شيخ در " اشارات " در صدد اقامه برهان لمی است ، كه آن را برهان‏
صديقين خوانده است .
شيخ گفته است كه من از خود ذات به ذات برهان می‏آورم ، و اين انی‏
نيست ، بلكه لمی است .
يك اصطلاحی هگل آورده كه از كليدهای فلسفه او است . او می‏گويد كه‏
فلسفه كارش توضيح جهان است و می‏خواهد كه از راه تعليل ، يعنی بيان علت‏
اشياء ، جهان را توضيح دهد . بعد می‏گويد كه علت در امور جزئی می‏تواند
توضيح دهنده باشد ، ولی در كل جهان نمی‏تواند . مثلا می‏پرسيم چرا آب منجمد
شد ؟ می‏گوئيم چون حرارت زير صفر است . ولی در كل جهان وقتی به علت‏
نخستين می‏رسيم ، او چون علت ندارد توضيح ندارد . و چون او توضيح ندارد
پس هيچ چيز توضيح ندارد ، زيرا همه توضيحات به او منتهی می‏شود . می‏گويد
: چون فلسفه‏ها بدنبال علت رفته‏اند به نتيجه نرسيده‏اند . اما او دليل را
قابل قبول می‏داند و می‏گويد كه دليل به طور قطع نتيجه می‏دهد . و خدا را
دليل نخستين می‏داند .
اما در فلسفه صدرائی ، بنابر مبنای اصالت وجود ، عليت عين دليل خواهد
بود .
شيخ چيزی می‏گويد كه معيار او برای اثبات همه صفات است : يكی سلب‏
مشابهات از او . و ديگری ايجاب يك سلسله نسب برای او .
در آخر شيخ وارد اين مطلب می‏شود كه " وهو مبدأ كل شی‏ء و ليس هو شيئا
من‏الاشيا ء بعده " . در بسياری از نسخه‏ها " مبدأ " ندارد ، كه می‏شود "
وهو كل شی‏ء " اگر اين طور باشد ، معلوم می‏شود كه شيخ هم به اين مطلب كه‏
" بسيط الحقيقة كل‏الاشياء " باشد ، رسيده است .