طور كلی اشتباه كرده است چنين چيزی ممكن نيست آنها كه از جنبه الهی‏
می‏خواهند توجيه كنند می‏خواهند بگويند كه خداوند متعال هرگز نظام عالم را
اينطور قرار نداده كه يك وقت در يك مسأله همه افراد بشر اشتباه كنند
سخن هگل درباب " روح زمان " چنين سخنی است ، منتها او می‏گويد روح‏
زمان متكامل است همچنين او ذهن و عين را يكی می‏داند ، يعنی ذهن و عين را
دو وجهه از يك حقيقت به شمار می‏آورد اختلاف زيادی ميان ذهن و عين قائل‏
نيست " افكار اشتباه نمی‏كنند " يا " زمان در وجود عينی‏اش اشتباه‏
نمی‏كند " هر دو از نظر او تقريبا يك چيز است ، منتها او سخنی دارد و
آن اينكه در مسأله نوابغ بعضی از افراد را مظهر روح زمان می‏داند ، و اين‏
كه می‏گويند ديكتاتوری را توجيه كرده به اين دليل است ، و در عين حال‏
نظريه نژاد هم تأييد می‏شود : در ميان نژادها بعضی نژادها هستند كه روح‏
زمان ، آنها را برای تكامل صالح می‏داند ، و معتقد شده كه نژاد ژرمن چنين‏
نژادی است ، و باز در اين نژاد بعضی افراد هستند كه مركز تجلی روح زمان‏
هستند و او امپراطور آلمان را چنين شخصی می‏داند .
اين نظريه البته اينطور كه او می‏گويد ، قابل قبول نيست ولی اصل نظريه‏
[ قابل بحث است . ] گويا در يكی از جلسات گذشته نيز در اين باره بحث‏
كرديم كه اصلا ما در چه صورتی می‏توانيم برای تاريخ ضابطه و قاعده قائل‏
باشيم و آن را تصادف به همان معنا كه عرض كرديم ندانيم ؟ ظاهرا مطلبی‏
گفتم كه اكنون بايد متممی برايش عرض كنم گفتيم اگر ما در ميان اجزاء
جامعه هيچ نوع وحدت و همبستگی قائل نباشيم ، يعنی جامعه را مجموع عوامل‏
مختلف و متفرقی بدانيم كه هيچ وابستگی ميان اين عوامل نيست مثل اجتماعی‏
كه عده زيادی از مردم در صحرا پديد می‏آورند ، يكی از اين طرف می‏رود يكی‏
از آن طرف فقط اراده های فردی حاكم است ، البته در اين بين ها هم ممكن‏
است كه اراده يك فرد وضع همه افراد را عوض كند ، مثلا [ در مثال مذكور
] اگر فردی در يك جا حريقی ايجاد كند ، تمام آن وضع تغيير می‏كند .