می‏ماليد . می‏گويند : اينجا اينطور بوديد « و من يهاجر فی سبيل الله يجد
فی الارض مراغما كثيرا و سعة »هر كسی كه در راه خدا مهاجرت كند به‏
سرزمينی می‏رسد كه آنجا سرزمين مراغمه است ، يعنی در آنجا با دشمن درگير
می‏شود ، اگر يك دفعه دشمن بينی‏ات را بخاك ماليد ، يك دفعه هم تو بينی‏
دشمن را بخاك بمال . يعنی درگيری ، يعنی جهاد . « و من يهاجر فی سبيل‏
الله يجد فی الارض مراغما كثيرا و سعة و من يخرج من بيته مهاجرا الی الله‏
و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علی الله ».
در تعبير معنوی مطلب هم همينطور است . بعضی عادت كرده اند كه وقتی‏
راجع به مسائل اخلاقی به آنها تذكر داده می‏شود ، می‏گويند : نمی‏شود . دروغ‏
نگو ! نمی‏شود ، مگر می‏شود آدم دروغ نگويد ، بالاخره انسان مجبور ميشود
دروغ بگويد ! به زن نامحرم نگاه نكن ! مگرميشود آدم نگاه نكند . در
جلسه‏ای گفتم : اين شعر خيام نفی انسان است ، افتخار نيست ، ننگ‏
ادبيات ماست :
يارب تو جمال آن مه مهر انگيز
آراسته‏ای به سنبل عنبر بيز
پس حكم همی كنی كه در وی منگر
اين حكم چنين بود كه كج دار و مريز
جبر است ، نمی‏توانم ! جبر نيست ، تو انسانيت انسان را نفی كردی .
می‏گوئيم : آقا در نماز حضور ذهن داشته باش . می‏گويد : نمی‏شود ! اگر
نمی‏شد نمی‏گفتند داشته باش . مراقبه نداری ، اگر مراقبه كنی می‏توانی در
نماز حضور قلب داشته باشی . مراقبه كن خيال تو