قبول می‏كنند كه ما در تاريخ بايد قائل به اصل عليت بشويم واقعا هم حرف‏
درستی است ، چون اصل عليت را در هيچ چيزی نمی‏شود انكار كرد .
حال ، وظيفه مورخ بعد از اينكه معلوم شد كه بايد از اصل عليت استفاده‏
كند چيست ؟ می‏گويند مورخ نبايد يكتاگرا باشد ، يعنی توجهش را به يك‏
علت خاص معطوف كند ، بلكه بايد كوشش كند تا همه علل را مطرح كند ،
چون اگر بخواهد دائما به يك موضوع نگاه كند و علل ديگر را نبيند ، به‏
اشتباه می‏افتد ، يعنی بايد توجه داشته باشد كه در بافت علل تاريخی يك‏
علت به تنهايی دخيل نيست ، علل متعددی دخيل هستند پس وظيفه اول مورخ‏
توجه به جميع علل است .
وظيفه دوم مورخ تحليل علل است تحليل علل يعنی چه ؟ يعنی علل ممكن است‏
در عرض يكديگر و بی‏ارتباط به يكديگر در حادثه ای مؤثر باشند ، و ممكن‏
است تقدم و تأخر داشته باشند ، يعنی يكی علت است و ديگری علت علت‏
است و ديگری علت علت علت است و تحليل علل ، وظيفه ديگر مورخ است ،
يعنی بفهمد كدام علت اولی است و كدام علت دومی ، يا در مقابل ، كدام‏
علتها هستند كه هيچكدام نسبت به يكديگر تقدم و تأخر ندارند ، كه همان‏
بحث محرك تاريخ در واقع يك نوع تحليل علل است ، يعنی درباب محرك‏
تاريخ ، ممكن است نظريات به صورت تكوينی باشد ، يكی می‏گويد عامل‏
جغرافيا مؤثر است و عوامل ديگر هيچ ، ديگری می‏گويد عامل نژاد مؤثر است‏
و عوامل ديگر هيچ ، سومی می‏گويد قهرمانها مؤثرند و عوامل ديگر هيچ ، و
يكی ديگر می‏گويد اقتصاد مؤثر است و عوامل ديگر هيچ ، و ممكن است اينطور
نباشد و از راه تحليل علل به نتيجه رسيده باشند ، يعنی آنكه می‏گويد عوامل‏
جغرافيايی ، همه علل ديگر را قبول دارد ولی آن را علت اصلی می‏شناسد و به‏
عبارت ديگر علت اصلی را عوامل جغرافيايی می‏داند و بقيه را علت فرعی‏
وظيفه مورخ اين است كه بعد از طرح همه علل ، كوشش كند تقدم و تأخرها را
به دست آورد ، ببيند كدام اصلی است و كدام فرعی ممكن است در بين علتها
به يك علت اصلی