كه با طبيعت بايد تلاش كنند ، و به عبارت ديگر اقوام ابتدائی كه به
همان محصولات ساخته طبيعت قناعت میكنند قهرا ميانشان تفاوت است ، ولی
وقتی كه مسأله میرسد به يك سطح تمدن بالاتر ، آنها ( ساكنان مناطق پر
نعمت ) به همان اندازه كار احتياج پيدا میكنند كه اينها ( ساكنان مناطق
كم نعمت ) مثلا اگر بخواهند يك كارخانه برق در شمال ايران راه بيندازند
همان مقدار احتياج به وقت و كار و فعاليت دارد كه در يزد پس مادامی كه
انسانها به صورت اقوام ابتدائی و وحشی هستند و تماسها تماسهای ابتدائی
با طبيعت است ميان مردم مناطق مختلف تفاوت است ولی وقتی كه سطح تمدن
بالا میرود ، ديگر اختلافشان يا از بين میرود و يا خيلی كم میشود و به بيان
ديگر تدريجا كمتر میشود .
مؤلف میخواهد بگويد كه شرائط جغرافيايی منطقه هندوستان كه هوايش هم
گرم است و هم مرطوب و آدمهايی سست و بیحال و منفی به وجود میآورد ،
يعنی منطقه طوری است كه حالت بيزاری از كار و فعاليت را در انسان
ايجاد میكند ، اين شرايط حتی در فلسفه هندی و در آداب و عاداتشان تأثير
بخشيده است نظير آن حرفی كه ماركس میگويد : اوضاع اقتصادی در فكر و
فلسفه و آداب مؤثر است اين میخواهد بگويد محيط جغرافيايی مؤثر است
اشاره به آن حرفی میكند كه آنها در فلسفه شان غايت و كمال انسان را چيزی
به نام " نيروانا " میدانند كه از آن به " عدم مطلق " تعبير كرده اند
، پس كمال نهايی انسان را در يك امر منفی جستجو میكنند میخواهد بگويد
اين تأثير آب و هواست كه اينها را اينطور منفی كرده در مناطق ديگری
ممكن است كار نشانه تشخص باشد ولی اين منطقه چون حالت بيزاری از كار
را به وجود آورده قهرا از نظر اخلاقی هم اثر بخشيده كه اخلاقا برای آنها
كار نكردن تشخص باشد و كار كردن ننگ و عار كه در اين زمينه ها آداب و
عادات عجيبی از متشخصين و راجه های هندی
|