و چه ده هزارتا ، آنكه در پائين قرار گرفته معلول للجميع و آنكه در مافوق‏
قرار گرفته علة للجميع ، و آنهائی هم كه در وسط قرار گرفته‏اند حكم يك‏
واحد را دارند كه معلول لما فوق و علة لمادون .

مناط علةالعلة علة و معلول المعلول معلول

در اينجا نكته‏ای هست كه آن نكته احتياج به توضيح دارد . چرا علة العلة
علة و معلول المعلول معلول ؟ اين نياز به بيان دارد . البته بيان آن در
كلمات شيخ نيست و اين با فلسفه ملاصدرا خوب جور درمی‏آيد ، يعنی فلسفه‏
ملاصدرا اين بيان را تكميل می‏كند . بيان آن چنين است : اگر ما علتی را
فرض كنيم كه اين علت معلولی را ايجاد می‏كند ، معلول به تمام هستی و به‏
تمام هويت خودش منتسب به علت است . چنين نيست كه معلول چيزی باشد و
نسبتش با علت چيز ديگر . اين وجودش عين نسبت‏به علت است ، به تمام‏
وجودش منتسب به علت است . تصور غلط درباب علت ايجادی اينست كه فكر
كنيم وقتی علت معلولی را ايجاد كرد ، معلول وجودی دارد و نسبتی هم با
علت دارد . نه ، خودش و انتسابش به علت يك چيز است .
حال اگر چيزی كه وجودش عين انتساب به علت است معلولی داشته باشد كه‏
وجودش قائم به اين باشد ، يعنی منتسب به اين باشد ، يعنی منتسب به‏
چيزی باشد كه آن چيز عين انتساب به مافوق است ، در نتيجه اين عين‏
انتساب به چيزی است كه آن چيز هم عين انتساب به علت است ، انتساب‏
است به انتساب به علت ، اضافه است به اضافه به علت . آنوقت اين‏
معلول اول از خودش و در مرحله ذاتش استقلالی ندارد كه بتواند نسبتی به‏
جائی از او پيدا شود ، غير از جهت نسبتی كه با علت خود دارد . اين به‏
هر چيز كه نسبتی پيدا كند خود با تمام وجودش منتسب به علت است .
اينست كه انتساب معلول دوم به اين ، عين انتساب اين است به علت .
يعنی دو انتساب طولی . همينقدر كه معلول دوم بخواهد به معلول اول‏
انتساب داشته باشد