حادث نبوده است در قبل و حادث شده است در بعد . يا مثلا همين كه‏
می‏گوئيم ديروز بر امروز تقدم دارد و امروز از ديروز تأخر دارد . اينجا
اين قبليت و بعديت يعنی ديروز با وصف ديروز بودن و امروز با وصف‏
امروز بودن امكان اجتماع ندارند و نمی‏توانند مقارن يكديگر باشند .
برخلاف قرب و بعدهای مكانی كه مثلا يك شی‏ء نسبت به يك مكانی قريب‏
است و ديگری نسبت به آن مكان بعيد . در اين موارد می‏شود كه اين قرب و
بعد از بين برود و هر دو يك نسبت داشته باشند و يا اينكه قريب بعيد
بشود و بعيد قريب بشود . مثلا يكبار يك گوشه اطاق را در نظر بگيريم و
بگوييم زيد قريب به آن و عمرو بعيد از آن است . و بار ديگر يك گوشه‏
ديگر را لحاظ كنيم و بگوئيم عمر و قريب و زيد بعيد است . يا در صف‏
نماز می‏گوئيم زيد در صف اول و عمرو در صف دوم است و زيد مقدم است بر
عمرو ، در اينجا قبليت و بعديت ، تقدم و تأخر همه اينها انتزاع می‏شود
ولی آن ذاتی را كه ما آن ذات را قبل می‏گيريم و ذاتی را كه بعد می‏گيريم‏
قبليت و بعديت اينها قبليت و بعديت ذاتی نيست ، يعنی اين طور نيست‏
كه زيد كه قبل است محال است كه بعد باشد و عمرو كه بعد است محال است‏
كه قبل باشد ، بلكه اين به علت خاصی است كه بعدا در بحث تقدم و تأخر ،
بعد از مباحث حركت می‏آيد .
به اين علت است كه ما يك مبدأ مفروضی را اعتبار كرده‏ايم و با آن‏
مبدأ مفروض كه مثلا گوشه اطاق يا امام جماعت می‏باشد ، با مقايسه به اين‏
مبدأ زيد را قبل و عمرو را بعد می‏ناميم . اگر اينها مكانشان را عوض كنند
اين تقدم و تأخر نيز از بين می‏رود . و اگر يك مبدأ ديگر را مبدأ قرار
دهيم باز اين تقدم و تأخر از بين می‏رود . علت اين امر اين است كه‏
قبليت و بعديت از ذات زيد و عمرو انتزاع نشده است ، قبليت از زيد با
مقايسه با يك مبدأ معين ، آن هم از زيد در اين مكان معين يعنی با داشتن‏
اين عرض معين و عمرو در آن مكان معين با مقايسه با آن مبدأ ، انتزاع شده‏
است . ولی يك تقدم و تأخرهائی وجود دارد كه تقدم و تأخر لذاته‏