پاورقی : > زمان است و همه اشياء ديگر و حركات ديگر كه زمانیاند به اعتبار نسبتی است كه با او دارند ؟ از بسياری از كلمات همين معنا استنباط میشود . يعنی میگويند زمان مقدار حركت فلك اقصی است كه فلك الافلاك و فلك اطلس هم ناميده میشود . زمان را مقدار حركت وضعی فلك دانستهاند . مرحوم آخوند هم كه به حركت جوهريه قائل است و زمان را مقدار حركت نمیداند بلكه مقدار طبيعت جوهری میداند در عين حال میگويد زمان مقدار طبيعت جوهری فلك است . در اينجا نيز منظورش از زمان همان معنائی است كه قائم به جسم فلكی است . اختلافش فقط در اين جهت است كه آيا زمان مقدار حركت وضعی فلك است يا مقدار حركت جوهری فلك ؟ از بسياری از كلمات و از جمله مطالب اينجا همين معنا استنباط میشود . ولی آيا مرحوم آخوند و حتی قدما واقعا قائل بودند كه اشياء ديگر در ذات خود زمان ندارند ؟ و زمان اشياء يعنی زمانی كه قائم به فلك اطلس است ؟ آيا مرحوم آخوند زمانی بودن اشياء را امری بيرون از ذاتشان میداند ، به اين صورت كه اگر فلك اطلس وجود نداشته باشد زمان هم موجود نخواهد بود و زمانی بودن ما به اين معنی است كه ما داخل در جسم فلك هستيم ؟ آيا چنين نسبت مجازی موجب زمانی بودن اشياء است ؟ مرحوم آخوند در بسياری از جاهای ديگر خلاف اين را میگويد و خود ايشان تصريح میكند كه : " للطبيعه امتدادان " . طبيعت بطور كلی ( نه فقط طبيعت فلك ) دو امتداد دارد : يك امتداد مكانی كه از آن سه بعد به وجود میآيد ، و يك امتداد ديگر امتداد زمانی است . بنابراين زمان به فلك اقصی اختصاص ندارد . آيا آخوند تناقض گفته است و تسامح كرده است كه همان حرف قدما را زده و همان استدلال قدما را تكرار كرده است ؟ يا اينكه اين دو مطلب با هم منافات ندارد و ما دو زمان داريم ، يك زمان عام و يك زمان خاص . تعبير آقای طباطبائی هم همين زمان عام و زمان خاص است . يعنی هر چيزی برای خود زمانی دارد ، ولی آنچه در عالم عناصر است همانطور كه وجودشان مبدأ زمانی دارد و منتهای زمانی دارد يعنی از دو طرف انقطاع دارد زمان ديگری وجود دارد كه در آنجا ديگر اول داشتن و آخر داشتن و انقطاع معنی ندارد . چيزی در عالم وجود دارد كه مبدأ زمان عام است و غير از زمان خاص است . قدما معتقد بودند كه آن چيزی كه زمان عام است و بدايت برايش معنی ندارد از حركت وضعی فلك انتزاع میشود . و مرحوم آخوند آن چيزی كه زمان عام از آن انتزاع میشود را طبيعت جوهری فلك میداند . آقای طباطبائی در حاشيه میفرمايند آن چيزی كه از آن زمان عام انتزاع میشود " طبيعه الكل " است .