پاورقی : . 1 ملكه مصری .
يعنی نظر هر كس را كه شما بشكافيد نمیخواهد بگويد كه حادثه ای خود بخود
و بدون علت به وجود آمده است " تصادف " كه از قديم مسأله بخت و
اتفاق و تصادف را مطرح میكردند [ به معنی علت نداشتن نيست ] در واقع
انسان به چيزی میگويد " تصادفی " كه كليت ندارد ، يعنی تحت ضابطه و
قاعده در نمیآيد ، مثل همين مثال معروفی كه ذكر میكنند : انسان اگر چاه
بكند و به آب برسد ، اين يك امر تصادفی نيست چون دائما و لااقل اكثر ،
كندن زمين در يك عمق معين به آب میرسد ولی اگر انسان چاه بكند و به گنج
برسد اين را يك امر تصادفی تلقی میكنيم ، میگوييم چاه كنديم تصادفا به
گنج رسيديم ، برای اينكه اين يك امر كلی نيست ، مخصوص اين مورد است ،
يعنی مجموعه يك سلسله علل و شرايط خاص ايجاب كرده كه در اينجا گنجی
باشد ، و يك سلسله علل ديگر ايجاب كرده كه شما چاه بكنيد و نتيجه اين
دو اين شده كه در اينجا به گنج برسيد ، ولی چنين رابطه كلی و دائمیيی
ميان كندن چاه و پيدا شدن گنج وجود ندارد ، چون رابطه كلی وجود ندارد پس
ضابطه و قاعده ندارد نه اينكه علت ندارد .
پس علت نداشتن يك مطلب است ، كليت نداشتن مطلب ديگر كسانی كه
میگويند تاريخ را تصادفات به وجود آورده ، يعنی يك سلسله وقايع به وجود
آورده كه آن وقايع تحت ضابطه كلی در نمیآيد ، همان مثالهای معروفی كه
ذكر میكنند ، كه يك مورخی كتابی نوشته تحت عنوان " بينی كلئوپاترا "
( 1 ) كه اگر بينی او مثلا يك ذره كوچكتر يا بزرگتر میبود سرنوشت عالم
جور ديگری بود ، چون بينی او فلان جور بود پس فلان پادشاه عاشق او شد و در
نتيجه عشق ايندو به همديگر حوادثی پيدا شد و اصلا اوضاع دنيا در اثر
يكچنين امری تغيير كرد حال اين معنايش اين است كه اين يك امری نيست
كه تحت ضابطه در بيايد ، يك قانونی درست كنيم به نام " قانون بينی
كلئوپاترا " ، اين ، قانون بردار نيست اشخاصی كه قائل به تصادفند
میگويند
پاورقی : . 1 ملكه مصری . |