حال ببينيم آن نمونه‏هايی كه ما در شناخت طبيعت داريم كه اين نمونه‏ها
از نوع شناختهائی هستند كه ما آنها را " شناخت آيه‏ای " ناميديم يعنی‏
شناختی كه از راه بعد پنجم ذهن پيدا می‏شود و غير از شناخت منطقی علمی‏
تجربی است كه فقط جنبه تعميم و توسعه دارد - كدامند .
يك مثال ساده برايتان عرض می‏كنم : شما اگر پای درس يك دانشمند
رياضيدان ، يا زيست‏شناس و يا يك فقيه بنشينيد ، او برای شما حرف‏
می‏زند و از علم خودش صحبت می‏كند . " صحبت می‏كند " يعنی چه ؟ يعنی‏
يك سلسله كلمات معنی‏دار از زبان او بيرون می‏آيد . مثال به مؤلفين‏
می‏زنيم : ما سعدی را نديده‏ايم ( تازه اگر هم ديده بوديم فرق نمی‏كرد ) اما
اكنون كتبی در دست داريم به نام گلستان ، بوستان و طيبات ، كه از مردی‏
به نام سعدی است . می‏بينيم گلستان اينطور شروع می‏شود : " منت خدای را
عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت ، هر نفسی‏
كه فرو می‏رود ممد حيات است و چون برمی‏آيد مفرح ذات ، پس در هر نفسی‏
دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شكری واجب .
از دست و زبان كه برآيد
كز عهده شكرش بدر آيد
« اعملوا ال داوود شكرا و قليل من عبادی الشكور ». تا آخر گلستان را
كه می‏خوانيم فرازها و شعرهای بسيار عالی می‏بينيم كه در آن آيات قرآن نيز
به كار رفته است . ما چه حكمی می‏كنيم ؟ می‏گوئيم سعدی مرد بسيار باذوق و
استعدادی بوده است . اگر از ما بپرسند شناخت شما از سعدی به عنوان يك‏
انسان عالم و يك شاعر با ذوق