وكذلك ان ترتب فی كثره غيرمتناهية ولم يحصل الطرف كان جميع الطرف
غيرالمتناهی مشتركافی خاصية الواسطة لانك أی جملة أخذت كانت علة لوجود
المعلول الاخير، و كانت معلولة اذ كل واحد منها معلول ، و الجملة متعلقة
الوجودبها. ومتعلق الوجود بالمعلول معلول ، الا أن تلك الجملة شرط فیوجود
المعلول الاخير، و علة له، و كلما زدت فی الحصر كان الحكم الی غيرالنهاية
باقيا فليس يجوز اذن أن تكون جملة علل موجوده وليس فيها عله غير معلولة
و علة اولی فان جميع غير المتناهی يكون واسطه بلاطرف و هذا محال .
و نيز اگر در كثرت غير متناهی باشد همه اين واسطههای غيرمتناهی در حكم
يك واسطه است كه طرف ندارد . شيخ در اينجا مطلب را بيشتر توضيح داده
و میگويد برای اينكه هر يك از اين مجموع واسطهها كه يكی يا پنج تا يا
هزار تا يا غيرمتناهی باشند همه حكم يك علت را برای معلول دارند ، و در
عين حال همه اينها معلول هم هستند ، زيرا هيچكدامشان فقط طرف نيستند ، و
چون همه اينها معلولند اقتضا دارند كه معلول برای يك شیء باشند كه آن
شیء معلول نباشد . زيرا اگر آن شیء هم معلول باشد جزء همان واسطه میشود و
باز با آنها حكم يك واسطه پيدا میكند . وقتی كه هر يك معلول باشند قطعا
مجموع هم معلول است . مجموع كه خود چيزی نيست و امری اعتباری است ،
علاوه بر اين مجموع امری است كه وجودش به وجود اجزائش تعلق دارد ، اگر
اجزا معلول باشند مجموع هم معلول است . اگر ما سلسلهای داشته باشيم كه
هر واحد آن معلول است مجموع سلسله هم مسلما معلول است ، جز اينكه همان
مجموع علت معلول اخير است ، حالا هر چه هم عدد جمله را بالا ببريم ، دو
تا ، سه تا ، هزارتا ، هر چه كه بالا قرار بدهيم باز هم اين حكم باقی است
، يعنی مجموع اينها وسطند و اقتضای طرف میكنند ، همه حكم يك واسطه واحد
را دارند و بدون طرف بودن آنها محال است .
|