چيز به غير او نابود میشود ( 1 ) من در انسان از روح خود دميدم ( 2 ) ما
انسان را آفريديم و میدانيم روحش با او چه میگويد ، زيرا ما از رگ گردن
به او نزديكتريم ( 3 ) به هر كجا رو كنيم همانجا خدا است ( 4 ) به هر
كس خدا روشنی ندهد او به كلی نور نخواهد داشت ( 5 ) . محققا ريشه و تخم
تصوف در اين آيات است و برای صوفيان اولی ، قرآن نه فقط كلمات خدا
بود ، بلكه وسيله تقرب به او نيز محسوب میشد . به وسيله عبادت و تعميق
در قسمتهای مختلفة قرآن ، مخصوصا آيات مرموزی كه مربوط به عروج " معراج
" است متصوفه سعی میكنند حالت صوفيانه پيغمبر را در خود ايجاد نمايند
" ( 6 ) .
و هم او میگويد :
" اصول وحدت در تصوف ، بيش از همه جا در قرآن ذكر شده ، و همچنين
پيغمبر میگويد كه خداوند میفرمايد : " چون بنده من در اثر عبادت و
اعمال نيك ديگر به من نزديك شود من او را دوست خواهم داشت ، بالنتيجه
من گوش او هستم به طوری كه او به توسط من میشنود ، و چشم او هستم به
طوری كه او به توسط من میبيند ، و زبان و دست او هستم به طوری كه او به
توسط من میگويد ، و میگيرد " ( 7 ) .
پاورقی :
. 1 كل من عليها فان ».
. 2 و نفخت فيه من روحی ».
. 3 و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه
من حبل الوريد ».
. 4 اينما تولوا فثم وجه الله ».
. 5 و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور ».
. 6 كتاب ميراث اسلام مجموعهای از مستشرقين درباره اسلام ، صفحه 84.
. 7 ترجمه اين حديث قدسی است : لا يزال العبد يتقرب الی بالنوافل
حتی اذا حببته فاذا احببته كنت سمعه الذی يسمع به و بصره الذی يبصر به و
لسانه الذی ينطق به و يده الذی يبطش بها » .