next page

fehrest page

back page

قرآن و سوگوارى حسين عليه السلام  
طبق رواياتى كه در دست است ، خداوند در قرآن شريف از امامت و ولايت و شخصيّت امامان نور و سيره و روش و مسئوليّت آنان در صيانت از دين و ارزشهاى آسمانى ، ... و از شهادت و سوگ حسين عليه السلام كه در راه دين و قرآن حماسى ترين و شكوهمندانه ترين فداكارى را آفريد، سخن گفته است كه برخى آيات در اين مورد ترسيم مى گردد.
1 در مورد دوران باردارى مادرش بر او و ولادتش مى فرمايد:
وَوَصَّيْنَا الاِْنْسانَ بِوالِدَيْهِ اِحْساناً اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى والِدَىَّ وَاَنْ اَعْمَلَ صالِحاً تَرْضيهُ وَاَصْلِحْ لى فى ذُرِّيَّتى اِنّى تُبْتُ اِلَيْك وَاِنّى مِنَ الْمُسْلِمينَ.(904)
ما انسان را به نيكى كردن به پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش ‍ (بار) او را در دوران باردارى به دشوارى حمل كرد و نيز به دشوارى (بار) او را بر زمين نهاد و دوران باردارى و از شير گرفتنش سى ماه است تا هنگامى كه به مرحله كمال خود برسد و به چهل سالگى درآيد مى گويد:
(پروردگارا! به من الهام فرما تا سپاس نعمتى را كه تو بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتى ، به جا آورم و تا كارهاى شايسته اى كه تو آن را مى پسندى انجام دهم .
پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز، چرا كه من به بارگاه تو روى آوردم و قطعاً از مسلمانان خواهم بود.)
طبق اسناد معتبر روايت شده است كه چون فاطمه عليها السلام به حسين باردار شد، فرشته وحى بر پيامبر نازل گرديد و گفت : (خداوند ضمن درود، شما را به ولادت فرزند گرانمايه اى از فاطمه ، كه ستمكاران امّتت ، پس از شما او را به شهادت مى رسانند، مژده مى دهد.)
پيامبر ضمن پاسخ سلام و درود الهى به وسيله فرشته وحى ، گفت چنين فرزندى را با چنين رخدادى سهمگين و افتخارات بزرگ نمى طلبد.
فرشته وحى عروج كرد و بار ديگر فرود آمد كه پيام همان بود و پاسخ نيز همان .
بار سوّم فرودآمد و گفت : (خداوند مژده ات مى دهد كه امامت و پيشوايى بشريّت را در نسل اين فرزندت قرارمى دهم .) و پيامبر رضايت خويش را اعلام كرد. سپس موضوع را با دخت گرانمايه اش در ميان نهاد فاطمه عليها السلام نيز همانند پدرش پس از دريافت بشارت امامت و پيشوايى در نسل حسين عليه السلام بدان رضايت داد.
حَمَلَتْهُ اُمُّهُ كُرْهاً آنگاه اين مادر والا، دوران باردارى او را با آگاهى به اين واقعيّت كه او در راه حقّ و عدالت به شهادت خواهد رسيد، به دشوارى و اندوه گذرانيد
وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً و او را با آگاهى به سرنوشت پرافتخارش به دشوارى و با اندوه به دنيا آورد وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلثوُنَشَهْراً حتّى اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى والِدَىَّ وَاَنْ اَعْمَلَ صالِحاً تَرْضيهُ وَاَصْلِحْ لى فى ذُرِّيَّتى اِنّى تُبْتُ اِلَيْك وَاِنّى مِنَ الْمُسْلِمينَ. و دوران باردارى و از شيرگرفتنش سى ماه بود تا هنگامى كه به مرحله كمال خود رسيد و به چهل سالگى درآمد؛ گفت :
(پروردگارا ! به من الهام فرما تا سپاس نعمتى را كه تو بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتى به جا آورم و كارهاى شايسته اى كه تو آن را مى پسندى انجام دهم . پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز....)
و اگر آن حضرت مى گفت : (خدايا! همه نسل مرا شايسته ساز.) به لطف خدا، تمامى نسل او امام و پيشواى انسانيّت مى شدند. حسين عليه السلام از فاطمه عليها السلام دخت گرامى پيامبر و هيچ بانوى ديگرى شير ننوشيد، بلكه پيامبر به اراده الهى ، انگشت خويش را بردهان او مى نهاد و مى مكيد و اين براى دو يا سه روز او از نظر تغذيه كافى بود؛ بدينگونه گوشت و خون و پوست او از پيامبر بود و جز حسين عليه السلام و يحيى بن زكريا كودكى شش ماهه متولّد نشد.(905)
آرى ! معناى آيه شريفه كه مى فرمايد:
... حَمَلَتْهُ اُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً... . بيانگر اين مطلب است كه مادر گرامى حسين عليه السلام دوران باردارى او را با آگاهى به شهادت پرافتخارش به دشوارى و اندوه و تاءسّف بسيار گذراند و به راستى هم دوران باردارى و به دنيا آوردنش ، نگهدارى و دوران شيرخوارگى و تربيت و بازى و سرگرمى با او دركودكى اش ، با غم و اندوه همراه بود.
و نيز دميدن موج سرور و شادمانى بر قلب مصفّاى او از جانب پيامبر يا پدرش على و يا برادرش امام مجتبى عليهم السلام با اندوه قرين بود.
روزى كه نياى بزرگش با رحلت خويش او را ترك كرد و به دنبال آن مادر گرامى و پدر و برادر بزرگوارش عليهم السلام به شهادت رسيدند، همگى آنان در لحظات فراق بر او اندوهگين بودند و هر كدام به بيانى خاصّ در اين مورد سخن گفتند و همچنين خواهر قهرمانش در لحظات آخرين ، آن گرامى را با غم و اندوه در شهادتگاهش ترك كرد و با ناله و فرياد دردمندانه بر شهادت حسين عليه السلام از قتلگاه به خيمه ها بازگشت .(906)
2 دوّمين آيه از قرآن در اين مورد، اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:
اُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ ... .(907)
به كسانى كه به جنگ بر سرشان تاخته اند و مورد ستم قرار گرفته اند، رخصت داده شد (كه قهرمانانه از خود دفاع كنند) و خداوند بر پيروز گردانيدن آنان به تجاوزكاران تواناست . آنانكه به ناحقّ از شهر و ديارشان رانده شده اند؛ جز آن نبود كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست .
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه : (اين آيه شريفه در مورد اميرمؤ منان عليه السلام ، جعفر طيّار و حمزه نازل شد و در مورد حسين عليه السلام و شهادت پرافتخار او نيز تفسير و تطبيق گرديد.)(908)
چرا كه آن سه قهرمان بزرگ توحيد از وطن خويش رانده و بدون هيچ گناه و ستم در حقّ فردى ، تنها به جرم اينكه خداى خويش ‍ را يكتا و بى همتا مى شناختند و او را اينگونه سپاس و عبادت مى كردند و در راه او پايدارى مى ورزيدند به شهادت رسيدند.
امّا آيه شريفه در مورد حسين عليه السلام به گونه اى خاصّ تفسير و تطبيق شد، چرا كه او از وطن خويش و همه پناهگاهها رانده شد و در سراسر قلمرو گسترده اسلامى براى او نقطه امنى نگذاشتند، كار به جايى رسيد كه فرمود: (بخداى سوگند! اگر من در لانه پرنده اى باشم مرا بيرون خواهند آورد تا با ريختن خون من به اهداف پليد و ظالمانه خويش برسند.)(909)
و بدينگونه او را كشتند و بر او ستم كردند و بر خاندان و كودكانش ، ظلم كردند....
3 سوّمين آيه شريفه در سوگ حسين عليه السلام اين آيه شريفه است كه بدين واقعيّت اشاره دارد كه آن حضرت در راه پرافتخار خويش تنها بود و ياران شهامتمند و پاكباخته همراه و همدل و هم سنگر او، اندك .
اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِاللّهِ اَوْ اَشَدَّ خَشْيَةً وَقالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْلا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَريبٍ... .(910)
آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد كه اكنون ازپيكار باز ايستيد و نماز بخوانيد و زكات بدهيد، امّا هنگامى كه جنگيدن بر آنان مقرّر شد گروهى چنان از مردم ترسيدند كه بايد از خدا مى ترسيدند يا ترسى بيشتر از ترس خدا. گفتند: اى پروردگار ما! چرا پيكار را بر ما مقرّر فرمودى و به ما مهلت نمى دهى تا به مرگ خويش كه نزديك است ، بميريم ؟
در تفسير آيه شريفه از حسن بن زياد عطّار، روايت است كه مى گويد:
از امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه شريفه پرسيدم . فرمود:
(فراز نخست آيه ، در مورد امام حسن عليه السلام است كه خداوند او را به دست نگاه داشتن از پيكار فرا خواند،
اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ....
آنگاه از فراز دوّم آيه شريفه پرسيدم :
فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ كه فرمود: در مورد امام حسين عليه السلام است و به همه مردم روى زمين كه به همراه او در راه حقّ و عدالت ، به جهاد برخيزند.)(911)
و نيز على بن اسباط گويد: يكى از شيعيان از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمودند: (اگر تمام اهل زمين در ركاب امام حسين عليه السلام جنگ مى كردند، همه كشته مى شدند.)(912)
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه آمده است كه : آيا ننگريستى به كسانى كه به آنان گفته شد: اينك به دستور امام حسن عليه السلام از جهاد مسلّحانه دست نگاهداريد و به جهاد فكرى و عقيدتى پرداخته و نماز را به پا داريد. پس ‍ هنگامى كه پيكار در راه خدا بر آنان به همراه امام حسين عليه السلام مقرّر شد گفتند: (پروردگارا ! چرا جهاد را بر ما مقرّر فرمودى ؟ چرا تا زمانى نزديك تا ظهور و قيام آخرين امام نور به ما مهلت ندادى ؟ چرا كه قيام او همراه با پيروزى همه جانبه و غلبه كامل بر كفر و شرك و نفاق خواهد بود.)
خداوند فرمود: (اى پيامبر! به اينان بگو: بهره و برخوردارى دنيا اندك است و سراى آخرت براى كسى كه پروا، پيشه نمايد بهتر و زيبنده تر است .)(913)
4 چهارمين آيه در اشاره به شهادت و شهادتگاه و شرايط و حالات جانسوز و پرافتخار آن گرامى است و آن نخستين آيه از سوره مريم است :
كهيعص كه در بخش گذشته در مورد زكرياى پيامبر و وحى الهى بر او در مورد كربلا و شهادت خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله به دستور ديكتاتور خودكامه اموى يزيد و تشنگى و پايدارى قهرمانانه آنان در راه حقّ، روايت آن ترسيم شد.
5 پنجمين آيه در اشاره به سوگ حسين عليه السلام آيه شريفه اى است كه به هنگام شهادتش بدان ندا داده شد كه :
يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
هان اى روح با آرامش (وبا ايمان )! پيش پروردگارت خشنود و پسنديده باز گرد و به جرگه پرستندگانم درآى و به بهشتم وارد شو.
امام صادق عليه السلام فرمود: (صاحب روح بزرگ و آرام و خشنود وپسنديده حسين است و اين آيه شريفه اشاره به روح بزرگ اوست .)(914)
چرا كه هر كسى به راستى خداى را شناخت و بزرگش داشت او را دوست داشته و به هر آنچه از جانب او باشد خشنود مى گردد، هيچ گرفتارى و تزلزلى در برابر آنچه از جانب خدا بر او وارد گردد دامنگير او نمى شود و در هنگامه هاى فرود سخت ترين گرفتاريها، بالاترين آرامش و اطمينان و عميقترين خشنودى و رضايت خاطر براى آنان حاصل مى گردد و از بزرگترين مصاديق آن پيشواى شهيدان بود.
6 ششمين آيه در سوگ حسين عليه السلام آيه شريفه اى است كه اشاره به خونخواهى او به هنگام رجعت دارد و مى فرمايد:
... وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً
هر كس كه به ستم كشته شود به خونخواه او (براى خونخواهى ) قدرتى داديم .
امام باقر عليه السلام در تفسير آغاز آيه شريفه فرمود: (اين اشاره به حسين عليه السلام است كه مظلومانه به شهادت رسيد.)
آنگاه در مورد اين جمله از آيه :
فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فرمود: (اين اشاره به دوازدهمين امام نور حضرت مهدى عليه السلام است كه خونخواهى خون پاك او را خواهد كرد.)
و در مورد اين جمله از آيه كه مى فرمايد:
فَلا يُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ(915)
فرمود: (قاتل او در كشتن ، زياده روى نكند كه حسين عليه السلام پيروزمند است .)(916)
در برخى روايات آمده كه : (ضمير
يسرف به ولىّ برمى گردد، همينطور ضمير انّه و اين بيانگر اين مطلب است كه : جز قاتل او را نكشد.)
روشن است كه معناى ظاهرى آيه مباركه ، يك قانون جهان شمول ، براى همه مردم قرون و اعصار است و بيانگر اين پيام كه هر كسى به ناروا كشته شد و حقّ حيات انسانى او پايمال گرديد، حقّّ خونخواهى از ظالم براى خاندان و كسان مظلوم محفوظ است ، اما آنان نيز نبايد در انتقام ، راه ستم درپيش گيرند.
بنابراين ، خونخواه حسين عليه السلام حقّ قصاص از قاتل او را دارد و هنگامى كه بخواهيم قاتل آن پيشواى بزرگ انسانيّت را مشخّص سازيم بايد پرسيد:
(قاتل او كيست ؟)
يزيد يا ابن زياد؟
ابن سعد يا شمر؟
سنان يا عناصر پليدى چون صالح بن وهب كه آخرين ضربات ناجوانمردانه را بر او وارد ساختند.
يا آن كوردلى كه با تير سه شاخه ، قلب مصفّاى حسين عليه السلام را كه كانون عشق به خدا و خلق خدا بود نشانه رفت ، كه ديگر از مركب ، بر خاك گرم شهادتگاه افتاد و فرمود:
بسم اللّه وباللّه .
يا قاتل آن حضرت جز اين سياه رويان سياهكارند؟
حقيقت اين است كه قاتل اين شهيد به خون خفته ، دهها هزار نفر است آن هم نه مشترك ، بلكه هر كدام به طور مستقلّ و جداگانه .
آرى ! او به دست يزيد به شهادت رسيد به همين جهت در زبان پيامبران قاتل آن حضرت يزيد است .(917)
او را فرزند مرجانه به خاك و خون كشيد به همين جهت يزيد پسر مرجانه را قاتل او معرّفى كرد.(918)
او را ابن سعد به شهادت رساند به همين جهت ياران پيامبر هنگامى كه او را در كودكى نظاره مى كردند مى گفتند: (او قاتل حسين عليه السلام است .)(919)
آن پيشواى عدالت را، شمر و خولى و سنان و عنصر پليدى كه با تير سه شاخه قلب پاكش را نشانه رفت به خاك و خون كشيدند و بالاخره تشنگى و غيرتمندى در دين و ارزشهاى انسانى .
و همانگونه كه در روايت آمده است : (كشته اشكهاست .)(920) دليلى دارد، امّا شايد بهتر همان باشد كه خودش بدان اشاره كرد و فرمود:
قتلت مكروباً
يعنى ، غم و اندوه و رنج و گرفتارى سختى كه (براى دين و جامعه از فتنه ها و بدعتهاى اموى پديد آمد) به قلب پاكش فشار مى آورد، او را از پا درآورد، به همين دليل هم او را (سالار كربلا) ناميده اند كه خود واژه كربلا اشاره بدين مطلب است .
علاوه بر آنچه در تفسير آيه شريفه آمد، نكات ديگرى است كه همه آنها بر آن حضرت تطبيق مى كند و او حقيقت آيه شريفه است كه آن معانى و نكات عبارتند از:
1 نخستين تفسير و معناى
قتل مظلوماً عبارت است از كسى كه مظلومانه كشته شد. بر او ظلم و بيداد رفت و همه چيز او ظالمانه گرفته شد، ثروتش ، يارانش ، برادرانش فرزندانش اعضا و پيوندهاى وجودش با ضربات ظالمانه سلاح دگرگون شد و بر هستى او ظالمانه تاختند و مسلط شدند و او از خانه و سرزمين خود رانده شد و غريب و تنها ماند و با اين شرايط خون پاكش را ريختند و چنين مظلومى در همه ابعاد تنها حسين عليه السلام است ، به همين جهت در روايات و دعاها
مظلوم ناميده شد. و مظلوم با اينكه صفت است از نامهاى گرامى او شد همانگونه كه در دعا آمده است كه :
اءنشدك بدم المظلوم
و در روايات است كه فرمود: (زيارت مظلوم را رها مكن .)
پرسيدند: (مظلوم كيست ؟)
فرمود: (آيا نمى دانيد كه مظلوم حقيقى حسين است .)(921)
2 دوّمين معناى
من قتل مظلوماً... اين است كه كسى بدون هيچ جرم و گناهى كه مجوّز ريخته شدن خون او باشد، كشته شود نه درخور قصاص ‍ باشد و نه در خور حدّ و نه فسادى كه مجوّز قتل او باشد و حسين عليه السلام آشكارترين چهره از اين معنى است همانگونه كه خود بارها ميدان كربلا را به دادگاه تبديل ساخت و فرمود:
(واى بر شما ! آيا كسى از شما را كشته ام كه خونخواهى اش ‍ مى كنيد؟
يا ثروتى از شما برده ام كه آن را مى طلبيد؟
يا زخمى بر كسى بى دليل وارد ساخته ام كه مى خواهيد قصاص ‍ كنيد؟
يا در مقرّرات آسمانى تبديل و تغييرى پديد آورده ام ؟)(922)
كه پاسخ آنها منفى بود.
3 سوّمين معناى آيه شريفه در چگونگى كشته شدن انسان مظلوم است . خداوند در همه ابعاد به احسان و نيكى دستور فرمود، حتّى در ذبح حيوانات و اجراى حدود بر افراد در خور كيفر؛ براى نمونه :
در قربانى حيوان توصيه شده است كه كارد، تيز و تند باشد، كشته حيوان ديگرى از نوع خودش به قربانى نشان داده نشود.
حيوان به شدّت به بند كشيده نشود.
پس از بريدن رگهاى مخصوص گلو، حيوان را رها سازند تا به راحتى جان دهد.
كارد را به حيوان نشان ندهند.
حيوان را مثله ننمايند.
به هنگام قربانى سيرابش سازند و ... .
اينها هر كدام احسان و نيكى به هنگام ذبح قربانى است .
در مورد انسان نيز توصيه شده است كه در صورت در خور كيفر بودن ، باز هم با احسان و برخورد نيكو و انسانى با او رفتار گردد.
اوّلاً: بدون هيچ جرم و گناهى خونش مظلومانه ريخته نشود.
ثانياً: بدون رعايت شئون و حقوق و برخورد انسانى با او عمل نشود.
امّا حسين عليه السلام هم مظلومانه كشته شد و هم با شيوه و سبكى ضدّ انسانى از سوى رژيم اموى با او رفتار شد.
4 چهارمين معناى آيه شريفه اين است كه : (آنكه مظلومانه كشته شد و به علاوه بر تجاوز به حقّ حياتش ، كليّه حقوق انسانى و اسلامى او نيز مورد تجاوز قرار گرفت ، تنها حسين است .)
5 آنكه مظلومانه كشته شد و بدن مطهّرش قطعه قطعه و پايمال گرديد، آن حضرت بود. او بود كه پيكرش چندين شبانه روز بر بستر خاك و خون ماند و پس از شهادت ، همه لباسش ، حتّى پيراهن پاره و قديمى و فرسوده اى را كه براى پوشيده ماندن بدنش بر تن كرده بود، ربودند.(923)
7 هفتمين آيه در اشاره به سوگ حسين عليه السلام آيه اى است كه بيانگر انتقام از خون به ناحقّ ريخته شده او در روز رستاخيز است كه مى فرمايد:
وَاِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ
آنگاه كه از دختر زنده به گور شده سؤ ال مى شود، به كدامين گناه كشته شدى ؟
از امام صادق عليه السلام است كه فرمود: (اين آيه در مورد حسين عليه السلام نازل شده است .)(924)
به نظر مى رسد از آنجايى كه اين آيه شريفه در كنار آياتى است كه ترسيم كننده رخدادهاى سهمگين رستاخيز، همچون تيره و تار شدن خورشيد و فروپاشى ستارگان ، به حركت آمدن كوههاست ؛ ناگزير بايد سؤ ال پس از آنها نيز متناسب با آنها و دگرگونى حال مردم در صحراى محشر باشد تا مردم همانطورى كه از تاريك شدن خورشيد و فروريختن ستارگان و انهدام كرات سخت وحشت مى كنند از اين سؤ ال نيز دلهايشان بلرزد كه :
(به كدامين گناه كشته شد و چرا بدون هيچ جرم و گناهى زنده به گور گشت ؟)
چرا كه سؤ ال ، از همه زنده به گورشدگان به دست ظالمان ، سخت و سهمگين است .
امّا به نظر مى رسد سؤ ال از بزرگمردى كه در محاصره قرار گرفت و بر او بى هيچ مجوّزى بسيار سخت گرفتند و در حقيقت در حالى كه زنده بود، خود و فرزندان و خاندانش را به مرگ تدريجى محكوم ساختند.
آرى ! سؤ ال از اين قربانيان عدالتخواه ، بسيار بزرگتر از زنده به گور شدگان است و با آيات صدر سوره متناسبتر كه حسين عليه السلام و ياران خداجويش به كدامين گناه كشته شدند؟ و شايد تناسب نزول آيه در مورد حسين عليه السلام كه در روايت آمده است ، از اين ديدگاه باشد.
آرى ! حقيقت اين است كه حسين عليه السلام و خاندان و كودكانش روز عاشورا پيش از اينكه به شهادت برسند، حتّى راه تنفّس را بر آنها بستند درست همانند كسى كه زنده به گور گردد، آن هم همين حالت از صبح عاشورا تا عصر آن روز و لحظات شهادت همچنان ادامه داشت و فرصت شهادت و مرگ با آرامش ‍ را نيز از آنها گرفتند و اين زنده به گورى است كه در روز رستاخيز سؤ ال مى شود كه : (به كدامين گناه كشته شد؟)
8 هشتمين آيه در مورد آن حضرت اين است كه مى فرمايد:

وَفَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ
و در روايت آمده است كه : (ذبح عظيم حسين عليه السلام است .)(925)
ويژگيهاى سوره حمد و حسين عليه السلام  
حسين عليه السلام داراى ويژگيهاى نخستين سوره قرآن و ويژگيهاى
بسم اللّه آغاز سوره هاست براى نمونه :
نخستين سوره قرآن ، سرآغاز كتاب خداست و حسين عليه السلام نيز سرآغاز صحيفه شهادت .
سوره حمد اساس و ريشه كتاب آسمانى است و حسين عليه السلام نيز پدرامامان نور.(926)
سوره حمد گنجينه اطاعت خداست و حسين عليه السلام گنجينه شفاعت و وسيله نجات .(927)
سوره حمد براى هدايت انسانها كافى است و حسين عليه السلام نيز براى آمرزش آنان .
سوره حمد شفابخش و شفادهنده است و تربت مقدّس حسين عليه السلام و خون او نيز شفابخش ، همانند شفاى دختر يهودى به بركت آن .(928)
همينگونه قطرات اشكى كه بر شهادت او جارى گردد، آتشهاى ظاهرى و باطنى را خاموش مى سازد، چرا كه قطره اى از آن اگر به دوزخ فرو چكد آتش آن را خاموش مى سازد.(929)
سوره حمد تضمينگر نجات و سعادت انسانهاست و مهر به حسين عليه السلام نيز همينگونه است .
سوره حمد معادل قرآن است و حسين عليه السلام نيز همينگونه است كه پيامبر او را همراه كتاب خدا به امانت سپرد.
سوره حمد معادل قرآن است و دو بار فرود آمده است و حسين عليه السلام نيز اين ويژگى را دارد كه دو بار از آسمان نازل و دو بار بالا برده شده است ، يك بار روح بلندش به هنگام ولادت فرود آمد و در هنگام شهادت نيز همانند ديگر امامان ، امّا پيكرمطهّر او به عالم بالا اوج داده ، آنگاه فرود آورده شد.
در روايت آمده است كه : چون حسين عليه السلام به شهادت رسيد و سر مقدّسش را سپاه پليد يزيد بر فراز نيزه ها برد، فرشتگان پيكرش را به آسمانها بردند و در همان شرايط در آسمان پنجمين او را در حالى كه به خون پاكش گلگون بود با چهره آغشته به خون پدرش على عليه السلام در كنار هم قرار داده و بر قاتلان آنان لعن و نفرين كردند. پس او را در شهادتگاهش فرود آوردند كه رمز اين كار براى ما ناشناخته است .(930)
در عظمت سوره حمد است كه اگر كسى آنگونه كه مى بايد آن را تلاوت كند و به ظاهر و باطن آن ايمان داشته باشد، خداوند به هر حرفى از آن پاداشى برتر از دنيا و آنچه در آن است ، بدو ارزانى مى دارد(931) و در عظمت حسين عليه السلام نيز آمده است كه هر كسى آن حضرت را عارفانه ياد كند و بر او هدفدار و خالصانه سوگوارى نمايد، خداوند به هر قطره اشك او، پاداشى برتر از دنيا و آنچه در آن است به او ارزانى مى دارد و نيز همينگونه است هر كسى عارفانه و عاشقانه به زيارت او و احياى اهداف بلند او همّت گمارد.(932)
آغاز و عنوان سوره ها 
واژه گرانقدر
بسم اللّه آغاز و عنوان سوره هاست و حسين عليه السلام نيز عنوان شهادت و سالار شهيدان راه حقّ است .
اين واژه مقدّس يكصد و چهارده بار در قرآن به اراده خدا به كار رفته است و حسين عليه السلام نيز با الطاف خاصّ او به همين شمار، وسيله نجات وبخشايش و آمرزش دارد.
اين واژه پرشكوه به عنوان تكليف به هنگام ذبح و نحر حيوانات به زبان آورده مى شود و حسين عليه السلام نيز بدان دليل كه در سخت ترين شرايط و شيوه ، در راه حقّ و عدالت قربانى شد به هنگام ذبح و نحر قربانى ، خاطره اش تجديد مى گردد.(933)
برداشت ديگرى از آيات  
در قرآن ، آياتى است كه نامها و نشانه ها و ويژگيهاى خاصّى دارد همانند آيات (نور)، (تطهير)، (آية الكرسى )، آيات (شفا و شفابخش )، آيات (سجده ) و آياتى كه براى امور ويژه اى است و حسين عليه السلام نيز اينگونه است و داراى مقام والايى است كه علم و عظمتش ، به خاطر الطاف خاصّ خدا بر او، آسمانها و زمين را در برگرفته است و نيز دوآيه و نشانه نورانى دارد كه يك آيه نور در مورد سرمقدّس اوست و يك آيه نور در مورد پيكر مطهّرش .
نشانه و آيه نخست در راه شام براى بسيارى از مردم آشكار شد،(934) ازجمله : هنگامى كه سر مقدّسش از كنار خانه زيد بن ارقم ، عبور داده شد، به ناگاه صاحب خانه درخشش نورى را نگريست كه از پنجره به درون خانه درخشيدن گرفت ، شگفت زده به دنبال منشاء نور دويد كه ديد از خورشيد وجود حسين عليه السلام و سر مقدّسى است كه بر فراز نيزه است و خود شنيد كه سوره (كهف )(935)
آيه و نشانه دوّم را كشاورزى از قبيله بنى اسد، كه شبانگاه عبورش ‍ به شهادتگاه حسين عليه السلام افتاد و انبوه پيكرهاى به خون خفته ياران حسين عليه السلام را در پهن دشت كربلا نظاره كرد، دريافت .
او مى گويد: (در ميان شهيدان به خون خفته ، پيكرى را ديدم كه در ظلمت و سياهى شب ، همانند خورشيد درخشان نورافشانى مى كند و از فروغ نورش دشت غمبار كربلا روشن است و شيرى را ديدم كه در كنار آن پيكر مطهّر، سوگوار نشسته است .)(936)
و نيز در آن حضرت آيات شفابخش است ، در محبّت او شفاى بيماريهاى معنوى و روحى است و در تربت مقدّسش شفاى بيماريهاى جسمى .
در پيكر آن حضرت آيات چهارگانه اى است كه زيبنده است شيفتگان او به هنگام تفكّر و تصوّر آنها، چهره بر خاك نهند؛ همانگونه كه به هنگام تلاوت آيات (سجده ) و شنيدن آنها بايد سجده كرد.
از اين نشانه هاى چهارگانه :
يكى اثر تيرى است كه از پيشِ رو بر قلب مطهرش نشست و از پشت سرش خارج شد.(937)
ديگر اثر نيزه عنصر پليدى به نام صالح بن وهب بود كه بر پهلوى او فرود آمد.(938)
سومين نشانه اثر شمشيرى بود كه بر فرق مباركش وارد آمد و عمامه و كلاه و سر را شكافت ....(939)
و ديگر اثر شمشير بر گلوى بريده او بود كه سر مقدّس او را از پيكرش جدا كرد.
اينها آيات چهارگانه بر پيكر حسين عليه السلام است كه شيفتگانش از تصوّر يا شنيدن آنها اركان وجودشان به لرزه در مى آيد و توانشان تمام و كمرشان خم مى شود بر زمين مى افتند و بر خاك مى غلطند و خاك بر سر مى پاشند.
امّا آيات مخصوصى براى خواصّ مخصوص ، بايد گفت كه حسين عليه السلام نشانه ها و اسباب و وسايل مخصوصى براى خواسته هاى دنيوى و اخروى دارد كه خود بحث ديگرى است .
يك برداشت و مقايسه ظريف  
برداشت ظريف و تازه اى است در مورد نام و عنوان سوره هاى قرآن از نخستين سوره تا آخرين آنها و بيان آنچه در آنها به صورت اشاره يا مناسب و محتوا به نوعى در ارتباط با شخصيّت والاى حسين عليه السلام است . براى نمونه :
سوره فاتحه : در مورد اين سوره ، كه آغاز كتاب آسمانى است و حسين عليه السلام كه آغاز صحيفه شهادت است ... سخن رفت .
سوره بقره : در اين سوره ، به نوعى اشاره به سوگ حسين عليه السلام است كه فرشتگان مى گويند:
... اءَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها
آيا كسى را پديد مى آورى كه در زمين تبهكارى مى كند و خونها مى ريزد؟
در روايت است كه فرشتگان با نظاره بر شهادتگاه حسين و يارانش ، در كربلا و دلايلى كه بيانگر اين مطلب بود، بدان آگاهى يافتند.
سوره آل عمران : از سوره آل عمران (940) آن حضرت هنگامى كه فرزند گرانقدرش على به سوى جهاد حركت مى كرد، اينگونه تلاوت فرمود:
اِنَّ اللّهَ اصْطَفى ادَمَ عَليمٌ.(941)
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، نسلى هستند برخى از برخى ديگر و خداوند شنوا و داناست .
سوره نساء: و در اين سوره ، آنجا كه مى فرمايد:
وَما لَكُمْ لاتُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللّهِ
چرا در راه خدا جهاد نمى كنيد؟....
و آنجايى كه مى فرمايد:
اِلاّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَالرِّجالِ وَالنِّساءِ
مگر آن گروه از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى ناتوان بودند....
كه بارزترين مصداق اينها آنانى بودند كه همراه حسين عليه السلام بودند(942)، شما را چه شده است كه در راه نجات آنان از محاصره ستم ستمكاران به جهاد برنخاستيد...؟
سوره مائده : در اشاره به مائده آن حضرت كه از آب كوثر براى او و ياران تشنه اش فرود آمد اشاره دارد، در حالى كه يارانش ‍ نگفتند:
... اَ نْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ
بار خدايا! از آسمان بر ما مائده اى فرو فرست كه براى ما عيد باشد.
بلكه به هر نوع تشنگى و گرسنگى و زخم و شهادت در راه حقّ، خشنود شدند و اينها برايشان گواراتر از هر غذا و نوشيدنى بود.(943)
سوره اعراف : امّا در اين سوره ، آن حضرت بنا به برخى تفاسير(944) و معانى ، خود از اعراف است :
... وَعَلَى الاَْعْرافِ رِجالٌ
از مردانى كه بر اعراف هستند همه به سيمايشان شناخته مى شوند.
و زيارت آن حضرت اثر خاصّى بر سيماى زائرانش در روز رستاخيز پديد مى آورد كه بدان شناخته مى شوند.(945)
سوره انفال : در اين سوره ، حقيقت اين است كه انفال ، حقّ او و حقّ امامان نهگانه از نسل اوست ، امّا از آن گرامى و فرزندانش منع و غصب شد.(946)
از او نه تنها اين حقّ اختصاصى غصب گرديد بلكه حقّ انسانى او و فراتر از آن ، حقوقى كه همه جانداران در آن مشترك هستند و حقّ بهره ورى دارند و حيوانات و كافران نيز از آن بهره مند مى گردند، اين حقّ نيز از آن حضرت سلب شد و ظالمانه آب را بر او و يارانش بستند.(947)
سوره برائت : همه آيات جهاد و پيكار در راه خدا، بر جهاد آن حضرت و ياران فداكارش منطبق است از آن جمله آيه معامله با خدا ... كه مى فرمايد:
اِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ حَقّاً فِى التَّوْراةِ وَالاِْنْجيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ اَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَاللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُالَّذى بايَعْتُمْ بِهِ وَذلِكَ هُوَالْفَوْزُ الْعَظيمُ.(948)
خداوند جان و مال مردم با ايمان را به بهاى بهشت خريدارى كرد، آنان در راه خدا پيكار مى كنند دشمنان حقّ و عدالت را مى كشند و كشته مى شوند و اين وعده قطعى است بر خدا و عهدى است كه در سه كتاب آسمانى تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود كيست ؟
اى مردم با ايمان ! شما در اين سودا، به خود بشارت دهيد كه اين معامله با خدا كاميابى شكوهمندى است .)
بندگان خدا در بازار اين سودا هر كدام به گونه اى عمل كردند، امّا حسين عليه السلام سوداى خاصّ و معامله ويژه اى داشت و قيمت آن را به سبك ويژه اى پرداخت ، همانگونه كه انتقال متاع و كيل و وزن و نگاهدارى و بخشش از آن ، اگر نيك بينديشيم به سبك خاصّى بود.
سوره يونس : اين سوره ، سرگذشت انسانساز آن پيامبر بزرگ خداست .
از صورت و سيرت و صفات او و اشاره به هنگامه اى است كه با پيكر برهنه و بيمار در آن دشت ، پرتاب گرديد.
و نيز همه اينها به گونه اى منطبق با حسين عليه السلام است كه گفته شده است .
دريغا ! بر آن برهنه اى كه همانند يونس ، بر ريگهاى تفتيده كربلا افتاده بود و سايه انداز گياهى و بوته او در آنجا، بالهاى پرندگان يا نيزه ها و شمشيرهاى بيداد اموى بود.(949)
سوره هود: حسين عليه السلام از اين سوره مباركه ، آيات خاصّى را به هنگامى كه روياروى سپاه ضلالت در ميدان پيكار ايستاده بود تلاوت كرد و بر آنان سخنانى روشنگرانه و پرشور بيان فرمود و اتمام حجّت كرد.(950)
در يكى از بيانات حكيمانه و هشداردهنده اش فرمود:
... قالَ اِنّى اُشْهِدُاللّهَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبّى وَرَبِّكُمْ ما مِنْ دابَّةٍ اِلاّ هُوَ اخِذٌ بِناصِيَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍمُسْتَقيمٍ.(951)
خداى را گواه مى گيرم و شما نيز گواه باشيد كه من از آنچه جز خداى يكتا، به شرك مى پرستيد بيزارم . همگى به مكر و حيله گرى بر ضدّ من برخيزيد و مرا مهلت ندهيد. من براى خداى يكتا كه پروردگار من و پروردگار شماست توكّل كردم ، هيچ جنبنده اى نيست مگرآنكه زمام اختيارش را او گرفته است . به راستى كه پروردگار من بر راه راست است .
سوره يوسف : در روايات اهل سنّت آمده است كه : (اين سوره ، ضمن پيامها و درسهاى انسانسازش ، در بردارنده نوعى تسليت و آرامش خاطر براى پيامبر به خاطر رخدادهايى بود كه از فرزندش ‍ حسين عليه السلام مى دانست .)(952) و نيز مشابهتها و مطابقتهاى ديگرى در زندگى تاريخساز اين دو پيشواى بزرگ انسانيّت است كه با دقّت مى توان دريافت .
سوره رعد: در اين سوره ، خداى جهان آفرين از ستايش و عبادت ويژه موجودات از جمله رعد، سخن دارد و مى فرمايد:
وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِه
رعد به ستايش او و فرشتگان ، از بيم او تسبيح مى گويند... .
و در روايت آمده است كه : (هيچ ابرى حركت و رعد و برق نمى كند جز اينكه بر حق ستيزان از جمله يزيد لعن و نفرين مى كند.)(953)
سوره ابراهيم : در اين سوره مباركه ، سرگذشت درس آموز ابراهيم ، از جمله سكونت دادن خانواده اش در بيابانى بدون آب و علف ، به خاطر اجراى فرمان خداست و اين درست منطبق با شاهكار بزرگ حسين عليه السلام است كه براى نجات اسلام از فريب و فتنه و ارتجاع اموى از خانه و حرم خدا و پيامبر هجرت كرد و خود و خاندانش در كربلا مسكن گزيدند و نيز تشابه عجيبى ميان گفتگوى ابراهيم با خاندانش به هنگام ترك آنان و شتافتن به سوى انجام فرمان خدا با گفتگوى حسين عليه السلام با خاندانش به هنگام ترك آنان و شتافتن به كوى شهادت است .(954)
سوره اسراء: حسين عليه السلام از شهادتگاه خويش معراج خاصّى داشت به گونه اى كه آنجا را فرودگاه و معراج فرشتگان ساخت .(955) و نيز جايگاه سير و ديدار ويژه اى براى نياى بزرگش ‍ گرديد، كه فرمود: (در سفر آسمانى معراج ، هنگامى كه در موقعيّت كربلا قرار گرفتم شهادتگاه فرزندم حسين و ياران او را ديدم .)(956)
سوره كهف : اين سوره ، يادآور سر مطهّر آن گرامى است كه بر فراز نيزه بيداداموى تلاوت قرآن مى كرد. زيد بن ارقم ، در كوفه از سر مقدّس آن گرامى شنيد كه اينگونه تلاوت قرآن مى كند:
اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحابَ الْكَهْفِ
آيا پنداشته اى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه هاى شگفت انگيز ما بوده اند؟
همينطور ديگران در شام شنيدند كه اين آيات را تلاوت مى كرد:
... اِنَّهُمْ فِتْيَةٌ امَنُوا بِرَبِّهِمْ
آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما نيز بر هدايت آنان افزوديم .
دقّت در اين نكته كه آن گرامى بر فراز نيزه هاى بيداد اموى ، سوره كهف را تلاوت مى كرد، خود داراى حكمت است و تفكّرانگيز. همينگونه تلاوت آيه نخست در كوفه (957) و آيه ديگر در شام ،(958) بسيار حكيمانه و قابل تعمّق است .
سوره مريم : در روايت زكريّاى پيامبر آمده است كه
كهيعص اشاره به كربلا و شهادت خاندان پيامبر و بيداد رژيم سياهكاراموى در مورد آنان است (959) كه در بخش گذشته ، ترسيم شد.
و از امام سجّاد عليه السلام است كه در تفسير اين آيه شريفه كه مى فرمايد:
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِه
پس مريم بدو باردار شد و او را به مكانى دورافتاده برد. فرمود:
مريم از دمشق خارج و به كربلا آمد و عيسى پيامبر را در آنجا به دنيا آورد و همان شب بازگشت .(960)
سوره طه : در اين سوره ، نيز تناسبها و شباهتهايى ميان قهرمان اين سوره موسى و حسين عليه السلام است . در اين مورد:

اِذْ رَا ناراً فَقالَ لاَِهْلِهِ
موسى هنگامى كه آتشى ديد و به خانواده خود گفت : (درنگ كنيد كه من از دور آتشى مى بينم شايد براى شما قبسى بياورم ... .)
و حسين عليه السلام نيز در مدينه از سوى شهادتگاه خويش ‍ نورى را نگريست و به خاندان خويش گفت : (به همراه من به سوى كوى دوست حركت كنيد.)
و هنگامى كه در اين مورد از او سؤ ال شد، فرمود: (اين فرمان خداست كه مى خواهد آنان را اسيرانى آزادى بخش ‍ بنگرد.)(961)
و نيز در سوره هاى ديگر قرآن نيز، تناسب و تشابه ويژه در مورد اوست به همين جهت است كه به هنگام هجرت از مدينه ، برخى آيات سوره مباركه قصص را قرائت مى كرد(962) و برخى ياران دلير و فداكارش ، آياتى از سوره مؤ من را در ميدان نبرد تلاوت مى كردند كه خواهد آمد و اينها نمونه هايى از شاهكار حسين عليه السلام بود كه با آيات قرآن ، مطابقت و تناسب داشت .
برداشتهايى در اين مورد از برخى سوره ها 
1 سوره هايى در قرآن كريم است كه با (حروف مقطّعه ) آغاز مى گردد، در همه اين حروف ، نقش و اثرگذارى خاصّ و اشاره ها و زمزمه هاى ويژه اى به نامهاى خدا و اسرارى است كه جز پيامبر محبوب الهى ، كسى توان دريافت آنها را ندارد.
در پيكر مطهّر حسين عليه السلام نيز از اثر شمشيرهاى بيداد، حروف مقطّعه پديد آمد كه برخى دو حرفى ، برخى سه حرفى ، برخى يك حرفى ، برخى چهار حرفى و برخى پنج حرفى بود و هر كدام شكل خاصّى داشت .
در عالم عرفان و رضا و تسليم در برابر خدا، رمز و سرّ خاصّى ، كه براين رموز و اسرار تنها كسى راه يافت كه به اسرار و رموز حروف مقطّعه قرآن راه يافت ، به همين جهت بود كه همه پيكر مقدّس ‍ حسين عليه السلام را بوسه باران مى ساخت ، و گاه به اميرمؤ منان عليه السلام مى فرمود او را نگاهدارد تا جايگاه فرود شمشيرها و حروف مقطّعه را بوسه باران سازد و در همان شرايط سيلاب اشك امانش نمى داد.(963)
2 سوره هايى كه با تسبيح خدا آغاز مى گردد، در آنها مناسبت خاصّ ميان آيات سوره و آغاز آن ، از صفات الهى است كه خداوند از اين صفات به حسين عليه السلام ارزانى داشته است كه در بخش گذشته ، ترسيم شد.
3 در سوره مدّثّر كه با خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز مى گردد اشاراتى به آن حضرت است ، چرا كه (مدّثّر) پيامبر است و پيامبر از حسين است وحسين از پيامبر خدا.
سوره مزمّل : اين سوره ، خطاب به پيامبر است و حسين و پيامبر عليهما السلام از يكديگرند و حسين عليه السلام است كه به هنگام حاكميّت سياه و گمراه اموى به خون مقدّسش غلطيد و حاكميّت بيداد شب تار را برطرف و نور حقّ را آشكار ساخت و ياران به خون غلطيده اش بسان ياران پيامبر بودند كه در روز اُحد، در مورد آنان فرمود:
(آنان را به لباسهاى گلگونشان بپيچيد كه من گواه بر اينان هستم .)(964)
امّا براى ياران دلير و پراخلاص حسين عليه السلام لباسى هم نگذاشتند و آنان را به خون سرخ و جوشان پيچاندند.
4 آن سوره هاى قرآن ، كه با سوگند آغاز مى گردد، داراى محتوا و باطن و رموزى است كه منطبق بر آن حضرت و بر شرايط و شهادت وچهره و روح بزرگ و پيكر مطهّر و قلب پرتوان اوست ، همين گونه بر ياران فداكار و شرايط سخت آنان . براى نمونه به برخى اشاره مى رود:
سوره صافّات :  
وَالصّافّاتِ صَفّاً
سوگند به آنانكه براى انجام فرمان خدا صف بسته اند!
سوگند به آنانكه مى رانند!
سوگند به آنانكه ذكر خدا را مى خوانند!
اين آيات منطبق بر حسين عليه السلام و ياران پاكباخته اوست ، بر صفهايشان براى پيكار با كفر و نفاق ، بر صفهايشان براى حمايت از حقّ، برصفهايشان براى نماز و صفهاى پيكرهاى به خاك و خون آغشته و صف سرهاى بريده و صفهايشان در دفن ، چرا كه در يك قبر دسته جمعى دفن شدند.
سوره فجر:  
وَالْفَجْرِ # وَلَيالٍ عَشْرٍ
سوگند به سپيده صبح !
و سوگند به شبهاى دهگانه !
و سوگند به جفت و طاق !
و سوگند به شب ، چون روى به رفتن نهد!
حسين عليه السلام به نور هدايتش سپيده صبح است و در مصائب جانگدازش شبهاى دهگانه .
او و برادر قهرمانش (شفع ) هستند.(965)
هنگامى كه پس از شهادت همه ياران وفرزندان تنهامى ماند(وتر) است .
وتر موتور و روح آرامش يافته اى كه در آخر اين سوره مورد خطاب خداست ، روح بزرگ حسين است كه به سوى خدا باز مى گردد همانگونه كه در روايات آمده است .(966)
سوره طور:  
وَالطُّورِ # وَكِتابٍ مَسْطُورٍ الْمَسْجُورِ.(967)
سوگند به كوه طور!
و سوگند به كتاب نگاشته شده !
در صفحه اى گشاده !
و سوگند به بيت المعمور!
و سوگند به اين سقف برافراشته !
و سوگند به اين درياى خروشان !
طبق روايت ، (طور) در آيه شريفه ، شهادتگاه حسين عليه السلام است از نظر ظاهرى و از نظر معنوى ، كتاب نگاشته شده پيكر شريف اوست .
بيت المعمور سر مقدّسش و درياى خروشان ميدان جهادش در روز عاشورا.
سوره نجم :  
وَالنَّجْمِ اِذا هَوى
سوگند به آن ستاره آنگاه كه در افق نهان شد!
كه اشاره به چگونگى شهادت اوست .
سوره ضحى :  
وَالضُّحى
سوگند به آغاز روز!
كه اشاره به نور چهره تابان يا نور ايمان كه به وسيله او نمايان گرديد.
سوره بروج : 
وَالسَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ
سوگند به آسمان كه دارنده برجهاست !
كه اشاره به حسين عليه السلام است ، چرا كه او آسمانى است كه داراى برجهاى نهگانه ، بلكه برجهاى سيزدهگانه است .
سوره طارق :  
وَالسَّماءِ وَالطّارِقِ
سوگند به آسمان و به آنچه در شب در آيد!
و تو چه دانى كه آنچه در شب در آيد چيست ؟
ستاره اى است درخشنده ، كه پرتو درخشان و روشنگرش از آسمانها مى درخشد.
حسين عليه السلام ستاره درخشنده اى است كه نور وجودش ‍ تاريكيها و تيرگيهاى زمين و زمان را نيز مى شكافد و متلاشى و روشن مى كند.
سوره شمس :  
وَالشَّمْسِ وَضُحيها
سوگند به خورشيد و روشنى چاشتگاهش !
و سوگند به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد!
و سوگند به روز چون جهان را روشنى بخشد.
اين نيز اشاره به خورشيد چهره پرفروغ حسين عليه السلام است ، چرا كه خورشيد واقعى اوست .
نور خورشيد آسمانها، با پديد آمدن يك قطعه ابر بر رويش ‍ پوشيده مى شود، در حالى كه چهره درخشان خورشيد امامت به خاك و خون آغشته بود با اين وصف از نورش ذرّه اى كاسته نشده بود(968) و پيكرش در شبهاى سه گانه اى كه بر روى خاك مانده بود، همانند خورشيد مى درخشيد.(969)
سوره مرسلات :  
وَالْمُرْسَلاتِ عُرْفاً
سوگند به فرشتگانى كه پى در پى فرستاده مى شوند!
كه فرشتگان فرستاده شده در رابطه با اوست .
سوره نازعات : 
وَالنّازِعاتِ غَرْقاً
كه اشاره به ارواح پاك آن حضرت و ياران پاكباخته اش ‍ مى باشد.
سوره ذاريات :  
وَالذّارِياتِ ذَرْواً
سوگند به بادهاى سخت وزنده !
سوگند به ابرهاى گرانبار!
كه طبق برخى از تفاسير اين دو آيه ، بر جهاد ياران آن حضرت در كربلا منطبق است .
سوره تين :  
وَالتّينِ وَالزَّيْتُونِ
سوگند به انجير و زيتون !
روايت است كه زيتون حسين عليه السلام است .(970)
سوره عاديات :  
وَالْعادِياتِ ضَبْحاً
سوگند به اسبان دونده اى كه نفس نفس مى زنند!
كه اشاره به مركبهاى آنان به هنگام دويدن در ميدان جهاد است .
سوره قيامت :  
همه آياتش هماهنگ با رستاخيز خاندان پيامبر است كه روز عاشورا برپا شد. آن روز حادثه عظيم (971) غمبارتر بود.
روز رستاخيز، روز كوبنده اى است كه دلهاى ، نيكان و بدان را مى كوبد.(972)
روزى است كه زمين به سخت ترين لرزشهايش لرزانده مى شود.(973)
روزى است كه آن (فرو پوشنده )اى كه در آن گفته مى شود: (آيا داستان آن فروپوشنده به تو رسيده است ؟)(974)
به راستى آيا داستان آن به شما آمده است كه همه اينها در رستاخيز خاندان پيامبر در روز عاشورا به گونه اى تحقّق يافت .
سوره انشقاق :  
اِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ
چون آسمان شكافته شود.
سوره انفطار:  
اِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ
آنگاه كه آسمان بشكافد.
اشاره به هنگامى است كه شمشير بر فرق مباركش فرود آمد.(975)
سوره تكوير:  
اِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ
آنگاه كه خورشيد بى فروغ گردد.
و آنگاه كه ستارگان فرو ريزند.
كه منطبق بر روز عاشوراست كه هم خورشيد گرفت و هم خورشيد فروزان امامت .(976)
سوره قدر:  
اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ
ما در شب قدر نازل كرديم ... .
كه براى حسين عليه السلام فضائل شب قدر ثابت است كه در اين مورد بحث خواهيم كرد.
سوره اخلاص و توحيد:  
حسين عليه السلام در ميدان زندگى ، توحيد و يكتاپرستى واقعى را آشكار ساخت و نشان داد كه قلب مقدّسش از همه اغيار خالى و تنها كانون عشق و ايمان به خداى يكتاست .
سوره كافرون :  
حسين عليه السلام مسلك و آئين كافران و نفاق پيشگان را به عمل و سخن انكار كرد و از آنان بيزارى جست و گفت :
(دين شما براى شما و دين من براى من .)
سوره فلق و ناس :  
و سرانجام مى رسيم به دو سوره آخر قرآن كه اين دو سوره ، طبق روايات از آن او و برادر گرانقدر اوست كه در پرتو اين دو سوره قرآن به خدا پناه داده شده اند.(977)
عنوان نهم : ويژگيهاى حسين عليه السلام در رابطه با كعبه 
در اين مورد سه نكته است كه بدين صورت طرح مى گردد:
1 كعبه حقيقى
2 تجليل كعبه از جانب آن حضرت و پاداش شكوهمند آن ... .
3 زيارت آن حضرت و طواف بر گرد كعبه ... .
كه اينك به ترسيم نكات سه گانه مى پردازيم :
كعبه حقيقى 
1 حسين عليه السلام كعبه حقيقى است و داراى ويژگيهاى آن . به عبارت ديگر: همه مى دانيم كه خداوند فراتر از زمان و مكان و برتر از ظرفيت و سكونت گزيدن است و نسبت دادن برخى از زمانها و مكانها به ذات اقدس او به خاطر شرافت بخشيدن بدانهاست ؛ اين بدان جهت است كه آنها به كانون عبادت تبديل گردد يا در آنجا عبادت بيشترى انجام گيرد و يا به هنگام عبادت ، دلها، قلبها و چهره ها متوجّه آنها گردد و يا به دليل ويژگيهاى خاصّ جغرافيايى و مكانى ، به گونه اى است كه در آنجا انديشه ها بيشتر به بارگاه آفريدگار پديده ها، پرمى كشد و نيّتها براى خدا پاكتر و پراخلاصتر مى گردد همانگونه كه همه اين ويژگى در خانه كعبه ومكّه موجود است و برخى در ديگر مساجد و كانونهاى عبادت و بندگى به چشم مى خورد، در خانه هايى كه خداوند رخصت داد كه گرامى و ارجمندش دارند و نامش در آنجا ياد شود.(978)
آرى ! همه اين مكانها و عبادتگاهها به ظاهر خانه خداست نه به واقع ؛ چرا كه خانه حقيقى او، قلب بندگان باايمان اوست .
در حديث قدسى آمده است كه : (نه زمين گسترده مى تواند مرا در برگيرد و نه آسمان كه پديده اى از پديده هاى بزرگ آفرينش ‍ است ، ظرفيّت مرا دارد؛ امّا قلب بندگان باايمان مرا در برمى گيرد.)(979) چرا كه قلب يكتاپرستان ، فرودگاه عشق خدا و كانون ايمان و عرفان و اخلاص به اوست .
در روايت است كه به داوود پيامبر وحى فرمود كه :
(هان اى داوود! خانه اى براى من خلوت و آماده ساز تا در آن مسكن گزينم .)
او گفت : (پروردگار من ! تو برتر از زمان و مكانى .)
بدو وحى فرمود كه : (قلب خود را آماده و براى من خلوت ساز.)(980)
چرا كه هر قلبى كه جز مهر خدا در آن نگنجد، آنجا كانون عشق خدا و خانه اوست .
از اين رو، قلب انسانى كه داراى ايمان و عرفان و اخلاص حقيقى باشد؛ به راستى خانه خداست ، چرا كه از همه وابستگيها و رنگها وجلوه هاى غير خدايى پاك و پاكيزه است . در آن انديشه و ياد و قصدى جز خدا نيست ؛ كار به جايى مى رسد كه چنين انسان باايمانى جز خدا را نمى نگرد و جز پيام او را نمى شنود و اين يكى از معانى و مفاهيم حديث قدسى است كه مى فرمايد:
حتّى اكون سمعه وبصره
تا من قدرت شنوايى او گردم كه بدان مى شنود و ديدگان او كه بدانها مى بيند.
آرى ! هنگامى كه اين مرحله تحقّق يافت و در اين مورد به خوبى انديشيديم ؛ آنگاه روشن مى شود كه خانه حقيقى خدا، قلب پرشكوه حسين عليه السلام است ، چرا كه آن حضرت قلب خويش را براى خدا، به گونه اى وصف ناپذير آماده ساخت تا جايى كه هيچ علاقه و پيوندى در آن ، براى غير خدا نماند؛ فراتر از آن ، همه رنگها و رابطه ها و علاقه هايى را كه هيچ ناهماهنگى با عشق به خدا نداشت آنها را نيز، از دل زدود و همه را خدايى و الهى ساخت و خودِ بريدن از همه وابستگيها به خاطر خدا و پيوستگى بدو، نشانگر شدّت عشق به خداست و بريدن از همه ، نشانگر پيوستن بدو است و بس .
آرى ! دين باورى و ديندارى و درجه پايبندى به مقرّرات آسمانى نيز در گرو درجات و چگونگى عشق به خدا و فرمانبردارى از دستورات اوست .
اينك كه اين نكات ظريف روشن شد، بايد دانست كه پيشواى شهيدان ، حسين عليه السلام در كران تا كران زندگى پرافتخارش ‍ و مراحل پيش از آن نيز، قلبش در گرو عشق خدا بود و بس .
هنگامى كه نور وجودش همانگونه كه در صحيفه الهى كه براى هركدام از امامان نور فرستاده شد، مورد خطاب قرار گرفت كه : (جان پاكت را در سوداى با خدا معامله كن .)
آرى ! در پى اين فرمان ، از مدينه به سوى مكّه و آنگاه از آنجا به سوى كربلا و شهادتگاه خويش ، به هجرتى شكوهمندانه دست زد. در همه اين مراحل ، هدف او تنها انجام فرمان خدا بود و نيّت اين بود كه آنچه بر او فرود آيد همه را به قصد تقرّب به خدا به جان بخرد؛ از اين رو در مكّه و مدينه فكر همه اينها را كرده بود و خود را براى همه اين فداكاريهاى براى خدا، حتّى بريده شدن پيوندى وجودش و تحمّل شهادت ياران و فرزندانش مهيّا ساخته بود.(981)
بلكه فراتر از آگاهى از رخدادهاى آينده و آمادگى براى فداكارى در راه خدا، شهادتگاه خويش را آنگونه كه بعدها اتّفاق افتاد، به يكى از همسران پيامبر نشان داد.(982)
آن حضرت در راه خدا، به راستى از دلبستگى به وطن و سرزمين ، ثروت و لباس ، رياست و اقتدار، آسايش و آرامش ، خانه و خانواده ، فرزندان و برادران ، بستگان و ياران و به يك كلام ، از همه علايق و وابستگيها، قلب خويش را تهى ساخت و از همه چيز و همه كس جز خدا، چشم پوشيد و آنان را براى شهادت و اسارت در راه خدا به بارگاه دوست تقديم داشت .
او از همه ارزشها و جلوه هاى دنيوى حتّى از قطرات آب ، براى واپسين لحظات نيز گذشت و از دلبستگى به سر، پيكر، خون ، گوشت ، پوست ، استخوان ، پيوندهاى وجود و كران تا كران هستى خويش ، حتّى قلب طپنده و خون ، آن كه مايه حيات و زندگى است گذشت ؛ به همين جهت بود كه قلب مصفّايش هدف تير سه شاخه سپاه اموى گرديد و خونش بسان فوّاره اى جريان يافت با دست مبارك ، خون آن را گرفت و سر و چهره ملكوتى و محاسن سپيدش را گلگون ساخت ؛(983) همانگونه كه در زيارت آن حضرت آمده است :
وبذل مهجته فيك
آرى ! هنگامى كه او خون قلب ظاهرى و همه علايق و دلبستگيهاى آن را در راه دوست فدا كرد، قلب معنوى او براى خدا خالص شد و از غير خدا، صاف و پاك و تهى گشت . اينجا بود كه بيت اللّه حقيقى شد كه :
... وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ
حجّ آن خانه ، بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند، واجب است .
و سخن پيامبر گرامى روشن مى شود كه فرمود: (هر كس حسين را عارفانه و خالصانه زيارت كند، چنان است كه گويى خداى را در عرشش زيارت كرده است .)(984)
تجليل كعبه از جانب حضرت و پاداش آن 
حسين عليه السلام در برابر كعبه تعظيم كرد و آنچنانكه شايسته بود به خانه خدا به خاطر خدا، احترام كرد و خداوند به پاداش آن ، ويژگيها و ارزشهاى كعبه را بدو كه خانه حقيقى خداست ، ارزانى داشت .
آن حضرت ، در روز جمعه سوّم شعبان وارد مكّه شد(985) و تا ايّام حجّ درآنجا سكونت گزيد، براى اداى حجّ يا عمره تمتّع احرام بست ؛ امّا هنگامى كه دريافت از يك سو سى نفر از شياطين بنى اميّه براى ترور آن حضرت در خانه خدا و در لباس احرام گسيل داشته شده اند و از سوى ديگر سپاهى گران ، به فرماندهى عمربن سعد، براى دستگيرى او بسيج شده اند(986) به فرمان خدا حجّ خويش را به عمره مفرده تبديل و در آستانه روز عرفه از خانه خدا وداع كرد و خارج شد تا حرمت آنجا حفظ شود و حكومت سياهكار استبدادى ، حرمت او را در خانه خدا نشكند كه در نتيجه شكوه و احترام كعبه نيز شكسته شود.
برادرش محمّد، در شب حركت از مكّه ، به حضورش شرفياب شد و ضمن ارزيابى اوضاع ، خاطر نشان ساخت كه :
(شما پيمان شكنى مردم كوفه را در مورد پدر و برادر گرانقدرتان ، نيك مى دانيد، من از آن نگرانم كه آنان چون گذشته عمل كنند و با شما نيز پيمان شكنى نمايند؛ از اين رو اگر در مكّه بمانيد، عزيزترين و تسخيرناپذيرترين ساكنان حرم هستيد.)
آن حضرت فرمود: (از آن نگرانم كه به دستور يزيد در حرم الهى ترور شوم و با ريخته شدن خون پسر پيامبر در كعبه ، حرمت آن شكسته شود.)
محمّد گفت : (اگر چنين است به سوى يمن يا برخى مناطق كوهستانى برويد كه در اين صورت توان دستگيرى و بيداد در حق شما را نخواهند داشت .)
آن حضرت فرمود: (در اين مورد خواهم انديشيد.)
امّا، هنگامى كه سحرگاه كاروان حسين عليه السلام كوچ كرد و خبر حركت آن به گوش محمّد رسيد، خود را رسانيد و زمام مركب حسين عليه السلام را گرفت و از دليل حركت كاروان پرسيد كه فرمود:
(پس از ديدار تو شامگاه گذشته ، پيامبر را در خواب ديدم كه فرمود: حركت كن چرا كه خداوند مى خواهد تو را در شهادتگاهت ، شهيدبنگرد.)(987)
محمّد ضمن بيان
انّا للّه وانّا اليه راجعون بانوان حرم ، چرا؟)
فرمود: (خداوند مى خواهد آنان را نيز اسير بنگرد.)(988)
و فرمود: (اگر من در لانه جنبنده اى از جنبندگان زمين باشم مرا درخواهند آورد تا با كشتن من ، به اهداف شيطانى خويش دست يابند.)(989)
پس از ديدار محمّد با برادر گرانقدرش حسين عليه السلام ، عبداللّه بن زبير، عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن عمر، شرفياب حضورش شدند و اين سه شخصيّت سرشناس ، او را از رفتن به سوى كوفه برحذر داشتند، امّا آن حضرت به نخستين آنان فرمود: (من دوست ندارم حرمت خانه خدا شكسته شود و در حرم امن الهى خونم را بريزند.)(990)
به سوّمين آنان از بى وفايى دنيا و ارزشهاى مادّى و شقاوت دنياپرستان و كشته شدن يحيى پيامبر و نيز شقاوت بنى اسرائيل ، كه هفتادپيامبر خدا را در يك روز ميان طلوع فجر تا خورشيد كشتند ... سخن گفت .(991)
به ابن عباس فرمود: (پيامبر خدا، مرا بدين قيام عدالت خواهانه دستور داده است و من براى انجام فرمان او خواهم شتافت .)(992)
بدينگونه آن سه نفر بر او درود گفتند و با گريه او را وداع كردند و (عبداللّه بن عمر) تقاضا كرد كه آن حضرت لباس خويش را كنار زند تا او جايگاه بوسه هاى پيامبر بر سينه او را، ببوسد ... .(993)
آرى ! خواننده انديشمند! شما در كار بزرگ اين پيشواى شكوهمند، تدبّر كن و به گفتار پرمحتوا و بلند او بينديش كه مى فرمايد:
(من از آن مى ترسم كه رژيم فريبكار اموى ، به بهانه هاى پوچ سياسى و دروغهاى رايج خويش ، با ريختن خون من در خانه خدا، حرمت اين خانه پرشكوه را بشكند؛ از اين جهت كوچ مى كنم ... .)
آرى ! بينديش كه چگونه آن حضرت كه خود بزرگتر و پرشكوه تر از خانه خداست ، برشهادت و اسارت خود و خاندانش رضايت مى دهد؛ امّا حرمت و شكوه خانه خدا و دين خدا و مقرّرات او را پاس مى دارد و اجازه نمى دهد اين قانون شكنى و شقاوت رژيم ، در كنار حرم و داخل خانه خدا، صورت گيرد و احترام خانه در ديدگاه جهانيان شكسته شود؛ به همين دليل است كه خداوند در روز عرفه ، نخست به شيفتگان كوى او نظرلطف مى كند آنگاه به آنانكه در عرفات گرد آمده اند. و نيز به خاطر تجليل و بزرگداشت حرم از سوى اوست كه خداوند همه ويژگيها و ارزشها و شرافتى را كه به كعبه بخشيده است ، بدو ارزانى مى دارد.
اينك ، به يارى خداى بزرگ و با ستايش او بر اين الهام قلبى ، حدود پنجاه امتيازى را كه براى كعبه برشمرده ايم به صورت مقايسه اى فشرده با عظمت خانه حقيقى خدا، ترسيم خواهيم كرد.(994)
يك مقايسه جالب  
1 در ميان مساجد و عبادتگاهها، نخستين خانه پرشكوهى كه براى مردم برپا شد، كعبه بود و حسين عليه السلام نيز بدان جهت كه از پيامبر صلى الله عليه و آله است و پيامبر از حسين عليه السلام ، از نظر مقام بسان كعبه است ؛ چراكه نخستين مخلوقات نور وجود پيامبر است و نور وجود حسين عليه السلام همراه نياى بزرگ ، پدر و مادر و برادر گرانقدرش عليهم السلام همگى پيش از آفرينش آسمانها و زمينها آفريده شده و گرامى داشته شده اند(995) از اين رو حسين عليه السلام و شهادتگاه و حرم او نيز نخستين خانه اى است كه براى مردم و فرشتگان و تمامى مخلوقات بنياد گرديد.
2 دوّمين امتياز خانه خدا اين است كه در سرزمين پربركت مكّه ، بهترين و شريفترين نقطه روى زمين قرار گرفته است و حسين عليه السلام نيز از نظر ريشه و اصالت ، به پرشرافت ترين و افتخارآفرين ترين نقطه ، پيوند مى خورد، همينگونه از نظر شهادتگاه و بارگاه ملكوتى اش .(996)
آرى ! به تعبير آن شاعر شيفته :
ومن حديث كربلا والكعبه از حديث مفاخره كعبه و كربلا، برترى سرزمين كربلا آشكار گرديد.(997)
3 كعبه پرشكوه را، ابراهيم به دستور خداوند و به دست تواناى خويش بنياد كرد و آنجا در حقيقت ساخته دست دوست خداست و حسين عليه السلام نيز گوشت و پوست و خون مقدّسش از حبيب خدا، محمّد صلى الله عليه و آله است و مقام حضرت محمّد، فراتر از ابراهيم است ، چرا كه خليل كجا و مقام حبيب كجا؟
4 كعبه را، خداوند بر زائران و ساكنان اطرافش پربركت ساخته است و حسين عليه السلام نيز به خاطر عنايات بسيار خداوند به او و بارانِ الطاف خاصّه اش به سوى مردم به خاطر آن حضرت ، بسيار پربركت است .
برخى از شايستگان به خاطر شهادت در كنار او به بهشت پرطراوت خدا درآمده ، برخى به خاطر گريه هدفدار بر او، برخى با برپايى سوگوارى عارفانه بر آن حضرت به بهشت پرمى كشند و برخى به خاطر اداره شايسته محفل سوگ او و گرياندن مردم ، برخى به خاطر همدلى وهماهنگى با عزاداران او، برخى با يادآورى تشنگى او به هنگام نوشيدن آب ، برخى به خاطر زيارت عارفانه او، برخى به خاطر يارى رسانى به زائرانش ، برخى به خاطر دفن در نزديكى تربت مقدّس او و برخى با جلوه هاى ديگر بركات او براى مردم و به خاطر آن گرامى ، در قلمرو و مسير باران روزيهاى مادّى و معنوى و الطاف خدا قرار مى گيرند.
5 خداوند همانگونه كه در قرآن تعبير مى فرمايد، كعبه را براى جهانيان وسيله هدايت ساخت و حسين عليه السلام نيز براى جهانيان مايه هدايت و نجات است ، چرا كه آن گرامى مرد جهان بشريّت ، با جانفشانى تمام عيار خود، دين نياى بزرگش محمّد صلى الله عليه و آله را از خطر سهمگين ارتجاع و جاهليّت اموى نجات بخشيد و در پرتو شهادت او بود كه مذهب اهل بيت و راه و رسم خاندان وحى و رسالت آشكارگرديد.
آرى ! به حق بايد نيايش كرد كه : (بار خدايا! حسين عليه السلام خون قلب مقدّسش را در راه تو هديه كرد تا بندگانت را از تاريكى و سرگردانى دروادى جهالت و ضلالت نجات بخشد ... .)(998)
6 خداوند اطراف كعبه پرشكوه را، حرم قرار داد و مقرّر فرمود كه در قلمرو حرم نه چيزى شكار گردد و نه كوچ داده شود، نه درختى قطع گردد و نه گياهى چيده شود ونه گمشده اى را جز مسئول آن دست بزند.
خداوند براى شهادتگاه و مدفن شريف حسين عليه السلام ، حرم قرار داد و تربت مقدّس او را محترم ساخت و با اينكه خوردن خاك تحريم شده است ، خوردن از تربت او را براى شفا اجازه داد.
برخى از روايات ، مقدار اين حرم را به اندازه چهار فرسخ و برخى پنج فرسخ ،(999) تعبير كرده اند كه اين بيانگر اختلاف درجات فضيلت است .
در مورد مقدار خوردن تربت مقدّس او براى شفا، ديدگاهها متفاوت است ، برخى تربت هر نقطه اى از حرم او را اجازه داده اند و برخى تنها تربت قبر شريف را، كه به نظر مى رسد به ديدگاه دوّم بسنده شود، بهتر است ؛ گرچه از برخى روايات مسافت يك ميل ، چهار ميل و نود متر دريافت مى گردد.(1000)
نيز روشن است كه خوردن از تربت او براى شفا، آداب و شرايطى دارد كه در جاى خود آمده است .(1001) و به خاطر شرايط بسيار در آن برخى يادآورى كرده اند كه چگونگى شفا خواستن از تربت مقدّس او به خاطر شرايط و مقرّرات بسيارش ، مشكل است . برخى شفا يافتن را مشروط به آن شرايط شمرده اند و برخى ديگر همان مقرّرات را شرط ندانسته ، بلكه آنها را آداب شفاجويى از تربت او ذكر كرده اند.
7 خداوند، كعبه را پايگاه امنيّت مقرّر داشت به همين دليل ، هر كسى بدانجا پناهنده شد ريختن خون او مشروع نيست و حسين عليه السلام نيز پناهگاه امن و امان است و ريختن خون هر كس كه بدان حضرت پناه آورد، حلال نيست ؛ امّا رژيم سياهكار اموى ، نه تنها حرمت خاندان رسالت را شكست ؛ بلكه حرمت كسانى را كه به بيت حقيقى خدا و حجّت او نيز پناه آوردند، هتك كرد؛ تا آنجايى كه رعايت كودكان خردسال را نيز ننمود و در حالى كه يكى از آنان بر روى دست او از شدّت عطش مى سوخت (1002) و ديگرى بر روى سينه اش ، عموى گرانقدرش را به فريادرسى مى خواند و او، بر روى خاك شهادتگاهش افتاده و آن كودك را در روى سينه اش پناه داده بود، او را آماج هدف تير قرار داد و به شهادت رسانيد.(1003)
و همينگونه پرندگان حرم اهل بيت عليهم السلام را كه بر شهادتگاه حسين عليه السلام گرد آمده و به سوگوارى پرداخته بودند از حرم امن او، كوچ داد، دختر گرانمايه اش را كتك زد و از پيكر مطهّر پدرش جدا ساخت وازحرم او صيد نمود و به زنجير بيدادكشاند و بر فراز محملها به سوى كوفه و شام حركت داد و به اسارت برد.(1004)
8 خداوند، كعبه را قبله پيامبرِ برگزيده و محبوبش ، محمّد صلى الله عليه و آله قرارداد تا در هنگام نماز و نيايش كه بهترين لحظات و حالات و برترين عبادتهاى اوست بدان سو روى كند و بدو وحى فرستاد كه :
... فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ
پس ، چهره ات را به جانب مسجدالحرام كن .
و اينگونه آنجا را قبله گاه پيامبر ساخت . امّا حسين عليه السلام همانگونه كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله وصف كرد، خون و مايه حيات قلب پيامبر، ميوه دل و گل سرسبد بوستان او(1005) بلكه فراتر از همه اينها، بسان وجود گرانمايه خود پيامبر است كه فرمود: (حسين از من است و من از حسين .)(1006)
آرى ! حسين عليه السلام علاوه بر همه اينها، قبله گاه پيامبر نيز بود، چرا كه هرگاه به سوى پيامبر مى آمد، آن حضرت بدو، چشم مى دوخت و با شيوه اى خاصّ بدو مى نگريست ، گرچه به هنگام سخنرانى يا در نماز و نيايش با خدا. و همو بود كه حسين عليه السلام را به هنگام نماز به بارگاه خدا، بر كتف يا در آغوش ‍ خويش مى گرفت .(1007)
9 خداوند طواف بر گرد كعبه را از اركان اسلام قرار داد و فرمود:
... وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً
براى خدا، حجّ آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به سوى آن را داشته باشند واجب است و آنكه انجام ندهد از اركان اسلام كاسته است .
و زيارت حسين عليه السلام را نيز خداوند از اركان اسلام و از پايه هاى ايمان مقرّر فرمود و در روايت آمده است كه : ترك كننده زيارت آن حضرت ، ايمانش ناقص ،(1008) و حرمت پيامبر را شكسته و در حقّ او ستم كرده است .(1009)
و در روايت ديگرى آمده است كه : (ترك كننده زيارت حسين عليه السلام شيعه او نيست .)(1010)
و نيز آمده است كه : (اگر چنين كسى به بهشت راه يابد، به منزله ميهمان است .)(1011)
و نيز آمده است كه : (ترك كننده زيارت حسين عليه السلام گرچه هزار حجّ انجام داده باشد، حقّى بزرگ از حقوق خدا را ترك كرده است .)(1012)
و نيز آمده است كه : (از خير محروم شده است .)
و در روايت ديگر آمده است كه : (كسى كه يك سال و يا دو سال از عمر او بگذرد و به زيارت امام حسين عليه السلام موفّق نشود، بهره اى از عمر خود نبرده است و از پاداش الهى منحرف شده و از جوار حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله دور گرديده است .)(1013)
10 خداوند كعبه را مغناطيس دلها قرار داد، به گونه اى كه از نقاط دور و نزديك قلبها را جذب مى كند و شگفت است كه دلها نيز در شور و شوق آنجا و كسانى است كه به راستى رنگ و خاصيّت آنجا را داشته باشند، همانگونه كه در نيايش خليل و دعاهايش ‍ آمده است كه :
رَبَّنا ... فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ
پروردگارا ! ... دلهاى مردم را چنان كن كه هواى آنان كند.
و حسين عليه السلام نيز مغناطيس قلبهاى شيعيان است .
آنان در قلب خويش كششى ويژه به سوى آن حضرت احساس ‍ مى كنند كه اين كشش و مهر قلبى از محبّت و عشق به ديگر امام نور، متفاوت است و رمز اين را درروايتى كه از پيامبر رسيده است يافتم كه اينگونه است :
مقداد مى گويد: پيامبر گرامى در جستجوى دو فرزند گرانمايه اش ‍ حسن و حسين عليهما السلام كه خردسال بودند از خانه خارج شد و من نيز همراه او بودم . در اطراف مدينه ، افعى بزرگى را ديدم كه با احساس آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله بپا خاست ، كه به بلندى نخل و بزرگى شتر بود و از دهانش آتش خارج مى شد، اين منظره مرا سخت به هراس انداخت ....
پيامبر به من متوجّه شد و فرمود: (آيا مى دانى اين مخلوق خدا چه مى گويد؟)
گفتم : (خدا و پيامبرش داناترند ... .)
فرمود: (مى گويد: خداى را ستايش مى كنم كه قبل از پايان يافتن عمرم ، مرا نگهبان فرزندان پيامبر قرار داد.)
و آنگاه راه خويش را در ميان ريگهاى بيابان پيش گرفت و رفت . آنگاه نگريستم درختى را ديدم كه آن را پيش از آن روز نديده بودم وپس از آن روز هم هرچه در جستجوى آن رفتم نيافتم ، آن درخت بر دو فرزند پيامبر سايه افكنده بود و آنان خوابيده بودند. پيامبر در ميان آن دو نشست ، سر حسن و حسين عليهما السلام را بلند كرد و بر روى پاى راست و چپ خويش نهاد، آنگاه زبان در دهان حسين عليه السلام نهاد و او بيدار شد و باز خوابيد.
به آن حضرت گفتم : (چنان رفتار مى كنيد كه گويا حسين عليه السلام بزرگتر است .)
فرمود: (نه ! هر دو گرانمايه اند، امّا در اعماق جان مردم باايمان نسبت به حسين معرفت و محبّت ويژه اى نهفته است ... .)(1014)
11 در مكّه و خانه خدا، نقطه خاصّى است كه مقام ابراهيم خليل است و جاى پاى اوست كه در سنگ سخت برجاى مانده است .
حسين عليه السلام بزرگ انسانى است كه در وجودش اثر بوسه هاى پيامبرمحبوب خداست ، چرا كه پيشانى بلند و گلوى مباركش به خاطر بوسه هاى بسيار پيامبر درخشندگى خاصّى داشت (1015) و نيز اگر جايگاه پاى ابراهيم خليل در حرم امن خداست ، جاى پاى حسين عليه السلام روى شانه و پشت و سينه پيامبر محبوب خداست ؛ از اين رو بدن پيامبر صلى الله عليه و آله جايگاه فرود حسين عليه السلام است و اگر به رواياتى كه در چگونگى مهر و محبّت پيامبر به حسين عليه السلام و به آغوش ‍ گرفتن ، بردن بر روى شانه ، خوابانيدن بر روى سينه ، طولانى ساختن سجده به هنگامى كه او بر پشت آن حضرت نشسته بود،(1016) خواهيد ديد كه مهر آن حضرت به حسين عليه السلام مهر و محبّت شگفت انگيزى است .
12 خداوند براى كعبه كرامت ظاهر و نشانه آشكارى قرار داد كه نه پرنده اى بر فراز آن پر مى گشايد و نه بر ديوار آن مى نشيند. و براى حسين عليه السلام نيز كرامت آشكارى قرار داده شد، به گونه اى كه آب بر قبر او نزديك نشد و گاوها به هنگامى كه تصميم گرفتند تا قبر مطهّرش را به مزرعه تبديل ساخته ، اثر آن را از بين ببرند، به قبر او راه نگشود.
متوكّل سالها به نابود ساختن شهادتگاه و اثر قبر او دستور داد و كوشيد، امّا موفّق نشد. يك بار دستور نبش قبر آن حضرت را داد كه پيكر مطهّرش را چنان يافتند كه گويى لحظاتى پيش دفن شده است ، سپس دستور داد بر قبر مطهّرش آب بستند كه قبر بالا آمد و آب بدان نرسيد. تلاش ظالمانه كردند تا شهادتگاه او را به مزرعه تبديل سازند كه گاوها ووسايل كشت و زرع بدان نزديك نشدند، در همانحال گروهى را مى ديدند كه به سويشان تير پرتاب مى كنند و هنگامى كه در پاسخ آنان به سويشان تيراندازى مى كردند، تيرها به سوى خودشان بازمى گشت ....(1017)
آرى ! هنگامى كه پيكر مقدّسش بر خاكهاى گرم نينوا بود، پرندگان كنار آن پيكر به خون آغشته فرود آمدند، پرنده سفيدى در آنجا فرود آمد و بالهاى خويش را از خون او گلگون ساخت و در حالى كه خون از بالهايش مى چكيد، پرواز كرد و رفت در مسير خويش پرندگانى را بر شاخه هاى درختان ديد به آنها گفت :
(هان اى پرندگان ! شما دانه مى خوريد و از نعمتها بهره ور مى گرديد، امّا حسين عليه السلام در اين هواى گرم برريگهاى تفتيده كربلا، با لب تشنه ، به خون آغشته است . گلوى او خونين و سر مقدّسش بر فراز نيزه ها و زنان و خاندانش با پاى برهنه به اسارت رفته اند.)
همه آنها به كربلا پرواز كردند و آنجا پيكر حسين عليه السلام را بر زمين ديدند كه بدون سر و بدون غسل و كفن افتاده است و بادهاى غبارآلود بر آن پيكر نازنين مى وزد، بدنش بر اثر پايمال شدن بر زير سمّ اسبها در هم شكسته است . زائرانش حيوانات بيابانها و سوگوارانش جنّ دشتها و كوه ها است . خاك آن سرزمين از انوار طلايى پيكرش روشن و فضا از نور وجودش نور باران شده است .
پرندگان فرياد كشيدند و بر خون مقدّسش خود را آغشته ساختند وهر كدام به سويى پركشيدند، يكى از آنها به سوى مدينه آمد و در حالى كه بال خويش را به اهتزاز درآورده بود و خون از آنها مى چكيد بر گرد مرقد پيامبر دور زد و ناله سر داد كه :
(هان اى مردم ! حسين در كربلا به شهادت رسيد. حسين در كربلا سر مقدّسش از پيكرش جدا شد. آنگاه پرندگان ، نزد او گرد آمدند و به بركت قطره اى از خون حسين عليه السلام كه از بال آن پرنده چكيد، دخترك بيمار يهودى شفا يافت .)(1018)
آرى ! پرندگان چنين كردند، امّا سپاه مزدور اموى بر آن پيكر مقدّس اسب تاختند و چنان جنايتى كردند كه زبان از بيان آن ناتوان است . راستى كه به تعبير شاعر:
عقرت بنات الا عوجية هل درت بريده باد پا و پى آن اسبها!
آيا دانستند كه چه حرمت بزرگى ، به وسيله آنها شكسته شد؟
و چه عمل زشت و ننگبارى به وسيله آنان انجام شد؟
13 خداوند، كعبه را طوافگاه مردم قرار داد و پاداش طواف بر گرد آن را بسيار گردانيد و پاداش زيارت حسين عليه السلام از نظر فضيلت و پاداش نسبت بدان ، همانگونه كه در بخش گذشته ترسيم شد، چندين و چند برابر افزون ساخت .
14 خداى جهان آفرين ، كعبه را طوافگاه فرشتگان ساخت و همانگونه كه در روايت آمده است : (جبرئيل به فرمان پروردگار، كعبه را بنياد كرد درحالى كه پيش از آن به صورت خيمه اى از بهشت برين ، فرود آمده و برروى پايه هايى كه فرشتگان پيش از آفرينش آدم عليه السلام در برابر صراخ ، روبروى بيت المعمور و محاذى عرش ، برپاى ساخته بودند؛ برافراشته شده بود و هفتادهزار فرشته ، نگهبانى آن را به عهده داشتند.
ازآن مرحله به بعد، هنگامى كه فرشته وحى ، كعبه را در مكّه بنياد كرد آن فرشتگان به طواف بر گرد آن پرداختند و حضرت آدم و حوّا نيز هفت شوط بر گرد آن طواف كردند.)
حسين عليه السلام نيز آنگاه كه وجود گرانمايه اش به صورت نور و شفاعت كننده فرشتگان بود، طوافگاه آنها بود و همانگونه كه اين مطلب از داستان صلصائيل و دردائيل آشكار مى گردد كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آن وجود گرانمايه را روى دست گرفت و در حقّ آن دو فرشته دعا كرد.
و نيز از داستان فطرس كه به گاهواره حسين عليه السلام پناه جست و از داستان جبرئيل و ميكائيل كه خدمتگزار او در گاهواره بودند و از كار فطرس كه مسئول رسانيدن درود و سلام زائران حسين عليه السلام به آن حضرت است و شهادتگاه مقدّس و قبر مطهّرش ، طوافگاه فرشتگان و زيارتگاه آنهاست و در آنجا، گروههايى چند از فرشتگان ، به انجام وظايف مى پردازند، بدين صورت :
1 گروهى از آنها كه چهار هزار فرشته اند، به صورت ژوليده و با چهره هاى غبارآلود در اطراف مرقد مقدّسش به سوگوارى و گريه مشغولند و به هنگام آمدن زائران ، به استقبال آنان مى شتابند و به هنگام بيماريشان ، به عيادت آنان مى روند و پس از مرگ ، آنان را تشييع مى كنند. اين گروه ، همان فرشتگانى هستند كه روز عاشورا به قصد يارى آن حضرت در كربلا فرود آمدند، امّا هنگامى رسيدند كه او به شهادت رسيده بود؛ به همين جهت دستور يافتند كه همانجا بمانند و بر او اشك ريزند تا به هنگام رجعت از ياران او باشند. اين گروه از فرشتگان فرماندهى داشتند كه نامش منصور بود.
2 گروه دوّم ، هفتاد هزار فرشته اند كه از روز شهادت آن حضرت در كنار قبر مطهّر او گماشته شده اند و تا هنگامه قيام امام عصر عليه السلام در آنجا خواهند بود و همواره بر او درود و سلام نثار خواهند كرد.
3 گروه سوّم ، چهارهزار فرشته اند كه به هنگامه هاى طلوع فجر در كربلا فرود مى آيند و تا شامگاهان در آنجا سوگوارى مى كنند و آنگاه به آسمانها پرمى كشند و پس از صعود آنها، چهارهزار فرشته ديگر فرود مى آيند و از شامگاه تا طلوع فجر و سپيده سحر، همان برنامه را ادامه مى دهند.
4 گروه چهارم ، فرشتگان شب و روز و فرشتگان حافظ اعمال هستند. آنها به هنگام فرود در كربلا، به سوى حائر حسينى مى روند و با فرشتگان مستقرّ در آنجا مصافحه مى نمايند و بالهاى خويش را بر زائران حسين عليه السلام مى مالند و به دستور پيامبر، اميرمؤ منان ، دخت گرانمايه پيامبر، فاطمه ، امام حسن و ديگر امامان نور عليهم السلام به زائران حسين عليه السلام دعا مى كنند كه اين مطلب در روايات آمده است .
5 گروه پنجم ، پنجاه هزار فرشته اند كه طبق روايت امام صادق عليه السلام به هنگام شهادت حسين عليه السلام از كنار آن حضرت عبور و به آسمانها صعود نمودند كه خطاب رسد: (هان اى فرشتگان ! شما از كنار فرزند گرانمايه حبيب من گذشتيد، در حالى كه گمراهان امّت او را به شهادت مى رساندند ياريش نكرديد. اينك بايد برويد و به صورت سوگوار ژوليده و غبار گرفته و اندوهگين تا هنگامه رستاخيز، در كنار مرقد مطهّر او سكونت گزينيد.)
6 گروه ششم ، انبوه فرشتگانى هستند كه طبق روايت امّايمن ، ازپيامبر گرامى آمده است .
بنابر اين روايت ، پيامبر فرمود: (در هر شبانه روز، از هر آسمانى يكصد هزار فرشته در كنار شهادتگاه او فرود مى آيند و بر گرد آن قبر مطهّر، حلقه مى زنند و بر او درود نثار مى كنند و خداى را ستايش مى نمايند و براى زائرانش از بارگاه خدا، آمرزش و بخشايش مى طلبند و نام ، نام پدر، نام شهر و قبيله كسانى را كه به خاطر تقرّب به خدا و ارادت به پيامبر به زيارت حسين عليه السلام مى شتابند همه و همه را مى نويسند و بر پيشانى همه آنان از نور عرش الهى مهر مى زنند كه :

next page

fehrest page

back page