وجود آمده است كه آن هم نوع خاصی از روانشناسی است ولی با روانشناسيها
و علم النفس‏های گذشته تفاوت عظيمی دارد و لذا اسم آن را " روانكاوی "
گذاشته‏اند . ر وانكاوی ، خود نوعی علم النفس و روانشناسی است كه به‏
روان ناخودآگاه انسان مربوط می‏شود نه به روان خودآگاه او ، يعنی كشف شده‏
است كه روان انسان دو حوزه و دو بخش دارد : بخش خودآگاه كه همان بخشی‏
است كه بشر از قديم الايام می‏شناخته است ، و بخش ناخودآگاه كه امروز سر
پنجه علم توانسته است به آن دست بيندازد .
فرق روان خودآگاه با روان ناخودآگاه چيست ؟ روان خودآگاه يعنی‏
قسمتهايی از روح و روان ما ، كه وجود آنها را در خودمان درك می‏كنيم و به‏
وجود آنها آگاهيم . مثلا در ما احساس به معنای حس كردن ( كار حواس‏
ظاهری ) وجود دارد . چشم ما می‏بيند و خود ما هم آگاهيم كه چشممان می‏بيند
. قوه حافظه ما آنچه را كه احساس كرده‏ايم در خود نگاه می‏دارد . خود ما
آگاهيم كه يك قوه حافظه داريم ، گاهی می‏گوئيم قوه حافظه‏ام ضعيف شده يا
قويتر شده است ، قوه حافظه من از قوه حافظه فلان شخص كمتر يا بيشتر است‏
. همچنين آگاهيم كه تعقل و تفكر ( 1 ) داريم ، [ يعنی ] تفكرها داخل حوزه‏
خودآگاه وجود ماست . در ما يك سلسله تمايلات ، رغبتها ، شهوتها ،
نفرتها ، ترسها ، و امثال اينها وجود دارد . ما خودمان وجود اينها را
احساس می‏كنيم . اگر در ما رغبت به مقام هست ، خودمان هم وجود اين‏
رغبت را احساس می‏كنيم ، می‏فهميم كه دلمان می‏خواهد

پاورقی :
. 1 در جلسات گذشته كه درباره مرحله شناسايی منطقی بحث می‏كرديم صحبت‏
ما راجع به همان تفكر بود .