شروع می‏شود :
« هل اتی علی الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا 0 انا خلقنا
الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا 0 انا هديناه السبيل‏
اما شاكرا و اما كفورا ». بنابر اين انسان يك موجودمجبور در مقابل‏
دستگاه و خالق خلقت نيست . خالق خلقت از او چه خواسته است ؟ از او
آزادی خوساتهاست ، او را بصورت يك موجود آزاد آفريده است ، به صورت‏
يك موجود مسؤول ، بصورت موجودی كه رسالتی بعهده دارد . وحتی بزرگترين‏
تعبيرات كه ديگر شما تعبيری از اين بالاتر نمی‏توانيد پيدا بكنيد ، تعبيری‏
است كه قرآن درباره انسان كرده ، می‏فرمايد : خليفة الله جانشين خدا .
قطعا هيچ كتابی مثل قرآن انسان را تمجيد وتقديس نكرده است . می‏گويد :
در آغاز خلقت انسان ، به فرشتگان اعلام كرديم : « انی جاعل فی الارض‏
خليفة »( 1 ) می‏خواهم جانشين در زمين بيافرينم . فرشتگاه به اعتراض و
سؤال بر خاستند . خدا به ايشان گفت : من چيزی می‏دانم كه شمانمی‏دانيد .
« انی جاعل فی الارض خليفة »خدای روی زمين. ( وقتی می‏گوييم نيمه خدائی ،
معنايش همين است ) اين ، حكايت از چه می‏كند ؟ از استعدادهای فراوانی‏
كه در وجود اين موجود هست .
« و علم آدم الاسماء كلها »( 2 ) ببينيد اسلام كه خود از جنبه‏های فلسفی‏
يك مكتب انسانيت است ، برای انسان چه مقامی قائل است . به يك صورت‏
رمز آميز می‏گويد ، تمام " اسم " ها را دانستن . اسم يك چيز يعنی كليد
شناختن آن چيز . كليد شناختن همه چيز را ما به او

پاورقی :
1 و 2 - سوره بقره آيات 30 و . 31