برگشتند به ابزار بديهی است ابزار اختراع بشر است ) تدريجا تكامل پيدا
می‏كند بسيار خوب ، اولا چرا خود بشر تكامل پيدا نمی‏كند ؟ چرا بشر از عهد
حجر آمد به عهد مفرغ ، از عهد مفرغ آمد به عهد آهن ؟ به همان دليل كه‏
دانش بشر پيش می‏رود ، يعنی تجربيات بشر برای نسلهای بعد اندوخته می‏شود
، و نيز به دليل حس تكاملی كه در بشر هست ، يعنی انسان يك ابزار را كه‏
برای مقصد و هدفی می‏سازد ، باز فكر می‏كند و از نيروی ابتكار خود استفاده‏
می‏نمايد ماركسيستها هميشه به كار تكيه می‏كنند و به ابتكار كاری ندارند ،
می‏گويند انسان ابزار ساز است و ابزار انسان ساز اين تا حدی درست است‏
انسان ابزار ساز را می‏سازد ، ولی سر و كار داشتن انسان با ابزارها ، يعنی‏
عمل ، خودش برای انسان تجربه است ، تجربه ای است كه انسان با طبيعت و
با ساخته خودش دارد ، بدين معنی كه انسان با طبيعتی سر و كار دارد كه‏
ساخته خودش هم هست همين تجربه و همين كار ، انسان را می‏سازد به عبارت‏
ديگر تجربه ، فكر انسان را بالا می‏برد .
اين " مطلب " تا اينجا درست است ، ولی يك حساب ديگر هم هست :
چرا فقط انسان اينجور است كه اگر با ابزاری كار بكند ، بعد ابزارش را
پيش می‏برد ؟ ما حيوانهای ديگر هم داريم كه با ابزار كار می‏كنند ، پرستو
هم می‏آيد از خار و خاشاك برای خود لانه می‏سازد ولی چندين هزار سال است‏
كه لانه خود را به همين شكل درست كرده و يك ذره هم فرق نكرده است زنبور
عسل می‏آيد برای خودش آن خانه های خيلی هندسی منظم را می‏سازد