 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
حالا البته اين پر كردن دنيا را از عدالت ، اين را ما نميتوانيم بكنيم ، اگر مى توانستيم
مى كرديم اما چون نمى توانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الان عالم پر از ظلم است ، شما
يك نقطه هستيد در عالم ، عالم پر از ظلم است ، ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم ، تكليفمان
است . / قرآن و / ضرورت اسلام و قرآن تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را
بكنيم . اما نمى توانيم بكنيم ، چون نمى توانيم بكنيم بايد او بيايد تا بكند، اما ما
بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم ، كار را
همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت سلام الله عليه . در هر صورت اين
مصيبت هايى است كه به مسلمان ها وارد شده است و سياست هاى خارجى دامن بهش زدند براى
چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين و باورشان هم آمده است خيلى ها، شايد الان
هم بسيارى باور بكنند كه نه ، حكومت نبايد باشد و زمان حضرت صاحب بايد بيايد
حكومت . و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحب
باطل است يعنى هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش مى كنيم
تا حضرت بيايد. 195
ما مدافع اسلام هستيم و مدافع اسلام با جان و
مال و عزيزان خودش دفاع مى كند و هرگز نخواهد نشست . ما چه پيروز بشويم در عالم
ماده و چه غلبه بكنيم ، غلبه باماست . پيغمبر اسلام هم در بعضى از جنگ ها شكست خورد
لكن غلبه با او بود. اولياء اسلام هم در بعضى از جنگ ها دشمنان بر آنها غلبه كردند،
لكن غلبه با آنها بود. غلبه با حق است ، باطل زهوق است ان
الباطل كان زهوقا ما در اين روز به همه مسلمين دعا مى كنيم و دست تضرع پيش خداى
تبارك و تعالى بلند مى كنيم كه مسلمين بيدار بشوند. 196
تكليف است براى همه ما كه اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ
كنيم
بين خودتان برادر باشيد، حفظ كنيد اين برادرى را، با حفظ برادرى شما به اين جا
رسيديد و با حفظ برادرى بايد جلو برويد. اگر خداى نخواسته خللى
حاصل بشود، در اين برادرى ، چه در خود تهران ، چه در خارج تهران ، هر جا باشد، چه
بين روحانيون ، چه بين مردم ، چه بين جناح هايى كه هستند، اگر خداى نخواسته يك وقت
يك خللى واقع بشود شكست همراه اوست . شما فكر اين را بكنيد كه حافظ اسلاميد، نه
حافظ خود. شما بايد حفظ اسلام را بكنيد، آن هم نه در زمان خود، همان طورى كه انبياء
عظام دنبال اين بودند كه بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تكليف است براى همه ما
كه ما اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم . تا آخر حفظ كردن اين است
كه هر روز محكم كنيم برادرى خودمان را، سر اغراض جزييه كه زود مى گذرد، لطمه اى
خداى نخواسته به اسلام وارد نكنيم ، لطمه اى به جمهورى اسلام وارد نكنيم .
اشكال اگر هست به من و ديگران ، اشكال را بايد گفت لكن نبايد تضعيف كرد دولت را،
نبايد تضعيف كرد قوه مقننه را، قوه قضاييه را، روحانيت را. اينها جرم است ، اينها گناه
نابخشودنى است . شما توجه بايد بكنيد. ملت ما توجه بكنند كه يك ملت با هم هيچ قوه
اى بر آنها غلبه نخواهد كرد، هيچ قوه اى نمى تواند بر يك ملتى كه همراه هم هستند و
با هم هستند، هيچ قدرتى نمى تواند با او مقابله كند و لهذا شياطين در پى اين هستند كه
از اين راه پيش بروند كه بين جناحها اختلافى ايجاد كنند. اعتنا نكنيد به اين شياطين ، در
شهرها اعتنا نكنند آقايان به شياطينى كه ميخواهند اختلاف ايجاد كنند. 197
آن كس كه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك از حوادث دهر
دارد
عزيزانى كه در جبهه ها در دفاع از اسلام و كشور اسلامى سر از پا نمى شناسند و
جهات معنوى و عرفانى آنان را و عمق ارزش آن را جز خداى تعالى كسى نمى داند و راهى
براى امثال نويسنده بر آن نيست ، بايد هر چه بيشتر به نصرت حق تعالى اعتماد كنند،
كه قدرت هاى امكانى در مقابل نصر الهى ناچيز است . عزيزان من ! شما پيروز و منصوريد
چه در راه حق تعالى به نصرت ظاهرى برسيد و چه شهيد و
معلول و اسير شويد. حق تعالى با شماست و دست تواناى بقيه الله كه يد الله است
دستگير شما. آن كس كه براى خدا و عزت اسلام و نجات محرومان قيام كند چه باك از
حوادث دهر دارد. شما پيروان رسول الله هستيد كه در راه دين خدا چه رنج هاى طاقت فرسا
كشيده و چه زحمت ها متحمل گرديده اند، در مكه با آنهمه فشارها و تهمت ها و اهانت ها و در
مدينه با آنهمه جنگ ها و دفاع هاى خردكننده ، ولى آن حضرت و ياران وفادارش چون
كوهى استوار ايستاده و براى اسلام و مسلمانان خدمت مى كردند و شيعه اميرالمومنين و
فرزندان آن بزرگوار هستيد كه در راه خداوند هر رنج و تعبى را
استقبال كردند. 198
تكليف را بايد با درايت و دقت انجام داد
ملى گراها تصور نمودند ما هدفمان پياده كردن اهداف بين
الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است ، ما مى گوييم تا شرك و كفر هست ، مبارزه
هست و تا مبارزه هست ، ما هستيم . ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداريم ، ما تصميم
داريم پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفيع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوريم
. پس اى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسيجى ام ! و اى نيروهاى مردمى ! هرگز از دست
دادن موضعى را با تاءثر و گرفتن مكانى را با غرور و شادى بيان نكنيد كه اينها در
برابر هدف شما به قدرى ناچيزند كه تمامى دنيا در مقايسه با آخرت .
پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدا، اسرا، مفقودين و معلولين ما توجه داشته
باشند كه هيچ چيزى از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند كم نشده است . فرزندان
شما در كنار پيامبر اكرم و ائمه اطهارند، پيروزى و شكست براى آنها فرقى ندارد. امروز
روز هدايت نسل هاى آينده است ، كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است .
امروز روزى است كه خدا اين گونه خواسته است و ديروز خدا آن گونه خواسته بود و
فردا انشاءالله روز پيروزى جنود حق خواهد بود، ولى خواست خدا هر چه هست ما در
مقابل آن خاضعيم و ما تابع امر خداييم و به همين
دليل طالب شهادتيم و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غير خدا نمى
رويم . البته براى اداى تكليف همه ما موظفيم كه كارها و
مسايل مربوط به خودمان را به بهترين وجه و با درايت و دقت انجام دهيم . 199
10 - حكومت بر قلوب
سلامت كشور در تفاهم ملت و دولت است
اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم
باشد و مع الاسف در رژيم هاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بود
يعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه ) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب .
اين دستگاه حاكمه كوشش مى كرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس و
امثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مى كرد كه ماليات
بتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولت
و از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مى شد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت و
دستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت ، ملت هم
به او هيچ اعتماد نداشت ، او را دشمن خودش مى دانست . ارتش وقتى مى آمد توى مردم
مثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مى كردند و پشت مى كردند به او و پاسبان
وقتى كه مى آمد در بين مردم ، مردم از او فرار مى كردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اين
شد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كنار
برود و رفت . اين بايد يك عبرتى باشد براى دولت ها. در رژيم اسلامى شايد در راس
برنامه همين تفاهم مابين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مى داند و
بخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم درصدد اين
بودند كه دولت را تضعيف بكنند يا فرار بكنند از مقررات دولتى . 200
نمونه هايى از رفتار حضرت امير (ع ) در جلب رضايت مردم
اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه راس بوده است ، در زندگى ، در
معاشرت ، در اينها با مردم يا پائين تر بوده است يا همانجور. - و ما - بهترين حاكمى كه
در اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلام الله عليه بود و مع الاسف حكومت
كوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را در
عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبه ها، در نامه ها اخذ بكنيم و رفتار
ايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مى فرستادند در
اطراف ، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يك
مقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مى فرستادند سفارش هايى كه
مى كردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مى كردند آنها و
مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست . زندگى خود اميرالمومنين كه
معروف است كه ... يك آدم متعارف نمى تواند آنطور زندگى كند. حتى
اشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگى ات اين است ، پس چرا همچه قوى هستيد؟ در
يك جايى مى فرمايند كه اين درخت هائى كه در بيابان پيدا مى شود، هم چوبش محكمتر
است ، هم آتشش قوى تر است براى اينكه آب كم خورده است . اينطور نيست كه هر كس زياد
خورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اين
غذاها خصوصا اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مى آورد.
در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مى بيند، مى بيند كه يك پوستى بوده است
(اينطور نقل مى كنند) كه شب ها اين پوست را مى انداختند و خودشان با حضرت فاطمه
سلام الله عليها رويش مى خوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مى ريختند
براى شترشان . و در خوراك هم كسى نمى توانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو
زندگى اى و خودشان هم مى فرمايند شماها نميتوانيد لكن در تقوا و در ورع با من اجتهاد
كنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود و اينطور خاضع در
مقابل قانون ، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور،
آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضى اى كه خودش نصب كرده او را دعوت مى
كند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى ، يهودى هم
بوده آن طرف ، وقتى كه (به حسب نقل ) قاضى ايشان را احضار مى كند (همان قاضى كه
خودش نصب كرده ) تشريف ميبرند وقتى قاضى مى گويد يا اباالحسن ، مى گويد نه ،
بايد من و او را على السواء حساب بكنى ، قاضى بايد نظرش به هر دو على السواء
باشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، يا على بگو. و وقتى هم كه قاضى
رسيدگى مى كند و حكم بر ضد حضرت امير مى دهد، حق مى دهد، منتهى يهودى مى آيد
ايمان مى آورد اسلام مى آورد مى بيند كه اسلام اين است . وضع معاشرتشان با مردم ،
وضع زندگى شان ، وضع عدالتشان ، رسيدگى شان به فقرا و معروف است و ديگر
تاريخ هم هست كه خانه هايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مى آيد برايشان چيز مى
آورد، ايشان مى بردند و در يك جايى كه رفتند و بچه ها وقتى كه مى رفتند گريه مى
كردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردند
يك صداى مثل صداى شتر كه بچه ها را بخندانند. گفتند: (من وقتى آمدم اين بچه ها
گريه مى كردند دلم ميخواهد حالا كه مى روم بخندند بچه ها.) اين يك حاكمى است كه
توسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا آفريقا تا همه اينها بوده است . خوب
البته هر كس كه نمى توان (هيچ كس نمى تواند). لكن اگر حكومت ها خودشان را جدا
ندانند از مردم ، روسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشت
بخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائين تر بداند، با مردم رفتارى
بكند كه رفتار يك مثلا زورمند خيلى كذا است با ديگران ، اسباب اين مى شود كه مردم از
او جدا بشوند. 201
بين ملت و دولت خدمت متقابل است
خدمت ، خدمت متقابل است ، شما به آنها خدمت مى كنيد، آن هم به شما خدمت مى كند، اين يك
عبرتى است براى همه ماها كه بفهميم برنامه بايد چى باشد.
عرض كردم باز در ايران محتوايش تحقق پيدا نكرده ، يك اسمى و يك كمى هم صورتش
پيدا شده ، حالا اينطور شده و اگر انشاءالله اسلام در ايران آنطورى كه خدا و
رسول مى خواهند پياده بشود، آنوقت معلوم مى شود كه دولت اسلامى يعنى چه و دولت
طاغوتى يعنى چه ، آنوقت برادرى همه شما درست مستحكمتر مى شود و مملكت هم آبادتر
مى شود و جنايت ها و خيانت ها از بين مى رود، برادرى ها شروع مى شود و من اميدوارم كه
بشود اين و ما و شما بتوانيم باهم دست به دست هم بدهيم و همه پشتيبان هم و خدمتگزار
به اسلام و خدمتگزار به خداى تبارك و تعالى براى درست كردن يك مملكتى و نجات
دادن مملكت از دست دشمن ها، آنهائى كه الان هم باز چشم هاشان به اينجا دوخته شده است و
منافع خودشان را مى بينند از دست رفته ، چشم ها را به اينجا دوخته اند كه بلكه به
خيال خودشان باز يك رژيمى نظير او يا بدتر از او را ايجاد كنند و من اميدوارم كه ديگر
موفق نشوند. 202
حكومت بر قلوب ، حكومتى شيرين است
من لازم مى دانم كه به شما آقايان كه در راس بعضى از كشورهاى اسلامى هستيد نصيحت
كنم . شما كوشش كنيد كه حكومت بر قلوب كشورهاى خودتان بكنيد، نه حكومت بر ابدان و
قلوب از شما كناره بگيرند. مسلمين اگر بخواهند موفق بشوند و از زير تعهدهاى اجانب و
سلطه آنها بيرون بيايند، حكومت هاى آنها بايد كوشش كنند كه قلوب ملت خودشان را به
دست بياورند. حكومت بر قلوب ، يك حكومت شيرين است به خلاف حكومت بر ابدان كه
قلوب با آنها نباشد. شما ديديد كه ايران با اينكه يك مملكت كم جمعيتى است لكن براى
اينكه قلوب ملت با حكومت موافق بود و موافق هست ، الان در همه گرفتارى هايى كه حكومت
دارد، در همه گرفتارى ها ملت كوشش مى كند كه همقدم باشد با آنها و مقاصد دولت را
به پيش ببرد. ما در اين جنگى كه ناگهان به ما
تحميل شد و آنها گمان مى كردند كه با يك ارتش
مقابل هستند، آن هم به خيال خودشان يك ارتش ضعيف و آشفته ، ديديد كه اشتباه كرده
بودند و حساب هاى آنها صحيح نبود براى اينكه آنها نه حساب ارتش فعلى ما را كرده
بودند و نه حساب ملت را. ارتش فعلى ما و همين طور ساير قواى نظامى و مسلح ما، امروز
غير از زمان طاغوت بود. زمان طاغوت دل ها همراه نبود و مردم با ابدان به زور همراهى مى
كردند و در اين زمان دل ها همراه است و حكومت بر
دل هاست . رئيس جمهور ما بر دل هاى مردم حكومت مى كند و نخست وزير ما و مجلس ما همه بر
دل هاى مردم حكومت مى كنند، از اين جهت الان كه لشكر ما و ارتش ما در جبهه ها
مشغول به جنگ و دفاع هستند، تمام كشور ما يكپارچه به جنگ مشغولند، به همراهى با
ارتش و همراهى با قواى مسلحه مشغول هستند و شايد هر روز يا اكثر روزها جوان هائى
اينجا بيايند و با گريه بخواهند كه عازم به جبهه ها بشوند براى شهادت ، حتى
پيرمردهاى ضعيف هم اين آرزو را دارند و بچه هاى نارس هم اين آرزو را دارند و اين براى
اين است كه در اين كشور، اسلام حكومت مى كند و حكومت اين كشور حكومت بر ابدان نيست ،
حكومت بر قلوب است . قلوب مردم با كسانى كه در اين كشور حكومت مى كنند همراه است و
ملت است كه حكومت مى كند. 203
كوشش كنيد كه قلوب مردم را بدست آوريد
شما آقايان كوشش كنيد، شما سران كشورها كوشش كنيد و به ديگر سران كشور هم
سفارش كنيد كه آنها هم نظير ايران حكومت بر قلوب مردم بكنند.
اشكال مسلمين اين است كه در بسيارى از حكومت ها، حكومت بر ابدان است آن هم با فشار و
لهذا موفق نيستند. اگر ما حكومت بر ارواح بكنيم و سران كشورهاى اسلامى حكومت بر
ارواح بكنند و قلوب ملت ها را به دست بياورند، با اين كثرت جمعيت و با اين مخازن زياد
اينها آسيب پذير نخواهند بود، و بر همه كشورهايى كه بخواهند به آنها تعدى كنند،
مقابله مى كنند. و هيچ كشورى با ملت ها نمى تواند مقابله كند، كشورها با دولت ها مقابله
مى كنند و با ارتش هائى كه قلوب مردم با آنها نيستند. شما كوشش كنيد و به دوستان
خودتان بگوئيد كه كوشش كنند كه قلوب مردم را به دست بياورند همانطورى كه در
صدر اسلام قلوب مردم متوجه به حكومت بود. حكومت صدر اسلام ، حكومت بر قلوب بود و
لهذا با جمعيت هاى كم بر امپراطورى هاى بزرگ غلبه كردند. شما كه ، الان بحمدالله
جمعيت مسلمين قريب يك ميليارد است و چرا بايد با اينكه يك ميليارد جمعيت ما داريم قدس ما را
صهيونيست ها ببرند و حكومت هاى ديگر را هم در تحت سلطه قرار بدهند در صورتى كه
اينها اگر با هم مجتمع باشند، حكومت بزرگى خواهند بود. هر كدام در
محل خودشان حكومت بر محل خودشان و همه با هم زير بيرق اسلام باشند و انشاءالله من
اميدوارم كه اين نصيحت را بپذيريد كه اين صلاح دين و دنياى شما و ما و مسلمين است
. 204
كارى بكنيد كه مردم به شما محبت كنند
امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شما اسلام را، اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام به
اين است كه اعمالتان را تعديل كنيد، با مردم رفتار خوب بكنيد، برادر باشيد با مردم ،
مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيم هاى سابق مردم را از خودشان جدا مى دانستند. آنها دريك
طرف بودند، مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مى كوبيدند، مردم هم آنها را اگر
مى توانستند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام ، حكومت اسلام كه از مردم جدا
نيست ، تو مردم است ، از همين مردم و از همين جمعيت است شما هم از همين مردميد، از همين جمعيتيد،
شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند، شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجه
بشوند، كارى بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. 205
اگر مردم پشتيبان حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد
اگر مردم پشتيبان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد، اگر يك ملت پشتيبان يك
رژيمى باشند، آن رژيم از بين نخواهد رفت اينكه رژيم سابق از بين رفت براى اينكه
پشتيبان نداشت ، ملت پشتيبانش نبود، ملت پشت به او كرد بلكه خود ملت او را بيرونش
كرد. رضاخان را وقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مى كردند با اينكه در
خطر بودند، جانشان در خطر بود، لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى
بودند ريختند به ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مى كردند. ما
خودمان مطلع بوديم در بين مردم اين مرد هم كه رفت كه ديديد كه چه شاديها كردند براى
اينكه پشتيبان نداشتند. كارى نكنيد كه مردم بگويند كه اى كاش نبود اين پاسدار، كارى
نكنيم كه مردم بگويند اى كاش روحانيتى در كار نبود. مساءله مهم است . قضيه اين نيست
كه من ساقط باشم ، قضيه اين نيست آقا ساقط باشند، قضيه اين است كه اسلام در خطر
است . امروز اينطورى است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و وظائف
. 206
اين مردم خوب را با خودتان همراه كنيد
در هر صورت ما براى خاطر حفظ يك كشورى ، براى خاطر
استقلال يك كشورى كه باز يك قدرت هائى نيايند دوباره در كشور ما و بخواهند چه
بكنند، بايد مردم را نگه داريد. هر كدام در هر جا كه هستيد مردم را همراه خودتان نگه
داريد و مردم را با هم جوش بدهيد يعنى صحبت هائى كه مى كنيد، در مجالسى كه مردم
دارند، برويد صحبت كنيد براى مردم و مردم را آگاه كنيد كه اين بساطى كه فرض كنيد
كه بعضى از روشنفكرها مى خواهند درست بكنند، اين بساط، بساطى است كه اگر اشتباه
كرده اند خوب ، اشتباه است يا اگر يك نقشه اى در كار هست كه يك همچو كارهايى بشود،
نقشه اش را به هم بزنند، مردم با هم باشند. آقا مردم تا حالا در اين چند
سال آخر كه چقدر اينها زحمت كشيده اند، مردم خيلى خوبند، مردم ما واقعا خوبند شايد نظير
ملت ايران در هيچ جا نباشد، ماها بديم ، آنها خيلى خوبند. من گاهى در ذهنم اين معنا مى آيد
كه اگر چنانچه در آخرت - من خودم را مى گويم - من جهنم بروم آن كسى كه براى من يك
كارى كرده ، به خيال اينكه من آدم هستم براى من يك كارى كرده است در بهشت باشد، مى
گويند بهشت مشرف به جهنم است ، مى بينند آنها را، خوب من چه جواب بدهم به او، اينها
به من بگويند كه ما براى تو مثلا (الله اكبر) گفتيم تظاهر كرديم تو جورى بودى
كه رفتى جهنم و ما براى خاطر تو بهشت رفتيم تو خودت ملعون بودى ، رفتى جهنم .
اين مردم خوبند، اين خوب ها را نگه داريد، اين مردم خوب را با خودتان همراه
كنيد. 207
حالى كنيد به مردم كه خدمتگزاريد
وقتى تمام استان ها، اشخاصى كه در استاندارى هستند، تمام استاندارها بنا را بر اين
بگذارند كه كارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند به
مردم كه حكومت اسلامى ، حكومت خدمت است ، پيغمبر اكرم خدمتگزار مردم بود با آنكه مقامش آن
بود ولى خدمتگزار بود، خدمت مى كرد. آن قصه مالك اشتر را من كرارا گفته ام : عبور مى
كرد از يك جائى ، سردار اول اسلام بود، از يك جايى عبور مى كرد يك كسى نشناخت و يك
فحشى داد، يك چيزى گفت ، وقتى رد شد آن كسى كه آنجا نشسته بود گفت : تو او را
شناختى ؟ گفت نه . گفت : مالك اشتر بود، دويد مردك ، ديد رفته مسجد، رفته مسجد نماز
مى خواند، رفت عذرخواهى كرد. گفت : من نيامدم مسجد الا اينكه براى تو طلب مغفرت بكنم ،
اين يك كلمه ببينيد چه مى كند با قلب آن آدم . 208
جلب نظر مردم از امورى است كه لازم است
بايد طورى بشود كه اگر شما با هم اختلاف كرديد،
مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل ، اختلافى باشد كه دو مجتهد با هم دارند. آن
اختلاف اگر باشد، پيش مردم هم مقبول است ، پيش شوراى نگهبان هم
مقبول مى شود. و اما اگر بنا باشد كه يكى اش از يك طرفى بيفتد كه شوراى نگهبان
بگويد اين خلاف اسلام است ، شوراى نگهبان نمى گويد كه اين خلاف فتواى من است يا
خلاف فتواى زيد است ، او مى گويد خلاف اسلام است ، اگر اينطور بشود و تكرار
بشود، اين خطرى است براى شما و براى همه و اگر دولت هم بخواهد اينطور مشى كه
گاهى وقت ها مى شود، اين را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشار
قرار بدهد، بداند كه فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد. جلب نظر مردم از امورى است
كه لازم است . پيغمبر اكرم جلب نظر مردم را مى كرد،
دنبال اين بود كه مردم را جلب كند، دنبال اين بود كه مردم را توجه بدهد به حق . شما هم
بايد دنبال همين معنا باشيد، دولت بايد دنبال همين معنا باشد، ارتش بايد همين معنا را
داشته باشد، پاسدارها بايد همين طور باشند. اگر خداى نخواسته بعضى از پاسدارها
جوانى بكنند و يك كارى كه برخلاف موازين است انجام بدهند، اگر اين تكرار بشود
خداى نخواسته چشم مردم از آنها، راى مردم از آنها برمى گردد و مورد
سوال واقع مى شوند و اين مصيبت است . شما گمان نكنيد كه قدرت نظامى شما را نگه
داشته است ، قدرت ايمان شما را نگه داشته است و پشتيبانى ملت ها، ملت . اين را بايد،
اين پشتوانه را بايد حفظش بكنيد. اگر اين پشتوانه خداى نخواسته يك وقتى از دست ما
برود، همه از بين خواهيم رفت و اسلام هم دستخوش باز يك
مسائل ديگر مى شود. 209
فتح قلوب بالاتر از فتح كشورهاست
اگر بخواهيد مملكت تان مال خودتان باشد و مال خود اين ملت باشد، بايد اين ملت را به
همان گرمى اى كه هست نگه داريد و تخيل اينكه ما يا به شرق
متمايل باشيم يا به غرب متمايل باشيم اين در ذهنتان اصلا ديگر وارد نشود و نگذاريد در
ذهن كسان ديگرى كه با شما تماس دارند يا ملت ، وارد بشود، اينها را همين طور منسجم
نگه داريد. يك ملت اصلا نظير ندارد اين ، اگر زمان محمدرضا يك جنگى واقع مى شد، آن
در مثلا فرض كنيد در اهواز واقع مى شد، در خراسان برايش زن ها نان مى پختند؟! دعا مى
كردند كه انشاءالله شكست بخورد، حالا وضع اينطورى است . در كجاى دنيا شما سراغ
داريد يك همچو مطلبى يك همچو پشتيبانى مردم از حكومت ، از ارتش ، سراغ نداريم ما جائى
در اين ، نظير نداشته است اين ، در تاريخ هم نمى توانيد پيدا بكنيد، از بچه هاى
كوچكى كه ده تومان دارند مى دهند به ، براى ارتشى كه آنجا، قواى مسلحه اى كه آنجا
كار مى كنند با آن پيرزن هشتاد ساله اى كه چند تا تخم مرغ دارد، اين ارزش دارد، ارزش
اينها زياد است اما بايد حفظ كنيم اين ارزش را. پيروزى مملك ما براى همين ارزش هاست ،
اين پيروزى قلوب ، بالاتر از پيروزى كشور است . از قلوب اينطور، اينطور فتح قلوب
بالاتر از فتح كشورهاست ، اين را حفظش بكنيد و دائما در نظرتان باشد كه ما يك بنده
خدايى هستيم كه اين مردم ما را به اين محل رساندند و ما براى آنها بايد خدمت بكنيم
. 210
بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند
رئيس جمهور بايد فكر بكند كه اين مردم كوچه و بازار من را از پاريس آوردند اينجا و
رئيس جمهور كردند، من بايد خدمت بكنم به مردم . نخست وزير بايد فكر همين معنا باشد
كه اين مردم بودند كه من را از حبس ها و زجرهاى آنجا بيرون آوردند و نخست وزير كردند،
من بايد خدمت به آنها بكنم . شما آقايان هم همين طور، هر كدام كه در آنوقت زجر كشيديد و
حبس رفتيد همين ملت شما را نجات داده است ، هر كدام هم كه نبوديد، اصلش مملكت يك حبسى
بود، تمام كشور يك زندانى بود براى همه ، بنابراين آن چيزى كه اساس است در اين
مملكت ، هم سياست اقتضا مى كند، هم ديانت اقتضا مى كند، هم انصاف و وجدان اقتضا مى
كند، اين است كه اين خدمتگزارهايى كه مجانى براى شما دارند خدمت مى كنند و براى حكومت
دارند خدمت مى كنند، اينها را ارجشان را بدانيد و بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين پيوند
سست بشود و گسسته بشود، خداى نخواسته كار همان است كه
اول بود، حالا نشود چند وقت ديگر، چند وقت ديگر از حالا بايد اين بنيان محكم باشد، اين
بنيان بايد هميشه دنبال استحكامش باشيد و اين استحكام را هر كدام شما در
محل تان عهده دارش هستيد، يعنى يك تكليف شرعى ، وجدانى است كه شما نگذاريد در هر
جايى كه هستيد آن كسانى كه در زير نظر شما وزير - عرض كنم - حكومت شما هست به
مردم بد سلوكى كنند، مردم را بپذيريد براى خودتان ، برويد توى مردم ، جدا نشويد از
مردم . آنوقت اينطور بود كه مردم را نمى پذيرفتند، جدا بودند از مردم . اگر محمدرضا
مى خواست از يك راهى برود، چند روز از قبلش بايد همه آنجا را، خانه ها را
كنترل كنند تا بتواند از آنجا عبور كند، اين سلطنت نيست كه ، اين ذلت است ، اسمش را
سلطنت مى گذارند. بايد جورى باشيد كه مردم
مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، الان اينجورند مردم ، اين را حفظش كنيد، مملكتتان با
اين ترتيب حفظ خواهد شد، هر روزى براى مملكت
مشكل پيدا مى شود، حلّالش خود مردم . 211
پايگاه مردمى اساس استحكام نظام است
اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگر
صدايشان در مى آيد چند وقت ديگر صدايشان در مى آيد، آن روزى كه ملت صدايش در
بيايد ديگر نمى تواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه به
اين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مى كند اين است كه ببينند كه شهربانى
براى آنهاست ، نه شهربانى ضد آنهاست . در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را،
ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مى ديدند، اگر هم فرض
كنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمى توانست
عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردم
بد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از
دست داد. وقتى بنا شد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوباره
اعاده اش بكنند، اين است كه فرو مى ريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و
ملت و خصوصا قشرهائى كه قواى انتظامى هستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد
كه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمى تواند بايستد
سرپاى خودش . يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه
مى كند. 212
با تواضع دل مردم را بدست آوريد
كوشش كنيد كه پايگاه ملى براى خودتان درست كنيد، اين به اين است كه گمان نكنيد كه
شما صاحب مقام هستيد، منصب هستيد و بايد به مردم فشار بياوريد. هر چه صاحب منصب
ارشد باشد بايد بيشتر خدمتگزار باشد، مردم بفهمند كه هر درجه اى كه اين بالا مى رود
با مردم متواضع تر مى شود. اگر يك همچو كارى شد و يك چنين توجهى به
مسائل شد و يك همچو عبرتى از تاريخ براى ما شد، هر قوه اى پايگاه ملى پيدا مى كند و
پايگاه ملى حافظ اوست ، حفظ مى كند. او را شهربانى هر شهرى اگر چنانچه در خدمت
مردم باشد، اينطور نباشد كه مردم وقتى اسم كلانترى را بشنوند، بلرزند به خودشان
، وقتى بخواهند بروند طرف كلانترى مثل اينكه طرف حبس دارند مى روند يا طرف
كشتارگاه مى روند، خيال كنند دارند طرف منزلشان مى روند و طرف جايى مى روند كه
عدالت در آن هست ، جايى مى روند كه ظلم در آن نيست ، جايى مى روند كه با مردم دوست
هست ، نه دشمن ، اگر اينطور شد، دلهاى مردم متوجه مى شود. مردم زود راضى مى شوند،
مردم نفوس شان اينطور است كه زود راضى مى شوند، يك نوازش از يك نفر صاحب منصب
براى مردم كافى است كه تا مدت ها اينها دلشان راضى باشد از او. كارى بكنيد كه
دل مردم را به دست بياوريد. 213
رضاى ملت ، رضاى خدا
پايگاه پيدا كنيد در بين مردم . وقتى پايگاه پيدا كرديد، خدا از شما راضى است ، ملت از
شما راضى است ، قدرت در دست شما باقى مى ماند و مردم هم پشتيبان شما هستند. اگر يك
كسى بيايد بخواهد به شما يك تعدى بكند، ملت به او حمله مى كند. به خلاف اينكه
اگر مردم ديدند كه اينها با آنها نيستند، اينها دشمن آنها هستند، اگر يك كسى بيايد، يك
دزدى بيايد بخواهد به شما حمله كند، آنها كمكش هم مى كنند. اين يك مطلبى است كه الان ما
از اين تاريخ موجودى كه بر ما گذشت بايد عبرت بگيريم و بدانيم كه اگر پايگاه
داشت اين مرد بين مردم ، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود براى ارضاء مردم ، هرگز
اين قدرت به هم نمى خورد، هرگز مخالفت با او نمى شد لكن مع الاسف همه قدرتش را
روى هم گذاشت بر ضد مردم ، به طورى كه اگر مى رفت به زيارت حضرت رضا، هر
كه مى شنيد مى گفت كه دارد حقه بازى مى كند، اگر قرآن طبع مى كرد و بين مردم منتشر
مى كرد دست هر كس مى آمد مى گفت كه اين براى
مثل قرآن معاويه است . اين براى اين است كه
عمل نشان نداد به مردم ، يك عملى كه با آن عمل بتواند پايه براى خودش درست بكند. او
آن قدرت بالا بود، فرق نمى كند، شما هم كه در كاشان هستيد و در آنجا يك اداره اى
داريد، همين معنا در آنجا هم جارى است ، آن براى همه ملت بود، شما براى ملت كاشان
هستيد، قم هم براى قم هست ، تهران هم براى تهران هست . اين يك مساءله كلى است براى
همه ما كه فكر اين باشيم - كه براى ملتمان - بفهمد ملت كه خدمتگزار ملت هستيم ، ملت
ادراك كند كه ما خير او را مى خواهيم ، وقتى آن را ادراك كرد كه ما همه خير ملت را مى
خواهيم ، ملت هم پشتيبان ماست . انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند. همه موفق باشيد و همه
خدمتگزار باشيد و در اين خدمتگزارى بدانيد كه هم رضاى خدا را
تحصيل كرديد و هم رضاى ملت كه رضاى خداست
تحصيل كرديد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. 214
خائن ها چون مى ترسند از مردم ، محيط رعب ايجاد مى كنند
اين طاغوت ها كه محيط رعب ايجاد مى كنند براى اين است كه خائن هستند، مى ترسند از مردم
، چون مى ترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد ميكنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند،
لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم ، عدالت كرده است ، خدمت كرده است ،
براى خدمت آمده است ، چون براى خدمت آمده است ، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند
مردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوف
ندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است . اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشد
بهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شما و شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك و
توپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چند
سال حكومت كرد بر اينجا اگر - دست - يك دستى به ملت دراز كرده بود
قبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر
اين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به
ملت ، سقوط مى كرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمى كرد. همين ملتى كه با فرياد
(مرگ بر شاه ) قيام كردند اگر آنوقت يك - فرض كنيد كه - جبهه اى بر خلاف آن مى
شد همان وقت مردم با زنده باد شاه مى آمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم
هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه
چيزشان ميترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند،
مردم شادى مى كردند. من به اين آدم پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادى
بكنند و اين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى
كردند. 215
بايد كارى كنيد كه محبت مردم را جلب كنيد
آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين ، هم رضاى خدا در آن هست ، هم راحتى
خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است . اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشد
كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش ، خودش بد است ، ارتش بايد
خدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده است
كه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيس
اول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مى كرد
مثل معاشرت يك نفر آدم با يك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر
اكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مى آمدند مى نشستند و رفقايشان هم اصحابشان هم
دورشان مى نشستند با هم ، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مى آمد از خارج ، نمى
شناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مى پرسيد كه كدام يكى تان
هستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مى كردند.
اينطور نبود كه وقتى كه وارد مى شود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجا
بنشينيد و سان بدهند و چه ، اين حرف ها نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرف
قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورى
بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع ساده اى بود، بين خودشان
به دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت . 216
عقل اقتضا مى كند كه با مردم رفتار اسلامى داشته باشيم
 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
|