سلوب و اضافات در واجبالوجود
خيال نكنيد كه چون واجبالوجود احدی الذات و وحدانی الذات است ، پس با هيچ شيئی اضافه هم پيدا نمیكند و هيچ شيئی هم از او سلب نمیشود . حال آنكه لااقل وجود ممكنات از او سلب میشود و میگوئيم الواجب الوجود ليس بهذا ، يعنی وجود اين شیء از او سلب میشود . باز ممكن است گفته شود كه ما از واجبالوجود خيلی چيزها را سلب میكنيم و همين سلبهای مختلف بايد از كثرتی در واجب باشد . وقتی میگوئيم ليس بهذا ، ليس بهذا ، ليس بهذا و . . . به اين معنا است كه همه اين سلوب بر او صدق میكند ، پس بايد كثرتی در ذاتش باشد . جواب اين است كه مگر در غير واجبالوجود صرف سلب موجب كثرتی است ؟ به انسان میگوئيم ليس بفرس ، ليس بحمار ، ليس بهذا ، ليس بهذا . آيا اين موجب كثرتی است ؟ از هر وجودی تمام وجودات ديگر سلب میشود . ( از همين كتاب كه ما اينجا داريم غيرمتناهی اشيائی كه در عالم داريم سلب میشود ، اين اطاق ، اين پتو ، آن كتاب همه از او سلب میشود . آيا اين سلبها اقتضا میكند كه در اين كتاب غيرمتناهی چيزهائی وجود داشته باشد كه آن غيرمتناهی چيزها موجب اين سلبها است ؟ سلب كه كثرتی را در اشياء اقتضا نمیكند . بنابراين سلب اشياء ديگر از واجبالوجود به هيچ وجه مستلزم كثرتی نيست .