آتش را خاموش می‏كند . اين تضاد به معنای ديگری است و با اصطلاح اول‏
خيلی فرق دارد . امروزه ، اين اصطلاحات با يكديگر مخلوط شده و اينكه در
منطق گفته‏اند اجتماع ضدين محال است و مقصودشان همان " أمر ان وجوديان‏
متعاقبان علی موضوع واحد " است ، اين را اشتباه كرده‏اند با تضادی كه‏
ميان جواهر است ، يعنی مطلق تعاند و ناسازگاری كه در اينجا مورد نظر شيخ‏
است . امروزی‏ها می‏گويند كه قدما كه تضاد را محال می‏دانند پس منكر تضاد
هستند چون هر شی‏ء محالی وجود ندارد . پس قدما قائل به تضاد در عالم‏
نيستند و وقتی قائل به تضاد نبودند در نتيجه بين اجزاء عالم هماهنگی قائل‏
هستند يعنی تأثير متقابل اشياء در يكديگر را قائل نيستند ، و اين معلوم‏
است كه يك حرف نادرستی است .