كه وجود منحصر به يك مبدأ شد ، لازمه‏اش به حكم برهان اين است كه همه‏
اشياء به او منتهی می‏شود . او مبدأ وجوب هر چيز است و اشياء ديگر به‏
سبب او واجب‏الوجود ند ، يعنی همه واجب‏الوجود بالغيرند . او است كه‏
وجود اشياء را بلاواسطه يا بواسطه ايجاب می‏كند . وقتی كه ثابت شد هر چه‏
غير او است وجودش مع الواسطه يا بلا واسطه از وجود او است پس او اول‏
است . می‏گويد كه منظور ما از اول معنائی نيست كه به وجوب وجود علاوه‏
شود تا در اين صورت وجود واجب تكثر پيدا كند ، بلكه وقتی ما يك چيزی‏
را نسبت به غير می‏سنجيم ممكن است اوليت و ثانويت پيدا شود . مثلا فرض‏
كنيد كه عده‏ای دانش‏آموز امتحان می‏دهند . يكی نمره بيست می‏آورد و بقيه‏
نوزده ، هيجده ، هفده و مانند آن . شما دانش‏آموزی را كه بيست آورده اول‏
می‏ناميد . اين اوليت او چيست ؟ آيا چيزی بر او اضافه شده كه حالا اوليت‏
بر او صدق می‏كند و بر ديگران صدق نمی‏كند ؟ اوليت او جز اين نيست كه او
يك عمل انجام داده و جوابها را صددرصد صحيح نوشته است و ديگران چنين‏
كاری نكرده‏اند . يعنی با مقايسه ميان او و ديگران اين اوليت بدست می‏آيد
. پس اين يك معنای مقايسه‏ای است . وقتی كه وجود يك شی‏ء با شی‏ء ديگر
يا فعل يك شی‏ء با فعل شی‏ء ديگر مقايسه شود ، مفهوم اوليت انتزاع می‏شود
. بدون اينكه لازم باشد چيزی بر او اضافه كنيم تا مفهوم اول بر او صدق‏
بكند .
بعضی از امور ديگر چنين است كه بايد چيزی افزوده يا كم شود [ تا معنای‏
جديد صدق كند ] . مثلا يك شی‏ء كه سياه ناميده می‏شود بخواهد سفيد شود يا
سرد باشد بخواهد گرم شود بايد سياهی و يا سردی را از او زايل كنيم و
سفيدی يا گرمی را بر او بيفزائيم . عدد نيز چنين است . هيچ وقت ده تا
شی‏ء با مقايسه دوازده‏تا نمی‏شود . مگر اينكه دو تا بعلاوه شود . و يا اينكه‏
اگر هر يك از اين ده تا را نصفه كرديم و بيست تا شد ، اين ديگر همان ده‏
تای اول نيست . اين ده تا وقتی هشت تا می‏شود كه دو عدد از او كم شود .
اما معانی اضافيه از اين قبيل نيست ، با مقايسه يك معنا انتزاع می‏شود .
مثلا همين ضبط صوتی كه اينجا است ، در مقايسه با سقف