گفتهاند برای اينكه تاريخ صورت علمی پيدا كند ، چه ضرورتی دارد كه ما
دنبال علل برويم ؟ بلكه ما دنبال ماهيت میرويم ، ببينيم ماهيت يك
واقعه چيست ؟ مثلا میگوييم مشروطيت در ايران پيدا شد يك وقت هست كه
ما میرويم دنبال عللی كه باعث شدند نهضت مشروطه پيدا شود و منتهی شدند
به وضعی كه ما اسمش را گذاشته ايم " مشروطه " ، و يك وقت هست كه ما
اصلا به علت كاری نداريم بلكه میگوييم : مشروطيت چيست ؟ و ماهيت آنچه
را كه وجود پيدا كرده است میشكافيم البته شكی نداريم كه تفسير كامل ، هم
علت خارجی شیء را بيان میكند و هم ماهيت شیء را درباب علوم ، در اين
بحث ، نهضتی پيدا شد گفتند علمای قديم خيلی كوشش میكردند دنبال علتها
بروند ولی علم جديد تمايل پيدا كرد به اينكه دنبال علت نرود ، دنبال
كيفيت و چگونگی برود ، زيرا اگر به كيفيت و چگونگی يك شیء دست بيابد
بهتر میتواند از آن استفاده كند تا اينكه دنبال علت آن برود مثل كاری كه
در شيمی انجام میدهند كه يك جسم را تجزيه میكنند ، فلان گياه را تجزيه
میكنيم ، ماهيتش را به دست میآوريم حال علتش هر چه هست ، چگونه به
دست میآيد ؟ چه علتی اين را به وجود میآورد ؟ اينها چه تأثيری دارد ؟
ماهيتش را كه شناختيم بهتر میتوانيم از وجودش استفاده كنيم يا مثلا اين
لامپ در اين شرايط خاص ، اگر چيزی كه ما اسمش را گذاشته ايم الكتريسيته
، جريان پيدا كند روشن میشود چيزی كه برای ما مهم است اين است كه
بدانيم اين تحت چه شرايطی روشن میشود ؟ چگونه خاموش میشود ؟ چطور ممكن
است برق به يك انسان صدمه بزند ؟ چه عايقی برايش به وجود بياوريم ؟
اما اينكه برويم دنبال علت واقعی آن ، اثری برايمان ندارد اين بوده كه
بعضی بجای اينكه در تاريخ دنبال علل تاريخی بروند ، دنبال بحثهای ماهيت
تاريخی رفته اند ولی اين ، كار كاملی نيست ، چون تا علل شیء به دست
نيايد ، ماهيتش نيز به درستی به دست نمیآيد .
حال ، بحث اصلی اين است كه ما در تاريخ قائل به عليت بشويم يا نه ؟
|