علم كلام از نوع دوم است ، يعنی وحدت مسائل كلامی ، وحدت ذاتی و نوعی‏
نيست بلكه وحدت اعتباری است . از اينرو ضرورتی ندارد كه در جستجوی‏
موضوع واحدی برای علم كلام باشيم .
علومی كه وحدت مسائل آنها وحدت ذاتی است ، امكان ندارد كه از نظر
مسائل متداخل باشند ، يعنی برخی مسائل ميان آنها مشترك باشد ، ولی علومی‏
كه وحدت آنها اعتباری است و يا يك علم كه وحدت مسائلش اعتباری است‏
با علمی ديگر كه وحدت مسائلش ذاتی است ، هيچ مانعی ندارد كه از نظر
مسائل متداخل باشند . علت تداخل مسائل فلسفی و كلام و يا مسائل روانشناسی‏
و كلام و يا مسائل اجتماعی و كلام همين امر است .
برخی از علمای اسلامی در صدد بر آمده‏اند برای علم كلام موضوع و تعريفی‏
بيابند نظير موضوع و تعريفی كه برای علوم فلسفی هست ، و نظريات مختلفی‏
در اين زمينه ابراز كرده‏اند . و اين اشتباه است . زيرا موضوع مشخص‏
داشتن مربوط است به علومی كه مسائل آن علوم وحدت ذاتی دارند ، اما
علومی كه مسائل آنها وحدت اعتباری دارند نمی‏توانند موضوع واحدی داشته‏
باشند . در اينجا بيش از اين نمی‏توان بحث كرد .

نامگذاری

يك بحث ديگر اين است كه چرا اين علم به نام " كلام " ناميده شده و
در چه زمانی اين نام به آن داده شد ؟ برخی گفته‏اند به اين سبب كلام‏
ناميده شد كه قدرت دارنده خود را در سخن و