عقيده حكمای اسلامی درباره روح
حكمای اسلامی در پيدايش روح عقيده ارسطو را گرفتند ، گفتند روح سابقه قبلی ندارد و يك موجودی نيست كه قبلا وجود داشته ( روح در همين جا موجود میشود ) ولی در ادامه وجود ، حرف افلاطون را گرفتند ، گفتند ولی بعد باقی میماند . ارسطو روح را مادی هم میداند . قدمای فلاسفه اسلامی فقط قوه عاقله را مجرد دانستهان د . آقای مهندس بازرگان در كتاب راه طی شده تصريح میكنند كه بله ، اين عقيده به تجرد روح ، عقيده يونانی است ولی هر چه كه بشر پيش رفته ، حتی خود فلاسفه هم دوره به دوره كه آمدند قدری حرف خودشان را كوچك كردند ، قبلا میگفتند روح مجرد است ، عقل مجرد است ، قوه خيال مجرد است ، حتی تمام قوای ادراكی مجرد است ولی تدريجا كاستند و كم كم فقط به تجرد قوه عاقله قائل شدند . اتفاقا قضيه بر عكس است . ارسطو كه قائل به تجرد نبود . بو علی سينا و امثال او فقط قائل به تجرد قوه عاقله شدند و لهذا تنها به معاد روحانی از نظر فلسفی قائل شدند ولی بعدها هر چه كه پيش آمده اعتقاد به تجرد روح بيشتر شده ، به ملا صدرا و امثال او كه رسيد قائل شدند كه تمام قوای حياتی انسان يك وجهه مادی دارد و يك وجهه تجرد ، و همراه تمام قوای حياتی مادی انسان يك قوای مجردی هست و انسان وقتی كه میميرد ، آن كه از انسان جدا میشود تنها عقل نيست ، عقل است ، خيال است ، حافظه است ، قوه باصره است ، قوه سامعه است ، همه اينهاست . يك خصوصيتی كه حكمای اسلامی برای اولين بار گفتهاند و ملا صدرا معتقد شد من از قرآن اين جمله را الهام گرفتهام اين است كه حتی حرف ارسطويی را هم به عنوان اينكه روح همراه بدن يكمرتبه پيدا میشود انكار كرد . او چون قائل به تكامل ماده بود و ميان ماديات و مجردات بر خلاف دكارت كه دوگانگی و تباين قائل است دوگانگی و تباين قائل نبود ، گفت خود ماده در حركات خودش كه به [ سوی ] تكامل میرود ، تبديل به روح میشود . اين فكر مجردی كه الان در مغز شما هست ، يك روزی گندم بوده ، يك روزی سبزی بوده ، يك روزی گوشت بوده ، همان است كه به اين [ فكر مجرد ] تبديل شده است . ماده در حركات جوهری خودش به سوی بالا میرود ، و هر چه كه رو به سوی بالا و تكامل برود به سوی تجمع وجودی میرود و هر چه به