پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، خطبه . 220
بين برد و بدنش را نازك كرد : « دق جليله و لطف غليظه » . تا آنجا كه
يك برق از درونش جهيد : « و برق له لامع كثير البرق » برق جهيده و راه
را برايش روشن كرد ، بعد از يك در وارد شد ، او را از اين در به آن در
بردند و از آن در به در ديگر ، تا به آن محل نهايی رسيد ، آنجا كه بارگاه
الهی و بارگاه ربوبی است .
اكنون نمیخواهم اينها را شرح كنم . باور كنيد كه در طول هزار و سيصد
سال عرفان و اينهمه عرفای بزرگی كه ما داشتهايم - كه در دنيا عرفای اسلام
نظير ندارند - يك عارف نتوانسته جملاتی نظير اين سه سطر نهجالبلاغه
بياورد .
اين همان علی ميدان جنگ است ، اين همان علی است كه از شمشيرش در
ميدان جنگ خون میچكد ، اين همان و علی است كه شبها بيدار است و به در
خانه آن يتيم و آن بيوه زن میرود ، همان علی است كه وقتی چشمش به يك
يتيم میافتد اصلا تاب ندارد ، همان كسی است كه در همان زمان دربارهاش
گفتهاند هم گريان گريان است و هم خندان خندان . در ميدان جنگ وقتی با
دشمن روبرو میشود چهرهاش باز میشود و میخندد ، و در محراب عبادت با
خدای خودش راز و نياز میكند و میگريد . مگر نهجالبلاغه نيست كه میگويد :
« ان الله سبحانه و تعالی جعل الذكر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقره و
تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله - عزت آلاؤه -
فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فكرهم و كلمهم
فی ذات عقولهم » ( 1 ) . جملههای عجيبی است . نمیخواهم درباره
پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، خطبه . 220 |