است برای آن كه اسلام را در مقابل مسيحيت محكوم كند .
ولی اين سخن ، جواب بسيار واضح و روشنی دارد . شما يك جامعه اسلامی و
يك جامعه مسيحی را می‏بينيد . چنين فكر می‏كنيد كه در جامعه مسيحی ،
مسيحيت صددرصد پياده شده ، و اين مسيحيت " پياده شده " است كه به‏
اين نتيجه رسيده ، و در جامعه اسلامی نيز اسلام پياده شده و اين اسلام "
پياده شده " است كه به اين نتيجه رسيده است . اتفاقا قضيه به شكل‏
ديگری است ، چشمهايت را باز كن ، اندكی نگاه كن !
شيخ محمد عبده در جواب يك كشيش مسيحی كه به همين شكل استدلال كرده‏
بود ، گفته بود : بسيار استدلال صحيحی است كه می‏گوئيد هر درختی را از روی‏
ميوه‏اش بايد شناخت ، ما هم اين مطلب را قبول داريم ولی به شرط اينكه‏
بدانيم اين ميوه مال همين درخت است . پس اصل مطلب اين است : بايد
ميوه‏ای را ببينيم كه صددرصد مال اين درخت است ، نه اينكه ما خيال‏
می‏كنيم مال اين درخت است و [ در واقع ] مال جای ديگری است . ما هم در
اينجا می‏گوئيم دليل امتياز اسلام بر مسيحيت اين است كه ما تا آن روزی كه‏
به اسلام ولو به طور نسبی عمل می‏كرديم ، پيشرفته‏ترين ملتهای دنيا بوديم .
به اتفاق تمام اهل تحقيق ، از ابتدای ظهور اسلام تا قرن پنجم و بلكه قرن‏
ششم هجری ، مشعلدار تمدن و فرهنگ جهان ، جهان اسلام بوده است ، جهان‏
اسلام بود كه از قطعه‏ها و تكه پاره‏ها و از مواد متلاشی شده تمدنهای مختلف‏
، مايه‏ای ساخت و از اين مايه حقيقی را به نام " تمدن و فرهنگ اسلامی "
به وجود آورد ، و در آن وقت دنيای مسيحيت در نهايت توحش و بربريت‏
زندگی می‏كرد .