شمردن ، استخفاف كردن ، بی اهميت تلقی كردن گناه ديگری است . پس از
وفات امام صادق ( ع ) ابو بصير آمد به ام حميده تسليتی عرض كند . ام‏
حميده گريست . ابوبصير هم كه كور بود گريست . بعد ام حميده به ابوبصير
گفت : ابوبصير ! نبودی و لحظه آخر امام را نديدی ، جريان عجيبی رخ داد .
امام در يك حالی فرو رفت كه تقريبا حال غشوه‏ای بود . بعد چشمهايش را
باز كرد و فرمود : تمام خويشان نزديك مرا بگوئيد بيايند بالای سر من حاضر
شوند . ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت كرديم . وقتی همه جمع شدند
، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طی می‏كرد يك مرتب چشمش‏
را باز كرد ، رو كرد به جمعيت و همين يك جمله را گفت : « ان شفاعتنا لا
تنال مستخفا بالصلوش » ( 1 ) هرگز شفاعت ما به مردمی كه نماز را سبك‏
بشمارند ، نخواهد رسيد . اين را گفت و جان بجان آفرين تسليم كرد .
امام نفرمود كه شفاعت ما به مردمی كه نماز نمی‏خوانند نمی‏رسد آن كه‏
تكليفش خيلی روشن است ، بلكه فرمود به كسانی كه نماز را سبك می‏شمارند
. يعنی چه نماز راسبك می‏شمارند ؟ يعنی وقتی و فرصت دارد ، می‏تواند نماز
خوبی با آرامش بخواند ولی نمی‏خواند . نماز ظهور و عصر را تا نزديك‏
غروب نمی‏خواند ، نزديك غروب كه شد می‏رود يك وضوی سريعی ميگيرد و بعد
با عجله يك نمازی می‏خواند و فورا مهرش را می‏گذارد آنطرف ، نمازی كه نه‏
مقدمه دارد و نه مؤخره ، نه آرامش دارد و نه حضور قلب . طوری عمل می‏كند
كه خوب ديگر

پاورقی :
1 - وسائل ، ج 3 ، ص 17 ، ح . 11