پاورقی : 1 و . 2 كهف / 66 و . 67 . 3 كهف / . 71 . 4 كهف / . 78
اجازه میدهی كه در خدمت تو باشم تا قسمتی از آنچه را كه میدانی به من
جاهل بياموزی ؟ « هل اتبعك علی ان تعلمن مما علمت رشدا »( 1 ) آيا
اجازه میدهی دنباله رو تو باشم برای اينكه معلم من باشی به برخی از آنچه
كه به تو دادهاند ؟ نمیخواهد بگويد آنچه بلدی به من ياد بده خيلی
متواضعانه میگويد " . . . از آنچه آموخته شده ای از ناحيه حق " او هم
صريح میگويد : « انك لن تستطيع معی صبرا »( 2 ) تو تحمل نداری ، ظرفيت
نداری به يك پيغمبر میگويد : تو تابش را نداری میگويد اميدوارم كه
ظرفيت داشته باشم و بتوانم بيايم .
سوار كشتی میشوند . موسی میبيند خضر دارد كشتی را سوراخ میكند تصرف در
مال غير بدون اذن او حرام است خلاف شرع بين است ، و علاوه بر اين خطر
غرق شدن هست : « ا خرقتها لتغرق اهلها »( 3 ) ؟ بندگان خدا را غرق
میكنی ؟ ! خضر گفت : نگفتم تو تاب نداری ، تحمل و ظرفيت نداری ؟ !
موسی به خود آمد و گفت : انشاء الله بعد از اين میآيند بيرون موسی پسر
بچه ای را میبيند بیگناه و بدون تقصير خضر میزند او را میكشد داد موسی
بلند شد كه قتل نفس بدون تقصير و جرم ؟ ! چرا اين كار را كردی ؟ ! خضر
گفت : نگفتم تو تاب نداری ؟ بعد گرسنه و تشنه وارد دهی شدند غذا
خواستند به حول و قوه الهی هيچ كس حاضر نشد لقمه ای به آنها غذا بدهد
گرسنه بيرون آمدند يك ديوار كج میبينند خضر میگويد ما بايد به اين مردم
خدمت كنيم ، پاچه ات را بالا بزن گل بسازيم و اين ديوار را درست كنيم
موسی ديد وقتی به غلام بیتقصير رسيد زد او را كشت ، اين مردم بد جنس كه
حاضر نيستند از مهمان پذيرايی كنند ، حال گل درست كرده كه من میخواهم به
اينها خدمت كنم ! بار سوم اعتراض كرد خضر گفت : نگفتم كه تو قادر به
صبر نيستی ؟ ! « هذا فراق بينی و بينك »( 4 )
پاورقی : 1 و . 2 كهف / 66 و . 67 . 3 كهف / . 71 . 4 كهف / . 78 |