پايان بخش اين بحث :
اينك كه حسين عليه السلام به انجام چنين حجّ پرشكوه و عبادت و جهادوصف ناپذيرى
اختصاص يافت و خداى را اينگونه شكوهمندانه پرستش كرد؛ پس ، هيچ جاى شگفتى
نخواهد بود كه خداوند پاداش زيارت آن حضرت را
معادل با پاداش حجّ و عمره و طواف بر گرد خانه خويش قرار داده و با آن بسنجد و نيز
شگفت انگيز نخواهد بود كه پاداش ويژه زيارت عارفانه و خالصانه و هدفدار او، به
خاطر اين شاهكار بزرگش به هزاران هزار حجّ و عمره برسد و يا هر گام به سوى آن
حضرت معادل انجام حجّى عارفانه باشد و به زائر بااخلاص و تقوا پيشه او، پاداش
حجّ با پيامبر و امام عصر عليهما السلام يا معادل نود حجّ انجام شده پيامبر، ارزانى
گردد.
زائران ويژه حجّ حسين عليه السلام
در بحث گذشته روشن شد كه حسين عليه السلام بيت اللّه حقيقى است ، به همين جهت ،
زائران و حاجيان ويژه اى از فرشتگان و پيامبران و ... دارد.
1 نخستين زائر كوى او از انسانها، پيامبر محبوب خدا بود.
آن حضرت مناسك و آداب ويژه اى در حجّ حسين عليه السلام به جا آورد كه خواهد آمد.
2 پس از پيامبر صلى الله عليه و آله زائران حجّ حسين عليه السلام ، همان شهيدان
پاكباخته و فداكارى بودند كه او را همراهى كردند.
آنان ، در كوى او احرام خون بستند و از همه چيز و همه كس ، حتّى از زنان ، كودكان ،
مال و جان خويش به خاطر فداكارى در راه اهداف بلند حسين عليه السلام دست شستند و
پس از بيرون آوردن لباس از تن و بستن احرام و انجام مناسك و آداب آن در مناى حسين عليه
السلام با پيكرهاى خونين خويش سه شبانه روز وقوف كردند و آنگاه بدون كفن در
تربت او خفتند.(1119)
حجّ آنان به خاطر تفاوت مناسك و آداب زيارتشان متفاوت بود:
آنان نه تنها بر گرد بيت حقيقى خدا طواف كردند و
عمل سعى را انجام دادند و در كوى مقدّس او همراه او ماندند و نماز طواف در پيشگاه خداى او
به جا آوردند(1120) و با قصد و نيّت خاصّى جز حاجيان و شهيدان راه حق ، آداب حجّ
حسين عليه السلام را انجام دادند بلكه با نيّت و سبك ويژه اى اين عبادت بزرگ و
پرشكوه را براى تقرّب به خداى حسين عليه السلام به جاآوردند كه حالتى وصف
ناپذير در كران تا كران وجودشان پديدار شد، چرا كه آنان با ديدن شرايط و موقعيّت
حسين عليه السلام در اوج تنهايى و گرفتارى خود و خاندانش ، به گونه اى دگرگون
گشتند كه نداى فداكارى تا آخرين نفس و رمق و تا آخرين قطره خون ، سر
دادند(1121) و در آن شرايط ، عبادت و حجّشان متفاوت شد.
برخى به سوى ميدان جهاد، احرام بستند، امّا در همان لحظات آغازين روز عاشورا به
شهادت رسيدند.(1122)
و برخى ، چون حُرّ، احرام بستند و موفّق به استلام آستانه اين بيت حقيقى خدا شدند و
آنگاه به شهادت مفتخر گشتند.(1123)
برخى ، چون سعيد بن عبداللّه ، علاوه بر احرام ، طواف نيز كردند و آنگاه جان در راه
دوست نثار نمودند.(1124)
و برخى علاوه بر احرام و طواف ، عمل سعى را نيز انجام دادند و شهيد شدند.
برخى ، علاوه بر اين آداب ، موفّق به انجام نماز طواف به همراه حسين عليه السلام نيز
شدند.
و برخى ، اركان بيت اللّه حقيقى را نيز بوسيدند،(1125) امّا به عبادت ، بيتوته و
شب زنده دارى در مِناىِ حسين عليه السلام موفّق نشدند و برخى به اين مرحله نيز
پركشيدند.
علاوه بر اين زائران پاكباخته ، زنان گرانقدر و شهامتمندى نيز به زيارت بيت حقيقى
خدا و حجّ حسين عليه السلام توفيق يافتند و برخى حجّ ويژه اى به جا آوردند.
1 امّ وهب ، يكى از اين زنان آزاده بود كه پيش از گرايش آگاهانه به اسلام ، مسيحى
بود.
اين بانوى روشنفكر و فداكار، پس از احساس توان و قدرت بر انجام حجّ حسين عليه
السلام احرام بست و با شعور بلندش در مشعر معرفت ، ايستاد و دريافت كه يارى حسين
عليه السلام براى هر شرافتمندى لازم است ، چرا كه يارى او، يارى حق و عدالت ، خدا و
انسانيّت است . او بيت حقيقى خدا و پيشواى راستين نور است و قربانى دادن در راه او
ضرورى است و مايه مباهات ؛ به همين جهت فرزند خويش را به عنوان قربانى آورد و
خطاب به او گفت : (پسرم ! بپا خيز و غيرتمندانه فرزند پيامبر را يارى كن .)
فرزندش گفت : (چنين خواهم كرد و ذرّه اى ترديد و كوتاهى روا نخواهم داشت .)
آنگاه تصميم خود را گرفت به ميدان جهاد شتافت و اشعارى كه نشانگر معرفت و فرهنگ
او بود، با بيان و صدايى رسا خواند. هفده نفر از سواره نظام و دوازده نفر از پياده نظام
دشمن ددمنش را به خاك هلاكت افكند و پيروزمندانه به سوى مادرش بازگشت و پرسيد:
(آيا از او خشنود است ؟) كه گفت : (از او راضى نخواهد شد جزاينكه به فرمان سيّد
و سالارش حسين عليه السلام تا سر حدّ شهادت جهاد نمايد، تا حسين عليه السلام شفيع
روز رستاخيز او گردد.)
بار ديگر پسرش را به ميدان جهاد فرستاد و خود نيز قهرمانانه و به گونه اى بى
سابقه پس از شهادت پسرش ، برقلب سپاه دشمن يورش برد ورمى جمراتى نمود كه
كسى نكرده بود.(1126)
2 دوّمين زائر كوى حسين عليه السلام در آن شرائط، همسر باوفاى اين مجاهد شهيد بود.
او در مراحل
نخست ، بيت حقيقى خدا و عظمت او را درنيافته و براى حجّ او احرام نبسته و همسرش را نيز
باز مى داشت و مى گفت : (مرا به مرگ خود داغدار مساز.) كه مادرش او را به شتافتن
به كوى حسين عليه السلام ترغيب مى كرد، امّا پس از رخدادهاى عظيم ساعات نخست روز
عاشورا، در آن بانوى جوان و هوشمند انقلاب درونى پديد آمد و خود نيز به سوى كوى
حسين عليه السلام احرام بست و همسرش را ندا داد كه : (هان همسر غيرتمند و شجاعم ! در
راه پاكان و شايستگان جهادكن .) و خود تا آخرين نفس و آخرين قطره خون بر گرد بيت
حقيقى خدا به طواف پرداخت و سعى نمود و هروله كرد و با پيكر پاك خود در منى و
قربانگاه كربلا سه شبانه روز بيتوته نمود.(1127)
3 سوّمين بانوى زائر حجّ حسين عليه السلام مادرى بود كه به همراه همسر و فرزند
نورس خويش آمده بود. همسرش به شرف شهادت
نائل آمد و پسرش را ديدند كه به سوى ميدان مى رود حسين عليه السلام فرمود: (پدر
اين كودك به شهادت رسيده است و مادرش نگران اوست .) و بدينوسيله خواست او را از
رفتن به ميدان جهاد بازدارد، امّا كودك شيردل و هوشمند گفت : (سالار من ! مادرم مرا به
ميدان فرستاد و به من گفت : پسرم ! بپا خيز و پسر پيامبر را يارى كن و پيشاپيش او
به شرف شهادت نائل آى .)
و بدينگونه اين زن باايمان و پرتوان ، قربانى خويش را در كوى دوست ، تقديم
بارگاه خدا كرد. سر فرزندش را بريدند و براى ارعاب وايجاد وحشت در اردوگاه نور،
به سوى مادرش پرتاب كردند، آن را درآغوش گرفت و بوسه باران ساخت ، سپس به
سوى دشمن ددمنش بازگشت داد، چرا كه در راه دوست نثار كرده بود و شايستگان و آزادگان
هديه خويش را باز نمى ستانند.(1128)
4 امّا حجّ واقعى كوى حسين عليه السلام و آداب و مناسك حقيقى آن را دخترقهرمان و توحيد
گراى على عليه السلام انجام داد.
اين بانوى بزرگ ، حجّى به جا آورد كه پيش و پس از او كسى به جا نياورد،
حجّپرشكوهى كه در بستن احرام ، انجام مناسك ، طواف رسيدن به كعبه و ركن ، سعى ميان
صفا و مروه ... و در همه آداب ، وصف ناپذير بود و مشروح آن خواهد آمد.
عنوان دهم : حسين عليه السلام و فرشتگان
حسين عليه السلام انسان وارسته و پيشواى انسانيّت بود امّا برتر از فرشتگان ، به
همين جهت ، ويژگيهايى در رابطه با فرشتگان دارد كه در سه بخش ترسيم خواهد شد:
1 آنچه از فرشتگان به او ارزانى شد.
2 حسين عليه السلام و صفات فرشتگان
3 آنچه از آن حضرت ، به فرشتگان ارزانى شد.
اينك فشرده هر كدام از سه بحث فوق :
آنچه از فرشتگان ارزانى شد
از فرشتگان سه گروه و سه صنف به آن حضرت ارزانى شد:
الف : گروهى براى خدمت به او در دوران حيات پرافتخارش ارزانى شد كه در روايات
آمده است ، از آن جمله در روايت است كه :
(يكى از فرشتگان بر خود باليد كه از جمله حاملان عرش ، و
مسئول اعلان فرا رسيدن روز رستاخيز و از فرشتگان مقرّب است .
جبرئيل در برابر او به خود باليد كه : امين وحى الهى و سفير خدا به سوى پيامبر و
تدبيرگر برخى امور آسمانها، روز رستاخيز و ... است وآن دو خدا را به داورى خواستند.
خداوند ضمن پيام خويش سوگند ياد كرد كه : موجودى گرانمايه تر از آنان آفريده
است . گفتند: بار خدايا! اين چگونه ممكن است با اينكه ما را از نور عظمت خويش پديد
آوردى ؟
آنگاه به عرش نگريستند كه در آن اين كلمات را ديدند:
لااله الاّ اللّه ، محمّد وعلى وفاطمه والحسن والحسين و بدينگونه در برابر
شكوه و عظمت اين برگزيدگان بارگاه خدا از كار خويش ، شرمنده شدند.
جبرئيل گفت : پروردگارا! به حقّ اين برگزيدگان بارگاهت ، سوگندت مى دهم كه مرا
در خدمت آنان قرار دهى . خواسته اش برآورده شد و در خدمت آنان قرار گفت .)(1129)
امّا حسين عليه السلام ويژگى فراترى داشت ، چرا كه فرشته وحى ، گهواره جنبان
اوبود(1130) و براى او اينگونه زمزمه مى كرد:
انّ فى الجنّة نهراً من لبن لهم
|
و از بهشت پرطراوت و زيبا براى حسين عليه السلام انواع ميوه ها و لباسها
آورد(1131) لباس او را رنگين ساخت (1132) و در سوگ او فرود آمد و تربت مقدّس
او را برگرفت (1133) و با اينكه پس از رحلت پيامبر گرامى ديگر به زمين نمى
آمد، به خاطر شهادت حسين عليه السلام فرود آمد.
امام سجّاد عليه السلام مى فرمايد: (هنگامى كه پدر گرانقدرم حسين عليه السلام به
شهادت رسيد، جبرئيل در چهره انسانى فرود آمد و فرياد سهمگينى سر داد.
دليل آن را پرسيدند كه گفت : چگونه فرياد سر ندهم در حالى كه پيامبر ايستاده و گاه
بر زمين ، و گاه بر اين سپاه گمراه و بيدادپيشه مى نگرد و من در هراسم كه دست به
نفرين اين تجاوزكاران سياه رو بردارد و من نيز در اينجا نابود شوم . از گفتار او
بسيارى از خواب غفلت بيدار شدند و بر جنايت خويش پشيمان گشتند.)
آنگاه امام سجاد عليه السلام اضافه كرد: (آن ندا كننده
جبرئيل بود و اگر اجازه داشت در ميان آنان صيحه اى مى كشيد كه همه را نابود مى ساخت ،
امّا خداوند به آنان مهلت داد تا بر ظلم و كفرشان بيفزايند.)(1134)
امّا جز فرشته وحى ، فرشتگان بسيارى براى خدمت به آن حضرت ماءموريّت داشته اند،
از جمله : آنهايى كه تربت او را به خدمت نياى گرانقدرش آوردند و آنهايى كه جهت
تبريك ولادت و تسليت آن حضرت فرود آمدند و گروههاى ديگرى كه از روايات دريافت
مى گردد.(1135)
ب : گروه دوّم از فرشتگان براى خدمت به آن حضرت ، آنهايى بودند كه در موقعيّتهاى
گوناگونى ، به يارى آن حضرت آمدند عبارتند از:
1 فرشتگانى كه به صورت مسلّح و آماده به هنگام حركت دادن آن حضرت از مدينه به
سوى مكّه به حضورش شرفياب شدند و خاطرنشان ساختند كه خداوند بارهابه وسيله
آنها نياى كبيرش را يارى كرده و اينك آماده يارى رسانى بر او برضدّدشمنانش هستند،
آن حضرت فرمود: (ميعادگاه ما كربلاست .) از او خواستند اجازه دهد او را همراهى كنند،
كه فرمود: (من از رژيم اموى ، هراسى ندارم و مى دانم تا رسيدن به كوى شهادت و
وعده گاه خويش نمى توانند، مرا به شهادت برسانند.)(1136)
2 پس از حركت حسين عليه السلام از مكّه به سوى كربلا، گروه ديگرى به حضورش
رسيدند. روايت است كه : (سه روز پيش از حركت حسين عليه السلام به سوى عراق ،
برخى به حضورش شرفياب شدند و از شرائط مردم آن منطقه و
تزلزل روانى آنان و اينكه چگونه دلهايشان با حسين عليه السلام است و شمشيرهايشان
با دشمن ، با او سخن گفتند. آن حضرت به سوى آسمان اشاره كرد، گويى درهاى آسمان
گشوده شد و انبوهى بى شمار از فرشتگان فرود آمدند. آنگاه آن حضرت فرمود: اگر
نه اينكه ، مى بايد كارها به صورت عادى جريان يابد و پاداش پرشكوه شهادت و
جهاد در راه حق ، محفوظ بماند به وسيله اينها با دشمن پيكار مى كردم ، امّا خود نيك مى
دانم كه كربلا شهادتگاه من و ياران فداكار من است و جز پسرم على عليه السلام همه به
شهادت خواهيد رسيد.)(1137)
3 در كربلا هنگامى كه كار بر او سخت شد، فرشتگان الهى شرفياب شدند و پرچم
پيروزى بر فراز سر او به اهتزاز درآمد و او ميان پيروزى ظاهرى و حقيقى ، مخيّر شد كه
با آگاهى و آزادى ، ديدار خدا را برگزيد.(1138)
ج : گروه ديگر، آنهايى هستند كه در شهادتگاه او به فرمان خدا به تدبير امور مى
پردازند:
1 جمعى از آنها همواره در سوگ او سوگوارند و كارشان گريه بر آن حضرت است و
آنها چهار هزار فرشته اند.(1139)
2 جمعى ديگر به استقبال و بدرقه زائران آن حضرت و عيادت بيماران آنان و تشييع
جنازه مردگان آنان مى روند.(1140)
3 برخى در كنار شهادتگاه او همواره عاشقان كوى او را به زيارت قبر مطهّرش فرامى
خوانند و ندا مى دهند كه : (هان اى حقّ طلبان و اى طالبان سعادت و نيك بختى ! به
سوى خلاصه آفرينش بشتابيد و با عزّت و كرامت بازگرديد و براى هميشه از يأ س و
نوميدى در امان باشيد.)(1141)
4 برخى ديگر به زائران هدفدار و شايسته اش ندا مى دهند كه : (خوشا به
حال شما اى بندگان خدا! با زيارت آن حضرت ، بهره پرشكوه برديد و خداوند گناهان
شما را بخشيد، از اين پس مراقب كارهاى خود باشيد.)(1142)
5 دسته اى كه هر روز به زيارت او مى شتابند.(1143)
6 دسته اى ديگر بر او درود مى فرستند و شمارشان صدهزار فرشته است .(1144)
7 انبوهى از آنان بر زائران تقوا پيشه و هدفدار حسين عليه السلام طلب آمرزش مى
كنند.(1145)
8 فرشتگان شب و روز كه با فرود از آسمان ، با فرشتگان نگهبان حرم حسين عليه
السلام با مهر و محبّت ديدار مى كنند.(1146)
9 فرشتگانى كه به زائرين كوى او، درود نثار مى كنند.(1147)
10 فرشتگانى كه سلام عاشقان كوى او را از راه دور به آن حضرت مى
رسانند.(1148)
11 فرشتگانى كه به فرمان خدا با نشانى از نور، زائران او را مشخّص مى سازند
تا روز رستاخيز ممتاز باشند و پيامبر صلى الله عليه و آله و فرشته وحى ، آنان را از
خطرات رستاخيز نجات مى دهند.(1149)
12 فرشتگانى كه قطرات اشك ديدگان سوگواران آن حضرت را جمع و با آب حيات
مى آميزند و آن را گواراتر مى سازند.(1150)
13 هفتاد هزار فرشته اى در هر آسمان ، از روز عبور روح مقدّس حسين عليه السلام از
كنارشان ، به احترام او ايستاده اند و تا روز رستاخيز بر او خضوع مى كنند.(1151)
14 فرشتگانى كه در رجعت آن گرامى ، يار او هستند، اينها همان فرشتگانى هستند كه
از بارگاه خدا، براى يارى او در كربلا اجازه گرفتند امّا هنگامى مى رسيدند كه آن
گرانمايه به شهادت رسيده بود ... و آنگاه بدانان وحى شد كه : (در كنار شهادتگاه
او تا هنگامه رجعت او بمانيد تا آن روز ياريش نماييد و تا آن روز بر او سوگوار باشيد
كه نتوانستيد ياريش نماييد.) از اين رو آنها تا رجعت او، سوگوار هستند و از انسانها
نيز هر كس به خاطر فوت يارى حسين عليه السلام از او، بر آن شهيد، جاودانه گريه
كند از آن فرشتگان خواهد بود.(1152)
15 فرشتگانى كه سلام پيامبر صلى الله عليه و آله را به زائر او مى
رسانند.(1153)
16 فرشتگانى كه بنابه روايت حضرت صادق عليه السلام در يك گروه ، به شمار
هفتاد هزار ماءمورند كه در كنار قبر آن حضرت خداى را عبادت كنند و پاداش آنها ويژه
زائران حسين عليه السلام است و يك نماز آنان ،
معادل با يك هزار نماز، از فرزندان انسان است .(1154)
17 فرشتگانى كه به فرمان خدا، زائران حسين عليه السلام را تا خانه اش همراهى
مى كنند و آنگاه فرمان مى يابند تا در خانه او بمانند و خدا را عبادت كنند و آنگاه كه
زائر حسين عليه السلام جهان را بدرود گويد تا روز رستاخيز نايب الزّياره او
گردند.(1155)
18 فرشتگانى كه پس از مرگ زائر حسين عليه السلام كنار قبر او مى مانند و تا روز
رستاخيز براى او آمرزش مى طلبند.(1156)
19 فرشتگانى كه هر روز بر گرد حرم او، طواف مى كنند.(1157)
20 همه فرشتگانى كه با شهادت حسين عليه السلام به بارگاه خدا ناله زدند و
هنگامى كه به خاك افتاد و سر مقدّسش جدا شد، به يكباره به بارگاه خدا ناله زدند كه
: (بار خدايا! اين حسين عليه السلام پسر پيامبر برگزيده توست كه بااو اينگونه
رفتار مى شود.) آنگاه بدانان وحى شد كه : (آرام باشيد! به عزّتم سوگند كه داد
او را خواهم گرفت .) آنگاه اشباح امامان نور را بر آن فرشتگان نماياند كه حضرت
مهدى عليه السلام در ميان آنان به نماز ايستاده بود و خطاب به فرشتگان فرمود:
(به وسيله اين قائم از اين ظالمان ، انتقام خواهم گرفت .)(1158)
21 فرشتگانى كه پس از شهادت او، تربتش را به آسمانها بردند و روايت است كه :
(فرشته اى به سوى درياها فرود آمد و بالهاى خود را بر همه درياها گشود و فرياد
زد كه : هان اى ساكنان دريا! لباس سوگوارى بپوشيد كه پسر پيامبر را سر
بريدند.) و آنگاه از تربت او برگرفت و به آسمانها برد و همه فرشتگان آن تربت
را بوييدند.(1159)
22 فرشتگانى كه به منظور غسل و تجهيز و به خاكسپارى آن حضرت ، در شهادتگاهش
فرود آمدند.(1160)
ويژگيهاى او از فرشتگان
از صفات برجسته فرشتگان اين است كه پيوسته در عبادت خدا و اطاعت فرمان او هستند،
نه خستگى آنان را فرا مى گيرد و نه غفلت از ياد خدا و نه به نافرمانى مى گرايند.
اميرمؤ منان عليه السلام در وصف آنان مى فرمايد:
(برخى از فرشتگان ، سجده كنندگانى هستند كه ركوعى ندارند.
برخى ديگر براى ركوع خميده اند و قامت براى قيام راست نمى كنند.
گروهى از آنان ، صف زدگانى هستند كه هرگز دگرگونى در وضعيّت آنان پديدنمى
آيد و ستايشگرانى هستند كه خستگى و فرسودگى در آنان راه ندارد، نه خواب بر
چشمانشان پيروز مى گردد و نه اشتباه و خطايى بر انديشه آنها، نه بر كالبدهايشان
سستى روى مى آورد و نه به آگاهيشان غفلت و فراموشى .
دسته اى از فرشتگان را، امانتداران وحى و زبان گويا بر پيام آوران خود قرار داد.
دسته ديگرى را وسيله اجراى فرمان قضا و قدر و فرمانهاى خويش .
جمعى را حافظان بندگانش قرار داد.
جمعى ديگر را، نگهبانان درهاى بهشت برين .
برخى از آنان پاهايى در سطوح پائين زمين دارند و گردنهايى فراتر از مرتفعترين
آسمانها و اعضاى كالبدى گسترده تر از پهنه صفحات كيهان بى كران و دوشهايى
همسان پايه هاى عرش ....)(1161)
حسين عليه السلام عبادت تمامى فرشتگان از آغاز تا فرجام آفرينش را در يك روز انجام
داد. آن حضرت براى خدا سجده اى كرد كه جاودانه شد و ركوعى به جاآورد كه قامت
براى قيام راست نكرد و در شب عاشورا خدايش را به گونه اى عبادت نمود كه نه خواب
بر چشمانش پيروز شد و نه اشتباه و نسيان بر انديشه اش .
روز عاشورا، خويشتن را به سختيهاى كار و تلاش و كوشش در جهاد، آمد و رفت ، پيكار و
نبرد، حملات شديد به دشمن ، بازگشت به خيمه ها، آمادگى براى نبرد مجدّد و طنين افكن
ساختن نداهاى حق طلبانه و فريادهاى دادخواهانه از بيدادگرى رژيم سياهكار اموى ، سخت
به زحمت انداخت و جدّيت بسيارى كرد؛ امّا هرگز سستى و فرسودگى بر كالبد مقدّسش
عارض نشد، گويى اين پيكر پرتوان از دنياى مادّى ما نبود.
هنگامى كه آن حضرت و ياران فداكارش را در روز عاشورا، به خوبى نظاره كنيم و در
مورد شاهكار اطاعت و بندگى آنان در بارگاه دوست همانگونه كه در سوره صافّات بدان
اشاره رفت بيانديشيم ، خواهيم دريافت كه حسين عليه السلام ياران فداكار و بااخلاص
او هستند كه براستى صف زدگان براى جهادند، صف زدگانى كه هرگز دگرگونى در
اراده و تصميم و حركت توحيديشان پديد نيامد.
اميرمؤ منان عليه السلام در ترسيم صفات فرشتگان مى فرمايد: (آنها شيرينى معرفت
خداى را چشيده و از جام مهر و محبّت او سيراب گشته و پرواى از خدا بر اعماق قلبشان
نفوذ كرده است ؛ از اين رو فرمانبردارى و عبادت طولانى خدا، قامت آنان را خم كرده و شوق
بسيار به او، حالت تضرّع آنان را از بين نبرده است .
مقام والاى آنها، طوق خشوع را از گردنشان بيرون نياورده و خودپسندى و خودخواهى آنها را
فرا نگرفته كه كارهاى گذشته خود را بزرگ به شمار آورند و فروتنى در برابر
ذات پرشكوهش ، سهمى براى بزرگ شمردن خودشان باقى نگذاشته است . گذشت زمان
آنان را از انجام وظائف ، فرسوده نساخته و از علاقه آنان نكاسته تا از اميد به درگاه
پروردگارشان نوميد گردند. مناجات و نيايش طولانى ، زبان آنان را كند نكرده و
اشتغال به غير خدا، آنان را تحت اختيار خود نياورده تا نداى بلندشان را به تضرّع و
نيايش به بارگاه خدا كوتاه سازد.)(1162)
آرى ! اگر به خوبى به شخصيّت والا و شاهكار بزرگ حسين عليه السلام بينديشيم
به روشنى ، آثار چشيدن معرفت خدا و سركشيدن جام مهر و عشق او را، در كران تا كران
زندگى او در خواهيم يافت . او شيرينى معرفت بى نظيرى را چشيده بود كه هجوم امواج
رخدادهاى ناگوار و تلخ دنيا و دنياپرستان بر قلب و جان و درون و برون او، هرگز
احساس تلخكامى نكرد كه به عكس مى فرمود:
(مرگ و شهادت در راه حقّ برايش پاكيزه و دوست داشتنى و سعادت است .)
و نيز از جام محبّت او تا جايى سيراب شده بود كه عطش تشنگى سخت ظاهرى ، كه لبها
را پژمرده و زبان را در كام بى قرار و جگر را شعله ور و پاره پاره و نور ديدگانش را
كم سو ساخته بود، با اين وصف روح و جان او از عشق و مهر خدا، سيراب و سرشار بود و
شايد جام آب گوارايى را كه فرزند انديشمند و قهرمانش در واپسين لحظات شهادت ازآن
خبر داد كه در دست پيامبر است و او در انتظار حسين عليه السلام است ، آبش از اين نوع يا
دربردارنده آب حيات مادّى و معنوى بود.
اگر با بينش معنوى به سخن اميرمؤ منان عليه السلام در مورد فرشتگان بينديشيم كه
فرمود: (فرمانبردارى و عبادت خدا، قامت آنان را خميده ساخته ، امّا شوق بسيار به او
حالت نيايش آنان را از بين نبرده است .) در خواهيم يافت كه آشكارترين فرد و
شايسته ترين مصداق آن ، حسين عليه السلام است ؛ چرا كه آن گرامى است كه هم در
فرمانبردارى و عبادت پرشكوه روز عاشورا قامتش خميده شد و هم با به جان خريدن
تيرسه شعبه اى كه بر سينه و قلب مقدّسش فرود آمد ... و خون پاكش فوّاره زد و بايد
بر خميدگى قامت در اطاعت و عبادت پرشكوه خدا، جدا شدن و قطعه قطعه شدن پيوندهاى
وجود و اعضاى مقدّسش را نيز افزون ساخت ، امّابا همه اينها عشق او به خدا افزونتر شد.
اگر به راستى نيك بينديشيم پرشكوه ترين مصداق اين جمله
ولم ينفد طول الرغبة اليه مادّة تضرّعهم سالار شايستگان است ، چرا كه
مفهوم جمله اين است كه : (فرشتگان برآمدن خواسته هاى خويش را نمى جويند و نمى
نگرند تا بسان بسيارى انسانها با به طول انجاميدن خواسته هايشان حالت نيايش و
تضرّع آنان به بارگاه دوست از بين برود بلكه آنان همان تضرّع و نيايش در بارگاه
او را تا زنده هستند، دوست مى دارند.)
حسين عليه السلام در اين ويژگى نيز، سرآمد فرشتگان شد چرا كه آن حضرت نه تنها
حالت نيايش و راز و نيازش به بارگاه خدا، در همه زندگى ظاهرى قطع نشد، بلكه
انواع مصائب و گرفتاريها و رنجهاى جانكاه را براى پيكر مقدّس و سر مطهّر و قبر
منوّرش ، پس از شهادت خود نيز، درراه خدا به جان خريد و همه اينها را در همان دوران
زندگى ارزيابى و براى خشنودى خدا، نيّت همه آنها رانمود.
در اين مورد، كافى است به پايمال شدن پيكرش ، بريده شدن دست و انگشتانش پس از
شهادت ، زده شدن چوب بيداد بر لب و دهانش ، بر فراز نيزه گرداندن سر مطهّرش در
شهرها نگريست ، كه همه اينها را به نيّت انجام فرمان خدا و عبادت و اطاعت او و احياى دين
و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيكار با بدعتهاى جاهلى رژيم پليداموى و...
همانگونه كه از سخنان آن حضرت دريافت مى گردد، به جان خريد و تازه اينها قطره اى
است از آنچه نيامد.
فرشتگان و نور وجود او
خداوند به واسطه نور وجود حسين عليه السلام فرشتگان را مورد الطاف خاصّى
قرارداد، از آن جمله :
1 آن حضرت در پرتو الطاف خاصّ خدا، وسيله تقرّب بيشتر آنان به بارگاه خدا شد.
2 شهادتگاهش معراج فرشتگان گشت .(1163)
3 منبع و كانون مقدّسى گرديد كه فرشتگان در تدبير امور مربوط به او و شهادت و
شهادتگاه و زائران و سوگوارانش ، به فرمان خدا، به بهره ها و پاداش پرشكوه ترى
نايل مى گردند و آن گرامى وسيله عظمت و بالا رفتن درجات آنان مى گردد.
شايد به همين جهت است كه در آفرينش آدم ، هنگامى كه فرشتگان در برابر خدا گفتند:
نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ
ما به ستايش تو تسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم .
در پاسخ آنان فرمود:
...اِنّى اَعْلَمُ مالاتَعْلَمُونَ
آنچه من مى دانم شما نمى دانيد.
و اين بهره ورى عظيم بر آنان پوشيده بود كه پس از آن آگاهى يافتند.
عنوان يازدهم : حسين عليه السلام و پيامبران عليهم السلام
در اين بخش ، سخن از ويژگيهاى حسين عليه السلام در رابطه با پيامبران است كه بدين
صورت ترسيم مى گردد:
1 در روايات آمده است كه : (خداوند به پيام آوران خويش صفات و شرائط خاصّى
مقرّر داشت ، از آن جمله : براى آزمايش بندگان ، آنان را از زرق و برق ظاهرى ،
تشريفات و امكانات مادّى و وابستگى بدان ، دور داشت و آنان را جلوگاه معنويّت و
ارزشهاى والاى انسانى قرار داد.)
حسين عليه السلام نيز اينگونه بود. خداوند به خاطر آشكار شدن اخلاص او در جهاد و
آزمايش بندگان حقّ طلب خدا، همه آن صفات و شرائط را در آن حضرت و قيام
دگرگونسازش گرد آورد، به همين جهت است كه خود (سالار شهيدان ) است و رهروان
راه توحيديش (شهيدان بزرگ ) و (دوستان و برگزيدگان خدا) وصف شده
اند.(1164)
2 همه پيامبران از ميان توده هاى محروم برخاسته و در زندگى بامشكلات مادّى و فقر و
رنج دست به گريبان بوده و در راه ساختن جامعه آرمانى خويش با انواع تهديدها و
ارعابها و اهانتها و تحقيرهاى ستمكاران روبرو بودند.
حسين عليه السلام نيز اينگونه بود، اگر پيام آوران خدا هركدام با برخى از مشكلات
مادّى و سياسى و اجتماعى روبرو بودند، حسين عليه السلام با تمامى اين فشارها و
مشكلات و موانع و بيدادگريها روبرو بود و براى خدا و عدالت و برانداختن سنتهاى
جاهلى اموى با همه آنها مبارزه كرد و قهرمانانه در برابر همه نامردميها ايستاد و
افتخارآفريد.
3 از خصوصيّات پيامبران ، پاكى و پاكيزگى جسمى و روحى بود. همه آنان بدنى
طيّب و طاهر داشتند(1165) كه بوى خوش و مطبوعى همانند بوى (به ) از آنان
استشمام مى شد و حسين عليه السلام نيز جسم و جانش پاك و پاكيزه و بوى خوش و
دلنشينى همانند بوى سيب از آن حضرت به مشام مى رسيد، همانگونه كه در روايت آمده است
.(1166)
پيامبران عليهم السلام و زيارت حسين عليه السلام
1 همه پيام آوران خدا، شهادتگاه حسين عليه السلام را پيش از شهادت و دفن پيكرمطهّرش
زيارت كردند. در روايت است كه : (تمامى پيامبران ، كربلا را زيارت نموده و يا
بدانجا سير داده شده اند.)(1167)
همانگونه كه خود پيامبر گرامى فرمود: (مرا به نقطه اى سير دادند كه نامش كربلا
بود....)(1168)
2 همه آنان تا روز رستاخيز، در فرصتهاى ويژه اى آن حضرت را زيارت مى كنند، از آن
جمله : شبهاى قدر و شب پانزدهم شعبان ، از اوقات زيارتى او از سوى پيامبران خداست
.(1169)
عصاره ويژگيها و مسئوليّتها
حسين عليه السلام از يك سو، عصاره ويژگيهاى بلند پيام آوران خداست و از سوى ديگر
به دوش كشنده بار مسئوليّتها و آزمايشهاى تاريخى و تاريخ ساز آنان .
در زيارت آن گرامى است كه : او را وارث پيام آوران بزرگ خدا مى خوانيم و نام برخى
از پيامبران را كه حسين عليه السلام وارث آنهاست ، به صراحت مى بريم .
شرايط و ويژگيهاى او، با برخى ديگر از پيامبران همچون يحيى و ايّوب ، به گونه
اى است كه مى توان به جاى نام حسين عليه السلام نام آنان را خواند. براى نمونه :
در درود بر ايّوب شكيبا و يحيى مظلوم عليهما السلام ، مى توان حسين عليه السلام را
قصد كرد، چرا كه شكيبايى او در برابر آن آزمايش بزرگ تاريخى و نيز مظلوميّت
شهامتمندانه او در برابر بارگاه ظلم اموى ، نه تنها كمتر از شكيبايى ايّوب پيامبر و
يحيى عليهما السلام نبود، بلكه بسيار پرشكوه تر بود كه دراين مورد بحث خواهدآمد.
مقايسه حسين عليه السلام با انبياء عليهم السلام
1 حضرت آدم و حسين عليه السلام
1 آدم عليه السلام از پيام آوران خدا و پدر انسانيّت است ، به فرمان خدا پس از
آفرينش او، همه فرشتگان در برابرش سجده كردند كه آدم ، به منزله قبله بود و سجده
ازآنِخدا.
حسين عليه السلام نيز اينگونه بود، فرشتگان بر او درود و سلام فرستادند و در
گرداگرد شهادتگاه او طواف كردند و شهادتگاهش معراج آنان بود و جايگاه فرود و
صعود آنان .(1170)
خداوند آدم را در بهشت ويژه اش جاى داد و حسين عليه السلام بزرگ انسانى است كه بهشت
و حوريان را از نور وجود او پديد آورد.(1171)
آدم به لباسهاى بهشتى آراسته شد و حسين عليه السلام زينت و زيور بهشت است
.(1172)
آدم را خداوند برگزيد و حسين عليه السلام نيز برگزيده خدا بود.
آدم به فراق بهشت آزمايش شد و حسين عليه السلام به جدايى دوستان .(1173)
آدم به كشته شدن فرزندش آزمايش گرديد و خون او را ديد كه بر زمين ريخت و زمين را
سيراب كرد و حسين عليه السلام نيز به شهادت فرزندش كه بدن او را پاره پاره
نگريست .(1174)
آدم به هشدار از خوردن آن درخت آزمايش گرديد و فراموش كرد وخداوند در او تصميم آهنين
نيافت ، امّا حسين عليه السلام به وانهادن تمامى علائق و ارزشهاى مادّى آزمايش گرديد و
فراموش نساخت و تصميم آهنين و استوارى از خود نشان داد كه بى نظير بود.(1175)
آدم از نظر چهره و قامت ، برگزيده خدا در ميان موجودات بود و او و فرزندانش برگزيده
آفرينش اند و حسين عليه السلام برگزيده از ميان اين برگزيدگان ، چرا كه او از،
برگزيده محبوب جهان هستى ، پيامبر خداست و پيامبر از او.
شيطان ، با نگرش بر آفرينش آدم و مادّه نخستين جسم او، بر خود باليد و بر او تكبّر
ورزيد كه : (من از او بهترم .)
و يزيد نيز هنگامى كه خويشتن را بر تخت حكومت و دنباله روآن و طرفداران كور و كر
خويش را آراسته به زرق و برق دنيا(1176) و خاندانش را در كاخهاى بيداد، غرق در
زينت آلات و حرير و جواهر ديد و خاندان بزرگ حسين عليه السلام را در لباس اسارت و
در بند بيداد و جاهليّت نگريست (1177) و نيز هنگامى كه فرزندانش را در كنار خويش
، آراسته به سلاح و جواهر و فرزندان گرانمايه و قهرمان حسين عليه السلام را شهيد و
در بند و خويش را تكيه زده بر تخت و تاج استبداد بر سر، تماشا كرد و سرهاى مقدّس
حسين عليه السلام و ياران فداكارش را در برابر خويش ديد و مجلس شومش را مملوّ از
دشمنان خاندان وحى و رسالت و سردمداران اموى نگريست ، همانند شيطان بر خود باليد
و به اهانت و ناسزاگويى پرداخت .
او با اشاره به سر منوّر حسين عليه السلام به شيطنت و فريبكارى پرداخت وگفت :
(حسين ، افتخار مى كرد كه پدرش از پدرم و مادرش از مادرم و نياى بزرگش از نياى من
، برترند و خودش نيز از من برتر و بالاتر است و اين انديشه باعث شهادت او شد.)
آنگاه بى شرمانه ، اضافه كرد: (امّا در مورد پدرش ، بايد گفت كه خداوند به نفع
پدرم حكم كرد و خلافت را بدو داد و در جنگ پيروز شد. امّا در مورد مادرش ، راستى كه
دختر گرانقدر پيامبر صلى الله عليه و آله برترين زنان است . و در مورد نياى كبيرش
نيز، آرى . او برترين موجود دستگاه آفرينش است و هيچ انسان باايمانى نمى تواند
مدّعى برترى بر او باشد، امّا در مورد خودش كه گفت : برتر از من است ، گوئى حسين
عليه السلام اين آيه را تلاوت نكرده و در مورد آن نينديشيده بود كه مى فرمايد:
قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ بِيَدِكَ الْخَيْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَديرٌ.(1178)
بگو! بار خدايا! فرمانروايى از آن توست . به هر كس بخواهى فرمانروايى مى دهى .
و از هر كسى بخواهى فرمانروايى را مى ستانى . هر كسى را بخواهى عزّت مى بخشى و
هر كسى را بخواهى ذلّت . همه نيكيها به دست توست و تو بر هر كارى توانايى
.(1179)
و او با اين تحريفات رسوا و سوء استفاده از دين خدا و كتاب آسمانى او، تلاش
مذبوحانه كرد تا حسين عليه السلام را به حقارت و ذلّت كشد، امّاشكوه و عظمت حسين عليه
السلام و پستى و شيطنت خويش را نمايش داد و در همه قرون و اعصار، خود و شيوه
شيطانى اش را رسوا ساخت .
هان اى شيعيان حسين ! و اى غيرتمندان ! و اى جوانمردان ! بنگريد كه چگونه اين عنصر
پليد با اهانتها و ناسزاگوييهايش به حسين عليه السلام ، قلب شرافتمندان را آتش مى
زند.
با اينكه همه مى دانند كه حسين عليه السلام زينت آسمانها و زمين و زينت عرش خداست
.(1180)
او عزيز خدا و پيامبر است در مورد او بود كه پيامبر بر فراز منبر رفت و فرمود: (هان
اى مردم ! اين حسين است ، فرزند گرانمايه على عليه السلام او را نيك
بشناسيد.)(1181)
آرى ! او عزيز دخت گرانمايه پيامبر صلى الله عليه و آله است ، امّا در آن مجلس شوم ،
جز شجاعانى چند، كسى نبود كه اين حقايق را طنين افكن سازد. آنجا حقايق را دخت
گرانمايه على عليه السلام بر برگهاى زرّين حماسه عاشورا نوشت و سفير روم و
عالم يهودى نيز بر فريبكارى و تبليغات دروغين يزيد برآشفتند ....(1182)
نكته ديگر در اينجا، همسانى و همفكرى يزيد با ابليس است .
ابليس به تواضع خاك و ملايمت و نرمى و ذلّت ظاهرى او از يك سو و گرما و حرارت و
جهش و سوزانيدن آتش از سوى ديگر نگريست و پنداشت كه خود از آدم برتر است ؛ چرا
كه مادّه نخستين آدم از خاك ومادّه نخستين او از آتش است و هرگز فكرش را به كار نينداخت
كه خاك ، كانون حيات و زندگى است . رستنگاه گلها و گياهان و شكوفه هاى عطرآگين
است . رويشگاه دانه ها و ميوه ها و درختان است . معدن فلزّات وجواهرات است . گنجينه
آبهايى كه زندگى بر آنها وابسته است ....
شيطان اموى نيز، خود را بر تخت استبداد سياه نگريست و سر مقدّس حسين عليه السلام را
ساكت و آرام در برابر خويش بر تخت (1183) و طرفداران خويش را مسلّح و مجهّز و
آراسته به زيور و آلات در خدمت به ظلم آماده ديد، چنين پنداشت كه او از حسين عليه السلام
برتر است و به همين دليل فريبكارانه به قرآن شريف
استدلال كرد كه : خداوند فرمانروايى را به او ارزانى داشته و بدينوسيله بدو عزّت
بخشيده است و پنداشت كه جهاد و شهادت و فداكارى در راه حقّ و عدالت نشان ذلّت است ...
و توجّه نداشت كه همه شرائط ذلّت و حقارت ، در او و حكومت پوشالى و سياه اوست و همه
شرايط حرّيّت و آزادگى و شكوه و شهامت در حسين عليه السلام .
خداوند، حكومت حقيقى بر دلها و جانها را به حسين عليه السلام ارزانى داشت و از يزيد و
پيروان جنايتكارش به دليل بيدادگرى و سياهكاريشان حكومت را گرفت ، به همين جهت ،
حتّى آنانكه لعن و نفرين بر خلفا را جايز نمى دانند، لعن بر يزيد را مى پذيرند و
براى پاداش بدو لعنت مى كنند.
آرى ! حسين عليه السلام نه تنها بر قلبهاى باايمان حكومت مى كند، بلكه ديگر قلبها
نيز شيفته شهامت و رادمردى و شكوه اوست .(1184)
اگر براستى مى خواهى عزّت را بنگرى اينك به بارگاه ملكوتى حسين عليه السلام و
تجليل و احترام بدان را، تماشا كن .
اگر مى خواهى ذلّت و سرافكندگى و شقاوت را تماشا كنى ، به قبر يزيد بنگر كه
هر راهگذرى ، نه تنها شيعيان ، بلكه پيروان ديگر اديان و مرامها، به هنگام گذشتن از
كنار قبرش ، چيزى جز لعن و نفرين نثارش نمى كنند وبراى برآمدن خواسته هايشان
بسان رمى جمرات به قبر شيطان اموى سنگ مى اندازند ....
شگفت اينجاست كه اين سرنوشت سياه يزيد را، دخت گرانمايه
بتول ، زينب عليهما السلام در اوج شرارت و مستى يزيد، در كاخ بيداد اموى ، بدو
خاطرنشان ساخت و براى هميشه در تاريخ به يادگار نهاد.(1185)
آرى ! آدم عليه السلام به طور ناگهانى به جدايى از بهشت ، آزمايش گرديد و از آن
جايگاه آرامش و باغهاى ملكوتى آن ، به زمين خاكى و غبارآلود و كانون آفتها و شرارتها
و درندگان و جنبندگان موذى تبعيد گشت ... و حسين عليه السلام نيز همانند او، ظرف چند
ساعت از بوستانى معطّر از برادران و فرزندان و دوستان و همه شايستگان ، جدا شد و
راهى ديار عشق گرديد.
در روايت آمده است كه : (آنگاه كه ديگر كسى از ياران او باقى نمانده بود، كودكى با
شرايط خاصّى از خيمه ها خارج شد، هراسان به هر سو نگريست كه عنصر خون آشامى او
را به شهادت رساند.)(1186)
و ديگر كسى براى حسين عليه السلام نمانده بود كه به خواهرش گفت كودك خردسالش
را بياورد... .(1187)
هنگامى كه او را نيز به خاك و خون كشيدند، با بانوان حرم ، وداع كرد و تنهاى تنها به
سوى ميدان به راه افتاد. جهان را تيره و تار ديد و خود را تنها و در محاصره درندگان ،
سربر آستان پروردگارش بلند كرد وبه نيايش با او پرداخت و عاشقانه به راز و
نياز نشست .(1188)
در روايت است كه : (آدم عليه السلام پس از خروج از بهشت بسيار گريست ،
دههاسال و شايد بيشتر.)(1189) و حسين عليه السلام نيز در روز پرشكوه عاشورا
در چند مورد خاصّ، گريه كرد.(1190)
امّا گريه او، بسان گريه آدم نبود، چرا كه گريه آدم براى خويش بود و گريه آن
حضرت نه براى خود، بلكه برخاسته از رقّت قلب و مهر بر كسانى بود كه بر او مى
گريستند.
گريه آدم ، بسيار طولانى بود و سيلاب اشكش فراوان ،(1191) ولى گريه حسين
عليه السلام كوتاه و برخاسته از خون قلب او بود.
گريه آدم با آرامش و آرامش بخش همراه بود و گريه حسين عليه السلام را آرامش دهنده
نبود.
گريه آدم براى كشته شدن يك فرزند بود و گريه حسين عليه السلام براى برادران
، فرزندان ، عموزادگان ، ياران ، خاندان و كودكانش .
آدم ، پس از خروج از بهشت ، براى تهيّه غذا براى خود و همسرش ، به آزمايش سختى دچار
شد، چرا كه در زمين ، نه وسيله زندگى فراهم بود و نه دانش و آگاهى لازم و نه كسى
كه او را يارى و همكارى كند و حسين عليه السلام نيز در محاصره دشمن براى تهيه آب ،
براى اردوگاه تشنه و محاصره شده اش آزمايش گرديد و در اين راه رنج بسيار كشيد و
به تلاش بسيارى دست زد. گاهى خود، دشمن را اندرز داد.(1192) گاه سفيرانى براى
موعظه آنان گسيل داشت .(1193) گاه براى آگاه ساختن دشمن از سرانجام شوم كار
ضدانسانيش ، آشكارا افرادى را به سوى آنان فرستاد.(1194) گاه شبانه و مخفيانه
پيام فرستاد.(1195) گاهى با حفر چاه كوشيد،(1196) و گاه با اتمام حجّت
نمودن به دشمن كه آب بر روى زنان و كودكان غيرنظامى بستن دور از شرف اسلامى و
عربى است .(1197) زمانى با استدلال به تشنگى سخت كودك خردسالش (1198) و
زمانى به شدّت عطش خويشتن در آخرين لحظات .(1199)
آدم عليه السلام پس از رنج و خستگى بسيار، به موادّ حياتى موردنياز دست يافت و حسين
عليه السلام پس از همه رنجها و فداكاريها، با لب تشنه جان داد.
آدم عليه السلام به جنايت قابيل در حقّ هابيل و كشتن و دفن او آزمايش گرديد و ريخته
شدن خون او را نديد؛ امّا، حسين عليه السلام بدن قطعه قطعه فرزندجوانش را بر روى
خاك و خون نگريست و با ديدن آن منظره ، توان از دست داد.(1200)
آدم ، چهل شبانه روز بر فرزندش گريست و بدو وحى شد كه فرزند ديگرى به او
عنايت خواهد شد و حسين عليه السلام دقايقى چند در شهادت فرزندش گريست ،(1201)
امّا همان مدّت اندك ، به اندازه چهل سال ، توان حسين عليه السلام را گرفت و آنگاه به
شهادت فرزند ديگرش ، آزمايش گرديد.
2 ادريس پيامبر و حسين عليه السلام
خداوند، حضرت ادريس را بر آسمانها اوج داد(1202) و حسين عليه السلام نيز پس از
شهادت ، روح ، خون ، پيكر و تربت مقدّسش را اوج بخشيد و بالابرد.
ادريس به هجرت از قلمرو ظلم و بيداد، پراكندگى ياران ، گرسنگى و تشنگى در راه حقّ
آزمايش شد(1203) و حسين عليه السلام نيز به هجرت از حرم خدا و پيامبر، به
رويارويى قهرمانانه با ديكتاتورى خون آشام اموى و به تشنگى و گرسنگى و
فشارروزگار براى حقّ و عدالت ... كه خواهرش در كنار پيكر به خون طپيده اش ناله زد
و گفت : (پدرم فداى آنكه با لب تشنه به شهادت رسيد.)(1204)
3 نوح و حسين عليه السلام
نوح عليه السلام بزرگ پيام آوران است .
حسين عليه السلام سالار همه جوانمردان بهشت .
خانه و جايگاه نوح شرافت يافت .(1205)
شهادتگاه حسين عليه السلام از آنجا شرافتش بيشتر شد.(1206)
خداوند در ميان جهانيان به نوح درود فرستاد كه :
سلامٌ عَلى نُوحٍ فىِالْعالَمين
به حسين عليه السلام نيز درود باد كه نجات همه بشريّت از آتش دوزخ به بركت وجود
اوست .
نوح دارنده كشتى نجات بر امواج آبها بود.
حسين عليه السلام صاحب كشتى نجاتى است كه هر آن كس بر آن نشيند از آتشهاى
بدبختى دنيا و آخرت نجات يابد.(1207)
نوح نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خويش زندگى كرد و بر او ستم روا داشتند و تا
سرحدّ بيهوشى او را زدند و خون از گوشهايش جارى شد.(1208)
حسين عليه السلام نيز فراسوى مردم دعوت شد و نيمروزى در ميان آنان بود و او را به
شهادت رساندند و پيكر پاكش سه روز بر روى خاك ماند و سر مقدّسش را بر فراز
نيزه ها بردند و ستمى كه در يك ساعت بر او روا داشتند، از نهصدوپنجاه
سال ، بيشتر بود.
4 ابراهيم و حسين عليه السلام
هنگامى كه با فروتنى و اخلاص در زيارت حسين عليه السلام اين جمله را به زبان مى
آورى كه :
السّلام على ابراهيم خليل اللّه ! مى توانى هر دو نفر آنان ، حسين عليه
السلام يا ابراهيم را نيّت كنى .
مى توانى آن (خليل خدا) را نيّت كنى كه به خاطر انجام فرمان خدا خويشتن را به
آتش بيدادگران نزديك ساخت و نه تنها از فرشتگان مدد نخواست ، بلكه ازشدّت اخلاص
خدايش را نيز نخواند چرا كه گفت :
حسبى من سئوالى علمه بحالى
او از شرايط من آگاه است .
و نيز مى توانى به نيّت خليل كربلا، سلام و درود نثار كنى كه خويشتن را در راه انجام
فرمان خدا آماج شمشيرها و نيزه ها نمود و يارى فرشتگان را نپذيرفت (1209) و آتش
دوزخ را و آتش فتنه اموى را براى امّت بزرگى سرد و سلامت ساخت .(1210)
به هنگام سلام ، مى توانى آن خليل بزرگى را نيّت كنى كه چهره نورانى فرزندش
اسماعيل را به خاطر خدا بر خاك نهاد.
نيز مى توانى آن خليل پرشكوهى را نيّت كنى كه در راه خدا چهره فروزان فرزندش
على را با بدن قطعه قطعه بر خاك نهاد.
به هنگام نثار درود بر ابراهيم ، مى توانى
خليل بزرگوارى را نيّت كنى كه همسرش ساره از او براى تهيّه غذا، موادّ غذايى خواست و
او از همسرش خجالت كشيد كه او را دست خالى برگرداند و ظرف را از ريگهاى بيابان
پر كرد و خداوند به قدرتش آن را به موادّ غذايى
تبديل كرد.(1211)
ياآن خليل بلند آوازه اى را قصدكنى كه دخت گرانمايه اش در محاصره دشمن از او آب
خواست كه در پاسخ دُردانه اش فرمود: دخترم ! تشنگى تو بر من گران است ، امّا براى
خدا همه مشكلات را بايد به جان خريد.
به هنگام نثار درود بر ابراهيم ، مى توانى
خليل كعبه را نيّت كنى كه خاندانش را در بيابانى بدون كشت و زرع مسكن داد و تنها ظرف
آبى نزدشان نهاد و بازگشت ، آنگاه درخانه كعبه را گرفت و گفت :
رَبَّنا اِنّى اءَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتى
پروردگارا! من برخى از خاندانم را در درّه اى بى آب و گياه سكونت دادم .
پس بر آنان دعا كرد كه :
... فاجْعَلْ اءفْئِدَةً مِنَ النّاسِ
خداوندا! اينك دلهاى مردم را متوجه آنان ساز و از ميوه ها و ثمرات ، روزيشان گردان .
يا مى توانى قصد خليل
كربلا را نمايى كه خاندانش را در راه انجام فرمان خدا، در بيابانى در محاصره دشمن و
بدون آب و غذا سكونت داد و به هنگام جدايى از آنان فرمود:
(براى اسارت در راه خدا و آزادى بشريّت آماده شويد! نهراسيد و به خدا اعتماد
نماييد.)(1212)
و بالاخره مى توانى آن خليل گرانقدرى را كه پيشواى يكتاپرستان است نيّت كنى .
يا خليل
والامقامى را كه كانون توحيد و رحمت الهى است .
بزرگ مردى را بخوانى كه دوستدار ميهمان است .(1213)
يا پيشواى بزرگى كه نه تنها نسبت به شايستگان پرمهر است بلكه به گناهكاران
نيز مهربان است تا آنان را هدايت و نجات بخشد و قلب مقدّسش براى همه انسانيّت مى
طپيد.
5 يعقوب و حسين عليه السلام
در زيارت حسين عليه السلام مى خوانيم كه :
السّلام على يعقوب الّذى ردّ اللّه اليه بصره برحمته .
سلام بر يعقوب پيامبر كه خداوند به رحمت خويش ، نور ديدگانش را بدو بازگردانيد.
در اين درود و سلام ، مى توانى يعقوب پيامبر را نيّت كنى كه پدر دوازده پسر بود و
هنگامى كه آنان را فرا خواند، دركمال صحّت وسلامت در برابرش ايستادند و گفتند:
(پدرجان ! يكى از ما را گرگ خورد.)
و او از اين رخداد و خبر دردناك ، كمرش خم و نور چشمانش را از دست داد.
و نيز مى توانى يعقوب كربلا، حسين عليه السلام را قصد كنى كه پدر يك پسر بود
كه ندايش را از شهادتگاه شنيد كه : (پدرجان ! آخرين سلام مرا پذيرا باش كه اينك
لحظات جدايى است .)(1214)
مى توانى يعقوب پيامبر را نيّت كنى كه پيراهن آلوده به خون فرزندش را كه سالم
بود نگريست و گفت : (گويا گرگ پرمهرى بوده كه پسرم را خورده و پيراهن او را
پاره نكرده است .)(1215)
يا يعقوب كربلا را نيّت كنى كه فرزند قهرمانش را با پيكرى به خون آغشته نگريست
كه نه جايى از بدن سالم بود و نه پيراهن .
از يعقوب پيامبر، يوسف را خواستند بدين بهانه كه : در دشت زيبا و مناظر
دل انگيزش بخورد و بازى كند، امّا او نمى پذيرفت و مى گفت : (بردن او، مرا اندوهگين
مى سازد.)
امّا حسين عليه السلام هنگامى كه فرزند قهرمانش به سوى ميدان جهاد حركت كرد و
بانوان حرم او را از حركت بازداشتند، فرمود: (او را رها كنيد كه شوق ديدار خدا و
پيامبرش را در سر دارد.)
يعقوب پيامبر را بشارت دهنده با پيراهن يوسف فرا رسيد و آن را به سر و روى او
انداخت و او بينا شد.
امّا حسين عليه السلام نداى جدايى فرزندش را شنيد گويى دنيا در نظرش تيره و تار
شد.
6 يوسف و حسين عليه السلام
هنگامى كه برادران حسود، ميان يوسف و پدرش جدايى افكندند و نقشه كشتن او را كشيدند،
يكى از آنان گفت : (يوسف را نكشيد و او را در نهانگاه چاه بيفكنيد.) و چنين كردند.
امّا يوسف پرشكوه كربلا را پس از به شهادت رساندن تمامى ياران ، فرزندان ،
برادران و ... و پس از وارد ساختن زخمهاى عميق و بسيار بر پيكرش كه هركدام از آنها
براى شهادتش كافى بود، ناگهان همگى سپاه شوم اموى فرياد كشيدند كه : (حسين را
دسته جمعى بكشيد.) اينجا بود كه گروهى براى كشتن آن حضرت هجوم آوردند و
گروهى براى بريدن سرمطهّرش و پس از شهادت پرشكوهش ، شقاوتهايى كه بر آن
پيكر مطهّر روا داشتند كه قلم از ترسيم آن ناتوان است .(1216)
كاروانيان يوسف پيامبر را پس از افكندن در نهانگاه چاه ، يافتند و با خود بردند و
براى فروش در بازار مصر گرداندند.
و يوسف كربلا را نيز پس از شهادت در حالى كه پيكرش بر روى خاك بود، سرمقدّسش
را بر فراز نيزه هاى بيداد در كوفه ، شام ، بازار و كوچه هاى آن شهرها، بزدلانه و
شقاوتمندانه گردانيدند.(1217)
يوسف پيامبر را به ضرب زور بر دربار پادشاه مصر بردند، امّا پس از مدّتى
مورداحترام او قرار گرفت و امانتدار او شد.
امّا سر مقدّس يوسف كربلا را به بارگاه ديكتاتور سفّاكى بردند كه به جنايت خويش
افتخار مى كرد و بر سيّد و سالار شهيدان اهانت روا مى داشت و بر لب و دندان او چوب
بيداد مى نواخت .(1218)
7 صالح پيامبر و حسين عليه السلام
اين پيامبر بزرگ به تقاضاى مردم و خواست خداوند، ناقه اى به عنوان معجزه آورد و اين
ناقه وسيله آزمايش بندگان خدا بود.
حسين عليه السلام نيز خاندان و كودكانش را كه در محاصره رژيم سفّاك اموى قرار
گرفته بودند، وسيله آزمايش مردم مدّعى اسلام و طرفدارى از حقّ ساخت .
اين پيامبر بزرگ ، از مردم خود خواست تا يك روز آب چشمه را سهم خويش سازند و روز
ديگر سهم ناقه قرار دهند و مدّتى چنين كردند.
امّا حسين عليه السلام از رژيم پليداموى براى سيراب ساختن كودكان وخاندانش مقدارى آب
خواست و امتناع كردند.(1219)
ناقه صالح ، هنگامى كه مورد حمله قرار گرفت ، بچّه اش فرياد كشيد و بر كوه صعود
كرد به گونه اى كه اكنون نيز آن منطقه وحشتناك است .(1220)
كودك خردسال حسين عليه السلام نيز پس از هدف گلوله قرار گرفتن فرياد زد و جان
به جان آفرين تسليم كرد و حسين عليه السلام فرمود: (بار خدايا! اين كودك
خردسال ، از بچّه ناقه صالح مقامش والاتر است ، انتقام او را بگير و اگر انتقام فورى
مصلحت نيست ، بهتر از آن پاداشمان ده .)(1221)
8 هود پيامبر و حسين عليه السلام
هود پيامبر خدا بود و صاحب توكّل و اعتمادى خاصّ، آنگونه كه در برابر دشمنان با
توكّل به خدا گفت :
... فَكيدُونى جَميعاً ثُمَّ لاتُنْظِرُونِ
همگى بر ضد من به حيله گرى برخيزيد و مرا مهلت ندهيد.
حسين عليه السلام نيز هنگامى كه در برابر سپاه اموى ايستاد، پس از خيرخواهى و ارشاد
آنان ، شهامتمندانه همين سخن را گفت .(1222)
هود پيامبر اين سخن را گفت ، امّا قومش او را زدند و بدو سنگ انداختند، امّا از او دست
برداشتند.
ولى سپاه اموى با همه سلاحها و امكانات خويش ، به هر شقاوتى بر ضد حسين عليه
السلام و يارانش دست يازيدند.
كافران ستمكار، هود پيامبر را، مورد يورش قرار دادند و تا به شماره افتادن نفس ،
گلويش را فشردند و آنگاه رها كردند.(1223)
امّا سپاه اموى ، حسين عليه السلام را سر بريدند و پس از شهادت ، پيكرش را قطعه
قطعه ساختند و آنگاه اسب بر بدن مقدّسش تاختند و پيكرش را درهم نورديدند.(1224)
|