پاورقی : . 1 بحارالانوار ، ج / 74 ص . 191
حديثی هست كه من هميشه از آن نتيجه ای میگيرم ، و آن حديث اين است :
« مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخيار » ( 1 ) همنشينی با بدان موجب
بدبينی به خوبان است اين يك حقيقتی است انسان اگر هميشه با آدمهای بد
بنشيند همه انسانها را بد میبيند ، يعنی خوبها را هم نمیتواند تصور كند
كه خوبند ، يعنی نمیتواند به خوب معتقد شود ، كما اينكه عكسش هم صادق
است ، كسی كه هميشه با خوبان نشسته باشد همه مردم را خوب میبيند و ديگر
بدها را هم نمیتواند بد ببيند گفت : به حاجی كلباسی درباره دزدهايی كه
دستگير شده بودند گفتند اين دزدها سر شب تا نصف شب بيرون میروند برای
دزدی و به قافله ها حمله میكنند گفت : پس اينها كی نماز شب میخوانند ؟
! خيال میكرد دزدها هم نماز شب میخوانند ، چون فقط در جو محيط خودش بود
.
حال اين را شما تعميم بدهيد به خود انسان نزديكترين همنشين آدمی خود
اوست ، يعنی آدمی كه در خودش بدی نمیبيند قهرا به همه مردم خوشبين
میشود ، و آدمی كه در خودش جز شرارت و جز حقه و تقلب و نفاق نمیبيند
نمیتواند به آدم خوب معتقد شود شما به افرادی كه نمیتوانند به پيامبران
، صلحا و ائمه خوش باور باشند نگاه كنيد ، میبينيد خودش اصلا يك آدم بد
ذات و بد جنسی است آدمی خواه ناخواه وجود خودش را معيار قرار میدهد
آدم بد نمیتواند به خوب معتقد شود ، چون از خوبی چيزی سراغ ندارد و
میگويد انسان يعنی موجودی مثل من ، هر كس را كه در نظر بگيرد فكر میكند
اگر به جای او میبود چه میكرد ؟ من كه چنينم پس او هم چنين است .
اگر انسان اين امر را در نظر بگيرد میبيند در علما و كسانی كه نظريات
بزرگ داده اند نيز اثر میگذارد وقتی ماركس يك يهودی باشد كه جز پول
چيزی سرش نمیشود ( روح يهودی اصلا روح پول پرستی است ) .
پاورقی : . 1 بحارالانوار ، ج / 74 ص . 191 |