خوب ، با اين بيان برهان مرحوم آخوند را بهتر می‏شود تقرير كرد و گفت‏
: وقتی كه همه اعراض تعينات وجود جوهر هستند ، امكان اينكه در جوهر هيچ‏
تغييری پيدا نشود و در مقام خودش ثابت باشد ، و فقط تعينها عوض بشوند
، نيست . و اين تنها بر اين فرض درست است كه تعين وجودی باشد كه‏
ضميمه جوهر شده باشد و الا تغيرات تعينات ، عين تغيرات جوهر است ، با
اين تفاوت كه تغيرات جوهر سبب نمی‏شود كه ذات جوهر از بين برود ، ولی‏
ذات اين تعين می‏رود و ذات تعين ديگر به وجود می‏آيد .
در اينجا مرحوم آخوند وارد بحث ديگری می‏شود ، دو مرتبه باز می‏رود سراغ‏
اشكال شيخ به حركت جوهريه و يك مقدار حرفهای شيخ را در باب بقاء موضوع‏
تكرار می‏كند و بعد وارد بحث زمان می‏شود و از براهين حركت جوهريه خارج‏
می‏شود ، ولی باز لابلای همان حرفها ، بعضی برهانها بر حركت جوهريه اقامه‏
می‏كند . بعضی برهانها هم در غير باب قوه و فعل و حركت ، در جاهای ديگر
آمده است كه بعدا ذكر خواهيم كرد ، اينك اجمالی از آن :

اجمالی از براهين ديگر بر حركت جوهری

براهين ديگر ، بعضی متكی به اصلی است كه آن اصل خود ماهيت قوه و فعل‏
و ماهيت تغيير است و اين در كلمات خود مرحوم آخوند هست ، ولی‏
متأسفانه با اينكه توجه درستی به اين مطلب كرده ، آنطور كه بايد در اين‏
مورد داد سخن نداده است . آقای طباطبائی در حركت جوهريه هميشه نقطه‏
اتكائشان اين برهان است ، و كمتر به سه برهان ديگر تكيه می‏كنند . اجمال‏
اين برهان اينست :
آنچه كه مسلم است اينست كه در طبيعت ، چه در جوهر و چه در عرض ،
تغيير پيدا می‏شود و امثال شيخ منكر اين جهت نيستند ، ولی می‏گويند
تغييرها به نحو كون و فساد است . يعنی يك جوهر ممكن است تغيير بكند به‏
نحوی كه ماهيتش عوض بشود ، صورتی از آن از بين برود و صورت جديدی‏
بيايد . آنها