پاورقی : . 1 " تاريخ فلسفه " ويل دورانت ، صفحه . 34 . 2 همان كتاب ، ص . 35 . 3 " تاريخ فلسفه " و يل دورانت ص . 35
عدالت اخلاقی و فردی منتهی میشود .
افلاطون معتقد است فقط سه چيز ارزش دارد : عدالت ، زيبائی ، حقيقت (
1 ) . و مرجع اين سه چيز را افلاطون به يك چيز میداند ، و آن " خير ة
است . پس فقط يك چيز ارزش دارد و آن " خبر " است ، و آن چيزی كه
بايد درپی آن بود ، " خير " است ، و آن چيزی كه در پی آن بودن اخلاق
است " خير " است . لازم است مطلب را توضيح دهيم :
افلاطون عدالت اجتماعی را اينچنين تعريف كرده است :
" عدالت آن است كه كسی آنچه حق او است به دست آورد و كاری را در
پيش گيرد كه استعداد و شايستگی آن را دارد " ( 2 ) .
درباره عدالت فردی میگويد :
" عدالت در فرد نيز نظام و انتظام مؤثر و منتج است ، هماهنگی قوای
يك فرد انسانی است ، به اين معنی كه هر يك از قوا در جای خود قرار
گيرد و هر يك در رفتار و كردار انسان تشريك مساعی كند " ( 3 ) .
پس میبينيم كه عدالت را چه عدالت فردی و چه عدالت اجتماعی به توازن
و تناسب تعريف كرده است . توازن و تناسب ، يعنی زيبايی . پس بازگشت
عدالت به زيبائی است .
از طرف ديگر : زيبائی دو نوع است ، محسوس و معقول ، زيبايی محسوس
مانند زيبايی يك گل ، يا زيبائی طاووس ، يا زيبائی يوسف . اما زيبائی
معقول كه با عقل و قابل ادراك است نه با حس ، مانند زيبائی راستی ،
زيبائی ادب ، زيبائی تقوا ، زيبائی ايثار
پاورقی : . 1 " تاريخ فلسفه " ويل دورانت ، صفحه . 34 . 2 همان كتاب ، ص . 35 . 3 " تاريخ فلسفه " و يل دورانت ص . 35 |