next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page

من نمى دانم با چه بيانى از اين جوان هائى كه در طول اين مدت فداكارى كردند تشكر كنم . آنقدرى كه مى توانم عرض كنم اين است كه اين مطلب براى خداست و ما هم از خدا هستيم (انا لله ) و به سوى او هم مى رويم ، دير و زود خواهيم رفت و چه بهتر كه در اين راهى كه داريم قهرا به آن طرف مى رويم با يك توشه باشد و آن توشه ، توشه توحيد است ، توشه خدمت به اسلام است . من نميتوانم براى - خدمتگزارى - جوانى كه براى خدمتگزارى به اسلام شب تا صبح ، شب زنده دارى مى كند، در حال خطر واقع مى شود، مجاهده مى كند، ارزش براى اين ما نميتوانيم حساب بكنيم كه - چه - ارزش اين چقدر است ، اجرت اين چقدر است . مگر غير از خدا مى تواند كسى به اين اعمال پاداش بدهد؟ مگر طبيعت و زينتهاى طبيعت پاداش يك موجودى است كه براى خدا قيام كرده است و براى خدا خودش را به خطر انداخته است ؟ آن چيزى كه دل ما را خوش مى كند اين است كه براى شما پيش خداى تبارك و تعالى يك حسابى باز است و الا ما نمى توانيم از شماها تشكر كنيم يا خداى نخواسته به شما اجر بدهيم . ما همچو قدرتى نداريم ، آنچه هست اين است شما از خدا هستيد، براى خدا هم خواهيد بود و خدا هم اجر شما را مى دهد. اجرى كه خدا مى دهد، آن ارزش دارد، ارزش عمل شما آن است كه خدا به شما مى دهد، ان الله اشترى من المؤ منين انفسهم و اءموالهم بان لهم الجنه جنت ، آن جنتة كه لقاء خداست ، جنتى كه لقاء دوستان خداست ، آن براى شما كافى است و از آن كه گذشت ، ديگر در عالم طبيعت نمى شود براى اعمالى كه براى خداست يك چيزى قرار داد - او - هر چه مربوط به عالم طبيعت است مادون آن چيزى است كه براى خداست . 16
برادرى و رحمت
در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست ، برادرى مطرح است
دانشجويان عزيزى كه پيشروان انقلاب بودند و انشاء الله كسانى هستند كه مقدرات كشور بعد از اين در دست آنهاست ، دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش تمام برادران ، در راه اسلام قدم برداشتند، خوش آمدند.
عزيزان من ! در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست ، برادرى مطرح است . خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است انما المؤ ومنون اخوه بزرگان اسلام ما هم در همين حالى كه رهبرانى معذور بودند، در عين حال اين موضوع نزد آنان به اين معنا مطرح نبوده است . اميدوارم اين چند روزى كه در ميان شما هستم در خدمت شما باشم . ما همه در صف واحد، در صف برادران دينى ، برادران اسلامى ، برادران ايمانى براى آرمان هاى بزرگ اسلام بايد كوشش كنيم و به پيش برويم . اگر ما برادرى خودمان را حفظ كنيم و با حفظ برادرى و اتكال به خداى تبارك و تعالى در صف واحد پيش برويم ، پيروزى نصيب ما خواهد بود. خداى تبارك و تعالى به مستضعفان وعده پيروزى داده است و نمونه هاى پيروزى نصيب مستضعفان يكى بعد از ديگرى پيدا مى شود. من اميدوارم اين نقطه عطفى از ايران به كليه ممالك اسلامى و به همه مستضعفان جهان پرتو افكن شود و شما جوانان و عزيزان ببينيد كه دولت اسلامى مبنايش بر اساس برادرى و محبت ، اخوت و اينكه فردى بالا و پايين و يا طبقه اى فوق طبقه اى نباشد و نه بر اساس ‍ حاكم و محكوم را ادراك كنيد. اميد است با اين تحول و وضع روحى كه در جوان هاى عزيز ما ايجاد شده است و اين وحدت و توجهى كه قشرهاى ما به اسلام و احكام اسلام پيدا كرده اند ما به زودى پيروزى را ببينيم . 17
دو خاصيت بارز مؤ منين عبارت است از رحمت در ميان خودشان و شدت در مقابل اجانب
چقدر موجب افتخار است كه جوان هاى برومندى در مملكت ما، در خدمت اسلامند. چقدر من شاد هستم از اينكه ما با هم در يك مجلس مجتمع هستيم و يك محيط محبت است .
ديروز هم من با يك دسته از آقايان كه آمده بودند (از ارتشى ها) اين مطلب را گفتم و حالا هم بايد عرض كنم - يك فرق بين - يكى از فرق هاى بين دولت هاى غير اسلامى ، دولت هاى طاغوتى و دولت اسلامى اين است و بايد هم اين باشد كه در دولت هاى اسلامى ، محيط محيط محبت است ، محيط برادرى است ، نه ارتش با مردم جدا هست و نه مردم با ارتش ، جدا نيستند و نه يك محيط رعب در كار هست . خداى تبارك و تعالى براى مومنين كه در خدمت اسلام هستند دو خاصيت نقل مى فرمايد يكى اينكه بين خودشان محيط محبت است رحماء بينهم با هم دوست هستند، رحيم هستند، همه به ديگرى محبت دارند، در مقابل غير، اشداء، در مقابل كفار و در مقابل اجانب شديد هستند، محكم ، بين خودشان دوست و رفيق هستند.
شما ملاحظه كنيد، بزرگتر مرد عالم كه بعد از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) حضرت امير (عليه السلام ) در حالى كه مملكت چندين مقابل مملكت ايران بوده است ، آنوقتى كه ايشان خلافت داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ايران و مقدارى از اروپا زير سلطه ايشان بوده است ، وقتى كه ما ملاحظه مى كنيم رفتار يك همچون سردار بزرگ ، يك همچو رئيس دولت با مردم خودش ، با اشخاصى كه بين خودشان هستند، ملاحظه مى كنيم كه چه جور ايشان رفتار مى كرده است ، زندگيش پائينتر مى خواسته باشد از همه افرادى كه در مملكتش زندگى مى كنند، مى فرمايد شايد در يمامه در سرحدات ، يك كسى باشد كه گرسنه باشد. آنوقت ايشان به خودشان اينطور سختى مى دهند به طورى كه خانواده ايشان نگران بودند از اينطور زندگى كه ايشان مى كنند و ايشان ، همين رئيس ‍ دولت ، يك چيز غذاى زبرى كه داشته است ، توى يك ظرفى مى كرده است ، سر آن را مهر مى كرده است مبادا سر اين را باز بكنند و داخلش يك روغنى بكنند، يك چيزى بكنند، با مردم چه جورى بود؟ 18
دلسوزى و همدردى حضرت امير (ع ) براى مردم
شب ها به طورى كه نقل شده است ، دور مى گرديدند تنها و بر دوش مباركشان غذا حمل مى كردند دور خانه ها به اشخاصى كه يتيم بودند، فقير بودند - چه بودند - تقسيم مى كردند و اين معلوم نبود، الا بعد از اينكه فوت شدند - شهادتشان - شهيد شدند آنوقت معلوم شد. و در - طورى كه نقل كردند، در يكى از منازل كه رفتند، چند تا بچه كوچك در آن منزل بود، بعد از اينكه گريه مى كردند، بچه ها گرسنه بودند، بعد از اينكه رفتند و خودشان غذا دادند به آنها، بعد چه كردند، بعد حضرت شروع كرد براى آنها يك يك كارى كرد كه اينها را بخنداند، حتى مثل اينكه مثلا صداى شتر كرد، گفت من آمدم اينجا، اينها گريه مى كردند، دلم مى خواهد حالا كه مى روم ، اينها خندان باشند. در زندگى روزمره اش با مردم همچو بود كه شنيده بود كه در يك لشگرى كه از معاويه ظاهرا آمده بود، در يك جائى ، يك خلخالى را از پاى يك زن يهودى در قلمرو امارت ايشان و خلافت ايشان - يك خلخالى را از پاى يك زن يهودى - بيرون آوردند، همچو ناراحت مى شود كه مى فرمايد كه اگر انسان (قريب به اين معنا) بميرد، اين كارش عيبى نيست ، نبايد اشكال گيرى كنند. بين خودشان رحيم ، دوست و رفيق به طورى كه هيچ رعبى در آن محيط نبوده است ، اگر يك كسى وارد مى شد بر آن همچو نبود كه حشمتى داشته باشد بترسد، ترس توى كار نبوده است ، عدل بوده است . در حكومت عدل ، هر كسى بايد از خودش - بايد - بترسد اينكه نبايد تخلف كند و الا از سرباز مملكت عدل ، از ارتش مملكت عدل ، از شهربانى مملكت عدل هيچ ترس نيست براى اينكه همه با محبت با مردم رفتار مى كنند.
همين حضرت امير سلام الله عليه كه رفتارش با داخله اينطور بود و مثل يك نفر عمله گاهى كار مى كرد، خودش همان وقتى كه بيعت كردند با آن ، آن اسباب كارش را برداشت و رفت يك قناتى را داشت خودش مى كند، بعد هم كه آب داد، وقفش كرد. اين آدم كه وضعش اينطور بود، وقتى در مقابل دشمن مى ايستاد، فرياد كه مى كرد، دل ها را چه مى كرد، شمشير را كه مى كشيد از - اينور - وقتى (مى گويند كه ضربات على يكى بوده )، از اينور كه مى زد دو نيم پاره مى شد، از اينور هم مى زد دو تا مى شدند، شدت داشتند در مقابل آنها. 19
در مملكت اسلامى رعب نيست
اين حال سرباز اسلامى است كه بين خودشان محبت ، محيط، محيط محبت ، همين طور كه الان ما، اين محيطى كه الان ما نشستيم ، يك محيط محبتى است ديگر، قبل از اين نه آقاى سرتيپ در يك همچون مجالس ، اينطور اجتماع با ما گاهى در پاريس مى آمدند - اما - نه ايشان در يك همچون مجالس و نه شما در اين مجالس بوديد، نه شما با اينها مجتمع ، همه را جورى كرده بودند كه همه را از هم جدا كرده بودند و بدبين كرده بودند، اگر يك نفر وارد بازار مى شد مردم مى ترسيدند، مردم را ترسانده بودند، چرا؟ - اين چرا، در محيط اسلام ، مملكت اسلامى ، رعب نيست و در محيط طاغوت رعب است براى اينكه محيط اسلامى نه شخص اولش و نه سردارهايش ، با مردم جورى نكردند كه از مردم بترسند، با مردم محبت كردند، مردم همه برادر او هستند، خدمتگزارش هستند، همان طورى كه اينها خدمت به مردم مى كنند، مردم همه خدمت به آنها مى كنند. در يك همچون محيطى كسى ترس ندارد، لازم نيست كه ايجاد رعب بكنند اما در محيط طاغوتى از باب اينكه با مردم بدرفتارى مى كردند، مال مردم را خوردند، اذيت كردند به مردم ، از مردم مى ترسيدند، چطور بكنند كه از اين ترس نجات پيدا بكنند. و مبادا چه بكنند، ايجاد يك محيط رعب مى كنند، محيط را يك محيط وحشت آور درست مى كنند كه مبادا يك كسى ... 20
خدمت به مردم مايه آرامش قلبى و راحتى وجدان
دوگل وقتى آمده بود اينجا، ظاهرا دوگل بود كه با شاه با هم رفته بودند توى بازار، خوب ، شاه خيلى جرات نمى كرد بيرون بيايد، اين بيرون آمده بود رفته بود توى جمعيت ولى خوب ، نمى ترسيد از آنها مردم به او كارى نداشتند اما خود او مى ترسيد كه ، چرا مى ترسيد؟ براى اينكه به مردم بد كرده ، وقتى آدم به كسى بد بكند، از آنها مى ترسد بد بكنند به آن . اين يك مطلب كلى است ، يك سرمشق كلى است براى همه ما كه بايد با اهلى ، با رعيت مملكت با افراد مملكت رفتارمان رفتار برادرانه و رحمت آميز باشد رحماء بينهم 21 اينها هم تبادل رحمت مى كنند، اين رحمت به او، رحمت به اين ، اين محبت به او و او محبت به او و همين جمعيت اگر در مقابل ديگران بايستند، خصم بايستند محكم و شديد هستند اشداء على الكفار 22 اين يك دستور كلى است كه اگر بخواهيد وقتى منزل مى رويد با حال آرام بى دغدغه شب به روز بياوريد، با مردم خوبى كنيد، وقتى با مردم خوبى كرديد، محبت كرديد، خدمتگزار مردم بوديد، وقتى كه برويد شب منزل آرامش براى قلبتان هست ، وجدانتان ناراحت نيست .
اينهائى كه مردم را اذيت مى كنند وجدانشان ناراحت است ، اينطور نيست كه بروند راحت ، يك نفر را كشتند و راحت بروند، نخير ناراحتند منتها البته بعضى ها وقتى كم كم زياد شد، عادت مى كنند، اين ديگر يك درنده مى شود، اين ديگر آدم نيست . بخواهيد كه زندگى مرفه ، مرفه بودن زندگى به اين نيست كه پارك چند طبقه آدم داشته باشد، چه بسا اشخاصى پارك هاى چند طبقه دارند لكن زندگيشان جهنم است . الان شما زندگى محمد رضا را چه جور مى بينيد؟ همه وسايل آسايش برايش هست لكن آسايش دارد؟ يك آن آسايش دارد؟ ندارد.
آسايش انسان به اين است كه روح انسان راحت باشد. روح انسان وقتى كه راحت شد اگر يك ناهار، هر جورى باشد، اين با آن مى سازد و اصلا ناراحتى را ادراك نمى كند. راحتى انسان به اين است كه انسان وضع روحيش را جورى بكند كه با اين وضع روحى آسايش برايش پيدا بشود و اين به اسلامى شدن است . 23
ايران را يك محيط محبت كنيد
اگر انسان اسلامى بشود، تربيت كند خودش را به تربيتهاى اسلامى ، ارتش تربيت كند خودش را به اينكه براى مردم خدمتگزار باشد، نه ايجاد رعب بكند، ايجاد رحمت بكند به طورى كه همين طور كه حالا ما همه با هم هيچ كدام از هم نمى ترسيم ، نه من از ايشان نه ايشان از من ، هيچ كدام از هم ترسى نداريم ، اين محيط محبت است ، اين محيط محبت را حفظ كنيد. ايران را يك محيط محبت كنيد، به دست شما پاسدارها، شما ارتش ، آن ژاندارمرى ، آن پاسبان ، همه و همه ، اگر همه با هم يك وضع اسلامى - انسانى پيدا بكند، محيط يك محيط محبت مى شود، همه به هم خدمتگزار مى شوند. در اين نهضت شايد آنوقتى كه مردم مشغول بودند به مخالفت ، خوب ، ديديد كه يك وضع انسانى پيدا شده ، يك تحول پيدا شده بود، يك تحول پيدا شده كه سرباز وقتى كه مى آمد توى كوچه ها، مردم گل به او مى ريختند، آن گريه مى كرد و به آنها اظهار محبت مى كرد.
اين تحول روحى است كه خداى تبارك و تعالى اين تحول را مرحمت فرموده بود، اين تحول روحى را حفظش بكنيد، اين محبت را بين خودتان و اقشار ملت حفظ بكنيد ولى در مقابل مخالفين ، در مقابل اعداء، در مقابل مفسدين شديد باشيد، محكم ، مثل يك سدى در مقابل آنها، نرم در مقابل هموطن هاى خودتان ، در مقابل برادرهاى خودتان ، همين كه دستور اسلام است ، قرآن اين را مى فرمايد و همانطور كه رؤ ساى اسلام اينطور بودند. خود رسول الله (ص ) ايشان خودشان در جنگها، خودشان وارد ميدان نمى شدند كه آدم بكشند، وضع اينطور بوده است كه نبى رحمت بودند، حتى يك نفر را مى گويند كشته نشده است به دست ايشان لكن حضرت امير با آن وضعى كه در جنگ داشته است ، از آنها نقل كرده اند كه ما در شدائد پناه ميبرديم به ايشان ، يك همچو - كه - آن سردار بزرگ كه در دنيا نظير ندارد به حسب نقل - كرده اند - كه از ايشان مى شد، مى فرمايد كه شدائد وقتى جنگ شديد مى شد ما پناه مى برديم به رسول الله . يك همچو قوه اى بوده است ، قدرت الهى بوده . قدرت الهى بوده اين يك دستور كلى است كه آن زمان ، آنها كرده اند و به سعادت رسيدند و به سعادت رسانده اند. 24
سعادت ما در دوستى و برادرى است
در اين زمان ما بخواهيم سعيد باشيم ، بخواهيم به سعادت برسيم بايد عمل بكنيم همه با هم دوست و رفيق ، سرباز با درجه دار، درجه دار با افسر، با ارشد، رفيق باشد لكن اطاعت بكنند، اطاعت مساءله اى ، رفاقت مساءله اى ديگر، بالائى ها پائينى را به چشم رحمت نگاه كنند، پائينى ها به بالائى ها اطاعت بكنند. اگر بخواهند يك مملكتى محفوظ بماند بايد ارتش روى ديسيپلينى كه دارد، محفوظ بماند، روى آن نظمى كه دارد روى نظم رفتار كند اگر بخواهد به هم بريزد (حتى حالا من آزاد شده ام ، نخير زير بار كسى نمى روم ) نه ، اين خلاف آن آزادى است كه خدا مى خواهد. آزادى در حدود ضوابط است . (من آزادم حالا، من آزادم سيلى بزنم به ايشان ) نه آزاد نيستى . (من آزادم اطاعت از مثلا، از فرماندارم نكنم ) نه اين آزادى نيست . در حدود قواعد و قوانين آزادى هست يعنى شما ديگر از كسى الان اينجا كه نشسته ايد، ديگر نمى ترسيد، اگر قبل از اين بود، شما خوف اين را داشته ايد كه از اينجا پايتان ...، جمع نمى توانستيد بشويد اينجا، حالا اگر هم آمديد، خوف اين را داشتيد كه از اينجا رفتيد بيرون ، اين ساواكى ها، اين بيرون نباشند، شما را بگيرند و ببرند و بودند و مى گرفتند و مى بردند. اين به اين معنا الحمدلله ما الان آزاديم الان لكن معناى آزادى اين نيست كه من هر كارى دلم بخواهد، بكنم . اين را باز هم گفته ام كه خداى تبارك و تعالى ما را به اين آزادى امتحان مى كند، به اين نعمتى كه به ما داده است كه از همه نعمت ها بالاتر است ، الان ما را امتحان مى كند كه ببيند با اين آزادى ، ما چه مى كنيم ، با آزادى رفتار مى كنيم خداپسند؟ يا سوء استفاده از آزادى مى كنيم ؟ اگر سوء استفاده از آزادى كرديم ، از امتحان درست در نيامديم و اگر استفاده صحيح كرديم از آزادى ، مرضى خداست و انشاء الله خداوند نعمتش را حفظ مى كند به ما.
برادرهاى من ! برادرهاى من ! توجه داشته باشيد، اين نعمتى را كه خدا به شما داده حفظش كنيد يك نعمتى به شما داده ، آن نعمت آزادى ، نعمت استقلال ، اين نعمت را حفظش كنيد و آن به اين است كه همه با هم دوست و رفيق و همه با هم بين خودتان رحيم و بر ديگران شديد. آنهائى را كه مى خواهند چپاولتان كنند، مشت تو دهنشان مى زنيد، آنهائى كه با شما رفيقند، دست برادرى مى دهيد و صورت هم را مى بوسيد. 25
پياده كردن محتواى اسلام
جمهورى اسلامى بايد با محتوى باشد
حالا ما ببينيم وظيفه مان چيست . تا حالا انجام داديد وظايف اسلامى تان را خداوند به همه شما اجر عنايت كند. تا حالا همه با هم دست به هم داديد، جناح روحانى ، جناح دانشگاهى ، جناح بازارى ، جناح ادارى ، جناح ارتشى (يك قشرشان البته ) همه دست به هم دادند و اين ديوار بلندى كه واقع شده بود بين ملت و آن چيزى كه بايد به آن برسد - و اسلام - آن را شكستيد. خداوند به شما اجر عنايت كند. اما حالا تمام شده ديگر قضيه ؟! ما حالا ديگر آسوده هستيم و هر كدام بايد برويم سراغ كارهايمان ؟ يا خير آسوده نيستيم باز هم ؟ باز هم بين راه هستيم . الان ما باز محتواى اسلام را، واقعيت اسلام را در ايران پياده نكرديم . همه ما راى داديم به جمهورى اسلامى ، صحيح ، با راى تنها اسلام نمى آيد. به حسب رسميت ، رسميت مملكت ايران الان جمهورى اسلامى است به حسب راى همه مردم ، اما محتواى اسلام بايد در اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. فقط ما بگوئيم جمهورى اسلامى و همه جهاتش غير اسلامى باشد اين اسلام نمى شود كه . آن هم سابق مى گفت اسلام ، معاويه هم داد مى كرد اسلام ، نماز جماعت هم مى رفت مى خواند، امام جماعت هم بود. خلفاء بنى العباس هم بعضى شان از فضلا و علما بودند و بعضى شان يا همه شان هم نماز جماعت مى خواندند و آداب صورى را عمل مى كردند لكن محتواى اسلام را اينها، محتواى قرآن را اينها مى خواستند تهى كنند. اينها با اعمالشان مى خواستند كه يك اسلام منهاى محتوا (مثل حالا اسلام منهاى روحانيت ، اسلام منهاى محتواست . محتواى اسلام را اينها دارند درست مى كنند) باشد. اينها مى خواستند كه يك اسلامى ، (اسلام را قبول داريم ، بله اسلام )، اما الفاظ فقط، ديگر از حد لفظ نرود به محتوا. 26
دشمنان از محتواى اسلام مى ترسند
محمد رضا خان هم اسلام را مى گفت قبول داريم ، هيچ هم مضايقه نداشت از اينكه شما برويد در مساجد نمازتان را بخوانيد ولو اينكه اين مضايقه اين هم داشت از ترس يك چيز ديگر. انگليس ها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند شنيدم كه آن سردارشان ديده بود كه يك كسى دارد بالاى ماذنه يك چيزى مى گويد، اذان مى گفتند. گفته بود اين چيست ؟ گفته بودند اذان مى گويد. گفته بود كه به امپراطورى انگلستان هم ضرر دارد اين ؟ گفته بودند نه گفت بگويد، هر چه مى خواهد بگويد. نماز و روزه ما به امپراطورى انگلستان ضررى نداشت ، هيچ هم كارى نداشتند به تو، هر چه مى خواهيد نماز بخوانيد، هر چه مى خواهيد روزه بگيريد، آنى كه به امپراطورى همه ضرر داشت آن اسلام و محتواى واقعى اسلام بود كه مع الاسف بسياريش منسى واقع شده است . سياسات اسلام همچو منسى شده است كه اصلا سياست يك ننگى بود در اينجا، مى گفتند فلان آخوند سياسى است وساسه العباد كه در زيارت جامعه مى خوانيم ، اگر به يك مقدس مآبى هم گفتند، تعبيرش لابد مى كرد اگر جرات نمى كرد بگويد كه آن هم سياسى است ، اين يك چيز بود كه يك كسى در حكومت دخالت بكند كه اين حكومت بايد صحيح باشد جريان صحيح بايد باشد. اين از تبليغات همان شياطين بود كه مى خواستند قشر اسلام را صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همين صورت ها باشيم و محتوا نباشد در كار كارهايشان را انجام بدهند. محتواى اسلام كه مهمش اسلام قيام لله ، نهضت لله ، جلوگيرى از ظلم ظالمين ، از ستم ستمكاران ، اجراى عدالت اسلامى ، اينها منسى باشد، برويم هر چه دلمان مى خواهد مساءله بگوئيم ، هر چه مى خواهيم نماز بخوانيم . مساءله گفته نشود كه بايد جلوگيرى از طاغوت كرد. اين را نگوئيد مساءله ، هر چه ديگر مى خواهيد بگوئيد اما اين نبايد گفته بشود. سينه بزنيد لكن هيچ صحبت از سياست نكنيد همان سينه بزنيد بى محتوا. بايد سينه زدن هم محتوا داشته باشد امسال بايد چراغان بكنيد با محتوا، نه صرف چراغان ، صرف چراغان خوب است اما آن فايده اى كه براى اسلام بايد داشته باشد خصوصا چراغان براى كسى كه قيام مى كند، چراغان براى قيام لله ، يك پرتوى باشد اين چراغان از قيام لله ، از جلوگيرى از مفاسد، از ريشه كندن اين ريشه هاى مفاسدى كه الان بين مردم منتشر هستند باز، اين ريشه هائى كه مى خواهند نگذارند اين نهضت پيش برود با هر صورت ، چراغان در كمال خوبى ، در كمال عظمت با محتوا، بايد امسال فرق كند با همه سال ها، شما امسال بايد جبران كنيد آن جهات سابق را. يك وقت به وقوف است ، يك وقت به حمله . آن جهاد بود كه آن روز كرديد اين هم جهاد است كه امروز مى كنيد اما متوجه باشيد كه ان تقومو الله ، انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله 27 اينكه نهضت ، قيام براى خدا باشد، هر كارى مى كنيد براى خدا باشد نمايش نباشد براى خدا باشد، پر نمايش (اما نه براى نمايش ، براى خدا) محتوايش را حفظ كنيد. گويندگانى بيايند در مجالس شما كه مسائل را درست بگويند برايتان . 28
صورت بدون محتوى
ما الان به آخر نرسيديم ما تا حالا جز يك الفاظى بيشتر نبوده ، البته كارهائى كرده اند اما آنى كه ما مى خواهيم تا حالا نشده است آنها، يك راءيى داديم به جمهورى اسلامى و آن رژيم رفت و يك رژيم ديگرى است لكن بايد همه چيز اسلامى بشود. آن روزى ما به آخر مقصد رسيديم كه همه چيزمان اسلامى باشد، بازار يك بازار اسلامى باشد. بازارى كه يك متاعى را يك تومان مى خرد و سى تومان به اين فقرا و ضعفا مى دهد اين بازار اسلامى نيست بازارى كه قاچاق وارد مى كند و به قيمت هاى گزاف مى دهد و اقتصاد اسلام را مى خواهد به هم بزند اين اسلامى نيست ، اين بازار اسلامى نيست اينها بايد اسلامى بشود، خودشان اسلاميش كنند بازارى كه به فكر ضعفا و فقرا نباشد، بازارى كه پهلويش ضعيف باشد و به فكر نباشد، اين بازار اسلامى نيست . ملتى كه اينجا قصرهاى روى هم روى هم درست كنند و آنجا زاغه نشين ها باشند (شما همه زاغه نشين را ديديد چطورند لابد شماها ديديد من هم صورتش را ديدم ) يك مملكتى كه زاغه نشين ها آنطور باشند و مردم به فكر اينها نباشند اين مملكت ، مملكت اسلامى نيست صورت است محتوا ندارد اين . حضرت امير مى فرمايد (به حسب نقل ) كه شايد در سر حد يك كسى گرسنه باشد، به خودش رنج مى دهد كه مبادا يك كسى از او گرسنه تر باشد. آن امير ماست ، او آقاى ماست ، امام ماست . ما، هى بگوئيم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد. امام معنايش اين است ، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كند همانطورى كه تابوت را كه مى برند اگر همه از اين طرف دنبال تابوت رفتند تشييع كردند، اگر تابوت را از اين طرف مى برند يكى از اين طرف برود اين را تشييع نكردند. شيعه بايد اينطورى باشد مشايعت كن على را. البته قدرت نداريم ما مثل او، هيچ كس قدرت ندارد، اما به زهد، به تقوا، به رسيدگى به مظلوم ها، به رسيدگى به فقرا مشايعت كنيم از او نمى توانيم مثل او زندگى بكنيم ، نمى توانيم كه مشى او را داشته باشيم ، قادر بر اين نيستيم . او يك موجودى بوده ، معجزه اى ، جمع ما بين تضاد، جمع بين همه ضدها را كرده بود. يك آدم در قدرت آنطور كه به حسب نقل از اين طرف مى زد دو تا مى كرد، در جنگ مى زد مى كشت تمام كسانى كه بر ضد اسلام بودند از آن طرف يك آدم زاهد، يك آدم عابد تا صبح بنشيند نماز بخواند. آدم زاهد و عابد اهل جنگ نيست ، آدم جنگجو هم بيشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلك نيست ، جمع مى كرده او بين همه . ماها نمى توانيم اما مى توانيم كه اقتدا كنيم به او تا حدودى ، مى توانيم رسيدگى كنيم به فقراى مملكتمان ، به ضعفايمان . 29
حكومت بايد محتوى داشته باشد
اگر ما بخواهيم اسلام را حفظ كنيم و اينطورى كه بخواهيم يك نمونه در عالم نشان بدهيم ، ايران را بگوييم يك نمونه است ، يك الگو هست ، با رفتن شاه درست نمى شود، با رفتن ظالم ها درست نمى شود. اگر بنا شد كه ظالم ها رفتند و ما يك دسته ديگر جايشان نشستيم همان كارها را به اندازه اى كه قدرت داريم بكنيم ، ما همه مان هستيم ، ما همه مان رژيم هستيم ، ما همه مان ظالم هستيم اين يك مطلبى است كه بايد همه بدانند و همه ملت بايد بدانند و در راس آنها اين است كه روحانيون و كسانى كه مرجع امورند در همه جاها، دولت اسلامى - عرض بكنم كه - ارتش اسلامى ، همه قواى انتظاميه اى كه حالا همه مى گويند ما اسلامى هستيم و از طاغوت بيرون آمديم و به اسلام گرايش پيدا كرديم ، مجرد لفظ فايده ندارد، بايد محتوا داشته باشد، بايد شهربانى حالا وضعش با آنوقت تغيير بكند، نه لفظش تغيير بكند و وضعش همان باشد، بايد شهردارى ها همين طور باشند، ارتشى ها همين طور باشند، وزارتخانه ها همين طور باشند، ادارات همين طور باشند، بازار همين طور باشد، بازار بايد بازار اسلامى باشد، نه بازار چپاولگرى ، نه بازار قاچاق ، بازار اسلامى باشد به حال مردم رسيدگى بكنند، اين مردم دارند از بى بضاعتى چه مى شوند، آنهائى كه فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا مى برند، اينها با وضع اسلام موافق نيست ، مخالف است - عرض بكنم كه - بنابراين الان بر عهده ما همه ، همه افراد ملت از صدر تا ذيل ، چه در دستگاه هاى حكومتى باشند، چه نباشند، چه در دستگاه هايى باشد كه تمشيت امور را مى كنند چه نباشند، الان به عهده همه ما اين است كه ما كارهايمان را موافق اسلام قرار بدهيم و اسلام را حالا كه مى گوييم جمهورى اسلامى هست و حالا كه مى گوييم مملكت اسلامى است و حالا كه مى خواهيم عرضه كنيم به خارج كه اين ايران الگو باشد از براى ساير جاها، يك وقت جورى نباشد كه يك الگويى باشد الگوى شيطانى باشد و ما غفلت از آن بكنيم . بايد يك الگوى اسلامى باشد و اين وظيفه بر عهده همه ماهاست . 30
در مملكت اسلامى بايد قوانين اسلامى تحقق پيدا كند
اسلام تاكنون (مگر يك چندى كه در صدر اسلام بوده است ) تاكنون وجود خارجى به آن معنايى كه بايد پيدا بكند، پيدا نكرده . الان هم كه ما جمهورى اسلامى را مى خواهيم ، تاكنون كارى كه ما كرديم مانع را به طور عمده رفع كرديم . آنطورى كه ملت تاكنون عملكرده است ، موانع برقرارى جمهورى اسلامى را رفع كرده است كه آن رژيم سلطنتى بود. راى هم به جمهورى اسلامى همه داديد و الان مملكت ما رژيمش ، رژيم جمهورى است لكن با راى به جمهورى اسلامى آرمانهاى اسلام تحقق پيدا نمى كند. دنبال اين راى عمل بايد باشد، بايد يك يكى احكام شرع در خارج تحقق پيدا بكند، بايد دادگسترى ، دادگسترى اسلامى باشد، بايد فرهنگ ، فرهنگ اسلامى باشد، بايد بازار، بازار اسلامى باشد، مدارس ، مدارس اسلامى باشند، بايد همه قشرها اسلامى بشوند و همه قوانين اسلام انشاء الله تحقق پيدا بكند. اگر چنانچه به اين آرمانى كه همه داريم انشاء الله برسيم ، يك مملكت نمونه خواهيد پيدا كرد.
شما گمان نكنيد كه غربى ها پيشرفت كرده اند، غربى ها در جهات مادى پيشرفت كرده اند لكن معنويات ندارند. اسلام و همين طور مكتب هاى توحيدى ، اينها انسان مى خواهند درست كنند و غرب از اين معنى بكلى بركنار است ، غرب مواد طبيعت را كشف كرده است و قواى طبيعت را كشف كرده است و آنهم بر ضد انسان اين قوا را به كار مى برد، براى هدم انسانيت ، براى هدم شهرهاى ممالك . چنانچه كه مى بينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفته تر هستند بيشتر انسان ها را در فشار قرار مى دهند. ما يك مملكت پيشرفته به اصطلاح خودشان كه عبارت از آمريكاست ، گرفتار آن بوديم و الان هم ممالك بسيار گرفتار همين مملكت پيشرفته هستند. آن چيزهايى كه آنها پيشبرد كردند، بر ضد مقصد انسانيت به كار مى برند و آدمخوارى را در عالم ترويج مى كنند، جنگ و جدال را در عالم ترويج مى كنند، پيشرفت ها براى پيشرفت جنگ و پيشرفت آدمكشى است .
لكن ممالكى كه اگر پيدا بشود، مملكتى است اسلامى كه هر چه بكند در خدمت معنويات است ، در خدمت انسان است ، براى انسان سازى است . اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان ، يك فرهنگ اسلامى بشود، مدارسمان ، يك مدارس اسلامى بشود و آنوقت افرادى كه از آن تحقق پيدا مى كند و افرادى كه تربيت مى شود در آن فرهنگ و در آن مدارس ، انسان هستند. انسان امين است ، انسان رحيم است ، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهاى خودش رفتار رحيمانه است ، با عطوفت است . 31
اگر محتوا اسلامى نباشد، حكومت اسلامى نيست
الان ما همه مان مكلفيم حالائى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم . اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها ديگر اسلامى نباشيم ، حكومت اسلام نيست ، اين جمهورى اسلامى نمى شود. اگر بنا شد كه جمهورى اسلامى باشد، پاسبان هايش ‍ اسلامى نباشند خداى نخواسته ، دادگاه هايش اسلامى نباشد، وزارتخانه هايش اسلامى نباشد، اين حكومت طاغوتى است به اسم اسلام ، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض كرديم . ما نمى خواهيم اسم عوض بشود مى خواهيم محتوا درست بشود.
بايد كوشش كنيد محتوا درست بشود امروز اسلام بسته به اعمال شما است ، حكومت اسلامى اگر شما خوب رفتار كرديد، همه قشرهاى ايران خوب رفتار كردند يك حكومت اسلامى و يك رژيم اسلامى است ، حكومتش اسلامى ، ملتش اسلامى . اگر همه وزارتخانه ها اسلامى شد و همه ادارات اسلامى شد، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامى شد، آنوقت حكومت ما يك حكومت اسلامى است و اگر ماها هم كه يك اشخاصى هستيم كه هر كدام وارد يك كسبى هستيم ، يك شغلى هستيم ماها هم روى دستور اسلام عمل كرديم يك ملت اسلامى هستيم و الا الفاظ است و معنا ندارد، هى من بگويم اسلام و لكن عملم برخلاف او باشد، هى حاكم بگويد اسلامى و لكن عمل برخلاف او باشد، اين ، نه رژيم آنوقت اسلامى مى شود، نه ملت ، ملت اسلامى مى شود. كوشش كنيد كه ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارك و تعالى من مى خواهم اين اتحاد شماها و اين روحيه قوى شما محفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تا اين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ كند. 32
بايد عملا حق را پياده كنيم
ما بايد كوشش كنيم كه مفاد اين آيه شريفه را متحقق كنيم و همه ملت هاى اسلامى بايد كوشش كنند كه حق را در جامعه خودشان پياده كنند كه مصداق (جاء الحق ) 33 متحقق بشود و اگر چنانچه حق آمد، باطل خود به خود ذاهق خواهد شد. ما بايد كوشش كنيم كه از خودمان گرفته تا برادرهاى اسلامى و برادرهاى دينى خودمان در همه كشورهاى اسلامى ، به حق توجه كنيم و حق را پياده كنيم . مجرد حرف نباشد كه ما فقط يك شعارى بدهيم كه حق آمد و باطل رفت . آمدن حق شعار نيست ، آمدن حق عمل است . آمدن حق نشان دادن به حسب اعتقادات و اخلاق و اعمال است ، پياده كردن همه احكام الهى است و اگر چنانكه احكام الهى در يك ملت پياده بشود باطل از آن ملت كوچ مى كند و اگر در همه ملت هاى اسلامى ، احكام الهى ، اخلاقى كه سفارش شده است ، اخلاق انسانى ، عقايد ايمانى پياده بشود خود به خود باطل ذاهق مى شود. شما برادرانى كه در هند هستيد و حالا تشريف آورده ايد اينجا و ساير برادرهائى كه در ممالك ديگر هستند، چه ايرانى و چه غير ايرانى كه همه برادر هستند، بايد توجه داشته باشند كه مفاد اين آيه شريفه (جاء الحق ) را متحقق كنند تا باطل خود به خود از بين برود. 34
اگر محتواى اسلام پياده شود، حكومت اسلامى يك مكتب نمونه خواهد بود
اميدوارم كه اين راه را همه با هم طى كنيم و آن حكومتى را كه اسلام مى خواهد (حالا باز نشده است ، اول مطلب است ، يك نسيمى از اسلام آمده و الا الان باز نشده است ) آن حكومتى را كه اسلام مى خواهد و آن رژيمى را كه اسلام مى خواهد متحقق باشد، انشاء الله متحقق بشود به طورى كه شما هر جا برويد، بازار برويد ببينيد بازار اسلامى است ، ديگر اجحاف نمى شود، زياد فروشى بيجا نمى شود، كم فروشى نمى شود، ربا نمى شود، مفتخورى نيست ، در ارتش برويد ببينيد كه اسلامى هست ، همه شان توجه به اسلام دارند، نماز مى خوانند، روزه مى گيرند ماه رمضان و هكذا در مسجد برويد مى بينيد كه همه چيز درست است ، در ارتش برويد مى بينيد كه مثل اين است كه توى مسجد رفته ايد و همه جاى مملكت ، وزارتخانه هايش ، اداراتش همه اسلامى بشود. اگر انشاء الله آنى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است بشود، كه تحقق پيدا بكند، آنوقت يك نمونه اى است كه در عالم عرضه بشود به اينكه آنكه ما مى خواستيم اين است و الان هم كه تا اينجا رسيديد، كارى انجام گرفته است كه دنيا باورش نمى آيد، اين كار را اسلام كرد. 35
فصل اول : صفات مسئولين در نظام اسلامى
1 - تزكيه ، ايمان و تقوى
تزكيه عامل طاغوت زدايى
اول آيه اى كه به رسول اكرم به حسب روايات و تواريخ وارد شده است آيه اقرا باسم ربك 36 است و اين آيه اولين آيه اى كه به حسب نقل ، جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و از اول به قرائت و به تعلم دعوت شده است . اقرا باسم ربك الذى خلق و در همين سوره است كه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى 37 اين سوره براى اولين مورد وحى و در اولين نزول وحى اين آيه در اين سوره وارد شده است كه كلا ان الانسان ليطغى ان راه استغنى معلوم مى شود كه طغيان و طاغوت بودن از امورى است كه در راس امور است و براى طاغوت زدائى بايد تعليم كتاب و حكمت و تعلم كتاب و حكمت كرد و تزكيه كرد. انسان اينطورى است ، وضع روحى همه انسان ها اينطور است كه تا يك استغنائى پيدا مى كند طغيان پيدا مى كند. استغناى مالى پيدا مى كند. به حسب همان مقدار طغيان پيدا مى كند، استغناى علمى پيدا مى كند به همان مقدار طغيان پيدا مى كند، مقام پيدا مى كند به مقدارى كه مقام پيدا كرده است طغيان مى كند. فرعون را خداى تبارك و تعالى طاغى مى گويد هست براى همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهى در او نبود و اين مقام او را به طغيان كشيده بود. كسانى كه چيزهائى كه مربوط به دنياست آنها را بدون تزكيه نفس پيدا مى كنند، اينها هر چه پيدا بكنند طغيانشان زيادتر خواهد شد و وبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهائى است كه موجب گرفتارى هاى انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيان ها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم . اگر اين توفيق براى همگان حاصل شد دنيا يك نورى مى شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق . تمام اختلافاتى كه بين بشر هست ، اختلافاتى كه بين سلاطين هست ، اختلافاتى كه بين قدرتمندان هست ريشه اش همان طغيانى است كه در نفس هست . ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمى شود به آن مقام ، اين طغيان اسباب تجاوز مى شود، تجاوز كه شد اختلاف حاصل مى شود و اين فرق نمى كند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالى آن . از مرتبه نازلى كه در يك روستا بين افراد اختلاف حاصل مى شود ريشه آن همين طغيان است تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغيان زيادتر مى شود. اينهائى كه ، فرعونى كه طغيان كرد و انا ربّكم الاعلى گفت ، اين انگيزه در همه است فقط در فرعون نيست . اگر انسان را سر خود بگذارند انا ربكم الاعلى 38 خواهد گفت . انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغى را و ياغى را از آن سركشى و از آن طغيان و از آن ياغيگرى كنترل كند و تزكيه كند نفوس را. همه اختلافاتى كه در بشر هست براى اين است كه تزكيه نشده است . غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه ، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر چنانچه تزكيه بشوند طغيان پيش نمى آيد. كسى كه تزكيه كرد خود را هيچ گاه خودش را مستغنى نمى داند ان الانسان ليطغى ان راه استغنى 39 وقتى كه خودش را مى بيند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است اين خودبينى اسباب طغيان است . اختلافاتى كه بين همه بشر هست ، اختلافاتى كه سر دنيا بين همه بشر هست اين اختلافات ريشه اش اين طغيانى است كه در نفس هاست و اين گرفتاريى است كه انسان دارد و گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانيه . اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود اين اختلافات برداشته مى شود. 40
تزكيه نفس ضرورت زمامدارى است

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page