برده داری يا دوره فئوداليسم دوره استثمار است ولی استثمار به اين شكل‏
كه عده ای از كار يدی ديگران استثمار می‏كنند ، منتها يك وقت به شكل‏
برده داری است كه عده ای اساسا مالك آن افراد می‏شوند ، و يك وقت به‏
شكل ارباب رعيتی است البته تقسيمات اينها با همان دنيای اروپا تطبيق‏
می‏كند كه در آن ، نظامی بوده به نام نظام " سرواژ " كه اين نظام در
مشرق زمين وجود نداشته است و يك حالت بينابين بوده ميان برده داری و
ارباب رعيتی كه در مشرق زمين وجود داشته است ، به اين معنی كه رعيت از
نظر سهمی كه می‏برده مالكيت شخصی داشته ولی جزء زمين بوده است ، يعنی‏
رعيتی كه مال فلان ده بود حق انتقال از آن ده به ده ديگر را نداشت ،
ارباب كه می‏آمد اين ده را می‏فروخت با رعيتهايش می‏فروخت ، يعنی رعيت‏
هم جزء اين ده بود و حق انتقال از جايی به جايی را نداشت اين هم خودش‏
يك دوره تقريبا شبه بردگی بوده بنابراين ، دوره بردگی و فئوداليسم هر دو
می‏شود يك دوره ، از نظر نظام اجتماعی بايد اسمش را برده داری يا
فئوداليسم بگذاريم ولی از نظر ابزاری بايد آن را دوره كشاورزی بناميم .
بعد می‏رسيم به دوره صنعتی كه اين دوره را نيز با دو سه دوره می‏توان‏
تطبيق كرد ولی همه را يك دوره حساب می‏كنند ، دوره ای كه بشر رسيده به‏
حدی كه ديگر كار ، كار يدی نيست ، كار فنی است ، يعنی استثمار شكل‏
ديگری پيدا می‏كند ، به صورت سرمايه و ابزار صنعتی در می‏آيد .
بنابراين اينها با هم تناقض ندارند نمی‏شود گفت كه از نظر ابزاری مثلا
سه يا چهار دوره داريم ولی از نظر نظام اجتماعی پنج دوره داريم ، زيرا
اين تناقض است ، يعنی آنها كه می‏گويند اساسا تحولات اجتماعی تابع تكامل‏
ابزار توليد است ، نمی‏شود ابزار توليد سه دوره داشته باشد و نظامات‏
اجتماعی چهار يا پنج دوره خواستم توضيحی در اين باره داده باشم .
اجازه بدهيد كه من توضيحی راجع به اصول چهارگانه ديالكتيك