 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
امروز شما بايد وضع تان وضع اسلام باشد. اگر بخواهيد در
مقابل قدرت هاى بزرگى كه هم چشم طمع به كشور شما دوخته اند و با صراحت اين
مسائل را مى گويند، اگر بخواهيد كه استقامت كنيد و پايدارى كنيد، بايد مجريان امور در
هر جا كه هستند، در دادگسترى ، در وزارت ماليه در بانك ها، اينها اشخاصى باشند و
متعهد به اسلام باشند و بدانند كه اگر چنانچه ما در يك جائى از اين جاها رو به شكست
برويم ، كم كم اين سرايت مى كند شكست در جاهاى ديگر و خداى نخواسته يك وقت مى
بينيد كه كشور ما به هم ريخته شده است ، وضع مالى اش و وضع بانكى اش و وضع
كشاورزيش و وضع هاى ديگرش ، آن روز است كه آنها به مقاصد خودشان مى توانند
برسند.
الان كه مى بينيد كه همه با ما مخالف هستند، براى اينكه شماها مى خواهيد اسلامى
عمل بكنيد، كشور شما مى خواهد اسلامى عمل بكند و آنها اين را مخالف با مقاصد خودشان
مى دانند. 148
بايد معتقد به تمام اصول اسلام بود
من نسبت به انجمن هاى اسلامى همه كشور، اعم از انجمن هاى اسلامى دبيرستان هاى سراسر
كشور يا ساير انجمن هاى اسلامى كه در همه جا بحمدالله تحقق پيدا كرده است ، چند كلمه
اى صحبت دارم يكى اينكه اين نامگذارى ، كه انجمن اسلامى در هرجا باشد، اين يك تعهدى
است از طرف انجمن ها نسبت به اسلام و آن تعهد اسلامى بودن و اسلامى كردن است فقط
اسم نيست كه گروهى دور هم جمع بشوند و اسم خودشان را انجمن اسلامى بگذارند، اين
يك تعهد است كه شما براى خاطر اسلام در سرتاسر كشور و در تمام جاهائى كه در آنجا
از اسلام هست همه چيز، شما متعهديد كه اسلامى باشيد و اسلام را در آنجاها كه هستيد پياده
كنيد. پس شما دو تعهد داريد يكى اسلامى بودن خودتان ، يكى اسلامى كردن آنجائى
كه اين انجمن ها در آنجا هست ....
اسلام ابعاد مختلفى دارد كه اگر يك نفر يا يك جمع بخواهند واقعا مسلم باشند، بايد
تمام ابعاد را در نظر بگيرند. اسلام يك بعد، بعد عقائد است ، عقائد اسلامى . بايد
انجمن هاى اسلامى عقائد اسلامى را داشته باشند، اينطور نباشد كه يك فرد يا افرادى
پايبند به عقائد اسلامى نباشند و انجمن اسلامى درست كرده باشند. اگر معتقد به تمام
اصول اسلام نباشند، اينها نمى توانند انجمن اسلامى
تشكيل بدهند يا اسلام را بخواهند پياده بكنند. و يك بعد ديگر، اخلاق اسلامى است . چه
بسا اشخاصى عقائد اسلامى را به حسب واقع هم تا حدودى دارند لكن اخلاق اسلامى را
ندارند. آن چيزى كه مهم است براى شما كه انجمن اسلامى
تشكيل مى دهيد و خصوصا براى شما حاضرين كه انجمن هاى اسلامى دبيرستان ها را
متكفل هستيد و دوستان شما متكفل هستند، اين يك امر بسيار مهمى است كه شما عهده دار شديد. و
بايد شما از خودتان شروع كنيد و خودتان را به اخلاق اسلامى آرايش بدهيد و از اخلاقى
كه برخلاف اسلام است ، تحرز كنيد، براى اينكه شما مى خواهيد در دبيرستان هائى كه
هستيد اسلام را در آنجا پياده كنيد، نمى خواهيد كه فقط يك اسمى باشد كه ديگران چون
انجمن دارند پس ما هم انجمن داشته باشيم . شما مى خواهيد كه اسلام را در دبيرستان ها،
كه بسيار اهميت دارد پياده كنيد و اين تابع اين است كه خود شما هم عقائد اسلامى تان
صحيح باشد و هم اخلاق اسلامى داشته باشيد. چنانچه يكى از بعدهاى ديگر،
اعمال اسلامى است ، تعهد به ظواهر اسلام ، به اوامر و نواهى اسلام و
عمل كردن به احكام اسلام است . اگر چنانچه آن جمعيتى كه
تشكيل انجمن اسلامى دادند خداى نخواسته در اعمال ، انحرافى داشته باشند، اينها نمى
توانند بگويند كه ما انجمن اسلامى هستيم و آمديم كه اسلام را در اينجا كه هستيم پياده
بكنيم . اول بايد از خودتان شروع كنيد هر كسى از خودش بايد شروع كند و عقائد و
اخلاق و اعمالش را تطبيق با اسلام بدهد و بعد از اينكه خودش را اصلاح كرد، آنوقت
دنبال اين باشد كه ديگران را اصلاح كند. 149
بايد مراكز ما آثار و علائم اسلامى داشته باشد
ما بخواهيم يك جمهورى اسلامى در ايران محقق بشود، همين كه ما بگوئيم جمهورى اسلامى ،
راى بدهيم به جمهورى اسلامى ، كار تمام نيست ، بايد دستگاه هاى اطلاعاتيش ، روزنامه
هايش ، راديو، تلويزيون ، ادارات ، تمام مراكز دولتى و تمام مراكز ملى ، بازار، در
صحرا، در داخل ، در كارخانه ها، بايد طورى بشود كه هر كسى وارد اينجا شد، خودش را
احساس كند كه وارد شده است در يك دستگاهى كه از اسلام آنجا خبر هست ، اثر هست از اسلام
، بايد قدم اسلام در همه اين دستگاه ها باشد و آن چيزهائى كه برخلاف موازين اسلامى
است ، برخلاف جمهورى اسلامى است كه همه بر خلاف مصالح ملت است ، اگر باشد،
اينها بايد از بين برود. مثلا در تلويزيون يك قضايا، قضاياى فيلم هاست ، اين فيلم ها
بايد يك فيلمهاى آموزنده باشد فيلمهائى كه وقتى نگاه كنند جوان هاى ما، منحرف
بشوند، اينها را بايد از آن احتراز كرد.
اگر چنانچه يك وقتى اشخاصى در آنجا باشند كه بخواهند يك همچو اعمالى را انجام
بدهند، اگر نصيحت مى شود بكنيد، نصيحت كنيد اگر نه تصفيه بايد بشود. يك مسؤ
وليت بزرگى است مسؤ وليت شما، و آن اين است كه يا اين جمهورى اسلامى را به جلو مى
رانيد به واسطه تبليغاتتان ، به واسطه نمايش هائى كه در آنجا داده مى شود، فيلم
هائى كه در آنجا داده مى شود و يا به عقب مى رانيد، اين خيلى مسؤ وليت بزرگى است ما
تا بخواهيم اين كاركن هاى هر جا را، كارمندهاى هر جا را، تا بخواهيم كه به آنها بفهمانيم
كه ما نبايد همه چيزمان تقليد از غرب باشد، اين طولانى است اينها گمان مى كنند كه
وقتى كه در راديو تلويزيون مثلا آمريكا يك جورى بود، انگلستان يك طورى بود، ما هم
بايد از آنها تقليد بكنيم ، هر چه آنها كردند، ما بكنيم چنانچه اين يك مساءله اى است كه
تقريبا ما مواجه با آن هستيم و در همه جا كه گمان مى كنند كه بايد فرم ممالك ما هم ،
فرم آنجا باشد تا ما بخواهيم اين فرم را تغيير بدهيم و بفهمانيم به همه قشرها كه
نبايد اينطور باشد و ما خودمان بايد در افكارمان ، در آراء مان
مستقل باشيم ، اين طولانى است . 150
جمهورى اسلامى بايد محتوايش اسلامى باشد
الان شما موظفيد كه همه اين كسانى كه در اين كارها هستند و راس كار هستند در تلويزيون
(البته بنگاه بزرگى است ) مراقبت كنيد كه يك اشخاصى كه متعهد باشند به اسلام و
معتقد به جمهورى اسلامى باشند و بدانند كه جمهورى اسلامى يعنى چه ، محتوايش بايد
اسلامى باشد، بايد آنها را در راس كارها قرار بدهيد در سرتاسر ايران ، در همه جا و
برنامه هايتان ، آنهائى كه گفتنى است گويندگانى پيدا بكنيد و خيلى ها حاضرند كه
بيايند آنجا صحبت بكنند از اشخاص فاضل و دانشمند، از علما و اشخاص منورالفكر،
اشخاص هر طبقه اى بيايند صحبت بكنند و از آنها استفاده بكنيد و بايد هم اين كار بشود.
و آنچه راجع به ديدنى هاست و فيلمهاست توجه كنيد كه فيلم ها يك فيلمهاى انحرافى
نباشد، فيلمهايى نباشد كه مثلا فرض كنيد كه يك منظره هائى كه سابقا بود و
انحرافات براى جوان هاى ما ايجاد ميكرد، نباشد ما اگر اين جوان هايمان را و اين بچه
هايمان را، حتى آنچه كه براى بچه ها نمايش داده مى شود بايد يك جورى باشد كه اين
بچه از اول يك طورى بار بيايد كه مستقل باشد در فكر، مستقيم باشد و متعهد بار بيايد
و همين طور فيلم هاى بالاتر بايد خيلى توجه به آن بشود كه رسيدگى بكنيد، نظارت
بكنيد، نگذاريد دست اشخاصى كه متعهد نيستند. اگر پيدا شدند اشخاص ، بايد به آنها
حالى كنيد، اگر نمى شود، تصفيه كنيد و اين يك امر ضرورى و لازم است . 151
خودتان را مقيد و متعهد به اسلام بدانيد
آن چيزى كه راجع به برادرهايى كه از خارج اين جا هستند و همه برادرهايى كه در خارج
كشور خدمت مى كنند عرض مى كنم اين است كه بايد همه شماها در هر جا هستيد خودتان را
مقيد و متعهد به اسلام بدانيد، تحت تاءثير محيط آن جا واقع نشويد. خوب ! كسى كه وارد
مى شود در يك سفارتخانه اى در خارج ، ببيند كه وارد شد در يك محيط اسلامى ، در يك
محيط انسانى ، اين طور نباشد كه خداى نخواسته در آن جا از آن چيزهايى كه در سابق
بود چيزى باقى مانده باشد. اگر آن چيزهايى كه در دوران سابق بود، در دوران طاغوت
بود، در آن جا هست ، جديت كنيد كه بكلى پاكسازى بشود و اميدوارم شده باشد تاكنون .
بنابراين وقتى ما مى توانيم در مقابل همه دنيا بايستيم بگوييم ما نه طرف مغضوب
عليهم مى رويم ، نه طرف ضالين ، نه طرف غرب مى رويم ، نه طرف شرق مى رويم ،
وقتى ما مى توانيم اين طور باشيم و به صراط مستقيم
عمل بكنيم كه همه مان با هم باشيم ، همه يد واحده باشيم ، همان طورى كه اسلام دستور
داده ، همه يك صدا باشيم كانه يك حلقوم است كه صدا مى كند، همه با هم مجتمع باشيم ،
سستى نكنيم . 152
بايد حدود و ثغور اسلامى را حفظ كنيم
اگر پاسدارهاى اسلامى ما پاسدارى از خودشان هم بكنند كه در اين خدمتى كه هستند يك
خدمت صادقانه ، يك خدمت عاشقانه براى اسلام و يك خدمتى كه مستقيم در راه اسلام باشد،
اگر بكنند، اينها پاسدارى را حقش را عمل كردند و اگر خداى نخواسته يك انحرافى
حاصل بشود، يك تعدى از طرف آنهائى كه ميگويند ما پاسدار اسلام هستيم ، به
برادرانشان بشود، حالائى كه قدرتمند هستند و قوى هستند و آزاد هستند، از اين قدرت و
قوه و آزادى سوء استفاده كنند، به برادرهاى خودشان خداى نخواسته تعدى كنند، به
منازل مردم تعدى خداى نخواسته بكنند، آنوقت نه اينكه يك آدم عادى اين كار را كرده است
(آن آدم عادى هم مجرم است ) لكن يك جمعيتى است كه به اسم پاسدارهاى جمهورى اسلامى
هستند و ملبس به لباس پاسداران جمهورى اسلامى هستند، اگر خداى نخواسته از
پاسدارهاى جنود اسلامى ، پاسدارهاى جمهورى اسلامى يك اشتباه و خطائى
حاصل بشود، اين فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى
حاصل شود، براى اينكه اينها خودشان را معرفى مى كنند كه ما جنود اسلام هستيم ، ما
پاسدار اسلام هستيم و همه توقع از پاسدارهاى اسلام دارند كه روى خط اسلام مشق كنند،
كارهايشان كارهاى اسلامى باشد. همانطورى كه در طبقه روحانيون كه آنها پاسدار اسلام
و احكام اسلام هستند اگر خداى نخواسته يك ملبس به لباس روحانيون يك كار خلاف
بكند، اين فرق دارد با اشخاص عادى ، براى اينكه اينها پاسدار اسلام هستند، ملبس به
لباس روحانيت هستند، ملبس به لباس پاسدارى از قرآن و سنت هستند اگر خداى
نخواسته از اينها يك وقت اشتباه ، خطائى حاصل بشود فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى
حاصل بشود و لهذا شما جوان ها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و روحانيون كه
پاسدار احكام اسلام و قرآن هستند وظيفه تان زياد است و شغلتان شريف .
شغل ، شغل شريف براى اينكه پاسدارى از اسلام يك
شغل بسيار شريف است و مسووليتش هم زياد است . بايد حفظ كنيم اين حدود و ثغور
اسلامى را. فقط اين نباشد كه ما پاسدار هستيم ، ما هم بگوئيم ما روحانى هستيم ، شما هم
بگوئيد ما پاسدار و خداى نخواسته به وظايفى كه پاسداران و روحانيون بايد
عمل بكنند ما يك وقت خداى نخواسته نكنيم . بايد همانطورى كه مدعى هستيم - ما - كه ما
پاسدار هستيم و پاسدار جمهورى اسلام و پاسدار احكام اسلام هستيم ، بايد خودمان ابتداء
مرزمان همان مرز اسلام باشد، راه مان همان راه مستقيم اسلام باشد تا اين ادعاى ما پيش خدا
قبول بشود. اگر فرض بفرمائيد كه مردم هم مطلع نشوند كه ما برخلاف داريم
عمل مى كنيم ، خدا كه مى داند، در محضر خداست . در پيشگاه خدا ما نمى توانيم آنوقت ادعا
كنيم كه ما پاسدار هستيم ، براى اينكه ما كه خودمان بر خلاف موازين اسلام ، خداى
نخواسته عمل بكنيم ، بعد بخواهيم ادعا كنيم كه ما نگهبان اسلام هستيم ، كسى كه خودش
بر خلاف اسلام عمل مى كند نمى تواند بگويد من نگهبان هستم ، يك كسى كه خودش دزد
است نمى تواند بگويد من نگهبان هستم ، من پاسبان هستم . پاسبان وقتى دزد باشد،
پاسبان نيست ، دزد است . پاسدار خداى نخواسته اگر برخلاف موازين اسلام باشد،
پاسدار نيست ، اين يك آدمى است كه برخلاف اسلام است . 153
جمهورى اسلامى بايد محتوايش تحقق پيدا كند
ارتش اساس يك مملكت است ، حافظ يك مملكت است و اگر ارتش ، اسلامى و فكرش اسلامى
بشود، مملكت را به كمال مطلوب مى رساند. شما حافظ حدود كشور هستيد و كسى كه حافظ
حدود كشور اسلامى است بايد خودش هم اسلامى باشد. بايد در پادگان هاى شما اسلام
حكومت كند، بايد شما اسلامى باشيد. بايد تمام نيروهائى كه هست ، چه نيروهاى نظامى و
چه نيروهاى ديگر، همه بايد اسلامى بشوند. جمهورى اسلامى بايد محتوايش تحقق پيدا
بكند و اگر محتوا تحقق پيدا بكند، ديگر دست همه اجانب از شما كوتاه است . 154
مسلمين هم در عين حالى كه همه سران دول اسلامى ادعاى اسلاميت مى كنند، ادعاى پيروى از
پيغمبر اسلام مى كنند، در عين حال مى بينيد كه هيچ شباهتى ما بين سران آنها با اسلام ،
هيچ شباهتى نيست ، هيچ ارتباطى نيست . ادعا زياد است ، ادعاها هست ما پيرويم ولى پيروى
در مقام عمل . سيره پيغمبر چى بوده است ، سيره شماها چى است ؟ پيغمبر در بين بشر چه
جور زندگى كرده است ، شما در بين بشر چه جور زندگى مى كنيد؟ پيغمبر با مردم
مظلوم چه جور بوده ، شما با مردم مظلوم چه هستيد؟ پيغمبر با طاغوت ها چه جور بوده و
شما علاوه بر اينكه خودتان طاغوتچه هستيد با طاغوت ها چطور هستيد؟ پيغمبر با
مستضعفين عالم چه وضع داشته و شما چه وضع داريد؟ پيغمبر وضع زندگى ظاهريش
چى بوده و شما چه هستيد و چه داريد؟ مجرد اينكه من بگويم من تابعم كه درست نمى شود
مطلب . سران دولت هاى اسلام همه اينطور هستند.
پيغمبر مى گويد مسلمين ! با هم مجتمع باشيد، شما متفرق مى كنيد. قرآن مى گويد
واعتصموا بحبل الله جميعا 155 شما چسبيديد به
حبل آمريكا و شوروى . ادعاها زياد است . من نمى گويم كه ماها كه حالا در ايران هستيم ما هم
تابع هستيم به آن معنا، ما ادعامان اين است كه
ميل داريم تابع بشويم ، در خط اين هستيم كه تبعيت بكنيم . شما كه مى گوييد تابع
هستيد، كه ، قرآن خدا مى گويد كه با اينها يك طور نباشيد والذين كفروا اوليائهم
الطاغوت خوب ، شما اولياءتان كى هست الان ؟ با كى ارتباط داريد الان ؟ خوب ، يك
دسته با آن طرف ارتباط داريد، يك دسته با آن طرف ، ايران هم كه مى خواهد با هيچ كس
نباشد، شما به فشارش مى گذاريد، فشار به اينكه چرا آن طرف نيست يا چرا آن طرف
نيستى . 156
ملتى كه براى خدا و اسلام قيام كرده است سرد نمى شود
ملتى كه براى خدا و اسلام قيام كرده است ، اين ملت تا اسلام هست به جاى خودش ايستاده
است و خدمت مى كند. اين ملت براى دنيا قيام نكرده است كه اگر چنانچه جوانش گرفته شد
رو برگرداند. اين ملت قيامش نظير قيام انبيا و قيام ائمه هدى است ، نظير قيام حضرت
ابى عبدالله سيدالشهداست . ملتى كه انگيزه قيامش اسلام و ايمان است ، به اينطور امور
سرد و سست نمى شود. همه قدرت هاى عالم هم كه بر ضدش قيام بكنند و قيام كرده اند،
اينها را از مقصد خودشان و انگيزه خودشان نخواهند برگرداند. 157
7 - اشاعه معنويت و اقامه عدالت
انبياء براى خدمت هاى معنوى و اقامه عدل مبعوث شده اند
لازم است به رهبر محترم آتيه يا شوراى رهبرى تذكرى برادرانه و مخلصانه بدهم .
رهبر و رهبرى در اديان آسمانى و اسلام بزرگ چيزى نيست كه خود به خود ارزش داشته
باشد و انسان را خداى نخواسته به غرور و بزرگ انديشى خود وادارد آن همان است كه
مولاى ما على ابن ابيطالب درباره آن گوشزد فرموده است . اساسا انبياء خدا صلواة الله
و سلامه عليهم مبعوث شدند براى خدمت به بندگان خدا، خدمت هاى معنوى و ارشادى و
اخراج بشر از ظلمات به نور و خدمت به مظلومان و ستمديدگان و اقامه
عدل ، عدل فردى و اجتماعى . 158
بايد تلاش كرد كه فتنه از عالم برداشته شود
بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مى كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايى كه
قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين ، يك
رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى ، در آن محيطى كه هست . جنگ هاى
پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنها جنگ مى
كرده است . رحمت بر عالم است ، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در
آسايش اند. اگر چنانچه آنهايى كه مستكبر هستند، با جنگ سر جاى خودشان بنشينند، اين
رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است . بر خود مستكبر رحمت است ،
براى اين كه اساس عذاب الهى بر اعمال ماست . هر عملى كه از ما صادر مى شود، در آن
عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مى شود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذاب هاى
دنيايى باشد كه مامورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود - ذات انسان - آتش
طلوع مى كند. اساس جهنم ، انسان است و هر عملى كه از انسان صادر مى شود، بر شدت و
مدت عمل ، بر شدت و مدت عذاب مى افزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند
تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مى كند، بسيار بالاتر است
از آن كسى كه جلويش را بگيرند و همين حال بكشندش . اگر يك نفر فاسد كه
مشغول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است ، براى اين كه اين اگر زنده
بماند فساد زيادتر مى كند و فساد كه زيادتر كرد،
عمل چون ريشه عذاب است ، عذابش در آن جا زيادتر مى شود. اين يك جراحى است براى
اصلاح ، حتى اصلاح آن كسى كه كشته مى شود. يك كسى كه دارد يك زهر كشنده را به
خيال اين كه يك شربت است ، مى خواهد بخورد، اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و با
فشار و زور و كتك از دستش بگيريد، يك رحمتى بر او كرديد ولو او
خيال مى كند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير،
اين جور نيست . اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اين
كه ده سال ديگر بميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مى كند كشته بشود،
براى خودش رحمتى است ، به خيال اين كه به صورت يك تاءديب ، نه اين است كه اين
يك چيزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگ هايى
كه او كرده است ، دعوت هايى كه او كرده است ، همه اش رحمت است . اين كه مى فرمايد كه
قاتلوهم حتى لاتكون فتنه بزرگترين رحمت است بر بشر. آنهايى كه
خيال مى كنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانى
رحمت است ، آنها مى گويند كه اسلام چون رحمت است ، نبايد حدود داشته باشد، نبايد
قصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. 159
جنگ ها، صلح ها و عدالت اجتماعى در نظر انبياء براى توسعه معرفت است
آنهايى كه ريشه عذاب را مى دانند، آنهايى كه معرفت دارند كه
مسائل عذاب آخرت وضعش چى است ، آنها مى دانند كه حتى براى اين آدمى كه دستش را مى
برند براى اين كارى كه كرده است ، اين يك رحمتى است . رحمتش در آن طرف ظاهر مى
شود براى آن كسى كه فسادكن است ، اگر او را از بين ببرند يك رحمتى است بر او. اين
طور نيست كه اين جنگ هاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين - داشته - باشد، موكد رحمه
للعالمين است . الجنه تحت ظلال السيوف ، ممكن است يك معنايش هم اين باشد كه
اشخاصى كه در اين جنگ ها هم كشته مى شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد
برسند، نمى رسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
بنابراين ، قرآن و كتاب الهى يك سفره گسترده اى است كه همه از آن استفاده مى كنند،
منتها هركس به وضعى استفاده مى كند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه
معرفت است . تمام كارهايى كه آنها مى كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى
واقعى توسعه بدهند. جنگ ها براى اين است ، صلح ها براى اين است و عدالت اجتماعى ،
غايتش براى اين است . اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى خواستند
فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مى خواهند اصلاح بكنند. 160
دعوت خداوند از مردم براى جنگ جهت توسعه رحمت است
آن مذهبى كه جنگ درش نيست ، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت
عيسى سلام الله عليه ، اگر به او مهلت مى دادند، همين ترتيبى كه حضرت موسى سلام
الله عليه عمل مى كرد، همان طورى كه حضرت نوح سلام الله عليه
عمل مى كرد، آن هم با كفار آن طور عمل مى كرد. اين اشخاصى كه گمان مى كنند كه
حضرت عيسى اصلا سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده ، اينها به
نبوت حضرت عيسى (عليه السلام ) لطمه وارد مى كنند. - معلوم مى شود -. اگر اين طور
باشد، معلوم مى شود كه يك واعظى بوده ، نه يك نبى اى بوده است . واعظ غير نبى است .
نبى ، همه چيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى ، جنگ اساسش نيست ،
براى اين كه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مى
كند. براى اين كه مردم را از شر خودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده
است ، براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت .
اگر امروز ما جنگ مى كنيم و جوان هاى ما مى گويند: جنگ تا پيروزى ، اين طور نيست كه
اينها يك امرى برخلاف قرآن مى گويند. اين يك ذره اى است ، يك رشحه اى است از آنچه
قرآن مى گويد. آنى كه قرآن مى گويد، بيشتر از اين حرف هاست . اين كه ما مى گوييم
، به اندازه حدود خودمان مى گوييم . ما چون امروز - با فرض كنيد كه - صدام يا با
كسانى كه مؤ يد صدام هستند جنگ داريم ، در اين محيط ناقص مى گوييم كه جنگ جنگ تا
پيروزى .
خداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است - تا آخر نظر دارد - مى گويد كه
جنگ تا رفع فتنه . غايت ، رفع فتنه است ، يعنى ، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى
فتنه را كم كرديم ، اگر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم ، باز يك جاى كمى - را -
پيروزى حاصل شده است . اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز
بشويم ، باز همه دنياى عصر خودمان را پيروزى درست كرديم . و قرآن اين را نمى
گويد، قرآن مى گويد: جنگ تا رفع فتنه ، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين
غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ جنگ تا پيروزى .
قرآن گفته است ، بالاتر از اين را گفته ، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته
است . و رحمت است اين ، نه اين است كه نقمتى بر مردم است ، يك رحمتى است بر تمام
بشر، كه خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت به مقاتله كرده است ، نه اين كه خداى
تبارك و تعالى مى خواهد زحمتى براى مردم ايجاد كند، مى خواهد رحمت درست كند، توسعه
رحمت مى خواهد عنايت كند. 161
انبياء براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را شكوفا كنند
انبيا هم كه مبعوث شدند، براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را و آن استعدادها را
شكوفا كنند كه در آن استعدادها بفهمند به اينكه چيزى نيستيم و علاوه بر آن مردم را،
ضعفا را از تحت سلطه استكبار بيرون بياورند. از
اول انبيا اين دو شغل را داشته اند، شغل معنوى كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند، از
اسارت خودش خارج كنند (كه شيطان بزرگ است ) و مردم و ضعفا را از گير ستمگران
نجات بدهند. اين دو شغل ، شغل انبياست . وقتى انسان حضرت موسى را، حضرت ابراهيم
را ملاحظه مى كند و چيزهايى كه از اينها در قرآن
نقل شده است ، مى بيند كه اينها همين دو سمت را داشتند، يكى دعوت مردم به توحيد و يكى
نجات بيچاره ها از تحت ستم . اگر در تعليمات حضرت عيسى سلام الله عليه در اين امر
كم است حضرت عيسى كم عمر كرد و كم تماس پيدا كرد با مردم ، و الا شيوه او هم همان
شيوه حضرت موسى است و همه انبيا. و بالاترين آنها كه
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است اين دو شيوه را به عيان در قرآن و سنت در
عمل خود رسول الله مى بينيم . قرآن دعوت به معنويات الى حدى كه بشر مى تواند به
او برسد و فوق او و بعد هم اقامه عدل . پيغمبر هم و ساير كسانى كه لسان وحى
بودند، آنها هم اين دو رويه را داشتند. 162
حكومت اسلام در عين حالى كه معنويت را تصحيح مى كند بايد اقامه
عدل كند
خود پيغمبر هم عملش اينطور بود، تا آن روزى كه حكومت
تشكيل نداده بود، معنويات را تقويت مى كرد. به مجرد اينكه توانست حكومت
تشكيل بدهد علاوه بر معنويات اقامه عدل كرد، حكومت
تشكيل داد و اين مستمندان را از زير بار ستمگران تا آنقدر كه اقتضا داشت وقت ، نجات داد.
و اين سيره مستمره انبيا بايد كسانى كه خودشان را تابع انبيا مى دانند اين سيره مستمره
باقى باشد. هم جهات معنوى كه اشخاصى كه با معنويات آشنا هستند، آنها بايد تقويت
بكنند و همه مردم را، خود مردم هم همين طور، جهات معنويات را تقويت بكنند و هم آن مساءله
دوم كه اقامه عدل است . حكومت اسلام بايد اقامه
عدل بكند در عين حالى كه معنويات را تصحيح مى كند و ترويج مى كند. و ما اگر تابع
اسلام هستيم و تابع انبياء هستيم اين سيره مستمره انبيا بوده است و اگر تا ابد هم فرض
كنيد انبيا بيايند باز همين است ، باز جهات معنوى بشر تا آن اندازه اى كه بشر لايق است
، ادامه اقامه عدل در بين بشر و كوتاه كردن دست ستمكاران . و ما بايد اين دو امر را
تقويت كنيم . 163
همه بايد در تقويت معنويات و اقامه عدل ، مشاركت كنند
ما بايد دولت اسلامى را، همه مردم ، همه انسان ها دولت اسلامى را تقويت كنند تا بتواند
اقامه عدل بكند و دولت بايد جهات معنوى را هم در نظر بگيرد، يعنى چون تابع اسلام
است بايد روى رويه اسلام باشد. روى رويه اسلام به همان دو معنا، به همان دو راهى
كه اسلام دارد، حفظ معنويات و تقويت معنويات مردم و اقامه
عدل بين شان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان . حالا اين فرق نمى كند چه مظلومانى
باشند كه از دولت ها ظلم مى كشند يا مظلومانى باشند كه از ارباب ها ظلم مى كشند.
اسلام براى اين دو جهت آمده است و ما تابع اسلاميم و بايد اين دو جهت را حفظ كنيم . مقررات
اسلامى را به حد اعلاى خودش كه اگر مقررات اسلامى به حد اعلاى خودش حفظ بشود،
اين دو مقصد كه مقصد همه انبيا است تحقق پيدا مى كند، مقصد روحانيت مردم و مقصد اقامه
عدل در بين جامعه . و بايد از آن كسى كه در راءس واقع هست تا آن اشخاصى كه قواى
ثلاثه را تشكيل مى دهند و چه آن اشخاصى كه در خارج از اينها هستند لكن تعهد به
اسلام دارند، بايد اينها همه با هم اين بار را بردارند، اختلاف بين شان نبايد باشد.
مقصد واحد است و همه بايد در اين مقصد واحد شركت كنند. ملت بايد در اين مقصد شركت
كند، دولت بايد در اين مقصد شركت كند، مجلس و قوه قضائيه در اين مقصد بايد همه
شركت كنند، علماى بلاد هر جا هستند در اين مقصد بايد شركت كنند. 164
انقلاب ما متكى به معنويات و خداست
و آنهائى كه با ما موافقند آنهائى هستند كه با خط توحيدى موافقند. ما بايد خط معنويتى
را كه براى آن انقلاب كرديم فراموش نكنيم ، همان خط معنويتى كه با تمام بى
عرضگى هائى كه در تبليغ نموديم باز مردم دنيا متوجه انقلابمان شدند. و اين خط
معنويت است كه زورگويان با آن مخالفند. متوجه باشيد كه در هر جا زورمندان و دولت ها
با ما مخالف باشند ملت ها با ما موافقند. بايد اساس را مردم و فكر مردم قرار داد و بايد
به فكر مردم بود، نه دولت ها. زيرا مردم و توده ها با حق موافقند چون زير بار ستم
بوده اند و نمى خواهند تحت سلطه آمريكا و شوروى باشند. ما درجهت تبليغات تقريبا
صفر بوده ايم . بايد علاوه بر سفرهاى رسمى ، سفرهاى غيررسمى هم بنمائيم تا دنيا
را بيدار كنيم . اگر بخواهيم انقلاب را صادر كنيم بايد كارى كنيم كه مردم خودشان
حكومت را به دست گيرند تا مردم به اصطلاح طبقه سه روى كار بيايند.
تنها در سفرهاى غير رسمى است كه درست مى توانيد با مردم عادى كوچه و بازار تماس
بگيريد و آنها را روشن كنيد. بودن شما كه يال و
كوپال نداريد، در ميان مردم هم جالبتر است و هم شما بهتر مى توانيد تبليغ كنيد. امروز
مملكت مال خودتان است و اميدوارم با همت يكديگر محفوظ بماند. 165
طبع كاخ نشينى با تربيت صحيح منافات دارد
طبع كاخ نشينى منافات دارد با تربيت صحيح ، منافات دارد با اختراع و تصنيف و تاليف
و زحمت . اگر در سرتاسر دنيا هم بخواهيد گردش كنيد و پيدا كنيد، اگر موفق بشويد،
يكى دو تا و چندتاست . تمام مصنفين از اين كوخ نشينان بودند تقريبا و تمام مخترعين از
همين كوخ نشينان بودند تقريبا ما وقتى كه در مذهب خودمان ملاحظه ميكنيم كه فقه ما آنطور
غنى است و فلسفه ما آنطور غنى است ، آن اشخاصى كه اين فقه را به اين غنا رساندند و
آن اشخاص كه اين فلسفه را به اين غنا رساندند كاخ نشينان نبودند، كوخ نشينان
بودند. (شيخ طوسى ) كه مبداء اين امور و ارزنده ترين اشخاص در جامعه تشيع بوده
است يك كاخ نشين نبوده است ، اگر كاخ نشين بود نمى توانست اين كتبى كه
تحويل جامعه داده است و اين شاگردهائى كه
تحويل جامعه داده است تحويل بدهد. در قشر مرفه نمى شود يك همچو كارى انجام بگيرد
وقتى كه در متاءخرين از علما ملاحظه مى كنيم مى بينيم كه صاحب (جواهر) يك همچو
كتابى نوشته است كه اگر صد نفر انسان بخواهند بنويسند شايد از عهده برنيايند و
اين كاخ نشين نبوده - يك منزل - آنطور كه نقل مى كنند در آنوقتى كه ايشان اين كتاب را
نوشته اند سرداب در نجف نبوده ، سرداب را (شيخ انصارى ) از ايران براى نجف
سوغات برده ، يك منزل محقر داشتند و در يك اتاق شان باز بوده به يك دالانى - از
قرارى كه نقل مى كنند - كه در آن هواى گرم نجف يك نسيمى ، نسيم داغى مى آمده است و
ايشان مشغول تحرير جواهر بودند. از يك آدمى كه علاقه به شكم و شهوات و
مال و منال و جاه و امثال اينها دارد اين كارها نمى آيد، طبع قضيه اين است كه نتواند
زندگى (شيخ انصارى ) را همه شنيده يعنى بسيارى شنيده ايد چه وضعى داشته است
در زهد اگر نبود آن وضع ، نميتوانست آن شاگردهاى بزرگى را تربيت كند و نمى
توانست آن كتاب هاى ارزنده را تحويل جامعه بدهد. 166
ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخ نشينى را از اين ملت بزداييم
ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخ نشينى را از اين ملت بزداييم . اگر بخواهيد ملت شما
جاويد بماند و اسلام را به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد، در جامعه ما تحقق
پيدا كند، مردم را از آن خوى كاخ نشينى به پايين بكشيد، خود كاخ نشينى اين خوى را مى
آورد، ممكن است كه در بين آنها هم كسى پيدا بشود لكن نادر است . توجه كنيد كه - مبادا -
اين ملتى كه الان كوخ نشينانش مشغول فعاليت هستند و
مشغول به زحمت هستند در جبهه ها و پشت جبهه ها، اين كوخ نشينان را زحمت بكشيد كه به
همين حال خوى كوخ نشينى و خوى اينكه توجه به كاخ ها نداشته باشند نگه داريد تا
بتوانيد ادامه بدهيد زندگى صحيح اسلامى را. آن خوى كاخ نشينى مضر است ، خودش
مضر نيست ، خويش مضر است لكن خود او، اين خوى را
دنبال دارد. كسى كه تمام توجهش به دامدارى است او نمى تواند آدم بشود، كسى كه تمام
توجهش به باغدارى است او نمى تواند يك انسان مفيد واقع بشود. آنهائى كه دامداريشان
مفيد است براى جامعه ، آنها توجه به دامدارى ندارند، آنهايى كه دامداريشان براى حفظ
جامعه است آنها جزء همان كوخ نشينانند و آنهايى كه باغداريشان براى حفظ جامعه است
آنها هم اينطور، لكن وقتى خوى زمينخوارى و باغدارى و كاخ نشينى در بين مردم باشد،
اين اسباب اين مى شود كه انحطاط اخلاقى پيدا بشود. 167
اكثر اين خوى هاى فاسد از طبقه مرفه به مردم ديگر صادر شده است
اكثر اين خوى هاى فاسد از طبقه مرفه به مردم ديگر صادر شده است و شما امروز در
جامعه خودتان وقتى ملاحظه بكنيد، در جامعه اهل علم - عرض مى كنم كه - مدرسه نشين ها،
اينها كه زحمت مى كشند و كار براى اين جمهورى اسلامى مى كنند، اينها همين كوخ نشين
هايند. حجره هاى مدرسه را بروند ببينند كه چى است وضعش و فعاليت شان چيست ،
منزل علماى اسلام را بروند ببينند چى است وضعش و كارشان چى است ،
منزل مدرسين جامعه هاى ما را بروند ملاحظه كنند ببينند كه منازلشان چى هست و كارشان
چى است . و ما بحمدالله امروز همه دست اندركارهايمان كاخ نشين نيستند، دولت ما يك دولت
كاخ نشين نيست . آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما
فاتحه دولت و ملت را بخوانيم . آن روزى كه رئيس جمهور ما خداى نخواسته از آن خوى
كوخ نشينى بيرون برود و به كاخ نشينى توجه بكند، آن روز است كه انحطاط براى
خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا مى شود. آن روزى كه مجلسيان خوى كاخ
نشينى پيدا كنند خداى نخواسته و از اين خوى ارزنده كوخ نشينى بيرون بروند، آن روز
است كه ما براى اين كشور بايد فاتحه بخوانيم . ما در
طول مشروطيت از اين كاخ نشين ها خيلى صدمه خورديم ، مجلس هاى ما مملو از كاخ نشين بود
و در بينشان معدودى بودند كه از آن كوخ نشين ها بودند و همين معدودى كه از كوخ نشين ها
بودند از خيلى از انحرافات جلو مى گرفتند و سعى مى كردند براى جلوگيرى . آن
روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشند چطور و
زرق و برق دنيا خداى نخواسته در آنها تاثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه
اسلام را بخوانيم . 168
تا معنويات محفوظ است ، جمهورى اسلامى محفوظ است
مادامى كه اين ملت ، اين حالى كه الان دارند كه توجه به معنويات تا يك حدودى و اين
جوان هاى ما توجه به معنويات دارند و اين تحول عظيم پيدا شده است در آنها كه شهادت
را با جان و دل ميخرند، مادامى كه اين محفوظ است ، اين جمهورى اسلامى محفوظ است و هيچ
كس نمى تواند به او تعدى كند. آن روزى كه زرق و برق دنيا پيدا بشود و شيطان در
بين ما راه پيدا كند و راهنماى ما شيطان باشد، آن روز است كه ابرقدرت ها مى توانند در
ما تاثير كنند و كشور ما را به تباهى بكشند. هميشه اين كشور به واسطه اين كاخ نشين
ها تباهى داشته است . اين سلاطين جور كه همه كاخ نشين تقريبا بودند، اينها به فكر
مردم نمى توانستند باشند، احساس نمى توانستند بكنند فقر يعنى چه ، احساس نمى
توانستند بكنند بى خانمان يعنى چه ، اينها اصلا احساس اين را نمى توانستند بكنند
وقتى كه كسى احساس نكند كه فقر معنايش چى است ، گرسنگى معنايش چى است ، اين
نميتواند به فكر گشنه ها و به فكر مستمندان باشد. لكن آنهايى كه در بين همين جامعه
بزرگ شده اند و احساس كردند فقر چى است ، ديدند، چشيدند فقر را، احساس مى كردند،
ملموس شان بوده است كه فقر يعنى چه ، اينها مى توانند به
حال فقرا برسند كوشش كنيم كه اين وضعيت در همه ما محفوظ باشد، در مجلس ما، در
ارگان هاى دولتى ما، در مجاهدين ما، در ارتش ما، در قواى مسلحه ، در قواى قضائيه بايد
اين معنويت محفوظ بماند، توجه به خدا محفوظ بماند. 169
اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيت سالم ، كشور شما سالم مى ماند
اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيتى سالم و دعوت كنيد به اين كه با خدا آشنا
بشوند، با معارف الهى آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند، اگر اين طور شد، كشور
شما سالم مى ماند و به ساير جاها هم سرايت مى كند قهرى است اين . الان هم ملاحظه مى
كنيد كه اين مقدارى كه الان در دنيا سروصدا بلند است ، منتها يك دسته سروصدا مى كنند
براى بازى دادن مردم و اظهار اسلام مى كنند، اظهار اين كه بايد قوانين اسلامى بشود
بكنند، يك دسته هم واقعا مسلمان و دنبال اين كه اسلام بايد باشد، اين براى همين موجى
است كه از اين جا بلند شده است و شما ملت اسلام اين موج را راه انداختيد.
و اميدوار باشيد به اين كه خدا با شماست و شما مادامى كه قدر بدانيد از نعمت الهى ،
نعمت هايى كه خدا به شما داده است ، اين نعمت وحدتى كه به شما داده است ، اين نعمت
انقلابى كه به شما داده است ، اين جوان هايى كه به شما داده است ، انقلابى كه / الان /
در جبهه ها، الان هم مشغول به خدمت هستند، اين اساتيدى كه به شما داده است ، همه اينها
قدردانى مى خواهد. ما بايد همه را قدر بدانيم و از همه تشكر كنيم . و من از ملت ايران در
همه مواردى كه دارند عمل مى كنند و در صحنه هستند، تشكر مى كنم و به همه دعا مى كنم .
خداوند همه ملت هاى اسلامى را حفظ كند و به وظايف خودشان آشنا كند و ما را هم به وظايف
خودمان آشنا كند كه در اين چند روزى كه داريم آن طرف مى رويم ،
لااقل توجه به آن جا باشد، اخلاد الى الارض نباشد. 170
حكومت اسلامى است كه انسان را رو به معنويات مى برد
 | اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف | 
|
|