پاورقی : . 1 زمر / . 42 . 2 سجده / . 11 . 3 اسراء / . 85
استاد : اما سؤال اول كه فرموديد ، تصور از مسأله روح بود . مسأله روح
را ما جداگانه بحث میكنيم . اولا اين را عرض كنيم كه ما اتفاقا برعكس
تعبير شما مسأله روح را پايه برای قيامت قرار نداديم و هيچ وقت در
تعبيرات ما اين نبود كه برای اينكه قيامت را توجيه كرده باشيم بايد
قائل به روح شويم ، زيرا آن مرحلهای كه قرآن از قيامت میگويد ، میگويد
همين مردهها زنده میشوند . حرف ما اين است كه قرآن يك مرحله قبل از
قيامتی يك مرحله بعد از مردن ، از مردن تا قيامتی قائل است كه در اين
مرحله حياتی برای انسانها ( چه انسانهای سعادتمند و چه انسانهای شقی )
قائل است . با اينكه خود قرآن هيچ نمیخواهد بگويد اين مردههايی كه بعدها
میخواهند زنده شوند [ يعنی ] اين جسمها زنده هستند ( میگويد اين جسمها در
قيامت زنده میشوند ) و با اينكه اين جسمها فعلا مرده هستند و به صورت
ذرات پراكنده چنين و چنان در میآيند ، در عين حال [ میگويد ] در فاصله
مردن تا قيامت ، افراد زنده هستند . از مجموع تعبيرات زيادی كه در قرآن
بود گفتيم اين نه از باب مقدمه قيامت [ است ، بلكه ] اين خودش
میرساند كه قرآن برای انسان واقعيتی قائل است كه میگويد ما آن واقعيت
را در مردن میگيريم : " « الله يتوفی الانفس حين موتها »" ( 1 ) ، "
« يتوفيكم ملك الموت »" ( 2 ) و آيات ديگری كه نمیخواهم تكرار كنم .
پس آن مقدمه برای اين مطلب نبود . گفتيم به هيچ علم و فن و فلسفهای هم
كار نداريم ، ما واقعا میخواهيم ببينيم نظر قرآن چيست ؟ آياتی كه قرآن
راجع به روح دارند تنها آيه : " « قل الروح من امر ربی »" ( 3 ) نيست
كه آن را هم بحث میكنيم كه بگوييد آن مربوط به روح انسان نيست . قرآن
آيات ديگری دارد كه اينها جز با همان فرض روح امكان ندارد ، تصوير
ندارد ، يعنی در قرآن تصريح است . بعد خواستيد بگوييد كه اگر روزی علم
آمد خلاف آن را ثابت كرد ما چه بگوييم ؟ اولا ما اگر چيزی را از قرآن
استنباط میكنيم ، بعد ، از ترس اينكه مبادا روزی علم خلافش را بگويد
نمیتوانيم بگوييم امروز استنباط نمیكنيم . حداكثر اين است كه قرآن ما
اين طور گفته ، علم هم خلاف آن را گفته است . شما بايد به ما ايراد
بگيريد كه آيا از قرآن چنين چيزی استنباط میشود يا نمیشود ؟ از ترس
اينكه مبادا روزی علم
پاورقی : . 1 زمر / . 42 . 2 سجده / . 11 . 3 اسراء / . 85 |