انسان با يك فرد حفظ نمی‏شود اين غريزه به انسان داده شده است كه افراد
ديگر را به وجود آورد . انسان از نظر خودش بچه‏اش غايت خودش است ،
ولی از نظر طبيعه الكل چيزی كه غايت است انسان است .
شيخ آن حرف را اينجا آورده است كه غايت فلك حركت اين مرتبه خاص و
هيچ مرتبه خاص ديگری نيست . غايت فلك حركت است ، ولی حركت چون يك‏
امر متجدد بالذات است آن را نمی‏توان در يك مرتبه معين حفظ كرد . بايد
مرتبه‏ای بعد از مرتبه و مرتبه‏ای بعد از مرتبه باشد . پس اين مراتب فردی‏
مقدمه وجود نوعند . مرحوم آخوند به اين حرف ايراد كرده‏اند كه بعد خواهيم‏
گفت ، ان شاء الله .
اين مطلب را گفتيم كه حرف شيخ معلوم شود . اينكه می‏گويد : نوع به‏
وسيله اشخاص استبقاء می‏شود ، مقصودش چيست كه اين را حتی در باب حركت‏
تعميم داده كه آنجا نوع حركت و ذات حركت " من حيث هی " بدون اينكه‏
تعين اين فردی به آن فردی ، اين مرتبه‏ای به آن مرتبه‏ای داشته باشد غايت‏
طبيعت است .

ايرادی بر بيان شيخ در غايت نوعی طبيعت

اين حرف از نظر انطباقش با آنچه كه در باب غايات گفته است مطلب‏
صحيحی است ، ولی ايراد ديگری پيدا می‏شود كه حاجی به آن ايراد دوم اشاره‏
كرده است .
ايراد ديگری كه حاجی متوجه آن است اين است كه : اين حرف را در مورد
انسان می‏توان گفت ، درباره درخت زرد آلو و گوسفند می‏توان گفت ، ولی در
مورد حركت نمی‏توان گفت ، به علت اينكه حركت طلب است نه مطلوب .
حركت نه فردش می‏تواند غايت باشد ، نه نوعش و نه كلی‏اش . چون اصلا
ماهيت حركت طلب است و به همين دليل می‏گويند حركت غايت می‏خواهد و
حال آنكه ظاهر حرف شما اين است كه خود حركت مطلوب است .