تفاوت نظريه مراتب عقل با نظريات روانشناسی امروز

از اين جهت [ كه نفس مراحل قوه به فعل را طی می‏كند ، ] اين نظريه با
نظريات امروز مخالف است . در نظريات امروز توجه فقط به آثار است .
اگر به روانشناسی نگاه كنيم ، می‏بينيم كه در روانشناسی حرفی در اين باره‏
نيست . كه جوهر نفس از مرحله‏ای قدم به مرحله‏ای می‏گذارد ، و از آن مرحله‏
به مرحله ديگر می‏رود . همينقدر گفته می‏شود كه وقتی كودك به دنيا می‏آيد
در ابتدا ذهنش مثل يك لوح سفيدی است كه چيزی در او نقش نبسته است .
بعد تدريجا نقشهائی برای ذهن او پيدا می‏شود . پيدايش اين نقشها هم چيزی‏
شبيه به نوشتن از خارج روی كاغذ است ، كه از خارج فقط چيزی [ به ذهن ]
تحميل می‏شود ، مثل آن چيزی كه روی صفحه عكاسی قرار می‏گيرد . و ديگر روی‏
اين بحث نمی‏كنند كه در درون خود نفس تحولی پيدا می‏شود ، اساسا حرف آن‏
را نمی‏زنند .
بنابراين نظريه عقل هيولانی و عقل بالملكة و عقل بالفعل و عقل بالمستفاد
، از يك‏طرف بر ضد نظريه معروف افلاطون است ، كه گفته است ارواح قبل‏
از ابدان بالفعل خلق شده‏اند . و از طرف ديگر بر ضد آن نظريه‏هائی است كه‏
در نظام هستی اصل قوه و فعل را دخالت نمی‏دهند .
البته در اينجا مسائل ديگری هم هست كه آن مسائل درباب عقل و معقول‏
گفته می‏شود ، و ما اين مطالب را هم فقط به تناسب اينكه شيخ اين نام را
آورده بود ، گفتيم .
سؤال : مگر ارسطو به حركت جوهری قائل بوده است كه اين نظر را داده‏
است ؟
استاد : نه ، او حركت جوهری را قائل نيست ، ولی به كون و فساد قائل‏
است . يعنی تغيير را قائل است ، ولی به حركت قائل نيست . به تغييرهای‏
دفعی قائل است ، بدون آن كه به حركت جوهری قائل باشد . البته اين در
خود حرفهای ارسطو خيلی شرح داده نشده است . [ به شرح و توضيح متن‏
برگرديم : ]