وجود عينی جنس می‏شود ماده و وجود ذهنی ماده می‏شود صورت ، پس اختلاف به‏
ذهن و خارج است . اگر چنين باشد ، در نوع هم بايد چنين حرفی را بگوييد ،
قبلا اسم ديگری هم برای نوع به اعتبار وجود خارجی آن انتخاب كنيد .
می‏گويند : نه ، اينها در عين حال يكی نيستند . اگر می‏گوييم " مأخذ "
، معنايش اين نيست كه جنس صد در صد همان ماده است و ماده همان جنس و
همچنين فصل همان صورت است و صورت همان فصل . مقصود اين است كه شی‏ء
واحد به اعتباری ماده و به اعتباری جنس است . پس وقتی می‏گوييم مأخذ
جنس ماده است ، مقصود اين نيست كه ماده به همان اعتباری كه ماده است‏
مأخذ جنس است ، بلكه شی‏ء واحد به اعتباری ماده است و به اعتباری جنس‏
. اين اعتبارها چيست ؟ می‏گويند اعتبار بشرط لائيت و اعتبار لابشرطيت .
مقصود از لابشرطيت و بشرط لائيت در اينجا اين است كه : شی‏ء كه در خارج‏
مركب است و تركيب آن تركيب خارجی است ، نه تركيب ذهنی ، در عين حال‏
دارای نوعی وحدت خارجی نيز باشد . يك وقت هست شيئی داريم كه در خارج‏
مركب است به معنای اينكه كثرت دارد بدون آنكه واقعا وحدتی داشته باشد
. و يك وقت شی‏ء در خارج وحدت دارد و اگر كثرت برايش اعتبار بكنيم ،
كثرتش اعتباری است . ولی در خارج چيزی داريم كه در خارج واحد فی عين‏
الكثره است و كثير فی عين الوحده است . اما اينكه واحد است ، يعنی‏
واقعا وجود واحد است و مصداق نوع واحد است . و اما اينكه كثير است ،
يعنی اينكه وجود خارجی آن ذی مراتب است و ذهن می‏تواند آن را كثير
اعتبار بكند . و اين اعتبار ، اعتبار انياب اغوالی نيست ، بلكه منشأ
انتزاع واقعی دارد .
بهترين مثال برای اين مورد كميات است . مثلا يك كميت متصل ، به حكم‏
اينكه وحدت اتصالی مساوی با وحدت شخصی است ، اين كميت واقعا وجود
وحدانی دارد ، اما يك وجود وحدانی است كه در خارج واقعا قابليت انتزاع‏
كثرت را دارد ، يعنی ذهن می‏تواند آن را تقسيم بكند به دو نيم و هر نيمی‏
را هم به دو نيم الی ما لانهايه . اين تقسيم در خارج وجود ندارد كه شی‏ء در
خارج دو نيم شده باشد ،