قبل | فهرست | بعد |
در سوره مباركه هود از آيه 84 ـ 87 چنين مى خوانيم :
( وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَكُم مِنْ إِله غَيْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْر وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْم مُحِيط * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الاَْرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللهَ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ) :ما براى راهنمائى مردم مدين ، برادرشان شعيب را فرستاديم ، او به مردم از طرف ما چنين گفت :
اى جامعه خداى جهان آفرين را بپرستيد ، زيار خدائى جز او نيست و آنچه را بوسيله پيمانه به مردم مى فروشيد از آن كم مگذاريد و در ترازو خيانت نكنيد ، شما از نعمت هاى الهى برخورداريد ، چرا مى خواهيد از راه تقلب و خيانت به ثروت خود بيفزائيد ، من شما را از عذاب روز فراگيرنده مى ترسانم ، هان اى ملّت ، پيمانه را پر بدهيد ، و جنس ترازوئى را بدون كم گذاشتن به مشترى ارائه
دهيد ، از گناه و تجاوز به حق مردم چشم بپوشيد و فساد نكنيد و مفسد نباشيد .
مردم بدون ترديد آنچه را خداوند در سايه مقرراتش به شما حلال دانسته به نفع شماست اگر مؤمن هستيد . من نيروى بازداشتن شما را از تجاوز ندارم وظيفه و مسئوليت من تبليغ دين خداست .
جامعه مدين در جواب او گفتند : ما در پرستش معبودهاى پدران خود ثابت قدميم و در برنامه هاى مالى ، خود را آزاد مى دانيم ، از هر راهى كه بخواهيم ثروت كسب مى كنيم ، و به هر صورت كه ميل داشته باشيم جنس مى فروشيم ! !
اى شعيب به نظر ما آنچه ترا تحريك كرده ، ما را از آئين خود و نياكانمان برگردانى و مسير خريد و فروش و شكل زندگى ما را عوض كنى نماز تست ، راستى ما ترا مرد بردبار و درستى مى دانستيم چه شد كه با ما سر ستيز برداشتى ، به گمان ما تو از عقل و خرد دور شده و از مسير متعادل زندگى بيرون رفته اى ! !
آرى نماز شعيب ، نماز بازدارنده از فحشاء و منكرات بود ، و نمازگزارى چون شعيب نمى توانست در برابر كفر و شئون آن بى تفاوت باشد ، به همين خاطر نمازگزار واقعى برى از انواع منكرات ، و جهادگرى استوار در برابر آلودگيهاست ، و بر معناى همين حساب ، مردم مدين امر به معروف و نهى از منكر شعيب را به نماز او نسبت مى دادند .
در كتاب الهى سوره طه آيات 11 ـ 14 مى خوانيم :
( فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَامُوسَى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى * إِنَّنِي أَنَا اللهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي ) .چون موسى به آن آتش نزديك شد ، ندائى شنيد ، من پروردگار تو هستم ، كفش از پاى بيرون كن « از همه جز من قطع علاقه بنما » هم اكنون در وادى مقدسى .
من ترا به مقام شامخ رسالت برگزيده ام ، بنابر اين به برنامه وحى گوش فرا ده : منم خداى يكتا ، خدائى جز من نيست ، پس مرا پيروى كن و نماز را بخاطر ياد من بر پاى دار .
امام باقر (عليه السلام) ، بنا بر نقل بحار جلد سيزده ص 8 مى فرمايد :
خداوند به موسى فرمود ، مى دانى چرا از ميان بندگانم ترا براى شنيدن كلامم به نحو مستقيم انتخاب كردم ؟ عرضه داشت نه ، خطاب رسيد بخاطر اينكه در عبادت و بندگى همانندت را نيافتم ، كه نسبت به من در نفس خود به اين اندازه با تواضع باشد ، اى موسى تو بنده اى هستى كه در پيشگه من به وقت نماز صورت بر خاك مى گذاشتى .
يقول فروغى :
در قرآن مجيد سوره لقمان آيه 17 مى خوانيم :
( يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الاُْمُورِ ) :فرزندم ، نماز را بر پاى دار ، و دو برنامه بزرگ و اصلاح كننده جامعه ، يعنى امر به معروف و نهى از منكر را عملى كن ، و بر حوادثى كه پيش مى آيد بردبار و صبور باش كه تحمل و صبر در راه ارشاد مردم از عزم ثابت و بلند همتى است .
علامه مجلسى ، محدث كم نظير شيعه در كتاب بى مانند « بحار » جلد 14 در توضيح آيات مربوط به داود . رواياتى در باره فضائل و محاسن و كثرت عبادت ، و به خصوص بسيارى نماز آن مرد الهى نقل مى كند ، كه بخاطر رعايت اختصار ، خوانندگان عزيز را به آن بخش از بحار ارجاع مى دهم .
« بحارالانوار » جلد 14 از صفحه 98 باب 8 تا صفحه 104 در باره سليمان بحث شيرين و مفصلى دارد ، به خاطر فنى بودن بحث از برگردان فارسى آن صرف نظر شد آنچه مهم است ، اين است كه در اين بحث در جهت نماز حضرت سليمان مسائلى ذكر شده كه از آن مسائل استفاده مى شود ، نماز در رأس تمام عبادات سليمان بوده و آن رادمرد بزرگ الهى ، در ميان مردم به كثرت نماز شهرت داشت .
چگونه انبياء بزرگ الهى داراى كثرت نماز نباشند ، در حاليكه نماز رابطه
عاشقانه و عارفانه بين بندگان و خداست ، و كسى كه موفق به نماز است ، مشرف به برترين شرف شده ، و نشانه قبولى او از جانب محبوب و معشوق حقيقى هستى است .
در قرآن كريم سوره آل عمران آيات 38 و 39 مى خوانيم :
( هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ * فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَـحْرَابِ أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ ) :در آن هنگام كه زكريا عنايات حق را نسبت به مريم مشاهده كرد ، عرضه داشت : پروردگارا مرا از لطف خويش فرزندانى پاك سرشت عطا فرما ، همانا تو اجابت كننده خواسته بندگانى .
زكريا در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود ، فرشتگان به او مژده دادند ، همانا خداوند ترا به ولادت يحيى مژده مى دهد ، فرزندى كه به پيامبرى عيسى گواهى خواهد داد ، و خود نيز مى دهد ، فرزندى كه به پيامبرى عيسى گواهى خواهد داد ، و خود نيز در راه هدايت پيشوا و پارساست و نزد ما از
پيامبران شايسته است .
در كتاب الهى سوره مريم آيات 30 تا 33 چنين مى خوانيم :
( قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهَ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً * وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً * وَبَرّاً بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيّاً * وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً ) :عيسى گفت همانا من بنده خدايم ، به من كتاب آسمانى عنايت شده ، و به شرف نبوت آراسته ام ، و هر كجا باشم بر جهانيان بركتم و تا زنده ام دستور دارم نماز را بپاى داشته و زكات مال بپردازم .
من مأمورم به مادر نيكى كرده و از ستم و شقاوت دورم . سلام بر من روز ولادتم ، و روز مرگم و روز بپا خاستنم در قيامت .
قرآن كريم در سوره صافات آيات 143 و 144 مى فرمايد :
( فَلَوْلاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) :اگر يونس اهل تسبيح نبود ، هر آينه تا قيامت در شكم ماهى مانده بود :
« مجمع البيان » در جلد هشتم صفحه 459 از قول قتاده مى نويسد : منظور از تسبيح و ستايش يونس نماز او بوده و همين حقيقت با عظمت علت نجاتش از شكم ماهى شد .
از آيات ذكر شده به اين نتيجه مى رسيم ، كه تمام پيامبران الهى در ميان امم و ملل مبعوث به نماز بودند ، و خداوند مهربان از باب عشق به بندگان هيچ
جامعه اى را جداى از اين تكليف نگذاشته ، زيرا نماز در رشد و كمال روحى انسان نقش مهمى را برعهده دارد ، و بدون اتصال و پيوند به اين تكليف با ارزش الهى ، انسان مورد عنايت و رضاى حق قرار نخواهد گرفت .
نماز جهانى از اسرار الهى است ، كه مى توان با قدرت تقوا و خلوص به آن اسرار رسيد .
نماز ، دنياى با عظمتى است كه ديدگاه آن تا اعماق جنات الهى و رضوان اكبر است .
نماز شرف و فضيلت انسان ، و مايه حركت او به سوى حضرت جانان است .
به سبب نماز درهاى رحمت و بركت الهى به روى عباد باز است ، و يكى از مهمترين علل نجات عبد در قيامت نماز است .
خدا را از طريق قرآن مجيد بشناسيد ، اسماء و صفات حضرت او را درك كنيد ، به نعمت هاى مادى و معنوى كه به شما عنايت فرموده انديشه كنيد ، و از اين راه به كسب عشق و محبت به حضرت حق برآئيد ، چون آتش عشق از باطن قلب شما زبانه كشيد ، اين عشق را در عمل خود و بخصوص نماز كه بقول حضرت رضا اداى شكر منعم است آشكار خواهيد ديد و در اين صورت نماز شما در پيشگاه معبود نماز عالمانه و عارفانه و عاشقانه خواهد شد ، و اين نماز پرقميت ترين نماز در بارگاه حضرت اوست .
بقول عارف بسطام مرحوم فروغى :
قرآن مجيد و كتب گرانقدر روائى ، مؤمن را همراه با نشانه ها و علائم و ويژگيهائى معرفى مى كنند ، نشانه ها و علائم نشان دهنده طهارت جان و صافى روان ، و قداست نفس و پاكى عمل و حقيقت وجود مردم مؤمن است .
در ميان اين علائم و نشانه ها ، نماز جايگاه مخصوصى دارد ، به اين معنى كه از آيات و روايات استفاده مى شود ، نماز با تمام شرائط ظاهرى و باطنى اش در رأس تمام فعاليت هاى عملى مردم مؤمن است .
اين كتاب اگر بخواهد ، از هر آيه يا روايت ، جمله مخصوص به نمازش را ذكر كند ، ممكن است از زيبائى آيه يا روايت بكاهد ، علاوه خوانندگان محترم از معارف ارزنده ديگرى كه در آيه يا حديث است محروم شوند ، بناچار تمام آيه يا روايت نقل مى شود ، تا بهره بيشتر و منفعت گسترده ترى نصيب پويندگان راه و جويندگان حضرت الله گردد .
( ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ )(1) :علت و موجب شكى در اين كتاب بلندمرتبه نيست و اين كتاب براى پرواداران از حق كتاب هدايت است ، آنان كه به غيب عالم ايمان دارند و نماز بپا مى دارند و از آنچه به آنان روزى شده در راه خدا انفاق مى كنند .
در توضيح جمله با عظمت و يقيمون الصلاة در « تفسير پرتوى از قرآن » مى خوانيم :
« قيام بدن حالتى است كه اعضاء هر يك در وضع طبيعى خود قرار مى گيرند ، و هر كدام وظيفه اى كه در بپا داشتن بدن دارند ، انجام مى دهند ، و اندام چنان كه هست مى نمايد :
مراكز ادراك ، و سر ، بالاى بدن ، و بدن تكيه بر فقرات پشت و همه بر ستونهاى پا ايستاده اند ، و اعصاب ادراك و تحريك به آسانى فرمان مى گيرند ، و خبر مى دهند ، چشم و گوش و دست و پا به آسانى به هر سو متوجه مى گردد ،
1 ـ سوره بقره (2) : 2 ـ 3 .
اراده بر اعصاب و اعصاب بر عضلات و عضلات بر بندها و ستونهاى بدن غلبه و فرماندهى كامل دارد .
قيام بدن مرتبط به قيام فكر و تصوير است ، تا مطلوبى درست تصوير نشود ، براى انجام و رسيدن به آن شخص اراده نمى نمايد و بدن بر خلاف ميل طبيعى راست و مستقيم نمى گردد .
آمادگى براى نماز آنگاه است كه امر و اراده پروردگار همت را برانگيزد ، و ذهن را ، كه توجه به حواس و شهوات خميده يا خفته اش داشته ، بپا دارد ، در اين وقت قواى نفسانى به وضع طبيعى قرار مى گيرد و مانند اعضاى بدن قيام مى نمايد .
در سازمان درونى جسم انسان ، مركز تفكر و ادراك بالا ، و محل بروز عواطف كه قلب است پائين ، معده و امعاء كه ديگ شهوت غذا است پائين تر ، و دستگاه تناسلى كه انگيزنده شهوت جنسى است زير قرار گرفته .
در سازمان درونى نفس كه از اين قوا تركيب يافته بايد چنين باشد .
اقامه ، كه معنايش لغويش بپاخاستن ، راست داشتن و تكميل نمودن است ، كمال آن در انسان برپاداشتن ظاهر و باطن بدن و قواى نفسانى است .
تكميل اين قيام در صورت اجتماع آنگاه است كه افراد از هواهاى اختلاف انگيز و نظام طبقاتى « شيطانى » به سوى يگانگى برگردند . و در يك صف قرار گيرند ، و به امام عادل عالم كه تقدم طبيعى دارد اقتدا نمايند .
چون تحقق و كمال صلاة به اقامه است ، قرآن در هر جا كه نماز كامل را دستور داده ، يا توصيف نموده است ، آن را مقارن الفاظ ، اقام ، اقم ، يقيمون ، مقيم آورده ، و براى نمازگزارانى كه از حقيقت نماز غافلند ويل را وعده داده و مصلين را تنها آورده : (
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ )(1) .1 ـ سوره ماعون (107) : 4 .
در سوره معارج كه مصلين را از ديگر مردم بى ثبات مستثنى كرده ، دوام صلاة را متمم آن آورده :
( إِنَّ الاِْنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلاَّ الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ )(1) :انسان بى ثبات و بى قرار آفريده شده ، چون شرى به او رسد نالان شود ، و چون خيرى به او رسد خود را مى گيرد ، مگر نمازخوانان ، آنان كه بر نمازهاى خود مراقبت دارند و پيوسته انجام مى دهند .
در آيه سوره بقره فعل مضارع « يقيمون » كوشش پيوسته را مى رساند تا هر چه بيشتر نماز را بپا دارند ، چون اقامه نماز ، اقامه و مستقيم شدن انسان است ، بايد متدرجاً و پيوسته باشد تا در تمام عمر يك نماز كامل و مستقيم كه شايسته مقام انسان است انجام شود ، چون اين وظيفه نهائى درست و كامل انجام يافت و حقيقت انسانيت مستقيم گرديد ، مأموريتش در اين جهان تمام شده ، رخت برمى بندد ، « گويا براى همين به اين عالم آمده كه يك عمل كامل و شايسته انجام دهد » .
آرى نماز را با شرايطى كه دارد به جاى آريد تا مستقيم شويد ، به نماز متوسل گرديد ، تا شما را به اوج شخصيت رسانده ، و فحشا و منكرات را از آئينه حيات شما پاك كند .
نماز بخوانيد تا از شيطان رها شده ، و از شيطنت نجات يابيد ، و در نور آن ، حقيقت و حقايق را ببينيد .
نماز بخوانيد تا دل از تعلقات غلط برهد ، و جان به برق عشق جانان منور گردد ، و پيوند شما از آنچه غير خداست جدا شود .
1 ـ معارج (70) : 19 ـ 23 .
نماز بخوانيد ، تا از ماديگرى برهيد ، و به دنياى با عظمت معنى راه پيدا كنيد .
بقول عارف بزرگ و حكيم گرامى سنائى غزنوى :
نيكى اين است كه به وقت عبادت عبادت روى به شرق و غرب كنيد ، بلكه حقيقت نيكى و نيكوكارى ايمان به خدا و روز جزا و فرشتگان و كتاب آسمانى و انبياء الهى ، و مال را با علاقه اى كه به آن هست و خويشان و يتيمان و از كار افتادگان و واماندگان در راه ، و سائلان و بردگان انفاق كردن است .
1 ـ سوره بقره (2) : 177 .
نيكوكاران هستند كه نماز را برپا داشته و زكات مى پردازند و به عهد خود به وقت عهد بستن وفا مى نمايند و در برابر محروميت ها و بيماريها و در ميدان جهاد استقامت مىورزند ، اينان راست مى گويند ، چون اعمال و رفتارشان با عقايد و ايمانشان هماهنگ است و همينانند پروا پيشگان .
آرى با ادعاى تنهايى از ايمان و عمل ، هيچ كس اهل خير و سعادت نمى شود ، آنچه موجب فلاح و رستگارى است ، باطن پاك و عمل خالص است .
مشكلات امروز انسان و فرداى او جز در پرتو اعتقاد صحيح و عمل شايسته قابل حل نيست .
تمام ارزش آدمى به ايمان و عمل اوست ، انسان جداى از ايمان و عمل قطعه اى از گوشت و استخوان متحرك است ، كه جز رحمت و مزاحمت براى ديگران حاصلى ندارد .
در آثار الهى و معارف اسلامى آمده كه : انسان از جمله موجودات برتر اين صحنه با عظمت حيات و صفحه شگفت آور هستى است ، ولى بايد بدانيد كه اين برترى و فضيلت به صورت مايه و قوه و استمداد در وجود هر انسانى است ، انسان مكلف است ، وظيفه واجب دارد اين قوره را به فعليت برساند ، البته به خاطر اينكه نسبت به طريق به فعليت رساندن اين قوه جاهل است ، خداوند بزرگ انبيا و امامان و كتب آسمانى را براى هدايت او قرار داده و راه رساندن ارزش بالقوه را به فعليت بوسيله فرستادگانش به او نشان داده است .
آيه مورد بحث يكى از نقشه هاى جامع الهى براى به فعليت آوردن مايه ارزش است .
به عقيده بيداران و آگاهان ، و آنان كه عمر عزيز خويش را صرف قرآن مجيد كرده اند ، اين آيه كاملترين نسخه از ميان دستورات قرآن براى حركت انسان به سوى خير و سعادت و رشد و كمال است .
كسانى كه علماً و عملاً از قرآن و دستورات حضرت حق دورند ، بالاجبار به تمام شهوات و غرائز و اميال ميدان داده و صحنه حيات را تبديل به چراگاه شكم و تمتع شهوت كرده اند ، اينان برعكس تمام حقايق در حركتند ، و از تمام جوانب وجودشان فساد و شر مى بارد ! !
اينان عقل و فطرت و وجدان و انصاف را در آتش شهوات سوزانده ، و از خويشتن خود جز مشتى استخوان و گوشت و رگ و پى متحرك باقى نگذاشته اند ، حركت آنان حركتى بى ارزش و خوى و خلق آنان از خوى و خلق حيوانات پست تر و رذيلانه تر است .
ولى مردمى كه علماً و عملاً با نسخه هاى درمان بخش الهى سر و كار دارند ، مردمى وزين ، آبرومند ، با تربيت ، با شخصيت و مؤدّب هستند .
ايشان در تمام شئون حيات بر بال ملائكه در حركتند ، و خواسته هاى آنان در تمام جوانب هماهنگ با خواسته هاى خداست .
خداوند مهربان در ملكوت هستى و نزد ملائكه بوجود چنين بندگانى مباهات مى كند .
اينان مجمع فضائل ، و منبع بركات ، و ميدان خيرات ، و سرچشمه نيكى ها و نيكوكارى ها هستند .
اينان حلال مشكلات مردم ، و تأمين كننده نياز نيازمندان ، و چراغ پر فروغ خانه يتيمان ، و دستگير مستمندان ، و آبروى صاحبان آبرويند .
اينان از بركت ايمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتب الهى و انبياء و انفاق مال در راه خدا به محتاجان و برپا داشتن نماز و اداى زكات و آراسته بودن به اخلاق حسنه داراى ارزشى هستند كه جز خدا احدى بر آن ارزش آگاهى ندارد .
فرداى قيامت و حتى در عالم برزخ بهشت برين از اينان و جهنم آتشين از آنان است .
پيامبر عزيز اسلام در روايت مهمى در باره اين دو طايفه مى فرمايد :
اِذا وُضِعَ الْعَبْدُ في قَبْرِهِ وَانْصَرَفَ اَصْحابُهُ حَتّى لَيَسْمَعَ خَفْق نِعالِهِمْ اَتاهُ مَلَكانِ يُحاسِبانِهِ ، فَاِنْ كانَ مُؤمِنا اَرَياهُ مَكانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَاِنْ كان كافِراً ضَرَباهُ بِمِطْرَقَة مِنْ حَديد بَيْنَ اُذُنَيْهِ فَيَصيحُ صَيْحَةً يَسْمَعُها مَنْ يَليهِ اِلاّ الثَّقَلَيْنِ(1) :زمانيكه عبد را در قبرش بگذارند ، و كسانش او را رها كرده و برگردند ، ميت صداى كفش آنان را در بازگشتشان مى شنود ، در اين وقت دو ملك حق براى رسيدگى به حساب او سر مى رسند ، اگر او بنده مؤمن خدا باشد ، مكانش را در بهشت به او نشان مى دهند ، و اگر بنده اى باشد كه نسبت به نعمت هاى الهى ناسپاسى و راه كفر پيش گرفته با پتكى از آهن جهنم بين دو گوشش مى زنند كه هر چه جز جن و انس است صداى وحشت آور و دهشت زاى آن را مى شنوند ! !
با توجه به مسائل عالى الهى واجب است انسان خود را بشناسد و به موقعيت و موقف و وظيفه هر يك از قواى درون و برون آشنا شده ، و هر يك را بر اساس خواسته هاى الهى بكار گيرد ، تا درخت وجودش هم چون شجره طيبه براى ابد ، مثمر ثمر گردد .
عرفا مى گويند :
بدان كه عقل است ، كه آدم است ، و روح است كه حوا است و طبيعت است كه ابليس است و شهوت است كه طاوس و غضب است كه مار است .
و اجتماع و تركيب آن جمله آمدن است به دنيا ، و افتراق آن جمله رفتن است از دنيا ، يعنى اجتماع اين جمله آمدن است از عالم غيب به عالم شهادت و از عالم عقل به عالم غيب و از عالم حس به عالم عقل .
1 ـ دين و تمدن 1 / 66 .
اى درويش(1) در ملكوت ، ملك و شيطان هست ، در ملكوت عقل و ملك است و طبيعت شيطان .
چون عقل و طبيعت هر دو مصور شدند ، از هر دو صورت آدم در ملك ظاهر شد ، پس آدم مركب آمد از ملك و شيطان يعنى از عقل و طبيعت ، پس در هر كه عقل غالب آمد ملكى است بلكه بهتر از ملائكه است اگر چه صورت انسان دارد ، و در هر كه طبيعت غالب آمد شيطانى است يا حيوان ، بلكه از حيوان بدتر . . .
اين بود مراتب ملك و ملكوت و اين بود بيان كتاب الله و كلام الله و كتاب الله به صورت ، كلمه است و كلام الله به مثابه معنى كلمه و تمامى اسامى بسيار دارد ، زيرا كه جمله اساسى وى است اما اسم او يكى است كه آن را اسم اعظم و اسم اعلى مى گويند و آن اسم رب است ، پس اگر اين كلمه موجودات را به درخت تشبيه كنى ، ميوه اين درخت موجودات ، آدمى دانا است ، و آدمى دانا را هم كلمه گويند زيرا كه هر چه درخت دارد ، ميوه درخت هم دارد ، پس آدمى دانا ميوه درخت موجودات باشد .
و اگر اين كلمه موجودات را به انسان تشبيه مى كنى ، دل اين انسان موجودات هم آدمى دانا است ، پس آدميى دانا دل موجودات باشد .
بعضى گفته اند : كه انسان كامل هم كتاب الله هم كلام الله است ، زيرا كه انسان كامل مجموع هر دو عالم است ، و بعضى گفته اند : كه انسان كامل كتاب الله است و سخن انسان كامل كلام الله است .
شما خود انصاف دهيد كه براى رسيدن به نقطه با عظمت كمال ، آيا راهى به جز پاكى از آلودگى ها و آراسته شدن به حسنات وجود دارد ؟
بقول پير روشن ضمير ، عارف فرزانه ، عاشق دلباخته ، مرحوم الهى قمشه اى :
1 ـ از اين كلمه معناى اصطلاحى آن كه به معنى خانقاهى است مقصود نيست بلكه معناى لغوى آن كه به معناى تهيدستى از مال يا علم است منظور است .
به اتفاق مفسرين عامه و خاصه ، اين آيه در شأن اميرمؤمنان ، قلب عارفان ، جان عاشقان ، حضرت على بن ابيطالب (عليه السلام) نازل شده ، و چنانچه در آيه شريفه مى نگرند ، خداوند بزرگ بپا داشتن نماز را از ويژگيهاى آن حضرت شمرده و آن را به عنوان علامت و نشانه آن محور ايمان ، قرار داده است ، در متن آيه شريفه مى خوانيم :
همانا همه كاره شها تنها خدا و رسول ، و آن گرويدگانى هستند ، كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع اداى زكات مى كنند !
( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ )(2) .مؤمنان آن مردمى هستند كه چون ياد خدا شود ، از جلال و بزرگى حق ، دلشان ترسان شود ، و چون آيات الهى را بر آنان بخوانند ، بر ايمانشان افزوده شود ، و بر خداى خويش در تمام امور تكيه كنند ، نماز را بپا داشته ، و از آنچه روزى آنان شده انفاق نمايند .
( وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ إِنَّا لاَنُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ )(3) .در اين آيه بسيار مهم دو موضوع ريشه دار و يك نتيجه مورد بحث است :
موضوع اول تمسك به كتاب
1 ـ سوره مائده (5) : 55 .
2 ـ انفال 2 ـ 3 .
3 ـ سوره اعراف (7) : 170 .
موضوع دوم اقامه نماز
و نتيجه ، مصلح شدن انسان به خاطر اتصال به آن دو موضوع .
تمسك به كتاب به معناى الصادق و اتصال به قرآن مجيد است ، قرآنى كه نقشه جامع الهى براى هدايت انسان به سوى هر خير و كمالى است .
قرآنى كه درمان دردها ، علاج امراض ، حلال مشكلات ، رافع نيازها ، و راهبر انسان به سوى خداست .
و اين الصاق و اتصال ، حاصل نمى شود مگر با رعايت سه برنامه :
1 ـ قرائت قرآن
2 ـ فهم قرآن
3 ـ عمل به قرآن
چون كسى به قرائت و خواندن قرآن مجيد برخيزد ، و براى فهم اين كتاب مجاهده كند ، و در عمل به آيات آن بكوشد ، و بر اين راه ثابت قدم باشد ، مصداق واقعى متمسك به كتاب است .
در اين زمينه در شرح حديث چهاردهم كتاب مصباح الشريعه ، بخواست حضرت الهى توضيح بسيار مفصل و قابل توجهى داده خواهد شد .
آرى از خصوصيات بسيار مهم مؤمن تمسك به كتاب و سپس اقامه نماز است ، چون عبد در اتصال به قرآن و عمل عظيم نماز قرار گرفت ، مصلح خواهد شد ، به اين معنى كه در مرتبه اول در اصلاح خويش و سپس اصلاح زن و فرزند ، آنگاه اصلاح جامعه برخواهد آمد ، و اجر چنين مصلحى ، كه اصلاح گرى او از قرآن و نماز سرچشمه گرفته ضايع نخواهد شد .
اين چنين انسان ، در پيشگاه خداوند مهربان از اعتبار و قيمت خاصى برخوردار است ، و انسانى است كه به توفيق حضرت دوست خير دنيا و آخرتش تأمين است .
تمسك به كتاب نتيجه عشق به قرآن و عشق به قرآن نتيجه معرفت انسان به كتاب خداست .
معرفت در اين زمينه مولد همت و عشق ، و عشق و همت مولد حركت و عمل است ، پيروز و بهروز انسانى كه غرق عشق به حق است ، و در اين عشق ثابت و استوار و محكم قدم است .
آنان كه اهل ايمان و عمل شايسته اند ، و نماز را بر داشته و زكات مى پردازند ، نزد خداوند داراى اجر و بر آنان ترس و غصه اى نخواهد بود .
1 ـ سوره بقره (2) : 277 .
( فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْم يَعْلَمُونَ )(1)بد كرداران هرگاه از برنامه هاى زشت خويش بازگردند ، و نماز را بپاى دارند و زكات مال بدهند . برادران دينى شما خواهند بود ، و ما آيات خود را براى آنانكه بدانند بطور مشروح بيان خواهيم داشت .
( إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللهَ فَعَسَى أُولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ )(2) .منحصراً آباد كردن مساجد خدا ، بدست كسانى است كه به خدا و روز جزا ايمان آورده و نماز بپا دارند و زكات بپردازند ، و از غير حق نترسند ، اينان اميدوار باشند كه اهل هدايتند .
آياتى كه خوانديد ، نمونه هايى از آيات كتاب خداست ، كه نماز را به عنوان يكى از خصوصيات بارز مردم مؤمن معرفى كرده ، قسمت ديگرى از آيات كتاب خدا كه همين هدف را دنبال كرده ، برابر با نام سوره ها و شماره آيات بدين قرار است :
انعام 92 ، توبه 71 ، رعد 42 ، ابراهيم 31 ، حج 35 ـ 41 ، مؤمنون 2 ، نور 37 ، نمل 3 ، لقمان 4 ، فاطر 18 ـ 19 ، شورى 38 ، بينه 5 ، معارج 23 ، روى هم رفته در حدود بيست و پنج آيه در سوره هاى مختلف قرآن نماز را از نشانه هاى مردم با ايمان و انسانهاى شايسته قرار داده ، و بر مبناى اين آيات ، اگر مرد و زنى از حوزه با عظمت نماز بى بهره باشند ، بايد گفت از مدار ايمان واقعى خارج ، و از مراتب
1 ـ سوره توبه (9) : 11 .
2 ـ سوره توبه (9) : 18 .
عالى الهى و انسانى دورند ، و اينان همان مردمى هستند كه خداوند در قرآن مجيد به خاطر عدم ايمان و ضعف عمل از آنان تحت عناوين : انعام ، شردواب ، فاسق ، اصحاب نار ياد كرده است ! !
قبل | فهرست | بعد |