نتوانسته به غزالی جواب دهد ، اين يك حقيقت است . ما بايد ببينيم از
حرفهای مثل مرحوم آخوند جواب غزالی در می‏آيد يا نه .
پس روح اين بحث اين است كه زمان نمی‏تواند از نظر ابتدا انقطاع داشته‏
باشد . البته از نظر انتها هم نمی‏تواند انقطاع داشته باشد ، ولی فعلا بحث‏
روی ابتدای زمان است . زمان نمی‏تواند شروع داشته باشد . منتهی اين را به‏
اين تعبير می‏گويند كه بر زمان جز ذات باری كه علت زمان است هيچ چيز
ديگری تقدم ندارد ، ذات باری يا عقول مجرده يا كلمات الله كه اينها هم‏
برمی‏گردند به شؤون باری . پس جز ذات باری و جز مجردات و شؤون ذات‏
باری هيچ چيزی بر زمان تقدم ندارد ، ولی تقدم آنها هم تقدم زمانی نيست .
چون آنها زمانی نيستند .

توضيح درباره عنوان اين فصل

اولا اين مطلب را چرا با اين تعبير ذكر كرده‏اند ؟ علتش اين است كه‏
متكلمين ( نه غزالی چون غزالی حرف مخصوصی دارد ) حدوث زمانی عالم را
اين طور بيان كرده‏اند كه عالم حادث است زمانا . بعد گفته‏اند معنی حدوث‏
زمانی چيست ؟ حدوث زمانی يعنی تقدم عدم شی‏ء بر وجودش . ما كه می‏گوئيم‏
فلان شی‏ء زمانا حادث است يعنی عدمش بر وجودش تقدم دارد ، از همين نوع‏
تقدمی كه بحثش را كرديم كه متقدم با متأخر غير قابل اجتماع هستند . مثلا
وقتی می‏گوئيم زيد حادث زمانی است يعنی وجود زيد مسبوق به عدم زيد در
زمان پيشين است . پس يك عدم متقدمی بايد قائل باشيم . در مثل زيد كه‏
جزئی از عالم است تقدم عدم زيد بر وجود زيد آنهم تقدم زمانی ( يعنی‏
تقدمی كه لا يجتمع المتقدم مع المتأخر ) قابل فرض است . چرا ؟ چون قبل‏
از وجود زيد ، زمان وجود داشته است ، و در آن زمان اشيای ديگر وجود
داشته‏اند . ما از وجود آن زمان و آن اشيای ديگر عدم زيد را انتزاع می‏كنيم‏
. پس می‏گوئيم عدم زيد تقدم دارد بر وجود زيد . ولی اين تقدم عدم زيد بر
وجود زيد به تبع اين است كه زمان و زمانياتی قبل از زيد وجود دارد .