اين هم حرفی است كه گفتيم صحيح نيست بعد میگويد : ولی اين رشد آگاهی
( يعنی اينكه انسان به خود و مسائل خود انديشيد ) اگر چه از دكارت آغاز
شد ولی ظهور و بروز و آشكار شدنش در دوره روسو در قرن هجدهم بود دكارت
در قرن شانزدهم بوده دو قرن بعد در دوره روسو يعنی دوره ای كه مناديان
آزادی برای آزادی ندا سر دادند اين رشد آگاهی آشكار شد ( 1 ) اينجا آزادی
را در واقع تحت الشعاع آگاهی قرار داده به اعتبار اين كه بحث از آگاهی
میكند بحث از آزادی را مطرح میكند نه اين كه آزادی را [ به طور مستقل
مطرح كرده باشد ، ] يعنی آزادی را به نوعی خودآگاهی تعبير كرده است .
ما در ميان آزاديها يك آزادی را نگفتيم كه اتفاقا او بر همين يكی
بيشتر تكيه كرده است و آن آزادی از سنتها و قوانين موجود و به دست
گرفتن قوانين است كه انسان خود واضع قوانين باشد ( 2 ) ، كه اين هم
خودش مطلبی است آنهای ديگر را ذكر نكرده : آزادی در برابر طبيعت ،
آزادی در مقابل تمايلات نفسانی خود ، آزادی انسان در مقابل انسانهای ديگر
يكی ديگر آزادی از قيود و سنتهاست بشر قبل از دوره قرن هجدهم اين آزادی
را نداشت ، يعنی اين آگاهی را نداشت كه در مقابل سنتها میشود قيام كرد
و میشود انسان آگاهانه خود واضع قانون باشد ، فكر میكرد كه هر چه كه سنت
است لازم الاتباع هم هست ، همين چيزی كه ما در اكثر مردم میبينيم و در
قرآن از آن تعبير به تبعيت آباء شده است و ما به آن میگوييم " تقليد (
3 " ( تقليد به اين معنا ) : « انا وجدنا آبائنا علی امة و انا علی
آثارهم مقتدون »( 4 ) . گذشتگان
پاورقی :
. 1 [ به بيان ديگر ] دوره دوم كه از دكارت آغاز شد ، آگاهی از آگاهی
، در حقيقت در قرن 18 به اوج خود رسيد كه به مسأله آزادی توجه شد .
. 2 [ به عبارت ديگر ] مرحله ديگر خودآگاهی ، خودآگاهی در برابر سنتها
و قوانين حاكم بر اجتماع و آزادی از اسارت آنها و به دست گرفتن ابتكار
وضع قانون برای خود است .
. 3 [ به بيان ديگر ] خودآگاهی در مقابل سنتها همان است كه قرآن از آن
به طرد تقليد تعبير میكند .
. 4 زخرف / . 23