در نوع اول از تغيير ، معمولا اينجور تصور می‏كنند ( و شايد در كلمات‏
مرحوم آخوند هم اينجور بيان شده باشد ، چون معمولا در جايی كه خودش‏
عنايت خاصی به مطلب ندارد به مبنای ديگران سخن می‏گويد ) كه صور تبادل‏
می‏شوند . مثالش همان مثل معروف خيمه و دعامه است كه خيمه به يكی از
عمودهای متبادل بر پا است و با برداشتن يك عمود ، عمود ديگری به جای آن‏
می‏آيد ، ماده هم مستحفظ است به واحد علی البدل از صور . مرحوم آخوند در
" شواهد الربوبيه " و همچنين در جواهر و اعراض " اسفار " ، اين‏
مطلب را انكار دارد و می‏گويد : چنين چيزی نيست . حتی در آنجا كه آب‏
تبديل به هوا می‏شود يا هوا تبديل به آب می‏شود ، واقعا اينجور نيست كه‏
صورتی معدوم شود و صورتی بيايد و نوبت عوض كنند و دو موجود منفصل از
يكديگر باشند . در اينجاها هم حلقه متوسط دارد ، اعم از اينكه انسان‏
احساس بكند يا نكند . آب تدريجا به سوی بخار بودن می‏رود ، نه اينكه در
اينجا خلاء پيدا شود و آب آنا ما معدوم شود و به جای آن هوا بيايد ، بلكه‏
آب تدريجا به سوی حالت هوائی می‏رود و يك حالت متوسط پيدا می‏شود ،
حالت نه آب نه هوا . اين ذهن ابتدائی است كه خيال می‏كند آب معدوم‏
می‏شود و يك مرتبه هوا به وجود می‏آيد . پس در واقع آب و هوا دو صورت‏
واحد متصل به هم است . يعنی يك شی‏ء است كه تدريجا متبدل به ديگری شده‏
است .

مراتب طولی انواع موجود در طبيعت

بعد ايشان يك حرف عجيبی می‏زند كه قائلين به تبدل انواع امروز
می‏توانند به آن استدلال بكنند . گرچه مسئله تبدل انواع به صورت امروزيش‏
در سابق طرح نشده بود ، ولی به صورت ديگر در ميان قدما طرح شده است .
از همه بيشتر اين بحث را ابن مسكويه رازی ظاهرا در همان كتاب " طهاره‏
الاعراق " به طور مفصل طرح كرده است . در اواخر مباحث جواهر و اعراض‏
" اسفار " ، با تغييری كه اين تغيير هم مربوط به مبانی مرحوم آخوند
است ، حرفهای او را بدون نسبت دادن به