" قهرمان " مقصود فقط قهرمان نظامی يا سياسی نيست ، بلكه قهرمان يعنی‏
فرد فوق العاده كسانی كه می‏گويند " قهرمانان ، تاريخ را به وجود آورده‏
اند " مقصودشان منحصر به قهرمانان نظامی و سياسی نيست آن كسی كه موفق‏
به يك اختراع می‏شود مسلم امتيازی با ديگران دارد ، يعنی قدرت مغزی ای‏
دارد كه ديگران ندارند ، و لهذا بعد [ مؤلف ] اقرار كرده كه اگر
قهرمانان نقشی در تاريخ داشته باشند نقششان اين است كه اختراع بزرگ‏
می‏كنند و بعد در اثر اختراع بزرگ ، تاريخ را عوض می‏كنند .
البته اين نظريه هم قابل رد است خير ، يكی از كارهايی كه مردان بزرگ‏
می‏كنند اختراع است و بسياری از مردان بزرگ هيچ اختراعی نداشته اند ،
فقط كشف علمی داشته اند و بعد ديگران كشف علمی آنها را مبنای يك سلسله‏
اختراعات عملی قرار داده اند خيلی از مردان بزرگ ، بزرگيشان در جنبه‏
های ديگر مثلا جنبه های اخلاقی وتربيتی است ، يعنی توانسته اند روحيه و
خلق و خوی ملتی را عوض كنند ، مثل بيماری كه خون كثيفی در رگهای اوست ،
اين خونهای كثيف و مريض را از رگهايش بيرون بكشند و بعد يك خون سالم‏
وارد بدنش كنند ، و از اين راه او را تغيير دهند گاهی مردان بزرگی پيدا
می‏شوند كه اخلاق و عادات پست و منحطی را كه به منزله خون كثيفی است كه‏
در رگهای مردمی هست و آنها را بيمار و ضعيف كرده ، از روح آن مردم‏
بيرون می‏كشند و بجای آن ، خون پاك ( اخلاق و عادات متعالی ) وارد روحشان‏
می‏كنند اينها هم جامعه ها را تغيير می‏دهند بله ، تنها نظريه ای كه نظريه‏
قهرمانان با آن صددرصد تناقض دارد همان نظريه توجيه اقتصادی تاريخ يا
نظريه ماركسيسم است ، چون اين نظريه برای وجدان به معنی اعم هيچ گونه‏
اصالتی قائل نيست ، يعنی وجدان بشر را ساخته اوضاع و شرائط اقتصادی و در
واقع انعكاس آن شرائط و اوضاع می‏داند ، بنابراين وضع عمومی زندگی مادی‏
است كه وجدان همه افراد و از آن جمله نوابغ را در يك جهت خاص می‏سازد
نقش نوابغ فقط اين است كه آنها مظهر خواهند بود فرق است ميان اينكه‏
كسی مظهر اراده يك ملت