ولو اينكه موضوع هم داشته باشيم ، از موضوع كه كاری بر نمی‏آيد . لهذا
گفتيم اصالت وجود است كه اين مسأله را حل می‏كند ، نه موضوع . به همين‏
جهت هم گفتيم در باب حركت جوهريه لزومی ندارد اين همه تلاش بكنيم و
موضوعی دست و پا بكنيم و بگوييم موضوع ، ماده مع صوره ما است . البته‏
گفتيم منظور مرحوم آخوند اينست كه بگويد حتی بنابر مبنای شما موضوع هم‏
داريم . اگر هم نتوانستيم موضوعی در حركت جوهريه تصوير كنيم ضرر به جائی‏
نمی‏رسد .
پس ايرادی كه در اينجا مطرح شده بود ، به طور كامل جواب داده شد .

دليل ديگری در رد حركت جوهريه

بعد مرحوم آخوند می‏فرمايد : شيخ آمده است دليل ديگری بر رد حركت‏
جوهريه از ديگران نقل كرده و بعد آنرا رد كرده و نپذيرفته است . آن دليل‏
اينست كه :
لازمه حركت اينست كه شی‏ء از ضدی به سوی ضد ديگر حركت بكند . معنای‏
حركت اينست كه شی‏ء از حالتی به ضد آن حالت منتقل بشود .
در اعراض اين حرف تصور دارد ، چون تعريف اضداد بر اعراض صادق است‏
. ولی جواهر بينشان تضاد نيست ، و چون در جواهر تضاد نيست و حركت هم‏
عبور شی‏ء به طرف ضد خود است ، پس در جواهر حركت نيست .
خود شيخ به اين حرف جواب داده و گفته : مقصود شما از تضاد چيست ؟
اگر آن تضاد اصطلاحی كه فقط در باب اعراض است و می‏گويند : دو عرض كه‏
در جنس قريب با هم شريكند بر موضوع واحد متعاقب می‏شوند ، قهرا بايد
موضوعی داشته باشند و اين جز عرض چيز ديگری نيست . بله به اين معنی در
باب جواهر تضاد نداريم ، چون در آنجا موضوعی نيست . به عبارت ديگر :
اگر دو عرض داشته باشيم كه در جنس قريب با هم شركت داشته باشند ، ولی‏
هر كدام نوعی باشند كه بين آنها نهايت خلاف باشد ( أمران وجوديان‏
مشتركان فی جنس قريب يتعاقبان