پاورقی : . 1 تفسير عياشی ، ج / 1 ص . 11
در نظر بگيريم حالت قافله ای را پيدا میكند كه گاهی حركت میكند ، گاهی
میايستد ، گاهی از اين طرف میرود ، گاهی از آن طرف ، و احيانا گاهی چند
قدم به عقب برمیگردد ، ولی در مجموع هميشه از مبدأ دور و به مقصد نزديك
میشود .
اين نظريه ، نظريه درستی است مؤلف میخواهد اين نظريه را انتخاب كند
چون بالاخره نظريه انحطاط تمدنها را نمیتوان انكار كرد مسأله تمدن و
انحطاط روم و تمدن و انحطاط يونان مهمترين مسأله ای است كه برای اينها
مطرح است منتسكيو كتاب مهمش " عظمت و انحطاط روم " است روم در يك
مرحله به عظمت رسيد و در مرحله ديگر انحطاط پيدا كرد و از گذشته خود
منحطتر شد بنابراين نظريه ماركسيستها مورد توجه نيست .
دور مارپيچی كه ماركسيستها [ نيز بدان ] عقيده دارند ، روی حساب آنها
در حدی است كه به معنی پيروزی موقت نيروهای ارتجاعی و عقب برنده
میباشد ولی اين پيروزی موقت است ، يعنی اينطور نيست كه نيروهای پيش
برنده از بين میروند ، بلكه نيروهای ارتجاعی ، مقداری انقلاب را تأخير
میاندازند ، و الا با اصول آنها وفق نمیدهد .
مصر تمدنی داشته از تمدن هزار سال بعدش خيلی قويتر ، و آن تمدن رفت و
ديگر برنگشت ، هزار سال دو هزار سال گذشت و برنگشت مسأله ای كه ما
میگوييم اين است كه تمدن ، طلوع و افول دارد و اين با نظر ماركسيستها
جور در نمیآيد تمدن طلوع و غروب دارد يعنی در يك جامعه طلوع میكند ،
بعد در آنجا به انحطاط كشيده میشود و در جای ديگر طلوع میكند اين سخن
حضرت رسول است درباره قرآن كه میفرمايد : « يجری كما يجری الشمس و
القمر » ( 1 ) جريان پيدا میكند همانطور كه ماه و
پاورقی : . 1 تفسير عياشی ، ج / 1 ص . 11 |