چه ده تا و چه غيرمتناهی باشد فرق نمی‏كند در اينكه تشترك كلها فی‏أنها
فی‏حكم واسطة واحده .
پس در كلام شيخ چنين آمد كه معنای علت اولی اين نيست كه فقط علت‏
معلول اولی است ، بلكه علت اولی يعنی علة مطلقة للجميع . و معنای معلول‏
اخير كه طرف است نيز چنين نيست كه معلول علت اخير باشد ، بلكه‏
معنايش اينست كه معلول للجميع .
نكته ديگر اينكه اگر وسط داشته باشيم تفاوت نمی‏كند كه يكی يا پنج يا
ده تا يا هزار تا يا غيرمتناهی باشد ، همه حكم يك واسطه را دارند در
اينكه علةللاخير و معلول لما فوقه اگر وسائط غيرمتناهی هم باشد باز اقتضای‏
علتی در ماورای خودش را دارد . وسط چه متناهی و چه غيرمتناهی اقتضای‏
علتی ماورای خودش را دارد . ولی اين با غيرمتناهی بودن وسط جور درنمی‏آيد
، همينقدر كه علتی وسط واقع شد ماوراء می‏خواهد ، يعنی علة اولی مطلقة
می‏خواهد و بنابراين نمی‏تو اند غيرمتناهی باشد ( 1 ) .
با توجه به اين نكات است كه اين برهان ، يك برهان صد درصد تمامی‏
می‏شود و اين نكات همه در كلام شيخ گنجانده شده است .
كلام شيخ مبتنی بر مطلبی است كه اگر قبلا به آن توجه نكنيم كلام شيخ روشن‏
نمی‏شود و اگر چه خودش مطلب را به اين شكل نگفته ولی مطلب همين است .
آن مطلب اينست كه معلول به تمام هويتش منتسب به علت است . نه اينكه‏
معلول ، چيزی است و يك نسبتی هم با علت دارد . يعنی نسبتش به علت‏
غير از وجودش و حقيقتش نيست ، تمام حقيقتش همان نسبت به علت است .
و هرگاه شيئی هويتش عين نسبت به چيزی باشد آن را در اصطلاح اضافه‏
اشراقيه می‏گويند . لهذا می‏گويند حقيقت عليت اضافه اشراقيه است ، نه‏
اضافه مقوليه كه مضاف يك چيز

پاورقی :
1 - [ اين دو نكته علاوه بر نكته اول بود كه عبارت از معيت معلول با
علت می‏باشد ] .