چون واجبالوجود مجرد است عقل است
حالا كه ما درباب ماهيت علم و آگاهی به اين جا رسيديم كه حقيقت آگاهی عبارت است از حضور شیء برای خود ، و اين حضور شیء وقتی است كه وجود آن وجود جمعی باشد ، و وجودش در وجود مادی خلاصه نباشد ، ثابت میشود كه ذات حق چون ماده و مادی نيست ، مساوی است با اين كه مستشعر به ذات خود است ، يعنی علم به ذات خود دارد . پس واجبالوجود عقل محض . به چه دليل ؟ به دليل اينكه هو غير مادی ، هو ليسبماده . همينقدر هر چه كه ماده و مادی نباشد به خود علم دارد . هر موجود مجرد از مادهای عاقل است ، يعنی خودآگاه است ، و هر عاقلی و هر خودآگاهی مجرد است . از طرف ديگر هر شیء معقول ، محال است كه معقول واقع شود مگر اين كه مجرد از ماده باشد . از آن جهت كه ماده است ، هرگز معقول نيست . بلكه ماده بايد يك وجود عقلانی در يك ذهنی پيدا بكند تا در آن ذهن معقول واقع شود ، ولی خودش برای خودش معقول نيست . يعنی هرگز چنين نيست كه آگاهی به ذاتش تعلق بگيرد و ذاتش عين مورد تعلق و آگاهی باشد .