اينكه راسل می‏گويد : " اگر پخش عكسهای منافی عفت مجاز بشود پس از
مدتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد " ، درباره يك عكس‏
بالخصوص و يك نوع بی عفتی بالخصوص صادق است ، ولی در مورد مطلق بی‏
عفتی‏ها صادق نيست يعنی از يك نوع خاص بی عفتی خستگی پيدا می‏شود ولی نه‏
بدين معنی كه تمايل به عفاف جانشين آن شود بلكه بدين معنی كه آتش و
عطش روحی زبانه می‏كشد و نوعی ديگر را تقاضا می‏كند . و اين تقاضاها هرگز
تمام شدنی نيست .
خود راسل در كتاب زناشوئی و اخلاق اعتراف می‏كند كه عطش روحی در مسائل‏
جنسی غير از حرارت جسمی است . آنچه با ارضاء تسكين می‏يابد حرارت جسمی‏
است نه عطش روحی .
بدين نكته بايد توجه كرد كه آزادی در مسائل جنسی سبب شعله‏ور شدن‏
شهوات به صورت حرص و آز می‏گردد ، از نوع حرص و آزهائی كه در صاحبان‏
حرمسراهای رومی و ايرانی و عرب سراغ داريم . ولی ممنوعيت و حريم ،
نيروی عشق و تغزل و تخيل را به صورت يك احساس عالی و رقيق و لطيف و
انسانی تحريك می‏كند و رشد می‏دهد و تنها در اين هنگام است كه مبدأ و
منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفه‏ها می‏گردد .
ميان آنچه عشق ناميده می‏شود و به قول ابن سينا " عشق عفيف " ، و
آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملك در می‏آيد - با اينكه هر دو
روحی و پايان ناپذير است - تفاوت بسيار است . عشق ، عميق و متمركز
كننده نيروها و يگانه پرست است و