آراء و عقايد در باب زمان
گروه زيادی زمان را يك امر غير موجود و موهوم پنداشتهاند و ادلهای هم بر آن اقامه كردهاند . نظير اين عقيده را در عصر جديد يك فيلسوف بسيار معروف و شايد بزرگترين فيلسوف اخير در اروپا ، كانت آلمانی ابراز كرده است . وی میگويد : زمان ساخته ذهن است و در خارج وجود ندارد . ولی اين نظريه بعد از كانت مورد قبول واقع نشده است . از فلاسفه قديم دلايل زيادی بر موهوم بودن زمان نقل شده است . در " شفا " و در " شرح هدايه " مرحوم آخوند ، كه كتاب " هدايه " اثير الدين ابهری را شرح كرده و ظاهرا اولين كتاب مرحوم آخوند است ، ادله آنها نقل شده است . مرحوم آخوند سه دليل نقل میكند و آنها را رد میكند . كسانی كه به وجود زمان در خارج قائل هستند ، درباره زمان آراء و نظريات مختلفی دارند : گروهی زمان را جوهر و گروه ديگری آن را عرض دانستهاند . برخی از معتقدين به جوهريت زمان گفتهاند كه زمان جوهر جسمانی است و عبارت است از خود فلك اطلس ، و بعضی ديگر گفتهاند : زمان جوهر مجرد است نه جوهر مادی و منظور از وقوع اشياء در زمان ، نسبتی است كه آن اشياء با آن جوهر مجرد دارند ( 1 ) . بعضی گفتهاند : زمان يعنی واجب الوجود ، زمان اسم ديگری است برای واجب الوجود ( 2 ) .پاورقی : 1 - آنها كه گفتهاند زمان جوهر مجرد است منظورشان اين نيست كه زمان واجب الوجود است ، بلكه جوهر ممكن الوجودی است كه مجرد است . اين نظريه منسوب است به افلاطون كه فخر رازی مطابق نقل مرحوم آخوند در " شرح هدايه " همين نظر افلاطون را انتخاب كرده است . 2 - اينجا بی مناسبت نيست كه اين نكته ذكر گردد كه يك حديثی از
حضرت رسول صلی الله عليه و آله نقل شده است كه : " لا تسبوا الدهرفان الدهر هو الله » " روزگار را سب نكنيد زيرا روزگار همان الله است . ظاهر اين است كه دهر يعنی روزگار ، يعنی زمان . در معنی اين حديث >