شرح و توضيح متن

فبقی لك النظر فی حال وجودها معقوله أنها تكون موجوده فی ذات الاول‏
كاللوازم التی تلحقه ، اويكون لها وجود مفارق لذاته وذوات غيره كصور
مفارقة علی ترتيب موضوعه ( 1 ) فی صقع الربوبية ، أو من حيث ( 2 ) هی‏
موجوده فی عقل أو نفس اذا عقل الاول هذه‏الصور ، ارتسمت فی‏اينهما كان ،
فيكون ذلك العقل أو النفس كالموضوعة لتلك‏الصور المعقوله ، وتكون‏
معقولة له علی أنها فيه ، و معقولة للاول ( 3 ) علی أنها عنه ، و يعقل‏
الاول من ذاته أنه مبدأ لها ، فيكون من جملة تلك المعقولات ما المعقول‏
منه أن الاول مبدأ له بلاواسطة ، بل يفيض وجوده عنه أولا ، وما المعقول منه‏
أنه مبدأ له بتوسط فهو يفيض عنه ثانيا ، و كذلك يكون الحال فی‏وجود تلك‏
المعقولات ، وان كان ارتسامها فی شی‏ء واحد ، لكن بعضها قبل و بعضها بعد ،
علی‏الترتيب السببی والمسببی .
حالا برای تو تفكر در اين باقی می‏ماند كه وجود معقول اين صور چه نحوه‏
وجودی است . آيا نسبت . آن صور به ذات اول نسبت عوارض است با
معروض و نسبت لوازم است با ملزوم ؟ [ اين شق اول بود ] . اما شق دوم :
يا اين كه آنها وجودی دارند جدا از ذات حق و جدا از آن معلومات كه‏
ذوات غير حقند . يك وجودهای مستقلی دارند جدا ، هم جدا از معلومات و
هم جدا از عالم كه ذات حق است ، مانند ساير صور مفارقه‏ای كه دارای يك‏
نظم و ترتيب خاصی هستند ، مانند

پاورقی :
1 - " ترتيب " مذكر است و " موضوعة " مؤنث . به همين جهت‏
همانطور كه در حاشيه آمده ، " موضوعه " صفت صور است نه صفت ترتيب .
2 - قبلا كه اين قسمت را تدريس می‏كردم در حاشيه نوشته بودم كلمه " من‏
حيث " زائد است . حالا هم هر چه فكر كردم ديدم اين كلمه نمی‏تواند اينجا
معنی داشته باشد . يعنی بايد بگوئيم : " اوهی موجوده " در نسخه‏های ديگر
هم ظاهرا " من حيث " دارد ، ولی درست نيست .
3 - در نسخه " من الاول " است كه غلط است و معنی نمی‏دهد .