باشد . معمولا در باب كيفيات چنين حرفی را می‏زنند . ولی ايشان در هيچ جا
چنين حرفی را نمی‏زند ، بخصوص در باب كم و وضع كه وضع ، چيزی باشد غير
از وجود جوهر و ضميمه آن شده باشد . وجود وضع يا عين وجود جوهر است و يا
لازمه وجود جوهر است ، يعنی لازمه‏ای است كه از وجود جوهر انتزاع می‏شود ،
بنابراين وجودش عين وجود جوهر است .
در باب چنين لوازمی فرض ثبات ملزوم و تحرك لازم نمی‏شود . مثلا ابوت‏
كه انتزاع می‏شود از وجود يك ذات ، كه آب باشد ، اين را با سفيدی كه‏
عارض جسم است مقايسه كنيد . در باب سفيدی ممكن است كسی قائل شود كه‏
سفيدی يك شی‏ء است جدای از جسم و علاوه شده بر جسم ، و سفيدی تغيير می‏كند
در حالی كه جسم به حال خودش باقی است . ولی آيا در ابوت می‏شود تغييری‏
فرض كرد بدون اينكه در اب تغيير پيدا شود ؟ نه ، ابوت يك نسبت است‏
كه از ذات اب انتزاع می‏شود و اگر هم تغييری در آن پيدا شود به تبع منشأ
انتزاعش است .
ايشان در اينجا نيز به اين حرف تمسك كرده كه از اينجا حركت جوهريه‏
را اثبات كند . با اينكه شيخ چنين حرفی را نزده ولی ايشان به اين حرف‏
استدلال