من يكی از اين دو فرضيه [ تجربه ] كردم و ديدم نتيجه داد ، دليل نمی‏شود
كه فرضيه من درست باشد ، چون آن فرضيه ديگر هم به همين نتيجه می‏رسد .

دو مثال ديگر

طب قديم بر اساس فرضيه عناصر چهارگانه : آب ، آتش ، هوا ، خاك ، و
طبايع چهارگانه : رطوبت ، يبوست ، حرارت ، برودت ، و بر اساس اخلاط
چهارگانه : خون ، بلغم ، سودا و صفرا استوار بود . پزشكی امروز هيچكدام‏
از اينها را قبول ندارد ، نه عناصر چهارگانه را قبول دارد ، نه طبايع‏
چهارگانه را و نه اخلاط چهارگانه را . از نظر علم امروز ثابت شده است كه‏
هيچكدام از اينها درست نيست . آيا طب ديروز بر اساس فرضيه‏های غلط
خودش معالجه نمی‏كرد ؟ ! واقعا اطبای قديم هيچ مريضی را معالجه نمی‏كردند
؟ ! حصبه را معالجه نمی‏كردند ؟ ! آيا بوعلی سينا مريضها را معالجه نمی‏كرد
؟ ! بلكه می‏توان گفت در بعضی از بيماريها كه دارويش اخيرا كشف شده ،
مثل ديفتری ، طب قديم در عمل موفقتر از طب جديد بوده است ، يعنی بر
اساس همان فرضيه غلط به نتيجه درست می‏رسيد . پس اين كه " اگر فرضيه‏ای‏
درست باشد به نتيجه درست می‏رسد " درست است اما اين كه " اگر
فرضيه‏ای به نتيجه درست رسيد حتما خود فرضيه درست است " غلط است .
شايد فرضيه غلطی به نتيجه‏ای برسد كه فرضيه صحيح به همان نتيجه می‏رسد .
مثال ديگر عرض می‏كنم : قطاری با سرعت 50 كيلومتر در