next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page

اگر ما اسلام را آنطورى كه هست بر خلاف آنطورى كه هست نمايش بدهيم به خارج ، عرضه كنيم به خارج ، اين شكست اسلام است ، نه يك معصيت ، قضيه معصيت نيست . اين آنى است كه انبيا سرش كشته شدند، آنى است كه اوليا سرش كشته شدند. دين حق دينى است كه اوليا و انبيا كشته شدند سرش ! اگر كسى يكى از انبيا را بكشد، يا اسلام را كارى بكند، اين گناهش بالاتر از او هست . انبيا براى اسلام كشته شدند، اين از نبى كشتن بالاتر است ، اين از سيدالشهدا كشتن بدتر است . سيدالشهدا براى اسلام خودش را به كشتن داد، همان اسلامى كه حالا دست ما افتاده و مع الاسف بعضى از ما بازى مى كنند با او. بايد اصلاح كنيد خودتان را، مسؤ وليت زياد است آقا، خيال نكنيد كه مسؤ ول نيستيم ، من مسؤ ول نيستم ، او مسؤ ول نيست . من عمامه اى مسؤ ولم ، شماى غير عمامه اى هم مسؤ وليد، بازارى مسؤ ول است ، دانشگاهى مسؤ ول است همه مسؤ ول هستيم ، همه مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد. دشمن ها الان دنبال اين هستند كه مكتب ما را به تباهى بكشند براى اينكه آنى كه از آن مى ترسند اين است . دشمن هاى ما از من و شما نمى ترسند. از مكتب ما مى ترسند. آنها - شكسته خورده اى - كه خودشان را شكست خورده مى دانند، شكت خورده از من و شما نمى دانند، شكست خورده از ايمان شما مى دانند. آنها فهميدند، لمس كردند كه يك دسته اى با هيچ با قدرت الله اكبر بر آنها غلبه كردند. اينها اين قدرت را مى خواهند از شما بگيرند و شما حفظش كنيد، حفظش كنيد، حفظش به اين است كه من معمم و هر كس كه معمم هست ، از حدود الهى يك كلمه ، يك قدم برنداريد، شماى پاسدارهاى معظم (كه خداوند حفظتان كند) از حدود پاسدارى اسلام قدمى تجاوز نكنيد آن طبقه بازارى و آن طبقه ادارى و آن دولت و آن ملت هم ، همه در رژيم اسلامى الان واقع هستيم ، همه در دولت اسلام الان هستيم ، وظيفه دولت اسلامى را از دست ندهيد. 526
حفظ جمهورى اسلامى از نماز اهميتش بيشتر است
در هر صورت تكليف زياد است ، بزرگ است براى همه مان ، ما براى ادامه اين انقلابى كه هست و ادامه اين ، تكليف زياد داريم ، دولت تكليف دارد، رئيس جمهور تكليف دارد، رئيس مجلس تكليف دارد، كشاورز تكليف دارد، كارگر تكليف دارد، هركس در هر گوشه اى از اين كشور واقع شده است تكليف دارد، تكليف مال يك نفر دو نفر نيست ، آحاد مردم يكى يكى شان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى ، يك واجب عينى ، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است ، از نماز اهميتش بيشتر است ، براى اين كه اين حفظ اسلام است ، نماز فرع اسلام است . اين تكليف براى همه ماست ، هيچ فرقى مابين ترك و فارس و/ عرض مى كنم كه / كجا و كجايى ندارد، سيستانى و بلوچستانى و اينها. و اين تكليف براى همه دنياست . حفظ دين حق ، يك حكمى است براى همه دنيا، در راس ‍ واجبات براى همه دنيا واقع شده ، منتها غير مسلمين چون اعتقاد به اسلام ندارند مى گويند خوب ! اسلام واجب كرده ، به ما چه ! اما مسلمين كه اعتقاد دارند. آن مسلمى كه در آفريقاست ، حفظ جمهورى اسلامى برايش واجب است ، براى اين كه از اين جا ممكن است كه ، يعنى انشاءالله خواهد شد، انعكاسش در همه جا خواهد شد و شده است الان . 527
حفظ جمهورى اسلامى بر همه كس واجب عينى است
امروز ما مواجه با همه قدرتها هستيم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ريزى مى كنند براى اينكه اين انقلاب را بشكنند و اين نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را شكست بدهند و نابود كنند و اين يك تكليف الهى است براى همه كه اهم تكليف هائى است كه خدا دارد، يعنى حفظ جمهورى اسلامى از حفظ يك نفر ولو امام عصر باشد، اهميتش بيشتر است ، براى اينكه امام عصر هم خودش را فدا مى كند براى اسلام . همه انبيا از صدر عالم تا حالا كه آمدند، براى كلمه حق و براى دين خدا مجاهده كردند و خودشان را فدا كردند. پيامبر اكرم آنهمه مشقات را كشيد و اهل بيت معظم او آنهمه زحمات را متحمل ، متكفل شدند و جانبازى ها را كردند همه براى حفظ اسلام است . اسلام يك وديعه الهى است پيش ملت ها كه اين وديعه الهى براى تربيت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ اين بر همه كس واجب عينى است . يعنى همه چيز هستيم مكلف هستيم حفظ كنيم تا آنوقتى كه يك عده اى قائم بشوند براى حفظ او كه آنوقت تكليف از ديگران برداشته مى شود. 528
همه بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم نه مصالح شخصى خودمان را
آنهايى كه شيعه اين مرد بزرگ هستند البته نمى توانند مثل او باشند، خود ايشان هم فرمود شما قدرت اين را نداريد، حتى قدرت همين زهد ظاهريش را، چه برسد به معنوياتش ، لكن نبايد ما گمان كنيم كه ما شيعه اميرالمومنين سلام الله عليه هستيم . و خود او در دعاى كميل و ساير ادعيه هايش و در روش اش آن طور خوف از خدا داشت و آن طور از عاقبت مى ترسيد كه منعكس شده است اين در دعاى كميل و در حالات او و ما اصلا دنبال اين مسائل نباشيم و بگوييم ما شيعه هستيم . آن طور بسط عدالت ، اگر موفق شده بود، كرده بود كه الگو شده بود براى همه حكومت هاى عالم ، نگذاشتند. ما بگوييم شيعه هستيم و خداى نخواسته ظلم بكنيم ، نمى شود. اين اگر در روايات فرموده اند كه پيروان على ، اهل سعادتند، بايد ما ببينيم ما پيرو هستيم يا نيستيم ؟ ما به وظايفمان ، حتى به همان وظايف صورى مان عمل مى كنيم يا نمى كنيم ؟ ما در اين جمهورى اسلامى چه كرديم و چه مى خواهيم بكنيم ؟ و با ما چه كردند و چه خواهند كرد؟ شما ملت عزيز با قدرت خودتان ، با ايمان خودتان ، با تحولى كه درتان واقع شد، دست تبهكاران را در داخل و دست غارتگران را كه از خارج دراز شده بود قطع كرديد، شما يك حكومت طاغوتى را برداشتيد و به جاى او يك حكومت اسلامى گذاشتيد. شمايى كه اين كار را كرديد بايد دنبالش باشيد تا نگهش داريد، نمى شود كه انسان يك كارى بكند و نيمه كاره رهايش كند. امروز كه اسلام و جمهورى اسلامى در دست شما و ما و همه ملت ايران امانت است ، اگر چنانچه خلاف بكنيم ، خلاف مصالح جمهورى اسلامى بكنيم ، خلاف مصالح اسلام بكنيم ، به اين امانت خيانت كرديم و در پيشگاه مقدس حق تعالى مجرم و خائن هستيم . خيانت همه اش اين نيست كه منافقين مى كنند، آنها هم يك قسمش است . خيانت آن نيست كه صدام مى كند، آن هم يك قسمش است . آنهايى كه در داخل با اسم هاى مختلف ضربه مى خواهند بزنند به اسلام و با اسم امور مختلفه اى به حكومت اسلامى مى خواهند ضربه بزنند، اينها هم خيانت كردند. گاهى خيانت اينها راه را باز مى كند براى اين كه آنهايى كه مثل صدام و منافقين هستند راهشان باز بشود و خيانت بالاتر را بكنند. ما كه مى گوييم كه مسلمان هستيم ، شيعه على بن ابى طالب هستيم ، بايد ببينيم كه شيوه على بن ابى طالب چى بود، همين على بن ابيطالب كه رسول خدا او را به جاى خودش نصب كرد، بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد با اشخاصى كه به عقيده او غاصب مقام بودند، براى اين كه مصالح اسلام اقتضا مى كرد. اگر حضرت آن وقت مى خواست معارضه بكند، اسلام در خطر بود. مايى كه مى گوييم مسلمان هستيم ، بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم ، نه مصالح شخصى خودمان را. بايد ببينيم كه امروز ضربه زدن به مجلس شوراى اسلامى ، ضربه زدن به شوراى نگهبان ، ضربه زدن به رئيس جمهور، ضربه زدن به دولت اسلامى ، اين مى سازد با شيعه بودن با على بن ابى طالب ؟ آن بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد، بچه هايش ‍ را به جنگ فرستاد. 529
فصل دوم : وظايف مسئولين در مقابل يكديگر
1 - نظم و سلسله مراتب در نظام توحيدى
اساس عالم بر حفظ مراتب است
امروز تمام قواى انتظامى ، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يك وقت بود كه شهربانى و همين طور ساير گروه هاى انتظامى در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روز يك طور بود و تكليف امروز سنگين است . امروز كه شما شهربانى جمهورى اسلامى هستيد، يعنى پرسنل شهربانى اسلام يعنى شهربانى امام زمان ، آن كارى كه لشكر امام زمان بايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مى كرد فرق دارد، همانطورى كه خود امام زمان با طاغوت فرق داشت . آن حكومت جور بود و اين حكومت عدل ، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا. در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. تخلف از آن قانون هيچ كس نبايد بكند. قانون عدل است ، عدالت است ، جامعه عدل و جامعه اى كه در آن عدالت اجرا بشود و يك اشتباه گاهى ديده مى شود كه بعضى از افراد منحرف ، در بين پرسنل شهربانى يا در بين درجه دارهاى ارتش يا ژاندارمرى پخش مى كنند و جوان ها را وادار مى كنند به بعضى از كارهايى كه ناشايسته است ، آن اين است كه به آنها مى گويند كه حالا كه انقلاب شده است و طاغوت از بين رفته و جمهورى اسلامى آمده است ، ديگر درجه دار و افسر و سرباز ندارد (جامعه توحيدى ). اين يك اشتباهى است كه آنهايى كه مى خواهند نگذارند اسلام آنطورى كه هست ، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرف ها را در اذهان جوان ها انداخته اند، جوان ها هم غافل از مسائل ، دنبال كرده اند. جامعه توحيدى به آنطورى كه آنها مى گويند يعنى جامعه هرج و مرج حالا مثلا در شهربانى اگر بنا باشد كه زيردست - شهربانى - رئيس شهربانى از رئيس شان اطاعت نكند، خودش خودسر و به اسم اينكه جامعه توحيدى است ، رياست و مرئوسيت اصلش در كار نباشد، همه يا بايد مثلا فرض كنيد سرلشكر باشند يا همه سرباز. اگر يك لشكرى ، يك شهربانى اى همه شان رئيس باشند، اين شهربانى قابل دوام است ؟ همه شان سرباز باشند، همه شان پاسبان باشند، هيچ ديگر آن كسى كه بايد فكر كند و روى افكارش فرمان بدهد و نباشد در كار، اين شهربانى ديگر شهربانى نيست . در ارتش ‍ هم همين طور. اگر همه سربازها باشند تا جامعه توحيدى به آن معناى غلطى كه در اذهان انداخته باشد، يا همه آنها سرگرد باشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلا، آيا اين ارتش مى شود براى يك مملكتى يا هرج و مرج مى شود؟ اساس ارتش ، اساس ژاندارمرى ، اساس نظام در عالم ، نه فقط در اينجا، در عالم از اولى كه يك نظامى در عالم پيدا شده است ، اساس بر اين بوده است كه مراتب محفوظ باشد فرق ما بين دولت اسلامى و غير اسلامى اين است كه ظلم نشود از بالا به پائين ، نه فرمان داده نشود، اطاعت بايد بشود، ظلم نبايد بشود. در زمان رسول الله هم ، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلم به كسى نمى شد. در زمان حضرت امير هم ، حضرت امير امر مى كرد و همه اطاعت مى كردند. مالك اشتر هم در آنجائى كه حكمفرما بود امر مى كرد و همه مكلف به اجرا بودند، لكن از طرف مالك اشتر ظلم به كسى نمى شد. 530
در جامعه توحيدى هدف مشترك است
جامعه توحيدى عبارت از جامعه اى است (توحيدى به معناى حقيقى نه ، به آن معناى غلطى كه گفته شده است ) عبارت از جامعه اى است كه با حفظ همه مراتب يك نظر داشته باشند، كانه يك موجودند شهربانى ، شهردارى - عرض مى كنم كه - ارتش ، ژاندارمرى ، ساير قشرهاى دولت ، ملت ، رئيس جمهور، پائين تر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصد داشته باشند و آن يك مقصد الهى ، كانه همانطورى كه يك جامعه توحيدى در خود بدن انسان است . انسان به منزله جامعه توحيدى است ، چشم ، گوش ، دست ، اينها، اما هم فرمانفرما دارد، هم فرمانبردار دارد. مغز فرمان مى دهد و دست فرمان مى برد، اما همه يك راه دارند، همه براى اين است كه اين كشور فردى را (انسانى را) اداره كنند. همه دنبال اينند كه فرمان از بالا مى آيد و پائين هم اطاعت مى كند، لكن جامعه توحيدى است اعضاى يك موجودند، اعضاى يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالى كه اعضاى يك هويتند و همه هم براى همين هويت دارند زحمت مى كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم . مغز فرمان مى دهد، اعصاب دنبالش فرمان مى برند. دست ها، پاها، چشم ، گوش ، همه اينها فرمان مى برند. جامعه توحيدى است يعنى همه شان براى يك مقصدند. جامعه توحيدى را وقتى كه از انسان آورديم براى جامعه ، اين فرد كه - يك - به منزله يك جامعه توحيدى بود، يعنى قواى مختلفه ، اعضاى مختلفه در يك فرمان و در يك راه تخطى نمى كنند. قوا مختلف ، قواى باطن ، ظاهر، اجزا و اعضاء مختلف ، دست ، پا، سر، چه ، لكن همه در فرمان مغز هستند، يا روح هستند و همه رو به يك مقصد هستند و او براى حفظ مثلا خودش ، حفظ هويت خودش ، حفظ مصالح خودش ، جامعه - توحيد - توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه فرمانبر و فرمانفرما هست ، در عين اينكه رئيس جمهور هست - عرض مى كنم - مجلس شورا هست و مردم عادى هستند و سرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها همه بايد فرمان ببرند از آن كسانى كه فرمانفرما هستند و روى قواعد، لكن همه شان مثل يك بدن مى مانند، همه براى يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفى و ژاندارمرى يك طرف . و در يك كشور اگر ارتش يك طرف بكشد، ژاندارمرى يك طرف بكشد، شهربانى يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مى شود. همه بايد با هم ، هم مقصد باشند براى حفظ كشورشان ، مقصد حفظ كشور باشد. 531
لازمه تمدن اين است كه درجات باشد
معنى جامعه توحيدى به اينطورى كه اين اشخاص منحرف القا كرده اند در اينها معنايش يك جامعه حيوانى است ، در غير حيوان ، جامعه توحيدى ما نداريم . حيوان ها هم ، همه اينجور نيستند، حيوان ها هم يك دسته شان متمدنند مثل موريانه ، مثل زنبور نر، مثل مورچه ، اينها نحل تمدن دارند، اينها هم بالا و پائين دارند. در حيوانات كه ادراكاتشان به آن اندازه نيست ، جامعه توحيدى است يعنى الاغ ها هم يك جورند، گاوها هم همه يك جورند، فرمانبر و فرمانبردارند. يك همچو جامعه اى را آقايان مى خواهند؟ جامعه توحيدى كه هيچ درجه دارى نباشد، هيچ بالا و پائينى نباشد - فرمانفر - همه بايد عطار باشند، اگر عطار نباشند، جامعه توحيدى نيست . اگر مقصود اين معناست جامعه توحيدى ، جامعه توحيدى در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آنوقتى كه وحشى بوده اند. اگر يك وقتى بشر وحشى بوده ، آنجا يك جامعه توحيدى (هر كسى براى خودش مى رفته علفى مى چيده و مى خورده ) اما آن روزى كه تمدن در بشر آمده است ، لازمه تمدن اين است كه درجات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكى دكتر باشد، يكى فرض كنيد كه مهندس باشد، يكى ديگرى باشد، يكى سرگرد باشد، يكى چه باشد. اين چيزهائى كه هست واقعا در عالم ، جامعه توحيد به آن معنا درست بكنيد برگشت به توحش است . آنهائى كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مى كنند براى اين است كه منعكس بشود در خارج كه اينها يك جامعه حيوانى هستند، اينها قابل اين نيستند كه براى خودشان حكومت كنند. كسى كه حكومت را قبول ندارد، اين هرج و مرج است يك جامعه حيوانى است ، اين محتاج به سرپرست است . اينها نقشه مى كشند كه جوان هاى ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجاد كنند، در ژاندارمرى هم هرج و مرج ايجاد كنند، در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند، در شهر بانى هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواى انتظامى هرج و مرج - كه ستون فقرات يك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج محتاج به يك قيمند. يك مملكتى كه در آن نظام نيست ، در آن فرمانبردارى از بزرگترها نيست همه براى خودشان بخواهند يك بساطى درست كنند، معنايش پوسيدن يك جامعه است از داخل . 532
جامعه اى كه از يكديگر حرف شنوى نداشته باشند، محتاج به قيّم هستند
اسلام هم اينجور نبوده ، هيچ ، هيچ رژيمى در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى ، جامعه توحيدى با آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبى است كه همانطورى كه در بدون انسان يك جامعه توحيدى است ، اگر يك ملتى اينطور شد، خودش ‍ را نگه مى دارد شما ديديد كه يك حدودى ملت ما با هم منسجم شدند و غلبه كردند بر همه چيز، اگر همه قواى انتظاميه و همه قشرهاى ملت از روحانى تا دانشگاهى تا بازارى تا كارگر تا زارع ، همه اينها اگر چنانچه منسجم بشوند به هم ، - با عين - در عين حالى كه مراتب محفوظ است بين خودشان ، لكن منسجم باشند با هم ، مجتمع باشند با هم ، يك بدن ، حال يك بدن پيدا كنند، همانطورى كه بدن انسان جامعه توحيدى است ، جامعه هم يك بدن بشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر بر نمى دارد اين ، اين معناى جامعه توحيدى ، به اين معنا صحيح است ، اين معناى صحيح جامعه توحيدى است . اگر در يك كلامى ، براى آدمى كه ملتفت بوده است مسائل را، يك كلمه جامعه توحيدى واقع شده است . مقصود اين است ، و اما مطلب غلطش را انداخته اند توى اذهان جوان هاى ما، در عين حالى كه حسن نيت دارند، در عين حالى كه صفاى باطن دارند، ولى بازى مى خورند. مى خواهند زمينه را اين شياطينى كه افتاده اند، توى هم ارتش هست ، هم ژاندارمرى هست ، هم شهربانى هست ، هم بازار و هم كوچه هست ، اينها شياطينى هستند كه مى خواهند زمينه را فراهم كنند براى حكومت طاغوتى . من حالا به شما مى گويم (سنم هم اينقدرها نيست ، ممكن است كه قبل از اين حرف ها بروم از اينجا) لكن شما يادتان باشد اين مطلب كه اين برنامه اى كه الان دارند بعضى از مغرضين مى ريزند و جوان هاى ما را گول مى زنند. اين برنامه اين است كه آمريكا را به ما مسلط كنند. - آمريكا بفهماند - همه مطبوعات آمريكا شروع كنند و غرب ، همه اينهايى كه با شما دشمنند، شروع كنند به اينكه يك مملكت هرج و مرجى است ، نظام ندارد اين مملكت ، بالا و پائين ندارد، مثل حيوانات همه به جان هم ريخته اند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مى كنند، هيچ يك از هيچ كس حرف نمى شنود يك همچو جامعه اى محتاج به قيم است . دنيا حكم مى كند كه ايران محتاج به قيم است ، قيم برايش پيدا بكنيد، راه را باز مى كنند براى اينكه يك قيمى مثل محمدرضا بالاى سرما بياورند، يك قيمى مثل رضاخان - بالا سر - بالاى سر ما بياورند. 533
طرح عدم سلسله مراتب نقشه دشمنان است
حريف ما يك حريف عادى نيست ، حريف ما يك حريفى است كه كارشناس هاى آنها تمام اوضاع همه ممالك تحت بررسى قرار داده اند و همه آنجاها مضبوط است پيش شان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابى كه ضربه به آنها زد، اين انقلاب را چه جورى بايد از بين برد، با دست خود ارتش ، ارتش را از بين برد، با دست خود ملا، ملا را از بين برد، با دست خود متدين ، ديانت را از بين برد. اينها نقشه است آقا، اينها همين طور نيست قضيه ، نقشه اند اينها. اگر يك جامعه اى - سلسله - ارتشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش كه منحرفين اينطور القا مى كنند، مى روند درجه شان را مى كنند كه نه ، نبايد باشد اين ، نمى فهمد اينكه درجه اش را مى كند چى است ، چى مى خواهند، ژاندارمرى هم مثل آن بشود، شهربانى هم مثل او بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواى انتظامى ما بپوسد، از بين بروند، اينكه بايد حفاظت يك كشورى را بكند اين از بين برود. به اين هم قانع نيستند، مى روند صحراها را به هم مى زنند و نمى گذارند زراعت بشود، غارت مى كنند، درخت ها را مى برند - نمى دانم - از اين بساط درست مى كنند، بازار مى روند هزار جور بساط درست مى كنند، دانشگاه مى روند هزار جور حرف درست مى كنند. ماها را دارند از باطن مى پوسانند، مائى كه بايد حالائى كه رسيديم به اينجا كه اين قدرت ها را كنار گذاشته ايم و الآن دنيا دارد نظر مى كند و الآن دنيا دارد نظر مى كند كه اين عده اى كه اين كار را كردند و اعجاب براى دنيا آورده ، بعد از اين انقلاب چه مى كنند. اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجاد كرديم به جاى اينكه بفهميم چه بكنيم ، به جاى اينكه يك جامعه توحيدى ، آنطور جامعه توحيدى كه همه منسجم با هم در يك راه با حفظ مراتب مثل بدن انسان ، منسجم است بدن انسان ، با هم است ، حفظ مراتب هم مى كنند وليكن يك جامعه توحيدى است كه همه يك جهت ، همه يك راه مى روند. اگر جامعه ما امروز اينطور نباشد، يعنى همه قواى انتظامى مان با هم هماهنگ نباشند، ملت مان با قواى انتظامى هماهنگ نباشد، اين جامعه اى است كه زود يا دير مى پوسد و انسجامش از بين مى رود. اينها بايد با هم باشند، به اين معنا جامعه توحيدى مى خواهيم . اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست ، اگر يك مملكتى همه اجزايش با هم چيز شدند، اينها معتصم مى شوند، اينها ديگر آسيب برنمى دارند. 534
دشمن از هرج و مرج در كشور، سوء استفاده مى كنند
اين جوان هاى ما ملتفت باشند كه از كجا دارند ضربه مى خورند. اينها خيال مى كنند كه خدمت دارند مى كنند، اينها خدمت نمى كنند، اينها در عين حالى كه خيال مى كنند خدمت مى كنند، دارند ضربه مى زنند به اين جمهورى شما. متوجه باشند آنهائى كه مى آيند به گوش اينها اين حرف ها را مى زنند، ببينند از كجا تعليم مى گيرند اينها، كى است كه اينها را وادار مى كنند كه (در ارتش نظم لازم نيست ، در ارتش درجه لازم نيست ) درجه لازم نيست ، يعنى هيچ ، يعنى ارتش نه جامعه توحيدى - در - به آن معنائى كه آنها مى گويند جامعه توحيدى در ارتش ، معنايش اين است كه ارتش نمى خواهيم ، شهربانى هم معنايش اين است كه شهربانى نمى خواهيم ، ژاندارمرى هم معنايش اين است كه ژاندارمرى نمى خواهيم . در هر جا كه يك همچو مساءله اى آنها پيش آوردند معنايش اين است كه ما هرج و مرج بايد باشد، بايد ما يك نظمى در كارمان نباشد، مملكت مان بدون نظم ، خوب ، رئيس جمهور هم نمى خواهيم . جامعه توحيدى است به حسب آنطورى كه آنها مى گويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمى خواهيم ، دولت هم نمى خواهيم ، وزرا هم نمى خواهيم ، اين جز اين نيست كه بفهمانند به دنيا به اينكه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند.
من يادم است كه در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود، كارتر در يكى از حرف هايش (ما پاريس ‍ بوديم ) گفت كه به اينها زيادى آزادى داده اند. او با آن نظر موذيانه اش مى خواست بفهماند كه اين مملكت قابل آزادى نيست ، نبايد به آن آزادى داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه اين زيادى به آنها آزادى دادند، او مى خواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كه محمدرضا در زمان قدرتش كرده ، آزادى نبايد داد به اينها، بايد اينها در اختناق باشند تا بشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظر باطل او، اگر - ما - مطلب آنى است كه او مى گويد كه گفت او كه اينها قابل اين نيستند كه به آنها آزادى داد، حالا ديده جلو برده اند اينها و پيش برده اند، حالا هم آن نقشه را مى خواهد درست كند كه اين مملكت و اين افراد مملكت زود است برايشان آزادى ، زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد. شاهدش اين است كه در ارتش ‍ مى روى درجه ها را مى كنند كه ما نمى خواهيم ، ما - چيز - جامعه توحيدى مى خواهيم . كدام اسلام گفته جامعه توحيدى به اين معنا. اسلام مى گويد نظم امور بايد بشود. نظم امور با درجات است ، نمى شود همين طورى تو از براى خودت ، من براى خودم كه جامعه توحيدى نمى شود. اين ضد جامعه توحيدى است اينكه نظم توى كار نباشد ضد جامعه توحيدى است . اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و اين اطاعت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مى خورد. اگر مغز - اگر - حكم مى كرد دست اطاعت نمى كرد، به هم مى خورد اوضاعش . آن براى اين است كه به دنيا بفهمانند امروزى كه ما در مقابل قدرت ها ايستاده ايم ، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعه قابل نيست از براى اينكه خودش را اداره كند، اين نظامش دارد به هم مى خورد و خورده است ، اين بازارش هم دارد به هم مى خورد، اين كشتش هم دارد به هم مى خورد، اين محتاج به اين است كه يك قيمى بالاى سرش باشد آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارند بالاى سرما و پيش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب ، ما اين وحشى ها را خواستيم مهارشان كنيم . 535
نظام توحيدى يعنى همه دنبال حكم خدا باشند
مساءله نظام توحيدى معنايش اين است كه همه شان دنبال حكم خدا باشند، همه توجه به خدا داشته باشند، هر كس هر كارى بكند براى خدا بكند، اين نظام توحيدى است ، يعنى همه يكى است ، جوش خوردند به هم . آن نظامى كه اين براى خودش مى كشد، آن براى خودش مى كشد و اين به آن فحش مى دهد، آن به آن بد مى گويد، نظام توحيدى نيست ، آن نظامى كه پائين از بالا اطاعت نمى كند، بالا به پائين ظلم مى كند اين توحيدى نيست ، اين نظام شيطانى است ، نه نظام الهى . نظام الهى بايد همه جهاتش محفوظ باشد، لكن همه متوجه به خدا، ارتشش پائين از بالا خدمت بكند، اطاعت بكند، بالا به پائين محبت بكند و ظلم نكند و همه براى خدا باشد، كشاورزش براى خدا باشد، دانشگاهش براى خدا مشغول كار باشد. اين نظام توحيدى است . 536
جامعه توحيدى يعنى همه به خدا فكر كنند
جامعه توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه - فرض كنيد - سرلشكر هست و ديگران بايد از سرلشكر اطاعت بكنند و در عين حالى كه سپهبد - فرض كنيد اگر باشد - هست و در عين حالى كه حكومت هست ، همه اينها يك فكر داشته باشند، جامعه توحيدى معنايش اين است كه همه اينها به خدا فكر كنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى اصل قابل وجود به آن معنا كه مى گويند نيست . جامعه توحيدى به آن معنا كه مى گوئيد خوب ، همه رعيت باشند، ما نساج نمى خواهيم ، ما ديگر فرض كنيد كه آن كسى كه آهنگر نمى خواهيم ، اينكه توحيد نمى شود، يكى زحمتش زياد است ، يكى زحمتش كم ، جامعه توحيدى در حيوانات هم كم است ، در بعضى حيوانات يا اكثر حيوانات جامعه توحيدى است ، يعنى اينكه ديگر در حيوانات يك بالا و پائين نيست ، در بعضى شان ، در مثل موريانه ، آنها هم تمدن دارند و مى گويند تمدنشان اسبق است از انسان ، يا در مثلا زنبور، زنبور نحل (يعنى زنبور عسل ) آنها هم بالا و پائين دارند، اگر بنا باشد كه به آن معنا كه شما مى گوئيد جامعه توحيدى معنايش اين است كه تفاوت مابين افراد نباشد. شما در غير حيواناتى كه آن هم حيواناتى كه - آن - تمدن ندارند، در غير حيوانات در كجاى عالم پيدا مى كنيد كه تفاوت نباشد، يعنى همه ما يا مهندس باشيم يا هيچ درس نخوانيم ، همه كشور ما يا همه شان بايد مهندس باشند، خوب ، همه مهندس ، ما كشاورزى نمى خواهيم . همه كشاورز، ما كارگر نمى خواهيم . همه كارگر، ما كارفرما نمى خواهيم . پس قابل ذكر است ، اين يك كلمه توحيدى به گوششان خورده است معنايش را نفهميدند يا آنهائى كه در كار هستند و در كمين هستند كه مى خواهند اين كشور را به هم بزنند و مى خواهند باز ما را تحت سيطره امريكا و امثال امريكا قرار بدهند آنها افتاده اند توى اينها، جامعه توحيدى !! جامعه توحيدى !! مقصودشان چيست ؟ مقصود اين است كه ما درجه دار و افسر و سرباز نمى خواهيم ، همه مان سرباز، اطاعت نمى خواهد، وقتى كه كسى فرمان بدهد هيچ كس نبايد از او اطاعت كند، يا همه فرمانده ، فرمانبر نداشته باشيم ، يا همه فرمانبر، فرمانده نداشته باشيم . اين كشور مى شود؟ اين مملكت مى شود؟ اين خيانت به ارتش نيست ؟ اين خيانت به اسلام نيست ؟ اينها را به گوششان خواندند و يك شوراهائى درست كردند غلطى و به گوش اينها خواندند. مى آيند در آنجا، درجه هاى خودشان را مى كنند مى دهند به افسر، مى گويند تو درجه بده ، اين جز اين است كه يك مملكتى را به فساد بكشد، ما در اين مملكت يك كاسب نمى خواهيم ؟ تاجر نمى خواهيم ؟ فرش فروش نمى خواهيم ؟ يك مملكت ما همه اش بايد يكسان و به قول آنها جامعه توحيدى كه آنها مى فهمند، جامعه توحيدى باشد كه همه يك جور باشند؟ محصل نمى خواهيم براى اينكه اگر تحصيل كرد، خوب فرق مى كند با ديگران ، جامعه توحيدى نيست اين ؟ يكى بالاتر، يكى پائين تر. آن كسى كه با فكرش يك كار بزرگى انجام مى دهد، اين با آن رعيتى كه با عملش يك جريب زمين را درست مى كند، اينها در يك جامعه هاى عالم يك جور هستند اينها؟ اينها در جامعه هاى دنيا، كسى كه طياره را درست مى كند با آن كسى كه چاه مى كند براى آب ، اينها يك جورند در دنيا؟ اينكه جامعه توحيدى نيست اينكه . آن يك كار ديگر مى كند، اين يك كار ديگر مى كند. آن يك جور ديگر زندگى مى كند، اين يك جور ديگر. اينها چى مى گويند؟ كجاى دنيا جامعه توحيدى است كه اينجا باشد؟ در شوروى ديگر روسا و مرئوسين نيستند؟ كرملين حكم نمى كند براى همه كشور، سردارها آنجا حكم نمى كنند، صاحب منصب ها آنجا همه اينها از زير بارشان در مى روند، درجه هاشان را مى كنند كه جامعه توحيدى نيست ؟ چين كه همين طور است ؟ كجاى دنيا هست كه سرباز همه باشند، هيچ صاحب منصب نداشته باشند، همه صاحب منصب به يك درجه باشند؟ اين چه غلطى است كه در فكر اينها رفته ، خيانت است اين به اسلام ، خيانت است اين به كشور، خيانت است اين به ارتش ، ارتش بايد باشد با همان قدرتى كه بايد باشد. البته همه به يك فكر بايد باشند، جامعه توحيدى اين است ، تمام ملت ايران بايد يك فكر كنند و او اين است كه خودشان را از زير بار اجنبى نجات بدهند و خودشان اداره كنند ملت خودشان را، مملكت خودشان را. جامعه توحيدى آن بود كه در اين نهضتى كه پيروز شديد شما، آن بود كه در اين نهضت پيروز شديد، يعنى همه آمدند با هم به طور وحدت كلمه ، وحدت فكر، نه معناى جامعه توحيدى هرج و مرج باشد و نه دولتى باشد و نه ملتى باشد، نه مديرى باشد و نه ادارى باشد و نه مهندسى باشد، اين يك مساءله اى است كه اصلا خطرناك است براى مملكت ما. 537
برادرى يعنى انسجام و همصدايى
خلاف تعليمات اسلامى مجتمعات مختلف درست مى كنند. قرآن مى فرمايد كه : (المؤ منون ...)، انما المؤ منون اخوه 538 و غير از برادرى پيش مومنين - پيش مومنين - چيزى نيست ، منحصر برادرند نه غير برادر، هيچى نيستند الا برادرى اين هيچ نيست الا برادرى ، براى اين است كه اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مى كنيم . همه مومنين را، هم مؤ منين را قرآن مى خواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشند در بين ، اگر همه مؤ منين در قطرهاى اسلامى ، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدا را كه خدا عقد اخوت بينشان انداخته است همين يك دستور را عمل بكنند، قابل آسيب ديگر نيست . اگر يك ميليارد جمعيت مسلمان ، يك ميليارد جمعيت مسلمان كه مع الاسف يك ميليارد جمعيتى هستند كه تحت سلطه غير هستند، يك ميليارد جمعيت تحت سلطه دويست و پنجاه ميليون ، اگر اين يك ميليارد جمعيت به اين يك حكم خدا سر نهاده باشند، اطاعت كرده بودند همين يك حكم را كه انما المومنون اخوه برادرند اينها، اگر اين برادرى در همه جا بود، اگر اين برادرى در تمام قشرهاى ملت ها بود، اين گرفتارى ها براى ما پيدا نمى شد. برادرى اين نيست كه من يك كارى بكنم برخلاف دستور، برخلاف نظام ، شما هم يك كارى ، اين خلاف برادرى است . حضرت امير هم برادر بود با همه ، مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راءس ‍ مؤ منين بود و برادر بود. عقيل هم برادر حضرت امير بود، عقيل حق داشت بگويد كه من و تو برادريم ، من از تو اطاعت نمى كنم ، اين خلاف برادرى بود براى اينكه برادرند. در اينكه آن معنايى كه اسلام مى خواهد با هم پيش ببرند، اين برادرى است ، برادرى را براى اين درست كردند كه منسجم بشوند به هم و با هم يك ندا پيش ببرند. اگر در يك نظامى فرض كنيد در ژاندارمرى يك دسته بايستند بگويند كه ما به تو اطاعت نداريم ، ما از تو اطاعت نمى كنيم ، اين اينطور نيست كه بتواند يك همچو نظامى براى آن مقصدى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است شماها برادر هستيد، بتوانيد برادرى كنيد. برادرى در اين مقصد اين است كه پشت به پشت هم بدهند و همه پشتيبان هم باشند براى پيشبرد مقصد. پشتيبان هم بودن اين است كه اين نظم را ملاحظه بكنند، اين درجاتى كه ارتش دارد و روى آن نظم پيدا كرده ، درجاتى كه ژاندارمرى دارد و روى آن نظامى است و هكذا سايرين و هكذا همه مردم ، بايد اينها برادر باشند، يعنى محبت برادرى به هم داشته باشند و همه پشتيبان هم باشند براى آن مقصد، براى اينكه پيش ببرند، براى اينكه نجات بدهند ملت خودشان را. اين برادرى اقتضا مى كند كه چون روى اين مقصد است كه بايد پيش ببرند، اقتضا مى كند كه اين برادر كوچك از آن برادر اطاعت كند در اين مقصد، آن برادر بزرگ هم به اين برادر كوچك محبت كند براى اين مقصد، آن رئيس بايد برادر اينها باشد در پيشبرد مقصد و فرمان بدهد، فرمانى كه برادر بزرگ به برادر كوچك مى دهد كه همه آن رحمت است . 539
اگر نظم از دست برود جامعه از توحيديت بيرون مى رود
اين پائين دست ، رده پائين به حسب نظام ، اطاعت بايد بكند از او و الا برادرى نكرده است . همه مقصد راه خداست ، همه مقصد واحد جامعه اگر بنا بشود اينطور باشد جامعه توحيدى مى شود يعنى توحيد در مقصد. اگر ما يك جامعه توحيدى پيدا بكنيم يعنى اينطور باشد كه هر كدام در محل خود، كار خودشان را انجام بدهند براى آن مقصد، شمائى كه در ژاندارمرى هستيد كار ژاندارمرى را به همان نظم كه در آن جا مقرر است انجام بدهيد براى مقصد واحد و آن حفظ كشورتان ، آنها هم در ارتش هستيد، آنها هم نظم خودشان حفظ بكنند براى همان مقصد، ماها هم كه طلبه هستيم نظم خودمان را حفظ كنيم براى آن مقصد، آنها هم كه ادارى هستند، آنها هم كه در راءس كار هستند، آنها هم در پائين هستند و بالا همه حفظ بكنند همه جهات را براى يك مقصد، همه مقصدشان اين باشد، انسجام پيدا بكنند يعنى روى مقصد والا. انسجام كه معناى آن اين نيست كه ما دوتا به هم بچسبيم ، معناى آن اين است كه ما همه با هم يك مقصد داريم و روى آن مقصد راه برويم . اگر اينطور شد، جامعه توحيدى است و اگر بنا شد كه نظم را از دست بدهيم ، جامعه از توحيديت بيرون مى رود. اگر شما از بالا اطاعت نكنيد بالا به شما تعدى بكند، من از بالاترم اطاعت نكنم بالاتر به من تعدى بكند، اين انسجام از بين مى رود، اين جامعه توحيدى از بين مى رود و جامعه توحيدى اين است كه همه كار خودشان را انجام بدهند روى نظام و همه هم مقصدشان يكى باشد، اين جامعه توحيدى است . اينهائى كه مى آيند در داخل ارتش ، در داخل ژاندارمرى ، در داخل پاسبان ها، در داخل شهربانى ، توى جمعيت ها، توى دانشگاه ها، همه جا اين شياطين هستند، همه جا اينهائى كه مى آيند با اسم اينكه جامعه توحيدى مى خواهند توحيد را از بين ببرند. اينها هم نقشه دارند براى اينكه همه را بپوسانند، اين جامعه را بپوسانند، مقصد دارند اينها ما بايد آگاه باشيم از اين معنا، جوان هاى ما را بايد آگاه بكنند، شماها بايد آگاه باشيد، جوان ها را آگاه بكنيد كه مقصد اين است . 540
خودسرى و بى نظمى منافى با جامعه توحيدى است
آقايانى كه روابط دارند، با شما هستند، آنجا بايد آشنا بكنند جوان ها را به اينكه جامعه توحيدى معناى آن اين نيست كه هرج و مرج باشد، جامعه توحيدى معناى آن اين است كه همچو با هم پيوست باشند كه آسيب ديگر نبينند كه يكى بشوند كانه يك موجود، نه اين است كه جامعه توحيدى معناى آن اين است كه بالا و پائين تو كار نباشد، مگر امكان دارد يك همچو چيزى ، مگر انسجام حاصل بشود. كه اگر چنانچه پائين و بالائى نباشد و همه خودسر باشند، پائين و بالا نبودن معناى خودسرى است ، نظم نبودن معناى خودسرى است ، خودسرى منافى با جامعه توحيدى است ، اطاعت نكردن مخالف با جامعه توحيدى است . آنهائى كه به خورد جوان ها مى دهند، جوان هاى ما مى دهند كه جامعه توحيدى مى خواهيم پس نه افسرى و نه درجه دارى و نه چيزى ، همه ما سرباز باشيم ، كى از كى اطاعت كند. چه وقت مى توانيد وحدت پيدا كنيد، هر كدام اينها مثل او، انسجام از كجا پيدا بشود. وقتى نظم نباشد، وقتى هر كسى براى خودش عليحده باشد و سرخود باشد، انسجام پيدا نمى شود. شما صد ميليون قاطر چموش را مى توانيد وادار كنيد به يك كار، صد ميليون كارى يك كار انجام مى توانند بدهند، همه تو سر هم مى زنند. صد ميليون جمعيت اگر چنانچه نظم در كارشان نباشد. حضرت امير در دستورى كه مى دهد مى گويند كه امورتان را نظم بدهيد. نظم همين ، نظام همين است . همه جامعه بايد نظم داشته باشند، انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست ، همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار بداشته بشود جامعه از بين مى رود. حفظ نظام ، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد. آنهائى كه مى گويند نظام به اين معنا نمى خواهيم و همه مان يك جور، همه مان بدون اينكه يك ضابطه اى در كار باشد عمل بكنيم ، خلاف قرآن دارند عمل مى كنند، خلاف اسلام دارند عمل مى كنند، خلاف مصالح مملكت دارند عمل مى كنند. 541
حفظ نظم از واجبات است

next page

اخلاق كارگزاران در كلام و پيام امام خمينى قدس سره الشريف

back page