پاورقی : . 1 فرقان / . 43
مسأله ديگر " آزادی " است ، يعنی جهت ديگر تكامل ( ما میخواهيم
جهت تكامل را نشان بدهيم ، میخواهيم جهت يابی كنيم ) آزادی است ، بدين
معنی كه انسان در آينده به سوی آزادی بيشتری خواهد شتافت ، و آزادی هم
در دو قسمت خلاصه میشود ( بلكه گفتيم در سه جهت خلاصه میشود ) يكی آزادی
انسان از اسارت طبيعت مثلا ما محكوم زمين هستيم و به يك معنا در زندان
زمين محبوس هستيم چون از اول عمر در اين زندان بوده ايم و مطمئنيم كه تا
آخر عمر هم از اين زندان خارج نمیشويم احساس دلتنگی نمیكنيم ولی هر روزی
كه درب كرات ديگر به روی انسان باز بشود آن انسانی كه مجبور باشد هميشه
در روی زمين باشد مثل يك انسانی است كه او را ممنوع الخروج از كشور
كرده باشند ، و اين میشود نوعی اسارت در مقابل طبيعت همچنين است
اسارت در مقابل بيماريهايی كه غير قابل علاج است از قبيل سرطان يا بعضی
بيماريهای قلبی كه انسان ذليل و زبون آن بيماريهاست و بالاخره خود مرگ
كه ديگر بالاترين اسارتهاست .
پس يكی اين كه بگوييم بشر در جهت آزادی از محكوميت طبيعت پيش
خواهد رفت ديگر مسأله آزادی از حكومت خود بر خود يعنی [ آزادی از ]
هواهای نفسانی خود است انسان از آن جهت كه انسان است اسير خودش است
از آن جهت كه يك حيوان است انسانيت انسان اسير حيوانيت او است ، يا
اگر به تعبير دينی و مذهبی بخواهيم بگوييم ، ملكوت انسان ، جنبه علوی
انسان اسير جنبه سفلی اوست ، كه در تعبيرات شعرای ما وقتی كه انسان را
تشبيه میكنند به يك يوسف كه در چاه افتاده است مقصودشان از " چاه "
همان ظلمتكده طبيعت است كه وقتی روح انسان مطيع تمايلات نفسانی و طبيعی
باشد و عقل انسان جز در خدمت طبيعت و ماده نباشد ، اين هم اسارت ،
بردگی و بندگی نفس تلقی میشود « ا رايت من اتخذ الهه هواه »( 1 ) .
اين همان است ، يعنی معبود واقع شدن هوای نفس .
پاورقی : . 1 فرقان / . 43 |