next page

fehrest page

back page

فصل ششم در بيان بالا رفتن عيسى عليه السلام به آسمان و فرود آمدن آن حضرت در آخر الزمان و احوال حضرت شمعون بن حمون الصفا است
حق تعالى فرموده است : اذ قال الله يا عيسى انى متوفيك و رافعك الى و مطهرك من الذين كفروا (683) يادآور وقتى را كه حق تعالى فرمود: اى عيسى ! تو را مى گيرم و بلند مى كنم بسوى خود - يعنى آسمان - و پاك مى گردانم تو را از لوث كافران كه در ميان ايشان نباشى و ضرر ايشان به تو نرسد.
بعضى گفته اند: توفى به معنى مرگ است و خدا اول او را ميراند و بعد از سه ساعت او را زنده كرده و به آسمان برد؛ بعضى گفته اند كه مردن آن حضرت بعد از آمدن به زمين خواهد بود در آخر الزمان (684).
و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيامه (685) و گردانيديم آنها را كه متابعت تو كردند غالب و مسلط بر آنها كه كافر شدند به تو تا روز قيامت چنانچه نصارى هميشه غالبند بر يهود و امت پيغمبر آخر الزمان صلى الله عليه و آله كه ايمان به عيسى عليه السلام دارند هميشه مسلطند بر يهود و پادشاهى از ميان يهود برطرف شده است ، و اين يكى از معجزات قرآن مجيد است كه خبر داده است به آينده و موافق خبر واقع شده است .
و در جاى ديگر فرموده است و بكفرهم و قولهم على مريم بهتانا عظيما (686) و به سبب كفر يهودان و گفتن ايشان بر مريم بهتانى عظيم ، على بن ابراهيم گفته است : نسبت زنا به مريم عليها السلام دادند (687).
شيخ طبرسى روايت كرده است كه عيسى عليه السلام به گروهى از يهودان گذشت گفتند: ساحر پسر زن ساحر، زناكار پسر زن زناكار، چون عيسى اين سخن شنيع را از ايشان شنيد گفت : خداوندا! توئى پروردگار من و تو مرا خلق كردى بى پدر و به اين سبب مرا فرزند زنا مى گويند، خداوندا! لعنت كن بر هر كه مرا و مادر مرا دشنام دهد؛ پس در همان ساعت ايشان خوك شدند (688).
و قولهم انا قتلنا المسيح عيسى بن مريم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم (689) و به گفتن ايشان كه : ما كشتيم مسيح را كه عيسى پسر مريم است رسول خدا و نكشتند او را و بر دار نكشيدند و ليكن بر ايشان مشتبه شد، خلاف است در كيفيت اشتباه : از ابن عباس مروى است كه چون خدا مسخ كرد آنها را كه دشنام دادند عيسى و مادرش را خبر به يهودا پادشاه يهودان رسيد ترسيد كه عيسى بر او نيز نفرين كند پس جمع كرد يهودان را و اتفاق كردند بر كشتن آن حضرت ، پس حق تعالى جبرئيل را فرستاد به حمايت آن حضرت ، پس جمع شدند يهودان بر دور عيسى و از او سؤ الها مى كردند، پس عيسى به ايشان گفت : اى گروه يهود! خدا شما را دشمن مى دارد، پس متوجه قتل او شدند پس جبرئيل آن حضرت را به بالا برد بسوى طاقى كه در آن خانه بود و روزنه اى به بيرون داشت و از آن روزنه او را به آسمان بالا برد، پس يهودا شخصى از اصحاب خود را فرستاد كه او را ططيانوس مى گفتند كه به آن طاق بالا رود و عيسى را بگيرد، چون رفت عيسى را در آنجا نيافت ، حق تعالى شباهت عيسى را بر او انداخت كه هر كه او را مى ديد گمان عيسى مى كرد، چون بيرون آمد كه به ايشان بگويد كه من عيسى را نديدم او را گرفتند و كشتند و به دار كشيدند (690).
نزديك به اين مضمون از حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام نيز منقول است .
پس چون طيطانوس را كشتند و در آن روزنه ديگرى را نيافتند گفتند: اگر آن كه ما كشتيم طيطانوس بود عيسى چه شد؟! و اگر عيسى بود او چه شد؟! و به اين سبب بر ايشان مشتبه ماند.
و روايت ديگر آن است كه : چون عيسى از يهود گريخت با هفده نفر از حواريان داخل خانه اى شد، پس يهود آن خانه را احاطه كردند، چون داخل شدند حق تعالى همه را به صورت عيسى كرد، ايشان گفتند: شما سحر كرديد بگوئيد كه عيسى كدام يك از شما است اگر نه همه را مى كشيم ، پس ‍ عيسى عليه السلام به اصحاب خود گفت : كيست از شما كه امروز قبول كند كه شبيه به من شود و كشته شود و داخل بهشت شود، پس شخصى از ميان ايشان كه نامش سرجس بود قبول كرد و بيرون آمد و گفت : منم عيسى ، پس او را گرفتند و كشتند و به دار كشيدند، خدا عيسى را در همان روز به آسمان برد.
بعضى گفته اند كه : چون عيسى عليه السلام را به آسمان بردند و يهود بر او دست نيافتند شخصى را گرفتند بر جاى بلندى به دار كشيدند و بر مردم تلبيس كردند كه عيسى است و كسى را نگذاشتند كه به نزديك او برود، به اين سبب بر مردم مشتبه شد (691).
و ان الذين اختلفوا فيه لفى شك منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه يقينا # بل رفعه الله اليه و كان الله عزيزا حكيما (692) و آنها كه اختلاف كردند در امر عيسى البته در شكند از او و نيست ايشان را به احوال او هيچگونه علم مگر پيروى گمان ، و نكشتند او را به يقين بلكه بالا برد خدا او را بسوى آسمان خود، و خدا عزيز و قادر است بر هر چه خواهد و آنچه مى كند موافق حكمت و مصلحت است .
و به سند حسن از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : عيسى عليه السلام وعده كرد اصحاب خود را در شبى كه خدا او را به آسمان برد و همه در وقت شام نزد آن حضرت جمع شدند و ايشان دوازده نفر بودند، پس ايشان را داخل خانه كرد و چشمه اى در گوشه آن خانه بود و در آن چشمه غسل كرد و بسوى ايشان بيرون آمد و آب از سرش مى ريخت و مى گفت : خدا وحى كرده است به من كه مرا در اين ساعت به آسمان برد و از لوث يهود پاك گرداند، كه در ميان شما قبول مى كند كه شبح و مثال من بر او افتد و به شباهت من او را بكشند و بر دار كشند و در قيامت با من باشد در درجه من در بهشت ؟
پس جوانى در ميان ايشان گفت : من مى كنم اى روح الله .
عيسى عليه السلام فرمود: خواهى كرد. پس عيسى عليه السلام فرمود: يكى از شما كافر خواهد شد به من پيش از صبح دوازده مرتبه .
پس يكى از ايشان گفت كه : آن من نيستم .
عيسى فرمود: اگر تو اين را در نفس خود مى يابى ، تو آن خواهى بود.
پس حضرت عيسى عليه السلام گفت كه : بعد از من سه فرقه خواهيد شد، دو فرقه بر خدا افترا خواهند كرد و به جهنم خواهند رفت ، و يك فرقه كه تابع شمعون وصى من خواهند شد بر خدا افترا نخواهند كرد و داخل بهشت خواهند شد.
پس حق تعالى حضرت عيسى عليه السلام را از گوشه خانه به آسمان برد و ايشان مى ديدند، پس يهود به طلب حضرت عيسى عليه السلام آمدند و گرفتند آن كسى را كه حضرت عيسى فرموده بود كه كافر خواهد شد، و آن جوانى را كه شباهت حضرت عيسى را قبول كرده بود او را كشتند و بر دار كشيدند، و ديگرى تا صبح دوازده مرتبه كافر شد چنانچه حضرت عيسى فرموده بود (693).
ابن بابويه به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه : جبرئيل نامه اى براى آن حضرت آورد كه خبر پادشاهان زمين در آن نامه بود و در آنجا نوشته بود كه : چون اشج بن اشجان پادشاه شد دويست و شصت و شش سال پادشاهى كرد، در سال پنجاه و يك از پادشاهى او حضرت عيسى مبعوث شد به پيغمبرى و حق تعالى نور و علم و حكمت و جميع علوم پيغمبران پيش از او را به او كرامت فرمود و زايد بر آنها انجيل را به او داد و او را بسوى بيت المقدس فرستاد و بر بنى اسرائيل مبعوث گردانيد كه ايشان را بخواند به كتاب خدا و حكمت و بسوى ايمان به خدا و رسول ، پس اكثر ايشان طغيان كردند و كافر شدند، پس چون ايمان نياوردند دعا كرد پروردگار خود را و نفرين كرد بر ايشان تا مسخ شدند بعضى از ايشان به صورت شياطين از براى آنكه آيتى از براى ايشان بنمايد و ايشان عبرت بگيرند، پس باز طغيان ايشان زياده شد پس سى و سه سال در بيت المقدس ايشان را دعوت كرد و رغبت فرمود ايشان را به ثوابهاى خدا تا آنكه او را طلب كردند، پس بعضى دعوى كردند كه ما او را عذاب كرديم و زنده در زمين دفن كرديم ، و بعضى گفتند او را كشتيم و بر دار كشيديم ، و دروغ مى گفتند، خدا ايشان را بر او مسلط نگردانيد و بر ايشان مشتبه شد و قدرت نيافتند بر تعذيب و دفن او و نه بر كشتن و دار كشيدن او و ليكن چنانچه خدا در قرآن فرموده است او را به آسمان برد بعد از آنكه قبض روح او نمود، و چون خواست كه او را به آسمان برد وحى كرد بسوى او كه بسپارد نور و حكمت و علم و كتاب خدا را به شمعون پسر حمون كه او را صفا مى گفتند و خليفه خود گردانيد او را بر مؤمنان ، پس شمعون پيوسته قيام به امر خدا مى نمود و هدايت مى كرد به گفته هاى حضرت عيسى قوم خود را از بنى اسرائيل و جهاد مى كرد با كافران ، پس هر كه اطاعت او نمود و ايمان آورد به او و به آنچه از جانب خدا به او رسيده بود مؤمن و هر كه انكار و نافرمانى او كرد كافر بود، تا آنكه خدا شمعون را به رحمت خود برد و بعد از او براى بندگان خود پيغمبرى فرستاد از صالحان كه او يحيى پسر زكريا عليه السلام بود، و چون شمعون از دنيا رفت اردشير پسر اشكاس پادشاه شد، و چهارده سال و ده ماه پادشاهى كرد، مدت هشت سال كه از پادشاهى او گذشت يهود يحيى بن زكريا عليه السلام را شهيد كردند، چون نزديك به شهادت يحيى عليه السلام رسيد خدا وحى كرد كه وصيت و امامت را در فرزندان شمعون قرار دهد و امر كند حواريان و اصحاب حضرت عيسى را كه با او باشند و اطاعت او نمايند، و او چنين كرد (694).
و به سندهاى معتبر از حضرت امام حسن عليه السلام منقول است كه : حضرت عيسى در شب بيست و يكم ماه رمضان به آسمان رفت (695).
و به سندهاى معتبر از حضرت امام صادق و امام محمد باقر عليهما السلام منقول است كه : در شبى كه حضرت عيسى را به آسمان بردند هر سنگى را كه از روى زمين برمى داشتند تا صبح از زير آن خون تازه مى جوشيد، چنانچه در شهادت اميرالمؤ منين و امام حسين عليهما السلام چنين شد (696).
و در حديث معتبر ديگر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه : چون يهودان جمع شدند كه عيسى عليه السلام را بكشند جبرئيل آمد آن حضرت را به بال خود فرو گرفت ، و چون عيسى نظر به بالا كرد ديد بر بال جبرئيل نوشته است اللهم انى ادعوك باسمك الواحد الاعز و ادعوك اللهم باسمك الصمد و ادعوك اللهم باسمك العظيم الوتر و ادعوك اللهم باسمك الكبير المتعال الذى ثبت اركانك كلها ان تكشف عنى ما اصبحت و امسيت فيه ، پس چون عيسى اين دعا را خواند حق تعالى وحى فرمود به جبرئيل كه : او را بلند كن به جانب محل كرامت من و به آسمان بالا بر.
پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب ! سؤ ال كنيد از پروردگار خود به اين كلمات كه سوگند مى خورم بحق آن خداوندى كه جان من در دست قدرت اوست هر بنده اى كه به اين كلمات دعا كند به اخلاص ، عرش بلرزد از دعاى او و حق تعالى به ملائكه وحى فرمايد كه : گواه باشيد دعاى او را مستجاب كردم و حاجتهاى او را در دنيا و آخرت به او دادم به سبب اين كلمات (697).
و به سند معتبر از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه : چون عيسى عليه السلام را به آسمان بردند پيراهنى از پشم پوشيده بود كه مريم عليها السلام رشته و بافته و دوخته بود، چون به آسمان رسيد از حق تعالى ندا شنيد: اى عيسى ! بينداز از خود زينت دنيا را (698).
و در حديث موثق از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : مشتبه نشد امر كشته شدن و مردن احدى از پيغمبران و حجتهاى خدا بر مردم بغير از عيسى بن مريم عليه السلام ، زيرا كه او را زنده از زمين بالا بردند و روحش ‍ را در ميان آسمان و زمين قبض كردند، و چون به آسمان رسيد حق تعالى روحش را به بدنش برگردانيد چنانچه حق تعالى مى فرمايد انى متوفيك و رافعك الى (699) و از عيسى عليه السلام حكايت مى نمايد: فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم (700) پس هر دو آيه دلالت مى كند بر وفات آن حضرت عليه السلام (701).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : نازل خواهد شد بر حضرت صاحب الامر عليه السلام وقتى كه ظاهر شود نه هزار ملك و سيصد و سيزده ملك كه با عيسى عليه السلام بودند در وقتى كه خدا او را به آسمان برد (702).
و به اسانيد معتبره از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام منقول است كه : در حضرت صاحب الامر عليه السلام سنت چهار پيغمبر است ، يكى سنت عيسى عليه السلام كه مى گويند مرد يا كشته شد و نمرده است و كشته نشده است (703).
و در حديث معتبر از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : چون يهود خواستند عيسى عليه السلام را بكشند، خدا را خواند و سوگند داد بحق ما اهل بيت ، پس خدا او را از كشتن نجات داد و به آسمان برد (704).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: امت عيسى عليه السلام بعد از او هفتاد و دو فرقه شدند، كه يك فرقه نجات يافتند و هفتاد و يك فرقه به جهنم رفتند (705).
و در حديث معتبر ديگر وارد شده است كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اعلم علماى يهود و اعلم علماى نصارى را طلبيد و فرمود: از شما چيزى سؤ ال مى كنم كه بهتر از شما مى دانم ، پس مپوشانيد و آنچه حق است بگوئيد، پس نزديك طلبيد عالم نصارى را و فرمود: تو را سوگند مى دهم بخدائى كه انجيل را بر عيسى عليه السلام فرستاد و در پاى او بركت قرار داد و كور و پيس را به دست او شفا مى داد و مرده را براى او زنده مى كرد و از گل مرغ مى ساخت و براى او در آن روح مى دميد و خبر مى داد به آنچه مى خوردند و ذخيره مى كردند كه بگوئى بنى اسرائيل بعد از عيسى چند فرقه شدند؟
گفت : نبودند مگر يك فرقه !
فرمود: دروغ گفتى ، بحق خدائى كه بجز او خداوندى نيست سوگند مى خورم كه هفتاد و دو فرقه شدند و همه در آتشند بجز يك فرقه كه نجات يافتند چنانچه حق تعالى مى فرمايد منهم امه مقتصده و كثير منهم ساء ما يعملون (706).(707)
ابن بابويه رحمه الله روايت كرده است كه : حضرت مسيح عليه السلام چندى غيبت از قوم خود اختيار نمود كه در زمين سياحت مى كرد و مى گرديد و قوم او و شيعيان او نمى دانستند كه در كجا است ، پس ظاهر شد و وصى گردانيد شمعون بن حمون را، چون شمعون به رحمت الهى واصل شد و غائب گرديدند حجتهاى بعد از او و طلب كردن جباران ايشان را شديد شد و بليه بر مؤمنان عظيم شد و دين خدا مندرس شد و حقوق ضايع شد و واجبات و سنتها از ميان مردم برطرف شد و مردم پراكنده شدند در مذهب و هر يك به جانبى رفتند و امر دين بر اكثر مردم مشتبه شد، و مدت اين غيبت دويست و پنجاه سال شد (708).
و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : مردم بعد از عيسى عليه السلام دويست و پنجاه سال ماندند كه حجت و امام ظاهرى نداشتند و حجت ايشان غائب بود (709).
در حديث صحيح ديگر از آن حضرت مروى است كه : ميان عيسى و محمد صلى الله عليه و آله پانصد سال فاصله بود و از اين پانصد سال دويست و پنجاه سال بود كه پيغمبرى و امامى ظاهر نبود.
راوى پرسيد: پس چه مى كردند؟
فرمود: به دين عيسى متمسك بودند و به آن عمل مى كردند آنها كه مؤمن بودند.
و فرمود كه : هرگز زمين خالى از پيغمبر يا امام نمى باشد و ليكن گاهى ظاهرند و گاهى مخفى (710).
مؤلف گويد: از طريق خاصه و عامه متواتر است كه حضرت عيسى عليه السلام در زمان مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله از آسمان به زير خواهد آمد و در عقب آن حضرت نماز خواهد كرد و از انصار آن حضرت خواهد بود چنانچه بعد از اين مذكور خواهد شد انشاء الله تعالى .
حق تعالى مى فرمايد و انه لعلم للساعه فلا تمترن بها (711) و اكثر مفسران گفته اند: يعنى بدرستى كه فرود آمدن عيسى از آسمان از علامات قيامت است پس شك مكنيد در قيامت (712).
و در جاى ديگر فرموده است و ان من اهل الكتاب الا ليؤ منن به قبل موته (713) و اكثر مفسران گفته اند: مراد آن است كه نيستند هيچيك از اهل كتاب - يعنى يهود نصارى - مگر آنكه ايمان خواهند آورد به عيسى قبل از مردن او در وقتى كه آن حضرت از آسمان فرود آيد در زمان مهدى عليه السلام ، بعضى گفته اند: اين مخصوص جمعى است از يهود و نصارى كه در آن زمان خواهند بود و ممكن است چنانچه لفظ آيه ظاهرا عام است و مراد همه ايشان باشند و در رجعت همه برگردند و ببينند كه عيسى اقرار به ملت پيغمبر آخر الزمان صلى الله عليه و آله مى كند و متابعت صاحب الامر عليه السلام مى نمايد و ايمان آن وقت فايده به حال ايشان نخواهد داد (714).
چنانچه به سند معتبر منقول است كه : حجاج ، شهر بن حوشب را طلبيد و از تفسير اين آيه از او پرسيد و گفت : عاجز شده ام از تفسير اين آيه ، و من مكرر يهودى و نصارى را كشته ام و نظر كرده ام لب خود را حركت نمى دهد تا مى ميرد، پس چگونه ايمان مى آورد؟
شهر بن حوشب گفت : اى امير! معنى اين آيه آن نيست كه تو فهميده اى ، بلكه مراد آن است كه عيسى عليه السلام قبل از قيامت از آسمان به دنيا خواهد آمد و هر صاحب ملتى كه باشد از يهودان و غير ايشان به او ايمان خواهند آورد، و پشت سر مهدى عليه السلام نماز خواهد كرد.
حجاج گفت : اين تفسير را از كى شنيدى ؟
گفت : از حضرت امام محمد باقر عليه السلام .
گفت : اين علم را از چشمه صافى گرفته اى (715).
به سند معتبر از امام حسن مجتبى عليه السلام منقول است كه : بعد از اين هيچيك از ما اهل بيت نخواهند بود مگر آنكه بيعت ظالمى كه در زمان او باشد در گردن او خواهد بود مگر قائم كه امام دوازدهم است و روح الله عيسى بن مريم پشت سر او نماز خواهد كرد كه او با ظالمى بيعت نخواهد نمود (716).
و در حديث معتبر ديگر از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه فرمود: بر مردم زمانى خواهد آمد كه ندانند خدا چيست و توحيد الهى چه معنى دارد تا آنكه دجال بيرون آيد و عيسى عليه السلام از آسمان فرود آيد و دجال را بكشد و پشت سر حضرت قائم عليه السلام نماز بكند، و اگر ما بهتر از پيغمبران نمى بوديم عيسى پشت سر ما نماز نمى كرد (717).
و در حديث معتبر ديگر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه فرمود: مهدى از فرزندان من خواهد بود، و چون بيرون آيد عيسى از آسمان فرود آيد براى نصرت و يارى او و او را پيش دارد و در عقب او نماز بكند (718).

next page

fehrest page

back page