قبل فهرست بعد

شعيب ونماز

در سوره مباركه هود از آيه 84 ـ 87 چنين مى خوانيم :

( وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَكُم مِنْ إِله غَيْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْر وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْم مُحِيط * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الاَْرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللهَ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ * قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ) :

ما براى راهنمائى مردم مدين ، برادرشان شعيب را فرستاديم ، او به مردم از طرف ما چنين گفت :

اى جامعه خداى جهان آفرين را بپرستيد ، زيار خدائى جز او نيست و آنچه را بوسيله پيمانه به مردم مى فروشيد از آن كم مگذاريد و در ترازو خيانت نكنيد ، شما از نعمت هاى الهى برخورداريد ، چرا مى خواهيد از راه تقلب و خيانت به ثروت خود بيفزائيد ، من شما را از عذاب روز فراگيرنده مى ترسانم ، هان اى ملّت ، پيمانه را پر بدهيد ، و جنس ترازوئى را بدون كم گذاشتن به مشترى ارائه

دهيد ، از گناه و تجاوز به حق مردم چشم بپوشيد و فساد نكنيد و مفسد نباشيد .

مردم بدون ترديد آنچه را خداوند در سايه مقرراتش به شما حلال دانسته به نفع شماست اگر مؤمن هستيد . من نيروى بازداشتن شما را از تجاوز ندارم وظيفه و مسئوليت من تبليغ دين خداست .

جامعه مدين در جواب او گفتند : ما در پرستش معبودهاى پدران خود ثابت قدميم و در برنامه هاى مالى ، خود را آزاد مى دانيم ، از هر راهى كه بخواهيم ثروت كسب مى كنيم ، و به هر صورت كه ميل داشته باشيم جنس مى فروشيم ! !

اى شعيب به نظر ما آنچه ترا تحريك كرده ، ما را از آئين خود و نياكانمان برگردانى و مسير خريد و فروش و شكل زندگى ما را عوض كنى نماز تست ، راستى ما ترا مرد بردبار و درستى مى دانستيم چه شد كه با ما سر ستيز برداشتى ، به گمان ما تو از عقل و خرد دور شده و از مسير متعادل زندگى بيرون رفته اى ! !

آرى نماز شعيب ، نماز بازدارنده از فحشاء و منكرات بود ، و نمازگزارى چون شعيب نمى توانست در برابر كفر و شئون آن بى تفاوت باشد ، به همين خاطر نمازگزار واقعى برى از انواع منكرات ، و جهادگرى استوار در برابر آلودگيهاست ، و بر معناى همين حساب ، مردم مدين امر به معروف و نهى از منكر شعيب را به نماز او نسبت مى دادند .

موسى ونماز

در كتاب الهى سوره طه آيات 11 ـ 14 مى خوانيم :

( فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَامُوسَى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى * إِنَّنِي أَنَا اللهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي ) .

چون موسى به آن آتش نزديك شد ، ندائى شنيد ، من پروردگار تو هستم ، كفش از پاى بيرون كن « از همه جز من قطع علاقه بنما » هم اكنون در وادى مقدسى .

من ترا به مقام شامخ رسالت برگزيده ام ، بنابر اين به برنامه وحى گوش فرا ده : منم خداى يكتا ، خدائى جز من نيست ، پس مرا پيروى كن و نماز را بخاطر ياد من بر پاى دار .

امام باقر (عليه السلام) ، بنا بر نقل بحار جلد سيزده ص 8 مى فرمايد :

خداوند به موسى فرمود ، مى دانى چرا از ميان بندگانم ترا براى شنيدن كلامم به نحو مستقيم انتخاب كردم ؟ عرضه داشت نه ، خطاب رسيد بخاطر اينكه در عبادت و بندگى همانندت را نيافتم ، كه نسبت به من در نفس خود به اين اندازه با تواضع باشد ، اى موسى تو بنده اى هستى كه در پيشگه من به وقت نماز صورت بر خاك مى گذاشتى .

يقول فروغى :

گر زغلاميش نشانت دهند *** سلطنت كون و مكانت دهند
بنده او شو كه به يك التفات *** خواجگى هر دو جهانت دهند
سر به خط ساقى گلچهره نه *** تا زقضا خط امامت دهند
باده مستانه بنوش آشكار *** تا خبر از راه نهانت دهند
تا نرسد جان تو بر لب كجا *** نوشى از آن گنج دهانت دهند
گر نگرى لعل گهربار او *** ديده ياقوت فشانت دهند
گر به درى پرده تن را زهم *** ره به سرا پرده جانت دهند
در عوض خاك در او مگير *** گر همه گلزار جنانت دهند
كاش فروغى شب هجران دوست *** تا به سحر تاب و توانت دهند

لقمان و نماز

در قرآن مجيد سوره لقمان آيه 17 مى خوانيم :

( يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الاُْمُورِ ) :

فرزندم ، نماز را بر پاى دار ، و دو برنامه بزرگ و اصلاح كننده جامعه ، يعنى امر به معروف و نهى از منكر را عملى كن ، و بر حوادثى كه پيش مى آيد بردبار و صبور باش كه تحمل و صبر در راه ارشاد مردم از عزم ثابت و بلند همتى است .

داود ونماز

علامه مجلسى ، محدث كم نظير شيعه در كتاب بى مانند « بحار » جلد 14 در توضيح آيات مربوط به داود . رواياتى در باره فضائل و محاسن و كثرت عبادت ، و به خصوص بسيارى نماز آن مرد الهى نقل مى كند ، كه بخاطر رعايت اختصار ، خوانندگان عزيز را به آن بخش از بحار ارجاع مى دهم .

سليمان و نماز

« بحارالانوار » جلد 14 از صفحه 98 باب 8 تا صفحه 104 در باره سليمان بحث شيرين و مفصلى دارد ، به خاطر فنى بودن بحث از برگردان فارسى آن صرف نظر شد آنچه مهم است ، اين است كه در اين بحث در جهت نماز حضرت سليمان مسائلى ذكر شده كه از آن مسائل استفاده مى شود ، نماز در رأس تمام عبادات سليمان بوده و آن رادمرد بزرگ الهى ، در ميان مردم به كثرت نماز شهرت داشت .

چگونه انبياء بزرگ الهى داراى كثرت نماز نباشند ، در حاليكه نماز رابطه

عاشقانه و عارفانه بين بندگان و خداست ، و كسى كه موفق به نماز است ، مشرف به برترين شرف شده ، و نشانه قبولى او از جانب محبوب و معشوق حقيقى هستى است .

تا خبردار زسر لب جانان شده ايم *** خبر اينست كه سر تا به قدم جان شده ايم
تا بياد لب او جام لبا لب زده ايم *** واقف از خاصيت چشمه حيوان شده ايم
جام جم گرطلبى مجلس ما را درياب *** كز گذائى در ميكده سلطان شده ايم
همه اسباب پريشانى ما جمع آمد *** تا زمجموعه آن زلف پريشان شده ايم
همه از حيرت ما و اله و حيرت زده اند *** بسكه در صورت زيباى توحيران شده ايم
تو همان چشمه خورشيدى و ما خفاشيم *** كه زپيدائى انوار تو پنهان شده ايم
داغ و دردت زازل تا بفروغى دادند *** فارغ از مرهم و آسوده زدرمان شده ايم

زكريا و نماز

در قرآن كريم سوره آل عمران آيات 38 و 39 مى خوانيم :

( هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ * فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَـحْرَابِ أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ ) :

در آن هنگام كه زكريا عنايات حق را نسبت به مريم مشاهده كرد ، عرضه داشت : پروردگارا مرا از لطف خويش فرزندانى پاك سرشت عطا فرما ، همانا تو اجابت كننده خواسته بندگانى .

زكريا در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود ، فرشتگان به او مژده دادند ، همانا خداوند ترا به ولادت يحيى مژده مى دهد ، فرزندى كه به پيامبرى عيسى گواهى خواهد داد ، و خود نيز مى دهد ، فرزندى كه به پيامبرى عيسى گواهى خواهد داد ، و خود نيز در راه هدايت پيشوا و پارساست و نزد ما از

پيامبران شايسته است .

عيسى و نماز

در كتاب الهى سوره مريم آيات 30 تا 33 چنين مى خوانيم :

( قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهَ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً * وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً * وَبَرّاً بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيّاً * وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً ) :

عيسى گفت همانا من بنده خدايم ، به من كتاب آسمانى عنايت شده ، و به شرف نبوت آراسته ام ، و هر كجا باشم بر جهانيان بركتم و تا زنده ام دستور دارم نماز را بپاى داشته و زكات مال بپردازم .

من مأمورم به مادر نيكى كرده و از ستم و شقاوت دورم . سلام بر من روز ولادتم ، و روز مرگم و روز بپا خاستنم در قيامت .

يونس و نماز

قرآن كريم در سوره صافات آيات 143 و 144 مى فرمايد :

( فَلَوْلاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) :

اگر يونس اهل تسبيح نبود ، هر آينه تا قيامت در شكم ماهى مانده بود :

« مجمع البيان » در جلد هشتم صفحه 459 از قول قتاده مى نويسد : منظور از تسبيح و ستايش يونس نماز او بوده و همين حقيقت با عظمت علت نجاتش از شكم ماهى شد .

از آيات ذكر شده به اين نتيجه مى رسيم ، كه تمام پيامبران الهى در ميان امم و ملل مبعوث به نماز بودند ، و خداوند مهربان از باب عشق به بندگان هيچ

جامعه اى را جداى از اين تكليف نگذاشته ، زيرا نماز در رشد و كمال روحى انسان نقش مهمى را برعهده دارد ، و بدون اتصال و پيوند به اين تكليف با ارزش الهى ، انسان مورد عنايت و رضاى حق قرار نخواهد گرفت .

نماز جهانى از اسرار الهى است ، كه مى توان با قدرت تقوا و خلوص به آن اسرار رسيد .

نماز ، دنياى با عظمتى است كه ديدگاه آن تا اعماق جنات الهى و رضوان اكبر است .

نماز شرف و فضيلت انسان ، و مايه حركت او به سوى حضرت جانان است .

به سبب نماز درهاى رحمت و بركت الهى به روى عباد باز است ، و يكى از مهمترين علل نجات عبد در قيامت نماز است .

خدا را از طريق قرآن مجيد بشناسيد ، اسماء و صفات حضرت او را درك كنيد ، به نعمت هاى مادى و معنوى كه به شما عنايت فرموده انديشه كنيد ، و از اين راه به كسب عشق و محبت به حضرت حق برآئيد ، چون آتش عشق از باطن قلب شما زبانه كشيد ، اين عشق را در عمل خود و بخصوص نماز كه بقول حضرت رضا اداى شكر منعم است آشكار خواهيد ديد و در اين صورت نماز شما در پيشگاه معبود نماز عالمانه و عارفانه و عاشقانه خواهد شد ، و اين نماز پرقميت ترين نماز در بارگاه حضرت اوست .

بقول عارف بسطام مرحوم فروغى :

خوش آن كه نگاهش به سراپاى تو باشد *** آئينه صفت محو تماشاى تو باشد
صاحب نظر آنست كه در صورت و معنى *** چشم از همه بر بندد و بيناى تو باشد
اين سحر كه چشم همه را بسته بيك بار *** سحريست كه در نرگس شهلاى تو باشد
آن ناقه كه بويش همه را خون به جگر كرد *** در چنين سر زلف چليپاى تو باشد
چون طره بى تاب تو آرام نگيرد *** هر دل كه سراسيمه سيماى تو باشد
در مستى آن باده خمارى ندهد دست *** كز چشمه لعل طرب افزاى تو باشد
خاك قدمش تاج سر تاجوران است *** مردى كه سرش خاك كف پاى تو باشد
تو خود چه متاعى كه به بازار محبت *** هر لحظه سرى را سوداى تو باشد
من روى نديدم به همه كشور خوبى *** گاو خوب تر از طلعت زيباى تو باشد
من بر سر آنم كه گرفتار نباشم *** الا به بلائى كه زبالاى تو باشد
پيدا بود از حال پريشان فروغى *** كآشفته گيسوى سمن ساى توباشد

نماز در آئينه حيات مؤمن

قرآن مجيد و كتب گرانقدر روائى ، مؤمن را همراه با نشانه ها و علائم و ويژگيهائى معرفى مى كنند ، نشانه ها و علائم نشان دهنده طهارت جان و صافى روان ، و قداست نفس و پاكى عمل و حقيقت وجود مردم مؤمن است .

در ميان اين علائم و نشانه ها ، نماز جايگاه مخصوصى دارد ، به اين معنى كه از آيات و روايات استفاده مى شود ، نماز با تمام شرائط ظاهرى و باطنى اش در رأس تمام فعاليت هاى عملى مردم مؤمن است .

اين كتاب اگر بخواهد ، از هر آيه يا روايت ، جمله مخصوص به نمازش را ذكر كند ، ممكن است از زيبائى آيه يا روايت بكاهد ، علاوه خوانندگان محترم از معارف ارزنده ديگرى كه در آيه يا حديث است محروم شوند ، بناچار تمام آيه يا روايت نقل مى شود ، تا بهره بيشتر و منفعت گسترده ترى نصيب پويندگان راه و جويندگان حضرت الله گردد .

( ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ )(1) :

علت و موجب شكى در اين كتاب بلندمرتبه نيست و اين كتاب براى پرواداران از حق كتاب هدايت است ، آنان كه به غيب عالم ايمان دارند و نماز بپا مى دارند و از آنچه به آنان روزى شده در راه خدا انفاق مى كنند .

در توضيح جمله با عظمت و يقيمون الصلاة در « تفسير پرتوى از قرآن » مى خوانيم :

« قيام بدن حالتى است كه اعضاء هر يك در وضع طبيعى خود قرار مى گيرند ، و هر كدام وظيفه اى كه در بپا داشتن بدن دارند ، انجام مى دهند ، و اندام چنان كه هست مى نمايد :

مراكز ادراك ، و سر ، بالاى بدن ، و بدن تكيه بر فقرات پشت و همه بر ستونهاى پا ايستاده اند ، و اعصاب ادراك و تحريك به آسانى فرمان مى گيرند ، و خبر مى دهند ، چشم و گوش و دست و پا به آسانى به هر سو متوجه مى گردد ،

1 ـ سوره بقره (2) : 2 ـ 3 .

اراده بر اعصاب و اعصاب بر عضلات و عضلات بر بندها و ستونهاى بدن غلبه و فرماندهى كامل دارد .

قيام بدن مرتبط به قيام فكر و تصوير است ، تا مطلوبى درست تصوير نشود ، براى انجام و رسيدن به آن شخص اراده نمى نمايد و بدن بر خلاف ميل طبيعى راست و مستقيم نمى گردد .

آمادگى براى نماز آنگاه است كه امر و اراده پروردگار همت را برانگيزد ، و ذهن را ، كه توجه به حواس و شهوات خميده يا خفته اش داشته ، بپا دارد ، در اين وقت قواى نفسانى به وضع طبيعى قرار مى گيرد و مانند اعضاى بدن قيام مى نمايد .

در سازمان درونى جسم انسان ، مركز تفكر و ادراك بالا ، و محل بروز عواطف كه قلب است پائين ، معده و امعاء كه ديگ شهوت غذا است پائين تر ، و دستگاه تناسلى كه انگيزنده شهوت جنسى است زير قرار گرفته .

در سازمان درونى نفس كه از اين قوا تركيب يافته بايد چنين باشد .

اقامه ، كه معنايش لغويش بپاخاستن ، راست داشتن و تكميل نمودن است ، كمال آن در انسان برپاداشتن ظاهر و باطن بدن و قواى نفسانى است .

تكميل اين قيام در صورت اجتماع آنگاه است كه افراد از هواهاى اختلاف انگيز و نظام طبقاتى « شيطانى » به سوى يگانگى برگردند . و در يك صف قرار گيرند ، و به امام عادل عالم كه تقدم طبيعى دارد اقتدا نمايند .

چون تحقق و كمال صلاة به اقامه است ، قرآن در هر جا كه نماز كامل را دستور داده ، يا توصيف نموده است ، آن را مقارن الفاظ ، اقام ، اقم ، يقيمون ، مقيم آورده ، و براى نمازگزارانى كه از حقيقت نماز غافلند ويل را وعده داده و مصلين را تنها آورده : ( 

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ )(1) .

1 ـ سوره ماعون (107) : 4 .

در سوره معارج كه مصلين را از ديگر مردم بى ثبات مستثنى كرده ، دوام صلاة را متمم آن آورده :

( إِنَّ الاِْنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلاَّ الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ )(1) :

انسان بى ثبات و بى قرار آفريده شده ، چون شرى به او رسد نالان شود ، و چون خيرى به او رسد خود را مى گيرد ، مگر نمازخوانان ، آنان كه بر نمازهاى خود مراقبت دارند و پيوسته انجام مى دهند .

در آيه سوره بقره فعل مضارع « يقيمون » كوشش پيوسته را مى رساند تا هر چه بيشتر نماز را بپا دارند ، چون اقامه نماز ، اقامه و مستقيم شدن انسان است ، بايد متدرجاً و پيوسته باشد تا در تمام عمر يك نماز كامل و مستقيم كه شايسته مقام انسان است انجام شود ، چون اين وظيفه نهائى درست و كامل انجام يافت و حقيقت انسانيت مستقيم گرديد ، مأموريتش در اين جهان تمام شده ، رخت برمى بندد ، « گويا براى همين به اين عالم آمده كه يك عمل كامل و شايسته انجام دهد » .

آرى نماز را با شرايطى كه دارد به جاى آريد تا مستقيم شويد ، به نماز متوسل گرديد ، تا شما را به اوج شخصيت رسانده ، و فحشا و منكرات را از آئينه حيات شما پاك كند .

نماز بخوانيد تا از شيطان رها شده ، و از شيطنت نجات يابيد ، و در نور آن ، حقيقت و حقايق را ببينيد .

نماز بخوانيد تا دل از تعلقات غلط برهد ، و جان به برق عشق جانان منور گردد ، و پيوند شما از آنچه غير خداست جدا شود .

1 ـ معارج (70) : 19 ـ 23 .

نماز بخوانيد ، تا از ماديگرى برهيد ، و به دنياى با عظمت معنى راه پيدا كنيد .

بقول عارف بزرگ و حكيم گرامى سنائى غزنوى :

خيز تا ما يك قدم بر فرق اين عالم زنيم *** وين تن مجروح را از مفلسى برهم زنيم
تيغ هجران از كف اخلاص بر حكم يقين *** در گذار مهره اصل بنى آدم زنيم
جمله اسباب هوا را بركشيم از تن سلب *** پس تبرا را بر او پوشيم و كف بر هم زنيم
از علايق ها جدا گرديم و ساكن تر شويم *** بر بساط نيستى يك چند گامى كم زنيم
تيغ توحيد از ضمير خالص خود بركشيم *** بر قفاى ملحدان زان ضربتى محكم زنيم
بيش تا با عمر ما حالى زمانه كم زند *** با سبكبارى يكى ما با زمانه كم زنيم
آتش نفس لجوج از هيچ گون تيزى كند *** ما به آب قوت علوى برو برنم زنيم
بار خدمت را به كشتى صفا همبركنيم *** پس خروشى بركشيم وكشتى اندريم زنيم
اسب شوق اندر بيابان محبت تازييم *** گوى بربائيم و لبيك اندرين عالم زنيم
پيش تا سفله زمانه بر فراقم كم زند *** خيز تا بر فرق اين سفله زمانه كم زنيم
( لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ )(1) .

نيكى اين است كه به وقت عبادت عبادت روى به شرق و غرب كنيد ، بلكه حقيقت نيكى و نيكوكارى ايمان به خدا و روز جزا و فرشتگان و كتاب آسمانى و انبياء الهى ، و مال را با علاقه اى كه به آن هست و خويشان و يتيمان و از كار افتادگان و واماندگان در راه ، و سائلان و بردگان انفاق كردن است .

1 ـ سوره بقره (2) : 177 .

نيكوكاران هستند كه نماز را برپا داشته و زكات مى پردازند و به عهد خود به وقت عهد بستن وفا مى نمايند و در برابر محروميت ها و بيماريها و در ميدان جهاد استقامت مىورزند ، اينان راست مى گويند ، چون اعمال و رفتارشان با عقايد و ايمانشان هماهنگ است و همينانند پروا پيشگان .

آرى با ادعاى تنهايى از ايمان و عمل ، هيچ كس اهل خير و سعادت نمى شود ، آنچه موجب فلاح و رستگارى است ، باطن پاك و عمل خالص است .

مشكلات امروز انسان و فرداى او جز در پرتو اعتقاد صحيح و عمل شايسته قابل حل نيست .

تمام ارزش آدمى به ايمان و عمل اوست ، انسان جداى از ايمان و عمل قطعه اى از گوشت و استخوان متحرك است ، كه جز رحمت و مزاحمت براى ديگران حاصلى ندارد .

در آثار الهى و معارف اسلامى آمده كه : انسان از جمله موجودات برتر اين صحنه با عظمت حيات و صفحه شگفت آور هستى است ، ولى بايد بدانيد كه اين برترى و فضيلت به صورت مايه و قوه و استمداد در وجود هر انسانى است ، انسان مكلف است ، وظيفه واجب دارد اين قوره را به فعليت برساند ، البته به خاطر اينكه نسبت به طريق به فعليت رساندن اين قوه جاهل است ، خداوند بزرگ انبيا و امامان و كتب آسمانى را براى هدايت او قرار داده و راه رساندن ارزش بالقوه را به فعليت بوسيله فرستادگانش به او نشان داده است .

آيه مورد بحث يكى از نقشه هاى جامع الهى براى به فعليت آوردن مايه ارزش است .

به عقيده بيداران و آگاهان ، و آنان كه عمر عزيز خويش را صرف قرآن مجيد كرده اند ، اين آيه كاملترين نسخه از ميان دستورات قرآن براى حركت انسان به سوى خير و سعادت و رشد و كمال است .

كسانى كه علماً و عملاً از قرآن و دستورات حضرت حق دورند ، بالاجبار به تمام شهوات و غرائز و اميال ميدان داده و صحنه حيات را تبديل به چراگاه شكم و تمتع شهوت كرده اند ، اينان برعكس تمام حقايق در حركتند ، و از تمام جوانب وجودشان فساد و شر مى بارد ! !

اينان عقل و فطرت و وجدان و انصاف را در آتش شهوات سوزانده ، و از خويشتن خود جز مشتى استخوان و گوشت و رگ و پى متحرك باقى نگذاشته اند ، حركت آنان حركتى بى ارزش و خوى و خلق آنان از خوى و خلق حيوانات پست تر و رذيلانه تر است .

ولى مردمى كه علماً و عملاً با نسخه هاى درمان بخش الهى سر و كار دارند ، مردمى وزين ، آبرومند ، با تربيت ، با شخصيت و مؤدّب هستند .

ايشان در تمام شئون حيات بر بال ملائكه در حركتند ، و خواسته هاى آنان در تمام جوانب هماهنگ با خواسته هاى خداست .

خداوند مهربان در ملكوت هستى و نزد ملائكه بوجود چنين بندگانى مباهات مى كند .

اينان مجمع فضائل ، و منبع بركات ، و ميدان خيرات ، و سرچشمه نيكى ها و نيكوكارى ها هستند .

اينان حلال مشكلات مردم ، و تأمين كننده نياز نيازمندان ، و چراغ پر فروغ خانه يتيمان ، و دستگير مستمندان ، و آبروى صاحبان آبرويند .

اينان از بركت ايمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتب الهى و انبياء و انفاق مال در راه خدا به محتاجان و برپا داشتن نماز و اداى زكات و آراسته بودن به اخلاق حسنه داراى ارزشى هستند كه جز خدا احدى بر آن ارزش آگاهى ندارد .

فرداى قيامت و حتى در عالم برزخ بهشت برين از اينان و جهنم آتشين از آنان است .

پيامبر عزيز اسلام در روايت مهمى در باره اين دو طايفه مى فرمايد :

اِذا وُضِعَ الْعَبْدُ في قَبْرِهِ وَانْصَرَفَ اَصْحابُهُ حَتّى لَيَسْمَعَ خَفْق نِعالِهِمْ اَتاهُ مَلَكانِ يُحاسِبانِهِ ، فَاِنْ كانَ مُؤمِنا اَرَياهُ مَكانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَاِنْ كان كافِراً ضَرَباهُ بِمِطْرَقَة مِنْ حَديد بَيْنَ اُذُنَيْهِ فَيَصيحُ صَيْحَةً يَسْمَعُها مَنْ يَليهِ اِلاّ الثَّقَلَيْنِ(1) :

زمانيكه عبد را در قبرش بگذارند ، و كسانش او را رها كرده و برگردند ، ميت صداى كفش آنان را در بازگشتشان مى شنود ، در اين وقت دو ملك حق براى رسيدگى به حساب او سر مى رسند ، اگر او بنده مؤمن خدا باشد ، مكانش را در بهشت به او نشان مى دهند ، و اگر بنده اى باشد كه نسبت به نعمت هاى الهى ناسپاسى و راه كفر پيش گرفته با پتكى از آهن جهنم بين دو گوشش مى زنند كه هر چه جز جن و انس است صداى وحشت آور و دهشت زاى آن را مى شنوند ! !

با توجه به مسائل عالى الهى واجب است انسان خود را بشناسد و به موقعيت و موقف و وظيفه هر يك از قواى درون و برون آشنا شده ، و هر يك را بر اساس خواسته هاى الهى بكار گيرد ، تا درخت وجودش هم چون شجره طيبه براى ابد ، مثمر ثمر گردد .

عرفا مى گويند :

بدان كه عقل است ، كه آدم است ، و روح است كه حوا است و طبيعت است كه ابليس است و شهوت است كه طاوس و غضب است كه مار است .

و اجتماع و تركيب آن جمله آمدن است به دنيا ، و افتراق آن جمله رفتن است از دنيا ، يعنى اجتماع اين جمله آمدن است از عالم غيب به عالم شهادت و از عالم عقل به عالم غيب و از عالم حس به عالم عقل .

1 ـ دين و تمدن 1 / 66 .

اى درويش(1) در ملكوت ، ملك و شيطان هست ، در ملكوت عقل و ملك است و طبيعت شيطان .

چون عقل و طبيعت هر دو مصور شدند ، از هر دو صورت آدم در ملك ظاهر شد ، پس آدم مركب آمد از ملك و شيطان يعنى از عقل و طبيعت ، پس در هر كه عقل غالب آمد ملكى است بلكه بهتر از ملائكه است اگر چه صورت انسان دارد ، و در هر كه طبيعت غالب آمد شيطانى است يا حيوان ، بلكه از حيوان بدتر . . .

اين بود مراتب ملك و ملكوت و اين بود بيان كتاب الله و كلام الله و كتاب الله به صورت ، كلمه است و كلام الله به مثابه معنى كلمه و تمامى اسامى بسيار دارد ، زيرا كه جمله اساسى وى است اما اسم او يكى است كه آن را اسم اعظم و اسم اعلى مى گويند و آن اسم رب است ، پس اگر اين كلمه موجودات را به درخت تشبيه كنى ، ميوه اين درخت موجودات ، آدمى دانا است ، و آدمى دانا را هم كلمه گويند زيرا كه هر چه درخت دارد ، ميوه درخت هم دارد ، پس آدمى دانا ميوه درخت موجودات باشد .

و اگر اين كلمه موجودات را به انسان تشبيه مى كنى ، دل اين انسان موجودات هم آدمى دانا است ، پس آدميى دانا دل موجودات باشد .

بعضى گفته اند : كه انسان كامل هم كتاب الله هم كلام الله است ، زيرا كه انسان كامل مجموع هر دو عالم است ، و بعضى گفته اند : كه انسان كامل كتاب الله است و سخن انسان كامل كلام الله است .

شما خود انصاف دهيد كه براى رسيدن به نقطه با عظمت كمال ، آيا راهى به جز پاكى از آلودگى ها و آراسته شدن به حسنات وجود دارد ؟

بقول پير روشن ضمير ، عارف فرزانه ، عاشق دلباخته ، مرحوم الهى قمشه اى :

1 ـ از اين كلمه معناى اصطلاحى آن كه به معنى خانقاهى است مقصود نيست بلكه معناى لغوى آن كه به معناى تهيدستى از مال يا علم است منظور است .

زود بينى چو بگذشتى به چشم دل خدا بينى *** در آن وجه الله باقى فنا عين بقا بينى
برون آى از حجاب تن قدم در كشور جان زن *** كه هر جا بنگرى سرى زاسرار خدا بينى
زاوهام طبيعت دور شو تا دل صفا يابد *** صفاى دل طلب تا حسن يار دلربا بينى
گداى درگه سلطان وحدت شو كه شه گردى *** خلوص آور در آن حضرت كه اقليم صفا بينى
زخواب عالم غفلت اگر بيدار دل گردى *** شب هجران رخ خورشيد تابان برملابينى
زرنگ و بوى گل بگذر رخ گل آفرين بنگر *** كه گويا ، هر سر خارى به تسبيح خدا بينى
چو يوسف گر غلام حضرت سلطان عشق آئى *** شه مصر بقا گردى و مه فرخ لقا بينى
زدل كبر و غرور و كينه شو تا اهل دل گردى *** بكوى اهل دل بازآ كه بزم اوليا بينى
زصهبا محبت نوش كن تا جسم جان گردد *** چو جان گشتى رخ جان آفرين را بى خفا بينى
بذكر يار يار ارعاشقى همت طلب هر شب *** كه دل عرش خداسازى جلال كبريا بينى
شبى گر بشنوى سبوح و قدوس ملائك را *** هزاران عرش و كرسى را در اين بيحد فضا بينى
قدم در محو و حيرانى گذار از صحو و هشيارى *** كه شور عشق و غوغا و نشاط انبيا بينى
اگر عاشق شوى عالم همه بزم طرب بينى *** فلك مشتاق حسن خلق ، ملك محو لقا بينى
گداى عشق را گو عرض دل با شاه شاهان كن *** كه آن سلطان كل را همنشين با هر گدا بينى
در اول دل ز مهر دنيى دون پاك كن وانگه *** براه عشق گامى نه كه يهدى من يشاء بينى
در اين غفلت سراى عمر در خواب گران بودى *** شبى بگشاى چشم دل كه يار دلربا بينى
به درد عشق خو كن كز همه دردى شفا يابى *** در آنجا هر غمى شادى و هر دردى دوا بينى
زمهرش گر فتد يك ذره بر دل برتر از ماهى *** نگر كان ذره را خورشيد تابان بى خفا بينى
پشيمان از گنه شو كآتش دوزخ خمش سازى *** درون آتش دل چشمه آب بقا بينى
طلب علمى كه سازد زنده دل چون آب حيوانت *** كه در ظلمات حيرت نور خض رهنما بينى
به اخلاص ار شبى بر درگهش با اشك و آه آئى *** همه دردت دوا گردد همه حاجت روا بينى
زصهباى محبت جرعه اى گر نوش جان كردى *** سرت پر شور و دل سر مست تا روز جزا بينى
( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ )(1) .

به اتفاق مفسرين عامه و خاصه ، اين آيه در شأن اميرمؤمنان ، قلب عارفان ، جان عاشقان ، حضرت على بن ابيطالب (عليه السلام) نازل شده ، و چنانچه در آيه شريفه مى نگرند ، خداوند بزرگ بپا داشتن نماز را از ويژگيهاى آن حضرت شمرده و آن را به عنوان علامت و نشانه آن محور ايمان ، قرار داده است ، در متن آيه شريفه مى خوانيم :

همانا همه كاره شها تنها خدا و رسول ، و آن گرويدگانى هستند ، كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع اداى زكات مى كنند !

( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ )(2) .

مؤمنان آن مردمى هستند كه چون ياد خدا شود ، از جلال و بزرگى حق ، دلشان ترسان شود ، و چون آيات الهى را بر آنان بخوانند ، بر ايمانشان افزوده شود ، و بر خداى خويش در تمام امور تكيه كنند ، نماز را بپا داشته ، و از آنچه روزى آنان شده انفاق نمايند .

( وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ إِنَّا لاَنُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ )(3) .

در اين آيه بسيار مهم دو موضوع ريشه دار و يك نتيجه مورد بحث است :

موضوع اول تمسك به كتاب

1 ـ سوره مائده (5) : 55 .

2 ـ انفال 2 ـ 3 .

3 ـ سوره اعراف (7) : 170 .

موضوع دوم اقامه نماز

و نتيجه ، مصلح شدن انسان به خاطر اتصال به آن دو موضوع .

تمسك به كتاب به معناى الصادق و اتصال به قرآن مجيد است ، قرآنى كه نقشه جامع الهى براى هدايت انسان به سوى هر خير و كمالى است .

قرآنى كه درمان دردها ، علاج امراض ، حلال مشكلات ، رافع نيازها ، و راهبر انسان به سوى خداست .

و اين الصاق و اتصال ، حاصل نمى شود مگر با رعايت سه برنامه :

1 ـ قرائت قرآن

2 ـ فهم قرآن

3 ـ عمل به قرآن

چون كسى به قرائت و خواندن قرآن مجيد برخيزد ، و براى فهم اين كتاب مجاهده كند ، و در عمل به آيات آن بكوشد ، و بر اين راه ثابت قدم باشد ، مصداق واقعى متمسك به كتاب است .

در اين زمينه در شرح حديث چهاردهم كتاب مصباح الشريعه ، بخواست حضرت الهى توضيح بسيار مفصل و قابل توجهى داده خواهد شد .

آرى از خصوصيات بسيار مهم مؤمن تمسك به كتاب و سپس اقامه نماز است ، چون عبد در اتصال به قرآن و عمل عظيم نماز قرار گرفت ، مصلح خواهد شد ، به اين معنى كه در مرتبه اول در اصلاح خويش و سپس اصلاح زن و فرزند ، آنگاه اصلاح جامعه برخواهد آمد ، و اجر چنين مصلحى ، كه اصلاح گرى او از قرآن و نماز سرچشمه گرفته ضايع نخواهد شد .

اين چنين انسان ، در پيشگاه خداوند مهربان از اعتبار و قيمت خاصى برخوردار است ، و انسانى است كه به توفيق حضرت دوست خير دنيا و آخرتش تأمين است .

تمسك به كتاب نتيجه عشق به قرآن و عشق به قرآن نتيجه معرفت انسان به كتاب خداست .

معرفت در اين زمينه مولد همت و عشق ، و عشق و همت مولد حركت و عمل است ، پيروز و بهروز انسانى كه غرق عشق به حق است ، و در اين عشق ثابت و استوار و محكم قدم است .

هر دل كه در او بلاى عشق است *** آن جايگه خداى عشق است
هر ناله كه بر دلى نشيند *** از ناى روان فزاى عشق است
خوشتر ز صفاى صبحگاهى *** شامى كه در او صفاى عشق است
جانبخش تر از پيام اميد *** نائى كه در او نواى عشق است
سوزنده تر از فراق و حرمان *** آه دل مبتلاى عشق است
هر چند كه عشق مى گذارد *** از آتش مهر و ناى عشق است
هر نقش كه شاهكار ذوق است *** طرح خوشى از نماى عشق است
تا هست جهان و ملك هستى *** در گوش فلك صداى عشق است
هر جلوه كه زندگى نمايد *** خود گوشه اى از بقاى عشق است
بر توده سيم و خرمن زر *** كى يك نظر گداى عشق است
باقى است هميشه عشق و عاشق *** زيرا كه بقا بقاى عشق است
تا بوده و هست ملك هستى *** در زير پر هماى عشق است
( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ )(1) .

آنان كه اهل ايمان و عمل شايسته اند ، و نماز را بر داشته و زكات مى پردازند ، نزد خداوند داراى اجر و بر آنان ترس و غصه اى نخواهد بود .

1 ـ سوره بقره (2) : 277 .

( فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْم يَعْلَمُونَ )(1)

بد كرداران هرگاه از برنامه هاى زشت خويش بازگردند ، و نماز را بپاى دارند و زكات مال بدهند . برادران دينى شما خواهند بود ، و ما آيات خود را براى آنانكه بدانند بطور مشروح بيان خواهيم داشت .

( إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللهَ فَعَسَى أُولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ )(2) .

منحصراً آباد كردن مساجد خدا ، بدست كسانى است كه به خدا و روز جزا ايمان آورده و نماز بپا دارند و زكات بپردازند ، و از غير حق نترسند ، اينان اميدوار باشند كه اهل هدايتند .

آياتى كه خوانديد ، نمونه هايى از آيات كتاب خداست ، كه نماز را به عنوان يكى از خصوصيات بارز مردم مؤمن معرفى كرده ، قسمت ديگرى از آيات كتاب خدا كه همين هدف را دنبال كرده ، برابر با نام سوره ها و شماره آيات بدين قرار است :

انعام 92 ، توبه 71 ، رعد 42 ، ابراهيم 31 ، حج 35 ـ 41 ، مؤمنون 2 ، نور 37 ، نمل 3 ، لقمان 4 ، فاطر 18 ـ 19 ، شورى 38 ، بينه 5 ، معارج 23 ، روى هم رفته در حدود بيست و پنج آيه در سوره هاى مختلف قرآن نماز را از نشانه هاى مردم با ايمان و انسانهاى شايسته قرار داده ، و بر مبناى اين آيات ، اگر مرد و زنى از حوزه با عظمت نماز بى بهره باشند ، بايد گفت از مدار ايمان واقعى خارج ، و از مراتب

1 ـ سوره توبه (9) : 11 .

2 ـ سوره توبه (9) : 18 .

عالى الهى و انسانى دورند ، و اينان همان مردمى هستند كه خداوند در قرآن مجيد به خاطر عدم ايمان و ضعف عمل از آنان تحت عناوين : انعام ، شردواب ، فاسق ، اصحاب نار ياد كرده است ! !

قبل فهرست بعد