صورت قياس را می‏كند نه ماده قياس را راجع به اينكه آيا منطقی برای‏
اصلاح ماده هم هست يا نيست ، كوششهايی در عصر جديد شده است به هر حال‏
منطق يعنی آن معياری كه با آن معيار انسان خطاهای خودش را اصلاح می‏كند
اگر انسان يك پايگاه آزاد از شرايط عينی و ذهنی و يك پايگاه مستقل در
فكر خودش داشته باشد [ در اين صورت " منطق " می‏تواند مفهوم داشته‏
باشد ] ضمن اينكه انسان در برخی قسمتها تحت تأثير شرايط عينی و ذهنی‏
خودش قرار می‏گيرد كه اين واقعا حقيقت هم هست ، به قول مولوی :
چون تو برگردی و برگردد سرت
خانه را گردنده بيند منظرت
آدمی دور خودش كه چرخ بزند خيال می‏كند همه دنيا دارد چرخ می‏زند .
گر تو باشی تنگدل از ملحمه
تنگ بينی جو دنيا را همه
آدمی وقتی اوقاتش تلخ است دنيا را تاريك می‏بيند ، درون خودش تاريك‏
و تنگ است ، دنيا را همين طور می‏بيند .
ور تو خوش باشی به كام دوستان
اين جهان بنمايدت چون بوستان
وقتی انسان خودش خوش است دنيا را هم خوش می‏بيند شك ندارد كه چنين‏
چيزی هست ولی آيا انسان مقام بالاتری هم دارد كه همين را درك می‏كند كه‏
من اگر اينجا اين را تاريك می‏بينم الان حالم چنين است ، اگر می‏بينم اتاق‏
می‏چرخد می‏فهمم كه اشتباه می‏كنم آيا خود اين " می‏فهمم اشتباه می‏كنم "
نيز تحت تأثير همين شرايط قرار می‏گيرد يا نمی‏گيرد ؟ اگر