قبل | فهرست | بعد |
انسان براى ورود به جهان با عظمت نماز ، و دست يافتن به حقيقت عالى آن ، ناچار است مراحل و منازلى را طى كند ، و داراى سير و سلوكى بس گرانقدر و پر منفعت گردد .
1 ـ وسائل 3 / 21 ـ 22 .
2 ـ وسائل 3 / 24 .
3 ـ وسائل 3 / 24 .
در مرحله اول و نخستين منزل ، بايد در مسئله لباس و مكان ، و آب وضو و غسل و خاك تيمم از حق و حقوق تمام مردم و بيت المال مسلمين پاك باشد .
اگر ذره اى از اجزاء لباس يا قسمتى از مكان و محل نماز ، يا قطره اى از آب وضو و غسل ، يا مقدارى از خاك تيمم غصبى يا حرام باشد ، با آن لباس ، و در آن مكان و با آن آب و خاك ، به هيچ عنوان نمى توان به بارگاه قدس نماز قدم گذاشت ، و به ميهمانى حضرت دوست مشرف شد .
نماز با لباس حرام يا غصبى و با آب و خاك غير مباح و با مكان غير شرعى نماز نيست ، هر چند مكلف براى بجاى آوردن آن خود را به انواع مشقات و زحمات و رنجها دچار كند .
مگر امكان دارد ، كسى با آلودگى به مال حرام ، يا قرار گرفتن در مقام حرام ، يا با اتصال به غسل و وضو و تيممى كه آب و خاكش از راه حرام است ، به بارگاه عزت آن عزيز راه يابد .
آنجا مقام پاكان ، و نيكان است ، آنجا منزل بينايان و دانايان است ، آنجا راه عارفان و عاشقان است .
عارف و عاشق محال است در مسئله لباس و مكان و طهارت از دستور معشوق و محبوب سرپيچى كند .
مگر مؤمن قدرت دارد به مال كسى چشم بدوزد ، تا چه رسد كه آن مال را غاصبانه تصرف كند .
مگر براى مؤمن امكان دارد با آب غصبى يا خاك حرام غسل يا وضو يا تيمم بسازد ، آن وضو و غسل و تيمم مگر طهارت است ؟
چون عبد از محصول زحمت و كوشش خود لباس و عامل طهارت و مكان به دست آورد . و در اين زمينه سير و سلوكش را به پايان برد ، وارد مرحله بعد و منزل ديگر مى شود ، و آن منزل عبارت است از بيرون آوردن لباس گناه از
وجود و به تن كردن لباس تقوا ، و پاك كردن غبار و خاك شيطنت از صفحه نفس ، و تيمم بر خاك كوى محبوب ، و بيرون ريختن لجن هوا و رذائل از قلب و شستشوى وجود با آب عشق يار ، و رها كردن زمين دو روئى و مكر و حيله و قرار گرفتن در مقام تسليم ، آن مقامى كه جز پاكى و طهارت ظاهر و باطن نماند ، و جز ترك سر و در باختن جان براى رسيدن به وصال جانان هوسى نباشد .
آنگاه كه لباس تقوا به تن هستى خود كردى ، و با آب عشق دوست غسل يا وضو بجاى آوردى ، و يا با غبار كوى محبوب دست و صورت صفا دادى و در مقام تسليم قرار گرفتى ، به مرحله ديگر سفر كن و آن مرحله خالى كردن دل
است از آنچه غير اوست ، كه اگر دل از غيرش خالى نكنى چگونه امكان نيت خالص و اراده پاك براى تو خواهد بود ؟
همه حواس و مشاعر و ذهنيات خويش را از تفرقه نجات ده و بر محور عشق جانان جمع كن و بر اين حقيقت مراقب و مواظب باش كه در آستانه معراج هستى و در اين سفر مسئله درمان فراق با داروى وصال مطرح است ! !
عارف بالله حضرت امام خمينى در اين زمينه مى فرمايد :
بدان كه اهل معرفت و اصحاب مراقبه را به قدر معرفت آنها به مقام مقدس ربوبيت ، و اشتياق آنها به مناجات حضرت بارى عز اسمه از اوقات صلوة كه ميقات مناجات و ميعاد ملاقات با حق است ، مراقبت و مواظبت بوده و هست .
آنان كه مجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازلند و از جام محبت سرمست و از پيمانه الست بيخودند ، از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته و به عز قدس جمال الله پيوسته اند براى آنها دوام حضور است ، و لحظه اى از فكر و ذكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نيستند ، و آنان كه اصحاب معارف و ارباب فضايل و فواضلند و شريف النفس و كريم الطينه اند چيزى را به مناجات حق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حق ، خود او را طالبند .
عز و شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكر و مناجات با حق دانند ، اينان اگر توجه به عالم كنند و نظر به كونين اندازند نظر آنها عارفانه باشد و در عالم ، حق جو و حق طلبند و تمام موجودات را جلوه حق و جمال جميل دانند .
اينان اوقات صلوة را به جان و دل مواظبت كنند و خود را براى ميقات گاه حق حاضر و مهيا كنند و دل آنها حاضر است و از محضرحاضر را طلبند و احترام محضر را براى حاضر كنند و عبوديت را مودت و معاشرت با كامل مطلق دانند ، و اشتياق آنها براى عبادت از اين باب است .
الهى آن حكيم فرزانه ، و آن دلباخته عشق يار ، و آن مست جام محبت در اين
مقام مى فرمايد :
آنان كه مؤمن به غيب و عالم آخرت و شيفته كرامات حضرت حق جلاله اند و نعمت هاى ابدى بهشتى و لذت ها و بهجت هاى دائمى سرمدى را با حظوظ دائره ديناويه و لذائذ ناقصه موقته مشوبه ، مبادله نكنند ، نيز در وقت عبادات كه بذر نعم اخرويه است قلوب خود را حاضر نمايند و از روى دل چسبى و اشتياق قيام به امر كنند و از اوقات صلوة كه وقت حصول نتائج و كسب ذخائر است انتظار كشند و چيزى را به نعم جاويدان اختيار نكنند ، اينان نيز چون قلب آنها از
عالم غيب با خبر است ، ايمان قلبى به نعم هميشگى و لذات دائمه عالم آخرت آورند ، اوقات خود را غنيمت شمارند و تضييع اوقات خود نكنند ، اولئك اصحاب الجنة و ارباب النعمة هم فيها خالدون . اين طوايف كه ذكر شد و بعض ديگر كه ذكر نشد خود عبادات نيز براى آنها لذاتى است به حسب مراتب آنها و معارف آنان و كلفت تكليف براى آنها به هيچوجه نيست .
ولى ما بيچارگان گرفتار آمال و امانى و بسته زنجيرهاى هوا و هوس و فرو رفتگان در سجن مسجور ظلمانى طبيعت كه نه بوئى از محبت و عشق به شامه روحمان رسيده ، و نه لذتى از عرفان و فضيلت را از ذائقه قلبمان چشيده ، نه اصحاب عرفان و عيانيم و نه ارباب ايمان و اطمينان .
عبادات الهيه را تكليف و كلفت دانيم و مناجات با قاضى الحاجات را سربار و تكلف شماريم ، جز دنيا كه معلف حيوانات است ، ركون به چيزى نداريم و جز به دار طبيعت كه معتكف ظالمان است است تعلقى نداريم ، چشم بصيرت قلبمان از جمال جميل كور و ذائقه روح از ذوق عرفان مهجور است ! !
بلى سر حلقه اهل معرفت و خلاصه اصحاب محبت و حقيقت :
اَبيتُ عِنْدَ رَبّي يُطْعِمُني وَيُسْقيني .فرمايد : خدايا اين چه بيتوته است كه در دارالخلوت انس ، محمد را با تو بوده و اين چه طعام و شراب است كه با دست خود اين موجود شريف را چشاندى و از همه عوالم وا رهاندى .
آن سرور را رسد كه فرمايد :
لي مَعَ اللهِ وقْتٌ لا يَسَعُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ .آيا اين وقت از اوقات عالم دنيا و آخرت است ؟ يا وقت خلوت گاه قاب قوسين و طرح الكونين است ؟
چهل روز موسى كليم صوم موسوى گرفت و به ميقات حق نايل شد و خدا فرمود :
( فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً )(1) .با اين وصف به ميقات محمدى نرسد و با دقت احمدى تناسب پيدا نكند به موسى در ميعادگاه :
( فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ )(2) .خطاب رسيد و آن را به محبت اهل تفسير كردند ، و به رسول ختمى ، امر به حب على شد ، در قلب از اين سر جذوه اى است كه دم از او نزنم تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ! !
1 ـ سوره اعراف (7) : 142 .
2 ـ سوره طه (20) : 12 .
اى عزيز تو نيز به قدر ميسور و مقدار مقدور اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آداب قلبيه آن قيام كن و به قلب خود بفهمان كه مايه حيات ابدى اخروى و سرچشمه فضايل نفسانيه و رأس المال كرامات غير متناهيه به مراودت و مؤانست با حق است و مناجات با او خصوصاً نماز كه معجون روحانى ساخته شده با دست جمال و جلال حق است و از جميع عبادات جامع تر و كامل تر است ، پس از اوقات و شرايط آن حتى الامكان محافظت كن و اوقات فضيلت آن را انتخاب نما كه در آن نورانيتى است كه در ديگر اوقات نيست .
اشتغالات قلبيه خود را در آن اوقات كم كن ، بلكه قطع كن ، و اين حاصل شود به اين كه اوقات خود را موظف و معين كنى و براى نماز كه متكفل حيات ابدى
توست و قتى خاص تعيين كنى كه در آن وقت كارهاى ديگر نداشته باشى و قلب را تعلقاتى نباشد ، و نماز را با امور ديگر مزاحم قرار مده ، تا بتوانى قلب را راحت و حاضر كنى .
در احاديث در احوال معصومين تدبر كن و در حالات آن بزرگواران تأمل نما ، شايد تنبهى حاصل آيد و ما نيز بتوانيم به قلب مهجور خود بفهمانيم كه اوقات صلوة اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذوالجلال است ، اوقاتى است كه حق تعالى كه مالك الملوك و عظيم مطلق است بنده ضعيف ناچيز را به مناجات خود دعوت فرموده و بدار الكرامة خود اذن دخول داده تا فوز به سعادتهاى ابدى و سرور بهجت هاى دائمى پيدا كند .
از دخول وقت نماز به مقدار معرفت خود بهجت و سرور داشته باشيم و اگر قلب استشعار عظمت و خطر مقام كند به مقدار فهم عظمت ، خوف و خشيت حاصل مى شود و چون قلوب اولياء مختلف و حالات آنها متفاوت است ، به حسب تجليات لطفيه و قهريه و استشمار عظمت و رحمت و جمال آنها را به سرور و بهجت وادار كند وارحنا يا بلال گويند و گاهى تجليات به عظمت و قهر و سلطنت آنها را از خود بيخود كند و رعشه و رعده براى آنها دست دهد ! !
بالجمله اى ضعيف آداب قلبيه اوقات آن است كه خود را مهيا كنى براى ورود به حضور مالك دنيا و آخرت ، و مخاطب و مكالمه با حضرت حق جل و علا پس با نظرى توجه به ضعف و بيچارگى و ذلت و بينوائى خود و عظمت و بزرگى
و جلال و كبرياى ذات مقدس جلت عظمته كه انبياء مرسلين و ملائكه مقربين در بارگاه عظمتش از خود بيخود شودن و اعتراف به عجز و مسكنت و ذلت كنند و چون اين نظر را كردى و به دل فهماندى استشعار خوف كند و خود او عبادات خود را ناچيز شمارد .
و با نظرى توجه به سعه رحمت و كمال عطوفت و احاطه رحمانيت آن ذات مقدس كن كه بنده ضعيفى را به بارگاه قدس خود با همه آلودگى و بيچارگى كه دارد بار داده و او را با همه تشريفات فرو فرستادن فرشتگان و نازل نمودن كتابهاى آسمانى و فرستادن انبياء مرسلين فرشتگان و نازل نمودن كتابهاى آسمانى و فرستادن انبياء مرسلين دعوت به محفل انس خود فرموده ، بدون آنكه سابقه استعدادى از براى ممكن بيچاره باشد ، و يا در اين دعوت و حضور براى حضرتش يا ملائكة الله يا انبياء سودى تصور شود .
البته قلب را با اين توجه انسى حاصل شود و استشعار رجا و اميدوارى كند پس با قدم خوف و رجا و رغبت و رهبت خود را مهياى حضور كن و عده و عده حضور مهيا كن كه عمده آن ، آن است كه با قلب خجل و دل و جل و استثعار انكسار و ذلت و ضعف و بيچارگى وارد محضر شوى و خود را به هيچ وجه لايق محضر ندانى و لايق عبادات و عبوديت نشمارى ، و اذن در عبادت و عبوديت را فقط از شمول رحمت و عميم لطف حضرت احديت جلت قدرته بدانى ، كه اگر ذلت خود را نصب عين خود كردى و به جان و دل تواضع براى ذات مقدس حق نمودى و خود و عبوديت خود را ناچيز و بى ارزش دانستى ، حق تعالى با تو تلطف فرمايد و ترا مرتفع كند و به كرامات خود مخلع فرمايد ! !
اين همه سود و منفعت ، اين همه عشق و محبت ، اين همه لطف و كرامت ، اين همه رأفت و رحمت كه در سطور گذشته ديدى گوشه اى از آثار و نتائج نماز است .
اگر بگويند نماز باب رحمت ، بارگاه قدس ، ميقات عاشقان ، معراج مؤمنان ، عشق عارفان ، راه نادايان ، صراط بينايان ، جان متحيران و وسيله قرب جانان ، و همه دردها را درمان است به خدا قسم چيزى به گزاف نگفته اند ، و اگر در روايات عالى شيعه آمده كه نماز محبوب ترين عمل در پيشگاه خداست ، به حقيقت قسم كه سخن حق است و عين واقعيت در ملك و ملكوت است .
عَنْ مُعاوِيَةِ بْنِ وَهَب قالَ : سَاَلْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام) عَنْ اَفْضَلِ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبادُ اِلى رَبِّهِمْ وَاَحَبُّ ذلِكَ اِلىَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ما هُوَ ؟ فَقالَ : ما اَعْلَمْ شَيْئا بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ اَفْضَلُ مِنْ هذِهِ الصَّلاةِ اَلا تَرى اَنَّ الْعَبْدَ الصّالِحِ عيسىَ بْنَ مَرْيَمَ (عليه السلام) قالَ : وَاَوْصاني بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ مادُمْتُ حَيّا(1) :معاوية بن وهب كه از راويان بزرگوار ماست مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام)پرسيدم برترين چيزى كه وسيله قرب عباد به حق است و محبوبترين عمل نزد خداوند چيست ؟ فرمود پس از معرفت به حق چيزى را محبوب تر از نماز نمى شناسم ، نديدى بنده شايسته حق حضرت عيسى بن مريم گفت : خداوند مرا به نماز و زكات تا زنده ام سفارش فرموده .
امام ششم (عليه السلام) فرمود :
محبوب ترين اعمال نزد حضرت حق نماز است ، و آن آخرين وصيت انبياء خداست .
چه نيكوست مرد غسل كند يا وضوى كامل بگيرد سپس آهنگ جائى كند كه كسى او را نبيند ، پس پروردگار مهربان او را در حال ركوع و سجود بنگرد ، عبد زمانى كه سجده كند و سجودش طول بكشد ابليس فرياد برمى دارد ، واى بر من انسانها اطاعت كردند ولى من معصيت و آنان سجده كردند ولى من از اين عمل با
1 ـ فروع كافى 1 / 37 .
عظمت سرباز زدم !(1) !
عَنْ اَبي بَصير قالَ : قالَ اَبُو عَبْدِاللهِ (عليه السلام) صَلاةٌ فَريضَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرينَ حِجَّةٌ وَحِجَّةٌ خَيْرٌ مِنْ بَيْت مَمْلُوٌّ ذَهَباً يَتَصَدَّقُ مِنْهُ حَتّى يُفْنى(2) :ابوبصير از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مى كند ، يك نماز واجب از بيست حج بالاتر است و يك حج بهتر است از خانه اى كه پر از طلا باشد و همه آن در صدقه مصرف شود .
امام ششم مى فرمايد :
پيرمردى را در قيامت حاضر مى كنند ، سپس پرونده او را به دستش مى دهند ، پرونده به صورتى است كه مردم آن را مى بينند و در آن جز بديهاى او را نمى نگرند ، اين برنامه به طول مى انجامد تا پيرمرد به حضرت حق مى گويد : امر مى كنى كه مرا به آتش ببرند ، خطاب مى رسد اى پيرمرد من حيا مى كنم ترا عذاب كنم در حالى كه در دنيا براى من نماز خواندى ، اى ملائكه من بنده مرا به بهشت ببريد .
اين عبد مسكين و شرمنده مستكين ، و افتاده ناتوان در مقام مناجات با حضرت قاضى الحاجات به دنباله حديث بالا كه عجيب حديثى است به پيشگاه با كرم حضرت مولا عرضه داشته ام :
1 ـ وسائل 3 / 26 .
2 ـ وسائل 3 / 26 .
پيامبر اسلام فرمود : محبوب ترين كارها نزد حضرت الله نماز ، نيكى و جهاد است .
عَنْ يُونُسِ بْنِ يَعْقُوبَ قالَ سَمِعْتُ اَبا عَبْدَاللهِ (عليه السلام) يَقُولُ : حِجَّةٌ اَفْضَُ مِنَ الدُّنْيا وَما فيها وَصَلاةٌ فَريضَةٌ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ حِجَّة(2) :يونس بن يعقوب مى گويد : شنيدم امام ششم مى فرمود : يك حج از دنيا و آنچه در آن است برتر است و يك نماز واجب از هزار حج بالاتر است .
انسان نمازگزار ، ظرف ارزش الهى است ، و از آنجا كه در آيات قرآن نماز ، به
1 ـ وسائل 3 / 27 .
2 ـ وسائل 3 / 27 .
عنوان يك عمل بسيار پر قيمت الهى قلمداد شده ، و در روايات اصيل ، از نماز به عنوان محبوب ترين عمل در پيشگاه حضرت عزت ياد شده ، بايد گفت متصل به نماز و بپا دارنده آن از اين فيض عظمى و چشمه پر ارزش الهى كسب ارزش مى كند .
نمازگزار از دو ناحيه واجد عالى ترين ارزش است ، از طرفى به خاطر برپاداشتن نماز واجد شرايط مجبور است ، بسيارى از محرمات ظاهرى از قبيل مال حرام ، لباس غصبى ، مكان غصبى ، آب و خاك غير مباح و لقمه حرام را ترك كرده و از جهت ديگر ملزم است قسمت اعظمى از محرمات باطنى را از قبيل كبر و حسد و ريا و نفاق و خدعه و شر و عجب و حقد و كينه را ترك نمايد .
و از طرفى با اتصال به آداب قلبيه و روحيه نماز ، به كسب حسنات و فضائل از قبيل مراقبه ، محاسبه ، توجه ، ذكر ، خلوص ، پاكى ، صافى نايل مى گردد و اين بهره ها كه از بركت نماز نصيب او مى شود بهره هاى الهى است ، پس با ترك محرمات واجد تقوا و با اقامه نماز دارنده نيكى ها مى گردد ، و تقوا باعث اين است كه گرامى ترين بنده شود و نيكى ها باعث اين است كه به مقام لى مع اللهى برسد و چه ارزشى در عالم وجود بالاتر از مقام تقوا و مقام لى مع اللهى است ؟ ! !
( إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهَ أَتْقَاكُمْ )(1) .به حق گرامى ترين شما در پيشگاه پروردگار پرهيزكارترين شماست .
( إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ )(2) .بحق كه خدا با اهل تقوا و نيكوكاران است .
آرى به قول قرآن مجيد ، نماز بازدارنده انسان از فحشا و منكرات و به قول
1 ـ سوره حجرات (49) : 13 .
2 ـ سوره نحل (16) : 128 .
معصوم (عليه السلام) نماز معراج مؤمن است .
توجه واقعى به حقيقت و آداب و شرايط نماز ، از طرفى انسان را از تمام گناهان كبيره و بعضى از صغائر حفظ مى كند ، و با توفيق الهيه آدمى را به مرتفع ترين قله تقوا و خويشتن دارى از گناه مى برد ، و از طرفى به خاطر حقايقى كه در نيت و تكبير و حمد و سوره و ركوع و سجود و قنوت و تشهد است آدمى را به معراج واقعيات سوق مى دهد ، و اين دو طرف نماز است كه بالاترين ارزشها را نصيب نمازگزار مى كند ، و طبق محاسبه دقيق بر اساس آيات و روايات و تحقيقات اولياء كامل و عرفاى جامع و بينايان راه و دانايان دل آگاه اگر گفته شود نمازگزار واقعى وجودش از تمام امت پر ارزش تر است سخنى به گزاف گفته نشده ! !
آرى اى مقصود پويندگان و اى سرمايه عاشقان ، و اى نواى ناله داران ، و اى راز و نياز نيازمندان ، و اى سرور مشتاقان ، و اى انيس دل باختگان و اى مونس عارفان ، آنان كه تو را مى طلبند ، پس از معرفت به مقام تو بايد با قدرت نماز به سوى تو حركت كنند ، كه بدون نماز آنهم نماز واجد شرايط رسيدن به وصال تو ميسر نيست ، آنان كه طالب راز و نياز عاشقانه با تو هستند با تمام وجود خود بايد در نى نماز بدمند ، كه بدون اين دميدن روزگار وصل بدست نمى آيد ، آرى اى محبوب محبان با معرفت :
در ضمن احاديث قدسيه كه در كتب معتبره روائى نقل شده مسائلى در بيان ارزش وجود نمازگزاران آمده كه لازم است به برخى از آنها اشاره رود :
لَوْ لا شُيُوخٌ رُكَّعٌ وَشَبابٌ خُشَّعٌ وَصِبْيانٌ رُضَّعٌ وَبَهائِمٌ رُتَّعٌ لَصَبَبْتُ عَلَيْكُمُ الْعَذابَ صَبّا(1) :اى ملت هاى نافرمان و مردم عاصى ، و جمعيت هاى گنهكار ، اگر پيران ركوع كننده و جوانان اهل تضرع و زارى ، و كودكان شيرخوار ، و چهارپايان علف خوار نبودند ، هر آينه به جرم گناهانتان عذابى بر شما فرو مى ريختم كه حق فرو ريختنش ادا شود ! !
يا اَهْلَ مَعْصِيَتي لَوْلا مَنْ فيكُمْ مِنَ الْمُؤمِنينَ الْمُتَحابيّنَ بِجَلالي اَلْعامِرينَ بِصَلَواتِهِمْ اَرْضي وَمَساجِدي وَالْمُسْتَغْفِرينَ بِالاَْسْحارِ خَوْفا مِنّي لاََنْزَلْتُ عَذابي ثُمَّ لا اُبالي(2) :اى اهل معصيت اگر در بين شما اهل ايمان نبودند ، آن انسان هائى كه به واسطه جلال من دوستدار يكديگرند و زمين و مساجد من با نمازشان آباد است و از خوف من به وقت سحر در حال استغفارند ، هر آينه عذابم را بر شما نازل مى كردم و هيچ باكى هم نداشتم .
اين روايت و روايت سابق دلالت دارد ، كه ارزش نمازگزار واقعى در حدى است كه به احترام او عذاب دنيا بر يك ملت بخشيده مى شود . در اين زمينه در باره زكريا بن آدم كه از اصحاب بزرگوار حضرت رضا (عليه السلام) است مى خوانيم :
كه على بن مسيب به حضرت رضا (عليه السلام) عرضه داشت : راهم به شما دور است و هر وقت بخواهم دسترسى به شما ندارم ، مطالم دينم را از چه كسى تعليم بگيرم ؟ حضرت فرمودند از زكريا بن آدم قمى كه بر دين و دنياى شما از جانب من امين است(3) .
زكريا بن آدم به حضرت رضا (عليه السلام) عرضه داشت : يابن رسول الله نيت دارم از
1 ـ كلمة الله ص 76 .
2 ـ كلمة الله ص 76 .
3 ـ سفينة البحار 1 / 550 ـ 551 .
مردم شهرم جدائى كرده و به جاى ديگر روم ، زيرا در ميان آنان نادان زياد است ، حضرت فرمود : اين كار را نكن زيرا به احترام تو بلا از اهل قم دفع مى شود ، چنانچه به احترام حضرت موسى بن جعفر بلا از اهل بغداد رفع مى گردد(1) .
زكريا بن آدم انسان بزرگوار و با كرامتى است كه از جانب ائمه بزرگوار بسيار بسيار احترام و اكرم مى شد ، و ائمه دين براى او هديه ها و تحفه ها و كفن فرستادند(2) .
آرى مؤمن در پيشگاه حضرت حق و انبياء و ائمه بزرگوار داراى كرامت و احترام خاصى است ، در حدى كه خداوند مهربان بوسيله او بركاتش را بر مردم نازل و عذابش را از آنان دفع مى كند .
چه نيكوست كه همه ما ، آهنگ زندگى خود را در همه شئون هماهنگ با انبياء و ائمه و اولياء و اهل كرامت قرار دهيم .
چه نيكوست كه ما قدر خود را شناخته ، و از استعدادهاى عالى درون خود آگاه شويم و با ايمان و عمل صالح به رشد و كمال عقل و قلب و نفس اقدام كرده و خويش را از اين ظلمتكده جهل و غفلت و بى خبرى نجات داده به ميدان نور و مقام قرب و نقطه با عظمت وصال برسانيم .
1 ـ سفينة البحار 1 / 550 ـ 551 .
2 ـ سفينة البحار 1 / 153 .
باز در ارزش اهل نماز ، و كرامت و هويت آن بزرگواران در حديث با عظمت قدسى مى خوانيم :
اِنَّ اَحَبَّ الْعِبادِ اِلَىَّ الْمُتَحابُّونَ بِجَلالي اَلْمُتَعَلِّقَةُ قُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَالْمُسْتَغْفِروُنَ بِالاَْسْحارِ اُولئِكَ الَّذينَ اِذا اَرَدْتُ بِاَهْلِ الاَْرْضِ عُقُوبَةً ذكَرْتُهُم فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَ عَنْهُمْ(1) :به حقيقت كه محبوبترين بندگانم نزد من ، آنان هستند كه در پرتو جلال من با يكديگر دوستى دارند ، دلهاى آنان تعلّق به مساجد دارد و در سحرها در حال توبه اند ، اينان كسانى هستند كه به وقت عقوبت اهل زمين به خاطر آنان عقوبت را بر گنهكاران مى بخشم .
در اين روايت آمده : پيامبر اسلام وارد مسجد شد ، گروهى از اصحاب آنجا
1 ـ كلمة الله ص 27 .
بودند ، فرمودند :
مى دانيد خداى شما چه مى گويد ؟ عرضه داشتند خدا و پيغمبر بهتر مى دانند فرمود : پروردگار شما مى فرمايد :
اين است نمازهاى پنجگانه ، هر كس آنها را به وقتش به جاى آورد و بر آن محافظت كند ، مرا در قيامت ملاقات مى كند ، در حالى كه از او عهدى بر من است كه به سبب آن عهد او را داخل در بهشت مى كنم .
و هر كس به وقتش آن نمازها را به جاى نياورد ، و بر آن محافظت نكند ، بر من است كه اگر بخواهم او را عذاب كنم يا بيامرزم(1) .
در روايت بسيار مهمى كه در كتاب پر قيمت امالى صدوق نقل شده چنين مى خوانيم :
براى خداوند ملكى است به نام « سيخائيل » براى نمازگزاران از پيشگاه حضرت حق برات آزادى مى گيرد .
چون مردم مؤمن وارد صبح شوند و وضو بگيرند و نماز صبح را بجاى آورند ، از خداوند مهربان براى آنان براتى مى گيرد كه بر آن نوشته :
من خداى ابدى و باقى هستم ، بندگان و كنيزان من ، شما را در حفاظت خود قرار مى دهم ، قسم به عزت و جلالم شما را منكوب نمى كنم ، گناهان شما را تا ظهر بخشيدم . وقتى نماز ظهر را مى خوانند براتى براى آنان مى گيرد كه بر آن نوشته شده :
من خداى قادرم ، بندگان و كنيزان من ، سيئات شما را به حسنات تبديل كردم ، و گناهانتان را آمرزيدم ، وبا رضا و خشنودى خود شما را به خانه جلالم وارد كردم .
1 ـ كلمة الله ص 263 .
چون عصر شود و براى وضو و نماز عصر برخيزند و نماز را بجاى آرند براى آنان براتى مى گيرد كه روى آن نوشته شده :
من خداوند بزرگم ، نامم و حكومتم بزرگ است ، بندگانم و كنيزانم ، بدنهاى شما را بر آتش جهنم حرام كردم ، و شما را در جايگاه نيكان جاى دادم و به رحمتم شر اشرار را از شما دفع كردم .
چون مغرب شود و براى وضو و نماز برخيزند ، و نماز را بجاى آرند براى آنان براتى مى گيرد كه بر آن نوشته :
من خداى جبار بزرگ متعالم ، بندگان و كنيزانم ، ملائكه من با خشنودى از نزد شما به نزد من آمدند ، بر من است كه شما را خشنود كنم و در قيامت شما را به آرزوهايتان برسانم .
چون وقت عشا رسد و برخيزند و وضو گرفته و نماز را بجاى آرند براتى براى آنان مى گيرد كه بر آن نوشته :
من خدا هستم و خدائى جز من نيست ، و پروردگارى غير من نمى باشد ، بندگان و كنيزانم در خانه هاى خود طهارت كرديد و به مساجد آمديد و در ياد من غرق شديد و حقم را شناختيد و واجب مرا ادا كرديد ، اى سيخائيل تو را و ساير ملائكه را به شهادت مى گيرم كه از بندگان و كنيزانم راضى و خشنود شدم ! !
با آيات و رواياتب كه در ارزش نمازگزاران واقعى رسيده بايد گفت : خوشا بحال آن انسانهائى كه به حضرت حق معرفت پيدا كرده ، و پس از عرفان به وسيله عمل به پيشگاه آن جناب شتافته اند .
آنان كه در راه عبادت حضرت معبود سر از پا نمى شناسند ، و لذتى همانند لذت عبادت نمى چشند .
آنان كه به وقت رسيدن نماز ، از همه چيز دست مى كشند و با كمال اشتياق به سوى پيشگاه آن حضرت روانه مى شوند ، و با تمام هستى خود به مملكت نماز
وارد مى شوند و در محضر حضرت حق به وسيله نماز با زبان حال عرضه مى دارند :
بر اساس آيات شريفه قرآن ، و روايات كتب معتبره حديث روشن شده كه خداوند مهربان بر مبناى مصلحت خواهى و عشق به انسان و رشد و كمال او ، مسئله نماز را به عنوان يك فريضه و واجب حتمى از بندگانش خواسته ، و در اين زمينه هيچ امت و ملتى استثنا نشده است .
نماز امر خداست و امر مسئله اى نيست كه از طرف انسان ساده و عادى و معمولى و سبك انگاشته شود .
آمر اين امر خداست ، خداى رحيم و كريم و رحمان و خالق و بارى و مصور و رزاق و جليل و قهار و ودود و غفور... .
ارزش اين امر به تناسب ارزش آمر اوست ، و عظمت بزرگى اين امر در ارتباط با عظمت و بزرگى آمر است .
پيروى از امر اين آمر واجب و لازم است ، و لزوم وجوبش به خاطر اين است كه تجلى صلاح و دور بودن فساد ، و به پا بودن نظام متين و نظم دقيق حيات ، مرهون پيروى از امر اوست .
مسئله تجلى نظم و صلاح در حيات كه محصول پيروى انسان از امر مولاست ، اختصاص به انسان تنها ندارد ، بلكه به عقيده قرآن مجيد برپائى نظام احسن هستى ، در كل جهان خلقت و در ذره ذره ساختمان كوچك ترين عنصر ، تا گسترده ترين موجود ، معلول پيروى و اتباع از امر الهى است ! !
ثُمَّ اسْتَوى اِلىَ السَّماءِ وَهِىَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَلِلاَْرْضِ اءْتِيا طَوْعا اَوْ كَرْها قالَتا اَتَيْنا طائِعينَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماوات في يَوْمَيْنِ وَاَوْحى في كُلِّ سَماء اَمْرَها :آنگاه به آفرينش آسمانها توجه فرمود ، در حالى كه توده اى از دود بود ، امر كرد اى آسمان و زمين « واى قواى غيب و شهود » همه به سوى حق و اطاعت از فرمان او به شوق و رغبت يا جبر و كراهت بشتابيد ، همه امر خدا را پذيرفتند
و با كمال اشتياق در مسير اطاعت از امر از حالت توده مانند به اين صورت شگفت انگيز و بر اساس اين نظام عالى و احسن درآمدند .
پس نظام هفت آسمان را در دو دوره استوار كرد ، آنگاه نظام هر آسمانى را به آن وحى كرد .
مسئله تجلى نظام در سايه امر الهى نه تنها در زندگى انسان و آسمان و زمين معلوم است ، بلكه در اصناف موجودات هستى اعم از غيب و شهود ، اين برنامه هم چون آفتاب روز روشن است .
اصولاً مى توان گفت نظام دقيق وجود هر موجودى از اتم و هسته هاى آن گرفته ، تا عرش خدا در حقيقت همان امر خداست !
كدام آمر بالاتر و برتر از خداست ، مگر نه اين است كه وجود مقدس او مالك ملك هستى و پروردگار عالميان است ؟
مگر نه اين است كه مهندس و بانى و بوجود آورنده كل هستى حضرت اوست ، و مصلحت تمام موجودات در اختيار جناب اوست ، و كسى جز حضرتش صاحب هستى نيست ؟
مگر نه اين است كه تمام هستى مملوك او و در يد قدرت و در آغوش رحمت و عنايت اوست ؟
آيا جز حضرت او كسى سزاوار امر كردن به موجودات است ، و آيا موجودات جهان هستى حق دارند از امر كسى جز او پيروى كنند ؟ !
انبياء گرام الهى و ائمه طاهرين و اولياء كامل الهى ، در خط سير نبوت و امامت و ولايت جز تبليغ امر و نهى حضرت او برنامه اى نداشتند ، آن بزرگواران مأمور رساندن امر حق به خلق بوده و تكليف داشتند زمينه برپا شدن امر او را در تمام شئون زندگى بشر اعم از عبادت ، سياست ، اقتصاد ، اخلاق ، اجتماع ، و خانواده فراهم آورند .
در اين زمينه اوامر حضرت حق نسبت به انسان ، آن هم در ميان احكام شرعيه هيچ امرى شدت و اهميت و عظمتش هم چون امر به نماز نيست .
نماز امر خداست ، نماز خواسته پروردگار عالم ، عادل و حكيم است ، نماز بر اساس مصلحت خواهى او نسبت به انسان امر شده .
پيروى از اين امر ضامن سعادت و باعث خير دنيا و آخرت ، و عامل رشد و كمال آدم است . و بر هر مرد و زن و عالى و دانى اطاعت از اين امر واجب و لازم ، و سرپيچى از آن مايه خوارى و ذلت در دنيا و آتش و عذاب در عالم آخرت است .
نماز برنامه اى است الهى ، كه براى انسان سود مادى و معنوى دارد و براى حل بسيارى از مشكلات زندگى به منزله بهترين كليد است . پيروى از اين امر پر اهميت ، پاك كننده صفحه حيات از انواع رذائل و پليديها و آلودگى هاست .
نمونه اى از آيات قرآن كه در آن امر به نماز شده ، لازم است از نظر شما بگذرد :
( وَأَقِيمُوا الْصَّلاَةَ وَآتُوا الْزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الْرَّاكِعِينَ )(1) :نماز را بپاى داريد و زكات مال خود را ادا نمائيد و در پيروى از امر خدا با خداپرستان دمساز گرديد .
( وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ )(2) :به ياد آر آن هنگام كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را بندگى نكنيد ،
1 ـ سوره بقره (2) : 43 .
2 ـ سوره بقره (2) : 83 .
و در حق پدر و مادر و خويشان و ايتام و از پاافتادگان احسان نمائيد ، و با زبان خوش با مردم سخن بگوئيد ، و نماز را بپا داشته و اداى زكات كنيد ، سپس گروهى از شما يهوديان جز تعدادى كم از اوامر حق روگردانده و پيمان شكستيد ، و شما يهوديان روگردانان از عنايت خدا هستيد .
( حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للهِِ قَانِتِينَ )(1) :بر نمازها محافظت كنيد و بخصوص بر نماز ميانه و براى فرمان بردن از خداوند در تمام زمينه هاى زندگى قيام كنيد .
( فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً )(2) :پس نماز را بپاى داريد . به تحقيق كه نماز در وقت معينش بر مؤمنين حكمى قاطع و برنامه اى واجب است .
( وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْأَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى )(3) .همه كسانت را به نماز امر كن ، و بر اين مسئله ثابت و پايدار باش ، ما از تو روزى كسى را نمى خواهيم ، ما هستيم كه روزى دهنده به همه موجوداتيم و عاقبت خوش مخصوص مردم خويشتن دار است .
( فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهَ هُوَ مَوْلاَكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ )(4) .پس نماز را اقامه كنيد و زكات مال بپردازيد و به حق چنگ بزنيد كه او مولا
1 ـ سوره بقره (2) : 238 .
2 ـ سوره نساء (4) : 103 .
3 ـ سوره طه (20) : 132 .
4 ـ سوره حج (22) : 78 .
و يار شماست پس نيكو مولا و نيكو مددكارى است .
در سوره هاى نور آيه 56 و عنكبوت آيه 45 و روم آيه 31 و احزاب آيه 33 و جمعه آيه 9 نسبت به نماز امر مؤكّد شده و بطور جدب و قاطع از همه مرد و زن خواسته شده كه نماز را بپا دارند و مواظب باشند از اين حكم حكيمانه حضرت حق غفلت نورزند .
اكنون كه عظمت مسئله نماز در پرتو امر حضرت ذوالجلال روشن شد و موقف و موضع اين برنامه حياتى در ميان احكام و اوامر خداوند معلوم گرديد ، جاى اين سؤال است كه در ميان اجراكنندگان اين امر و عمل كنندگان به اين مسئله ، عمل كدام طايفه از ميان همه عمل كنندگان مورد پذيرش خداست و نماز كدام دسته از نمازگزاران به مرحله قبولى حضرت حق مى رسد ؟
در اين زمينه بايد گفت : بر اساس آيات كتاب خدا و روايات و اخبار ، نمازى كه مقرون به سه شرط است بدون شك مورد قبول خداست :
1 ـ ايمان .
2 ـ تقوا .
3 ـ جمع بودن شرايط ظاهرى و باطنى نماز در حد وسع مكلف ، از قبيل طهارت صحيح ، نيت خالص ، وقت ، مكان مباح ، صحت قرائت ، ترتيب ، موالات ، طمأنينه ، قبله و ساير شرايط .
نماز كسى كه اعتقاد صحيحى به حق و قيامت و نبوت و كتاب و ملائكه ندارد قابل قبول نيست .
نماز كسى كه از گناه و پليدى و ظلم و ستم و پايمال كردن حقوق ابا ندارد قبول نيست كه :
( إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ )(1) .و نماز كسى كه به شرايط صحت عمل نكند ، يا به اركان نماز لطمه بزند قبول نيست .
عزيزان توجه داشته باشيد كه به هنگام نماز ، به پيشگاه چه آقائى قرار مى گيريد ، و در برابر كدام مولا مى ايستيد ، و آقا و مولاى شما از شما چه مى خواهد ، آيا نمازى كه شما مى خواهيد ، يا دلخواه شماست بايد تقديم محضر او كنيد ، يا نمازى كه او مى خواهد و به آن امر كرده بايد بجا آوريد ؟ !
آن نمازى كه او به آن امر فرموده ، بجا آوردنش بايد انسان را از همه فحشا و منكرات باز دارد ، و آدمى را تا پيشگاه قرب حضرت او رهنمون گردد ، و براى دين و ايمان انسان به منزله عمود خيمه باشد ، و باطن آدمى را به معراج برده و به نقطه وصل برساند .
در روايتى از رسول اسلام آمده : خداوند به نمازى كه قلب نمازگزارش با بدنش هماهنگ نباشد نمى نگرد .
و در جاى ديگر فرموده : در نمازت فروتنى و تواضع پيشه كن و با ناله و تضرع و حال پشيمانى و التماس دستهايت را بردار ، و از او آنچه مى خواهى بطلب كه هر كس نمازش اين نباشد نمازى ناقص بجا آورده .
عارف معارف الهى ، و متخلّق به اخلاق انسانى مرحوم ملكى تبريزى در كتابش به چند روايت كه نمايانگر حال نمازگزاران واقعى است به اين مضمون اشاره فرموده :
ابراهيم (عليه السلام) به وقت نماز ، سينه اش هم چون ديگ جوشان در اضطراب بود .
پيامبر اسلام به وقت نماز حال عجيبى داشت كه كسى را به آن حال نديده
1 ـ سوره مائده (5) : 27 .
بودند .
يكى از همسران حضرت مى گويد : پيامبر با ما سخن مى گفت و ما با آن جناب حرف مى زديم ، ولى به محض رسيدن وقت نماز ، گوئى اصلاً ما را نمى شناسد و ما هم او را نمى شناسيم .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) وقتى وضو مى گرفت ، رنگ چهره اش از خوف خدا تغيير مى كرد و به وقت نماز بدنش مى لرزيد ، و رنگ مى باخت ، به او مى گفتند شما را چه مى شود ؟ مى فرمود : وقت اداء امانتى رسيده كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و جبال ارائه كرد و آنها از قبول آن امتناع كردند ! !
زهرا (عليها السلام) به وقت نماز ، از هيبت و عظمت حضرت ذوالجلال ، نفس نفس مى زد .
امام مجتبى (عليه السلام) هرگاه از وضو فارغ مى شد رنگ به صورتش نبود ، مى پرسيدند اين چه حال است ؟ مى فرمود : هر كس بر صاحب عرش وارد شود و به خدمت او رسد ، سزاوار است اين چنين شود .
در باره حضرت سجاد (عليه السلام) آمده : هرگاه وضو مى گرفت رنگ از چهره مباركش مى پريد ، به آن جناب مى گفتند چرا در وقت وضو اين چنين مى شوى ؟ مى فرمود : مى دانيد در مقابل چه كسى مى خواهم قرار بگيرم .
روزى در حال نماز رداء از دوش مباركش افتاد و آن جناب اعتنا نكرده تا از نماز بيرون شد ، عرضه داشتند چرا جلوى افتادن ردا را نگرفتى ؟ فرمود : مى دانيد در مقابل چه كسى ايستاده بودم ؟ ! بدان كه نماز عبد جز به همان مقدار كه داراى توجه بوده قابل قبول نيست راوى مى گويد ، به حضرت عرض كردم فدايت شوم پس همه ما در هلاكت هستيم فرمود نه خداوند از باب رحمت و لطفش اين نمازهاى ناقص را با نوافل و نمازهاى مستحبى كامل مى سازد .
از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده : كه هرگاه على بن الحسين (عليه السلام) به نماز
مى ايستاد رنگ از چهره اش مى رفت ، و هرگاه سر به سجده مى گذاشت تا عرق از سر و رويش جارى نمى شد ، سر از سجده برنمى داشت .
و نيز در روايت آمده كه امام فرمود : پدرم على بن الحسين هرگاه براى نماز برمى خاست چنان بود كه گويا شاخه درختى است كه جز آنچه كه باد حركت مى دهد حركتى از خود ندارد .
از ما دعوت نمى كنند كه وضو و نماز ما به تمام معنى مانند نماز آن بزرگواران باشد ، بلكه از ما مى خواهند كه در وسع خود پس از ايمان و تقوا حداقل به شرايط صحت نماز و مقدمات و مقارنات آن پاى بند بوده ، و نمازى در خور لياقت مولاى خود بجاى آريم ، تا پس از اتمام آن به مهر مبارك قبولى آن جناب برسد .
در باره طائفه اى كه نمازشان مورد قبول خداوند مهربان است كتاب با عظمت محاسن و كتاب پرقيمت كلمة الله صفحه 264 حديثى قدسى نقل كرده اند ، كه در ميان احاديث باب يكى از بهترين احاديث است ، كه لازم است به متن عالى آن اشاره رود :
اِنَّما اَقْبَلُ الصَّلاةَ يَتَواضَعُ لِعَظَمتَتي وَيَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلي وَيَقْطَعُ نَهارَهُ بِذِكْري وَاَلْزَمَ قَلْبَهُ خَوْفي وَكَّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلي وَلا يَتَعاظَمُ عَلى خَلقي وَيُطْعِمُ الْجائِعَ وَيَكْسُوالْعاري وَيَرْحَمُ الْمُصابَ وَيُؤوي الْغَريبَ فَذلِكَ يُشْرِقُ نَورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ اَجْعَلُ لَهُ في الظُّلُماتِ نُوراً وَفي الْجَهالَةِ عِلْماً اَكْلاَُهُ بِعِزَّتي وَاَسْتَحفِظُهُ مَلائِكَتي يَدْعُوني فَاُلَبيّهِ يَسْاَلُني فَاُعْطِيَهُ فَمَثَلُ ذلِكَ عِنْدي مَثَلُ الْفِرْدَوْسِ لا يَسْمُو لَمَرُها وَلا يَتَغَيَّرُ وَرَقُها :نماز را از كسى قبول مى كنم كه براى بزرگى من تواضع كند ، و به خاطر من از شهوات شيطانى خويشتن دار باشد ، و روزش را به ياد من تمام كند ، و دلش ملازم خوف از من باشد ، و نفسش را از شهوات ، براى خاطر من حفظ نمايد ،
و بر خلق من بزرگى نكرده و گرسنه را سير كند ، و برهنه را بپوشاند ، و به مصيبت زده ترحم آرد ، و غريب را پناه دهد ، نور چنين آدمى همانند نور خورشيد مى درخشد ، من براى او در تاريكيها نور قرار مى دهم و جهلش را مبدل به علم كرده و به عزتم پناهش مى دهم ، و بوسيله ملائكه از حوادث نگاهش مى دارم ، دعا مى كند دعايش را اجابت مى نمايم ، از من طلب حاجت مى كند ، حاجتش را مى دهم ، او نزد من مانند فردوس است كه ميوه اش از دسترس خارج نمى شود و برگش تغيير پيدا نمى كند .
قبل | فهرست | بعد |