معيار [ كه آن را قبول نداری ] چيزی را به عنوان شناخت خود معيار قبول‏
كرده‏ای كه شناخت خود معيار هم نيست . خيال كرده‏ای اگر فرضيه‏ای را مورد
آزمايش عملی قرار داديم و نتيجه مثبت داد [ دليل صحت آن است ] . به‏
قول راسل اين وقتی درست است كه احتمال وجود فرضيه ديگری را در كنار اين‏
فرضيه ندهيم ، ولی اگر اين احتمال وجود دارد كه يك يا چند فرضيه ديگر هم‏
اينجا موجود باشد ، از كجا می‏توان فهميد كه نتيجه درستی كه به دست آمده‏
ناشی از اين فرضيه است ؟ شايد يك فرضيه ديگر هم در اينجا وجود داشته‏
باشد [ كه همين نتيجه را می‏دهد ، و می‏دانيم كه فقط يكی از اين دو فرضيه‏
می‏تواند حقيقی و صحيح باشد ] .

" موفقيت در عمل " در نهج‏البلاغه

مثالی برايتان عرض می‏كنم : در نهج‏البلاغه درباره " موفقيت در عمل "
يا " پيروزی در عمل " مطلبی آمده است . علی ( ع ) و معاويه ، دو حزب‏
، دو گروه ، دو جمعيت با دو طرز تفكر و با دو فلسفه اجتماعی ، در مقابل‏
يكديگر ايستاده و با هم مبارزه می‏كنند . طرفداران معاويه برای خودشان يك‏
تئوری و يك طرح دارند و می‏گويند پيشوای ما معاويه است و معاويه هم برای‏
خودش فرضيه‏هائی درست كرده و اسلامی ساخته است . علی ( ع ) وقتی با
اصحاب خودش صحبت می‏كند ، آنها را مورد تعرض قرار می‏دهد و به صورت‏
يك پيش بينی به آنها می‏گويد : " معاويه و اصحابش بر شما پيروز خواهند
شد " يعنی با اين كه تئوری شما حق است و شما دنبال يك امام و رهبر حقی‏