فی حد ذاته عدل است و برخی كارها فی حد ذاته ظلم است ، مثلا پاداش دادن‏
به مطيع و كيفر دادن به عاصی فی حد ذاته عدل است و " خدا عادل است ة
يعنی به مطيع پاداش می‏دهد و به عاصی كيفر ، و محال است كه بر ضد اين‏
عمل كند . كيفر دادن به مطيع و پاداش دادن به عاصی فی حد ذاته ظلم است‏
محال است كه خدا مرتكب آن گردد . همچنين مجبور ساختن بنده به معصيت و
يا مسلوب القدرش خلق كردن او و آنگاه خلق معصيت به دست او و آنگاه‏
كيفر دادن او ظلم است و هرگز خدا ظلم نمی‏كند ، ظلم بر خدا قبيح است و
جايز نيست و بر ضد شؤون خدائی او است .
ولی اشاعره معتقدند هيچ كاری فی حد ذاته عدل نيست ، و هيچ كاری فی حد
ذاته ظلم نيست ، آنچه خدا بكند عين عدل است . فرضا خداوند به مطيعان‏
كيفر بدهد و به عاصيان پاداش ، عين عدل است . همچنين اگر خداوند
بندگانرا مسلوب القدرش خلق كند و آنگاه معصيت را به دست آنها جاری‏
سازد و بعد هم آنها را عقاب كند ، فی حد ذاته ظلم نيست . اگر فرض كنيم‏
خداوند چنين كند باز عين عدل است " آنچه آن خسرو كند شيرين بود " .
معتزله به همين جهت كه طرفدار عدلند ، منكر توحيد در افعالند ،
می‏گويند لازمه توحيد افعالی اين است كه بشر خود خالق افعال خود نباشد ،
بلكه خدا خالق افعال او باشد ، و چون می‏دانيم بشر در آخرت از طرف‏
خداوند پاداش و كيفر می‏گيرد پس اگر خداوند خالق افعال بشر باشد و در
عين حال به آنها پاداش و كيفر برای كارهايی بدهد كه خود نكرده‏اند بلكه‏
خود خدا كرده است ، ظلم است و بر ضد عدل الهی است . معتزله توحيد
افعالی را بر ضد اصل