وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيتِ
وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الاَْقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النيَّةُ
وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ وَ لْيَكُنْ فِى خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ
الَّتِى هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَف مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ
إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ كَامِلاً غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لاَ مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ(22)
نيكوترين وقت و بهترين ساعات شب را براى خود و خداى خود انتخاب كن اگر چه همه وقت
براى خداست ، اگر نيت درست و رعيت آسوده باشد.
از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهى ، انجام واجباتى است
كه ويژه پروردگار است ، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا
اختصاص ده و آنچه تو را به خدا نزديك مى كند بى عيب و نقصانى انجام ده ، اگر چه
دچار خستگى جسم شوى .
على عليه السلام شخصيتى است چند بعدى ، زمامدارى است كه نظم و آهنگ كلامش ،
تماشايى و فصاحت و زيبايى سخنش در حد اعجاز است ، وجودش آميزه اى از عدالت جويى
و آزاديخواهى و عطوفت و مهربانى است . فداكارى و شجاعتش ، حيله خصم را در هم شكسته
و علم و حكمت سرشارش ، عالميان را به ستايش واداشته است در عين
حال وجود آن اسوه استوارى و دليرى ، لبريز از عشق به خداوند است . او مظهر عبوديت و
بندگى خداست . شب زنده دارى است در محراب عبادت ، گريان كه براى سالكان و راهيان
طريقت دوست ، واسطه فيض ربوبى است و در اعماق خويش با ذات ازلى پيوند و
پيوستگى دارد سفارش "آن حقيقت ناب " به مالك اشتر، براى انتخاب بهترين ساعات
شب و روز براى عبادت خدا و تاكيد بر انجام بى عيب و نقص آن ، دليلى است محكم بر
اينكه اولا مسؤ ول و كارگزار اسلامى نبايد به بهانه وظيفه سنگين مسؤ وليت ، عبادت را
كه اساس اسلام است از اولويت زندگى خود خارج كند و ثانيا عبادات ، انجام يك سلسله
اعمال خشك و بى روح نيست كه انسان با انجام ظاهرى آن
دل ، خوش دارد بلكه اعمال ظاهرى ، تنها صورت و نمايى از راز و نياز باخداوند است
چنان كه مى فرمايد:
كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلا
السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الاَْكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ(23)
(
بسا روزه دارى كه بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد و بسا شب
زنده دارى كه از شب زنده دارى چيزى جز رنج و بى خوابى به دست نياورد! خوشا خواب
زيركان وافطارشان )
.
اعمال ظاهرى در عبادت آنگاه زنده و واقعى است كه با روح و معنى و عشق تواءم باشد چنان
كه در هنگام نماز تير از پاى وجود نازنينش خارج مى كنند و او آن چنان مجذوب ذات
ربويى است كه احساس درد نمى كند.
نقل است كه (
ضرارد بن ضمره ضبايى )
در حضور معاويه و در پاسخ سؤ
ال او كه از على عليه السلام پرسيده بود مى گويد:
فَاشْهَدُ لَقَدْ رَاَيْتُهُ فى بَعْضِ مَواقِفِهِ وَ قَد اَرْخِى الَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قائِمّ فى مِحْرابِهِ
قابِضّ عَلى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمَلُ السَّليمِ وَ يَبْكى بُكاءَ الْحَزينِ(24)
همانا گواهى مى دهم كه او را ديدم در جايى ، در حالى كه شب پرده خود را گسترده بود و
او در محرابش ايستاده بود، محاسن خويش را گرفته بود و چون مارگزيده به خود مى
پيچيد و اشك برگونه هايش مانند سيل جريان داشت .
امام (عليه السلام ) در جاى ديگر فلسفه عبادت و بندگى خدا را به دست آوردن تواضع
و فروتنى و مبارزه با كبر و خود پسندى مى داند و مى فرمايد:
وَ عَنْ ذَلِكَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ بِالصَّلَوَاتِ
وَ الزَّكَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصيَامِ فِى الاَْيَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ
تَسْكِيناً لاَِطْرَافِهِمْ وَ تَخْشِيعاً لاَِبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِيلاً لِنُفُوسِهِمْ
وَ تَخْفِيضاً لِقُلُوبِهِمْ وَ إِذْهَاباً لِلْخُيَلاَءِ عَنْهُمْ وَ لِمَا فِى ذَلِكَ
مِنْ تَعْفِيرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً وَ الْتِصَاقِ كَرَائِمِ الْجَوَارِحِ
بِالاَْرْضِ تَصَاغُراً
انْظُرُوا إِلَى مَا فِى هَذِهِ الاَْفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ
وَ قَدْعِ طَوَالِعِ الْكِبْرِ(25)
(
خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزه دارى ، حفظ كرده است ، تا اعضا
و جوارحشان آرام ، ديدگانشان خاشع ، جان و روانشان فروتن و
دل هياشان متواضع باشد؛ و كبر و خود پسندى از آنان رخت بربندد، چرا كه در سجده ،
بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن ، فروتين مى آورد و گذاشتن اعضاء پر ارزش
بدن بر زمين ، اظهار كوچكى كردن است )
.
(
... به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه هاى درخت تكبر را درهم مى شكند؟ و از
روييدن كبر و خود پرستى جلوگيرى مى كند!)
از اين همه ، چنين بر مى آيد كه سالكان راه خدا و كارگزران و متصديان امور مسلمين نبايد
به دليل گرايشهاى اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و... از عبادت و خود سازى پرهيز كنند،
بلكه بايد اوقاتى را براى عبادت ، محاسبه نفس و بازنگرى
اعمال قرار دهند تا هم گذشته خويش را ارزيابى كنند و هم نسبت به انجام وظايف و آينده ،
متعهد گردند. به عبارتى وظايف زياد و مسئووليت ها هر چند در آن رضايت خدا قرار داشته
باشد، نبايد انسان را از تهذيب و مبارزه با نفس كه با عبادت و راز و نياز و شب زنده
دارى عملى مى شود، باز دارد. زيرا آنها كه از انجام واجبات و عبادت خداوند سرپيچى
كرده اند، زيانكارند و در روز باز خواست و هنگام بررسى
اعمال ، سرگشته و پشيمان مى شوند و البته راه به جايى نخواهند برد.
امام على (عليه السلام ) در خطبه 175 مى فرمايد:
عِبَادَ اللَّهِ احْذَرُوا يَوْماً تُفْحَصُ فِيهِ الاَْعْمَالُ
وَ يَكْثُرُ فِيهِ الزلْزَالُ وَ تَشِيبُ فِيهِ الاَْطْفَالُ
اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ
وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ
أَعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ لاَ تَسْتُرُكُمْ
مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ دَاجٍ وَ لاَ يُكِنُّكُمْ مِنْهُمْ
بَابٌ ذُو رِتَاجٍ
(
بندگان خدا! از روزى بترسيد كه اعمال و رفتار انسان وارسى مى شود، روزى كه
پر از تشويش و اضطراب است و كودكان در آن روز پير مى گردند.
اى بندگان خدا! بدانيد كه از شما نگهبانانى بر شما گماشته اند و ديده بانهايى از
پيكرتاان برگزيده اند - حافظان راستگويى - كه
اعمال شما را حفظ مى كنند و شماره نفسهاى شما را مى شمارند، نه تاريكى شب شما را از
آنان مى پوشاند و نه درى محكم شما را از آنها پنهان مى سازد)
.
مولوى نيز براى افراد سر افكنده اى كه قدر سرمايه درونى خويش را ندانسته اند از
وانفساى روز قيامت مى گويد:
چون قيامت پيش حق صفها زده |
اندر اين مهلت كه دادم من تو را |
عمر خود را در چه پايان برده اى |
قوت و قوت در چه فانى كرده اى |
پنج حس را در كجا پالوده اى |
چشم و گوش و هوش و گوهرهاى عرش |
خرج كردى چه خريدى تو ز فرش |
دست و پا دادمت چون بيل و كلند |
من ببخشيدم ز خود آن كى شدند |
صد هزاران آيد از حضرت چنين |
نعمتت دادم بگو شكرت چه بود |
دادمت سراميه هين بنماى سود(26) |
جلوه چهارم : ساده زيستى و دورى از تشريفات
نامه اى است از اميرالمؤ منين به يكى از حكمرانان به نام (
عثمان بن حنيف )
كه
عامل امام على (عليه السلام ) بوده است در بصره . عثمان در ضيافت توانگران شهر
شركت كرده بود در حالى كه فقرا را در آن مجلس راه نبود. امام (عليه السلام ) سخت
آشفته مى شود و دست به قلم مى برد:
يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِى أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ
دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الاَْلْوَانُ
وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ
قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوُّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوُّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ
مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ
بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلاَ وَ إِنَّ لِكُل مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِى
بِهِ وَ يَسْتَضِى ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلاَ وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ
دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلاَ وَ إِنَّكُمْ لاَ تَقْدِرُونَ
عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِى بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ
مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لاَ ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لاَ أَعْدَدْتُ
لِبَالِى ثَوْبِى طِمْراً وَ لاَ حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاَ أَخَذْتُ مِنْهُ إِلا كَقُوتِ
أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ(27)
(
اى پسر حنيف ، به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه داران بصره تو را به
مهمانى خويش فراخوانده و تو به سرعت به سوى آن شتافتى ، خوردنى ها رنگارنگ
براى تو آوردند و كاسه هاى پر از عذا پى در پى جلوى تو نهادند، گمان نمى كردم
مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر
سفره دعوت شده اند. انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى خورى ؟
... آگاه باش ! امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده
است . بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد، اما با پرهيز كارى و تلاش فراوان
و پاكدامنى و راستى ، مرا يارى دهيد. پس سوگند به خدا! من از دنياى شما طلا و نقره اى
نيندوخته و از غنيمت هاى آن چيزى ذخيره نكرده ام ؛ بر دو جامه كهنه ام جامه اى نيفزودم و از
زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم . دنياى شما در چشم من دانه تلخ درخت بلوط
ناچيزتر است !...)
.
ساده زيستى و دورى از تكلف و تجملات از
اصول زندگى على (عليه السلام ) است كه بر جستگى خاصى دارد، چنان كه سيره علوى
در طول تاريخ ، زينت بخش زندگى اولياء الله و بزرگان دين بوده است .
شخصيت جامع و برتر آن (
حقيقت ناب )
در عين دسترسى به امكانات دنيوى و جايگاه
عظيمى كه به عنوان خليفه مسلمين دارد به كمترين و ناچيزترين داشته ها اكتفا و قناعت مى
كند و خواهش هاى بى جاى نفس را اجابت نمى كند.
او كه اسير عادت نيست و بار خود را از تكلفات ، سبك كرده ، بى خوف و هراس به
مقابله با زشتى ها مى رود و نمايندگان خود را از روى آوردن به تجملات باز مى دارد.
امام المتقين در ادامه مى فرمايد:
وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِى فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ
لاََرُوضَنَّ نَفْسِى رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ
إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ
مَأْدُوماً وَ لاََدَعَنَّ مُقْلَتِى كَعَيْنِ مَاءٍ نهج البلاغة ص :
نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ
مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ
وَ يَأْكُلُ عَلِيُّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا
اقْتَدَى بَعْدَ السنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ
وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ (28)
(
به خدا سوگند، سوگندى كه تنها اراده خدا در آن است ، چنان جان خود را به رياضت
وادارم كه به يك قرص نان ، هرگاه بيابم شاد شود و به نمك به جاى نان خورش
قناعت كند و آن قدر از چشم ها اشك ريزم كه چونان چشمه اى خشك درآيد و اشك چشمم پايان
پذيرد. آيا سزاوار است كه چرخندگان ، فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله
گوسفندان پس از چرا كردن به اَغُل رود كنن و على نيز (همانند آنان ) از زاد و توشه خود
بخورد و استراحت كند؟ چشمش روشن باد! كه پس از ساليان دراز، چهارپايان رها شده و
گله هاى گوسفندان را الگو قرار دهد!!)
روح تعالى و حقيقت جوى على (ع ) آرام نمى گيرد و در سراسر دوران خلافت با زبان و
قلم و به صراحت به هر كسى كه از جاده تعادل اسلام منحرف شده است ، امر و نهى و به
خاطر عمل ناصواب سرزنش مى كند.
اما پس از آنكه گزارشى در مورد (
شريح قاضى )
(29) به او مى رسد، وى را
فرا مى خواند و مى گويد: (
به من خبر دادند كه خانه اى به هشتاد دينار خريده اى و
سندى براى آن نوشته اى و گواهانى آن را امضاء كرده اند)
.
شريح گفت : آرى اى اميرمؤ منان امام عليه السلام نگاه خشم آلودى به او كرد و فرمود:
يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لاَ يَنْظُرُ فِى كِتَابِكَ وَ لاَ يَسْأَلُكَ عَنْ بَينَتِكَ حَتَّى
يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لاَ تَكُونُ ابْتَعْتَ
هَذِهِ
الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلاَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ
دَارَ الاْخِرَةِ. أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِى عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اشْتَرَيْتَ
لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِى شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا
فَوْقُ
هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ
جَانِبِ الْفَانِينَ وَ خِطَّةِ الْهَالِكِينَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ
الْحَدُّ الاَْوَّلُ يَنْتَهِى إِلَى دَوَاعِى الاْفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِى يَنْتَهِى إِلَى دَوَاعِى الْمُصِيبَاتِ
وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ يَنْتَهِى إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِى وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ يَنْتَهِى
إِلَى الشَّيْطَانِ الْمُغْوِى وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ اشْتَرَى هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالاَْمَلِ مِنْ هَذَا
الْمُزْعَجِ بِالاَْجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِز الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ
فِى ذُل الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَكَ هَذَا الْمُشْتَرِى فِيمَا اشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَكٍ فَعَلَى
مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوكِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ وَ مُزِيلِ مُلْكِ
الْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْيَرَ (30)
(
اى شريح ! به زودى كسى به سراغت مى آيد كه به نوشته ات
نگاه نمى كند و از گواهانت نمى پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به
قبر بسپارد.
اى شريح ! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با
پول حرام نخريده باشى كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده اى .
اما اگر هنگام خريد خانه ، نزد من آمده بودى ، براى تو سندى مى نوشتم كه ديگر براى
خريد آن به درهمى يا بيشتر رغبت نمى كردى ، آن سند را چنين مى نوشتم :
اين خانه اى است كه بنده اى خوار از مرده اى آماده كوچ خريده ، خانه اى از سراى غرور
كه در محله نابود شوندگان و كوچه هلاك شدگان قرار دارد اين خانه به چهار جهت منتهى
مى گردد:
يك سوى آن به آفت ها و بلاها، سوى دوم آن به مصيبت ها، سوى سوم به هوا و هوس هاى
سست كننده و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مى شود و در خانه به روى
شيطان گشوده است اين خانه را فريب خورد آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت
بر مى بندد، به مبلغى كه او را از عزت و قناعت خارج و به خوارى و دنيا پرستى
كشانده ، خريدارى كرده است .
هر گونه نقصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را
پوشانده و جان جباران را گرفته و سلطنت فرعون ها چون (
كسرى )
و (
قيصر)
و
(
تبع )
و (
حمير)
را نابود كرده است ،)
امام خمينى رحمة الله عليه اين فرزند شايسته على عليه السلام كه به حق مصداق بارز
(
الشيعة من شايع عليا)
بود، در پيامى به مناسبت گشايش دومين دوره مجلس شوراى
اسلامى مى فرمايد:
(
اگر بخواهيد بى خوف و هراس در مقابل
باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابر قدرتها و سلاحهاى پيشرفته آنان و شياطين و
توطئه آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند، خود را به ساده
زيستى عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد مردان بزرگ كه
خدمتهاى بزرگى را براى ملتهاى خود كردند اكثرا ساده زيست و بى علاقه به زخارف
دنيا بودند آنها كه اسير هواهاى پست نفسانى و حيوانى بوده و هستند براى حفظ يا
رسيدن به آن ، تن به هر ذلت و خوارى مى دهند و در
مقابل زور و قدرتهاى شيطانى ، خاضع و نسبت به توده هاى ضعيف ، ستمكار و زور گو
هستند، ولى وارستگان به خلاف آنانند چرا كه با زندگانى اشرافى و مصرفى نمى
توان ارزشهاى انسانى ، و اسلامى را حفظ كرد)
(31)
اين سخن نيز از رهبر فرزانه و هوشمند انقلاب اسلامى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى
(دامت بركاته ) است كه :
(
نمى شود ما در زندگى مادى بغلطيم و بخواهيم مردم به
شكل يك اسوه به ما نگاه كنند؛ مردمى كه خيلى شان از اقليات محرومند در اين راه بايد از
خيلى چيزها گذشت ، نه فقط از شهوات حرام ، از شهوات
حلال هم بايد گذشت نمى گويم مثل پيامبر باشيد، نمى گويم
مثل اميرالمؤ منين عليه السلام باشيد كه شاگرد پيامبر است اما در اين راه قدم برداريد
كمتر خرج كنيد، كمتر بذل و بخشش كنيد، كمتر به زندگى شخصى خودمان بپردازيم در
اين تغيير دكوراسيونها و تغيير خانه ها و خرجهاى اضافى بايد حد و مرز معلوم كنند....
انجام ظاهر سازى هاى غير واقعى در شهرها و مناطقى كه مسؤ ولين به آنجا سفر مى كنند،
موجب بدبينى مردم نسبت به نظام و دولت مى شود)
(32)
بنابر اين ، از آنچه آمد، در مى يابيم كه متوليان امور مسلمين و فرماندهان و فرمانداران
كه اسوه و الگو و مقتداى ديگران هستند، بايد ساده زيتسى را آن گونه كه شايسته مقام
و منزلت اجتماعى آنان است ، پيشه خود سازند و بار خويش را براى پاسخگويى در روز
واپسين سبك گردانند، به قول بابا طاهر:
دلا راه تو پر خار و خسك بى |
گر از دستت بر آيد پوست از تن |
برآور تا كه بارت كمترك بى |