اعتباری دارد و لهذا در مسائل اجتماعی اغلب حكم روی آن می‏آيد ... (1)

ادامه توضيح بيان شيخ در برهان وسط وطرف

[ ممكن است كسی بگويد ] اين را قبول داريم كه [ يك علت اولی بايد
وجود داشته باشد ] ، ولی اين اثبات نمی‏كند كه وسطها نمی‏توانند غيرمتناهی‏
باشند . شما خودتان هم گفتيد كه وسطهاچه متناهی و چه غيرمتناهی اقتضا
می‏كند كه يك علت اولی داشته باشد . حالا چه می‏شود كه وسطها غيرمتناهی‏
باشند و يك علت اولی هم داشته باشند ؟
شيخ می‏گويد اين حرف را كسی می‏زند كه مطلب را درست تصور نكرده است .
غيرمتناهی بودن با طرف داشتن جور درنمی‏آيد . غيرمتناهی است ، يعنی هر
چه پيش برويم به يك علت مطلق نمی‏رسيم . اگر علت مطلق باشد لازمه‏اش‏
اين است كه وسطی كه فرض كرده‏ايم غيرمتناهی است و غير محصور است ، در
بين دو حاصر قرار گيرد . در حاليكه غير محصور بين دو حاصر قرار نمی‏گيرد .
اگر هم كسی چنين بگويد كه ( وسط غيرمتناهی است ولی علت اولی هم دارد
) ، چون فعلا هدف ما ابطال علل غيرمتناهية نيست ، می‏گوئيم اگر هم چنين‏
باشد به هدف ما لطمه نمی‏زند . هدف ما اثبات علت اولی است ولو اينكه‏
فرض كنيد بين معلول اخير و علت اولی بی‏نهايت علل موجود باشد . اين مضر
به مطلب ما نيست . علاوه بر اين ، كسی كه تصور مسأله را نكرده چنين حرفی‏
را می‏زند . كسی كه درست تصور كرده باشد می‏فهمد كه اگر علت اولی باشد
محال است كه بين معلول مفروض و آن علت ، علل غيرمتناهی وجود داشته‏
باشد .

پاورقی :
1 - [ چند دقيقه‏ای از اين درس در دست نبوده است ] .