حتی مسأله كرامتها و معجزهها را ذكر كردهاند كه نمیشود يكسره انكار كرده
و گفته هيچيك از اينها وجود ندارد ، و بعد میگويند همه اينها با عنصر
سوم قابل توجيه است ، كه از نظر ما مطلب درستی است .
فقط يك مطلب باقی ماند كه میخواستم امروز طرح كنم و نمیرسم ، در يك
جلسه طرح كردم و بايد جامعتر طرح كنم ، و آن سؤالاتی است كه راجع به اين
عنصر سوم باقی میماند ، مثلا : آيا اين عنصر سوم بسيط است يا مركب ؟
بنابر اين ، آيا آن هم روزی تحليل میشود به اجزائی و ديگر از بين میرود
يا نه ؟ و قهرا آيا عنصر سوم باقی است يا باقی نيست ؟ يعنی وقتی انسان
میميرد و متلاشی میشود آيا عنصر سوم باقی میماند يا آن هم فانی میشود ؟
آيا عنصر سوم ، اول ساخته و پرداخته وجود دارد ، بعد میآيند آن را در اين
موجود مثلا انسان يا غير انسان قرار میدهند ، يا نه ، آن عنصر سوم معنايش
اين است كه افاضه میشود در اينجا ، يعنی در همين جا به وجود میآيد ،
همين جا ايجاد میشود ؟ آيا آن عنصر سوم خود آگاه است يا ناخود آگاه ؟
آيا خود آن از خودش آگاه است يا از خودش آگاه نيست ؟ و يك سلسله
سؤالات ديگر كه به وقت ديگری موكول میكنيم .
ما مقدار زيادی از مطالب آقای مطهری را نفهميديم . ايشان عنصر سومی را
تعريف كردند ، يعنی از اينكه دو عنصر اول و دوم كافی برای توجيه جهان
نيست ، به وجود عنصر سومی معتقد شدند . بعد خودشان در آخر سؤال كردند كه
حالا خواص اين عنصر چيست ؟ البته اگر ما بگوييم كه دو عنصر اول و دوم (
ماده و انرژی ) برای توجيه پديدههای جهان كافی نيست ، فقط میتوانيم به
وجود عنصر سومی معتقد باشيم كه دست اندركار جهان است يا در تحولات جهان
هست يا بعد از نابود شدن انسان هست ، و الا جنبه علمی ندارد چون يك
فرضی است كه ما از وجود مجهولات به آن پناه میبريم . به همين جهت است
كه علم چنين چيزی را قبول ندارد . ما هم به لحاظ مذهبی ، به علت وجود
عالم برزخ است كه اضطرار پيدا میكنيم اين اصل را بپذيريم و الا در اين
جهانی كه زندگی میكنيم خيلی ضرورت ندارد كه آن را حتما قبول كنيم . برای
قيامت هم كه دوباره زنده میشويم ، باز احتياج به قبول اين اصل نيست اما
چون ما در فاصله بين حيات و قيامت به يك عالمی معتقد هستيم و معتقديم
|