مناط تشخص از نظر مرحوم آخوند
مرحوم آخوند اين حرف را قبول ندارد و حرفی میزند كه ابتدا فارابی آن را گفته است و ايشان اين حرف فارابی را در فلسفه خود زنده كرده است . فارابی حرفی زده است كه با " اصالت وجود " تطبيق میكند ، گر چه برای فارابی اصالت وجود مطرح نبوده است و لذا بدون ذكر برهان اين حرف را بيان كرده است . حرف مشهور و معروف فارابی اين است كه " تشخص به وجود است " . يعنی آن اموری كه بنا به نظر قدما شیء را " شخصی " میكند ، هيچ كدام از آنها با نظر به ذات و ماهيتشان سبب تشخص نمیشوند . يعنی همين طور كه انسان به حسب ماهيت كلی است ، انسان سفيد هم كلی است . كوچك شدن دايره ، كليت را نقض نمیكند و كليت سر جای خودش باقی است و باز هم قابل صدق بر كثيرين است . اگر يك ميليون قيد هم به آن بزنيم و آن قيدها از قبيل ماهيتی باشند كه ضميمه شده باشند به ماهيت اول ، ممكن است كه به صورت كلی منحصر در فرد در بيايد ، اما باز هم " كلی " ای است كه منحصر در فرد است . ضم ماهيت به ماهيت ولو اينكه هزاران ماهيت به يكديگر ضميمه شود ، هيچ وقت كلی را شخصی نمیكند و يك امر متشخص ايجاد نمیكند . بلكه مفهوم ذهنی تا در مرحله ذهن است قابل صدق بر كثيرين است ، ولو اينكه ماهيت كلی نباشد و همان چيزی باشد كه به آن میگوئيم " ماهيت جزئی " . و همانطور كه شيخ هم به آن توجه كرده است ، حتی تصوراتی كه از جزئيات داريم هم قابل صدق بر كثيرين است . شخص معينی را در نظر بگيريم كه صورتی از او در ذهن ما هست ، مثلا تصوری كه از مرحوم آقای بروجردی داريم . ممكن است كسی بگويد كه اين تصور جزئی است ، زيرا فقط بر يك فرد صدق میكند . در حالی كه اين مطلب درست نيست . چون بيش از يك فرد در خارج ندارد بر بيش از يك فرد صدق نمیكند . اگر به فرض محال بتوان شخص