بشر غير ممكن است ، يعنی يك شناخت قابل اعتماد و اطمينان برای بشر يك‏
امر ناممكن است ، " لاادری گری " يعنی " نمی‏دانم گری " سرنوشت محتوم‏
بشر است . ابتدا به نظر می‏رسد كه اين مكتب خيلی مكتب سستی است و
اساسا قابل توجه نيست ، ولی از قضا طرفداران اين مكتب دلائل بسيار قوی‏
اقامه كرده‏اند كه جوابگويی به آنها كار ساده‏ای نيست ، نمی‏خواهم بگويم‏
غير ممكن است ، می‏خواهم بگويم كار ساده‏ای نيست .

پيرهون و امكان شناخت

در دوران بعد از سقراط ، گروهی هستند كه آنها را شكاكان می‏نامند و
معروفترين شخصيت آنان مردی است به نام پيرهون ( 1 ) . او ده دليل بر
عدم امكان شناخت اقامه كرده است ، می‏گويد : شناختن امر ناممكنی است ،
" شك " و " نمی‏دانم " سرنوشت محتوم بشر است . يك دليل بسيار
ساده‏اش اين است : انسان اگر بخواهد بشناسد ابزار شناختش چيست ؟ ما دو
ابزار كه بيشتر نداريم ، يكی حس است و ديگری عقل . از شما می‏پرسم : آيا
حس خطا می‏كند يا نه ؟ همه می‏گويند : الی ماشاءالله : خطای سامعه ، باصره‏
، لامسه ، شامه و ذائقه كه همه اينها مثالهای فراوان دارد و بعضی ادعا
كرده‏اند كه تنها باصره چند صد نوع خطا دارد . می‏گويد : چيزی كه خطا می‏كند
و قابل خطاست ، قابل اعتماد نيست . وقتی يك جا می‏بينم و

پاورقی :
Pyrrho . 1 ، [ اسم اين دانشمند يونانی به صورتهای پيرن ، پيرهن ،
پيرون و فيرون نيز گفته شده است ] .