عرض می‏كنيم كه همينجور هم بايد باشد و غير از اين نمی‏تواند باشد .
آنگاه شيخ می‏گويد كه اگر ما معلولی داشته باشيم كه دارای علتی باشد و
آن علت هم خود معلول علت ديگری باشد ، هر يك از اينها خاصيت مخصوص‏
به خود را دارند . خاصيت معلول اخير اينست كه " هو طرف بمعنی أنه‏
ليس علة للشی‏ء " و خاصيت وسط اينست كه " أنه علة لطرف و معلول‏
لطرف " ، يعنی برای وسط دو حيثيت قائل است : علت و معلول . در مورد
خاصيت طرف ديگر نمی‏گويد كه هو علةللوسط ، بلكه می‏گويد هو علة اولی‏
مطلقة ، أنه علة للكل غيره . خاصيت او اينست كه او علت اولی و علت‏
همه آنها است . خاصيت اين طرف اينست كه علت اولی برای همه است و
خاصيت معلول هم اينست كه معلول همه می‏باشد . بنابراين اصل بيان شيخ بر
اين مبنا است كه اگر چه ما در ابتدا می‏گوئيم اين معلول وسط است و وسط
معلول طرف ديگر و علت ديگر ، در واقع معنايش اينست كه اين معلول همه‏
است . اگر آن علت مطلقه است اين هم معلول مطلق است . در واقع همه آن‏
علتها حكم يك علت واحد را برای آن معلول دارد . و اين علت هم نه فقط
علت بعد از خودش است بله علت همه است .

نكته سوم : همه واسطه‏ها در حكم يك واسطه‏اند

نكته سوم اينست كه می‏گويد واسطه چه يكی باشد و چه بيش از يكی ، فرق‏
نمی‏كند ، تمام اينها در حكم واسطه واحدند . نه اينكه يك وسط است دو
طرفش هم يك علت و يك معلول . بلكه اگر قبل از معلول يكی باشد كه هم‏
علت است و هم معلول و قبل از آن هم ديگری باشدكه هم علت است و هم‏
معلول و به همين ترتيب هر چه بالابرود همه اينها در خاصيت واسطه بودن‏
شريكند . نه به اين معنا كه هر كدام خودش واسطه‏ای است برای دو طرفش ،
بلكه به اين معنا كه همه اينها در حكم واسطه واحد هستند . يعنی وقتی به‏
آخرين گفتيم معلول ، يعنی معلول للجميع ، و وقتی به اولين گفتيم علت‏
يعنی علة للجميع . حال چه واسطه دو تا باشد و چه سه تا