. 1 وقت
در درس پيش اين اصطلاح را از بوعلی نقل كرديم . اينكه بيان خود عرفا را میآوريم . خلاصه آنچه قشيری گفته است اين است كه مفهوم وقت ، يك مفهوم نسبی و اضافی است . هر حالتی كه عارض عارف شود ، اقتضای رفتاری خاص دارد . آن حالت خاص آن نظر كه رفتاری خاص ايجاب میكند " وقت " آن عارف ناميده میشود . البته عارفی ديگر در همان حال ممكن است " وقت " ديگر داشته باشد ، و يا خود آن عارف در شرايط ديگر " وقت ة ديگر خواهد داشت ، و وقت ديگر رفتار و وظيفهای ديگر ايجاب میكند . عارف بايد " وقت شناس " باشد يعنی اينكه حالتی كه از غيب بر او عارض شده است و وظيفهای كه در اين زمينه آن حالت دارد بايد بشناسد ، و هم عارف بايد " وقت " را مغتنم بشمارد . لهذا گفتهاند : " عارف ، ابن الوقت است " . مولوی میگويد :صوفی ابن الوقت باشد ای رفيق |
نيست فردا گفتن از شرط طريق |