ده هزار تومان دو هزار تومان تمام شود ، يعنی با آن ده هزار تومان بجای‏
يك فرش ، پنج فرش عرضه می‏دارد او آن فرش را كمتر از ده هزار تومان‏
نمی‏تواند به بازار عرضه بدارد ولی كسی كه از ماشين استفاده می‏كند می‏تواند
مثلا به پنج هزار تومان عرضه بدارد اين امر جبری است كه محصول اول از بين‏
می‏رود ، اين ديگر اختياری و انتخابی نيست نظامات اقتصادی ، خودش را بر
انسان تحميل می‏كند .
اما مسائل اخلاقی و معنوی ، پيچش دست خود ماست ، اين متد اخلاقی را
انتخاب كنيم يا آن متد را ما ناچاريم آنچه را كه در اختيار ماست تابع‏
آن چيزی قرار بدهيم كه در اختيار ما نيست ( جبرا اينجور می‏شود ) مسائل‏
اقتصادی خودش را به ما تحميل كرده و ما نمی‏توانيم از جبر او آزاد باشيم‏
و بايد او را داشته باشيم ، در نتيجه هميشه بشر مسائل اخلاقی و معنوی را
تابع آن قرار می‏دهد اين مطلب فی حد ذاته تا حدی مطلب درستی است (
هميشه بايد جنبه های مثبت و منفی حرفها هر دو را گفت ) در اينكه وجدان‏
انسان در بسياری از مواقع تابع ضرورتهای عملی است نمی‏توان شك كرد .
به عنوان مثال ذكر اين داستان ، مناسب به نظر می‏رسد : شخصی بود نجف‏
آبادی به نام " آقا شيخ محمد حسن " ، خيلی مرد خوبی بود و اندكی در
كارها وسواس داشت ، مخصوصا در طهارت ، نجاست و وضو گرفتن رفت مكه و
برگشت مثل اينكه همان سال حاجی كويتی‏ها بود و با ماشين رفتند آنجا وسيله‏
نبود يك آفتابه آب داشتند كه پانزده نفر می‏بايست با آن وضو بگيرند
گفت من آنجا ديدم خيلی ساده با يك استكان آب هم می‏شود وضو گرفت .
آدمی كه در مدرسه جده هميشه يك رودخانه آب از جلويش رد می‏شود ، خيلی‏
دير يقين پيدا می‏كند كه صورتش را شست يا نشست اما آنجايی كه بيش از
يك استكان آب وجود ندارد زودتر هم يقين می‏كند آب قليل خودش احكامی‏
دارد ، ولی مردمی كه هميشه سر و كارشان با آب لوله و آب جاری و استخر
داخل حياط است ، كم كم طهارت با آب قليل به