3. در كوى وصال جنسيت
اعتبار ندارد
يكى از حقايقى كه بايد در اين بخش پايانى
به آن اشاره شود، اين است كه انسان كامل لازم نيست از مردان باشد، بلكه
از زنان مطهره ، مانند فاطمه زهرا و مريم عذرا و امثال آن ها نيز مى
توانند مصداق انسان كامل باشند. از اين رو، در قرآن كريم حضرت مريم را
همانند فرزندش عيسى روح الله به عنوان آيت عالميان مطرح كرده و فرمود:
(وجعلناها و ابنها آية للعالمين ).
(230) ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه گفته است :
به صورت تواتر از پيامبر اسلام نقل شده كه فرمود:
فاطمة سيدة نساء العالمين .
(231)
سر اين كه زنان مانند مردان مى توانند به مقام انسان كامل نايل شوند آن
است كه مقام خلافت الهى مربوط به مقام انسانيت بوده و سر خليفة الله
بودن تعليم اسماست كه خداى سبحان فرمود: (و علم آدم الاسماء كلها) و
محور تعليم و تعلم جان آدمى است ، نه بدن يا مجموع جان و بدن ، زيرا آن
كه عالم مى شود روح است و روح ، مرد و زن ندارد. پس آن عالم به اسماى
الهى است جان آدمى است ، در نتيجه ، آن معلوم فرشته هاست جان انسان است
، ثمره كلام آن كه خليفه الهى جان آدمى است كه مرد و زن در او مطرح
نيست ، پس در رسيدن به مقام انسان كامل نه مرد بودن شرط است و نه زن
بودن مانع .
نكته ديگر اين كه بر مبناى اهل معرفت ، نخستين آيه از كتاب عالم ، عقل
كل است . از اين رو، در روايات آمده است : اول
ما خلق الله العقل ؛ اولين مخلوق عقل است و عقل كل ، مظهر احديت
و حامل احكام علم الهى است . آيه دوم از كتاب هستى نفس كل است كه در
مرتبه بعد از عقل كل قرار دارد و مظهر واحديت و حامل احكام تفصيلى علم
الهى است . همان طور كه همه اشيا به نور ظهور دارند، در نفس كل كه مظهر
علم حق است نيز همه ظاهر شده اند و اين نفس كل مانند چراغى است كه عالم
با نور او منور شده و او منبع انوار حيات و دانش است كه بر مراتب عالم
مى تابد و هر موجودى به اندازه استعدادى كه دارد، از نور او بهره مى
گيرد.
(232)
در آثار عرفانى گاهى از عقل كل به قلم اعلى
افاضه مى شود، لوح (نفس كل ) آن ها را مى پذيرد.
(233)
از اين رو، بعضى از بزرگان اهل سلوك گفته اند: انسان كامل اگر از جنس
مردان باشد، مظهر و صورت عقل كل و اگر از زنان باشد، مظهر و صورت نفس
كل است . بنابراين ، سيد اوصيا و سر انبيا على عالى اعلى امير مؤ منان
، على ابن ابى طالب عليه السلام ، در صورت عقل كل و مظهر اتم آن بوده و
سيده زنان عالم فاطمه زهرا عليها السلام صورت نفس كليه و مظهر آن است .
امام صادق عليه السلام فرمود:
(انا انزلناه فى ليلة القدر)، الليلة فاطمة ، و
القدر الله ، فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر.
بيان اين حقيقت چنين است كه از منازل سير حبى وجودى در قوس نزول ،
تعبير به ليل و ليالى مى شود و در قوس صعود به يوم و ايام و بعضى از
اين شب ها ليلة القدر است ، چه اين كه بعضى از آن ايام ، يوم الله و
فاطمه زهرا عليها السلام همان طور كه ليلة القدر است ، يوم الله نيز
هست . انسان كامل در عصر محمدى نه تنها ظرف حقايق قرآن است ، بلكه خود
قرآن ناطق است . فاطمه چگونه قرآن ناطق نباشد، در حالى كه يازده قرآن
ناطق از آن ليلة القدر مباركه نازل شده و
او مادر يازده امام معصوم است . در روايات آمده كه پيامبر اسلام از شدت
محبت فاطمه زهرا او را به ام ابيها؛ مادر پدرش
لقب داده است . علامه حسن زاده آملى نيز بر اساس تفسير انفسى
ذيل اين كلام پيامبر گفته است :
چون عقل كل پدر و نفس كل مادر مى باشد و همه موجودات از آن ظهور يافته
است ... و مادر انوار و فضايل ، فاطمه زهرا عقيله رسالت ، به طور كامل
مظهر نفس كليه است ، پس او مادر پدرى است كه خاتم انبياست .
(234)
امام خمينى نيز ضمن تشريح حقايق بلندى درباره حضرت زهرا عليهاالسلام مى
گويد:
تمام ابعادى كه براى يك انسان متصور است در فاطمه زهرا عليهاالسلام
جلوه كرده بود، او يك زن ملكوتى ، يك انسان به تمام معنا نسخه انسانيت
، او موجود ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است ، بلكه
موجود الهى جبروتى در صورت يك زن ظاهر شده است ... زنى كه تمام خاصه
هاى انبيا در اوست ، زنى كه اگر مرد بود، نبى بود. معنويات ، جلوه هاى
ملكوتى ، جلوه هاى الهى ، جلوه هاى جبروتى ، جلوه هاى ملكى و ناسوتى
همه در اين موجود مجتمع است . از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيبت ، تا فناى
بر الوهيت ، براى صديقه طاهره اين مسائل ، اين معانى حاصل است .
(235)
هم چنين در جاى ديگر درباره حضرت زهرا عليهاالسلام مى گويد:
فاطمه زهرا عليهاالسلام زنى كه افتخار خاندان وحى (است ) و چون خورشيدى
بر تارك اسلام عزيز مى درخشد. زنى كه فضايل او هم طراز فضايل بى نهايت
پيغمبر اكرم و خاندان عصمت و طهارت بود، زنى كه هر كسى با هر ديدگاه
درباره او گفتار دارد و از عهده ستايش او بر نيامده ، كه احاديثى كه از
خاندان وحى رسيده به اندازه فهم مستمعان بوده ، نه به اندازه مرتبت او.
(236)
از اين سخنان عميق امام خمينى به خوبى مى توان به دست آورد كه از منظر
بلند او حضرت زهرا عليهاالسلام گر چه حسب ظاهر يك زن است ، مصداق بارز
انسان كامل بوده و جلوه اوصاف الهى است .
نتيجه گيرى
از آن چه در تمام نوشتار درباره اوصاف و كمالات انسان كامل بيان
شد، به خوبى مى توان استنباط كرد كه به يقين واژه انسان كامل ، تعبير
ديگرى از انسان معصوم است ، زيرا اوصاف و كمالات وجودى كه براى انسان
كامل مطرح شده ، هرگز در غير انسان معصوم امكان تحقق ندارد و اساسا
بايد گفت كه انسان كامل ، بدون صفت و قدرت عصمت علمى و عملى امكان پذير
نيست ، زيرا انسان غير معصوم هر قدر به بلندترين قله كمالات انسانى
رسيده باشد، با يك لغزش علمى و يا عملى از آسمان كمال سقوط مى كند.
استاد جوادى آملى (دام ظله المبارك ) در يك بيان عرشى درباره اين مسئله
چنين اظهار داشته است :
امروز در همه عالم ، انسان كاملى جز حجة بن الحجج البالغه ، ولى عصر
(روحى له الفداء) وجود ندارد و او معلم ملائكه و خليفة الله بر همه
عالم بوده و اوست كه در دعاى شريف عديله در شاءن او عرض مى كنيم :
ببقائه بقيت الدنيا و بيمنه رزق الورى و بوجوده
ثبت الارض والسماء ؛ يعنى با بقاى وجود مبارك او دنيا باقى است
و از يمن و بركت او مردم روزى مى خورند و با وجود او است كه زمين و
آسمان استوار مانده است .
(237)
بنابراين ، انسان كامل همان انسان معصوم خواهد بود و غير از پيامبران
الهى و اوصياى بر حق آن ها، انسان كاملى وجود نخواهد داشت . شايد به
اين دليل بود كه ابن عربى - واضع اصطلاح انسان كامل - اين تعبير را در
فص آدمى عنوان كرده و بعد از آن حكمت را به نام 27 كلمه حق و نبى
الهى به عنوان انسان كامل بيان داشته است .
در خاتمه ، ضمن اعتراف به قصور خود در معرفى انسان كامل بحث را با اين
اشعار نغز به پايان مى بريم :
اين چنين انسان كه نامش مى برم |
من ز وصفش تا قيامت قاصرم
|
يك دهن خواهد به پهناى فلك |
تا بگويد شرح حال آن ملك
|
در نيابد حال پخته هيچ خام |
پس سخن كوتاه بايد والسلام
|
پايان