گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

73-  هرگز مگو چيزى را كه موافق خواهش تو باشد هر چند آن را از روى بازى گفته و يا آن را لغو (و باطلى) گمان كنى چه بسا بازى كه آزاده‏اى را از تو رم داده، و لغو و باطلى كه بر ضرر تو شرّى را بكشاند.

74-  هر گاه براى سخن جايگاهى نيابى (مثل جائى كه خريدار نداشته باشد) هرگز سخن مگو (كه جز رسوائى و سبكى نتيجه بخش نخواهد شد).

75-  هرگز سخن مگو مگر صاحب انصافى را، و ارشاد و راهنمائى مفرما مگر

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1224

76-  لا تكثر فتضجر، و لا تفرط فتسقط 10309.

77-  لا تقولنّ ما لا تفعله، فإنّك لن تخلو في ذلك من عجز يلزمك، و ذمّ تكسبه 10239.

78-  لا تقل ما لا تعلم، فإنّ اللّه سبحانه قد فرض على كلّ جوارحك فرائض يحتجّ بها عليك 10373.

79-  لا يسوءنّك ما يقول النّاس فيك، فإنّه إن كان كما يقولون كان ذنبا عجّلت عقوبته، و إن كان على خلاف ما قالوا كانت حسنة لم تعملها 10378.

80-  لا تكن فيما تورد كحاطب ليل، و غثاء سيل 10416. طلب كننده راه راست را.

76-  بسيار مگو پس ملول گردانى، و افراط منما (كه هيچ حرف نزنى) پس سقوط كنى.

77-  چيزى را كه انجام نمى‏دهى هرگز مگو، زيرا كه تو در اين حال خالى نيستى از عجز و ناتوانى كه لازم باشد تو را و از مذمت و سرزنشى كه آن را كسب نمائى.

78-  چيزى كه نمى‏دانى نگو، زيرا خداى سبحان در حقيقت بر هر يك از اندامهاى تو واجباتى را فرض نموده كه بوسيله آنها بر تو احتجاج نمايد. (و از جمله فرائض حفظ زبان است).

79-  هرگز تو را بد نيايد (و ناراحت نشوى از) چيزى كه مردم در (بدى و مذمت) تو گويند، زيرا اگر چنانكه مى‏گويند باشد (و واقعيت داشته باشد و تو كردى) گناهى است كه عقوبت آن تعجيل شده و جلو افتاده، و اگر بر خلاف آن چيزيست كه مى‏گويند (و در تو نيست) حسنه‏اى است كه نكردى آن را.

80-  در ايراد سخن مانند جمع كننده هيزم در شب، و كف و آشغال روى سيل‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1225

81-  لا تقل ما لا تعلم، فتتّهم بإخبارك بما تعلم 10426.

82-  لا يتّقي الشّرّ في فعله إلّا من يتّقيه في قوله 10795.

83-  لا يتمّ حسن القول إلّا بحسن العمل 10797.

84-  الألفاظ قوالب المعاني 2206.

85-  بيان الرّجل ينبى‏ء عن قوّة جنانه 4429.

86-  تكلّموا تعرفوا، فإنّ المرء مخبوء تحت لسانه 4500. مباش (براى اين كه تر و خشك و خوب و بد را با خود آورند، تو هم رطب و يا بس بهم مباف بلكه در گفتارت دقت نما).

81-  آنچه را كه نمى‏دانى مگو، پس در خبر دادنت به آنچه مى‏دانى متهم شوى.

82-  از بدى در كردار خود پرهيز نكند مگر كسى كه (از بدى) در گفتار خود پرهيز نمايد.

83-  نيكوئى گفتار تمام نشود مگر به نيكوئى عمل و كردار.

84-  لفظها قالبهاى معانيند (يعنى بايد در بكار بردن لفظ دقت كرد).

85-  بيان مرد از قوّت دل او خبر مى‏دهد (يعنى از سخن انسان مى‏تواند قوّت و ضعف قلب طرف را بفهمد، و لذا كسانى كه ترسو مى‏باشند بكنايه و يا خيلى آهسته صحبت مى‏كنند).

86-  سخن بگوئيد تا شناخته شويد زيرا كه آدمى در زير زبانش مخفى است (يعنى:

تا مرد سخن نگفته باشد

عيب و هنرش نهفته باشد

ديگرى گفته:

چو در بسته باشد چه داند كسى

كه گوهر فروش است يا پيله ور)

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1226

87-  جميل القول دليل وفور العقل 4776.

88-  حفظ ما في الوعاء بشدّ الوكاء 4922.

89-  التّثبّت في القول يؤمن العثار و الزّلل 1359.

90-  القول بالحقّ خير من العيّ و الصّمت 1462.

91-  إن أحببت سلامة نفسك و ستر معايبك فأقلل كلامك، و أكثر صمتك، يتوفّر فكرك، و يستنر قلبك، و يسلم النّاس من يدك 3725.

92-  أنا على ردّ ما لم أقل أقدر منّي على ردّ ما قلته 3767. 87-  گفتار نيكو و خوب حرف زدن نشانه بسيارى عقل است.

88-  (در كتاب شريف نهج البلاغه اين عبارت را در ضمن وصيّت به حضرت امام حسن-  عليه السلام-  «و تلافيك ما فرط من صمتك أيسر من إدراكك ما فات من منطقك» فرموده) نگهداشتن چيزى كه در طرف است (مانند انبان و خيك و امثال آن) به بستن ريسمان سر آنست (يعنى هر اندازه محكمتر بسته شود و در آن احتياط و دور انديشى ملاحظه شود آنچه در طرف است محفوظتر خواهد ماند، و اين عبارت از ضرب المثلهايى است كه در مجمع الأمثال هم به آن اشاره شده است).

89-  ايستادگى در گفتار (و سخن نگفتن مگر بعد از تفكر) از برو در افتادن، و لغزيدن ايمن مى‏گرداند.

90-  گفتن حق بهتر از عاجز بودن و خاموشى است، (ولى اگر حق گفته نشود ناتوانى و خاموشى بهتر خواهد بود).

91-  اگر سلامت نفس، و پوشاندن عيبهاى خود را دوست دارى پس سخن خود را كم، و خاموشى خويش را بسيار كن، تا فكر و انديشه‏ات بسيار، و دلت روشن، و مردم از دست تو سالم مانند.

92-  من برردّ آنچه نگفته‏ام توانا ترم از خود، تا ردّ آنچه گفته‏ام (يعنى چيزى كه انسان نگفته راحت است، چسبى به آن زده نمى‏شود، به خلاف آنچه انسان بگويد كه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1227

93-  إنّكم مؤاخذون بأقوالكم، فلا تقولوا إلّا خيرا 3837.

94-  آفة النّقل كذب الرّواية 3947.

95-  آفة الحديث الكذب 3957.

96-  آفة الكلام الإطالة 3966.

97-  إذا نطقت فاصدق 3973.

98-  إذا حدّثت فاصدق 3989.

99-  إذا قلّ الخطاب كثر الصّواب 4025.

100-  افرح بما تنطق به إذا كان عريّا من الخطاء 2318.

101-  أقلل المقال، و قصّر الآمال، و لا تقل ما يكسبك وزرا أو ينفرّ عنك حرّا 2342. از عهده آن بر آمدن بسيار مشكل است، پس نبايد انسان تا ممكن است مطلبى را بگويد كه گرفتار شود).

93-  براستى كه شما به گفتارتان مؤاخذه خواهيد شد، پس نگوئيد مگر خوبى را.

94-  آفت نقل كردن دروغ حكايت كردن است.

95-  آفت خبر دادن و صحبت كردن دروغ گفتن است.

96-  آفت سخن طول دادن آنست.

97-  هر گاه سخن گوئى پس راست بگو.

98-  هرگاه خبر دهى پس راست بگو.

99-  هر گاه سخن گفتن كم شد درست گفتن بسيار شود (زيرا همراه با فكر و انديشه خواهد بود).

100-  به آنچه گوئى شادمان باش، هر گاه از خطا خالى باشد.

101-  گفتار را كم كن، و اميدها را كوتاه بنما، و مگو آنچه را كه براى تو گناهى را

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1228

102-  احذر كلّ قول و فعل يؤدّي إلى فساد الآخرة و الدّين 2597.

103-  أحسن القول السّداد 2865.

104-  كن حسن المقال، جميل الأفعال، فإنّ مقال الرّجل برهان فضله، و فعاله عنوان عقله 7176.

105-  كلام الرّجل ميزان عقله 7234.

106-  كلامك محفوظ عليك، مخلّد في صحيفتك، فاجعله فيما يزلفك، و إيّاك أن تطلقه فيما يوبقك 7246.

107-  إذا قلّت العقول كثر الفضول 4043.

108-  إذا أحسنت القول فأحسن العمل، لتجمع بذلك بين مزيّة اللّسان، و فضيلة الإحسان 4145. كسب كند، يا از تو آزاده‏اى را برماند.

102-  از هر گفتار و كردارى كه به تباهى آخرت و دين مى‏كشاند دورى نما.

103-  بهترين گفتار قول راست و درست است.

104-  نيكو گفتار، نيكو رفتار باش، زيرا كه گفتار مرد (آدمى) دليل فضيلت او، و كردارش نشانه عقلش خواهد بود.

105-  سخن مرد (آدمى) ميزان عقل اوست.

106-  سخن تو عليه تو محفوظ، در نامه عملت بايگانى شده است، پس آن را در آنچه تو را (به خداى بزرگ) نزديك گرداند قرار ده، و از اين جهت دورى نما در آنچه تو را به هلاكت اندازد.

107-  هر گاه عقلها كم شد زياده گوئيها و سخنهاى بيهوده فراوان خواهد گرديد.

108-  هر گاه گفتار را نيكو نمائى عمل را نيز نيكو نما، تا بدين وسيله ميان مزيت زبان و فضيلت احسان جمع كرده باشى.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1229

109-  إذا طابق الكلام نيّة المتكلّم قبله السّامع، و إذا خالف نيّته لم يحسن موقعه من قلبه 4173.

110-  بعدل المنطق تجب الجلالة 4265.

111-  من أكثر المقال سئم 8396.

112-  إذا غلبت على الكلام فإيّاك أن تغلب على السّكوت 4061.

113-  عجبت لمن يتكلّم فيما إن حكي عنه ضرّه، و إن لم يحك عنه لم ينفعه 6284.

114-  لكلّ مقام مقال 7293. 109-  هر گاه كلام گوينده موافق قصد او باشد (يعنى حقيقت داشته و صاف و بى‏غش بوده و خود به آن عامل است) شنونده آن را خواهد پذيرفت، و چون مخالف نيّت او بوده جايگاه آن از دل شنونده نيكو نخواهد بود (يعنى كلام جايگاه ندارد، دل آن را نخواهد پذيرفت).

110-  با ميانه روى در گفتار (كه نه زياد سخن گفته شود نه كم و يا با عدالت در سخن كه حق كشى در آن نشود) بزرگى ثابت مى‏شود.

111-  هرگاه بسيار سخن گويد مردم از او ملول شوند.

112-  هر گاه تو بر سخن گفتن مغلوب شدى (يعنى نتوانى از راه بحث بر ديگرى غالب شوى) پس دورى كن از اين كه بر سكوت مغلوب شوى (يعنى در چنين مواضعى سخن نگو، و سكوت را برگزين، و سكوت ديگران بر سكوت تو غالب نشود.

113-  عجب دارم از كسى كه سخن گويد در چيزى كه اگر از او نقل شود او را زيان رساند، و اگر از او حكايت نگردد او را سودى نبخشد.

114-  براى هر مقامى سخن گفتنى است (يعنى هر سخنى را نبايد هر جا گفت).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1230

115-  للكلام آفات 7319.

116-  لن يجدي القول حتّى يتّصل بالفعل 7413.

117-  من أكثر ملّ 7662.

118-  من لانت كلمته وجبت محبّته 7941.

119-  من كثر كلامه كثر سقطه (لغطه) 7965.

120-  من تفقّد مقاله قلّ غلطه 7966.

121-  من كثر مقاله لم يعدم السّقط 8116.

122-  من علم أنّه مؤاخذ بقوله فليقصّر في المقال 8124. 115-  براى سخن گفتن آفتهائى است (پس بايد با فكر سخن گفت).

116-  هرگز گفتارى سود ندهد تا بكردار بپيوندد.

117-  هر كه بسيار گويد يا عمل بسيارى انجام دهد ملول شود (يا ديگران از او خسته گردند).

118-  هر كه سخنش نرم باشد دوستى او ثابت گردد (و يا دوستى او بر مردم واجب خواهد بود).

119-  هر كه سخن گفتنش بسيار باشد افتادن (و خطا و لغزشش) بسيار گردد، (يا حرفهاى پوچ و بى‏معنى او بسيار باشد).

120-  هر كه تفقد سخن خود كند (يعنى جستجوى حق و باطل آن) اشتباه او كم گردد.

121-  هر كه گفتارش بسيار باشد نمى‏شود كه خطا نكند.

122-  هر كه بداند كه به گفتارش مؤاخذه مى‏شود پس بايد سخن گفتن خود را كوتاه سازد (آرى در قرآن دارد: ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ق 18، هيچ سخنى را انسان نگويد جز آنكه در نزد آنست فرشته رقيب و عتيد كه آن را ضبط مى‏كنند).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1231

123-  أسوء القول الهذر 2913.

124-  الإكثار إضجار 181.

125-  التّروّي في القول يؤمن الزّلل 1311.

126-  خير الكلام ما لا يملّ و لا يقلّ 4969.

127-  خير الكلام الصّدق 4996.

128-  دع الكلام فيما لا يعنيك، و في غير موضعه، فربّ كلمة سلبت نعمة، و لفظة أتت على مهجة 5131.

الاستقامة

1-  الاستقامة سلامة 245.

2-  لا سبيل أشرف من الاستقامة 10556. 123-  بدترين گفتار هرزه گوئى است.

124-  بسيار گفتن ناراحت كننده ديگران است.

125-  تأمل و تفكر در گفتار (آدمى را) از لغزش ايمن مى‏سازد.

126-  بهترين سخن آنست كه مملّ نبوده (خستگى نياورد) و كم نباشد (و يا كم شمرده نشود) بطورى كه به اداء مقصود وفا ننمايد.

127-  بهترين سخن آنست كه راست باشد.

128-  سخن گفتن را در آنچه تو را مهم نباشد (يعنى بحالت نفعى نداشته باشد) واگذار، بسا كلمه‏اى كه نعمتى را از انسان گرفته، و لفظى كه سبب ريختن خونى شود (بنا بر اين بايد زبان را لجام كرد).

استقامت 1-  پايدارى و بر راه راست ايستادن سلامتى است (از تمام مهالك).

2-  هيچ راهى بلند مرتبه‏تر از استقامت و راستى (در گفتار و در كردار) نيست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1232

3-  لا مسلك أسلم من الاستقامة 10636.

4-  كيف يستقيم قلب من لم يستقم دينه 6994.

5-  من لزم الاستقامة لم يعدم السّلامة 8117.

إقامة أمر اللّه

1-  لا يقيم أمر اللّه سبحانه إلّا من لا يصانع و لا يخادع، و لا تغرّه المطامع 10813.

القويّ

1-  القويّ من قمع لذّته 1195.

2-  آفة القويّ استضعاف الخصم 3939. 3-  نيست طريقه‏اى سالم‏تر از استقامت و راستى.

4-  چگونه مستقيم مى‏شود (دل و يا اعمال و طاعات و عبادات) كسى كه دين او مستقيم نباشد 5-  هر كه ملازم استقامت باشد (و از راه راست جدا نشود) سلامت را از دست ندهد.

بپا داشتن امر خدا 1-  فرمان خداى سبحان را برپا ندارد مگر كسى كه (در امور دينى) سستى ننمايد و مكر نكند، و طمعها او را فريب ندهد.

قوى 1-  قوى و نيرومند كسى است كه لذّت خود را قلع و قمع كرده باشد (يعنى لذّت مغلوب او باشد نه او مغلوب لذّت).

2-  آفت قوى و نيرومند ضعيف شمردن دشمن است (زيرا بطور كامل خود

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1233

3-  إذا قويت فاقو على طاعة اللّه سبحانه 4074. را مجهز ننموده، و سپس بر خود مغرور گشته، در نتيجه مغلوب گردد).

3-  هر گاه قوى باشى (يعنى مى‏خواهى نيرومند گردى) پس در طاعت و فرمانبردارى خداى سبحان قوى باش (و تمام توان خود را در آن راه بكار بر).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1234

باب الكاف

الكبر

1-  الكبر داع إلى التّقحّم في الذّنوب 1564.

2-  الكبر خليقة مردية، من تكثّر بها قلّ 1968.

3-  الكبر يساور القلوب مساورة السّموم القاتلة 2011.

4-  اقمعوا نواجم الفخر، و اقدعوا لوامع (طوالع) الكبر 2513.

5-  احذر الكبر فإنّه رأس الطغيان، و معصية الرّحمن 2609. تكبر و گردنكشى 1-  تكبر دعوت كننده به افتادن در گناهان است.

2-  تكبر خوئى است هلاك كننده، هر كه بسبب آن طلب بسيارى كند كم خواهد شد.

3-  تكبر با دلها جنگ مى‏كند مانند جنگ زهرهاى كشنده.

4-  (ستاره‏ها و يا طلوع كننده‏ها و) ظاهر شونده‏هاى فخر را درهم كوبيد (و يا مغلوب و خوار گردانيد) و درخشنده‏هاى تكبّر را (كوبيده و يا) باز داريد (اين تشبيهات شايد از اين جهت باشد كه ناز و تكبر همچون ستاره‏اى كه بلند است و طلوع دارد، در انسان بلندى ايجاد كرده، طلوع و ظهورى دارد).

5-  از تكبّر دورى نما، زيرا كه آن سر منشأ طغيان و سركشى، و نافرمانى پروردگار مهربان است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1235

6-  إيّاك و الكبر، فإنّه أعظم الذّنوب، و ألأم العيوب، و هو حلية إبليس 2652.

7-  إيّاك و التّجبّر على عباد اللّه، فإنّ كلّ متجبّر يقصمه اللّه 2695.

8-  أقبح الخلق التّكبّر 2898.

9-  أكثر النّاس ضعة من تعاظم في نفسه 3180.

10-  التّكبّر يضع 11.

11-  التّكبّر يضع الرّفيع 311.

12-  التّكبّر يظهر الرّذيلة 523.

13-  الكبر شرّ العيوب 559.

14-  التّكبّر عين الحماقة 889. 6-  بر تو باد به دورى از تكبّر، زيرا كه آن بزرگترين گناهان، و دردناكترين يا پست ترين عيبها بوده، و آن زيور شيطان است.

7-  بر تو باد به دورى از تكبّر ورزيدن بر بندگان خدا، زيرا هر متكبرى را خداوند مى‏شكند.

8-  زشت‏ترين خوى تكبر است (زيرا سبب خشم خدا و دشمنى خلق شود).

9-  بيشترين مردم از نظر پستى و خوارى كسى است كه خود را بزرگ داند.

10-  تكبر آدمى را پست مى‏سازد.

11-  گردنكشى بلند مرتبه را پست مى‏كند.

12-  تكبر فرومايگى را ظاهر مى‏سازد.

13-  تكبر بدترين عيب‏هاست (بدترين بودن تكبّر روشن است، زيرا كسى كه در مقابل خدا سركشى نمود مرتكب هر نوع گناه خواهد شد، و ممكن است كه بدتر بودن آن از هر جهت نباشد بلكه از جهت خاصى باشد، چنانكه برتر بودن بعض صفات چنين است).

14-  كبر ورزيدن عين حماقت و كم عقلى است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1236

15-  التّعزّز بالتّكبّر ذلّ 1001.

16-  التّكبّر بالدّنيا قلّ 1002.

17-  التّكبّر أسّ التّلف 1052.

18-  الكبر مصيدة إبليس العظمى 1132.

19-  إنّك إن تكبّرت وضعك اللّه 3801.

20-  آفة الشّرف الكبر 3919.

21-  بالتّكبّر يكون المقت 4246.

22-  بكثرة التّكبّر يكون التّلف 4288.

23-  تكبّر المرء يضعه 4476.

24-  تكبّر الدّنيّ يدعو إلى إهانته 4583. 15-  خود را بوسيله تكبّر عزيز نمودن خواريست.

16-  بوسيله دنيا تكبر نمودن پست فطرتى و كمبود بصيرت و آگاهى است.

17-  تكبّر اساس تلف است (يعنى آدمى را زمين زند).

18-  تكبر و سر بلندى كردن دام بزرگ شيطان است (و خود او نيز به همين وسيله خوار گرديد چنانكه گفته شده: تكبر عزازيل را خوار كرد، به زندان لعنت گرفتار كرد).

19-  براستى كه تو اگر تكبر نمائى خداوند تو را پست گرداند.

20-  آفت بزرگى و بلندى مرتبه تكبر نمودن است.

21-  بسبب تكبر و سر بلندى دشمنى (خدا و خلق) تحقّق يابد.

22-  بوسيله بسيارى تكبّر تلف (دنيوى و اخروى) محقق گردد.

23-  تكبّر (آدمى يا) مرد او را پست مى‏گرداند.

24-  تكبّر نمودن پست مرتبه مردم را به بى‏احترامى او دعوت مى‏نمايد، (و قهرا مردم او خوار دارند).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1237

25-  ثمرة الكبر المسبّة 4614.

26-  شرّ الخلائق الكبر 5726.

27-  شرّ آفات العقل الكبر 5752.

28-  ضادّوا الكبر بالتّواضع 5920.

29-  فاللّه اللّه عباد اللّه أن تتردّوا رداء الكبر، فإنّ الكبر مصيدة إبلس العظمى الّتي يساور بها القلوب مساورة السّموم القاتلة 6599.

30-  كفى بالتّكبّر تلفا 7024.

31-  كفى بالتّكبّر ضعة 7046.

32-  لو رخّص اللّه سبحانه في الكبر لأحد من الخلق لرخّص فيه لأنبيائه، لكنّه كرّه إليهم التّكبّر و رضي لهم التّواضع 7602. 25-  ثمره و ميوه تكبّر نمودن دشنام است.

26-  بد ترين خصلت‏ها تكبّر است.

27-  بدترين آفتهاى عقل تكبّر است.

28-  تكبر را با فروتنى درهم كوبيد.

29-  (اين جمله بعد از فرازهايى از كلمات آن بزرگوار كه در خطبه قاصعه نهج البلاغه ذكر شده است) پس از خدا بترسيد از خدا بترسيد اى بندگان خدا از اين كه رداى كبر را رداى خود سازيد، زيرا كه تكبر دام بزرگ شيطان است كه دلها را بوسيله آن شكار كرده، مانند جستن و در آويختن زهرهاى كشنده.

30-  براى تكبر و گردنكشى كفايت مى‏كند تلف (و باطل كردن اعمال صالح).

31-  براى تكبر كفايت مى‏كند پستى مرتبه.

32-  اگر خداى سبحان در تكبر براى احدى از خلق رخصت مى‏داد (و در آن اجازه مى‏فرمود) هر آينه براى انبياء خود در آن رخصت مى‏فرمود، ليكن براى آنان ناخوش داشته، و برايشان فروتنى را خوشنود است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1238

33-  من تجبّر كسر 7697.

34-  من أقبح الكبر تكبّر الرّجل على ذوي رحمه، و أبناء جنسه 9348.

35-  ما اجتلب المقت بمثل الكبر 9499.

36-  لا تصعّرنّ خدّك، و ألن جانبك، و تواضع للّه الّذي رفعك 10387.

37-  لا ثناء مع كبر 10520.

38-  لا خلق أقبح من الكبر 10652.

39-  لا ينبغي لمن عرف اللّه أن يتعاظم 10739. 33-  هر كه تكبر كند شكسته شود.

34-  از زشت‏ترين تكبر تكبر نمودن مرد است بر خويشاوندان و امثال و اقران خود.

35-  دشمنى كشيده نشود به چيزى مانند تكبر (كه سبب دشمنى خدا و خلق خواهد بود).

36-  هرگز گونه خود را برمگردان (چنانكه بعضى‏ها گونه خود را از مردم مى‏گردانند) و جانبت را نرم و هموار كن، و براى خدائى كه تو را بلند گردانيده است فروتنى كن.

37-  با هيچ تكبّرى ستايشى نيست.

38-  خلقى زشت‏تر از تكبر نيست.

39-  سزاوار نيست براى كسى كه خدا را مى‏شناسد آنكه تكبر كند، (و خود را بزرگ وانمود كند).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1239

المتكبّر

1-  المتجبّر الظّالم توبقه آثامه 1372.

2-  عجبت لمتكبّر كان أمس نطفة، و هو في غد جيفة 6260.

3-  قد يذلّ المتجبّر 6638.

4-  كلّ متكبّر حقير 6837.

5-  ليس لمتكبّر صديق 7464.

6-  من تكبّر حقّر 7667.

7-  من تكبّر مقت 7746.

8-  من تكبّر على النّاس ذلّ 7979.

9-  من تجبّر على من دونه كسر 8103. متكبر 1-  متكبر ستمكار را، گناهان او هلاكش مى‏گرداند.

2-  عجب دارم از كسى كه تكبر دارد، ديروز نطفه بوده، و فردا مردارى خواهد بود.

3-  گاهى تكبر كننده ذليل و خوار مى‏گردد.

4-  هر تكبر كننده‏اى كوچك و پست مرتبه است.

5-  براى تكبّر كننده دوستى نيست.

6-  هر كه تكبر نمايد تحقير شود (و مردم او را كوچك شمارند).

7-  هر كه تكبر كند دشمن شود (يعنى مردم دشمن او گردند).

8-  هر كه بر مردم تكبّر نمايد ذليل گردد (هم در نزد خدا و هم در نزد مردم).

9-  هر كه بر پست تر از خود تكبر نمايد شكسته شود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1240

10-  من كان متكبّرا لم يعدم التّلّف 81032.

11-  من تجبّر حقّره اللّه و وضعه 8471.

12-  من لبس الكبر و السّرف خلع الفضل و الشّرف 8736.

13-  ما تكبّر إلّا وضيع 9467.

14-  لا يزكو عمل متجبّر 10587.

15-  لا يتكبّر إلّا وضيع خامل 10808.

الكتاب و الكتابة

1-  الكتاب أحد المحدّثين 1615.

2-  إذا كتبت كتابا فأعد فيه النّظر قبل ختمه، فإنّما تختم على 10-  هر كه متكبر باشد تلف (عزت و شرف) را از دست ندهد.

11-  هر كه تكبر نمايد خداوند او را كوچك گردانيده، و او را پست كند.

12-  هر كه لباس كبر و زياده روى را به تن پوشد خلعت افزونى و بلندى مرتبه را از تن بيرون آورده است (يعنى آنها با هم در يك جا جمع نخواهند شد).

13-  تكبّر ننمايد مگر پست مرتبه.

14-  پاكيزه نمى‏شود عمل متكبر.

15-  تكبر نمى‏كند مگر پست مرتبه گمنام.

كتاب و كتابت 1-  كتاب (يا قرآن) يكى از دو حديث كننده است (يكى آدمى كه سخن مى‏گويد و ديگر كتاب).

2-  هرگاه نوشته‏اى را نوشتى (چه كتاب باشد و يا مقاله و نامه) قبل از مهر كردن (و فرستادن و بستن و پست) آن در آن اعاده نظر نما (مبادا غلط و اشتباهى در آن‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1241

عقلك 4167.

3-  كتاب الرّجل عنوان عقله، و برهان فضله 7260.

4-  كتاب المرء معيار فضله، و مسبار نبله 7261.

5-  نعم المحدّث الكتاب 9948.

6-  الكتاب ترجمان النّيّة 298.

7-  الكتب بساتين العلماء 991.

8-  من تسلّى بالكتب لم تفته سلوة 8126.

الكتمان

1-  الكتمان ملاك النّجوى 355. باشد) زيرا كه بر عقل خود مهر خواهى زد (يعنى عقلت از نوشته تو روشن خواهد شد، هر چه غلط و اشتباهش كمتر، عقل بيشتر خواهد بود).

3-  نوشته مرد نشانه عقلش، و دليل فضل و فزونى او خواهد بود.

4-  نوشته مرد معيار (و محك) فضل، و ميزان اندازه نجابت اوست.

5-  خوب سنخنگوئى است كتاب.

6-  نوشته ترجمه و بيان كننده قصد و ما فى الضمير است (يعنى هر چه در مكنون كسى از دوستى و دشمنى، و صافى و نفاق باشد از نوشته او معلوم خواهد گرديد، و بشر به آن پى خواهد برد، نظير اين در زبان هم گفته شده است).

7-  كتابهاى باغهاى دانشمندان است.

8-  هر كه به كتاب‏ها تسلّى شود (و با كتابها رفيق و مونس گردد) هيچ تسلّى و غم و اندوهى از او فوت نشود (يعنى غمها از او دور گشته همواره خوشحال است).

پنهان كردن 1-  پنهان كردن ملاك راز گفتن است (يعنى تا چنين حالتى تحقق نيابد نبايد راز

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1242

الإكثار

1-  قرن الإكثار بالملل 6716.

2-  من أكثر هجر 7670.

3-  من كثر مقاله سئم 7780.

4-  من كثر كلامه زلّ 7822.

5-  من كثر كلامه كثر ملامه 7849.

6-  من أكثر من شي‏ء عرف به 7860.

التكاثر

1-  تكثّرك (تكبّرك) بما لا يبقى لك و لا تبقى له من أعظم را به كسى گفت).

پر گوئى يا زياده روى 1-  پر گوئى با ملامت و خستگى همراه است.

2-  كسى كه پرگوئى كند مهجور گردد (يعنى ديگران او را ترك كنند).

3-  هر كه گفتارش بسيار باشد ناخوش داشته شود.

4-  هر كه سخنش بسيار باشد مى‏لغزد (و خطا و سهو او زياد گردد).

5-  هر كه سخنش بسيار باشد سرزنش او بسيار گردد (يعنى ديگران او را بسيار سرزنش نمايند).

6-  هر كه چيزى را بسيار كند به آن شناخته شود (بنا بر اين بايد كار خوب را برگزيد).

بسيار شمردن 1-  ناز نمودن (و باليدن و بسيار شمردن) به چيزى كه براى تو باقى نمى‏ماند

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1243

الجهل 4576.

الكذب

1-  الكذب يردي مصاحبه، و ينجي مجانبه 1598.

2-  الكذب في العاجلة عار و في الآجلة عذاب النّار 1707.

3-  أقبح الخلائق الكذب 2855.

4-  الكذب خيانة 15.

5-  الكذب يردي 21.

6-  الكذب عدوّ الصّدق 276.

7-  الكذب عيب فاضح 552.

8-  الكذب مجانب الإيمان 681. (مانند مال و قوم و قبيله و فرزندان) و تو براى آن باقى نخواهى ماند از بزرگترين نادانى خواهد بود.

دروغ 1-  دروغ يار خود را نابود سازد، و دورى كننده از آن را رستگار گرداند.

2-  دروغگوئى در دنيا ننگ و در آخرت عذاب آتش است.

3-  زشت‏ترين خصلت‏ها دروغ است.

4-  دروغگوئى خيانت است.

5-  دروغگوئى به هلاكت مى‏اندازد.

6-  دروغگوئى دشمن راستگوئى است، (بنا بر اين نبايد راستگو با دروغگو رفيق شده، و يا راستگو احيانا دروغ گويد كه با دشمن رابطه برقرار نموده است).

7-  دروغگوئى عيبى است رسواگر (چه در دنيا و چه در آخرت).

8-  دروغ دورى كننده از ايمان، و با آن اجنبى است (يعنى هرگز با هم جمع نشوند).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1244

9-  الكذب مهانة و خيانة (و ندامة) 683.

10-  الكذب يزري بالإنسان 742.

11-  الكذب يوجب الوقيعة 747.

12-  الكذب شين الأخلاق 970.

13-  الكذب فساد كلّ شي‏ء 1116.

14-  الكذب يرديك و إن أمنته 1119.

15-  أقبح شي‏ء الإفك 2876.

16-  الكذب يؤدّي إلى النّفاق 1181. 9-  دروغگوئى خوارى و خيانت (يا پشيمانى) است.

10-  دروغ آدمى را عيبناك مى‏سازد.

11-  دروغ باعث غيبت مردم مى‏شود.

12-  دروغگوئى عيب و ننگ اخلاق است.

13-  دروغ فساد هر چيزى است (پوشيده نماند كه از اين قانون مواردى استثناء خواهد شد. چنانكه در كتابهاى اخلاقى به آن اشاره شده، مانند گفتن دروغ در جنگ، يا جهت اصلاح ميان دو كس، و يا براى نجات از كشته شدن، و مواضع ديگر كه در اين صورت‏ها اگر كسى بتواند (توريه) كند بهتر است، و معناى (توريه) آنست كه از لفظ معنايش را كه طرف مى‏فهمد قصد نكند، مثلا اگر به كسى بگوئيد اگر به دين بد نگوئى تو را خواهيم كشت، اين شخص بد به دين بگويد، اما نظرش دين باطل و مذهب كفار باشد).

14-  دروغگوئى تو را به هلاكت اندازد گر چه از آن ايمن باشى.

15-  زشت‏ترين چيز بهتان زدن و يا دروغ است.

16-  دروغگوئى آدمى را به نفاق مى‏كشاند (يعنى يا سلب ايمان مى‏كند و يا با مردم دو رو خواهد گرديد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1245

17-  الكذب شين اللّسان 1183.

18-  الكذب و الخيانة ليسا من أخلاق الكرام 1507.

19-  الكذب زوال المنطق عن الوضع الإلهيّ 1553.

20-  بالكذب يتزيّن أهل النّفاق 4222.

21-  بئس المنطق الكذب 4410.

22-  ثمرة الكذب المهانة في الدّنيا و العذاب في الآخرة 4640.

23-  جانبوا الكذب فإنّه مجانب الإيمان 4740.

24-  علّة الكذب شرّ علّة، و زلّة المتوقّي أشدّ زلّة 6319. 17-  دروغ عيب زبان است.

18-  دروغ و خيانت از اخلاق نيكو كاران و افراد گرامى نمى‏باشند.

19-  دروغ زائل گشتن و مخالفت گفتار است از وضع الهى، (يعنى خداوند قانون تكلم را بر پايه راستى نهاده، پس اگر انسان دروغ گويد از قانون تخلف كرده، و در غير وضع الهى قدم برداشته است).

20-  بوسيله دروغگوئى اهل نفاق زينت مى‏يابند (يعنى خود را در نزد ديگران زينت مى‏دهند).

21-  بد گفتارى است دروغ (زيرا كليد همه گناهان است).

22-  ثمره دروغ گوئى خوارى در دنيا و عذاب در آخرت است.

23-  از دروغ دورى نمائيد، زيرا كه آن دورى كننده از ايمان است (يعنى دروغگو ايمان ندارد).

24-  بيمارى دروغگوئى بدترين بيمارى است (زيرا كه در دنيا باعث خوارى و رسوائى و در آخرت سبب عذاب اليم خواهد شد) و لغزش خويشتن‏دار سخت‏ترين لغزش خواهد بود (يعنى از چنين فردى انتظار لغزش را كسى ندارد زيرا ممكن است او را دروغگو پندارند).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1246

25-  عاقبة الكذب ملامة و ندامة 6332.

26-  فساد البهاء الكذب 6557.

27-  و ترك الكذب تشريفا للصّدق 6608.

28-  قد يكذب الرّجل على نفسه عند شدّة البلاء بما لم يفعله 6693.

29-  كثرة الكذب توجب الوقيعة 7088.

30-  كثرة كذب المرء تذهب بهائه 7100.

31-  كثرة الكذب تفسد الدّين، و تعظم الوزر 7123.

32-  ليس الكذب من خلائق الإسلام 7460.

33-  ما أقبح الكذب بذوي الفضل 9551.

34-  نكد العلم الكذب، و نكد الجدّ اللّعب 10000. 25-  عاقبت دروغ سرزنش و پشيمانى است.

26-  فساد ارزش و بهاء دروغگوئى است.

27-  (از فرازهاى حكمت 244 نهج البلاغه است) و ترك دروغ را از جهت شرافت و بلند مرتبه بودن راستى (واجب كرده تا مردم خود را به دروغ عادت ندهند).

28-  گاهى مرد (آدمى) بر نفس خود در هنگام سختى بلاء و گرفتارى نسبت به آنچه آن را نكرده دروغ مى‏گويد (مثل اقرارهاى دروغ براى خلاصى از كتك و يا تعزير و ترس).

29-  دروغ بسيار موجب غيبت و بدگوئى خواهد شد.

30-  بسيارى دروغ مرد (آدمى) ارزش و نيكوئى او را مى‏برد.

31-  دروغ بسيار دين را فاسد كرده، و وزر و وبال را عظيم مى‏گرداند.

32-  دروغگوئى از اخلاق اسلام نيست.

33-  چه چيز دروغ را به صاحبان فضيلت زشت ساخته است.

34-  نقص علم دروغگوئى، و نقص جدّ بازى است (زيرا وقتى عالم دروغ‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1247

35-  لا يجتمع الكذب و المروّة 10582.

36-  لا شيمة أقبح من الكذب 10634.

37-  أكثر شي‏ء الكذب و الخيانة 3169.

الكاذب و الكذّاب

1-  الكذّاب متّهم في قوله، و إن قويت حجّته، و صدقت لهجته 1849.

2-  الكذّاب و الميّت سواء، فإنّ (لأنّ) فضيلة الحيّ على الميّت الثّقة به، فإذا لم يوثق بكلامه بطلت حياته 2104.

3-  أبعد النّاس من الصّلاح الكذوب و ذو الوجه الوقاح 3334.

4-  الكاذب مهان ذليل 339. گفت و يا كسى كه كارها را به بازى گرفت مردم علم و جدّ را باور ندارند).

35-  دروغ و مردانگى جمع نمى‏شوند.

36-  نيست خوئى زشت‏تر از دروغ.

37-  بيشترين چيز (در ميان مردم) دروغگوئى و خيانت است.

دروغگو 1-  دروغگو در گفتارش تهمت زده شده است، هر چند محكم باشد دليل او، و راست باشد زبان او.

2-  دروغگو و مرده برابرند، چون برترى زنده بر مرده اعتماد به اوست، پس هر گاه به سخن او اعتمادى نباشد زندگى او باطل گردد.

3-  دورترين مردم از صلاح و راه درست، بسيار دروغگو، و رودار بى‏شرم است.

4-  دروغگو خوار ذليل است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1248

5-  الكاذب على شفا مهواة و مهانة 1247.

6-  كفاك موبّخا على الكذب علمك بأنّك كاذب 7079.

7-  ليس لكذوب أمانة و لا لفجور صيانة 7506.

8-  من كذب أفسد مروّته 7794.

9-  من كثر كذبه لم يصدّق 7951.

10-  من عرف بالكذب لم يقبل صدقه 8010.

11-  من كثر كذبه قلّ بهاؤه 8075.

12-  من عرف بالكذب قلّت الثّقة به 8888.

13-  من تجنّب الكذب صدّقت أقواله 9181.

14-  من مهانة الكذّاب جوده باليمين لغيره مستحلف 9315. 5-  دروغگو بر لب چاه عميق (و دركات جهنم و چاه آن) و خوارى است، (يعنى اگر تدارك نكرد در آن افتد).

6-  براى سرزنش تو بر دروغگوئى كفايت مى‏نمايد دانستن تو به اين كه تو دروغگوئى.

7-  براى بسيار دروغگو امانتى، و براى بسيار فاسق و گنهكار صيانتى (نگهدارى عهد و پيمان و دوستى) نيست.

8-  هر كه دروغ گويد مردانگى (يا آدميت) خود را فاسد نموده است.

9-  هر كه دروغش بسيار باشد تصديق نشود.

10-  هر كه به دروغگوئى شناخته شد راستگوئى او قبول نخواهد شد.

11-  هر كه دروغ او بسيار باشد ارزش او كم خواهد بود.

12-  هر كه به دروغ شناخته شود اعتماد به او كم خواهد شد.

13-  هر كه از دروغ دورى نمايد گفتار او تصديق شود.

14-  از خوارى بسيار دروغگو بخشش اوست به قسم براى كسى كه او را قسم‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1249

15-  لا حياء لكذّاب 10439.

16-  لا خير في قول الأفّاكين 10715.

17-  لا خير في علم الكذّابين 10716.

18-  لا خير في الكذّابين، و لا في العلماء الأفّاكين 10883.

19-  يكتسب الكاذب بكذبه ثلاثا: سخط اللّه عليه و استهانة النّاس به و مقت الملائكة له 11039.

الكرم

1-  الكرم حسن السّجيّة و اجتناب الدّنيّة 1695.

2-  الكرم بذل الجود، و إنجاز الموعود 1762. نمى‏دهد (يعنى بدون آنكه از او درخواست قسم كنند او براى اثبات حرف خود سوگند ياد مى‏كند).

15-  براى بسيار دروغگو حيائى نيست.

16-  خيرى در گفتار بسيار دروغگويان نيست.

17-  خيرى در علم بسيار دروغگويان نيست.

18-  نيست خيرى در بسيار دروغگويان، و نه در علماى كذّاب (و يا منحرف كنندگان مردم از راه حقّ).

19-  دروغگو با دروغش سه چيز را كسب مى‏كند: خشم و غضب خدا را بر خود، و خوار شمردن مردم او را، و دشمنى فرشتگان با او.

بزرگوار 1-  گرامى بودن نيكوئى خو و دورى از پستى است.

2-  گرامى بودن (و بلند مرتبه بودن) دادن عطا و وفا كردن به آنچه وعده به آن شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1250

3-  الكرم إيثار عذوبة الثّناء على حبّ المال 1843.

4-  أحسن الكرم الإيثار 2914.

5-  أعلى مراتب الكرم الإيثار 2967.

6-  أفضل الكرم إتمام النّعم 2983.

7-  الكرم فضل، الوفاء نبل 13.

8-  الكرم معدن الخير 568.

9-  الكرم أفضل السّؤدد 768.

10-  الكرم أفضل الشّيم 915.

11-  الكرم بري‏ء من الحسد 944.

12-  الكرم احتمال الجريرة 964. 3-  كرم اختيار كردن گوارائى حمد و ثناء است بر دوستى مال.

4-  بهترين كرم برگزيدن ديگران بر خود.

5-  بلندترين پايه‏هاى كرم ايثار است.

6-  افزونترين كرم تمام كردن نعمت‏هاست (يعنى در كرم نسبت به كسى چيزى باقى نگذارد تمام احسان نمايد).

7-  گرامى بودن فضلى است (به اعتبار فضلى است كه دارا مى‏باشد) و وفادارى بزرگوارى است.

8-  جود و يا نيكوكارى كان خير است.

9-  جود و بخشش برترين سرورى هاست.

10-  كرم برترين خصلت‏هاست.

11-  كرم از حسد بى‏زار است.