مانعی ندارد كه يك شی‏ء خودش علت در خودش واقع بشود ، كالطبيب يعالج‏
نفسه ، كه در آن واحد هم فاعل است و هم قابل ، فاعل بصورته أی بنفسه ، و
قابل بمادته أی ببدنه .
حالا كه اين جور است ، ممكن است كسی به مرحوم آخوند بگويد : شما در
اين برهان دومی كه اقامه كرديد ، چه ضرورتی دارد كه رابطه عليت ميان‏
جوهر و عرض را نفی بكنيد ، تا شاگردان خود شما بر شما اشكال بكنند ؟ آن‏
چيزی كه روح اصلی برهان را تشكيل می‏دهد مسئله تبعيت عرض است از جوهر و
ملاك اين تبعيت همان وجود لنفسه جوهر است برای عرض ، يعنی حلول و
عروض عرض است در جوهر ، يعنی رابطه حاليت و محليت ، و به عبارت‏
ديگر رابطه ميان ماده جوهری و عرض است ، نه رابطه ميان صورت جوهری و
عرض .
بنابراين ، اين به نحوی ديگر تأييد برهان مرحوم آخوند است در جواب‏
مرحوم حاجی ، كه فرضا اگر آن قسمت از حرف مرحوم آخوند را در اينجا صحيح‏
و درست ندانيم و حتی به قول مرحوم حاجی بر خلاف مبانی خود مرحوم آخوند و
بر مبنای شيخ اشراق بدانيم ، يعنی نفی رابطه عليت ميان صورت جوهری و
اعراض ، معهذا باز هم اين برهان ، برهان تمامی است .

كيفيت ارتباط جوهر و عرض

مطلب ديگری كه خواستيم ذكر بكنيم اينست كه : هر سه برهان بر اساس‏
رابطه ميان جوهر و عرض بنا شده است . برهان اول بر رابطه عليت جوهر و
عرض ، برهان دوم از رابطه حاليت و محليت ، و برهان سوم از رابطه مشخص‏
بودن عرض برای جوهر . در اين دو برهان آخر ، بالخصوص در برهان سوم‏
مطلب به نحوی بيان شده است كه گوئی اصلا ما می‏خواهيم اثننيت را برداريم‏
و اين يك مسئله قابل توجهی است ، هر چند كه مرحوم آخوند در اطراف آن‏
داد سخن نداده است .
ريشه و اصل مسئله جوهر و نه مقوله عرضی يا به قول شيخ اشراق چهار