و الحق ماهيته انيته
|
اذ مقتضی العروض معلوليته
|
فسابق مع لاحق قد اتحد
|
أو لم تصل سلسله الكون لحد
|
( 1 )
بيان حاجی كمی روشنتر و سادهتر از بيان شيخ است . بيان شيخ آنقدر ساده
و روشن نيست . اين برهان با بيان حاجی چنين است :
مقدمه اول : اگر واجبالوجود دارای ذاتی باشد و وجودی ، و اگر ماهيتش
غير از وجودش باشد ، در اين صورت ذاتی دارد و وجودی كه آن وجود عين
وجوب است . يعنی ذاتی است و وجوب وجودی ، و ذاتش غير از وجوب وجود
است . [ اگر چنين باشد ] وجودش بايد عارض ماهيتش شده باشد ، برای
اينكه ذاتش فی حد ذاته و در مرتبه ذات موجود نيست ، ذات چيزی است و
وجود چيز ديگر . پس چه كسی اين وجود را به اين ذات داده است ؟ وقتی كه
وجود عارض ماهيت شد ، لازمه عارض بودن ، معلل بودن است ، علت میخواهد
. همينقدر كه ذات غير از وجود شد ، وجود عرضی ذات و عارض ذاتمیشود .
و چون عارض ذات است معلل است ، زيرا هر عرضی معلل است . هر چيزی كه
چيزی را ندارد و بعد دارا میشود ناچار يك عليتی در كار است ، والا گزاف
میشود كه محال است . اين يك مقدمه .
مقدمه دوم : آن عليت با خود ذات است يا امری است خارج از ذات .
اين
پاورقی :
1- [ شرح منظومه مرحوم حاجی سبزواری ، المقصد الاول ، الفريده الاولی ] .