قبل | فهرست | بعد |
اسلام عزيز ، بر وفق مصلحت جامعه اسلامى ، لباس زربفت ، حرير ، ابريشم ، و لباسى كه از پوست حيوان مرده مى سازند ، و لباسى كه از پوست حيوانات حرام گوشت بدست مى آيد و انواع اين گونه البسه ها را حرام اعلام كرده ، و پوشيدن اين نوع لباس ها را در خور شأن انسان نمى داند ، انسان با خصوصياتى كه دارد ، والاتر و آقاتر از آن است كه به لباس حرير ، يا ابريشم ، يا طلاباف روى آورده ، و خود را با آنها بيارايد ، وجود انسان عزيزتر از آن است كه در لباسى كه از پوست حيوان مرده ، يا حرام گوشت بدست مى آيد پوشيده شود .
انسان منبع كرامت ، و محل شرافت ، و مركز فضائل ، و آئينه تجلى اسماء و صفات ربوبى است ، اين موجود پر ارزش نبايد محكوم بدن و جسم گشته ، و به پوشاندن مقدارى گوشت و پوست با انواع لباسها و زينت ها ، عمر گرامى را تلف كند !!
در زمينه لباس بايد توجه به طرح ونقشه حضرت دوست كند ، و آنچه را جناب او مى پسندد بپوشد ، جسم به آن اندازه موقعيت ندارد ، كه آدمى شئون گرانمايه خويش را فداى آن كند .
علاّمه بزرگوار ، روايت شناس كم نظير مرحوم مجلسى در كتاب پر قيمت «بحار» در آداب زى و تجمل رواياتى را نقل مى كند كه لازم است به پاره اى از آن روايات كه بيانگر مسئله لباس است اشاره شود .
پيامبر بزرگ به اميرالمؤمنين فرمود جامه حرير مپوش ، تا در بهشت جامه حرير بر تو بپوشانند .
در حديث ديگر آمده هركس جامه حرير بپوشد ، پوستش در قيامت به آتش سوزانده مى شود .
به سند معتبر از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده كه : جامه پنبه اى بپوشيد . كه آن پوشش رسول خدا و پوشش ما اهل بيت است ، و نبى اسلام جامه موئى و پشمى نمى پوشيد مگر به علت و جهتى و حضرت صادق (عليه السلام) فرمود جامه موئى و پشمى نپوشيد مگر عذرى اقتضا كند .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمود : كتان از پوشش پيامبرانست و حضرت صادق (عليه السلام)مى فرمود كتاب بدن را فربه مى كند .
در چند حديث از نبى اسلام آمده : جامه سپيد بپوشيد كه پاكيزه ترين و نيكوترين جامه هاست .
امام ششم مى فرمايد : اميرالمؤمنين (عليه السلام) اكثر اوقات جامه سپيد مى پوشيد . حفص مؤذن مى گويد : حضرت صادق (عليه السلام) را در حرم پيامبر بين قبر و منبر ديدم ، كه جامه اى زرد به رنگ به پوشيده بود و نماز مى خواند .
در حديث حسن از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده : جامه سرخ تيره پوشيدن كراهت دارد ، مگر براى تازه داماد .
ابو العلا كه يكى از راويان حديث است مى گويد : حضرت صادق (عليه السلام) را در حال احرام ديدم كه خود را با برد يمنى سبز پوشانده بود .
رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمود : سياه پوشيدن مكروه است ، مگر در سه چيز : كفش ، كلاه ، عبا .
اسلام مردم را از پوشيدن جامه اى كه از حد معمول بلندتر است و علت فخر و كبر بر ديگران مى شود منع كرده ، امام ششم مى فرمايد : اميرالمؤمنين به بازار رفت و سه پارچه خريد ، به قيمت يك اشرفى ، يكى را پيراهن كرد تا نزديك بند پا ، و يكى را لنگ تا نيمه ساق ، و يكى را ردا تا پائين تر از كمر ، آنگاه دست به آسمان برداشت و پيوسته حمد الهى كرد تا به خانه بازگشت .
امام موسى كاظم (عليه السلام) فرمود : ترجمه ظاهر (وثيابك فطهر) اين است كه جامه هاى خود را پاك گردان با توجه به اينكه جامه هاى حضرت رسول هميشه پاك بود ، مراد الهى اين است كه جامه را كوتاه كن تا آلوده نشود (آلوده به كثافت ظاهر ، و آلوده به كبر و غرور و خود پسندى) .
از حضرت باقر نقل شده كه حضرت رسول به شخصى وصيت كرد ، كه زينهار كه پيراهن و ازار خود را بلند مياويز كه اين از تكبر است و خدا تكبر را دوست نمى دارد .
نبى اسلام به ابوذر فرمود : هركه از روى تكبر جامه اش را بر زمين كشد حق تعالى در قيامت نظر رحمت به او نفرمايد .
اسلام مردان را از پوشيدن لباس زنان ، و زنان را از پوشيدن لباس مردان منع مى كند و همچنين مسلمانان را از پوشيدن كه مخصوص به كفار است نهى مى نمايد .
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : جايز نيست زنان شبيه به مردان شوند زيرا رسول خدا لعنت كرد مردانى كه خود را شبيه زنان كنند ، و زنانى كه خود را شبيه مردان بيارايند .
امام ششم مى فرمايد : خداى عز و جل وحى فرمود به پيامبرى از پيامبرانش كه به مؤمنان بگو : جامه دشمنان مرا مپوشيد و طعام دشمنان مرا نخوريد ، و به مسلك دشمنان من سلوك ننمائيد ، كه شما هم جزء آنان قرار خواهيد گرفت .
از مجموع روايات استفاده مى شود ، كه مردان بايد از لباس حرير ، ابريشم و طلاباف بپرهيزند ، و از پوشيدن لباسى كه از پوست حيوانات حرام گوشت تهيه شده خوددارى كنند ، و از پوشاندن بدن به لباس زنان و كفار خوددارى كنند و مرد و زن سعى كنند از پوشيدن لباسهائى كه اسلام به هريك از آنان حرام نموده كناره گيرى نمايند ، و همچنين بر مردان و زنان لازم بلكه واجب است از پوشيدن لباس بدن نما و لباس تنگ و خلاصه لباسى كه محرك شهوت نامحرمان است جداً خوددارى نمايند .
زندگى ما در اين جهان مادى مگر چند روز است ، ما تا چه مدت در اين دنياى دو نيم ، و تا كى مى توانيم خيمه و خرگاه زندگى را در اين زمين كه سياره اى بسيار كوچك و كم حجم است سرپا نگهداريم ، و تا چه زمان قدرت داريم در اين جهان استقرار داشته باشيم و رحل اقامت تا كى مى توان در اينكه نه سرا انداخت ؟!
اين چه بدبختى است كه گريبان گروهى از مردان و زنان را گرفته ، كه تمام ساعات پر ارزش خود را وقف فراهم آوردن غذا و لباس براى جسم بى ارزش مى كنند ، عزيزان ارزش و اعتبار شما به عقل و روح و باطن و قلب شما است ، جسم را در گرما و سرما با اندك پارچه اى معمولى بپوشانيد و اين ظواهر كم ارزش را وقف باطن پر ارزش كنيد ، به خدا قسم در برزخ و قيامت به حسرتى دچار شويد كه مافوق آن تصور ندارد ، و به روزى گرفتار آئيد كه پشيمانى در آن روز به شما سودى ندهد ، به خود آئيد ، و از خواب گران غفلت برخيزيد ، براى روزى كه با دو متر پارچه كم ارزش به خانه گور و به دنياى برزخ مى رويد فكرى كنيد ، دست به دامن خضر راهى بزنيد تا از بركت وجود او از ظلمات مادى گرى نجات پيدا كنيد .
جمال الدين اصفهانى در نصيحت به غافلان مى فرمايد :
اگر انسان لحظه اى در منزلگاه با عظمت فكر ننشيند ، و مرغ ملكوتى عقل را در ميدان پهناور با عظمت هستى به پرواز آورد ، و از قله مرتفع انديشه حقايق را بنگرد ، و به خود آمده به اين نتيجه برسد ، كه دنيا كاروانسرائى بيش نيست ، و اين مكان براى اقامت در اختيار او قرار نگرفته ، و عن قريب بايد توشه مادى را بگذارد ، و به جهان ديگر برود ، كه در آن جهان جز توشه معنوى مايه ديگرى براى دستگيرى وجود ندارد ، و در آنجا بايد در دادگاه حضرت الهى حاضر گشته و تمام برنامه هاى خويش را در محضر حضرت حق جواب گو باشد ، در اين صورت زندگى مادى را ساده و آسان گرفته و حاضر نيست لحظه اى از عمر را فداى فراهم آوردن پوشاكى و خوراكى غير ضرورى براى جسم كند ، سعى مى كند ، بپوشد و بخورد و فعاليت كند ، اما براى خدا و براى تحصيل رضا و خوشنودى حضرت دوست ، در چنين حالتى حاضر نيست جز در راه او قدم بردارد ، و مى كوشد از آنچه كه خلاف خواسته محبوب اوست دورى كند .
خود را در تمام حالات مواظبت مى كند ، و همچون واعظى دلسوز ، و ناصحى حكيم خود را نصيحت و موعظه كرده ، و براى ديگران هم از بهترين نمونه هاى عالى حسنات اخلاقى خواهد بود .
آرى انديشه در وضع خويش ، با كمك گيرى از اولياء خدا ، انسان را بيدار كرده و به علم حقيقى رسانده ، و به سعادت ابدى متصل مى كند .
زبده عالمان ، معلم حكيمان ، محور باهنران ، عالم فرزانه ، شيخ بهائى در نصيحت به انسان مى فرمايد :
مسئله لباس نمازگزار چه مرد چه زن از مسائل بسيار مهم اسلامى است ، لباس نمازگزار از هر جهت بايد مباح و حلال و پاك و پاكيزه باشد .
لباسهائى كه پوشيدن آن را فرهنگ با عظمت اسلام حرام اعلام كرده ، يعنى لباس زربفت و حرير و ابريشم خالص براى مردان و آنچه از حيوانات حرام گوشت ساخته مى شود و آنچه از راه غير مشروع بدست مى آيد براى مردان و زنان ، نماز در آن باطل است .
انسان به هنگام نماز بايد به اين نكته توجه داشته باشد ، كه به محضر مقدس حضرت رب العزة مى رود ، و مى خواهد در پيشگاه با عظمت حضرت ذوالجلال بايستد ، و قصد دارد در برابر صاحب عالم و آدم قرار بگيرد ، بايد از لباسى كه در خور شأن محضر آن جناب نيست پرهيز كرد ، و از پوشيدن لباسى كه آن حضرت از آن متنفر است دورى جست ، بخصوص در مسئله لباس در همه جا و در برابر حضرت مولا به طريق اولى بايد توجه داشت كه لباس تن از حق مظلومان و خون دل مسكينان بافته نشده باشد ، و هر تار و پودش متعلق به محرومى نباشد ، و آن لباس از طريق فروش مواد احتكارى ، مواد حرام ، و خدعه و حيله با مسلمين و غصب و زور و ظلم و تجاوز بدست نيامده باشد ، و داستان لباس ، داستان گوهر تاج شاه نباشد كه هر ذره اش از خون دل يتيم و فقير و محروم و مسكين و بيوه زن ساخته شده باشد .
آرى لباس نمازگزار مسئله بسيار مهمى است ، لباس نمازگزار تار و پودش بافته شده از مايه قناعت ، انصاف ، درستى ، صدق ، رعايت حلال حق است ، و لباسى است كه از غصب ، ظلم ، دزدى ، تجاوز به حقوق ديگران ، رشوه ، احتكار ، بى انصافى ، كلاه بردارى به دور است .
لباس نمازگزار ، لباسى است كه بر اساس خواسته مولا بدست آمده ، و براى رضاى مولا پوشيده شده ، و از هر پيرايه اى جز عنايت و لطف دوست پاك و پاكيزه است و خلاصه لباس نمازگزار لباس عبوديت است و بس !
در تفسير ابو الفتوح رازى آمده : كه مردى به بازار برده فروشان رفت براى خريد برده ، برده اى را در مغازه اى ديد ، و قبل از خريد از او سئوال كرد غذا و لباس و اندازه كار تو چيست ؟ او به سئوالات پاسخ گفت خريدار او را نپسنديد ، به مغازه ديگر رفت برده اى را ديد از او پرسيد : چه نوع غذائى خوراك تو است ؟ گفت : هرچه مولا محبت كند ، پرسيد : چه اندازه كار مى كنى ؟ پاسخ داد : آنچه مولا بخواهد ، سئوال كرد : چه لباسى مى پوشى ؟ جواب داد : آنچه مولا بپسندد .
اى مردان ، اى زنان ، اى مسلمانان ، اى نمازگزاران از پوشيدن لباسى كه مولا نمى پسندد بپرهيزيد و لباس خود را بخصوص به وقت عبادت از نوعى قرار دهى محبوب مولاست ، در پيشگاه مقدس حضرت او در غذا و كار و اخلاق و لباس از يك برده كمتر نباشيد !
جامه خود را جامه غرور و تكبر و فخر فروشى قرار ندهيد ، از جامه اى كه شما را به سوى رذائل اخلاقى مى كشد خوددارى كنيد ، جامه خود را جامه ادب ، وقار ، محبت ، خدمت ، شرف ، پاكى ، فضيلت و تواضع و انكسار و عرفان قرار دهيد ، آرى جامه عارفانه بپوشيد .
به قول شاعره شهير پروين اعتصامى :
در هنگام ورود به جهان پر منفعت نماز بايد توجه داشت ، كه بيداران راه حق و عاشقان واصل ، و عارفان كامل بر اساس استفاده از مسائل وحى و گفتار نوربخش انبياء و امامان معتقد به پوشش دو نوع لباس بوسيله نمازگزارند ، يكى براى پوشش ظاهر به عنوان ستر عورت و ديگر براى پوشش باطن به عنوان آراستگى جان ، در اين زمينه عارف وارسته حضرت خمينى در كتاب «معراج السالكين و صلاة العارفين» مى فرمايد :
فصل پنجم در ستر عورت است ، و آن نزد عامه ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلاة ، و در نزد خاصه ستر مقابح اعمال است به لباس تقوا كه خير البسه است مطلقاً ، و در وقت حضور در محضر بالخصوص ، و در نزد اخص خواص ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف ، و در نزد اهل ايمان ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنينه ، و در نزد اهل معرفت و كشف ستر مقابح سر است به لباس شهود ، و در نزد اهل ولايت ستر مقابح سر سراست به لباس تمكين ، و سالك چون بدين مقام رسيد ستر جميع عورات خود را نموده ، و لايق محضر شده و از براى او دوام حضور است .
و حق تعالى جلت رحمته و وسعت ستاريته ستار جميع عورات و مقابح خلق است به كرات .
اين نوع بشر را به البسه گوناگون كه آنها را از مقابح ظاهريه بدنيه ستر نمايد مورد محبت قرار داده ، و مقابح اعمال او را به پرده ملكوت ستر فرموده ، و اگر اين پرده ستاريت ملكوتيه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صور غيبيه آنها ظاهر مى شد ، در همين عالم رسوا و خوار مى شديم .
به قول نكته سنج كم نظير ، حكيم آگاه نظامى گنجوى :
آرى اگر رحمت و عنايت و لطف و كرم و آقائى و بزرگوارى او نسبت به ما نبود ، ما در ميان خلق جائى و محلى براى زندگى نداشتيم ، اما حق تعالى جلت عظمته با ستاريت خود قبائح اعمال ما را از انظار اهل عالم مستور فرموده و ستر نموده مقابح اخلاقى و ملكوت خبيثه ما را به اين صورت معتدله مستقيمه ملكيه ، و اگر هتك فرموده بود اين ستر را و صور ملكات اخلاق ظاهر مى شد ، هريك به يك با آن ملكيه باطنيه بوديم ، چنانچه در غير اين عالم كه وقت ظهور سراير امت و يوم بروز ملكات است چنين خواهد گرديد .
وفي الحديث :
يَحْشُرُ بَعْضُ النَّاسِ عَلى صُوَر تَحْسُنُ عِنْدَهَا الْقِرَدَةُ وَالْخَنَازيرُ .
گروهى از مردم به شكلى وارد محضر مى شوند كه صورت ميمون و خوك بهتر از آنهاست !!
در كافى شريف است كه متكبر محشور شود به صورت مورچه ضعيفى و پايمال خلايق گردد ، تا مردم از حساب فارغ شوند ، بالجمله اين صورت انسانيه پرده ستاريت حق است به روى عورات باطنيه ، چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرمايد به ستاريت افعاليه و اسمائيه و ذاتيه ، از همه موجودات ملكيه و ملكوتيه به حسب مراتب آنها .
و بر سالك سبيل آخرت و مجاهد فى سبيل الله لازم است كه ستر عورات باطنيه و سريه خود را بنمايد به تمسك به مقام غفاريت و ستاريت حق ، و به تحقق به حقيقت توبه و ورود به منزل انابه خود را و عورات خود را مستور نمايد .
سالك الى الله و مجاهد طريق معرفت در هيچ حالى از احوال و طورى از اطوار از وظيفه عبوديت و حفظ محضر ربوبيت جلب عظمت غفلت نكند ، حتى در امور عاديه و آداب معاشرت ، حظ قلوب و ارواح را عطا كند ، و حق تعالى و نعم و عطيات او را در هر چيز مشاهده كند .
پس در وقت پوشيدن لباس ظاهر از لباس تقوا و ايمان كه خير البسه هستند غفلت نكند ، و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهرى كند ، با آن البسه ستر عورات باطنه نمايد ، كه قباحت و زشتى آنها بالاتر است .
و كرامات حق تعالى و الطاف آن ذات مقدس را منظور كند ، و لباس ظاهر را براى اداى عبوديت و لباس باطن را براى آداب حضور در محضر ربوبيت بپوشد و در البسه ظاهريه و باطنيه ، بهترين آنها آن را داند كه او را به ياد حق آورد ، و از ذكر او غافل نكند .
پس در ماده و هيئت لباس ظاهر ، اختيار چيزى كند كه اسباب سركشى نفس نشود ، و مورث غفلت از حق نگردد و او را در زمره اصحاب عجب و ريا و مفاخرت و تكبر و تزين منسلك نكند ، و ملتفت باشد كه ركون به دنيا حتى در اين امور ، در قلب تأثيرات غريبى مى گذارد كه موجب هلاكت آن است .
و بداند كه اين آثارى كه در نفس به واسطه بعض البسه فاخره حاصل مى شود از آفات دين و قسوت قلب است كه خود از امهات امراض باطنيه است .
و در البسه باطنيه خيلى اهتمام كند كه شيطان و نفس اماره را در آنها تصرفى نشود ، و او را مبتلا به عجب و ريا و سركشى و افتخار نكند ، و بر بندگان خدا به دين خود و يا تقوا و طاعت و كمال و معرفت و علم افتخار ننمايد و تكبر نفروشد ، و از عواقب امر خود و مكر الله ايمن نباشد ، و بندگان خدا را هرچند در لباس اوباش و اهل معصيت هستند حقير نشمارد ، كه اينها از مهلكات نفس است و موجب عجب به ايمان و اخلاق و اعمال است كه سرچشمه همه مفاسد است .
و در وقت پوشيدن لباس متذكر حق شود و رحمت هاى ظاهره او را كه از جمله آنها شر ذنوب و فضايح است به ياد آرد ، و با حق تعالى به اخلاص و صدق معامله كند و ظاهر را به ستر طاعت و باطن را به ستر خوف و رهبت مزين نمايد ، و متذكر عنايات حق شود كه اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت فرموده و راه توبه و انابه را به روى بندگان مفتوح فرموده ، كه به ستر ستاريت و غفاريت حق خود را مستور كرده و عيوب خويش را بپوشانند و چنانچه حق تعالى ستار عيوب بندگان است ، ستاران را دوست دارد و از هتك ستور بيزار است .
پس سالك الى الله ستار عيوب بندگان خدا است و عمر خود را در كشف سر مردم تلف نكند ، و چشم خود را از عورات و عيوب بندگان خدا بپوشد و هتك ستر نكرده و پرده ناموس احدى را ندرد ، چنانچه خداوند ستار ، ستر عيوب او را كه از ديگران بزرگ تر و فضيح تر است فرموده ، و بترسيد از اينكه اگر پرده عيوب كسى را بدرد ، حق تعالى پرده ستاريت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در ميان جمع او را رسوا و خوار گرداند .
و مسافر طريق آخرت مطالعه در عيوب و عورات ، او را از عيوب ديگران مشغول مى كند ، و تجسس امورى كه به حال او فائده ندارد يا ضرر دارد نمى كند ، و عمل خود را رأس المال تجارت ديگران قرار نمى دهد آن هم به واسطه غيبت و هتك ستر ، و از عيوب و ذنوب خود هيچ گاه نسيان نمى كند ، كه نسيان گناهان از بزرگ ترين عقوبات حق است در دنيا كه انسان را از جبران آنها باز مى دارد ، و از بزرگ ترين اسباب عقاب در آخرت است ، و تا بندب خدا به طاعت حق و مداقه در اعمال خود و مطالعه در معايب نفس مشغول است و از آنچه در دين خدا عار است بركنار است ، از آفات دور و در درياى رحت حق مستغرق و به گوهرهاى حكمت فائز است ، و اگر نسيان ذنوب خود كرد ، و از معايب خود غفلت ورزيد و خودبين و خودخواه شد ، و اعتماد به حول و قوه خود كرد ، رستگارى نخواهد ديد و به فلاح نائل نخواهد شد .
اى محبوب محبان ، اى خالق مهربان ، اى آمرزنده گناهان ، سراسر وجودم ، و تمام خانه هستيم ، و همه موجوديتم از عيب و علت و از عوامل عار و ننگ موج مى زند ، اگر پرده پوشى تو نبود ، اگر لباس ستاريت و غفاريت ر من نمى پوشاندى ، كدام يك از بندگانت حاضر بودند جواب سلام مرا بدهند ، و كدام يك آماده بودند با من معاشرت كنند ، و چه انسانى حاضر بود به من خدمت نمايد ؟
پرده پوشى تو باعث شده كه من در بين خلق تو صاحب وجاهت و آبرو باشم ، و بندگانت خيال كنند كه من هم بنده اى از بندگان خوب توام ، واى بر من ، آه بر من ، حسرت و اندوه و غم از من ، كه دچار چه بلاى بزرگى هستم ، بلاى دو صورت بودن ، سيرتم غرق در خبث و پليدى و آلودگى ، صورتم غرق در ادب و وقار و بندگى ، در حالى كه تو از من خواسته اى باطنم از ظاهرم بهتر باشد ، واى بر من از روزى كه پرده ها برداشته شود ، و تمام عيوب و نواقص باطن آشكار گردد ، آه بر من از روزى كه در دادگاه تو حاضر شوم و قاضى من تو و انبياء و ائمه معصومين باشند ، اى معشوق عاشقان ، همانطور كه در دنيا آبرويم را حفظ كردى و لباس ستاريت بر باطن من پوشاندى ، در آخرت هم آبروى اين عبد ذليل را حفظ كن ، و مگذار در ميان بندگانت ، بخصوص در محضر انبياء و اولياء رسوا گردد .
بيائيد همانند عارف بزرگ ، اخلاقى سترگ ، فيلسوف عظيم الشأن ، سوخته آتش عشق ، ملا احمد نراقى ، گوشه خلوتى گرفته و در دل تاريك شب با حضرت مولا بدينسان به مناجات و اظهار درد دل برخيزيم :
اين وصيت عالى اسلام را هم از ياد نبريد كه از شما مى خواهد از اسراف و تبذير در كل برنامه ها كه يكى از آنها لباس است بپرهيزيد ، كه خدا مردم مسرف را دوست ندارد و مبذرين برادران شيطانند .
خرج هاى گزاف براى خريد و دوخت و پوشش لباس از نظر اسلام اسراف و كار نابجائى است ، وجدان مسلمان و انصاف يك انسان قبول نمى كند ، كه بدن خودش ، پوشيده به انواع البسه پر قيمت باشد ، ولى در جامعه عده اى زندگى كنند ، كه از فراهم آوردن حداقل لباس براى خود و فرزندانشان عاجز باشند !!
اندازه گيرى در مسائل مالى و اندازه نگاه داشتن در برخورد به مال براى هر مؤمنى لازم است ، مراعات عدالت و ميانه روى ، حقيقتى است كه اسلام بر آن تأكيد فراوان دارد :
عَنْ عَلِىٍّ (عليه السلام) قَالَ : لا يَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقيقَةِ الاْيمانِ حَتّى يَكُونُ فيهِ ثَلاثُ خِصال : اَلْفِقْهُ فِي الدّينِ ، وَالصَّبْرُ عَلَى الْمَصائِبِ وَحُسْنُ التَّقْديرِ فِي الْمَعَاشِ .
على (عليه السلام) فرمود ، مرد حقيقت ايمان را نمى چشد ، مگر در او سه خصلت باشد : فهم در دين ، ايستادگى در برابر مصائب ، نيكو اندازه نگاه داشتن در معاش .
عَنْ أَبي عبدالله (عليه السلام) قَالَ : إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ يُحِبُّهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ السَّرْفَ يَبْغُضُهُ حَتّى طَرْحِكَ النَّواةَ فَإِنَّها تَصْلِحُ لِشَيْئ وَحَتّى صَبِّكَ فَضْلَ شَرابِكَ .
امام ششم (عليه السلام) فرمود : ميانه روى حقيقتى است كه محبوب خدا است ، و زياده روى برنامه اى است كه مبغوض حق است تا جائى كه حصه اى را به دور بيندازى ، حصه اى كه به درد كارى مى خورد و تا جائى كه زيادى آب آشاميدنى خود را بر زمين بريزى .
قبل | فهرست | بعد |