قبل فهرست بعد

نماز در آئينه روايات

پس از قرآن مجيد ، وقتى به مسئله نماز در احاديث اسلامى مراجعه مى كنيم ، مى بينيم ، انبياء گرام الهى و امامان معصوم (عليهم السلام) به اندازه اى كه نسبت به مسئله نماز پافشارى دارند ، نسبت به هيچ يك از احكام به اين اندازه شدت عمل نشان نداداه اند .

نماز به تنهائى جامع بسيارى از عبادات و حقايق است ، و متصل به آن ، در حقيقت در اتصال با عنايات و الطاف حضرت حق است .

اينكه در كلمات ارباب معرفت ، و صاحبان دل ، و سالكان راه ، و عارفان عاشق و بيداران وارسته آمده :

نماز پوششى براى انسان است ، كه تمام زيورها و زينت هاى معنوى و ملكوتى با آن است ، و انسان چون نماز را با تمام شرايطش بجاى آورد ، در آئينه غيب عالم ، به زيباترين چهره ممكن در جهت شخصيت و آدميت تجلى مى كند .

و اينكه در سخنان كاملان صادق ، و رهسپران راه دوست ، و شناگران درياى عشق ، و آوارگان كوى محبوب آمده :

ايمان خرقه ستارى است ، اصل ايمان عنايت حق است ، حقيقت ايمان ترك ماسوى الله است ، سر ايمان كلمه شهادت است ، جان ايمان قرآن است ، تاج ايمان طاعت است ، تخم ايمان علم است ، بركت ايمان تقواست ، پوست ايمان شرم است ، بيخ ايمان خوف است ، تنه ايمان توبه است ، ميوه ايمان معرفت

و صدق است ، كمال ايمان تسليم است ، مسكن ايمان قول مؤمن است ، پاكى خرقه حيات است ، جان خرقه ثناست ، فريضه خرقه صحت است ، غسل خرقه ترك و تجريد است ، اين همه در نماز قابل تحقق است ، سخنى است از روى صدق و كلمه اى است از روى حق ، كه در حقيقت نماز آئينه تمام اين حقايق و ميدانى براى اين وقايع عالى الهيه است .

كسى اين جام معنى مى كند نوش *** كه كردست او سر خود را فراموش
به گرد پرده اسرار كم گرد *** كه نبود مرد اين اسرار هر مرد
اگر خواهى كه اين در بازيابى *** به عجز اقرار كن تا بازيابى
كسى كو اندرين اسرار بشناخت *** همه درها بدين دريا در انداخت
بسى اين درد را درمان بجستيم *** كنون در گريه دست از جان بشستيم
زهى دردى كه درمانى ندارد *** زهى شورى كه پايانى ندارد
دريغا در هوس عمرم تلف شد *** كه عمر از ننگ چون من ناخلف شد
تهى دستم ززاد راه جاويد *** به فضل تو دلى دارم پر اميد
خداوندا اميدم را روا كن *** دلم را از كرم حاجت روا كن
منو دار جانم را به نورى *** دلم را زنده گردان از حضورى
مرا از من نجاتى ده به توفيق *** زنور خود براتى ده به تحقيق
دلم را محرم اسرار گردان *** زخواب غفلتم بيدار گردان
چو جان را از جهان شد منقطع دم *** مرا با نور ايمان دار آن دم
نفس چون بركشيدم هم نفس باش *** در آن درماندگى فرياد رس باش

نماز و كودكان

مسئله نماز از نظر اسلام به درجه اى از اهميت و عظمت است ، كه در آثار اسلامى و معارف الهى ، و روايات و احاديث ، آمده كه فرزندان خود را به چند

سال قبل از تكليف با اين فريضه پر ارزش الهى آشنا كنيد ، و آنان را با تشويق و ترغيب ، در اتصال با اين درياى خروشان رحمت حق قرار دهيد .

عَنْ مُعاوِيَةِ بْنِ وَهَب قالَ : سَاَلْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) في كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبِيَّ بِالصَّلاةِ ؟ فَقالَ : فيما بَيْنَ سَبْعَ سِنينَ وَسِتَّ سِنينَ(1) :

معاوية بن وهب كه از راويان بسيار پر اهميت احاديث اسلامى است ، مى گويد :

از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم ، كودك را بايد چه وقت در ارتباط با نماز قرار داد ؟ حضرت فرمودند بين شش تا هفت سالگى ! !

عَنْ عَلِيّ بْنِ جَعْفَر ، عَنْ اَخيهِ مُوسى (عليه السلام) قالَ : سَاَلْتُهُ عَنِ الْغُلامِ مَتى يَجِبُ عليْهِ الصَّوْمُ وَالصَّلاةُ ؟ قالَ : اِذا راهَقَ الْحُلُمَ وَعَرِفَ الصَّلاةَ وَالصَّوْمَ(2) :

على بن جعفر از برادر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) پرسيد ، چه زمانى نماز و روزه به پسر بچه واجب مى شود ؟ حضرت فرمود : چون به مرز تكليف برسد و نماز و روزه را بشناسد .

عَنْ اَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) ، عَنْ اَبيهِ قالَ : اِنّا نَاْمُرُ صِبْيانَنا بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَني خَمْسَ سِنينَ ، فَمُرُوا صِبْيانَكُمْ بِالصَّلاةِ اِذا كانُوا بَني سَبْعَ سِنينَ(3) :

امام ششم از پدرش حضرت باقر (عليه السلام) نقل مى كند ، كه آن حضرت فرمود : ما فرزندان خود را در پنج سالگى امر به نماز مى كنيم ، پس شما در سنين هفت سالگى ، آنان را نسبت به نماز تمرين بدهيد .

به روايت زير دقت كنيد ، كه روايت بسيار بسيار مهمى است :

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قارُونَ اَنَّهُ قالَ : سَاَلْتُ الرِّضا (عليه السلام) اَوْ سُئِلَ وَاَنَا اَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ

1 ـ وسائل 3 / 12 .

2 ـ وسائل 3 / 12 .

3 ـ وسائل ج3 ، ص 12 .

يَجْبُرُ وَلَدَهُ وَهُوَ لا يُصَلّىِ الْيَوْمَ وَالْيَوْمَيْنِ فَقالَ : وَكَمْ اُتِىَ عَلَى الْغُلامِ ؟ فَقُلْتُ ثَمانِىَ سِنينَ فَقالَ : سُبْحانَ اللهِ يَتْرُكُ الصَّلاةَ قالَ : قُلْتُ يُصيبُهُ الْوَجَعُ قالَ : يُصَلّي عَلى نَحْوِ ما يَقْدِرُ(1) :

حسن بن قارون مى گويد : من از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم ، يا يك نفر پرسيد و من گوش مى دادم ، كه مردى فرزندش را به نماز واميدارد ولى يك يا دو روز نماز نمى خواند ، حضرت فرمود بر آن پسر بچه چند سال گذشته گفتم هشت سال ، حضرت تعجب كرد و فرمود : هشت سال و ترك نماز ، عرضه داشتم ، براى او سخت و رنج آور است ، فرمود به اندازه تاب و توانش نماز بخواند .

عَنْ عَلِىّ في حَديثِ الاَْرْبَعَ مِاَةَ قالَ : عَلِّمُوا صِبْيانَكُمُ الصَّلاةَ وَخُذُوهُمْ بِها اِذا بَلَغُوا لَمانِىَ سِنينَ(2) :

در حديث چهار صدگانه از على (عليه السلام) آمده : نماز را به فرزندان خود تعليم دهيد ، و چون به هشت سالگى برسند ، آنان را وادار به خواندن اين فريضه الهى نمائيد .

حرمت سبك شمردن نماز و سستى نسبت به آن

كران تا كران جهان با عظمت هستى را ، تا آنجا كه چشم شما قدرت دارد ، بنگريد ، و از آنجا به بعد كه قدرت تماشا نداريد ، با سلاح با عظمت علم هيئت و نجوم ملاحظه كنيد ، آنگاه تا آنجا كه ميسر است بناى شگفت انگيز موجودات را كه از چند عنصر و چگونه تشكيل شده دقت كنيد ، به اين نتيجه مى رسيد كه شناخت طول و عرض و حجم جهان هستى ، تا پايان عالم براى احدى ، هر چند از قوى ترين عقل ، و پرقدرت ترين وسائل علمى بهره مند باشد ميسر نيست ،

1 ـ وسائل 3 / 13 .

2 ـ وسائل 3 / 13 .

و نيز همه انسانها از پى بردن به حقيقت يك عنصر از عناصرى كه در ساختمان يك موجود ، مانند سلول يا اتم يا ريزترين جزء عالم بكار رفته ، با تمام وجود عاجزند .

قرآن مجيد در بسيارى از آيات ، از آسمانهاى هفت گانه نام مى برد ، كه بر اساس آيات و روايات و تحقيقات علمى دانشمندان بزرگ در طول هزاران سال ، آنچه در باره هيئت و نجوم گفته شده مربوط به آسمان اول است ، كه قرآن مجيد از آن تعبير به آسمان دنيا كرده است .

و اين آسمان با اينكه قسمتى از آن با چشم عادى قابل رؤيت است بشر را از درك ستارگان ، سحابيها و كهكشانهايش با اين همه پيشرفت دانش و وسائل علمى به تمام معنى عاجز و ناتوان كرده است ! !

شايد تاكنون صدها هزار كتاب در محور مسائل آسمان دنيا نوشته شده باشد ، و هزاران نوع وسائل علمى جهت تماشاى مناظر دلفريب اين صفحه پهناور اختراع شده باشد ، ولى انسان با همه كوشش و جهاد علمى اش ، خود را از درك طول و عرض و حجم همين آسمان اول ناتوان و ضعيف معرفى كرده است .

اگر به اظهارات دانشمندان شرق و غرب در باره عجز علم از درك واقعيات مراجعه كنيد دچار شگفتى و تعجب مى شويد ، و در ضمن به انصاف اهل انصاف و تواضع متواضعين پى مى بريد .

در اينجا لازم است به گوشه اى از اظهارات دانشمندان علم نجوم در باره وضع گوشه اى بسيار كوچك و محدود نسبت به آسمان سياره تشكيل شده باشد .

گفته او پس از دو هزار سال بوسيله گاليله با كشف و اختراع دوربين نجومى تأييد شد .

او وقتى در ژنو ، دوربين خود را ساخت به اين مسئله رسيد كه : كهكشان عبارت از توده اى از ستارگان است .

و امروز دانشمندان بزرگ اين علم مى گويند : كهكشان توده اى از ستارگان است كه تعداد آن حدوداً نزديك به دو ميليارد ستاره است ! !

فاصله هر ستاره تا ستاره ديگر چهار سال نورى است و عرض اين كهكشان نزديك به دويست هزار سال نورى تخمين زده شده و داراى سى هزار منظومه شمسى است ، كه منظومه ما يكى از آنهاست .

اين كهكشان داراى يك حركت دورانى است كه در مدت سيصد ميليون سال انجام مى گيرد ، و اين همه وضع كلى يك كهكشان است .

تاكنون در همين گوشه از عالم توانسته اند نزديك به صد ميليون كهكشان پيدا كنند ، كه فاصله هر يك با ديگرى دو ميليون سال نورى است ! !

نزديك ترين كهكشان به كره زمين المرءة المسلسله است كه فاصله آن تا زمين هشتصد هزار سال نورى است و با چشم غير مسلح به شكل ستاره كم نورى ديده مى شود .

بعضى از كهكشانها تا زمين هزار ميليون و بعضى نهصد و برخى هشتصد و بعضى هفتصد و تعدادى ششصد ميليون سال نورى فاصله دارند .

اسحاق نيوتن كه خود يكى از بزرگترين متخصصان علم هيئت و رياضى است ، مى گويد :

جهان آفرينش چون اقيانوسى است كه ما در طى اكتشافاتى كه داشته ايم ، همانند طفلى هستيم كه در كنار آن سنگى به اين طرف و آن طرف انداخته ايم ! !

انيشتن مى گويد : اكنون كه پير شده ام ، خيال مى كنم هر چه را آموخته ام ، ولى مى دانم كه كيفيت ذره بى مقدار را نمى دانم ، ولى در جوانى تصور مى كردم همه چيز مى دانم .

و نيز مى گويد : بشر در علم اگر چه خيلى پيش رفته ، ولى در دوران كودكى علم ، و ابتداى دالان خانه بزرگ است .

لدژ از فلاسفه بزرگ است ، مى گويد : آنچه را مى دانم در مقابل دانستنى ها خيلى ناچيز است ، من اين را با تمام اعتقاد مى گويم ، گرچه بعضى اعتقاد ندارند .

ابن سينا مى گويد : طول و عرض و حجم اشياء را مى توان حساب كرد ، ولى به حقيقت اشياء نمى توان پى برد .

در هر صورت زمين و تمام موجوداتش ، آسمانهاى هفت گانه و تمام عناصر و اشيائش ، عالم ملكوت و ملائكه و جن با تمام شئونش ذره اى بسيار بسيار اندك و كوچك و ناچيز ، در برابر عظمت بى نهايت در بى نهايت خالق هستى است ، و در حقيقت اين كجا و آن كجا ؟

دستور حضرت حق و صد و بيست و چهار هزار پيامبر و دوازده امام و اولياء مقرب الهى است ، كه انسان بوسيله نماز در برابر عظمت حضرت رب الارباب به تواضع و خضوع قيام كند ، كسيكه اين حكم با عظمت را سبك بشمارد ، انسان بسيار سبك و بى قدرى است ، انسان پست و زبونى است ، موجود پليد و كثيفى است ، كسيكه با اين ناچيزى و كوچكى اش ، حاضر نباشد در برابر بزرگى حضرت الله ، با اين همه لطف و محبت و احسانى كه نسبت به او مبذول داشته ، سر تواضع فرود آورد ، البته كثيف و پست و از هر موجودى بدبخت تر و زبون تر است .

سبك شمردن بزرگ ترين و پر منفعت ترين و عرفانى ترين حكم الهى ، دليل بر جهل و ذلّت و شقاوت و كوردلى و احمقى .

اهل معرفت و عاشقان حضرت حق ، و اولياء كامل و بينايان راه ، و دلدادگان به معبود حقيقى ، و دلباختگان به مقصود واقعى عالم با چشمى غير از همه چشم ها به نماز مى نگريستند .

آنان با نماز رفتارى عاشقانه و ربطى عارفانه و پيوندى آگاهانه داشتند ، نماز چشم و چراغ آنان ، و روشنى قلب و دل آن سرباختگان كوى محبوب بود ، آنان

بدون نماز زندگى نمى كردند ، و بى نماز زنده نبودند ، و منهاى نماز حركت نداشتند .

جهان را بى نماز نمى خواستند ، و براى ره بردن به عالم ملكوت راهى جز نماز نمى دانستند و محصول و ميوه هستى را در نماز مى ديدند .

در برابر نماز از خود بيخود مى شدند ، و به هنگام ورود به نماز سر و جان نمى شناختند ، و تنها مستى و وجد و شور و سماع آنان از نماز بود .

آنان با نماز جان و دل مى آراستند ، و نفس خود با نماز از رذائل پاك مى كردند ، و وقت نماز از خود بيخود مى شدند ، و در مقدمه نماز به مستى كامل فرو مى رفته و با زبان حال به محضر حضرت جانات عرضه مى داشتند :

ما را سفرى فتاد بى ما *** آنجا دل ما گشاد بى ما
آن شه كه زما نهان همى شد *** رخ بر رخ ما نهاد بى ما
مائيم هميشه مست بى مى *** مائيم هميشه شاد بى ما
درها همه بسته بود بر ما *** بگشود چو راه داد بى ما
مائيم ز خير و شر برسته *** از طاعت و از فساد بى ما

بيائيد آن طور كه قرآن مجيد فرموده به نماز بنگريم ، يعنى نماز را در رأس تمام احكام حضرت دوست ببينيم .

دوست به ما اجازه داده ، تا بوسيله نماز به محضر مبارك او ، و پيشگاه قدس و كوى پاكش مهمان شويم ، و گرنه ما كه بى نهايت در بى نهايت كوچكيم كجا و پيشگاه آن جناب ، كه بى نهايت در بى نهايت عظيم است .

اينكه حضرت ذوالجلال از ما انسانها نماز خواسته ، دليل بر كمال عشق و محبت او نسبت به ماست .

اگر مسئله عشق خالق به مخلوق نبود ، مسئله اى به نام نماز مطرح نمى شد ، نماز فريادى عاشقانه و راهى عارفانه ، بسوى جناب اوست ، اگر نماز را آن چنان

كه هست و به آن نحوى كه دستور داده اند بجاى آرى ، آنچه حجاب بين قلب و روح تو و حضرت محبوب است برداشته شود ، و به مشاهده عظمت او نائل گردى .

ستان آن جام و آن هستى الله *** دمى زن هم چون مردان از هو الله
چون آن مى در كشى از جام وحدت *** كجا بينى تو مر ديدار كثرت
شود زان مى ترا اسرارها فاش *** حقيقت نقش گردد عين نقاش
فنا را در بقا بين و فنا شو *** در آن عين فنا كلى بقا شو

در حرمت سبك شمردن نماز و سستى نسبت به اين امر با عظمت الهى رواياتى در كتب عالى روائى آمده ، كه دانستن بخشى از آن بر همگان لازم است .

عَنْ زُرارَة عَنْ اَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : لا تَتَهاوَنْ بِصَلاتِكَ فَاِنَّ النَّبيَّ (صلى الله عليه وآله) قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ : لَيْسَ مِنّي مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ ، لَيْسَ مِنّي مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لا يَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضِ لا وَاللهِ :

زراره از امام پنجم نقل مى كند ، كه حضرت فرمود : نسبت به نمازت سستى مكن ، پيامبر به هنگام مرگش فرمود :

كسى كه نماز را سبك انگارد از من نيست ، كسى كه مست كننده بنوشد بر من وارد نخواهد شد .

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :

والله قسم پنجاه سال بر كسى مى گذرد و خداوند يك نماز از او قبول نمى كند ، و چه برنامه اى براى انسان سخت تر از اين است ؟

بخدا قسم از همسايگان و يارانتان مى شناسيد كسى را كه اگر براى بعضى از شما نماز بخواند از او قبول نخواهيد كرد ، چون نماز را سبك انگاشته ، خداوند جز

عمل نيكو قبول نمى كند ، چگونه كسى كه يك عمل الهى را سبك گرفته از او قبول كنند(1) ؟

قَالَ اَبُوالْحَسَنِ الاَْوَّلِ (عليه السلام) : لَمّا حَضَرَتْ اَبي الْوَفاةُ قالَ لي : يا بُنَىَّ اِنَّهُ لا يُنالُ شَفاعَتَنا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاةِ(2) :

موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود :

پدرم حضرت صادق به وقت مرگ فرمود : پسرم ، كسى كه نماز را سبك بشمار ، به حقيقت كه به شفاعت ما نمى رسد .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : لِكُلِّ شَيء وَجْهُ وَوَجْهُ دينِكُمُ الصَّلاةُ فَلا يَشينَنَّ اَحَدُكُمْ وَجْهَ دينِهِ وَلِكُلِّ شَيء اَنْفٌ وَاَنْفُ الصَّلاةِ التَّكْبيرُ(3) :

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : براى هر چيزى صورتى است « كه نمايانگر هويت و زيبائى و حيثيت آن چيز است » و صورت دين شما نماز است ، كسى از شما صورت دين را خوار و سبك نشمارد ، و براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمه نماز تكبير است .

امام ششم مى فرمايد :

براى نماز از ميان ملائكه موكلى است كه كارى غير آن ندارد ، چون مكلف از نماز فراغت پيدا كند ، آن را به طرف خدا مى برد ، اگر قابل قبول باشد قبول مى شود ، و اگر از طرف حق قبول نشود ، خطاب مى رسد ، اين نماز ار به بنده ام بازگردان ، ملك نماز را باز گردانده و به صورت صاحبش مى زند و مى گويد واى

1 ـ وسائل 3 / 15 ـ 16 .

2 ـ وسائل 3 / 15 ـ 16 .

3 ـ وسائل 3 / 15 ـ 16 .

بر تو كه هميشه عملى دارى كه باعث سرشكستگى من است(1) .

و نيز از ابو بصير نقل شده كه : بر ام حميده وارد شدم ، تا او را در عزاى صادق (عليه السلام) تسليت بگويم ، او گريه كرد و من بر اثر گريه اش گريستم . سپس گفت اى ابو محمد اگر حضرت صادق را به وقت مرگ مى ديدى تعجب مى كردى ! دو چشمش را باز كرد و فرمود ، همه كسانى كه با من آشنائى دارند دور من جمع كنيد ، كسى نماند مگر اين كه به محضر آن جناب آمد ، آنگاه به همه نظر ك رد و فرمود : شفاعت ما شامل كسانى كه نماز را سبك بشمارند نمى شود(2) !

عَنْ اَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : اَلصَّلاةُ عَمُودُ الدّينِ مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودُ الْفُسْطاطِ اِذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَالاَْطْنابُ وَاِذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتَدٌ وَلا طَنَبٌ(3) :

امام باقر (عليه السلام) فرمود :

امام باقر (عليه السلام) فرمود : نماز ستون دين است ، و برنامه آن براى دين همانند ستون خيمه است ، وقتى ستون ثابت و پا برجا باشد ، ميخها و طنابها پابرجاست ، ولى وقتى ستون از ثبوت بيفتد و بشكند ميخ و طنابى پا برجا نمى ماند .

حرمت ضايع كردن نماز و وجوب حفظ آن

مسئله وجوب نماز و حفظ اين وديعه الهى در زندگى به درجه اى از اهميت و ارزش است ، كه در دستورات عالى دينى ضايع گذاشتن آن از محرمات و ممنوعات شديده شمرده شده ، و بر حفظ آن از نظر كميت و كيفيت سفارش زياد شده است .

1 ـ عقاب الاعمال ص 18 .

2 ـ وسائل 3 / 17 .

3 ـ محاسن برقى ص 44 .

عارف معارف الهيه حضرت امام خمينى در « اسرار الصللاة » خود مى فرمايد : اكتفا نمودن به صورت نماز و قشر آن ، و محروم ماندن از بركات و كمالات باطنيه آن موجب سعادات ابديه ، بلكه باعث جوار رب العزة و مرقاة عروج به وصال محبوب مطلق كه غايت آمال اولياء و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب بلكه قرة العين سيد رسل (صلى الله عليه وآله وسلم) است ، از اعلى مراتب خسران و زيانكارى است ، كه پس از خروج از اين نشئه ، و ورود در محاسبه الهيه موجب حسرتهائى است ، كه عقل ما از ادراك آن عاجز است .

ما تا در حجاب عالم ملك و خدر طبيعت هستيم از آن عالم نمى توانيم ادراكى نمائيم و دستى از دور بر آتش داريم .

كدام حسرت و ندامت و زيان و خسارت بالاتر از آن است كه چيزى كه وسيله سعادت انسان و دواى نقايص قلبيه است و در حقيقت صورت كماليه انسانيه است پس از چهل پنجاه سال تعب در راه آن به هيچوجه از آن استفاده روحيه نكرده ، سهل است مايه كدورت قلبيه و حجابهاى ظلمانيه شود و آنچه قرة العين رسول اكرم است موجب ضعف بصيرت ما گردد .

( يَاحَسْرَتَي عَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللهَ )(1) .

به قول فيض آن سرمست باده عشق الهى :

گنج ابدى پيروى حق و عبادت *** مفتاح در خير نمازى به جماعت
معناى نماز است حضور دل احباب *** زنهار به صورت مكن اى دوست قناعت

1 ـ سوره زمر (39) : 56 .

راضى مشو از بندگيش تا ننمائى *** آداب و شرايط همه را نيك رعايت
هر چند كه وسواس كنى سود ندارد *** خود را ندهى تا به دل و جان به عبادت
خواهى به عبادت خللى راه نيابد *** ميكن دولت از وسوسه ديو حمايت
خواهى كه زدستت نرود وقت فضيلت *** مگذار كه تا كار كشد وقت طهارت
از دست مده راتبه ورد شبانروز *** تا آن كه نويسند ترا زاهل عبادت
برخيزى و وترى بگذارى به سحرگاه *** مفتوح شود بر رخت ابواب سعادت
هرگز نتوانى كه تلافى كنى آن را *** گر از تو شود فوت نمازى به جماعت
طاعت نپذيرند در آن نيست چو تقوا *** زنهار مكن معصيتى داخل طاعت
اين كار به عادت نشود راست خدا را *** هنگام عبادات بپرهيز زعادت
هر رنج كه در راه عبادت كشى اى فيض *** در آخرت آن يابد تبديل به راحت

پس اى عزيز دامن همت به كمر زن و دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است حالات خود را اصلاح كن ، و شرايط روحيه نماز اهل معرفت را تحصيل كن و از اين معجون الهى كه با كشف تام محمدى (صلى الله عليه وآله) براى درمان تمام

دردها و نقصهاى نفوس فراهم آمده استفاده كن و خود را تا مجال است از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق دورى از ساحت مقدس ربوبيت جل و علا كوچ ده و مستخلص كن ، و به معراج وصال و قرب كمال خود را برسان كه اگر اين وسيله از دست رفت وسايل ديگر منقطع است .

اِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَاِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها .

عارف روشن ضمير مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين تهرانى كه از اعاظم تلامذه مرحوم حجة الاسلام شفتى اصفهانى است در كتاب اسرار الصلاتش در صفحه بيست و شش مى فرمايد : نماز مستجمع صفات ساير عبادات است ، چون صيام كه امساك از مفطرات است . و چون حج كه احرام بستن از ميقات ا ست و چون زكات كه بذل نفيس نفقات است . و چون جهاد كه محاربه با جنود شياطين و مخالفين است ، و محراب عبادت نيز معدن وسوسه شيطان است .

پس نماز ، كل و ساير اعمال بسته به او به منزله اجزاء و او اعلى و ساير نسبت به او ادنى ، و مشخص است كه چون كل منتفى شود جزء نيز منتفى گردد و چون متاع اعلى مردود شود ادنى به طريق اولى نابود شود .

و اين در مثل چنان است كه : پادشاهى از رعيت تحفه خواهد و در حفظ او مبالغه نمايد ، و رعيت نيز از راه دور متاعى بردارد و تا به درگاه سلطان هديد آورد ، و دشمنان بسيار و دزدان خونخوار بسيار نيز در راه برخورند ، و با همه ، كشش و كوشش نمايد و متاع را از چنگ دزدان ربايد و صحيح و سالم تسليم بارگاه سلطان و پادشاه كند .

ولكن در اين تحفه ها يكى از همه مرغوب تر و نزد سلطان از همه مطلوب تر و ايجاب آن از سايرين بيشتر و تأكيد سلطان در باره او فزون تر باشد ، معلوم است كه اگر تحفه به صفتى كه سلطان امر فرموده موصوف باشد و به اسم صحت

معروف باشد مقبول طبع شاه شود و سايرين را نيز به تبع آن قبول فرمايد و اما اگر آن متاع اعلى كه نفيس تر و طبع سلطان به آن حريص تر است ، به دزدان داده ، يا آنكه به صفتى كه سلطان خواسته موصوف نباشد ، سلطان همه را رد نمايد ، و ساير تحفه ها اگر چه خوب است بد نمايد .

آرى نماز اعلاترين و برترين حكم خداست ، و در راه بردن آن به نزد محبوب واقعى خطرات زيادى از جانب شياطين برونى و درونى متوجه آن است ، بايد مواظب بود كه اين تحفه نفيس ضايع نشود و به دست دزدان و نابكاراان نيفتد ، و جهت رساندن آن به معشوق حقيقى لازم است تمام آداب و شرايط و اوصاف آن را حفظ كرد ، كه با حفظ آداب و به جا آوردن شرايط ، زمينه ورود به مقام قرب و بساط انس براى انسان فراهم مى گردد .

توجه داشته باش كه به دقت حضور نماز لباس منيت از وجود خويش به خاك افكنى ، و براى ورود به بارگاه محبوب احرام تقوا دربندى ، و از تمام گناهان و معاصى ظاهر و باطن به حالت روزه درآئى ، و با شمشير فكر و توجه و نيت پاك با شياطن باطنى و ظاهرى تا مرز پيروزى درافتى ، ، و به محضر آن مولاى مهربان همه وجود و هستى را تسليم كرده به قربانگاه فنا براى يافتن بقا درآئى ، و در برابر آن جناب با تمام وجود بگوئى :

در خم زلف تو پايند جنون شد دل من *** بى خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل من
چون كه با رشته گيسوى تو پيوندى داشت *** مو به مو بسته به زنجير جنون شد دل من
اين همه فتنه مگر زير سر چشم تو بود *** كه گرفتار دو صد سحر و فسون شد دل من
آنچه گفتم به دل از روى نصيحت نشنيد *** عاقبت عشق تو ورزيد و زبون شد دل من
بعد مرك من اگر بر سر خاكم گذرى *** دهمت شرح كه از دست تو چون شد دل من
سالها سخت تر از كوه گران بود وليك *** در سر عشق تو بى صبر و سكون شد دل من
نقطه خال تو تا ديد به پرگار وجود *** يكسر از دايره عقل برون شد دل من

در مسئله حرمت تضييع نماز و وجوب مواظبت بر اين امانت بى نظير الهى رواياتى بس مهم رسيده ، كه لازم است به گوشه اى از آن روايات اشارت رود :

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قالَ : سَئَلْتُ عَبْداً صالِحا (عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ : اَلَّذينَهُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ قالَ : هُوَ التَّضْييعُ(1) :

محمد بن فضيل مى گويد : از عبد صالح (عليه السلام) پرسيدم معناى آيه اى كه مى گويد اينان از نماز خود غافلند ، چيست ؟ فرمود به معناى ضايع كردن نماز است .

بى توجهى به واقعيات نماز ، صحيح بجا نياوردن ارگان نماز ، سرسرى خواندن حمد و سوره و ركوع و سجود ، رعايت نكردن ترتيب و طمأنينه از عوامل ضايع كردن اين وديعه الهى است .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : لا يَزالُ الشَّيْطانُ ذَعْرا مِنَ الْمُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الْخَمْسِ لِوَقْتِهِنَّ ، فَاِذا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّاَ عَلَيْهِ فَاَدْخَلَهُ فِى الْعَظائِمِ(2) .

پيامبر اسلام فرمود : شيطان هميشه از مؤمن بيمناك است ، تا زمانى كه بر نماز

1 ـ وسائل 3 / 18 .

2 ـ وسائل 3 / 18 .

پنج وقت محافظت دارد ، اما وقتى نماز پنج وقت را ضايع كرد ، بر او جرئت پيدا مى كند و وى را در گناهان بزرگ مى اندازد !

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : في حَديث اِنَّ مَلَكَ الْمَوت يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَّلاةِ ويُلَقِّنَهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ في تِلكَ الْحالَةِ الْعَظيمَةِ(1) .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : در حديثى است كه ملك الموت به وقت جاى گرفتن ، شيطان را از ايجاد خطر نسبت به محافظت كننده بر نماز باز مى دارد و شهات به وحدانيت حق و رسالت پيامبر را به او تلقين مى كند ، آنهم در چنان حالت بزرگ و فوق العاده اى .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : اِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُدْعى بِالْعَبْدِ فَاَوَّلُ شَيء سُئِلَ عَنْهُ الصَّلاةُ فَاِذا جاءَ بِها تامَّةً وَاِلاّ زُخَّ فِى النّارِ(2) :

پيامبر خدا فرمود : به دقت قيامت بنده را به دادگاه الهى طلب مى كنند و اول چيزى كه از او مى پرسند در باره نماز است ، اگر نماز تمام و جامع و كاملى ارائه داد اهل نجات و گرنه با خشم او را به دوزخ مى اندازند .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : لا تُضَيِّعُوا صَلاتَكُمْ فَاِنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاتَهُ حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَهامانَ وَكانَ حَقّا عَلَى اللهِ اَنْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ فَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحافِظْ عَلى صَلاتِهِ وَاَداءِ سُنَّتِهِ ( سُنَّةَ نَبِيِّهِ )(3) :

پيامبر خدا فرمود : نماز خود را ضايع مكنيد ، كه هر كس نمازش را ضايع كند ، با قارون و هامان محشور مى شود ، و سزاوار است كه خداوند او را با منافقين

1 ـ وسائل 3 / 19 .

2 ـ وسائل 3 / 19 .

3 ـ وسائل 3 / 19 .

به آتش جهنم ببرد ، واى بر كسيكه بر حفظ نمازش اقدام نكند و به اداى سنت حق يا سنّت پيامبر برنخيزد .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كلامى كه اصحابش را وصيت مى كرد ، فرمود :

نسبت به مسئله نماز متعهد باشيد و بر آن محافظت كنيد ، و آن را زياد بجاى آريد و به وسيله آن به حضرت حق تقرب جوئيد ، زيرا نماز بر مردم مؤمن واجب شده ، شما جواب گرفتاران به عذاب الهى را نشنيده ايد وقتى از آنان مى پرسند علت جهنم آمدن شما چه بود ؟ مى گويند از نمازگذاران نبوديم ! !

نماز گناهان نمازگزار را هم چون برگ درخت مى ريزد ، و او را از اسارت هوا و عذاب نجات مى دهد .

نبى اسلام نماز را تشبيه به حمام در خانه مرد فرموده كه شبانه روز پنج ب ار خود را در آن شستشو دهد ، كه با چنين برنامه اى هيچگونه چركى در بدن نمى ماند .

مؤمنين حقيقى حق با عظمت نماز را شناخته اند ، كه زينت متاع دنيا و آنچه از مال و اولاد نور چشم آنان است از نماز بازشان نمى دارد خداى بزرگ فرموده :

( رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللهَ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ )(1) .

نبى بزرگ اسلام بعد از اينكه به خاطر نماز به بهشت بشارت داده شد ، خود را براى نماز در زحمت و رنج مى انداخت ، چون در قرآن مجيد آمده بود :

( وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا )(2) .

آن حضرت اهل خود را امر به نماز مى فرمود و خودش در ميدان نماز استقامت

1 ـ سوره نور (24) : 37 .

2 ـ سوره طه (20) : 132 .

و صبر مىورزيد(1) .

امام باقر مى فرمايد : پيامبر عزيز اسلام در مسجد نشسته بودند كه مردى وارد شد ، و به نماز ايستاد ولى ركوع و سجودش را آنچنان به سرعت خواند ، كه در حقيقت ركوع و سجود نبود ، پيامبر فرمود همانند كلاغى كه نوك بزند نماز را بجاى آورد ، اگر با اين نماز از دنيا برود بر غير دين من از دنيا رفته !(2) !

امام ششم مى فرمايد : وقتى نمازگزار به نماز مى ايستد از پهنه هاى آسمان بر زمين رحمت بر او نازل مى شود ، و به محاصره ملائكه الهى درآمده و ملكى فرياد مى زند :

اگر اين نمازگزار آگاه شود كه در نماز چيست ، هرگز آن را بهم نمى پيچد(3) .

هارون بن خارجه مى گويد مردى از ياران خود را نزد حضرت صادق تعريف كردم و به خوبى ثناى او را گفتم حضرت به من فرمود نماز او چگونه است(4) ؟

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :

زمانى كه بنده مؤمن به نماز برمى خيزد ، خداوند به او نظر مى كند ، يا فرمود خداوند تا پايان نماز به او روى مى آورد و از بالاى سر او تا افق آسمان سايه رحمت قرار مى دهد ، و از حول و حوش او تا بالاى آسمان پر از ملائكه مى شود ، و ملكى موكل او مى گردد ، كه بالاى سرش بايستد و به او بگويد : اى نمازگزار اگر مى دانستى چه وجودى ترا مى نگرد و با كه مناجات مى كنى رو برنگردانده و هرگز از جايت حركت نمى كردى(5) !

1 ـ نهج البلاغة باب وصايا .

2 ـ محاسن ص 79 .

3 ـ وسائل 3 / 21 .

4 ـ وسائل 3 / 21 .

5 ـ وسائل 3 / 21 ـ 22 .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

هرگاه نماز واجب بجاى آوردى آن را به وقت خودش بجاى آر و تصور كن اين آخرين نماز توست ، نمازى كه ديگر آن را به دست نخواهى آورد ، چشم به جايگاه سجودت داشته باش ، اگر بدانى در راست و چپ تو چه خبر است هر آينه نمازت را نيكو بجاى آورى ، بدان در برابر وجود بزرگى ايستاده اى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى(1) .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

وقتى عبد وارد نماز مى شود و نمازش را سبك بجاى مى آورد و ادب و وقار و طمأنينه را آنطورى كه بايد مراعات نمى كند ، خداوند به ملائكه مى فرمايد : بنده ام را نمى بينيد ، مثل اينكه نيازهايش به دست غير من است ، آيا او نمى داند كه هر چه نياز دارد در ارتباط با من است(2) ؟

قالَ عَلِىٌّ (عليه السلام) : اِنَّ اَسْرَقَ النّاسِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلاتِهِ(3) :

على (عليه السلام) فرمود : دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد ! !

قبل فهرست بعد