مورخ ، آن كسی كه امروز می‏خواهد تاريخ بنويسد بايد توجه به اين مسائل در
گذشته داشته باشد مثلا ممكن است شخصی در گذشته فوق العاده مرد بزرگی بوده‏
از قلمها افتاده ، يا اصلا اسمش نيامده يا اگر اسمش آمده آنچنانكه بايد
معرفی نشده ، و بر عكس شخص ديگری حجمی پيدا كرده بيش از حجم واقعی‏
خودش اينها چيزهايی است كه يك مورخ بايد بداند .
خيال نمی‏كنم اين فصل بحث ديگری داشته باشد جز اينكه در واقع دعوت به‏
اين است كه مورخی كه امروز تاريخ می‏نويسد بايد اجتهاد كند ، به منقولات‏
گذشته اعتماد نكند به دلائلی كه گفتيم و آنچه مورخان گذشته نوشته اند اثری‏
است كه نتيجه تأثير متقابل مورخ است در واقعيات و واقعيات در مورخ ،
نه همه آن ذهنيات مورخ است كه با واقعيات ارتباط نداشته باشد و نه همه‏
آن عين واقعيات است ، بلكه نتيجه تأثير واقعيات در مورخ و مورخ در
واقعيات ، چيزی در آمده به صورت تاريخ ، مثلا ناسخ التواريخ يا تاريخ‏
طبری .
آيا امكان ندارد كه مورخی هم بوده كه طبق يك ديد واقع بينانه وقايع را
نوشته است ؟
اتفاقا در بحث بعد كه تحت عنوان " جامعه و فرد " دارد ، همين بحث‏
توضيح داده می‏شود به عقيده ما چرا ، كه در يكی از جلسات گذشته هم در اين‏
باره بحث كرديم ، بعد نيز روی آن بحث می‏كنيم نظر مذكور يك نوع نظری‏
است كه اخيرا در اروپا پيدا شده و كمی هم بوی ماركسيستی می‏دهد خود همين‏
" ای اچ كار " گويا بی‏علاقه به كمونيسم هم نيست .