پاورقی : > در همان سال 1278 ، كه رسيده بودند به تدريس " جواهر و اعراض " ، در ضمن تدريس میگويد احساس میكنم كه عمرم به آخر رسيده است و میخواهم در اين روزهای آخر حياتم ، بر زبانم نام خدا و صفات خدا جاری باشد . بنابراين " الهيات " را شروع به تدريس میكند . و در همان اوايل " الهيات " يك روز در هنگام تدريس میگويد من چقدر اين جملهها را تكرار كنم و من خيلی اين حرفها را زدهام و بعد چند بار لا اله الا الله میگويد و در همان حال رحلت میكند . و اما " آن سيال " چيست ؟ گفتيم كه حركت دو اعتبار دارد : حركت به معنی قطع و حركت به معنی توسط . حركت به معنی قطع يك امر متصل مستمر ممتد به امتداد زمان است . ولی حركت به معنی توسطی يك امر بسيط است ، يك امر بسيط مستمر الوجود است ، آنی الحدوث و مستمر الوجود است . و نيز گفتهاند همانطور كه حركت دو اعتبار دارد ، زمان هم دو اعتبار دارد : به يك اعتبار يك امر ممتد است كه به آن اعتبار ظرف حركت توسطی است و به يك اعتبار ديگر همانطور كه حركت توسطی يك امر بسيط سيال است يك زمان سيال داريم ، يك امر بسيط سيال داريم كه آن امر بسيط سيال را " آن سيال " ناميدهاند . آيا اين اعتبار ، اعتبار صحيحی است يا نه ؟ باشد برای دو سه فصل ديگر . 1 - در اينجا بحث تمام میشود ولی عادت مرحوم آخوند مثل مرحوم حاجی و بلكه عموم مردان الهی اين است كه وقتی نام خدا و امور معنوی پيش میآيد به وجد میآيند و در اينجا مرحوم آخوند میپردازد به مباحثی ديگر و استناد به آياتی از قرآن . 2 - در اينجا مرحوم آخوند حرفی میزند كه مخالف آن چيزی است كه در فصل قبل گفته است و حاجی سعی میكند مطلب را توجيه كند . اگر يادتان باشد در فصل قبل گفتند كه علت زمان نفس فلك است ، ولی در اينجا میگويد علت زمان يا نفس است يا عقل است يا ذات باری . و اما نفس محال است كه علت زمان باشد . پس میماند ذات باری يا عقل ، و اين دو نيز با يكديگر تنافی ندارند . اگر بگوئيم ذات باری ، بلا واسطه نسبت دادهايم و اگر بگوئيم عقل ، با واسطه به خداوند نسبت دادهايم . به هر حال در اينجا تناقضی رخ مینمايد . حاجی در مقام جمع اين دو قول میفرمايند كه : نفس فلك يا غير فلك دو جنبه دارد . از يك جنبه عقل محض است ، >