اشواق و تصورات غايات حركات دوری است
در اين صورت بايد پرسيد كه مسئله غايات چه میشود ؟ میگفتند چون حركت ارادی است غاياتشان هم از نوع اراده است ، غايات حركات افلاك ، پيدايش تصورات و اشواق جديد است . يعنی حركات افلاك را ( بلكه حركت همه طبيعت را ولی بالخصوص حركت افلاك را ) از قبيل حركت عاشق در مقابل معشوق تصور میكردند " كتحريك المعشوق للعاشق " . نفوس افلاك هميشه موجودات عاليتر از خودشان را تصور میكنند . و اينكه در اثر هر حركتی از يك وضع خاص خارج میشوند و به وضع جديد در میآيند ، يك تصور جديد و يك معرفت جديد در آنها پيدا میشود ، باز هم با وضع جديد ، معرفت جديدتر و وضع جديد ، معرفت جديدتر . مثل انسان كه چيزی را میبيند و میخواهد آن چيز را كشف كند ، به سوی آن حركت میكند و به آن نزديك میشود . وقتی كه نزديك شد ، باز يك شیء جديدی پيدا میشود . و همين كه قدری ديگر به آن نزديك شد باز يك شیء جديد ديگر برايش پيدا میشود و به هر اندازه كه حركتی انجام شود به يك كشف جديد و يك معرفت جديدتری نائل میشود . پس غايت اين حركت حصول تصورات و اشواق جديد است . قدما معتقد بودند كه دائما برای افلاك ، معرفت نو حاصل میشود و اين تغيير وضعی كه میدهند به همين دليل است . بنابراين غايات در حركات افلاك يك غايات تدريجی الوجود است .