بر همه شرايط ديگر بايد محيط برای رشد او از نظر عدم موانع مساعد باشد ،
مانعی در كار نباشد كه جلوی رشدش را بگيرد ، مثلا يك درخت وقتی می‏خواهد
رشد بكند بايد جلويش فضای بازی باشد . اگر شما نهالی را در زمين بكاريد
در حالی كه بالای آن يك سقف بزرگی باشد ، ولو اين نهال ، نهال چنار باشد
امكان رشد برای آن نيست . هر موجود زنده‏ای كه می‏خواهد راه رشد و تكامل‏
را طی كند ، يكی از احتياجاتش آزادی است . پس آزادی يعنی چه ؟ يعنی‏
نبودن مانع . انسانهای آزاد ، انسانهائی هستند كه با موانعی كه در جلوی‏
رشد و تكاملشان هست ، مبارزه می‏كنند . انسانهائی هستند كه تن به وجود
مانع نمی‏دهند . اين هم تعريف مختصری از آزادی . اما اقسام آزادی :
انسان كه يك موجود خاصی است و زندگی او زندگی اجتماعی است . و علاوه‏
بر اين در زندگی فردی خود ، موجود تكامل يافته‏ای است ، و با گياه و
حيوان بسيار تفاوت دارد ، گذشته از آزاديهائی كه گياهان وحيوانات به‏
آنها نيازمندند يك سلسله نيازمنديهای ديگری هم دارد كه ما آنها را به دو
قسم منقسم می‏كنيم . يك نوع آزادی اجتماعی است . آزادی اجتماعی يعنی چه‏
؟ يعنی بشر بايد در اجتماع از ناحيه ساير افراد اجتماع آزادی داشته باشد
، ديگران مانعی در راه رشد و تكامل اونباشند ، او را محبوس نكنند ، به‏
حالت يك زندانی در نياورند كه جلوی فعاليتش گرفته شود ، ديگران او را
استثمار نكنند ، استخدام نكنند ، استعباد نكنند ، يعنی تمام قوای فكری‏
وجسمی او را در جهت منافع خودشان به كار نگيرند . اين را می‏گويند آزادی‏
اجتماعی . خود آزادی اجتماعی هم می‏تواند انواعی داشته باشد كه فعلا كاری‏
با آن نداريم .