next page

fehrest page

back page

356 آقا، نان و ماست كافى بود... 


از مرحوم شيخ عبدالكريم حايرى نقل شده است : زمانى كه در كربلا مشرف بودند، شاگردى داشتند كه نزد ايشان مكاسب مى خواند، روزى حاج شيخ ايشان را جهت نهار دعوت فرمودند، تا اين كه روز موعود فرا رسيد ولى ايشان فراموش كرده بودند كه كسى را دعوت كرده اند و ايشان در خانه فقط نان و ماست داشتند و يك قران نزد ايشان امانت بود، با اجازه ى تصرف كه داشتند و يا به اذن فحوى ، آن را برداشتند و نان و كباب براى آن شيخ تهيه نمودند؛ ولى وقتى كه ميهمان بر سر سفره حاضر شد، فقط نان و ماست ميل مى كرد، حاج شيخ به ايشان مى فرمود و اصرار مى كرد كه بفرماييد از نان و كباب ميل كنيد، ولى ايشان امتناع مى ورزيد تا اين كه گفت : آقا، همان نان و ماست كافى بود، ديگر نان و كباب با پول امانتى لازم نبود!


357 شما آزادى كفر را مى خواهيد ... 


در زمان آقا سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - يكى از علما و بزرگان اسلامبول كه در آن جا براى مشروطيت زياد ترويج مى كرد، به نجف آمد و با سيد و آخوند خراسانى رحمهماالله - در يك جا اجتماع نمودند و آن عالم بر له مشروطه بياناتى ايراد كرد كه براى آزادى اسلام و مسلمانان بايد كوشش نمود .مرحوم آخوند رو كردند به مرحوم سيد و فرمودند: آقا، شنيديد؟
سيد - رحمه الله - در جواب آن ها فرمود: وقتى سنى ها به نجف و كربلا و ساير شهرهاى شيعه نشين مى آيند دست بسته نماز مى خوانند و كسى به آن ها اعتراض نمى كند، و هنگامى كه شيعه ها به مكه و مدينه و شهرهاى سنى نشين مى روند با دست باز نماز مى خوانند و آزادانه مراسم مذهبى خود را انجام مى دهند و هيچ كس به آن ها اعتراض ندارد، مى بينيد كه بحمدالله مسلمانان در همه جا آزادند . شما آزادى اسلام و مسلمانان را نمى خواهيد، لابد آزادى كفر و بى بند و بارى را مى خواهيد.


358 زهد بزرگان در زمان مرجعيت  


شخصى مى گفت : در اوايل مرجعيت سيد محمد كاظم يزدى - رحمه الله - در نجف با آن همه عايله ، ديدم خادم او ديگ بزرگى را گرفته و از خانه به بازار مى رود، هنگام برگشتن نيز با او برخورد نمودم و ديدم به اندازه ى كف دست روغن گرفته و در ديگ گذاشته و به منزل مى برد!
آقاى ديگرى نيز يك عدد تخم مرغ آب پز مى كرد و نصف آن را با نان ظهر مى خورد و نصف ديگر را شام .


359 آن ها خدا را دارند 


شخصى دم رفتن (522)مى گفت : اين فرزندم كه بزرگ است ، ولى اين يكى كوچك است ، و اين ديگرى هم كوچك است ، بعد گفت : استغفرالله .؛ (از خدا آمرزش مى طلبم )آن ها خدا را دارند.


360 طلبه ، بايد توكل به خدا روزى او باشد  


عالمى فرزند خود را به كاسبى واداشت و گفت : طلبه بايد قابليت اين را داشته باشد كه روزى خود را توكل بداند و تنها توكل به خدا روزى او باشد و فرزند من چنين نيست .


361 اءلسوچ سواد الوجه فى الدارين  


به شيخ انصارى - رحمه الله - در وقت مرض موت عرض كردند: خيلى براى شفاى شما مجالس ختم و دعا گرفته شده ، ان شاء الله شفا مى يابيد . ايشان فرمودند:
الموت و الحياة من عوارض البدن ، و السوچ سواد الوجه فى الدارين .
مرگ و زندگى از عوارض جسم اند، و مصيبت آن است كه انسان در دو سراى دنيا و آخرت سياه رو باشد .
سؤ ال : سوچ يعنى چه ؟
جواب : كلمه عاميانه اى است به معناى سوگوارى در مصيبت ، كه اصل آن سوگ است .


362 سادگى و تواضع آقا سيد حسن صدر - رحمه الله -  


مرحوم آقا سيد حسن صدر (523)كه در زمان ما در كاظمين ساكن بود و فضايل او را مى شنيديم ، بنده گمان مى كردم او را نديده ام ، تا اين كه ى كى دو سال قبل وقتى عكس ايشان را در يكى از كتاب هاى تراجم ديدم ، متوجه شدم كه در كربلا بالا سر حضرت سيد الشهدا - عليه السلام - او را ملاقات كرده ام كه رو به حرم مطهر نشسته بود، ولى وضع ايشان طورى ساده و متواضعانه بود كه اصلا احتمال نمى دادم ايشان همان آقاى معروف و با شخصيت باشند.


363 ماجراى شهادت آقازاده ى آخوند خراسانى - رحمه الله -  


به خدا پناه مى بريم !انسان نبايد هيچ گاه از عاقبت خود خاطر جمع باشد هنگامى كه براى بار دوم آقازاده ى مرحوم آخوند خراسانى را در زمان رضا شاه پهلوى به زندان بردند. به او فهماندند كه اگر كشف حجاب را امضا كنيد، شما را نجات مى دهيم . و اگر امضا مى كرد نجاتش مى دادند . ولى ايشان گفت : گناهانم نزد خدا زياد است ، چه بهتر كه در همين راه به شهادت برسم . و شاه او را كشت ، چه كشتنى !با اين كه در آن زمان در خراسان مانند شاه خراسان بود، وقتى يكى از مقام هاى دولتى به او جسارتى كرده بود، مردم مى خواستند او را بكشند، خودش نزد آقا آمد و از ترس مردم به ايشان پناهنده شد، همين آقا كارش به جايى رسيد كه در بازار و در ملاء عام او را با پيراهن بلند، بدون عمامه و عبا و شايد با پاى برهنه در ميان مردم از شهربانى به دادگسترى بردند!
اءلملكم عقيم .؛ سلطنت ناز است و به انسان وفا نمى كند.) خدا اين گونه بلاها را براى اهل ايمان قسمت نكند، و اگر قسمت كرد، تزلزل قلبى از دين و ايمان را قسمت نكند؛ و گرنه اشد از اين بلاها را هم بر سر اهل ايمان و و لاء آورده اند!


364 ارزش تبليغ همراه با علم و عمل  


شنيدم زمانى كه مرحوم آقا شيخ غلامرضا يزدى (524)در يزد اقامت داشت خيلى خوش گذران بود، ولى هرگاه به روستاهاى اطراف مى رفت با خود نان و ماست و ... بر مى داشت و به هر ده كه مى رسيد، قرائت نماز و مسايل مورد نياز را به مردم ياد مى داد و آن گاه به آبادى ديگر مى رفت . و در همه حال خوراكش از خودش بود و از غذاى مردم پرهيز مى نمود.
آنان كه مثل انبيا عليهم السلام - ماءمور تبليغ هستند و بدون چشم داشت و منت ، كار آن ها را انجام دهند، خدا مى داند چه مقاماتى دارند!البته در صورتى كه عالم بما يفعل و يترك و عامل بما ياءمر و ينهى (525)؛ باشند . اگر كسى تشخيص بدهد كه به اين كار اقدام كند و عالم و عامل باشد و با نشر علم شكرانه اش را ادا كند، بايد از شادى كلاهش را به عرش بيندازد!


365 نيل به درجات عاليه ى ايمان و يقين ، بدون سر و صدا! 


چگونه انبيا - عليهم السلام - كسانى نظير سلمان - رحمه الله - و ... را تربيت كرده اند كه گويا آن چه انبيا - عليهم السلام - مى ديدند، مى ديدند!گذشته از سلمان - رحمه الله كه با نبى اكرم - عليه السلام - و وصى او - عليه السلام - مصاحبت نزديك داشت و با آن همه مقامات جاى خود را دارد، علمايى را كه ما در عصر غيبت ديده ايم كه به مقامات عاليه و كرامات نايل آمده و آينده را مى ديدند و از آن خبر مى دادند و با بصيرت بودند، درجات ايمان و يقين و كرامت را بدون سر و صدا و طبل و شيپور و بدون تظاهر و خودنمايى بالا رفته بودند . اگر احيانا طبل و شيپور داشتند و در جايى تظاهر به كرامت مى كردند، براى ترويج شرع بود، نه ترويج شخص خودشان .


366 شادمانى بيشتر براى نصرت سيد الشهدا - عليه السلام -  


گفته اند: زهير بن قين - رضوان الله تعالى عليه - نقل كرده كه با شادى و همراه با غنايم جنگى از غزوه اى بر مى گشتيم كه سلمان - رضوان الله تعالى عليه - به ما فرمود:
اذا اءدركتم سيد شباب اءهل الجنة ، فكونوا اءشد فرحا بقتالكم معه .
هرگاه زمان سرور جوانان اهل بهشت [ امام حسين - عليه السلام - ] را درك كرديد، از يارى كردن او بيشتر شادمان باشيد.
هر چند بعضى احتمال داده اند كه مقصود از سلمان ، غير از سلمان فارسى رضوان الله تعالى عليه - است (526)


367 ركن الاسلام و حجت الاسلام  


زمانى مرحوم سيد محمد كاظم يزدى از نجف اشرف به سامرا براى ميرزاى شيرازى - رحمه الله - نامه اى فرستاد و روى پاكت عنوان ركن الاسلام را براى ايشان نوشت . ولى ميرزا - رحمه الله - در جواب براى او عنوان حجة الاسلام را كه بالاترين عنوان و رتبه ى علمى بود، نوشت .
شيخ يونس - رحمه الله - از شاگردان ميرزا به ايشان اعتراض كرد و گفت : ايشان براى شما ركن الاسلام نوشت ، و شما حجة الاسلام مى نويسيد ؟!فرمود: ايشان مرا مجتهد نمى داند لذا ركن الاسلام نوشته است ولى من او را مجتهد مى دانم لذا براى او حجة الاسلام مى نويسم . و اين در حالى بود كه ميرزا از همه ى عالمان اهل عصر بلكه غير از معاصران خود دقيق تر بود، و در آن زمان علماى سامرا(527)به نجفى ها(528) مى گفتند: شما چاه مى كنيد و ما نهر گفته اند: مرحوم ميرزا سه ماه در مبحث استصحاب كلى بحث كرد.


368 خدايا يارى ام كن !خدايا حفظم كن ! 


زمانى ديدند كه مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى با آن همه قابليت و علم و عمل و بزرگوارى ، در خزانه ى حمام مى گويد: خدايا، از تو خواسته بودم كه مرا به رياست و مقام مرجعيت مبتلا نكنى ، حال كه نمودى ، يارى ام كن ، حفظم كن .
همان ميرزايى كه استاد ما(529) - كه خود در علم و عمل خيلى بزرگوار بود - از مرحوم نايينى (530)نقل مى فرمود كه اگر مرحوم آقا شيخ محمد حسين مسجد شاهى باقى بود، بعد از ميرزاى بزرگ (531)از ديگران اعلم بود . در هر حال ايشان با آن همه مقامات علميه و عمليه كه اهلش تشخيص مى دادند، گفته مى شد كه در اواخر عمر از نماز جماعت كناره گيرى كرد.


369 تمام ابتلائات عالم به من متوجه است  


استاد ما (532)مى فرمود: ما نزد آقا ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - مكاسب مى خوانديم ، هفت سال روزى دو درس ‍ طول كشيد تا مكاسب تمام شد.
وقتى فرصتى براى انسان پيش آمد كه درس بگويد يا بخواند يا بنويسد، بايد آن را مغتنم شمارد. در اين جنگ (533)ديديم كه گاهى انسان از ناراحتى نمى تواند روزى دو ساعت هم درس بخواند.
خواجه نصير الدين طوسى - رحمه الله - با آن همه اشتغال در دين و دنيا كه نظير ندارد به گونه اى كه مى گفته است : تمام ابتلائات اهل علم به من متوجه است . در صف قشون ، جواب مسايل مشكل علمى و عقلى را مى داد!


370 امتحان طلبگى  


استاد ما(534)مى فرمود: ما گاهى آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمه الله - را امتحان طلبگى مى كرديم ، به اين صورت كه ى ك هفته در نماز (حتى در اذان و اقامه ) ايشان حاضر مى شديم ، در درسش شركت مى كرديم ، در درس حرف مى زديم ، اشكال مى كرديم ، در كوچه و بازار به ايشان تعظيم و احترام مى كرديم ، دستش را مى بوسيديم ، ولى يك هفته هم به عكس آن ،نه به نماز و نه درس مى رفتيم و اگر مى رفتيم حرف نمى زديم ، در كوچه اعتنايى به ايشان نمى كرديم . اما مى ديديم كه ايشان در باطن در دو هفته ى ك جور است و مى فهميديم كه فوق العاده است .


371 رياست ما عبارت است از نماز و درس و ... 


مرحوم مامقانى به سامره رفت . به ميرزاى شيرازى (535)گفتند كه ايشان آمده اند در سامرا بمانند . ايشان فرمودند: هوايش ‍ خوب است و خربزه شيرينى هم دارد. حاج آقا حسين قمى - رحمه الله - گفت : آقا، بودن ايشان به رياست شما صدمه مى زند. ميرزا گفت : رياست ما عبارت است از نماز و درس ، نماز را كه خودم هم نمى خواهم دوام داشته باشد، درس را هم هر طور باشد سه چهار نفر پيدا مى شوند كه بر ايشان درس بگوييم .


372 شيخ فضل الله نورى - رحمه الله - بعد از وفات قرآن مى خواند! 


از آقاى اشعرى كه عالم راستگويى است نقل شده كه مى گفت : دايى من كه سيد، و از شاگردان مرحوم شيخ فضل الله نورى (536)رحمه الله - بود، در شبى كه جنازه ى ايشان را به قم آورده بودند تا فردا در حجره دفن كنند، در همان حجره صداى قرآن از جنازه ى آن مرحوم شنيده بود.
آقاى ديگرى نقل كرده است : لب ايوان مقبره ، در صحن مطهر حضرت معصومه - عليها السلام - نشسته بودم ، شنيدم از توى مقبره ى مرحوم شيخ فضل الله نورى - رحمه الله صداى قرآن مى آيد. به طرف مقبره رفتم ، ديدم كسى نيست ، بازگشتم تكرار شد، خلاصه ى قين كردم كه صداى قرآن از خود صاحب قبر است .


373 حالا وقت خوش گذرانى ما است  


سيدى كه خادم حرم حضرت سيدالشهدا - عليه السلام - در كربلا بود نقل كرد: در سن جوانى با پدرم نزد شيخ انصارى - رحمه الله - رفتيم ، سفره حاضر كردند يا حاضر بود، آبگوشت ، اما چه آبگوشت بى رمقى !براى ما نيز گذاشتند. پدرم به من مى گفت : بخور،
هذا نائب صاحب امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف -
اين شخص نائب صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است .
و من از خوردن خوددارى مى كردم و با مسخره مى گفتم :
هذا شنو؟! اين چيه ؟!
چه جور زندگى مى كردند سهم امام - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را به ديگران مى دادند، و خودشان به چه چيز راحت بودند؟ با وجود اين كه امثال اين آقا در آبگوشت بودن آن تاءمل داشته ، خود آنان مى فرمودند: حالا وقت خوش گذرانى ما است . چنان كه ائمه اطهار - عليهم السلام هم گاهى مى فرمودند: چون امامت و زعامت را نداريم ، در اين وضع خود آزاديم .


374 پس كنى چه مى گويد؟  


زمانى دختر فتح على شاه در حالى كه روى سرى بر سرش بسته بود همراه با عده اى وارد خانه ى شيخ انصارى - رحمه الله - مى شود. اتفاقا وقت نهار شيخ فرا مى رسد. ظاهرا قبل از نماز نهار مى خورده و كارهايش بسيار منظم بوده است . زمانى كه دختر فتح على شاه سفره و غذاى شيخ - رحمه الله - را مى بيند، از روى تعريض و تمسخر مى گويد: پس كنى (537)چه مى گويد؟!
شيخ - رحمه الله - ناراحت مى شود و نوكر خود را صدا مى كند و مى گويد: ملا رحمت الله ، اين ها را بيرون كن ، اين ها را بيرون كن .
بعد كه مى بيند نرفتند، رو به دختر شاه نموده و مى فرمايد: خانم ، كنى ،مظهر عظمت ائمه - عليهم السلام - است و من مظهر زهد آن ها.
با آن همه زهد، كار ديگران را هم اصلاح مى كند، نه اين كه فورا بگويد: كسانى كه سهم را چنين مصرف مى كنند، كافرند . باباجان ، مواظب خودت باش ، به اندازه ى علميات و عمليات و اعتقادات خود مصرف كن .


375 تدبير امر به دست ديگرى است  


چرا از اذيت و ظلم به خود دست بر نمى داريم ؟!شايد لياقت آن چه را كه از خدا مى خواهيم نداشته باشيم .و اگر بدهند، پا به همه چيز بزنيم ، و يا پاى ما بشكند و ديگر نتوانيم بعد از آن راه برويم !ما نه رب هستيم و نه مدبر.تدبير امر به دست ديگرى است . ما بايد به وظيفه ى خود عمل كنيم و دست از تدبير برداريم .


376 هيچ كس را به خود دعوت نمى كردند 


بزرگانى بودند كه اهل كرامت بودند ولى هيچ كس را به خود سوق نمى دادند!بلكه به علة العلل سوق مى دادند، (538)كرامت داشتند ولى حتى خواص و نزديكان آن ها از اين موضوع اطلاع نداشتند، به گونه اى كه گويا اهل كرامت نبودند، و بعد از فوت آن ها معلوم مى شد . از همين درس كه در حوزه رايج است و به همين فقه و اصول اشتغال داشتند، با اين حال به آن مقامات و كرامات رسيدند، نه از راه ديگر.


377 مادر من از مادر موسى - عليه السلام  -افضل است


يك وقت مرحوم آقا سيد مرتضى كشميرى ديد عده اى مى خواهند داخل يكى از حجره هاى مسجد كوفه شوند ولى در آن قفل است و كليد در دستشان نيست ، و با هم صحبت مى كنند كه اگر كسى نام مادر حضرت موسى - عليه السلام - را بگويد: قفل باز مى شود . ايشان نزديك آمد و فرمود: مادر من از مادر موسى - عليه السلام - افضل است و گفت : يا فاطمه و دست برد و قفل را بدون كليد باز كرد!
البته ما چنين كارى را نمى كنيم ، هر چند به عظمت و برترى حضرت زهرا - عليها السلام - بر تمام زنان يقين داريم ، چرا كه شرمنده مى شويم .اگر خدا بصيرت ندهد انسان از قبيل (اءولئك كالاءنعام بل هم اءضل )(539)؛ (آنان همانند چارپايان هستند، بلكه از آن ها نيز گمراه ترند.)مى شود. با اين كه اين همه عجايب و غرايب و كرامات از علما ظاهر شده به گونه اى كه گويا ما خود آن ها را ديده ايم ، ولى هيچ در ما اثر نمى كند.


378 حيف است بى بهره از اين جهان بگذريم  


حيف است از اين بازار(540) عبور كنيم و به جاى بهره بردارى ، اضرار بر ما وارد شود. يكى از رفقاى حاضر در مجلس ‍ عرض كرد: كثرت وسايل زندگى و شؤ ون اقتصادى باعث عقب ماندگى روحانيون گرديده است .
استاد - مدظله - در جواب فرمودند: زيادتى وسايل زندگى و اختلاف طبقات در شؤ ون زندگى و معيشت دنيايى در همه ى اعصار بوده است . براى حضرت ابراهيم و حضرت سليمان - عليهما السلام هم دنيا فراهم بوده است .
زيادتى و كمى وسايل زندگى و اسباب رفاه و راحتى ، نه موجب خوبى و بدى اشخاص است ، و نه داشتن آن موجب راحتى انسان مى گردد . بلكه هنگام قضاوت در مورد افراد، تقيد به عبادت و توجه و ياد خدا را بايد لحاظ كرد . با اين كه سيد مهدى بحرالعلوم - رحمه الله - زندگى اشرافى داشت ، در عين حال صاحب كرامات و مقامات علمى و عملى بود.


379 اگر نبود صبر كنيم ! 


اگر زندگى علماى سابق را حساب كنيم با زندگى امروز ما قابل مقايسه نيست !شهريه ى يك ماه ما، يك سال آنان را اداره مى كرد، حداقل وظيفه ى ما اين است كه اگر نبود، صبر كنيم ، و اگر بود به حلال و حرام قايل باشيم .


380 نمونه اى از زهد و قناعت بزرگان  


براى شيخ انصارى - رحمه الله - روزى يك پول از دزفول مى آمد ، معلوم نيست آيا پول نانش مى شد يا خير.اتفاقا آن نيز سه روز برايش نيامد، خدا مى داند چه ابتلائاتى برايش پيش آمد . با آن همه عايله از وضع خود پشيمان هم نمى شدند.
آقازاده اى از پدرش - كه بعدها به مقام مرجعيت رسيد - نقل مى كرد: زمانى كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بوديم ، روزى مى شد كه ى ك دانه تخم مرغ آب پز نموده ، نصف آن را ظهر با نان مى خورديم و نصف ديگر را مى گذاشتيم براى شب . از بعضى نيز نقل شده كه چهل روز نان خالى مصرف مى كردند.
حال ، نان با ماست و يا نان و آبگوشت به مذاق ما چگونه است ؟!


381 اين تعقيب نماز بود؟! 


در صف نماز ملا فتح على - رحمه الله - در مسيب سخن از ماست خوب به ميان آمد، شيخ - رحمه الله - متوجه شدند و برگشتند و فرمودند: اين تعقيب نماز بود؟!يعنى اين قدر در فكر شكم ؟!


382 با رفتن هر كدام از مشايخ يك كلنگ بر پيكره ى اسلام وارد مى شود 


در بيشتر شهرهاى ايران علماى صاحب مقامات و كرامات فراوان و آماده ى افاده و تعليم بودند، ولى كسى نبود كه از محضر آن ها استفاده كند. ناشكرى ها و قدرندانى هاى ما موجب گرفتارى امروز شده است . در جاهاى ديگر (هند و پاكستان ، و ...)يك يا چند ميليون نفر شيعه احتياج به ى ك عالم دينى دارند و نيست .در تركيه ده ميليون شيعه است ، آيا ده عالم دينى دارند؟!آيا اجازه مى دهند كه ى ك عالم دينى - كه بى طرف بوده و له و عليه حكومت يا مذاهب ديگر نباشد - براى آن ها دعوت كند؟!
با رفتن هر كدام از مشايخ ، يك كلنگ بر پيكره ى اسلام وارد مى شود.(541)گويا اوضاع مذهب شيعه از همه ى اديان و مذاهب خراب تر و از همه بيشتر مورد ابتلا و تهاجم است .


383 از شاگردم بيشتر استفاده نمودم  


مرحوم آقا ضيا عراقى (542)27 سال در درس مرحوم آخوند(543)شركت مى كرد. مى فرمود: يك هفته مى گذشت و من يك نكته از نكات استادانه از ايشان استفاده مى كردم . شهيد اول رحمه الله - شاگرد فخرالمحققين - (544) فرزند مرحوم علامه حلى (545) بود . استادش درباره ى او مى نويسد:
قد استفدت من تلميذى محمد بن مكى اءكثر مما استفاد منى .(546)
من از شاگردم محمد بن مكى ، بيشتر از استفاده اى كه او از من برد، بهره بردم .
ولى با اين وجود چرا شهيد اول - رحمه الله - به درس فخر المحققين - رحمه الله - مى رفت ؟ زيرا همان اقل را طالب بود، علم بما اءنه علم خريدارش كم است و مفت نيست و به هر كس نمى دهند، به چنين كسى واقعا مى توان گفت :
و الذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا(547)
و كسانى كه در [ راه خشنودى ] ما بكوشند، قطعا آنان را به راه هاى خود رهنمون مى گرديم .


384 نقش عقل در اثبات اصول و فروع و ... 


با نور عقل مى توان فروع و اصول دين را اثبات نمود . كسانى كه با قواعد و استدلالات عقلى مخالفند از بى دينى ترويج مى كنند؛ زيرا:
لا دين لمن لا عقل له .(548)
هر كس عقل نداشته باشد دين ندارد.
و اقرار به توحيد به توسط سراج عقل است ، و ثواب و عقاب به عقل است :
بك اءثيب و بك اءعاقب .(549)
به تو ثواب و عقاب مى نمايم .
و حتى همين معنا را هم عقل قبل از بيان مى دانست . با متابعت و عدم متابعت از عقل ، جاى انسان اعلى عليين يا اسفل سافلين است . آيا عقل دستور به فرار از مهالك و يا گرايش به خيرات را نمى دهد؟!
انسان بايد در كار خير و نحوه ى انجام آن فكر كند تا فكرش موجب ابتكارى باشد كه در هدف مفيد باشد، و اين گونه نباشد كه طالب مجهول باشد.
در هر واقعه و در هر حركت و سكون ، مشكل اصلى ، تشخيص تكليف است و بعد مشكل تر از آن ، عمل به آن تكليف . سلمان - رضوان الله تعالى عليه - در اثر شناخت تكليف و عمل به آن و پيروى از شرع با سراج عقل ، علم علم الاءول و الآخر(550)؛ (علم اول و آخر را مى دانست ) . مقامات علما نيز اين گونه است .


385 الدين هو الترجيح عند الدوران  


يا بايد به تكاليف و وظايف عالم باشيم و يا متعلم و يا محتاط، هل الدين الا الترجيح عند الدوران ؟!؛ (آيا دين جز ترجيح [آخرت بر دنيا و يا رضاى خدا بر هواى نفس و شيطان ] هنگام دوران امر[ بين آن دو ] است ؟!) ديندارى انسان وقتى معلوم مى شود كه بر سر دو راهى دنيا و آخرت ، و متابعت هواى نفس و شيطان و يا بندگى رحمان قرار گيرد . مى بينيم در هر زمان در ميان امواج فتنه ها و بلاها دو سه نفر پاك و بى آلايش از اين نشاءه بيرون مى روند، و از خوشى هاى اهل عصر خويش توقف و امتناع مى نمايند، و يا اگر با آن ها همراه مى شوند، صورتا در ميان آن ها هستند، ولى باطن آن ها محفوظ مانده و آلوده نمى شوند . حتى اگر مانند على بن يقطين در دربار سلاطين جائر و ظالم باشند.(551)سالم در مى آيند؛ ولى عده اى نظير عمر سعد به آرزوى ملك رى به خسران دنيا و آخرت گرفتار مى گردند.
باز از دست رفتن دنيا باكى ندارد، خسران آخرت را چه كار كنيم اگر از آن در امان نباشيم ؟!هواى ملك رى ابن سعد را به آن جنايت واداشت .عجب ملك ابدى اى كه عدمش براى او ابدى گشت !اگر خانه ى دنيا يك ميليون طبقه هم داشته باشد همه اش خيال بافى و از كاغذ و مقوا است . اگر ما قدرت آن ها را داشتيم چگونه خواهيم بود؟!فاروق (552)در يك شب هزار ليره قمار باخت .


386 آيا با معاويه كه هجده ماه با على - عليه السلام - جنگيد مى شد  مخالفتكرد؟!


عامه مى گويند: اولى الاءمر در آيه ى شريفه ى اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول و اءولى الاءمر منكم (553)؛ (از خدا و رسول و صاحبان امر خود اطاعت كنيد.)كه اطاعتشان واجب و مخالفت با آن ها حرام است ، تمام امرا را شامل مى شود، منتهى اگر معصيت كردند، حكم عوض مى شود و مخالفت با آن ها واجب و اطاعتشان حرام است .
ما مى گوييم : اگر قدرت دست آن ها باشد، آيا امكان مخالفت با آن ها براى مردم وجود دارد؟!آيا با معاويه با آن قدرت كه هجده ماه با على - عليه السلام - جنگيد، مى شود مخالفت كرد؟!


387 صراط مستقيم دو صراط است ... 


انسان بايد در دنيا سعى كند كه همه ى حركت ها، افعال و اقوالش بر صراط مستقيم باشد و از آن انحراف پيدا نكند . بر صراط مستقيم بودن يعنى نبى - صلى الله عليه و آله و سلم - يا وصى - عليه السلام - را پيش روى خود قرار دهيم و پيرو آن ها باشيم . صراط مستقيم دو صراط است كه بايد آن ها را پيمود يكى در دنيا، و ديگرى در آخرت . اگر امروز، در دنيا درست بر روى صراط مستقيم مشى كرديم ، فردا هم از صراط آخرت كه بر روى جهنم است مى توانيم عبور كنيم .
كتاب الله و عترتى در حديث ثقلين همان كتاب الله و سنتى است چون سنت واقعى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - در نزد عترت است . بنابراين ، بايد عترت را واسطه ى فيض در همه نعمت ها بدانيم و به آن ها متوسل شويم . و به آن چه علم داريم (از راه اجتهاد يا تقليد) عمل كنيم ، و گرنه پشيمان مى شويم ؛ و به آن چه نمى دانيم اقدام نكنيم ، و گرنه پشيمان مى شويم ؛ بلكه در مواقع شك و شبهه توقف و احتياط نماييم تا از اهلش سؤ ال كنيم . عمل به احتياط پشيمانى ندارد.


388 التزام به دعاهاى وارده از اهل بيت - عليهم السلام - مجالست و مؤ انست با خود  آنهاست


التزام به سنخ دعاهاى اهل بيت - عليهم السلام - اولين مرتبه اش ، مجالست و مؤ انست با آن هاست . واى بر حال ما اگر اين حرف ها را تمسخر كنيم . دعاهاى ماءثوره براى اثبات صدق گفتار و حقانيت مسلك آن ها كافى است . كلمات آن ها دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوق ؛ (پايين تر از كلام آفريدگار، و بالاتر از سخن مخلوقات ) است . اگر انواع كلمات آنان (خطابات ، خطبات ، دعوات ) (554) جمع شود، هر كدام از آن ها براى اثبات حقانيت آن ها و حقانيت مذهب و مرام آن ها كفايت مى كند.


389 چرا از افاضات اهل بيت - عليهم السلام - محروميم ؟  


سؤ ال : چرا ما بايد از عترت محروم باشيم ؟
جواب : چه كسى گفته است از فيوضات آن ها محروميم . ما به اختيار محروميم ، و الامتناع بالاختيار لا ينافى الاختيار.؛ (به اختيار خود محروم بودن ، با داشتن اختيار منافات ندارد.) زيرا: هم على افاضاتهم الحضورية بالنسبة الى اءهلها؛ (ائمه ى اطهار - عليهم السلام همان فيوضات و افاضات حضورى خود را نسبت به اهل آن دارند.):
بل برجاء حياتك حييت قلوب شيعتك ، و بضياء نورك اهتدى الطالبون .(555)
بلكه به اميد حيات تو(556)دل هاى شيعيانت زنده است ، و به واسطه ى پرتو نور تو، طالبان رهنمون مى گردند.
هم چنين :
لنور الامام فى قلوب المؤ منين اءنور من الشمس المضيئة بالنهار.(557)
قطعا نور امام در دل مؤ منان ، درخشان تر از نور خورشيد درخشان در روز است .
منتهى دنبال كردن و طلب مى خواهد . در زمان غيبت هم عنايات و الطاف امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نسبت به محبان و شيعيانش زياد ديده شده ، باب لقا و حضور بالكلية مسدود نيست ، بلكه اصل رؤ يت جسمانى را هم نمى شود انكار كرد.


390 نمونه اى از صبر و استقامت بزرگان در ابتلائات بسيار سخت  


شاعرى بدين مضمون مى گويد: اگر آنان كه به دنيا نيامده اند بدانند كه از روزگار چه ديده ام ، هرگز نمى آيند . گذشته از طبقه ى انبيا و اوليا - عليهم السلام ، رجالى از علما در صبر و استقامت عجيب بوده اند و بيمارى هاى بسيار دردناك را تحمل مى كردند!
آقايى به حبس بول خيلى آزار دهنده و دردناك مبتلا شده بود، به او گفته بودند: اگر طول بكشد دردش زياد و با خود زياد همراه خواهد شد؟ با اين حال آن آقا مقيد بود كه حتى آه نگويد . وقتى درد آن خيلى شديد مى شد و به او فشار مى آورد، فقط مى گفت : لا اله الا الله .
استاد ما(558)مى فرمود: از يكى از معروفين و مدرسين مبتلا به حبس بول ، احوال پرسى كرديم ، وى گفت : اگر رادع الهى نبود، خود را اتلاف (559)مى كردم !
خيلى ها از شدت درد و در اثر فشار مصيبت و بلا، انتحار و خودكشى كرده اند!در همين قم يكى دو نفر از اهل علم و در نجف يكى را مى شناختم كه خودكشى كردند. رحمة الله عليهم !(رحمت خدا بر آن ها .)
البته عمل آنان محمول است به خروج از اختيار، منتهى بايد مواظب بود كه تحمل سختى و ابتلائات در راه حق به اندازه اى باشد كه انسان را به انحراف نكشاند!


391 من مى گويم : اين سم مهلك مال من باشد و ...! 


خوب است در شؤ ون زندگى دستور خدا را ملاك قرار داده و با هم بسازيم ، همان خدايى كه به هر دو طرف رؤ وف و مهربان است ، نه اين كه ى ك طرف بگويد، به دستور و ميل من بايد عمل كنيم ، و ديگرى نيز بگويد بايد به دستور من . چرا به فرمان خدا گوش نمى كنيم ؟!
طيبات ، غذاهاى خوب و ديگر لذت هاى دنيا، روزهاى بد و عاقبت ناگوارى را در پى دارد كه ثمره و نتيجه و مولود افراط و زياده روى و غور در همان طيبات و لذات است . تازه اين خوبى هاى دنياست ، بدى هاى آن چگونه است ؟ براى دنيايى كه خوبى هايش دنياست ، بدى هاى آن چگونه است ؟ براى دنيايى كه خوبى هايش اين چنين است ، با هم مقاتله و نزاع مى كنيم !بر سر اين امر كشنده و زهر فريبنده و مهلك نزاع داريم ، من مى گويم اين سم مهلك مال من باشد، او هم مى گويد مال من !همان دنيايى كه كودك را جوان ، و جوان را پير، و پير را نابود مى كند!


392 خدا نكند كه خود را از ديگران بى نياز بدانيم ! 


خدا ما را متنبه و بيدار كند كه بفهميم متنبه و عالم نيستيم و نمى توانيم به تنهايى خود را اداره كنيم و به ماءمنى نياز داريم تا پناهگاه را به ما نشان دهد . و خدا نكند كه خود را عالم و داراى بصيرت و بى نياز بدانيم به حدى كه لا نحتاج الى اءحد.؛ (به هيچ كس ‍ نياز نداشته باشيم .)، آن وقت است كه به هلاكت و شقاوت ابدى و ذلت و خوارى گرفتار خواهيم شد . در روايت آمده است :
ان المؤ من ليشفع فى مثل ربيعة و مضر.(560)
مؤ من براى افراد بسيار همانند افراد دو قبيله ى ربيعه و مضر شفاعت مى كند.
مؤ من عالم نيز به طريق اولى چنين است .(561)


393 اهميت زيارت مقابر علما 


در نجف اشرف ، عظمت فوق العاده ى حضرت امير - عليه السلام - موجب غفلت عده اى از مقابر شريفه ى علما مى شد؛ اگر چه ما به زيارت آن ها محتاجيم ، نه آن ها به ما، زيرا آن ها كارشان را كردند. سلام و خواندن فاتحه براى آن ها براى خود ما نفع دارد.
در كربلا دو برادر سيد رضى و سيد مرتضى علم الهدى - رحمهماالله - نزديك جدشان ابراهيم مجاب در رواق حسينى - عليه السلام - دفن شده اند. نقل شده كه اطراف قبر مرحوم شريف العلما رحمه الله - را در كربلا، آقا سيد محسن حكيم - رحمه الله - آباد نمودند . چه مى شود گفت به كسانى كه براى دين و عالمان دينى ارزش قائل نيستند و مى خواستند مابين
الحرمين (562)خيابان بكشند . كه مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى يا حاج آقا حسين قمى - رحمه الله - مانع شدند، ولى بعد از فوت آن ها شروع به خراب كردن آن ها نمودند . وجود علما نافع است و مانع از خرابى آثار دينى و قبور علما مى شود.در روسيه قبر لنين ملعون در محله اى قرار دارد، آيا ممكن است در مسير آن خيابان بكشند و آن را خراب كنند؟!هرگز نمى كنند، چون سياستشان در بقاى اين قبر است . چنان كه شعار سياسى و استقلال و بقاى حكومت برخى از فرقه ها بر خراب كردن قبور بزرگان ائمه ى بقيع - عليهم السلام - بوده و هست . آثار دينى بسيار از قبيل مدارس ، مساجد، معاهد و ظواهر دينى در بعضى شهرها بود، عده اى مسلح راهزن مى آمدند و سر راه قافله ها را مى گرفتند و از هر نفر چند ليره مى گرفتند و براى رييسشان مى بردند، رييس آن ها هم خمس يا مقدار ديگرى از آن را بر مى داشت و بقيه را به خودشان بر مى گرداند!يك مشت دزد با اين سابقه ى كار كه هادم الحرمين هستند، خود را خادم الحرمين مى دانند!


394 واى !واى ! 


آقا رضا همدانى - رحمه الله - نيزد ميرزاى بزرگ (563)مى رود و از ايشان مى خواهد كه او را به ى كى از شهرهاى ايران بفرستد تا به كارهاى روحانيت مشغول باشد. خود ايشان مى فرمايد: خدمت آقا ميرزا رفتم و مطلب را به ايشان عرض كردم . ميرزا - رحمه الله - فرمود: انسب (564) آن است كه شما براى افاده و تدريس در اين جا بمانيد. در حالى كه معروف است بيانش به عكس قلمش سنگين بود. قرار شد وجهى هم در سال براى ايشان تعيين كنند. در هر حال ايشان قبول كرد و به مرحوم آقا سيد حسن صدر - رحمه الله فرمود: خوب است شما تعيين كنيد. مرحوم آقا سيد حسن صدر گفت : خوب است آقاى ميرزا صد تومان مقرر كنند.ايشان فرمود: واى !واى !
سيد صدر - رحمه الله - گفت : پس شما بفرماييد . خود ايشان فرمود: پنجاه تومان براى خرج سال كافى است ، با اين كه وضع داخلى منزلش خيلى عجيب بود، لحافى داشته كه خودش وصله مى كرد به حدى كه گاهى سر بچه ها از سوراخ آن بيرون مى آمد.


395 تمام منبر او، روايت بود! 


در مدرسه ى شيرازى سامرا كه بغدادى ها و اهالى كاظمين در سوم رجب (روز وفات امام هادى - عليه السلام ) روضه داشتند، واعظى پيرمرد - كه سيدى لاغر اندام ، بلند بالا و مورد اهميت فراوان بود - به منبر رفت ، واقعا منبرى بود، تمام منبر او روايات بود!بنده نه قبل از او، و نه بعد از او مانند او را نديده ام . از اول تا آخر سخنرانى اش ، كلمه اى غير از روايت در منبر نگفت و خيلى تحفظ داشت كه از روايت تعدى نكند. هرگاه روايت مشكل مى خواند، بلافاصله با روايتى ديگر آن را توضيح و شرح مى داد و معناى روايت را نيز با روايت بيان مى كرد. نوعا هم به تناسب ، روايات كوتاه و قصار مى خواند واقعا كمال است كه انسان يك ساعت صحبت كند و از خود هيچ نگويد!و الان تعجب مى كنم كه او مصيبت را چگونه خواند!
بله ، عكسش را هم ديده ام كه در منبرى حتى يك روايت هم نبود جز اين كه آمريكا چنين و شوروى چنين !ما هنوز خوابيم ، چه طور نعمت هايى را كه در اختيار داشتيم (565)به واسطه ى ناسپاسى و كفران از دست داديم ، مگر اين كه از اروپا براى ما خبر بيايد كه آن چه در خانه داريد گنج است !


396 چه بسا افراد چاق و فربه كه خوش فهم و خوش كارند 


كليت ندارد كه هر لاغر اندام ، خوش كار و خوش فهم باشد، چه بسا افراد چاق و فربه كه خوش فهم و پر كارند!خانه اى كه مرحوم شيخ طوسى - رحمه الله - در نجف در آن وارد شده بود، نزديك حرم حضرت امير - عليه السلام - بود، با اين حال در ميان راه براى استراحت شيخ - رحمه الله - منبر مى گذاشتند و ايشان روى آن مى نشستند، چون شيخ ‌رحمه الله - خيلى سمين ، و راه رفتن براى او مشكل بود، با آن همه مقامات علمى و تاءليفات به ى ادگار مانده از ايشان .


397 اميدوارم سر سالم به گور ببرم ! 


استاد ما(566)مرحوم حاج محمد حسين اصفهانى مال و ثروت پدر (567)خود را به علم و اهل علم داد، و با آن همه مقامات علمى ، مرجع نشد تا اين كه وفات كرد!در حالى كه در شدت احتياج و سر تا پا قرض بود!يكى از شاگردانش صد و پنجاه روپيه از ايشان طلبكار بود و شايد دوستانش دلشان به حال ايشان مى سوخت . با آن همه رياضات و زهد و مقامات علميه ، از يكى از شاگردانش شنيدم كه در راه منزل فرموده بود: اميدوارم ، سر سالم به گور ببرم !
اين كلام ايشان (568)هيچ مناسب نيست با خيالاتى كه درباره ى ايشان مى كردند كه طالب رياست است . روزى كه دندانش را كشيده بود و خون زياد از آن مى آمد، بنده از خودش شنيدم كه فرمود:اى كاش ، دندان طمع از دنيا را كشيده باشم !


398 بار سنگينى است نمى توانيم تحمل كنيم  


آقا سيد محمد فشاركى - رحمه الله - و آقا شيخ عباس محلاتى - رحمه الله - رياست و مرجعيت را رد كرده ، و گفته بودند، بار سنگينى است ، نمى توانيم تحمل كنيم . عده اى هم با اين كه به مقاماتى رسيده و از شخصيت هاى علمى بودند، مثل آقا ميرزا هادى خراسانى - رحمه الله - با آن مقام علمى و عملى ، وعظ و منبر را اختيار كردند!


399 خدا توفيق دهد به سوى امام زمان  -عجل الله تعالى فرجه الشريف - تير پرتاب نكنيم !


خدا بيامرزد مرحوم كوهستانى (569)را!سنتى را كه او در مازندران ايجاد كرد در جاى ديگر نيست . با اين كه شهرهاى مازندران به هم نزديك است ، با اين حال در هر شهر يك مدرسه ى علوم دينى براى طلاب تاءسيس كرد.
يكى از رفقاى جلسه گفت : در زمان محمد رضا پهلوى از طرف دولت آمدند وجهى به ايشان بدهند، ولى ايشان قبول نكردند.
استاد - مدظله - فرمودند: از آقاى بروجردى - رحمه الله - هم قبول نكرد و گفت : اگر من اين ها را قبول كنم ، ديگر نمى توانم تذكراتى را كه به علما مى دهم ، بدهم .خدا توفيق دهد كه به سوى امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - تير پرتاب نكنيم !


400 شيخ انصارى - رحمه الله - و جمع بين دو نقيض متعارف  


شيخ انصارى - رحمه الله - هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام در بالاى سر حرم حضرت امير - رحمه الله - در عرض نيم ساعت مى خواند و تمام مى كرد . البته ايشان سريع البيان بوده اند، زيرا قاعدتا نمى شود زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام در عرض نيم ساعت تمام كرد.
جمع بين آن همه عبادات و عمليات و تعبديات و آن همه مطالعات و تدريس و تاءليفى كه ايشان داشت ، جمع بين دو نقيض متعارف است . تعبدياتى كه ايشان مداوم انجام مى داد عبارت بود از نوافل ، نماز جعفر، زيارت جامعه و عاشورا و يك جزء قرآن در هر روز.


401 شيخ انصارى - رحمه الله - و سهم امام - عليه السلام -  


سؤ ال : مرحوم شيخ انصارى در بذل و بخشش از سهم امام - عليه السلام - چگونه بود؟!
جواب : خودشان از سهم امام - عليه السلام - مصرف نمى كردند، ولى درباره ى بذل به ديگران نشنيده ام كه شيخ - رحمه الله - امساك داشته باشد، هر چند درباره ى كس ديگر شنيده ام .


402 حالا هم نمى بوسم ! 


شيخ انصارى - رحمه الله - وقتى وارد كربلا مى شد، اول وضو مى گرفت و بعد به حرم مشرف مى شد. ايشان به آقاى شيخ عبدالحسين (570)فرموده بود: اين كيسه را كسى به من هديه داده - كه گويا سهم نبوده است - من هم به شما اهدا مى كنم .
در كنار ضريح حبيب بن مظاهر - رحمه الله - در رواق حضرت سيدالشهدا - عليه السلام - پدرى به پسر خود مى گويد: دست شيخ را ببوس .پسر مى گويد: نمى بوسم ؛ زيرا شيخ به من پول نمى دهد. شيخ - رحمه الله - يك تومان به او مى دهد.باز مى گويد: دست شيخ را ببوس ، طفل مى گويد: حالا هم نمى بوسم ، چون براى پول بوسيده ام !آن بچه را ما در سن پيرى ديديم .


403 فرج عمومى و فرج خاص  


از سيد(571)نقل فرمودند كه روزى در مجلس روضه ى آقاى خويى (572)با پنج شش نفر از طلاب و فضلا در محضر ايشان نشسته بوديم ، قبل از روضه ى ا بعد از آن ، آقاى خويى فرمودند: از امارات چنين استفاده كردم كه من - يعنى آيت الله خويى - امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را درك مى كنم .
سپس آيت الله بهجت - مدظله - فرمودند: شايد منظور از اين كه امام زمان را درك مى كنم ، تشرفى براى خود ايشان باشد كه آن حضرت را درك كنند، نه اين كه زمان ظهور آن حضرت و فرج عمومى در زمان ايشان مراد باشد، چنان كه شخصى نقل مى كرد كه در سال 1319 فرج حاصل مى شود كه در آن سال وفات كرد، و معلوم شد كه فرج مخصوص خودش منظور بوده است .


404 عامه همگى جبرى هستند! 


اگر مذهب عامه هيچ اشكالى نداشت ، تنها همين جبرى كه آن ها بدان قايلند، در بطان مذهب آن ها كافى بود، زيرا اكنون عامه همگى اشعرى مذهب و جبرى هستند، و كسى از آنان معتزلى نيست و قايلند كه تمام تكاليف غير اختيارى است ، يعنى تكليف وجود دارد و انسان قدرت فعل و ترك آن را ندارد، و خداوند دست مكلف را بسته است و با اين همه از او كار مى خواهد!مى گويد قدرت مقارن با فعل است و در فعل مؤ ثر نيست !


405 ياوران مذهب و وظيفه ى ما  


خدا رحمت كند مرحوم اشرف الدين را كه مذهب شيعه را نصرت كرد، و مقام اول را در ميان انصار مذهب داراست هم چنين آقاى سيد محسن امين ، صاحب اعيان الشيعه رحمه الله - و آقاى شيخ محمد حسين كاشف الغطا(573) - رحمه الله - صاحب كتاب اصل الشيعة و اصولها و مرحوم شيخ عبدالحسين امينى صاحب الغدير، كه همگى مذهب را نصرت كردند.
مرحوم شرف الدين در جواب فحش عامه فحش نمى دهد، بلكه قلم و بيانش خيلى خيلى مؤ دب است . كتاب الزهرا(574)ايشان خيلى كتاب شريفى است ، از كتاب الفصول المهمة هم بهتر است ، خيلى بهتر است ، حجت الاسلام و افتخار مسلمان هاست .
مرحوم شيخ محمد رضا آل يس - رحمه الله - مى فرمود: منصفى پيدا نمى شود كه كتاب الفصول المهمة مرحوم شرف الدين را مطالعه كند و شيعه نشود؛ اما صاحب (575)كتاب احقاق الحق در جواب فحاشى عامه فحاشى مى كند . البته نه ابتدائا، و مرحوم مظفر(576) هم در كتاب دلائل الصدق فحاشى نمى كند . خدا رحمتشان كند، خدا مى داند كه چه مقامى اكنون عندالله دارند!زيرا در نصرت دين و مذهب تشيع كوتاهى نكردند . بايد چنان براهينى براى اثبات مذهب بياوريم و بيان كنيم كه اگر ديوار هم بشنود، بگويد حق با شما است . و آقاى بروجردى - رحمه الله - هم همين راه را تصديق مى كردند.


406 از كرامات شيخ انصارى - رحمه الله  


مرحوم شيخ انصارى - كه مى شود گفت به درس اخلاق سيد على دزفولى شوشترى - رحمه الله - مى رفته - حرف هايى دارد، از جمله اين كه : ماها اگر مى خواهيم به حوايجمان برسيم ، بايد با خشوع و خضوع برسيم ، يعنى كار به حوايج نداشته باشيم ، كار به تكليف داشته باشيم و آن را مراعات كنيم .هم چنين در مرض موت خود فرمودند:
اءلموت و الحياة من عوارض البدن ، و السوچ سواد الوجه فى الدارين .
مرگ و زندگانى از عوارض جسم است ، و مصيبت آن است كه انسان در دو سرا [ دنيا و آخرت ، نزد خدا ] سياه رو باشد.
آيا آدم عادى مى تواند چنين حرف هايى را بزند؟!
خدا مى داند انسان بايد چه مقاماتى را داشته باشد تا چنين سخنانى بگويد. آن ها علما و عملا اداى امانت كردند. واى بر ما اگر خلاف آن ها باشيم . هر چه از بيت المال در نزد او بوده ، در خانه اش بوده ، زيرا در آن زمان بانك رايج نبود، شبى دزدها از بالاى بام مى آيند و مى بينند داخل خانه ى شيخ - رحمه الله - گاوميش است ، و از ترس حمله ى گاوميش نمى توانند به پايين بيايند. اختصاص به شيخ - رحمه الله - هم ندارد، خيلى از علما چنين كراماتى را داشتند. ما كه آن جور چيزها را نداريم ، شايد اعتراف و اقرار به اين كه علما و عملا مثل آن ها نيستيم به دردمان بخورد.


407 از مرجعيت به منبرى  


آقا شيخ هادى خراسانى - رحمه الله - كه از علماى عصر ما محسوب مى شد، و شايد بنده او را نديده باشم ، مقامش عالى است و كتاب هايى تصنيف نموده است ، اما اين كه از كتاب هاى ايشان چيزى طبع شده ى ا نه ؟ اطلاعى ندارم . او مى گفته است : بعد از مرحوم آقا سيد محمد كاظم يزدى جهت تدريس دورم جمع مى شدند، ولى من به جهت صعوبت امر و عظمت تكاليف ، از پست تدريس و مقام رياست و مرجعيت ، كناره گيرى كردم .
زياد بوده اند از ميان علما كسانى كه زير بار مرجعيت و رياست نرفتند، و شايد بعضى از آن ها خود را از ديگران اعلم مى دانستند!
هم چنين ايشان مى گفته است : حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم را خواب ديدم كه به من فرمود: چرا مرجعيت را قبول نمى كنى ؟
عرض كردم : سنگين و سخت است . فرمود: پس منبر برو، اما با سه شرط:
اول اين كه : هر جا وعده دادى ، تخلف نكن .
دوم اين كه : هر چه بابت منبر به تو دادند بگير و به كم و زيادش كار نداشته باش .
سوم اين كه : اگر روزى منبر بودى و در اثناى سخنرانى تو در مجلس پذيرايى كردند و چاى ، آب ، شربت يا چيز ديگرى دادند، ايراد مگير و ناراحت مشو.
ناقل اين مطلب يكى از منبرى هاى خوب تهران بود كه منبرش را ديده بود و مى گفت : اگر بگويند: منبرى اى مثل آقا ميرزا هادى خراسانى يا بهتر بود و يا هست ، بشنو و باور نكن .


408 آقا سيد ابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - پادشاه زمانه  واشتغال به عمل ام داوود


آصف بن برخيا، بشر بود كه گفت :
اءنا ءاتيك به قبل اءن يرتد اليك طرفك .(577)
من آن [ تخت بلقيس ] را پيش از آن كه چشم به هم بگذارى ، براى تو مى آورم ،  علماىسابق چه كرامات و مقاماتى داشتند، و چه قدر به عبادات و تعبديات موفق بودند . آقاسيد ابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - حتى در دوران رياست و مرجعيت و زعامت عامه كه دراقتدار و عظمت ، شاه زمان بود چنان كه آقا سيد محمد - رحمه الله - فرزند آيت الله سيدجمال گلپايگانى - رحمه الله درباره ى ايشان سرود:
عش يا اءبا الحسن على رغم العدى
ملك لازمان و آية الرحمان

اى ابوالحسن ، على رغم نظر دشمنان ، هم چنان پادشاه زمانه و نشانه ى خداوند رحمان بزى .
تا دوران پيرى كه شايد بيش از هشتاد سال داشت ، هنگامى كه ما در مسجد كوفه در ايام بيض ماه رجب اعتكاف مى كرديم ، ايشان در حجره اى در همسايگى ما اعتكاف نموده و روزه دار بود كه به جهت پيرى و ضعف حال روزه ى ايشان را افطار نمودند.ايشان تا آن سن و سال عمل ام داوود(578)را انجام مى داد، ولى ما در جوانى به آن موفق نيستيم و محروم مى باشيم و حال دعا و اقبال به عبادت را نداريم .


409 روحانيت خيمه گاه سيدالشهدا - عليه السلام -  


از جاهايى كه خيلى با صفا و روحانيت است ، خيمه گاه سيدالشهدا - عليه السلام - در كربلا است . در فضاى آن كه اطرافش در قديم ساختمان بود، خيلى روحانيت ديده مى شد!


410 نمى توانيد خراب كنيد و نخواهيد كرد! 


مى گويند: مرحوم شيخ حسن على نخودكى اصفهانى دوايى يا دعايى براى همسر استاندار مشهد كه مريض بود مى دهد و خوب مى شود. او نزد آقا شيخ مى آيد و در ضمن از ايشان مى خواهد كه اگر فرمايش داريد بفرماييد؟ اتفاقا استاندار خيابانى را احداث مى كرده كه قبر معروف به گنبد سبز در مشهد در مسير آن بوده است و وى دستور داده بود كه فرداى آن روز آن را خراب كنند، آقا شيخ حسن - رحمه الله - به ايشان مى گويد: صلاح نيست اين محل را خراب كنيد، چون بعضى از بزرگان در آن جا مدفون هستند . استاندار مى گويد: كارش گذشته ، اگر جنابعالى براى كار شخصى خود فرمايشى داريد بفرماييد. باز ايشان مى گويد: قبر را كه بعضى از بزرگان در آن جا هستند احترام كنيد و نگذاريد خراب كنند . خود ايشان هم مى آمده و سر قبر فاتحه مى خوانده و مى گفته است : آدم هاى بزرگى در اين جا مدفونند. باز استاندار مى گويد: كارش گذشته ، اصرار نفرماييد، ولى باز براى تشكر از ايشان به خاطر دعا و كارى كه كرده بود، مى گويد: اگر كارى براى خودتان بخواهيد، در خدمت حاضريم . سرانجام مرحوم آقا شيخ حسن على به او مى فرمايد: به شما بگويم شما نمى توانيد قبر را خراب كنيد و نخواهيد كرد.
با اين كه استاندار دستور داده بود آن جا را خراب كنند و كار تمام شده بود، و فرداى آن روز بايد خراب مى شد، استاندار پيش از شروع كار توسط كارگران مجبور مى شود با چادر از شهر بيرون برود و نتوانسته بود حتى به صورت معمولى و عادى از شهر خارج شود، و خراب شدن آن جا هم تعطيل شده بود.
سؤ ال : آيا يك اصفهانى ديگر هم آن جا مدفون است ؟
جواب : بله ، ميرزا مهدى اصفهانى .


next page

fehrest page

back page