ايشان ( نويسنده ) روی آزادی هم زياد تكيه نكرده " افق رو به گسترش
" يعنی افق آزادی رو به گسترش است روی اين هم زياد تكيه نكرده است ،
كما اين كه روی قدرت هم زياد تكيه نكرده است كه آيا افق قدرت انسان رو
به گسترش است يا خير ، ( 1 ) ولی جنبه سوم برای انسان آن چيزی است كه
ما از آن گاهی به عقل تعبير میكنيم ، گاهی به علم و گاهی به آگاهی يا خود
آگاهی ، كه اينها وقتی به معنی اخص بخواهند بگويند " خود آگاهی "
میگويند كه اصطلاح خاصی است كه فرنگيها در عصرهای اخير آورده اند و ميان
ما هم به عنوان " خود آگاهی " ترجمه شده و لفظ شايعی هم شده است
نويسنده در اين فصل " افق رو به گسترش ) ) تكيه اش روی مسأله آگاهی و
خود آگاهی است میخواهد بگويد كه تاريخ بشر در جهت تكامل آگاهی بوده
است و اين را تقريبا توانسته [ تشريح كند ] چون آن دو تای ديگر به اشكال
برخورد میكرده ، مخصوصا آزادی ، يعنی هر چه كه تاريخ جلو آمده مثلا اگر
قرن بيستم را با قرن نوزدهم و قرن نوزدهم را با قرن هجدهم مقايسه كنيم
میبينيم پر و بال آزادی چيده شده و منطقا چيده شده نمیشود گفت كه [
تاريخ ] در جهت آزادی پيش رفته و پيش میرود شايد آينده هم هر چه كه
جلوتر برود آزاديها محدودتر بشود تازه ما آزاديهايی را كه به اصطلاح ،
منطق دارد میگوييم آزاديهای غير منطقی يعنی ديكتاتوريها و غيره به جای
خود ، عملا دنيا هر چه كه جلو آمده آزاديهای افراد را بيشتر سلب كرده
است ( 2 ) .
پاورقی :
. 1 آيا افق زندگی در جهت قدرت و تسلط بر طبيعت و آزادی از آن رو به
گسترش است يا در جهت آزادی انسان از انسان يا در جهت آزادی انسان از
حيوانيت خودش كه منشأ آزادی انسان از انسان هم بالتبع خواهد شد ، يا در
جهت مبانی مثبت از قبيل تعاون ، مهرورزی به ديگران ، جود و ايثار ،
قوت اراده ، راستی ، نيكی ، زيبايی معنوی ، بیعقدگی و بیتكبری و
بیحسادتی و بیبخلی و بیحقدی ، و يا در جهت علم و آگاهی و حكمت به معنی
واقعی .
. 2 آنچه میتوان درباره تكامل و پيشرفت گذشته گفت و برای آينده هم
پيش بينی كرد اين است كه در گذشته رابطه انسان با طبيعت در جهت سلطه
انسان بر طبيعت و آزادی از محكوميت طبيعت و در جهت اطلاع و آگاهی بر
طبيعت و در جهت خود آگاهی يعنی آگاهی به خود و موقعيت خود و بيدار خود
بودن >