می‏گويد : و مثل ميمون كه يك حد متوسط ميان حيوان و انسان است . پس‏
حرف ايشان اينست كه : در همانجاهائی هم كه شما می‏گوييد تبدل است ، و
صورت علی البدل جانشين يكديگر می‏شود ، در واقع همانجا هم تبدل نيست .

اثبات حركت جوهريه از طريق ابطال كون و فساد

دليل اين مدعا چيست ؟ آيا دليل همان حس است كه می‏بينيم مثلا آب‏
تبديل به يك حالت متوسط می‏شود بعد تبديل به هوا می‏شود ؟ نه ، اين مدعا
برهان فلسفی دارد .
می‏گويند : محال است كه ماده قائم به صورت علی البدل باشد ، ماده‏ای كه‏
نمی‏تواند قائم به ذات خود باشد . اگر صورتی معدوم شود ولو اينكه در همان‏
لحظه صورت ديگر بخواهد برايش موجود شود ، مستلزم استقلال ماده است و
ماده ولو با فرض آنا ما از صورت نمی‏تواند خالی باشد . و چنانكه قائل به‏
تبدل صور بشويم ، معنايش قهرا تتالی صور است ، چون ممكن نيست ماده در
يك آن دارای دو صورت باشد . پس ناچار بايد بگوييم در آن اول ، صورت‏
اول معدوم می‏شود ، و در آن دوم صورت دوم موجود می‏شود . و اين مستلزم‏
اينست كه آنا ما ماده را خالی از صورت باشد پس كون و فساد و تبديل صور
مجال است .
از طرف ديگر ، آيا تغيير جوهری در عالم هست يا نه ؟ اينكه بديهی است‏
كه تغيير جوهری در عالم هست ، و بحث در اينست كه اين تغيير به صورت‏
دفعی ( كون و فساد ) است يا تدريجی ( حركت جوهريه ) و چون ثابت شد كه‏
تغيير دفعی محال است ، ناچار بايد به صورت تدريجی و حركت باشد ، و اين‏
يك برهان بر حركت جوهری است .