پاورقی :
> به اين معنی است . ايشان می‏فرمايند هر جا كلمه " أمر " در باب‏
تكوينيات آمده است از خود قرآن استنباط می‏شود كه در آن مورد زمان وجود

ندارد و أمر تدريجی الوجود نيست . مثل " انما أمره اذا أراد شيئا أن‏

يقول له كن فيكون »" و نيز آيه " قل الروح من أمر ربی »" .
" تفسير الميزان " در عين اينكه يك تفسير است ، از نظر معارف و
اشتمال آن بر معارف اسلامی و الهيات يك كتاب واقعا كم نظيری است و
بلكه من فكر نمی‏كنم د ر اصول عقايد و معارف اسلامی اين كتاب نظيری داشته‏
باشد و تاكنون در بين شيعه نظير آن نوشته شده باشد . منتهی اين مطالب در
" تفسير الميزان " متفرق است و اگر برای مطالب اين كتاب يك فهرست‏
موضوعی تهيه شود كه جامع و مفصل باشد بسيار مفيد است . ايشان در "
تفسير الميزان " در جاهای مختلف اين معنی را از آيات قرآن اثبات‏
كرده‏اند .
مرحوم آخوند در اينجا می‏فرمايد نسبت روح و آن عالم عقلی كه مبدأ زمان‏
است به ذات واجب تعالی نسبت أمر به آمر و نسبت كلام به متكلم است .
اين مطلب را در " الهيات " در حدود سی صفحه توضيح داده‏اند و در اينجا
فقط اشاره مختصری كرده‏اند . و نيز می‏گويند نسبت عالم طبيعت كه عالم‏
سيلان و تدريج است به ذات واجب نسبت كتابت به كاتب است . يعنی أمر
تدريجی الوجود است . چون حدوث و تجدد از لوازم ذات واجب تعالی است .
بعد گفته است كه به همين جهت كه عالم أمر عالم وجودهای دفعی است و

عالم خلق عالم امور تجددی است ، در قرآن آمده است " و كان أمر الله‏

مفعولا »" و گفته نشده است " و كان خلق الله مفعولا " . حاجی می‏فرمايد
كه دليل اين أمر اين است كه خلق جنبه نقص است و عالم طبيعت با عدم‏
خليط است ولی أمر جنبه كمال است ، و كان أمر الله مفعولا »، يعنی‏
جنبه كمال اشياء به خدا نسبت دارد . ولی اين گفته حاجی اولا فی حد ذاته‏
درست نيست و تعبير " خلق " مكرر در قرآن آمده است . و مقصود مرحوم‏
آخوند اين نيست كه حاجی شرح كرده است . من خيال می‏كنم مقصود مرحوم‏
آخوند اين باشد كه آنچه مربوط به عالم خلق است در آنجا بايد گفت : "
كل يوم هو فی شأن غ" يعنی عالم طبيعت يك أمر شده و انجام يافته نيست‏
، أمری است كه انجام يافته است و در حال انجام يافتن است و در آينده‏
نيز انجام خواهد يافت . ولی در مورد عالم أمر تدريج وجود ندارد و يك‏
أمر شده است : " و كان أمر الله مفعولا »" .