پاورقی : . 1 نگوئيد فيلمش را میبيند . فيلم مربوط به اين زمان است ، فيلم را میبيند ، خود او را كه نمیبيند .
ويژگی دوم شناخت حسی اين است كه شناخت حسی ، ظاهری است ، عمقی
نيست ، ظواهر را میبيند : چشم رنگها و حجمها را میبيند ، گوش آوازها را
میشنود ، . . . ولی عمقی نيست كه به ماهيت اشياء بتواند پی ببرد و
روابط درونی اشياء را درك كند . شناخت حسی نمیتواند به رابطه عليت و
معلوليت ، ضرورت حاكم ميان علت و معلول كه وقتی علت هست به حكم
ضرورت معلول بايد وجود داشته باشد ، پی ببرد . يعنی انسان ظواهر را
میشناسد بدون اينكه بتواند با حواس خود به روابط و عمق پديدهها و به
ذاتها و جوهرها و باطنها پی ببرد . ولی انسان به بواطن هم میرسد كه
مثالهايش را عرض خواهم كرد .
مشخص ديگر شناخت حسی اين است كه شناخت حسی ، حالی است ، يعنی به
زمان حال تعلق دارد ، نه به گذشته و نه به آينده ، چون انسان با حواس
خودش فقط اشياء زمان حاضر را احساس میكند . انسان با چشم خودش حوادثی
را كه قبل از تولد او وجود داشته است نمیبيند ، ( 1 ) و آينده را نيز
نمیتواند با حواس ظاهری خود احساس كند ، با چشم ، بالفعل ببيند ، با
گوش بشنود يا با شامه خود استشمام كند . شناخت حسی ، حالی است ، پس
به گذشته و آينده تعلق نمیگيرد .
خصوصيت چهارم شناخت حسی اين است كه اين نوع شناخت ، منطقهای است ،
يعنی محدود به منطقه خاصی است . انسان يا حيوان ، در هر منطقه و جوی كه
هست اشياء همان منطقه و
پاورقی : . 1 نگوئيد فيلمش را میبيند . فيلم مربوط به اين زمان است ، فيلم را میبيند ، خود او را كه نمیبيند . |