پاورقی : . 1 سوره انعام ، آيه . 76 . 2 سودا چنين خوش است كه يكجا كند كسی . . 3 سوره انعام ، آيه . 79
زندگی كرده است ، در تقيه زندگی كرده است و سالها در جائی بوده كه
آسمان را نمیتوانسته ببيند برای اولين بار چشمش به يك ستاره طالع
میافتد ، میگويد : هذا ربی ؟ ( وقتی كه چيزی را مثل خودش میبيند میفهمد
كه انسان است و نمیتواند رب او باشد ) . آيا آن كه مرا تربيت میكند ،
تغيير و حركت میدهد ، آن نيروی حاكم بر وجود من همين است ؟ « فلما افل
قال لا احب الافلين »( 1 ) . تا افول و تغيير كرد گفت : اين هم كه مثل
من متغير و ناثابت است ، مقهور و مربوب است ، معلوم است اختيارش
دست خودش نيست . چشمش به ماه كه افتاد ديد درخشانتر است ، گفت : [
رب من ] همين است . لحظاتی بعد ماه جايش را عوض كرد ، گفت : اين هم
مثل من جزئی است ، گويا دارد وظيفهای را انجام میدهد ، اين هم تحت
تأثير قدرت و قوه ديگری است . بعد كه خورشيد طلوع كرد گفت : [
پروردگار من ] همين است . ولی بعد ديد كه نيرترين و روشنترين ستارگان هم
مقهور است . يكمرتبه گفت ( 2 ) . پس تمام آنچه از اين جنس است مثل
خودم هستند ، تمام ما شهادتيم ، تمام اين عالم ظاهر است ، به منزله
قسمت پيدای آن هندوانه است ، قسمت اعظم اين هندوانه ، قسمت ناپيدای
آن است . « انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنيفا و ما انا من
المشركين »( 3 ) . من چهره خودم را متوجه آن حقيقتی كردم كه تمام علويها
و سفليها را میچرخاند ، آن غيبی كه در ماورای اينهاست .
از نظر ماهيت شناخت شناسی ، ميان شناخت فرويدی و
پاورقی : . 1 سوره انعام ، آيه . 76 . 2 سودا چنين خوش است كه يكجا كند كسی . . 3 سوره انعام ، آيه . 79 |