فرصتی پيش آمد ، ضمن اينكه آب وضو روی دستش میريختم گفتم يا
اميرالمؤمنين ! آن دو زن كه خداوند در قرآن به آنها اشاره میكند و
میفرمايد : " « ان تتوبا الی الله فقد صغت قلوبكما »" كدامند ؟ گفت
: عجب است از تو كه چنين پرسشی میكنی . آنها عايشه و حفصه میباشند .
آنگاه خود عمر داستان را اينچنين تفصيل داد :
من و يكی از انصار در قسمت بالای شهر مدينه كه با مسجد و مركز مدينه
فاصله داشت منزل داشتيم . من و او با هم قرار گذاشته بوديم به نوبت ،
يك روز در ميان ، هر كدام از ما به مسجد و مركز مدينه برويم و اگر چيز
تازهای رخ داده بود به اطلاع ديگری برسانيم .
ما مردم قريش تا در مكه بوديم بر زنان خويش مسلط بوديم ، ( 1 ) اما
مردم مدينه برعكس بودند ، زنان آنان بر ايشان تسلط داشتند . تدريجا اخلاق
زنان مدينه در زنان ما اثر كرد . يك روز من به همسرم خشم گرفتم . او
برخلاف انتظار ، جواب مرا پس داد .
گفتم : جواب مرا پس میدهی ؟ ! گفت : خبر نداری كه زنان پيغمبر
رويشان با او باز است و با او يك و دو میكنند و گاه يكی از آنان يك
روز تمام با پيغمبر قهر میكند .
از شنيدن اين سخن سخت ناراحت شدم گفتم به خدا قسم كسی كه با پيغمبر
چنين كند بدبخت شده است . فورا لباس پوشيدم و آمدم به شهر و بر
پاورقی :
> شده است . اين آيه مربوط به دو نفر از زنان رسول اكرم است كه رسول
خدا يك مطلب سری به آنان گفت ، و آنان مرتكب خطا شدند و فاش كردند .
1 - در روايت ديگری كه صحيح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 190 نقل میكند : عمر
میگويد : " و الله ان كنا فی الجاهلية ما نعد للنساء امرا حتی انزل الله
تعالی فيهن ما انزل و قسم لهن ما قسم . . . " يعنی به خدا ما در جاهليت
برای زنان شأنی قائل نبوديم ، تا خداوند ( در قرآن ) درباره آنان آياتی
نازل كرد و حقوق و بهرههائی برايشان قائل شد .