حس نيست .
يكی از كارهای فوق العاده ذهن انسان عمل تجريد است . تجريد يعنی چه ؟
تجريد غير از تجزيه است . تجريد می‏كنيم يعنی ذهن ما دو امری را كه در
عالم عين يكی هستند ، هرگز جدا نمی‏شوند و امكان جدا شدن ندارند ، از
يكديگر جدا می‏كند ، تجريد و مجرد می‏كند . مثلا شما هرگز عدد مجرد در خارج‏
نداريد . شما در عالم عين يك پنج تا نداريد كه فقط پنج تا باشد ، نه پنج‏
تا گردو باشد ، نه پنج تا درخت باشد و نه پنج تا چيز ديگر باشد . نمی‏شود
در عالم عين " پنج " تا وجود داشته باشد بدون اينكه " پنج چيز " باشد
. اگر " پنج " تا وجود داشته باشد بدون اينكه " پنج چيز " باشد . اگر
پنج تائی [ در خارج ] باشد ، اشيائی هستند كه پنج تا هستند ، مثلا انگشتی‏
وجود دارد كه می‏گوييم پنج تا انگشت . ولی ذهن در عالم خودش ، در عالم‏
حساب و اعداد ، آنجا كه می‏گويد 25 = 5x5 هيچ ضرورتی ندارد كه اول گردو
را در نظر بگيرد بعد بگويد پنج تا پنج گردو ( تازه مضروب فيه را گردو
گرفته ولی باز مضروب را مجرد گرفته است ) [ مساوی است با بيست و پنج‏
گردو ، می‏گويد ] پنج پنج تا می‏شود بيست و پنج تا . يعنی ذهن تجريد می‏كند
و چون تجريد می‏كند قادر بر تفكر و قادر بر شناسايی است . اگر ذهن قدرت‏
تجريد نمی‏داشت نمی‏توانست تفكر كند .
اين است كه برای شناسائی ، ابزار حس شرط لازم است ، ولی شرط كافی‏
نيست . يك نيرو و قوه ديگری هم هست . اسم آن قوه را هر چه می‏خواهيد
بگذاريد : قوه فكر ، قوه تفكر ، قوه انديشه ، قوه عاقله ، آن قوه‏ای كه‏
تجريد می‏كند ، آن قوه‏ای كه تعميم می‏دهد ، آن قوه‏ای كه تجزيه و تركيب‏
می‏كند ، آن قوه‏ای كه حتی كليات را