المعنی هوالجوهرالذی جنستموه له . فنقول : ليس هذا معنیالجوهر الذی
جنساه ، بل معنی ذلك أنه الشیء ذوالماهية المتقرره الذی وجوده ليس فی
موضوع كجسم او نفس .
ممكن است اشكال شود كه معنای جوهر بر واجبالوجود صادق است ، اگر چه
شما لفظ آن را نخواهيد اطلاق كنيد . برای اينكه جوهرالموجود لافی الموضوع
است و واجبالوجود هم در موضوع نيست . آن جوهری كه شما آن را
جنسالاجناس قرار دادهايد همين است كه در موضوع نيست .
میگوئيم كه اين معنای جوهر نيست كه ما آن را جنس قرار دادهايم ، بلكه
معنای آن شیء دارای ماهيتی است كه ان وجد فیالخارج وجد لا فی الموضوع .
|