چون آن به حساب يك مصلحت اجتماعی است ، به حساب يك مصلحت دينی و
اجتماعی غيبت جايز میشود ، اين هم همين طور است ، خصوصا در مورد افرادی
كه جانی درجه اول بوده اند اين از يك طرف بايد فكر معاويه ای باشد و از
طرف ديگر يك فكر خشكه مقدسی .
درباره يكی از زهاد اهل تسنن در اواخر قرن اول هجری میگويند در حضورش
صحبت حجاج را كردند ، بلند شد گفت " شنيدن غيبت جايز نيست " آن
جانی میآيد آن همه جنايت میكند ، مردم مؤمن را میكشد ، بعد از مردان او
هم ما اسمش را نياوريم چون غيبت مؤمن است ، غيبت مسلمان جايز نيست ،
هر چه باشد مسلمان است ، چون استماع غيبت است من گوش نمیكنم ! نه ،
اين حرف ، حرف چرندی است ، و به علاوه " معيارها متفاوت است " يعنی
چه ؟ ! آيا معيار زمان معاويه با معيار امروز متفاوت است ؟ ! هيچ
متفاوت نيست عين همان كاری را كه معاويه آنروز كرده امروز هم اگر كسی
بكند جنايت است " معيارها متفاوت است " يعنی جنايت امروز را آنروز
میكردند جنايت نبود و جنايت آنروز امروز جنايت نيست كدام كار را
معاويه كرده كه اگر امروز بشود جنايت نباشد ؟ اگر گفتيم فرد هيچ اصالتی
ندارد و فقط جامعه است ، درست است ، معاويه كسی نيست ، او مظهر زمان
خودش است ، برويم راجع به زمان معاويه بحث كنيم نه خود معاويه چون فرد
اصالت ندارد ولی ما گفتيم [ اصالت فرد ] به اين معنی غلط است ، يعنی
اين جبر اجتماعی غلط است ، ما ضمن اينكه جامعه را محكوم میكنيم فرد را
هم محكوم میكنيم چون مقتضيات اجتماعی هيچگاه در حدی كه فرد را مجبور و
از او سلب اختيار كند نيست .
مسأله دومی كه ذكر میكند اين است كه حق جامعه را با تمجيد افراد نبايد
از بين برد اين حرف درستی است حق فرد را هم به خاطر ستايش از جامعه
نبايد از بين برد چون وقتی گفتيم هم فرد اصيل است هم جامعه ، در اين
صورت هم فرد مسؤول است هم جامعه ، هم فرد قابل ستايش است هم جامعه
بله ، مطلب ديگری هست : اينها گفته اند افرادی كه پرونده شان بسته
|