اى عيسى ! بدرستى كه دنيا شيرين است و تو را در دنيا به كار داشته ام كه اطاعت من
كنى ، پس اجتناب كن از دنيا آنچه تو را از آن حذر فرمودم و بگير از دنيا آنچه به تو
عطا كردم به فضل خود، و نظر كن در كرده هاى خود مانند نظر كردن بنده گناهكار، و
نظر مكن در عمل ديگران مانند نظر كردن پروردگار، در دنيا زاهد باش و ترك كن لذات آن
را، و رغبت مكن در آنها كه باعث هلاك تو مى شود.
اى عيسى ! تعقل و تفكر و نظر كن در نواحى زمين و عبرت بگير كه چگونه بوده است
عاقبت ستمكاران
اى عيسى ! هر وصيتى كه تو را كردم همه نصيحت و خيرخواهى تو است ، گفته هاى من همه
حق است و منم خداوند حق ظاهر كننده ، و به راستى مى گويم كه اگر معصيت من بكنى بعد
از آنكه تو را خير كردم نخواهد بود تو را از عقوبت من دوستى و ياورى كه دفع آن از
تو بكند.
اى عيسى ! ذليل گردان دل خود را به ترس از من ، و نظر كن در دنيا به هر كه حالش از
تو پست تر است و شكر كن ، و نظر مكن به حال كسى كه از تو به حسب دنيا بالاتر
است ، و بدان كه سر هر خطا و گناهى محبت دنيا است پس دوست مدار دنيا را كه من آن را
دوست نمى دارم .
اى عيسى ! دل خود را به من شاد گردان و بسيار ياد كن مرا در خلوتها و بدان كه من دوست
مى دارم كه لابه و تضرع كنى به درگاه من ، و بايد كه در
حال مناجات من زنده دل باشى نه مرده دل
اى عيسى ! هيچ چيز را در بندگى با من شريك مكن ، و از غضب من در حذر باش ، و مغرور
مشو به صحت بدن ، و خود را در دنيا محل آرزوى مردم مكن كه دنيا مانند سايه است كه
بزودى برطرف شود، و آنچه مى آيد از دنيا مانند گذشته هاى آن است ؛ چنانچه از
گذشته ها اثرى نمانده است و وبالش مانده است ، آينده نيز چنين خواهد گذشت پس سعى
كن در اعمال صالحه به قدر طاعت خود و با حق باش هر جا كه باشى هر چند تو را پاره
پاره كنند و به آتش بسوزانند، پس كافر مشو به من بعد از شناختن من و مباش از جاهلان
اى عيسى ! استغاثه كن به من در حالات شدت كه من فريادرس مكروبانم و مستجاب كننده
دعاى مضطرانم و منم رحم كننده ترين رحم كنندگان (646).
و به سند موثق از حضرت امام رضا عليه السلام
منقول است كه : حضرت عيسى عليه السلام به حواريان گفت : اى بنى
اسرائيل ! اندوهناك مشويد بر آنچه فوت مى شود از دنياى شما هرگاه به سلامت باشد
از براى شما، چنانچه اندوهناك نمى شوند اهل دنيا بر آنچه فوت شود از دين ايشان
هرگاه سالم باشد از براى ايشان دنياى ايشان (647).
و در كتب معتبره از حضرت عيسى عليه السلام
منقول است كه فرمود: خوشا حال آنان كه بر يكديگر رحم مى كنند، ايشان مرحومند به
رحمت الهى در روز قيامت ؛ خوشا حال آنان كه دلهاى خود را پاك كرده اند از اخلاق ذميمه ،
ايشان محل رحمت خاص الهى اند در قيامت ؛ خوشا
حال آنها كه تواضع و فروتنى مى كنند در دنيا، ايشان بر منبرهاى پادشاهى خواهند بود
در روز قيامت ؛ خوشا حال مساكين و فقيران كه از براى ايشان است ملكوت آسمان ؛ خوشا
حال آنان كه در دنيا گرسنه و تشنه مى باشند براى خشوع نزد خدا كه از رحيق بهشت در
قيامت مى آشامند؛ خوشا حال آنان كه به پاكدامنى از مردم دشنام مى شنوند و صبر مى كنند
كه ملكوت آسمان براى ايشان است ؛ خوشا حال شما اگر حسد بر شما برند مردم و دشنام
دهند شما را و هر كلمه قبيحى در حق شما گويند پس شاد شويد و
خوشحال گرديد كه به سبب اين مزد شما در آسمان بسيار خواهد بود.
و فرمود: اى بنده هاى بد! ملامت مى كنيد مردم را به گمانى كه به ايشان مى بريد و
ملامت نمى كنيد خود را بر آنچه به يقين از خود مى دانيد؟!
اى بنده هاى دنيا! مى تراشيد سرهاى خود را و كوتاه مى كنيد پيراهنهاى خود را و سرها را
به زير مى افكنيد و كينه و صفات ذميمه را از سينه هاى خود دور نمى كنيد؟!
اى بنده هاى دنيا! مثل شما مثل قبرهاى زينت كرده است كه بيرونش خوشايند است براى
نظر كنندگان و اندرونش استخوانهاى پوسيده كه به گناه آلوده است .
اى بنده هاى دنيا! مثل شما مثل چراغى است كه از براى مردم روشنى مى بخشد و خود را مى
سوزاند.
اى بنى اسرائيل ! خود را در مجالس علما درآوريد و دو زانو بنشينيد بدرستى كه خدا زنده
مى گرداند دلهاى مرده را به نور حكمت چنانچه زنده مى كند زمين مرده را به باران درشت
قطره
اى بنى اسرائيل ! كم سخن حكمتى است بزرگ پس بر شما باد به خاموشى كه راحت
نيكوئى است و موجب كمى وزر و وبال و سبك شدن گناهان است ، پس محكم كنيد درگاه علم
را كه درگاه آن خاموشى است ، بدرستى كه حق تعالى دشمن مى دارد بسيار خنده كننده را
در غير محل تعجب و بسيار راه رونده را بدون حاجت ، و خدا دوست مى دارد والى و پيشوائى
را كه مانند شبان از رعيت خود غافل نگردد، پس از خدا شرم داريد در پنهان چنانچه از مردم
شرم مى داريد در آشكار، و بدانيد كه كلمه حكمت ، گمشده مؤمن است پس بر شما باد به
سعى كردن در تحصيل حكمت پيش از آنكه بالا رود و از ميان شما برطرف شود، و بالا
رفتنش به آن مى شود كه روايت كنندگان حكمتهاى الهى برطرف شوند.
اى صاحب علم ! تعظيم نما دانايان را براى علم ايشان و ترك كن منازعه كردن با ايشان
را، و خرد و حقير شمار نادانان را براى جهل ايشان ، و مران و دور مكن نادانان را از خود و
ليكن ايشان را نزديك خود بطلب و علم به ايشان بياموز.
اى صاحب علم ! چه بسيار شدتها و بلاها است كه نمى دانى چه وقت تو را فرا خواهد
گرفت ، پس مستعد شو براى آنها پيش از آنكه به ناگاه به تو رسد.
و باز منقول است كه روزى حضرت عيسى عليه السلام به اصحاب خود فرمود كه : اگر
احدى از شما بگذرد بر برادر مؤمن خود و ببيند كه عورت او گشوده است ، آيا گشوده
تر خواهد كرد يا جامه را بر روى عورت او خواهد انداخت و خواهد پوشيد؟
گفتند: بلكه خواهد پوشيد.
فرمود كه : نه ، بلكه مى گشائيد جامه را و عورت او را مكشوف تر مى كنيد.
گفتند: اى روح الله ! چگونه حال ما را چنين بيان كردى ؟
فرمود: زيرا كه بر عيبهاى برادر مؤمن خود مطلع مى شويد و آنها را نمى پوشيد و او را
رسوا مى كنيد، اين مثل را براى اين به شما گفتم ، به حق و راستى مى گويم به شما
كه من شما را علم مى آموزم كه بعمل آوريد و تعليم ديگران نمائيد و به شما نمى آموزم
كه سبب عجب شما شود و خود را بزرگ دانيد، بدرستى كه نمى رسيد به آنچه مى خواهيد
از ثوابهاى آخرت مگر به صبر كردن بر مكروهات و شدتها، و زنهار كه حذر كنيد از
نظر كردن كه در دل مى كارد تخم شهوتى و همين بس است براى فتنه صاحبش ، خوشا
حال آن كسى كه ديدنش به چشم دل باشد نه به چشم سر، و نظر مكنيد بر عيبهاى مردم
مانند آقايان و نظر كنيد در عيبهاى خود مانند بندگان بدرستى كه مردم دو قسمند: بعضى
مبتلايند به عيبها و گناهان و بعضى عافيت يافته اند از اينها، پس اگر به مبتلا نظر
كنيد بر او رحم كنيد و حمد كنيد خدا را كه شما را عافيت داده است از بلاهاى ايشان ، و اگر
به اهل عافيت نظر كنيد سعى كنيد كه خود را مثل ايشان گردانيد و از خدا عافيت بطلبيد.
اى بنى اسرائيل ! شرم نمى كنيد از خدا آب كه مى خوريد بر شما گوارا نيست اگر اندك
خاشاكى در ميان آب باشد، و اگر به قدر بزرگى
فيل از حرام فرو بريد پروا نمى كنيد؟!
اى بنى اسرائيل ! در تورات شما را امر كرده است خدا كه نيكى كنيد با خويشان خود و هر
كه با شما نيكى كند در برابر او نيكى كنيد، و من امر مى كنم و وصيت مى كنم شما را كه
پيوند كنيد با هر كه از شما قطع مى كند، و عطا كنيد به هر كه از شما منع عطاى خود مى
كند، و احسان نمائيد به هر كه با شما بدى مى كند، و سلام كنيد به هر كه شما را دشنام
مى دهد و انصاف بورزيد با هر كه با شما خصمى مى كند، و عفو كنيد از هر كه بر شما
ستم مى كند همچنان كه دوست مى داريد كه عفو كنند از بديهاى شما، پس عبرت گيريد
به عفو خدا از شما، آيا نمى بينيد كه آفتاب خدا بر نيكوكار و بدكردار شما مى تابد و
باران او بر صالحان و خطاكاران شما مى بارد؟! و اگر شما دوست نداريد مگر كسى را
كه شما را دوست دارد، و احسان مكنيد مگر با كسى كه احسان با شما كند، و مكافات نكنيد
مگر با كسى كه عطا نسبت به شما كند، پس چه فضيلت خواهد بود شما را بر غير شما؟
و سفيهانى كه فضلى و علمى ندارند نيز آنها را مى كنند، و ليكن اگر مى خواهيد كه
دوستان و برگزيدگان خداوند عالميان باشيد پس احسان كنيد با هر كه با شما بدى
كند و درگذريد از هر كه بر شما ظلم كند و سلام كنيد بر هر كه از شما رو بگرداند، و
بشنويد سخن مرا و حفظ نمائيد وصيت مرا و رعايت كنيد عهد مرا تا فقها و دانايان باشيد.
به راستى مى گويم به شما كه پيوسته دلهاى شما متوجه جائى است كه گنجهاى خود
را در آنجا گذاشته ايد كه مبادا تلف شود و ضايع گردد، پس گنجهاى خود را در
آسمان بگذاريد تا حفظ شود از آنكه آنها را كرم بخورد و يا دزد ببرد.
به حق و راستى مى گويم به شما كه بنده قادر نيست كه خدمت كند دو خداوند را چنانچه
بايد بكند، و البته يكى را بر ديگرى اختيار خواهد كرد هر چند سعى كند، همچنين جمع
نمى شود از براى شما محبت خدا و محبت دنيا.
به راستى مى گويم به شما كه بدترين مردم ، عالمى است كه اختيار كند دنياى خود را
بر علم خود پس دوست دارد دنيا را و طلب نمايد آن را و سعى كند در آن ، و اگر نتواند كه
جميع مردم را به حيرت گذارد براى دنياى خود پروا نكند؛ چه نفع مى بخشد كور را
گشادگى نور آفتاب و حال آنكه او نمى بيند، همچنين نفع نمى بخشد به عالم علمى كه
به آن عمل نكند؛ چه بسيار است ميوه هاى درختان و از همه منتفع نمى توان شد و همه را نمى
توان خورد، همچنين علما بسيارند و از علم همه منتفع نمى توان شد؛ چه بسيار گشاده است
زمين و در همه جاى زمين ساكن نمى توان شد، همچنين سخن گويان بسيارند و سخن همه
راست نمى باشد و بسيار سخنى اعتماد را نمى شايد، پس خود را حفظ كنيد از علماى
دروغگوئى چند كه جامه هاى پشم مى پوشند و از روى شيد و مكر سرها به زير مى
افكنند و گناهان را به تزوير و مكر در نظر مردم عبادت مى نمايند و از زير ابروهاى
خود مانند گرگان نظر مى كنند و گفتار ايشان مخالف كردار ايشان است ، آيا از درخت خار
مغيلان انگور مى توان چيد؟! و از درخت حنظل انجير مى توان چيد؟! همچنين گفتار علماى
كاذب تاءثير نمى كند و داعى نمى شود مگر بر گناه ، نه چنين است كه هر كه سخنى
گويد راست گويد.
به راستى مى گويم به شما كه زراعت در زمين نرم مى رويد و بر روى سنگ نمى رويد
همچنين حكمت در دل متواضع و نرم و شكسته جا مى كند و نمو مى كند و در
دل متكبران و جباران جا نمى كند، آيا نمى دانيد كه هر كه سر را بسوى سقف پست بلند مى
كند سرش مى شكند و هر كه خم مى شود و سر را پست مى كند در زيرش مى نشيند و از
سايه اش منتفع مى شود؟! همچنين در خانه پست دنيا هر كه گردنكشى و تكبر مى كند خدا
سرش را مى كوبد و او را پست و ذليل مى كند و هر كه تواضع و شكستگى مى كند از دنيا
منتفع مى شود و خدا او را بلند مى كند.
بدانيد كه در هر مشكى عسل نيكو نمى ماند بلكه مشكى كه دريده نباشد و خشك نباشد و
متعفن و فاسد نشده باشد عسل را پاكيزه و طيب نگاه مى دارد، همچنين دلها ظرف حكم و معارف
است ، اگر شهوتها و خواهشهاى دنيا سر دل را سوراخ نكند و طمع دنيا آن را چركين نكند و
نعمتها و لذتها آن را خشك و سنگين نكند حكمت را درست نگاه مى دارد و فاسد نمى كند.
به راستى مى گويم به شما گاهى است كه آتشى در خانه مى افتد و از خانه اى به
خانه ديگر سرايت مى كند تا خانه هاى بسيار را مى سوزاند مگر آنكه خانه
اول را تدارك كنند و خراب كنند تا پيهاى آن آتش در آن كارى نتواند كرد و خانه هاى
ديگر از ضرر آتش سالم مانند، همچنين ظلم مانند آتشى است اگر ظالم
اول را منع كنند و دستش را كوتاه كنند بعد از او ظالم ديگر بهم نمى رسد كه در ظلم
پيروى او كند، همچنانچه آتش اگر در خانه اول چوبى و تخته اى نبايد كه بسوزاند
سرايت به خانه ديگر نمى كند.
به راستى مى گويم به شما كه هر كه بيند مارى متوجه برادر مؤمن اوست كه او را
بگزد و خبردار نكند تا مار او را بكشد، ايمن نخواهد بود از آنكه شريك باشد در خون او،
همچنين هر كه بيند كه برادر مؤمن او گناهى مى كند و او را از عاقبت آن گناه نترساند تا
وبال آن گناه به او برسد ايمن نباشد از آنكه در گناه او شريك باشد، و كسى كه قادر
باشد كه ظالمى را از ظلم او بكيباند (648) و نكند چنان است كه خود آن ظلم را كرده
باشد، و چگونه ظالم از ستم خود بترسد و حال آنكه ايمن است در ميان شما و كسى او را
نهى نمى كند و سرزنش نمى كند و كسى دستش را از ظلم نمى گيرد، پس چرا دست كوتاه
كنند ستمكاران و چگونه مغرور نشوند به ستم خود؟!
آيا همين بس است شما را كه بگوئيد ما ظلم نمى كنيم و هر كه ظلم خواهد بكند؟! و بينيد كه
ظلم مى كند و منع نكنيد و سعى در دفع آن ننمائيد؟! اگر چنين مى بود كه شما گمان كرده
ايد حق تعالى در وقتى كه عذاب بر ظالمان مى فرستاد مى بايست كه عذاب او فرو
نگيرد آنها را كه ظلم نكرده اند و منع ظالمان هم نكرده اند، و
حال آنكه هرگاه كه خدا بر گروهى عذاب فرستاده است هر دو طايفه را عذاب فرو
گرفته است .
واى بر شما اى بنده هاى بد! چگونه اميد داريد كه خدا ايمن گرداند شما را از ترس روز
قيامت و حال آنكه از مردم مى ترسيد در اطاعت خدا و اطاعت مردم مى كنيد در معصيت خدا و وفا
به عهد مردم مى كنيد در امرى چند كه شكننده عهد خدا است ؟!
به راستى مى گويم به شما كه خدا ايمن نمى گرداند از ترس بزرگ روز جزا كسى
را كه بندگان خدا را خداهاى خود داند بغير از خدا.
واى بر شما اين بندگان بد! از براى دنياى دنى و شهوتهاى فانى تقصير مى نمائيد
در تحصيل ملك بهشت ابدى و فراموش مى كنيد هولهاى روز قيامت را؟!
واى بر شما اى بندگان دنيا! از براى نعمت
زايل و زندگى منقطع دنيا از خداوند خود مى گريزيد و لقاى ثواب او را نمى خواهيد،
پس چگونه خدا لقاى شما را خواهد و شما كراهت داريد از لقاى او؟! و خدا دوست نمى دارد
مگر ملاقات كسى را كه او ملاقات خدا را دوست دارد، و كراهت دارد خدا از لقاى كسى كه
لقاى او را كراهت داشته باشد، و چگونه دعوايى مى كنيد و گمان مى بريد كه شما
دوستان خدائيد بغير از مردم و حال آنكه مى گريزيد از مرگ و چسبيده ايد به دنيا؟! چه
فايده بخشد مرده را خوشبوئى حنوط او و يا سفيدى كن او و
حال آنكه در خاك اينها مى پوسند؟! همچنين نفعى نمى دهد شما را خوشايندگى دنياى شما
كه زينت يافته است براى شما و حال آنكه همه از شما مسلوب و
زايل مى شود؛ و چه فايده بخشد شما را پاكيزگى بدنها و صفاى رنگهاى شما و
حال آنكه بازگشت شما بسوى مرگ است و در خاك خواهيد ماند و در تاريكى قبرها به سر
خواهيد برد چندان كه از خاطرها محو شويد؟!
واى بر شما اى بنده هاى دنيا! مثل شما مثل كسى است كه در آفتاب چراغ افروزد و
حال آنكه فائده نمى بخشد او را، و در شب تار در ظلمت نشيند و چراغ نيفروزد و
حال آنكه چراغ را براى تاريكى به او داده اند، زيرا كه نور علم خود را براى دنيا به
كار مى فرمائيد و حال آنكه معيشت دنياى شما را خداوند شما
متكفل شده است و علم شما در آن فائده نمى دهد، و به نور علم راه آخرت را طى نمى كنيد و
حال آنكه براى آن علم را به شما داده اند، و بى نور علم آن راه را طى نمى توانيد كرد،
مى گوئيد كه آخرت حق است و پيوسته مشغول تهيه دنياى خود گرديده ايد، مى گوئيد
كه مرگ حق است و از مرگ مى گريزيد، مى گوئيد كه خدا مى شنود و مى بيند و نمى
ترسيد از آنكه اعمال بد شما را احصا مى كند، پس چگونه تصديق شما كند كسى كه اين
اقوال را از شما شنود و آن اعمال را از شما بيند؟!
بدرستى كه كسى كه بى علم دروغ گويد معذورتر است از كسى كه با علم دروغ گويد
اگر چه در هيچ دروغى عذر نمى باشد.
به راستى مى گويم به شما كه چون چهارپا را سوار نشوند و رياضت و كار نفرمايند
چموش مى شود و خلقش متغير مى شود، همچنين دلها را اگر به ياد مرگ نرم نكنند و به
مشقت عبادت آن را هموار نكنند سنگين و سركش مى شود، خانه تاريك را چه فايده مى
بخشد چراغى كه در بامش بيفروزند و ميان خانه تاريك و با وحشت باشد؟! همچنين نفع
نمى دهد شما را نور علمى كه از دهانهاى شما بيرون مى آيد و دلهاى شما از آن خالى و
بى بهره باشد، پس بزودى در خانه هاى تاريك خود چراغ برافروزيد و دلهاى سنگين
تيره خود را به نور حكمت روشن گردانيد پيش از آنكه زنگ گناهان بر آنها بنشيند و از
سنگ سخت تر شود؛ و چگونه طاقت برداشتن بارهاى گران دارد كسى كه يارى نجويد از
مردم در برداشتن آنها؟! يا چگونه سبك مى شود گناهان كسى كه طلب آمرزيدن آنها از
خداوند خود نكند؟! و چگونه پاكيزه مى باشد جامه كسى كه پوشد و نشويد آن را؟! يا
چگونه پاك مى شود از گناهان كسى كه تكفير آنها به حسنات نكند؟! و چگونه نجات مى
يابد از غرق شدن كسى كه دريا را بى كشتى عبور كند؟! يا چگونه نجات مى يابد از
فتنه هاى دنيا كسى كه دواى آن به سعى و اهتمام در عبادت نكند؟! و چگونه مسافر بى
راهنما به منزل مى رسد؟! و همچنين چگونه به بهشت مى رسد كسى كه
مسائل دين خود را نداند؟! و چگونه به خشنودى خدا مى رسد كسى كه فرمانبردارى او
نكند؟! و چگونه عيب روى خود را مى بيند كسى كه در آئينه نظر نكند؟! و چگونه
كامل مى گرداند دوستى خليل و دوست خود را كسى كه براى او ندهد بعضى از آنها را كه
نزد خود دارد؟! و همچنين چگونه كامل مى گرداند محبت پروردگارش را كسى كه قرض
ندهد به خدا بعضى از آنها را كه روزى او كرده است ؟!
به راستى مى گويم به شما كه چنانچه نقصى به دريا نمى رسد اگر كشتى در آن
غرق شود و هيچ ضرر به او نمى رساند، همچنين معصيتهاى شما از بزرگى خدا چيزى كم
نمى كند و هيچ ضرر به او نمى رسد، بلكه نقص و ضرر به خود مى رسانيد؛ و چنانچه
نور آفتاب كم نمى شود از بسيارى مردم كه در آن گردند و از آن منتفع شوند بلكه همه
در روشنى آن زندگى مى كنند و از آن منتفع مى شوند و نورش كاسته نمى شود، همچنين
از خزانه خدا كم نمى شود روزى بسيار كه به شما بدهد، بلكه به روزى او تعيش مى
كنيد و به روزى او زندگانى مى كنيد، و هر كه شكر كند نعمتش را زياده مى گرداند و او
جزا دهنده و داناست .
واى بر شما اى مزدوران بد! مزد را تام مى گيريد و روزى پروردگار خود را مى خوريد
و جامه او را مى پوشيد و خانه ها در زمين او بنا مى كنيد و
عمل آن خداوندى كه شما را كار فرموده است ضايع مى كنيد، و عنقريب پروردگار
عمل طلب خواهد كرد از شما آن عملها را كه فاسد كرده ايد و
نازل خواهد كرد بر شما عذابى كه مورث مذلت شما باشد، و خواهد فرمود كه گردنهاى
شما را از بيخ ببرند و دستهاى شما را از بندها قطع كنند، و امر خواهد كرد كه جسدهاى
شما را بر سر راهها بيفكنند تا پند گيرند از شما پرهيزكاران و عبرتى باشيد براى
ستمكاران
واى بر شما اى علماى بد! در خاطر خود مگذرانيد كه حق تعالى اجلهاى شما را براى اين
از شما تاءخير كرده است كه مرگ بر شما نازل نخواهد شد، بزودى مرگ خواهد رسيد به
شما و شما را از خانه هاى خود بيرون خواهد كرد، پس امروز دعوت حق تعالى را در
گوشهاى خود جا دهيد، و از اين روز شروع كنيد در نوحه كردن بر جانهاى خود، و از اين
وقت بگرييد بر گناهان خود، و از امروز تهيه و استعداد سفر خود را بگيريد و مبادرت
نمائيد به توبه بسوى پروردگار خود.
به راستى مى گويم به شما كه چنانچه بيمار نظر مى كند به طعامهاى لذيذ و رغبت
به آنها نمى كند و اگر بخورد لذت نمى يابد به سبب شدت وجعى كه دارد، همچنين
كسى كه درد محبت دنيا در دل او هست از عبادت لذت نمى يابد و شيرينى عبادت الهى را
نمى فهمد به سبب آنكه محبت مال دنيا او را رنجور كرده است ؛ چنانچه بيمار را خوش مى
آيد كه طبيب دانا براى او دوائى را وصف كند به اميد شفا، چون به خاطرش مى آيد تلخى
دوا و بدى طعم آن بر او مكدر مى شود شفا، همچنين
اهل دنيا لذت مى يابند از بهجت و حسن دنيا و انواع لذاتى كه در دنيا هست ، چون بى خبر
رسيدن مرگ را به خاطر مى رسانند تلخ مى شود عيشهاى ايشان و مكدر مى شود لذتهاى
ايشان
به راستى مى گويم به شما كه همه مردم ستاره ها را مى بينند و ليكن هدايت نمى يابند
به آنها مگر كسى كه مجارى و منازل و طريق حركتهاى آنها را داند، همچنين همه شما حكمت و
علوم حق را درس مى گوئيد و هدايت نمى يابند از شما به آنها مگر كسى كه
عمل كند به آنها.
واى بر شما اى بندگان دنيا! گندم را پاك كنيد و پاكيزه بشوئيد و نيكو خرد كنيد تا
مزه اش را بيابيد و خوردنش بر شما گوارا باشد، همچنين خالص گردانيد ايمان خود را
از خس و خاشاك شك و شبهه و ريا و كامل گردانيد آن را به
اعمال صالحه تا حلاوت ايمان را بيابيد و نفع بخشد شما را عاقبت آن
به راستى مى گويم به شما كه اگر چراغى را بيابيد كه به روغن قطران - كه
گنديده ترين روغنها است - افروخته اند در شب تارى هر آينه از نور آن منتفع خواهيد شد
و مانع نخواهد شد را از انتفاع به آن بوى قطران ، همچنين سزاوار آن است شما را كه حكمت
و علم حق را بگيريد از هر كه آن را نزد او بيابيد و مانع نشود شما را آنكه خود
عمل به آن نمى كند.
واى بر شما اى بنده هاى بدكردار! نيستيد مانند حكيمان كه
تعقل كنيد حق را، و نيستيد مانند بردباران كه دانا گرديد به
مسائل دين خود، و نيستيد مانند دانايان كه به علوم الهى دانا گرديد، و نيستيد مانند غلامان
پرهيزكار و نه مانند آزادان بزرگوار كه از بندگى تعلقات نفسانى آزاد شده اند، و
نزديك است كه دنيا شما را از بيخ بركند پس بر رو دراندازد و بينى هاى شما را بر
خاك مذلت بمالد و گناهان شما موى پيشانى شما را بگيرد و بكشد و علم شما بر عقب
گردن شما بزند تا تسليم كنند شما را بسوى پادشاه جزا دهنده ، عريان و تنها، پس
جزا دهد شما را به بديهاى اعمال شما.
اى بنده هاى دنيا! شما را به سبب دانائى ، پادشاهى نداده اند بر همه خلايق كه علم خود
را پس پشت انداخته ايد و به آن عمل نمى كنيد و رو به دنيا آورده ايد و به اغراض دنيا
حكم مى كنيد و براى دنيا تهيه مى گيريد و دنيا را اختيار كرده ايد بر آخرت و آن را
آبادان مى كنيد تا يكى از براى دنيا خواهيد بود و خدا را شما بهره اى نخواهد بود.
به راستى مى گويم به شما كه در نمى يابيد شرف آخرت را مگر به ترك آنچه
دوست مى داريد از دنيا، پس ميندازيد توبه را به فردا كه پيش از آمدن فردا شبى و
روزى هست و قضاى الهى در اول و آخر روز به بندگان مى رسد، پس چه مى دانيد كه تا
فردا خواهيد ماند و توفيق توبه خواهيد يافت .
به راستى مى گويم به شما كه گناهان كوچك كه مردم حقير مى شمارند از مكيده ها و
دامهاى شيطان است كه حقير و خرد مى نمايد آنها را در نظر شما كه از كردن آنها پروا
نكنيد، چون جمع شدند بسيار مى شوند و شما را فرو مى گيرند و هلاك مى كنند.
به راستى مى گويم به شما كه خود را به دروغ مدح كردن و خود را در دين تزكيه
كردن و ثنا گفتن سركرده شرور و بديها است ، و دوستى دنيا سركرده هر گناه است .
به راستى مى گويم به شما كه تاءثير هيچ
عمل در شرف و بزرگى آخرت و يارى و ياورى بر حوادث و بلاهاى دنيا مانند نماز نيست
كه بر آن مداومت نمائيد، و هيچ عملى آدمى را به خدا نزديكتر نمى گرداند از نماز، پس
مداومت نمائيد بر نماز زيرا هر عمل شايسته اى كه بنده را به خدا نزديك گرداند نماز از
آن بهتر است و نزد خدا برگزيده تر است .
به راستى مى گويم به شما كه هر عملى كه كند ستم كشيده اى و انتقام از ظالم خود
نكشيده باشد نه به كردار و نه كينه اى كه از او در
دل داشته باشد در ملكوت آسمان ثواب آن عظيم است ، بگوئيد كدام يك از شما روشنائى
را ديده است كه نامش تاريكى باشد يا تاريكى ديده است كه نامش روشنائى باشد؟!
همچنين جمع نمى شود براى بنده كه هم مؤمن باشد و هم كافر، يا هم اختيار كننده دنيا
باشد و هم رغبت كننده در آخرت ، آيا ديده ايد كسى را كه جو بكارد و گندم درو كند يا
گندم بكارد و جو درو كند؟ همچنين هر بنده اى در آخرت آن را درو كند كه در دنيا كشته است
و جزا داده مى شود به آنچه كرده است .
به راستى مى گويم به شما كه مردم در علم حكمت دو صنفند: يكى آن است كه حكمت را به
گفتار خود محكم مى كند به كردار خود ضايع مى كند، و ديگرى آن است كه به گفتار
خود حكمت را محكم مى كند در ميان مردم و به نيكى كردار خود تصديق گفتار خود مى كند،
چه بسيار فرق هست ميان اين دو كس ، پس خوشا
حال علماى به كردار و واى بر حال علماى به گفتار.
به راستى مى گويم به شما كسى كه پاك نكند از ميان زراعت خود گياههاى
باطل را، بسيار مى شوند تا زراعت او را فرا مى گيرند و فاسد مى كنند، همچنين هر كه
از دلش محبت دنيا را بيرون نكند ريشه آن قوى مى شود تا تمام
دل او را فرا مى گيرد و بعد از آن مزه محبت آخرت را نمى يابد.
اى بندگان دنيا! مسجدهاى پروردگار خود را زندان بدنهاى خود گردانيد و دلهاى خود را
خانه و مسكن تقوا و پرهيزكارى گردانيد و آنها را ماءوى و
محل سكناى شهوتها مگردانيد.
به راستى مى گويم به شما كه هر كه در بلا جزع بيشتر مى كند محبت دنيا را بيشتر
دارد، و هر كه در بلا صبر بيشتر مى كند او زاهدتر است در دنيا.
واى بر شما اى علماى بد! آيا مردگان نبوديد خدا شما را زنده كرد؟! چون شما را زنده
كرد به علم و كمال ، مرديد به ترك عمل به آنها؛ واى بر شما! آيا امى و بى خط و
سواد نبوديد پس شما را عالم كرد، پس چون عالم كرد شما فراموش كرديد خدا را؛ آيا
نبوديد عارى از آداب پس آداب حسنه را به شما آموخت ، چون ياد گرفتيد به جهالت و
سفاهت خود برگشتيد؟! واى بر شما! آيا گمراه نبوديد شما را هدايت كرد، چون هدايت كرد
شما را گمراه شديد؟! واى بر شما! آيا كور نبوديد شما را بينا كرد، چون شما را بينا
كرد كور شديد؟! واى بر شما! آيا كر نبوديد و شما را شنوا كرد، چون شنوا كرد شما را
كر شديد؟! واى بر شما! آيا لال نبوديد و شما را گويا كرد، چون شما را گويا كرد
لال شديد از گفتن حق ؟! واى بر شما! آيا طلب فتح و نصرت نكرديد از خدا و به شما
كرامت كرد، چون نصرت يافتيد از دين برگشتيد؟! واى بر شما! آيا
ذليل نبوديد در ميان خلق و شما را عزيز كرد، چون عزيز شديد قهر و جبر كرديد بر
زير دستان خود و از حد خود تجاوز كرديد و نافرمانى خدا كرديد؟! واى بر شما! آيا
ضعيف نبوديد در زمين كه مى ترسيديد مردم شما را بربايند پس شما را يارى كرد خدا و
قوت بخشيد، چون يارى كرد شما را تكبر و تجبر كرديد؟! پس واى بر شما از خوارى
روز قيامت كه چگونه شما را ذليل و بى مقدار و خرد و بى اعتبار خواهد كرد.
واى بر شما اى علماى بد! كه اعمال ملحدان مى كنيد و اميد مرتبه آنها داريد كه بهشت را
خدا به ايشان به ميراث مى دهد و به روش ايمنان از عقوبات الهى مطمئن گرديده ايد، امر
خدا موافق خواهش و آرزوهاى شما نخواهد بود و براى مردن به دنيا آمده ايد و براى خراب
شدن خانه ها مى سازيد و مزرعه ها آباد مى كنيد، آنچه تهيه مى كنيد از براى وارثان
خود مهيا مى كنيد.
به راستى مى گويم براى شما كه موسى عليه السلام به شما مى گفت : قسم دروغ
به خدا مخوريد، من مى گويم كه قسم راست و دروغ مخوريد به خدا و ليكن بگوئيد
نه و آرى بى سوگند.
اى بنى اسرائيل ! بر شما باد به خوردن سبزيهاى صحرائى و نان جو و شما را حذر
مى فرمايم از نان گندم كه مى ترسم به شكر آن قيام ننمائيد.
به راستى مى گويم به شما كه هر سخن بدى كه مى گوئيد جوابش را در قيامت خواهيد
شنيد.
اى بنده هاى بد! هر يك از شما كه خواهد قربانى در درگاه خدا بكشد و به خاطرش آيد
كه برادر مؤمنش از او آزرده است ، پس ترك كند قربانى را و برود برادر خود را از خود
راضى كند و برگردد قربانى كند تا قبول گردد.
اى بنده هاى بد! اگر كسى رداى شما را بردارد و پيراهن خود را نيز به او بدهيد، و
كسى كه بر شما طپانچه بزند طرف ديگر رو را پيش داريد، و كسى كه شما را يك
ميل راه به زور ببرد كه بارى بر دوش شما گذارد يك
ميل ديگر نيز به طيب خاطر با او برويد و بار او را ببريد.
به راستى مى گويم به شما كه چه فايده مى بخشد شما را كه ظاهر شما صحيح
باشد هرگاه باطن شما فاسد باشد؟ چه نفع دارد براى شما آنكه بدنهاى شما خوشبو
باشد هرگاه اندرونهاى شما بدبو باشد از اخلاق ذميمه ؟ چه فايده دهد پاكيزگى
پوستهاى شما و دلهاى شما به لوث گناهان ملوث باشد؟
به راستى مى گويم به شما كه مباشيد مانند آرد بيز كه آرد نيكو را بيرون مى كند و
نخاله و سبوس را نگاه مى دارد، و همچنين شما كلمات حكمت نيكو را از دهان خود بيرون مى
كنيد و كينه و صفات ذميمه و نيات فاسده را در سينه هاى خود مى گذاريد.
به راستى مى گويم به شما كه اول بديها را از خود دور كنيد بعد از آن نيكيها را طلب
كنيد تا شما را فايده بخشد، زيرا كه چون خير و شر را با يكديگر جمع كنيد خير به
شما نفع نمى بخشد.
به راستى مى گويم به شما كسى كه داخل نهر مى شود البته جامه او تر مى شود هر
چند سعى كند كه آب به او نرسد، همچنين هر كه محبت دنيا دارد خود را از گناهان نگاه نمى
تواند داشت .
به راستى مى گويم به شما خوشا حال آنها كه شبها پهلو از رختخواب تهى مى كنند و
به عبادت پروردگار خود برمى خيزند، ايشان را نور دائمى در قيامت خواهد بود به سبب
آنكه در تاريكى شب بر پاهاى خود ايستاده اند در مسجدها و تضرع مى نمايند بسوى
پروردگار خود به اميد آنكه نجات يابند از شدائد روز قيامت .
به راستى مى گويم به شما دنيا مزرعه اى است كه بندگان در آن شيرين و تلخ و خير
و شر مى كارند؛ خير را عاقبت نفع دهنده اى هست در روز حساب ، و براى شر بجز عنا و
تعب و مشقت ثمره اى نيست در روز درو كردن
به راستى مى گويم به شما كه حكيمان عبرت مى گيرند از
احوال جاهلان ، و جاهلان وقتى عبرت مى گيرند كه فايده اى نمى بخشد عبرت ايشان
به راستى مى گويم به شما اى بنده هاى دنيا كه چگونه نعمتهاى آخرت را درمى يابد
كسى كه رغبت او از شهوتهاى دنيا كم نمى شود و هرگز خواهش او به نهايت نمى رسد.
به راستى مى گويم به شما اى بنده هاى دنيا كه شما نه دنيا را دوست داريد و نه
آخرت را، زيرا كه اگر دنيا را دوست مى داشتيد گرامى مى داشتيد عملى را كه سبب رفاهيت
دنياى شما شود، و اگر آخرت را دوست مى داشتيد مى كرديد كردار كسى كه اميد آخرت
دارد.
اى بندگان دنيا! هرگاه عيبهاى حق شما را بگويند آزرده مى شويد و هرگاه صفت نيكى
چند كه در شما نيست براى شما بگويند شاد مى شويد، بدانيد كه شياطين در هيچ چيز
اينقدر عمارت نكرده اند كه در دلهاى شما كرده اند، بدانيد كه خدا دنيا را براى آن به
شما داده است كه عمل كنيد در آن براى آخرت و نداده است دنيا را به شما كه شما را
مشغول گرداند از آخرت ، و نعمتهاى دنيا را براى شما گشوده است كه بدانيد كه شما را
امر كرده است در دنيا به طاعت خود و امر نكرده است شما را به معصيتهاى خود، و شما را
اعانت كرده است به دنيا بر حلال و يارى نكرده است به دنيا بر حرام ، و گشادگى داده
است در روزى دنيا بر شما كه به يكديگر احسان كنيد و وسعت نداده است به شما كه با
يكديگر عداوت و دشمنى كنيد به سبب آن
به راستى مى گويم به شما كه ثواب آخرت را همه كس مى خواهد اما ميسر نمى شود
مگر براى كسى كه براى تحصيل آن كار كرده باشد.
به راستى مى گويم به شما كه درخت كامل نمى شود مگر به ميوه اى نيكو، همچنين دين
كامل نمى شود مگر به ترك محرمات .
به راستى مى گويم به شما كه زراعت بعمل نمى آيد مگر به آب و خاك ، همچنين ايمان
صلاحيت نمى يابد مگر به علم و عمل .
به راستى مى گويم به شما كه چنانچه آب آتش را خاموش مى كند، همچنين حلم آتش غضب
را فرو مى نشاند.
به راستى مى گويم به شما كه جمع نمى شود آب و آتش در يك ظرف ، همچنين جمع نمى
شود دانائى و عجز در ميان يك دل
به راستى مى گويم به شما كه باران از غير ابر نمى باشد، همچنين عملى كه باعث
خشنودى پروردگار شود از غير دل پاك صادر نمى شود.
به راستى مى گويم به شما چنانچه آفتاب باعث روشنى هر چيز مى شود، همچنين حكمت
باعث روشنى دل مى شود، و تقوا سر حكمت است ، و حق و راستى درگاه هر خبر است ، و
رحمت خدا درگاه حق است ، و كليد رحمت خدا دعا و تضرع و
عمل است چگونه گشوده مى شود درى بغير از كليد؟!
به راستى مى گويم به شما كه مرد دانا نمى كارد مگر درختى كه خواهد و پسندد و
سوار نمى شود مگر بر اسبى كه آن را پسندد، همچنين مؤمن دانا نمى كند مگر عملى كه
پروردگار او پسندد.
به راستى مى گويم به شما كه صيقل زدن به اصلاح مى آورد شمشير را و جلا مى دهد
آن را، همچنين كلام حكمت دل را صيقل مى زند و جلا مى دهد؛ و سخن حكمت
دل دانا را زنده مى كند چنانچه آب زمين مرده را زنده مى كند، و حكمت در
دل دانا مانند نور است در تاريكى كه با آن نور راه مى رود در ميان مردم .
به راستى مى گويم به شما كه سنگها را از سر كوهها
نقل كردن آسانتر است از آنكه سخن حقى را به كسى بگوئى كه نفهمد، و سعى كردن در
علم آن مانند خيسانيدن سنگ است در ميان آب كه نرم شود و
مثل آن است كه كسى طعام براى اهل اهل قبرستان ببرد كه بخورند.
پس خوشا حال كسى كه زيادتى كلام خود را كه فايده در آن نباشد و ترسد كه موجب
غضب خدا گردد، حبس كند و نگويد، و سخنى را كه نفهمد نگويد به كسى ، و آرزوى
حال كسى در گفتار نيك نكند تا كردار نيك او را نداند.
خوشا حال كسى كه ياد گيرد از علما آنچه را نداند و تعليم نمايد جاهلان را از آنچه داند.
خوشا حال كسى كه تعظيم نمايد علما را براى علم ايشان و ترك كند منازعه ايشان را، و
حقير شمارد جاهلان را به سبب نادانى ايشان ، و جاهلان را نراند از درگاه خود و ليكن
ايشان را نزديك خود گرداند و علم خود را به ايشان تعليم كند.
به راستى مى گويم به شما اى گروه حواريان ! بدرستى كه امروز شما در ميان مردم
به منزله زندگانيد در ميان مردگان ، پس بميريد به مرگى كه زندگان را مى باشد
به سبب متابعت شهوتها و دورى از حق تعالى .
فرمود كه : حق تعالى مى فرمايد كه بنده مؤمن من محزون مى شود از اينكه دنيا را از او
بگردانم و آن محبوبترين احوال است نزد من ، و به سبب آن بنده از همه
احوال به من نزديكتر است و شاد مى شود از آنكه دنيا را بر او گشادگى دهم ، و من اين
حال را دشمن مى دارم و صاحب اين حال از من بسيار دور است (649).
به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت عيسى عليه السلام در
ميان بنى اسرائيل خطبه خواند و فرمود: اى بنى
اسرائيل ! سخن حكمت را بر جاهلان مگوئيد كه بر حكمت ظلم كرده خواهيد بود، از آنها كه
اهل حكمت و قابل فهميدن آن هستند منع مكنيد كه ستم بر آنها كرده خواهيد بود، يارى مكنيد
ظالم را بر ظلمش كه فضل شما باطل شود (650).
و در حديث معتبر ديگر فرمود: حواريان به حضرت عيسى عليه السلام گفتند كه : اى
تعليم كننده خير! به ما تعليم كن كه كدام چيز است كه از همه چيز شديدتر است .
فرمود كه : شديدتر و سخت ترين چيزها غضب خدا است .
گفتند: به چه چيز مى توان از غضب خدا احتراز كرد؟
فرمود: به اينكه غضب نكنيد بر مردم .
گفتند: ابتداى غضب چيست و از چه چيز بهم مى رسد؟
فرمود كه : از تكبر و تجبر و حقير شمردن مردم (651).
و در حديث موثق از آن حضرت منقول است كه حضرت عيسى عليه السلام به اصحاب خود
مى گفت كه : اى فرزندان آدم ! بگريزيد از دنيا بسوى خدا و بيرون كنيد دلهاى خود را
از دنيا كه دنيا براى شما شايسته نيست و شما براى دنيا شايسته نيستيد، و شما در دنيا
باقى نمى مانيد و دنيا براى شما باقى نمى ماند، و دنيا فريب دهنده و به درد آورنده
است ، و فريب خورده كسى است كه فريب دنيا را بخورد و زيانكار كسى است كه بسوى
دنيا مطمئن گردد، و هالك كسى است كه دنيا را دوست دارد و خواهش آن داشته باشد، پس
توبه كنيد بسوى آفريدگار خود و بپرهيزيد از عذاب پروردگار خود و بترسيد از
روزى كه جزا نمى دهد پدرى از فرزندش و هيچ فرزندى جزا دهنده نيست از پدرش ،
كجايند پدران شما؟! كجايند مادران شما؟! كجايند برادران شما؟! كجايند خواهران شما؟!
كجايند فرزندان شما؟! خواندند ايشان را بسوى آخرت پس اجابت كردند و رفتند و ايشان
را به خاك سپردند و همسايه مردگان شدند و به ميان هالكان رفتند و از دنيا بيرون
رفتند و از دوستان خود جدا شدند و محتاج شدند به آنچه پيش فرستاده اند به آخرت و
مستغنى شدند از آنچه در دنيا گذاشته اند، چند پند دهند و زجر دهند شما را و شما در
فراموشى و غفلت و لهو و لعب باشيد؟! مثل شما در دنيا
مثل حيواناتى است كه همت آنها مصروف است بر شكمها و فرجهاى خود، آيا شرم نمى كنيد
از خداوندى كه شما را آفريده است و حال آنكه ترسانيده است عاصيان خود را به آتش
جهنم و شما طاقت عذاب جهنم را نداريد؟! و وعده بهشت و مجاورت خود در فردوس اعلا
فرموده است اطاعت كنندگان خود را پس رغبت نمائيد در آنچه خدا وعده فرموده است شما را و
خود را اهل آن رحمت گردانيد، و انصاف از خود بدهيد و جور بر ديگران مكنيد و با ضعيفان
خود مهربانى كنيد و محتاجان را دستگيرى كنيد و توبه كنيد بسوى خدا از گناهان ،
توبه اى نصوح كه ديگر به فرعونها كه تمرد كردند بر پروردگار كه قهر كرد
ايشان را به مرگ يعنى جبار جباران و پروردگار آسمانها و زمينها و خداوند گذشتگان و
آيندگان و پادشاه روز جزا كه عقابش شديد است و عذابش دردناك است و از عذاب او نجات
نمى يابد ستمكارى و از تحت قدرت او هيچ چيز بدر نمى رود، از علم او هيچ چيز غايب نمى
شود، بر او هيچ امرى پنهان نمى ماند، علمش همه چيز را احصا كرده است و هر كس را در
منزل خود جا داده است : يا بهشت يا دوزخ
اى فرزند آدم ناتوان ! به كجا مى گريزى از كسى كه در تاريكى شب و روشنى روز
تو را مى طلبد و مى يابد و در هر حال كه باشى در تحت قدرت اوئى ؟ هر كه پند داد
حجت را تمام كرد، هر كه پندپذير شد رستگار شد (652).
منقول است كه : در انجيل نوشته است كه حضرت عيسى عليه السلام فرمود كه : شنيديد
آنچه با گذشتگان گفتند كه : زنا مكنيد، و من مى گويم كه هر كه نظر كند بسوى زنى
و خواهش او در دلش بهم رسد، به دل با او زنا كرده است ، اگر ديده راستت با تو خيانت
كند و متوجه حرام شود آن را بكن و بينداز زيرا كه اگر يك عضوت هلاك شود بهتر است از
آنكه جميع بدنت به جهنم رود.
به راستى مى گويم به شما كه اهتمام مكنيد كه چه مى خوريد و چه مى آشاميد و بر
بدنهاى خود چه مى پوشانيد، آيا نفس بهتر از خوردن نيست ؟! و بدن بهتر از لباس
نيست ؟! پس بدن و جان خود را از عذاب نجات دهيد، نظر كنيد به مرغان هوا كه زراعت نمى
كنند و درو نمى كنند و غم روزى نمى خورند پس پروردگار رفيع الشاءن شما آنها را
روزى مى دهد، آيا شما بهتر از آنها نيستيد؟ كى از شما مى تواند كه يك ذراع بر قامت
خود بيفزايد؟ پس چرا غم پوشش خود مى خوريد؟ هر كه قامت شما را مقدر كرده است لباس
شما را نيز مقدر كرده است (653).
به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت مسيح عليه السلام مى
گفت : هر كه غم او بسيار است بدن او بيمار است ، و هر كه خلقش بد است نفس او پيوسته
از او در عذاب و آزار است ، و هر كه سخنش بسيار است خطا و لغزش او بيشمار است ، و هر
كه دروغ بسيار مى گويد حسن و جمالش برطرف مى شود، و هر كه منازعه با مردم
بسيار مى كند مروت و مردى از او زايل مى شود و بى قدر مى نمايد (654).
و در حديث معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلام
منقول است كه در انجيل نوشته شده است كه : طلب مكنيد علم آنچه را نمى دانيد تا
عمل نكنيد به آنچه مى دانيد، زيرا كه علمى كه صاحبش به آن
عمل نكند صاحبش را از خدا دورتر مى كند (655).
فرمود كه : حضرت عيسى عليه السلام روزى با حواريان گفت كه : نيست دنيا مگر پلى ،
پس بگذريد از آن و عمارت مكنيد در آن (656).
به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
منقول است كه حضرت عيسى عليه السلام گفت كه : زر درد دين است و عالم طبيب دين است ،
پس هرگاه ببينيد كه طبيب دين درد را بسوى خود مى كشد پس او را بر خود متهم داريد،
بدانيد كه هرگاه او غم خود ندارد خيرخواه ديگران نخواهد بود (657).
در حديث معتبر ديگر فرمود كه حضرت عيسى عليه السلام گفت : خوشا
حال كسى كه خاموشى او تفكر باشد و نظر كردن او عبرت باشد، ملازم خانه خود باشد
و بر گناه خود بسيار بگريد و مردم از ضرر دست و زبان او سالم باشند (658).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام
منقول است كه خدا وحى نمود كه : اى عيسى ! به من بده از ديده خود آب ديده ، و از
دل خود خشوع ، و سرمه اندوه به ديده كش در هنگامى كه
اهل باطل خندان باشند، و بايست بر قبرهاى مردگان و به آواز بلند ايشان را ندا كن
شايد پند از ايشان بگيرى و بگو كه : من به شما ملحق خواهم شد با ديگران كه به
شما ملحق خواهند شد (659).
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه : حضرت عيسى عليه السلام اصحاب خود را موعظه نمود
كه : عمل مى كنيد از براى دنيا و حال آنكه روزى مى يابيد در آن بى
عمل ، و عمل نمى كنيد براى آخرت و حال آنكه در آنجا روزى نخواهيد يافت بدون
عمل .
واى بر شما اى علماى بد! مزد مى گيريد و كار نمى كنيد؟! بزودى صاحب
عمل طلب خواهد كرد از شما عمل خود را و بزودى از دنيا به قبر تاريك خواهيد رفت ،
چگونه از اهل علم باشد كسى كه بازگشت او بسوى آخرت باشد و او به دنيا رو آورده
باشد و آنچه او را ضرر مى رساند بيشتر خواهد از آنچه او را نفع مى بخشد (660)؟!
و در روايت ديگر منقول است كه روزى از حضرت عيسى عليه السلام پرسيدند كه : چه
حال دارى اى روح الله ؟
گفت : صبح كرده ام و پروردگار من بر من مشرف و مطلع است ، و آتش جهنم در پيش روى من
است و مرگ در طلب من است ، و آنچه آرزو دارم قادر بر آن نيستم و آنچه را نمى خواهم از
خود دفع نمى توانم كرد، پس كدام فقير از من فقيرتر و بيچاره تر است (661)؟!
به سند معتبر از حضرت رسول
صلى الله عليه و آله منقول است كه حق تعالى وحى نمود بسوى حضرت عيسى عليه
السلام كه : اى عيسى ! سعى كن در بندگى من و ترك مكن عبادت مرا، زيرا كه تو را بى
پدر آفريدم كه آيتى باشى براى عالميان ، خبر ده بنى
اسرائيل را كه ايمان آورند به من و به رسول من پيغمبر امى كه
نسل او از زن مباركى خواهد بود كه با مادر تو باشد در بهشت ، طوبى براى كسى است
كه سخن او را بشنود و زمان او را دريابد.
حضرت عيسى عليه السلام گفت : پروردگارا! طوبى چيست ؟
فرمود كه : درختى است در بهشت كه در زير آن درخت چشمه اى هست كه هر كه از آن چشمه
يك شربت بخورد هرگز تشنه نمى شود.
حضرت عيسى عليه السلام گفت : پروردگارا! يك شربت از آن چشمه به من بده
فرمود: اى عيسى ! حرام است بر پيغمبران آشاميدن از آن چشمه تا آن پيغمبر بياشامد و
حرام است بر امتها داخل شدن آن بهشت تا امت آن پيغمبر
داخل شوند (662).
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام
منقول است كه حضرت عيسى عليه السلام از
جبرئيل عليه السلام پرسيد كه : قيامت كى برپا خواهد شد؟
پس جبرئيل از دهشت ياد روز قيامت لرزيد و بيهوش شد، و چون به هوش باز آمد گفت : اى
روح الله ! من نيز مثل تو نمى دانم علم قيامت را، بغير از خدا كسى نمى داند و قيامت به
ناگاه و بى خبر خواهد آمد (663).
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه عيسى عليه السلام گفت : من بيماران را دوا كردم و شفا
يافتند به قدرت خدا و كور و پيس را معالجه كردم به اذن خدا و مرده را زنده كردم به
اذن خدا و احمق را معالجه كردم و نتوانستم او را به اصلاح آورم .
گفتند: يا روح الله ! احمق كيست ؟
فرمود: آن كسى است كه خوش مى آيد او را راءى او و
اعمال او و خود را صاحب فضل و احسان مى داند بر همه كس و هيچكس را صاحب احسان نمى
داند بر خود، و حق خود را بر همه كس لازم مى داند و حق كسى را بر خود لازم نمى داند،
اين است آن احمقى كه چاره اى در مداواى درد او نتوانستم كرد (664).
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه مسيح عليه السلام به اصحاب خود گفت كه : اگر شما
دوستان و برادران منيد پس بر خود قرار دهيد دشمنى و كينه مردم را نسبت به خود و اگر
چنين نكنيد برادران من نيستيد، خوشا حال كسى كه به چشم خود ببيند مشتهيات دنيا را و در
دل خود نگذراند معصيت خدا را، و چيزى كه از دست شما بدر رفت و گذشت چه بسيار دور
است از شما و آنچه آمدنى است چه بسيار نزديك است به شما، واى بر آنها كه مغرور شده
اند به دنيا در وقتى كه نزديك شود به ايشان آنچه كراهت دارند از آن و جدا شود از
ايشان آنچه دوست مى دارند و برسد به ايشان آنچه وعده كرده اند به ايشان ، و همين
خلقت روز و شب و آمدن و رفتن آنها بس است از براى عبرت ، پس واى بر كسى كه همتش
مقصور بر تحصيل دنيا باشد و كردار او گناهان و خطاها باشد، چگونه رسوا خواهد شد
نزد پروردگار خود! سخن بسيار مگوييد در غير ياد خدا، آنها كه در غير ذكر خدا سخن
بسيار مى گويند دلهاى ايشان سنگين است و نمى دانند، و نظر مكنيد به عيبهاى مردم كه
گويا خدايان ايشانيد و ليكن نظر كنيد در خلاصى نفس خود زيرا كه بنده هاى مملوكيد،
تا چند آب بر كوه جارى شود و نرم نشود و تا چند حكمت را درس گوئيد و دلهاى شما نرم
نشود؟ مثل شما مثل دفلا است كه گلش خوشايند است هر كه مى چشد به دور مى
افكند و اگر بخورد او را مى كشد (665).
مؤلف گويد: دفلا علفى است كه گل خوشرنگى دارد و علفش بسيار تلخ است و
از زهرهاى كشنده است .
در روايتى منقول است كه حق تعالى به حضرت عيسى عليه السلام وحى نمود كه : براى
مردم در حلم و بردبارى مانند زمينى باش كه در زير پاى ايشان است ، و در سخاوت مانند
آب جارى باش ، و در رحم و شفقت مانند آفتاب و ماه باش كه بر نيكوكار و بدكار مى
تابد (666).
حضرت عيسى عليه السلام فرمود: خوشا حال كسى كه ترك كند شهوت حاضرى را
براى ثوابى كه به او وعده كرده اند و نديده است (667).
و فرمود كه : دنيا را خداى خود مگيريد كه آن شما را بنده خود گرداند، گنجهاى خود را
نزد كسى گذاريد كه ضايع نمى كند كه او پروردگار شما است ، و در دنيا گنج
مگذاريد كه در معرض آفات است .
و فرمود كه : من از براى شما دنيا را بدور افكنده ام ، پس بعد از من او را برمداريد و
برپا مكنيد، بدرستى كه از خيانتهاى دنيا يكى آن است كه معصيت خدا در آن كرده مى شود
و خيانت ديگرش آن است كه به آخرت نمى توان رسيد مگر به ترك كردن آن ، پس عبور
كنيد از دنيا و معمور مگردانيد آن را و بدانيد كه
اصل هر گناهى محبت دنيا است و چه بسيار شهوتى كه از عقبش اندوه دور و دراز بوده
باشد.
و فرمود كه : من دنيا را بر رو افكنده ام از براى شما و بر رويش نشسته ايد، پس منازعه
نمى كنند با شما در امر دنيا مگر پادشاهان و زنان ، اما پادشاهان پس با ايشان معارضه
مكنيد در باب دنيا و به ايشان بگذاريد زيرا كه ايشان متعرض شما نمى شوند مادام كه
شما ترك كنيد دنياى ايشان را، و اما زنان پس از شر ايشان حذر كنيد به روزه و نماز
(668).
و منقول است كه روزى به آن حضرت عيسى گفتند كه : خانه اى از براى خود بساز.
فرمود كه : كهنه هاى گذشتگان از براى ما كافى است (669).
و منقول است كه به آن حضرت عيسى گفتند كه : بياموز به ما يك
عمل را كه خدا ما را به سبب آن دوست دارد.
فرمود كه : دنيا را دشمن داريد تا خدا شما را دوست بدارد (670).
و منقول است كه حق تعالى وحى نمود بسوى حضرت عيسى عليه السلام كه : هرگاه
نعمتى بسوى تو بفرستم استقبال كن آن را به شكستگى و فروتنى تا تمام كنم آن نعمت
را بر تو (671).
و مروى است كه حضرت عيسى عليه السلام فرمود كه : چه نفع رسانيده است به نفس خود
كسى كه نفس خود را به تمام دنيا بفروشد و بعد از آن آنچه خريده است ميراث از براى
ديگرى بگذارد و نفس خود را هلاك كند، و ليكن خوشا
حال كسى كه نفس خود را خلاص كند و آن را بر همه دنيا اختيار كند (672).
و در مذمت مال فرمود كه : در آن سه خصلت هست : يا از غير
حلال كسب مى كند و معاقب مى شود؛ و اگر از حلال كسب كند و در غير مصرفش صرف كند
باز معاقب مى شود؛ و اگر از حلال كسب كند و در مصرفش صرف كند اصلاح آن
مال او را از عبادت پروردگارش مشغول مى كند (673).
و چون مى گذشت آن حضرت به خانه اى كه صاحبش مرده بود و ديگرى در آن خانه
نشسته بود مى گفت : واى بر صاحبانى كه تو را به ميراث گرفته اند، چرا عبرت
نمى گيرند به احوال آنها كه پيشتر در اين خانه بوده اند (674).
مى فرمود: اى خانه ! خراب خواهى شد و ساكنان تو فانى خواهند شد؛ اى نفس !
عمل بكن براى خدا تا روزى بيابى ؛ و اى بدن ! تعب بكش تا راحت بيابى (675).
و مى فرمود: اى فرزند آدم ضعيف ! بپرهيز از عذاب پروردگار خود و بينداز طمع خود را،
و در دنيا ضعيف باش و از شهوت خود عنيف باش و عادت ده بدن خود را به صبر و
دل خود را به فكر و روزى از براى فرداى خود حبس مكن و حمد خدا را بر پيشانى بسيار
كن كه يكى از اسباب نگاه داشتن تو از گناه آن است كه قادر نباشى بر هر چه خواهى
(676).
و مى فرمود كه : اى گروه حواريان ! خود را دوست خدا گردانيد به دشمنى
اهل معاصى و تقرب جوئيد بسوى خدا به دورى از ايشان و طلب كنيد خشنودى خدا را به
خشم ايشان (677).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام
منقول است كه : دنيا متمثل شد براى حضرت عيسى به صورت زن كبود چشمى ، و حضرت
عيسى عليه السلام از او پرسيد كه : چند شوهر كرده اى ؟
گفت : بسيار.
پرسيد كه : همه تو را طلاق گفتند؟
گفت : نه ، بلكه همه را كشتم .
فرمود كه : واى بر حال شوهران باقيمانده تو كه عبرت نمى گيرند از
حال شوهرهاى كشته شده تو (678).
و در حديث موثق ديگر فرمود كه حضرت عيسى عليه السلام مى گفت : هولى را كه نمى
دانى كه كى به تو خواهد رسيد چه مانع است تو را از آنكه مهياى آن شوى پيش از آنكه
به ناگاه به تو رسد (679)؟!
فرمود: دشوار شده است مؤنت دنيا و مؤنت آخرت ، اما مؤنت دنيا پس دست دراز نمى كنى
به چيزى از دنيا مگر آنكه فاجرى سبقت مى گيرد و آن را از دست تو مى ستاند اما مؤنت
آخرت زيرا كه ياورى نمى يابى كه تو را بر آن اعانت كند (680).
و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه حواريان به خدمت عيسى عليه السلام آمدند
و گفتند: اى تعليم كننده خير! ما را ارشاد كن بر راه راست . فرمود كه : موسى كليم خدا
شما را امر مى كرد كه قسم دروغ به خدا مخوريد، من امر مى كنم شما را كه قسم مخوريد
به خدا نه راست و نه دروغ .
گفتند: اى روح الله ! زياده كن .
فرمود: موسى پيغمبر خدا شما را امر كرد كه زنا مكنيد، من امر مى كنم شما را كه زنا را در
خاطر خود مگذرانيد چه جاى آنكه زنا كنيد زيرا كه در دلى كه وسوسه زنا مى شود مانند
خانه اى است كه منقش به طلا كرده باشند و آتشى در آن خانه برافروزند اگر چه خانه
نمى سوزد اما دود نقشها را ضايع مى كند (681).
و به سند معتبر از حارث اعور منقول است كه گفت : روزى با حضرت اميرالمؤمنين عليه
السلام مى رفتم در شهر حيره ناگهان به ديرى رسيديم كه ترسائى در آنجا ناقوس
مى نواخت ، پس حضرت فرمود: يا حارث ! آيا مى دانى چه مى گويد اين ناقوس ؟
گفتم : خدا و رسول و پسر عم رسول بهتر مى دانند.
فرمود: مثل مى زند براى دنيا و خرابى آن مى گويد: لا اله الا الله حقا حقا صدقا
صدقا ان الدنيا قد غرتنا و شغلتنا و استهوتنا، يابن الدنيا مهلا مهلا يابن الدنيا دقا
دقا يابن الدنيا جمعا جمعا تفنى الدنيا قرنا قرنا، ما من يوم يمضى عنا الا اوهى منا ركنا،
قد ضيعنا دارا تبقى و استوطنا دارا تفنى لسنا ندرى ما فرطنا فيها الا لو قد متنا
حاصل مضمون اين كلمات آن است كه : شهادت مى دهم به يگانگى خدا و
حال آنكه حق است حق است راست است راست است ، بدرستى كه دنيا ما را فريب داد و
مشغول كرد از آخرت و عقل ما را ضايع كرد و ما را گمراه كرد، اى فرزند دنيا! پس انداز و
به تاءخير انداز كار دنيا را، اى فرزند دنيا! هر روز كوبيده مى شوى به مصيبتها تا
چند يكديگر را مى كوبيد براى جمع دنيا؟ و بزودى درهم شكسته خواهى شد، اى فرزند
دنيا! تا چند جمع كنى مال و اسباب دنيا را؟ فانى مى كند دنيا هر قرنى را بعد از قرن
ديگر، هيچ روز نمى گذرد از عمر ما مگر آنكه يك ركن از اركان بدن ما را ضعيف و سست مى
كند، بتحقيق كه ضايع كرديم خانه باقى را و وطن خود گردانيديم خانه فانى را، نمى
دانيم كه تقصير كرده ايم در دنيا مگر بعد از مردن .
پس حارث گفت : يا اميرالمؤمنين ! آيا نصارى مى دانند كه صدا و نواى ناقوس اين معنى
دارد؟
فرمود: اگر مى دانستند، مسيح را شريك خدا نمى گردانيدند.
حارث گفت : من روز ديگر رفتم به نزد نصرانى كه در آن دير بود و گفتم : بحق مسيح
كه اين ناقوس را بنواز به آن نحو كه پيشتر مى زدى ؛ چون شروع كرد به زدن هر
مرتبه كه مى زد من يك فقره اى از آنچه حضرت فرموده بود مى خواندم و بر نواى آن
منطبق مى شد تا به آخر رسيد، پس آن ديرانى گفت : بحق پيغمبر شما سوگند مى دهم
تو را كه بگوئى كى اين را به تو گفت ؟
حارث گفت : آن شخصى كه ديروز با من همراه بود او به من تعليم كرد اين را.
پرسيد كه : ميان او و پيغمبر شما خويشى هست ؟
حارث گفت : پسر عم اوست .
پرسيد كه : آيا اين را از پيغمبر شنيده است ؟
گفت : بلى .
پس آن ديرانى مسلمان شد و گفت : والله كه من در تورات خوانده ام كه آخر پيغمبران
پيغمبرى خواهد آمد كه تفسير صداى ناقوس خواهد كرد (682).
|