نمايد .
از نظر عارف كمال انسان به اين نيست كه صرفا در ذهن خود تصويری از
هستی داشته باشند ، بلكه به اين است كه با قدم سير و سلوك ، به اصلی كه‏
از آنجا آمده است باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق از بين ببرد و
در بساط قرب از خود فانی و به او باقی گردد .
ابزار كار فيلسوف ، عقل و منطق و استدلال است ، ولی ابزار كار عارف ،
دل و مجاهده و تصفيه و تهذيب و حركت و تكاپو در باطن است .
بعدا آنجا كه درباره جهان بينی عرفانی بحث خواهيم كرد ، تفاوت آن با
جهان بينی فلسفی روشن خواهد گشت .

عرفان و اسلام

عرفان ، هم در بخش عملی و هم در بخش بصری ، با دين مقدس اسلام تماس‏
و اصطكاك پيدا می‏كند ، زيرا اسلام مانند هر دين و مذهب ديگر و بيشتر از
هر دين و مذهب ديگر روابط انسان را با خدا وجهان و خودش بيان كرده و هم‏
به تفسير و توضيح هستی پرداخته است .
قهرا اينجا اين مسأله طرح می‏شود كه ميان آنچه عرفان عرضه می‏دارد با
آنچه اسلام بيان كرده است چه نسبتی بر قرار است ؟
البته عرفای اسلامی هرگز مدعی نيستند كه سخنی ماوراء اسلام دارند ، و از
چنين نسبتی سخت تبری می‏جويند . برعكس ، آنها مدعی هستند كه حقايق اسلامی‏
را بهتر از ديگران كشف كرده‏اند و