به سوی ثروت حركت كرده است ، به همان سو هم خواهد رفت و غير از اين‏
چيزی نيست ، پس اينطور نيست كه بگوييم آيا قرآن عرفان را قبول دارد يا
نه ؟ آيا احساس عرفان را قبول دارد يا قبول ندارد ، و وقتی از قرآن‏
بپرسيم عرفان يعنی چه ، بگويد عرفان يعنی اينكه انسان از جامعه‏اش كنار
بكشد ، برود در دامنه كوه ، چله بنشيند و به كار مردم كاری نداشته باشد .
قرآن اين را نمی‏گويد . آن چيزی كه قرآن آن را عرفان می‏نامد همان چيزی‏
است كه علی ( ع ) داشت .

نمونه يكی بودن مجاهده درونی و بيرونی

كفار قريش شهر مدينه را محاصره كرده‏اند . مسلمانان در بدترين شرايط
نظامی قرار گرفته‏اند و در قسمت شمال مدينه - كه كوه نيست - به شكل يك‏
نيم دايره خندق كنده‏اند . دشمن آن طرف خندق و مسلمانان اين طرف خندق‏
هستند . ده هزار نفر سرباز مسلح آمده‏اند و مدينه را در محاصره گرفته‏اند .
يك سوار يل و فوق العاده ، باريكه‏ای را پيدا می‏كند و به اسب خودش‏
نهيب می‏زند و از اين طرف خندق به آن طرف می‏آيد و جلوی مسلمانان شروع‏
به " هل من مبارز " گفتن می‏كند . كسی جوابش را نمی‏دهد . می‏گويد : ولقد
بححت من النداء بجمعكم هل من مبارز احدی از جا بلند نمی‏شود جز يك جوان‏
25 ساله . می‏گويد : يا رسول الله ! من می‏خواهم با او مبارزه كنم .
می‏فرمايد : نه ، تو بنشين ( برای اينكه ديگران وضعشان خوب روشن شود ) .
دفعه دوم باز غير از علی كسی بلند نمی‏شود . دفعه سوم پيامبر به علی اجازه‏
می‏دهد . ( چقدر از نظر اجتماعی و از نظر نظامی