را درج می‏كرد . پس عمال او هرجا زنی را با وصف نامه مناسب می‏ديدند ،
به خدمت می‏بردند " .
از اينگونه جريانها در تاريخ قديم بسيار می‏توان يافت . در جديد اين‏
جريانها به شكل حرمسرا نيست ، به شكل ديگر است ، با اين تفاوت كه در
جديد لزومی ندارد كسی به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات‏
داشته باشد . در جديد به بركت تجدد فرنگی ، برای مردی كه يك صد هزارم‏
پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس‏
زن بهره‏كشی كند .
2 - هيچ فكر كرده‏ايد كه حس " تغزل " در بشر چه حسی است ؟ قسمتی از
ادبيات جهان عشق و غزل است . در اين بخش از ادبيات ، مرد ، محبوب و
معشوق خود را ستايش می‏كند ، به پيشگاه او نياز می‏برد ، او را بزرگ و
خود را كوچك جلوه می‏دهد ، خود را نياز می‏برد ، او را بزرگ و خود را
كوچك جلوه می‏دهد ، خود را نيازمند كوچكترين عنايت او می‏داند ، مدعی‏
می‏شود كه محبوب و معشوق " صد ملك جان به نيم نظر می‏تواند بخرد ، پس‏
چرا در اين معامله تقصير می‏كند " از فراق او دردمندانه می‏نالد .
اين چيست ؟ چرا بشر در مورد ساير نيازهای خود چنين نمی‏كند ؟ آيا
تاكنون ديده‏ايد كه يك آدم پول پرست برای پول ، و يك آدم جاه‏پرست برای‏
جاه و مقام غزلسرائی كرده است ؟ ! آيا تاكنون كسی برای نان غزلسرائی‏
كرده است ؟ چرا هر كسی از شعر و غزل ديگری خوشش می‏آيد ؟ چرا همه از
ديوان حافظ اينقدر لذت می‏برند ؟ آيا جز اين است كه همه كس آنرا با
زبان يك غريزه عميق كه سراپای وجودش را گرفته است منطبق می‏بيند ؟ چه‏
قدر