است ، زيرا بدون شك همه نژادها به يك اصل برمیگردند ، اينجور نيست كه
مثلا اگر نژاد سفيد با نژاد سياه متفاوت است علتش اين است كه نژاد
سفيد از يك حيوان متسلسل شده و نژاد سياه از حيوان ديگری ( به عقيده
اينها ) ، در اصل اينجور نبوده ، منطقه و محيط است كه او را نژاد سياه
كرده ، اين را سفيد كرده ، او را زرد كرده و آن ديگری را سرخ پس عامل
نژاد باز برمیگردد به عامل [ محيط جغرافيايی ، ] و لهذا انسانها وقتی
محيط را عوض میكنند همه خصوصياتشان عوض میشود ، يعنی حتی شكل افراد آن
محيط را میگيرند ولو اينكه با آنها ازدواج هم نكنند هستند اعرابی كه در
عربستان يا مصر بزرگ شده اند ، در آنجا قيافه اش ، چشم و ابرو و رنگش
شكل ديگری دارد كه اگر بيايد در ميان يك عده ايرانی بنشيند معلوم است
كه اين مثلا مصری است و ايرانی نيست ، ولی همانها اگر مدتی در آب و
هوای ايران بمانند ، بدون اينكه با ايرانيها ازدواج هم بكنند ، در ميان
خودشان هم ازدواج بكنند ، اصلا رنگ ايرانی به خودشان میگيرند ساداتی كه
به طور قطع ، صحيح النسب از حجاز آمده اند ، در هر منطقه ای كه هستند به
شكل مردم آن منطقه هستند ساداتی كه در ميان بربريها هستند ، بينيهايشان
بينی بربری است ، مثل بربريها كوسه هستند ، يعنی با بربريهای ديگر هيچ
فرق نمیكنند ، اگر به ژاپن بروند مثل همانها چشم مورب پيدا میكنند ،
يعنی محيط اثر میگذارد .
بنابراين اگر ما خون و نژاد را عامل بدانيم كه صددرصد نمیتوانيم بگوييم
عامل است ، قطعا اينطور نيست كه فقط بعضی نژادها [ در پيشبرد فرهنگ و
تمدن مؤثر ] هستند و نژادهای ديگر را به كلی بايد نيمه حيوان حساب كرد ،
اين كه نظريه غلطی است ، ولی اگر هم تفاوتی قائل باشيم در مورد نژادها
اين عامل برمیگردد به تفاوت در محيطهای جغرافيايی ، و مثل بوعلی از نظر
طبی میگويند " اساسا منطقه های معتدله مزاجها و تركيبهای مادی و بدنی
معتدل تری به وجود میآورد و تركيبهای معتدل تر بدنی روحهای معتدل تری به
وجود میآورد " و اين بعيد نيست پس اين عامل بر
|