تجربه خودش را به وسيله بيان با الفاظ و حروف و كلمات و علامات لفظی ،
به ديگران منتقل كند كه اين فقط در زبان واحد مفيد و مؤثر است و هم
میتواند به وسيله يك سلسله علامات كتبی ( حال اينكه خطوط ، تكامل پيدا
كرده به جای خود ) ، با يك سلسله علامات نقشی ، اندوخته و تجربه خودش
را باقی بدارد و حفظ كند اين سبب میشود كه معلومات هر نسلی به نسلهای
ديگر تا حد زيادی اگر نگوييم صددرصد ، لااقل صدی نود منتقل شود و با آنچه
كه در نسل بعد جمع میشود روی همديگر انباشته گردد و تدريجا بر سرمايه
تكامل انسان افزوده شود پس ريشه اين عامل برمیگردد به يك استعداد خاص
انسانی اگر ما بخواهيم بگوييم " انباشته شدن دانش " [ عامل تحول و
تكامل تاريخ است ] بايد بگوييم كه يك خصلت و يك خاصيت در انسان هست
و آن خصلت و خاصيت ، همان استعداد بيان و استعداد نوشتن است كه به
موجب اين استعداد ، دانشهای بشری روی يكديگر انباشته میشود و اين
انباشته شدن دانشها سبب تكامل بشر میشود ، و اين خيلی نظريه عالیيی هم
هست ، اين را كوچك نمیشود شمرد ، با توجه به يك غريزه ای كه در انسان
هست و از آن غريزه هم نبايد صرف نظر كرد و آن ، غريزه كمالجويی و افزون
طلبی و قانع نشدن انسان به آن چيزی است كه دارد و اين كه هر مقدار كه
بشر واجد باشد باز میخواهد مرحله بالاتری را طی كند و افق جديدی را بگشايد
شايد اين ميل به تكامل در فطرت همه موجودات هست ولی اين استعدادی كه
در انسان برای نگهداری تجربيات گذشته وجود دارد سبب میشود كه تاريخ در
يك مرحله باقی نماند و قدم به قدم و مرحله به مرحله جلو برود ، و اين
خيلی نظريه خوبی هم هست ، و ديديم ريشه اش به كجا برمیگردد .
|