next page

fehrest page

back page

لطيفه
به يك قزوينى كه همسرش را در شب زياد كتك مى زد گفتند: چرا زنت را زياد مى زنى ، گفت : براى اينكه مى خواهم با من قهر كند و پشتش را به من كند
لطيفه
قاضى در محكمه از متهم پرسيد: خواندن و نوشتن ميدانى ؟ متهم جواب داد: خواندن را خير ولى مى توانم بنويسم ! قاضى گفت : بسيار خوب چند كلمه اى بنويس ببنيم ، متهم خطهاى روى كاغذ كشيد و گفت ، بفرمائيد آقا اين نمونه خط من است ، قاضى پرسيد اينها چيست كه تو نوشته اى اينكه چيزى خوانده نمى شود خودت بگو چه نوشته اى ؟
متهم گفت : آقا من كه اول عرض كردم خواندن بلد نيستم و فقط نوشتن مى دانم پس معلوم مى شود، شما هم مثل من خواندن نمى دانى (171)
لطيفه
بهاء الواعظين معرف مى گويد: در ابتداى مشروطه به خانه اى رفتم پيرزن و دختر جوانى در آنجا بودند، پيرزن پرسيد: منظور از مشروطيت چيست ؟ گفتم : قوانين جديد گفت : مثلا چه چيزى جديدى ؟ من شوخيم گرفت گفتم : مثلا دختران جوان را به پير مردان دهند و زنان پير را به جوانان ، دخترش گفت : اين چه فايده اى دارد؟ پيرزن بلافاصله گفت : اى بى حيا حالا كار تو به جائى رسيده كه بر قانون مشروطه ايراد مى كنى .(172)
لطيفه
معروف است كه محمدشاه قاجار روزى از حاج ميرزا آقاسى پرسيد: اين حوض كه جلو عمارت تخت مرمر واقع شده گنجايش چند كاسه آب را دارد؟
حاج ميرزا آقاسى هر چه فكر كرد جوابى به ذهنش نرسيده ناچار گفت : قربان من سواد كافى ندارم ، اين موضوع را بهتر است از آخوندها كه اطلاع كافى دارند سئوال بفرمائيد.
شاه امر كرد يك آخوند مطلعى آوردند، سئوال خود را با وى تكرار كرد.
آخوند جواب داد: قربان تا كاسه به چه اندازه باشد؟ اگر كاسه به اندازه نصف حوض باشد، دو كاسه و اگر به اندازه ثلث حوض باشد سه كاسه و اگر به اندازه ربع حوض باشد، چهار كاسه و...
شاه گفت : بس است بقيه را فهميدم و امر كرد به او انعامى بدهند و روانه اش كنند برود!(173)
آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى
تا تو اين صورت و اين سيرت زيبادارى
در دل و ديده صاحب نظران جا دارى
بس كه اى دختر چهره ظريفى و قشنگ
يك جهان عاشق دل خسته و شيدا دارى
من زلعل تو يكى بوسه تمنا دارم
بگو اى شوخ تو از من چه تمنا دارى
خوب رويان جهان پيش رخت منفعلند
بس كه رخسار دل آرا و فريبا دارى
چه بگويم زكمال تو و زيبائى تو
آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى (174)
لطيفه
يك نفر دهاتى از شهر براى زن جوانش كه در عمر خود آيينه نديده بود، آيينه اى خريدارى كرد هنگامى كه آيينه را به خانه آورد زن بيچاره همين كه صورت خود را در آيينه ديد تصور كرد شوهرش زن تازه اى به خانه آورده و شكايت پيش مادرش برد و آيينه را به او نشان داد، پيرزن هم كه هرگز آيينه نديده بود همان صورت زشت و پرچين خود را در آيينه ديد و در مقام دلدارى به دخترش بر آمده و گفت : ننه جان غصه نخور كه اين عجوزه هرگز جاى تو را در دل شوهرت نخواهد گرفت .(175)
لطيفه
روزى يكى از دوستان كه از تبليغ ماه مبارك رمضان با مريدانش برگشته بود، ناگهان به مغازه اى رسيد كه آيينه اى بزرگ بيرون ان بود آن روحانى هم همينكه نگاهش به آيينه آفتاد بلافاصله سلام كرد به خيال اينكه يكى از علماء با مريدانش از روبرو مى آيند.
لطيفه
روزى يكى از دوستان را ديدم كه سوار بر دوچرخه شده يه او گفتم براى شما كه روحانى هستى زشت است كه با اين وضع سوار دوچرخه شوى ، در جواب خواست بگويد نه مهم نيست ، چون من ديده ام كه بعضى از روحانيون با عمامه سوار موتور سيكلت مى شوند اشتباها گفت : نه مهم نيست من ديده ام بعضى از روحانيون را كه با موتور سوار عمامه مى شوند.
لطيفه
روزى اميرالمؤ منين على عليه السلام به اتفاق عمر و ابوبكر به راهى مى رفت و حضرت على در مابين آن دو قرار گرفته بود چون حضرت على كوتاه و چاق بود و ابوبكر و عمر هر دو بلند قد و دراز بودند عمر از روى شوخى گفت : (( ((انت فى بيننا كنون لنا)) )) يعنى تو در ميان ما دو نفر مانند نون لنا هستى و اين اشاره به كوتاهى قد امام بود.
ولى امام لطيفه عمر را بى جواب نگذاشت و در جوابش فرمود: (( ((انا ان لم اكن فانتم لا)) )) يعنى اگر من نباشم شما نيستيد چون اگر حرف نون را از ميان لنا برداريم مى شود لاكه بمعنى نيستى است .(176)
تهديد گدا
گدائى به دهى رسيد و جمعى از كدخدايان را ديد كه آنجا نشسته اند، گفت : مرا چيزى بدهيد و گرنه به خدا قسم با اين ده همان كنم كه با آن ده كردم ايشان ترسيدند گفتند: مبادا كه او ولى يا ساحر و جادوگر باشد كه از او خرابى بده ما رسد آنچه خواست به او دادند، بعد از او پرسيدند كه با آن ده چه كردى ؟ گفت : آنجا در خواست كمك كردم به من چيزى ندادند لذا به اينجا آمدم اگر شما هم چيزى نمى داديد اينجا را رها مى كردم و به ده ديگرى مى رفتم (177)
از سخنان على عليه السلام پند بگيريم :
اربع كلمات قالها اميرالمؤ منين عليه السلام :
(( 1- اطع الله بقدر حاجتك اليه .
2- واعص الله بقدر طاقتك على عقوبته .
3- و اعمل لدنياك بقدر مقامك فيها،
4- و اعمل لاخرتك بقدر بقائك فيها.(178) ))
اين چهار سخن از اميرالمؤ منين على عليه السلام نقل شده :
1- خدا را به اندازه نياز و احتياجت به او اطاعت كن
2- به اندازه اى كه طاقت عذاب را دارى گناه و معصيت كن .
3- براى دنيايت به اندازه اى كه در آن ميمانى كار كن .
4- براى آخرتت به اندازه اى كه در آن باقى خواهى ماند كار كن .
مؤ لف گويد: اين روايت در المخازن كاشانى در صفحه 335 اينطور نقل شده است .
العلم اربع كلمات يعنى علم در چهار جمله است .
(( سئل الامام اميرالمؤ منين على عليه السلام عن العلم ؟ قال اربع كلمات 1- ان تعبدالله بقدر حاجتك اليه 2- و ان تعصيع بقدر صبرك على النار 3- و ان تعمل لدنياك بقدر عمرك فيها 4- و ان تعمل لاخرتك بقدر بقائك فيها.))
ترجمه ، از امام على عليه السلام درباره علم سئوال شد، آن حضرت فرمود: علم در چهار جمله است .
1- خدا را به اندازه اى كه به او احتياج دارى عبادت كن و بقيه روايت مثل همان است كه بالا ذكر شد.
خواص نماز شب در دنيا
نماز شب بيست و دو خاصيت دارد كه يازده تاى آن متعلق به امور دنيا است و يازده تاى آن متعلق به امور آخرت است اما آنچه كه متعلق به امور دنيا است عبارتند از:
1- كسى كه اهل نماز شب است روى او نيكو و نورانى مى شود (( ((لانهم خلوا بالله فكساهم الله من نوره )) زيرا آنها با خدا خلوت نمودند در عوض خدا آنها را به كسوت نور خود در آورد.
2- محبوب القواب مردم مى شود و مؤ يد مردم مى شود و زنى كه شوهرش به او مايل نباشد از بركت نماز شب ، بسيار به او مايل مى شود.
3- باعث شرف و بزرگى او مى شود.
4- باعث مانع شدن درد از بدن او مى شود.
5- نماز شب موجب قوت و نيروى روز او مى شود.
6- به سبب آن خوشبو و خوشرو و خوش خلق مى شود.
7- غم را از بين مى برد.
8- باعث اداى قرض او مى شود.
9- باعث وسعت و گسترش روزى مى شود.
10- چشم را جلا و صفا مى دهد.
11- باعث صحت بدن و اعضاء و جوارح مى شود.(179)
خواص نماز شب در عقبى
اما آنچه متعلق به امور آخرت است :
اول مشرف شدن به مقام محمود است زيرا خداى متعال مى فرمايد: (( و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا. ))
و مقدارى ار شب را به تهجد بپرداز و نافله شب را انجام بده شايد پروردگارت تو را به مقام محمود و مورد پسند برساند، كه مقام محمود شفاعت گناهكاران يا مكانى در بهشت است .
دوم : آنكه متهجدان اول داخل مى شوند، بعد از آن خداوند منان به حساب خلائق مى پردازد.
سوم : نماز شب موجب مباهات خداوند بر ملائكه و فرشتگان مى شود.
چهارم : كفاره گناهان او مى شود.
پنجم : اين آيه شريف (( ((و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات )) )) شامل او مى شود كسانيكه زياد ذكر خدا را مى گويند از مرد وزن هر كه باشد (خداوند بهشت را براى آنها مهيا مى كند)
ششم : مشرف به جواب لبيك از جانب پروردگار عالم مى شود زيرا خداوند مجيب الدعوات است و دعاى بندگان مخلص را اجابت مى كند و نور خدا در قلب او ثابت مى شود و گناهان او آمرزيده مى شود.
هفتم : زينت آخرت است ، چنانكه مال و فرزندان زينت دنيا هستند.
هشتم : نور چهره و جمال او در قيامت طبق روايتى پانصد سال راه و طبق روايت ديگر سه هزار سال راه مى رود و روشنى مى دهد.
نهم : هفت صف از ملائكه كه هر صفى از مشرق تا مغرب باشد در عقب او صف مى بندند و به عدد هر ملك و فرشته اى به او درجه و مقام دهند.
دهم : خانه اى كه در آن نماز شب خوانده مى شود، براى اهل آسمان روشنائى مى دهد چنانكه ستارگان درخشنده براى اهل زمين روشنائى مى دهند.
يازدهم : باعث خشنودى خداوند مى شود و موجب رضوان الله اكبر است يعنى سبب بزرگترين رضا و خشنودى خدا مى شود.(180)
اشعار در مورد نماز شب از عارف برغانى
شب رسيد اى هوشياران الصلاة
الصلاة شب زنده داران الصلاة
هيچ دانى چيست شب اى هوشيار
محفل شب زنده دار كردگار
چيست شب وقت دعاى مؤ منان
چيست شب بزم نياز عاشقان
چيست شب وقت مناجات خليل
در منى با حضرت رب جليل
چيست شب بزم كليم الله بحق
پرده پندار در شب گشته شق
حضرت موسى به شب چون شد قرين
در ثلاثين و تمام اربعين
چون به شب با سوز و درد و آه شد
زان سبب در شب كليم الله شد
احمد اندر شب به قوسين پا نهاد
از سراى ام هانى شد به صاد
شب شد او از مسجد بطحا به عرش
سطح اقصايش شد اندر عرش فرش
در شب هر جمعه شد بهر وصى
ليلة المعراج باشد دان جلى
هر شبى در ثلث آخرها بدان
كاروان ناله آيد زاسمان
در نوافل ناله مستغفرين
آه زار راكعين و ساجدين
مى رسد بر محفل محموديان
ميل دارى شب بود تحصيل آن
پرده شب كو لباس هر تنست
پرده شب عارفان را ماءمن است
بر محب محبوب شب سامان دهد
بر بشير ليل عاشق جان دهد
شب در آمد مژده باد اى عاشقان
شد چراغان چرخ بهر سالكان
از دررهاى نجوم شاهوار
هر فلك دامن پر از بهر نثار
بهر هر شب زنده دارى از فلك
در دعا و ناله جمعى از ملك
هان بدان شب چيست اى مست غرور
شب بود بر عارفان دار السرور
شب در آمد ديده ها در خواب شد
مرد چشم عارفان غرقاب شد
چشم خون آلوده شد لبريز خون
آه آتشبار مى آيد برون
عارفان را خواب مى باشد حرام
ديده احباب بالله لاينام (181)
كيفيت نماز شب
در فضيلت نماز شب روايات زيادى داريم و ما مختصرا به دو روايت اشاره مى كنيم ، در مفاتيح الجنان آمده است كه : ابن ابى جمهور از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود كه هرگاه كسى خوابيده شيطان بر پشت سر او سه گره مى زند، و بر هر گره اى گويد عليك ليل طويل فارقد يعنى شب دراز است بخواب ، پس هرگاه بيدار شد و ذكر خدا نمود يك گره باز شود و اگر وضوء گرفت گره ديگر گشوده شود و اگر نماز خواند گره ديگر باز شود آنگاه داخل صبح شود با نشاط و پاكيزه نفس وگرنه در حالى صبح مى كند كه خبيث النفس است و با كسالت است و اين روايت در كتابهاى اهل سنت نيز ذكر شده است .
روايت دوم : قطب راوندى روايت كرده كه : حضرت عيسى عليه السلام مادر خود حضرت مريم عليه السلام را پس از مردنش صدازد و گفت : مادر با من تكلم كن ، آيا مى خواهى بدنيا برگردى ؟ مادرش گفت : بلى دوست دارم به دنيا برگردم براى نمازگزاران در شبهاى بسيار سرد و روزه گرفتن در روزهاى بسيار گرم ، اى پسر جان اين راه بيمناك است .
نماز شب وقت آن از نصف شب طلوع صبح صادق است و هر چه به طلوع صبح صادق نزديك تر شود فضيلتش بيشتر مى شود اگر قبل از طلوع صبح صادق چهار ركعت از نماز شب رابجا آورد بقيه را مى تواند فقط باحمد و بدون سوره بخواند.
نماز شب بطور مختصر به شرح زير است :
نماز شب مجموعا يازده ركعت است كه هشت ركعت آن را كه بعد از هر ركعت مانند نماز صبح سلام مى دهد به نيت نماز شب مى خواند و اگر خواست مى تواند فقط حمد را بخواند سوره را نخواند گرچه با سوره فضيلت ديگرى دارد و بعد از آن دو ركعت نماز شفع مانند نماز صبح بخواند و بعد از آن يك ركعت نماز وتر بخواند و در نماز شفع وتر بهتر است بعد از حمد سوره توحيد را بخواند تا ثواب يك ختم قرآن را ببرد.
مستحب است كه در قنوت نماز وتر به چهل مؤ من دعا كند مثلا بگويد اللهم اغفر آية الله البروجردى و غيره و اگر نتوانست چهل مؤ من را به اين نحو دعا كند فقط يك مرتبه بگويد (( اللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات و المسلمين و المسلمات الاحياء منهم و الاموات .))
و بعد از دعا به چهل مؤ من سزاوار است كه هفتاد مرتبه استغفار كند يعنى بگويد (( استغفرالله ربى و اتوب اليه )) و خوب است كه دست چپ را به دعا بالا برد و استغفار را با دست راست بشمارد تا هفتاد مرتبه شود و پس از آن هفت مرتبه بگيد: (( هذا مقام العائذ بك من النار )) اين جايگاه كسى است كه از آتش قهرت به تو پناه مى برد.
و بعد از آن در ادامه قنوت نماز وتر سيصد مرتبه بگويد: (( العفو العفو...))
و پس از آن به ركوع و سجده رود و نماز را تمام كند و تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را بگويد د بعد هم دو ركعت نماز نافله صبح را بخواند.
اگر مى خواهيد دزد را در خواب ببينيد
در بعضى از كتابهاى خطى قديمى از شيخ بهائى نقل شده كه فرمود:
هر كسى اين حروف را بنويسد و بگذارد در زير سرش ، دزد را در خواب خواهد ديد:
ح لا ح ى حلا ا ملح لز ناح سلح مسح (182)
چرا پدرى با پسرش چنين مى كند
جوانى با اصطلاح روشنفكر كه فارغ التحصيل شده بود، پدرى داشت كه بر اثر شكسته و نابينا شده بود و بدون راهنما از راه رفتن عاجز بود، جوان عار داشت كه دست پدرش را بگيرد و او را ئر خيابانها و كوچه ها عبور دهد، پدر پير نابينا همواره فرياد مى زد كه شخصى خير انديش و مؤ من بيايد دستم را گرفته از خيابان عبور دهد.
روزى پدر هرچه تقاضاى كمك كرد كسى را نيافت به پسر تحصيل كرده اش گفت دستم به دامانت ، ستم را بگير و مرا به مقصدم برسان پسر امتناع ورزيد پدر بيچاره خيلى اصرار كرد تا پسر پذيرفت دست پدرش ‍ را با هزار ناراحتى گرفته و با زور كشان كشان از راهى عبور داد، در اين ميان يكى از دوستانش او را به اين حال ديد، و پرسيد اين كورى را كه اينطور مى كشانى كيست ؟ او ديد برايش ننگ و عار است كه بگويد پدرم هست ؛ ناگزير گفت : اين كور، نوكر ماست .(183)
دانشمندى در ميان نادانان
گويند خطيب دانشمندى بعنوان ارشاد و تبليغ عازم سرزمينهاى عشاير نشين شد وقتيكه بر آنها وارد شد، مقدمش را گرامى داشتند وبا كمال احترام از او استقبال نمودند ولى خيلى نادان بودند، تا آنكه بدستور خطيب ، منبرى در مكانى گذاشته شد خطيب روى منبر رفت و گفت : بسم الله الرحمن الرحيم همه شنوندگان با هم گفتند بسم الله الرحمن الرحيم ، خطيب گفت : آنچه را من مى گويم نگوييد، آنان هم گفتند ((آنچه را من ميگويم نگوييد)) خطيب گفت : شما فقط مستمع هستيد گوش دهيد، آنان هم گفتند: شما فقط مستمع هستيد گوش دهيد خطيب بنظر تند بآنها نگاه كرد، آنها هم به نظر تند به خطيب نگاه كردند.
در اين پشه اى به گردن خطيب نشست ، فورى با سرعت بوسيله دستش ‍ به گردنش زد تا پشه بلند شود، ديد مستمعين هم ، همين كار را كردند، خطيب ديد عجيب گرفتار شده ، سر افكنده شد و از منبر پائين آمد، ولى بى آنكه با آنان حرفى بزند رفت .
امام صادق فرمود: من به سه كس رحم مى كنم
(( عن الصادق عليه السلام : انى لارحم ثلاثه و حق لهم ان يرحموا: عزيزا اصابته مذلة بعد العز، و غنى اصابته حاجة بعد الغنى ، و عالم يستخف به اهله و الجهلة (184) ))
از امام صادق نقل شده كه آن حضرت فرمود: من به سه كس رحم مى كنم و سزاوار است كه آنها رحم شود:
1- به عزيزى كه پس از عزت و احترام خوار و ذليل شده باشد
2- به ثروتمندى كه پس از ثروت و دارا بودنش محتاج شده باشد
3- به دانشمند و عالمى كه خانواده اش و نادانان او را پست و خوار شمارند.
و در حديث ديگرى آمده كه آنحضرت فرمود: (( ((اكرموا عزيز اذل و غنيا افتقر و عالما ضاع فى زمان جهال )) ))
يعنى : اكرم و احترام كنيد عزيزى را كه ذليل شده ، و توانگرى را كه فقير گشته و دانشمندى كه در ميان نادانان قرار گرفته و ضايع شده است (185)
قدر علم به مال است
خدا رحمت كند آية الله ايزدى نجف آبادى امام جمعه محترم نجف آباد را كه پاى درسش بوديم داستانى را تعريف كردند، كه يكى از علماء داراى معلومات زيادى بود ولى پول نداشت و به سختى امرار معاش ‍ مى نمود، كه روزى فهميد علماء در فلان مكان جلسه دارند، او خود را به آن جلسه رسانيد، ودم در نشست ، و بحثهاى علمى را گوش داد، ولى آخر كار نظر خود را بيان كرد و نظرش از همه بهتر بود ولى چون لباس ‍ ژنده اى دربر داشت هيچكس به حرفش گوش نداد او رفت ، ولى فرداشب كه اين جلسه برقرار شد، قبا و عباى زيبايى را از كسى عاريه نظرى پيش پا افتاده را گفت ، ولى همه به او احترام نمودند و احسنت احسنت آنها بلند شد، در آخر كه سفره پهن شد او آستين خود را در ميان غذاها ميكرد و مى گفت بخور، به او گفتند چرا اين كار را مى كنى ، او گفت : رفقا، من همان فرد ديشبى هستم ولى لباسم را عوض كردم ، و آن شب چون لباسم بى ارزش بود نظريه ام را كه بهترين نظريه ها بود گفتم و شما نپذيرفتيد، ولى الان كه لباس خوب در تن دارم نظرم را كه بى ارزش ‍ بود گفتم و همه شما آفرين گفتيد پس اين آستين سزاوار است كه غذا بخورد و بعد اين شعر را خواند:
مرا به تجربه معلوم شد در آخر كار
كه قدر مرد به علم است و قدر علم به مال
قضيه ميرزاى قمى
قضيه ميرزاى قمى (186) در ذهنم هست و نميدانم كه از كسى شنيدم يا در جايى ديدم كه ايشان در دهى براى تبليغ و ارشاد مردم رفته بود در حالى كه از علماء بنام آن روز بود، ولى در آن ده كه مردمش بى سواد بودند شيادى آمده بود و از بس پرحرف بود مردم كلام او را پسنديده و هميشه از او تعريف مى كردند، به طورى كه هر چه مرحوم ميرزاى قمى مى گفت از او نمى پذيرفتند، تا اين كه بنا شد هر دو را امتحان كنند
و قرار شد مارى بنويسند، آن شياد كه بى سواد بود عكس يك مار كشيد و ميرزاى قمى لفظ مار را نوشت (يعنى م ار) مردم به ميرزا گفتند: تو سواد ندارى و مار اينست كه اين شخص كشيده ، ولذا ميرزاى قمى در آخر اين شعر را گفت و از ده خارج شد
ده مرو ده مرد را احمق كند
مرد حق را كافر مطلق كند
اگر كسى اين سه خصلت را داشته باشد شايسته رهبرى و امامت است
(( عن ابيعبدالله عليه السلام عن ابيه قال : ان الامامة لا تصلح الا لرجل فيه ثلاث خصال : ورع يحجزه عن المحارم ، و حلم يملك به غضبه ، و حسن الخلافة على من ولى . ))
امام صادق از پدرش حضرت امام باقر عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: همانا امامت و رهبرى شايسته كسى است كه داراى اين سه خصلت باشد 1- ورع و تقوائى داشته باشيد كه او را از هرگونه حرام باز دارد.
2- داراى حلمى باشد كه او را از خشم و غضب باز دارد.
3- بر مردم ، خوب رهبرى و حكومت نمايد، به طورى كه براى آنان مانند پدرى دلسوز و مهربان باشد.
سه چيز موجب قساوت قلب است
از جمله رواياتى كه اهل سنت از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند اين است كه آن حضرت فرمود: (( ثلاثه تقسى القلب : استماع اللهو، و طلب الصيد، و اتيان باب السلطان . ))
سه چيز موجب قساوت قلب و سنگ دلى مى شود: 1- شنيدن لهو و لعب و حرفهاى بيهوده ، 2- دنبال صيد و شكار رفتن ، 3- به دربار سلطان و حاكم وقت رفتن (و عرض حلجت نمودن در پيش سلطان )
و در روايتى از حضرت رسول (ص ) نقل شده كه فرمود: (( من لم يتورع فى دين الله ، ابتلاه الله بثلاث خصال : اما ان يميته شابا او يوقعه فى خدمة السلطان ، او يسكنه فى الرساتيق .))
كسى كه در دين خدا تقوا نداشته باشد، خداوند او را به سه خصلت مبتلا مى كند، يا او را جوانمرگ مى كند، يا او را در روستاها و دهكده ها ساكن مى كند و يا او را به خدمت سلطان و حاكم وقت مى گمارد.(187)
در روز قيامت از چهار چيز پرسش شود
عن على قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لاتزول قدم عبد يوم القيامة ، حتى يسال عن اربع ، عن عمره فيها افناه ، و شبابه فيها ابلاه ، و عن ماله من اين اكتسبه و فيها انفقه ، و عن حبنا اهل البيت ،)) از على عليه السلام نقل است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در روز قيامت هيچ بنده اى قدم بر ندارد تا از چهار چيز از او پرسش شود، عمر خود را در چه گذرانيده ، جوانى خود را صرف چه چيز نموده ، دارائى خود را از كجا آورده و در چه راه خرج كرده ، و دوستى ، خاندان را در دل داشته يا نه ؟ (188)
تصوف ماده اش از سه حرف است ؟
(( قال على عليه السلام : التصوف ثلاثة احرف : الصاد صبر و صدق و صفاء، و الواو: ود و ودود، وفاء و الفاء: فرد و فقر و فناء.(189) ))
حضرت على عليه السلام فرمود: تصور از سه حرف تشكيل شده است
1- صاد(ص ) علامت صبر و شكيبائى ، صدق و راستى ، صفا و صميميت است
2- و او (و) نشانه ودوودودو وفاء است كه همان دوستى و محبت و وفاء باشد
3- فاء (ف ) علامت فرد و تنهائى ، فقر و ندارى ، فناء و نيستى است .
مؤ لف گويد: كه تصوف از صوف بمعنى پشم گرفته شده است چونكه فقراء در آن زمان از لباس پشمين استفاده مى كردند كه ارزانتر از پنبه و ابريشم و لباسهاى تجملاتى بود و براى بدن هم زبر و خشن بود يعنى از همان پشم حيوانات اهلى براى خودشان لباسى ساده مى بافتند و مى پوشيدند لذا كم كم به درويشها و كسانى كه چنين لباسى بر تن داشته متصوفه اطلاق شد و به مسلك و مذهب آنان كه مذهب خاصى است تصوف گفته شد و آنها را متصوفه يا صوفى مى نامند كه گويند:
مائيم گليم و نمد و كهنه و كنجى
بر سر هوس جبه و دستار نداريم
معما به اسم اسفند
عجايب صنعتى ديدم در اين بر
يكى بوته بد او بالاش صدپر
هر آنكس نام او را زود گويد
غلام او شود پور سكندر
معما به اسم نمك
چيست آن دانه هاى بى بر و پوست
كه از او مى خورند دشمن و دوست
خواهى آنراشناسى اى دانا
او در آبست و آب دشمن اوست
معما به اسم شمع
آن چيست كه در هوا رود شعله او
هم سوختن و گريه بود پيشه او
از دور چو استخوان نمايد تن او
خواهى كه شود زنده بزن گردن او
معما به اسم چراغ لامپا
يك عجائب حوض ديدم آب روشن در ميان
مار سيمين خفته در آن مرغ زرين در دهان
آب قوت مار گردد مار باشد قوت مرغ
مار چون بى قوت باشد مرغ مى ماند بجان
معما به اسم ذرت
كم بها چيزكى بديدم من
پيرهن سبز كرده بود به تن
از سرش تا بپاى دانه نشان
دانه هاى زرين نورافشان
باشد افزون بفصل تابستان
ميكنندش كباب خرد و كلان
نام آن از سه حرف افزون نيست
زود پيدا كن و بگو او گه گاه
معما به اسم منقل
آن چيست كه باشد او بيجان
چهار پا دارد و دو گوش عيان
گه خوراكش بود ذغال سياه
كنج خانه بخوابد او گه گاه
آنچه كه قبل و پس از مرگ مسلمانى بايد بداند:
انسان از دو چيز بدش مى آيد
(( ان رسول الله (ص ) قال : شيئان يكرههما ابن آدم ، الموت ، و الموت راحة المؤ من من الفتنة ، يكره قلة المال ، و قلة المال اقل للحساب .(190) ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دو چيز است كه انسان از آن بدش ‍ مى آيد و كراهت دارد (يكى ) مرگ است ، و حال آنكه مرگ راحتى مؤ من است از فتنه ، (و دومى ) كمى مال است در حاليكه كمى مال حسابش در قيامت كمتر است .
زياد به فكر مرگ باشيد
(( قال رسول الله (ص ): اكثروا من ذكر هادم اللذات ))
پيامبر اكرم صلوات الله و سلامه عليه فرمود: زياد به ياد از بين برنده و نابود كننده لذتها و خوشيها باشيد.
ياد مرگ شما را به عمل وامى دارد
(( عن ابى بصير قال : قال لى الصادق عليه السلام : اما تحزن ؟ اما تهتم ؟ اما تاءلم قلت : بلى والله ، قال : فاذا كان ذلك منك فاذكر الموت و وحدتك فى قبرك ، و سيلان عينيك على خديك ، و تقطع او صالك ، و اكل الدود من لحمك ، و بلاك و انقطاعك عن الدنيا، فان ذلك يحثك على العمل و يردعك عن كثير من الحرص على الدنيا.(191) ))
ابوبصير گويد امام صادق عليه السلام به من فرمود آيا محزون و غمگين و دردمند نيستى ؟ عرض كردم ، چرا به خدا قسم ، امام صادق فرمود: هرگاه چنين باشى به ياد مرگ باش ، و به ياد تنهائى در قبر باش ، و به ياد گريه ات و ريختن اشگهايت بر گونه هايت باش ، و به ياد اين باش كه خويشان و اقوامت تو را رها مى كنند و به ياد اين باش كه كرمها (در قبر) از گوشت (بدنت ) خواهند خورد، و به ياد بلا و جدا شدنت از دنيا باش ‍ همه اينها تو را به عمل وامى دارد و زابسيارى حرص بر دنيا تو را باز مى دارد.
وصيت از نظر قرآن
خداوند متعال در قرآن در سوره بقره آيه 179 درباره وصيت مى فرمايد:
(( كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للو الدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين .))
بر شما مقرر شد كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مال و ثروتى از خود به جاى گذاشته ، براى پدر و مادر و خويشاوندان به اقتضاى عدالت كه شايسته پرهيزكاران است وصيت كند.
(( فمن بدله بعد ماسمعه فانما اثمه على الذين يبدلونه ان الله سميع عليم .))
و هر كسى بعد از اين كه وصيت را از (وصيت كننده ) شنيده باشد عوض ‍ كند و تغيير دهد گناه آن فقط به عهده كسى است كه (وصيت را) عوض ‍ كرد و تغيير داده و خدا شنوا و دانا است (و اگر ديگران نمى فهمند او كه بايد بداند مى داند)
(( فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلااثم عليه ان الله غفور رحيم .))
و هر كسى بترسد كه از وصيت كننده خطا يا ناروائى سرزند و اصلاحشان دهد، گناهى مرتكب نشده ، خداوند بخشنده و مهربان است .
وصيت از نظر روايات
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الوصية حق على كل مسلم . ))
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وصيت بر هر مسلمانى حق است (و هر مسلمانى بايد وصيت كند) و نيز آن حضرت فرمود:
(( ماينبغى لامرء مسلم ان يبيت ليلة الا و وصيتة تحت راءسه .))
سزاوار نيست براين انسان مسلمان كه شبى را بيتوته كند، مگر اينكه (حتما) وصيتنامه اش (بايد) زير سرش باشد.(192)
و نيز آن حضرت فرمود:
(( من مات بغير وصية مات ميتة جاهلية .))
كسى كه بدون وصيت از دنيا برود به مرگ جاهليت مرده است .(193)
كسى كه وصيت نكند گناهكار است
(( عن جعفر بن محمد، عن ابيه عليهماالسلام قال : من لم يوص عند موته لذوى قرابيه ممن لايرثه فقد ختم عمله بمهصية .))
امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه در هنگام مرگش (حتى ) براى خويشانى كه از او ارث نمى برند، وصيت نكند، عملش را به معصيت ختم مى كند.
ضمنا همين روايت بدون ((ممن لايرثه )) هم نقل شده كه در اين صورت معنايش اينگونه مى شود: كسى كه در هنگام مرگش براى خويشاوندانش وصيت نكند عملش را ختم به معصيت مى كند.
وصيت در مورد ديون و بدهى به مردم واجب است
(( قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الوصية تمام مانقض من الزكاة . ))
اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: وصيت جبران آن چيز است كه از زكات (و خمس و واجبات و خيرات ) ناقص و ناتمام مانده و (خلاصه وصيت جبران بدهكارى ها است ).(194)
كسى كه خوب وصيت نكند عقل او ناقص است
(( قال رسول الله (ص ): من لم يحسن وصيته عند الموت كان نقضا فى مروته و عقله .(195) ))
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه در هنگام مرگ خوب وصيت نكند، عقل و مروتش ناقص است .
در مراسم عزاى ميت باشتاب بايد شركت كرد
(( ان النبى صلى الله عليه و آله قال : اذا دعيتم الى العرسات فابطوا، فانها تذكر الدنيا و اذا دعيتم الى الجنائز فاسرعوا، فانها تذكر الاخرة .(196)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتى كه به مجالس ‍ عروسى دعوت شديد، تاءنى كنيد و شتاب نكنيد، زيرا اين مجالس ‍ انسان را به ياد دنيا مى اندازد و هنگامى كه به مراسم عزادارى ميت دعوت شديد، شتاب كنيد، چون انسان رابه ياد آخرت مى اندازد.
اين سطر جاده ها كه به صحرا نوشته اند
ياران رفته از قلم پانوشته اند
لوح مزارها همه سربسته نامه ها است
كز آخرت بمردم دنيا نوشته اند
وصيت بايد متضمن اين نكات باشد
1- معرفى خود از نظر دنيا براى آيندگان (يعنى نوشتن اسم و فاميل و مشخصات ).
2- محل دفن در صورت امكان و تهجيزات آن (يعنى نوشتن اينكه نحل دفن چه جائى باشد و غسل و كفن در كجا باشد.
3- انجام وظائف شب اول قبر از نماز (وحشت ) و خيرااست (كه در وصيت نامه اش بايد بنويسد).
4- وصيتنامه اش بايد متضمن تعيين مقدار نمازهاى فوت شده يا مشكوك و مافى الذمه واجب يا مستحب باشد.
5- براى روزه هاى فوت شده و مافى الذمه واجب يا مستحب بايد وصيت كند
6- حج خانه خدا در صورت استطاعت ، كه اگر حج به گردن اوست بايد در وصيتنامه مشخص كند.
7- اداء زكات و خمس و هر نوع صدقات واجب و مستحب را بايد در وصيتنامه اش متذكر شود.
8- رد مظالم است كه بايد مشخص كند چه قدر رد مظالم داده شود.
رد ظالم شامل ستمهاى مالى مى شود يعنى ستمهاى مالى كه احيانا از او به ديگران شده مانند برخورد به ديگرى كه اگر با ماشين به ديگرى زده و يا با وسيله اش به ماشين و موتور ديگرى زده و يا هر گونه اذيت و آزار و يا شكستن ظروف و غيره كه در دست ديگرى بوده و بدن او به آن جنس ‍ خورده و آن را شكسته است ، كه بايد براى هر كدام از اينها چيزى را حساب كند و به فقير بعنوان رد مظالم بپردازد.
مخفى نماند: كه اگر بداند به چه كسى چه مقدار بدهكار است ، رد مظالم به فقير دادن جبران آن را نمى كند، بلكه بايد بدهى خود را كه مشخص ‍ است به همان شخص كه مديون است بدهد، يا اگر طرف مرده است به ورثه اش بدهد، يا اگر هيچكس را ندارد كه به او بدهد آن وقت بايد به عنوان رد مظالم همان مقدار بدهى را به فقير دهد.
9- بايد در وصيت نامه اش كفارات و ديه برخوردها و تصادفات با اتومبيل و غيره و كفاره قتل هاى عمدى را مشخص نمايد البته اگر با اتومبيلى تصادف كرده و صاحبش را مى شناسد بايد برود و او را راضى كند، و در صورتيكه نشناسد بايد مقدارى به عنوان كفارات و ديه بپردازد و تعيين ثلث مال ، براى همين مصارف و خيرات است .(197)
احكام وصيت
وصيت آنسكه انسان سفارش كند بعد از مرگش برايش كارهائى انجام دهند، يا بگويد بعد از مرگش مقدارى از مال او ملك كسى باشد، يا براى اولاد خود و كسانى كه اختيار آنان با او است ، قيم و سرپرست معين كند و كسى را كه به او وصيت مى كنند، وصى مى گويند.
كسى كه نمى تواند حرف بزند، اگر به اشاره مقصود خود را بفهماند، براى هر كارى مى تواند وصيت كند.
كسى كه از روى عمد مثلا زخمى به خود زده ياسمى خورده است ، كه بواسطه آن ، يقين يا گمان به مردن او پيدا مى شود، اگر وصيت كند كه مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند صحيح نيست .
اگر انسان وصيت كند كه چيزى يا مالى به كسى بدهند، در صورتى آن كس چيز را مالك مى شود كه بعد از مردن وصيت كننده آن را قبول كند.
وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد، بايد فورا امانتهاى مردم را به صاحبانش برگرداند و بدهكارى هاى خود را به ديگران بپردازد.
كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر زكات و خمس و مظالم بدهكار است ، بايد فورا آنها را بپردازد و اگر نمى تواند بايد وصيت كند تا ورثه اش بپردازند.
و همچنين است اگر حج بر او واجب شده باشد و اگر نماز و روزه قضا دارد بايد وصيت كند كه از مال خود براى آنهااجير بگيرند، بلكه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال بدهد كسى بدون آنكه چيزى بگيرد، آنها را انجام مى دهد باز هم واجب است وصيت نمايد، و اگر قضاى نماز و روزه او بر پسر بزرگترش واجب باشد، بايد به او اطلاع بدهد، يا وصيت كند، كه براى او بجا آورند.
كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر مالى پيش كسى دارد، يا در جائى پنهان كرده است ، كه ورثه نمى دانند، چنانچه بواسطه ندانستن ، حقشان از بين برود، بايد به آنان اطلاع دهد لازم نيست براى بچه هاى صغير خود قيم و سرپرست معين كند، ولى در صورتيكه بدون قيم مالشان ار بين مى رود يا خودشان ضايع مى شوند، بايد براى آنان قيم امينى معين نمايد.
براى خود خيرات بفرستيد
خداوند متعال در سوره مزمل آيه 20 مى فرمايد:
(( و ماتقدموا لانفسكم من خير تجدوه عندالله هو خيرا و اعظم اجرا و استغفروا الله ان الله غفور رحيم .))
و هر نيكى و خيراتى كه براى خود از پيش فرستيد آن را نزد خدا بيابيد و پاداش آن بهتر و بزرگتر است ، از خدا آمرزش بخواهيد، كه او آمرزنده و رحيم است .
برگ عيشى بگور خويش فرست
كس نيارد زپس تو پيش فرست
در وسائل الشيعه جلد دوم صفحه 658 درباره پيش فرستادن خيرات از بعض ائمه نقل شده كه خداوند مى فرمايد:
(( ابن آدم ! تطولت عليك بثلاثة سترت عليك مالو يعلم به اهلك ما واروك و اوسعت عليك فاستقرضت منك فلم تقدم خيرا، وجعلت لك نظرة عند موتك فى ثلثك فلم تقدم خيرا.))
فرزند آدم ! بر تو سه چيز را انعام وتفضل كردم ، چيزهائى (عيبهائى ) را از تو پوشاندم كه اگر اهل و عيالت مى فهميدند نمى پوشانند، و به تو نعمت زيادى عطا كردم و بخشيدم و از تو خواستم كه به من قرض بدهى (به بندگان محتاج من قرض الحسنه بدهى ) و تو هيچ خيرى را پيش ‍ نفرستادى ، و (باز) براى تو در هنگام مرگت ، در ثلث مالت مهلت و فرصت دادم (كه خيراتى براى آخرت خودت به محتاجان بدهى ) و تو خيراتى نفرستادى .
شش چيز پس از فوت مؤ من ثوابش به او ميرسد
(( و قال عليه السلام : ستة يلحقن المؤ من بعد وفاته : ولد، يستغفر له و مصحف يخلفه و غرس يغرسه ، و بئر يحفرها، و صدقة يجريها، و سنة يوخذ بها من بعده .))
على عليه السلام فرمود: شش چيز پس از وفات مؤ من (پيوسته ثوابش ) به او مى رسد:
1- فرزندى (كه از خود باقى گذارد) تا براى او استفاده كند.
2- كتابى (بنويسد) كه بعد از او بماند (و ديگران از آن استفاده كنند)
3- درختى بكارد (كه ديگران از ثمراه اش بهرمند شوند).
4- چاهى حفر كند (كه ديگران از آبش استفاده نمايند).
5- صدقه جاريه (مانند ساختن مسجد و مدرسه و پل عبور...).
6- سنت و كارخوبى كه پس از او بماند (و ديگران ) به آن عمل كنند.
احكام محتضر
مسلمانى را كه محتضر و در حال جان دادن است چه مرد باشد يا زن ، بزرگ باشد يا كوچك ، بايد به پشت بخوابانند، به طورى كه كف پاهايش ‍ به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او كاملا به اين طور ممكن نيست تا اندازه اى كه ممكن است ، بايد به اين دستور عمل كنند و چنانچه خواباندن او به هيچ نحو ممكن نباشد بايد او را روبه قبله بنشانند و اگر آن هم نمى شود بايد او را به پهلوى راست يا به پهلوى چپ روبه قبله بخوابانند.
احكام محتضر غسل واجب و حنوط ميت
و مستحب است بالاى سر محتضر سوره يس و الصافات و احزاب وآية الكرسى و...بخوانند و عهدنامه اى براى ميت آماده نمايند و آن عهدنامه را بپيچند و مهر ميت و شهود راپاى آن بزنند و با جريدتين (يعنى دو چوب تر و تازه درخت بيد) طرف راست ميت بگذارند و لازم است وقتى كه فرد در حالت احتضار و جان دادن است او را طورىبخوابانند كه پاهايش رو به قبله باشد و سوره يس و دعاهائى را كه وارد شده استبالاى سر او بخوانند همانگونه كه در مفاتيح ذكر شده است و چون فرد از دنيا رحلتكرد چشمانش را ببندند و دستها و پاهاى او را بكشند تا صاف شود و دهانش را ببندند
و در نزد ميت فرد جنب و زن حائض حاضر نشود.
و كفن واجب ميت سه پارچه است يكى لنگ دوم پيراهن و سوم پارچه سرتاسرى كه همه بدن ميت را بپوشاند، و مستحب است كه يك پارچه يمنى كه به آن برد يمنى گويند به كفن اضافه كنند و عمامه هم براى ميت مستحب است همچنين يك پارچه پنبه اى تهيه كنند و به رانهاى ميت بپچند و بعد از آن مقدارى كافور كه آتش به آن نرسيده باشد تهيه كنند و بر كفنها شهادتين و شهادت به امامت هر يك از ائمه را كه در كتب دعا موجود است بنديسند.
اما غسل ميت : غسل واجب ميت سه غسل است كه واجب است ميت را سه غسل به شرح زير بدهند
اول با آب سدر دوم با آب كافور و سوم با آب خالص غسل دهند و طريقه غسل مانند غسل جنابت و غسل هاى ديگر است و سدر و كافور به اندازه اى نباشد كه آب را مضاف كند و كم هم نباشد كه به آن آب خالص ‍ گويند و
قبل از غسل دادن لازم است كه بدن ميت تميز شسته شود و بعد از تميز شدن به صورت غسل ترتيبى اول سر و گردن ، بعد طرف راست ، بعد طرف چپ را غسل دهند.
بعد واجب است كه بدن ميت را حنوط كنند يعنى به پيشانى و كف دستها و سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافور بمالند كه مجموعا هفت موضع از بدن را كه در هنگام سجده واجب است به زمين گذاشته شود بايد حنوط كنند و مستحب است قدرى تربت سيدالشهداء عليه السلام را با كافور مخلوط كنند و نبايد آن تربت به جاهائى كه بى حرمتى مى شود ماليده شود فقط بر جاهائى مثل دستها، سر و سينه بمالند.
بعد نوبت به نماز ميت مى رسد خواندن نماز ميت واجب است حتى اگر بچه باشد و شش سالش تمام شده باشد و بايد اين نماز بعد از غسل و حنوط و كفن كردن خوانده شود و لازم نيست كه نماز با وضو خوانده شود بلكه نماز ميت بدون وضو هم اشكال ندارد گرچه با وضو بهتر است و اگر لباسش پاك نباشد يا حائض و جنب باشد مى تواند نماز ميت بخواند و صحيح است .

next page

fehrest page

back page