" وقايع تاريخی " دانست . وقايع تاريخی يعنی وقايع مؤثر در سلسله‏
وقايع ديگر تاريخ گفتيم مثلا اينكه فلان خانواده امشب برای شام خودشان نان‏
و پنير و سبزی را انتخاب كرده باشند يا فلان آش را ، عدس پلو انتخاب‏
كرده باشند يا ماش پلو ، اين هم خودش يك واقعه ای است اما يك واقعه‏
تاريخی نيست كه در وقايع ديگر مؤثر باشد ، ولی برخی وقايع ديگر مثل همان‏
وقايعی كه خودشان به بينی كلئوپاترا مثال می‏زنند و ما به " فتق " آقای‏
بروجردی مثال زديم مسأله كوچكی است اما مسأله كوچكی است كه در وقايعی‏
بزرگ مؤثر واقع می‏شود پيرمردی كه هيچ قصد ندارد كه از بروجرد حركت كند
و به قم بيايد ناگهان يك پايش را كمی بلندتر حركت می‏دهد ، فتقش پاره‏
می‏شود ، می‏آيد تهران ، بعد می‏رود قم و بعد يك مرجعيت بزرگ تأسيس‏
می‏شود و خود اين مرجعيت بزرگ منشأ وقايعی می‏شود كه در اوضاع ايران اثر
داشته است حال ، آقای بروجردی قبل از آمدن به قم يك شخصيت تاريخی در
ايران نبود ، ملايی بود از ملاهای شهرستانها ، ولی بعد كه آمد قم و به‏
صورت يك مرجع در آمد ، يك شخصيت تاريخی شد اصل حادثه ، حادثه كوچكی‏
بود ولی منشأ آفرينش حوادث بسيار بزرگ شد .
اين است كه مورخ بايد واقعيات تاريخی را برگزيند يك مورخ می‏آيد [
وقايعی را كه تأثيری در وقايع آينده نداشته می‏نويسد ] ، مثل تاريخ نويسی‏
ناصرالدين شاه : امروز كجا رفتيم ، مليجك كمی تب كرده بود ، طبيب‏
آورديم ، نبض مليجك را ديد . . .
می‏بينيد اغلب در اين سفرنامه ناصر الدين شاه همان شرح حال مليجك است‏
اينها چه اثری دارد ؟ ! مورخ بايد كوشش كند وقايعی را برگزيند كه در
حلقات بعدی و در اوضاع مؤثر بوده است و الا وقايع ديگر مانند اينكه ما
نشستيم با انيس الدوله چنين گفتيم ، چنين خورديم و چنين خنديديم ، اينها
تاريخ نيست ، البته گذشته ای هست ولی حلقه تاريخی نيست .