در اينجا با استفاده از اصلی كه در گذشته گفتيم بايد توضيح داد كه علم
در بعضی از موارد میتواند پيش بينی كند هر اندازه موضوعات علمی ساده تر
باشد پيش بينیاش هم ساده تر است گفتيم كه در طبيعت ، ساده ترين علوم
علم حركات است كه مربوط به جمادات میباشد چون موضوعش چندان پيچيده
نيست منجمان پيش بينی میكنند و پيش بينی خيلی قطعی هم هست كه اينجا
ذكر نكرده خسوف ، كسوف يا حوادثی مثل عبور ستاره دنباله دار را پيش
بينی میكنند چرا ؟ چون ضوابط اين علوم ساده است ، میتوان روی كاغذ حساب
كرد و پيش بينی نمود اما چرا راجع به زيست شناسی نمیتوان پيش بينی كرد
؟
همانها كه تكامل را در گذشته تا حال صددرصد قبول كرده اند كه حيوانات
، اين مراحل را تا اينجا طی كرده اند ، از اين به بعدش را نمیتوانند
پيشبينی كنند ، چون موضوع پيچيده است ، كار زيست شناسی است ، يعنی با
جاندار سر و كار دارند ، و قهرا در علوم انسانی هم پيش بينی مشكل است
پس اينكه شما مسلم گرفته ايد كه علوم غير انسانی قابل پيش بينی است و
پيشبينیها قاطع است ولی تاريخ چنين نيست ، نه ، در آن موارد هم
پيشبينیها آنقدر قاطع نيست اينها اقامه دليل ما بر علم بودن تاريخ
نيست بلكه رد اشكال آنهاست كه به اين دلايل تاريخ را علم نمیدانند .
میگويد : در درسهای تاريخ ، ما فرض را بر اين گذاشته ايم كه از گذشته
برای حال درس بياموزيم اتفاقا اين تأثير ، متقابل است ، از گذشته برای
حال درس میآموزيم و از حال برای گذشته اين حرف درستی است و علت آن
اين است كه انسان طبيعت مشابهی دارد افرادی كه جامعه شناس اند و جامعه
زمان خود را خوب میشناسند بهتر میتوانند جوامع گذشته را تفسير كنند من
يك درس شخصی را برای شما میگويم .
در سال 25 كه مرحوم آقا سيد ابوالحسن فوت كرد و آقای بروجردی مرجع شد
من در فاصله چند روز گفتم تمام مشكلات من درباب خلافت حل شد ، يعنی
گذشته را در پرتو حال شناختم آقای آقا سيد ابوالحسن بود و
|