راههای رضای خدا برداريد " « و انفقوا اموالكم » " مالهای خودتان را در
راه خدا انفاق كنيد " « و خذوا من اجسادكم فجودوا بها علی انفسكم » " .
اينجا كلمه روح نيست ، كلمه نفس است : از تن بگيريد و بر روحها و
نفسها ببخشيد و بيفزاييد . اينجا هم يك نوع دوگانگی ميان روح و نفس [
وجود دارد ] : از اين بگيريد و بر آن بيفزاييد . "« و لا تبخلوابها عنها»
" به روح از جسم بخل نكنيد ، يعنی حساب جسم را نداشته باشيد ، بيشتر
حساب روح را داشته باشيد ، از اين بگيريد و بر آن بيفزاييد . سعدی عكس‏
قضيه را به صورت ملامت می‏گويد :
آنچه از دونان به منت خواستی
بر تن افزودی و از جان كاستی
در خطبه 213 كه قسمتی از آن ( در اواخر ) عنوان دعا دارد ، می‏فرمايد :
" « اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی و اول وديعة ترجعها من‏
ودائع نعمك عندی » " . می‏خواهد بفرمايد خدايا نعمتهای بزرگواری كه به‏
من داده‏ای و عنايت كرده‏ای ، اينها را از من قبل از مردن نگير . اين را
به اين تعبير می‏گويد : خدايا اولين شی‏ء كريمی كه از من می‏خواهی بگيری‏
ببری پيش خودت ، همان نفس من باشد ، خدايا نفس مرا اولين شی‏ء
بزرگواری قرار بده كه آن را از من می‏گيری ، يعنی نعمتهايت را از من سلب‏
نكن . اين هم يك تعبير است .
همه اينها به نظر من دلالت دارد ، خصوصا آن سه قسمت اول كه صراحت‏
دارد . ما ديگر وارد اخبار و احاديث در اين زمينه نمی‏شويم ، چون صحبت‏
يكی و دو تا و ده تا و حتی صدتا [ حديث ] نيست ، همين قدر عرض می‏كنيم‏
كه از نظر ما نمی‏شود ترديد كرد و گفت مسأله روح به اين شكل ، بعدها كه‏
تمدن اسلامی نضج گرفت و افكار ملتهای ديگر در ميان مسلمين رواج پيدا كرد
[ مطرح شد ] ، و مخصوصا در مسأله روح می‏گويند پس از آنكه فلسفه يونان در
اواخر قرن دوم و بالخصوص در قرن سوم در ميان مسلمين پيدا شد ، فكر روح‏
به اين معنا كه در انسان يك روحی هست كه بعد از مردن از بدن خارج می‏شود
و باقی می‏ماند پديد آمد ، [ در صورتی كه چنين نيست و در وجود اين‏

پاورقی :
> می‏دهند ولی آنقدر نمی‏دهند كه اين حيوان سنگين شود و پيه در او خيلی‏
پيدا شود . آن حالتی كه حيوان شكمش جمع می‏شود و به اصطلاح می‏گويند چنگ‏
شد ، يعنی حالت يك چنگ ( ابزار موسيقی ) را پيدا كرد ، اين را حالت‏
" ضمره " برای اسب می‏گويند . می‏فرمايد خلاصه كم بخوريد به طوری كه‏
شكمهايتان جمع شود .