درست است يا نادرست ( چون قابل آزمايش نيست ) پس در اينجا می‏گوئيم‏
: " نمی‏دانيم " . اين بود كه اين فكر در اروپا پيدا شد كه علم بشر در
مسائل معنوی و مذهبی پاسخی ندارد ، می‏گويد : " نمی‏دانم " : علم امروز
می‏گويد معيار شناخت حقيقی و شناخت غلط ، هر دو ، عمل است ، يعنی اگر
در عمل ، مطابق درآمد درست است و اگر مخالف درآمد غلط است ، پس در
مورد آن نوع فرضيه‏ای كه در عمل نمی‏شود آن را پياده كرد و نمی‏توان فهميد
كه اينطور هست يا نيست يعنی عمل نمی‏تواند معيار آن باشد - می‏گوئيم : "
نمی‏دانم " .
عده‏ای ديگر پا را از اين هم فراتر گذاشتند ، گفتند : هر چه كه در عمل‏
بتوان آن را محك زد ، با محك عمل بتوان آن را تعيين كرد ، حقيقی است و
هر چه كه با محك عمل تعيين نشود ولو عمل آن را نفی هم نكند - دروغ است‏
. ماديين حرفشان اين است كه همينقدر كه عمل [ انديشه‏ای را ] تأييد نكرد
می‏گوئيم دروغ است ، و تأييد نكردن عمل گاهی به اين صورت است كه عمل ،
خلافش را تأييد می‏كند و گاهی به اين شكل است كه نه تأييد می‏كند و نه‏
انكار .

اشكالات وارد بر " منطق عمل "

طرفداران منطق تعقلی ، قياسی يا ارسطوئی دلايلی بر رد نظريه اين افراد
داشتند كه خوشبختانه امروز بعضی از همان دلايل و افكار - و از يك نظر
می‏شود گفت با بيانی رساتر - دوباره مطرح شده است ، البته نه به حمايت‏
از منطق ارسطوئی بلكه به اين عنوان كه اين منطق هم ديگر قابل قبول نيست‏
. وقتی اين منطق هم قابل