در اروپای امروز مذهب نقش ندارد و نقش خود را در گذشته ايفا كرده است‏
، نقش مذهب را در ايران نيز تمام شده تلقی نكند ، كه نه ايران اروپا
است و نه اسلام مسيحيت است ، روشنفكر ايرانی بايد از اين منبع عظيم‏
حركت و انرژی برای نجات مردم خود بهره‏گيری نمايد و البته شروطی دارد ،
اولين شرط اين است كه از متوليان و پاسداران فعلی مذهب خلع يد نمايد .
در پاسخ اين روشنفكران محترم بايد عرض كنيم اولا اسلام در ذات خود يك‏
" حقيقت " است نه يك " مصلحت " ، يك " هدف " است نه يك "
وسيله " و تنها افرادی می‏توانند از اين منبع انرژی اجتماعی بهره‏گيری‏
نمايند كه به اسلام به چشم " حقيقت " و " هدف " بنگرند نه به چشم "
مصلحت " و " وسيله " . اسلام يك ابزار نيست كه در مقتضيات قرن 16
مورد استفاده قرار گيرد و در مقتضيات قرن بيستم به تاريخ سپرده شود .
اسلام صراط مستقيم انسانيت است . انسان متمدن به همان اندازه به آن‏
نيازمند است كه انسان نيمه وحشی ، و به انسان پيشرفته همان اندازه نجات‏
و سعادت می‏بخشد كه به انسان ابتدايی . آنكه به اسلام به چشم يك وسيله و
يك مصلحت و بالأخره به چشم يك امر موقت می‏نگرد كه در شرايط جهانی و
اجتماعی خاص فقط به كار گرفته می‏شود ، اسلام را به درستی نشناخته است و
با آن بيگانه است . پس بهتر آنكه آن را به همان كسانی وابگذاريم كه به‏
آن به چشم حقيقت و هدف می‏نگرند نه به چشم مصلحت و وسيله ، آن را مطلق‏
می‏بينند نه نسبی .
ثانيا اگر اسلام به عنوان يك وسيله و ابزار ، كار آمد باشد قطعا اسلام‏
راستين و اسلام واقعی است نه هر چه به نام اسلام قالب زده شود . چگونه‏
است كه بهره‏گيری از هر ابزار و وسيله‏ای