استاد : چرا ، صورت در مقابل ماده همين‏جور هم هست . يعنی نسبت صورت‏
به ماده همان نسبت فصل است به جنس . همانطور كه فصل حقيقت بخش و
تحقق بخش و تحصل بخش جنس است ، صورت هم تحصل بخش ماده است ، در
نزد آنهائی كه قائل به ماده هستند .
سؤال : در اينجا كه می‏گوئيم واجب‏الوجود [ برای تمايز از ديگری ] فصل‏
داشته باشد ، از وجوب وجود خارج می‏شود . چون تحققش اصلا به وجوب وجود
است .
استاد : بله ، همين است .
سؤال : اين بيان هگل چگونه است ؟
استاد : حالا آن حرف ديگری است كه هگل می‏گويد . می‏گويد وقتی كه شما
يك چيزی را نفی می‏كنيد ، قهرا مستلزم اين است كه يك چيز ديگری را
اثبات كنيد ، والا نمی‏شود كه همه چيز در آن نفی شود . اين در بعضی موارد
درست است و در بعضی موارد درست نيست . زيرا ما دو جور سالبه داريم ،
دو جور سلب داريم : يكی سلب به انتفاء موضوع ، و ديگری سلب با اثبات‏
موضوع . در مواردی كه سلب به انتفاء موضوع باشد ، فقط سلب صورت می‏گيرد
. به هيچ وجه مستلزم يك ايجابی نيست ، اما در موردی كه موضوعی را اول‏
محقق فرض كرديم ، و بعد چيزی را از او سلب می‏كنيم ، قهرا يك امری‏
اثباتی هست كه چيزی از او سلب می‏كنيم . پس وقتی چيزی را از آن موضوع‏
نفی كرديم ، قهرا يك چيز ديگری را ، اگر چه بيان نكرده‏ايم ، اثبات‏
نموده‏ايم . مثلا اگر شما در يك جا بگوئيد كه اين سفيد نيست ، بالاخره سبز
است يا سرخ است ، يا رنگ ديگری است .
سؤال : در جلسات پيش بحثی را درباره ملاك كثرت فرموديد و اموری مادی‏
مانند أين و وضع را ملاك كثرت بيان كرديد . در مجردات چگونه است ، اگر
وحدت نوعی و جنسی داشته باشند ؟
استاد : اصلا در آنجا كثرت نيست .