میكردند كه هر مخلوقی را كه شما در نظر بگيريد جفت آفريده شده است ،
يعنی حقيقتش جفت است ، حقيقتش از ماهيت و وجود است . به هر حال ما
با آيه در اينجا كار نداريم ، ولی اينكه هر ممكنی زوج تركيبی است در آن
بحث نيست . در ذات واجبالوجود اين مقدار هم فرض تركيب نمیشود تا چه
رسد به داشتن اجزای خارجی و عينی . [ و اين اجزای عينی هم ] چه اجزای
عقلی و فلسفی باشد مثل ماده و صورت كه شيئی مادهای داشته باشد و بعد
فعليت پيدا كند ، و چه اجزای اندامی و عضوی ، كه مثلا شيئی سمع و بصر و
عقل و . . . داشته باشد . ما كه هم سميع و هم بصير هستيم ، از آن حيث كه
سميع هستيم بصير نيستيم و از آن حيث كه بصير هستيم سميع نيستيم و از آن
حيث كه عاقليم سميع و بصير نيستيم . يعنی همه اينها در ما كثرت دارند .
سمع جزئی از وجود ما است و بصر جزء ديگر و عقل و علم جزء ديگر از وجود
ما است . به جسم هم كه نگاه كنيم همهاش كثرت اندر كثرت میباشد .
در ذات واجبالوجود هيچ نوعی كثرتی فرض نمیشود . كثرت است كه
محدوديت میآورد . هر مقدار كه شیء بسيط تر باشد لامحدودتر هم هست . اين
از مسلمات و از مبادی است كه به هيچ وجه نمیشود به آن دست زد و خلافش
را تصور كرد .
پاورقی :
> است ] . در حاليكه اگر زوج فقط به معنای جفت باشد زوجين بايد چهار
فرد باشد ، چون زوجين جفت و جفت میشود كه هر كدام دو فرد دارند و
مجموعا چهارتا میشود . ولی زن و شوهر دو فرد بيشتر نيستند . زوج و زوجه
را ما حالا به هر فرد از آنها اطلاق میكنيم . بنابراين زوجين در آن آيه هم
به معنای دو جفت نيست كه چهار تا بشود . جفت به معنی " تا " است .
میگوئيم فلان شیء جفت فلان شیء است يعنی " تا " ی او است .