آن واحد هم گرم است و هم سرد ، اجتماع ضدين هم مانعی ندارد . حقيقت
نسبی است ، هم اين حقيقت است و هم آن .
اين هم تعريف غلطی است ، چرا ؟ زيرا - همانطور كه عرض كردم - اگر
مقصود اين است كه اين دو انديشه ، در حكايتشان از واقعيت ، هر دو
حقيقتند [ غلط است ، زيرا ] واقعيت به يك شكل بيشتر نيست ، يا اين
حقيقت است يا آن ، و يا هيچكدام حقيقت نيست ، هر دو نمیتواند حقيقت
باشد . با " اصطلاح " هم نمیتوانيم اوضاع را تغيير دهيم و بگوييم وقتی
من میگويم " حقيقت " ، مقصودم چنان چيزی است . گيرم شما بگويی كه
مقصود من از حقيقت چنان چيزی است ، ولی هر انسانی بالذات رئاليست خلق
شده است ، واقع بين ، واقع جو و واقعيت طلب خلق شده است ، میخواهد
ببيند ارزش اين احساسها از نظر ارائه واقعيت چيست .
منشأ اين اشتباه
ببينيم اشتباه از كجا پيدا شده است . آبی داريم كه 20 درجه حرارت
دارد ، يعنی ميزان الحرارهای كه گذاشتهايم ، 20 درجه را نشان میدهد . من
دست راستم را داخل آب 80 درجه ، و دست چپم را درون آب صفر درجه قرار
دادهام . بعد كه آن دستم داغ شد و اين دستم يخ كرد ، هر دو را در آن واحد
درون همان آبی كه ميزان الحراره دمای آن را 20 درجه نشان میدهد میگذارم .
دست راستم احساس میكند كه اين آب سرد است و دست چپم احساس میكند
گرم است ، اينها میگويند هر دو حقيقت است .