی يك سلسله صورتهائی هستند كه به نحوی منطبع در ما هستند . اگر حتی محل اين صورتها را ماده و مغز بدانيم باز هم بالاخره صورتی است كه منطبع در ماده مغز است . پس نسبت عالم به اين صور علميه ، نسبت قابل به مقبول است . آيا در مورد حقتعالی میشود چنين حرفی زد كه علم حقتعالی به ساير اشياء به تبع يك سلسله صورتها است ، كه اين صورتها حال در واجب تعالی است ؟ نمیتواند چنين باشد. در اينجا شيخ اين مطلب را هم میخواهد توضيح بدهد. در اينجا البته شيخ در ضمن حرفهايش يك حرفهائی زده است كه اگر چه در اطراف آنها توضيح نداده است ، ولی اشارهای به مطلبی بالاتر است از آنچه كه در تفسير كلماتش برمیآيد ، كه بعدها درباره آن توضيح دادهاند .