پاورقی : > حواس استفاده كرد ، بايد رفت ، گردش كرد ، نگاه كرد ، ديد ، شنيد ، بوييد ، لمس كرد ، اين خودش عمل است .
اما آيا عمل ، تنها كليد شناخت است ؟ نه ، عمل كليد اول شناخت است
، با عمل ، ما يك در از درهای شناخت را به روی خودمان باز میكنيم و به
يك سلسله مسائل دست میيابيم . بعد نوبت در دوم میرسد ، در دوم را بايد
با كليد ديگری باز كنيم . با كليد دوم شناخت ، به شناخت بالاتر میرسيم .
آنچه در جلسات پيش عرض كردم كه شناخت سطحی و شناخت منطقی دو مرحله
اساسی از شناخت هستند بلكه ما شناخت منطقی را نيز دو مرحله كرديم -
همين است ، عمل ( حواس ) كليد شناخت سطحی ابتدايی است ، يعنی كليد
جمع آوری مواد اولی شناخت در ذهن است . اگر نخواهيم با اين كليد كار
كنيم ، اصلا نوبت به كليد دوم نمیرسد ، مثل اين است كه میخواهيم وارد
اتاقی شويم كه در پشت اتاق ديگری است . تا وقتی كه در اول را باز نكنيم
به آن اتاق دوم نمیرسيم . آيا وقتی در اول را باز كرديم ، جهان را مطالعه
كرديم ، آنچه را كه از طريق حواس و استقراء برای ما به دست آمدنی است
به دست آورديم ، به همه شناختها دست يافتهايم ؟ نه ، كليد دوم ، آن
است كه قرآن از آن به " فؤاد " ، و فيلسوفان از آن به " عقل " تعبير
میكنند . آن هم " « لعلكم تشكرون » " دارد يعنی آن هم بايد عمل كند ،
بايد به كار بيفتد . پس اگر عمل را شامل تفكر و تعقل هم بدانيم ، عمل ،
هميشه كليد شناخت است . ولی اشتباه اين است كه وقتی میگويند " عمل
كليد شناخت است " عمل را منحصر به " عمل عينی " میكنند كه همان
مشاهده و بررسی باشد . نه ، عمل عينی ( مشاهده و بررسی )
پاورقی : > حواس استفاده كرد ، بايد رفت ، گردش كرد ، نگاه كرد ، ديد ، شنيد ، بوييد ، لمس كرد ، اين خودش عمل است . |