است ، فطرت قائل است ، وجدانی كه لازمه خلقت اوست ، و تاريخش را
همان وجدان او جلو برده است يعنی همان فطرتش ، كارش معلول همان وجدان‏
است ، تكاملش را همان وجدان به وجود آورده است . اسلام می‏گويد : كار
انسان زاييده وجدان اوست . ولی مكتب مادی می‏گويد : وجدان انسان زاييده‏
كار اوست . اسلام می‏گويد : ما دو انسان داريم : يك انسان فطری كه هر كسی‏
بالفطره ، انسان متولد می‏شود همراه يك سلسله ارزشهای عالی و متعالی‏
بالقوه . وقتی انسان متولد می‏شود ، بالقوه اخلاقی است ، بالقوه متدين‏
است ، بالقوه حقيقت جوست ، بالقوه زيبايی دوست است ، بالقوه آزاد
است ، تمام ارزشها را بالقوه در خودش دارد ، مثل درختی است كه بايد به‏
او آب و نور و لوازم ديگر رساند تا رشد كند و اينها در او به وجود آيد .
اين " انسان فطری " است .
" انسان مكتسب " هم داريم . ( اين از اصول معارف اسلام است ) .
انسان مكتسب چيست ؟ انسان ساخته شده با عمل خودش . انسان بعد از آن‏
ارزشهای اولی خلقتی كه دارد ، در مرحله دوم ، با عمل خودش ساخته می‏شود .
منتها دو نوع ساخته می‏شود : يك وقت آنچنان ساخته می‏شود كه هماهنگ با
ارزشهای فطری است ، اين می‏شود انسان راستين ، و يك وقت ساخته می‏شود بر
ضد ارزشهای فطری ، اين می‏شود انسان مسخ شده . ما در اينجا دو مكتب مادی‏
در مقابل خود داريم ، يكی مكتب ماترياليسم ديالكتيك (1) ، و ديگر مكتب‏
اگزيستانسياليسم ( 2 ) . اينها هر دو در اين نظر با اسلام مخالفند ، يعنی‏

پاورقی :
1 . dialectic materialism
2 . existentialism