طبيعت فاعل باشد چرا خستگی و اعياء پيدا می‏شود ؟
بعد از اين يك باره بدون اينكه بين مطالب فاصله بشود ، در اين فصل 26
اين مطلب را عنوان كرده است كه : طبيعت فاعل حركات نيست ، طبيعت‏
فاعل اين اعراض جسمانی نيست ، برهان هم بر آن اقامه می‏كند و خيلی هم‏
پافشاری می‏كند .
اين وضع اسباب اشكال شده است ، حاجی اشكال می‏كند كه هم اصل حرف‏
درست نيست و هم بر ضد همه حرفهای ديگر است . حالا بايد ديد آيا همين‏
جور كه حاجی می‏گويد اين حرف صد در صد بر خلاف حرفهای سابق مرحوم آخوند
است و تنها حمل بر صحت آن اين است كه اين حرف را طبق مذاق ديگران‏
بيان كرده ؟ و يا اينكه نه ، اين مطلبی است در سطحی بالاتر و در عين حال‏
منافات با سخن قبلی ندارد .

طبيعت علت مباشر حركات عرضی نيست

می‏گويد : طبيعت علت برای حركات عرضی ، و علت برای اعراض خودش‏
نيست ، البته در اينجا كلمه لذاتها را هم آورده . طبيعت موجود در جسم‏
افاده نمی‏كند هيچ يك از امور طبيعی را لذاته . در اينجا دو كلمه وجود
دارد كه فعلا بصورت احتمال ، مطلب را بررسی می‏كنيم . آيا همين جور كه‏
حاجی گفته است مقصود مرحوم آخوند اين است كه طبيعت اصلا مفيد اين آثار
نيست ؟ يا می‏خواهد بگويد طبيعت لذاتها مفيد اين آثار نيست ؟ يعنی تكيه‏
روی كلمه " لذاتها " است ، مقصود از لذاتها چيست ؟
گفته است : " اعلم ان الطبيعه الموجوده فی الجسم لا يفيد . . . لذاتها
" ، آيا كلمه " الطبيعه الموجوده فی الجسم " اشاره دارد به همين مطلبی‏
كه در " بحث و تحصيل " در آخر فصل 25 گفت و ميان دو طبيعت فرق قائل‏
شد ، طبيعت موجود در جسم و طبيعتی كه آن طبيعت از صقع نفس است ؟ آيا
در اينجا می‏خواهد ميان اين دو تا تفكيك قائل شود ؟ فعلا می‏پردازيم به‏
بررسی همين مطلب .