علم واجب تعالی به ذات خود
اول مسأله علم باری به ذات خود را طرح میكنند ، و در جمله " و انه عقل محض " آن را بيان میكنند . علم به ذات خود ، همان اصطلاح خودآگاهی است كه امروزه با اين تعبير گفته میشود ، اگر چه اين تعبير يك مفهوم خاص اجتماعی هم دارد . ولی از جنبه فلسفی ، خود آگاهی ، همان علم به ذات است . آيا واجبالوجود به ذات خود آگاه است ؟ آيا عالم به ذات خود است ؟ شيخ در اين جا يك قسمتهای خاصی را بحث كرده است ، و بعضی از مسائل ديگر را بحث نكرده است ، كه به آنچه در گذشته بحث كرده است ارجاع میدهد ، ظاهرا آن مطالب را در طبيعيات و در مباحث نفس مطرح كرده است . من خود مراجعه نكردم كه ببينم در كجا است ، ولی ظاهرا در مباحث نفس گفته است . پس با بيان " قد عرفت " ، شيخ اشاره میكند كه در گذشته گفته شده كه علت عدم معقوليت چيزی برای چيزی چيست . حالا من بعضی از قسمتهائی را كه در اين جا لازم است ، توضيح میدهم .خودآگاهی يعنی چه ؟
يكی از مسائل اين است كه معنی آگاهی ذات به ذات چيست ؟ آگاه بودن ذات به خود به چه معنا است ؟ اين بايد تحليل شود كه چگونه قابل تصوير است ؟ در علم ذات به غير خود مانعی ندارد كه شیء به سبب يك تصوير ، عالم به غير شود . مثلا فرض كنيد كه من به اين ديوار عالم هستم و به آن علم دارم ، به هر معنائی كه علم داشته باشم . يك تصويری از اين شیء در ذهن من ، در ناحيهای از نواحی وجود من ، وجود دارد كه اين تصوير به نحوی با آن ديوار كه در خارج است مطابقت دارد ، و مناط علم من به آن شیء خارجی اين تصويری است كه من از آن شیء در نزد خود دارم . و اگر در واقع اين را خوب بشكافيم ، میبينيم كه تصوير آن شیء در نزد من حضور دارد ، و خود آن شیء در نزد من حاضر نيست . وجود عينی آن