نمی‏كند ، ديگر در ذهن او حضور ندارد . يعنی اگر شما دانشجوی فلسفه يا
منطق يا رياضی و يا هر علم ديگری هستيد ، آن مسأله را در حالی كه‏
می‏آموزيد يا می‏آموزانيد يا در حال فكر كردن روی آن هستيد ، در ذهن حاضر
داريد . ولی در حالی كه به كار ديگری مشغول هستيد ، آن مسأله برای شما
مغفول عنه است .

عقل بالمستفاد

مرحله چهارم ، مرحله حضور معقول در ذهن است كه آن را اصطلاحا عقل‏
بالمستفاد می‏گويند . اين مرحله را دو جور می‏شود تعبير كرد :
يكی اينكه بگوئيم هر مساله استدلالی ، در حالی كه در ذهن حضور دارد و
ذهن به او توجه دارد ، [ حضور اين استدلال و تعقل را ] عقل بالمستفاد
می‏نامند . اين بنا بر مبنای خود مشائين است كه می‏گويند امكان ندارد كه‏
عقل انسان در آن واحد برای همه مسائل عقل بالمستفاد باشد ، هميشه نسبت‏
به بعضی از مسائل عقل بالمستفاد است ، و نسبت به بعضی ديگر نيست .
تعبير ديگر از آن كسانی است كه يك نوع بينش ديگری درباره انسان‏
دارند و معتقدند كه ممكن است انسان به مرحله‏ای برسد كه در آن واحد همه‏
مسائل برايش حضور داشته باشد ، يعنی همه مسائل حالت حضوری داشته باشد ،
و اساسا حالت غيابی برای او نباشد . مثل آنچه كه برای پيامبران و اولياء
الله می‏گويند ، كه اين مرحله در اثر اتصال به مبادی عاليه پيدا می‏شود .
در اين صورت تعبير ديگر عقل بالمستفاد ، مرحله حضور جميع مسائل برای‏
انسان است .
اين چهار مرحله‏ای است كه شارحان ارسطو برای عقل بيان كرده‏اند : عقل‏
هيولانی ، عقل بالملكة ، عقل بالفعل ، عقل بالمستفاد . . .
در اينجا لازم است كه به دو نكته اشاره كنيم :
اول اينكه اين تعبيرات و اصطلاحات ، در اين مورد ، هميشه يكسان نيست‏
. اين مشهورترين اصطلاحی بود كه ما ذكر كرديم ، و به اين ترتيب گفتيم .
ولی