پاورقی : . 1 يونس / . 49
حكمفرماست . گفتيم تركيب جامعه نوعی تركيب است كه با تركيبهای ديگر
شباهت ندارد ، مختص به خودش است ، ضمن اينكه افراد استقلال دارند در
حدی كه حتی میتوانند بر ضد اين اندام قيام كنند ، در عين حال يك روح بر
جامعه حكمفرماست كه افراد و اجزاء را در خدمت خود دارد ، يعنی واقعا نه
مجازا هر فردی حكم يك سلول را دارد ، كه اين همان مسأله شخصيت جامعه
است كه عرض كرديم ما بايد اين را مستقل بحث بكنيم چون قطع نظر از
حرفهای امروزيها اين مسأله مورد بحث بوده كه آيا قرآن برای جامعه شخصيت
قائل است يا شخصيت قائل نيست ؟ همان مسأله حيات اقوام است كه اقوام
زندگی دارند : « لكل امة اجل »( 1 ) امت به خودی خود حيات و عمر دارد
، و پايان و اجل دارد ، كه اين در ميان جامعه شناسان جديد هم نظريه خيلی
قويی هست و دور كهيم معروف نظريه اش درباب جامعه همين است ، معتقد
است كه جامعه از خودش يك تشخص دارد ، از خودش يك حيات دارد ، از
خودش روح دارد و از خودش اصالت دارد ، منتها تا حدی پيش میروند كه
میگويند اصلا فرد امر اعتباری است ، فقط جامعه است و فرد نيست اينها
برخلاف كسانی كه فرد را اصيل و جامعه را اعتباری میدانند و در واقع برای
جامعه هيچ حكمی قائل نيستند ، جامعه را اصيل میدانند و فرد را اعتباری
البته در اين حد كه حرفشان درست نيست ولی تا آن مقدار درست است .
حال اگر اينطور باشد حرف هگل هم میتواند تا اين حد درست باشد كه
جامعه به اعتبار اينكه خودش يك حيات دارد میتواند متكامل باشد چون يك
شخصيت است ، امر اعتباری نيست و افراد به منزله سلولهای بدن جامعه
هستند در يك اندام دائما سلولها عوض میشوند ولی آنكه اصالت دارد خود
آن اندام است كه بايد باقی بماند و باقی میماند اگر اين حرف را بگوييم
، جامعه به حسب سرشت خود متكامل است ، جامعه يك سرشت
پاورقی : . 1 يونس / . 49 |