است كه بر ماده حيات افراد پيدا شده ، و آن چيزی است كه به همه اينها
وحدت می‏دهد .
آيا اين پديده جديد علت نمی‏خواهد ؟
علتش حتما بايد ماوراء باشد اين خودش دليل ماوراء است و هميشه اين‏
را دليل ماوراء طبيعت می‏گيرند می‏گويند اگر طبيعت ماورائی نمی‏داشت هرگز
هيچ مركب حقيقی به وجود نمی‏آمد .
پس علتش آن عناصر قبلی يقينا نيست ؟
عناصر قبلی ، مقدمات هست آنها را می‏گويند علت مادی ولی علت فاعلی‏
نيست مقدمات قبلی زمينه است برای پيدايش اين حالت جديد ، و اين‏
حالت جديد صددرصد حادث است .
حال اين منشهای به اصطلاح نبوتی كه فرهنگهای جديدی به وجود می‏آورند
مستقل از جامعه ، و برای خودشان يك منش مستقلی هستند و جامعه در آنها
اثری نداشته . . .
ما قبول داريم ، اينها كه قبول ندارند .
يعنی اين رد آن حساب می‏شود .
شك ندارد . اينها روی همين حسابها كه كليت می‏دهند [ به ساخته شدن‏
شخصيت و منش افراد توسط جامعه ، ] حتی می‏بينيد كه نقش قهرمانها را
انكار می‏كنند تا چه رسد به اين كه بيايند برای پيغمبران يك امر به اصطلاح‏
ماوراء اجتماعی قائل شوند بديهی است كه وحی يك امر ماوراء اجتماعی است‏
اينها كه اين جور فكر می‏كنند قهرا آن را قبول نمی‏كنند .