قرآن تاريخ می‏تواند " عبرت " و درس آموز باشد مسأله پيش بينی تاريخ‏
هم چنين است آيا تاريخ می‏تواند حوادث آتی را پيش بينی كند ؟ آيا ما
می‏توانيم از ضوابط گذشته پيش بينی كنيم كه تاريخ بشريت مثلا در سال 2000
چگونه خواهد بود ؟ اين نيز تابع اصل تعميم است كه ما تا چه اندازه‏
بتوانيم قوانين كلی برای تاريخ كشف كنيم اصلا اين دو مسأله " درسهای‏
تاريخ " و " پيش بينی تاريخ " هر دو يك مسأله است " درس "
می‏گوييم از اين جهت كه چگونه عمل كنيم ، و " پيش بينی " می‏گوييم از
آن جهت كه می‏خواهيم كشف كنيم ، و هر درسی تابع پيش بينی است هر دو
يك مسأله است و جدا كردن اين دو ، كار صحيحی نبوده است .
پس اصل مسأله اين است كه آيا تاريخ فقط وقايع جزئی است و از اين‏
وقايع نمی‏شود اصول كلی استخراج كرد يا می‏شود ؟ اگر می‏شود به چه دليل‏
می‏شود ؟ كه مؤلف اين كتاب دليلش را ذكر نكرد ما گفتيم دليلش طبيعت‏
انسان است و اگر نمی‏شود چرا نمی‏شود ؟ آيا انسان طبيعت مشخصی ندارد ؟ يا
نه ، از بس پيچيده است كشف كردن دقيق آن كار مشكلی است .
آنچه مسلم است اين است كه [ برای تاريخ ] تا حدودی قوانين كلی می‏شود
كشف كرد و تا حدود قوانين كلی ، از تاريخ می‏توان درس آموخت و تا حدود
همان قوانين كلی ، پيش بينی هم می‏توان كرد .
در اينجا بعد از آنكه مثالهايی ذكر می‏كند درباره درسها كه مثلا جامعه‏
روم از جامعه يونان عبرت گرفت يعنی آن را الگوی خود قرار داد و از آن‏
استفاده كرد و بعد انگليسيها در دوره های اخير از مطالعه در تاريخ روم‏
استنباطها و استفاده ها كردند بحثی را مطرح می‏كند كه اصلا اين تمايزی كه‏
شما بين علم و تاريخ ذكر می‏كنيد و درباره علم می‏گوييد كه صددرصد می‏تواند
پيش بينی كند ، علم هم صددرصد نمی‏تواند پيش بينی كند شما اين را يك‏
امر مسلم نگيريد ، زيرا قوانين علمی هم آن قاطعيتی را كه از آن انتظار
می‏رود ندارد .