الوجود لاماهيةله " از نظر معارف اسلامی با چه اصلی مربوط می‏شود . البته‏
تعبيرات ديگری هم داريم كه از اين نيز صريحتر و رساتر است ولی اكنون‏
يادم نيست و همه برافاده همين معنا دلالت دارند .
شيخ می‏گويد بنابر توضيحی كه ما در ابتدای كلام گفتيم لزومی ندارد كه‏
اينجا توضيح بيشتری دهيم و بيان كنيم كه اشياء ذاتشان غير از ماهيتشان‏
می‏باشد . می‏گويد كه شما دوگونه تصور می‏توانيد از واجب‏الوجود داشته باشيد
: يكی اينكه بگوئيد " ذات هو واجب الوجود " و ديگر اينكه بگوئيد "
ذات عرض له وجوب‏الو جود " . در اين تصور دوم دو شی‏ء تصور شده است :
ذاتی كه وجوب وجود برای او پيدا شده . مثل ذاتی كه ممكن‏الوجود است .
ذاتی كه ممكن‏الوجود است خودش يك چيز است و امكان وجود چيز ديگری است‏
كه ما به آن ذات نسبت می‏دهيم . اين يك جور تصور است . اما در تصور
اول گفته می‏شود ذات هو واجب‏الوجود ، ذات هو وجوب‏الوجود ، هو عين‏
وجوب‏الوجود ، نه اينكه ذات عرض له وجوب‏الوجود .

تنظير شيخ در بيان ماهيته انيته

شيخ در اينجا تنظيری ذكر می‏كند و می‏گويد : تصور شما از واحد دو گونه‏
است : گاهی تصور شما از واحد يعنی چيزی كه دارای وحدت است ، مانند
انسان واحد ، درخت واحد ، گردوی واحد ، پس گاهی وقتها منظورتان از واحد
يعنی ذاتی كه واحد باشد . ولی گاهی وقتها منظورتان از واحد ، خود وحدت و
واحد است ، منظورتان عدد واحد است . آنجا كه تصور شما از واحد ، عدد
واحد است در مقابل عدد دو ، آنجا هم شما واحد داريد ، اما معنای آن واحد
اين نيست كه چيزی دارای وحدت است ، بلكه چيزی است كه خودش عين وحدت‏
است .
پس تصور ما از واحد دوگونه است : گاهی منظور ما ذاتی است كه متصف‏
به وحدت است ، كه آن ذات مثلا انسان يا درخت يا چيز ديگری است . و
گاهی