پاورقی : . 1 ما در درسهای " كليات فلسفه " فرق حكمت مشائی و حكمت اشراقی و حكمت ذوقی و حكمت جدلی ( = كلامی معتزلی و اشعری ) را روشن كردهايم .
اساس منكر به كار بردن استدلال در عقايد مذهبی بود ، و با تفكر اشعری كه
اصالت را از عقل میگرفت و آنرا تابع ظواهر الفاظ میكرد مخالف و مغاير
است ، با تفكر معتزلی نيز با همه عقل گرايی آن مخالف است ، زيرا تفكر
معتزلی هر چند عقلی است ولی جدلی است نه برهانی ( 1 ) . و به همين جهت
است كه اكثريت قريب به اتفاق فلاسفه اسلامی شيعه بودهاند . حيات فلسفی
اسلامی را فقط شيعه حفظ كرده است و شيعه اين روح را از پيشوايان خود دارد
، خصوصا پيشوای اول اميرالمؤمنين علی عليهالسلام .
فلاسفه شيعه ، بدون آنكه فلسفه را به شكل كلام در آورند و از صورت حكمت
برهانی به صورت حكمت جدلی خارج سازند ، با الهام از وحی قرآنی و
افاضات پيشوايان دينی ، عقايد اصيل اسلامی را تحكيم كردند . از اينرو اگر
ما بخواهيم متكلمين شيعه را بر شماريم و مقصودمان همه كسانی باشد كه
درباره عقايد اسلامی شيعه تفكر عقلی داشتهاند ، هم جماعتی از راويان حديث
و هم جماعتی از فلاسفه شيعه را بايد جزء متكلمين بشماريم ، زيرا چنانكه
گفتيم حديث شيعه و فلسفه شيعه هر دو وظيفه علم كلام را بهتر از خود علم
كلام انجام دادهاند .
اما اگر مقصود ما از متكلمين جماعتی باشد كه تحت تأثير متكلمان معتزلی
و اشعری به حكمت جدلی مجهز بودهاند ، ناچار گروه خاصی را بايد مورد نظر
قرار دهيم . ولی ما دليلی نمیبينيم كه تنها آن گروه خاص را مورد توجه
قرار دهيم .
پاورقی : . 1 ما در درسهای " كليات فلسفه " فرق حكمت مشائی و حكمت اشراقی و حكمت ذوقی و حكمت جدلی ( = كلامی معتزلی و اشعری ) را روشن كردهايم . |