جرم فلك اقصی هم خارج می‏شوند . بعد می‏گويند بنابراين علت اصلی بايد يك‏
موجود مجرد باشد . يك مبدئی از ماورای عالم در نظر می‏گيريم كه آن مبدأ
علت اين مشخصات است .

مشخصات نحوه‏های وجود اشياء هستند

بعد درباره مشخصات هم همان حرفی كه هميشه گفته‏اند تكرار می‏كنند . و آن‏
اين است كه آن مشخصات را نبايد امری بيرون از وجود اشياء در نظر بگيريم‏
. در واقع برمی‏گردد به نحوه وجود اشياء . و اين را به صورت ترديد مانندی‏
می‏گويند كه مشخص يا عين وجود متشخص است يا از لوازم وجود متشخص ، ولی‏
نه از قبيل لوازمی كه آن لازم وجودی دارد و ملزوم وجودی ديگر ، بلكه از آن‏
نوع لوازمی است كه لازم از حاق ذات ملزوم انتزاع می‏شود ، و لهذا تخلل‏
جعل بين لازم و ملزوم امكان پذير نيست . در ساير ملزومات لوازم می‏گوئيد
تخلل جعل ميان ملزوم و لازم نمی‏شود ، مثل زوجيت و اربعه . آيا زوجيت كه‏
لازم اربعه است به اين نحوه است كه زوجيت جعل شده است برای اربعه ؟
يعنی قرار داده شده است زوجيت برای اربعه ؟ اصل عليت در اينجا دخالت‏
كرده است برای اينكه زوجيت را به اربعه بدهد ، آن چنان كه قيام را به‏
زيد می‏دهد كه يك محمول بالضميمه است ؟ يا نه ، در باب جعل ثابت شده‏
است كه مناط جعل امكان است و هر جا كه پای ضرورت يا پای امتناع آمد در
آنجا مناط استغنای از جعل وجود دارد ؟ منتهی ضرورت را می‏گويند استغناء
فوق جعل و امتناع را می‏گويند استغناء دون جعل . اگر " اربعه " چنين‏
چيزی می‏بود كه می‏توانست در مرتبه ذات و هويت خود چيزی باشد و بعد برای‏
آن امكان داشته باشد كه اربعه ، اربعه باشد و زوج باشد و نيز امكان داشته‏
باشد كه اربعه ، اربعه باشد و زوج نباشد ، برای متصف شدن اربعه به‏
زوجيت نيازمند به علت بوديم . در صورتی كه رابطه شی‏ء و شی‏ء ديگر ،
رابطه عارض و معروض ، رابطه امكانی است ، حتما نياز به عليت و نياز
به جعل است . ولی آنجا