تفاوت نظر شيخ و ملاصدرا در قيام صور حسيه به نفس

قيام صدوری و قيام حلولی مسأله‏ای است كه بعدها صدرالمتألهين معتقد شده‏
كه حتی قيام صور علميه به نفس انسان هم قيام صدوری است ، نه حلولی .
شيخ درباب نفس انسان معتقد بوده كه قيام صور علميه به نفس انسان قيام‏
حلولی است . از اكثر حرفهای شيخ برمی‏آيد كه حتی قيام حلولی در ماده جسم‏
هم هست . به اين معنا كه شيخ قائل به تجرد صور معقوله است ، ولی از صور
معقوله كه به صور خياليه و صور حسيه تنزل كنيم ، شيخ قائل به تجرد نيست‏
و می‏گويد كه اين صور در مراكز مغز حلول دارند . مثلا يك جای از مغز مركز
حلول صور حسيه است و يك جای ديگر مركز حلول معانی حسيه است . يك جا
مركز صوری است كه از ناحيه چشم می‏آيد ، يك جا مركز صوری است كه از
ناحيه گوش می‏آيد . صور حسيه و خياليه جز آنچه كه در مغز انسان است و جز
همين صور و نقشهای مادی كه در مغز است ، چيز ديگری نيست . او معتقد
است كه با مردن انسان ، فقط قوه عاقله انسان كه جوهر اصلی انسان هم‏
می‏باشد ، باقی می‏ماند . اين صور حسيه و خياليه و وهميه و اين حافظه‏ای كه‏
ما از صور اشياء داريم ، يا ذاكره‏ای كه از معانی جزئيه داريم ، [ همه از
بين می‏روند ] . ما باقی می‏مانيم و ادراك كليه ما .
ولی صدرالمتألهين معتقد شد و ثابت كرد كه قضيه اين جور نيست . حتی‏
صور خياليه و صور حسيه هم قيامشان به نفس ، قيام صدوری است ، نه قيام‏
حلولی . قيامی كه اينها به مغز و ماده مغزی دارند ، اصلا ادراك نيست .
يك تأثير و تأثری در مغز هست كه آن مقدمه ادراك انسان است . آن صوری‏
كه در اعصاب و در مغز انسان منتقش می‏شوند ، مقدمات ادراك انسان هستند
، نه خود ادراك انسان ، شرط ادراك انسانند ، نه عين ادراك انسان .
آنچه را كه انسان ادراك می‏كند صوری است كه مخلوق نفس انسان است كه به‏
دنبال اين اعدادها و به دنبال اين معدات پيدا می‏شوند .
به هر حال ، شيخ لااقل درباب علم باريتعالی معتقد است كه صور معقوله‏