می‏گويند در واقع در عالم هم هيچ كار باطلی وجود ندارد . همه كارهای لغو و
باطلی كه ما در دنيا می‏گوييم ، لغو و باطلهای نسبی است ، و اين يك‏
حقيقتی است . بعضی از افراد عادت دارند با تسبيح بازی كنند . اگر از
خود آنها بپرسيد شما چرا اين تسبيح را می‏گردانيد ، فايده اين كار چيست ؟
می‏گويند هيچ . اين راست است ولی آن طور هم كه خودشان می‏گويند بی‏فايده‏
نيست ، يعنی اگر بگوييم آيا شما بر اساس منطق اين كار را می‏كنيد ، از
نظر اينكه شما يك مرد صاحب عقل و منطقی هستيد ، فكری كرده‏ايد و اثری بر
اين كار فرض می‏كنيد ؟ می‏گويند نه . پس اين كار بيهوده است . اما اين‏
كار را كه عقل و منطق آنها نمی‏كند ، يك عادتی در دستشان هست و آسايش‏
آنها به اين است كه اين كار را بكنند . از نظر آن قوه‏ای كه آسايشش در
اين كار تأمين می‏شود ، اين كار لغو نيست ، از نظر آن قوه‏ای لغو است كه‏
فعاليتی در اينجا نداشته است .
خدا می‏گويد كار ما بازی نيست ، يعنی ما نخواستيم خودمان را سرگرم كنيم‏
، خوش باشيم بدون اينكه بر عمل و فعل ما اثری بار باشد و حقيقتی در آن‏
باشد . خلقت مثل كار بچه نيست كه اثرش فقط سرگرمی خودش است ، تفنن‏
خودش است ، تفريح خودش است ، بدون آنكه بر كارش اثری بار باشد .
پس اين هم يك منطقی است در قرآن كه می‏گويد اگر قيامتی نباشد معنايش‏
اين است كه اين خلقت لغو باشد ، با اين تفاوت كه در اينجا می‏گويد
خلقت آسمانها و زمين و هر چه در وسط است بايد لغو باشد ، در آنجا [
سوره مؤمنون ] راجع به خصوص بنی آدم بود كه بايد خلقت بنی آدم عبث‏
باشد .
در سوره جاثيه می‏فرمايد : " « ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان‏
نجعلهم كالذين امنوا و عملوا الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما
يحكمون »" آيا اين گناهكاران خيال كرده‏اند كه ما آنها را در رديف‏
مؤمنين و صالحان قرار می‏دهيم ، زندگی اينها با آنها و مردن اينها با آنها
يك جور خواهد بود ؟ يعنی برای عمل نيك و بد هيچ تفاوتی در مقياس ما
نيست ؟ خيلی بد حكم و قضاوت كردند ، غلط فكر كردند . " « و خلق الله‏
السموات و الارض بالحق »" خدا آسمانها و زمين را به حق آفريد . يعنی‏
اين فكری كه اينها می‏كنند كه خوب و بد ، ايمان و عمل صالح با بی‏ايمانی و
بدكرداری نتيجه‏اش مساوی است ، معنايش اين است كه خلقت آسمان و زمين‏
بر حق نباشد ، به باطل باشد ، نه ، خدا به