غايت و مطلوب بالذات و بالغير
كارهای انسان را در نظر بگيريد . خيلی از كارهای انسان علت غائی دارد . آن كارهائی را كه انسان با يك عمل و حركت و با نيروی عضلانی انجام میدهد ، اين كارها را انسان برای چيزی میخواهد . در اعيان هم احيانا ممكن است چنين چيزی باشد . مثلا خانه را میخواهد برای استكنان ، كه اگر استكنان نبود اين خانه را نمیخواست . يا مثلا پول را میخواهد زيرا پول ارزش دارد و وسيله مبادله است با كالاهائی كه مطلوب او است و حاجتها و نيازهای طبيعی او را برمیآورد . اگر اين پول وسيله بودن خود را از دست بدهد ، مثلا يك خروار اسكناس داشته باشد و آن اسكناسها ناگهان اعتبار خود را از دست بدهند ، آن اسكناسها به يك كاغذ پاره تبديل میشود . پس خود اين پول چيزی نيست ، شخص آن را به خاطر وسيله مبادله بودن میخواهد . وقتی كه اين پول از اعتبار افتاد ، ديگر اين پول ارزش خود را از دست میدهد . پس انسان پول را برای پول نمیخواهد بلكه برای چيز ديگر میخواهد. اما كسی كه بچهاش را دوست میدارد ، اين دوستی به خاطر خودبچه است ، نه اينكه بچه را به خاطر شیء ديگر دوست بدارد . پس میبينيد كه اشيائی كه مطلوب انسان هستند چقدر با يكديگر فرق دارند . آن چيزهائی كه انسان آنها را برای