لازمه عالم جسمانی غيبت است
آنگاه چنين میگويند كه هر چه مادی باشد ، يعنی جسمانی باشد و در او قوه و حركت ، لازمه مادی بودن و طبيعی بودن و جسمانی بودن و قوه و حركت داشتن ، غيبت است . چرا ؟ برای اين كه عالم جسمانی يعنی عالم ابعاد ، در عالم ابعاد هيچ چيزی پيش هيچ چيزی حضور ندارد . حتی اگر ما دو جسم را به يكديگر هم متصل كنيم ، باز حضور واقعی پيش يكديگر ندارند . يعنی وجود اين جسم در مرتبهای از وجود است ، و آن جسم در مرتبه ديگر ، اين در جائی قرار گرفته و آن در جای ديگر . يعنی اگر دو جسم به همديگر وصل باشند باز هم به معنای حضور نيست . يك شیء هم كه خودش طول دارد ، عرض دارد ، و عمق دارد ، هر جزء آن از جزء ديگر پنهان است . شما به انسان نگاه نكنيد كه مثلا تمام اجزاء آن شیء با تمام ابعادش برای ما حاضر است . اين به علت يك صورت خاص ادراكی است كه درذهن ما هست ، و آن مناط حضور است و در آن بعد نيست . والا خود اين شیء فی حد ذاته ، اگر چه شیء واحدی باشد ، بعضی از آن از بعضی ديگر آن غايب است . اين بعض از آن بعض غايب ، و بعض سوم از هر دو غايب و پنهان است . خود آن بعض هم باز ابعاضی دارد كه هر بعض آن از بعض ديگر پنهان است . معنای اين كه بعضی از بعض ديگر پنهان است اين است كه هيچ بعضی برای بعض ديگر وجود ندارد . و اگر تا غيرمتناهی [ هم آن را تقسيم كنيم ، ] باز هم بعض آن از بعض ديگر پنهان است ، و آخرش هم به جائی نمیرسيم كه يك بعض خودش برای خودش وجود داشته باشد . و حضور معنايش اين است كه چيزی برای چيزی وجود داشته باشد . موجودی كه در آن بعد و حركت است ، حتی خودش هم برای خودش حضور ندارد . يعنی آن قدر وجود و عدم در اين موجودات مادی با يكديگر آميخته است كه هر جزئش را كه در نظر بگيريم عدم جزء ديگر است ، و باز آن جزء كه خودش ابعاض و اجزاء دارد هر جزئش عدم جزء ديگر است . يعنی آن قدر عدم در اين وجودهای مادی تخلل پيدا كرده كه اين شیء در عين اين كه