پاورقی : . 1 روم / . 32
طاهر خوشنويس از اول يك عشقی به خط داشته جز با يك عشق فوق العاده
امكان ندارد كه يك انسان اينهمه چيز بنويسد ، مثلا چهل قرآن به خطوط
مختلف ، درشت تر ، ريزتر و امثال اينها بنويسد ذوق هنری در همه افراد
هست اما در يكی بيشتر در يكی كمتر ، و خصوصيتش هم فرق میكند ، در يكی
به اين شكل است و در يكی به آن شكل .
يا مثلا همين علاقه به تعلم در همه افراد هست ولی خيلی شدت و ضعف دارد
فردی را شما میبينيد به صورت يك آدمی در میآيد كه اصلا ديوانه علم است
يعنی همه چيز را در مقابل علم فراموش میكند ، هيچ چيزی برايش اصالت
ندارد و فقط میخواهد بفهمد ولی ديگری در عين اين كه او هم به تعلم عشق
میورزد اما به آن شدت نيست اختلافات در ميان افراد هست بدون آن كه در
اصل اصول با همديگر اختلاف داشته باشند همه ، همه استعدادها را دارند .
قبلا اشاره ای كرديم ، گفتيم در اين مسأله كه آيا انسان ، اجتماعی
آفريده شده يا فردی و اجتماع به او تحميل شده ، دو نظريه است : يكی همان
نظريه معروف ارسطو و يكی هم نظريه ای كه در عصر اخير پيدا شده ، كه شايد
بيشتر همان نظريه [ ارسطو ] را تأييد میكنند و اين حرف هم تا حدی همان [
نظريه است ] نظريه ارسطو نظريه درستی است ، يعنی انسان در فطرتش ، هم
فطرت فردی دارد و هم فطرت اجتماعی ، به اين معنا كه در عين اين كه
استعدادهای انسانی را همه افراد دارند ولی اين استعدادها طوری تعبيه شده
است كه همه مشابه و همسطح نيستند و اگر چنين میبود اساسا زندگی اجتماعی
غير ممكن بود اصل " « كل حزب بما لديهم فرحون »( 1 " ) را دو جور
میشود معنی كرد يكی اين كه هر گروهی هر چه را دارند ، چون دارند به آن
شادمانند يعنی اين شادمانی بعد از داشتن پيدا میشود : هر كسی هر چه دارد
به دليل اين كه دارد به آن دلخوش است . ديگر اين كه نه ، اشخاص
پاورقی : . 1 روم / . 32 |