رسيدن 1- هر كس (بجاه و مقام يا به دولت و مطلبى مهم) برسد سر
بلندى كند.
نيت و قصد 1- نيت شايسته يكى از دو عمل است.
2- افزونترين
ذخيرهها نيكوئى نيت و صفات و ملكات است.
3- نزديكترين
انديشهها به پيروزى برگردندهترين آنهاست به صلاح
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1499
4- أبلغ ما
تستدرّ به الرّحمة أن تضمر لجميع النّاس الرّحمة 3353.
5- إنّ اللّه
سبحانه عند إضمار كلّ مضمر، و قول كلّ قائل، و عمل كلّ عامل 3447.
6- إنّ تخليص
النّيّة من الفساد أشدّ من العاملين من طول الاجتهاد 3525.
7- إنّ اللّه
سبحانه يحبّ أن تكون نيّة الإنسان للنّاس جميلة، كما يحبّ أن تكون نيّته في طاعته
قويّة غير مدخولة 3703. و درستى (يعنى هر چه نيت درست بود پيروزى نزديكتر خواهد
شد).
4- رساترين
چيزى كه بوسيله آن رحمت ريزان مىشود آنست كه براى همه مردم رحم و مهربانى در خاطر
داشته شود يا داشته باشى (نقل شده كه پادشاهى عبورش بمردى افتاد كه شير گاو
مىدوشيد از او پرسيد وضع چطور است آن مرد گفت: خيال مىكنم نيّت پادشاه در حقّ
رعيت برگشته است، پرسيد از كجا معلوم است گفت: براى اين كه شير گاو من چند برابر
بوده، هر وقت نيت پادشاه ببدى ميل كند نعمت از ما گرفته مىشود).
5- براستى كه
خداى سبحان در نزد نيت و قصد هر صاحب نيّتى، و گفتار هر گوينده، و عمل هر عمل
كنندهايست (يعنى حق تعالى بتمام حالات دانا و حاضر است).
6- براستى كه
نيت را از فساد خالص گردانيدن بر عمل كنندگان از طول اجتهاد (و بذل طاقت و زحمت)
سختتر است (و لذا روايت شده: «نية المؤمن خير من عمله» چون خلوص مهم است، و آنهم
مشكل است و اگر حاصل شد، «أفضل الأعمال أحمزها» مىشود، كه هرچه رنجش بيشتر گرديد
افضل خواهد بود).
7- براستى كه
خداوند سبحان دوست دارد كه قصد و انديشه آدمى در حق مردم نيكو بوده، چنانكه دوست
دارد نيت او در طاعت خدا قوى و خالص (از شك و شبهه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1500
8- الأعمال
ثمار النّيّات 919.
9- النّيّة
أساس العمل 1040.
10- إحسان
النّيّة يوجب المثوبة 1265.
11- إذا فسدت
النّيّة وقعت البليّة 4021.
12- بحسن
النّيّات تنجح المطالب 4349.
13- تقرّب
العبد إلى اللّه سبحانه بإخلاص نيّته 4477.
14- تخليص
النّيّة من الفساد أشدّ على العاملين من طول الجهاد 4533.
15- جميل
المقصد يدلّ على طهارة المولد 4758. و ريا) باشد.
8- عملها ثمره
و ميوههاى نيّتهاست (ممكن است عملى بحسب ظاهر خوب باشد، اما چون نيت ناپاك است
عمل هم ناپاك گردد).
9- قصد و نيت
اساس عمل و زيربناى آن خواهد بود.
10- نيكو كردن
نيت (و قصد كارهاى خوب) موجب ثواب خواهد شد.
11- هر گاه قصد
فاسد گرديد بلاء واقع خواهد شد.
12- با حسن
نيّتها مطالب بر آورده مىشود.
13- نزديك شدن
بنده بخداى سبحان بسبب خالص گردانيدن نيّت اوست.
14- خالص
گردانيدن نيّت و قصد از فساد (و آن را محض رضاى خدا قرار دادن) سختتر است بر عمل
كنندگان از طول اجتهاد (يعنى عملهاى پى در پى كه در آن زحمت بسيار كشيده شود، زيرا
اصل همان قصد است وقتى براى غير خدا بود باندازه سر سوزنى ارزش ندارد).
15- نيت و قصد
نيكو راهنماى طهارت مولد است (و يا كسى كه نيت او نيكو باشد نشان حلالزادگى است).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1501
16- جميل
النّيّة سبب لبلوغ الأمنيّة 4766.
17- حسن
النّيّة جمال السّرائر 4806.
18- حسن
النّيّة من سلامة الطّويّة 4817.
19- ربّ نيّة
أنفع من عمل 5297.
20- سوء
النّيّة داء دفين 5568.
21- على قدر
قوّة الدّين يكون خلوص النّيّة 6192.
22- عند فساد النّيّة
ترتفع البركة 6228.
23- في إخلاص
النّيّات نجاح الأمور 6510. 16- نيت نيكو سبب رسيدن بمراد است.
17- حسن نيت
زيبائى نهانيهاست.
18- نيكوئى قصد
از سلامتى نهان است (يعنى نشانه حسن باطن خواهد بود).
19- چه بسا
قصدى كه از عمل نافعتر است، (زيرا ممكن است در عمل ريا توأم گردد ولى قصد قلبى
است رياء در آن راه ندارد، و لذا از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل
شده: «نيّة المؤمن خير من عمله و نيّة الكافر شرّ من عمله و كلّ يعمل على نيّته»
يعنى قصد مؤمن بهتر از عملش و نيّت كافر بدتر از عمل او و هر فردى طبق قصد خود كار
مىكند، علماء براى اين حديث چنانكه گذشت حدود دوازده معنى نمودهاند طالبين بكتاب
مصابيح الأنوار ج 2 57 مراجعه نمايند).
20- بدى نيت و
قصد بد دردى است پنهان.
21- باندازه
قوّت دين خلوص نيت مىباشد.
22- در هنگام
فساد نيت و قصد بركت مرتفع مىگردد (چنانكه در باره پادشاهان حكايتهاى فراوان در
اين زمينه نقل شده است).
23- در خالص
گردانيدن نيتها پيروزى و موفقيت در كارهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1502
24- لو خلصت
النّيّات لزكت الأعمال 7578.
25- من أساء
النّيّة منع الأمنيّة 8311.
26- من أخلص
النّيّة تنزّه عن الدّنيّة 8447.
27- من حسنت
نيّته كثرت مثوبته و طابت عيشته و وجبت مودّته 9094.
28- من حسنت
نيّته أمدّه التّوفيق 9186.
29- وصول المرء
إلى كلّ ما يبتغيه من طيب عيشه و أمن سر به و سعة رزقه بحسن نيّته و سعة خلقه
10141.
30- لا عمل لمن
لا نيّة له 10771.
31- لا نيّة
لمن لا علم له 10772.
32- من ساء
عقده سرّ فقده 8314. 24- اگر نيتها خالص شوند عملها پاكيزه خواهند شد.
25- هر كه نيّت
را بد نمايد از اميد منع شود (يعنى به آرزو نخواهد رسيد).
26- هركه نيّت
را خالص گرداند از دنيّه (اخلاق زشت و افعال ناشايست و از مناهى و منكرات) دورى
جويد.
27- هر كه قصد
و نيّت او نيكو باشد ثوابش بسيار، و زندگانى او خوش، و دوستى او واجب و يا ثابت
خواهد بود.
28- هر كه قصد
و نيت او نيكو باشد توفيق او را مدد كند.
29- رسيدن مرد
(آدمى) بهر چه كه آن را از خوشى زندگانى، و امنيّت راه او، و فراخى روزيش مىرسد
بسبب نيكوئى نيت او، و وسعت خلق او خواهد بود.
30- عملى نيست
براى كسى كه براى او نيّتى نيست.
31- نيّتى نيست
براى كسى كه علمى براى او نيست.
32- هر كه عقد
(و نيت و قصد) او بد باشد ناياب شدن (و مرگ) او شاد گرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1503
باب الواو
الوثوق باللّه
1- من وثق
باللّه غنيّ 7806.
2- من وثق
باللّه توكّل 8069.
3- من وثق
باللّه صان يقينه 8264.
4- من وثق بأنّ
ما قدر اللّه له لن يفوته استراح قلبه 8763.
5- ربّ واثق
خجل 5268.
الوجدان
1- الوجدان
سلوان 76. اعتماد به خدا 1- هر كه بخدا اعتماد كند توانگر گردد.
2- هر كه بخدا
اعتماد داشته باشد بر او توكل كند.
3- هر كه بخدا
اعتماد داشته باشد يقين خود را نگهدارى كرده است.
4- هر كه
اعتماد كند به اين كه آنچه خداوند برايش تقدير فرموده هرگز از او فوت نمىشود دلش
راحت شود.
5- بسا اعتماد
كننده (بكسى و يا بچيزى و بغير خدا) كه خجل گردد.
يافتن 1- يافتن مطالب و ادراك آن تسلّى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1504
الوجع
1- من كتم وجعا
أصابه ثلاثة أيّام، و شكى إلى اللّه سبحانه كان اللّه سبحانه معافيه 8274.
الودّ و التودد و المودّة
1- أكرم ودّك،
و احفظ عهدك 2268.
2- التّودّد
(التّؤدة) يمن 59.
3- إذا أحببت
فلا تكثر 3979.
4- إذا ثبت
الودّ وجب التّرافد و التّعاضد 4132.
5- بالتّودّد
تكون المحبّة 4194. درد 1- هر كه دردى را كه به او سه روز است رسيده كتمان كند و
بسوى خداى سبحان شكايت برد خداوند سبحان شفا دهنده او خواهد بود.
دوستى 1- دوستى خود را گرامى دار، و پيمان خويشتن را نگاه
دار.
2- دوستى (يا
در كارها شتاب نكردن و تأمل و فكر و درنگ نمودن) يمن و بركت است.
3- هر گاه محبت
و دوستى مىكنى پس بسيار مكن.
4- هرگاه دوستى
ثابت و پا برجا شد صله و عطاى يكديگر و يارى لازم خواهد شد.
5- بوسيله
دوستى كردن (يا دوستى بسبب بخشش و احسان چنانكه روايت شده: «بالبخل تكثر المسبّة»)
محبت حاصل گردد (يعنى تا انسان با كسى دوستى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ص1505
6- أفضل النّاس
منّة من بدأ بالمودّة 3111.
7- أسرع
المودّات انقطاعا مودّات الأشرار 3124.
8- إنّ المودّة
يعبّر عنها اللّسان، و عن المحبّة العينان (العيان) 3471.
9- المودّة رحم
10.
10- المودّة
نسب 81.
11- المودّة
أقرب نسب 285.
12- المودّة
أقرب رحم 384. نكند رفاقت بدست نيامده، يا اگر آمده باشيد هميشگى نيست، تحصيل آن و
پايداريش بسبب دوستى و شرائط دوستى خواهد بود).
6- افزونترين
مردم از نظر منّت (به اين معنى كه انسان ممنون او باشد) كسى است كه ابتداء كند
بدوستى، و دوستى را او برقرار سازد.
7- شتابان ترين
دوستىها از جهت بريدن دوستىهاى مردم بد است.
8- براستى كه
دوستى امرى است كه اظهار آن به زبان مىشود، و محبت و دوستى واقعى امرى است كه
اظهار مىكند آن را چشمها (يا ديدن به چشم، و از بعض مفسرين نقل شده كه گفته است:
محبت ميل دل است و از (حبّ) به معنى دانه مشتق شده كه استعاره كردهاند آن را از
براى حبه دل يعنى سويداى آن، و بعد از آن اشتقاق كردهاند از آن (حبّ) را به
اعتبار اين كه بحبه دل رسيده و قرار گرفته در آن).
9- دوستى و
مهربانى خويشاوندى است.
10- دوستى و
محبت نسب است. (چنانكه مشهور است «القريب من تقرب لا من تنسب» يعنى خويشاوند نزديك
كسى است كه از راه دوستى نزديكى جويد نه كسى كه نسبت نسبى داشته باشد).
11- دوستى
نزديكترين نسب است.
12- دوستى
نزديكترين خويشاوندى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1506
13- المودّة
نسب مستفاد 647.
14- التّودّد
إلى النّاس رأس العقل 1345.
15- المودّة في
اللّه أقرب نسب 1402.
16- المودّة في
اللّه آكد من وشيج الرّحم 1538.
17- بالتّودّد
تتأكّد المحبّة 4341.
18- ثلاثة
يوجبن المحبّة: الدّين، و التّواضع، و السّخاء 4678.
19- ثلاث يوجبن
المحبّة: حسن الخلق، و حسن الرّفق، و التّواضع 4684.
20- خير
الاختيار موادّة الأخيار 4982.
21- رأس العقل
التّودّد إلى النّاس 5246. 13- دوستى خويشى به دست آمده است.
14- با مردم
دوستى نمودن سر عقل است (چون بسيارى از امور دنيا و آخرت بر آن مترتب خواهد
گرديد).
15- دوستى در
راه خدا نزديك ترين خويشى است.
16- دوستى در
راه خدا از پيوند خويشى محكمتر است.
17- با جلب
دوستى (مانند احسان و مهربانى و فروتنى) محبّت تأكيد يافته و دوستى محكم خواهد
گرديد.
18- سه چيز است
كه سبب دوستى مىگردد: دين دارى، و فروتنى، و سخاوت (كه هر سه موجب دوستى خدا و
خلق خواهند بود).
19- سه چيز است
كه سبب دوستى خواهد شد: حسن خلق، و حسن مدارا و هموارى، و فروتنى.
20- بهترين
برگزيدن دوستى كردن با نيكان است.
21- رأس عقل
دوستى نمودن با مردم است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1507
22- ربّ متودّد
متصنّع 5277.
23- سلوا
القلوب عن المودّات: فإنّها شواهد لا تقبل الرّشا 5641.
24- صحّة الودّ
من كرم العهد 5815.
25- في الضّيق
و الشّدّة يظهر حسن المودّة 6511.
26- كلّ مودّة
مبنيّة على غير ذات اللّه ضلال و الاعتماد عليها محال 6915.
27- كن للودّ
حافظا و إن لم تجد محافظا 7157.
28- من خلصت
مودّته احتملت دالّته 8003.
29- من وادّ
السّخيف أعرب عن سخفه 8229.
30- من وادّك
لأمر ولّى عند انقضائه 8552. 22- بسا اظهار دوستى كنندهاى كه متصنّع و ظاهر ساز
باشد (يعنى دوستى او واقعيت نداشته باشد).
23- دلها را از
دوستىها بپرسيد (يعنى دوستى هر كه را خواهيد به دل خود رجوع نمائيد) زيرا دلها
شاهدهائى هستند كه رشوه را نمىپذيرند.
24- درستى
دوستى از گرامى بودن عهد و نيكو رعايت كردن آنست.
25- در تنگى و
سختى نيكوئى دوستى آشكار مىگردد.
26- هر دوستى
كه بر غير ذات خدا بنا نهاده شده گمراهى است و اعتماد بر آن محال است.
27- براى دوستى
نگهدارنده باش، هر چند نگهدارندهاى نيابى.
28- هر كه
دوستى او خالص باشد نازش كشيده مىشود (يعنى مردم نازش را مىكشند).
29- هر كه با
كم عقل دوستى كند تنگ عقلى خود را ظاهر كند.
30- هركه تو را
براى كارى دوست داشته باشد (نه براى خدا) در وقت انقضاء
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1508
31- ما استجلبت
المحبّة بمثل السّخاء، و الرّفق، و حسن الخلق 9561.
32- ما أخلص
المودّة من لم ينصح 9580.
33- مودّة ذوى
الدّين بطيئة الانقطاع، دائمة الثّبات و البقاء 9806.
34- مودّة
الأحمق كشجرة النّار، يأكل بعضها بعضا 9827.
35- مودّة
الحمقى تزول كما يزول السّراب، و تقشع كما يقشع الضّباب 9828.
36- مودّة
الجهّال متغيّرة الأحوال و شيكة الانتقال 9833. آن (و پس از انجام كار) پشت نمايد.
31- دوستى
بچيزى مانند سخاوت و حسن خلق جلب نخواهد گرديد.
32- دوستى را
خالص ننموده كسى كه (در وقت نياز) نصيحت نكرده (و يا ناصاف است).
33- دوستى
صاحبان دين (چون براى خداست) بريدنش كند، و ثبات و بقائش جاويد است.
34- دوستى احمق
(كم عقل) مانند درخت آتش است كه بعض آن بعض ديگر را مىخورد (و در نتيجه تمامش
مىسوزد، احمق هم كارى مىكند كه رفيقش تا آخر بسوزد كه نتواند سر بلند كند).
35- دوستى
احمقان زائل مىشود، چنانكه سراب (آب نماى بيابان) زائل گردد، و پخش و گشوده
مىشود چنانكه ابرهاى تنك مانند دود روى زمين پخش مىگردد.
36- دوستى
نادانها (قابل اعتماد نبوده زيرا) حالات آن تغيير پذير و زود انتقال است (با
كوچكترين چيزى دوستى را از دست مىدهد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1509
37- مودّة
العوامّ تنقطع كانقطاع السّحاب، و تنقشع كما ينقشع السّراب 9872.
38- ودّ أبناء
الدّنيا ينقطع لانقطاع أسبابه 10117.
39- ودّ أبناء
الآخرة يدوم لدوام سببه 10118.
40- وادّوا من
توادّونه في اللّه، و أبغضوا من تبغضونه في اللّه سبحانه 10119.
41- لا تمنحنّ
ودّك من لا وفاء له 10164.
42- لا ترغبنّ
في مودّة من لم تكشفه 10167.
43- لا توادّوا
الكافر، و لا تصاحبوا الجاهل 10238. 37- دوستى عوام (عامه مردم و اكثر آنها)
بريده مىشود مانند بريده شدن ابر، و زائل مىگردد چنانكه سراب (آب نما در بيابان)
زائل مىشود.
38- دوستى
پسران دنيا بسبب بريده شدن اسباب آن (غرضهاى دنيوى كه دوستى براى آن برقرار شده
است) بريده خواهد شد.
39- دوستى
پسران آخرت پاينده خواهد بود بجهت پايندگى سبب آن (كه خدا باشد).
40- هر كه را
كه دوست مىداريد در راه خدا دوست داريد، و هر كه را كه دشمن مىداريد او را در
راه خداى سبحان دشمن داريد (يعنى بايد دوستى و دشمنى شما جز براى خدا و در راه او
غرض ديگرى نداشته باشد).
41- دوستى خود
را بر كسى كه وفائى براى او نيست بكار مبر.
42- در دوستى
كسى كه (حقيقت باطن) كشف نكرده باشى او را رغبت مكن.
43- با كافر
دوستى نكنيد، و با نادان مصاحبت ننمائيد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1510
44- لا تعتمد
على مودّة من لا يوفي بعهده 10260.
45- لا تبذلنّ
ودّك إذا لم تجد موضعا 10275.
46- لا شفيق
كالودود النّاصح 10546.
47- لا يوادّ
الأشرار إلّا أشباههم 10602.
48- لا يغتبط
بمودّة من لا دين له 10803.
49- لا ينتقل
الودود الوفيّ عن حفاظه و إن أقصي 10825.
50- لا تدوم
على عدم الإنصاف المودّة 10827.
51- ينبغي أن
يهان مغتنم مودّة الحمقى 10950. 44- بر دوستى كسى كه به عهد و پيمانش وفا نمىكند
اعتماد مكن.
45- دوستى خود
را در وقتى كه جايگاهى براى آن نمىيابى عطا مكن (يعنى بايد كسى كه با او دوستى
مىكنى اهليّت داشته باشد).
46- هيچ حريص
بر اصلاح كسى (و هيچ دلسوزى) مانند دوست نصيحت كننده نيست.
47- دوستى
نمىكنند اشرار (افراد بد) مگر با مثل و مانند خود (و يا با اشرار دوستى نكنند مگر
اشباه آنها).
48- غبطه برده
نخواهد شد دوستى كسى كه براى او دينى نيست (و يا نبايد به دوستى كسى كه دينى براى
او نيست خوشحال گرديد).
49- دوست
وفادار از نگهبانى خود (نسبت به آنچه منافات با دوستى دارد) منتقل نخواهد گرديد،
هر چند دور شود (و نسبت به او اظهار بىميلى شود و او را طرد كنند).
50- دوستى بر
عدم انصاف (كه آدمى انصاف بكار نبرد) پاينده نماند.
51- سزاوار اين
است كه غنيمت شمارنده دوستى احمقان اهانت شود (و خوار و ذليل بحساب آيد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1511
52- أنفع
الكنوز محبّة القلوب 2973.
53- المودّة
إحدى القرابتين 1627.
54- المودّة في
اللّه أكمل النّسبين 1649.
55- المودّة
تعاطف القلوب في (و) ايتلاف الأرواح 2057.
56- أقرب القرب
مودّات القلوب 3029. 52- سودمندترين گنجها دوستى دلهاست (كه انسان را دوست داشته
باشند، شايد از اين جهت باشد كه داراى عامل آنست كه عبارت باشد از ايمان و عمل صالح،
چنانكه در قرآن فرموده: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا مريم 96 «براستى كسانى كه ايمان آورده و عمل
شايسته انجام دادهاند زود است كه خداوند رحمن براى آنها دوستى قرار دهد»، و از
حضرت صادق»- عليه السّلام- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه سبب نزول
آيه اين بود كه أمير المؤمنين على- عليه السّلام- نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه
و آله و سلّم نشسته بود، حضرت فرمود: يا على بگو: «اللّهمّ اجعل لي في قلوب
المؤمنين ودّا» خدايا براى من در دلهاى مؤمنين دوستى قرار ده، خداوند اين آيه را
فرو فرستاد. شرح غرر خوانسارى ج 2 ص 394).
53- دوستى يكى
از دو خويشى است.
54- دوستى در
راه خدا كاملترين دو خويشى است.
55- دوستى ميل
كردن دلهاست بيكديگر در الفت و آرام روحها (يعنى دوستى آنست كه ميل قلبى و آرام
نفسانى ميان دو كس باشد نه مجرد ربط ظاهرى و شايد اين روايت اشاره بگفتار پيامبر
بزرگ اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد كه طبق نقل بزرگان فرموده: «الأرواح
جنود مجندّة فما تعارف منها ائتلف و ما تناكر اختلف» نفسها لشكر هائيند تربيت داده
شده پس آنچه آشنا با يكديگر بودهاند الفت داشته، و آنچه يكديگر را نمىشناختند
اختلاف دارند).
56- نزديكترين
نزديكى دوستىهاى دلهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1512
57- أبعد البعد
تنائى القلوب 3031.
58- إيّاك أن
تحبّ أعداء اللّه، أو تصفي ودّك لغير أولياء اللّه، فإنّ من أحبّ قوما حشر معهم
2703.
59- تحبّب إلى
اللّه سبحانه بالرّغبة فيما لديه 4503.
60- تحبّب إلى
النّاس بالزّهد فيما أيديهم، تفز بالمحبّة منهم 4506.
61- كيف يدّعي
حبّ اللّه من سكن قلبه حبّ الدّنيا 7002.
62- لا تصفو
الخلّة مع غير أديب 10599.
الورع
1- الورع يصلح
الدّين، و يصون النّفس، و يزين المروءة 1867. 57- دورترين دورى دورى دلهاست.
58- دورى كن از
اين كه دشمنان خدا را دوست داشته، يا اين كه دوستى خود را براى غير اولياء خدا صاف
گردانى، زيرا كسى كه دستهاى را دوست دارد با آنها در قيامت محشور خواهد گرديد.
59- براى خداى
سبحان دوستى كن بوسيله رغبت در آنچه نزد اوست، (از اجر و پاداش).
60- بسوى مردم
بسبب بىرغبتى در آنچه در دستهاى ايشان است دوستى كن (يعنى طمع در آنها مكن) تا
بدوستى از سوى آنان پيروزى يابى (يعنى تا تو را دوست دارند چون كه بىطمعى).
61- چگونه مدعى
دوستى خداست كسى كه در دلش حبّ دنيا قرار گرفته است 62- صاف نمىباشد دوستى با
بىادبى.
پارسائى 1- پارسائى دين را بصلاح آورد، و نفس را نگه مىدارد،
و مردى (آدميّت را)
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1513
2- الانقباض عن
المحارم من شيم العقلاء، و سجيّة الأكارم 2001.
3- أفضل من طلب
التّوبة ترك الذّنب 2856.
4- أملك شيء
الورع 2880.
5- أنفع شيء
الورع 2889.
6- أحسن
اللّباس الورع 2895.
7- الورع من
نزهت نفسه و شرفت خلاله 1712.
8- الورع
الوقوف عند الشّبهة 2161. آرايش مىدهد.
2- باز داشتن
خود از حرامها از خصلتهاى خردمندان، و خويهاى مردمان بلند مرتبه است.
3- افزونتر از
طلب كردن توبه ترك گناه است.
4- بزرگترين
پادشاهى (يا مالكترين چيز) پارسائى است، (زيرا پارسا مالك سعادت دنيوى و اخروى
خواهد شد).
5- سودمندترين
چيز پارسائى است.
6- نيكوترين
پوشش پارسائى است (زيرا نفع لباس بيش از اين نيست كه جلو سرما و گرما را گيرد، و
براى انسان مختصر زينت بوده و عيب را بپوشاند، ولى پس از مدتى چرك و مندرس و كهنه
گردد، اما پارسائى لباسى است كه در دنيا و آخرت زينت بوده، و هرگز كهنه و چركين و
مندرس نشود، بلكه پيوسته صاحب خود را بيشتر زيبا و پاك و پاكيزه مىنمايد).
7- پارسا كسى
است كه پاكيزه باشد نفس او و بلند باشد خصلتهاى او.
8- پارسائى
ايستادن نزد شبهه است (يعنى شخص پارسا تنها از حرام يقينى دورى نكند بلكه از شبهه
ناك نيز پرهيز نمايد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1514
9- احذروا من
اللّه كنه ما حذّركم من نفسه و اخشوهم خشية تحجزكم عمّا يسخطه 2622.
10- إيّاك و
الوقوع في الشّبهات، و الولوع بالشّهوات، فإنّهما يقتادانك إلى الوقوع في الحرام و
ركوب كثير من الآثام 2723.
11- أحسن شيء
الورع 2994.
12- أفضل الورع
حسن الظّنّ 3027.
13- أفضل من
اكتساب الحسنات اجتناب السّيّئات 3051.
14- أصل الورع
تجنّب الآثام، و التّنزّه عن الحرام 3097.
15- أفضل الورع
تجنّب الشّهوات 3134.
16- أفسد دينه
من تعرّى عن الورع 3137. 9- از خدا بر حقيقت آنچه شما را از خود بر حذر فرموده
دورى نموده، و از او بترسيد ترسيدنى كه شما را منع كند از آنچه بخشم آورد او را.
10- از افتادن
در شبههها (چه در اموال و چه در غير آن) و حريص بودن نسبت به خواهشها دورى نما،
زيرا كه آنها تو را به افتادن در حرام، و سوارى بسيارى از گناهان مىكشانند.
11- نيكوترين
چيز پارسائى است.
12- افزونترين
پارسائى نيكوئى گمان است (به خدا و به مخلوق چنانكه آيات و روايات فراوانى در اين
زمينه وارد شده است).
13- افزونتر از
كسب كردن نيكوئيها دورى گزيدن از بديهاست. (يعنى ترك معصيت بهتر از فعل طاعت است).
14- ريشه
پارسائى دورى گزيدن از گناهان، و پاكيزگى از حرام است.
15- افزونترين
پارسائى دورى گزيدن از خواهشهاست.
16- دين خود را
تباه ساخته كسى كه از پارسائى برهنه شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1515
17- أحسن
اللّباس الورع، و خير الذّخر التّقوى 3240.
18- أورع
النّاس أنزههم عن المطالب 3368.
19- إنّ أزين
الأخلاق الورع، و العفاف 3388.
20- الورع
اجتناب 86.
21- الورع جنّة
119.
22- الورع أفضل
لباس 476.
23- الورع خير
قرين 493.
24- إنّما
الورع التّطهّر عن المعاصي 3871.
25- إنّما
الورع التّحرّي في المكاسب، و الكفّ عن المطالب 3888.
26- آفة الورع
قلّة القناعة 3935.
27- بالورع
يكون التّنزّه من الدّنايا 4280. 17- نيكوترين لباس و پوشش پارسائى، و بهترين
ذخيره ترس از خداست.
18- پارساترين
مردم پاكترين آنهاست از خواستن و طلبيدنها.
19- براستى كه
زيباترين خصلتها پارسائى، و باز ايستادن از حرام است.
20- پارسائى
دورى گزيدن (از معاصى و از مشتبهات) است.
21- پارسائى
سپر است.
22- پارسائى
افزونترين لباس است.
23- پارسائى
بهترين همنشين است.
24- جز اين نيست
كه ورع پاك بودن از گناهان است.
25- جز اين
نيست كه پارسائى رفتن به دنبال كسبهائى كه سزاوار است (كه حرام و شبهه ناك نباشد)
و باز ايستادن از طلبيدنها خواهد بود.
26- آفت
پارسائى كمى قناعت است.
27- بوسيله
پارسائى پاكيزگى از صفات پست حاصل مىگردد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1516
28- بصدق الورع
يحصن الدّين 4283.
29- بالورع
يتزكّى المؤمن 4334.
30- ثمرة الورع
صلاح النّفس و الدّين 4635.
31- ثمرة
التّورّع النّزاهة 4638.
32- دليل ورع
الرّجل نزاهته 5105.
33- دلالة حسن
الورع عزوف النّفس عن مذلّة الطّمع 5121.
34- رحم اللّه
امرأ تورّع عن المحارم، و تحمّل المغارم، و نافس في مبادرة جزيل المغانم 5221.
35- رأس الورع
غضّ الطّرف 5241.
36- سبب صلاح
الدّين الورع 5512. 28- بسبب راستى پرهيزكارى دين محفوظ گشته و در حصار واقع شود.
29- بوسيله
پارسائى مؤمن پاكيزه مىگردد.
30- ميوه
پاكدامنى صلاح نفس و دين است.
31- ميوه پرهيز
كارى، پاكيزگى از گناهان است.
32- دليل و
نشانه پارسائى مرد (آدمى) پاكيزگى اوست (از محرمات).
33- دليل بر
نيكوئى ورع و حسن پارسائى رو گردانيدن نفس است از خوارى طمع.
34- خداوند
رحمت كند مردى را كه از حرامها پرهيز كرده، و متحمل ديون و قرضهاى مردم گشته است
(يعنى آنها را بر عهده گيرد، و در مبادرت غنيمتهاى بزرگ رغبت تمام نمايد و گوى
سبقت را بربايد).
35- سر پارسائى
پائين انداختن چشم است.
36- سبب صلاح
دين (و عدم فساد آن) پارسائى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1517
37- سبب صلاح
النّفس الورع 5547.
38- شيئان لا
يوازنهما عمل: حسن الورع، و الإحسان إلى المؤمنين 5771.
39- عليك
بالورع فإنّه خير صيانة 6108.
40- عليك
بالورع فإنّه عون الدّين، و شيمة المخلصين 6133.
41- عليك
بالورع، و إيّاك و غرور الطّمع، فإنّه و خيم المرتع 6143.
42- عند حضور
الشّهوات و اللّذّات يتبيّن ورع الأتقياء 6224.
43- قرن الورع
بالتّقى 6720.
44- كيف يملك
الورع من يملكه الطّمع 6974.
45- ليصدق
ورعك، و يشتدّ تحرّيك، و تخلص نيّتك في الأمانة 37- سبب صلاح نفس پارسائى است.
38- به دو چيز
است كه هيچ عملى با آنها هم وزن نمىشود: نيكوئى پارسائى، و احسان بافراد مؤمن.
39- بر تو باد
بپارسائى زيرا كه آن بهترين نگهدارنده است (از محرمات و از عقوبات).
40- بر تو باد
بپارسائى زيرا كه آن يارى كننده دين و خصلت بندگان خالص است.
41- بر تو باد
به پارسائى، و دورى كن از فريب طمع، زيرا كه آن چراگاه بى علف است (يعنى سودى در
آن تصور نمىگردد).
42- در هنگام
حضور خواهشها و لذّتها پارسائى پرهيز كاران ظاهر مىگردد.
43- پارسائى با
پرهيزگارى و ترس همراه است.
44- چگونه مالك
پارسائى شود كسى كه طمع مالك اوست 45- بايد پارسائى تو (و باز ايستادنت از
محرمات) راست، و تحرّى (طلب آنچه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1518
و اليمين 7393.
46- من لم
يصلحه الورع أفسده الطّمع 8196.
47- من صدّق
ورعه اجتنب المحرّمات 8227.
48- من تورّع
عن الشّهوات صان نفسه 8290.
49- من قلّ
ورعه مات قلبه 8301.
50- من زاد
ورعه نقص إثمه 8331.
51- من تورّع
حسنت عبادته 8464.
52- من تعرّى
عن الورع ادّرع جلباب العار 8519.
53- من لوازم
الورع التّنزّه عن الآثام 9338.
54- من أفضل
الورع أن لا تبدي في خلوتك ما تستحيي من إظهاره في سزاوار باشد) و احتياط تو سخت،
و نيت و قصدت در امانت و سوگند خالص باشد.
46- هر كه او
را پارسائى اصلاح ننمايد طمع او را فاسد گرداند.
47- هر كه
پارسائى خود را تصديق نمايد (و به آن معتقد باشد و يا كسى كه ورع او صادق باشد) از
معاصى دورى كند.
48- هر كه از
خواهشها پرهيز نمايد (و در آنها پارسائى بكار برد) نفسش را (از بدبختىها و خسران)
نگه داشته است.
49- هر كه
پارسائى او كم باشد دلش مرده است.
50- هر كه
پارسائى او زياد شود گناهش كم گردد.
51- هر كه
پارسا باشد عبادتش نيكو خواهد بود (چون عبادت خوب آنست كه همراه با معصيت نباشد).
52- هر كه از
(پوشش) پارسائى برهنه شود پيراهن عيب و عار را بتن پوشد.
53- از لوازم
پارسائى پاكيزگى از گناهانست.
54- از
افزونترين پارسائى آنست كه در خلوت خود آنچه را كه در علانيه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1519
علانيتك 9343.
55- من أفضل
الورع اجتناب المحرّمات 9375.
56- ما أصلح
الدّين كالورع 9498.
57- ملاك الورع
الكفّ عن المحارم 9728.
58- مع الورع
يثمر العمل 9739.
59- نعم الرّفيق
الورع، و بئس القرين الطّمع 9930.
60- ورع الرّجل
على قدر دينه 10067.
61- كن ورعا
تكن زكيّا 7136.
62- ورع ينجي
خير من طمع يردي 10077.
63- ورع يعزّ
خير من طمع يذلّ 10079. و آشكارا از اظهار آن حيا مىنمائى ظاهر ننمائى.
55- از
افزونترين پارسائى است دورى كردن از محرّمات.
56- چيزى دين
را مانند پارسائى بصلاح نياورد.
57- ملاك
پارسائى باز ايستادن از حرامهاست.
58- با پارسائى
عمل ثمر بخش خواهد گرديد (و در غير آن عمل بيهوده خواهد بود).
59- خوب رفيقى
است پارسائى، و بد همراهى است طمع.
60- پارسائى
مرد به اندازه دين اوست (هر چه بيشتر باشد دين دارى او بيشتر خواهد بود).
61- با ورع باش
تا (از گناهان) پاكيزه باشى.
62- پارسائى كه
رستگارى بخشد بهتر از طمعى است كه بهلاكت اندازد.
63- پارسائى كه
عزّت بخشد بهتر از طمعى است كه خوارى آورد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1520
64- ورع المرء
ينزّهه عن كلّ دنيّة 10081.
65- ورع المؤمن
يظهر في عمله 10129.
66- ورع
المنافق لا يظهر إلّا على لسانه 10130.
67- لا ورع
كغلبة الشّهوة 10468.
68- لا نزاهة
كالتّورّع 10492.
69- لا ورع
كتجنّب الآثام 10548.
70- لا يصلح
الدّين كالورع 10558.
71- لا يجتمع
الورع و الطّمع 10587.
72- لا معقل
أحرز من الورع 10644.
73- لا صيانة
لمن لا ورع له 10782.
74- لا ورع
أنفع من تجنّب المحارم 10840. 64- پارسائى مرد او را از هر پستى و دنائتى پاكيزه
مىسازد.
65- پارسائى
مؤمن در عملش آشكار مىگردد.
66- پارسائى
منافق آشكار نمىگردد مگر بر زبان او (ولى در عمل خبرى نيست).
67- هيچ
پارسائى مانند غلبه كردن بر شهوت نيست.
68- هيچ
پاكيزگى مانند پارسائى نيست.
69- هيچ ورعى
مانند دورى كردن از گناهان نيست.
70- چيزى دين
را مانند پارسائى اصلاح نخواهد نمود.
71- پارسائى و
طمع جمع نمىشود.
72- پناهى
محكمتر از پارسائى نيست.
73- نگهدارى
نيست براى كسى كه براى او پارسائى نيست.
74- پارسائى
سودمندتر از دورى كردن حرامها نيست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1521
75- لا ورع
أنفع من ترك المحارم و تجنّب المآثم 10854.
76- لا عمل
أفضل من الورع 10905.
77- يعجبني أن
يكون الرّجل حسن الورع، متنزّها عن الطّمع، كثير الإحسان، قليل الامتنان 11034.
78- من لوازم
الورع التّنزّه عن الآثام 9338.
79- الورع شعار
الأتقياء 592.
80- الورع جنّة
من السّيّئات 721.
81- الورع
مصباح نجاح 750.
82- الورع مجلّ
190.
83- الورع ثمرة
العفاف 990.
84- الورع شيمة
الفقيه 995. 75- پارسائى سودمندتر از ترك حرامها، و دورى از گناهان نيست.
76- عملى
افزونتر از پارسائى نيست.
77- مرا خوش
آيد و مرا به شگفت مىاندازد كه مرد نيكو پارسا، پاك از طمع، بسيار احسان كننده،
كمتر منت گذار باشد.
78- از لوازم
پارسائى، پاكيزگى و دورى از گناهانست.
79- پارسائى
شعار (لباس زيرين) پرهيزكاران است.
80- پارسائى
سپرى است از گناهان.
81- پارسائى
چراغ پيروزيست.
82- پارسائى
بزرگ كننده است.
83- پارسائى
ثمره و ميوه پاكدامنى است.
84- پارسائى
شيوه اهل درك و داناى به احكام اسلام است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1522
85- الورع أساس
التّقوى 1107.
86- الورع يحجز
عن ارتكاب المحارم 1436.
87- الورع خير
من ذلّ الطّمع 1446.
88- إنّك إن
تورّعت تنزّهت عن دنس السّيّئات 3805.
المواسات
1- إنّ مواساة
الرّفاق من كرم الأعراق 3405.
2- المواساة
أفضل الأعمال 1312.
3- ما حفظت
الأخوّة بمثل المواساة 9578. 85- پارسائى اساس (زير بناى) تقوا خواهد بود.
86- پارسائى
(آدمى را) از ارتكاب حرامها منع مىنمايد.
87- پارسائى از
ذلّت و خوارى طمع بهتر است.
88- براستى كه
تو اگر پارسا شوى از پليديهاى گناهان خود را پاك سازى.
برابرى 1- براستى كه برابر داشتن رفيقان با خود از گرامى بودن
اصل و نژاد است.
2- برابر
دانستن ديگران را با خود افزونترين اعمال است، (پوشيده نماند كه برترى و افضليت
ممكن است نسبى باشد، و يا محتملا طرف خطاب فردى باشد كه بيان آن از جهت ترغيب او
باشد نسبت به چنين عملى، و يا راستى برتر باشد، زيرا ممكن است مانند نماز و حج و
امثال آن كه در باره آنها افضل گفته شده به اين مقام نرسد، چون انجام آنها مشكل
نيست، و لذا اكثر قريب به اتفاق انجام مىدهند، اما كمتر كسى ديده مىشود، كه در
تمام امور مالى و غيره، ديگران را با خود يكى داند و مساوات برقرار سازد، و به
همين جهت افضل خواهد شد).
3- برادرى به
چيزى مانند برابرى حفظ نخواهد گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1523
الواشي
1- من صدّق
الواشي أفسد الصّديق 8479.
الوصول إلى اللّه
1- لن تتّصل
بالخالق حتّى تنقطع عن الخلق 7429.
2- الوصلة
باللّه في الانقطاع عن النّاس 1750.
الواصل و التواصل
1- عليكم
بالتّواصل و الموافقة، و إيّاكم و المقاطعة و المهاجرة 6152.
2- كن لمن قطعك
واصلا، و لمن سألك معطيا، و لمن سكت عن سخن چين 1- هر كه سخن چين را تصديق كند
دوست را فاسد كند (چون سخن چين پيوسته مىكوشد ميان دوستان جدائى اندازد).