گندم هم استعداد بوته گندم شدن را دارد و هم استعداد خاكستر شدن را دارد
. استعداد بوته شدن به اين معنا است كه خود طبيعت به اين سو حركت
میكند ، فقط كافی است كه شرايط خارجی مساعد باشد تا خود طبيعت بدان سو
برود . اما در استعداد خاكستر شدن كافی نيست كه شرايط مساعد باشد تا
دانه به خاكستر متبدل شود ، بلكه اين عوامل خارجی است كه او را به صورت
خاكستر درمیآورد . اين هم خودش نوعی استعداد است ، اما نه استعدادی كه
خود شیء طلب كند . بحث ما در اينجا در مورد استعدادی است كه خود شیء
آن را طلب میكند . حتی خاك هم استعداد گندم شدن را دارد . طبيعت غايت
را جستجو میكند ، ( ممكن است غايتهای مختلف مثل منازل مختلف در مسير
حركت طبيعت وجود داشته باشد ) و غايت اصلی و نهائی صد منزل فاصله
داشته باشد . به حرفی كه امروزيها درباب تكامل میزنند توجه كردهايد ؟
اين حرف از اين نظر حرف خيلی درستی میتواند باشد . آن حيوان اوليه كه
به صورت يك سلول بوده از همان مرحله تك سلولی اقتضای انسان شدن در او
بوده است . يعنی طبيعت به سوی انسان شدن حركت میكرده ، ولو اينكه يك
ميليون منزل بايد طی میشد تا به انسان برسد . ولی معلوم است كه اگر در
مورد آن حيوان تك سلولی بگوئيم كه مستعد انسانيت است ، منظور استعداد
قريب به فعل نيست ، منظور استعداد خيلی خيلی بعيد است . پس بحث ما
در استعداد قريب است .
فاذا لم يكن له من جهة الاستعداد اسم ، بل أخذ له اسمه الذی لذاته الذی
يكون له أيضا عند مالا يجوز أن يتكون منه الشیء ، لم يكن هو الاسم الذی
يتعلق بمعناه التكون ، فان لم يكن له من جهة الاستعداد اسم ، لم يكن أن
يقال باللفظ و ان كان المعنی حاصلا فیالوجود ، واذا كان المعنی الذی يكون
للمسمی حاصلا فی غيرالمسمی كان حكمة فی المعنی حكم ذلك ، و ان كان عدم
الاسم يمنع أن يكون حكمه فی اللفظ حكم ذلك .
بعضی از اشياء از جهت مستعد بودن اسم خاص دارند و بعضی از اشياء از
اين
|