اجسام يك نقطه اعتبار میكنيم ميان دو قطعه از يك خط ، در اينجا هم
همينطور .
پس آن دو فرض هر دو محال است ، چه اينكه قائل شويم اين علل در آنات
متتالی و متوالی بوجود آمده كه تتالی آنات است ، و چه در زمانهای بريده
بريده شده ، آن هم به دلائلی كه در محل خودش ثابت شده است كه زمان يا
وجود ندارد يا اگر وجود دارد به صورت متصل واحد وجود دارد . پس اين هر
دو غلط است .
فرض سوم : اين است كه بگويند برای وجود پيدا كردن اين زمان علتش
وجود پيدا كرد در زمان قبل و علت علتش هم در زمان قبل و علت علت
علتش هم در زمان قبل ، ولی اين زمانها مجموعا يك واحد متصل تشكيل
میدهند .
اگر اين را بگوئيد ، اين كه خلاف مدعا است ، همان زمانی را كه انكار
میكرديد وجودش را قبول كرديد . شما الان بحثتان در اين است كه زمان به
اين معنی حادث است و قبل از اين زمان زمانی نيست . شما همان چيزی را
كه نفی میكرديد ، آن را اثبات كرديد . اين را ما هم قبول داريم كه قبل
از هر زمانی زمانی وجود دارد و قبل از هر زمانی زمانی .
بنابراين نمیتوانيم برای زمان عدمی قائل باشيم كه آن عدم تقدم دارد بر
زمان ، آن هم تقدمی كه متقدم با متأخر قابل جمع نيستند . اين خلاصه اين
برهان و استدلال .
مرحوم آخوند پس از بيان برهان مذكور سراغ مباحثی میرود كه ربطی به اصل
مطلب ندارد و آن اينكه : بنابراين بر زمان جز ذات باريتعالی و امر
واجب تعالی و كلمه " كن " و آنچه كه ما آن را عالم امر میناميم چيز
ديگری تقدم ندارد و . . .
خلط ميان امكان ذاتی و استعدادی در برهان حكما
در اينجا يك مطلب است كه قبلا هم بحث شده است و آن اين است كه اين
برهان - همان طور كه در فصل 16 هم گفته شد - برهانی است كه از شيخ رسيده
است و هم در " شفاء " و هم در " اشارات " بيان شده است . در زمان
شيخ اصطلاح