ديگر ، او خوبی را در اراده می‏داند نه در مراد ، و خوبی اراده را به‏
انگيزه آن مربوط می‏كند كه اگر از احساس تكليف انگيخته شده باشد خوب‏
است ، و اگر نه ، نه .
از اينرو فرمانهای اخلاقی كانت ، تا حد زيادی كوركورانه است . گوئی‏
وجدانی كه كانت می‏شناسيد يك فرمانده مستبد است كه بدون دليل فرمان‏
می‏دهد ، و بدون دليل بايد فرمان او را اطاعت كرد .
لهذا نظر كسانی كه معتقدند هر فرمانی به دليل تشخيص نوعی خوبی است ،
چيزی كه هست خوبيها گاهی نسبی و گاهی مطلقند ( چنانكه در درسهای اول و
دوم گفتيم ) برنظريه كانت ترجيح دارد .
ج . مطابق نظريه كانت ، اگر در كاری خير عموم باشد و انسان به حكم‏
عاطفه انساندوستی و به حكم ميل به خدمت ، آن كار را انجام دهد نه به حكم‏
يك تكليف و يك مسؤوليت ، آن كار ، اخلاقی نيست . همان وجدان اخلاقی كه‏
كانت آن را ستايش می‏كند از قبول اين مطلب ابا دارد .
د . به طور كلی هر كاری كه زير فشار الزام و تكليف باشد ، هر چند آن‏
الزام از درون خود انسان باشد ، از آزادی انسان نسبت به آن كار ، و قهرا
از جنبه اخلاقی بودنش می‏كاهد . اگر كاری نه به حكم احساس تكليف ، بلكه‏
به علت نيكی ذاتی آن كار و از روی كمال اختيار و انتخاب صورت گيرد ،
ماهيت اخلاقی بيشتری دارد ( 1 ) .

پاورقی :
. 1 [ پيداست كه بحث ادامه داشته است ولی استاد شهيد فرصت تكميل آن‏

را نيافته‏اند ] .