وحدت ذات و صفات در واجبالوجود
درباب صفات واجبالوجود مسأله مشكل همين است كه ما چگونه میتوانيم برای واجبالوجود صفات كثيره اثبات كنيم بدون آنكه آن صفات مستلزم تكثری باشد و با ذات احديت منافات نداشته باشد .نظر اشاعره
از همين جا بود كه متكلمين به دو فرقه متضاد و متناقض يكديگر درآمدند : گروهی مثل اشاعره كه به هيچ نحو حاضر نبودند توجيهی و تعديلی درباب صفات خداوند بكنند ، آمدند و گفتند كه صفات واجبالوجود غير از ذات واجبالوجود است و جدای از ذات او . ذاتش يك چيز است و علمش چيز ديگر ، ذات و علمش هر كدام يك چيزند و قدرتش چيز سوم است ، ذات و علم و قدرتش يك چيز است و حيات چيز چهارم است ، اراده چيز پنجم است ، و سمع چيز ششم و بصر چيز هفتم . . . هر صفاتی كه به دليل قرآن يا به دليل ديگر برای واجب تعالی اثبات میشود ، آنها به نحو كثرت آن صفات را اثبات میكردند . " والا شعری بازدياد قائلة " ( 1 ) يعنی اشاعره قائل به زيادت صفات بر ذات هستند . زيادت در اينجا به معنی مغايرت است . آنها قائل به مغايرت صفات باذات هستند . اشاعره در واقع از احديت ذات چشم پوشيدند و صفات را به آن نحو كثرت قبول كردند و گفتند كه ما احديت ذات و صفات را قبول نداريم ، احديت ذات درست است ، ولی احديت ذات و صفات را قبول نداريم ، ذات و صفات با يكديگر احديت ندارند .نظر معتزله
معتزله كه نسبت به احديت حساس بودند ، ناچار آمدند و صفات را نفیپاورقی : 1 - [منظومه مرحوم حاجی سبزواری، المقصد الثالث، الفريده الثانيه، غرر فی ذكر اقوال المتكلمين] .