با خودم فكر میكردم اصحاب امام حسين خيلی هنر نكردند ، دشمن خيلی شقاوت
بخرج داد . اما حسين است ، ريحانه پيغمبر است ، امام زمان است ، فرزند
علی است ، فرزند زهرا است . هر مسلمان عادی هم اگر امام حسين ( ع ) را
در آن وضع میديد او را ياری میكرد ، آنها كه ياری كردند خيلی قهرمانی
بخرج ندادند ، آنها كه ياری نكردند خيلی مردم بدی بودند . اين عالم
میگويند : مثل اينكه خدای متعال میخواست مرا از اين غفلت و جهالت و
اشتباه بيرون بياورد . شبی در عالم رؤيا ديدم صحنه كربلاست و من هم در
خدمت ابا عبدالله آمدهام اعلام آمادگی میكنم . خدمت حضرت رفتم ، سلام
كردم ، گفتم يابن رسول الله من برای ياری شما آمدهام ، من آمدهام جزء
اصحاب شما باشم . فرمود : به موقع به تو دستور میدهيم . وقت نماز شد .
( ما در كتب مقتل خوانده بوديم كه سعيد بن عبدالله حنفی وافراد ديگری
آمدند خود را سپر ابا عبدالله قرار دادند تا ايشان نماز بخواند ) فرمود :
ما میخواهيم نماز بخوانيم تو در اينجا بايست تا وقتی دشمن تير اندازی
میكند مانع از رسيدن تير دشمن شوی . گفتم چشم ، میايستم . من جلوی حضرت
ايستادم . حضرت مشغول نماز شدند . ديدم يك تير دارد به سرعت بطرف
حضرت میآيد ، تا نزديك من شد بی اختيار خود را خم كرد ، نا گاه ديدم
تير به بدن مقدس ابا عبدالله اصابت كرد . در عالم رؤيا گفتم استغفرالله
ربی و اتوب اليه عجب كار بدی شد ، ديگر نمیگذارم . دفعه دوم تيری آمد ،
تا نزديك من شد ، خم شدم باز به حضرت خورد ! دفعه سوم و چهارم هم به
همين صورت را خودم را خم كردم و تير بحضرت خورد . ناگهان نگاه كردم
ديدم حضرت تبسمی كرد و فرمود :
|