اين استدلال بسيار غلط است بر اين اساس كه معيارهای امروز ما يك نوع
معيار است و معيارهای زمان آنها معيارهای ديگری بوده ، ما با معيارهای
خودمان نبايد آنها را محاكمه كنيم ، بعلاوه آنها در زمان خودشان محاكمه
شدند و كارشان تمام شده و پرونده شان بسته شده است تقريبا چنين میگويد
كه هر كس در زمان خودش پرونده بازی داشته است و در زمان خودش هم
جامعه با مقياسهای خود درباره او قضاوت كرده و پرونده اش را بسته است
، ما ديگر حق نداريم نبش قبور كنيم و پرونده های بسته را از نو باز كنيم
اين حرف مخصوصا با اين استدلال كه معيار ما با معيار آنها فرق میكند حرف
چرندی است و همان حرفی است كه در ميان ما معروف است ، میگوييم :
اذكروا موتاكم بالخير ( همان جمله " به آرامش گذشته تعلق دارند "
میگويند اين جمله از معاويه است اسم اين حرف را بايد بگذاريم " فلسفه
معاويه ای " كه هر جانیای بيايد در دنيا جنايت كند ، همينكه رفت
بگوييم پرونده اش بسته شد چرا بسته شد ؟ ! اتفاقا بايد پرونده آنها باز
باشد ، يعنی افرادی كه در سرنوشت آينده مؤثرند بايد جامعه ، پرونده آنها
را باز نگهدارد ، خوبان را تحسين كند و بدها را مشمول ملعنت و نفرت و
قضاوت قرار دهد .
البته اين از لحاظ فقهی مسأله معروفی است ، كه درباب غيبت میگويند
آيا غيبت راويان جايز است يا جايز نيست ؟ میگويند جايز است و اسمش
را میگذارند " جرح و تعديل " يعنی اگر كسی راوی احاديث است كه شامل
راوی تاريخ هم میشود و من میدانم كه اين راوی آدم خوبی نبوده ، فلان عيب
و فلان عيب را داشته و چنانچه من سكوت كنم او را آدم صحيح و معتبر و ثقه
میدانند و به حرفش اعتماد میكنند ، در اينجا من حق دارم در كتابم بنويسم
كه اين شخص آدم بدی بوده ، فلان فسق را داشته ، كذاب بوده ، و لهذا كتب
" رجال " ما پر است از جرح و تعديل ها درباب غيبت فقها مینويسند :
" يكی از مواردی كه غيبت جايز است غيبت اموات است به عنوان جرح و
تعديل " همين طور كه آن جايز است اين هم جايز است ،
|