مانند خواب ملاحظه كرد ] . اگر بتوانند كسی را به وسيله هيپنوتيزم به‏
خواب مغناطيسی ببرند هر چه به او تلقين كنند در روان ناخودآگاهش وارد
می‏شود چون در حال خواب ، روان خودآگاه مقاومت نمی‏كند و وقتی بيدار شود
حس نمی‏كند كه چيزی به او گفته يا ياد داده‏اند .
گوستاولوبون ( 1 ) می‏گويد : می‏خواستم اين قضيه را تجربه كنم كه آيا
مسئله تلقين و روان ناخودآگاه در اين حد درست است يا نه ؟ دختر جوانی‏
را آوردند و به خواب مغناطيسی بردند . در اين حال آنچه را كه من دلم‏
می‏خواست ، به او تلقين كردند . می‏خواستم بگويم كه اين دختر در فلان روز ،
فلان ساعت ، سر فلان چهار راه برای يك سؤال علمی با من وعده ملاقات‏
بگذارد ، ظاهرا می‏گويد اين كار را خود من انجام دادم . چند روز گذشت ،
يك وقت ديدم همان دختر تلفن می‏كند يا نامه نوشته است : استاد ! من‏
دچار يك مشكلی هستم فكر كردم اين مشكل را غير از تو كسی حل نمی‏كند ، اگر
وقت داريد فلان روز ، فلان ساعت ، سر فلان چهار راه تشريف بياوريد ، من‏
يك سؤال كوچكی دارم . يعنی همان كه در روان ناخودآگاه او رفته بود در
روان خودآگاهش بروز كرد بدون آن كه خودش بفهمد كه اين تلقينی است كه‏
ديگران كرده‏اند و آنها اين فكر را به روان ناخودآگاه او فرو كرده‏اند .
امروز مسئله معالجه جسمی بسياری از بيماريها با وسائل روحی مثل تلقين ،
يك مسئله بسيار جالب توجه و به رسميت شناخته

پاورقی :
Lebon ، 1 . Gustave