حيات در حقتعالی
در اين مورد متكلمين بحث خاصی ندارند . حيوه چيست ؟ بعضی آن را غير قابل تعريف دانستهاند ، و آن را به آثارش تعريف میكنند . مثلا در مورد نباتات میگويند حيوه آن چيزی است كه اگر در موجودی باشد آن موجود حساس و فعال است . " كونالموجود بحيث يدرك و يفعل " اگر درباب حقتعالی علم و اراده را ثابت كرديم ، پس به اين ترتيب او حيوه هم دارد . صدرالمتألهين همانطور كه در علم و قدرت نظر خاصی دارد ، درباره حيوه هم نظر خاصی دارد . او میگويد اساسا وجود مساوی حيوه است . او میگويد هر چيزی كه از شؤون وجود باشد اساسا قابل تعريف نيست . تعريف در مورد ماهيات است .وحدت صفات در حق تعالی
برای يك حكيم اصيلترين چيزها درباب باريتعالی بساطت و وحدت است . يعنی بايد فلسفهاش طوری باشد كه ذرهای به بساطت و وحدت او آسيب نرسد . شيخ میگويد همه اين صفات در نهايت امر يا به سلوب برمیگردند يا به اضافات . مقصود از سلوب ، سلوبالسلوب است . در واقع سلب و اضافه هيچ وقت كثرت