بيان اصالت وجودی شيخ از وجود مطلق
اما آن كس كه اين نظرات را قبول ندارد و اين حرفها را درباب وجود مطلق نمیزند ، آگاهانه يا بطور ناآگاه همان فكر اصالت وجود را بيان میكند . مسأله اصالت وجود ظاهرا براثر بحثهای متكلمين ( و اشكالات آنها ) كمكم در ميان فلاسفه بوجود آمده است . امثال بوعلی اگر چه از باب اينكه مسأله اصالت وجود در زمان آنها مطرح نبوده ، فكر اصالت وجودی نداشتهاند ، ولی اين مسأله را به شكل اصالت وجودی طرح كردهاند . كسانی كه آگاهانه به مسأله اصالت وجود پرداختهاند ، كار آنها در اين مسأله سهلتر و آسانتر است . آنها میگويند اين حرفها معنی ندارد كه وجود بايد به يك شیء تعلق بگيرد تا موجود شود . بحث را بايد چنين طرح كنيم كه وقتی وجود به يك شیء تعلق دارد و میگوئيم وجود فلز يا وجود آب يا وجود هوا ، در اينجا دو معنا را درك میكنيم : چيستی و هستی . وقتی میگوئيم آب وجود دارد ، اگر آب معدوم میشد كه ديگر حقيقتی نداشت . آيا آنچه كه در آب مناط حقيقت است وجود آب است يا آنچه كه ذهن ما به عنوان يك شیء فرض میكند و میگويد " وجود اين شیء " ؟ آيا ماهيت آب كه وجود پيدا كرده ، حقيقت از آن وجودش است يا چيز ديگر ؟ [ اينها میخواهند بگويند كه ] ماهيت قبل از اينكه وجود پيدا كند يك تصور محض بود ، با وجود است كه تحقق پيدا كرده است . يعنی تحقق ماهيت به وجود است نه تحقق وجود به ماهيت . چنين نيست كه بايد وجود به ماهيت اضافه پيدا كند تا حقيقت باشد . حقيقت بودن وجود به ذات خودش است . وجود مراتب دارد ، مراتب ضعيف و مراتب شديد و قوی ، از هر مرتبه از آن ذهن معنائی را