پاورقی : . 1 كهف / . 108
در دنيا هست ، مطلب از همين قرار است ، يعنی اگر از نوع چيزهايی است
كه با مطلوب واقعی انسان سنخيت ندارد خستگی آور است ، ولی دليل ندارد
انسان به چيزی برسد كه آن چيز يا عين خواسته نهايی اوست يا پيوندی با
خواسته نهايی او دارد ( مثل جنبه كرامت اللهی ) و از آن خسته شود .
انسان به سوی آن هدفی كه واقعا میرود ، معنی ندارد وقتی كه به آن میرسد
از هدف خودش تنفر پيدا كند . از چيزی تنفر پيدا میكند كه هدفش نيست .
قرآن هم ظاهرا برای همين نكته بوده است كه اين تعبير را درباره بهشت
میكند : " « لا يبغون عنها حولا » " ( 1 ) يعنی برعكس نعمتهای دنيا كه
آدم وقتی داشته باشد خسته میشود ، طالب تحول و تغير و تجدد میشود و
میگويد : " لكل جديد لذش " ، آنجا ديگر بحث " لكل جديد لذش " مطرح
نيست و تحول و تغير و خستگی و دلزدگی در آنجا وجود ندارد . به هر حال
اين مسأله ، مسأله بسيار جالب توجهی است .
در انسان همين استعداد بینهايت بزرگ بودن يا آرزوی كمال بینهايت را
داشتن [ وجود دارد ] ، اعم از اينكه شما اين را به صورت آرزوهای پراكنده
در نظر بگيريد يا بگوييد نه ، انسان در عمق شعور و عمق باطن خودش [
آرزوی كمال بینهايت را دارد ] . عجيب بودن انسان اين است : انسان در
عمق شعور خودش غير از خدا ( كه كمال مطلق است ) هيچ چيز را نمیخواهد و
اين انسان به هيچ محدودی راضی نمیشود ، و اين گنجايش يك گنجايش فوق
العادهای است كه با حسابهای مادی هرگز جور درنمیآيد . حالا اگر ما تحليل
فرضی قدما را قبول كنيم ، اين طور تحليل فرضی میكنند ، میگويند : اين
انسان فلان چيز را میخواهد ، ما به او میدهيم ، خسته میشود يا نه ؟ بله .
يك چيز ديگر [ میدهيم ] . از آن خسته میشود يا نه ؟ بله . يك چيز ديگر
و . . . خسته میشود . ولی اگر به انسان چيزی بدهيم كه ماورای آن ديگر
چيزی نيست و آن همه چيز است ، آن را داشته باشد همه چيز را دارد ، باز
هم خسته میشود ؟ نه ، خسته نمیشود .
اينجاست كه عرفا نظری پيدا كردهاند . آنها روی همين حساب ، صد در صد
معتقدند كه مطلوب واقعی انسان يعنی آنچه كه در آرزوی انسان است ، غير
از غريزههاست . غريزه حساب ديگری است . آن يك نيروی تقريبا مادی
حيوانی است كه انسان را میكشاند . آن چيزی كه به صورت امل و به صورت
هدف و ايده و كمال
پاورقی : . 1 كهف / . 108 |