 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
بايد بنا، بر اين بگذاريد كه ديروز شما و امروزتان با هم فرقى نداشته باشد، هر
دو براى خدمت به اين مردم ، اينهائى كه زحمت كشيدند و جان دادند،
مال دادند، رنج كشيدند و شما آقايان را به اين مقام رساندند. يك وقت نخست وزير بوديد
و حالا هم رئيس جمهوريد، جواب مى خواهند اينها. اگر چنانچه شما پايتان را كج
بگذاريد، همين سيزده ميليونى كه به شما امروز راى دادند فردا مرده باد مى گويند.
انقلاب اينطور است ، وضع انقلاب اينطور است . طورى است كه مردم ديگر سربسته و در
بسته تسليم كسى نمى شوند. مردم هر يكى شان نظر دادند. شما مى بينيد كه وقتى كه
در تلويزيون نظرخواهى مى كنند از افراد، از زن ، از مرد، از جوان ، از پير، همه نظر مى
دهند، اينطور نيست كه بى تفاوت باشند. اگر هر يك از ما تخطى كنيم از آن خواستى كه
ملت دارد و آن خواستش اسلام است و احكام اسلام ، اگر هر يك از ما تخطى كنيم ، علاوه بر
آنكه در محضر خداى تبارك و تعالى در آن روزى كه همه وارد مى شوند و حساب است در
كار، جوابى نداريم همين مردم هم در همين جا به حساب مى رسند، اينها نمى گذارند كه ،
آن حسابش عليحده ، همين مردم هم در همين جا به حساب مى رسند، اينها نمى گذارند كه ،
آن حسابش عليحده ، همين مردم در همين جا شمائى كه الان به مقام رياست جمهور رسيديد
اگر فردا خداى نخواسته تخطى كنيد از آن راهى كه راه ملت است و راهى كه اسلام پيش
پاى همه ما گذاشته است ، همين سيزده ميليون و زيادتر كه به شما راى دادند و اعتماد به
شما كردند برمى گردند. آنجا هم حسابش ، آنجا بدتر است . اينجا وقتى بر مى گشتند
خوب ، شما مى رويد منزلتان مى نشينيد، اما آنجا كار
مشكل است ، بايد شما حساب آنجا را بكنيد. اگر چنانچه ما نفوسمان اينقدر به دنيا متوجه
است و منكوس هستيم و استقامت نداريم ، اگر چنانچه ما اينطور باشيم و خودمان
دنبال اصلاحش نباشيم ، اين اخلاد الى الارض و توجه به ارض و رو كردن به مرتبه
پايين و پشت كردن به معانى و معنويات اثرش اين است كه انسان در آن عالم ، يك حيوان
آنطور منكوس . همانطورى كه اينجا كرده است ، نقشه اش آنجاست . تمام چيزهائى كه در
اينجا واقع مى شود يك صورتى در آنجا دارد. انسان مستقيم القامه اگر تمام توجهش به
طبيعت شد، اين استقامت قامتش را در آن طرف از دست مى دهد، مى شود
مثل يك حيواناتى كه سرشان رو به زمين است . و تمام عذاب هائى كه در آن عالم است از
خود ماست . خداوند تبارك و تعالى مهيا نكرده يك چيزى را كه ماوراء خود ما به ما بدهند،
همه اينها آنى است كه ما خودمان به دست خودمان تهيه مى كنيم و به آن مى رسيم ،
اعمال ماست رد به ما مى شود. شايد چندين آيه در قرآن كريم به اين معنا اشاره بفرمايد
كه اين اعمال خودتان است ، شما، از خارج به شما هيچ چيز نرسيده است . در روايات
معراج هم هست كه پيغمبر اكرم ديدند كه بعضى از اينها ملائكه اى كه در آنجا هستند دارند
يك كارهائى را انجام مى دهند، درخت هائى را مى كارند، چه مى كنند، گاهى هم مى ايستند.
اين را پرسيدند، جبرئيل عرض كرد (به حسب آنطور كه
نقل شده است ) كه اينها اعمالى است كه مصالحش را خودشان دارند مى فرستند، اينها اينجا
درست مى كنند وقتى آنها مشغول كار خير هستند اينها هم
مشغول هستند، مصالح مى رسد. وقتى آنها نه ، در جهنم هم همين است و اگر جهنم و بهشت هم
خداى نخواسته ما قائل نباشيم ، اين دنيا مجازات ما را مى دهد همين جا. 438
از تنگى چشم و قلب انسان است كه خيال مى كند رياست يك چيزى است
بايد شما توجه كنيد كه مسؤ وليت شما از باب اينكه آراءتان خيلى زياد است مسؤ وليت
تان خيلى زياد است . همچو نيست كه آن آقايان ديگر نداشته باشند، آنها هم مسؤ وليت
دارند، همه ما در مقابل اسلام مسؤ وليم . اين اسلامى كه با خون اوليا و بزرگان به
دست ما سپرده شده است و الان ما مسؤ ول او هستيم ، اين اسلام را ما بايد به
نسل آتيه برسانيم . يك روزى بود كه ما بعضى مان عذر داشتيم يا همه مان ، كه نمى
گذارند كه ما عمل كنيم به اسلام . در رژيم سابق ، خوب ، خيلى ها مى گفتند كه از ما
نمى آيد، اگر مى آمد، مى كرديم . امروز اينطور نيست ، امروز دست همه باز است . مجلس
دستش باز است و هيچ كس آقا بالا سر او نيست . دولت هم دستش باز است و مجلس هم
تاييدش مى كند. رئيس جمهور هم دستش باز است و ملت تاييدش كرده اند. هيچ عذرى براى
ما نيست امروز. اگر چنانچه يك خرابى در مملكت واقع بشود و
دنبال اصلاحش نرويم ، عذرى نداريم . همه ما، چه آنهائى كه لشكرى هستند و اينجا هستند
و نيستند و چه آنهائى كه در كشور خدمت مى كنند و چه مردم ديگر، همه ما مسؤ
ول هستيم كلكم راع و كلكم مسؤ ول وقتى همه ما مسؤ
ول هستيم و همه ما در مقابل خدا جواب بايد بدهيم ، بايد فكر اين كشور باشيم ، فكر اين
اسلام كه در كشور ما تشريف آورده اند و قدمشان روى چشم ، باشيم . نرويم سراغ اينكه
حالا كه من شدم رئيس جمهور بايد چه بشود و چه بشود و من هم بايد مقامم چه باشد. خير،
اين از ضعف نفس انسان است ، از تنگى چشم و قلب انسان است كه
خيال مى كند اين يك چيزى است . اين يك چيز اعتبارى است كه امروز دادند فردا هم تمام مى
گيرندش مى رود سراغ كارش . شما براى اين ملتى كه در اين چند
سال آنقدر در طول تاريخ زحمت ديده هيچ ، به مرئى و منظر ما اينهمه جديت كرده و جوان
داده و مال داده و جان داده است تا اينكه آن رژيم را كنار گذاشته است و شما را روى كار
آورده است ، شما براى اين ملت بايد كار بكنيد. اين مملكتى كه به دست شما افتاده است
بايد ارتش براى اين كشور كار بكند، براى سپاه پاسداران ، ژاندارمرى ، همه قواى
مسلح بايد براى اين مملكت خدمت بكنند، اين امانتى است دست شما. مساءله ، مساءله اين جا
نيست تنها، اينجا هم اگر خداى نخواسته ارتش يك سستى بكند و خداى نخواسته يك غلبه
اى واقع بشود از غير (كه نخواهد شد) آن هم در همين دنيا ننگش بر پيشانى همه است . و
مساءله ، مساءله اين جا نيست ، مساءله جاى ديگرى است كه ما از آن
غافل هستيم . تمام اعمال شما، تمام جديت هاى شما ثبت است و همه عالم اين چيزها را ثبت مى
كند در خودش و ما بايد جواب بدهيم ، ارتشى بايد جواب بدهد، اگر خداى نخواسته
كوتاهى بكند، و آنهائى هم كه متكفل امور كشور هستند، آنها هم بايد جواب بدهند. شما
بايد براى اين پابرهنه ها و مستضعفين كه در
طول تاريخ به استضعاف كشيده شده بودند و اينها را به حساب نمى آوردند و فقط آن
طبقه بالا را راضى نگاه مى داشتند و به اصطلاح كدخدا را مى ديدند و ده را مى چاپيدند،
شما بايد توجهتان به اين توده هاى مستضعفى كه با زحمت خودشان و رنج خودشان الان
در جبهه ها مشغول فداكارى هستند كه خداوند تاييدشان كند و در پشت جبهه هم
مشغول فداكارى هستند و مستضعفند، آن بالاها اينها را ضعيف مى شمارند و مى شمردند و
اينها به حساب نمى آمدند و در رژيم سابق براى اينها كارى نشده بود، براى اينها كار
كنيد. قانع نشويد به اينكه بعضى جاها كار شده است ، مى دانم شده است ، خيلى هم شده
است اما نبايد قانع شد، بايد همه دست به دست هم بدهيد كه انشاءالله براى اينها يك
زندگى مرفهى ، يك وضع صحيحى پيش بيايد، درست بشود. 439
اگر انسان مقام را مهار كند و در اختيار خود بگيرد، به سعادت مى رسد
اينها حق دارند به ما و به شما، خيلى حق دارند، سيزده ميليون راى به شما داده اند، اينها
حق دارند به شما، باقى هم حق دارند به شما. و همين طور وقتى دولتى پيش مى آيد، آن
هم دولتى است كه مردم به آن حق دارند. اگر نبودند اين مردم ، شما هم شايد حالا در حبس
بوديد و آن زجرها را مى كشيديد، ديگران هم كه متعهد بودند، آنها هم در حبس بودند يا در
جاهاى ديگرى . اين ملت حق دارد، شما، دست شما را گرفته آورده اين بالا نشانده ، شما
بايد خدمت كنيد به اين مردم . شما، ما، همه بايد خدمتگزار اينها باشيم و شرافت همه ما
به اين است كه خدمت به خلق خدا بكنيم ، اينها بندگان خدا هستند. خداى تبارك و تعالى
علاقه دارد به اين بندگان و ما مسؤ وليم بايد خدمت بكنيم . و من اميدوارم كه شما به
حسب آن روحيه اى كه داريد، آقاى رجائى به حسب آن روحيه اى كه دارند، اين مقام ايشان را
بازى ندهد، شما سوار مقام بشو مقام سوار شما نشود. اين دو تا
مثل راكب و مركوبند. اگر انسان روحيه اش طورى باشد كه سوار بشود بر هر مقامى كه
براى او پيش مى آيد و مهار كند او را، اين به سعادت نزديك مى شود. و اگر روحيه ضعيف
باشد و وقتى كه به يك مقامى رسيد او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را
مى برد تا به هلاكت مى رساند. 440
قدرت را در جاى خودش اعمال كنيد
شما جوان هاى عزيزى كه الان براى اسلام داريد خدمت مى كنيد و مطمئن باشيد كه ارزش
بسيار زياد داريد شما، توجه به روحيات خودتان بكنيد كه نبادا در اين امر شيطان
دخالت بكند. قدرت دست تان هست نبادا كه اين قدرت را
اعمال بكنيد در يك جايى بر خلاف . مراقبت كنيد از خودتان . مواظبت كنيد از خودتان . اينكه
من عرض مى كنم ، مخصوص به شما نيست ، همه ما بايد اين مطلب را درنظر داشته باشيم
. همه ملت ما، همه انسان ها بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه قدرت را به جاى
خودش اعمال كنند. انبيا قدرت شان را به محل خودش انجام مى دادند. حضرت موسى عصايش
را مى برد با فرعون مقابله مى كرد، با ديگران با آن محبت بود. پيغمبر اكرم قدرت
خودشان را براى سركوبى اشخاصى كه از جهات آدميت خارج شده اند، از مرز انسانيت
خارج شده اند و مردم را دارند به تباهى مى كشند
اعمال مى كرد. قدرت ها بايد اعمال اگر شد براى جلوگيرى از فساد باشد نه خودش
فساد بياورد. فرق ما بين شما عزيزان و آن اشخاصى كه در جبهه ها جنگ مى كنند با
آنهايى كه در مقابل شما هستند، صورت عمل كه يك صورت است ، آنها مى كشند شما هم مى
كشيد، اما كشتن شما يك عمل عبادى است و كشتن آنها يك
عمل جنايى است . اين روى انگيزه اى است كه هست ، روى معنايى است كه اين دو
عمل دارند، نه روى صورت عمل است . شما براى خدا جهاد مى كنيد، آنها براى شيطان جهاد
مى كنند. آنها تبع شيطان هستند و شما تبع خدا هستيد. اين فاصله ما بين اين دو امر است
توجه كنيد كه اين محفوظ بماند. 441
قدرتمندها وقتى شكست مى خورند بسيار ضعيف مى شوند
موازين ، موازين اسلامى است . اينجا جمهورى اسلامى است . اينجا اسلام حكومت مى كند.
بنابراين بايد مواظب باشيد از خودتان كسانى كه قدرت دارند، دولت قدرت دارد، سپاه
قدرت دارد، ارتش قدرت دارد، بسيج قدرت دارد، اينهايى كه قدرت دارند بايد حفظ جهات
انسانيت را، جهات اسلاميت را بيشتر از ديگران بكنند. اين قدرت را در محلش خرج بكنند
تجاوز از محلش نشود. و من اميدوارم كه با حفظ اين جهات انسانى و اسلامى شما الگو
بشويد از براى همه كشورهايى كه آن مسائل ما به آنها رسيده است و مى رسد. و اين مرده
ديگر از بين رفته است ، ديگر شما خيال نكنيد، اينها دست و پايى است كه در
حال احتضار دارد مى زند. اين قدرتمندها آن آخر عمرشان اينطور جنون پيدا مى كنند.
اينهائى كه در حالى كه قدرت دارند آن شارت و شورت را مى كنند، وقتى شكست مى
خورند بسيار هم ضعيف مى شوند. 442
آنها كه ايمان دارند، در مقابل قدرت ضعيف نيستند
آنهايى كه ايمان دارند نه آن طرف ضعف دارند، نه اين طرف ضعف دارند. نه قدرت وقتى
كه هست دست شان ضعف روحى پيدا مى كنند و مردم را اذيت مى كنند، نه وقتى مغلوب شدند
ضعف پيدا مى كنند و ديگران را مى زنند كه چرا ديگرى من را زده است . اين
مال ضعفى است كه آنها دارند و ضعف داشتن شان
دنبال اين است كه ايمان ندارند، خدا را نمى شناسند، توجه به
مسائل الهى ندارند، توجه به مبدا و معاد ندارند. آنها
مثل زندگانى حيوانى كه ديگر حيوانات مى كنند بدتر از آن ، جرايم شان بيشتر از
آنهاست همان است كه شيخ الرئيس ، از آن نقل كرد مرحوم مدرس كه شاخ دارد و
عقل ندارد انشاءالله خدا اين شاخدارها را عقل بدهد و اين قدرتمندان را انسان بكند و يا
اينكه قدرت آنها را سلب بكند. 443
اين رياست ها مى گذرد
اين را بايد انسان توجه بكند به اينكه اين چند روز مى گذرد، اين رياست ها مى گذرد،
شما هر چه هم بخواهيد چيز بكنيد از محمد رضا نمى توانيد بالاتر برويد، هر چه هم
دست و پا بكنيد، آنها را پيدا نمى كنيد و انشاءالله نخواهيد پيدا كرد و نخواهيد كه
بخواهيد. او رفت تمام شد، حالا پيش خداست . چه خواهد شد، خدا مى داند ما هم اين روز را
داريم ، ما هم فردا يكى مثل من ديرتر و زودتر و آن هم كه معلوم نيست كه كى زودتر. ولى
خوب ، ما آخر است و بايد برويم ، شما كه الان جوان هستيد، به فكر اين باشيد كه
اصلاح كنيد خودتان را، به فكر اين باشيد كه براى اين مملكت كار بكنيد. 444
هر بلائى جامعه از دست قدرتمندان مى بيند در اثر خودخواهى است
من اول دعا مى كنم كه خداى تبارك و تعالى شما آقايان را از عنايت خودش محروم نكند و
شما را به راهى كه رضاى اوست هدايت بفرمايد و شما به مقصدى كه مقصد اسلام است و
آرزوى ملت است برسيد. آنچه كه خطر براى هر انسانى و هر متصدى امرى هست حب نفس
است . راس همه خطاهائى كه انسان مى كند، حب نفس است . هر بلائى سر انسان خودش مى
آيد يا جامعه از دست قدرتمندان مى بيند اين دراثر هواى نفس و خودخواهى است . در روايات
ائمه ما فرموده اند: راءس كل خطيئة ، حب النفس يعنى همه خطاهائى كه از انسان
صادر مى شود در اثر همين خودخواهى و غفلت از خداست . انسان بايد كوشش كند كه اين حب
نفس را اگر نمى تواند تمام كند كم كند، البته مساءله بسيار مشكلى است و محتاج به
رياضت است ، لكن مساءله نشدنى نيست ، مشكل است ، لكن نشدنى نيست . اگر انسان در هر
امرى كه وارد مى شود در آن امر خودخواهى را كنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بكند و خدا
را ملاحظه بكند، هم موفق مى شود و هم از خطراتى كه بر اين خودخواهى است در امان مى
ماند. شما كه الان از وزراى محترم هستيد و مملكت اسلامى به شما سپرده مى شود و پست هاى
شما پست هائى است كه بايد در آن اعمال بسيار شايسته انجام بگيرد، كوشش كنيد كه
اولا گمان نكنيد كه رياست ، از رياست درجه
اول تا آخر، يك چيزى باشد، يك امر اعتبارى است ، يك دسته اى جمع مى شوند يكى را مى
گويند تو كارها را انجام بده . 445
در نظر حضرت امير (عليه السلام ) رياست مطرح نبود مگر اينكه بتواند يك عدلى را
اقامه كند
در نظر داشته باشيد كه حضرت امير سلام الله عليه در حالى كه به حسب فهم جامعه ،
رياست يك كشور بسيار بزرگى را داشت از حجاز تا مصر، عراق ، ايران ، همه را داشت ،
آنوقت چه جور بود وضعش ، چه جور بود سلوكش با مردم و چه بود سفارش هايى كه به
عمالش يا به حكومت هائى كه از طرف او بودند، چه سفارش هاى ارزشمندى فرموده است .
البته ما نمى توانيم خود او باشيم ، لكن مى توانيم كه شيعه او باشيم ، پيرو او
باشيم ، تا آن حدودى كه بتوانيم بايد پيروى از او بكنيم . او تمام مقصدش خدا بود،
اصلش اين دنيا و اين رياست دنيا و اينها در نظر او چيزى نبود مگر اينكه بتواند يك عدلى
را دريك دنيا برقرار كند، و الا پيش آنها مطرح نبود كه يك رياستى داشته باشند يا
خلافتى داشته باشند، مگر اينكه بتوانند يك عدلى را اقامه كنند و يك حدى را جارى كنند.
ما بايد از آنها درس بگيريم و پند بگيريم و به شيوه آنها تا آن اندازه اى كه مى
توانيم عمل كنيم و از آن چيزهائى كه دام شيطان است كه بزرگترين دام همان خودخواهى
انسان است ، از اين دام رهائى پيدا بكنيم و به صراط مستقيم الهى راه برويم تا بتوانيم
هم خودمان را اصلاح كنيم و هم جامعه مان را. 446
ما بايد ببينيم اين ملتى كه ما را به اين مقام رسانده اند از ما چه مى خواهند
شما ببينيد كه چه حكومتى در دست شما آمده و از چه راهى آمده است و كى به شما اين حكومت
را محول كرده . اگر چنانچه پنج سال پيش از اين ، ده
سال پيش از اين را شما در نظر بياوريد، وضع آنوقت را در نظر بياوريد، حكومت آنوقت
را در نظر بياوريد، ملت را نسبت به حكومت و حكومت را نسبت به ملت در نظر بياوريد و
حبس ها و زجرها و تبعيدها و قتل ها را كه در آن حكومت واقع مى شد به نظر بياوريد و از
خودتان سوال كنيد كه چه شد كه اين شد؟ چه شد كه يك روز آنطور جنايتكارى ها واقع
مى شد و اختناقها و آن مسائل و مصائب براى كشور ما بود و حالا چه شده است كه ما آزادانه
اينجا با هم نشستيم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح مى كنيد و مردم هم آزادانه يا
انتقاد مى كنند يا تعريف مى كنند از شما، اين آزادى را كى به ما داد؟ و اين استقلالى كه
الان ما داريم و كسى نمى تواند دخالت كند در كشور ما، اين را كى به ما داد؟ جز اين بود
كه اين پا برهنه ها و اين زاغه نشين ها و اين دانشگاهى هاى محروم و اين مردم كوچه و
بازار با هم جمع شدند و براى خدا قيام كردند و نهضت كردند و ما را به اين آزادى
رساندند و آن سدهاى بزرگى كه در تصور كسى نمى آمد كه شكسته بشود، شكستند و
ما را به آنجا رساندند كه وزير بشويم و رئيس جمهور بشويم و
وكيل بشويم و همه اينها را داشته باشيم و همه از اين ملت است . ما هر چه داريم از اين ملت
است ، البته ملت اسلامى كه با فرياد الله اكبر اين كار را انجام دادند. ما بايد ببينيم
كه اين ملتى كه ماها را به اين مقام ها رسانده اند، از ما چه مى خواهند و ما بايد براى آنها
چه بكنيم . از ما مى خواهند كه تمام اين ارگان هائى كه هستند، تمام اين روسايى كه
هستند از رئيس جمهور گرفته و نخست وزير و وزرا را تا وكلا و عرض مى كنم كه
وزارتخانه ها و هرچه در آنها هست ، اينها مى خواهند كه اينها همه در راه اسلام كه خواست
ملت بود و همه كوشش شان براى اسلام بود و اسلام آنها را موفق كرد، اينها هم در همان
طريق اسلامى راه بروند. طريق اسلامى اين است كه مستضعفين را حمايت كنند، بيشتر توجه
شان به آنها باشد. در طول تاريخ ، حمايت حكومت ها از قلدرها بوده است . 447
اين رياست ها رفتنى است
در همه امور، در تمشيت همه امور بايد انسان آنچه را كه مصلحت اسلام است ، كسانى كه
متصدى امور هستند آن چيزهايى كه مصلحت اسلام است آن چيزهايى كه مصلحت ملت اسلام است ،
در نظر بگيرند. از هواهاى نفسانى كه سرچشمه همه فسادها هست ، جلو بگيرند. گمان
نكنند كه ما حالا اين جا را مى خواهيم كافى است ، خير! هيچ چيز براى انسان كافى نيست .
قلب انسان قدرت مطلق طلب است ، يعنى قدرت خدا مى خواهد فانى در او بشود و اين حد
ندارد، لاحد است . لكن چون ما مطلع نيستيم ، نمى فهميم از اين جهت گمان مى كنيم اين چيزها
را مى خواهيم و همه عذاب هاى انسان براى همين است كه نمى داند چى مى خواهد. اين چند روز
دنيا رفتنى است ، اين رياست ها رفتنى است ، آنچه كه به جا مى ماند اين است كه ما چه
كرديم و در محضر مقدس حق تعالى چكاره هستيم . اين اگر اصلاح بشود، همه چيز اصلاح
مى شود. و من اميدوارم كه براى همه و خصوصا آنهايى كه كارهاى كليدى در دست شان
است ، اين مساءله حل بشود و اگر حل شد، مسائل ديگر هم
حل مى شود. 448
هر مقامى كه براى بشر حاصل شود روزى گرفته خواهد شد
اين كلمه تذكر براى همه است . حب الدنيا راس
كل خطيئة هر مقامى كه براى بشر حاصل مى شود، چه مقام هاى معنوى و چه مقام هاى مادى
روزى گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است . توجه داشته باشند همه كسانى كه
براى بشر خدمت مى كنند، كسانى كه داراى مقامى هستند و داراى پستى هستند، كه مقام آنها را
مغرور نكند. مقام رفتنى است و انسان در وجود خداى تبارك و تعالى ماندنى است . من از
آقاى بنى صدر مى خواهم كه مابين قبل از رياست جمهور و بعد از رياست جمهور در اخلاق
روحى شان تفاوتى نباشد، تفاوت بودن دليل بر ضعف نفس است و من از همه كسانى كه
در مقامى هستند، چه مقام هاى كشورى و چه مقام هاى لشگرى مى خواهم كه به مقامات خودشان
مغرور نباشند و در راه اعتلاى اسلام و اعتلاى ملت مسلمان و اعتلاى كشور ايران كوشا
باشند. و اينطور نباشد كه به واسطه تقدم و تاخر يك نفر يا چند نفر موقتا، اسباب اين
بشود كه كناره گيرى كنند و يا خداى نخواسته مخالفت و كارشكنى . 449
اگر كارها با خودخواهى و غرور همراه شد، مبداء شكست انسان است
و شما آقايان مخصوصا روحانيون ، هرچه مى توانيد مردم و جوانان را تحريك كنيد و
متوجه سازيد كه وقتى براى اسلام كار مى كنيم بايد به طور مهذب باشد كه اگر
خداى نخواسته كارها با خودخواهى و غرور همراه شد، مبدا شكست انسان است . بايد
اتكال به خدا باشد و خدمت براى خدا، خدمتى كه در هر جا انجام شد عبادت باشد كما اين
كه افرادى كه در بسيج و ساير جاها براى خدا خدمت مى كنند، همه در
حال عبادت هستند و بسيج يك امر بسيار مهم و خوب . بحمدالله اين كشور الان در تحت عنايت
حق تعالى و در تحت حمايت ولى عصر سلام الله عليه به مقامى رسيده است كه مى تواند
راه خودش را طى كند و اميدوارم كه غرور براى ما پيدا نشود و هميشه توجه به خدا و
اينكه كارها را غيب دارد انجام مى دهد و شما دعا كنيد كه به دست شما انجام بدهد. 450
كوشش كنيد به اين كلمه فرماندار مغرور نشويد
از جمله تحولاتى كه بايد بشود و شما آقايان بايد كوشش كنيد، اين است كه به اين
كلمه فرماندار مغرور نشويد كه شما فرماندار هستيد. اين كلمه فرماندار
مال وقتى است كه فرمان باشد و فرمانبر باشد و برادرى نباشد و طبقه اى طاغوتى
باشد و مردم ديگر فرمانبردار آنها. در صورتى كه در اسلام مطرح نيست . آنهائى كه
سرتاسر كشور اسلامى را اداره مى كردند، آن هم آن كشورى كه از حجاز تا مصر و
آفريقا و عراق و ايران و همه اين ممالك اسلامى كه مى بينيد، اروپا هم يك مقدارش ، تحت
فرمان بود، معذلك اينطور نبود كه معاملاتشان با رعيت ، معامله فرمانفرما و فرمانبر
باشد. خود رسول اكرم (ص ) وضعشان با مردم
مثل يكى از سايرين بود، يكى از اشخاص بود، نه يك
منزل فرمانفرمائى داشتند و نه در محافل كه بودند، يك امتيازى بود كه مردم ببينند كه
اين بالا نشستن و پائين نشستن ، اين مسائل مطرح نبود.
بعضى از اين عرب ها كه از خارج مى آمدند و وارد مسجد مى شدند و پيغمبر را با سايرين
نشسته بودند، وضع جورى بود كه نمى شناختند كه خوب ، كدام يكى پيغمبر است و كدام
يكى اصحاب ، مى پرسيدند كه كدام يكى تان هستى . براى اينكه وضع نشستن دور بود
و حتى اينكه حالا شما اينجا مى بينيد كه يك پتو اينجا انداخته اند و يك اشخاصى هم
اينطورى نشسته اند كه اگر يكى از خارج بيايد يك امتيازى
قائل مى شود، نبود. حضرت امير سلام الله عليه همان روزى كه بيعت با وى كردند، بيعت
به خلافت رسول الله ، همان روز بيل و كلنگش را برداشته و رفت سراغ يك جائى كه
كار مى كرد، خودش كار مى كرد دستش پينه داشت . وضع اين سردارهائى كه حكومت هاى
بلاد بودند با مردم وضع ، وضع فرمانفرمائى و فرمانبردارى نبوده است ، وضع خدمت
بوده است كه فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند. اين انفصالى كه شما ديديد در زمان
رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومت هاى بلاد، استاندارهاى بلاد با مردم يك جدائى بود
كه هر كدام دشمن ديگرى بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مى كردند ولو
اينكه خدمتگزار هم بودند لكن مردم نمى پذيرفتند، اين براى اين بود كه وضع رژيم
اينطور بود. رژيم هاى سلطنتى و طاغوتى هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضاء
مى كرد كه با يك تشريفاتى و هياهوئى مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا
مردم پشتيبان نبودند. 451
رهبرى فى نفسه وظيفه سنگين و خطرناكى است
و وصيت اينجانب به رهبر و شوراى رهبرى در اين عصر كه عصر تهاجم ابرقدرت ها و
وابستگان به آنان در داخل و خارج كشور به جمهورى اسلامى و در حقيقت به اسلام است در
پوشش جمهورى اسلامى و در عصرهاى آينده آن است كه خود را وقف در خدمت به اسلام و
جمهورى اسلامى و محرومان و مستضعفان بنمايند و گمان ننمايند كه رهبرى فى نفسه
براى آنان تحفه اى است و مقام والايى ، بلكه وظيفه سنگين و خطرناكى است كه لغزش
در آن اگر خداى نخواسته با هواى نفس باشد ننگ ابدى در اين دنيا و آتش غضب خداى قهار
در جهان ديگر در پى دارد. از خداوند منان هادى با تضرع و
ابتهال مى خواهم كه ما و شما را از اين امتحان خطرناك با روى سفيد در حضرت خود
بپذيرد و نجات دهد و اين خطر قدرى خفيف تر براى روساء جمهور
حال و آينده و دولت ها و دست اندركاران به حسب درجات در مسؤ وليت ها نيز هست كه بايد
خداى متعال را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارك او بدانند. خداوند
متعال راهگشاى آنان باشد. 452
دولتمردان را خدا امتحان مى كند
خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: (بشّر الصابرين 453 ) آنهائى كه صبر مى
كنند، به آنها بشارت بده آنهائى كه در مصيبت ها، در نقص ثمرات ، در نقص انفس ، در
نقص اولاد صابر هستند و مى گويند كه : انا لله و انا اليه راجعون 454 ما از
خدا هستيم و به او بر مى گرديم ، از او هستيم و به او رجوع مى كنيم . جوان هاى ما از خدا
هستند و در راه خدا فداكارى كردند و به خدا مراجعت مى كنند. انسان اگر چنانچه هر چه
دارد بفهمد كه از خداست ، اگر زندگى دارد، خدا به او داده است و اگر اولاد دارد، خدا به
او اعطا كرده است و اگر ثروت دارد، خدا به او اعطا كرده است و همه چيز را خداى تبارك و
تعالى اعطا فرموده است ، اگر دل انسان به اين معنا ايمان بياورد و اطمينان به اين معنا
داشته باشد، چيزى كه امانت الهى است ، به خدا برگردانده ، اولادها اماناتى هستند از
خدا، زن و فرزند امانت هايى هستند از خدا، دارائى ها امانت هائى هستند از خدا و به او رد
شده است ، و ما از خدا هستيم و به سوى او رجوع مى كنيم . اگر امتحان را درست داديم و
همانطورى كه اوليا و انبيا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا كرديم ، مورد آن بشارت هستيم
كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد و به آنها رحمت مى فرستد، مغفرت مى فرستد و
آنها را اصحاب هدايت مى داند. اين امتحان آسان تر است از آن امتحان هائى كه به
دولتمردان خدا، دولتمردان را خدا امتحان مى كند. 455
چه بسا افرادى كه نمى توانند از امتحان بيرون بيايند
چه بسا از اين رؤ ساى جمهورى كه در دنيا هستند، مدعى احترام به حقوق بشر هستند،
قبل از رسيدن به مقام رياست جمهور مدعى آزاديخواهى ، مدعى دوستى با بشر، مدعى
پاسدارى رفاه بشر هستند، لكن وقتى كه مى رسند به مسند و امتحان مى كند خداى تبارك
و تعالى آنها را، نمى توانند از امتحان بيرون بيايند، به جاى طرفدارى از حقوق بشر،
بشر را به تباهى مى كشند، به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا را به هلاكت مى رسانند،
همانطورى كه در آن طرف (بشر الصابرين 456 ) است به رحمت و مغفرت و حيات
ابدى ، براى اينها هم بشارت و عذاب اليم است ، بشارت به ننگ است . بايد امتحان
بشويم . مجرد دعواى اينكه من خداخواه هستم من آزاديخواه هستم ، من حقوق بشر را مراعات مى
كنم ، من اگر به رياست جمهورى ، به حكومت ، به نخست وزيرى ، به رئيس مثلا قبيله ،
به رياست عشاير برسم با مردم رفتار خوب مى كنم و مردم را به آزادى و رفاه دعوت
مى كنم و خودم هم همين طور هستم ، مجرد دعوا پذيرفته نيست ، وقتى كه داده شد آن منصب
به آن شخص ، رسيد به آن منصب ، آنوقت است كه مطالعه در
حال او بايد كرد كه آيا مثل كارتر هست يا مثل على ابن ابيطالب ، با مستضعفين و مستمندان
آن مى كند كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كرد، يا آن مى كند كه كارتر كرد، يا آن
مى كند كه استالين كرد. آنها هم همه مدعى هستند. استالين هم مدعى اين بود كه براى مردم
مى خواهد كار بكند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه دارد، لكن وقتى كه به مقام رياست
رسيد فوج فوج مردم را فانى كرد و از بين برد، كارتر هم همين ادعاها را مى كند كه ما
براى بشر آزادى مى خواهيم و رفاه مى خواهيم و بشر دوست هستيم ، لكن وقتى كه به
مقامش رسيدند ديديم كه آنطور بودند، كردند با بشر آنچه را كردند، صدام هم ادعاى اين
را مى كند كه من مى خواهم كه عرب را چه بكنم و با عرب چه بكنم ، لكن وقتى كه امتحان
پيش آمد، اعراب را آنطور در خوزستان به كشتن داد كه
مغول نكرده بود و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ايران و هر جا دستش برسد آن
كند كه مغول با ايران كرد. 457
دولتمردان بدانند كه رسيدن به مقام ، امتحان الهى است و سخت امتحانى است
ادعا نمى شود كرد كه ، من ادعا كنم كه من يك ملائى هستم و مردم دوست هستم ، وقتى كه
رسيدى به منصب آنوقت ببين چه هستى . آنوقتى كه
امثال آقاى نخست وزير در حبس بود و زجر بود، ادعاى اين معنا را البته در
دل داشت كه اين حكومت بد است و اگر من به رياست برسم چه خواهم كرد، اگر در ذهنش
بوده لكن الان در معرض امتحان است . الان همه اين روسا، رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس
مجلس ، روساى دادگاه ها، روساى همه استان ها، حكومت ها، فرماندارها، استاندارها، همه
اينها در معرض امتحانند و اين امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است . امتحان
مردم به رياست ، به رياست در هر مقام ، به رسيدن به هر مقام ، اين امتحان سخت تر است
از امتحان در نقص اولاد و انفس و مشكل تر است كه انسان بتواند از اين امتحان نجات پيدا
بكند و درست امتحان بدهد در معرض اعمالى كه مى كند و در پيشگاه خدا آبرومند باشد.
روسا هر جا هستند، در هر كشورى هستند، دولتمردان در هر كشورى كه هستند و در هر جا كه
هستند بايد بدانند كه رسيدن به اين مقام ، امتحانى الهى بوده است و سخت امتحانى است .
خودشان توجه كنند به اينكه قبل از رسيدن به اين مقام و بعد از رسيدن به اين مقام ،
چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است . قبل از رسيدن به اين مقام به روساى جمهورى
كه سابق بودند، به نخست وزيرانى كه سابق بودند، به وكلاى مجلسى كه سابق
بودند، به استاندارهائى كه سابق بودند، به دادگاه هائى كه در سابق بودند،
قبل از رسيدن خودشان به اين مقامات به آنها
اشكال داشتند و آنها را تقبيح مى كردند، الان كه خودشان رسيدند آيا همان نقشه را
عمل مى كنند كه آيندگان آنها را تقبيح كنند؟ يا خير. 458
دولتمردان بيدار باشند، ما دعوى شيعه گرى را مى كنيم
وقتى كه به مقام رسيدند رفتارى مى كنند كه همانطورى كه بعد از هراز و چهار صد
سال نسبت به امير المومنين مردم نظر مى دهند؟ همان كه بعد از اينكه مقام رياست داشت ، به
حسب اصطلاح شما تمام ايران و عراق و مصر و جاهاى ديگر در زير سلطه او بود،
رفتارش با مردم آنطور بود كه هيچ كس نمى تواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبه
جمعه ، گاهى كه يك وقتى كه در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حركت
مى دادند براى اينكه پيراهن را شسته بودند و پيراهن عوضى نداشتند. بيدار بشويم ما،
دولتمردان بيدار بشوند، استاندارها بيدار بشوند، دادگاه ها بيدار بشوند، ما دعوى
شيعه گرى را مى كنيم ، ادعا هست كه ما شيعه و تابع هستيم ، در مقام امتحان باز شيعه
هستيم ؟ تبع هستيم آنطورى كه او هست ؟ به اندازه اى كه وسعت وجودى ما هست تبعيت مى كنيم
؟ با دوستانمان ، با رفقايمان ، با همكيشانمان ، با بشر آنطور رفتار مى كنيم ؟ آن
شخصى بود كه وقتى يك خلخال را از پاى يك ذميه يا يهودى يا نصارا بوده است بيرون
آورده بودند اشرار، قريب به اين معنا فرموده است كه اگر انسان بميرد براى اين ننگى
كه واقع شده و اين چيزى كه واقع شده است ، خيلى بعيد نيست . ما هم مدعى هستيم كه شيعه
هستيم . 459
بيدار باشيد در محضر خدا، براى مقام با هم دعوا نكنيد
روسا و دولتمردان بيدار بشوند، مخاصمه را ترك كنند، اين منظره ها را ببينند، اين جوان
هايى كه خون خودشان را در راه اسلام داده اند، ببينند، اين جوان هايى كه شما را به اين
مقام رسانده اند، ببينند و دست از مخاصمات بردارند، آتش بس كنند. در محضر خداست ، همه
ما در محضر خدا هستيم و همه ما خواهيم مرد و همه ما خواهيم حساب پس داد. بيدار بشويد ملت ،
بيدار بشويد دولت ، همه بيدار باشيد، همه تان در محضر خدا هستيد، فردا همه بايد
حساب پس بدهيد، از روى خون شهداى ما نگذريد بدون نظر، و براى مقام دعوا نكنيد با هم
. ما همه كه به صدام اينطور نفرين مى كنيم و ننگ نثارش مى كنيم ، مبادا خودمان آنطور
باشيم . در حال خودمان مطالعه كنيم . وقتى كه خلوت هست خودمان را آزمايش كنيم كه ما
اگر به مقام رسيديم آيا همانطورى كه صدام مى كند، ما هم همانطور خواهيم كرد، يا شبيه
به او؟ يا ما شبيه به خليفه رسول الله عمل مى كنيم ؟ حكومت كردن بر يك جامعه اى ،
بزرگترين آزمايشى است كه خداى تبارك و تعالى از بشر مى كند. حكومت كردن اگر
حكومت اسمش باشد، به اصطلاح حكومت كردن بر يك همچو جامعه اى كه خون خودش را در
راه اسلام و در راه كشور اسلامى دارد مى دهد و جوانان برومندش را دارد فدا مى كند، از
كارهاى بسيار مشكل و از امتحانات بسيار مشكل است . اى روسا! شماها در معرض امتحان در
آمده ايد و اعمال شما دقيقا تحت نظر خداى تبارك و تعالى است ، توجه بكنيد به اين
ملتى كه به اينطور همراهى به شما مى كند. اى پاسداران ! اى ارتشيان ! اى ژاندارمرى
! و اى ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى ! و اى روساى هر جا كه هستيد، هر قبيله كه
هستيد! و اى استاندارهاى همه سرتاسر كشور! در معرض امتحان هستيد، مبادا با خون اينها
براى خودتان بخواهيد مقامى درست كنيد، خدا نكند شماها بخواهيد ديگران خون خودشان را
بدهند و شما مقامتان بالاتر برود، خدا نكند كه يك همچو حيوانى در باطن شما باشد و
شما خيال كنيد انسانيد. 460
اگر انسان قبل و بعد مقام برايش مساوى بود از امتحان رو سفيد بيرون آمده
بشر در معرض امتحان است . (احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون 461 ) شما گمان مى كنيد، مردم گمان مى كنند كه همين كه گفتند من مومنم رهايشان مى
كنند امتحانشان نمى كنند؟ همين كه گفتيد ما آزاديخواهيم رهايتان مى كنند؟ بر مسند مى
نشانند تا بفهمند كه راست مى گوئيد يا نه و بفهمانند، به مجرد اينكه ادعا كرديد كه من
براى اين ملت و براى اين كشور خدمتگزارم رها مى شويد؟ امتحان خواهيد شد و در امتحان
هستيد. از من طلبه تا تمام افراد اين مملكت و تمام افراد بشر و تمام انبيا و اوليا همه در
معرض امتحانند، به ادعا و گفتار رها نمى شوند. فرموده است كه : (سابقين را ما امتحان
كرديم تا اينكه معلوم بشود كه چه كسى مومن است و چه كسى منافق .) همه گروه ها، همه
مردمى كه در اين مملكت يا در راس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزى هستند، يا
در كارخانه ها هستند، يا در گروهك هاى مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در
معرض امتحان . در گفتار بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم ،
لكن همان معنائى را كه ادعا مى كند در همان امتحان مى شود، همان شخصى كه مى گويد من
بشر دوستم ، در همان معنا امتحان مى شود، همان شخصى كه مى گويد كه من طرفدار
حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان مى شود، اگر در آن مقامى كه رسيد، با آنوقتى كه
قبل از آن مقام بود هر دو مساوى است و نقش او يك طور است و رياست براى او سنگينى نمى
كند، اين شيعه على ابن ابيطالب است و پيرو او، و از امتحان رو سفيد بيرون آمده
. 462
هر كس هر مسؤ وليتى دارد همان مسؤ وليت امتحان اوست
بايد عرض كنم كه ما و شما و همه اهل دنيا همه برادران ايرانى ما در معرض امتحان هستيم .
يعنى مكلفى نيست در عالم كه تحت آزمايش خدا و امتحان او نباشد. ما امروز درباره خودمان و
مسؤ ولين كشور خودمان و ملت محترم خودمان عرض مى كنيم ، هر كس در هر مقامى كه هست و
هر مسؤ وليتى كه دارد همان مقام و همان مسؤ وليت امتحان اوست . امتحان مثلا رئيس محترم
جمهور، همان رياست جمهورى اش است كه آيا در اين مقامى كه هست چه مى كند، افكار او چيست
، اخلاق او در اين زمينه چيست و اعمال او چيست و حتى خطرات قلب چيست ، چيزهايى كه در
قلبش عبور مى كند و مى گذرد اينها چيست و همين طور تمام مسؤ ولين ، مجلسى ها، آنهايى
كه در مجلس هستند، آنها هم همان كرسى مجلس
محل امتحان آنهاست كه اينها در اين كرسى كه نشسته اند افكارشان چى هست و احوالشان
چى هست و آراء شان چى هست و آيا اين كرسى ، كرسى اسلامى است و براى اسلام است يا
اينكه اينطور نيست . در همان جا محل آزمايش است . و همين طور دولت
محل آزمايش اش در همان وزارتخانه اى است كه هست ، در همان جايى كه نخست وزير هست و
اهل ادارات در همان ادارات خودشان مركز امتحان آنهاست و ارتشى ها در مقام قدرت ارتشى
شان امتحان مى شوند، محل امتحانشان همان محلى است كه به فعاليت ارتشى مشغولند و
سپاه پاسدارانمان در همان محلى كه هستند، قدرت در دست شان آزمايش است . تفنگ در دست
شان آزمايش است . و همه كسانى كه داراى يك ابزارى هستند براى خدمت ، همان ابزار
آزمايش آنهاست . و همين ها هستند كه در آن عالم منعكس مى كنند
اعمال ما را همان تفنگ منعكس مى كند اعمال تفنگدار را و همان مجلس منعكس مى كند در آن عالم
اعمال مجلسى را و همان كارهايى كه شما عزيزان انجام مى دهيد و موجب تشكر است و
اميدوارم كه مورد نظر خداى تبارك و تعالى و تاييد او باشد، در همين جا كه هستيد در تحت
آزمايش هستيد و اعمالتان منعكس مى شود. بايد توجه كنيد كه اين چيزهايى كه منعكس مى
شود يك وقت خداى نخواسته چيزى نباشد كه آن روز كه منعكس شد در آنجا و شما او را
ديديد موجب سرافكندگى باشد. 463
هر كس در هر محل كه هست آن محل آزمايش است
 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
|