انّا للّه وانّا اليه راجعون
آنگاه ضمن سوگند به آن حضرت بدو خاطر نشان ساختيم كه شما در شرايط جديد در
كوفه ، نه يار و ياور واقعى خواهيد داشت و نه پيروان حقيقى ، از آن در هراسيم كه همه
برضدّ شما همداستان شوند. بنابراين ، از رفتن به سوى كوفه و عراق بگذريد.
آن حضرت با چهره اى باز و قهرمانانه رو به فرزندان
عقيل كرد و خبر شهادت مسلم را تكرار فرمود و از ديدگاه آنان جويا شد.
پاسخ دادند: (بخداى سوگند! ما تا ردّ ظلم و خونخواهى او يا چشيدن طعم گواراى
شهادت در راه حقّ و عدالت از رويارويى با بيدادگران تجاوزكار، باز نخواهيم گشت .)
حسين عليه السلام رو به ما كرد و فرمود: (پس از شهادت ياران ، ديگر زندگى خير و
صفايى ندارد.)
ما نيك دريافتيم كه او مصمم به ادامه راه است براى آن حضرت و يارانش طلب خير كرديم
و او نيز ما را دعا كرد.
امّا يارانش در ارزيابى وضعيت بدين عقيده بودند كه : (شرايط شما با مسلم متفاوت است
، اگر شما وارد كوفه شويد مردم به سوى شما خواهند شتافت ، چرا كه بيشتر دلها با
شماست .) آن حضرت سكوت اختيار كرد.(540)
كاروان راه خويش را مى پيمود كه در مسير خود با فرزدق روبرو شد، او پس از نثار درود
و سلام بر حسين عليه السلام گفت : (پسر پيامبر! چگونه به مردم كوفه اعتماد و
اطمينان كردى در حالى كه پسر عمو و نماينده ويژه ات (مسلم ) و همرزمان او را، همانان
به خاك و خون كشيدند.)
آن حضرت ضمن نثار اشك بر ياران شهيدش فرمود: (رحمت خدا بر مسلم باد كه به روح
و ريحان و بهشت خدا شتافت . او مسئوليّت خويش را به شايستگى انجام داد و اينك بار
مسئوليّت ما، به منزل نرسيده است .) آنگاه اين اشعار پرمحتوا و بلند را زمزمه كرد:
فان تكن الدّنيا تعدّ نفيسة اُنْشِئَت
|
فقتل امرء بالسيف فى اللّه اءفضل
|
وان تكن الا رزاق قسماً مقدّرا
|
فقلة حرص المرء فى الرّزق اجمل
|
وان تكن الاموال للتّرك جمعها
|
فمابال متروك به الحرّ يبخل (541)
|
اگر به راستى دنيا و ارزشهاى دنيوى ارزشمند است ، بايد دانست كه پاداش خدا از آن
برتر و گرانبهاتر است .
و اگر اين پيكرها براى مرگ آفريده شده اند، پس سوگند كه كشته شدن با شمشير
پرفضيلت تر است .
و اگر روزيهاى مردم تقسيم و اندازه گيرى شده است ، پس حرص كمتر زدن انسان براى
روزى زيباتر است .
و اگر سرانجام انباشتن ثروت ، رها كردن و رفتن است ، پس چرا آزادمرد براى چيزى كه
رها مى كند و مى رود بخل و حرص بورزد.
22 بيست و دوّمين مجلس در نقطه اى به نام بطن عقبه ،
تشكيل شد، در آنجا مرثيه سرا حسين بود و شنونده مردى به نام عمروبن لوزان .
اين مرد در آن منزلگاه حسين عليه السلام را زيارت كرد و از هدف حركت آن حضرت جويا
شد كه اعلام گرديد: (هدف كوفه است .) او حسين عليه السلام را سوگند داد كه از آن
راه باز گردد، چرا كه جز به سوى شمشيرها و نيزه هاى آخته پيش نمى رود و اضافه
كرد: (از ديدگاه من اگر كسانى كه به سوى شما پيام دعوت فرستاده اند، به راستى
حاضرند بار سنگين پيكار در راه حقّ را به دوش كشند و شرايط را آماده سازند، به سوى
شان برويد! امّا با وضعيّت جديد، من اعتماد به مردم ندارم و رفتن به سوى آنان را نمى
پسندم .)
حسين عليه السلام فرمود: (برداشت شما از اوضاع براى من مخفى نيست ، امّا اراده خدا بر
همه اراده ها حاكم است .)(542)
آنگاه در اين نقطه تا نقاط ديگرى كه خواهد آمد به ترسيم رخدادهاى آينده و مرثيه
سرايى پرداخت و در هر فرصت به بيدادى كه در راه حقّ وعدالت قهرمانانه به جان مى
خرد، اشاره كرد و در هر فرصت و نقطه اى بخشى از آنچه را پيش خواهد آمد ترسيم كرد،
همانگونه كه پيش تر گذشت .
در مكّه از پيكر قطعه قطعه خويش ، سخن گفت و اينك در اين
محفل ، هدف قرارگرفتن قلب مصفّاى خويش و جريان يافتن خون پاك آن را يادآور شد و
فرمود:
واللّه لايدعوننى حتّى يستخرجوا
بخداى سوگند! امويان تا هدف قرار دادن قلب من و ريختن خونم ، مرا رها نخواهندساخت .
به نظر مى رسد منظور آن حضرت از واژه
علقه و تعبير فوق اين است كه براى اعتلاى اسلام و نجات دين خدا از
ارتجاع اموى ، بايد فشار و بيداد بسيارى را با شكيبايى و پايدارى پشت سر گذارد و
خون دل بسيارى را تحمل كند و منظور از خارج ساختن (علقه ) آگاهى
كامل آن حضرت بر هدف قرار گرفتن قلب مطهّرش با تير سه شعبه و جارى شدن
سيلاب خون آن بود كه بارها كف دست مقدّس را از خون قلبش لبريز ساخت و چهره
پرفروغ و سر مباركش را با خون آن گلگون ساخت .
آرى ! بجاست كه با دلى پرشور و با نيّتى خالص در
مقابل عظمت و شكوه شاهكارى كه حسين عليه السلام پديد آورد، سر تعظيم فرود آوريم و
بگوييم :
پدر و مادرم فدايت باد! كه با اين شاهكار بزرگ و قهرمانانه و گفتار آگاهانه و
صادقانه قلب شيفتگانت را شعله ور و جگرشان را داغدار ساختى و سيلاب اشك
ديدگانشان جارى شد. واى ! كه اين سخن تكاندهنده ات ، چقدر دردناك و غمبار بود كه
فرمودى :
(آنان دست از من برنمى دارند تا خون مرا بريزند.)
23 مجلس سوگ ديگر، در نقطه اى به نام (منازل ) برپا شد.
در آنجا حسين عليه السلام به هنگام فرود و حركت كاروان مرثيه سوزناك خويش را مى
خواند و از رخدادى كه در مورد سر مقدّس و هديه بردن آن به سوى يزيد، سخن مى گفت و
از حضرت يحيى ياد مى كرد و مى گريست و مى فرمود: (از پستى دنيا همين بس كه سر
مقدّس يحيى پيامبر، به زن آلوده اى هديه شد.)(543)
24 مجلس ويژه اى نزديك كربلا برپا ساخت و در مورد خاندان و فرزندان و يارانش
به سبك شگفتى به مرثيه سرايى بدون گفتار پرداخت .
هنگامى كه به آخرين منزلگاه ميان مكّه و كربلا رسيدند و خيمه ها را براى استراحت
برافراشتند، آن حضرت فرزندان و برادران و خاندانش را در نقطه مخصوصى گرد
آورد و با نظاره بر آنان و يادآورى شرايط سختى كه برايشان در پيش است ، سخت
گريست ؛ چرا كه مى ديد به خاطر فشار جاهليّت سياه اموى امنيّتشان كه حقّ انسانى
آنهاست ، به شدّت سلب شده و از سراسر قلمرو اسلامى و وطن خويش ، حتّى حرم خدا كه
نه تنها تضمينگر امنيّت همه انسانها، بلكه تضمينگر امنيّت حيوان و گياه و درخت است ،
رانده شده اند. اين فاجعه بزرگ بر قهرمان آزادى و عدالت سخت گران بود، به همين
جهت سيلاب اشك امانش نداد و گريست و به خدا شكايت برد و فرمود:
(بار خدايا! ما خاندان پيامبر تو هستيم كه جاهليّت اموى بر حقوق ما تجاوز كرده و ما را
از خانه و وطنمان كوچ داده است .)(544)
25 مجلس ديگرى كنار خيمه ها در كربلا برپا شد. عصر تاسوعا، آن حضرت جلو خيمه
ها نشسته و به شمشير تكيه كرده بود، لحظاتى چند سر بر زانو نهاد و خوابش برد
كه خواهرش كه بدو نزديك مى شد، او را بيدار كرد. آن بانوى بزرگ گفت :
(برادرجان ! آيا هياهوى تجاوزكاران اموى را كه به اردوگاه نور نزديك مى شوند،
نمى شنويد؟)
آن حضرت سر برداشت و فرمود:
(پيامبر را در خواب ديدم كه مى فرمود: تو به سوى ما خواهى آمد.)
خواهرش با شنيدن اين خبر غمبار بر چهره خود زد و نداى سوگوارى سر داد كه آن
حضرت بانوى بزرگ انسانيّت را آرام كرد و در حقّ او دعا فرمود.(545)
در روايت ديگرى است كه به خواهرش فرمود: (اينك نياى كبيرم پيامبر و پدر و مادر و
برادرم را در خواب ديدم كه مى گفتند: حسين جان ! به زودى تو به سوى ما خواهى
شتافت .)
و در برخى روايات است كه زينب عليها السلام بر چهره زد و شيون سر داد، كه حسين
عليه السلام فرمود:
(خواهر گرامى ! آرام باش و ما را دشمن شاد، مساز.)(546)
26 مجلس ديگر در خيمه اختصاصى او در شب عاشورا بپا شد. آن حضرت شبانگاه
عاشورا در حالى كه در گوشه اى نشسته بود، ضمن مرثيه سرايى و به ياد آوردن
شهادت و مصيبتهاى خويش ، شمشيرش را براى دفاع از حقّ آماده مى ساخت و بدون اينكه
شنونده اى حاضر باشد، خطاب به دنيا بدين اشعار پرمحتوا مترنّم بود:
يا دهر! افّ لك من خليل
قتيل
|
اى دنيا! اف بر دوستى تو! كه بامدادان و شامگاهان چقدر از دوستانت را به كشتن مى دهى
و به عوض قناعت نمى ورزى و به راستى كه همه كارها به خداى بزرگ واگذار شده
است و هر موجود زنده اى پوينده اين راه است .
امام سجاد عليه السلام فرمود: (هنگامى كه پدرم اين اشعار را تكرار كرد، من هدف بلند
او را به خوبى دريافتم و غم و اندوه گلويم را فشرد و چشمانم غرق در اشك شد، امّا
اندوه خويش را فرو بردم و از گريه خوددارى كردم و نيك دريافتم كه گرفتارى از هر
سو فرود آمده است .
امّا عمه گرانقدرم كه با همه عظمت و پايدارى قهرمانانه اش ، قلب پرمهر و عطوفت
ويژه خويش را داشت ، با شنيدن اشعار پدرم
كنترل خويش را از دست داد و بى اختيار در حالى كه لباس خويش را مى كشيد با سر
برهنه به سوى برادرش دويد و خطاب به او گفت :
(حسين جان ! اى جانشين افتخار آفرينان گذشته ! و اى پناهگاه و تدبيرگر امور
بازماندگان ! كاش مرگ زندگى مرا پايان بخشيده بود.
اينك بسان روزى هستم كه مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن عليهم السلام از دنيا
رفتند.)
پدرم ، حسين عليه السلام ، ضمن نگاه پر مهر به خواهر گرانقدرش ، در حالى كه
ديدگانش غرق در اشك بود فرمود: (خواهرم ! مبادا كه شيطان بردبارى قهرمانانه ات
را بربايد؟)
زينب عليها السلام گفت : (آيا از زندگى به طور
كامل دست شسته اى ؟ اين مطلب است كه قلبم را شعله ور مى سازد و برمن سخت گران است
.)
سپس بر چهره خود زد و گريبان پاره كرد و بيهوش شد. حسين عليه السلام به سويش
شتافت و بر چهره اش آب پاشيد و فرمود: (خواهرم ! چون گذشته پرواى خدا پيشه
ساز و به ياد خدا بردبارى و آرامش خاطر بجوى . همه ساكنان آسمانها و زمين نيز
جاودانه نخواهند ماند و جز خداوند يكتا كه در پرتو قدرتش موجودات را پديد آورد و همه
را برانگيخته و به سوى خويش بر مى گرداند، همه و همه از دنيا خواهند رفت . نياى
بزرگ و پدر و مادر و برادرم همگى از من بهتر بودند و از دنيا رفتند. پيامبر براى من و
هر مسلمانى الگو است .)
بدينگونه خواهر قهرمانش را دلجويى و آرامش بخشيد و فرمود: (خواهرم در شهادت من ،
گريبان چاك مزن ! بر چهره ات خراش وارد مساز! و بر من بى قرارى مكن .)
آنگاه دست او را گرفت و نزد خويش نشانيد.)(547)
27 بيست و هفتمين مجلس شب عاشورا در خيمه او برپا شد. در آن شب جاودانه ، همه ياران
در آنجا گرد آمدند و حسين عليه السلام برايشان سخن گفت و مرثيه سرايى كرد. آنگاه
رخصت داد تا هر كدام مى خواهند از آنجا دور شوند، امّا آن آگاهان شيفته حق ، نه تنها از
آنجا دل نبريدند و نرفتند، بلكه بار ديگر با حسين عليه السلام پيمان خون بستند و
برخى از آنان نه تنها براى يك بار كشته شدن در راه خدا، پيمان بستند، بلكه براى
هزار بار شهادت در راه خدا و پس از هر بار سوزانده شدن و بر باد رفتن خاكسترشان
.(548)
آرى ! اينگونه پيمان بستند به همين جهت است كه سرانجام خود آن حضرت فرمود: (اگر
دنيا سراى باقى بود، او باز هم اين راه پر افتخار را برمى گزيد.)(549)
28 مجلس ديگرى ميان شهادتگاه حسين عليه السلام و خيمه ها برپا شد كه حسين عليه
السلام در آنجا مرثيه سرا بود و دختر خردسال او شنونده كه از جمله فرمود:
سيطول بعدى ياسكينة فاعلمى حسرةً
|
مادام منّى الرّوح فى جثمانى (550)
|
دخترم ! سكينه جان ! بدان كه پس از شهادت پدرت گريه اى طولانى خواهى داشت .
پس ، اينك تا پدر زنده است و روح در پيكر اوست قلبش را با سيلاب اشكت شعله ورمساز.
29 مجلس ديگر در شهادتگاه حسين عليه السلام بود. در آنجا حسين عليه السلام گاهى
ايستاده و گاه نشسته مرثيه سرايى مى كرد، گاهى در سوگ برادر فداكارش مرثيه مى
سرود و گاه در سوگ جوان برومندش ، لحظاتى به ياد يادگار برادرش و لحظاتى
بر ياران دلاورش ، زمانى يك يك آنان را به نام مى خواند و زمانى همگى آنان را با هم ،
گاهى بر شهادت ياران و گاهى بر اسارت بازماندگان و خاندان قهرمانش سخن مى
گفت كه مشروح آن خواهد آمد.
30 مجلس ديگر، سحرگاه عاشورا در خيمه ها بود و حسين عليه السلام در آنجا با
جملاتى سوگوارى مى كرد كه پيامبر همانوقت بدانها سوگوارى كرده بود.
در كتاب (مناقب ) است كه : سحرگاه عاشورا، حسين عليه السلام لحظاتى خوابيد و
پس از بيدار شدن فرمود: (آيا مى دانيد در خواب چه ديدم ؟)
پرسيدند: (مگر چه ديديد؟)
فرمود: (من در خواب ديدم كه چندين سگ درنده به من حمله ور شدند تا بدنم را پاره
پاره كنند و در ميان آنها سگى بود به رنگ سياه وسفيد كه بيشتر به من حمله ور مى شد و
اين نشانگر آن است كه از ميان سپاه اموى كسى
قاتل من خواهد بود كه به مرض برص گرفتار است .
آنگاه در خواب نياى بزرگم پيامبر را با گروهى از ياران او نگريستم كه به من
فرمود: تو شهيد اين امّت هستى و همه ساكنان آسمانها و عرش برين آمدنت را بشارت مى
دهند.
پسرم حسين ! تو افطار امشب نزد ما هستى شتاب كن و تاءخير روا مدار! اينك اين فرشته
اى است كه از آسمان فرود آمده تا خون تو را در شيشه سبز رنگى جمع كند.
آرى ! اين خوابى بود كه ديدم . به نظر مى رسد جريان قطعى است و هنگام حركت از اين
جهان به طور ترديدناپذيرى فرا رسيده است .)(551)
پايان بخش مجالس
و ديگر مجلس سوگى بود كه در قتلگاه برگزار شد كه هم از نظر سوگوارى و
شرايط شورانگيز و دل خراش مرثيه سرا و گوينده ، بى نظير بود و هم از نظر
شنونده كه پروردگار جهانيان بود.
آن حضرت در واپسين لحظات كه با پيكر به خون آغشته و بدن قطعه قطعه بر خاك
افتاده بود و خورشيد جهان افروز وجودش در
حال غروب بود، در همانحال پروردگارش را بر مصائب خود و خاندانش ، ندا داد و
اينگونه به مرثيه سرايى و نيايش عارفانه و عاشقانه پرداخت :
(بار خدايا! كه مقامت بس والا و بلند، خشمت شديد و نيرويت فراتر از هر نيرو است .
خدايا! ما فرزندان پيامبر برگزيده و محبوبت ، محمّد هستيم كه دست از يارى ما برداشتند
و ما را طرد و آواره كردند و با ما از راه مكر و فريب درآمدند و ما را به خاك و خون كشيدند
... .)(552)
نوع چهارم محافل : پس از شهادت
نوع ديگراز مجالس بزرگداشت آن حضرت مجالسى بود كه پس از شهادت آن حضرت
برپا گرديد. اين مجالس خود اقسام مختلفى دارد كه :
1 نخستين آن مجلس پيامبر در مدينه بود كه خود آن حضرت با شرايطى خاصّ مرثيه
سرا بود و امّسلمه ، شنونده و سوگوار.
ابن عبّاس آورده است كه : من در خانه خويش در خواب بودم كه به ناگاه از سوى خانه امّ
سلمه فريادى تكاندهنده به گوشم رسيد. از خانه خارج شدم و راهنمايم مرا به خانه آن
بانو راهنمايى كرد و زن و مرد مدينه نيز با شنيدن شيون او به خانه اش روى آوردند.
هنگامى كه بدانجا رسيدم ، سبب شيون را جويا شدم ، جوابم نداد و رو به زنان و دختران
بنى هاشم گفت :
(شما اى دختران عبدالمطّلب ! درسوگوارى بر حسين و گريه بر شهادت او مرا يارى
كنيد، چرا كه بخداى سوگند كه سالار شما و سالار جوانان
اهل بهشت و نواده گرامى پيامبر و گل سرسبد بوستان او را به خاك و خون كشيدند.)
از آن بانو پرسيدم : (شما اين مطلب را از كجا مى دانيد؟)
گفت : (الان پيامبر را در خواب ديدم كه با موهاى گرد و غبار گرفته آمده است ،
دليل آن را پرسيدم . فرمود: فرزندم حسين عليه السلام و جوانان خاندانش را كشتند و هم
اكنون من پيكرهاى پاك آنان را به خاك سپردم .)
در روايت ديگرى است كه گفت : (پيامبر را ديدم كه گرد و غبارى بر چهره اش نشسته ،
علّت آن را پرسيدم فرمود: فرزندم حسين را كشتند و خود، پيكر به خون خفته اش را
نگريستم .)
اضافه كرد: (من از شدّت ناراحتى بر خود لرزيدم ، چرا كه چنين فاجعه اى را تصوّر
نمى كردم ، شتابان به سوى تربت حسين كه در شيشه مخصوصى از پيامبر و خود آن
حضرت به يادگار داشتم نگريستم كه پيامبر فرموده بود:
جبرئيل براى او آورده است و هرگاه تبديل به خون تازه شود، فرزندم حسين را به
شهادت رسانده اند. آرى ! هنگامى كه نگريستم آن تربت را ديدم كه به خون تازه و
جوشانى تبديل شده است .)
ابن عبّاس ، اضافه مى كند كه : امّ سلمه از آن خون پاك برگرفت و چهره اش را رنگين
ساخت و آن روز را روز سوگوارى بر حسين عليه السلام قرار داد كه پس از آن كاروانها
نيز خبر شهادتش را آوردند و روشن شد كه همان روز به شهادت رسيده است .(553)
2 دوّمين مجلس در سوگ حسين عليه السلام ، مجلس همه جهان و جهانيان بود. مجلس
پرشكوهى كه همه قرون و اعصار، پديده هاى شناخته وناشناخته آفرينش ، حجابهاى
چندگانه و ساكنان آنها، عرش پرشكوه وحاملان آن ، آسمانهاى هفتگانه ، فرشتگان ،
ستارگان و تمامى پديده هاى درون و برون آنها را، در برمى گرفت .
مجلسى به گستره زمين و فرزندانش ، بهشت و بهشتيان ، حوريان ، كاخها، درختان ،
نهرهاى جارى ، ميوه هاى باغ رضوان و به يك كلام : به عظمت زمين ، زمان ، عصرها،
نسلها، تمامى پديده هاى هستى و حتّى به گستره دوزخ و دوزخيان و نگهبانان آن .
آرى ! بر خاك افتادن حسين عليه السلام دگرگونى عظيمى را در همه ابعاد و اركان و
گستره هستى پديد آورد و هر پديده اى به تناسب آفرينش و شرايط خاصّ وجوديش تحت
تاءثير عميق قرار گرفت و به نوعى واكنش برخاست : ديدگان با سيلاب اشك
،(554) آسمان با لرزش و باران خون ، خورشيد با تيره و تار و خونرنگ شدن
،(555) فرشتگان با به هم خوردن صفوف و واماندن از عبادت خدا،(556) درختان با
خارج ساختن خون از عروق خويش (557) و هوا و فضا با ظلمت زدگى و تاريك شدن
،(558) زمين با زلزله و بيقرارى ، كوهها با اضطراب و
تزلزل ،(559) پرندگان با واماندن از پرواز و واژگون شدن بر زمين ، ماهيان دريا
با برون افتادن از آب درياها و اقيانوسها با در هم نورديده شدن و به هم پيوستن و جنّ
و انس در همه اقطار گيتى با سوگوارى و پريشان حالى (560).
آرى ! اين دگرگونى عظيم درست همانگونه كه امام صادق عليه السلام تعبير كرد لحظه
اى اتّفاق افتاد كه پيشواى شهيدان بر اثر زخمهاى بى شمار بر خاك افتاد و دشمن
شرور جراءت يافت تا به سوى بدن گلگون او برود و سر مقدّسش را از بدن جدا
سازد.(561)
آرى ! آن حضرت پس از زخمهاى بسيار در شرايط خاصّى ، به سختى مورد يورش
وحشيانه دژخيمان اموى قرار گرفت . نخست در آخرين دقايقى كه هنوز بر روى مركب بود،
بار ديگر پس از نشستن بر روى خاك و بار سوّم به هنگامى كه بر خاك افتاد. در اين
شرايط بود كه گلوگاه آن حضرت ، آماج ضربات دشمن قرار گرفت و از آن پس آهنگ
جدا كردن سر مقدّسش را نمودند كه فرياد و شيون از هر سو به آسمان برخاست ....
خود آن حضرت براى اتمام حجّت مى فرمود: (آيا با اينكه مى دانيد نياى بزرگ من محمّد
است ، باز هم مرا با لب تشنه ، به خاك و خون مى كشيد؟)(562) و فرشته اى از
درون عرش ندا داد كه :
(اى امّت گمراه و سرگردان ! شما با ارتكاب اين جنايت بزرگ نه به روزه و حجّ
پذيرفته شده اى موفّق خواهيد شد و نه به اسلام و ايمان .)(563)
و فرشته اى از فرشتگان فردوس با گستردن
بال خود بر فراز درياها، از تمامى اهل درياها خواست تا در سوگ فرزند پيامبر، لباس
ماتم بپوشند.(564)
و جبرئيل فرياد مى كشيد كه : (حسين عليه السلام را كشتند.)(565)
و فرشتگان به يكباره به شيون و خروش آمدند كه : (پروردگارا! با بنده
برگزيده و محبوبت حسين ، اينگونه ظالمانه رفتار مى شود.)(566)
و دخت گرانقدر على عليه السلام با نداى جانسوز: برادرم ! سالارم ! راه شهادتگاه
برادر را پيش گرفت .(567)
و مركب حسين با سردادن نداى مظلوميّت حسين عليه السلام و فرياد از بيداد سپاه
جنايتكارى كه فرزند دخت گرامى پيامبر را كشتند،(568) اين ضجّه ها و ناله ها به
آسمان برخاست ، دگرگونى عظيمى در كران تا كران هستى پديد آمد.
اينك آيا شما به هنگام ترسيم اين فاجعه سهمگين دگرگون نمى شويد؟
ابوذر، هنگامى كه برخى از اين رخدادها را پيش بينى مى كرد گفت :
(اگر شما مى دانستيد كه با شهادت او چه مصيبتى بر جهان و جهانيان وارد خواهد آمد، تا
سر حدّ مرگ و تا آخرين نفس مى گريستيد.)(569)
اى مردم ! آيا فريادگرى نيست تا در سوگ حسين فرياد كشد؟
آيا شيون كننده اى نيست تا شيون كند؟
آيا چشمى نيست تا سيلاب اشك بر گونه ها جارى سازد؟
آيا اشكى نيست تا در چشمها حلقه زند؟
آيا قلبى نيست تا در اين سوگ درهم فشرده شود؟
آيا كسى نيست كه اگر قلبش قساوت گرفته ، خود را به
حال سوگواران در آورد و بگريد؟
بار خدايا! من از قلبى كه در اين شرايط نرم نشود و چشمى كه اشك نثار نكند، به تو
پناه مى برم .
3 مجلس سوّم ، در شهادتگاه آن حضرت بود كه مرثيه سرا، دختر گرانمايه
بتول بود و خاندان پيامبر و سپاه دشمن سوگوار و گريان بر حسين عليه السلام
.(570)
4 مجلس چهارم ، سوگوارى پرندگان بود و مرثيه سرا يك پرنده سفيد.(571)
5 مجلس پنجم ، مجلس حيوانات وحشى بود كه شب 11 عاشورا، بر كنار جسد به خون
آغشته حسين عليه السلام گرد آمده و خود را بر روى پيكر گلگون او انداخته و تا
صبحگاهان سوگوارى كردند.(572)
6 مجلس ششم ، مجلس جنّ بود كه در كنار جسد خونرنگ آن حضرت بپا شد.(573)
7 مجلس هفتم ، مجلس زنان جنّ، بر گرد بدن مطهّر پيشواى شهيدان بود.(574)
8 مجلس ديگر، مجلس گروهى از جنّ بود در نقطه اى نزديك كوفه كه شنونده مرثيه و
سوگوارى بر حسين عليه السلام . گروهى از مردم كوفه بودند ومرثيه سرايان ،
گروهى از جنّ بودند كه به يارى حسين عليه السلام شتافتند، امّاهنگامى رسيدند كه دير
شده بود.(575)
9 مجلس نهم مجلس همه جنّ در سراسر گيتى بود كه با مرثيه سرايى خاصّى همراه
بود....
10 دهمين مجلس سوگ ، با ورود سرهاى بريده و اسيران داغدار به كوفه در كوچه هاى
آن برپا شد و چهار سخنور بزرگ تاريخ بشريّت زينب ، كلثوم ، فاطمه و امام سجاد
عليهم السلام مرثيه سرايى كردند و ضمن بيانات پر شور و حماسه ساز خويش ، پيام
خون حسين عليه السلام و ياران فداكارش را در آن جوّ رعب و فريب با شهامت بى نظيرى
به همگان رسانيدند و پيروزى خون بر شمشير را بر تارك قرون و اعصار نقش زدند.
در آن محفل ، شنونده و سوگوار مردم كوفه بودند كه همگى زن و مرد با شنيدن سخنان
آتشين سخنوران به شيون و فرياد پرداختند و بر سر و سينه زدند. موج غم و اندوه ،
همه دلها و قلبها را لبريز ساخت و طوفانى از اشك و آه پديد آمد. مردم به دست خود خاك
و خاكستر بر سر مى پاشيدند و بى اختيار موى سر و صورت خويش را مى كندند به
گونه اى كه غمبارتر از آن روز ديده نشد.(576)
11 مجلس سوگوارى ديگر، مجلس خاندان آن حضرت بود كه از واپسين لحظات شهادت
آغاز و تا پايان عمر پيام رسانان آن وازشهادتگاه تا كوفه و شام و تا مدينه پيامبر در
همه زمانها و مكانها، بدون وقفه ادامه يافت ؛ براى نمونه :سوگ زين العابدين عليه
السلام براى پدر، چهل سال برپا بود و او در همه اين مدّت ، در شهادت پدر و يارانش
مى گريست و سيلاب اشك امانش نمى داد، هر گاه غذا مى خورد از محاصره شدن پسر
پيامبر و بستن آب و غذا بر روى او و تشنگى و گرسنگى او به هنگامه شهادت سخن مى
گفت و هرگاه آب مى نوشيد، مى فرمود:
(مردم ! پسر پيامبر را با لب تشنه كشتند.)(577)
12 مجلس سوگ ديگر، براى پيشواى شهيدان مجلس يزيد بود كه با تدبير و انديشه
بلند، پيام رسانان خون حسين عليه السلام ، به مجلس سوگوارى حسين
تبديل شد و شگفت انگيزتر اينكه در آن مجلس مرثيه سرا يزيد بود و شنونده
سردمداران سپاه شوم اموى . كه يزيد به همسرش گفت :
(برخيز و در سوگ حسين عليه السلام فرزند گرامى فاطمه عليها السلام ضجّه بزن
و بر شهيد بزرگ انسانيّت كه همگى را داغدار ساخت ، شيون كن .) و اضافه كرد كه :
(خدا پسر مرجانه را بكشد كه در مورد او شتاب كرد و خودسرانه
عمل كرد.)(578)
13 مجلس سوگ ديگر، در مسجد جامع اموى ، برپا شد كه مرثيه سرا امام سجّاد عليه
السلام بود و شنونده ، يزيد و سردمداران بنى اميّه و سفرا و مهمانان خارجى حكومت و
انبوهى از مردم بى خبر بودند.
امام سجّاد عليه السلام كه در اين پايگاه قدرت پوشالى اموى ، با تدبير دقيق و
درايتى ظريف ، بر فراز منبر نشست . نخست با همه وجود، سپاس خدا را به جا آورد، آنگاه
به ترسيم ويژگيهاى شخصيّت والاى پيامبر رحمت پرداخت ، سپس به نمايش ويژگيها
و شخصيّت پرشكوه نياى بزرگش على عليه السلام و ديگر افتخار آفرينان خاندانش
همّت گماشت و هنگامى كه برخلاف ميل آنان ، همه اذهان و قلوب و انديشه ها را به دست
گرفت به تشريح شقاوت و جنايت وحشتناك رژيم اموى پرداخت و سرانجام به
سوگوارى پدر اشك ريخت و اشكها را جارى ساخت ... .
هنگامى كه در سخنان آتشين و شهامتمندانه خويش بدين جملات رسيد كه :
هان اى مردم ! من پسر بزرگ مردى هستم كه سرش را ظالمانه از قفا بريدند ... .
من پسر همان مرد والايى هستم كه عمامه از سر و لباس از بدن مقدّسش ربودند ... .
اينجا بود كه همه مردم ، حتّى بنى اميّه يكپارچه ضجّه زدند و طوفانى از شيون و فرياد
پديد آمد كه به دستور رمزى يزيد، براى قطع سخن آن حضرت و
كنترل امواج توفنده عواطف و احساسات ، مؤ ذّن يزيد، به اذان نماز پرداخت و گفت :
اللّه اكبر ... امّا با صداى مؤ ذّن فرياد و شيون مردم نيز به آسمان برمى
خاست . مؤ ذّن با اشاره يزيد مى كوشيد مردم را آرام كند، امّا بى ثمر بود؛ چرا كه با
شنيدن خبر دردناك و فاجعه بارى كه سر حسين عليه السلام را از قفا بريدند و عمامه از
سر مطهّر و لباس از پيكر مقدّسش ربودند، همه را طوفان زده ساخته بود و تلاش مؤ ذّن
براى كنترل مجلس ، به جايى نرسيد.(579)
آرى ! هنگامى كه مردم شام و بنى اميّه با شنيدن اين جنايت هولناك ، فرياد ضجّه و شيون
سر مى دهند، پس زيبنده است كه شيعيانش با شنيدن اين خبر دردناك و با تصوّر اين مصيبت
سهمگين ، هر كجا و در هر شرايط و وضعيّتى بر اين فاجعه غمبار ضجّه بزنند و شيون
نمايند و ناله هاى درد آلود سر دهند و فرياد حق طلبانه و نداى مظلوميت او را به عصرها و
نسلها برسانند و زمين و زمان را پر كنند.
14 چهاردهمين مجلس سوگ حسين عليه السلام در كاخ بيداد دمشق ، از سوى بانوان
سوگوار برپا شد كه مرثيه سرا و اداره كننده آن خواهران
شيردل و دختران انديشمند و باتدبير و شجاع حسين عليه السلام بودند و شنونده و
برپا كننده مجلس سوگ نيز، همسر و دختران يزيد و زنان اموى ، كه در سوگ حسين عليه
السلام به سر و سينه زدند و فرياد شيون سردادند.(580)
15 پانزدهمين مجلس سوگ حسين عليه السلام در نزديكى مدينه در خيمه اى كه به
دستور امام سجّاد عليه السلام برافراشته بودند، بپا شد و خود آن حضرت در حالى كه
بر يك صندلى نشسته بود، سيلاب اشك امانش نمى داد.
هنگامى كه مردم مدينه ، كه به استقبال كاروان كربلا آمده بودند، به آن حضرت نظاره
كردند، يكپارچه ضجّه زدند و به او صميمانه تسليت گفتند، آن سرزمين را يكپارچه شور
و شيون در بر گرفت آن حضرت با اشاره خويش مردم را به آرامش فرا خواند و با
اشاره او، خروش و هيجان مردم ، فروكش كرد. آنگاه فرمود:
(ستايش از آن خدايى است كه پروردگار جهانيان است ، بخشاينده وبخشايشگر است .
مالك روز پاداش و كيفر است . پروردگارى كه همه آفرينش را پديد آورد و در پرتو
قدرتش همه امور را تدبير مى كند.
خدايى كه دور است ، چنانكه گويى بر آسمانهاى بلند است و نزديك است تا آنجايى كه
راز و نهان بر او آشكار و عيان است .
او را بر رخدادهاى بزرگ و فاجعه هاى روزگاران و درد مصائب و سوزش و دردگزشها و
بزرگى مصيبتها و عظمت مصائب فرا گير و دردناك و زيانبار ستايش مى كنم .
هان اى مردم ! خداوند كه ستايش و سپاس ويژه اوست ، ما را به مصائب عظيم و واردآمدن
صدمات سنگين بر اسلام آزمود.
مردم ! حسين عليه السلام و جوانان خاندان او به شهادت رسيدند و بانوان و كودكانش
ظالمانه و برخلاف فرمان خدا و پيامبر به بند اسارت كشيده شده و در شهرها سيرداده
شدند. سر مقدّس او بر فراز نيزه هاى بيداد به شهرها رفت و اين فاجعه دلخراش و
غمبارى است كه به راستى بى نظير است .
مردم مسلمان ! كداميك از مردان غيرتمند شما پس از شهادت قهرمانانه و مظلومانه حسين عليه
السلام مى تواند شادمان باشد؟
كدام چشمى مى تواند از سيلاب اشك خونين جلوگيرى كند؟ در حالى كه در سوگ او و
شهادت جانگدازش آسمانهاى هفتگانه و اركان و كرانه هاى آنها، گريستند. درياهاى موّاج
با امواج خود، درختان با شاخه هاى خود و ماهيان در اعماق درياها و فرشتگان عالم ملكوت
و همه آسمانيان به سوگ نشستند و بر پيشواى شهيدان گريستند.
هان اى مردم ! كدام دلى است كه در سوگ عظيم او از هم نشكافد؟ و كدام قلبى است كه بر
او عشق نورزد و كدام گوشى است كه بتواند اين شكاف سهمگين را، كه در بنيان پرتوان
و استوار اسلام پديد آمده است به آسانى بشنود؟
مردم غيرتمند! با ما خاندان وحى و رسالت بدون اينكه گناهى مرتكب شده ، يا
كارناروايى نموده و يا اينكه شكافى در اسلام ايجاد كرده باشيم ، بسان كافران رفتار
كردند و ما را به صورت اسير و رانده شده ، تبعيدى و آواره در شهرها، گرداندند. به
گونه اى ظالمانه و ددمنشانه با ما برخورد نمودند كه در ميان نسلهاى پيشين شنيده نشده
است . اين شيوه زشت و ناپسند را به نام دين و به نام حكومت اسلامى انجام دادن ، جز دروغ
بزرگ چيزى نمى توان نام نهاد.
مردم ! بخداى سوگند! اگر پيامبر همانگونه كه نيكى و خوشرفتارى و محبّت به ما را
توصيه و پيشنهاد فرمود، به جنگ با ما سفارش مى كرد، بيش از آنچه اكنون بر ضد ما
انجام شد نمى توانستند انجام دهند.
پس ، از فاجعه اى كه بس بزرگ و دردناك و فاجعه بار و شديد و وحشيانه و تلخ و
زيانبار است ، بايد به خدا پناه برد و گفت :
انا للّه وانّا اليه راجعون
ما به سوى خدا باز مى گرديم و آنچه در راه او بر ما وارد آمد، به حساب او مى گذاريم
كه او توانا و انتقام گيرنده است .(581)
16 مجلس سوگ ديگرى با نمايان شدن ، مدينه برپا شد.
آنجا دخت گرانمايه بتول ، سراينده مرثيه بود و امام سجّاد عليه السلام و ساير اعضاى
خاندان پيامبر و كودكان ، سوگوار و شنونده اشعار حزن انگيز او بودند.
آن بانوى گرانقدر عليها السلام نخست مدينه را مخاطب ساخت و پس از آن نياى بزرگش
پيامبر خدا را و سپس مادرش فاطمه و سرانجام برادرش حسن عليهم السلام را و جملات
پرشور و پرمحتوايى را بيان فرمود و حماسه اى آفريد كه خواهد آمد.(582)
17 مجلس سوگ ديگر، مجلسى است كه فرشتگان همه روزه دركنار شهادتگاه او برپا
مى دارند. اين محفل رحمت همواره تا روز رستاخيز برپاست كه ويژگيهاى آن و
سوگوارانش در بحث مربوط به فرشتگان ، خواهد آمد.
18 مجلس بزرگداشت ديگر، مجلسى است كه از سوى مادرش فاطمه عليها السلام همه
روزه در آسمانها برپا مى شود و در آن به شيوه مخصوصى بر او سوگوارى مى گردد
و از همين جا مى توان دريافت كه سوگوارى بر حسين عليه السلام در تمامى روزها، حتّى
روز عيد نيز به جا و مناسب است .
در اين مجلس آسمانى ، دخت گرامى پيامبر از فراز آسمانها بر شهادتگاه فرزندش
نظاره مى كند و در سوگ او به گونه اى شيون مى نمايد كه تمامى موجودات آسمانها و
زمين و درياها و فرشتگان سوگوار مى گردند.
آنگاه پيامبر گرامى او را آرامش مى بخشد و او بر زائران و ارادتمندان و شيفتگان حسين
عليه السلام دعا مى كند.(583)
19 مجالس بزرگداشت ديگر را ائمّه معصومين عليهم السلام در سوگ آن حضرت بپا
داشتند.
اين مجالس بسيار بود كه براى نمونه به برخى اشاره مى رود:
1 از جمله آن مجالس سوگ ، مجلسى بود كه مرثيه سراى آن ، امام صادق عليه السلام
بود آن حضرت با خواندن شعرى از جعفر بن عفّان كه در سوگ پيشواى شهيدان سروده
بود به سوگوارى پرداخت (584) و ضمن مرثيه خود، بر انبوه شمشيرهايى كه بر
پيكر آن حضرت فرود آمده بود، اشاره كرد و از جمله گفت :
ليبك على الاسلام من كان باكيا رزيّة
|
وقد نهلت منه السّيوف وعلّت (585)
|
همه گريه كنندگان بايد بر اسلام بگريند كه مقرّرات آسمانى آن
پايمال و محرّمات آن حلال شمرده شد.
حسين عليه السلام امام به حق مسلمين ، بامداد عاشورا هدف نيزه ها قرار گرفت و
شمشيرهاى آخته گمراهان و بيدادپيشگان از خون مطهّر او آشاميد.
2 امام صادق عليه السلام مجلس بزرگداشت ديگرى در سوگ حسين برپا داشت كه
مرثيه سرا و اداره كننده محفل ، مردى به نام عبداللّه بن غالب بود كه در حضور آن
حضرت مرثيه سرايى كرد و از مصيبت جانگداز بر زمين ماندن پيكرهاى پاك حسين عليه
السلام و يارانش و وزش باد و پاشيده شدن خاك و غبار، بر آن پيكرهاى مقدّس ، سخن
گفت و از جمله سرود كه :
لبليّة تسفى حسيناً و ديدگان بر مصيبتى كه بر سالار شهيدان حسين
عليه السلام وارد آمد و باد و گرد و غبار و خاكها را بر پيكر به خون خفته اش پاشيد،
بگريند.
و اين مرثيه بدن مطهّر او بود و خاك و غبارى كه باد بر آن پيكر به خون آغشته
پراكند.
3 مجلس ديگر، از امام صادق عليه السلام براى بزرگداشت شهادت حسين عليه السلام
مجلسى بود كه آن گرامى از ابوهارون خواست تا همانگونه كه خودشان بر حسين عليه
السلام سوگوارى مى كنند، در حضورش با مرثيه سرايى به سوگوارى بپردازد كه
او نيز ضمن اشعارى حزن انگيز گفت :
امرر على جدث الحسين استخوانهاى پاك و مطهّرش بگو....
... صداى گريه امام صادق عليه السلام بلند شد و ابوهارون از ادامه مرثيه خوددارى
كرد.
همينگونه تا شروع به ادامه مرثيه مى كرد، سيلاب اشك امام صادق عليه السلام را امان
نمى داد تا سرانجام به دستور آن حضرت بندهايى از اين قصيده را خواند كه :
يامريم قومى واندبى مولاك اى مريم ! اى بانوى بزرگ ! بپاخيز و بر
حسين عليه السلام نوحه سرايى كن و مرا در نثار اشك و گريه و سوگوارى بر سالار
خوبان همنوايى نما ...
امام صادق عليه السلام خود به شدّت گريست و خاندانش با شنيدن اين جملات گريستند
و فرياد:
ياابتاه ... فضاى خانه را پر كرد.(586)
4 ديگر مجلس امام رضا عليه السلام بود كه گاه خود تنظيم كننده و سراينده مرثيه در
سوگ حسين بود و گاه برخى ياران انديشمند و فداكارش از جمله
دعبل .
آن حضرت در ايّام دهگانه عاشورا، خود برمى خاست و براى نشستن بانوان ، پرده اى
برمى افراشت . آنگاه ضمن دستور مرثيه سرايى به
دعبل ، به فضيلت و پاداش سوگوارى بر حسين عليه السلام مى پرداخت كه از جمله
فرمود:
يا دعبل ! من بكى اوابكى لما اصابنا من اعدائنا
كسى كه ديدگانش در سوگ حسين عليه السلام اشك آلود گردد يا ديگران را بر آنچه از
دشمنان ، بر ما رفت بگرياند، خداوند در روز رستاخيز او را در زمره ما محشور خواهد
ساخت .
و دعبل نيز اينگونه سوگوارى مى كرد:
اءفاطم ! لوخلت الحسين مُجدّلاً عنده
|
واءجريت دمع العين فى الوجنات
|
اى دخت گرامى پيامبر! اگر با چشم خود مى ديدى كه فرزند گراميت حسين عليه السلام
با بدن قطعه قطعه و با لب تشنه در ساحل فرات به فوز عظيم شهادت
نائل آمده است ، آنگاه بود كه بر چهره مى زدى و به سوگوارى او مى پرداختى و باران
اشك بر گونه ات جارى مى ساختى .
و اينگونه خود آن حضرت و همگى بانوان ، با شنيدن قصيده
دعبل مى گريستند و مجلس يكپارچه ضجّه و شيون مى شد.(587)
20 مجلس بزرگداشت از سوى شيفتگان
بخش ديگرى از مجالس سوگوارى بر حسين عليه السلام مجالسى است كه شيعيانش همه
ساله تا روز رستاخيز در سوگ او برپا خواهند داشت .
از ويژگيهاى شگفت انگيز اين مجالس اين است كه با وجود تعداد بى شمار و تكرار
بسيار، نه تنها خسته كننده نيست بلكه هر روز بر رونق و شكوه و ارزش و عظمت آن
افزون مى گردد، تا جايى كه اينك نه تنها دركشورهاى مسلمان نشين بلكه در شهرها و
كشورهاى غير مسلمان نشين نيز مجالس بزرگداشت حسين عليه السلام با شكوه و شور و
شعف بسيارى برپا مى گردد. و با وجود همه محدوديّتها و فشارهاى گوناگون در
برخى زمانها و مكانها، اين محافل پر شور حسينى در همه جا رونق و رواج يافته است ... .
نوع پنجم محافل : در روز رستاخيز
نوع پنجم از مجالس بزرگداشت براى حسين عليه السلام مجلسى است كه در
روزرستاخيز از سوى اهل محشر برپا مى گردد كه سخنران و اداره كننده آن ، مادرش
فاطمه عليها السلام است .
در آن مجلس پرشكوه و بى نظير، نخست دخت گرامى پيامبر در حالى كه پيراهن گلگون
فرزندش را به دست دارد، وارد صحراى محشر مى گردد و بر سوگ او به شدّت مى
گريد.
آنگاه پيامبر گرامى و پس از آن همه فرشتگان ، با او همنوا مى گردند و در سوگ حسين
عليه السلام به سوگوارى مى پردازند و تمامى مؤ منان در سوگ او سيلاب اشك جارى
مى سازند.(588)
5 سوگنامه ها، كتابها، صحيفه ها و نورها
صحيفه ها و كتابهايى كه مرثيه آن حضرت پيش از شهادت و هنگام آن ، در آنها آمده است
به ده كتاب مى رسد كه عبارتند از:
1 لوح محفوظ
هنگامى كه به اراده آفريدگار هستى ، آفرينش موجودات و سرنوشت و مقدّرات آنان رقم
مى خورد، قلم تدبير همانگونه كه در روايت آمده است بر سوگ حسين عليه السلام و بر
لعن و نفرين بر كشندگان او جريان يافت .(589)
2 قرآن
در قرآن مجيد نيز در اين مورد آياتى است كه در بحث مستقلّى ترسيم شد.
3 تورات
در برخى از اسفار تورات موسى عليه السلام نيز شهادت آن حضرت گرامى داشته شده
بود.
4 كتاب ارميا
در اين كتاب از جمله آمده بود كه در سرزمين شمال و
ساحل فرات شخصيّت والايى در راه خدا و اهداف بلند وحى و رسالت قربانى مى گردد.
5 كتاب لخمان
در اين كتاب نيز از شهادت جانگداز حسين عليه السلام سخن رفته و از او
تجليل شده است .
6 مصحف شيث
در كتاب آسمانى اين پيامبر خدا نيز از رخداد پر شكوه عاشورا و نهضت حسين عليه السلام
سخن رفته است .
7 صحيفه ويژه
در صحيفه ويژه امام حسين عليه السلام كه جبرئيل براى پيامبر آورد آنجا نيز خطاب به
آن حضرت تصريح شده بود كه :
(در سوداى پر شكوهت با خدا به همراه ياران پاكباخته ات به سوى شهادتگاه خويش
حركت كن و با جاهليّت اموى تا سر حدّ شهادت در راه خدا جهاد كن .)(590)
8 كنيسه نصارى
در عبادتگاهى كه ويژه مسيحيان بود اين نوشته كه تاريخش به
سيصدسال پيش از بعثت پيامبر باز مى گردد به دست آمد كه :
(آيا امّتى كه حسين را به خاك و خون مى كشد، به راستى باز هم به شفاعت نياى
بزرگ او اميد مى بندد؟
نه ! بخداى سوگند، براى آنان شفاعت كننده اى نخواهد بود و اين تيره بختان در روز
رستاخيز به قهر و عذاب الهى گرفتار خواهند شد.)(591)
و همينگونه هنگامى كه در سفر شام سر مقدّس حسين عليه السلام را در عبادتگاهى نهاده و
آن را زير نظر داشتند، همين مطلب را مشاهده كردند كه بر ديوار عبادتگاه به صورت
شگفت انگيزى با قلم آهنين نوشته شده بود.(592)
9 درّ بهشتى
مرثيه حسين عليه السلام بر درّ گرانبهاى بهشتى كه در مسجد كوفه پيداشد اينگونه
نوشته شده بود:
(من درّ گرانبهاى آسمانى هستم ، كه در روز ازدواج پدر دو نور ديده پيامبر، حسن و حسين
از آسمان پاشيده شده ام . من از نقره سفيد نيز روشنتر و درخشانتر بودم و اين خون گلوى
حسين است كه مرا رنگين ساخته است .)(593)
همينگونه ريگهاى گلگونى به دست آمد كه آثار اين سوگ بزرگ را به همراه
داشتند.(594)
قلب شيعيان
قلب شيعيان خالص حسين عليه السلام همچنانكه كانون ايمان و عرفان است همانگونه
كتاب قطورى است كه عشق به سالار انسانيّت و اندوه عميق بر شهادت او نيز در آنها نقش
بسته است . تو گويى صفحات دلهاى آنان ، تابلويى است كه فاجعه غم انگيز عاشورا
در آن نگاشته شده است ؛ به همين دليل است كه به مجرّد شنيدن نام و ياد او، سرازپا
نمى شناسند ودر محفلى كه در سوگ او برپا مى گردد، باايمان و اخلاص و افتخار
حاضر مى شوند.(595)
6 سوگوارى بر حسين عليه السلام
اين مجالس و محافل خواصّ و ويژگيهايى دارد كه از جمله عبارتنداز:
1 امام صادق عليه السلام فرمود:
... من جلس مجلساً يحيى فيه امرنا
هر كسى در محفلى كه انديشه و عقيده و اهداف بلند ما احيا مى گردد شركت كند، روزى كه
قلبها مى ميرند، قلب او زنده خواهد ماند.
2 مجالس سوگوارى حسين عليه السلام ، فزونى بخش و اوج دهنده ستايش خدا و پاداش
آن است ؛ چرا كه نفس كشيدن سوگوار بر آن حضرت ، پاداش تسبيح و ستايش خدا را
دارد.(596)
3 اينگونه مجالس مورد نظر و علاقه امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
(من مجالس سوگ حسين عليه السلام را دوست مى دارم همانگونه كه پيامبر خدا دوست مى
دارند.)(597)
4 اين محافل مورد عنايت خود حسين عليه السلام است ، چرا كه طبق روايت ، روح بزرگ آن
حضرت از سمت راست عرش بر سه نقطه نظر محبّت مى اندازد:
(به اردوگاه خويش و جايگاهى كه شهيدان در آن فرود آمدند،
به زائران دلباخته و پراخلاصش ،
ديگر، به كسانى كه به منظور زنده ساختن آرمان بلند و انديشه رهايى بخش او در
محافل بزرگداشت شهادت او گريه مى كنند.)(598)
5 اين مجالس ، محل حضور و محفل انس و جايگاه مورد علاقه فرشتگان مقرّب است . در اين
مورد روايت است كه : مردى به نام جعفر بن عفان به محضر امام صادق عليه السلام
شرفياب شد. آن حضرت او را تكريم كرد و نزد خود جاى داد و فرمود: (شنيده ام در
مورد حماسه حسين و عظمت شهادت او سخن مى گويى ؟)
پاسخ داد: آرى !
فرمود: (پس بگو تا من هم بشنوم .)
جعفر برخاست و در سوگ حسين عليه السلام شعرى پرشور و پر محتوا خواند كه سيلاب
اشك آن حضرت بر چهره اش جارى شد و همه گريستند.
آنگاه امام صادق عليه السلام خطاب به جعفر فرمود: (بخداى سوگند! كه فرشتگان
مقرّب در اين محفل حاضر شدند و گفتارت را شنيدند و بسان ما، بلكه بيش از ما بر سوگ
حسين گريستند و خداوند به پاداش اين كار دينى و علمى و تربيتى بزرگى كه تو
انجام مى دهى ، بهشت را بر تو زيبنده ساخته است و بخشايشش را بر تو فرو فرستاده
است .)
آنگاه فرمود: (كسى كه در راه هدف والاى حسين عليه السلام سخنى به جا و سنجيده و يا
شعرى پر محتوا و حكيمانه بگويد و بسرايد و دلها را نرم كند و ديدگان را بگرياند،
خداوند بهشت را براى او تضمين وبخشايشش را بر او فرو مى فرستد.)(599)
6 از ويژگيهاى ديگر اين مجالس ، آن است كه در شاءن و منزلت و تاءثير اجابت دعا،
بسان حرم و آستان مقدّس حسين عليه السلام است ، چرا كه آستان او، تنها محدود به همان
بارگاه ملكوتى اش نمى گردد، بلكه در هر
محفل و مجلس كه دلها بر او مهر و محبّت ورزد و از ياد و نام او در راه
تكامل و تعالى فرد و جامعه ، الهام گرفته شود، آنجا بارگاه ملكوتى حسين عليه
السلام است ، به همين جهت است كه گفته اند:
وكلّ بلدة يرى قبره در هر شهر و ديارى قبر مقدّسش را خواهى نگريست و
كربلا هر مكانى است كه نام و ياد حسين در آن الهام بخش باشد.
7 اين محافل پرشور و حماسه ، معراج شيفتگان حق و عدالت است كه در سوگ بزرگ
پيشواى انسانيّت مى گريند، چرا كه فرودگاه مهر و محبّت خاصّ خدا به منظور آمرزش
گناهان و پذيرش توبه ها و بالا بردن درجات است . از اين رو اگر از همه شركت
كنندگان در مجلس سوگ حسين تنها يك نفر مشمول چنين لطف خاصّى گردد، اميد است كه آن
لطف ، ديگران را نيز در بر گيرد؛ چرا كه مجلس يكى است و همه شركت كنندگان داراى
يك هدف و يك آرمان و در انديشه يك پيمان و يك سوداى معنوى هستند.
8 آن حضرت در مورد اين محافل فرموده است كه : (مجلسى مقدّمتر و افتخارآفرين تر و
بلند مرتبه تر و گراميتر از اين مجلس نيست . از اين رو خوشا به محفلى كه به اين
محافل پيوند بخورد و يا جزو اينها گردد و يا در شمار اينها درآيد.
7 خواص گريه بر امام حسين عليه السلام
بزرگداشت حسين عليه السلام و سوگوارى بر شهادت او، در بردارنده اين ويژگيهاست
:
1 سوگوارى بر او، نوعى هديه به پيامبر و نوعى پيوند با اوست .
2 نوعى همنوايى و مساعدت با دخت گرانمايه پيامبر است ، چرا كه او همواره بر
فرزندش سوگوارى مى كند و امام صادق عليه السلام فرمود:
(آيا دوست ندارى از كسانى باشى كه فاطمه را در سوگ فرزندش يارى مى
كنند؟)(600)
3 نوعى اداى احترام و حق شناسى از پيامبر و امامان نور است همانگونه كه در روايت آمده
است كه : (سوگوارى بر حسين ، در حقيقت حق شناسى از ما
اهل بيت است .)(601)
4 نوعى يارى رسانى به حسين عليه السلام و آرمان بلند اوست ، چرا كه يارى در هر
زمان و هر مكانى به گونه اى ممكن است .
5 اقتداى شايسته به پيامبران و فرشتگان و همه بندگان شايسته خداست كه در سوگ
حسين عليه السلام پيشگامند.
6 پرتوى از اداى پاداش رسالت و مودّت به خاندان پيامبر است .
7 سوگوارى نكردن بر حسين عليه السلام نشانگر روى گردانى از اهداف بلند و
آرمان جاودانه اوست و اين ستم بزرگى در حق اوست .(602)
8 ديگر اينكه سوگوارى بر حسين عليه السلام آرامش بخش دلها و قلبهاى داغدار و
مصيبت زده است . حضرت رضا عليه السلام اين واقعيت را به يكى از شيعيانش اينگونه
فرمود كه :
(اگر براى فاجعه غمبارى ، گريان و اندوهگين بودى ، بر حسين عليه السلام گريه
كن كه ستمكاران با قساوت وصف ناپذيرى سر از پيكرش جدا ساختند و به همراه او
هيجده نفر از خاندان وحى و رسالت را كه در كران تا كران زمين ، همانند ندارند به
شهادت رسانيدند.)(603)
8 پاداشها و آثار گريه بر او
سوگوارى و گريه هدفدار بر حسين عليه السلام ره آورد ارزشمندى دارد كه فرد
سوگوار مى تواند، بدانها نائل آيد.
1 سوگوار بر حسين عليه السلام همواره مورد مهر و محبّت خداست ، تا آنجايى كه خدا
بر او درود مى فرستد. پيامبر فرمود:
... الا وصلّى اللّه على الباكين على الحسين
بدانيد كه خداوند بر آنانكه براى حسين سوگوارى نمايند، درود مى فرستد و به آنان
مهر مى ورزد.
2 در برخى روايات ، پاداش سوگوارى بر حسين عليه السلام ، به پاداش سخت
ترين كارها، همچون قربانى ساختن فرزند در راه خدا مى رسد و با آن برابرى مى كند.
از حضرت رضا عليه السلام است كه فرمود: (هنگامى كه ابراهيم
خليل ، قوچ اهدايى را به جاى اسماعيل قربانى كرد، در يك لحظه آرزو كرد كه : اى كاش
مى توانست فرزندش را به دستور حق ، قربانى كند تا به والاترين درجات بندگى و
فرمانبردارى خدا نائل آيد.
خداوند در پرتو وحى ، حماسه عاشورا و كربلا را بر او ترسيم كرد كه ابراهيم با
نثار طوفانى از محبّت و مهر قلبى ، بر حسين عليه السلام و مظلوميّت او سخت سوگوار
شد و گريه كرد. به او وحى شد كه : شما پاداش قربانى كردن فرزندت
اسماعيل به دست خويش را، با نثار مهر و محبّت قلبى بر حسين و گريه بر شهادت و
مصائب او، باز خريدى و بالاترين پاداش شكيبايى بر مصائب ، بر تو مقرّر شد و به
رفيعترين درجات نائل آمدى .)(604)
امّا اينكه گفته شد: گاهى پاداش گريه بر حسين عليه السلام به پاداش سخت ترين
كارها مى رسد و نه هميشه ، اين بدان جهت است كه هر كس نمى تواند به اين موقعيّت و
مقام والا و پرشكوه پر كشد.
اين اوج گيرى تنها در خور كسى است كه همانند ابراهيم قلبش لبريز از عشق به حسين
عليه السلام باشد و دليل اين قيد در همين روايت آمده است كه : پس از آرزوى مورد اشاره
ابراهيم ، به او وحى رسيد كه : (محبوبترين بندگانم در نظرت كيست ؟)
پاسخ داد: (بنده محبوب و برگزيده ات محمّد صلى الله عليه و آله .)
پيام آمد كه : (او در نظرت محبوبتر است يا خودت ؟)
پاسخ داد: (او ... .)
پيام آمد كه : (فرزند او يا فرزند خودت ؟)
پاسخ داد: (فرزند گرامى او ... .)
پيام آمد كه : (سر بريده شدن فرزند او به دست دشمنان حق و عدالت برايت دردناك
تر است يا سر بريدن فرزندت به دست خودت به فرمان خدا؟)
پاسخ داد: (سر بريده شده فرزند گرامى او حسين ، برايم فاجعه بارتر ودردناك
تراست .) اينجا بود كه حماسه عاشورا در پرتو وحى ، بر ابراهيم ترسيم شد و
ابراهيم به شدّت گريست . آنگاه بود كه بدو وحى رسيد كه : (اينك با اين محبّت به
حسين ، پاداش مورد آرزويت را باز خريدى و دريافت داشتى .)(605)
اينك ، همه كسانى كه اين حقيقت را احساس مى كنند كه حسين عليه السلام از فرزندانشان
در نظرشان محبوبتر و گراميتر است و شهادت مظلومانه و جدا شدن سرمقدّس او به دست
دشمنان حق و عدالت ، از قربانى ساختن عزيزترين فرزندشان در راه خدا به دست
خويش دردناكتر است ، بر چنين كسانى بشارت باد كه گريه و سوگواريشان بر آن
حضرت پاداش سخت ترين كارهاى شايسته را دارد، پاداشى
معادل پاداش قربانى ساختن اسماعيلتان در راه دوست .
3 پاداش آن قابل سنجش نيست ، چرا كه براى تحقّق هر كارى ، انجام يافتن كمترين
مرحله آن ضرورى است ، امّا در سوگوارى بر حسين عليه السلام اين اندازه هم لازم نيست ،
چرا كه سوگوارى بر آن حضرت هر چه اندك باشد ثواب و پاداش
غيرقابل سنجش و اندازه گيرى دارد.
4 و شگفت اينكه اگر فردى با وجود عشق به حسين عليه السلام در سوگواريش گريه
هم نكند، امّا خالصانه و هدفدار خويشتن را به صورت عزاداران حسين عليه السلام
درآورد، در اين صورت نيز پاداش خويش را دريافت خواهد داشت .(606)
5 و ديگر اينكه عشق آگاهانه به سالار يكتاپرستان و سوگوارى خالصانه بر او از
جهات مختلفى ، پاداشش فراتر از ايمان و كارهاى شايسته است كه بدانها اشاره رفت و
در آينده نيز اشاره خواهيم داشت .
9 اجر و ثواب گريه بر حسين عليه السلام
گريه خالصانه و عارفانه بر حسين عليه السلام پاداش و آثار ويژه اى دارد كه :الف
: برخى نجات بخش انسان از هول و هراس سكرات موت و عالم قبر و جهان برزخ و
سراى آخرت است و برخى باعث زدوده شدن گناهان و مورد عنايت پيامبر و امامان نور عليهم
السلام قرار گرفتن و رسيدن به بهشت است ، كه هر كدام را به طور فشرده طرح خواهيم
كرد:
1 واپسين لحظات
خروج روح از بدن ، مرحله سهمگين و گردنه هراس انگيز و عذاب دردناكى است . اميرمؤ
منان عليه السلام در اين مورد مى فرمايد:
وانّ للموت لغمرات هى افظع من ان تستغرق بصفة
براى مرگ دشواريهايى است كه هراس انگيزتر از آن است كه بتوان در قالب الفاظ و
كلمات ريخته و يا انديشه هاى مردم دنيا بتواند آنها را دريابد.
سوگوارى بر حسين عليه السلام نجات بخش انسان از اين مرحله هراس انگيز و از اين
دشواريهاست .
امام صادق عليه السلام به يكى از شيعيان فرمود: (تو از مردم عراق هستى ، آيا به
زيارت مرقد پيشواى شهيدان مشرف مى شوى ؟)
گفت : (نه ! چرا كه دشمنان در آنجا زياد هستند و خوف آن دارم كه مراتب عميق ايمان
واخلاص مرا، به حكومت استبدادى گزارش دهند و برايم حادثه آفرينى نمايند.)
فرمود: (آيا ستمى كه بر او رفت ، به ياد نمى آورى ؟)
گفت : (چرا!)
فرمود: (آيا پس از ذكر مصيبت او، بر او سوگوارى نمى كنى ؟)
گفت : (چرا بخداى سوگند قطرات اشك هم نثارش مى كنم ، به گونه اى كه خاندان و
نزديكان ، اثر سوگوارى و اندوه جانكاه و بى ميلى به غذا را نيز در من مشاهده مى
كنند.)
فرمود: (بشارت باد كه در آستانه مرگ ، پدرانم را در كنار بالين خويش مشاهده خواهى
كرد و سفارش آنان به فرشته مرگ در مورد تو مايه روشنى ديدگانت
خواهدشد.)(607)
2 ديدار فرشته مرگ
ديدن فرشته مرگ نيز، براى همگان به ويژه گناهكاران مرحله سهمگين و هراس انگيز
ديگرى است و سوگوارى بر حسين عليه السلام نجات بخش از اين مرحله سهمگين و هراس
آور خواهد بود.
امام صادق عليه السلام به فردى از شيعيان سوگوار فرمود:
(فرشته مرگ نسبت به تو از مادر، پرمهرتر نسبت به فرزندش خواهد بود، آيا
ديدار مادرِمهربان وحشت بار است ؟)(608)
3 منزلگاه قبر
فرود آمدن در منزلگاه قبر، مرحله هولناك و گردنه سهمگين ديگرى است ؛ به همين جهت
توصيه شده است كه فرد را در سه مرحله در قبر فرود آورند تا ترس او بريزد و
گريه و سوگوارى بر حسين عليه السلام نجات بخش انسان از اين مرحله سهمگين است و
نيز به همين جهت است كه در روايات آمده است كه :
(شادمان ساختن قلب مردم باايمان باعث مى شود كه خداوند همان كار پسنديده و انسان
دوستانه را در عالم برزخ به صورت همنشين زيبايى خلق نمايد تا در عالم برزخ به
سوى انسان بشتابد و ضمن ديدار با او خاطرنشان سازد كه : هان اى دوست خدا! اينك به
بخشايش خدا و خشنودى او بشارتت باد. و همچنان او را از هراس جهان برزخ و قيامت تا
پايان يافتن مرحله حسابرسى روز رستاخيز امنيّت بخشد و همنشين باصفاى او
باشد.)(609)
اينك ، با وجود اين روايات و با عنايت به اين نكته كه پيامبر و امامان نور، سوگوارى
بر حسين عليه السلام را احسان و نيكى و نشانه همدردى و علامت پيوند با خويش وصف
نموده اند(610) اگر ما با سوگوارى عارفانه و خالصانه و انجام كارهاى شايسته ،
قلب مصفّاى آنان را شادمان سازيم در اين صورت بايد ديد كه همنشين زيبا و پر مهر
عالم برزخ ما، كه از شادمانى قلبهاى مطهّر خاندان وحى و رسالت خلق مى گردد، در چه
اوجى از زيبايى و جمال خواهد بود؟ و چگونه در سراشيبى قبر به ديدار ما خواهد شتافت
و چگونه ما را از هول و هراس نجات خواهد بخشيد.
4 جهان برزخ
ماندن در عالم برزخ ، عذاب دردناك و گردنه هراس انگيزى است . آيا سخنان على عليه
السلام را در اين مورد شنيده اى كه چگونه وضعيّت غمبار خفتگان در قبر را از زبانشان
ترسيم مى كند و مى فرمايد:
آنان هر لحظه ندا مى دهند كه : هان اى مردم ! تنگى قبر، ما را سخت در فشار قرار داده است
، ما هراس و وحشت را از يكديگر به ارث مى بريم و خانه هاى خاموش ، ما را به باد
تمسخر گرفته و بر ما فرو ريخته ، زيباييهاى بدنهاى ما را نابود و نشانه هاى
شناسايى چهره هاى ما را دگرگون ساخته و اقامت ما در اين خانه هاى هراس انگيز، سخت
به طول گراييده است .(611)
و گريه بر حسين عليه السلام ايمنى بخش از اين فشارها و گرفتاريها نيز خواهد بود؛
چرا كه با سوگوار بر حسين عليه السلام به هنگام مرگ ، به گونه اى پرمهر،
رفتار مى گردد كه اثر شادمانى و سرور تا روز رستاخيز در قلب او خواهد
ماند.(612)
5 هنگامه برانگيخته شدن
مرحله هولناك ديگر، هنگامه رستاخيز و برانگيخته شدن از قبر است كه امام سجاد عليه
السلام را گريانده است . آن حضرت به ياد اين مرحله سهمگين مى گريست و مى فرمود:
(براى لحظات دشوارى كه از آرامگاه خود ذليل و برهنه برانگيخته مى شوم ، گريه
مى كنم لحظاتى كه بار سنگين خويش را بر دوش مى كشم و گاه به اين سو و گاه
بدان سو مى نگرم . آنگاه كه بندگان خدا در انديشه و كارى جز انديشه و نجات من
هستند، روزى كه در آن چهره هايى درخشان و خندان و شادمانند و چهره هايى غبارآلود و در
سياهى و ذلّت فرورفته اند.)(613)
و سوگوارى و گريه عارفانه و هدفدار بر حسين عليه السلام آبروبخش و عزّت
آفرين و باعث سبكى بار گناه خواهد بود.
در اين مورد روايت است كه : (سوگوار بر حسين عليه السلام در حالى برانگيخته مى
شود كه چهره اش خندان و شادمان است و فرشتگان به نعمتهايى كه خداوند براى او
فراهم ساخته است ، بشارتش مى دهند.)(614)
6 زلزله رستاخيز
مرحله سهمگين ديگر، فرا رسيدن روز رستاخيز است ؛ چرا كه زلزله رستاخيز حادثه اى
سهمگين است .(615)
اين روز سهمگين با مواضع متعدّد، ايستگاههاى مختلف ، شرايط گوناگون و سختيهاى
بسيارش ، سر راه انسانهاست و هر نام از نامهاى متعدد آن نيز، نمايشگر شرايط مختلف و
وضعيّت گوناگون آن روز است .
روز رستاخيز، به دليلى قيامت است و به دليل ديگرى پوشاننده .
به دليلى ساعت نام گرفته و به دليل ديگرى زلزله شديد.
به دليلى روز بر حق است و به دليل ديگرى كوبنده .
به دليلى روز جدايى است و به دليل ديگرى روز كيفر و پاداش .
به دليلى روز هراس بزرگ است و به دليل ديگرى روز ارائه و عرضه بزرگ كارها.
به دليلى روز طامّه (616) كبرى است و به
دليل ديگرى روز حادثه بزرگ .
به دليلى روز بانگ سهمگين است ، به دليل ديگرى روز فرار.
به دليلى روز گريه است و به دليل ديگرى روز فرياد و فراخواندن يكديگر.
به دليلى روز آشكار شدن غبن و زيان ديدگيهاست و به
دليل ديگرى روز آزفة (617) است .
به دليلى روزى است كه مردم همانند پروانه هاى پراكنده شده اند و دوست پرمهر از
سرنوشت دوست خود نمى پرسد و نجات از هر موضع و توقفگاهى در گرو كارهاى
شايسته و صفات پسنديده و ارزشهاى اخلاقى و تلاش خستگى ناپذير و
بذل جان و مال در راه خدا و عبادت و شب زنده دارى و زهد و پارسايى و ترك آسايش و
راحتّى است . كه فرد و جامعه در دوران حيات خود كسب نموده باشند و شگفتا كه گريه
خالصانه و هدفدار بر حسين عليه السلام در بردارنده پاداش همه اين ارزشها و
ويژگيها و كارهاى پسنديده است .
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله هنگامى كه دخت گرانقدرش از سوگواران حسين عليه
السلام مى پرسيد، ضمن پاسخ او، به پاداش آنان اشاره كرد و فرمود:
(هر كسى بر مصائب فرزندم حسين ، گريه و سوگوارى كند روز رستاخيز دست او را
گرفته ، به بهشت واردش خواهم ساخت .)(618)
بر اين باور، كسى كه دستش در دست پيامبر باشد نه حادثه كوبنده اى او را به هراس
خواهدافكند و نه آن حادثه بزرگ و نه ديگر رخدادهاى سهمگين روز رستاخيز.
روزرستاخيز براى چنين كسى روز شادمانى است و نه روز اندوه ، او را به بهشت سعادت
مژده مى دهند و روز رستاخيز روز گرفتارى او نخواهد بود.
او از امنيّت كامل برخوردار است و روز رستاخيز روز وحشت و هراس او نيست او در آن سرا،
برنده است و روز رستاخيز، روز زيان ديدگى او نيست .
او در محفل حسين عليه السلام و در ميان دوستان او خواهد بود و هرگز همانند پروانه هاى
پراكنده نخواهد بود و سالار انسانيّت و اين حمايت كننده پرمهر، حامى انسانهاى تقوا
پيشه و درستكار، از وضعيت سوگوار خويش جويا و از او دلجويى خواهد كرد.
7 مرحله حسابرسى
مرحله سهمگين ديگر، مرحله حسابرسى و خواندن كارنامه هاى زندگى است . اميرمؤ منان
عليه السلام به هنگام يادآورى آن مرحله حسّاس ، شبانگاهان به بيابانها روى مى آورد و
ضمن سوز و گداز مى فرمود:
آه ، بر آن روزى كه در كارنامه زندگى ام گناهانى را كه خود فراموش كرده ام و تو اى
آفريدگار من آنها را برشمرده اى ، مى خوانم ، آنگاه ندا مى رسد كه او را بگيريد و به
سوى دوزخ بكشانيد. خدايا! بازداشت شده اى كه بستگان و كسانش نمى توانند او را
نجات دهند، چه وضعى خواهد داشت ؟
و با زمزمه اين جملات مى گريست و همانند مار گزيده به خود مى پيچيد تا بيهوش شده
، بسان چوب خشكى بر زمين مى افتاد ... .(619)
اما گريه و سوگوارى هدفدار بر حسين عليه السلام به هنگام خواندن نامه
عمل نجات بخش است ، چرا كه در اوج گرفتارى و هراس حسابرسى مردم ، سوگواران
بر حسين عليه السلام در سايه عرش خدا هستند و به سخنان جانبخش و دلپذير او، گوش
جان سپرده اند.(620)
8 عبور از گذرگاه سخت صراط
مرحله سهمگين ديگر، عبور از صراط است كه گذشتن از روى آن قطعى است و خداوند چنين
مقرّر فرموده است كه همه عبورشان بر روى آن خواهد بود.(621)
مردمى كه بايد از روى آن بگذرند گوناگون هستند، برخى همانند برق از روى آن مى
گذرند و برخى همانند كودك بر روى چهار دست و پا و برخى به هنگام عبور از آن
بسان پروانگان بر آتش سهمگين دوزخ ريخته مى شوند و در همان
حال پيامبر ضمن راز و نياز به پيشگاه خدا، عبور موفقيّت آميز مردم را از آن مى
طلبد.(622)
امّا گريه كنندگان بر حسين عليه السلام داراى مقام و منزلتى هستند كه خود پيامبر دست
آنان را مى گيرد و از گردنه هاى سخت و هولناك صراط نجاتشان مى دهد.(623)
9 بازداشت تبهكاران
بازداشت و كشانده شدن به آتش دوزخ شديدترين و هراس انگيزترين كيفر، از كيفرهاى
رستاخيز است و گريه هدفدار بر حسين عليه السلام نجات دهنده از اين گرفتارى
وحشتناك .(624)
10 سقوط در آتش
سقوط در آتش دوزخ ، بزرگترين فاجعه و دردناكترين كيفرهاست ، از كيفرهايى است كه
آسمان و زمين توان تحمّل آن را ندارند و گريه برحسين عليه السلام همانگونه كه
روايات نشانگر آن است ، نجات دهنده از اين فاجعه و قطرات اشك هدفدار و عارفانه بر
او، خاموش كننده حرارت آتش دوزخ است .(625)
اين نشانگر آن است كه سوگوار حسين عليه السلام اگر به خاطر گناهانش در آتش
گرفتار آيد، سرانجام نجات خواهد يافت .
ب : دوّمين اثر سوگوارى عارفانه بر حسين آن است كه گناهان را مى زدايد.
در روايات بسيارى آمده است كه قطرات اشك آگاهانه و خالصانه بر حسين عليه السلام
گناهان را گرچه به اندازه كف دريا و شمار ستارگان باشند مى زدايد.(626)
ج : سوّمين اثر سوگوارى بر حسين عليه السلام آن است كه انسان به مقام و موقعيّتى
اوج مى گيرد كه مشمول دعاى خير پيامبر و على و فاطمه و حسن عليهم السلام مى گردد و
اين موقعيّتى است كه در پرتو سوگوارى و اقتداى بر او كسب مى گردد.(627)
د: چهارمين اثر سوگوارى بر حسين عليه السلام آن است كه انسان در پرتو پاداش آن
مى تواند بهشت برين را به دست آورد و در روايات آمده است كه : (پاداش هر قطره از
قطرات اشك بر حسين ، آن است كه خداوند او را در بهشت جاودانه جايگزين مى
سازد.)(628)
ه : و اثر ديگر سوگوارى بر حسين عليه السلام اوج گرفتن به درجات والاست ، اوج
گرفتن به مقام و موقعيّت پيامبر و خاندان گرامى اوست . در روايت آمده است كه :
(سوگوار حسين عليه السلام در بهشت با پيامبر و خاندان او خواهد بود.)(629) و
براى اوج گرفتن بدين مقام والاست كه شيفتگان بدان ، بايد بكوشند.
10 در ويژگيهاى چشم گريان
چشم گريان بر حسين عليه السلام از ارزشهاى والايى برخوردار است :
1 محبوبترين چشمها در پيشگاه خداست .(630)
2 همه چشمها در سخت ترين مراحل روز رستاخيز گريانند، مگرچشمى كه بر حسين عليه
السلام گريه كند، چنين چشمى با صاحبش خندان و به نعمتهاى پرارزش بهشت شادمان و
بشارت داده مى شود.(631)
3 در روز رستاخيز همه ديدگان به حوض كوثر نظاره مى كنند، امّا ديدگانى كه از آن
برخوردار خواهند گشت و نظاره بهرورانه خواهند داشت ، چشمانى هستند كه براى حسين
عليه السلام گريسته باشند.(632)
4 چشم گريان بر حسين عليه السلام جايگاه
نزول و فرود فرشتگان است ، چرا كه فرشتگان اشكهاى جارى بر حسين عليه السلام را
در ظرفهاى خاصّى جمع مى كنند.(633)
11 در خواصّ اشك جارى بر حسين عليه السلام
قطرات اشكى كه در سوگ حسين عليه السلام جارى مى گردد، داراى خواصّ بسيارى است
از آن جمله :
1 محبوبترين قطرات اشك در پيشگاه خداست .
2 خاموش كننده آتش قهر خداست ، به گونه اى كه اگر قطره اى از آن در جهنّم
فروافتد، آتش آن را خاموش خواهد ساخت .
3 فرشتگان ، قطرات اشك بر حسين عليه السلام را دريافت و در شيشه هاى مخصوصى
جمع مى كنند.(634)
4 اين اشكها را به خزانه داران بهشت مى دهند تا با آب گواراى حيات ، در بهشت برين
آميخته سازند و بدينوسيله شيرينى و گوارايى آن هزاران برابر افزايش خواهديافت
.(635)
5 هر كار شايسته و هر چيزى پاداش ويژه و معلومى دارد، مگر پاداش نثار اشك بر حسين
عليه السلام كه بى نهايت و غيرقابل سنجش است .(636)
|