پاورقی : 1 - كه همان حركت باشد ، بنابراين كه حركت را به خود تجدد تعريف كنيم . 2 - اين بنابراين است كه حركت را به خود تجدد تعريف كنيم . 3 - " حركت خروج است " غير از اين است كه حركت خارج است ، و " حركت حدوث است " غير از اين است كه حركت حادث است . 4 - " لا بحسب الخارج " غلط است ، در نسخههای قديمی " لكن بحسب الخارج " است كه صحيح است . چون امور انتزاعی ظرف عروضشان ذهن است و ظرف اتصافشان خارج . اينكه بگوئيم " وجودها فی الذهن " به اصطلاح اين آقايان وجود محمولی آن در ذهن است ، ولی وقتی میگوييم " بحسب الخارج " يعنی وجود رابطش در خارج است . وقتی میگويند " ظرف عروض " مقصود وجود محمولی است و از " ظرف اتصاف " مقصودشان وجود رابط است . ظرف عروض شیء ذهن است يعنی وجود استقلالیاش در ظرف ذهن است ، ظرف اتصافش خارج است يعنی فقط به عنوان يك صفت در خارج وجود دارد كه موصوفش وجود دارد . 5 - در حركت جوهری متجدد و ما به التجدد يكی است ، و اما در غير حركت جوهری اگر بگوئيم " ما به الخروج فهو الطبيعه " با آن حرفی كه گفتيم " ما به الخروج مقوله است " اختلاف پيدا میكند . 6 - مخرج يعنی فاعل . 7 - ملكی باشد يعنی از سنخ عقول باشد ، و فلكی باشد يعنی از سنخ نفوس باشد .