تعريف كرده باشيم - معيار و محك برای تشخيص حقيقت بودن شناخت از غلط
بودن آن ، و [ به عبارت ديگر معيار و محك ] برای تشخيص شناختهای حقيقی‏
از شناختهای غلط چيست ؟ با چه معياری می‏توان به دست آورد كه اين شناخت‏
حقيقت است يا غلط ؟

تعريف حقيقت از نظر علمای قديم و اشكالات مطرح شده

می‏پردازيم به مسئله اول يعنی تعريف حقيقت . علما و فيلسوفان قديم ( 1
) ، حقيقی بودن يك شناخت را اينچنين تعريف می‏كردند : شناخت يا مطابق‏
با واقع و نفس الامر است و يا مخالف ، و به تعبير ديگر ، ذهن ( 2 ) و
فكر ما يا منطبق با عين است يا منطبق نيست ، شناخت حقيقی يعنی آن‏
شناختی كه با واقع مطابق است ، و به بيان ديگر آن ذهنيتی كه با عينيت‏
منطبق است ، آن فكری كه با وجود خارجی متطابق است .
علما و فلاسفه قديم ، در اين تعريف ، ترديدی نداشتند و اشكالاتی را كه‏
برای اين تعريف وارد می‏شد ، خودشان مطرح می‏كردند و جواب می‏دادند .
از جمله انديشه‏هائی كه در عصر جديد پيدا شد مسئله تعريف حقيقت است‏
كه آيا حقيقت ، يعنی شناخت راستين و صحيح ، آن است كه مطابق با واقع‏
باشد ، ذهن مطابق با عين باشد ؟ گفتند : نه ، اين تعريف غلط است ، در
بعضی از موارد می‏تواند درست باشد ولی

پاورقی :
. 1 مقصودم از علمای قديم ، علمای اسلامی است .
. 2 چون " شناخت " يك امر ذهنی است .