عاربه گرفتن از بيت المال
على بن ابيرافع مى گويد: من عامل بيت المال حضرت على بن ابيطالب (ع ) بودم و در
بيت المال عقد (بكسر اول : گردن بند) مرواريدى بود كه در بصره بدست آمده بود، پس
دختر آن حضرت كسى نزد من فرستاد كه شنيده ام در بيت
امال عقد مرواريدى هست ، و ميخواهم آنرا برسم امانت عاريه چند روزى بمن بدهى كه روز
عيد اضحى آنرا زيور كنم ، گفتم برسم عاريه مضمونه (كه در صورت تلف بعده
طرف باشد) بايشان ميدهم كه اگر تلف شد بعهده ايشان باشد، پس آن بانوى مقدسه
با اين شرط و بمدت سه روز آن گردن بند را از من گرفتند.
در روز پنچشنبه مرض حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رو بشدت
گذاشته ، فرمود: براى من كاغذ و دواتى بياوريد تا براى شما كتابى بنويسم كه
پس از رحلت من تا ابد در صراط حقيقت پايدار بوده و گمراه نشويد
پس از اين كه نفس زكيه (محمد بن عبد الله بن حسن بن الامام حسن المجتبى ) و
قتيل باخمرى (ابراهيم بن عبدالله ) در مقابل حكومت غاصبانه بنى عباس خروج كرده و
شهيد شدند: برادر آنها يحيى بن عبدالله از ترس دستگير شدن و جور بنى عباس
(هارون رشيد) بسوى ديلم فرار كرد.
صفوان بن مهران كوفى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام و حضرت موسى بن
جعفر عليه السلام و آدم فهميده و پرهيز كارى بود، و اشتران بسيارى داشت كه بوسيله
كرايه دادن آنها زندگانى خود را تاءمين مى كرد.
على بن يقطين كوفى از بزرگزادگان عراق و از مقرّبين در دربار خلفاى بنى عباس
بود، پدرش از محبين اهلبيت طهارت و خود او از اصحاب امام صادق (ع ) و حضرت موسى
بن جعفر(ع ) ميباشد، و چون آنحضرت بعراق آمدند: على بن يقطين بخدمت امام مشرف شده و
از گرفتاريها و ابتلاءات خود اظهار ملامت و شكايت نمود، امام در جواب او فرمود: (ان الله
اولياء مع اولياء الظلمة ليدفع بهم عن اوليائه و انت منهم يا على ) - خدا دوستانى دارد
كه صورتا باولياى ظلم و ظلالت ماءنوس و آشنا بوده و بواسطه آنها شر دشمنان و
ستمگران را از اولياى خود دفع ميفرمايد و تو از آنها هستى .
در كافى نقل ميكند از على بن خالد كه : در شهر سامراء بودم و شنيدم مردى كه در شامات
دعوى نبوت مينموده است از طرف دولت گرفتار شده ، و فعلا در ميان عسكر زندانى
ميباشد.
چون رسول اكرم (ص ) از دنيا رحلت فرمود: جمعى از انصار بسوى سعد بن عباده (رئيس
قبيله خزرج ) متوجه شده و در سقيفه (محلى بود كه از شاخه هاى خرما سقف آنرا پوشانيده
و براى فصل دادن امور در آنجا اجتماع مينمودند) جمع شدند.
|