نقشه می‏كشد كه اول به كجا بروم و از آنجا به كجا تا به منزل آن شخص برسم‏
. يعنی همه آن كارهائی كه بعد می‏خواهد انجام دهد . فكرش را می‏كند و
براساس آنچه فكر كرده است عمل می‏كند . اين را علم فعلی می‏گويند .

علم واجب تعالی به اشياء علم فعلی است

علم واجب‏الوجود به اشياء قطعا نمی‏تواند علم انفعالی باشد . اگر چنين‏
باشد ، معنايش اين است كه اول اشياء وجود داشته باشند و چون اشياء وجود
دارند ، همانطور كه ما اشياء را احساس می‏كنيم ، واجب‏الوجود هم آنها را
به نحوی احساس كند و درك كند . اين به دلائلی برای واجب‏الوجود محال‏
است و نمی‏شود كه به اشياء علم انفعالی داشته باشد و علمش متأخر از
معلوم باشد .
علم واجب‏الوجود به اشياء قهرا علم فعلی خواهد بود . اين علم فعلی را
ما در اينجا در مقابل انفعالی بكار می‏بريم . يعنی علمی كه اول آن علم‏
وجود دارد و سپس به واسطه وجود علم ، معلوم وجود پيدا می‏كند . بعد بايد
وارد بشويم كه چرا علم واجب‏الوجود به اشياء علم فعلی است . ما قبلا علم‏
واجب‏الوجود به ذاتش را بيان كرديم و تصوير كرديم كه آن علم چگونه است‏
. اكنون چگونگی علم واجب‏الوجود به اشياء را بيان می‏كنيم و می‏گوئيم كه‏
چگونه واجب‏الوجود قبل از اشياء علم به اشياء دارد .

برهان انی بر علم واجب‏الوجود به ما سوی

اينجا ما بايد قبلا توضيحی بدهيم و بعد حرف شيخ را ذكر كنيم . درباب‏
علم واجب‏الوجود به اشياء [ قرآن می‏فرمايد : ]
" « الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير " ( 1 ) " و ما تكون فی شأن‏
و ما تتلوا منه »

پاورقی :
1 - سوره ملك / . 14