در حالی كه هر كدام معدوم می‏شوند و ديگری موجود می‏شود . بنابراين بايد در
اينجا صورت واحدی باشد كه از اول تا به آخر به سوی آن غايت حركت بكند
. و اگر عالم طبيعت غايت نداشته باشد ، توجيه عالم به همان كيفيتی است‏
كه متكلمين گفته‏اند كه برای خود عالم غايت فرض نمی‏كنند و تنها برای‏
موجودات مافوق عالم غايت فرض می‏كنند . لازمه اين حرف اينست كه آن‏
موجودات رو به كمال بروند ، نه خود عالم طبيعت . بنابراين جز به اينكه‏
يك صورت واحد در كار باشد كه از اول تا به آخر به غايتش می‏رسد ، ممكن‏
نيست . يعنی يك شی‏ء است كه راه را طی می‏كند تا به مقصد می‏رسد .

ايراد بر نظريه شوق ماده به صورت و پاسخ آن

اينجا ممكن است يك اشكال پيش بيايد كه اين اشكال را در ابتدا شيخ‏
طرح كرده و سپس مرحوم آخوند در باب علت و معلول تحت عنوان " بحث فی‏
شوق الهيولی الی الصوره " طرح كرده است . يعنی ماده مشتاق صورت است .
شيخ اين را طرح كرده و بعد آنرا مسخره كرده است و گفته اين حرف " أشبه‏
بتخيلات الصوفيه " . او با همه آن نبوغی كه داشته و شايد بتوانيم بگوييم‏
با همه غروری كه نسبت به معاصرين خود داشته كه آنها را به چيزی نمی‏گرفته‏
، ولی در عين حال در مقابل كل علما چه گذشته و چه آينده هميشه متواضع‏
است ، و اين خصلتی در شيخ است . اينجا هم در عين اينكه اين را اشبه به‏
تخيلات صوفيه دانسته است ، در آخر گفته شايد بعد از اين افرادی پيدا
بشوند كه معنای اين حرف را درك كنند . مرحوم آخوند ، برخلاف شيخ ، شوق‏
ماده به صورت را توجيه كرده است .
در اينجا ممكن است روی مبنای مرحوم آخوند اشكال شود كه چه مانعی دارد
آن موجودی كه مشتاق است خود ماده باشد ؟
جواب اين اشكال اينست كه : شوق ماده به صورت ، غير از شوق ماده به‏
غايت است ، اگر ماده شوق به غايت هم داشته باشد به اعتبار صورت است‏
، پس