پاورقی : 1 - سؤال : اين مطالب در كجا بحث شده است ؟ استاد : درباب مطلق و مقيد .
جبر او بدون اين كه از اين قيود آزاد باشد ، هميشه دنيا را در ورای يك
عده دوربينها و عينكها و يك عده نزديك بين ها . و ابزارهای تودرتوئی
نظير اينها ، ببيند . مثلا دنيای ستارگان را از پشت اين دستگاه ببيند .
در اين صورت او الان نمیتواند بفهمد كه آيا آنچه اكنون میبيند حقيقت و
واقعيت دارد ، يا خصوصيت اين دستگاه چنين چيزی را در ذهن او [ منعكس
كرده است ] .
وقتی كه انسان در شب سوار اتومبيل میشود ، و از شيشه به اين طرف و آن
طرف و جلو و عقب نگاه میكند ، بر اثر انعكاس تصوير در شيشهها يك
مرتبه میبينيد كه در فضا جادهای است و اتومبيلها پشت سر هم از جاده
عبور میكنند ، و انسان اينها را میبيند .
انسان بايد اول اين دستگاهی را كه با آن كار میكند و واقعيات را
میبيند ، بشناسد ، دستگاهی كه انسان نمیتواند از اين دستگاه مجزا باشد .
مثلا بايد ببيند كه در اين دستگاه اول يك عدسی وجود دارد كه اشياء را
بزرگ میكند و بعد از آن آينهای كه كوچك میكند ، بعد از آن چيزی كه رنگ
اشياء را سبز میكند و چيزهای ديگر . اگر اينها را خوب بشناسيم ، با
محاسبه اينها و با در نظر گرفته همه اين محاسبات میتوانيم واقعيات را
تشخيص بدهيم . ولی خيلی ساده لوحی است كه ما بگوئيم كه از ورای اين
دستگاه [ جهان را میبينيم ] و همان را كه در خارج وجود دارد [ ادراك
میكنيم ] . نمیشود گفت من كه دارم میبينم و حس میكنم ، پس همانجور
است كه میبينم و حس میكنم . اين اشتباه است . ( 1 )
اين است كه شناخت ذهن و مسائل آن از اركان فلسفه است ، گواينكه
شناخت ذهن از آن جهت كه شناخت ذهن است از مبادی فلسفه شناخته میشود ،
و امروزيها اغلب اين را جزء منطق دانستهاند ، نه فلسفه ، ولی به هر حال
يك امر خيلی
پاورقی : 1 - سؤال : اين مطالب در كجا بحث شده است ؟ استاد : درباب مطلق و مقيد . |