- : نفس انسان كه تام نيست و حالت قوه به فعل دارد ، از اين جهت‏
مادی نمی‏شو د ؟
استاد : همانجور است ديگر ، نفس انسان از آن جهت مادی است . نفس‏
انسان مادامی كه نفس است هميشه بين مادی و مجرد است . يعنی از آن جهت‏
كه بالقوه است مادی است ، و از آن جهت كه بالفعل است مجرد است . هر
موجود متحرك ديگر هميشه قوه و فعليتش با يكديگر توأم است . تجرد و
مادی بودن نفس انسان هم همين‏جور است . اين را ما در " اصول فلسفه "
گفته‏ايم كه ، ميان مجرد و مادی ديوار كشيده نشده است . آن ثنويت دكارتی‏
و كمابيش ارسطوئی است كه نفس را يك موجودی جدای از بدن تلقی می‏كند ،
و بدن را هم جدای از نفس . و آن وقت رابطه نفس و بدن مثل رابطه‏
كشتيبان و كشتی می‏شود كه دو تا موجود جدا از يكديگرند ، ولی يكی ديگری را
می‏راند . يعنی دو تا موجود مستقل‏الوجود هستند . يا مثل رابطه كبوتر می‏شود
با قفس ، اما در اينجا يك نوع وحدتی است از قبيل وحدت قوه و فعل كه‏
اينها اصلا جدائی ناپذيرند . يعنی همين‏جور دائما از قوه به فعليت می‏رسد ،
دائما و علی‏الاتصال در حركت است و مادی مجرد می‏شود ، بدون اين كه بشود
مرزی در اين بين معين كرد كه مثلا اينجايش مادی است و اينجايش مجرد .
اين سرتاپا نفس است و بدن است و متحد با بدن است ، جنبه تجردش و
جنبه ماديتش با همديگر متحدند ، همانطور كه هر قوه و فعلی با هم متحدند
. همانطور كه نوعی اتحاد ميان قوه و فعل هست ، نوعی اتحاد هم ميان اين‏
دو جنبه است . اين نظريه‏ای خيلی دقيق است .
- : مثل اتحاد ماده و صورت ؟
استاد : بله ، اتحادماده و صورت . اتحاد ماده و صورت درباب نفس كه‏
می‏رسد ، اتحاد مجرد و مادی می‏شود ، اين نكته خيلی ظريفی درباب اتحاد
مادی و مجرد است كه مربوط به فلسفه ملاصدرا است و در فلسفه بوعلی نيست‏
. مادی و مجرد در طبيعت هميشه با همديگر متحدند به‏طوری كه نمی‏شود مرزی‏
معين كرد .