اهميت می‏دهند اين مسئله است ، آنجا كه عرفا با يك نوع - به قول اقبال‏
لاهوری - تجربه درونی ( كه تعبيری بسيار عالی است ) مكانيزم پيشرفت كار
قلب و دل را به عنوان منازل و مراحل بيان كرده‏اند .
در اخلاق فلسفی - اخلاقی كه همه فيلسوفان گفته‏اند - همينقدر گفته شده‏
است كه برای انسان ايثار ، فضيلت ، ولی خودخواهی و استيثار رذيلت است‏
، شجاعت ، اخلاق ولی جبن و تهور ضد اخلاق است ، سخاوت خوب ، ولی بخل و
اسراف بد است ، صبر و خويشتنداری خوب ، ولی جزع و فزع و بيتابی كردن‏
بد است ، و از اين قبيل مسائل . انسان يك كتاب اخلاق از كتب علمای‏
اخلاق را كه بخواند می‏بيند مجموعه‏ای از امور را توصيه و مجموعه ديگری را
منع كرده‏اند : آنها بد است و اينها خوب . آنگاه انسان خودش را مثل‏
اتاقی می‏بيند كه هيچ دكوری ندارد ، در و ديوارش خالی محض است ، ولی‏
مقدار زيادی دكور و زينت آلات گذشته‏اند و می‏گويند اگر می‏خواهی اينجا
مزين شود ، اينها را نصب كن . فلاسفه چنين خيال كرده‏اند كه نفس و روح‏
انسان موجودی است كه مجموعه اين فضائل بايد در آن وجود داشته باشد .
ولی آنها ( عرفا ) گفته‏اند مسأله اينطور نيست . تو مانند يك نهال در
حال حركت و تحول هستی ، دارای [ مسيری را ] منزل بعد از منزل طی می‏كنی .
اگر می‏خواهی مراحل انسانيت را طی كنی بايد از منزل اول شروع كنی و ده‏
منزل را طی كنی ( برای فواصل كمتر صد منزل می‏گويند و برای فواصل نزديكتر
هزار منزل ) . مثلا اولين منزل تو " يقظه " ( بيداری و آگاهی ) است ،
منزل دوم تو " توبه " است ، منزل