كالاهای اين جهان دور نگهدارد و جهان را عملا رها سازد . در حقيقت شعار
آنها را بايد در اين مصراع ناصر خسرو جست : " رهائيت بايد رها كن جهان‏
را " .
متقدمان از كلبيان ، از قبيل انتيس تنس و ديوژن اگر چه سادگی و بی‏
نيازی را توصيه می‏كردند ، درستكاری را كنار ننهاده بودند ، ولی متأخران‏
آنها نسبت به همه چيز لاقيد و سهل انگار شده بودند حتی اصول درستكاری .
بی اعتنائی به همه انسانها و همه اصول و همه عواطف را داخل در مفهوم‏
استغنا و آزادگی كرده بودند . از مردم قرض می‏گرفتند و نمی‏دادند . با
زبان مردم را آزار می‏دادند . لهذا تدريجا كلمه " كلبی " مفهوم " سگ‏
منشی " به خود گرفت .
كلبيان روش اخلاقی و در حقيقت حكمت عملی خود را از سادگی آغاز كردند
و تدريجا به بی غمی و بی عاطفگی و متأثر نشدن در غم خويشان و دوستان كشيد
و بالاخره به رفتاری ددمنشانه در مورد ديگران منتهی شد .
در جوهر اخلاق كلبی ، تا آنجا كه به " استغناء نفس " مربوط می‏شود ،
عنصری درست می‏توان يافت ، ولی آنجا كه به نام " استغناء نفس ة
عواطف و احساسات لطيف انسانی نفی می‏شود و كم كم رفتارهای ضد عاطفی‏
مجاز شمرده می‏شود ، و آنجا كه از " استغناء نفس " به عنوان گريز از
جامعه و مبارزه با تمدن تعبير می‏شود ، مسلما عناصری نادرست در اين مكتب‏
راه يافته است .
مجموعا فلسفه‏هائی از قبيل فلسفه اخلاقی كلبی در هر جامعه رخنه كند ،
مسلما لطمه عظيم وارد می‏آورد .