ملاك تكثر

شيخ می‏گويد كه ملاك تكثر غيريت است . تا غيريت نباشد . كثرت نيست‏
. اين غيريت يا به سبب معنی و ماهيت و ذات است ، يا به سبب حامل‏
معنی . اگر دو ماهيت مختلف داشته باشيم ، قهرا با يكديگر متحد نمی‏شوند
. كسی نمی‏تواند بگويد اين كتاب و آن شيشه يك چيز هستند ، يا انسان و
گوسفند يكی می‏باشند .
سبب ديگر غيريت حامل معنی است . مقصود از حامل معنی در اينجا يكی‏
صورت است . مثلا قدما معتقد بودند كه آب و هوا دو عنصر می‏باشند كه گاهی‏
به هم تبديل می‏شوند . مثلا اين شی‏ء الان آب است ولی بعد تحت تأثير علل‏
خارجی صورت مائية را از دست داده و صورت هوائية را پيدا می‏كند . اين‏
دومی همان شی‏ء اولی است و در عين حال غير از آن است . به اعتبار ماده‏
همان است ، و به اعتبار صورت غير آن می‏باشد . ملاك اين مورد از كثرت‏
را ملاك محمول می‏گويند .
[ معنی ديگر حامل معنی در اينجا موضوع و محل می‏باشد ] . ملاك ديگر
كثرت محل و موضوع است . اگر كسی بگويد سفيدی اين كاغذ عين سفيدی آن‏
كاغذ ديگر است ، می‏گو ئيم محال است . می‏گوئيم محلهای اين دو سفيدی با
يكديگر فرق دارند . تعدد محل ملاك تعدد حال است .
ملاك ديگر كثرت وضع و مكان می‏باشد ، وضع و مكان كه متغاير شد تشخص هم‏
مغايرت پيدا می‏كند .
ملاك ديگر وقت و زمان است . مثلا لازمه حركت نوعی غيريت است . و لذا
حركت مستلزم كثرت است ، در عين اينكه حركت نوعی وحدت دارد و يك‏
بودن است ، يك نوع خاص از بودن ، نه اينكه بودنها باشد .
اين بحث پيش می‏آيد كه در وقت و زمان و وضع و مكان كدام يك اصيل‏
هستند ؟ يك شی‏ء می‏تواند در دو زمان دو وضع داشته باشد . و وقتی می‏گوئيم‏
يك شی‏ء دو وضع نمی‏تواند داشته باشد منظور در يك زمان است .