نمونه يكی بودن مجاهده درونی و بيرونی
كفار قريش شهر مدينه را محاصره كردهاند . مسلمانان در بدترين شرايط نظامی قرار گرفتهاند و در قسمت شمال مدينه - كه كوه نيست - به شكل يك نيم دايره خندق كندهاند . دشمن آن طرف خندق و مسلمانان اين طرف خندق هستند . ده هزار نفر سرباز مسلح آمدهاند و مدينه را در محاصره گرفتهاند . يك سوار يل و فوق العاده ، باريكهای را پيدا میكند و به اسب خودش نهيب میزند و از اين طرف خندق به آن طرف میآيد و جلوی مسلمانان شروع به " هل من مبارز " گفتن میكند . كسی جوابش را نمیدهد . میگويد : ولقد بححت من النداء بجمعكم هل من مبارز احدی از جا بلند نمیشود جز يك جوان 25 ساله . میگويد : يا رسول الله ! من میخواهم با او مبارزه كنم . میفرمايد : نه ، تو بنشين ( برای اينكه ديگران وضعشان خوب روشن شود ) . دفعه دوم باز غير از علی كسی بلند نمیشود . دفعه سوم پيامبر به علی اجازه میدهد . ( چقدر از نظر اجتماعی و از نظر نظامی