است . در زيست شناسی فقط جسم انسان مطرح است . در آنجا بحث می‏كنند كه‏
انسان در ميان رده های مختلف حيوانات در چه رده‏ای است ؟ مثلا پستاندار
است و . . . بالاخره يك نوع از انواع جانداران را انسان می‏نامند در
مقابل انواع ديگر جانداران نظير پرندگان ، خزندگان ، چارپايان ، حشرات و
غيره . بامقياس زيست شناسی همه افراد بشر كه بر روی زمين هستند ، با دو
پا راه می‏روند ، پهن ناخن هستند وحرف می‏زنند ، انسانند و با اين معيار
هيچ تفاوتی ميان انسانها در انسانيت زيست شناسی نيست . فی المثل با
مقياس زيست شناسی و يا با مقياس پزشكی و حتی با مقياس روانشناسی ،
موسی چمبه همان مقدار انسان است كه لومومبا . يعنی از جنبه زيست شناسی‏
، از نظر يك پزشك و حتی ازنظر يك روانشناس كه درباره جهازات بدنی يا
جهازات روانی انساتن گفتگو می‏كنند ، بين اين دونفر نمی‏توان فرقی گذاشت‏
، همچنانكه ميان امام حسين ( ع ) و يزيد نمی‏توان فرقی گذاشت . هر دو از
نظر زيست شناسی و پزشكی و حتی روانشناسی انسان هستند . ولی آيا انسانيت‏
انسان ، آنچه كه شرافت وكمال انسانی ناميده می‏شود به همين است ؟ در
علوم انسانی می‏بينيم سخن از انسان كامل و انسان ناقص است ، سخن از
انسان پائين افتاده و انسان مترقی و متعالی است . آن انسانی كه از نظر
علوم انسانی ، از نظر علوم اخلاقی ، از نظر علوم اجتماعی ممكن است كامل‏
باشد و ممكن است ناقص ، قابل ستايش و تقدير وتكريم باشد و يا بهيچ وجه‏
قابل ستايش وتعظيم نباشد بلكه شايسته تحقير باشد ، كدام انسان است ؟
معيار انسانيت چيست و در