16 - رشيد، احمد، حاضر
رشيد، احمد بن عيسى بن زيد علوى را دستگير كرد و او را در رافقه زندانى نمود. احمد
بن عيسى از زندان گريخت و رهسپار بصره شد و شيعيان را به وسيله مكاتبه به يارى
خويش دعوت مى نمود. پس رشيد جاسوسان بر او گماشت و براى هر كس او را تسليم
كند، مالها قرار داد. و ليكن بر او دست نيافتند. پس ملازم او ((حاضر)) كه تدبير كار
احمد، به دست وى بود، دستگير و نزد رشيد فرستاده شد و چون به بغداد رسيد و از
دروازه كرخ در آمد، گفت :
رشيد در سال 188 عبدالملك بن صالح بن على هاشمى را زندانى كرد. چه پسرش
عبدالرحمن و منشى و غلامش قمامه بن يزيد از وى گزارش دادند كه او خود را شايسته
خلافت مى داند و با رؤ ساى قبايل و عشاير كه در شام و جزيره مكاتبه مى كند.
امين ، عبدالملك فرزند صالح را از زندان در آورد و او را بر تمام آنچه قبلا به او
واگذار بوده است يعنى جزيره و شهرستان قنسرين و عواصم و مرزها حكومت داد و
اموال و مزارعش را به وى باز داد و پسرش عبدالرحمن و كاتبش قمامه را بدو سپرد. پس
قمامه را در حمامى در بسته و سخت تابيده حبس كرد و گربه هايى همراه وى به حمام
انداخت و در همان حمام بود تا جان داد و پسر خود را نيز زندانى كرد و همچنان زندانى
بود.
در تاريخ 237، منتصر حكومت نواحى مصر را به عنبسه فرزند اسحاق داد و جز چند ماهى
در مصر نماند كه روميان در هشتاد و پنج كشتى بر سر ((دمياط)) فرود آمدند و جماعتى
از مسلمين را كشتند و هزار و چهار سد خانه را آتش زدند. رئيس آنان را ابن قطونا مى گفتند
و از زنان مسلمان هزار و هشتصد و بيست زن و از زنان مصرى هزار زن و از يهوديان صد زن
اسير گرفتند و آنچه اسلحه در ((دمياط)) و ((سقط)) بود به دست آنان افتاد و مردم
رو به گريز نهادند. در حدود دو هزار نفر در دريا غرق شدند و ((روميان )) دو روز و دو
شب ماندند و سپس بازگشتند.
متوكل امام هادى عليه السلام را از مدينه به پادگان سامرا احضار كرد. مورخين علت
انتقال امام هادى عليه السلام از مدينه به شهر سامرا را چنين
نقل مى كنند:
در زمان مقتدر، حلاج به قتل رسيد. حلاج كه نامش حسين معروف به منصور و كينه اش
ابوالمغيث بود. اصلش مجوسى و از مردم فارس بود. و در واسط و به قولى در شوشتر
پرورش يافت و با صوفيان آميزش كرد و نزد
سهل تسترى به شاگردى پرداخت ، سپس به بغداد آمده با ابوالقاسم جنيد بغدادى
ملاقات كرد. حلاج اختلاف فكر داشت . گاه پشمينه و پلاس مى پوشيد و گاه جامه هاى
رنگارنگ در بر مى كرد. زمانى عمامه بزرگ و دراعه مى پوشيد. زمانى ديگر قبا و
لباس لشكريان بر تن مى كرد.
ابن مقله ، صاحب خط مشهور است كه به زيبائيش
مثل ها زده اند. وى اولين كسى است كه خط مزبور را اختراع كرد و از صورت كوفى به
وضع جديد در آورد و پس از او ابن بوّاب از او پيروى كرد.
وى ابو منصور محمد بن معتضد است و در سال سيصد و بيست با او بيعت شد. قاهر مردى
با هيبت و بسيار خونريز و شتاب كار و شيفته جمع
مال و كج روش بود. گروهى از همسران مقتدر را مصادره كرد. همچنين مادر مقتدر را مصادره
نمود و او را سرنگون به يك پا آويخت . و انواع شكنجه هاى ناگوار از زدن و اهانت
درباره او روا داشت ، تا آن كه صد و سى هزار دينار از وى گرفت .
مسعودى در مروج الذهب مى نويسد:
يعقوبى مى گويد:
در احاديث آمده است :
از جمله وقايع در ايام خلافت ابوبكر فتنه ((مسيلمه كذاب )) است . و شرح آن به
اختصار چنين است كه در ايام خلافت ابوبكر مردى پيدا شد كه بدو ((مسيلمه )) مى
گفتند. وى ادعا كرد پيغمبر است و از آسمان وحى بر او
نازل مى شود. از اين رو مردم بسيارى از قبيله او و ديگر قبيله ها گردش جمع شدند.
سميه مادر زياد از زنان بدكاره عرب به شمار مى آمد. وى شوهرى داشت به نام عبيد.
زمانى ابوسفيان يعنى پدر معاويه نزد شراب فروشى به نام ابومريم رفته از وى
زنى بدكاره خواست .
|