اما در آثارشان سير كردم و در اخبارشان فكر كردم تا آنجا كه مانند يكی از
خود آنها شدم ، آنچنان شده‏ام كه گويی با همه آن جوامع از نزديك زندگی‏
كرده‏ام . بعد می‏گويد نه ، بالاتر از اين : چون اگر كسی در جامعه‏ای با
مردمی زندگی كند فقط از احوال همان مردم آگاه می‏شود ولی من مثل آدمی هستم‏
كه از اول دنيا تا آخر دنيا با همه جامعه‏ها بوده و با همه آنها زندگی‏
كرده است ، پس تاريخ را مطالعه كن ، در اخبار ملتها و در تحولاتی كه‏
برای جامعه‏ها پيش آمده فكر كن تا مانند چشمی باشی كه از اول دنيا تا آخر
دنيا را مطالعه و مشاهده كرده است . اين است كه از نظر قرآن [ و
روايات ] خود تاريخ منبعی برای شناخت است .

فلسفه تاريخ در قرآن

اين مسئله كه قرآن دعوت می‏كند كه بشر تاريخ را مطالعه كند بسياری از
نظريات قرآن درباره فلسفه تاريخ را روشن می‏كند :
اگر حوادث تاريخی عالم گزاف و تصادف باشد ، مطالعه تاريخ گذشته ، با
امروز هيچ ربطی پيدا نمی‏كند ، چون قضايا بر اثر تصادفات است . قرآن اصل‏
تصادف را انكار می‏كند ، اصل سنن را قبول می‏كند و به آن تصريح می‏نمايد .
اگر تاريخ ، سنن داشته باشد ولی سنن آن خارج از اختيار بشر باشد و بشر
نتواند در آن سنتها نقشی داشته باشد - امری جبری محض باشد و انسان هيچ‏
گونه تأثيری در مسير تحول تاريخ نداشته باشد - باز درس گرفتن و آموختن‏
از تاريخ معنی ندارد ، زيرا تحول