next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page

اگر تمام انبياء عظام جمع بشوند در يك شهرى و در يك كشورى ، هيچ گاه با هم اختلاف نمى كنند براى اينكه آنها تزكيه شده اند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتارى همه ما براى اين است كه ما تزكيه نشده ايم ، تربيت نشديم ، عالم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شده اند، تربيت نشده اند، تفكراتشان عميق است ، لكن تربيت نشده اند و آن خطرى كه از عالمى كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است بر بشر وارد مى شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است غايت بعثت اين تزكيه است ، غايت آمدن انبياء اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم . اگر نفوسى تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه ، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهى ، در صحنه فلسفه ، در صحنه فقه و فقاهت ، در صحنه سياست ، در هر صحنه اى كه وارد بشود اشخاصى كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاى بزرگ است و بايد كسانى كه مى خواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، بايد قبلا خودشان تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند و كسانى كه در بشر مى خواهند زمامدارى كنند، اگر بخواهند كه طغيان نكنند و كارهاى شيطانى نكنند بايد تزكيه كنند خودشان را و بعثت براى همين است كه همگان را تزكيه كند و اين تزكيه براى دولتمردان ، براى سلاطين ، براى رؤ ساى جمهورى ، براى دولت ها و براى سردمداران بيشتر لازم است تا براى مردم عادى . اگر افراد عادى تزكيه نشوند و طغيان پيدا بكنند، يك طغيان بسيار محدود است . يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگر طغيان بكند يك نقطه محدودى را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طغيان در كسى شد كه مردم او را پذيرفته اند، در عالمى شد كه مردم آن عالم را پذيرفته اند، در سلطانى شد كه مردم آن سلطان را پذيرفته اند، در رؤ سايى شد كه مردم آنها را پذيرفته اند، اين گاهى يك كشور را به فساد مى كشد. و گاهى كشورها را به فساد مى كشد اين طغيان ها كه موجب اين شد كه كشورهائى به تباهى كشيده بشود براى اين است كه تزكيه نشده است كسى كه زمام امور به دستش است . شما مقايسه كنيد صدام را با يك نفر آدم عادى ، يك نفر آدم عادى هر چه طغيان بكند و هر چه فرعونيت داشته باشد جز اينكه يك افراد معدودى را به تباهى بكشد يا خانواده خودش را به تباهى بكشد كار ديگرى از او نمى آيد اما صدام را ببينيد كه طغيان كرده است و طاغى است و اين طغيان موجب به فساد كشيدن يك مملكت ، دو مملكت بلكه يك منطقه ممكن است بشود و اگر اين طغيان در رئيس هاى جمهور بزرگ دنيا باشد، اگر رئيس جمهور امريكا طغيان بكند، طغيان او يك كشورهاى بسيار را به فساد مى كشد. جنگ هاى بزرگى كه در دنيا واقع شد مثل جنگ اول و جنگ دوم براى همين بود كه طغيان در آن طبقه بالا بود و آن طبقه بالا كه مهذب نبودند، طغيان كردند و كشورهاى بزرگ را به فساد كشاندند. اگر رئيس ‍ حزب جمهورى سوسياليستى شوروى طغيان كند طغيان او محدود نيست به اين حدود معين ، طغيان او كشورهائى را به فساد مى كشد. 41
مقام براى افراد تزكيه نشده خطرناك است
كسانى كه در يك مقامى هستند، چه مقام هاى پائين و چه مقام هاى بالا، بايد اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود، اگر بخواهند اين كشور آرامش پيدا كند، آنها بايد آرامش را از بالا شروع كنند. از پائين آرامش نمى شود حاصل بشود. بايد اشخاصى كه زمامدار امور هستند، هر نحو زمامدارى ، بايد از آنجا آرامش را شروع كنند. آرامش آنها كشور را به آرامش مى كشد و اگر خداى نخواسته آنها طغيان كنند، طغيان آنها كشور را به هلاكت مى كشاند. آنهائى كه براى اين كشور دلسوزند، آنهائى كه براى اسلام دلسوزند، آنهائى كه اسلام را نجات ده همه بشر مى دانند، بايد به تعليمات اسلام ، لااقل به يكى از تعليمات اسلام توجه كنند و آن اينكه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى آنهائى كه بعثت را يك بعثت الهى مى دانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق مى دانند بايد به غايت بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است ، فرموده است : يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه. تزكيه براى اين است كه نور هدايت در انسان واقع بشود. تا تزكيه نشديد طغيان براى شما حاصل خواهد شد، تا تزكيه نشده ايد علم براى شما خطرناك است خطرناكتر از هر چيزى ، تا تزكيه نشده ايد مقام براى شما خطرناك است و شما را به هلاكت دنيائى و اخروى مى كشاند. كوشش ‍ كنيد كه از اين روزى كه بعثت شروع شده است ، از آنوقتى كه بعثت شروع شده است و امروز سالروز اين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهى است توجه كنيد كه بعثت براى چه بوده است ، انگيزه بعثت چه بوده است و اگر كسى تخلف كند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزكيه نفوس بوده است و تزكيه نفوس به اين است كه خودخواهى ها برود از بين ، خودبينى ها برود از بين ، رياست طلبى ها برود از بين ، دنيا طلبى ها برود از بين و به جاى همه خداى تبارك و تعالى و هواى براى خدا بنشيند. انگيزه بعثت اين است كه حكومت خدا در دل هاى بشر حكومت كند. تا اينكه در جامعه هاى بشر هم حكومت كند. 42
تا تزكيه در رده هاى بالا حاصل نشود مملكت اصلاح نخواهد شد
تا تزكيه در رده هاى بالا حاصل نشود و تصفيه در رده هاى بالا حاصل نشود اين مملكت و همه ممالكى كه هستند، اصلاح نخواهند شد. آنهائى كه اين انقلاب را مفيد مى دانند و اين انقلاب را پشتيبانى مى كنند و اين انقلاب را از ملت مى دانند و اين انقلاب را مى خواهند به نتيجه برسد، آنها بايد آرامش را به هر نحو كه هست در كشور ايجاد كنند و اين آرامش از رده بالا بايد شروع بشود. مادامى كه در رده بالا آرامش نيست ، پائين ها آرامش پيدا نمى كنند. مادامى كه تزكيه در رده بالا نباشد و تصفيه در رده بالا نباشد و خدا خواهى در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزكيه نباشد و خودبينى ها به جاى اين تزكيه ها باشند و خودخواهى ها به جاى تصفيه ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فرياد بزنيد كه آتش بس ، نخواهد شد.
همه ما مكلفيم به اينكه تزكيه بشويم . بعثت براى تزكيه آمده است . اگر تزكيه نباشد هر چه در نفس واقع بشود، هر چيزى كه در نفس ‍ بيايد حجاب انسان است . همه مكلفيم كه تزكيه بشويم تا بتوانيم از نور الهى و نور قرآن استفاده كنيم ، لكن اين تزكيه براى دولتمردان و رده هاى بالا، لازمتر است تا براى امثال ماها. ما اگر تزكيه نشويم يك حد محدود را به فساد مى كشيم يا خود را به فساد مى كشيم و آنها اگر تزكيه نشوند و خودخواهى ها را كنار نگذارند، يك كشور را، بلكه كشورها را ممكن است به فساد بكشند. 43
اصلاح و تهذيب نفس ، مسؤ وليتى خطير براى تحقق احكام اسلام
الان وظيفه ما اين است كه هر كدام مان در هر جا كه هستيم و در هر سرحدى كه هستيم جديت كنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح نكنيم و قوانين اسلام را نسبت به خودمان اجرا نكنيم ، نمى توانيم يك حكومت اسلامى تشكيل بدهيم . اگر آن كسى كه در راس حكومت است مثلا رئيس جمهور و نخست وزير خودش را اصلاح نكند و خودش تابع قوانين اسلام نباشد و قوانين اسلام را در مملكت اجرا نكند، چنين شخصى نمى تواند در راءس حكومت اسلامى و حاكم اسلام باشد. هريك از اين صاحب قدرت ها و كسانى كه در راءس قدرت هستند مثل رئيس ستاد يا رئيس كل ژاندارمرى و ساير رؤ سا تا قوانين اسلام را در وجود خودشان اجرا نكنند، نمى توانند رياست اسلامى داشته باشند. اسلام يك رئيسى را كه برخلاف قوانين اسلام عمل بكند نمى پذيرد. لشگر اسلام كسى را كه در راس آن باشد و عمل به اسلام نكند نمى پذيرد، يك اداره اى كه احكام اسلام در آن جارى نباشد نمى پذيرد و ما الان نواقصى داريم ، مملكت ما الان اسلامى نيست ، شما هر جا كه دست بگذاريد باز مى بينيد كه آثارى از طاغوت هست ، يك عده افراد توطئه گر هستند و ما نمى توانيم بپذيريم كه در وزارتخانه ها، در ادارات افراد توطئه گر باشند. بايد اصلاح بشود، مملكت بايد اسلامى بشود و شما هم كه پاسدار هستيد، اول بايد خودتان را اصلاح كنيد، خيال نكنيد كه ما حالا آزاد هستيم ، تفنگ هم كه داريم بايد مردم را اذيت كنيم . شما الان وظيفه سنگينى داريد، شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام زمان (سلام الله على ) هستيد، ملائكه ، شما را مراقبت مى كنند، نامه اعمال شما را به امام زمان (عليه السلام ) عرضه مى دارند. بايد متوجه باشيد مبادا از اين اختياراتى كه حالا پيدا كرده ايد و از اين قدرتى كه الان پيدا كرديد و زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظالمه باشيد و به برادران خودتان تعدى كنيد، مبادا يك كسى را بيجا بگيريد يا به واسطه اغراض ‍ شخصى يك كسى را بيجا محاكمه كنيد، يك كسى را بيجا محكوم كنيد، چون شما تحت مراقبت هستيد، خداى تبارك و تعالى از ما سوال خواهد كرد. 44
فداكارى ريشه در ايمان دارد
بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرت هاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كرده اند و همين مخالفت هائى كه هر روز مى كنند و توطئه هائى كه هر روز اين قدرت هاى بزرگ مى كنند، دليل بر قدرتمندى شماست . اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله نمى كردند، چون مى بينند كه يك قدرتى اينجا هست ، شما بايد بدانيد كه اين قدرت ، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست ، اين يك قدرت الهى است ، يك قدرت اسلامى است ، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده . ايمان است كه شما را وادار مى كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبهه ها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد. 45
مملكت ما احتياج به انسان مؤ من دارد
اگر بنا باشد كه همان تربيت علمى باشد، شما يك طبيب مى خواهيد درست بكنيد نظر به اينكه اين طبيب چه جور باشد نيست ، اين طبيب فردا مى شود يك كاسب ، يك كاسبى كه ، اينطور كسب كه يك مريض را معطل مى كند براى اينكه ويزيت را زياد بكند. خيلى طبيب خوبى درست شد از حيث طب ، بسيار متخصص بود اما چون اخلاق ، اخلاق صحيح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، اين طبيب مريض را معطل مى كند، امروز يك نسخه اى مى دهد، با دواخانه هم مى سازد كه نسخه را هر چه گرانتر بدهد، اين بيچاره را مبتلا مى كند، اين نسخه فايده نكرد فردا يك نسخه ديگر باز همين ، باز همين . طبيبى بود يعنى من حيث طبابت . يك مهندس درست مى كنيد، مهندس در علم خودش خيلى خوب بود اما وقتى كه ميخواهد فرض كنيد كه يك نقشه اى بدهد، يك چيزى بدهد، با آن استادى هايى كه دارد جورى مى دهد كه مفيد و صحيح نباشد و منفعت طلبى باشد و هكذا همه چيز. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملايى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است ، بسيار آدم فهميده اى است ، كتاب و سنت را بسيار خوب مى فهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد، همين فهم كتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مى شود در سنت ، يك جور سنت را بيان مى كند كه منحرف بكند. در كتاب ، يك جور كتاب را0 بيان مى كند كه منحرف بكند. بسيارى از اين آدم هايى كه منحرف كردند و مى كنند جوان هاى ما را، از اينها هست كه در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدايى نبودند، فقط توجه به اين بوده است كه مقام چه باشد، توجه به اين بوده است كه حقوق چقدر باشد. 46
تطميع و تهديد در مؤ منين اثر ندارد
فرقى مابين قشر شما و قشر ما در اين مساءله نيست ، ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشر جامعه را. ما احتياج به آدم داريم مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن ، مومن باشد. اين آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مى آيد، اگر مومن باشد، ديگر نمى شود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانند بكنند او را. اين تطميع ها و تهديدها را همه ، آنى كه تطميع مى شود و تهديدش آنها اثر مى كند آنهايى است كه ايمان ندارند. آنى كه تقوا و ايمان دارد نه تطميع در او تاءثير مى كند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى و نه تهديد در او اثر مى كند براى اينكه تهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مى كند، مى گويد نبايد بكنم . اگر شما و ما دست به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى به معناى اينكه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اينكه يك وقتى جزا دارد كارها، همه معتقد و مومن به همه جهات ، اگر ما و شما دست به هم بدهيم و جوان ها را مومن ، متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مى شود و اگر چنانچه ما كوتاهى بكنيم ، اين مسؤ وليت بزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم و كوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت ، فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يك صورتى پيدا بكند، فردا بدتر از اين است ، به دست اين اشخاصى كه اعتقاد ندارند، ايمان ندارند، توجه به مصالح كشور ندارند، فقط براى مصلحت خودش مى خواهد كار بكند. 47
مبداء همه خيرات و ترقيات ايمان است
همه اينهايى كه اين بساط را، اين فضاحت ها را در ايران درست كردند و اين گرفتارى ها را براى ملت ما درست كردند براى اين بود كه ايمان در كار نبود. اگر ايمان در كار بود ممكن نبود كه يك آدم يك قراردادهائى درست كند كه حالا دولت ما گرفتارش هستند كه ما هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد قراردادها جورى درست شده است كه هر طرف قضيه را مى گويند مى گيريم ضرر برايمان دارد، ماندند چه بكنند. اگر اينها ايمان داشتند، همه چيز يك مملكت را به باد نمى دادند براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند، چند تا بانك را در خارج پر بكنند. ايمان نبوده است كه اين كارها را كردند. مبداء همه خيرات و مبداء همه ترقياتى كه براى يك مملكت هست چه در جهت ماديت و چه در جهت معنويت اين است كه ايمان در كار باشد. بايد شما و ما دست به هم بدهيم براى قشر آتيه كه اينها مقدرات مملكت دستشان است ايمان ايجاد كنيم ، شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد، ما از مدرسه ها مومن بيرون بدهيم نه عالم ، عالم تنها فايده ندارد البته مومن تنها هم مؤ ثر خيلى نيست ، خوب قشرهاى ديگر هم مومن هستند اما عالم وقتى مومن شد، عالم وقتى متقى شد آن است كه منشاء خيرات و بركات است و حفظ يك كشور يا خداى نخواسته از آن طرف به باد دادن يك كشور است . 48
هميشه توجه به خدا داشته باشيد
فرهنگى را يك جورى بار بياوريد كه براى ملت شما مفيد باشد و اين نمى شود جز كه ايمان باشد. اگر يك نفر، دو نفر در يك جامعه پيدا شد كه ايمان هم نداشت لكن كارش خوب بود، ميزان يكى دو تا نيست ، ميزان جامعه است . اينطور نيست كه اگر يكى پيدا شد شما حالا بگوئيد فلان آدم هم پيدا شد و هيچ اعتقادى نداشت لكن آدم صحيحى بود، خلاف نمى كرد چطور و يكى ، دو تا يك نوبرى است اگر صحيح باشد. ميزان جامعه است كه يك جامعه آيا همين طور ما علم به آن تزريق كنيم و با حربه علم او به جان مردم بيفتد يا در دانشگاه همچو تهذيبش كنيم كه علمش را براى نفع جامعه به كار ببرد. 49
توجه خودتان را به خدا هميشه داشته باشيد و خدا در خلوت و جلوت همراه شماست و ناظر. علاوه بر اينكه ملائكة الله ناظر شما هستند، من ورائهم خداى تبارك و تعالى است كه آن چيزهايى كه بر ملائكة الله هم مخفى است - بر - اسرار غيبى شما پيش اوست و همه چيز در نظر اوست و همه چيز پيش اوست و شما فردا بايد حساب پس بدهيد از همه چيز و من اميدوارم كه در اين حساب ، خوش حساب باشيد و نامه اعمال همه ما يك نامه اعمالى باشد كه بدست راست ما بدند. 50
كسى كه كارش را با خدا درست نكند نمى تواند مردم را اداره كند
ما شما جوان ها را لازم داريم در صورتى كه اصلاح كنيد خودتان را. كوشش كنيد براى اينكه خودتان را اصلاح كنيد، كوشش كنيد براى اينكه خائن بار نيائيد آن كسى كه مى رود توى مثلا بازار اينها، توى فروشگاه هاى اينها، خداى نخواسته (كس معوجى است ) يك چيزى بر مى دارد به منطق اينكه اينها از ما خورده اند، اين خائن است اين به درد مملكت ما نمى خورد خودتان را اصلاح كنيد. آن كسى كه كارش را با خدا درست نكند نمى تواند در خلق ، مردم را اداره كند. بايد كارتان را با خدا درست بكنيد تا بتوانيد. ما جوان هاى مان را لازم داريم كه تربيت بشوند به تربيت انسانى يعنى تربيت اسلامى ، انسان بار بيايند، نه يك كسى كه هر چه شد، شد، ديگر هر چه ، هر چه بار آمد، شهوت و نمى دانم هر چه . ما يك مملكتى ميخواهيم كه مملكت انسانى اسلامى ، اسلامى يعنى انسانى ، قرآن كتاب انسان سازى است . اسلام مكتب انسان سازى است ، انسان را به همه ابعادى كه دارد، اگر يك كسى مكتب اسلام را آنطورى كه هست در خودش پياده كرد محال است كه خطا بكند، محال است كه كار غلط بكند (عمدا البته ) محال است كه خيانت به برادرش بكند. 51
كسى كه خودش آدم نيست نمى تواند براى آدم ها كار بكند
كمونيستى يك مخدرى است براى مردم ، نه اين است كه يك چيزى ، يك حل عقده اى مى كند، مگر مى شود كسى كه خودش آدم نيست براى آدم ها كار بكند مگر مى شود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آن وقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كه حالا هم عكس هايش را مى اندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مى كردند آنوقت ) به سفارتخانه هاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسه اى داشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مى گفتند و همه مى گفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى ميكرد و قارداش به او مى گفتند، ايشان ، مى گفتند حتى گاوى كه از آن شير مى خواهد بخورد آورده اند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طياره اى كه حامل خودش بوده ، حامل يك گاو هم بوده ، هم گاو اسلحه دار بى عقل و هم خودش اسلحه دار بيعقل ، بلكه خدا ميداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مى داند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مى رفتيم براى زيارت ، اين سربازهاى آنها مى آمدند گدايى ميكردند جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مى دادند آن قدر خوشحال ميشد كه دستش را پشتش ميگذاشت و شروع ميكرد به سوت زدن . كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند مگر مى شود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات ؟ بازى است همه اش . همه اين اسلحه دارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات تواءم با هم كار خود را از پيش ‍ مى برند. 52
شرط دلسوزى براى مردم معنويت و عقيده به توحيد است
بايد قشرهاى غير اسلامى را كه عقيده و عملشان بر خلاف اسلام است و داراى گرايش به مكتب هاى ديگرند، هر نوع مكتب باشد به مكتب مترقى عدالت پرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن ، از آنها هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست تبرى يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسى نباشد محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد و بايد بدانند كه تبليغات دامنه دار كمونيسم بين المللى همانند تبليغات پر سروصداى امپرياليسم جهانى جز براى اغفال و استثمار توده هاى مستضعف نيست . بايد اين بوق هاى استثمارى شكسته شود. 53
كسانى كه ايمان ندارند نمى توانند به مردم خدمت كنند.
گمان نشود كه كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مى كنند و فرق ما بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست . والذين كفروا يتمتعون و ياءكلون كما تاءكل الانعام و النار مثوى لهم 54 كسى كه ايمان ندارد نظير حيوانات خوراكش هست يعنى در آخور الاغ ، نبى اكرم كاه بريزد يا ابوجهل كاه بريزد هيچ فرقى به حال او نمى كند، او مى خواهد بخورد، حيوان مى خواهد كسى ، ميل دارد كسى تيمارش كند، اين تيماركننده على بن ابيطالب باشد يا ابن ملجم ، اين فرقى به حالش نمى كند، اگر ابن ملجم بهتر تيمار كرد با او بيشتر رفيق است . اين آيه شريفه كه اين مطلب را مى فرمايد، دستور كلى است براى شناخت منحرف از غير منحرف كه ما چطور منحرف ها را بشناسيم و چطور غير منحرف ها را. منحرف ها آنها هستند كه فرقى به حالشان نمى كند كه اين پارك ، اين اتومبيل كه به دستشان آمده از راه صحيح آمده يا از راه دزدى ، خيانت شده است و اين به دستش رسيده است يا اينكه نه روى امانت و روى يك كسب صحيح آمده است هيچ فرقى به حال او نمى كند، او اتومبيل را مى خواهد، او خوبى اتومبيل را مى بيند، از كجا آمده ، اين را اصلا پيش او مطرح نيست ، چنانچه پيش انعام مطرح نيست كه از كجا آمد و آن اشخاص انحرافى نظير همان حيوانات كه از كجا آمده مطرح نيست ، چه هست مطرح هست . شما مى توانيد كه جوان ها را تربيت كنيد به يك تربيتى كه تقوا در آن باشد، نظر اين باشد كه اين از كجا آمده است ، اين شغل را كى به او داده است ، اين شغل چه شغلى هست و چه كارى بايد اينجا انجام بدهد. 55
كسى كه مبادى معنوى ندارد نمى تواند براى مردم كوشش كند
اگر انسان براى شهوات نفسانيه قيام بكند و براى خدا نباشد اين به جائى نمى رسد كارش ، اين بالاخره فشل مى شود كارش . چيزى كه براى خدا نيست دوام نمى تواند داشته باشد.
كوشش كنيد كه قيام شما، اين نهضتى كه داريد نهضت الهى باشد، لله باشد من نمى توانم باور كنم كه كسى مبادى معنوى نداشته باشد و براى مردم كوشش كند. من اصلا باورم نمى آيد اينهائى كه مبادى معنوى دارند، اينهائى كه خدا قائلند، آنهائى كه جزا قائلند، آنهائى كه عطا قائلند، اينها تعقل دارد كه يك كسى جان خودش را بدهد يك جان بالاتر بگيرد، همه چيزش را بدهد و از خدا زيادتر، آنقدرى كه هيچ چشمى نمى تواند ببيند و هيچ گوشى نمى تواند بشنود بگيرد. اين معقول است كه ما يكى بدهيم صد تا بگيريم . يك جانى كه توى اين كالبد محبوس است بدهيم ، آزاد بشويم به جانى كه الهى است ، آزاد است ، محيط است ، همه چيز است ، اراده اش ‍ فعال است ، مى گويد بشو، مى شود، هر چه و هر كه بخواهد مى شود، يك همچو چيزى بگيرد، اين معقول است كه انسان در اينجا فداكارى كند و جانش را بدهد اما آن كسى كه اين مبادى را ندارد، يا بسيار احمق است يا دروغ است مطلب . من مى گويم دروغ است مطلب ، تعميه است . 56
ايمان انسان را قدرتمند مى كند
آن چيزى كه از شما پاسدارها و ساير رفقاى خودتان و همه پاسدارهاى ايران من توقع دارم اين است كه آن جهات لطيف اسلامى را حفظ كنيد، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانيت اسلام را، آن جهت معنويت اسلام را حفظ بكند، يك آدم مى شود صدتا، يك آدم مى شود هزار تا. مالك اشتر يك نفر نبود، مالك اشتر يك آدمى بود كه يك لشكر بود و بيشتر. حضرت امير سلام الله عليه يك نفر نبود همه عالم بود، همه چيز بود روى آن جهات معنويت و واقعيتى كه داشت . انسان مادامى كه توجهش به همين ماديات دنيا و جهات پائين است يك نفر است ، آن هم يك نفر حيوان . ما با حيوانات در اين معنا شركت داريم كه همه مى خوريم و مى خوابيم ، اين كارهاى حيوانى را مى كنيم ، آنى كه امتياز مى دهد شما را و همه ما را از حيوانات ، آن معانى است كه در انسان موجود است بالقوه موجود است و بايد بالفعل بشود، آن حظ الهى و روحانى است كه در انسان موجود است و بايد رشد بدهد. اگر چنانچه آن حظ معنوى را رشد داديد يكى تان يك فوج مى شويد، يك نفر ديگر نيستيد، يكى مى شود، يك موجود مى شود موجودات ، يك قطره مى شود دريا. 57
مدرس قدرتمند بود براى اينكه الهى بود
اين عكسى كه ملاحظه مى كنيد، شخصى است كه ملك الشعرا گفته است كه از زمان مغول تا حالا مثل اين شخص در عالم نيامده ، يعنى مرحوم مدرس . اين حرف اوست . آنى كه ما خودمان ديديم تنها آدمى كه در مقابل رضاخان قلدر ايستاد اين است ، اين شخص ‍ است ، يك روحانى كه لباسش از ساير اشخاص كمتر بود و كرباس به تن مى كرد، آنوقت وقتى كه شعر گفته بودند، براى تنبان كرباس ‍ مدرس ، آن فاسد شعر گفته بود، او در مقابل قدرت بزرگ رضاخان ايستاد و آن كه هجوم كرده بود به مجلس كه مجلس را چه بكند و زنده باد زنده باد رضاخان مى گفتند ايستاد و گفت كه مرده باد او و زنده باد من . يك چنين مرد قدرتمندى بود براى اينكه الهى بود براى خدا مى خواست كار بكند، نمى ترسيد. 58
تقوى براى مسؤ ولين ضرورى تر است
عمده اين است كه همانطور كه اول عرض كردم ، تقوا داشته باشيد تقوا براى همه لازم است و براى كسانى كه متصدى امور كشور هستند، لازمتر است . آنهايى كه متصدى امور نيستند، تقوا يك امرى است كه براى شخص خودشان و احيانا هم براى يك عده اى كه با او تماس دارند مؤ ثر است و خلاف تقوا براى شخص خود آن آدم و براى اشخاصى كه با او معاشر هستند، گاهى سرايت مى كند و مؤ ثر مى شود. اما متصديان امور به حسب تصدى كه دارند، اگر خداى نخواسته تقوا نداشته باشند، يك وقت مى بينيد كه اينهائى كه در راس امورند اگر تقوا نداشته باشند، اين به همه كشور سرايت مى كند، همه كشور را يك وقت خداى نخواسته به باد مى دهد و لهذا براى آنها اهميت تقوا بسيار بيشتر است تا براى اشخاص . آنها، هم براى خودشان خوب است ، هم براى دوستانشان خوب است و هم براى كشورشان خوب است ، براى تمام كشور اگر با بى نظرى و حسن نظر و تقوا در همه جا عمل بشود، اختلافاتى پيش نمى آيد. همه اين اختلافات كه مى بينيد گاهى پيش مى آيد، همانطورى كه اختلافاتى كه در دولت هاى بزرگ پيش مى آيد، براى اينكه تقوا ندارند، تقواى سياسى ندارند، تقواى اجتماعى ندارند، تقواى شخصى و اخلاقى ندارند. اين اسباب اين مى شود كه اين مى خواهد او را بچاپد، او هم مى خواهد اين را بچاپد، اين موجب اين مى شود كه دعوا بشود اما اگر تقوا در كار بود و اگر چنانچه هر كسى روى مرز خودش عمل مى كرد، اينهمه جنگ و جدال پيش نمى آمد. 59
با تقوى مى توان به اسلام خدمت كرد
حالا ما در كشور خودمان كه بحمدالله مردمش رو به تقوا و رو به اسلام و رو به احكام قرآن و اسلام هستند و دارند از آن راه مى روند و آن سير را مى كنند، براى ما، براى خود ما، اين مساءله لازم است كه آنهائى كه متصدى امور اين كشور هستند، چه دولت ، چه قوه قضائيه و چه مجلس ، اينهائى كه متصدى راه انداختن كار اين ملت هستند و آنهائى كه در جبهه ها هستند و مشغول جنگ يا تهيه جنگ هستند، همه مردم و خصوصا اينها، اينها اگر چنانچه بخواهند اين كشور پيش برود، اختلافات از بين برود، اختلافاتى كه همه مى دانيم كه اگر خداى نخواسته پيش بيايد و ملت را به تباهى خواهد كشيد، اگر اختلافات در سران قوم پيش بيايد سرايت خواهد كرد و يك وقت مى بينيم كه دسته دسته شدند و هر كسى يك طبلى مى زند، اگر بخواهيد شما به اسلام خدمت كرده باشيد، بخواهيد به قرآن مجيد خدمت كرده باشيد، بخواهيد كه در پيشگاه خدا رو سفيد باشيد، بخواهيد كه فردا كه از اينجا به آن در مى رويد رو سفيد برويد، بايد اينطور باشد كه كارهائى را كه انجام مى دهيد، بى غرض و بى مرض و با تقوا و با حسن نيت باشد. اشكال خيلى خوب است ، در مجلس مثلا، خوب ، بايد يك مطلب رد و بدل بشود، اشكال بشود، لكن اشكال طلبگى . دو تا طلبه وقتى كه با هم مى نشينند و - عرض مى كنم كه - صحبت مى كنند، گاهى مى رسد به فرياد، اين فرياد مى زند سر او، او فرياد مى زند سر او براى مطلب ، اما همه دنبال اينند كه حق را پيدا كنند، بعد هم كه مباحثه تمام شد دو تا رفيق هستند، مى روند باهم مى نشينند و چاى مى خورند اينجور اشكال ، اشكال سازنده است اشكال مدرسه اى ، اشكال طلبگى ، اشكال سازنده است طلبه ها آزاد در پاى درس مراجع خودشان مى نشينند، آزاد صحبت مى كنند، اينطور نيست كه حق صحبت دادن به اين ندهند، به آن ندهند، به همه هم مساوى حق ميدهند، يك بچه اى هم برود، بچه طلبه اى هم برود وقتى اشكال بكند گوش به او مى دهند، جوابش را مى دهند اين اشكال سازنده است هر دو مى خواهند حق را پيدا بكنند شما هم همين طور است ، ملت ما هم بايد همه همين جور باشند اگر بخواهند تربيت اسلامى داشته باشند بايد توجه كنند، گوششان به اين باشد كه اسلام چه فرموده ، ما هم دنبال آن باشيم . اگر آراى خودشان را، اغراض خودشان را خداى نخواسته در پيش بياورند، هم خودشان تباه مى شوند و هم ديگران را تباه مى كنند. برنامه ريزى اش همين طور است و وزارتخانه هايش ‍ همينطور است و مجلسش همين طور است ، ارتش و قواى مسلحش همينطور است ، ساير ملتش هم همينطور است ، قوه قضائى اش ‍ هم همينطور است و خصوصا در قوه قضائيه از جاهاى ديگر اهميتش بيشتر است ، براى اينكه قوه قضائيه سر و كار با همه چيز مردم دارد، اينها بايد با توجه به خداى تبارك و تعالى و حسن نيت و توجه به مسائل اسلام (چنانچه دارند) با اينطور مشى كنند و همين طور ساير برادرهائى كه در اين كشور هستند. 60
اگر تقوى داشته باشيم هيچ آسيبى به مملكت ما وارد نمى شود
اگر ما مشى مان را اينطور قرار بدهيم مطمئن باشيد كه آسيبى به ماها نمى رسد آن روز آسيب به ما مى رسد كه از باطن بگنديم ، افراد باطن شان بگندد و اين گند هم سرايت كند و يك دسته اى را از بين ببرد و متعفن كند آن دسته ، دسته ديگر را، آن دسته ، دسته ديگر را آنوقت است كه كودتا مى شود و از بين مى رويد، آنوقت است كه ممالك بزرگ به شما طمع مى كنند و با دست خودتان شما را از بين مى برند. غالب آن جاهائى كه اين دولت هاى بزرگ و اين قدرت هاى فاسد غلبه كرده اند بر مردم ، با دست خود مردم به مردم غلبه كرده اند كم اتفاق مى افتد كه يك دولتى بيايد بريزد و خودش بخواهد كارى را انجام بدهد. هميشه نشسته اند آنجا توطئه مى كنند، آدم تراشى مى كنند در خود ملت . اگر توانستند از خود ملت يك بساطى درست مى كنند و ملت را از بين مى برند، كشورها را از بين مى برند بايد ما كه يك كشورى هستيم توجه به خدا مى خواهيم داشته باشيم ، مى خواهيم خودمان مستقل باشيم ، مى خواهيم خودمان همين كار فقيرانه اى كه داريم ، مال خودمان باشد ما نمى خواهيم كه همه چيزهاى بزرگ را داشته باشيم و اسير باشيم ما البته اگر الان هم تسليم هر كدام از قدرت ها بشويم ، هر چه بخواهيم به ما مى دهند الان هم اگر شما دولت تان ، ملت تان تسليم بشويد به آمريكا، سرشار همه چيز به شما مى دهند، اما چى ، همان چيزى را مى دهند كه به حيواناتشان مى دهند، همان چيزى را مى دهند كه به اسب هاى شان مى دهند، همان چيزى را مى دهند كه به نوكرهايشان مى دهند اما اگر ما بايستيم و بگوئيم نه ، ما نه شرقى هستيم و نه غربى ، نه اين را مى خواهيم ، نه آن را ميخواهيم و با هيچ كس هم دعوا نداريم ، هر كس با ما مصالحه دارد و حاضر است كه ما با استقلال خودمان زندگى كنيم ، ما با او هم روابط داريم و هركس اين معنا را ندارد، ما نمى خواهيم روابط داشته باشيم .
بالاخره اساس يك كشورى با اتحاد مردمش مى شود. استقلال يك كشورى اگر بخواهد حفظ بشود بايد مردم احساس كنند كه ما استقلال مى خواهيم . 61
بايد براى مسؤ وليت پذيرى خود را مهذب نمود
انشاءالله خداوند شما همه را توفيق بدهد، مويد باشيد همه تان ، براى ايران ، براى اسلام يك افراد شايسته بشويد. جديت كنيد كه خدمتگزار بشويد به اين جمعيتى كه در راه شما، در راه مصالح كشور شما دارند الان خون مى دهند و توى حبس ها هستند از همه طبقات ، شما كمك كنيد به آنها و دعا هم به آنها بكنيد و خودتان را هم ارزش دار بكنيد كه مثل اين هياءت حاكم و اينها فردا نيائيد كه آنجا شما هم همين جورى وقتى يك پستى دستتان بيايد همانطور بشويد - آنها - غالبا ماها وقتى كه چيزى دستمان نيست بله ، خوب - و چيز - است ، وقتى دستمان آمد ديگر اين طورها نيست . نه ، جديت بايد بكنيد، خودتان را مهذب بكنيد و تمسك به اسلام بكنيد و اعمال خودتان را تطبيق كنيد با احكام اسلام ، افراد شايسته اى بشويد كه بعدها انشاء الله اميد است زود باشد آنوقت كه مقدرات مملكت دست خود اهل مملكت بيفتد و شماها هم وارد بشويد در مملكت خودتان و اداره كنيد مملكت خودتان را. 62
تا اصلاح نكنيم خودمان را نمى توانيم كشورمان را اصلاح كنيم
ما تا اصلاح نكنيم خودمان را، نمى توانيم كشور خودمان را اصلاح كنيم . من نمى گويم كه اينطور باشيد كه خير، از همه هواهاى نفس ‍ بيرون برويد، اين نه براى من و نه براى شما و نه براى الا من عصمه الله ميسور نيست ، لكن ما قدرت داريم كه جلوى زبانمان را بگيريم ، نمى توانيم بگوئيم زبانمان اختيار ندارد، ما قدرت داريم كه جلوى قلم مان را بگيريم ، نمى توانيم بگوئيم قلم من اختيار ندارد. ما جلوى زبانمان را، جلوى بيانمان را، جلوى قلم مان را، جلوى عملمان را همه را مى توانيم بگيريم ، قدرت داريم . اين معنائى كه مى توانيم و قدرت داريم و به واسطه او همه مواخذه ها و همه گرفتارى ها هست هر چه هم انسان حب به يك كسى داشته باشد، يا بغض به يك كسى داشته باشد، قلمش را نگه دارد، لااقل اينقدر قدرت داشته باشد كه در نوشته هايش دنبال اين نباشد كه بد از هر جا هست پيدا بشود و او بنويسد، ضعف از هر جا هست پيدا شود و او بنويسد. 63
2 - جلب رضاى خدا
خودى را كنار بگذاريد و خدا را توجه كنيد تا مسائل ديگر حل شود
در همه امور، در تمشيت همه امور بايد انسان آنچه را كه مصلحت اسلام است ، كسانى كه متصدى امور هستند آن چيزهايى كه مصلحت اسلام است ، آن چيزهايى كه مصلحت ملت اسلام است ، در نظر بگيرند. از هواهاى نفسانى كه سرچشمه همه فسادها هست ، جلو بگيرند. گمان نكنند كه ما حالا اين جا را مى خواهيم كافى است ، خير! هيچ چيز براى انسان كافى نيست . قلب انسان قدرت مطلق طلب است ، يعنى قدرت خدا مى خواهد فانى در او بشود و اين حد ندارد، لاحد است . لكن چون ما مطلع نيستيم ، نمى فهميم از اين جهت گمان مى كنيم اين چيزها را مى خواهيم و همه عذاب هاى انسان براى همين است كه نمى داند چى مى خواهد. اين چند روز دنيا رفتنى است ، اين رياست ها رفتنى است ، آنچه كه به جا مى ماند اين است كه ما چه كرديم و در محضر مقدس حق تعالى چكاره هستيم . اين اگر اصلاح بشود، همه چيز اصلاح مى شود. و من اميدوارم كه براى همه و خصوصا آنهايى كه كارهاى كليدى در دست شان است ، اين مساءله حل بشود و اگر حل شد، مسائل ديگر هم حل مى شود. در اين حكومتى كه الان در پيش داريد و در اين دوره تازه توجه كنيد كه كارهايى را كه مى خواهيد انجام بدهيد، كارهايى باشد كه همه اش صلاح كشور و صلاح اسلام باشد. دانشگاه ها را در مدنظر بگيريد كه اسلامى بشود و اگر دانشگاه ها اسلامى بشود، مسائل ما در آتيه هم حل است . در نظر بگيريد كه افرادى كه براى اسلام مفيد است ، انتخاب كنيد، خودى را كنار بگذاريد و خدا را توجه كنيد. اگر اين مساءله در هر انسانى حل بشود، همه مسائلش حل شدنى است .
خداوند به همه توفيق بدهد كه راه مستقيم الهى را به پيش بگيرند و بگيريم و به اين راه مستقيم پيش برويم . صراط كه در روايات هست كه ادق 64 از مو، مثلا تاريكتر است از شب ، چه و چه و در بعض روايات هست كه صراط از متن جهنم مى گذرد، يعنى توى آتش عبور مى كند، آتش محيط است ، نه رو. ملاحظه كنيد آن جا بايد عبور كرد و در اين دنيا از همين جا صراط است تا غيرمتناهى و اين صورت در آن عالم به آن نحو نمايش پيدا مى كند. در اين راه كه داريد، توجه كنيد كه مستقيم باشد، صراط مستقيم باشد، شرقى و غربى نباشد. جوان ها را تربيت كنيد به اين كه مستقيم باشند، خداخواه باشند. ادارات را اصلاح كنيد و همه چيز را. براى اين مردم ستمديده خدمت كنيد، اين مردم كه شما را به اين جا رسانده اند و اگر اينها نبودند حالا يا در حبس ها بوديد يا در قبرستان ها. براى اينها بايد خدمت بكنيد، همه مان خدمت بكنيم ، هركس به هر اندازه اى كه مى تواند. بزرگترين چيز تقواست كه قرآن و حديث در آن ، آن قدر پافشارى كردند كه انسان متقى باشد، مواظب خودش باشد، كه مبادا با زبانش ، با چشمش ، با گوشش به مردم ظلم كند. عدالت را اجرا كنيد، عدالت را براى ديگران نخواهيد، خودتان هم بخواهيد. در رفتار عدالت داشته باشيد، در گفتار عدالت داشته باشيد، تشريفات را كم كنيد و اين ملت را خدمتگزار باشيد. 65
حق را ملاحظه كنيد و آنكه مرضى خداست

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page