اين قاعده و ضابطه‏ای كه بوعلی و امثال او می‏گويند اين است : انسان‏
برای طبيعت يك جريان قائل است ، می‏داند كه طبيعت ، در آن واحد
جريانهای متضاد ندارد ، يعنی در شرايط واحد و متساوی ، يكسان عمل می‏كند .
طبيعت از خودش يك جريان درست دارد و يك جريانهای انحرافی . جريانهای‏
انحرافی در طبيعت رخ می‏دهد ولی به صورت اقليت ، نه به صورت اكثريت و
دائم . اگر چه برهان اين مطلب برهان فلسفی است ولی اذهان ، با فطرت‏
ساده خودشان اين را قبول می‏كنند ، چطور ؟
راست گفتن و دروغ گفتن انسان را در نظر بگيريد . آيا طبيعت و فطرت‏
اولی بشر ، راست گفتن است و دروغ گفتن به علت يك عامل انحرافی است ؟
يا نه ، طبيعت اولی بشر ، دروغ گفتن است و راست گفتن در اثر يك عامل‏
بيرونی انحرافی است كه طبيعت [ بشر ] را از مسير خودش منحرف می‏كند ؟
اگر طبيعت بشر به قول طلبه‏ها لو خلی و طبعه باشد - عوامل بيرونی اثر
نبخشد - انسان آنچه را كه ديده و شنيده به همان شكل بازگو می‏كند . [ با
اين حال ] مانعی ندارد كه فردی در جايی دروغ بگويد ، نه يك نفر بلكه صد
نفر بيايند و بر سر قضيه‏ای شهادت دروغ بدهند . ولی امكان ندارد كه‏
طبيعت بشر از هزار سال پيش پيوسته دروغ بگويد ، و يا در يك نسل ، بدون‏
آنكه عامل خاصی در كار باشد يكدفعه مردم تواطؤ كنند كه وقتی از خانه خارج‏
می‏شوند شروع به دروغ گفتن كنند . نه ، اينطور نمی‏شود . شناخت فطری‏ئی كه‏
ذهن انسان از طبيعت بی جان و طبيعت جاندار و خصوصا انسان دارد ، به او
اجازه نمی‏دهد [ كه بپذيرد ] كه تمام انسانهای آسيايی و اروپايی شب‏