 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
امروز شما بايد وضع تان وضع اسلام باشد. اگر بخواهيد در
مقابل قدرت هاى بزرگى كه هم چشم طمع به كشور شما دوخته اند و با صراحت اين
مسائل را مى گويند، اگر بخواهيد كه استقامت كنيد و پايدارى كنيد، بايد مجريان امور در
هر جا كه هستند، در دادگسترى ، در وزارت ماليه در بانك ها، اينها اشخاصى باشند و
متعهد به اسلام باشند و بدانند كه اگر چنانچه ما در يك جائى از اين جاها رو به شكست
برويم ، كم كم اين سرايت مى كند شكست در جاهاى ديگر و خداى نخواسته يك وقت مى
بينيد كه كشور ما به هم ريخته شده است ، وضع مالى اش و وضع بانكى اش و وضع
كشاورزيش و وضع هاى ديگرش ، آن روز است كه آنها به مقاصد خودشان مى توانند
برسند.
الان كه مى بينيد كه همه با ما مخالف هستند، براى اينكه شماها مى خواهيد اسلامى
عمل بكنيد، كشور شما مى خواهد اسلامى عمل بكند و آنها اين را مخالف با مقاصد خودشان
مى دانند. معنى حذف ربا به معنى اى است كه اگر توسعه پيدا كند و از ايران به جاهاى
ديگر برود بانكدارها و آنهائى كه مى خواهند
مال هاى مردم را بخورند و از بين ببرند، آنها دست شان كوتاه مى شود و لهذا با يك همچو
رويه اى مخالفند. 321
پايدارى به اين است كه هر كس در هر شغلى هست آنجا را خوب
عمل كند
و ما بايد در امورمان مستقيم باشيم ، همانطورى كه
رسول خدا به حسب رواياتى كه وارد شده است فرموده است كه اين آيه شريفه اى كه
وارد شده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك يعنى به آن چيزهائى كه امر به
تو شده است ، دستور داده شده است استقامت كن و كسانى هم كه همراه تو هستند، مومنين به
تو هستند، آنها هم استقامت كنند. در روايت است كه پيغمبر فرمود: شيبتنى سورة هود
براى اين آيه سوره هود مرا پير كرد براى اين آيه اى كه وارد شده است كه استقامت كن و
همه كسى هم همراهت است استقامت كنند. فتح يك كشورى آسان است نسبتا، حفظ او
مشكل است . شما دست به هم داديد همه تان (خدا همه را تاييد كند) و ظلم را، دست ظالم را،
دست ستمكاران را، دست خارجى ها را از كشورتان قطع كرديد. امروز نه شرق در اينجا
دخالتى مى تواند بكند و نه غرب ، در حالى كه در رژيم سابق
اصل خود كشور به حساب نبود، منافع خارج حساب بود. امروز كه شما هستيد و خودتان
هستيد و كشور مال خود شما هست و منافع كشور از خود شما و از برادران شماست ، بخواهيد
كه آنها ديگر نتوانند رخنه كنند. استقامت بايد بكنيد. پايدارى بكنيد پايدارى به اين
است كه هركس در هر شغلى كه هست آنجا را خوب
عمل بكند. همانطورى كه پاسدارها و ارتش ما در جبهه ها پايداريشان به اين است كه جنگ
را خوب عمل بكنند و پيش ببرند. پايدارى كشاورز اين نيست كه جنگ بكند، پايدارى
كشاورز اين است كه كشاورزيش خوب باشد. پايدارى بانكدارها اين است كه خوب
عمل بكنند. و پايدارى افرادى كه پرسنل اداره ماليه هستند، آنها اين است كه خوب
عمل بكنند، ناراضى درست نكنند. مردم اين مردمى هستند كه همه با هم دست به هم دادند و
كشور را آزاد كردند، كشور را اسلامى كردند و كسانى كه انحراف دارند درصدد اينند كه
ناراضى درست بكنند. 322
هر كس در هر جا هست كار خودش را خوب انجام دهد
ممكن است يك وقتى در بانك ، در اداره ماليه ، در جاهاى ديگر افرادى خودشان را وارد
بكنند براى ناراضى درست كردن نه براى منافع شخصى ، براى اينكه افراد را
ناراضى كنند، به تدريج يك كشورى كه سر تا تهش
پرسنل ماليه هست و همين طور ساير بانكدارها و اينها هستند و ساير ادارات دولتى ، ممكن
است كه افراد كه بخواهند اين كشور را باز گردانند به
حال سابق ، نفوذ كنند در بين شما و مردم را ناراضى كنند به اينكه ماليات را وقتى مى
خواهند بگيرند بيشتر از آن مقدارى كه بايد بگيرند، بگيرند خداى نخواسته . البته
نمى كنند اما بايد هوشيار باشيد، مردمى كه مراجعه مى كنند بايد هوشيار باشيد كه
راضى برشان گردانيد. مثل سابق نيست كه توى سر مردم بزنيد تا راضى بشوند
امروز كسى نمى تواند توى سر مردم بزند كه بيا راضى بشو يا تن به رضايت بده
. امروز مردم همه هوشيار هستند و زير اين بارها نمى روند اما ناراضى درست مى شود. ما
بايد دنبال اين باشيم كه اين آيه شريفه را كه فرموده است كه فاستقم كما امرت و من
تاب معك 323 پيغمبر كه فرمود كه من ريشم سفيد شد براى اين ، پير شدم
براى اين . خود ايشان كه استقامت داشت ، براى اينكه و من تاب معك پهلوش است
يعنى پيغمبر مامور شده است كه اشخاصى هم كه همراه او هستند، اشخاصى هم كه ايمان
به او آوردند، آنها هم استقامت كنند و آن شما هستيد. بايد استقامت كنيد و ادامه بدهيد به اين
نبردى كه كرديد. نبردى كه با همه كشورهاى مخالف اسلام و با ابرقدرت ها كرديد
بايد ادامه بدهيد و ادامه به اين است كه هر كس در هر جا هست كار خودش را خوب انجام
بدهد. كار به اين نداشته باشد كه ديگرى خوب انجام مى دهد يا نه ، خودش كارش را
خوب انجام بدهد. البته ديگرى را نصيحت كند يا امر به معروف و نهى از منكر كند. اما
اگر ديگرى يك كار خلافى كرد، شما تكليف ازتان ساقط نمى شود. اگر همه دنيا هم
برخلاف بكند شما يك نفر هم باشيد، شما يك نفر بايد خلاف نكنيد. توجه كنيد كه همه
قشرهاى ملت با هم كارهايى كه به آنها محول است خوب انجام بدهند. همين معارضه با
آنهايى است كه مى خواهند به اين كشور تعدى كنند. و خداى تبارك و تعالى با شما
همراهى خواهد كرد. وقتى كه شما در خدمت اسلام باشيد، در خدمت خداى تبارك و تعالى
باشيد، خداى تبارك و تعالى با شما همراهى خواهد مى كند و تاييد از شما مى كند و من
اميدوارم كه هميشه مؤ يد و موفق باشيد. 324
16 - اهميت به بيت المال و پرهيز از كم كارى
رفتار حضرت امير (عليه السلام ) با بيت المال
حكومت حضرت امير سلام الله عليه و وضع حكومت او را ما در نظر بگيريم و كسانى كه در
حكومت هستند و در دستگاه هاى دولتى هستند، سيره آن بزرگوار را در نظر بگيرند و
ببينند كه بايد چه بكنند. البته قدرت اين كه آن طور كسى
عمل بكند، ماها نداريم ، كسى ندارد. به طورى كه
نقل كردند در يكى از چيزهايى كه به بعض از
عمال خودشان نوشتند، نوشته اند كه سر قلم ها را نازك بگيريد، سطرها را نزديك هم
بنويسيد، از چيزهايى كه فايده ندارد، احتراز كنيد، اين يك دستورى هست براى همه يعنى
، دستورى هست براى كسانى كه در بيت المال دست دارند. اين طور حضرت امير سلام الله
عليه در وقت حكومتش دستور مى دهد براى صرفه جويى . مضايقه مى كند كه در يك
صفحه كه مى شود ده سطر نوشت ، پنج سطر نوشته بشود، يك قلم كه مى تواند آن
مركبى كه در آن وقت بوده است صرف كند، سرش ريزه باشد تا كم صرف بشود. /از/
حرف هاى غير اصولى نوشته نشود، كه صرفه واقع بشود. باز از ايشان
نقل شده است كه حساب بيت المال را مى كشيدند، چراغى روشن بود، شمعى روشن بود و
كسى آمد با ايشان حرف ديگرى مى خواست بزند، شمع را خاموش كردند، فرمودند كه
اين مال بيت المال است ، تو مى خواهى حرف ديگر بزنى .
ما چه كنيم با بيت المال مسلمين ؟ وظيفه حكومت ها چيست با بيت
المال مسلمين ؟ اين مساءله ، مساءله اين نيست كه در آن وقت و در حكومت حضرت امير باشد، اين
دستور است در طول تاريخ براى كسانى كه
متكفل حكومت هستند كه تا اندازه ممكن در بيت المال تصرف نكنند، يك درهمش در آن طرف
حساب دارد. بايد حساب بدهيم ، بايد در پيشگاه خداى تبارك و تعالى ، در كارهايى كه
مى كنيم ، تصرف هايى كه در بيت المال مى كنيم ، بايد بعد حساب بدهيم چرا؟ زياده
روى شده باشد، مجازات دارد، عدالت شده باشد، مجازات خير دارد. 325
بيت المال مسلمين را بزرگ بشماريد
بيت المال مسلمين را بزرگ بشماريد. حكومت هاى اسلامى بايد بيت
المال مسلمين را براى جلال و جبروت خودشان صرف نكنند، بيت
المال مسلمين صرف آن چيزى بشود كه براى مسلمين است . وزارتخانه ها بايد وقتى كه مى
بينند كه كارمند بيت المال مسلمين هستند و مسلمين هستند و از آن جا حقوق مى گيرند و ارتزاق
مى كنند و اداره ، اداره بيت المال مسلمين است ، حتى در آن مسائلى كه حضرت امير گفته
ملاحظه كنند، كوچك نشمرند مساءله را، مساءله بيت
المال مسلمين است و دستور، دستور اسلام است . به حد ضرورت البته راجع به آن
چيزهايى كه مربوط به حفظ مقامات است - در حالى كه ما الان درش مى گذرانيم - اين يك
چيز لازم است اما به حد لزوم حتى مطبوعات بايد اين توجه را داشته باشند كه چيزهايى
كه براى ملت مفيد نيست در روزنامه ها ننويسند، كاغذ صرف اين نكنند، وقت صرف اين
نكنند. بايد راديو تلويزيون توجه به اين معنا داشته باشد كه اين از بيت
المال مسلمين است ، بايد وقتش صرف چيزهايى كه مربوط به مصالح مسلمين است ، نشود،
مسؤ وليت دارد. اينها بايد اشخاصى كه ، مقاماتى كه هستند، ملاحظه كنند كه به اندازه
ضرورت مشاور بگيرند، به اندازه ضرورت خدمتگزار بگيرند، نه به اندازه دلخواه . و
اين معنا را بايد همه ى ما بدانيم كه دلخواه هاى ما آخر ندارد. گمان نبايد بكنيم كه اگر
ما به آن جا رسيديم ، تمام شد مساءله . آن جا كه رسيديم بيشتر خواهد شد. امروز حكومت
هاى كوچك تقاضاهاى كوچك دارند، هواهاى كوچك دارند، لكن اين طور نيست كه اين هواها
محدود بشود. وقتى به يك حكومت بالاتر رسيدند، تقاضاها زيادتر ميشود، هواهاى نفس
بيشتر مى شود. وقتى رئيس جمهور يك كشور پهناور/
مثل / آمريكا يا شوروى يا هندوستان شدند، آن وقت هوايشان بالاتر مى رود، قانع نيستند
به آن جا، حدود ندارد، انسان لا حد است در همه چيز. گمان نكند انسان كه اگر يك جايى
دارد كه درش زندگى مى كند، يك جا بهتر پيدا كند، آن جا وقتى رفت راحت است . آن جا
تازه اول اين است كه / يك / يك جاى بالاتر داشته باشد. 326
دقت در اموال بيت المال
از آن طرف وقتى كه پيغمبر اكرم (ص ) آمد و ملت خودش را دعوت به توحيد كرد، چه جور
رفتارى كرد با مردم ، حتى با ذمى ها، حتى با آنهائى كه خلاف مذهب بودند چطور رفتار
مى كرد. حضرت امير سلام الله عليه مى فرمايد كه : (شنيدم كه يك لشكر(ظاهرا لشكر
معاويه بوده است ) آمدند در كجا و يك خلخال از پاى يك ذميه ربودند، چه كردند.) - يك
خلخال - از پاى يك زن يهودى يا نصرانى خلخال را ربودند و
نقل است كه ايشان فرمودند: (اگر انسان بميرد براى اين ، چيزى نيست .) يك چنين
انسانى ، ما يك چنين حاكمى مى خواهيم . ما دنبال يك چنين رژيمى ميگرديم كه حاكم آن ،
سلطانش - وقتى كه - (من جسارت مى كنم كه حضرت امير (ع ) را بگويم سلطان ) حاكمش ،
امامش ، آن كه سلطه اش بر مملكت ها از حجاز گرفته تا ايران ، تا مصر، تا كجا بوده
است ، نسبت به رعيت ، آن هم آن كسى كه خارج از مذهبش بوده اينطور عواطف داشته است و
خودش وقتى همان روزى كه با او بيعت كردند به سلطنت به اصطلاح و به امامت و خلافت
، همان روز، بعد از اين كه اين كار را كردند، آن كلنگش را برداشت رفت سراغ كارش كه
كار مى كرد، خودش با دست خودش . آن وقت مى كرد براى چى ؟ آن قنات را وقتى كه
درآورد، يك كسى گفت كه مثلا مبارك است ، چه است فرمود كه : مبارك براى ورثه است .)
بعد گفت بياوريد. وقف كرد آن جا را براى مستمندان ما يك همچو حاكمى ، طالب يك همچنين
حاكمى هستيم كه وقتى كه محاسبه حساب بيت
المال را نشسته است و مى كند، (يك چراغ آن چراغ هاى آن وقت نفتى بوده است يا چه بوده
يا پيه بوده است )، هر چه بوده است روشن بود و حضرت داشت حساب مى كرد بيت
المال را، يك كسى آمد آن جا با حضرت خواست بنشيند صحبت ديگرى بكند، حضرت آن
چراغ را خاموش كرد فرمود كه : (تا حالا من حساب بيت
المال را مى كردم اين چراغ مال بيت المال است ، از
مال بيت المال براى خودش صرف مى كردم ، حالا مى خواهى با من صحبت كنى و صحبت
ديگرى است ربطى به بيت المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن كنيم ؟) البته كسى
قدرت ندارد مثل حضرت امير (عليه السلام ) عمل كند، هيچ كس در عالم نمى تواند اين طور،
لكن ما يك حاكمى مى خواهيم كه دزد نباشد. ما اين قدر حالا راضى شده ايم كه
لااقل اين قدر دزدى نكنند. اين قدر مال اين ملت را
چپاول نكنند، اين قدر ظلم به اين ملت نكند. 327
امروز روز كار است
برادرها! امروز روز كار است . هركس در هر جا هست بايد كار بكند ما مى خواهيم خودكفا
باشيم ، خودكفائى را با تبليغات نمى شود كرد، با كار مى شود كرد. رعيت بايد كار
بكند، كشاورز بايد كشاورزى بكند، دامدارها بايد دامدارى بكنند و باغبان ها بايد
باغبانى بكنند و دانشمندان بايد به طور شايسته دانش خود را، دانش خودشان را به
دانشجويان منتقل بكنند و دانشگاه كه در راس امور هست و تقديرات يك كشورى ، مقدرات يك
كشورى بسته به وجود آنهاست ، بايد جديت بكنند كه روى خودشان را از غرب و شرق
برگردانند و به صراط مستقيم ، به سوى كعبه
آمال ، به سوى خداى تبارك و تعالى توجه كنند و جوانان را بسازند براى آتيه اين
كشور و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به خدمت . شمائى كه در صنايع هستيد صنعت
را تقويت كنيد، آقايان كه در جاهاى ديگر هستند آن كارهائى كه به آنها
محول است تقويت بكنند، مبلغين تبليغ خودشان را توسعه بدهند و دانشمندان دانش خودشان
را توسعه بدهند و منتقل كنند و ننشينند دنبال هم صحبت بكنند و بگويند حالا كه ما
داخل كار نيستيم پس بايد كارشكنى هم بكنيم خوب ، فهميدند، در عرض اين چهار
سال فهميدند كه كارهاى آنها در ايران ديگر اثرى ندارد. ايرانى ها آن راهى را كه
گرفتند و پيدا كردند دنبال مى كنند، ديگر آنها از هر جا بخواهند اين راه را برگردانند،
ديگر قدرت اين را ندارند. بنابراين آنهائى كه در خارج هستند بروند سراغ يك زندگى
اى بكنند، خودشان را، عمرشان را تباه نكنند كه هى بنشينند و فحاشى بكنند. آنها هم كه
در داخل هستند و يك قدرى فضولى مى كنند، آنها هم كنار بگذارند. ديگر گذشت وقت اينكه
فضولى هاى شما يا تبليغات شما تاثيرى در اين كشور بكند. بحمدالله اين كشور الان
در تحت عنايت حق تعالى و در تحت حمايت ولى عصر سلام الله عليه به مقامى رسيده است
كه مى تواند راه خودش را طى كند و اميدوارم كه غرور براى ما پيدا نشود و هميشه توجه
به خدا و اينكه كارها را غيب دارد انجام مى دهد و شما دعا كنيد كه به دست شما انجام بدهد.
خداوند همه شما را انشاءالله سلامت بدارد. و عزت و عافيت ، و همه ممالك اسلامى را از شر
اجانب و غارتگرها نجات بدهد. 328
اجرت كسانى كه كم كارى مى كنند حرام است
من از كارمندان و كارگران نفت مى خواهم كه پشتيبانى كنند، كار كنند براى مملكت و كم
كارى نكنند، تعطيل نكنند، الان مملكت ديگر مال خودشان است ، نفت از خودشان است ، هدر
نمى رود، به مصالح مملكت خرج مى شود، وقتى كه
مال خود شد موظفيم كه همه مان خدمت بكنيم .
الان مملكت مثل عائله خود ما هست همانطورى كه ما براى عائله مان بايد با محبت
عمل بكنيم ، الان بايد ما براى مملكتمان با محبت ، هم آقايان وزراء و هم مردم و هم كارگران
و كارمندان و گاهى من مى شنوم كه در ادارات يك قدرى كم كارى هست ، گاهى بيكارى هست
و اين موجب تعجب من است . اگر چنانچه خداى نخواسته اينها از رژيم سابق هستند و مى
خواهند براى آنها خدمت كنند، خوب موظفند آقايان كه آنها را يادداشت كنند اسم هايشان را و
تصفيه كنند و اگر چنانچه اينطور نيست و خود مردم هستند و علاقه دارند به اسلام و
علاقه دارند به مملكتشان ، من نمى فهمم كسى علاقه داشته باشد به مملكتش و آنوقت از
مملكتش اجر ببرد و عمل نكند. خوب يك اجرتى كه اينها مى گيرند در
مقابل عمل است ، اگر عمل كم بكنند حرام است اين اجرت ، جايز نيست استفاده بكنند از اين
بنابراين آنهائى كه اعتقاد به اسلام ، اعتقاد به مملكت خودشان ، اعتقاد به اين نهضت
دارند، آنها بايد عمل بكنند، بلكه زياد بكنند عملشان را كه جبران بكند. اين چيزهايى كه
در سابق بود و اين نقيصه هايى كه در سابق بود جبران بشود. كم كارى اصلش ديگر
معنا ندارد، حالا بايد پركارتر بشوند، دو مقابل كار بكنند. شما مى بينيد كه - ادارات ،
مى بينيد كه - الان قشرهاى مختلفى مى روند حتى در بيابان ها خدمت مى كنند، مى روند در
مدارس خدمت مى كنند، به ادارات هم بايد خدمت بكنند تا مزد و اجرتى كه مى گيرند اجرت
مشروع باشد. من از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه همه ما را بيدار كند و همه ما را
خدمتگزار اين ملت و همه ما را به سعادت و سلامت ، اين راه را كه راه الى آخرت و الى الله
است با سلامت طى بكنيم كه در وقتى كه در معرض حساب واقع مى شويم ، حسابمان
سالم باشد و آبروى ما در پيشگاه خدا و اولياى خدا نريزد. خدا همه شما را حفظ كند و با
سلامت و سعادت مشغول عمل باشيد. 329
كم كارى عملى است نامشروع
من اميدوارم كه با همت همه آقايان و هركس در هر قشرى كه هست ، آن قشر و آن اشخاص بايد
در همان محلى كه هستند كارهايشان را موافق با اسلام بكنند و كار بكنند. همين امروز به من
گفتند كه بسيارى از ادارات هست كه كم كار مى كنند و
اهمال مى كنند در كارهايشان . خوب ، اين اشخاصى كه در ادارات حالا كم كار مى كنند كه
شايد يك قدرى هم عادت از سابقشان باشد، اينها برايشان مشروع نيست كه اجرت
بگيرند از اداره ، اجرت وقتى است كه كار در مقابلش باشد و ما به دولت مى گوئيم كه
اشخاصى كه كم كار ميكنند به اندازه اى كه كم كار مى كنند اجرت از ايشان كسر بگذارد
و ندهند به اينها. كسى كه مى آيد آنجا مى نشيند و سيگار مى كشد و در آخر ماه چند هزار
تومان مى خواهد، او نبايد بگيرد. اينها بايد متوجه باشند كه مملكت حالا
مال خودشان است بايد كار بكنند، هر كس در هر محلى هست بايد كار بكند تا چرخ هاى
مملكت راه بيفتد و تحولى بايد پيدا بشود در اين ادارات . 330
17 - اهميت به محتوى و عمل
شكر نعمت اين است كه عمل بكنيم
اين شكر نعمت است ، نعمتى كه خداوند به ما داده است . شكر نعمت اين است كه ما به جاى
صحبت ، عمل كنيم آن هم طبق ضوابط اسلام ، نه تجاوز كنيم و نه تقصير. 331
اين شكر نعمت است ، نعمتى كه خداوند به ما داده است . شكر نعمت اين است كه ما به جاى
صحبت عمل كنيم آن هم طبق ضوابط اسلام ، نه تجاوز كنيم و نه تقصير. 332
اين را بايد انسان توجه بكند به اينكه اين چند روز مى گذرد، اين رياست ها مى گذرد،
شما هر چه هم بخواهيد چيز بكنيد از محمدرضا نمى توانيد بالاتر بويد، هر چه هم دست
و پا بكنيد، آنها را پيدا نمى كنيد و انشاءالله نخواهيد پيدا كرد و نخواهيد كه بخواهيد. او
رفت تمام شد، حالا پيش خداست . چه خواهد شد، خدا مى داند ما هم اين روز را داريم ، ما هم
فردا يكى مثل من ديرتر و زودتر و آن هم كه معلوم نيست كه كى زودتر. ولى خوب ، ما
آخر است و بايد برويم ، شما كه الان جوان هستيد، به فكر اين باشيد كه اصلاح كنيد
خودتان را، به فكر اين باشيد كه براى اين مملكت كار بكنيد، ننشينيد باز تو
وزارتخانه ها و هى همان حرف هاى سابق باشد و همان كاغذبازى ها و يك بودجه اى كه
براى يك جائى مى خواهند، اينقدر، اين طرف و آن طرف برود كه منشى بشود. اينها را به
طور ضربتى كار بكنيد. 333
مشكل كنونى مسلمين اين است كه اهل عمل نيستند
من اميدوارم كه مسلمين و خصوصا سران مسلمين از شعار به اسلام كه يك پوششى است
براى عدم عمل بر احكام اسلام دست بردارند و به اسلام به حسب آنچه كه هست فكر كنند و
عمل كنند. تاكنون گرفتارى مسلمين و ملت هاى مظلوم اسلامى اين بوده است كه سران آنها
به شعارهاى اسلامى اكتفا مى كردند و در پوشش شعار مقاصد ديگرى كه داشتند اجرا مى
كردند و من اميدوارم كه ملت هاى اسلامى و خصوصا دولت هاى آنها از اين شعار
منتقل بشوند به شعور و عمل به اسلام و قرآن كريم . 334
بايد ببينيم كه چه شد كه اسلام در صدر اول با يك جمعيت كمى و با يك دست خالى كه
هيچ ساز و برگ جنگى نداشتند قريب نيم قرن گذشت و معموره را فتح كردند، و چه شد
كه مسلمين بعدها با اينكه جمعيت هايشان خيلى زياد و ساز و برگ جنگى هم دارند و از حيث
ذخاير هم غنى هستند و معذلك همه چيزشان را از دست داده اند. اين چه شد كه آنها آنطور و ما
اينطور. علت اين است كه در صدر اسلام افرادى كه با
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بيعت كرده اند و بودند، اينها افراد كمى
بوده اند لكن متعهد به مسلك خودشان و معتقد به اسلام و براى آنها طرح نبود اينكه
زندگى بكنند ولو با هر ذلت و زحمت ، اينها شهادت را براى خودشان سعادت مى دانستند
و اين روحيه كه در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ايران دو امپراطورى بسيار بزرگ
، كه آن دو امپراطورى روم و ايران هر دو قويتر از حالاى اين دو معموره است و بعدها مسلمين
كم كم آن قدرت ايمان را از دست دادند و وارد شدند در شوون دنيا و دلبستگى به همين
ماديات و آنهائى هم كه مى نشستند و صحبت مى كردند و حالا هم كه ما اجتماع مى كنيم و
صحبت مى كنيم ، بحث هاى عددى است ، يك بحث هائى نيست كه سازنده باشد. در اين ممالك
اسلامى كه ممالك بسيار وسيعى هستند و قدرت هائى هم دارند وقتى كه انسان ملاحظه مى
كند، مى بيند كه مساءله شعر و خطابه و فلسفه و آنهائى كه ديگر خيلى چيز هستند،
عرفان و امثال اينها مطرح است و آن چيزى كه در صدر اسلام رمز پيروزى بود اصلا
مطرح نمى شود. اگر آنكه در صدر اسلام در اصحاب
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و لشكر اسلام بود، عشر او در اين مملكت
اسلامى بود، قدرتى بودند كه از تمام ابرقدرت ها مقدم بودند لكن بكلى آن روحيه
ايمان را از دست دادند و آن كه خيلى مومن بود آن بود كه به مسجد برود و از مسجد
برگردد منزل و دعا بخواند، ديگر آن جهاتى كه در صدر اسلام مطرح بود اصلا در بين
ممالك اسلامى مطرح نيست ، الان هم مطرح نيست . الان هم وقتى كه مجالسى كه تهيه مى
شود براى اينكه ببينند بايد چه بكنيم ، از حدود نطق (و هر كه بهتر نطق بكند) معلوم
نيست بيشتر باشد، همچو نيست كه واقعا رسيدگى بكنند به اينكه چرا ما عقب افتاده هستيم
و چرا و چه چيز ممكن است كه ما را از اين عقب افتادگى نجات بدهد، طرح بكنيم و دنبالش
برويم ، عمل بكنيم . نه در هر سالى ، هر چند
سال يك جلسه اى درست بكنيم و هر كس هم از هرجا بيايد يك مقدارى خطابه و شعر و يك
مقدار هم از مسائل اسلامى و احتياجات مسلمين و بعد هم كه از آن مجلس خارج شدند ديگر
اصلش همه چيزها مغفول عنه بمانند. بايد بگوئيم كه دشمن هاى اسلام ، ممالكى كه به
اسلام سلطه پيدا كردند و به مسلمين ، آن ها مرد
عمل بودند، نه حرف ، و مسلمين در اين بعد از صدر
اول مرد حرف بودند، نه عمل . خيلى خوب شعر مى گفتند، خيلى خوب خطابه مى خواندند
وقتى هم مطرح مشكلات مى شد، خيلى هم خوب طرح مى كردند اما از حدود گفتار خارج نمى
شد، به عمل نمى رسيد. اگر از حدود گفتار خارج مى شد نمى تواند انسان باورش
بيايد كه بيشتر از صد ميليون عرب در مقابل
اسرائيل آنطور زبون باشند و انسان نمى تواند باور كند كه با داشتن همه چيز، و
احتياج غرب در بسيارى از امور به ممالك اسلامى ، اينها همه تحت سلطه آنها باشند با
داشتن جمعيت هاى زياد و ذخاير زياد اين نيست جز اينكه آن روحيه اى كه در صدر اسلام بود
و منشاء غلبه شد، آن روحيه را ما از دست داديم . 335
انقلاب ايران ثمره اى از اهل
عمل بودن
دليل بر اينكه يك همچو روحيه اى مى تواند غلبه كند بر مشكلاتش ، قصه ايران است .
اگر در ايران هم مثل سابق ، مثل سالهاى گذشته تمام
مسائل برمى گشت به اينكه مشكلات گفته بشود و هيچ
عمل نشود، مصيبت ها را ذكر بكنند و بروند منزلشان بخوابند، اگر اينطور بود الان هم
زير بار همان رژيم و همان گرفتارى ها بوديم لكن خداوند خواست كه اين ملت از حد
حرف به حد عمل بيايد و آن روحيه اى كه در صدر اسلام بين مسلمين بود، تا حدودى در اين
ملت پيدا شد و همان رمز پيروزى يك مشت فاقد همه چيز بر يك قدرتهاى شيطانى بزرگ
، همان روحيه كه در صدر اسلام بود و مسلمين
دنبال شهادت مى رفتند، جنگ مى رفتند و اگر از جنگ برمى گشتند شايد پيش خودشان
معلوم بودند، اين تا يك حدودى در ايران پيدا شد به طورى كه جوان هاى برومندى كه
اول جوانى شان بود و هست چه در آنوقتى كه من نجف بودم و چه حالا كه ايران هستم و چه
قبل از اين پيروزى و چه بعد، اينها از من مى خواهند كه دعا كنم شهيد بشوند و جدا دعا
ميخواهند و بعضى ها تاسف مى خورند، اظهار تاسف مى كنند كه ما نشديم . اين روحيه تا
در مسلمين پيدا نشود همينند كه هستند، مجلس ها اثرى ندارد، اجتماعات اثرى ندارد، كنفرانس
هاى دولت هاى مختلف و اجتماعاتشان اثرى ندارد، صحبت است .
دل خوش كردن به اين چيزها موجب تنفر ما شده است و مى شود. مسلمين فكرى بكنند كه اين
تحول در آنها حاصل بشود، تحول از خوف به شجاعت و
تحول از توجه به دنيا به ايمان به خدا. منشاء همه پيروزى ها همين كلمه است ، ما
متحول بشويم به يك موجودى اسلامى - انسانى با ايمانى كه خداوند تبارك و تعالى از
ما خواسته است ، و الا شما تشريف مى آوريد اينجا با ما صحبت مى كنيد ما هم با شما صحبت
مى كنيم دردها را مى گوئيم و درمانش هم گاهى گفته مى شود لكن شما كه ميرويد و ما كه
اينجا هستيم هيچ ديگر در فكر اين نيستيم كه يك عملى انجام بگيرد. 336
بايد در تحقق ظواهر و محتواى اسلامى جديت كرد
از مهمات مساءله اين است كه اولا اسلامى بشود همه چيز و ظواهر اسلام بايد در آنجا
حكمفرما باشد. اينكه بعضى ها عقيده دارند كه حالا ظواهر را كار نداشته باشيم و برويم
سراغ مكتب ، اينها برخلاف اسلام است . آن چيزى كه هست اين است كه بايد ظواهر در اين
پادگان هاى ارتشى و در آن مراكزى كه شما هستيد و پاسدارها هستند ظواهر بايد محفوظ
باشد، يعنى امروز كه ماه مبارك رمضان است همه اينها روزه دار باشند، آنهائى كه واجب
است برايشان روزه بگيرند، روزه دار باشند، نماز بخوانند در آنجا و كارهاى منكر در
آنجا به هيچ وجه نباشد ضوابط اسلام بايد محفوظ باشد جمهورى اسلامى معنايش اين
است و الا اگر يك جمهورى باشد، اسمش جمهورى اسلامى باشد لكن وقتى كه برويم در
ژاندارمرى ببينيم از اسلام خبرى نباشد، در سپاه پاسداران بيائيم مثلا از آن خبرى نباشد،
ارتش برويم خبرى ، ادارات خبرى نباشد، اين جمهورى اسلامى نيست ، اين يك لفظ غلطى
است كه گذاشتند روى ، روى جمعيتى كه و روى مملكتى كه دارد همان به طور طاغوت اداره
مى شود. ما بايد اين محتواها را با جديت اصلاح بكنيم . افراد ناصالح را اگر چنانچه
واقعا برخلاف مكتب هستند، از اول بايد كنارشان زد و اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته
خيانتى هم كردند، بايد به دادگاه سپردشان و افرادى كه مكتبى هستند يعنى فكرشان
فكر اسلام است لكن عملشان برخلاف است ، اينها را بايد هدايت كرد اگر هدايت شدند كه
شدند، اگر هدايت نشدند، بعد از چندى كه ديديد فايده ندارد كنارشان بگذاريد، تصفيه
شان بكنيد. 337
استعمار با ظاهر كارى ندارد تلاش مى كند ما محتوى نداشته باشيم
در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفن عالم سوء، جهنمى ها در ايذاء هستند. شما ديديد
كه در اين مدتى كه دانشگاه هاى ما دست نا اهل ها بود، تعليمات ، تعليماتى بود كه
جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات بيرون مى آمد غربزده بود، حتما بايد پيوسته به
غرب باشد، پيوسته به خارج باشد. آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح ،
يك حدودى داشت . دانشگاه هاى استعمارى يك حدودى دارد در تعليمات ، نمى گذارند كه
جوان هاى ما تعليم صحيح ببينند، درست تحصيل بكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش مى
دهند، جوان هاى ما كه خارج هم مى روند اينطور نيست كه وقتى خارج رفتند همدوش جوان
هاى انگلستان و امريكا تحصيل بكنند و همانطور كه آنها
تحصيل كردند به اينها هم همانطور آموزش بدهند، آنجا هم آموزش براى ممالك استعمارى ،
پرورش هم پرورش براى مملكت استعمارى و لهذا از پرورش شان و از آموزش شان
امثال شريف امامى ها بيرون مى آيد و امثال نصيرى ها. اينها همه در فرنگ كار كردند و
تحصيل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك ، لكن وقتى كه يك شوره زارى
بوده است ، علم وقتى كه در يك نفس غير سالم واقع شد
مثل بارانى مى ماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است ، عفونتش را زياد مى كند. همين
باران رحمت كه در يك جا بوى عطر را بلند مى كند، در يك جا بوى كثافت را بلند مى
كند. آن عالمى كه تزكيه نشده است ، خطرش از
جاهل بسيار زيادتر است ، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسد
باشد، عالم را فاسد مى كند، كشور را به فساد مى كشد. تزكيه
قبل از تعليم و تعلم است (يزكيهم ) پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورش
بدهد، نفوس را مهيا كند و بعد يعلمهم الكتاب و الحكمه بعد تعليم كتاب و حكمت
بكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش تواءم نباشد و با تزكيه توام نباشد، موجودى
كه او بيرون مى آيد همين موجوداتى بود كه در مجلس سنا و در مجلس شوراى
قبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و خيلى با عظمت ، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت
. خارجى ها به اين كار ندارند، بنا هرچه ميخواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت را
صرف اين اباطيل بخواهند بكنند، هر چه وزارتخانه ها
طول و عرض و عمق مى خواهد داشته باشد، بودجه هاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش را
كار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلم ها (مگر بعضى شان ) اينها از استعمار بودند و
براى آنها كار مى كردند و جوان هاى ما را براى آنها بار مى آوردند. 338
18 - عبرت پذيرى
عاقبت فشار بر مردم و ارعاب آنان
تاريخ و آنچه كه به ملت ها مى گذرد اين بايد عبرت باشد براى مردم ، از جمله تاريخ
عصر حاضر ببينيم كه چه شد كه يك چنين قدرتى از بين رفت ، دولت ها ببينند كه براى
چه اينطور منهدم شد يك چنين قدرتى و اجزاء دولتى ، ادارات ببينند كه چه شد قضيه و
موجب عبرت همه باشد. هر دولتى كه متكى بر ملت نباشد بلكه
مقابل ملت بايستد، اين عاقبتش ، ولو يك قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همين عاقبتى
كه اين پدر و پسر منتهى شدند، منتهى خواهد شد. رضاخان كارى كرد كه بين ملت هيچ
پايگاهى نداشت و من شاهد قضيه بودم كه متفقين كه به ايران رو آوردند و ايران را
گرفتند و همه چيز ايرانى ها در معرض خطر بود، وقتى كه نتيجه اين شد كه رضاخان
رفت شادى كردند، مردم . من به اين پسر نادانش گفتم كه تو نكن كارى كه همانطورى
كه پدرت رفت و شادى كردند براى رفتن تو هم شادى بكنند و نشنيد و ديديد كه براى
رفتن اين بيشتر شادى كردند و حق هم همين بود، چرا؟ براى اينكه بين مردم پايگاه نداشت
. اساس اين بود كه يك دولتى كه خيانتكار است ، اين نميتواند با مردم بسازد و براى
خيانتكارى كه دارد و چپاولگرى كه مى كند و وابستگى به بيگانگان كه دارد، اين هميشه
از خودش مى ترسد. يك دولت هميشه نگران است كه مبادا اين خيانت ها كه كرده است ، ملت
جبران بكند و ملت تلافى كند. از اين جهت اينها مجبورند به اينكه با ملت به فشار و
ارعاب عمل كنند و لهذا هر روز كه مى گذرد فشار آنها زيادتر مى شود، تنفر ملت هم از
اين طرف زيادتر. در اين پنجاه و چند سال ، اينها هر روز فشارشان زيادتر شد و هر
روز ملت از آنها تنفرش زياد شد تا رسيد به آنجائى ديديد كه تمام ملت ، نه يك قشر،
دو قشر، همه ملت يكدفعه از او رو برگرداندند و چون هيچ بين مردم پايگاه نداشت
نتوانست ، نه خودش توانست و نه قدرت هاى بزرگ توانستند او را نگه دارند. وقتى يك
ملت يك چيزى را خواست ، نمى شود خلافش را كسى
عمل بكند و ملت ما همه با هم خواستند كه رژيم طاغوتى نباشد و لهذا كوشش هايى كه
دولت هاى بزرگ و ابرقدرت ها هم كردند براى نگه داشتن او به جايى نرسيد و
نتوانستند نگهش دارند. اين بايد يك سرمشقى براى دولت ها باشد، دولت هايى كه در
عالم هستند كه ببينند كه چه شد كه يك چنين قدرت بزرگى كه همه قدرت ها هم دنبالش
بودند، همه هم از او پشتيبانى ميكردند، نه فقط ابرقدرت هاى كوچكتر هم ، اينها هم از او
پشتيبانى مى كردند و مى شود گفت كه همه قدرت هاى شيطانى جمع شده بودند باهم كه
اين را حفظش كنند و نتوانستند. اين بايد يك سرمشقى باشد از براى دولت ها كه وظيفه
خودشان را بدانند. چه دولت هايى كه بعدها در ايران
تشكيل مى شود و اميد است كه دولت اسلامى - انسانى و چه دولت هايى كه در خارج اين
مملكت هستند، اين بايد يك سرمشقى براى آنها باشد كه با ملت چه بكنند، چه جور رفتار
بكنند. 339
رفتار خوب دول پايگاه آنها را محكم مى كند
 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
|