ثالثا اين فلسفه به نوعی مقاومت و نوعی رضا و تسليم می‏خواند ، مقاومت‏
" البته مقاومت درونی " در برابر تأثير حوادث ( نه خود حوادث ) و
تسليم در برابر آنچه به حكم طبيعت و يا تقدير الهی چاره ناپذير است .
اراده خوب اراده‏ای است كه از طرفی مقاوم باشد و از طرف ديگر با حوادث‏
جبری و ضروری ستيزه بيهوده نكند .
ولی از نظر اخلاقی ، اين مقدار برای توجيه خوبی اراده كافی نيست . بايد
مقصدی خوب كه خوبی خود را نه از ناحيه اراده ، از ناحيه ديگر داشته و به‏
علاوه آن مقصد ، خوب فی نفسه باشد نه خوب برای من ، و به عبارت ديگر
مقصدی كه خوب مطلق باشد نه خوب نسبی در ميان باشد .
اگر معنی اخلاق ، دستور العمل زندگی باشد به معنی اينكه هر كسی برای‏
اينكه خوشتر و بهتر و نيرومندتر و با شخصيت‏تر زندگی كند بايد آن دستورها
را به كار بندد ، دستور العملهای رواقيون را می‏توان اخلاق شمرد . و اما
اگر اخلاق را به معنی رفتار با فضيلت و قابل تقديس و متعالی بدانيم ،
آنچه رواقيون گفته‏اند كافی نيست . زيرا آنچه رواقيون می‏گويند ، خوب‏
نسبی ، يعنی خوب برای همان فردی است كه به كار می‏بندد ، و حال آنكه قبلا
گفتيم كه خير و فضيلت ، آنگاه خير و فضيلت است كه نسبت به اشخاص‏
متغير نباشد .
اخلاق رواقی با اخلاق كلبی ، در بی‏اعتنائی و تأثير ناپذيری از حوادث‏
اشتراك دارند . تفاوت در اين است كه اخلاق كلبی خوبی را در بی‏نيازی‏
عملی و ترك همه چيز می‏داند و از همه چيز كناره می‏گيرد و " سگ زيستی ة
و " حيوان زيستی " را توصيه