اسماعيل خويی مصاحبه ای داشته است با شخصی به نام ضرابی كه در آن ،
اين دو نفر به جان هم افتاده اند او اين مصاحبه را چاپ كرده است به نام‏
" جدال با مدعی " دو قسمت است يك بحث راجع به تكامل و آينده است‏
كه مفصل هم هست و بحث ديگر راجع به شعر نو است .
درباب طبيعت نيز اينكه ما هدف را چه چيز مشخص كنيم كار بسيار مشكلی‏
است قبلا هم بحث بود كه ما همين قدر می‏توانيم بگوييم حيوانات آن وضعی‏
كه فعلا دارند [ از نظر زيستی ] نسبت به گذشته كاملتر است ولی نمی‏توانيم‏
خط سير آينده را مشخص كنيم كه اگر حيوانات بخواهند بيشتر رو به تكامل‏
بروند چه بايد بكنند چنين حرفی در آنجا می‏زنند در طبيعت ، اين حرف را
گفته اند خيلی كار مهمی نيست كه كار طبيعت را بخواهند تشريح كنند ولی‏
درباب تاريخ بحث در بينش سازنده است كه بالاخره تاريخ به دست انسان‏
ساخته می‏شود ( 1 ) ما نمی‏خواهيم خودمان را دربست در

پاورقی :
> كه هست اين است كه ما كه اكنون نظر می‏دهيم به تكامل تاريخ و تكامل‏
نظريات فلسفی تاريخ ، از هم اكنون بايد مقياسی در دست داشته باشيم كه‏
با آن مقياس بگوييم اين دو متكامل می‏شود درباره تاريخ می‏توانيم بگوييم‏
كه در هر دوره طبق نظريات فلسفی آن دوره متكامل است ، ولی درباره خود
آن نظريات چه معياری هم اكنون داريم ؟ اگر امروز معياری برای تكامل‏
نظريات فلسفه تاريخ داريم ، همان معيارها و يا مانند آنها می‏تواند معيار
تكامل تاريخ باشد صرف اينكه نظريات بعدی در زمان بعد است نمی‏تواند
معيار باشد ، زيرا اولا خود مؤلف قائل به تراجع تاريخ است ، ثانيا اگر
چنين است باز هم ما نيازی به نظريات معياری در آينده نداريم ، از هم‏
اكنون می‏گوييم تاريخ آينده چون متعلق به آينده است ، آيندگی و تأخر
زمانيش مساوی است با تكاملش اين ، نظريه اين كتاب بود كه انتقاد شد .
ولی ماركسيستها از هم اكنون خط سير آينده را تعيين می‏كنند و آن رسيدن‏
به جامعه بی‏طبقه است ولی البته ماركسيسم كه قائل به تطور نظريات مطابق‏
تطور اجتماع است ، نمی‏تواند چنين نظريه ای بدهد ، در اين زمان ، برای‏
زمان ديگر نظريه دادن ، ضد اصول ماركسيسم است .
ما كه از طرفی قائل به تكامل تاريخ هستيم ، از طرف ديگر ، فكر و نظر
را مشمول قوانين عمومی ماده نمی‏دانيم ، و از طرف ديگر تاريخ را نتيجه‏
سرشت متكامل انسان می‏دانيم نه تكامل غير قابل پيش بينی ابزار توليد ،
به آسانی می‏توانيم آينده متكامل تاريخ را پيش بينی كنيم .
. 1 اين اشكال بر نظريه مؤلف وارد است كه فرضا ما چيزی از تكامل‏
آينده زيستی ندانيم ضرری به جايی نمی‏رساند ، و امور زيستی از شعب علوم‏
نظری است و كار علم كشف واقعيات است ، جهل به آينده زيانی به حال‏
حاضر نمی‏زند اما در مورد تاريخ كه ما نيازمند به بينش سازنده به قول‏
مؤلف " تاريخ >