اينها می‏توانی برای هدف و مقصد خودت استفاده كنی . چه بسا بتوانی با
تكيه بر همين افكار خرافی ، نيروئی قوی به وجود آوری و با آن با استعمار
و ظلم مبارزه كنی .
كداميك از اين دو راه را بايد انتخاب كرد ؟ می‏گويند تو اگر بخواهی از
آن راه روشنفكری خودت بروی كه اول فكر آنها را مثل خودت درست كنی‏
همانطور كه به خيال خودت به حقايق اعتقاد داری و اوهام و خرافات را دور
ريخته‏ای ، اول ذهن آنها را از اوهام و خرافات خالی كنی بعد اينها را
رهايی بدهی ، هيچوقت موفق نمی‏شوی . ولی چه بسا اگر بر همان خرافات تكيه‏
كنی ، با تكيه بر خرافات بهتر بتوانی آنها را نجات دهی . اگر حقيقت را
به آنها بگويی ، آنها را دشمن خودت كرده‏ای . اصلا حقيقت را به آنان نگو
. بر خرافات آنها تكيه كن . مثلا ممكن است اين آقای روشنفكر با احساسات‏
ناسيوناليستی ( 1 ) ميانه خوبی نداشته باشد ، از آن آدمهای به اصطلاح‏
انترناسيوناليست ( 2 ) باشد ، بگويد : " تمام خاندان بشری يك جامعه‏
هستند ، همگی انسان هستند ، احساسات ناسيوناليستی يعنی چه ؟ ! " . اگر
چه ملتی دارد ملت او را می‏چاپد ولی او می‏گويد : من اول بايد افكار
ناسيوناليستی اين ملت را كه خرافه می‏دانم از كله‏شان بيرون كنم و روی‏
معيارهای انسان گرايی و انترناسيوناليستی [ كار كنم ] . می‏گويند اين‏
روشنفكر هيچگاه موفق نمی‏شود ، ولی اگر بر معيارهای ناسيوناليستی تكيه كند
كه خود آقای روشنفكر آن را قبول ندارد - و فورا يك نيرو به وجود آورد ،
با

پاورقی :
1 . nationalism
2 . Anternationalist