می‏كند و " عنين " را مثال می‏آورد ، می‏گويد " عنين " چون فاقد غريزه‏
جنسی است و آن لذت را نچشيده است ، هر مقدار آن لذت برايش توصيف‏
شود اشتياقی در او پديد نمی‏آيد .
پس ذوق ، چشيدن لذت است . ذوق عرفانی يعنی درك حضوری لذات حاصل از
تجليات و مكاشفات . چشيدن ابتدائی " ذوق " است ، ادامه يافتن آن ة
شرب = نوشيدن " است و سرخوش شدن " سكر " است ، پر شدن از آن " ری‏
= سيراب شدن " است .
عرفا معتقدند آنچه از ذوق دست می‏دهد تساكر است نه سكر ، و آنچه از
شرب دست می‏دهد سكر است ، ولی حالت حاصل از پرشدن ، به خود آمدن ( صحو
) است .
در كلمات عرفا به همين مناسبت سخن از می‏و شراب زياد آمده است .

14 ، 15 ، . 16 محو ، محق ، صحو

در كلمات عرفا سخن از محو و صحو نيز بسيار آمده است . مقصودشان از
محو اين است كه عارف به جايی می‏رسد كه محو در ذات حق می‏گردد و از خود
فانی می‏شود ، يعنی " من " در او محو می‏شود ، او ديگر خود را مانند
ديگران " من " درك نمی‏كند .
اگر محو شدن به حدی برسد كه آثار " من " نيز محو شود " محق ة
ناميده می‏شود . محو و محق هر دو بالاتر از مقام غيبت است كه قبلا اشاره‏
شد . محو و محق ، فنا است . ولی عارف ممكن است از حالت فنا به حالت‏
بقاء باز گردد . اما نه به اين معنی كه تنزل كند در حالت اول ، بلكه به‏
اين معنی كه بقاء بالله پيدا می‏كند . اين حالت را