ای برادر تو همه انديشه ای |
مابقی تو استخوان و ريشهای |
گر بود انديشهات گل ، گلشنی |
وربود خاری تو هيمه گلخنی ( 1 ) |
پاورقی : 1 - [ مثنوی معنوی ، دفتر دوم ، ص 14 ] .
حال اتحاد عاقل و معقول هم هست . آنها میگفتند ما دو معقول داريم :
معقول بالذات و معقول بالعرض . معقول بالعرض كه وجود عينی اشياء است
، هيچ وقت با ذهن ما متحد نيست . معقول بالذات عبارت از همان دنيای
ذهن خود ما و صورتهای ذهن است كه با آن معقولهای خارجی انطباق دارد و با
آن منطبق میشود . نفس انسان با صورتهای ذهنيه خودش نوعی وحدت و اتحاد
دارد . يعنی اين صور ذهنيه را شما امر عارضی برای ذهن تلقی نكنيد . يعنی
اين جور خيال نكنيد كه صور ذهنی برای ذهن نظير نقش است برای ديوار ، يا
نظير رنگ است برای جسم . نه ، بلكه ذهن در عمق خودش با اين صورتها
متحد میشود ، و از حالتی به حالت ديگر متحول میشود و به آن صورت
درمیآيد . يعنی اگر الان مثلا انسان دنيا را تعقل میكند ، وجودش عين وجود
خارجی آن اشيائی كه تعقل كرده نيست . ولی نفسش در عالم ذهن خودش متصور
به آن ماهيتهائی میشود كه آنها را تعقل كرده است . اين جا است كه
میگويند :
پاورقی : 1 - [ مثنوی معنوی ، دفتر دوم ، ص 14 ] . |