واقع شده جزء ديگری از همان چيز را دارد كه آن جزء هم مشخص وجود اين‏
حركت است ، به تعبير امروزيها : جزء فرمول وجود اين حركت است . معنی‏
تقدم آن حركت بر اين حركت اين است كه آن حركت چيزی است كه در مرتبه‏
ذات خودش و در مرتبه وجود خودش و در مرتبه هويت خودش تقدم دارد بر
آن چيزی كه در مرتبه هويت اين چيز قرار گرفته است . اگر ما آنطور
بخواهيم بگوئيم و زمان را از مشخصات ندانيم و به يك زمان عمومی مشترك‏
قائل نباشيم ، همه اين تقدمها و تأخرها يك سلسله امور اعتباری خواهند
بود . مثلا در تقدم ديروز بر امروز ، آيا مقصود از تقدم ديروز بر امروز
صرفا اين است كه حركت ديروز فلك بر حركت امروز آن تقدم دارد ؟ يا
واقعا قطع نظر از حركت فلك ، يك تقدمی و يك زمانی در متن وجود ما
هست كه ما واقعا در ديروز با ديروز بوده‏ايم و امروز واقعا با امروز
هستيم و ديگر با ديروز نيستيم . بنابراين مسأله " زمان مشترك " يك‏
مسأله بسيار مهمی است كه در اين باب مطالبی هست كه در سه چهار فصل‏
آينده خواهد آمد ولی اينجا اجمالا گفته شد .

وحدت شخصی عالم طبيعت

از اين مطلب به مطلب ديگر می‏رسيم كه مرحوم آخوند در لابلای كلماتش‏
گاهی اوقات به آن اشاره داشته است يا بهتر است بگوئيم گه گاهی در
ذهنش برق زده است ، ولی آنطور كه بايد تصريح نكرده است . و آن مطلب‏
مسأله وحدت شخصی عالم طبيعت و قهرا به يك اعتبار مسأله وحدت شخصی‏
زمان است .
ما اشياء را متفرق از يكديگر تصور می‏كنيم و می‏گوئيم مثلا حادثه هفتاد
سال قبل و حادثه امروز . ظاهر امر اين است كه حادثه امروز امری است جدا
برای خود و آن هم حادثه‏ای است جدا برای خود و فقط وقتی كه اينها را
مقايسه كرديم با حركت فلك آن وقت رابطه تقدم و تأخر پيدا شده ، ولی‏
واقعيت اين طور نيست ، بلكه تمام اجزاء عالم طبيعت حكم يك واحد را
دارد . و نه فقط حكم يك واحد را