كه در آن عالم ( عالم برزخ ) احساس داريم ، ناچار میشويم كه با از بين
رفتن بدن جسمانی به چيز ديگری كه وجود دارد معتقد شويم .
اما آقای مطهری ايرادی به استدلال آقای مهندس بازرگان درباره تكامل در
كتابشان گرفتند و گفتند خود تكامل در جهت استدلال ما نيست تا از آن
استنتاج كنيم كه اصل سومی در كار است ، بلكه تكامل فرد است كه اين طور
است ، در حالی كه به نظر بنده عكس اين قضيه است . تكامل فرد يكی از
خواص موجود زنده است . موجود زنده خواص ديگری هم دارد مثل توليد مثل ،
حركت ، صيانت نفس ، دفاع ، رشد . آن حالتی كه شما بيان میكنيد فقط رشد
اوست كه موجود زنده به وجود میآيد ، بعد جوان میشود ، بعد رشد پيدا
میكند ، بعد ميانسال میشود ، بعد پير میشود و از بين میرود . تكاملی كه
آقای مهندس بازرگان به آن اشاره كردهاند ، پيدا كردن يك قاعده و كشف
نظامی است در طبيعت كه از بدو خلقت تاكنون بوده و آن اين است كه
موجودات زنده در جهت پر عضوی و تكامل پيش میروند . اين خودش مسألهای
است جدای از آن و اين خودش مسألهای قابل توجه است . به همين جهت هم
هست كه افكار داروين به سمت الهيون خيلی نزديكتر است ، كما اينكه
خودش موحد بوده است . اما مسأله آرزو كه در آخر مطرح فرمودند ، فرمودند
آنهايی كه میگويند آن چيزی است كه ما نداريم ، حرفشان غلط است .
استاد : نه ، " انسان طالب چيزی است كه ندارد " . بحث روی ماهيت
" طلب " است .
- اين ايراد وارد است . اما فرمودند كه ما دنبال چيزهايی هستيم ، وقتی
به آنها میرسيم میبينيم آنها را نمیخواستيم . پس اين دليل بر آن است كه
تظاهر و تجلی آرزوها چيزی است ، واقعيتشان يك چيز ديگر است كه از آن
هم نتيجه گرفتهاند ، در حالی كه اين طور نيست . ما يك چيزهايی را
میخواهيم و طلب و آرزو میكنيم و به آنها هم میرسيم و میدانيم همان است
، بعد خسته میشويم . يعنی برای انسان لذت و الم عادی میشود و اين شايد
يكی از رمزهای خلقت است كه اگر انسان دردش ابدی و به همان شدت میماند
و لذتش هم همين طور ، قابل بقا نبود و يك مصيبت كافی بود تا او را از
بين ببرد ، يعنی همان قدر كه در وهله اول ورود يك مصيبت متأثر و
ناراحت میشد ، اگر میخواست الی الابد در همان حالت بماند از بين میرفت
. انسان اين خاصيت را دارد كه در مقابل لذائذ و المها وضعش عادی میشود
، خسته میشود و چون خسته میشود ديگر لذت نمیبرد ، نه اينكه بعد كه رسيده
ديده اين آن چيزی كه میخواسته نيست . اتفاقا گاهی به آن میرسد و
|