نظريه اسپنسر ( 1 )

عده‏ای قائل به فلسفه علمی هستند . اينها هم قائل به مراحل می‏باشند ولی‏
به اين صورت كه می‏گويند : ما سه مرحله شناخت داريم : مرحله احساس (
اينها مثل كانت نمی‏گويند كه صورت احساس را ذهن می‏دهد ، می‏گويند در
مرحله احساس ، يك مرحله از كار شناخت تمام می‏شود ) ، مرحله علم يا
مرحله شناخت علمی ( همان شناختی كه علوم به ما می‏دهد ) ، مثلا در علم‏
حساب به يك سلسله مسائل ، شناخت پيدا می‏كنيم ، در زيست شناسی ،
فيزيك ، فلسفه تاريخ و علوم ديگر به يك سلسله مسائل ديگر شناخت پيدا
می‏كنيم ، ولی اين مسائل علمی ، تا به شكل مسائل علمی است و در ديواره‏
علمها محبوس و محدود است ، يك مرحله متوسط است ، انسان يك مرحله‏
عاليتر و بالاتر از اين دارد و آن اين است كه فلسفه علمی می‏سازد و درجه‏
معرفتش بالا می‏رود . چطور فلسفه علمی می‏سازد ؟ يك نظريه مثلا مربوط به‏
فيزيك است و نظريه ديگری مربوط به شيمی و يا علم ديگر ، بعد يك‏
فيلسوف ، يك مغز مفكر ، قاعده اين علم را با قاعده علم يا علوم ديگر در
كنار يكديگر قرار می‏دهد و از اينها يك قاعده كلی‏تر و عمومی‏تر كه شامل‏
همه اينها باشد به دست می‏آورد ( 2 ) ، اين می‏شود فلسفه . فلسفه ، از
ضوابط علمی ، يك قاعده

پاورقی :
1 . Spencer
. 2 همانطور كه علم نسبت به احساس [ در مرحله بالاتری است ] : شما
جزئيها را حس می‏كنيد ، مثلا يك قطعه آهن را آزمايش می‏كنيد و می‏بينيد در
حرارت انبساط پيدا >