عنوانی داشته باشد و بعد از استكمال يا استحاله نام و عنوان ديگر ، تعبير
" اين شی‏ء از آن شی‏ء بيرون آمد " صدق نمی‏كند . بله ، اگر دو نام و
عنوان بود تعبير " كون شی‏ء من شی‏ء " وافی است . اما اگر ما كلمه موضوع‏
يا كلمه عنصر را بكار می‏برديم ، چون اين كلمات دارای معانی عامی هستند ،
بر همه اين موارد اطلاق می‏شود . البته بوجود آمدن شيئی از شی‏ء ديگر شامل‏
كلمه موضوع يا عنصر نمی‏شود و همان تعبير " كون شی‏ء من شی‏ء " كافی است.
جواب اين ايراد امر مهمی نيست . شيخ می‏گويد كه اين يك نزاع بر سر
لفظ است و بر سر تعبير . وقتی مقصود روشن و واضح باشد ديگر اشكالی پيش‏
نمی‏آيد كه اين تعبير درجائی صدق نكند ، مقصود و حقيقت روشن است . منظور
و حقيقت اين است كه ما شيئی داشته باشيم كه استعداد شی‏ء ديگر را داشته‏
باشد . اين شی‏ء كه استعداد شی‏ء ديگر را دارد ماده شی‏ء ناميده می‏شود ،
يعنی حامل استعداد شی‏ء . بوجود آمدن شی‏ء دوم را " تكون " می‏گويند .
البته اصطلاح " تكون " در جواهر بكار می‏رود . زيرا " كون " اصطلاحا در
جواهر مطرح است نه در اعراض . در اعراض اصطلاح ديگری است . در موارد
تبدل جوهری می‏گويند " تكون هذا الشی‏ء من هذا الشی‏ء " منظور اين است كه‏
اين شی‏ء دوم از يك ماده‏ای بوجود آمده و ابتدا به ساكن نيست ، مقصود اين‏
است .
ارسطو گفته است " كون شی‏ء من شی‏ء علی نحوين " ، حال ممكن است كه در
جائی آن حالت اول اسم بخصوصی نداشته باشد ، ولی آيا واقعيت دارد يا
ندارد ؟ يعنی آيا واقعا در آنجا ماده‏ای كه حامل استعدادی باشد هست يا
نيست ؟ آيا اين استعداد تبديل به فعليت می‏شود يا نه ؟ اگر چنين بود كه‏
معنا صادق است ، اگر چه لفظ صادق نباشد . خلاصه در همه اين موارد مقصود
مشخص است ، حالا می‏خواهد اين لفظ صادق باشد و يا صادق نباشد . بنابراين‏
ايراد طرح شده ايراد مهمی نيست .