عاملی در كنار عوامل ديگر تاريخ به حساب آوردن كه مثلا می‏آيد در كشتار
عمالقه دخالت می‏كند يا به نفع سپاه يوشع در تقويم تقلب كرده ساعت روز
را ممتد می‏سازد صحيح نيست بحثی قبلا داشتيم كه اگر كسی بخواهد ماوراء
الطبيعه را در طبيعت و تاريخ دخالت بدهد شكل ديگری دارد در اين كه‏
می‏گويد خدا قانون برای دنيا وضع كرده بحثی نيست صحبت اين نيست كه خدا
قانون وضع كرده بعد خودش می‏آيد قانونش را به هم می‏زند به تعبير ديگر
آيا عكس العمل جهانی برای حوادث تاريخ وجود دارد يا وجود ندارد ؟ اين‏
بحثی می‏شود راجع به رابطه انسان و جهان انسان ، جزئی از جهان است همه‏
اينها قبول دارند كه اصل تأثير متقابل بر همه امور حكمفرماست از آن جمله‏
ميان انسان و جهان نمی‏شود اين را امری مستبعد شمرد آيا انسان در مسير
صحيح كه قهرا مسير تكامل است و هماهنگ با طبيعت گام بردارد ، يا در
مسير خلاف كه قهرا بر ضد مسير تكاملی طبيعت است يعنی يك نوع ناهماهنگی‏
كردن با طبيعت است گام بردارد ؟ و آيا طبيعت در هر دو طرف بی‏تفاوت‏
است ؟ ما در كتاب " انسان و سرنوشت " بحثی كرده‏ايم كه آيا خلقت و
جهان نسبت به انسان بی‏تفاوت است ؟ يعنی انسان چه راه صحيح و درست و
حق را كه همان راه تكامل است برود و چه راه غلط و باطل را برود برای‏
جهان علی‏السويه است يا نه ؟ ممكن است كسی بگويد علی‏السويه است تمام‏
نظريه های امروز ماترياليستی همين طور می‏گويند كه به اين جهان مربوط
نيست كه ما اينجور باشيم يا آنجور ، هر جور بوديم كاری به جهان ندارد
ولی در واقع درس بسيار بزرگ تاريخ و درس بسيار بزرگی كه اديان به ما
از تاريخ می‏آموزند همين قسمت اساسی است و اين ، هم مبنای علمی و فلسفی‏
دارد و هم مبنای دينی و مذهبی اينكه در قرآن می‏فرمايد : " « و لو ان اهل‏
القری آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض »( 1 " .
معنايش اين است كه اگر انسان در مسير ايمان و

پاورقی :
. 1 اعراف / . 96