است كه فيلسوفان كردهاند ( 1 ) .
حال آيا خود اين تعريف كامل است يا نه ؟ در اين كه در اين تعريف ،
جزئی از حقيقت هست شكی نيست ، يعنی كمال انسان را بدون كمال حكمت و
دانش و دانايی نمیشود در نظر گرفت اگر نگوييم تمام كمال انسان در
دانايی است لااقل ركنی از كمال انسان در دانايی هست در كلمات حضرت
امير در نهج البلاغه جزء اموری كه برای جامعه زمان حضرت حجت كه از نظر
اسلام جامعه كامل و جامعه ايدآل انسان است ذكر شده است میفرمايد :
« و يغبقون كأس الحكمة بعد الصبوح » ( 2 ) يك اصطلاح تقريبا شاعرانه و
غزلسرايانه است " صبوح " جام بامدادی را میگويند و " غبوق " جام
شبانه . را حافظ میگويد :
میصبوح و شكر خواب صبحدم تا چند
|
به عذر نيم شبی كوش و گريه سحری
|
میصبوح يعنی ميی كه ميگساران صبحگاهان میخورند و میغبوق يعنی ميی كه
شامگاهان میخورند میفرمايد « و يغبقون كأس الحكمة بعد الصبوح » جام
حكمت را غبوق و بعد از صبوح مینوشند ، يعنی صبح و شام غرق در حكمت
هستند ، هر صبح و هر شب جام حكمت مینوشند .
عرفای ما كمال انسان را در كمال حكمت به اين معنا كه حكما میگويند
نمیدانند ( 3 ) . آنها اولا حكمت را به معنی " دريافت " قبول دارند كه
آن كمال انسان است ولی نه دريافت عقلانی و فكری و استدلالی ، بلكه
دريافت شهودی ، يعنی در نوع دريافت بحث دارند حكيم ، دريافتی كه
میگويد ، مقصودش دريافت فكری و استدلالی و مدرسه ای است ، مثل دريافتی
كه انسان در علوم طبيعی با دلائل ، يا در علوم رياضی با دلائل
پاورقی :
. 1 جامعه كامل از نظر فلاسفه يعنی جامعه فيلسوف .
. 2 نهج البلاغه ، حكمت . 148
. 3 نظريه [ عرفای اسلامی ] بر دريافت حقيقت است ( نه حقايق ) آن هم
دريافت عينی و شهودی نه ذهنی و فكری .