پروردگار پنهان هستند و به تبع يك صورت علمی نزد او حاضرند ، آن چنان
كه در مخلوقات است . اين قياس خالق است به مخلوق . در ما كه مخلوق
هستيم چنين است كه اشياء بوجودها العينی از ما غايبند و بوجودها الصوری
نزد ما حاضرند . من هر كار كه بخواهم بكنم آخرش وجود عينی اين كتاب
پيش من حاضر نيست . آنچه كه من میبينم صورتی از اين كتاب است كه در
قوهای از قوای من است . الان هم كه من دارم كتاب را لمس میكنم و آن را
تكان میدهم و احساس میكنم ، من خيال میكنم كه ملموس من وجود عينی اين
كتاب است . يعنی آن ملموسی كه الان نزد من حاضر است صورت لمسيهای است
كه پيش من حاضر است . اين نرمی هم كه احساس میكنم ، باز به دقت عقلی
آن صورتی است كه نزد من حاضر است . درست است كه منشأ اين احساسها
وجود عينی است ، اما آن چيزی را كه من درك میكنم اثری است كه روی
اعصاب خودم واقع شده است ، اثری است كه در نفس خودم پيدا شده است .
يعنی من هر كاری بخواهم بكنم هرگز وجود عينی آن ، مدرك اولی من نيست .
من اين اثر را درك میكنم و چون نوعی تطابق ميان اين اثر و آن شیء هست ،
به مناط اين تطابق ، میگويم كه اين آن است و همان [ شیء خارجی ] را دارم
میبينم . والا هر كاری كه ما بخواهيم بكنيم ، غير از نفس خودمان و غير از
قوای نفسانی و حالات نفسانی خودمان كه بوجودها العينی نزد ما حاضرند ،
اشياء ديگر همه بوجودها الذهنی نزد ما حاضرند ، و بوجودها العينی از ما
پنهان میباشند . به اين معنا كه مناط حصول وجودات عينی همين حضور
وجودات ذهنی است . درست مثل اين است كه هميشه يك عده اشياء را در
آينه ببينيم . آنها را میبينيم ، اما نه خودشان را بطور مستقيم . تصوير
آنها در آينه افتاده است ، ما هميشه صورت در آينه را میبينيم ، و از
باب اين كه آن صورت صد درصد مطابق با خارج است ، مثل اين است كه ما
خود او را ديدهايم ، اما در واقع و نفس الامر ما خود او را نمیبينيم . در
انسان اين جور است . نظريه صور ارتسامی شيخ هم اين میشود كه در ذات حق
تعالی چنين است ، و نسبت
|