دليل حرمت آن ، سيره مسلمين است كه ريش را نتراشند . ( البته در اينجا
مناقشه شده كه از نتراشيدن ريش كه بين مسلمين متداول است می‏توان‏
استنتاج كرد كه ريش گذاشتن حرام نيست . ولی اينكه ريش گذاشتن واجب‏
باشد ، استنباط نمی‏شود ، زيرا ممكن است مستحب و يا مباح باشد ) . در
مسأله پوشش وجه و كفين نيز به سيره مسلمين تمسك شده است .
در جواب اين استدلال بايد يك نكته تاريخی و اجتماعی را مورد دقت قرار
دهيم . آن نكته اينست كه اگر چه پوشش در بين عرب مرسوم نبود و اسلام آن‏
را به وجود آورد ولی در ملل غير عرب به شديدترين شكل رواج داشت .
در ايران و در بين يهود و مللی كه از فكر يهود پيروی می‏كردند ، حجاب‏
به مراتب شديدتر از آنچه اسلام می‏خواست وجود داشت . در بين اين ملتها
وجه و كفين هم پوشيده می‏شد ، بلكه در بعضی از ملتها سخن از پوشيدن زينت‏
زن و چهره زن نبود سخن از پنهان كردن زن و به اصطلاح " قايم " كردن زن‏
بود و اين فكر به صورت عادت سفت و سختی در آمده بود . اسلام گرچه‏
پوشانيدن وجه و كفين را واجب نكرد ولی تحريم هم نكرد ، يعنی اسلام عليه‏
پوشانيدن چهره قيام نكرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و در نتيجه ملتهای‏
غير عرب كه مسلمان شدند از همان عادت و رسم ديرين خود تبعيت كردند .
اسلام با رسم پوشيدن چهره جز در مورد احرام مخالفت نداشت بلكه همانطور
كه قبلا تذكر داديم ، استثناء وجه و كفين يك رخصت تسهيلی است . رجحان‏
اخلاقی تستر تا حد امكان ، مورد توجه اسلام است . عليهذا فرضا سيره‏ای وجود