نتيجه كمك رسانى به تهيدستان
عصر پيامبر صلى اللّه عليه وآله بود. آن حضرت در مدينه به سر مى برد. روزى ، مرد
يهودى كينه توز و گستاخى به محضر آن حضرت آمد و به تمسخر گفت (السّام عليك )
(مرگ بر تو).
او از شيعيان ، شاگردان و آشنايان امام صادق عليه السلام بود، ولى در كوفه مى زيست
و به نام (سيابه ) خوانده مى شد. با اينكه به
دنبال كار و كسب حلال مى رفت ، به دلايلى زندگى فقيرانه اى داشت و با همين
حال از دنيا رفت .
پس از آنكه رژيم منحوس عراق در سالهاى 1350 به بعد، ايرانيان را با جنايات زياد
از عراق بيرون كرد، و نسبت به آنها هتاكى هاى بسيار نمودند، آقاى فلسفى خطيب مشهور
در مسجد سيد عزيز اللّه واقع در بازار تهران در برابر بيش از بيست هزار نفر، و جمعى
از سفراى كشورها سخنرانى منطقى و داغى بر ضد رژيم عراق نمود و آن رژيم جنايتكار
را محكوم كرد، و اين سخنرانى با حذف قسمتهايى در راديو ايران پخش شد.
يكى از علماى دربارى ، مرام شيخيه را ترويج مى كرد و به عنوان (شريف الواعظين )
مشهور شده بود، و در يكى از شهرهاى استان فارس به گمراه كردن مردم
اشتغال داشت و پس از انقلاب از دنيا رفت .
او مردى پخته و انديشمند بود، عمر طولانى و با بركت ، او را كار كشته و كار آزموده
كرده بود، با سفراى خداوند و پيامبران همنشينى نموده و درسها آموخته بود. گرچه پير
و سالخورده شده بود، ولى فكر جوان داشت ، علم و حكمت او به جايى رسيده بود كه
افرادى چون حضرت (موسى عليه السلام ) همانند شاگرد، درسها از او آموختند.
جوانى بسيار مغرور و از خود راضى بود، همواره مادرش را رنج مى داد، بى مهرى او به
مادر به جايى رسيد كه روزى ماردش را كه بر اثر پيرى و ضعف ، توان راه رفتن
نداشت ، به كول گرفت و بالاى كوه برد و در آنجا نهاد، تا طعمه درندگان بيابان
شود، هنگامى كه مادر را در آنجا نهاد و از آن بالا كوه سرازير شد تا به خانه باز
گردد، مادرش در اين فكر افتاد مبادا پسرم در مسير پرتگاه كوه بيفتد و بدنش خراش
بردارد و يا طمعه درندگان گردد! براى پسرش چنين دعا كرد:
نظام الملك حسن بن اسحاق از اميران جوانمرد و بزرگوارى بود، كه اگر كسى هديه اى
نزد او مى برد، او علاوه بر جايزه به دادن به هديه آورنده آن هديه را بين حاضران
تقسيم مى كرد. روزى كشاورز مستضعفى سه خيار نزد او به رسم هديه آورد، او يكى از
آنها را خورد، سپس دومى و سومى را نيز خورد و چيزى به حاضران نداد، و صد دينار به
آورنده خيار جايزه داد.
شرحى از شهيد اول و دوم در داستان شماره 60 و 61 گذشت ، در اينجا نظر شما را به
چگونگى شهادت شهيد ثالث جلب مى كنم :
|