پاورقی : . 2 رجوع شود به كتاب " انسان و سرنوشت " .
به دو گروه : جبری و غير جبری ، در نيمه دوم قرن اول صورت گرفت .
میگويند فكر اختيار اولين بار وسيله غيلان دمشقی و معبد جهنی تبليغ شد .
بنی اميه مايل بودند كه فكر جبر در ميان مردم تبليغ شود زيرا از اين فكر
استفاده سياسی میبردند . بنی اميه در زيرا اين سرپوش كه همه چيز از
ناحيه خدا است : آمنا بالقدر خيره و شره حكومت ظالمانه و تحميلی خودشان
را توجيه میكردند . لهذا هر فكر مبنی بر اختيار و آزادی بشر را سركوب
میكردند و به همين جهت غيلان دمشقی و معبد جهنی كشته شدند . در آنوقت
طرفداران اختيار به نام قدريه خوانده میشدند ( 2 ) .
البته مسأله " كفر فاسق " قبل از مسأله جبر و اختيار موضوع بحث و
گفتگو واقع شد ، زيرا اين مسئله وسيله خوارج در نيمه اول قرن اول هجری
مقارن با خلافت علی عليهالسلام مطرح شد ، ولی خوارج به صورت كلامی از
نظريه خود دفاع نمیكردند ، و تنها موقعی كه در ميان معتزله طرح شد و
موجب پيدايش نظريه " منزله بين المنزلتين " گشت رنگ كلامی به خود
گرفت .
مسأله جبر و اختيار ، به نوبه خود مسائل : عدل ، حسن و قبح ذاتی و عقلی
، معلل بودن افعال باری به اغراض ، محال بودن تكليف مالايطاق و امثال
اينها را به دنبال خود آورد .
در نيمه اول قرن دوم هجری مردمی به نام " جهم بن صفوان " عقايد خاصی
درباره صفات خداوند ابراز داشت . مورخان ملل و نحل مدعيند كه مسأله
توحيد صفاتی يعنی اينكه صفات خداوند مغاير با ذات نيست كه معتزله
اختصاصا آن را " اصل توحيد " میخوانند و
پاورقی : . 2 رجوع شود به كتاب " انسان و سرنوشت " . |