بود و به تخيلات و اوهام گرفتار بود ، از جمله تخيلاتش اين بود كه هر
وقت كسالت پيدا می‏كرد ، برای بهبود خودش نذر می‏كرد يك چلوكباب بخورد
!
پس نتيجه اول كشف روان ناخودآگاه اين بود كه مسئله اصالت روح را
بسيار روشن كرد . معلوم شد روان انسان خيلی عميقتر از اين حرف ساده‏
بچه‏گانه‏ای است كه چهار تا ماترياليست می‏گويند : [ حالات روانی انسان‏
نتيجه ] فعل و انفعال شيميائی سلسله اعصاب است .

كشف روان ناخودآگاه و " شناخت آيه‏ای "

نتيجه دوم ، در " شناخت شناسی " يعنی در مسئله " ما نحن فيه "
است .
روان ناخودآگاه كه امروز از نظر علم يك حقيقت مسلم شناخته می‏شود
نسبت به روان خودآگاه ، يعنی " غيب " نسبت به " شهادت " . روان‏
ناخودآگاه ، غيب وجود انسان است ( 1 ) . قبلا هم غيب و شهادت می‏گفتيم‏
، [ ولی اينطور معنا می‏كرديم ] : شهادت يعنی اين بدن و غيب يعنی روان (
همين روان ناخودآگاه ) . امروز ثابت شده كه نه تنها شهادتی داريم ( يعنی‏
بدن ) و غيبی داريم ( يعنی روان ) بلكه يك غيب غيبی هم داريم كه همان‏
روان ناخودآگاه است .
بدن خود را با حواس ظاهری حس می‏كنيم ، روان

پاورقی :
. 1 اين كه خدا انسان را به گونه‏ای آفريده است كه بزرگترين آيه الهی‏
است كه خيلی دلايل دارد يكی از دلائلش همين است .