نسبت به آنكه تو تنفر داری ، تحسين دارد و نسبت به آنكه تو تحسين داری
، تنفر دارد .
اينطور نيست . شما در اينجا از دريچه ديگری كه دريچه شخصی نيست ،
دريچه فرد نيست ، بلكه دريچه انسانيت است و باجهان انسانيت و دريای
انسانيت شما اتصال دارد ، [ به موضوع مینگريد ] . در اين نگرش ، ديگر
" من " و " تنفر " نيست بلكه حقيقت در ميان است . در آن پيوندی كه
در آنجا داری ، آن " من " كه نسبت به شهيدان كربلا تحسين میكند و نسبت
به دشمنان آنها تنفر دارد ، " من " شخصی نيست ، يك " من " كلی و
نوعی است . مكتب انسانيت كه برای بشريت اصالت قائل است بايد به اين
سئوال جواب بدهد : اينها چيست و از كجا پيدا میشود وهمچنين مسائل ديگری
از قبيل عشق صادقانهای كه بشر به سپاسگزاری دارد . انسان میخواهد از كسی
كه نيكی كرده سپاسگزاری كند . اين خودش مسئلهای است . وقتی كه اصالت
ارزشهای انسان پيدا شد ، آنوقت مسئله خود انسان به ميان میآيد . فقط
اشاره میكنم :
اين انسانی كه در او چنين اصالتهائی وجود دارد ، آيا واقعا تار و پودش
همان است كه ماترياليسم میگويد ، يك ماشين است ؟ يك آپولوست ؟ ماشين
هر اندازه بزرگ باشد فقط عظيم است . اگر ماشينی هزار برابر آپولو هم
ساخته بشود ، دربارهاشچه بايد بگوئيم ؟ بايد بگوئيم عظيم ، شگفت انگيز
، فوق العاده . اماآيا میتوانيم بگوئيم شريف ؟ نه . میتوانيم بگوئيم
مقدس ؟ نه . اگر يك ميليارد برابر آپولوی فعلی هم باشد و ميلياردها
رشته و قطعات منظم داشته باشد ، باز يك موجوديت عظيم ، شگفت انگيز ،
حيرت آور و فوق العاده است . هرگز
|