ستاره شناسی هم قابل تجربه نيست با اين كه در زمان حاضر هست زيرا انسان
فقط آن را میبيند ولی نمیتواند در عمل آزمايش كند و تحت تسلط عمل خودش
در آورد حداكثر مشاهده است تاريخ حتی از مشاهده هم يك درجه كمتر است
چون منقولات است پس به دليل اين كه تاريخ تحت تجربه در نمیآيد علم
نيست
راه ديگر اين است كه كسی بگويد تاريخ علم نيست به معنی اين كه "
تاريخ قانون نيست و نمیتواند قانون كلی داشته باشد " به دليل اين كه
همه علوم اين طور هستند البته اين فقط به " تاريخ " نمیخورد ، به همه
علوم میخورد امروز بحث خيلی دامنه داری هست در " فلسفه علم " كه
میگويند قدما به ضوابط و قواعد كلی در طبيعت معتقد بودند ، و عقيده
داشتند كه علم عبارت است از كشف قواعد كلی يعنی قواعد ضروری لا يتخلف
حتی در طبيعت بيجان امروز اين مسأله مورد ترديد است هم اصل مسأله مورد
ترديد است كه آيا طبيعت حتی طبيعت بيجان قوانين ثابت و سنن لايتغيری
دارد يا ندارد ؟ و هم اين كه فرضا چنين قوانينی داشته باشد توفيق انسان
برای كشف اين قواعد و ضوابط محل اشكال و ترديد است ، و لهذا امروز تمام
قواعد علمی اموری است كه پذيرفته شده است ، يعنی اگر امروز ما مطلبی را
در فيزيك يا شيمی به صورت قانون بيان میكنيم قرارداد است كه فعلا ما به
صورت قانون بپذيريم ، يعنی در حدود فرضيه ها و تجربه های ما تاكنون
مطلب از اين قرار بوده است ولی شايد بعد چيز ديگری تأييد شود ، و لهذا
علم امروز بيشتر به شك تمايل دارد حال اين از چه جهت است ؟ آيا از اين
جهت است كه طبيعت قانون كلی ندارد ؟ يا اگر هم طبيعت قانون كلی دارد
بشر به آن دسترسی ندارد ، و اين البته خاصيت علم تجربی است ، يعنی علمی
|