غايت حركت
مطلبی كه در اين فصل [ فصل 31 ] درباره آن بحث میشود مبحث غايت است و مسأله خيلی مهمی است و شايد بتوان گفت به اندازه كافی در آن بحث نكردهاند . حكما معتقدند كه حركت به شش چيز نياز دارد : فاعل كه به آن " ما عنه " میگويند ، قابل كه به آن " مابه " میگويند ، مبدأ كه به آن " مامنه " میگويند ، منتهی كه به آن " ما اليه " میگويند ، موضوع كه به آن " مافيه " و زمان كه به آن " ما عليه " میگويند . پس غايت يا ما اليه يكی از شش ركنی است كه حركت بدان نياز دارد . آيا غايت را به معنی انتهی اليه الحركه بگوئيم يا ما لاجله الحركه ؟ اين بحثی است كه در باب غايات " منظومه " هم آمده و در آينده نيز بحث میشود . به هر حال حركت بدون غايت نمیشود ، چه حركت طبيعی يعنی بلا اراده و چه حركت ارادی . مطلب ديگر اين است كه آيا غايات تدريجی الوجودند يا دفعی الوجودند ؟ آيا چنين است كه تمام مراتب حركت طلب است و غايت مطلوبی است كه در منتهای حركت واقع شده است ؟ در بسياری از حركات ، لااقل حركات انسانی ، اين قضيه مشهود است . مثلا میخواهيم شخصی را در تهران ملاقات كنيم . حركت ما از اينجا [ يعنی قم ] تا