پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 104
میگذارد مرحله و منزل است نه مدار و مسير .
ثانيا اگر دوست عزيز ما برای همه چيز " وجود تاريخی " قائل است حتی
برای اصول و حقايق و مكتبها و ايدئولوژيها و فرهنگها ( هر فرهنگی و با هر
ريشهای ) پس ديگر از اسلام هزار و چهارصد سال پيش كه از جان و دل از آن
دفاع میكند چه میخواهد ؟ .
خواهيد گفت : اسلام خود ، حركت و جنبش است كه به وجود خود ادامه
میدهد نه بنياد و نظام. پاسخ اين است كه اسلام نه حركت است و نه متحرك
، نه جنبش است و نه جنبنده ، اين جامعه اسلامی است كه در مدار اسلام و
صراط مستقيم اسلام در حركت است و يا بايد در حركت باشد نه اسلام .
ثالثا البته صحيح است كه گاهی يك جريان موجخيز و حركتزای اجتماعی ،
روح خود را از دست میدهد و از آن جزيك سلسله آداب و تشريفات بیاثر
باقی نمیماند . اميرالمؤمنين فرمود اسلام به دست امويها مانند ظرفی كه
وارونه شود و محتوايش بيرون بر يزد و جز خود ظرف باقی نماند ، و ارونه
میشود و از محتوای خود خالی میشود : " « يكفأ الاسلام كما يكفأ الاناء » "
( 1 ) و ما با شما همراهی كرده نام اين پديده اجتماعی را " تبديل حركت
به بنياد " مینهيم . با ذكر يك مثال توضيح میدهم :
عزاداری سنتی امروز امام حسين عليهالسلام تبديل حركت به بنياد است .
اين عزاداری كه به حق دربارهاش گفته شده : " « من بكی او ابكی او تباكی
وجبت له الجنة » " كه حتی برای تباكی ( خود را شبيه گريه كن ساختن ) هم
ارزش فراوان قائل شده ، در اصل ، فلسفهاش
پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 104 |