ابداع و احداث
آنگاه شيخ مطلبی را عنوان میكند كه قبلا هم بحث شده بود . حكما بين ابداع و احداث فرق میگذارند . البته حكما به هر دو ايجاد میگويند . احداث يعنی ايجاد شيئی از شيئی . . . احداث را بيشتر تكوين مینامند و اين اصطلاح وقتی است كه شیء يك مايه قبلی داشته باشد . ابداع آنجائی است كه چيزی از چيزی بوجود نيامده است ، [ و صرف ايجاد و ابداع است ] . حكما قائل هستند كه هيچ چيز در طبيعت ابداعی نيست ، همه تكوينی و احداثی است . اما اشيائی نيز داريم كه ابداعياتند ، ايجادشان صرف ايجاد است ، نه ايجاد شیء از شیء به عقيده اينها عقول مجرده از اين نوع است ، البته نفس چنين نيست . در مورد طبيعت هم اگر همه موجودات وكل آنرا در نظر بگيريم باز هم نسبت به ذات باری ابداعی است . همه طبيعت ديگر از چيزی بوجود نيامده است ، برای مجموع طبيعت ديگر مادهای وجود ندارد . " كون من " دو اصطلاح دارد ، يكی به اين معنی است كه هر چيزی مادهای دارد . به اين معنی هيچ چيزی از عدم بوجود نيامده است ، چون عدم چيزی نيست كه از آن چيزی پيدا شود . اما به يك معنی ديگر همه اشياء از عدم به وجود آمدهاند . به اين معنی كه هر شيئی در مرتبه ذاتش وجود نيست ، بعد به واسطه علةالعلل هست میشود . اينكه عدم موجود گردد محال است ، وجود هم محال است كه معدوم شود .