next page

fehrest page

back page

243 خيانت و غش در معامله  


به اروپايى ها گفتند: چرا با ايرانى ها معامله نمى كنيد و از آن ها خواروبار نمى خريد؟ گفتند: به جهت اين كه آن ها اهل خيانتند؟ مثلا روى صندوق هاى خشكبار از نوع خوب محصول مى چينند و در زير آن خراب ها را . در صورتى كه اگر نوع كالا مختلف باشد بايد روى كارتن بنويسند مثلا ده دانه عالى ، ده دانه متوسط و ده دانه بد در داخل اين جعبه موجود است .
هنگام فروش نيز مثلا انجيرها را روى سبد طورى قرار مى دهند كه همه خوب به نظر مى رسد، ولى وقتى در پاكت مى گذارند و انسان به منزل مى برد، مى بيند سالم و قابل خوردن نيست .(398)
اين گونه كارها از دنياشان هم عقب مى اندازد . آيا مى دانيم قطع تجارت با ايران چه قدر براى تاجر ايرانى و ايران خسارت است .


244 حوزه هاى علميه و كتاب هاى درسى  


سابقا در حوزه هاى علميه نهايه ى شيخ طوسى - رحمه الله - تدريس مى شد، كه به خلاف شرايع طول و تفصيل ندارد و اولى به تدريس بود؛ اگر در نهايه خلاف مشهور وجود دارد، شرايع هم دارد . بعد رسم بود كه ايرانى ها براى دوره ى فقه در سطح ، شرح لمعه ، و طلاب عرب شرايع را مى خواندند . ابن ادريس در موارد مخالفت با نهايه ، مى گويد:
انه كتاب رواية لا كتاب دراية .(399)
نهايه ، كتاب روايت است ، نه كتاب درايت .
خوب است كتاب معالم الاصول براى شروع در اصول و شرح لمعه در فقه كتاب درسى حوزه باشد؛ زيرا شرح لمعه نه فتواى تنهاست و نه استدلال تام ، لذا موجب مزيد استبصار مى شود و بركات دارد؛ ولى رسايل و كفايه بايد مختصر شوند هر چند كفايه مباحث را مختصر كرده ، اما واضح و آشكار نيست تا بعد از معالم خوانده شود، اين كه در كفايه اقوال استصحاب رسايل و تعارض ‍ احوال حذف شده خوب است ، هم چنين مبحث انسداد نبايد ذكر شود . با اين تحصيلات كى طلبه مجتهد مى شود؟!نقل مى كنند: خود صاحب كفايه بر بالاى منبر گفت : من راه سى ساله را براى شما به شش ماهه تبديل نموده ام . يكى از شاگردان پاى منبر عرض ‍ كرده بود: آقا، فهميدن اين شش ماه هم همان سى سال را لازم دارد!
خلاصه اين كه رسايل و مكاسب كتاب درسى سطح حوزه نيست ، خارج شيخ است ، و براى سطح بايد تهذيب شود، بايد هياءتى تشكيل گردد تا كتاب هاى درسى حوزه مخصوصا سطوح بالا را تهذيب كنند، شيخ آخرين قوه ى علمى خود را در رسايل و مكاسب اعمال كرده است و آن دو را سر درس مى آورده و از روى آن ها مى خوانده است ، و ما آن ها را سطح قرار داده ايم !لذا به حسب ظاهر خيلى محتاج به تهذيب هستند و رسايل و مكاسب و كفايه هيچ كدام براى سطح مناسب نيستند اين ها سابقا در حوزه هاى علميه معمول نبوده است . آيا درست است طلبه به درس خارج برود و فكرش اين باشد كه شيخ در رسايل و مكاسب چه گفته است ؟!


245 نهج البلاغه  


نهج البلاغه براى شيعه بلكه براى هر كس كه غير معاند باشد، كتاب با عظمت و بزرگى است ، و ما بايد در اثر كثرت مراجعه و مباحثه ، آن را حفظ باشيم . و براى فهم آن احتياج به عربيت و بلاغت داريم . اگر بفهميم قرآن چيست ، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را مى فهميم ، و گرنه كسانى كه مى گويند قرآن را مى فهميم و نهج البلاغه را نمى فهميم ، دروغ مى گويند؛ زيرا مطالب دقيق در قرآن بسيار است كه لا يعلمها الا الاء وحدى من الناس .؛ (جز افراد نادر آن را نمى دانند.) از حيث سند نيز كسانى از عامه هستند كه اسناد و مدارك نهج البلاغه را داشته اند . ابن ابى الحديد شخصى را ذكر مى كند كه قبل از ولادت مرحوم سيد رضى خطبه شقشقيه را در كتاب خود آورده است .(400)بنابراين كتاب نهج البلاغه با اين علو مرتبه اش يليق حفظه و تدريسه و بيان خطبه على المنابر؛ (شايسته است حفظ و تدريس آن و اين كه خطبه هاى آن بر بالاى منبرها بيان شود.)


246 آتش زدن كتابخانه ى شيخ طوسى - رحمه الله -  


چه قدر كار پست است كه كتاب ها و كتابخانه ى مرحوم شيخ طوسى را در بغداد آتش زدند، با اين كه گذشته از كتاب هاى حديثى شيعه كه در آن وجود داشت ، كتب ضلال را هم كه در آن نگاهدارى مى كرده و قابل احتجاج بوده و فوايد ديگرى نيز داشته است ، همه را آتش زدند . علاوه بر اين كه شايد الى ماشاء الله از كتاب هاى حديثى عامه در آن كتابخانه بوده ، و نيز كتاب هاى خطى و شخصى شيخ مفيد - رحمه الله - كه در دست شيخ بوده و در دست عامه نبوده و ظاهرا اكثر اصول اربعمائة حديثيه كه مرحوم شيخ طوسى روايات آن ها را در تهذيب و استبصار ذكر نموده ، در آن كتابخانه وجود داشته است .


247 كتاب الغدير 


هنگامى كه مرحوم امينى (401)جلد اول كتاب الغدير را در نجف اشرف چاپ و به بازار عرضه نمود، مصر از وزير اطلاعات و فرهنگ عراق خواست كه از طبع آن جلوگيرى كند . در جواب گفته بود: هر چه در آن هست ، از كتاب هاى خود شما است .مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين (402) و آقا سيد محسن امين در كلام و اعتقادات خيلى زحمت كشيدند و مقامشان خيلى عالى است . از ميان متاءخرين نيز مرحوم آقاى علامه امينى ، صاحب الغدير فرموده است : براى تاءليف الغدير صد هزار كتاب از كتب عامه را مطالعه كرده ام !


248 ويژگى هاى برخى از كتاب هاى فقهى شيعه  


شهيد اول - رحمه الله - اولين كسى است كه در نگارش ، اقوال شيعه را از عامه جدا ساخته است علامه - رحمه الله - نيز مختلف الشيعه را براى خصوص اقوال شيعه به نگارش درآورده است . مفتاح الكرامه و نيز كفايه سبزوارى در نقل اقوال است و مسالك ، جامع المقاصد و كشف اللثام پيش از جواهر الكلام نوشته شده است .


249 سلطان سليم و پاداش احترام به قرآن  


نقل مى كنند: پيش از پادشاهى سلطان سليم ، او را در اطاقى حبس كردند،
وى مطلع شد كه در طاقچه ى آن قرآن گذاشته اند، شب تا صبح دست به سينه براى احترام قرآن ، و در برابر آن ايستاد. مى گويند: علت سلطنت او و فرزندانش ، در اثر همان احترام بود!


250 دقت در نحوه ى طبع و نشر قرآن و كتب دينى و مذهبى  


آيا نحوه ى طبع قرآن و ساير كتب دينى و مذهبى درست است ؟ و آيا اين كار خوبى است كه قرآن هر طور كه شد، چاپ و صحافى و منتشر و به آسانى به دست هر كس (ولو اين كه كافر باشد ) برسد، و يا ورق ورق شود و معلوم نشود كه با آن چه مى كنند؟!


251 قرآن خوش خط و بى غلط حافظ عثمان  


يافتن قرآنى كه بى غلط و خوش خط چاپ شده باشد خيلى مشكل است . حافظ عثمان در زمان سلطان عبدالحميد عثمانى تضمين كرده بود كه اگر كسى يك غلط در قرآنى كه به چاپ رسانده بود، و در پايان آن مهرهاى حكومتى زده بودند، پيدا كند، يك يا دو ليره به او جايزه بدهند، بنده در قم نسخه اى از قرآن به خط حافظ عثمان قديم را ديده ام ، نمى دانم آيا افست بود يا چاپ اصل ، در هر حال امتياز اين قرآن بر قرآن هاى ديگر اين است كه غلط ندارد و به ضمانت حكومت عثمانى بدون غلط چاپ شده است ؛ ولى گويا زياد در دسترس نيست .


252 كشتن پدر براى به سلطنت رساندن پسر! 


پدر صاحب گنبد كاووس را حبس كردند، ولى بعد ديدند كه نمى شود پسرش شاه باشد و خودش را زندانى كنند، لذا از پسر اجازه خواستند كه پدر را به قتل برسانند و به او گفتند: اجازه بده پدرت را بكشيم ، وى امتناع نمود، ولى هر طور بود از او اجازه گرفتند كه پدر را هر چند به صورت اضطرارى به قتل برسانند، لذا نگذاشتند لباس بپوشد، و وى در اثر سرما جان داد. حتى جل و پلاسى درخواست كرد كه روى خود بيندازد و از سرما در امان باشد ولى به او ندادند تا اين كه درگذشت !
بدين ترتيب سلطنت را از شاه گرفتند و به پسرش دادند. هر چند پسر به تدريج قاتلان پدرش را كشت .


253 براى كسب روزى به دام حرام نيفتيم  


چرا متنبه نمى شويم !خداوند متعال مى فرمايد:
ان لك اءلا تجوع فيها و لا تعرى (403)
[اى آدم ] تو در بهشت گرسنه و برهنه نمى گردى .
يعنى اگر حرام نخورى ، از گرسنگى و تشنگى نمى ميرى و بهشت براى تو فراهم است ؛ و گرنه نيست . اگر بهشت و خلد برين را باور داشتيم ، اين قدر باحكام و دستورات الهى مخالفت نمى كرديم . اين كه شيطان به حضرت آدم و حوا - عليهما السلام - گفت :
ما نهئكما ربكما عن هذه الشجرة الا اءن تكونا ملكين اءو تكونا من الخلدين (404)
پروردگارتان شما دو نفر را از خوردن ميوه ى اين درخت تنها براى اين نهى نموده كه مبادا ملك يا جاودانه گرديد.
توريه كرده ى ا دروغ گفته است ، يعنى اگر در بهشت بمايند نه ملك مى شويد و نه جاودانه پس با عصيان و خوردن شجره ى نهى شده ، برويد در آتش جهنم !
چه قدر كار ما به پرندگان شبيه است ، براى آن ها دام مى گذارند و دانه در دام مى ريزند و آن ها براى برداشتن دانه مى روند ولى در دام مى افتند . دل انسان اگر در دام باشد چه ؟!
آيا خداوند ما را به اين امور مبتلا نموده تا خود را مضطر ببينيم ، و به فساد و عشرتهاى نامشروع مبتلا و مشغول باشيم ؟!با اين كه شيعه عقد انقطاعى (405)را جايز دانسته و نيازى به حرام نيست ، شيطان در بزنگاه سر راه عده اى مى نشيند و آنان را به حرام مى كشاند؛ كه :
لاءقعدن لهم صرطك المستقيم ، ثم لاءتينهم من بين اءيديهم و من خلفهم و عن اءيمنهم و عن شمآئلهم و لا تجد اءكثر هم شكرين (406)
قطعا سر راه راست تو براى [ گمراه كردن ] آنان خواهم نشست ، آن گاه از پيش و پس و راست و چپ آنان مى آيم و بيشترشان را سپاسگزار نخواهى يافت .


254 علت غيبت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف  


در زمان سابق (407)، وقتى در اوقات زيارتى اطراف حرم حضرت معصومه - عليها السلام - ازدحام مى شد، و زنان حجاب را درست رعايت نمى كردند، آيت الله بروجردى رحمه الله - مى فرمود: مناسب نيست اهل علم بدون ضرورت ، در ميان جمعيت و ازدحام داخل شوند، خوب است ملاحظه كنند.
اميدواريم خداوند براى يك مشت شيعه ى مظلوم ، صاحبشان را برساند؛ زيرا در عالم چنين سابقه نداشته و ندارد كه رييس و رهبرى از مريدان و لشكرش اين قدر غيبت طولانى داشته باشد. چه بايد گفت ؟ معلوم نيست تا كى ؟ در تمام امت هاى گذشته غيبت مقدر شده است ، ولى در هيچ امتى چنين غيبتى با وقت نامعلوم و غير مقدر اتفاق نيفتاده است .


255 اتحاد و ارتباط اهل بيت - عليهم السلام - با يكديگر  


پارسال شخصى در مشهد كنار من آمد و گفت : ديشب در حرم امام رضا - عليه السلام - پنج كرامت از حضرت مشاهده كردم .
هم چنين عجيب اين كه امسال شنيدم : دو نفر كه هر دو عرب و از معاودين مقيم مشهد كه به بيمارى سخت مبتلا بودند، جداگانه براى شفا و قضاى حاجت خويش به امام رضاعليه السلام - متوسل شده اند و هر دو گفته اند: همان شب توسل در خواب حضرت معصومه - عليها السلام - را ديديم كه فرمود: حضرت رضا - عليه السلام - فرمودند: حاجت شما برآورده شده است . و به ى كى از آن ها كه كنار سرش به عمل جراحى احتياج داشته ، فرمود: ديگر احتياج به عمل ندارى .، و به ديگرى فرمود: خيلى گريه كردى ، زياد گريه نكنيد؛ زيرا حضرت از گريه ى شما زوار و دوستان متاءذى و متاءثر مى شود.
از اين جا استفاده مى شود كه حضرت رضا و حضرت معصومه - عليهما السلام - با هم اتحاد و اتصال دارند، بلكه همه نور واحدند، لذا انسان به هر كدام كه متوسل شود، از ديگرى جواب مى گيرد، البته مصححى در كار هست . هم چنان كه از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - حاجت خواسته اند و ايشان به حضرت امير - عليه السلام - و آن حضرت به امام حسن تا امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - حواله داده اند؛ زيرا مجرى امور در اين زمان ، آن حضرت است .


256 لزوم قدردانى از قرآن و عترت  


اگر به ما خبر مى دادند كه در چين كتابى وجود دارد كه چنين كمالاتى را دارد و به زبان چينى است ، و تمام صفات و كمالات قرآن را بدون بردن نام آن به آن نسبت مى دادند، مثلا مى گفتند از صفاتش اين است كه :
و لو اءن قرءانا سيرت به الجبال اءو قطعت به الاءرض اءو كلم به الموتى (408)
و اگر كتابى وجود داشته باشد كه بتوان به وسيله ى آن كوه ها را سير نمود و زمين را شكافت ، و با مردگان سخن گفت ، [ همين كتاب است ].
و نيز به وسيله ى آن چنين كارهايى را مى توان كرد كه :
و اءبرى الاءكمه و الاءبرص و اءخى الموتى باذن اله و اءنبئكم بما تاءكلون و ما تدخرون فى بيوتكم .(409)
نابينا و شخص مبتلا به مرض پيسى را به اذن خدا بهبودى مى بخشم ، مردگان را به وسيله ى آن به اذن خدا زنده مى كنم ، و از آن چه مى خوريد و در خانه هايتان اندوخته مى كنيد، خبر مى دهم .
و ديگر خصوصيات قرآن را بيان مى كردند، مى گفتيم سزاوار است همه كوچ كنيم تا در آن جا آن كتاب را درس بگيريم يا با خود بياوريم ؛ و اين در حالى است كه همان قرآن پيش ما است ؛ لذا سزاوار است با گرسنگى و صبر بر خرده نان هم شده آن را تحصيل و تدريس نماييم ، و به معارف آن آگاهى پيدا كنيم ، كه :
لا تفنى عجآئبه .(410)؛ شگفتى هاى موجود در آن پايان ناپذير است .
نيز:
(تبينا لكل شى ء) (411) توضيح هر چيزى در آن موجود است .
مگر نمى بينيد دولت هاى متمدن با اين كه به قرآن اعتقاد ندارند، درباره ى آن گفته اند: قرآن تنها كتابى است كه حكيمى آن را نوشته است .
قرآن هايى با هديه ى ارزان در دسترس ما است ، ولى ما از آن قدردانى نمى كنيم و مانند كسانى كه آن را ندارند از محتواى آن بى خبريم . هم چنين اهل بيت و عترت - عليهم السلام را كه عديل قرآن هستند، بلكه با قرآن يگانگى و اتحاد دارند. و اهانت به قرآن اهانت به آن ها است و بالعكس .هر كس به قرآن نزديك باشد به عترت مقرب است ، و بالعكس .


257 مراتب تقوا 


سؤ ال : لطفا اين عبارت را كه در تعريف تقوا گفته اند، بيان كنيد:
تقوى بالله ، و هو ترك الحلال فضلا عن الشبهة ؛ و تقوى من الله ، و هو ترك الشبهات فضلا من الحرام .
جواب : تعريف اول اخص مراتب تقو است كه انسان حتى حلال را مرتكب نشود تا چه رسد به شبهه ، و به ضروريات اكتفا نموده و از مباحات هم كناره گيرى كند چه رسد به شبهات و محرمات ، و اين كه اسمش را تقوى بالله گذاشته اند گويا ترسى در كار نيست ، بايد خود خدا بدهد و مؤ يدش خدا است و بنده بالله ى فعل ؛ (به خدا انجام مى دهد) و فعل عبد نيست و خدا همه كاره و فاعل است ؛ به خلاف تعريف دوم كه تقوى من الله است كه ترس و پرهيز از خود خداست . ما اگر همان مرتبه ى آخر تقوا را رعايت كنيم و از حرام يقينى اجتناب كنيم ، خيلى خوب است البته در مواردى كه مصلحت باشد!و گرنه ، بهار توبه شكن مى رسد، چه چاره كنم ؟! مگر آن ها كه كار حرام به جا مى آورند، بى عقل هستند؟!


258 محروميت ديگران از آثار اهل بيت - عليهم السلام - و لزوم شكرگدارى شيعه 


چه قدر شيعيان بايد شكرگذارى كنند كه سرو كارشان با اهل بيت - عليهم السلام - است و خداوند نعمت ولايت را به آن ها عطا نموده است . طنطاوى درباره ى صحيفه ى سجاديه مى گويد:
دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوق .
پايين تر از كلام خالق ، و برتر از كلام مخلوق است .
اكثريت مردم دنيا نصرانى و مسيحى هستند و از قرآن محرومند، و اكثريت فرقه هاى اسلامى سنى و غير شيعه اند و از صحيفه سجاديه ، ادعيه ى ماءثوره از اهل بيت - عليهم السلام و نهج البلاغه محرومند.
نقل مى كنند: يك مسيحى حافظ قرآن بود، به او گفتند: به جاى تورات و انجيل ، قرآن را حفظ كرده اى ؟ گفت : مى دانم كه قرآن كتاب آسمانى است ، و تورات و انجيل هم حفظ كردنى نيستند!


259 خواب ، از آيات قهاريت خداوند  


سبحان الله !خداوند آيات قهاريتش را با خواب به ما نشان مى دهد. موجوديت ما، اختيارات ما به واسطه ى خواب باطل مى شود، خواب آيت تكوينيه است براى لا اختياريت ما، بفرما لا شيئيت ما. در خواب حيوان و غير حيوان مساوى اند، و همه با يك چرت هيچ مى شويم . چرا قهاريت خدا را فراموش مى كنيم و به حدى مغرور و مقهور مى شويم كه دين ساز مى شويم .


260 مودت ذى القربى و اختلاف مذاهب اسلامى  دراصول و فروع دين


مودت ذى القربى در قرآن و سنت ، منصوص است ، لذا مى گوييم : هر صحابه ى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - مودت ذى القربى را داشته است ، ما با او موافق هستيم ، هر كه مى خواهد باشد، خليفه ى ا غير او . و اگر آن را نداشته ، ما با او مخالفيم . اما اين كه كدام يك از آن ها مودت ذى القربى را داشته اند و كدام يك نداشته اند؟ تاريخ تعيين كرده است .
از سوى ديگر، امر به تمسك به ثقلين ، ما را به متابعت از عترت و تمسك به طريقه ى آن ها دعوت مى كند، و ديگر اين كه على - عليه السلام - از همه ى صحابه اعلم است . و قرآن مى فرمايد:
هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون (412)
آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند يكسان و مساوى هستند؟!
و ديگر اين كه عامه در يك مذهب اتفاق ندارند، هر كدام از چهار فرقه ى آن ها سه فرقه ى ديگر را تكذيب مى كند، پس همه ى كديگر را باطل و خود را حق مى دانند.
گذشته از اين ، همه ى اين چهار فرقه به خلاف مكتب اهل بيت - عليهم السلام - مستحدث هستند و در زمان حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - نبوده اند .
گذشته از اين ، غير از اين چهار مذهب ديگران هم بوده اند و هستند، چرا فقط مذاهب در اين چهار مذهب منحصر بايد باشد، نه بيشتر و نه كمتر؟
بنابراين ، اين اعتراض كودكانه است كه عامه به شيعه مى كنند كه چرا شيعه از غير چهار مذهب تبعيت مى كند . بلكه شيعه بايد به آن ها اعتراض كند كه چرا اهل بيت را كنار زده ايد و از مكتب آنان پيروى نمى كنيد؟!
بنابراين ،اشكال در اختلاف فروع ، معنا ندارد، زيرا، مذاهب اربعه خود در فروع با يكديگر اختلاف دارند.
هم چنين احمد بن حنبل محدث بود، نه فقيه تا راءى و فتوى بدهد . ابن اثير از او به شيخ مظلوم تعبير مى كند و مى نويسد: خود سنى ها او را خانه نشين كردند، و زندگى وى با چيزهايى كه از طبرستان براى او مى آمد، اداره مى شد. با اين همه ، خيلى ها در بغداد تابع ابن حنبل و حنبلى بودند.


261 چرا نگفتى از روى طمع اسلام آوردند؟! 


از سعد بن عبدالله قمى اشعرى سؤ ال شده بود كه اسلام آن دو نفر طوعا و رغبة بوده است يا كرها و اجبارا؟ ايشان درمانده بود كه چه بگويد؛ زيرا فكر كرده بود اگر بگويد اختيارا اسلام آوردند، در آن صورت آن دو منافق نخواهند بود؛ و اگر بگويد از روى اجبار بود، پاسخ خواهند داد كه در آن زمان زور و اجبار در ميان نبود؛ لذا اين مساءله را توسط احمد بن اسحاق براى حضرت امام حسن عسكرى - عليه السلام - مطرح نمود و آن حضرت ايشان را به حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف ، حواله داد و حضرت در پاسخ فرمود:
لم لم تقل اءسلما طمعا؟!(413)
چرا نگفتى از روى طمع [ به رياست و خلافت ] اسلام آوردند؟!
يعنى نه اين و نه آن ، بلكه سومى است .


262 ظاهر و باطن قرآن و عترت  


ظاهر قرآن و عترت مثل بقيه ى ظواهر اعتبار دارد و حجت است ، ظاهر قرآن مثل كتاب ها، و ظاهر عترت مثل ساير انسان ها؛ ولى در باطن با چيزهاى ديگر بسيار تفاوت دارند . قرآن مى فرمايد:
قل انما اءنا بشر مثلكم يوحى الى (414)
بگو: همانا من بشرى مثل شما هستم ، با اين تفاوت كه به من وحى مى شود. و نيز مى فرمايد:
و انه فى اءم الكتب لدينا لعلى حكيم (415)
قطعا قرآن نزد ما در ام الكتاب [ لوح محفوظ] داراى علو مرتبه و استوار است . 
و پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - به انگشت كره ى ماه را دو نيم كرد.(416)
در محضر آقاى ملا خليل قزوينى - رحمه الله - عده اى از متمدنين سطحى نگر و ظاهر گرا راجع به قضيه ى حضرت داوود - عليه السلام - كه خداوند در قرآن مى فرمايد:
(و اءلنا له الحديد)(417)
آهن را براى او نرم نموديم .
گفتند: منظور از اين آيه كه مى فرمايد آهن در دست حضرت داوود - عليه السلام - نرم بود، آن است كه به حضرت داوود - عليه السلام - نحوه ى ساختن كوره ى آهنگرى را ياد داديم تا آهن را در كوره ى آتش بگذارد تا ملايم و انعطاف پذير باشد، و از زمان او كوره ى آتش اختراع شد.
مرحوم قزوينى فرمود: او كه پيغمبر خدا بود، و شما بعيد مى دانيد كه آهن در دست او نرم و به اختيار او باشد . اين كه چيزى نيست از بنده هم كه پيغمبر نيستم اين كار ساخته است . سپس يك مجمعه ى ا سينى از مس را كه در برابرش بود، با دو انگشت مثل قيچى از وسط دو نيم كرد و فرمود: اين گونه خداوند متعال آهن را در دست حضرت داوود - عليه السلام نرم و ملايم نموده بود!


263 مزار شريف  


از عجايبى كه در ايران از او مطلع شديم اين است كه كتابى در خزينه ى  حضرتاميرالمؤ منين - عليه السلام - در نجف اشرف به دست آمده كه در آن دارد: اميرى در بلخ ،يكى از ايالات افغانستان به زخم غير قابل علاج مبتلا مى شود . شبى در خواب حضرتامير - عليه السلام - را مى بيند، حضرت به ايشان مى فرمايد: علاجش روغن لا ولا است . بيدار مى شود، به هر كس از علماى مذاهب اسلامى مى گويد: كه روغن لا ولا چيست ؟ اظهار بى اطلاعى مى كند. تا اين كه ى كى از شيعيان (418) آن سامانمى گويد: من مى دانم . او را نزد امير مى برند. مى گويد: منظور حضرت ، روغن زيتوناست .(419)امير با روغن زيتون مداوا مى كند و خوب مى شود، و آن شخص در اثر اينخدمت از مقربان امير مى گردد، ولى ديگران از جمله علماىاهل تسنن از روى حسد نزد امير از او شكايت مى كنند كه او از روافض است و به صحابه -از جمله معاويه - دشنام مى دهد. امير، مجلسى با حضور علماتشكيل مى دهد و از ايشان در محضر آنان مى پرسد كه آيا شما به معاويه دشنام مى دهيد؟وى مى گويد: بله ، نه تنها به او بلكه هر كسقبل از او، خود را خليفه مى دانست يعنى عثمان را هم سب مى كنم ، و كسى كه او را جانشين وخليفه خود كرد ( خليفه ثانى ) را نيز دشنام مى دهم ، و هم چنين كسى كه او را جانشين وخليفه بعد از خود گردانيد (= خليفه اول ) را سب مى كنم .
در هر حال ، بعد از اعتراف او و اثبات ارتدادش در نزد علما و قضاة ، و گرفتن اجازه ى حكم قتلش از امير، امير گفت : بگذاريد براى ادعاى خود، بينه و دليل اقامه كند و پس از محكوميتش ، حكم قتل او را صادر نماييد.
از سخن امير اطاعت نمودند و به او گفتند: اقامه  ىدليل كن ، به چه دليل آن ها را سب مى كنى ؟ پاسخ داد: شما مى دانيد كه حاتم طايى يكدختر داشت ، اين دختر بعد از فوت پدر به خدمت پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله وسلم - آمد و حضرت به احترام پدر كافر او ( حاتم طايى ) كه به جود و احسان معروفبود، يك گله گاو و يك گله گوسفند و شتر به او هديه داد؛(420)ولى همين پيغمبراكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - بعد از رحلت خود در ميان امت ، دختر گرامى خودفاطمه ى زهرا - عليها السلام - را به ى ادگار گذاشت ، آيا جا داشت كه حق تنها دخترپيامبر را غصب كنند و به جاى احسان و اكرام به او، فدك را از دست او بگيرند؟!
اهل مجلس منقلب شدند و از جمله امير و علما به عزا و گريه پرداختند و تا مدتى كه آن شيعى در ميان آن ها بود محترم بود و شايد نوشته باشند كه آن ها مستبصر هم شدند.
آن آقا سه سال بعد از اين قضيه وفات كرد و از جنازه ى او تجليل نمودند و با احترام دفن كردند و بر روى قبر او ضريح و گنبد و بارگاهى ساختند، و مورد احترام و زيارتگاه قرار گرفت .
از قضا نام او على و نام پدر او ابوطالب بود، لذا روى مرقد او نوشته شده :
هذا قبر على بن ابى طالب .
اين جا قبر و مزار على بن ابى طالب است .
اين مكان همان مزار شريف معروف است كه الآن در افغانستان مورد علاقه احترام شيعيان مى باشد و چه كرامت ها كه از آن ظاهر نگشته !كسى گفته است : شايد ظهور اين همه كرامت به جهت اين است كه آن جا موضع عبادت است .
اى كاش آن كتاب كه اين جريان در آن ذكر شده ، پيدا مى شد.


264 من چه مى دانم ؟ بعضى اين گونه گفتند و بعضى ... 


آيا رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - امر كرد كه ابوبكر به جاى ايشان نماز بخواند، و به عنوان نايب خويش تعيين كرد و بعد خودش به مسجد رفت ؟ يا اصلا امرى و فرمانى در كار نبود و او از پيش خود رفت ؟!عايشه اين جريان را سه گونه نقل كرده است !
1 - همه ى مردم به ابوبكر اقتدا كردند و ابوبكر به پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم .(421)
2 - همه به حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - اقتدا كردند، حتى خود ابوبكر.(422)
3 - همه ى مردم حتى خود حضرت - صلى الله عليه و آله و سلم - به ابوبكر اقتدا كردند.(423)
بعد از او پرسيدند: اين سه نقل با هم اختلاف دارند، و امكان ندارد كه اين واقعه ، به سه صورت اتفاق افتاده باشد . پاسخ داد: من چه مى دانم بعضى اين گونه مى گويند و بعضى آن گونه و بعضى ديگر به گونه اى ديگر!(424)
آرى ، اين است گفتار سيده ى اهل روايت در خصوص يك واقعه ى محسوس آشكار!


265 كمال به تقوا است ، نه ى ك كلمه كمتر و نه ى ك كلمه بيشتر  


درويشى به خانه اى كه مار داشت و دو مار بسيار بزرگ را به اراده ى خود بيرون آورد و در سينى گذاشت و كشت و از منزل خارج شد بدون آن كه از غذاى اهل خانه چيزى بخورد.
هم چنين در تبريز، پناهنده اى سينى را با آب باران طلا مى كرد، ولى اين ها كمال نيست ، كمال انسان به تقوا است ، لا اءقل من ذلك و لا اءكثر؛ (نه ى ك كلمه كمتر و نه ى ك كلمه بيشتر) قرآن مى فرمايد:
(ان اءكرمكم عند الله اءتقئكم )(425)
و گرامى ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شما است .
و نيز مى فرمايد:
(فاتقوالله ما استطعتم )(426)
تا توان داريد، تقواى خدا را پيشه كنيد.


266 شيعيان ، اولاد فاطمه - عليهاالسلام - هستند 


تمام شيعيان به منزله ى اولاد فاطمه - عليها السلام - هستند، ولى خدا مى داند كه چه كارهايى مى كنيم كه شايد سبب شود آن حضرت از ما و كار ما ناراضى شود.


267 در حقانيت خود ترديد نداريم ! 


ما شيعه با هر كس موافق باشيم ، اهل حق است ، و با هر كس در هر وقت مخالف باشيم اهل باطل است . ما در حقانيت خود شك و ترديد نداريم !


268 فاطمه - عليها السلام - افضل مخلوقات از سنخ خود 


به ى ك معنا حضرت فاطمه - عليها السلام - افضل مخلوقات است از سنخ خود، و پدرش افضل مخلوقات از صنف خود، و شوهرش هم بعد از او افضل است .


269 تمام عالم با اهل بيت - عليهم السلام  -قابل مقايسه نيست !


واقعا وقايع و حوادث عالم مايه ى عبرت است . با آن همه كمالات و مقامات كه اهل بيت - عليهم السلام - دارند، به گونه اى كه تمام عالم هيچ نسبتى با آن ها ندارد، عالم چيست ؟ خدا مى داند چه عظمتى دارند و چه خبر است ؟ حيف است كه ى ك نفر آدم عادى در دنيا از آن ها عزيزتر زندگى كند!در حالى كه به اقل نقل در كربلا سى هزار نفر با حضرت سيدالشهدا - عليه السلام - مقاتله كردند، و آن حضرت اولى به حيات از همه ى آن ها بود!صبر و بردبارى آن ها بر مصايب با آن عظمت و جلالت و عزت مگر قابل تحمل يا تعقل است ؟!


270 هر كه با آل على - عليه السلام - در افتاد بر افتاد  


يكى از كرامات اهل بيت - عليهم السلام - اين است كه هر كس با على و فرزندانش - عليهم السلام - دشمن و مخالف است ، با اسلام مخالف است و خداى تعالى او را مفتضح و رسوا مى كند . كسروى ابتدا به مذهب شيعه ايراد وارد مى كرد و بدگويى مى نمود عقول ساده مى پنداشتند كه با مذهب مخالف است ، ولى بعد كه پيك اسلام را نوشت ، معلوم شد كه با اسلام مخالف است .


271 آن چه معاويه و يزيد بالفعل داشتند ما بالقوه داريم  


سعد وقاص ، پدر عمر سعد قاتل امام حسين - عليه السلام - با اين كه از اصحاب شورا بود و با على - عليه السلام - بيعت نكرد و از معاويه هم مهم تر بود، وقتى به معاويه رسيد، گفت :
السلام عليك اءيها الملك !؛ درود بر تو اى پادشاه !
معاويه به او اعتراض كرد كه چرا اميرالمؤ منين نمى گويى !گفت : از اين راهى كه تو اين منصب را به دست آوردى اگر به من مى دادند نمى پذيرفتم !(427)
آن چه معاويه و يزيد بالفعل داشتند ما بالقوه داريم . خيلى به خود مغرور نشويم . اين طور نيست كه آن ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت . به خدا پناه مى بريم !


272 پس چرا او را نكشتيد؟  


شخصى در زمان رضا شاه پهلوى به توليت فحش داده بود، او را نزد رضاخان بردند، يكى گفت : تنها به توليت فحش نداده است . رضا گفت : حتما به من فحش داده ؟!گفت : آرى ، گفت : پس چرا او را نكشتيد؟!
بله ، تنها به خاطر اين كه به او فحش داده ، مى گويد، پس چرا او را نكشتيد؟!


273 سفيانى به نام مى كشد! 


تازگى ديدم كه در يكى از كتاب هاى عامه نوشته است : نسب سفيانى به واسطه ى يزيد و معاويه ، به ابى سفيان نمى رسد . بلكه به واسطه ى يكى از برادران معاويه ، به ابى سفيان مى رسد(428)هم چنين در آن كتاب آمده است : وقتى سفيانى مى آيد، هر كس كه نام او محمد، على ، حسن ، حسين ، زينب ،ام كلثوم است و نيز تعدد زياد از زن هاى حامله را مى كشد.


274 لزوم اتحاد و همبستگى  


با اين كه شيعه بسيار بى پناه و مورد حمله است ، چرا با هم نمى نشينيم و توافق نمى كنيم كه متحد و برادر باشيم و با هم بسازيم ؛ زيرا اتحاد امرى است كه هر بى دين و كافرى آن را قبول دارد؛ و گرنه اگر دو نفر به كره ى ماه بروند هر كدام از آن ها درصدد نابودى ديگرى و تصرف كل كره ى ماه است .


275 وحدت در حق  


هر گروه و حزبى - حق يا باطل - ديگران را دعوت مى كند كه با آن هم مرام و هم مسلك و متحد باشند، ولى اتحادهايى كه وحدت آن ها در كلمه ى حق و در مسير حق نباشد، مآلش به اختلاف خواهد كشيد.
هر چه بزرگان دين فرمودند كه با كفار معاشرت نكنيد، اختلاط نكنيد، آن ها نجسند، گوش نكرديم ؛ خيال كرديم مى خواهند دنياى ما را از دست ما بگيرند . چه كنيم كه اطفاليم ، حرف پدران و مادران خود را گوش نمى كنيم . بعد گرفتار گرگ ها مى شويم !


276 كدام آقا؟  


شخصى مى گفت : با رفقا بودم آقايى را از دور در كوچه ديدم ، به دلم افتاد كه امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است ، با خود گفتم در دل به او سلام مى كنم ، اگر جواب داد معلوم مى شود آن حضرت است . وقتى از كنار او رد شديم ، در دل به آن بزرگوار سلام كردم ، تبسمى نمود و فرمود: عليكم السلام !به رفقاى همراه خود گفتم : آقا را ديديد؟ گفتند: كدام آقا؟ معلوم شد كه آن ها نه آقا را ديده اند و نه جواب سلام او را شنيده اند!


277 برتر از تشرف به خدمت امام زمان  -عجل الله تعالى فرجه الشريف -


لازم نيست كه انسان در پى اين باشد كه به خدمت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - تشرف حاصل كند، بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه عليهم السلام - بهتر از تشرف باشد؛ زيرا هر كجا كه باشيم آن حضرت مى بيند و مى شنود، و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است ؛ و زيارت هر كدام از ائمه اطهار - عليهم السلام - مانند زيارت خود حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است .


278 گريه و تضرع و ابتهال براى رفع گرفتارى هاى مسلمانان


چه قدر رحمت خداوند شامل كسانى است كه بى تفاوت نباشند و براى رفع اين همه ابتلائات و بلاهايى كه براى مسلمانان و بر اهل ايمان وارد مى شود، گريه و تضرع و ابتهال كنند!خداوند مى فرمايد:
(فلولا اذ جآءهم باءسنا تضرعوا)(429)
اى كاش آن هنگام كه گرفتاريى از جانب ما به سوى آنان مى آمد، تضرع و زارى مى كردند!
اگر مسلمانى در چين مبتلا بشود، ابتلاى او ابتلاى ما است و ما بايد خود را مثل او گرفتار بدايم !
ما در اين جهان به منزله ى ميهمان هستيم ، ما را به كار صاحبخانه چه كار؟!ما فقط بايد بدانيم چه بايد بكنيم و چه نكنيم ؛ اگر انسان تكاليفش را رعايت كند، از فرشته بالاتر است و ديگر غصه نبايد بخورد؛ بنده است و بنده ؛ هيچ از خود حق راءى ندارد تا خودسرانه كار بكند، و گرنه چه بسا بر ضررش تمام شود!


279 چهل سال دعا براى يك حاجت


استاد ما، مرحوم آقا سيد على قاضى مى فرمود: براى حاجتى چهل سال بعد از نماز دعا مى كردم ، بعد معلوم شد كه مصلحت نبوده است .


280 كثرت تاءليفات شيخ طوسى  


شيخ طوسى - رحمه الله - در تاءليف بسيار موفق بوده است ، كتاب هاى خلاف ، تبيان ، مبسوط، تهذيب ، استبصار، جمل عقود، نهايه ، عدة ، مصباح و غيبت از تاءليفات او است ، و فهرست رجال كشى هم همان اختيارات شيخ - رحمه الله - است تلخيص الشافى نيز از تاءليفات شيخ - رحمه الله - است و شافى در علم كلام و در موضوع امامت نگاشته شده است . خدا رحمتش كند، جزاه الله عن الدين خيرا؛ (خداوند در رابطه با دين اسلام به او پاداش خير دهد!).
صاحب تفسير مجمع البيان (430) رحمه الله - نيز مى گويد: اءطاء آثاره .(431)


281 تفسير مجمع البيان  


تفسير مجمع البيان كرامتى است كه لم يسبقه سابق و لم يلحقه لا حق .؛ (هيچ كس بر آن پيشى نگرفته ، و بعد از او هم كسى مانند او تفسير ننوشته است .) زيرا هر مطلبى را كه انسان بخواهد، در جاى خود پيدا مى كند.


282 تا ما را غرق در نور بينند! 


ائمه ى ما - عليهم السلام - دعاها را در اختيار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور بينند، و انبيا - عليهم السلام - آمده اند كه ما را از دنيا و توجه به آن دور سازند؛ ولى كفار به ما مى گويند: دين را كنار بگذاريد، ما به شما دنيا مى دهيم ، و وسايل راحتى ظاهرى (نه راحتى درونى ) شما را فراهم مى كنيم !البته اين سخن هم دروغ است ، زيرا اگر آن ها براى ما راحتى دنيا را مى خواهند پس چرا اين همه بر سر تسلط بر ما با هم نزاع دارند؟!نقشه ى كفار اين بود و هست كه قرآن را از دست مسلمانان بگيرند، و روحانيت را از منابع دينى و معنويات و سرچشمه هاى معارف يعنى قرآن و سنت (432) جدا سازند، تا اين دو سلاح مهم (قرآن و سنت ) از دست مسلمانان خارج گردد، و راه تسلط آن ها بر بلاد و ثروت هاى مسلمانان باز شود.ولو به اين كه كسانى (433) را در راءس قرار دهند كه طبق مرام آن ها كتاب و سنت را توجيه كنند و ديگران (434)نابود يا منزوى و يا كشته شوند .اى كاش مى ديديم كه گرگ ها به ما هجوم آورده و ما را مى خورند . با اين وضع چه بايد كرد؟ هر چه به ما فرمودند:
(لا تتخذوا الكفرين اءولياء)(435)
كافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگيرند.
گوش نكرديم . حالا با اين اوضاع و گرفتارى و بلاها كه بر سر ما مسلمانان مى آيد چه بايد بكنيم ؟ اگر تكليف خود را بدانيم كه چه بايد بكنيم و به آن چه فهميديم عمل بكنيم ، از جهت عمل به وظيفه فرداى قيامت راحتيم ، هر چند وظيفه اين باشد كه با ناراحتى ها بسازيم و صبر كنيم ، خداوند متعال مى فرمايد:
و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاءمول و الاءنفس و الثمرت و بشر الصبرين (436)
قطعا شما را به نوعى از ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود محصول ، آزمايش مى كنيم ، و صابران را نويد بده .
يعنى صابران را به فرج و ظهور حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بشارت ده .


283 امدادهاى غيبى  


به مناسبتى ، از خانه ى ا مسجد خواستند عده اى را با ماشين ببرند، من هم مايل شدم با آن ها بروم ، ولى تا خواستم سوار ماشين شوم ، حس كردم ملكى مانع است و نمى گذارد سوار شوم .
آرى ، بيش از اين ما احتياج به دستگيرى ملك داريم ، براى حفظ و نگهدارى از معاصى ، بلايى كه چه بسا تا روز قيامت گرفتار آن باشيم . دنيا، عبرت خانه است ، ولى هر چه مى بينيم ، مى گوييم شايد ما مستثنى باشيم و مانند اين صحنه براى ما پيش نيايد.


284 فرجام ظلم و معصيت  


آقاى عزيز، ظلم نكن ؛ زيرا:
اءلملك يدوم مع الكفر، و لا يدوم مع الظلم .
سلطنت با كفر پايدار مى ماند، ولى با ظلم پايدار نمى ماند.
هميشه كه نمى توانى ظلم كنى .يهودى ها وقتى كه مسلمان ها را در گوشه اى تنها پيدا مى كردند، آن ها را ضرب و شتم و اذيت مى كردند؛ ولى بايد بدانيم كه هميشه نمى توانيم ظلم كنيم . معصيت هم ظلم به نفس است ، معصيت مانند آن است كه انسان لب چاه هزار مترى برود و بگويد: مى توانم خود را به داخل چاه بيندازم ، و به نظرش معصيت كار آسانى است ، ولى عاقبت و فرجام آن چه ؟ و چه بسا انسان را به اسفل سافلين و دركات جهنم برساند .


285 مظلوم بودن بهتر از ظالم بودن  


سؤ ال : آيا با احتمال قتل يا قطع به آن ، انسان مى تواند از قتل پيشگيرى كند و طرف مقابل را به قتل برساند؟
جواب : اگر، متمكن باشد، بايد فرار كند.
اول عموى بزرگوار بشر (حضرت هابيل )به دست برادرش (قابيل ) به قتل رسيد و ابن ملجم لعين هم افضل الاوصياء بلكه افضل الانبياء و الاوصياء - عليهم السلام - را به قتل رسانيد.
خدا كند مبتلا به ضلالت نشويم ، اگر خدا نكرده مبتلا شديم ، مضل ديگران نباشيم و اگر مضل شديم ، مضل بشر تا روز قيامت نباشيم . چه كسى مى تواند جواب اين همه آدم را كه توسط آن دو نفر از راه قرآن و عترت به ضلالت رفتند، بدهد؟!
اگر امر داير بين ظالم و مظلوم شد، اءقدموا على الله مظلومين ، و لا تقدموا على الله ظالمين .؛ (مظلوم به درگاه خدا وارد شويد، نه ظالم .)


286 ابتلاى هر مسلمان ابتلاى ما است  


امسال در گيلان باران زيادى آمده به حدى كه نمى شود برنج را درو كرد، و درو كرده و نكرده را آب برده است .
اگر بى آبى را علاج كردند، باران را نمى شود علاج كرد. در زراعت و كشاورزى ، باران شرط كار است و حاصل بدون آن صورت نمى گيرد، ولى اگر مقدارى از حد لازم زيادتر شد و يا در غير موسم آن باريد خراب مى كند و بلاست ، نه رحمت .
ملخ هم آفت ديگرى است كه گاهى زراعت را تهديد مى كند و هم چنين حيوانات ديگر، و گاهى نيز در ساقه و يا دانه كردم توليد مى شود و خوشه را مى خورد كه بايد يكى دوبار سم پاشى كنند و گاهى هم برف ، سرما و يا كرم هاى زيرزمينى درخت هاى باغات و ... را از بين مى برد.
خدا مى داند چه قدر در رفع و دفع آفت ها و بلاها به خدا محتاجيم ، بلكه هر مقدار روزى توسعه داشته باشد، بيشتر جا دارد احتياجمان به خدا فراموش نشود.در احتياجات تنزيليه ، اگر خدا را فراموش كرديم ، در احتياجات تحقيقيه نبايد فراموش كنيم . پيرمردى يزدى پاى منبر گفت : اتفاق افتاده كه تمام مزرعه هاى اطراف مزرعه ى من سوخته اند، ولى مزرعه ى من كه در آن قرآن بود سالم مانده و آسيبى به آن نرسيده است .با قلوب منكسره و با توسل به قرآن مى توان بلاها و فتنه ها را از خود دفع نمود. بدهكارى هاى خود را به خدا ادا نمى كنيم ، مى خواهيم طلبكارى هاى خود را از خدا وصول كنيم . اين كه نمى شود.


287 هر چه خواستيم تشريفات زندگى را زياد كنيم .... 


هر چه خواستيم تشريفات زندگى را زياد كنيم ، خواص مطلب را كم كرديم . هر اندازه قيود ميهمانى ها كمتر باشد و ساده تر برگزار شود، ميهمان ها و ميهمانى ها زيادتر خواهند بود.


288 عاقبت گناه و گناهكاران  


از حضرت امام رضا - عليه السلام - روايت شده است : گناه ى اءس از رحمت خدا، بيشتر از گناهى است كه شخص مرتكب شده است . اگر جلوى خود را در ارتكاب معاصى نگيريم ، حالمان به انكار و تكذيب و استهزا به آيات الهى ، و يا به جايى مى رسد كه از رحمت خدا نااميد مى شويم ؛ اگر چه براى هر گناهكارى روشن است كه از رحمت خدا خارج شده است . رحمت واسعه ى الهى كه :
اذا كان يوم القيامة ، نشر الله - تبارك و تعالى - رحمته ، حتى يطمع ابليس فى رحمته (437)
در روز قيامت خداوند - تبارك و تعالى - به حدى رحمتش را مى گستراند كه ابليس در رحمت خدا طمع مى كند.
به عمر سعد در برابر قتل سيد الشهدا - عليه السلام - و اين كه چناان شخصيت بزرگ و بزرگوارى را كه خويشاوند او هم بود، از بين ببرد، چه وعده هايى داده بودند!ولى او نه به شاهى رسيد و نه رييس جمهور شد و نه به ملك رى رسيد.(438) به خدا پناه مى بريم !انسان چه قدر و از چندين جهت بايد حافظ خود باشد كه عاقبتش به خير باشد.


289 توبه و تضرع و ابتهال برطرف كننده گرفتارى ها  


جهت رفع اين گرفتارى ها،(439)اگر آقايان چيزى به نظرشان مى رسد كه امر نافعى باشد كه امروز مسلمان ها بدان مشغول شوند تا بلاها از آن ها مرتفع شود، تذكر دهند . قرآن مى فرمايد:
و ما كان الله ليعذبهم و اءنت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون (440)
مادام كه تو در ميان ايشان هستى ، خداوند آنان را عذاب نمى كند، هم چنين مادام كه استغفار مى كنند، خداوند آنان را عذاب نخواهد نمود.
و مى فرمايد:
فلولا اذ جآءهم باءسنا تضرعوآ(441)
پس چرا هنگامى كه عذاب ما به سراغشان آمد، تضرع و زارى نكردند.
هم چنين مى فرمايد:
لما ءامنوا اكشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحيوة الدنيا و متعنهم الى حين (442)
هنگامى كه ايمان آوردند، عذاب رسواگر را در زندگانى دنيوى از آنان برداشتيم و آنان را تا زمانى [ معين ] بهره ور ساختيم .
در امم سابقه اتفاق افتاده كه عذاب الهى به همان ترتيبى كه پيغمبر آن ها خبر داده بود، بر بالاى سرشان آمده ، به طورى كه هم يقين كرده و فهميده اند كه عذاب خدا نازل خواهد شد؛ ولى با تضرع و ابتهال آن را برطرف كرده اند . عذاب خداوند از طرف غيب به توسط ملايكه ، با توبه و رجوع الى الله و تضرع رفع مى شود چه استبعاد دارد كه عذاب از ما نيز رفع شود؟!


290 مقام و منزلت ائمه ى اطهار 


واى بر ما اگر هم دنيا و اهل آن از ما روگردان باشند، و هم امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - از ما رو گرداند و ما را قبول نداشته باشد.
ائمه ى - عليهم السلام - درباره ى مقامات خود فرموده اند:
نحن خزان علم الله ، نحن تراجمة اءمر الله ، نحن قوم معصومون ، اءمر الله - تبارك و تعالى - بطاعتنا، و نهى عن معصيتنا، نحن الحجة البالغة على من دون السماء و فوق الارض .(443)
ما گنجينه داران علم الهى ، ما مترجم دستور خدا، ما افراد معصومى هستيم كه خداوند - تبارك و تعالى - دستور داده است كه همه از ما اطاعت كنند، و از نافرمانى ما خوددارى كنند . ماييم حجت رساى خداوند بر تمام آن چه زير آسمان و بالاى زمين قرار دارد.
و نيز فرموده اند:
ان الله تعالى خصنا بنفسه ، اقامنا مقامه ، جعل طاعتنا طاعته و معصيتنا معصيته .(444)
خداوند متعال ما را به خود اختصاص داده و به جاى خود نشانده ، پيروى از ما را پيروى از خود، و نافرمانى از ما را نافرمانى از خود قرار داده است .
واى بر كسى كه اين مقامات را براى ائمه - عليهم السلام - قايل نباشد!و واى بر كسى كه اين مقامات را براى آن ها بالذات بداند.(445)


291 خدا نه ، ولى هر چه مى خواهد دل تنگت بگو! 


بنده اين روايت را كه در مقام ائمه - عليهم السلام - نقل شده است كه مى فرمايد:
نزلونا عن الربوبية و قولوا فينا ما شئتم ؛ (ما را از مقام ربوبيت و پروردگارى تنزل دهيد و به جز آن درباره ى ما هر چه مى خواهيد بگوييد.)
در جوامع حديثى نديده ام ، ولى مفاد آن قطعا از ائمه - عليهم السلام - وارد شده است و بسيار ديده ام ، (446)مانند اين كه مى فرمايد:
لا فرق بينك و بينها الا اءنهم عبادك و خلقك .؛ (فرق ميان تو و واليان امرت نيست ، جز آن كه آنان بنده و آفريده ى تواند.)
سئوال : آيا از آن جا كه اهل بيت - عليهم السلام - مثلا مقام نبوت را نداشته اند، حديث نزلونا ... در خيلى از جاها تخصيص ‍ نمى خورد؟
جواب : اين عبارت را براى چهارده معصوم - عليهم السلام - به نحو مجموع من حيث المجموع فرموده اند، نه براى هر كدام به صورت جداگانه .


292 استكبار ابليس و عاقبت سوء 


ابليس كه عالم بلكه از علماى رتبه ى اول بود و خيلى هم مى خواست منطقى صحبت كند، گفت :
خلقنى من نار و خلقته ، من طين (447)
مرا از آتش آفريدى و آدم را از گل .
ملايكه هم به خلقت حضرت آدم - عليه السلام - اشكال داشتند، ولى پرسيدند و جواب شنيدند، گفتند:
(اءتجعل فيها من يفسد فيها)(448)
آيا كسى را در روى زمين قرار مى دهى كه فساد به پا كند؟
و خداوند فرمود:
(انى اءعلم ما لا تعلمون )(449)
من آن چه را كه شما نمى دانيد، مى دانم .
كسى نبود به ابليس بگويد كه چرا به صورت جزم گفتى :
خلقتنى من نار و خلقته ، من طين (450)
مرا از آتش آفريدى و آدم را از گل .
آيا روشنايى ظاهرى خود را ديدى و گفتى محال است كه گل تيره و تاريك از تو اشرف باشد؟!حالا هم خيلى از مردم در دين و امور دينى اشكال مى كنند و خيال مى كنند كه هيچ كس نمى تواند شبهات و پرسش هاى دينى و اعتقادى آن ها را جواب دهد و حل كند، بدون اين كه از اهلش سؤ ال كنند.
شيطان از خداوند متعال درخواست نمود كه به جاى سجده بر آدم - عليه السلام - چنان تو را عبادت كنم ، كه هيچ كس مثل آن ، تو را عبادت نكرده باشد؛ ولى خداوند فرمود:
انى اءحب اءن اءطاع من حيث اريد.(451)
من دوست دارم آن گونه كه مى خواهم ، مرا اطاعت كنند.
شيطان با شش هزار سال عبادت (452)عاقبتش آن طور شد، آيا ما مى توانيم به خود مغرور شويم ؟!به خدا پناه مى بريم !


next page

fehrest page

back page