مناط علةالعلة علة و معلول المعلول معلول
در اينجا نكتهای هست كه آن نكته احتياج به توضيح دارد . چرا علة العلة علة و معلول المعلول معلول ؟ اين نياز به بيان دارد . البته بيان آن در كلمات شيخ نيست و اين با فلسفه ملاصدرا خوب جور درمیآيد ، يعنی فلسفه ملاصدرا اين بيان را تكميل میكند . بيان آن چنين است : اگر ما علتی را فرض كنيم كه اين علت معلولی را ايجاد میكند ، معلول به تمام هستی و به تمام هويت خودش منتسب به علت است . چنين نيست كه معلول چيزی باشد و نسبتش با علت چيز ديگر . اين وجودش عين نسبتبه علت است ، به تمام وجودش منتسب به علت است . تصور غلط درباب علت ايجادی اينست كه فكر كنيم وقتی علت معلولی را ايجاد كرد ، معلول وجودی دارد و نسبتی هم با علت دارد . نه ، خودش و انتسابش به علت يك چيز است . حال اگر چيزی كه وجودش عين انتساب به علت است معلولی داشته باشد كه وجودش قائم به اين باشد ، يعنی منتسب به اين باشد ، يعنی منتسب به چيزی باشد كه آن چيز عين انتساب به مافوق است ، در نتيجه اين عين انتساب به چيزی است كه آن چيز هم عين انتساب به علت است ، انتساب است به انتساب به علت ، اضافه است به اضافه به علت . آنوقت اين معلول اول از خودش و در مرحله ذاتش استقلالی ندارد كه بتواند نسبتی به جائی از او پيدا شود ، غير از جهت نسبتی كه با علت خود دارد . اين به هر چيز كه نسبتی پيدا كند خود با تمام وجودش منتسب به علت است . اينست كه انتساب معلول دوم به اين ، عين انتساب اين است به علت . يعنی دو انتساب طولی . همينقدر كه معلول دوم بخواهد به معلول اول انتساب داشته باشد