جواب شيخ به اشكال
شيخ اينجا يك موشكافی كرده است كه اين موشكافی را بعدها ديگران هم قبول كردها ند . میگويد حد جوهر اين نيست كه الموجود لافی موضوع . دلايلی نيز در اين مورد اقامه میكند . موجود لافی موضوع نمیتواند تعريف جوهر باشد . اين را مكرر در كتابهايش گفته است . تعريف جوهر اين است : " ذات أی ماهية بحيث ان وجد وجد لافی الموضوع " . [ اين با آن تعريف اول متفاوت است ] و دو معنا است . يك وقت ما میگوئيم ذاتی كه آن ذات به حيثی است كه اگر وجود پيدا كند وجودش در موضوع نيست . اين يك جور تعريف است . در تعريف ديگر میگوئيم آن چيزی كه وجود دارد وجودش در موضوع نيست . اولی تعريف صحيح جوهر است ، نه دومی . اين مطلب را درباب وجود ذهنی هم طرح میكنند و يك مشكلی را هم آنجا به همين طريق حل میكنند . شيخ [ برای توضيح مطلب ] مثالی ذكر میكند . میگويد به اين مثال توجه كنيد تا فرق اين دو را درست دريابيد . شما مغناطيسی را در دست خودتان بگيريد