قبل | فهرست | بعد |
پس از قرآن مجيد ، وقتى به مسئله نماز در احاديث اسلامى مراجعه مى كنيم ، مى بينيم ، انبياء گرام الهى و امامان معصوم (عليهم السلام) به اندازه اى كه نسبت به مسئله نماز پافشارى دارند ، نسبت به هيچ يك از احكام به اين اندازه شدت عمل نشان نداداه اند .
نماز به تنهائى جامع بسيارى از عبادات و حقايق است ، و متصل به آن ، در حقيقت در اتصال با عنايات و الطاف حضرت حق است .
اينكه در كلمات ارباب معرفت ، و صاحبان دل ، و سالكان راه ، و عارفان عاشق و بيداران وارسته آمده :
نماز پوششى براى انسان است ، كه تمام زيورها و زينت هاى معنوى و ملكوتى با آن است ، و انسان چون نماز را با تمام شرايطش بجاى آورد ، در آئينه غيب عالم ، به زيباترين چهره ممكن در جهت شخصيت و آدميت تجلى مى كند .
و اينكه در سخنان كاملان صادق ، و رهسپران راه دوست ، و شناگران درياى عشق ، و آوارگان كوى محبوب آمده :
ايمان خرقه ستارى است ، اصل ايمان عنايت حق است ، حقيقت ايمان ترك ماسوى الله است ، سر ايمان كلمه شهادت است ، جان ايمان قرآن است ، تاج ايمان طاعت است ، تخم ايمان علم است ، بركت ايمان تقواست ، پوست ايمان شرم است ، بيخ ايمان خوف است ، تنه ايمان توبه است ، ميوه ايمان معرفت
و صدق است ، كمال ايمان تسليم است ، مسكن ايمان قول مؤمن است ، پاكى خرقه حيات است ، جان خرقه ثناست ، فريضه خرقه صحت است ، غسل خرقه ترك و تجريد است ، اين همه در نماز قابل تحقق است ، سخنى است از روى صدق و كلمه اى است از روى حق ، كه در حقيقت نماز آئينه تمام اين حقايق و ميدانى براى اين وقايع عالى الهيه است .
مسئله نماز از نظر اسلام به درجه اى از اهميت و عظمت است ، كه در آثار اسلامى و معارف الهى ، و روايات و احاديث ، آمده كه فرزندان خود را به چند
سال قبل از تكليف با اين فريضه پر ارزش الهى آشنا كنيد ، و آنان را با تشويق و ترغيب ، در اتصال با اين درياى خروشان رحمت حق قرار دهيد .
عَنْ مُعاوِيَةِ بْنِ وَهَب قالَ : سَاَلْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) في كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبِيَّ بِالصَّلاةِ ؟ فَقالَ : فيما بَيْنَ سَبْعَ سِنينَ وَسِتَّ سِنينَ(1) :معاوية بن وهب كه از راويان بسيار پر اهميت احاديث اسلامى است ، مى گويد :
از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم ، كودك را بايد چه وقت در ارتباط با نماز قرار داد ؟ حضرت فرمودند بين شش تا هفت سالگى ! !
عَنْ عَلِيّ بْنِ جَعْفَر ، عَنْ اَخيهِ مُوسى (عليه السلام) قالَ : سَاَلْتُهُ عَنِ الْغُلامِ مَتى يَجِبُ عليْهِ الصَّوْمُ وَالصَّلاةُ ؟ قالَ : اِذا راهَقَ الْحُلُمَ وَعَرِفَ الصَّلاةَ وَالصَّوْمَ(2) :على بن جعفر از برادر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) پرسيد ، چه زمانى نماز و روزه به پسر بچه واجب مى شود ؟ حضرت فرمود : چون به مرز تكليف برسد و نماز و روزه را بشناسد .
عَنْ اَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) ، عَنْ اَبيهِ قالَ : اِنّا نَاْمُرُ صِبْيانَنا بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَني خَمْسَ سِنينَ ، فَمُرُوا صِبْيانَكُمْ بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَني سَبْعَ سِنينَ(3) :امام ششم از پدرش حضرت باقر (عليه السلام) نقل مى كند ، كه آن حضرت فرمود : ما فرزندان خود را در پنج سالگى امر به نماز مى كنيم ، پس شما در سنين هفت سالگى ، آنان را نسبت به نماز تمرين بدهيد .
به روايت زير دقت كنيد ، كه روايت بسيار بسيار مهمى است :
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قارُونَ اَنَّهُ قالَ : سَاَلْتُ الرِّضا (عليه السلام) اَوْ سُئِلَ وَاَنَا اَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ1 ـ وسائل 3 / 12 .
2 ـ وسائل 3 / 12 .
3 ـ وسائل ج3 ، ص 12 .
يَجْبُرُ وَلَدَهُ وَهُوَ لا يُصَلّىِ الْيَوْمَ وَالْيَوْمَيْنِ فَقالَ : وَكَمْ اُتِىَ عَلَى الْغُلامِ ؟ فَقُلْتُ ثَمانِىَ سِنينَ فَقالَ : سُبْحانَ اللهِ يَتْرُكُ الصَّلاةَ قالَ : قُلْتُ يُصيبُهُ الْوَجَعُ قالَ : يُصَلّي عَلى نَحْوِ ما يَقْدِرُ(1) :حسن بن قارون مى گويد : من از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم ، يا يك نفر پرسيد و من گوش مى دادم ، كه مردى فرزندش را به نماز واميدارد ولى يك يا دو روز نماز نمى خواند ، حضرت فرمود بر آن پسر بچه چند سال گذشته گفتم هشت سال ، حضرت تعجب كرد و فرمود : هشت سال و ترك نماز ، عرضه داشتم ، براى او سخت و رنج آور است ، فرمود به اندازه تاب و توانش نماز بخواند .
عَنْ عَلِىّ في حَديثِ الاَْرْبَعَ مِاَةَ قالَ : عَلِّمُوا صِبْيانَكُمُ الصَّلاةَ وَخُذُوهُمْ بِها اِذا بَلَغُوا لَمانِىَ سِنينَ(2) :در حديث چهار صدگانه از على (عليه السلام) آمده : نماز را به فرزندان خود تعليم دهيد ، و چون به هشت سالگى برسند ، آنان را وادار به خواندن اين فريضه الهى نمائيد .
كران تا كران جهان با عظمت هستى را ، تا آنجا كه چشم شما قدرت دارد ، بنگريد ، و از آنجا به بعد كه قدرت تماشا نداريد ، با سلاح با عظمت علم هيئت و نجوم ملاحظه كنيد ، آنگاه تا آنجا كه ميسر است بناى شگفت انگيز موجودات را كه از چند عنصر و چگونه تشكيل شده دقت كنيد ، به اين نتيجه مى رسيد كه شناخت طول و عرض و حجم جهان هستى ، تا پايان عالم براى احدى ، هر چند از قوى ترين عقل ، و پرقدرت ترين وسائل علمى بهره مند باشد ميسر نيست ،
1 ـ وسائل 3 / 13 .
2 ـ وسائل 3 / 13 .
و نيز همه انسانها از پى بردن به حقيقت يك عنصر از عناصرى كه در ساختمان يك موجود ، مانند سلول يا اتم يا ريزترين جزء عالم بكار رفته ، با تمام وجود عاجزند .
قرآن مجيد در بسيارى از آيات ، از آسمانهاى هفت گانه نام مى برد ، كه بر اساس آيات و روايات و تحقيقات علمى دانشمندان بزرگ در طول هزاران سال ، آنچه در باره هيئت و نجوم گفته شده مربوط به آسمان اول است ، كه قرآن مجيد از آن تعبير به آسمان دنيا كرده است .
و اين آسمان با اينكه قسمتى از آن با چشم عادى قابل رؤيت است بشر را از درك ستارگان ، سحابيها و كهكشانهايش با اين همه پيشرفت دانش و وسائل علمى به تمام معنى عاجز و ناتوان كرده است ! !
شايد تاكنون صدها هزار كتاب در محور مسائل آسمان دنيا نوشته شده باشد ، و هزاران نوع وسائل علمى جهت تماشاى مناظر دلفريب اين صفحه پهناور اختراع شده باشد ، ولى انسان با همه كوشش و جهاد علمى اش ، خود را از درك طول و عرض و حجم همين آسمان اول ناتوان و ضعيف معرفى كرده است .
اگر به اظهارات دانشمندان شرق و غرب در باره عجز علم از درك واقعيات مراجعه كنيد دچار شگفتى و تعجب مى شويد ، و در ضمن به انصاف اهل انصاف و تواضع متواضعين پى مى بريد .
در اينجا لازم است به گوشه اى از اظهارات دانشمندان علم نجوم در باره وضع گوشه اى بسيار كوچك و محدود نسبت به آسمان سياره تشكيل شده باشد .
گفته او پس از دو هزار سال بوسيله گاليله با كشف و اختراع دوربين نجومى تأييد شد .
او وقتى در ژنو ، دوربين خود را ساخت به اين مسئله رسيد كه : كهكشان عبارت از توده اى از ستارگان است .
و امروز دانشمندان بزرگ اين علم مى گويند : كهكشان توده اى از ستارگان است كه تعداد آن حدوداً نزديك به دو ميليارد ستاره است ! !
فاصله هر ستاره تا ستاره ديگر چهار سال نورى است و عرض اين كهكشان نزديك به دويست هزار سال نورى تخمين زده شده و داراى سى هزار منظومه شمسى است ، كه منظومه ما يكى از آنهاست .
اين كهكشان داراى يك حركت دورانى است كه در مدت سيصد ميليون سال انجام مى گيرد ، و اين همه وضع كلى يك كهكشان است .
تاكنون در همين گوشه از عالم توانسته اند نزديك به صد ميليون كهكشان پيدا كنند ، كه فاصله هر يك با ديگرى دو ميليون سال نورى است ! !
نزديك ترين كهكشان به كره زمين المرءة المسلسله است كه فاصله آن تا زمين هشتصد هزار سال نورى است و با چشم غير مسلح به شكل ستاره كم نورى ديده مى شود .
بعضى از كهكشانها تا زمين هزار ميليون و بعضى نهصد و برخى هشتصد و بعضى هفتصد و تعدادى ششصد ميليون سال نورى فاصله دارند .
اسحاق نيوتن كه خود يكى از بزرگترين متخصصان علم هيئت و رياضى است ، مى گويد :
جهان آفرينش چون اقيانوسى است كه ما در طى اكتشافاتى كه داشته ايم ، همانند طفلى هستيم كه در كنار آن سنگى به اين طرف و آن طرف انداخته ايم ! !
انيشتن مى گويد : اكنون كه پير شده ام ، خيال مى كنم هر چه را آموخته ام ، ولى مى دانم كه كيفيت ذره بى مقدار را نمى دانم ، ولى در جوانى تصور مى كردم همه چيز مى دانم .
و نيز مى گويد : بشر در علم اگر چه خيلى پيش رفته ، ولى در دوران كودكى علم ، و ابتداى دالان خانه بزرگ است .
لدژ از فلاسفه بزرگ است ، مى گويد : آنچه را مى دانم در مقابل دانستنى ها خيلى ناچيز است ، من اين را با تمام اعتقاد مى گويم ، گرچه بعضى اعتقاد ندارند .
ابن سينا مى گويد : طول و عرض و حجم اشياء را مى توان حساب كرد ، ولى به حقيقت اشياء نمى توان پى برد .
در هر صورت زمين و تمام موجوداتش ، آسمانهاى هفت گانه و تمام عناصر و اشيائش ، عالم ملكوت و ملائكه و جن با تمام شئونش ذره اى بسيار بسيار اندك و كوچك و ناچيز ، در برابر عظمت بى نهايت در بى نهايت خالق هستى است ، و در حقيقت اين كجا و آن كجا ؟
دستور حضرت حق و صد و بيست و چهار هزار پيامبر و دوازده امام و اولياء مقرب الهى است ، كه انسان بوسيله نماز در برابر عظمت حضرت رب الارباب به تواضع و خضوع قيام كند ، كسيكه اين حكم با عظمت را سبك بشمارد ، انسان بسيار سبك و بى قدرى است ، انسان پست و زبونى است ، موجود پليد و كثيفى است ، كسيكه با اين ناچيزى و كوچكى اش ، حاضر نباشد در برابر بزرگى حضرت الله ، با اين همه لطف و محبت و احسانى كه نسبت به او مبذول داشته ، سر تواضع فرود آورد ، البته كثيف و پست و از هر موجودى بدبخت تر و زبون تر است .
سبك شمردن بزرگ ترين و پر منفعت ترين و عرفانى ترين حكم الهى ، دليل بر جهل و ذلّت و شقاوت و كوردلى و احمقى .
اهل معرفت و عاشقان حضرت حق ، و اولياء كامل و بينايان راه ، و دلدادگان به معبود حقيقى ، و دلباختگان به مقصود واقعى عالم با چشمى غير از همه چشم ها به نماز مى نگريستند .
آنان با نماز رفتارى عاشقانه و ربطى عارفانه و پيوندى آگاهانه داشتند ، نماز چشم و چراغ آنان ، و روشنى قلب و دل آن سرباختگان كوى محبوب بود ، آنان
بدون نماز زندگى نمى كردند ، و بى نماز زنده نبودند ، و منهاى نماز حركت نداشتند .
جهان را بى نماز نمى خواستند ، و براى ره بردن به عالم ملكوت راهى جز نماز نمى دانستند و محصول و ميوه هستى را در نماز مى ديدند .
در برابر نماز از خود بيخود مى شدند ، و به هنگام ورود به نماز سر و جان نمى شناختند ، و تنها مستى و وجد و شور و سماع آنان از نماز بود .
آنان با نماز جان و دل مى آراستند ، و نفس خود با نماز از رذائل پاك مى كردند ، و وقت نماز از خود بيخود مى شدند ، و در مقدمه نماز به مستى كامل فرو مى رفته و با زبان حال به محضر حضرت جانات عرضه مى داشتند :
بيائيد آن طور كه قرآن مجيد فرموده به نماز بنگريم ، يعنى نماز را در رأس تمام احكام حضرت دوست ببينيم .
دوست به ما اجازه داده ، تا بوسيله نماز به محضر مبارك او ، و پيشگاه قدس و كوى پاكش مهمان شويم ، و گرنه ما كه بى نهايت در بى نهايت كوچكيم كجا و پيشگاه آن جناب ، كه بى نهايت در بى نهايت عظيم است .
اينكه حضرت ذوالجلال از ما انسانها نماز خواسته ، دليل بر كمال عشق و محبت او نسبت به ماست .
اگر مسئله عشق خالق به مخلوق نبود ، مسئله اى به نام نماز مطرح نمى شد ، نماز فريادى عاشقانه و راهى عارفانه ، بسوى جناب اوست ، اگر نماز را آن چنان
كه هست و به آن نحوى كه دستور داده اند بجاى آرى ، آنچه حجاب بين قلب و روح تو و حضرت محبوب است برداشته شود ، و به مشاهده عظمت او نائل گردى .
در حرمت سبك شمردن نماز و سستى نسبت به اين امر با عظمت الهى رواياتى در كتب عالى روائى آمده ، كه دانستن بخشى از آن بر همگان لازم است .
عَنْ زُرارَة عَنْ اَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : لا تَتَهاوَنْ بِصَلاتِكَ فَاِنَّ النَّبيَّ (صلى الله عليه وآله) قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ : لَيْسَ مِنّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ ، لَيْسَ مِنّي مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لا يَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضِ لا وَاللهِ :زراره از امام پنجم نقل مى كند ، كه حضرت فرمود : نسبت به نمازت سستى مكن ، پيامبر به هنگام مرگش فرمود :
كسى كه نماز را سبك انگارد از من نيست ، كسى كه مست كننده بنوشد بر من وارد نخواهد شد .
امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :
والله قسم پنجاه سال بر كسى مى گذرد و خداوند يك نماز از او قبول نمى كند ، و چه برنامه اى براى انسان سخت تر از اين است ؟بخدا قسم از همسايگان و يارانتان مى شناسيد كسى را كه اگر براى بعضى از شما نماز بخواند از او قبول نخواهيد كرد ، چون نماز را سبك انگاشته ، خداوند جز
عمل نيكو قبول نمى كند ، چگونه كسى كه يك عمل الهى را سبك گرفته از او قبول كنند(1) ؟
قَالَ اَبُوالْحَسَنِ الاَْوَّلِ (عليه السلام) : لَمّا حَضَرَتْ اَبي الْوَفاةُ قالَ لي : يا بُنَىَّ اِنَّهُ لا يُنالُ شَفاعَتَنا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاةِ(2) :موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود :
پدرم حضرت صادق به وقت مرگ فرمود : پسرم ، كسى كه نماز را سبك بشمار ، به حقيقت كه به شفاعت ما نمى رسد .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : لِكُلِّ شَيء وَجْهُ وَوَجْهُ دينِكُمُ الصَّلاةُ فَلا يَشينَنَّ اَحَدُكُمْ وَجْهَ دينِهِ وَلِكُلِّ شَيء اَنْفٌ وَاَنْفُ الصَّلاةِ التَّكْبيرُ(3) :پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : براى هر چيزى صورتى است « كه نمايانگر هويت و زيبائى و حيثيت آن چيز است » و صورت دين شما نماز است ، كسى از شما صورت دين را خوار و سبك نشمارد ، و براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمه نماز تكبير است .
امام ششم مى فرمايد :
براى نماز از ميان ملائكه موكلى است كه كارى غير آن ندارد ، چون مكلف از نماز فراغت پيدا كند ، آن را به طرف خدا مى برد ، اگر قابل قبول باشد قبول مى شود ، و اگر از طرف حق قبول نشود ، خطاب مى رسد ، اين نماز ار به بنده ام بازگردان ، ملك نماز را باز گردانده و به صورت صاحبش مى زند و مى گويد واى
1 ـ وسائل 3 / 15 ـ 16 .
2 ـ وسائل 3 / 15 ـ 16 .
3 ـ وسائل 3 / 15 ـ 16 .
بر تو كه هميشه عملى دارى كه باعث سرشكستگى من است(1) .
و نيز از ابو بصير نقل شده كه : بر ام حميده وارد شدم ، تا او را در عزاى صادق (عليه السلام) تسليت بگويم ، او گريه كرد و من بر اثر گريه اش گريستم . سپس گفت اى ابو محمد اگر حضرت صادق را به وقت مرگ مى ديدى تعجب مى كردى ! دو چشمش را باز كرد و فرمود ، همه كسانى كه با من آشنائى دارند دور من جمع كنيد ، كسى نماند مگر اين كه به محضر آن جناب آمد ، آنگاه به همه نظر ك رد و فرمود : شفاعت ما شامل كسانى كه نماز را سبك بشمارند نمى شود(2) !
عَنْ اَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : اَلصَّلاةُ عَمُودُ الدّينِ مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودُ الْفُسْطاطِ اِذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَالاَْطْنابُ وَاِذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتَدٌ وَلا طَنَبٌ(3) :امام باقر (عليه السلام) فرمود :
امام باقر (عليه السلام) فرمود : نماز ستون دين است ، و برنامه آن براى دين همانند ستون خيمه است ، وقتى ستون ثابت و پا برجا باشد ، ميخها و طنابها پابرجاست ، ولى وقتى ستون از ثبوت بيفتد و بشكند ميخ و طنابى پا برجا نمى ماند .
مسئله وجوب نماز و حفظ اين وديعه الهى در زندگى به درجه اى از اهميت و ارزش است ، كه در دستورات عالى دينى ضايع گذاشتن آن از محرمات و ممنوعات شديده شمرده شده ، و بر حفظ آن از نظر كميت و كيفيت سفارش زياد شده است .
1 ـ عقاب الاعمال ص 18 .
2 ـ وسائل 3 / 17 .
3 ـ محاسن برقى ص 44 .
عارف معارف الهيه حضرت امام خمينى در « اسرار الصللاة » خود مى فرمايد : اكتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن ، و محروم ماندن از بركات و كمالات باطنيه آن موجب سعادات ابديه ، بلكه باعث جوار رب العزة و مرقاة عروج به وصال محبوب مطلق كه غايت آمال اولياء و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلكه قرة العين سيد رسل (صلى الله عليه وآله وسلم) است ، از اعلى مراتب خسران و زيانكارى است ، كه پس از خروج از اين نشئه ، و ورود در محاسبه الهيه موجب حسرتهائى است ، كه عقل ما از ادراك آن عاجز است .
ما تا در حجاب عالم ملك و خدر طبيعت هستيم از آن عالم نمى توانيم ادراكى نمائيم و دستى از دور بر آتش داريم .
كدام حسرت و ندامت و زيان و خسارت بالاتر از آن است كه چيزى كه وسيله سعادت انسان و دواى نقايص قلبيه است و در حقيقت صورت كماليه انسانيه است پس از چهل پنجاه سال تعب در راه آن به هيچوجه از آن استفاده روحيه نكرده ، سهل است مايه كدورت قلبيه و حجابهاى ظلمانيه شود و آنچه قرة العين رسول اكرم است موجب ضعف بصيرت ما گردد .
( يَاحَسْرَتَي عَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللهَ )(1) .به قول فيض آن سرمست باده عشق الهى :
1 ـ سوره زمر (39) : 56 .
پس اى عزيز دامن همت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است حالات خود را اصلاح كن ، و شرايط روحيه نماز اهل معرفت را تحصيل كن و از اين معجون الهى كه با كشف تام محمدى (صلى الله عليه وآله) براى درمان تمام
دردها و نقصهاى نفوس فراهم آمده استفاده كن و خود را تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق دورى از ساحت مقدس ربوبيت جل و علا كوچ ده و مستخلص كن ، و به معراج وصال و قرب كمال خود را برسان كه اگر اين وسيله از دست رفت وسايل ديگر منقطع است .
اِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَاِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها .عارف روشن ضمير مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين تهرانى كه از اعاظم تلامذه مرحوم حجة الاسلام شفتى اصفهانى است در كتاب اسرار الصلاتش در صفحه بيست و شش مى فرمايد : نماز مستجمع صفات ساير عبادات است ، چون صيام كه امساك از مفطرات است . و چون حج كه احرام بستن از ميقات ا ست و چون زكات كه بذل نفيس نفقات است . و چون جهاد كه محاربه با جنود شياطين و مخالفين است ، و محراب عبادت نيز معدن وسوسه شيطان است .
پس نماز ، كل و ساير اعمال بسته به او به منزله اجزاء و او اعلى و ساير نسبت به او ادنى ، و مشخص است كه چون كل منتفى شود جزء نيز منتفى گردد و چون متاع اعلى مردود شود ادنى به طريق اولى نابود شود .
و اين در مثل چنان است كه : پادشاهى از رعيت تحفه خواهد و در حفظ او مبالغه نمايد ، و رعيت نيز از راه دور متاعى بردارد و تا به درگاه سلطان هديد آورد ، و دشمنان بسيار و دزدان خونخوار بسيار نيز در راه برخورند ، و با همه ، كشش و كوشش نمايد و متاع را از چنگ دزدان ربايد و صحيح و سالم تسليم بارگاه سلطان و پادشاه كند .
ولكن در اين تحفه ها يكى از همه مرغوب تر و نزد سلطان از همه مطلوب تر و ايجاب آن از سايرين بيشتر و تأكيد سلطان در باره او فزون تر باشد ، معلوم است كه اگر تحفه به صفتى كه سلطان امر فرموده موصوف باشد و به اسم صحت
معروف باشد مقبول طبع شاه شود و سايرين را نيز به تبع آن قبول فرمايد و اما اگر آن متاع اعلى كه نفيس تر و طبع سلطان به آن حريص تر است ، به دزدان داده ، يا آنكه به صفتى كه سلطان خواسته موصوف نباشد ، سلطان همه را رد نمايد ، و ساير تحفه ها اگر چه خوب است بد نمايد .
آرى نماز اعلاترين و برترين حكم خداست ، و در راه بردن آن به نزد محبوب واقعى خطرات زيادى از جانب شياطين برونى و درونى متوجه آن است ، بايد مواظب بود كه اين تحفه نفيس ضايع نشود و به دست دزدان و نابكاراان نيفتد ، و جهت رساندن آن به معشوق حقيقى لازم است تمام آداب و شرايط و اوصاف آن را حفظ كرد ، كه با حفظ آداب و به جا آوردن شرايط ، زمينه ورود به مقام قرب و بساط انس براى انسان فراهم مى گردد .
توجه داشته باش كه به دقت حضور نماز لباس منيت از وجود خويش به خاك افكنى ، و براى ورود به بارگاه محبوب احرام تقوا دربندى ، و از تمام گناهان و معاصى ظاهر و باطن به حالت روزه درآئى ، و با شمشير فكر و توجه و نيت پاك با شياطن باطنى و ظاهرى تا مرز پيروزى درافتى ، ، و به محضر آن مولاى مهربان همه وجود و هستى را تسليم كرده به قربانگاه فنا براى يافتن بقا درآئى ، و در برابر آن جناب با تمام وجود بگوئى :
در مسئله حرمت تضييع نماز و وجوب مواظبت بر اين امانت بى نظير الهى رواياتى بس مهم رسيده ، كه لازم است به گوشه اى از آن روايات اشارت رود :
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قالَ : سَئَلْتُ عَبْداً صالِحا (عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ : اَلَّذينَهُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ قالَ : هُوَ التَّضْييعُ(1) :محمد بن فضيل مى گويد : از عبد صالح (عليه السلام) پرسيدم معناى آيه اى كه مى گويد اينان از نماز خود غافلند ، چيست ؟ فرمود به معناى ضايع كردن نماز است .
بى توجهى به واقعيات نماز ، صحيح بجا نياوردن ارگان نماز ، سرسرى خواندن حمد و سوره و ركوع و سجود ، رعايت نكردن ترتيب و طمأنينه از عوامل ضايع كردن اين وديعه الهى است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : لا يَزالُ الشَّيْطانُ ذَعْرا مِنَ الْمُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الْخَمْسِ لِوَقْتِهِنَّ ، فَاِذا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّاَ عَلَيْهِ فَاَدْخَلَهُ فِى الْعَظائِمِ(2) .پيامبر اسلام فرمود : شيطان هميشه از مؤمن بيمناك است ، تا زمانى كه بر نماز
1 ـ وسائل 3 / 18 .
2 ـ وسائل 3 / 18 .
پنج وقت محافظت دارد ، اما وقتى نماز پنج وقت را ضايع كرد ، بر او جرئت پيدا مى كند و وى را در گناهان بزرگ مى اندازد !
قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : في حَديث اِنَّ مَلَكَ الْمَوت يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَّلاةِ ويُلَقِّنَهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ في تِلكَ الْحالَةِ الْعَظيمَةِ(1) .امام صادق (عليه السلام) فرمود : در حديثى است كه ملك الموت به وقت جاى گرفتن ، شيطان را از ايجاد خطر نسبت به محافظت كننده بر نماز باز مى دارد و شهات به وحدانيت حق و رسالت پيامبر را به او تلقين مى كند ، آنهم در چنان حالت بزرگ و فوق العاده اى .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : اِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُدْعى بِالْعَبْدِ فَاَوَّلُ شَيء سُئِلَ عَنْهُ الصَّلاةُ فَاِذا جاءَ بِها تامَّةً وَاِلاّ زُخَّ فِى النّارِ(2) :پيامبر خدا فرمود : به دقت قيامت بنده را به دادگاه الهى طلب مى كنند و اول چيزى كه از او مى پرسند در باره نماز است ، اگر نماز تمام و جامع و كاملى ارائه داد اهل نجات و گرنه با خشم او را به دوزخ مى اندازند .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : لا تُضَيِّعُوا صَلاتَكُمْ فَاِنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَهامانَ وَكانَ حَقّا عَلَى اللهِ اَنْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ فَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحافِظْ عَلى صَلاتِهِ وَاَداءِ سُنَّتِهِ ( سُنَّةَ نَبِيِّهِ )(3) :پيامبر خدا فرمود : نماز خود را ضايع مكنيد ، كه هر كس نمازش را ضايع كند ، با قارون و هامان محشور مى شود ، و سزاوار است كه خداوند او را با منافقين
1 ـ وسائل 3 / 19 .
2 ـ وسائل 3 / 19 .
3 ـ وسائل 3 / 19 .
به آتش جهنم ببرد ، واى بر كسيكه بر حفظ نمازش اقدام نكند و به اداى سنت حق يا سنّت پيامبر برنخيزد .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كلامى كه اصحابش را وصيت مى كرد ، فرمود :
نسبت به مسئله نماز متعهد باشيد و بر آن محافظت كنيد ، و آن را زياد بجاى آريد و به وسيله آن به حضرت حق تقرب جوئيد ، زيرا نماز بر مردم مؤمن واجب شده ، شما جواب گرفتاران به عذاب الهى را نشنيده ايد وقتى از آنان مى پرسند علت جهنم آمدن شما چه بود ؟ مى گويند از نمازگذاران نبوديم ! !
نماز گناهان نمازگزار را هم چون برگ درخت مى ريزد ، و او را از اسارت هوا و عذاب نجات مى دهد .
نبى اسلام نماز را تشبيه به حمام در خانه مرد فرموده كه شبانه روز پنج ب ار خود را در آن شستشو دهد ، كه با چنين برنامه اى هيچگونه چركى در بدن نمى ماند .
مؤمنين حقيقى حق با عظمت نماز را شناخته اند ، كه زينت متاع دنيا و آنچه از مال و اولاد نور چشم آنان است از نماز بازشان نمى دارد خداى بزرگ فرموده :
( رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللهَ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ )(1) .نبى بزرگ اسلام بعد از اينكه به خاطر نماز به بهشت بشارت داده شد ، خود را براى نماز در زحمت و رنج مى انداخت ، چون در قرآن مجيد آمده بود :
( وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا )(2) .آن حضرت اهل خود را امر به نماز مى فرمود و خودش در ميدان نماز استقامت
1 ـ سوره نور (24) : 37 .
2 ـ سوره طه (20) : 132 .
و صبر مىورزيد(1) .
امام باقر مى فرمايد : پيامبر عزيز اسلام در مسجد نشسته بودند كه مردى وارد شد ، و به نماز ايستاد ولى ركوع و سجودش را آنچنان به سرعت خواند ، كه در حقيقت ركوع و سجود نبود ، پيامبر فرمود همانند كلاغى كه نوك بزند نماز را بجاى آورد ، اگر با اين نماز از دنيا برود بر غير دين من از دنيا رفته !(2) !
امام ششم مى فرمايد : وقتى نمازگزار به نماز مى ايستد از پهنه هاى آسمان بر زمين رحمت بر او نازل مى شود ، و به محاصره ملائكه الهى درآمده و ملكى فرياد مى زند :
اگر اين نمازگزار آگاه شود كه در نماز چيست ، هرگز آن را بهم نمى پيچد(3) .
هارون بن خارجه مى گويد مردى از ياران خود را نزد حضرت صادق تعريف كردم و به خوبى ثناى او را گفتم حضرت به من فرمود نماز او چگونه است(4) ؟
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :
زمانى كه بنده مؤمن به نماز برمى خيزد ، خداوند به او نظر مى كند ، يا فرمود خداوند تا پايان نماز به او روى مى آورد و از بالاى سر او تا افق آسمان سايه رحمت قرار مى دهد ، و از حول و حوش او تا بالاى آسمان پر از ملائكه مى شود ، و ملكى موكل او مى گردد ، كه بالاى سرش بايستد و به او بگويد : اى نمازگزار اگر مى دانستى چه وجودى ترا مى نگرد و با كه مناجات مى كنى رو برنگردانده و هرگز از جايت حركت نمى كردى(5) !
1 ـ نهج البلاغة باب وصايا .
2 ـ محاسن ص 79 .
3 ـ وسائل 3 / 21 .
4 ـ وسائل 3 / 21 .
5 ـ وسائل 3 / 21 ـ 22 .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
هرگاه نماز واجب بجاى آوردى آن را به وقت خودش بجاى آر و تصور كن اين آخرين نماز توست ، نمازى كه ديگر آن را به دست نخواهى آورد ، چشم به جايگاه سجودت داشته باش ، اگر بدانى در راست و چپ تو چه خبر است هر آينه نمازت را نيكو بجاى آورى ، بدان در برابر وجود بزرگى ايستاده اى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى(1) .
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :
وقتى عبد وارد نماز مى شود و نمازش را سبك بجاى مى آورد و ادب و وقار و طمأنينه را آنطورى كه بايد مراعات نمى كند ، خداوند به ملائكه مى فرمايد : بنده ام را نمى بينيد ، مثل اينكه نيازهايش به دست غير من است ، آيا او نمى داند كه هر چه نياز دارد در ارتباط با من است(2) ؟
قالَ عَلِىٌّ (عليه السلام) : اِنَّ اَسْرَقَ النّاسِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلاتِهِ(3) :على (عليه السلام) فرمود : دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد ! !
قبل | فهرست | بعد |