بعضی عوامل دينی و الهی ، اين بحث مبتنی بر اين است كه ما اصل عليت را
در تاريخ بپذيريم ، وگرنه ، با نپذيرفتن اصل عليت در تاريخ ، بحث محرك
تاريخ قهرا بیمعنی خواهد بود .
بعضی از علما كه خواسته اند به تاريخ علميت بدهند ، از راه ديگری وارد
شده اند ، يعنی بجای تعليل حوادث ، به تفسير حوادث پرداخته اند البته
اين تعبير را ما میگوييم و او اين گونه ذكر نكرده است حال ببينيم "
بجای تعليل حوادث به تفسير حوادث پرداختن " چه معنی میدهد ؟
در منطق گفته میشود كه هر تفسيری در نهايت به تعليل منتهی میشود ولی
تعليلها دو گونه است اين يعنی چه ؟ يك وقت يك شیء را اصلا تفسير
نمیكنيد مثلا : اين چيست ؟ قالی است ، شيئی است كه میبينيد با اين
ابعاد و حجم و اسمش هم قالی است و يك وقت هست كه ما اين قالی را
میخواهيم تفسير كنيم و توضيح دهيم آنوقت توضيحش دو گونه است : يكی
آنكه محتوای آن را میشكافيم ، يعنی اجزائش را تحليل میكنيم ، مثلا
میگوييم اين از نخ پشم يا نخ پنبه است كه به اين شكل خاص و با اين
كيفيت خاص ساخته شده است ديگر اينكه آن را با علتهای خارجیاش توضيح
میدهيم ، مثلا میگوييم اين ، محصول فلان دستگاه است ( اگر طرف آن دستگاه
را بشناسد ) و گاهی شیء را با علت غائی آن تعريف میكنيم ، مثلا میگوييم
اين چيزی است كه از آن برای نشستن استفاده میكنند البته به يك معنا همه
اينها تعليل است به اصطلاح منطق ، يك وقت ما يك شیء را به علت فاعلی
يا علت غائی تعريف میكنيم و يك وقت به علت مادی و علت صوری ، يعنی
اجزاء شیء هم به يك تعبير علل شیء هستند به اين معنا هر تفسيری در
نهايت به تعليل برمیگردد ولی كسانی كه اين سخن را گفته اند مقصودشان از
علت ، علت خارجی ، آن هم علت فاعلی است و به علت غائی كاری ندارند .
|