وضعی فلك دائما تجديد می‏شود . اين كه برهان سوم است و چيز جداگانه‏ای‏
نيست . وضع اساسا از مشخصات جسم است و وجود جداگانه‏ای از وجود جسم‏
ندارد . اصلا تغيير وضعی عين تغيير جوهری است . يعنی وضع ، امر جدايی از
جوهر نيست كه بگوئيم جوهر ثابت و وضع متغير است . همان بحثی كه در
باب تشخص كردند ، و در برهان سوم گفتيم ، اينجا تكرار كرده كه : وضع‏
شی‏ء از لوازم وجود شی‏ء است ، بلكه عين وجود شی‏ء است . تغيير وضعی در
جسم عين تغيير جوهر جسم است ، نه چيز ديگر .

رفع ابهام از كلام شيخ

اينجا عبارت شيخ را همان طور كه حاجی هم معنی كرده بايد قدری توضيح‏
داد . علت اينكه مرحوم آخوند اين عبارت را از شيخ نقل كرده اين مطلب‏
است كه شيخ گفته است : غايات كه همان تصورات و همان انگيزه‏ها باشد ،
انگيزه‏های فلكی كه ناشی از تصورات است ، آنها تدريجی الوجودند . شيخ‏
حرفی زده كه ظاهر حرفش ايراد دارد و حاجی هم ايراد گرفته است اما مقصود
شيخ روشن است . شيخ فرموده است : غرض در حركت فلكيه ، به قول حاجی ،
نفرموده از حركت فلكيه . فرموده : غرض در حركت فلكيه خود نفس حركت‏
" بما هی هذه الحركه " نيست . يعنی هر مرتبه‏ای از حركت ، خودش هدف‏
نيست . هيچ مرتبه‏ای از مراتب حركت خودش هدف نيست . اينجا بايد چنين‏
بگويد : بلكه غايت هر مرتبه‏ای از حركت ، انگيزه نفسانی و متصور نفسانی‏
است . شيخ گفته است غايت مرتبه‏ای از حركت نيست ، بلكه غايت نفس‏
حركت و كلی حركت است .
اينجا بايد توضيحی داده شود : شيخ يك مطلب خيلی خوبی در باب غايات‏
" شفا " طرح نموده و آن اين است : از اشكالاتی كه در غايات می‏كنند اين‏
است كه شما قائليد هر چيزی غايت دارد . نقل كلام به غايت می‏كنيم ، آن‏
غايت هم بايد غايتی داشته باشد و آن غايت نيز غايتی . حال اگر غايت‏
طبيعی باشد منتهی به