برهان ششم : از طريق اصل غائيت
برهان سوم كه در مجموع برهان ششم است ، هم بسيار شريف و عالی هست ، البته اگر بيان آقای طباطبايی را برهان مستقلی فرض كنيم ، اين برهان ، ششمين
اينجا ذات وجود است . بعد روی زمان میآيد و میگويد زمان هم مثل مكان
است . بعد به امثال شيخ میگويد : مثلا شخص انسان به عنوان يك جوهر ،
زمانی هست يا نه ؟ " متی " دارد يا نه ؟ كسی نمیتواند بگويد متی ندارد
، عمر انسان كه به سالها اندازه گرفته میشود ، 40 سال ، 50 سال ، يعنی
زمان انسان . خود انسان واقعا در زمان است ، نه اينكه خود انسان در زمان
نباشد و مثلا افعال و حركاتش در زمان باشد . اگر انسان بر فرض فعل و
حركتی هم نداشته باشد . در زمان است و زمانی است .
و نيز ادامه میدهد كه : معنای زمانی بودن چيست ؟ آيا زمان جز مقدار
حركت ، چيز ديگری است ؟ خود شيخ هم قبول دارد كه جز حركت چيز ديگری
نيست ، منتهی امثال شيخ خيال میكنند كه خود انسان حركت و مقدار حركت
ندارد ، ولی با مقايسه با اشياء ديگر [ زمانی میشود ] . ايشان میگويد :
نه ، انسان چيزی دارد كه قابل مقايسه با اشياء است . مثلا اگر انسانی 50
ساله است و معنای پنجاه ساله بودن اينست كه زمين پنجاه بار دور خورشيد
چرخيده است ، او در باطن و حاق وجود خود ، يك كشش منطبق با آن كشش
دارد . مثلا در طول كه گفته میشود اين پارچه 10 متر است ، يعنی اين يك
كششی دارد . كه اگر اين كشش را منطبق بكنيم با آن چيزی كه اسمش متر
است ، 10 تا از آن متر میشود ، و اين پارچه اگر در ذات خود كششی
نمیداشت ، تعبير " 10 متر است " دربارهاش غلط بود . چنانكه نمیشود
گفت مثلا زرد چوبه 10 متر زرد است ، چون زردی در ذات خودش كششی ندارد
. تا شیء ماهيت طرف مقايسه را نداشته باشد با آن قابل مقايسه نيست .
اين هم روح اين برهان كه ان شاء الله بعدا مفصلتر بيان خواهد شد .
برهان ششم : از طريق اصل غائيت برهان سوم كه در مجموع برهان ششم است ، هم بسيار شريف و عالی هست ، البته اگر بيان آقای طباطبايی را برهان مستقلی فرض كنيم ، اين برهان ، ششمين |