برهان الهيين در اثبات زمان
اين برهان را قبلا بيان كرديم ولی چون اين بحثها دقيق و عميق است تكرارش لازم است . گفتيم الهيون از بحث تقدم و تأخر شروع كردهاند و در ضمن شمردن اقسام تقدم و تأخر به نوعی رسيدهاند كه قابل انكار نيست و آن تقدم و تأخر زمانی است كه متقدم و متأخر در آن قابل جمع نيستند ، و اين نوع سبق و لحوق منشأ اعتبار تاريخ است و بقدری وجودش بديهی است كه حتی فردی مثل فخررازی میگويد : روی وجود زمان نبايد بحث كرد ، زمان ظاهر الانيه و خفی الماهيه است و بايد روی ماهيت آن بحث كرد . و از بداهت زمان همين بس كه ما هيچ چيز را نمیتوانيم بيان كنيم مگر اينكه وجود زمان را به نحوی فرض كنيم مثلا در همين مطالبی كه گفتيم نمیتوانستيم فرض زمان را از كلام خود بيرون آوريم ، مثل اينكه میگفتيم ماشينی 140 كيلومتر را در دو ساعت طی میكند ، دوپاورقی : > نه ، همه وجود او است . پس مقدار عارض تحليلی است . مقدار ، نه فقط در حركت عارض تحليلی است ، بلكه در باب اجسام هم عارض تحليلی است . اين را اولين بار خود بوعلی گفته است . گفته است كه نسبت جسم تعليمی به جسم طبيعی نسبت تعيين به ابهام است . بنابراين نسبت زمان به حركت نسبت مقدار به متقدر است و نسبت هر مقداری با متقدر خودش نسبت متعين با مبهم است . سؤال : آن مقدار قارالذات مال حركت نيست ، فقط مال مسافت است . استاد : حركت به تبع مسافت آن را دارد . اگر دو نفر با هم بپرند . يكی نيم دو متر را پنج ثانيه بپرد و ديگری ده متر را پنج ثانيه ، اين دو پريدن با هم تفاوت دارند با اينكه زمانشان يكی است . پس حركت و پريدن به تبع مافيه الحركه فرق كرده است . پس حركت واقعا دو مقدار پيدا میكند . بعد از اين بالاتر خواهيم گفت ، مرحوم آخوند هم خودشان گفتهاند كه اساسا مسافت و حركت و زمان هميشه در خارج اتحاد وجودی دارند . مسافت حركت آن زمين نيست . مسافت حركت " أين " است . خواهيم گفت كه مسافت و حركت و زمان سه اعتبار از شیء واحد هستند . مقوله كه همان مسافت باشد ، در آن واحد از يك نظر حركت است و از يك نظر زمان . پس چنين نيست كه امور متغاير در اينجا وجود داشته باشد .