میشود ، اين روح رو به كمال میرود تا اينكه فرض كنيد به صورت مردی در
حدود شصت سال مثل خود بوعلی میشود . از ديدگاه بوعلی جوهر اين كودك از
وقتی كه در رحم بوده تا آن وقتی كه بوعلی سينا شده هيچ فرقی نكرده است ،
جوهرش همان حيوان ناطق است ، هر كمالی كه پيدا كرده ، چه كمالات انسانی
و چه كمالات جسمانی ، همه در اعراض است . مثلا ابعاد جسمش بيشتر شده .
بعد كه جوهر جسم نيست ، كميت آن است . يا اينكه كيفياتش تغيير كرده ،
سلامتش تغيير كرده ، وزنش فرق كرده ، لطافت بدنش فرق كرده ، تمام
اينها اعراضی است كه تغيير كرده است . نفسانيات نيز چنين است . مثلا
نفس طفل وقتی كه در رحم است جاهل است ، بعد كه به دنيا میآيد تدريجا
معلومات كسب میكند ، میبيند ، میشنود ، كم كم دارای فكر و عقل میشود ،
مدرسه میرود ، مكتب میرود ، علوم مختلف میخواند و در رشتههای مختلف
عالم میشود . علم چيست ؟ علم يك سلسله اعراض نفسانی برای نفس انسان
است ، يك كمال عرضی است . يا اينكه انسان كمالات اخلاقی پيدا میكند .
اين كمالات نيز يك سلسله اعراض است . يا مثلا كمال ايمانی پيدا میكند ،
شيخ میگويد كمال ايمانی هم يك سلسله اعراض است . پس اگر جوهر شیء
باقی و دست نخورده باقی ماند ولی كمال پيدا كرد ، آن كمال حتما در
اعراض است . اما اگر در جوهر شیء تغييری پيدا شد ، اولا به صورت كون و
فساد است و مادهای يك صورت جوهری را رها میكند و صورت جوهری ديگری را
میپذيرد ، و ثانيا هرگز آن شیء به طبيعت خودش به سوی آن نمیرود ، در
كون و فساد چنين نيست كه خود ماده كوشش كند ، صورتی را رها كرده و
صورت ديگر را بپذيرد . شيخ میگويد كه ماده حالت قابلی دارد و هر صورتی
را میپذيرد ، و چون اين صورت رفت صورت وارد شده ديگری را قبول میكند .
برای ماده تفاوتی بين اين صورتها نيست . و لهذا بوعلی اين حرف را كه در
كلمات بعضی آمده است كه ماده به صورت شوق و اشتياق دارد رد میكند . در
جائی میگويد اين نظر اصلا از صوفيه است و از اشعار و تخيلات آنها است .
اما چون
|