برهان دوم
راه ديگری كه در جلسه پيش به آن رسيديم ، باز مربوط میشود به رابطه جوهر و عرض . در برهان اول رابطه عليت جوهر برای عرض مطرح بود و در اين برهان رابطه عليت مطمح نظر نيست ، بلكه نفس رابطه " عروض " مورد نظر است . عرض به حكم اينكه حقيقتی است تابع جوهر ، لازمه عرض بودنش اين است كه هيچ استقلالی در مقابل جوهر نداشته باشد . بنابراين در تمام احكام تابع جوهر است ، اگر عرض متغير باشد امكان ندارد كه جوهر متغير نباشد . و اين اگر چه از طريق رابطه عرض با جوهر است ، ولی غير از رابطهای است كه در برهان اول به آن استناد شده است . در اين برهان بر اين تكيه شده است كه وجود عرض لنفسه عين وجوده لغيره است . با اين وصف ، عرض هيچ استقلالی در مقابل جوهر ندارد ، و نه تنها استقلال ندارد بلكه ما به اين مطلب رسيديم كه عرض از مراتب وجود جوهر است ، نه اينكه صرفا استقلال ندارد . چون اين مطلب را در باب علت و معلول هم میشود گفت كه هر معلولی در مقابل علت خود استقلال ندارد . ولی در اينجا میخواهند بفرمايند كه علاوه بر اينكه عرض در مقابل جوهر استقلال ندارد و تابع جوهر است ، به يك نوع وحدت نيز اشاره میشود . يعنی مجموع جوهر و عرض شخص واحدی را به وجود میآورند ، نه اينكه دو شخص و دو تشخص باشند ولی در كنار يكديگر قرار دارند . در بحث " علت و معلول " فيلسوف چنين حرفی نمیزند كه بگويد علت و معلول مجموعا شخص واحد را به وجود میآورند ، اگر اين حرف گفته شده عرفا گفتهاند و فيلسوف اين را نمیگويد و اگر هم بگويد نه به آن معناست كه در وجود لغيره بودن عرض است . يعنی وحدت شخصیای كه