واجبالوجود چون افاده كننده خير است نيز خير است
گاهی وقتها ما خير و شر را به اعتبار افاده وجود شیء ديگر يا عدم افاده شیء ديگر میگوئيم . گفتيم كه بعضی از شرور ، شرور بالعرضند . يعنی خير بالذاتند و شر بالعرض . مثل جنگ و بيماری . يعنی در وجود فی نفسه خير هستند . مقصود از خير بالذات و شر بالعرض اين است كه در وجود فینفسه و وجود خودشان برای خودشان ، فی حدذاته خير هستند ، ولی خودشان برای ديگری شر هستند . مثلا غده سرطان برای خود غده سرطان شر نيست . غده سرطان برای آن موجودی كه غده سرطان در او نفوذ میكند ، برای او شر است . چون منشأ عدم او میشود . اگر خودش را هم ما برای خودش شر بدانيم ، از اين جهت است كه خودش سبب میشود كه آن اندامی كه اين در آن اندام جا گرفته است ، معدوم شود ، و معدوم شدن آن اندام معالواسطه منشأ میشود كه خودش هم نتواند به حياتش ادامه دهد . يعنی مثل يك عمل خودكشی میشود . يعنی خودش برای خودش باز يك وجود فینفسه دارد و خودش برای خودش يك وجود لغيره . خودش برای خودش از آن جهت كه وجود لنفسه است خير است ، و خودش برای خودش از آن جهت كه وجود لغيره است شر است . عين اين مطلب در خير هم میآيد . يك وقت يك چيز از آن جهت خير است كه خودش منشأ مطلوب بالذاتها است . مثلا گفتيم كه جنگ قطع نظر از رابطه و اضافه آن با اشياء ديگر و قطع نظر از اعدامی كه ايجاب میكند ، به اعتبار اين كه يك وجود فینفسه است ، خودش برای خودش خير است . صلح هم در وجود فینفسهاش ، خودش برای خودش خير است . از اين جهت مثل يكديگرند . ولی جنگ در وجود لغيرهاش شر است ، و صلح در وجود لغيرهاش هم خير است . دارو هم در وجود لغيرهاش خير است . فرض كنيد كه يك آدم خير ، يك آدمی كه وسائل بهداشت برای مردم ايجاد میكند ، وسائل تحصيل مردم را فراهم میكند ، وسائل رفع فقر و گرسنگی را ايجاد میكند ، اين شخص مفيد خير است . اين