آنجا ، اينكه در آنجا چشم زن و بچه به يك زن ومردی كه شعائر اسلامی را
رعايت بكنند هرگز نمی‏افتد ، مسجدی وجود ندارد ، جلسه و عظی وجود ندارد ،
اسم خدائی شنيده نمی‏شود ، اسلامی شنيده نمی‏شود ، بر عكس به هر خانه كه‏
نگاه می‏كنی ، صبح يك انسان بيرون می‏آيد در حالی كه يك سگ هم دارد او
را بدرقه می‏كند ، توی اتومبيلش هم مثل يك سگی هست ، آوازی جز آواز
موسيقی ولهو و لعب در آنجا شنيده نمی‏شود ، به انسانی جز انسانهائی كه‏
هيچ علامتی از اسلام ندارند ، انسان برخورد نمی‏كند [ بر آنها تأثير
می‏گذارند ] . البته ممكن است در خود آن پدر و مادر چون در جوها و فضاهای‏
اسلامی بزرگ شده‏اند تأثيری نكند ، آنها اگر بيست سال هم آنجا بمانند
تغييری نمی‏كنند يا چندان تغييری نمی‏كنند ، ولی بچه‏ای كه از دو سالگی چشم‏
باز می‏كند چنين محيطی را می‏بيند بطور قطع و يقين ديگر بصورت يك بچه‏
مسلمان بيرون نخواهد آمد . اينجا تكليف چيست ؟
افرادی كه به چنين محلها می‏روند اولين وظيفه‏ای كه دارند اين است كه‏
اين محيط را تبديل كنند به محيط اسلامی . وقتی می‏رويد آنجا و می‏بينيد در
اطراف آنجا مسجدی وجود ندارد ، كوشش كنيد مسجد بوجود بياوريد . مسجد
تنها هم كاری نمی‏كند ، اينكه مسجدی ونماز جماعتی باشد و خبر ديگری نباد
كاری نمی‏كند . مسجد باشد ، جلسه باشد ، و عظ باشد ، موعظ باشد ، قرائت‏
قرآن باشد ، تبليغ اسلام باشد . اگر چنين كارهائی صورت بگيرد نه تنها
انسان تخلفی نكرده است بلكه سبب تبليغ و ترويج اسلام شده است . در قديم‏
الايام اين حرفها نبود ، شهرها كوچك بود . در شهرهای كوچك همه شهر يك‏