مشخصات نحوههای وجود اشياء هستند
بعد درباره مشخصات هم همان حرفی كه هميشه گفتهاند تكرار میكنند . و آن اين است كه آن مشخصات را نبايد امری بيرون از وجود اشياء در نظر بگيريم . در واقع برمیگردد به نحوه وجود اشياء . و اين را به صورت ترديد مانندی میگويند كه مشخص يا عين وجود متشخص است يا از لوازم وجود متشخص ، ولی نه از قبيل لوازمی كه آن لازم وجودی دارد و ملزوم وجودی ديگر ، بلكه از آن نوع لوازمی است كه لازم از حاق ذات ملزوم انتزاع میشود ، و لهذا تخلل جعل بين لازم و ملزوم امكان پذير نيست . در ساير ملزومات لوازم میگوئيد تخلل جعل ميان ملزوم و لازم نمیشود ، مثل زوجيت و اربعه . آيا زوجيت كه لازم اربعه است به اين نحوه است كه زوجيت جعل شده است برای اربعه ؟ يعنی قرار داده شده است زوجيت برای اربعه ؟ اصل عليت در اينجا دخالت كرده است برای اينكه زوجيت را به اربعه بدهد ، آن چنان كه قيام را به زيد میدهد كه يك محمول بالضميمه است ؟ يا نه ، در باب جعل ثابت شده است كه مناط جعل امكان است و هر جا كه پای ضرورت يا پای امتناع آمد در آنجا مناط استغنای از جعل وجود دارد ؟ منتهی ضرورت را میگويند استغناء فوق جعل و امتناع را میگويند استغناء دون جعل . اگر " اربعه " چنين چيزی میبود كه میتوانست در مرتبه ذات و هويت خود چيزی باشد و بعد برای آن امكان داشته باشد كه اربعه ، اربعه باشد و زوج باشد و نيز امكان داشته باشد كه اربعه ، اربعه باشد و زوج نباشد ، برای متصف شدن اربعه به زوجيت نيازمند به علت بوديم . در صورتی كه رابطه شیء و شیء ديگر ، رابطه عارض و معروض ، رابطه امكانی است ، حتما نياز به عليت و نياز به جعل است . ولی آنجا