از اينجا معلوم می‏شود كه عارفان و نكته سنجان ما كه می‏گويند :
مراد هر كه برآری مطيع نفس تو گشت خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت‏
مراد
با روشن بينی و روشن ضميری عارفانه خود به نكاتی برخورد كرده‏اند كه اين‏
آقايان روانشناس روانكاو كه در عصر علوم ، نامشان جهان را پر كرده متوجه‏
نشده‏اند .
اما اينكه می‏گويند : الانسان حريص علی ما منع منه مطلب صحيحی است ولی‏
نيازمند به توضيح است . انسان به چيزی حرص می‏ورزد كه هم از آن ممنوع‏
شود و هم به سوی آن تحريك شود ، به اصطلاح تمنای چيزی را در وجود شخصی‏
بيدار كنند و آنگاه او را ممنوع سازند . اما اگر امری اصلا عرضه نشود يا
كمتر عرضه شود ، حرص و ولع هم نسبت بدان كمتر خواهد بود .
فرويد كه طرفدار سرسخت آزادی غريزه جنسی بود ، خود متوجه شد كه خطا
رفته است ، لذا پيشنهاد كرد كه بايد آن را از راه خاص خودش به مسير
ديگری منحرف كرد و به مسائل علمی و هنری نظير نقاشی و غيره منعطف ساخت‏
و به اصطلاح طرفدار تصعيد شد . زيرا تجربه و آمار نشان داده بود كه با
برداشتن قيود اجتماعی ، بيماريها و عوارض روانی ناشی از غريزه جنسی‏
بيشتر شده است . من نمی‏دانم آقای فرويد كه طرفدار تصعيد است از چه راه‏
آنرا پيشنهاد می‏كند . آيا جز از طريق محدود كردن است ؟
در گذشته افراد بی‏خبر ، به دانشجويان بيخبرتر از خود می‏گفتند انحراف‏
جنسی ، يعنی هم جنس بازی ، فقط در ميان