برخورد كند ، ممكن است به دو علت اصلی كه در عرض يكديگرند برسد و ممكن‏
است به سه علت اصلی برخورد نمايد ، و خلاصه وظيفه دوم مورخ اين است كه‏
علل را مرتب نمايد .
بعد اشاره می‏كند به اينكه علوم در دو جهت متضاد پيشرفت كرده ، هم به‏
سوی پيچيدگی و هم به سوی سادگی ، يعنی از يك طرف با پيشرفت علم ، علل‏
بيشتری روشن می‏شود و باعث پيچيدگی مسأله می‏شود ، و از طرف ديگر همين‏
پيشرفت سبب می‏شود كه در مقام تحليل ، اين علل بيشتر تحليل می‏شود به‏
علت اول و دوم و سوم و . . . و اين امر به سادگی مسأله منتهی می‏شود .
اين ، اصلی است كه امروز مورد قبول واقع شده كه علوم در عين اينكه به‏
طرف پيچيدگی پيش می‏روند ، از جنبه ديگر كه جنبه فلسفی قضيه است به‏
طرف سادگی و وحدت پيشرفت دارند در واقع وحدتی در عين كثرت و كثرتی در
عين وحدت است ، به سوی كثرت می‏رود در علل فرعی و به سوی وحدت می‏رود
در علل اصلی .
درباب عليت در تاريخ ، ما اصل عليت را قبول كرده و وظايف مورخ را
نيز بيان كرديم يك مسأله خيلی مهم در اينجا مطرح است و آن مسأله جبر
تاريخ است جبر تاريخ بستگی دارد به اصل عليت در تاريخ ، كما اينكه جبر
طبيعت ناشی از حكومت اصل عليت در طبيعت است ، كه ما در " اصول‏
فلسفه " اين اصل را به سه اصل تقسيم كرديم :
. 1 حادثه ای كه در طبيعت رخ می‏دهد ناشی از علت خاص است .
. 2 در رابطه علت با معلول يك نوع سنخيت حكمفرماست هر معلولی با
يك علت خاص ارتباط دارد اگر آن علت خاص به وجود بيايد آن معلول به‏
وجود می‏آيد ، و اگر بجای آن علت ، علت ديگری بود بجای آن معلول هم‏
معلول ديگری بود .