پاورقی : . 1 ممكن است اشخاص ديگر كه منكرند ، بگويند خير ، آن ظاهر قضيه و بهانه بود ، علت چيز ديگری بود .
تمام حوادث بزرگ تاريخی و قضايای مهم تاريخی ، وقتی نگاه بكنيم میبينيم
يك امر جزئی [ علت آن بوده است ] ، مثل جنگ بين الملل اول كه فلان
حادثه كوچك اتفاق افتاد ، فلان وليعهد در فلان مملكت كشته شد و آن به يك
قضيه ديگر كشيد و آن به يك قضيه ديگر ، و بعد يك جنگ بين المللی درست
شد ( 1 ) ديگر نمیشود از قتل آن وليعهد يك ضابطه كلی درست كرد پس
مسأله تصادف غير از مسأله علت نداشتن است .
مسأله ديگر مسأله ارزش تاريخ است . اين هم بايد به دو مسأله تجزيه
شود : يكی مسأله ارزش فی نفسه تاريخ تاريخ به همان معنای سرگذشت جامعه
بشر ، و ارزش تاريخ يعنی ارزش شناخت سرگذشت جامعه بشر مثل اينكه
میگوييد " ارزش روانشناسی " ، يكوقت انسان میخواهد بگويد آيا تاريخ
يعنی شناخت واقعی جريان گذشته ارزش دارد يا ارزش ندارد ؟ اين يك
مسأله است ، مسأله ديگر مسأله ارزش تاريخ ثبت شده است ، يعنی تاريخ
نگاريها ، اين يك مسأله ديگری است كه جداگانه بايد طرح كرد ، يعنی چقدر
میشود به تاريخهای مكتوب و به آثار تاريخی اعتماد كرد ؟ اينجاست كه
نظريه های افراطی و تفريطی وجود دارد ، بعضی صرفا ملا لغتی هستند و همين
قدر كه يك كتابی را پيدا كنند و يك نسخه خطی كه مثلا در هفتصد سال پيش
نوشته شده ، يا در فلان جا چاپ شده ، اين ديگر برايشان وحی منزل است .
يك عده اساسا به كلی تاريخ را بیارزش میدانند از باب اينكه میگويند
: انسان هيچوقت نمیتواند خودش را از تعصبات و جانبداريها و عقده ها و
كينه ها تخليه كند همه تاريخها را انسانهايی نوشته اند كه میخواسته اند
منظور خاص خودشان را در لباس تاريخ بنويسند بعضی از آنها اساسا جعل
میكردند و دروغ میگفتند . اينها افرادی بودند كه در
پاورقی : . 1 ممكن است اشخاص ديگر كه منكرند ، بگويند خير ، آن ظاهر قضيه و بهانه بود ، علت چيز ديگری بود . |