ايشان هم حركت جوهری ساير اشياء را منشأ انتزاع زمان نمی‏داند ، يعنی از
بعضی از حرفهايشان چنين استنباط می‏شود . ولی از بعضی حرفهای ديگرشان كاملا
استنباط می‏شود كه هر چيزی برای خود زمانی دارد و اگر حركت فلك را
مقياس زمان می‏گيريم همان مقياس اعتباری است نه آنكه واقعا زمان منحصرا
از حركت فلك انتزاع شود .

برهان بر طريقه الهيين

طبيعيون در اثبات زمان از راه حركت كه متناسب علمشان است وارد
شده‏اند . ولی الهيون از راه حدوث و قدم وارد شده‏اند كه بحث حدوث و قدم‏
جزء مباحث الهيات است و از عوارض موجود بما هو موجود است . در
مباحث حدوث و قدم و بخصوص در مبحث تقدم و تأخر ، ضمن بيان اقسام تقدم‏
و تأخر ، تقدم و تأخر زمانی را ذكر كرده‏اند . گفته‏اند انواع تقدم و تأخر
داريم : تقدم بالعليه مثل تقدم علت تامه بر معلولش ، تقدم بالطبع مثل‏
تقدم واحد بر اثنين برای اينكه " دو " نمی‏تواند موجود باشد مگر اينكه‏
" يك " موجود باشد ، تقدم بالشرف و امثال اينها . يكی از اين تقدمها
، تقدم زمانی است ، مثل تقدم عدم هر حادثی بر وجود آن حادث ، و تقدم‏
اشياء هم زمان با عدم قبلی آن حادث بر وجود آن حادث . مثلا ما كه در قرن‏
چهاردهم متولد شده‏ايم متأخريم از مردمی كه در قرن سيزدهم موجود بوده‏اند .
ويژگی تقدم زمانی اين است كه قبل و بعد با يكديگر امتناع اجتماع دارند و
محال است كه قبل بما أنه قبل با بعد بما أنه بعد ، اجتماع در وجود داشته‏
باشند .
در اينجا می‏خواهيم مناط اين قبليت را بدست آوريم يعنی در ميان‏
قبليت‏ها و بعديت‏ها به يك نوع قبليتی رسيديم كه اجتماع قبل و بعد در آن‏
نا ممكن است ، از همين جا می‏خواهيم وجود زمان را كشف كنيم لذا می‏گوئيم‏
: اينكه می‏گوئيم زيد بر عمرو تقدم دارد ، زيد با عدم قبلی عمرو مقارن‏
است . ملاك اين تقدم چيست ؟