علم واجب تعالی به جزئيات زمانی

بعد از اين بوعلی يك مسأله خاصی را طرح كرده كه اين مسأله خاص بعدها
منشأ تاخت و تازهای زيادی به او شده است . و حتی بعضيها بوعلی را در
اينجا به خاطر اين نظر تكفير كرده‏اند ، كه از جمله آنها غزالی است . و
آن مسأله علم به جزئيات است ، علم به جزئيات زمانی .

طرح اشكال

اشكال اين است كه علم به امور متغير زمانی ، خواه علم فعلی باشد و
خواه علم انفعالی ، خواه ناخواه به تبع آن معلوم متغير است ، نمی‏تواند
متغير نباشد . به اين معنا كه آن علم جايش را به علم ديگری می‏دهد . مثلا
ما علم داريم كه زيد فردا می‏آيد . الان علم ما چيست ؟ علم ما به اين است‏
كه زيد فردا می‏آيد . اين علم به اين شكل و صورت است . فردا مقارن آمدن‏
زيد ، آيا باز هم علم ما به اين است كه زيد فردا می‏آيد ؟ يا علم ما به‏
اين است كه زيد دارد می‏آيد و الان در حال آمدن است ؟ روز بعد ، آيا علم‏
ما اين است كه زيد خواهد آمد و يا زيد دارد می‏آيد ؟ يا علم ما به اين‏
است كه زيد آمد ؟ معلوم است كه علم ما به اين است كه زيد آمد . يعنی‏
علم به تبع معلوم متغير می‏شود .
از جنبه ديگر : مثلا قرار است كه فلان شخص فردا ساعت هشت با قطار
وارد شود . الان كه چهار بعد از ظهر است ، من علم دارم كه زيد شانزده‏
ساعت ديگر با قطار وارد می‏شود . يك ساعت بعد علم من اين است كه او
پانزده ساعت ديگر وارد می‏شود . يك دقيقه بعد علم من است كه يك‏دقيقه‏
مانده به پانزده ساعت او وارد می‏شود . اين علم دائما به تبع معلوم متغير
است .
آن وقت اشكال اين است كه در ذات واجب‏الوجود چگونه علم قبل از معلوم‏
فرض می‏شود ؟ حال آن كه واجب‏الوجود نمی‏تواند محل تغيرات باشد . در غير
واجب‏الوجود ، يعنی در موجود ممكن مانعی ندارد . مانعی ندارد كه علم ما
دائما