بحث ديگری هم طرح كرده كه چرا پيش بينی‏های تاريخ جور در نمی‏آيد ؟ و
در واقع يكی از علل را ذكر كرده اين با همان اصلی كه ما گفتيم تطبيق‏
می‏كند می‏گويد اين امر بدان جهت است كه موضوع پيش بينی ، " انسان "
است می‏بينيد خود پيش بينی گاهی علت عدم وقوع حادثه است و گاهی علت‏
تسريع در وقوع آن اما اين كه پيش بينی علت عدم وقوع است يعنی اگر پيش‏
بينی اظهار نشود حادثه واقع می‏شود مثال : شخصی پای يك ديوار مشرف به‏
خرابی نشسته است شما پيش بينی می‏كنيد كه اين آدم يك ساعت ديگر می‏رود
زير آوار اگر اين پيش بينی را نكرده بوديد او می‏رفت زير آوار وقتی پيش‏
بينی به گوش او می‏رسد بلند می‏شود وقتی بلند شد پيش بينی واقع نمی‏شود ،
يعنی پيش بينی مانع وقوع خودش می‏شود گاهی بر عكس ، اظهار پيش بينی‏
وقوع آن را تسريع می‏كند مثال : يك نفر برای انتخابات مجلس كانديد
می‏شود مردم دو دسته می‏شوند : دسته موافق و دسته مخالف او در مجمع آنهايی‏
كه به او رأی نمی‏دهند می‏گويد من به هر حال وكيل می‏شوم به اين دلايل در
نتيجه مردم می‏گويند به هر حال وكيل می‏شود پس به او رأی بدهيم حال بسا كه‏
اگر اين سخن را نگفته بود رأی نمی‏آورد ولی وقتی پيش بينی می‏كند و آنها
را به اينكه او رأی می‏آورد معتقد می‏كند همين خودش سبب می‏شود كه رأی‏
بياورد .
اين همان مطلبی است كه گفتيم مقتضی يك چيز است ، شرط چيز ديگر و
مانع چيز ديگر ، يعنی گاهی خود پيش بينی به شكل يك مانع ظهور می‏كند و
گاهی يك پيش بينی به شكل يك شرط ظاهر می‏شود نفس پيش بينی به صورت‏
يك عامل است درباب مانع ايجاد كردن ، اين حقه بازهايی كه می‏گويند جادو
می‏كنند وقتی می‏خواهند طرف را بفريبند ، مثلا می‏گويند من به تو يك دعايی‏
می‏دهم ، اين دعا را بايد با اين شرط و اين شرط بخوانی و بعد در شب هفتم‏
بروی در يك قبرستان ، در فلان جا يك