مجردات كتاب وجودند

در مجردات ، وجود آنها عين علم آنها برای خداوند است . و نيز علم به‏
هر موجود مجرد علم به مادون است ، شهود او عين شهود اشياء مادون است .
چون هر مادونی در مافوق خود وجود دارد . لذا موجودات علوی و مجرد كتاب‏
هم هستند ، يعنی در عين اينكه ذاتشان برای خودشان علم و معلوم است ، در
عين حال علم و شهود به همه اشياء مادون هستند .
در نظام عينی بايد گفت : عقل فوجد . حق‏تعالی به اعتبار علمش به صادر
اول علت از برای وجود او است . در مورد صادر دوم هم چنين است .
اما در نظام علمی ، علم به صادر اول چگونه است ؟ آيا آن هم عقل فوجد ؟
يا اين كه وجوده نفس عقله ، و اين سخن خيلی خوبی است .
متأخرين همين سخن شيخ را گرفته و بر عليه او بكار برده‏اند . گفته‏اند تو
نظامی را قبول كرده‏ای كه وجودش عين معقوليتش می‏باشد . پس چرا مثل اين‏
را در نظام عينی پياده نمی‏كنی ؟
لذا گفته‏اند . كأنه شيخ علم باری را خوب حل نكرده است .

طرح يك اشكال

حق‏تعالی از آن جهت كه عالم به ذات است واجب است . اما از آن جهت‏
كه عالم به ماسوا است چگونه است ؟ فرض اين است كه علمش به ماسوا
معلول خودش است . پس اين صفت او ممكن‏الوجود است . پس اين اشكال‏
پيدا می‏شود كه حق‏تعالی ا ز جهت علمش به غير خودش ممكن‏الوجود است ،
چون علمش به غير معلول است و ممكن‏الوجود است .
شيخ می‏گويد : اين امر اشكالی ندارد ، مثل خالقيت و مخلوقيت . ذات از
آن جهت كه خالق مخلوقی است ممكن است ، چون مخلوقش كه واجب نيست .
اما امثال ملاصدرا شديدا به اين نظر حمله كرده و گفته‏اند كه واجب‏الوجود
،