قرائن قرآنی و از مسلمات روايات اسلامی بر می‏آيد كه آن ميوه ممنوع ، به‏
جنبه حيوانيت انسان مربوط می‏شود نه به جنبه انسانيت انسان ، يعنی يك‏
امری بوده از مقوله شهوات ، از مقوله حرص ، از مقوله حسد و به اصطلاح از
مقوله ضد انسانی . به درخت طمع نزديك مشو ، يعنی اهل طمع نباش ، به‏
درخت حرص نزديك مشو ، يعنی حريص نباش ، به درخت حسد نزديك مشو ،
يعنی حسادت نورز ، ولی آدم از آدميت خودش تنزل كرد و به آنها نزديك‏
شد ، به حرص ، به طمع ، به حسد ، به تكبر ، به اين چيزهايی كه تسفل و
سقوط انسانيت است نزديك شد ، به او گفتند بايد بروی بيرون . [ چه‏
موقعی به او گفتند ؟ ] بعد از آنكه « " علم ادم الاسماء كلها »" ( 1 )
همه حقايق به او آموخته شده است . [ گفتند اينجا ] جای تو نيست ، برو
بيرون ! در تورات دست جنايتكاران تحريف ، آمده است قضيه را به اين‏
شكل جلوه داده است كه آن درختی كه خدا به آدم دستور داد كه نزديك آن‏
نشو ، مربوط است به جنبه انسانيت آدم نه جنبه حيوانيت آدم ، به جنبه‏
اعتلای آدم نه به جنبه تسفل آدم . دو كمال برای آدم وجود داشت و خدا
می‏خواست آن دو كمال را از او دريغ كند : يكی كمال معرفت و ديگری كمال‏
جاودانه بودن . خدا نمی‏خواست اين دو را به آدم بدهد . آدم از " درخت‏
" يعنی درخت شناسايی ( درخت شناخت ) چشيد و چشمش باز شد و [ با خود
گفت ] تا به حال كور بوديم ، تازه چشممان باز شد ، تازه می‏فهميم خوب‏
يعنی چه ، بد يعنی چه . خدا به فرشتگان گفت : ديديد ! ما نمی‏خواستيم او
از شجره معرفت و شناخت

پاورقی :
. 1 بقره : . 31