304- -و در آيه 65 سوره نور مضمون ديگرى را آورده كه مى فرمايد و الله خلق
كل داية من ماء و خدا همه جنبندگان را از آبى
305- -51 جديد ص 30 نقل از كتاب غيبت شيخ طورى . و گفتار حضرت عسكرى عليه
السـلام كـمـال الديـن ص 307 چـاپ مـكـتـبـة الصـدوق بـصـورت تـوقـيـع
نقل ك
306- -23 جـديـد ص 129 نـقـل از تـفـسـيـر قـمـى . و روايت ثقلين را فريقين عامه و
خـاصـه عـمـومـاً از پـيـغـمـبـر صـلى اللّ ه عـليـه و آله و سـلم
نقل
307- -چون عترت پغمبر اكرم صلى اللّ ه عليه و آله و سلم تربيت شدگان قرآنند
و قـرآن خـدا مـرات وحـى اسـت ، از ايـن نـظـر قـرآن را بـه
ثـقـل اكبر و عترت را به ثقل اصغر تعبير فرموده ، (و عترت هم از
تربيت شدگان
308- -77 بـحـار الانـوار جـديـد ص 136
نقل از نوادر راوندى ، ج 92 ص 17 نقل از تفسير عياشى .
309- -25 جديد ص 136 نقل از عيون الاخبار و روايات ديگر از عامه
310- -اين بيان درج 3 نهايه ابن اثير ص 348 در لغت ((غرب مده است .
311- - سـوره انفال آيه 39. و نمونه ديگر آن سوره بقره آيه 193 و اين روايت در
كمال الدين طبع مكتبة الصدوق ص 668 است . و در ج 51 بحار جديد ص 53 از كتاب غيبت
طوسى از ابن عباس نقل شده .
312- -مـجـلد 52 ص 182 نـقـل از قـرب الاسـنـاد. و بزنطى منسوب به بيزانط نام
مـحـلى اسـت . و لقـب احـمـد بـن مـحمد ابونصر متوفاى 221 از اصحاب اجماع و از ياران و
شاگردان امام هشتم و نهم عليهما السلام
313- نمونه اين روايات در ص 242 مجلد 52 از غيبت نعمانى آمده است و از آن استفاده
مـى شود كه مراد از بتوح كشتار سخت آتشين و شايد روايت فوق هم اشاره
بـه ايـن نـكـتـه بـاشـد . و اصـل مـعـنـى آن ظـهـور و آشـك 314- 52 جـديـد ص 230
نـقـل از غـيبت نعمانى و راوى آن ابوبصير است و اين روايت مجددا ص 348 همان مجلد از غيبت
نعمانى با كمى اختلاف نقل شده اما روى آن ابو حمزه ثمالى است .
315- ايـن روايـت را مـرحـوم مـجـلسـى در صـفـحـه 339 مـجـلد 52 بـحـار الانـوار
نـقـل كـرده ، و در صـفـحـه 333 هـم از كـتـاب غـيـبـت طـوسـى بـه هـمـيـن مـضـمـون
نقل مى كند ، و نسبت به خراب و ويران كردن مستحدثات بعضى از مساجد و معابد دينى هم
روايـات مـتـعـددى اسـت كه پاره اى را نقل كرده و در صفحه 381 توضيح و بيانى در اين
باره از اعلام الورى شيخ طبرسى ذكر مى كند كه شايسته دقت و تد
316- مساجدى كه در كوفه پس از واقعه جانسوز كربلا بنا شد عبارت است از : 1 -
مـسـجـد اشـعث بن قيس 2 - مسجد جرير بن عبدالله بجلى 3 ـ مسجد شيث بن ربعى 4 ـ مسجد
سـمـاك بـن مخرمه و ديگر در الحمراء با بالخمرى كه بر قبر حاكمى از
حكام جور بنا شده است .
317- 52 جديد ص 352 نقل از غيبت
318- در ايـن بـاره روايـاتـى است كه برخى از آنرا مرحوم مجلسى در باب سيره و
اخـلاق و فـضائل آن بزرگوار نقل مى كند ، و از آن روايات استفاده مى شود كه دين اسلام
هم در اثر مرور زمان و سلطه چاپرانه حكومت هاى طاغوتى و رياست طلبان به خرافات و
بدعت هائى آلوده مى شود و توده مردم آن را جزء دين پنداشته و بدان معتقد و پاى بند مى
شـونـد ، كـه مـبارزه براى زدودن اين نوع معتقدات مردم شديدتر است از مبارزه با شرك و
بـت پـرستى است ، و از اين رو مواجه شدن حضرت ولى عصر عليه السلام با اين مردم و
مـبـارزه بـا بـدعـتـهـاى آنـان شـديـدتـر از مـواجـه شـدن
رسول خدا صلى الله
عـليـه و آله و سـلم و مـبـارزه او بـا مـردم مشرك و بت پرست دوره جاهليت است چنانكه در ص
362 و 363 از كـتـاب نـعـمـانـى از امـام جـعـفـر صـادق عـليـه السـلام
نقل كر
319- مجلد 52 ص 225 نقل از مجالس مفييد .
320- مـجـلد 52 ص 340 نـقـل از تـفـسـيـر عـيـاشـى . و در ص 261
نقل از كتاب كافى .
321- در ص 345 مـجـلد 52 بـحـار يـك روايـت بـزرگـى را از تفسير عياشى از امام
پـنـجـم عـليـه السـلام نـقـل مـى كـنـد كـه از آن جـمـله فـرمـود : صـاحـب انـى امـر جـزيـه
قـبول نمى كند - همچنانكه از روايت فوق هم استفاده مى شود - و مستند آن را سخن خدا قرار
مى دهد كه مى فرمايد :
و قـاتـلو هـم حـتـى لا تـكـون فـتـنـة و يـكـون الذيـن كـله لله -
انـفـال : 39 - ولى روايـات ديـگـرى هـم در صـفـحـات 373 ، 375 - 383
نقل مى كند كه گرفتن جزيه هم نجويز و مورد پذيرش آن حضرت مى باشد . اما با كمى
دقت و تاءمل در اين دو نوع روايت ، و آيه شريفه قرآن معلوم مى شود موارد آن دو فرق مى
كـنـد . آن گـروهـى كـه بـه واسـطـه جهاتى از مبانى السلام اطلاعى ندارند ، و آشنا به
تـعـاليـم اسـلام نـيستند يعنى جاهل قاصرند ، و اثرات اجتماع ناپاك و زنگار معصيت هنوز
دلهـاى آنـهـا را آلوه بـدان بـگروند و ايمان آورند ، و البته شايسته نيست كه اين گروه
كـشـتـه شوند و بايد زنده بمانند و ممكن است از ايشان جزيه پذيرفته شود ، ولى چون
بـا وجود وسائل ارتباطى نوينى كه در جهان حكمفرماست و از دين حنيف اسلام و تعاليم آن
مـداركـى در اخـتـيار بشر قرار گرفته و همگى كم و بيش بدان آشنا هستند ، و كمتر كسى
پيدا مى شود كه از آن بكلى اطلاعى نداشته باشد ، و با علم به درستى اسلام و ظهور و
قـيـام ولى عـصـر عـنـاد ورزيـده ايـمـان نـمـى آورنـد
جـاهـل مقصرند و براى حفظ مقام و موقعيت خود و يا به جهات ديگرى با آن مخالفت مى كنند
در اين صورت جزيه از آنها پذيرفتهه نمى شود ، يا بايد اسلام اختيار كنند و يا كشته
شوند .
و از ايـن نـظـر آيـه 39 سـوره انـفـال كـه دسـتـور جـنـگ دفـاعـى مـى دهـد لازم اسـت
قـبـل از شـروع جـنـگ ابتدا دشمنان را به اسلام آگاه ساخت ، و به دين اسلام دعوت نمود ،
اگـر پذيرفتند و قبول كردند كه كار تمام است . ولى اگر با اين فرض نپذيرفتند و
دشمنى كردند و آنگاه به يارى خدا با آنان جنگ مى شود . و اين معنى از خود آيه مذكور و
جمله و ان تولوا به خوبى استفاده مى شود .
و بـا ايـن بـيـان آيه لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى ... - بقره : 256 -
كـه دين اجبارى را نفى مى كند مخالفتى ندارد تا نسخ شده باشد ، زيرا جمله قد تبين
الرشد من الغى علت حكم است و تا علت نسخ نشود خود حكم نسخ نمى شود . پس علت
حـكـم كـه روشـن شـدن راه حـق و رشـد بـاشـد بـا آيـه
قتال : و قاتلو هم نسخ نمى شود واز ميان نمى
322- البته اين عدد تحقيقى نيست بلكه كنايه از كثرت و زيادى است .
323- 8 بحار قديم ص 4 نقل از معانى الاخبار . و مضمون اين روايت در تفاسير عامه
و خـاصـه ذيـل آيـه شـريـفـه 159 سـوره اعراف آمده است . و به آيه 62 سوره احزاب هم
استشهاد شده است .
324- مجلد 52 بحار ص 313 از علل الشرايع و عيون الاخبار .
325- 51 ص 93 نقل از كشف
326- ص 221 كمال الدين چاپ مكتبة الصدوق .
327- آيـه ديـگرى كه در سوره توبه : 32 آمده چنين است يريدون ان يطفوا نور
الله بـافـواهـهـم ( يـعـنـى مـى خـواهـنـد نـور خـدا را بـه گـفـتـارهـاى
باطل خود خاموش
328- 51 بـحـار ص 74 نقل از غيبت طوسى ، راوى حديث ابن مسعود است . و روايت با
جمله يملا الارض عدلا كما ملئت جورا ختم مى شود و به اين مضمون روايات
ديگرى از عامه و خاصه نقل شده كه بعضى از آنها در مجلد 51 بحار صفحات 71 ، 74 ،
102 از كـمـال الديـن و غـيـبـت طـوسـى و كشف الغ 329- اين گفتار حضرت على عليه
السـلام در ابـتـداى خـطـبه 136 نهج البلاغه هم آمده است ، و اين ابى الحديد در شرح آن
بـه شـمـاره 138 مـى گـويـد ايـن كـلام حـضـرت اشـاره اسـت بـه امـامـى كـه خـداونـد
متعال او را در آخر زمان مى فرستد ، و او همان موعودى است كه در اخبار و روايات آمده است .
330- مـجـلد 52 ص 317 نـقـل
از خصال صدوق و ص 365 نقل از غيبت نعمانى .
331- 52 ص 318 نقل از بصائر الدرجات .
332- 52 ص 356 نقل از غيبت نعمانى .
333- 52 ص 328 نقل از كمال الدين و كتاب كافى .
334- 52 ص 336 نقل از خرائج قطب الدين راوندى .
335-
مجلد 52 ص 362 نقل از غيبت نعمانى .
336- بـراى رفـع اسـتبعاد اين گونه امور بدين داستان توجه شود گويند هنگامى
كـه امـام صـادق عـليـه السـلام در عـراق بود و خواست از كوفه به مدينه مراجعت نمايد .
عـلمـاء و دانـشـمـنـدانـى كه در كوفه بودند از جمله سفيان ثورى و ابراهيم خواستند او را
بـدرقـه و مـشـايـعت كنند به بيرون شهر رفتند و منتظر قدوم حضرت بودند كه ناگهان
حـيـوان درنـده اى را ديـدنـد كه در وسط راه لميده ، مشابعين از ترس توقف كردند و منتظر
آمدن حضرت و اقدام او شدند تا به بينند آن بزرگوار چه مى كند . و چون ايشان آمدند و
از جـريـان مـسـتحضر شدند خود به نزديك آن حيوان رفت و گوش او را گرفت و از وسط
راه كـنـار كـشـيـد . سـپس روى به حاضرين كرد و گفت : اگر مردم خدا را آنطور كه
شـايـسـتـه اسـت عـبـادت و اطاعت كنند مى توانند بار سفرشان را بر اين نهند و از وجودش
استفاده كنند . به نقل بحارالانوار مجلد 47 چاپ جديد ص 139 از مناقب اين شهر
آشوب . و مجلد 71 ص 191 از عدة الداعى ابن ف
337- 52 جديد ص 327 نقل از كمال الدين صدوق .
338- دربـاره زبـان و لغـزشـهـاى آن اخبار و روايات زيادى در اين باره آمده است از
جـمـله در نـهـج البـلاغـه خـطـبـه 174 فـرمـايد: زبان را يكى كنيد و يك جور سخن
گـوئيـد و آدمـى بـايد زبانش را نگهدارد كه زبان نسبت بصاحبش سركش و متمرد است تا
آنـكـه گـويـد : پـيـغـمبر خدا فرمود : ثبات و استوارى ايمان به ثبات و استوارى
دل است و آن به ثبات و استوارى زبان پايدار ا
339- ايـن روايـت را صـاحـب تـفـسـيـر مـجـمـع البـيـان و عـيـاشـى نـيـز
نقل كرده اند .
340- تـفـسـيـر صـافـى از احـتجاج طبرسى . و مجلد 24 بحار الانوار چاپ جديد ص
248 نقل از احتجاج .
341- خـبر را صدوق - رحمه الله - در كتاب توحيد خود در ضمن خبر
طـويـل نـقـل كـرده و در چـاپ مـكـتـبـة الصـدوق ص 7 342- 23 جـديـد ص 101
نقل از امالى طبرسى .
343- 23 جديد ص 99 نقل از خصال صدوق چاپ مكتبة الصدوق ص 150 و 24 جديد
ص 251 از بصائر الدرجات . و ص 252 از اختصاص .
344- 23 جديد ص 102 نقل از بصائر الدرجات .
345- 23 بحار جديد ص 38 نقل از كمال الدين و غيبت نعمانى و بصائر الدرجات .
346- 52 ص 360 نـقـل
از غيبت نعمانى .
347- اين آيه در دو جاى قرآن آمده است
1 ـ سوره مؤ منون آيه 53، 2 -
2 ـ سوره روم آيه 32 .
348- 52 ص 114 نقل از غيبت نعمانى .
349- و بهمين مضمون آيه ديگرى است در سوره بقره آ
350- 27 بحار جديد ص 216 و 217 نقل از كفاية الاءثر .
351- ص 384 چـاپ مـكـتـبـة الصـدوق . و احـمـد بـن اسـحاق بن سعد اشعرى قمى از
اصـحـاب امام جواد و هادى و عسكرى عليهم السلام است و گفته اند در زمان حضرت عسكرى
(ع ) از دار دنيا برفت و قبرش در نزديكى پل ذهاب باختران م
352- مجلد دوم ص 290 به نقل بحار مجلد 44 ص 218 .
353-
52 ص 313 نقل از علل الشرايع ، و عيون الاخبار .
354- 52 ص 307 حديث شماره 82 .
355-
51 ص 307 ، و مجلد 60 ص 269 از كشف الغمه از كتاب تاريخ ابن اعثم كوفى متوفاى
314 ه . ق از اميرالمومنين عليه السلام چنين نقل مى كند كه فرمود: ويحا للطالقان فان
لله عـزوجـل بـهـا كـنـوزا ليـسـت مـن ذهـب و لا فـضـة و لكـن بـهـا
رجال مؤ منون عرفوا الله حق معرفته و هم اءيضا انصار المهدى فى آخر الزمان مرحبا
و شـگـفـتـا بـطـالقـانـى كـه در آنـجـا گـنـج هـائى بـراى خـداونـد
عـزوجل كه نه طلاست و نه نقره ولكن در آنديار مردانى هستند مؤ من و معرفت كاملى بخدا ،
و آنـان نـيـز انـصـار و يـاران مـهـدى در آخـر الزمـان هـسـتـنـد . و اءيـضـا در كـتـاب
كـمـال الديـن صـدوق ص 268 از رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله
نـقـل شـده كـه فـرمـود : و له بـالطـالقـان كـنـوز لا ذهـب و لا فـضـة الا
خـيـول مـطـهمة و رجال مسومة .. و او را در طالقان گنج هائى است نه طلا و نقره است جز
مـركـبهاى چابك و مردان و سواران آماده و مهيا . و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغة ج
7 ص 48 در شـرح خـطـبـه 92 مـلاحـم از امـيـرالمـومـنـيـن عـليـه السـلام
نـقل مى كند كه فرمود : محققا براى آل محمد در طالقان گنجى است كه هر وقت مشييت
خـدا تـعـلق گـيـرد آنرا آشكار خواهد ساخت . و آنان داعييان حقند كه به اذن و اجازه خدا قيام
كنند و مردم را بدين خدا دعوت نمايند .
356- 102 ص 193 نقل از ادعيه سيد بن طاووس - الدعاء التاسعة .
357- اى رسـول مـكـرم آنـچـه را كـه از طـرف پـروردگـارت بـتـو
نازل شده برسان كه اگر عمل نكنى ( و نرسانى ) اصلا پيغام پروردگار را نرسانده
اى و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند و خدا كافران را هدايت نمى كند .
358- اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد فـرمـان بـريـد خـدا را و فـرمـان بـريـد
رسول و اولوالامر از خودتان را .
359- شـلمـغـانى منسوب به شلمغان آبادى است در نواحى واسط عراق . و او محمد بن
عـلى مـعـروف بـه ابـن ابـى العـزاقـر است كه ابتدا ادعاى بابيت و وكالت نمود ، و سپس
كـارش بـه كـفـر و الحـاد كـشـيـد . و بسال 323 بدست محمد راضى بالله خليفه عباسى
كـشـتـه شـد . و حـسـيـن بـن مـنـصـور حـلاج هـم قـائل بـه ابـاحـه و
حـلول و حـتـى ربـوبـيـت شـد ، و گـويـنـد در ابـتـدا ادعـاى نـيـابـت و سفارت نموده بود و
سال 309 بدست جعفر مقتدر بالله كشته شد . و ديگر ابو محمد شريعى و محمد نميرى و
اءحمد بن هلال كرخى و محمد بن على بن بلال است .
360- 51 ص 59 نقل از كنز الفوائد كراجكى .
361- لكن نيكى ( و نيكوكار) آنكسى است كه بخدا و روز ديگر و فرشتگان و كتاب
و پـيغمبران ايمان آورده است و مال را با اينكه دوست ميدارد بخويشان و يتيمان و مسكينان و
بـراه درمـانـدگـان و فـقـيـران و در آزادى بـردگان دهند و نماز را بر پا دارد و زكات را
بـپـردازد و كـسـانى كه چون پيمان بستند به پيمان خويش وفادار باشند و صابران در
سختى و مرض و هنگام جنگ ، و همينانند آنانكه راستى پيشه كردند و همينان پرهيزكا
362-
35 بحار ص 48 نقل از معانى الاءخبار از جابربن يزيد . از امام پنجم . در پيرامون خطبه
على عليه السلام . و ديگر نقل از علل الشرايع .
363- 35 بحار ص 95 نقل از مناقب .
364- 35 بحار ص 102 نقل از كتاب فضائل .
365- 35 بحار ص 90 نقل از
366- 35 بـحـار ص 59 نـقـل از نـاقـب . 367- مـرحـوم مـجـلسـى در كتاب بحار
الانـوار مـجـلد 22 ص 191 از مـنـاقـب چـنـيـن نـقـل مى كند كه احمد بلاذرى متوفاى 379 - و
ابـوالقـاسـم كـوفـى - متوفاى 352 - در كتابشان ، و سيد مرتضى - متوفاى 436 - در
كـتـاب شـافـى ، و ابـوجـعـفـر طـوسـى - مـتـوفـاى 460 - در تـلخـيـص آن
نـقـل كـرده انـد كـه پيغمبر صلى الله عليه و آله وقتى با خديجه ازدواج كرد كه خديجه
عذراء يعنى با كسره بود. و مؤ يد آن مطلبى است كه در دو كتاب الانوار و البدع آمده كه
رقـيـه و زيـنـب دخـتـران هـاله خـواهـر خـديـجـه بـودنـد . و مـرحـوم مـؤ لف هـم ايـن
نـقـل مـنـاقـب را در يـادداشـت هـاى خـود آورده در صـورتـى كـه در خـور دقـت و
تامل است و دليل بر صحت اين گفتار
368- البـتـه عـلى عـليـه السـلام نـخـستين كسى است از مردان كه اسلام اختيار كرد ،
چـنانكه در اواخر خطبه قاصعه در نهج البلاغه مى فرمايد : و لم يجمع بيت واحد فى
الاسـلام غـيـر رسـول الله و خديجه و انا ثالثها و در آنزمان اسلام در خانه اى نيامده
بود مگر خانه رسول خدا و خديجه و من سوم ايشان
369- خصال ص 205 و كتب ديگر .
370- مـجـلد 16 بـحـار جـديـد ص 11 نـقـل از ابـن اسـحاق مورخ معروف صاحب مغازى
مـتـوفـاى 151 ه . ق - يعنى و خديجه پيشتيبان اسلام بود و بار سنگين پيشرفت آنرا با
صداقت بدوش مى كشيد ، و پيغمبر اكرم هم بوجود آن ناآراميش تسكين مى يافت .
371- 16 بحار جديد ص 208 نقل از كشف
372- 43 جديد ص 12 نقل از عيون الاخبار .
373- 43 بحار جديد ص 12 نقل از عيون الاخبار .
374- 43 جـديـد ص 12 نـقـل از مـعـالى الاخـبـار و
علل الشرايع .
375- رجـوع شـود بـه مـجـلد 43 بـحـارالانـوار و
علل الشرايع .
376- تـرجـمه آيه چنين است : البته خدا ميخواهد كه رجس و پليدى را از شما خانواده
ببرد و آنطور كه شايسته هست پاكتان
377- مـجـلد 24 ص 331 نـقـل از تـفـسـير قمى . و همانطورى كه اشاره شده است اين
تفسير از جمله مصاديق و تمثيل فردى از آنست .
378- 11 بـحار چاپ جديد ص 28 نقل از كتاب اعتقاد بلفظ ان سادة الانبياء خمسة
- .
379- كتاب نهاية ابن اثير كلمه سود .
380- 38 بـحـار باب انه (ع ) الوصى و سيد الاوصياء و خير الخلق بعد النبى
ص 17 نقل از
381- 24 جديد ص 4 نقل از كنز جامع الفوائد .
382- 24 جديد ص 6 نقل از تفسير قمى .
383- 15 بحار جديد ص 17 نقل از علل الشرايع .
384- 23 بحار جديد .
385- مجلد 103 چاپ جديد ص 370 نقل از معانى ا
386- 25 جديد ص 152 نقل از غيبت نعمانى .
387- - 25 جـديـد ص 143 و 144 نـقـل از
علل الشرايع .
388- مجلد 25 جديد ص 116 .
389- و 25 بـحـار جـديـد ص 124 نـقـل از
كـمـال الديـن و اءمـالى و عـيـون الاءخـبـار صـدوق . و كـافـى كـليـنـى ، و تـحـف
العقول حرانى ، و احتجاج طبرسى .
390- و 25 بـحـار جـديـد ص 124 نـقـل از
كـمـال الديـن و اءمـالى و عـيـون الاءخـبـار صـدوق . و كـافـى كـليـنـى ، و تـحـف
العقول حرانى ، و احتجاج طبرسى .
391- مجلد 52 ص 92 نقل از احتجاج و كمال الدين .
392- 24 جديد ص 70 از تفسير قمى ، و ص 73 از روضه كافى . و باين مضمون
در ص 74 از مـنـاقـب ، و ص 76 از كـنـزالفـوائد ، و ص 79 از تـفـسـير فرات . و منظور
تاءويل و تطبيق كلى بر مصاد
393- 25 جديد ص 123 .
394- 24 جديد ص 21 نقل از مناقب .
395- 24 جديد ص 14 نقل از تفسير قمى .
396- 26 جديد ص 110 نقل از بصائر الدرجات .
397- 26 جديد ص 194 نقل از بصائر الدرجات .
398- 26 جديد ص 18 نقل از ارشاد مفيد و احتجاج طبرسى .
399- لغـت غـابـر بـمـعـنـاى بـاقـى اسـت هـمـچـنـانـكه مى فرمايد : الا عجوزا فى
الغابرين . و ابن اثير در نهايه گويد : كلمه غابر از اضداد بمعناى ماضى و باقى
است و آنچه بيشتر شناخته ميشود همان معناى با
400- 26 جـديـد ص 190 و روايـت در هـمـان صـفـحـه از عـيـون اخـبـار الرضـا
نقل شده است .
401- و مؤ يد آن روايتى است كه مرحوم حاج شيخ عباس قمى در نفس الهموم ص 244
از بـصـائر الدرجـات از امـام شـشـم نقل مى كند كه فرمود : وقتى امام چهارم را با اسيران
ديـگـر بـشـام نـزد يـزيـد بـردنـد آنـانـرا در مـحـلى كـه مـشـرف بـخـرابـى بـود
مـنـزل دادنـد و نـگـهـبانان خارجى را كه بزبان رومى صحبت مى كردند بر آنان گماشته
بـودنـد يـكـى از اسـيـران اظـهـار داشـت مـا را در ايـنـجـا
منزل دادند كه سقف بر سر ما فرو ريزد و ما را بكشد . نگهبانان بزبان رومى مى گفتند
كـه ايـنـهـا از ويـرانى منزل مى ترسند در صورتى كه فردا آنها را از اينجا بيرون مى
بـرنـد و بـقـتـل مـيـرسانند . حضرت سجاد (ع ) فرمود من سخن آنها را فهميدم و هيچ يك از
اسيران زبان آنها را بخوبى من نمى
402- مجلد 78 چاپ جديد ص 216 نقل از روضه كافى .
403- و در مـجـلد 16 بحار الانوار باب سيرة النبى و سننه بعضى
از آداب و سنن حضرتش را بيان مى كند و هر كه خواهد اطلاع پيدا كند بدانجا مراجعه
404- اين روايت را صدوق هم در كمال الدين ص 27 ذكر كرده است .
405- ص 286 چاپ مكتبة الصدوق .
406- 17 جديد ص 225 .
407- در شـرح حـال مـسـيـلمـة بن حبيب از طايفه بنى حنيفه از قبيله ربيعه معروف به
مـسـببله كذاب ميينويسند كه او براى معارضه با قرآن و رد آن كلمات و جملات قافيه دار ،
مـسجع و مقفى پرداخته بود كه بسيار مستهجن و مضحك است از جمله در برابر سوره انا
اعـطـيناك الجواهر ، فصل لربك و هاجر ، ان مبعظك لفاجر ، و در برابر القارعة ما
القـارعـة گـفـتـه اسـت الفـيـل مـا الفـيـل ، و مـا ادريـك مـا
الفيل ، له ذنب و ثبيل ، و مشغرو خرطوم طويل ان ذلك من خلق ربنا لفليل . و در برابر
و النازعات غرقا گفته : و الزارعات زرعا
408- 41 ص 287 نقل از عيون الاءخبار .
409- 45 ص 179 نقل از كامل الزيارات .
410- البته اين حديث از اخبار غبيت و از معجزات است .
411- 45 ص 398 نقل از امالى طوسى .
412- 45 ص 398 نقل از امالى طوسى .
413- مـرحـوم مـؤ لف در حـاشـيـه نـسخه مرقوم داشته و از جمله معجزات موجود
چشمه آب جاريست كه زمان مسافرت آن بزرگوار بمرو در ده سرخ بوجود آورد . و روايت
هـم از مـجـلد 12 بحار الانوار صفحه 36 برابر مجلد 46 چاپ جديد صفحه 125 از كتاب
عيون الاخبار نقل مى كند . ( و اكنون معروف بقدمگاه است ) .
414- كـشـف الغـمـه ( عـلى بـن عـيـسى اربلى از علماى قرن هفتم قمرى ) ص 339 . و
مختار خرايج به نقل بحارالانوار مجلد 60 ثص 275 .
415- 17 چاپ جديد ص 255 نقل از خرايج راوندى .
416- از مـصـاديـق بارز آيه شريفه يريدون ان يطفئوا نور الله واقعه ايست
كـه بـه مـدفـن رسـول خـدا بـراى ربـودن جـسـد مـطـهـرش
بـسـال 557 قـمرى اتفاق افتاد، و اين واقعه را سمهودى در كتاب تاريخ مدينه ص 648
ذكـر كـرده . او مـيـنـويـسـد نـور الديـن مـحـمـود بـن زنـگـى صـاحـب
مـوصـل دريـك شبى سه بار پيغمبر اسلام را بخراب ديد كه مى گويد مرا از دست اين دو
نـفر ( اشاره به دو مرد موبور) نجات دهيد ، و او از ديدن اين خواب وحشتناك با صلاحديد
و زيرشد جمال الدين موصلى و عده ديگر بمدينه رفتند و با تمهيد نقشه آندو مرد مسيحى
را كه باسلام و احكام اسلامى متظاهر بودند با همان اوصاف و مشخصات كه در خواب ديده
بـود دسـتـگـيـر كـردنـد ، و پـس از بـازجـوئى از آنـهـا و
محل سكونتشان معلوم شد آندو نفر اهل اندلس و ماءمور به ربودن حسد پيغمبر بودند ، و از
مـحـل اقـامتشان كه در جوار و نزديكى قبر بود مخفيانه نقب زمينى زده بودند و در تاريكى
شب بكندن آن مشغول ميشدند . پس از اينكه آندو را گردن زدند و اعدام كردند اطراف قبر را
دور تا دور كندند و در آن گودال سر داغ ريختند و بكلى مسدود ك
417- 24 جديد صفحه 9 .
418- 24 جديد صفحه ص 11 نقل از معانى الاخبار .
419- البـتـه ايـن گـونـه روايـات از بـاب بـطـن قـرآن و
تاءويل آنست نه تفسير لفظ آن .
420- 23 جديد ص 210 نقل از كنز الفوائد ك
421- 24 جديد ص 11 نقل از معانى الاخبار صدوق .
422- 23 جديد ص 206 نقل از تفسير قمى .
423- 23 جديد ص 207 نقل از تفس
424- پايان آيه در سوره عنكبوت 49 الا الظالمون است . ولى
الا الكافرون در ذيل آيه 47 همان سوره و بيان ديگ
425- البـتـه مراد تطبيق آيه بر مصداق است نه اينكه معنى حجت فقط همين باشد . و
از ايـن نـظـر بـا روايـات ديـگـرى كـه در تـفـسـيـر آيـه
نقل شده است منافات ندارد ، كه فرمود روز قيامت خدا به بندگانش مى فرمايد : بنده من
در دنـيـا عـالم بـودى يـا جـاهـل ، اگـر عـالم بـودى چـرا بـعـلم خـود
عـمـل نـكـردى و اگـر جـاهـل بـودى چـرا عـلم نـيـامـوخـتـى تـا بـدان
عمل كنى و با همين حجت او را مجاب مى كند و اين است حجت بالغه .
426- 24 جديد ص 54 نقل از مناقب ، و ص 52 از تفسير قمى از امام پنجم .
427- تفسير صافى از تفسير عياشى و تفسير قمى و كتاب كافى . و تفسير مجمع
البيان از امام ششم نقل م
428- تـفـسـيـر طبرسى از تفسير عياشى نقل مى كند ، و بحار الانوار مجلد 24 جديد
ص 54 .
429- يـعـنى اگر بخواهيد نعمت خدا را بشماريد نتوانيد شماره كرن آنرا . ابراهيم /
34 و نحل : 18 .
430- يـعـنـى هـر نـعـمـتـى كـه داريـد از طـرف خـدا اسـت .
نحل : 53 .
431- كـلمـه طه دو حرف از حروف بريده و مقطعه و رمزى قرآن است
كـه سـوره مـورد بـحـث بـا آن افـتـتـاح مـيـشـود ، و بـهـر
حال خطاب به پيغمبر است .
432- يـعـنـى او كـسـى اسـت كـه قـرآن را بـر تـو فـرستاده از آنست آيات محكمات ،
آل عمران / 7 .
433- -23 جـديـد ص 168 نـقـل از تـفـسـيـر قـمـى ، يـعـنـى يـس اسـم
رسول خداست بدليل آيه بعد كه تو از پيام
434- در هـمـان مـجلد و صفحه نقل از معانى الاخبار و امالى صدوق و روايت ديگرى در
بـاب ان آل يـس آل مـحـمـد (ص ) ص 167 . و البـتـه ايـن روايـت
مـنقول در متن مبتنى بر اين است كه ما ايه الياسين را همانطورى كه بعضى
از قراء قراءت كرده اند همزه آن را بصورت مد و كشيده بخوانيم .
435- سـابـقـا دربـاره امر ولايت و اهميت آن اشاره كرديم ، و گفتيم كه امر ولايت همان
رهـبـريـت و حـفـظ تـشـكـيـلات نـظام اسلامى است كه براى حفظ بقاى السلام در ميان جامعه
مـسـلمـانـان اهـميت بسزائى دارد و بدون آن اسلام در ميان مسلمانان پايدار نخواهد ماند و امر
ولايـت اسـت كـه حـافظ و نگهبان اسلام در ميان جامعه است . و حفظ بقاى اسلام بحفظ بقاى
نظام اسلامى است و اين امر حياتى است كه جامعه اسلام را بر پا ميدارد و مقدم بر همه چيز
اسـت و مـا نودى بشى ء كما نودى بالولاية . پس اگر در روايات نسبت به بعضى
آيـات و با بعضى از فواتح سورهاى آن تاءويلاتى شده روى همين جهت و اهميت آن است و
نـبايد آن تاءويلات را مستبد دانست . و همانطورى كه قبلا هم گفتيم اين معانى مربوط به
بطن قرآن است نه تفسير لفظ آن .
436- 24 جـديـد ص 105 نـقـل از كـنـزالفـوائد ، و در تـفـسـيـر صـافـى
نـقـل از مـنـاقـب و بـديـن مـضـمـون در هـمـان صـفـحـه نـقـل از تـفـسـيـر قـمـى و ص 106
نقل از كنزالفوائد و ص 107 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم .
437- ايـن واقـعـه در جـنـگ ذات السـلاسـل بـوده كـه
رسـول خدا (ص ) على (ع ) را فرستاد و او لشكر دشمن را شكست داد و فاتحانه برگشت
و پـيـغمبر اسلام خوشحال و شادان گشت ، واين امر پس از چند نوبت اعزام لشكر كه بسر
كـردگـى غـير از على (ع ) فرستاده بود واقع شد. و آنها نتوانستند كارى آنجام دهند و هر
يـك دچـار شـكـست شدند . و چون اين سوره نازل شد پيغمبر از خانه بميان مردم آمد و نماز
صـبـح را خواند و در نماز همين سوره را تلاوت نمود ، و پس از نماز اصحاب گفتند ما اين
سـوره را نـشـنـيـده بـوديـم ؟ فـرمـود : آرى عـلى بـر دشـمـنـان پـيـروز شـد و خـداونـد
مـتـعال اين سوره را فرستاد و جبرئيل شب گذشته با آوردن آن فتح على را مژده داده و پس
از چند روز ديگر على (ع ) با غنائم و اسيران
438- 18 جديد ص 312 نقل از صفات الشيعه .
439- 18 جـديـد ص 391 نـقـل از تـفـسـيـر نـعـمـانـى در
ذيـل آيـات سـوره و النـجـم و در كـتـاب احتجاج طبرسى از حضرت على بن
الحـسـيـن عـليـهـمـا السلام روايتى نقل شده از جمله فرمود : من فرزند كسى هستم كه
بلند مرتبه بود و بلند مربته ميشد تا از سدرة المنتهى گذشت ، و آنقدر
نسبت بخدا نزديگ شد كه بيش از دو قوس و بلكه كمتر فاصله اى نبود .
440- 52 بحار الانوار ص 155 نقل از غيبت نعمانى . و بهمين مضمون روايات ديگ
441- 52 ص 153 نقل
از غيبت طوسى . و مؤ يد اين روايت گفتار ياقوت حموى در معجم البلدان است . كه رضوى
كـوهى است در يك منزلى ينبع و هفت منزلى مدينه و كوهى است بلند ، و داراى گردنه ها و
دره هاى زياد ، و آب فراوان و درختان بسيار ، و گويد كه پيغمبر اكرم (ص ) درباره اين
كوه فرمود : رضوى كوهى است ( خداپسند كه ) خدا از آن راضى و خشن
442- طايفه كيسانيه كه فرقه چهار امامى هستند و پس از امام حسين (ع ) به امامت محمد
حنفيه برادر پدرى آن بزرگوار معتقدند . و آنها گويند كه محمد حنفيه هم اكنون زنده است
و در كـوه رضـوى بـسـر مى برد و از نعمت آنجا استفاده مى كند و اوست موعود منتظر
. و مـا اكـنـون نـام آنـانـرا در كـتـب نام آنانرا در كتب تاريخ اديان مى يابيم و از
پيروان آن نشانى نمى بينيم .
443- 52 ص 306 نقل از كتاب سيد على بن عبد الحميد .
444- 52 بحار ص 156 نقل از غيبت نعمانى .
445- 52 ص 154 نقل از غيبت ن
446- 52 ص 54 نقل از غيبت نعمانى .
447- امالى صدوق ص 201 به نقل از بحارالانوار مجلد 27 چاپ جديد ص 75 .
448- در بـعـضـى از نـسخ چنين آمده : عزيز على ان لا يحيط بى دونك البلوى
يعنى سخت گران است بر من كه رنج و بلا مرا فرا نمى گيرد و بمن نرسد مگر بتو ، و
منظور از هر دو عبارت يكى است .
449- ايـن روايت در ص 296 خصال چاپ مكتبه الصدوق است و مسندا از امام ششم (ع )
روايـت كـرده كـه فـرمـود : پـنج طائفه اند كه خواب ( راحت ) ندارند : 1 ـ كسى كه
قـصـد ريـخـتن خونى را كرده باشد . 2 ـ و كسى كه ثروت فراوانى دارد ، ولى حافظ و
نگهبان امينى براى اندوخته ثروت خود ندارد . 3 ـ و كسى كه براى بدست آوردن عزت و
شرافته اجتماعى خود متوسل به دروغ و بهتان گردد . 4 ـ و كسى كه بدهى زيادى دارد و
مـالى نـدارد كـه آن را ادا كـنـد . 5 ـ و عـاشـقـى كـه در مـعرض جدائى از معشوق خويش است
. و قبلا اين خبر
450- مجلد 52 ص 94 نقل از كمال الدين و بهمين مضمون ايضا غيبت نعمانى است .
451- مجلد 91 ص 135 نقل از علل
الشرايع . و ايضا كتاب
452- صفحه 370 چاپ مكتبة الصدوق شماره 3 ، و عيون الاخبار .
453- مرحوم مؤ لف ( قدس سره ) در حاشيه نسخه در توضيح اين جمله فارسى كه
ترجمه عليه جيوب النور عربى است قسمتى از بيانات صاحب بحار الانوار را در
بـيـان آن نـقـل مى كند و گويد : مرحوم مجلسى در مجلد 13 بحار ص 38 در كلمه
عـليـه جـيـوب النـور احـتـمـال داده اسـت مراد جيوب و گريبان اشخاص نورانى از مردم
كـامـل الايـمـان و مـلائكه مقربين و ارواح رسولان بجهت حزن و اندوه بر غيبت آن بزرگوار
است كه مشتمل ميشود و وجه ديگرى هم احتمال داده ا
454- مـجـلد 51 ص 151 نـقـل از كمال الدين ، و روايات ديگرى هم از ساير اولياى
خدا در تاءويل آيه بهمين مضمون نقل شده است .
455- كـمـال الديـن چـاپ مكتبة الصدوق ص 434 باب ذكر من شاهد القائم (ع ) و
رآه و كلمه ، بحار مجلد 5 ص 159 نادر فى ذكر من رآه فى الغيبة الكبرى قريبا من
زماننا .
456- 70 بـحـار ص 249 نـقـل از عـدة الداعـى . و بـهـمـيـن مـضـمـون در ص 249
نقل از عيون الاخبار .
457- در بـاب ( افـضـل انـتـظـار فرج - و ما ينبغى فعله فى ذلك الزمان ) مجلد 52
بحار ص 132
458- 52 ص 225 نقل از مجالس مفيد .
459- 51 بحار ص 83 نقل از كشف الغمه از كتاب اربعين ابو نعيم اصفهانى متوفى
اوائل قرن 5 حديث شما
460- قسمت اول آن سوره روم آيه 6 ، و دوم سوره رعد آيه 41 .
461- مجلد 52 ص 249 نقل از غيبت ن
462- باب علامات ظهوره مجلد 52 ص 181 .
463- علامات خروج القائم باب 57 ص 649 چاپ مكتبة الصدوق .
464- به نقل بحار الانوار مجلد 52 ص 181 .
465- صـفـحـه 650 چـاپ مـكتبة الصدوق شماره 7 ، و اءيضا روايت ديگر شماره يك
صـفـحـه 649 . و خـسـف بـيـداء طـبـق روايـات وارده اسـت از جـمـله ام سـلمـه از
رسـول خـدا (ص ) بـه نـقـل بـحار الانوار مجلد 51 ص 182 از تفسير كشاف در بياناتى
نزديك مدينه واقع ميشود .
466- صفحه 650 شماره 5 ، و 653 شما
467- بحار الانوار مجلد 52 ص 344 نقل از غيبت نعمانى .
468- ص 652 شماره 14 .
469- صفحه 652 روايت شماره 13 .
470- 52 بحار الانوار ص 210 نقل از غيبت طوسى ، و ارشاد مفيد .
471- پيدايش وقوع چنين مدعيانى در تاريخ در اخبار و روايات هم بدان اشاره شده از
جمله : روايات عبدالله بن عمر از رسول خدا (ص ) است كه فرمود : اين قيام صورت
نـمى گيرد مگر بعد از آنكه حدود 60 نفر كذاب و دروغگو ظاهر شوند و ادعاى نبوت كنند
و خـود را پـيـغـمـبـر خـوانـنـد . و در روايـت ديـگـر از حـضـرت صـادق (ع )
نـقـل شـده كـه فـرمود : قائم آل محمد ظاهر نميشود مگر آنكه حدود 12 نفر از سادات
بـنـى هـاشـم ظـاهـر شـوند و مدعى اين مقام گردند و همگى مردم را سوى خود دعوت نمايند
نقل از بحار الانوار مجلد 52 ص 209 از كتاب ارشاد شيخ مفيد و غيبت شيخ
472- طـول غـيـبت امام زمان و نبودن رهبر الهى ميان مسلمانان و سلطه حكام ظلم و جور و
تـعـطـيل احكام امر بمعروف و نهى از منكر سبب ميشود كه احكام و دستورات دينى بخصوص
مقررات و قوانين اجتماعى آن رفته رفته از ميان برود و جامعه مسلمانان به فساد و تباهى
كشانده شوند ، و چه بسا يك سلسله آداب و رسوم قومى و منطقه اى در ميانشان رواج يابد
و كـم كم رنگ دينى بخود بگيرد و بصورت دين جلوه گر شود ، و در نتيجه آن دينى كه
قـرآن و پـيـغمبر اسلام خواهان آنست و مردم را بدان دعوت مى كند چنانكه در روايات هم آمده
بحال غربت در آيد .
و از ايـن نـظـر وقـتـى كه آن بزرگوار ظهور فرمايد و بخواهد دين جدش را كه همان دين
الهـى اسـت احياء كند ، چه بسا همان علاقمندان آن بزرگوار به مخالفت برخيزند و آن را
دين جديد و آئين نو پندارند ، چنانكه در اخبار و روايات هم آمده است .
473- بحار 52 ص 337 نقل از ارشاد مفيد .
474- كمال الدين صدوق چاپ مكتبة الصدوق ص 480 شماره 4 .
475- ج 52 ص 97 نـقـل از عـلل الشـرايـع
وكمال الدين .
476- كمال الدين چاپ مكتبة الصدوق ص 356 .
477- -كمال الدين ص 346 .
478- كـمـال الديـن ص 481 ، مـجـلد 52 بـحـار ص 98
نقل از غيبت نعمانى .
479- مـهـيـا گشتن جهت عمده است در غيبت امام زمان ان الامور مرهونة باءوقاتها و
تـا وقـت آن نـرسـيـده بـاشـد و جـهـا آمـادگـى آنـرا پيدا نكند صورت نگيرد و طبق اخبار و
احـاديـثـى كه از اولياى خدا نقل شده و در مجلد 52 بحار الانوار باب علامات ظهوره
(ع ) ذكـر شـده و بـا تـوجـه بـه روايـت غـيـبـت نـعـمـانـى بـه
نـقـل بـحـار الانـوار مـجـلد 52 ص 244 شـمـاره 42 و 44 ص 207
نـقـل از كـمـال الدين ، و شماره 120 نقل از غيبت نعمانى از حضرت صادق (ع ) كه فرمود :
پـيـش از ظـهـور امـام زمـان بيشتر از دو ثلث مردم بلكه پنج هفتم و حتى نه دهم مردم
تـلف مـيشوند ، چه در اثر زد و خورد جنگى و چه بوسيله بمب اتمى و يا مواد شيميائى و
راديو اكتيو ( كه در روايت بموت احمر و ابيض و و و تعبير شده ) .
البته اين تلفات و خونريزيها در اثر رقابت و سلطه گرى و استفاده فروش اسلحه و
بسط و نفوذ ابرقدرت ها صورت مى گيرد .
چـون در اثـر توسعه روابط اجتماعى و ارتباطات جمعى ، سطح كره زمين حكم يك اقليم و
سـرزمـيـن و مـمـلكت خواهد داشت كه بيش از يك حكومت نمى پذيرد و لذا جنگ سوم عالمگير هم
ديـر يـا زود در خـواهـد گـرفـت ، و مـسـتـلزم تـلفـاتـى چـنـديـن بـرابـر جـنـگ
اول و دوم خـواهد بود . و از اين نظر ، خواهى نخواهى جهان بسوى يك حكومت پيش ميرود ، و
ايـن امـر مـوجـب مـيـشـود كـه زمـيـنـه را بـراى تـشـكـيـل يـك حـكـومـت
عدل جهانى كه بظهور و قيام آن بزرگوار صورت مى گيرد فراهم شود . و لقد كتبنا
فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون - ان فى هذا البلاغا لقوم
عابدين - انبياء : 105 و 106 - بعد از ذكر در زبور چنين نوشتيم كه زمين را بندگان
شايسته من ارث مى برند ، و اين امر براى گروه عبادت پيشه ابلاغى است .
... ان الارض لله يـورثـهـا مـن يـشـاء مـن عـبـاده و العاقبة للمتقين - اعراف : 128 ...
البته زمين متعلق بخدا است و بهر كس از بندگانش كه مورد مشيتش قرار گيرد واميگذارد (
ولى ) سرانجام براى پرهيزكاران ا
480- چاپ مكتبة الصدوق ص 169 شماره 11 .
481- بحار الانوار مجلد 93 ص 300 نقل از دعوات راوندى ، ص 303 از عدة الداعى
.
482- بـايـن مـضـمـون روايـاتـى در كـتـب اخـبـار و احـاديـث از مـعـصـومـيـن (ع )
نـقـل شـده از جـمـله در مـجـلد 93 بـحـار ص 295 از مـكـارم الاخـلاق و ص 499 از فـلاح
السائل ذكر گرديده . و در صحيفه سجاديه در دعاى شماره 45 در وداع ماه رمضان پس از
ذكـر آيـه مـبـاركـه فوق گويد : پروردگارا تو خودت فرمودى ادعونى استجب
لكـم و دعـا كـردن و خـوانـدن تـو را عبادت و تركش را استكبار خواندى و تاركين آنرا
بدخول جهنم با حالت خفت و خوارى تهديد نمودى .
483- مجلد 93 بحار الانوار ص 347 نقل از دعوات ر
484- مجلد 93 بحار الانوار ص 347 نقل از دعوات راوندى .
485- مـجـلد 93 بـحـار ص 300 از دعـوات راونـدى ، و ص 378 از جامع الاءخبار ، و
بـايـن مـضمون رواياتى از اولياى خدا در ص 367 مجلد 93 بحار باب الدعاء و الامر با
لتثبت و الا لحاح فيه نقل شده است
486- ايـن جمله از دعاهم مضمون آيات شريفه قرآن است كه مى فرمايد : و ان الى
ربـك المـنـتـهـى - نـجم : 42 . و الى ربك منتهيا - نازعات : 44 - ان الى ربك
الرج
487- كمال الدين چاپ مكتبة الصدوق ص 351 شماره 49 .
488- مجلد 46 چاپ جديد 223 نقل از علل الشرايع .
489- يعنى اى جابر به پدرم رسول خدا براى هميشه سلام باد و بتو كه سلام را
ابلاغ كردى .
490- سـوره نـسـاء آيـه 86 . يـعـنى هر گاه بشما تحيت گفتند شما هم بطرز
بـهـتـرى تحيت را جواب دهيد ، با آنكه همان تحيت را رد كنيد ، البته خدا حساب همه چيز را
دارد .
491- 74 بـحـار ص 201 نـقـل از كـتـاب كـافـى از حـضـرت صـادق (ع ) از
رسـول خـدا (ص ) . و در ص 188 هـمـان مـجـلد از كـنـز كـراجـكـى
نـقـل كـرده كـه حـضـرت سـليـمـان فـرمـود : ... فـانـمـا يـعـرف
الرجل باءشكاله و اءقرانه . و هم چنين است جمله معروف يعرف المرء بصديقه .
492- ايـن جـمـلات كـنـايـه اسـت كـه روى زمين در قبضه قدرت و قلمرو حكومت اوست و
اخـتصاص بحومه و منطقه بخصوصى ندارد و صداى منادى از افق برترى است ( غير از
وسائل متعارف اهل آن زمان ) كه همه اهل زمين ميشنوند
493- كمال الدين صدوق ص 253 شماره 3 چاپ مكتبة الصدوق . و باين مضمون مجلد
74 بحار ص 188 نقل از عدة الداعى .
494- بـحـار الانـوار ج 94 بـا ب ( فـضـيـلت صـلوات بـر پـيـغـمـبـر و
آل او (ص ) ايـن روايـت در ص 55 شـمـاره 27 از مـعـانـى الاخـبـار
نـقـل شـده . و كـلمـه صـلاة در اصل لغت بمعنى انعطاف است و روايت موارد سه گانه آن را
توضيح ميدهد و بيان
495- مجلد 94 ص 47 نقل از عيون الاخبار و امالى صدوق .
496- مجلد 94 ص 49 نقل از قرب الاسناد .
497- نهج البلاغه باب حكم و مواعظ شماره 361 مى فرمايد : وقتى كه تو
را بـخـداونـد سـبـحـان حـاجـتـى اسـت . ابـتـدا صـلوات بـه
رسول خدا را از او بخواه . آنگاه حاجت خود را بخواه زيرا خداوند كرمش بيش از اين است كه
دو حاجت از او خواسته شود يكى از آندو را روا سازد و ديگرى را رد كند .
498- ج 94 بـحـار ص 56 نـقـل از امـالى از حـضـرت امـام محمد باقر (ع ) از پدران
بزرگوارش از رسول خدا .
499- مـجـلد 39 ص 211 بـاب انـه سـاقـى الحـوض و
حامل اللواء .
500- مجلد 39 ص 211 .
501- مجلد 39 ص 266 نقل از امالى مفيد .
502- مـجـلد 38 بـحـار ص 7 از مـنـاقـب : ايـن مـجـاهـد . و طبرى در ولايت ، و ديلمى در
فردوس و احمد در فضائل از اعمش از ابى وائل از عايشه .
503- شرح اين جمله از دعا در و انت اخى و وصيى و وارثى توضيح دا
504- مجلد 43 ص 50 نقل از مناقب .
505- مجلد 43 ص 171 نقل از امالى صدوق .
506- مـجـلد 23 جـديـد ص 313 نـقـل از تـفـسـيـر فرات بن ابراهيم . و توضيح اين
گونه روايات گذشت .
507- مـجـلد 23 جـديـد ص 313 نـقـل از تـفـسير فرات بن ابراهيم . و جملاتى از آن
سابقا شده .
508- مجلد 53 بحار ص 178 .
509- مـجـلد 26 بـحـار الانـوار چـاپ جـديـد ص 335
نقل از كمال الدين ، و عيون الاخبار و علل الشرايع .
510- مـجـلد 23 بـحـار جـديـد ص 33 نـقـل از
كـمـال الديـن ، و روايـات ديـگـرى بـهـمـيـن مـضـمـون از عـيـون الاخـبـار و
علل الشرايع . و در باب ( الاضطرار الى الحجة و ان الارض لا تخلو من
511- 23 بـحـار جـديـد ص 19 نـقـل از عـلل الشـرايـع ، و در
ذيـل روايـت هم اوصاف و سجاياى اخلاقى و روحى آن بزرگواران را كه موجب اءمن و امانند
بيان كرده ، و اين روايت ايضا در كتاب كمال الدين ص 205 و 207 ، و كفاية الخصام از
طرق عامه و خاصه نقل شده .
512- مجلد 23 بحار الانوار جديد بابى است بنام باب اءن مودتهم اجر الرسالة
.
513- مجلد 23 جديد ص 99
514- ايـن آيـه شـريـفـه در دو جـاى قـرآن آمـده اسـت : سـوره
نحل : 43 ، و سوره انبياء : 7 ، ذكر و تذكر كه بمعنى يادآورى است دو قسم
اسـت يـكـى بـعـد از غـفـلت و فراموشى كه بفارسى بمعناى ياد امدن و ياد آوردن است . و
ديگر بدون سابقه فراموشى كه بمعنى ادامه حفظ و بخاطر سپر
515- مجلد اول كافى ص 301 كه در مجلد 27 بحار الانوار ص 244 ذكر شده است .
516- خطبه 34 هنگامى كه براى جنگ صفين مردم را تجهيز مى كرد و از آنان استمداد
مـى جـسـت ، در پـايـان مـردم را بـحـقـوق طـرفـين آگاه نمود . و در خطبه 214 اين حقوق را
مشروحا بيان فرمود .
517- مـجـلد 53 بـحـار ص 181 در جـواب
مـسـائل اسحاق بن يعقوب كه بوسيله محمد بن عثمان عمروى دومين نايب خاص حضرت ولى
عـصـر فـرسـتـاده بـود . و در آخـر توقيع چنين آمده است : و السلام عليك يا اسحاق ابن
يعقوب و على من اتبع الهدى .
518- سـوره احـزاب آيـه 71 يـعـنـى هـر كس خدا و پيغمبرش را اطاعت كند مسلما
برستگارى عظيمى رستگار شده است . در سوره نساء آيه 13 مى فرمايد : و
مـن يـطـع الله و رسـوله يـدخـله جـنـات تـجـرى مـن عنها الانهار خالدين فيها و ذلك الفوز
العـظـيـم يـعـنى و هر كس خدا و پيغمبرش را فرمان برد او را وارد به بهشت هائى كه
نهرها از زير آن جاريست مى كند و در آن جاويد بمانند و اين رستگارى بزرگ است .
519- مائدة / 119 ، توبه : 100 ، مجادله :
520- مجلد 70 بحارالانوار ص 26 نقل از اءعلام الدين ديلمى .
521- مجلد 71 ص 205 نقل از كافى .
522- مجلد 27 ص 167 نقل از امالى صدوق .
523- مجلد 68 ص 101 نقل از امالى مفيد و امالى طوسى .
524- مجلد 93 بحار الانوار ص 304 باب آداب الدعا و الذكر .
525- و بـهـمـيـن مـضـمـون روايـتـى هـم در مـجـلد 11 بـحـار الانـوار جـديـد ص 58
نـقـل از امـالى طـوسـى كـه از امـام شـشـم (ع ) اسـت
نقل شده دقت شو
526- مجلد 93 ص 341 نقل از دعوات راوندى .
527- 93 ص 291 از ثـواب الاعـمـال ، و ص 294 از مـكـارم الاخـلاق ، و ص 297 از
فلاح السائل ، و ص 300 از دعوات راوندى .
528- 93 ص 312 نقل از دعوات .
529- 95 ص 196 از دعوات راوندى و اين دعا آخرين دعا از سه دعائى است كه از آن
بزرگوار در روز عاشورا نقل شده .
530- ولايـت و مـحـبـت اهـل بيت عليهم السلام بدون طاعت و تقوى مفهومى ندارد ، و موجب
تـقـرب بـخـداونـد نـيـست تنها فائده اى كه براى آن ميتوان تصور كرد كاستن از عذاب و
عـقـوبـت اخـروى اسـت و دورى از خـداونـد را كـمـتـر مـى كـنـد ، چـنانكه خود اولياء حق هم در
سـخـنـانـشـان مـكـرر ايـن را بـيـان كـرده اند ، و اصحاب و ياران خود را به فرمانبرى از
دسـتـورات خـدا و اطـاعـت او تـحـريـص نـمـوده انـد ، و بـوسـيـله آنان به شيعيان خود پيام
فـرسـتـاده انـد كـه تـنـهـا بـه ولايـت و مـحـبـت مـا اكـتـفـا نكنيد و مغرور بدان نگرديد و در
عـمـل بـه وظـايـف مـعـيـنـه كوشا باشيد ، به صفت تقوى و پرهيزگارى متصف بشويد ، و
بـدانـيـد كـه بـراءت از آتش جهنم جز بدست خداوند و يا آن ماءمورى كه جز برضاى خدا
عـمـل نـمى كند ، نيست ، و داشتن ولايت با مخالفت فرمان خداوند و سرپيچى از دستوراتش
سـازگـار نـمـى بـاشـنـد . و مـا اگـنـون چـنـد از آن روايـات را كـه
دليـل بـر ايـن گـفـتـار اسـت از كـتـاب بـحـار الانـوار ج 70 ص 97 بـه
نـقـل از كـافـى و امـالى صـدوق و امـالى طوسى و مشكاة الانوار طبرسى براى ارادتمندان
بـخـاندان عصمت و طهارت در اينجا مى آوريم ، تا معلوم گردد كه از نظر اولياء حق تنها
محبت و ايمان بولايت كافى نيست .
1 ـ جـابـربـن يـزيـد جـعـفـى از حـضـرت بـاقـر عـليـه السـلام روايـتـى
نـقـل كـرده اسـت كـه از جـمله اينست كه مى فرمايد : شيعه كسى است كه داراى تقوى
الهى ، و مطيع فرمان الهى باشد .
و ايـن صـفـت جـز بـانـجـام كـارهـاى نـيكو حاصل نگردد . و جز با صفات پسنديده شناخته
نـمـيـشـود . سـپـس فـرمـود - محبت بدون عمل فائده ندارد ، و بين خدا و بندگانش قرابت و
خـويشاوندى نيست ، هر كه تقوايش بيشتر و اعمالش نيكوتر باشد او نزد خدا محبوب تر
اسـت ، پـس بـكـوشيد كه تقوى داشته باشيد و بفرمان خدا گردن نهيد . بخدا قسم كسى
مقرب درگاه الهى نميشود مگر بوسيله اعمال نيكو و پسنديده ، و بدانيد كه برائت از آتش
بدست ما نيست ، و كسى را هم بر خدا حجتى نيست . آنگاه در پايان گفتار خود فرمود : من
كـان لله مـطـيـعـا فـهـو لنـا ولى ، و مـن كـان لله عـاصـيـا فـهـو لنـا عـدو و لا
تـنـال و لا يـتـنا الا بالورع و العمل يعنى هر كس فرمان خدا را برد او ولى و دوست ما
اسـت و هـر كـس نـافرمانى خدا را نمايد او دشمن ما است و كسى بولايت و دوستى ما نرسد
جز بعمل و پاكدامنى .
2 ـ اءيـضـا هـمـيـن جـابـر كـه از اصـحـاب و يـاران خـاص امـام پـنـجـم اسـت و مـدت 18
سـال در خدمت آن بزرگوار بوده و كسب فيض مينموده زمانيكه اذن خواست كه مرخص شود و
بـرگـردد بـراى وداع و خـداحافظى خدمت حضرت رسيد و سفارش و دستورى از او خواست
امـام (ع ) بـيـانـاتـى فرمود از جمله آنكه اى جابر سلام مرا به شيعيانم برسان و
آنـانرا آگاه ساز كه بين ما و خدا قرابت و خويشاوندى نيست ، و كسى جز بطاعت و فرمان
برى از خداوند مقرب درگاه او نخواهد شد ، اى جابر كسى كه خدا را اطاعت و ما را هم دوست
بـدارد او ولى و دوسـت مـا خـواهـد بـود ، و كـسـى كـه مـعـصـيـت خـدا را نـمـايـد دوسـتـى مـا
بـحـال او سـودى نـدارد .. . مـجـلد 78 بـحـار ص 182
نقل از امالى طوسى . و ايضا مجلد 71 ص 179 .
3 ـ خيثمه جعفى گويد : من براى وداع و خداحافظى خدمت امام محمد باقر (ع ) رسيدم او بمن
فرمود : اى خيثمه بدوستان ما سلام برسان و آنها را به تقواى الهى سفارش كن و
بـآنـهـا بـگـو كه ما شما را جز بعمل خودتان نميتوانيم از عذاب خدا نجات دهيم و كسى جز
بـورع و پاكدامنى بولايت و دوستى ما نميرسد . و شديدترين غم و اندوه در روز قيامت از
آن كـسـى اسـت كـه خـوبـى و نـيـكـى كـارى را تـعـريـف كـنـد ولى خـود بـدان
عـمـل نـكـوشـد و مـخـالفـت نـمـايـد . مـجـلد 70 بـحـار ص 309
نـقـل از مـشـكـاة الانـوار . و مـجـلد 71 ص 178 نـقـل از بشارة المصطفى . و 74 ص 343 از
كافى . و 78 ص 188 از اعلام الدين ديلمى .
4 ـ راوى گويد خدمت امام پنجم عليه السلام رسيديم مى فرمود : ا اى گروه شيعه ؛
شيعه آل محمد بحد وسط در آئيد و بافراط و تفريط روى نياوريد ، بخدا قسم برآئت از
آتش با مانيست . و ما با خدا قرابت و خويشى نداريم و ما را بر خداوند حجتى نيست ، و جز
بطاعت و فرمانبرى كسى بخداوند مقرب نميشود ،
پـس هـر كـس از شـمـا خـدا را اطاعت كند ولايت ما او را سودمند است ، و كسى كه معصيت خدا را
نـمـايـد ولايـت و دوسـتـى مـا بـاو سـودى نميرساند و تقرب پيدا نمى كند ، واى بر شما
مغرور نشويد .
مـجـلد 68 بحار چاپ جديد ص 178 از مشكاة الانوار . و 70 ص 101 از كافى ، و 78 ص
187 از حلية الاولياء و ص 189 از اعلام الدين ديلمى .
531- 8 جديد ص 18 از مجالس مفيد و امالى طوسى و بشارة المصطفى و مناقب . كلمه
كـوثـر بر وزن فوعل چيزى است كه شانس كثرت داشته باشد و منبع جوشان و فزاينده
بـاشـد و آن را مـنبع خير كثير دانند كه در خارج داراى مظاهر و مصاديقى است كه از جمله آن
نهرى است در بهشت چنانكه در روايت آمده است كه آن نهر بهشت هم يكى از خيرهائى است كه
خداوند متعال به پيغمبر اكرم عطا كرده
532- بحار الانوار جديد ص 19 نقل از عيون الاخبار و امالى صدوق .
533- و در سـوره رعـد آيـه 35 چـنـيـن مـى فـرمـايـد
مثل الجنة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اكلها دائم و ظلها تلك عقبى الذين اتقوا
و عقبى الكافرين النار يعنى مثل بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده از زير آن
نـهـرها روان است ماءكولات ( خوراكى ) و سايه آن هميشگى است ، اين عاقبت كساين است كه
پرهيزكارند و عاقبت كافران آتش است .
534- در تـاءيـيـد ايـن سـخـن شـايسته است روايتى كه چگونگى حشر انسان در عالم
آخـرت را بيان مى كند در اينجا نقل شود ، در مجلد 7 بحار جديد ص 43 اين روايت را را از
كـتـاب كـافـى از امـام صـادق (ع ) نـقـل مـى كـنـد كـه از آن بـزرگـوار
سئوال شد : آيا بدن ميت مى پوسد ؟ فرمود بلى حتى گوشت و استخوانى هم از او باقى
نـمـيماند مگر آن طينتى كه از آن آفريده شده كه نميپوسد و در قبر دايره وار ميماند تا دو
مرتبه از آن آفريده ميشود همچنانكه در مرحله اول آفريده شد .
535- 27 بـحـار جـديـد ص 166 . البته اساس و ريشه اين مطلب يعنى پذيرش و
قـبـول اعـمـال بـوسيله ولايت را ميتوان از اين آيه مباركه استفاده كرد كه مى فرمايد : و
انـى لغـفـار لمـن تـاب و آمـن و عـمـل صـالحـا ثـم اهـتـدى - طه : 82 ـ يعنى و البته من
آمـرزگـار كـسـى هـسـتم كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد و درست براه
هـدايـت در آيـد . چـون در ايـن آيـه شـريـفـه پـذيـرش حـكـم مـغـفـرت و ايـمـان و
عـمـل صـالح مشروط و مقيد شده كه از روى اهتداء يعنى راه صيحيح و طريق مستقيم باشد هم
چـنـانـكـه از امـام پـنـجـم و شـشـم - مـجـلد 27 بـحـار ص 176 از ثـواب
الاعـمـال ، و ص 180 از قـصـص الانـبـيـاء ـ نـقـل شـده كـه فـرمـودنـد : كـه خـداونـد
مـتـعـال بـوسـيـله پـيـغـمـبـر زمـانـش بـه عـابـدى از بـنـى
اسـرائيـل كـه پـيـوسـتـه بـعـبـادت و تـضـرع و دعـا بـدرگـاه حـضـرت احـديـت
مشغول بود پيغام داد كه من اين عبادت و دعاى تو را در صورتى مى پذيرم كه تو آنرا از
آن راهـى كـه بـدان دسـتـور داده ام انـجـام دهـى و پـيـش مـن آئى . پـس
اعـمـال و رفـتـار صـالح و شـايـسـتـه هـم وقـتـى نـتـيـجـه بـخـش اسـت و مـورد
قـبـول واقـع مـيـشـود كـه از روى بـرنـامـه صحيح انجام گيرد ، و انجام چنين عملى با اين
خصوصيت همان تسليم بولى امر و اطاعت و فرمان برى اوست . و ولى امر كه ولايت او در
ديـن و دنـياى امور مردم است شامل پيغمبر اسلام و اولياى او ميشود كه پس از پيغمبر (ص )
عـهـده دار آن مـيـبـاشـنـد و ايـن اسـت مـعـنـى لا تـقـبـل
الاعمال الا بالولاية .
و از اين نظر هم در تفسير جمله ثم اهتدى روايات متعددى در كتب اخبار و تفاسير آمده
اسـت كـه آنـرا بر ولايت اهل بيت عصمت و طهارت تطبيق داده اند و با اين بيان اين تطبيق هم
كاملا صحيح و بجا است .
|