علم ارتسامی واجب به اشياء

بوعلی روی بيان خودش جلو می‏آيد . قبلا معلوم شد كه از نظر بوعلی ، علم‏
حق‏تعالی به اشياء چيزی نظير علم حصولی است . البته كلمه حصولی را بكار
نمی‏برد ، چون بوی علم انفعالی می‏دهد . و گفتيم كه بوعلی می‏گويد كه علم‏
حق‏تعالی علم انفعالی نيست ، علم فعلی است ، در مقابل علم انفعالی .
بوعلی علم حق‏تعالی به اشياء را علم ارتسامی تعبير می‏كند . پس آنچه كه‏
بوعلی اثبات كرده است اين است كه علم حق‏تعالی به ذات حق‏تعالی علم‏
حضوری است و ارتسامی هم نيست . و علم حق‏تعالی به غير علم ارتسامی است‏
و مقدم بر معلوم است ، و عين ذات حق‏تعالی نيست و مغاير با ذات‏
حق‏تعالی است . پس بوعلی روی اين بيان جلو می‏آيد ، و ديديم كه از راه‏
علت و معلول هم وارد شده .
سؤال : چطور می‏توان اين دو امر را جمع كرد كه صور مرتسمه باشد و انفعال‏
نباشد ؟
استاد : چون آن علم ، علت است . گفتيم كه علم فعلی كه در مقابل‏
انفعالی قرار می‏گيرد ، علم ارتسامی هم هست . مانند علم يك نفر مخترع به‏
آن امر مخترع خودش ، كه قبل از وجود مخترع است و مخترع با قوه متخيله و
خلاقه‏ای كه دارد آن را ابداع می‏كند . نه اين كه يك شی‏ء را در خارج می‏بيند
و بعد از روی آن اختراع خود را می‏سازد . آنچه در نهج‏البلاغه آمده است كه‏
" « أنشا الخلق انشاء ، و ابتداءه ابتداء ، بلا روية أجالها ، و لا تجربة
استفادها » " ( 1 ) همين نفی علم انفعالی است . حق‏تعالی همه چيز را
می‏داند و مبدع است ، بدون اين كه از روی يك مثالی يا از روی يك نقشه‏ای‏
اشياء را گرفته باشد . يعنی لازمه علم ارتسامی انفعالی بودن نيست . اين‏
ارتسام در مقابل علم حضوری است . كلمه ارتسام را شايد خود شيخ هم‏
نياورده ، باشد . چون بعدها اصطلاحات ديگری آمده ، اين اصطلاح را بكار
برده‏اند برای

پاورقی :
1 - نهج‏البلاغه ، خطبه اول .