پاورقی : 1 . Russel . 2 نه اينكه ديگران توجه نكردهاند ، ولی اينكه او توجه كرده است خيلی قابل ستايش است و حق يك فرد ، ولو مادی هم باشد بايد ادا شود .
راسل ( 1 ) در اين زمينه مثلی میآورد : ناپلئون را میدانيم ، [ اين
دانستن ما به وسيله حواس مثلا گوش نيست زيرا ] وجود ناپلئون صوت نيست
كه شنيدنی باشد . قسمتهايی از آينده را هم میدانيم . يكی از مسائل بسيار
سادهای كه قابل طرح است و راسل در " جهان بينی علمی " خودش خوب به
اين مطلب توجه كرده است ( 2 ) اين است : ناپلئون برای ما يك وجود
استنباطی است ، يك وجودی است كه ما با تعقل ، آن را میشناسيم نه با
احساس . راست هم میگويد . اگر از ما كه امروز ناپلئون را میشناسيم و
تاريخش را میخوانيم و زندگيش را میدانيم بپرسند كه شناخت شما از
ناپلئون چه شناختی است ؟ ممكن است كسی بگويد : اينكه واضح است ،
شناخت من از ناپلئون حسی است ، يك آدمی بوده ، روی زمين راه میرفته و
[ كارهايی هم انجام داده ] ، من اينها را در كتاب خواندهام ، بنابراين ،
من ناپلئون را از راه حس میشناسم . [ ولی اينطور نيست ] ، ناپلئون برای
خودش يك حقيقت محسوس و برای تو يك امر معقول است ، يعنی تو با يك
استدلال ذهنی ، با يك قياس عقلی به وجود ناپلئون علم داری و خودت
نمیدانی . نظير آن چيزی است كه علمای " اصول " در باب تواتر دارند .
در باب تواتر میگويند خبر متواتر برای انسان ايجاد يقين میكند . ممكن
است هيچكدام به توكيو نرفته باشيم ولی همه ما يقين داريم كه توكيو در
عالم وجود دارد ، چرا ؟ چون خبرش متواتر است . احدی امروز در دنيا شك
ندارد كه مثلا شخصی به نام ابو سفيان در
پاورقی : 1 . Russel . 2 نه اينكه ديگران توجه نكردهاند ، ولی اينكه او توجه كرده است خيلی قابل ستايش است و حق يك فرد ، ولو مادی هم باشد بايد ادا شود . |