پاورقی : . 1 ماركس و ماركسيسم / ص . 39
ساختهاند كه گرسنگی را خوب احساس میكرده و به خاطر گرسنگی خودش ،
شمشير كشيدن و افتادن به جان همه مردم را روا و بلكه لازم و واجب میشمرده
است ، بالاترين ارزش وجودیاش اين بود كه چون درد گرسنگی را شخصا چشيده
بوده میفهميده كه بر گرسنگان همطبقه خود چه میگذرد ، درد گرسنگی خلق را
احساس میكرده و نسبت به مردمی كه موجبات اين گرسنگيها را فراهم كرده
بودند " عقده " پيدا كرده و مبارزه پيگيری را با آن گروه تعقيب میكرده
و ديگر هيچ ، تمام شخصيت اين لقمان امت و اين موحد عارف پروردگار و
اين مؤمن مجاهد پاكباخته اسلامی و اين دومين مؤمن كامل اسلام در همين جا
پايان يافته است .
اين روشنفكران پنداشتهاند كه همانطور كه ماركس نظر داده است : "
انقلاب فقط میتواند از يك جنبش قهرآميز و يك جنبش تودهای ناشی شود "
( 1 ) اينان نمیتوانند تصور كنند كه اگر يك فرهنگ ، يك مكتب ، يك
ايدئولوژی خاستگاه الهی داشته باشد و مخاطبش انسان ، و در حقيقت فطرت
انسانی انسان باشد و پيامش جامع و كلی باشد و جهتگيریاش به سوی عدالت
و مساوات و برابری و پاكی و معنويت و محبت و احسان و مبارزه با ظلم
باشد ، بتواند جنبشی عظيم به وجود آورد و انقلابی عميق بر پانمايد اما
انقلابی الهی و انسانی كه در آن شور الهی ، نشاط معنوی ، جذبه خدايی و
ارزشهای انسانی موج زند ، آنچنانكه نمونهاش را مكرر در تاريخ مشاهده
كردهايم و انقلاب اسلامی نمونه روشن آن است .
اين روشنفكران نمیتوانند تصور كنند كه برای متعهد و
پاورقی : . 1 ماركس و ماركسيسم / ص . 39 |