را فرض می‏كند . با اين فرض عالم مسبوق به اين امتداد موهوم است .
غزالی می‏گويد چرا اين راه را برويم كه فلاسفه بتوانند صد ايراد بر آن‏
بگيرند . مطلب را به شكل ديگری طرح می‏كنيم شما خواه اسمش را حدوث‏
زمانی بگذاريد و خواه نگذاريد . ما می‏گوئيم بحث در اين است كه آيا زمان‏
گذشته‏اش و آينده‏اش متناهی است يا نامتناهی ؟ همانطور كه از نظر مكان‏
درباره عالم بحث می‏كنيم ، عين همين را در زمان می‏گوئيم . وقتی می‏گوئيد
عالم از نظر ابعاد متناهی است و قائل به تناهی ابعاد هستيد ، درباره‏
ماورای اين ابعاد چه می‏گوئيد ؟ می‏گوئيد چون عالم متناهی است پس در
ماورای اين ابعاد ، عدم عالم در مكان وجود دارد ؟ كه بعد ناچار شويد و
بگوئيد بايد يك مكانی باشد تا عدم عالم در آن مكان اعتبار شود . عين‏
همين حرف را شما در زمان بگوئيد . ما می‏گوئيم حدوث زمانی به اين معنی‏
كه اين تعريف بر آن صدق كند ، درباره اجزاء عالم صادق است . حدوث‏
زمانی به معنی " سبق عدم الشی‏ء علی وجود الشی‏ء " اين درباره اجزای عالم‏
صادق است . عدم زيد بر وجود زيد سبق دارد سبقا زمانيا كه " لا يجتمع‏
السابق مع اللاحق " . اين تعبير و اين تعريف درباره عالم صادق نيست كه‏
بگوئيم عدمش بر وجودش به همين معنی مقدم است . ولی ما نزاع سر لفظ
نداريم كه آيا لفظ حدوث زمانی صادق است يا صادق نيست . بحث ما بحث‏
معنوی است . بحث اين است كه آيا عالم ، ازلی است يا ازلی نيست ؟ آيا
عالم ابتدا دارد يا ندارد ؟ ولو آنكه درباره عالم اين تعبير كه وجودش‏
مسبوق است به عدمش صدق نكند . بر اين مطلب بايد دليل بياوريد .
بنابراين بيان غزالی يك بيان ديگر است . ولی اين حرفی كه فعلا مرحوم‏
آخوند می‏زند بر همان مبنای قبل از غزالی و متكلمين ديگر است . چون آنها
در حدوث زمانی عالم ، به تقدم چيزی كه آن چيز امتداد موهوم است ،
قائلند .
در اينجا لازم است كسی به مرحوم آخوند اعتراض كند و بگويد اگر شيخ‏
چنين عنوانی را در اين باب آورده است ، در مقابل متكلمين زمان خودش‏
بوده