سرمايی ، گرمايی متلاشی می‏شود و از بين می‏رود و حفظ آن بسيار مشكل است‏
اما می‏بيني م هر قدر واحد كوچكتر می‏شود مصونيتش بيشتر می‏شود و حفاظتش‏
هم بيشتر ، كما اينكه سلولهای تناسلی اين طور است . حشرات برای بقای‏
نسلشان در جايی تخم می‏گذارند و معمولا تخمها و دانه‏ها و همچنين جنين انسان‏
( « فی قرار مكين ») محفوظ ترند و وقتی مقياس يك شی‏ء از حدود ذره ( به‏
معنای شيميايی ) هم پايين تر رفت و به حالت الكترون رسيد ، اين ديگر در
واقع صد در صد مصونيت دارد و از باد و سرما و گرما و عوامل مكانيكی‏
محفوظ است .
بنابر اين هيچ اشكالی ندارد كه ما قبول كنيم شخصيت يا منيت در سراسر
وجود ما پراكنده باشد . وقتی می‏گوييم " پراكنده است " معنايش اين‏
نيست كه حتما تمام اعضای تشكيل دهنده وجود ما دو مرتبه زنده خواهد شد .
همان طوری كه اينجا گفته شده و قرائت فرمودند ، احيانا يكی از اين‏
سلولها كه مأمور زنده كردن مجدد هر فرد ماست ، آنقدر مقياسش كوچك و
ابعادش ريز باشد كه اگر مثلا اين آدم را گرگ خورد و بعد آن گرگ را هم‏
مثلا پلنگی خورد و آن ذره ته دريا و بالای كوه ، به هر صورت كه در آمده‏
محفوظ است و آن ذره وارث تمام شخصيات و مكتسبات و از جمله حافظه است‏
. قيامت هم با متلاشی شدن همه چيز است : قبرها ، حيوانات ، همه چيز
متلاشی می‏شود و همه حالت ضربه‏ای و منفصل پيدا می‏كنند . اگر چنين امكانی‏
بود ( چون قرآن مرتب می‏گويد : " « كذلك النشور »" ، " « كذلك‏
تخرجون »" آن ذره در آن روز شروع به نشو و نما می‏كند و ممكن است واقعا
يك بدن ديگری با فرم و شكل ديگری باشد ولی او وارث تمام اين قضاياست ،
بنابر اين می‏تواند همه اينها را ادامه بدهد .
جناب آقای مطهری فرمودند كه اگر به گفته كتاب ذره بی‏انتها آن عنصر
سوم است كه می‏آيد اين كار می‏كند هيچ اشكالی ندارد . اينجا لازم است بنده‏
يك توضيح عرض كنم كه با آنكه در آنجا سه عنصر قائل شديم : عنصر ماده ،
عنصر انرژی و عنصر به اصطلاح امر يا اراده يا روح ، اين استفاده را از آن‏
بيان ذره بی‏انتها نمی‏شود كرد كه پس آن عنصر همان روحی است كه ما
می‏گوييم ، آن عنصر سوم با عنصر اول و دوم فرق دارد ، آن يك عنصر رهگذری‏
است . يك حيوان يا يك موجودی وجود داشت ، " « و بدأ خلق الانسان من‏
طين »" از گل هم شروع شده بود ولی يك نفخه روحی شد : " « و نفخت فيه‏
من روحی »" با اين تلنگری كه خدا زد ، با اين عمل كاتاليزر و تحريكی كه‏
خدا كرد ، از حالت ما قبل انسانی آمد به صورت انسانی ولی ديگر آن تلنگر
باقی نيست ، كما اينكه قرآن روحی است از جانب خدا ولی ما مرتب قرآن‏
را ورق بزنيم و بگوييم من می‏خواهم روح را پيدا كنم ، خدا را در آن پيدا
كنم نمی‏شود .