ضد سعادت ، يعنی شقاوت و بدبختی است آرزو كند و در جستجوی آن باشد .
لذت شرط سعادت است ، اما عين سعادت نيست ، زيرا بسياری از لذات به‏
دنبال خود آلام بزرگتر می‏آورد و يا مانع لذات بيشتر و عميقتر و يا
بی‏شائبه‏تر می‏شود .
اكنون بايد ديد راه تحصيل سعادت چيست ؟ علم اخلاق عبارت است از علم‏
راه تحصيل سعادت .
ارسطو معتقد است :
" فضائل وسائلی هستند كه برای رسيدن به هدفی كه سعادت باشد ، چون‏
هدف چيزی است كه ما آن را آرزو می‏كنيم و وسيله چيزی است كه درباره‏اش‏
می‏انديشيم و آن را بر می‏گزينيم . اعمال مربوط به وسيله بايد انتخابی و
اختياری باشد . پس رعايت فضائل مربوط به وسيله است " ( 1 ) .
ارسطو اخلاق را ، و در حقيقت " راه وصول به سعادت " را ، رعايت‏
اعتدال و حد وسط می‏داند . می‏گويد : فضيلت يا اخلاق حد وسط ميان افراط و
تفريط است . او معتقد است هر حالت روحی يك حد معين دارد كه كمتر از
آن و يا بيشتر از آن رذيلت است و خود آن حد معين فضيلت است . مثلا ة
شجاعت " كه مربوط به قوه غضبيه است و هدف قوه غضبيه دفاع از نفس‏
است حد وسط ميان " جبن " و " تهور " است ، و " عفت " كه مربوط
به قوه شهويه است ، حد وسط ميان " خمود " و " شره " است ، و ة
حكمت " كه مربوط به قوه عاقله است حد وسط ميان " جربزه " و " بلاهت‏
" است . و همچنين " سخاوت " حد وسط ميان " بخل " و " اسراف "
است ، و " تواضع " و

پاورقی :
. 1 تاريخ فلسفه غرب ، ج 1 ، ص . 354