گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

37-  هر كه به رأى و انديشه خود منفرد باشد (و با ديگران مشورت ننمايد) پامال كردنش بر دشمنان او سهل و سبك باشد.

38-  هر كه وجوه رأى و انديشه‏ها را استقبال نمايد (يعنى وجه و سبب هر فكر و انديشه‏اى را در نظر گيرد) مواقع خطاء را خواهد شناخت (و مى‏داند كه اشتباه كجاست).

39-  هر كه استبداد رأى بكار برد، خود را به هلاكت انداخته و فريب داده است.

40-  كسى كه مشورت را ترك مى‏كند و در كار خود مستبد و متفرد است در خطا و غلط متهور خواهد بود.

41-  در حقيقت كسى كه در رأى و انديشه منفرد است خطا مى‏رود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 575

42-  من استبدّ برأيه زلّ 7819.

43-  الاستبداد برأيك يزلّك، و يهوّرك في المهاوي 1510.

44-  بئس الاستعداد الاستبداد 4414.

الريا و المرائي

1-  المرائي ظاهره جميل، و باطنه عليل 1577.

2-  اعملوا في غير رياء و لا سمعة، فإنّه من يعمل لغير اللّه يكله اللّه سبحانه إلى من عمل له 2534.

3-  الرّياء إشراك 46. 42-  هر كه به رأى خود استبداد بكار برد (و با ديگرى مشورت ننمايد و يا در مسائل دينى و غير آن منفرد باشد) خواهد لغزيد.

43-  روى فكر خود ايستادن و با كسى مشورت ننمودن، تو را لغزانده و در پرتگاهها مى‏اندازد.

44-  بد آمادگى است (براى زيان و خسران) خود رأى بودن.

ريا و ريا كننده 1-  ريا كار ظاهر او نيكو، و باطنش بيمار است.

2-  در غير ريا و سمعه عمل نماييد، زيرا كسى كه براى غير خدا عملى را انجام مى‏دهد، خداوند سبحان او را حواله مى‏دهد به كسى كه عمل را براى او انجام داده است. («رياء» عملى است كه فردى آن را انجام دهد تا مردم او را ببينند و «سمعه» كارى است كه شخصى انجام دهد كه مردم آوازه او را بشنوند).

3-  عمل كردن به منظور ديدن غير خدا شرك آوردن به خداست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 576

4-  آفة العبادة الرّياء 3921.

 

5-  يسير الرّياء شرك 10976.

6-  لسان المرائي جميل، و في قلبه الدّاء الدّخيل 7631.

الرّباح و الرابح

1-  ربّ رباح (أرباح تؤل) يؤل إلى خسران 5308.

2-  الرّابح من باع الدّنيا بالآخرة، و استبدل بالآجلة عن العاجلة 1879.

الرجاء من اللّه و غيره

1-  اجعلوا كلّ رجائكم للّه سبحانه، و لا ترجوا أحدا سواه فإنّه ما رجا أحد غير اللّه تعالى إلّا خاب 2511. 4-  آفت عبادت رياء است.

5-  رياء اندك شرك است.

6-  زبان ريا كار (يا منافق) زيباست، و در دل او دردى است كه در باطنش داخل شده است.

سود و سود برنده 1-  بسا سودها (يا سودى) كه به زيان بر گردد (چون متضمن زيان اخروى خواهد بود).

2-  سود برنده كسى است كه دنيا را به آخرت فروخته، و آخرت را به جاى دنيا عوض گيرد.

اميد 1-  تمام اميد خود را براى خداى سبحان قرار داده، و به احدى غير او اميدوار

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 577

2-  أعظم البلاء انقطاع الرّجاء 2860.

3-  الرّجاء لرحمة اللّه أنجح 1321.

4-  إنّكم إن رجوتم اللّه بلغتم آمالكم، و إن رجوتم غير اللّه خابت أمانيّكم و آمالكم 3854.

5-  ربّ رجاء يؤدّي إلى حرمان 5307.

6-  ربّ رجاء خائب لأمل كاذب 5312.

7-  كن لما لا ترجو أقرب منك لما ترجو 7151.

8-  لكلّ غيبة إياب 7272.

9-  لربّما قرب البعيد و بعد القريب 7400. نشويد، زيرا هيچ كسى به غير خدا اميدوار نشد مگر آنكه نوميد گرديد.

2-  بزرگترين بلاء قطع اميد است (از درگاه خداوند بزرگ هر چند انسان گنهكار باشد).

3-  اميد به رحمت خدا پيروزى بخش‏تر است.

4-  براستى اگر شما اميد به خدا داشته باشيد به اميدهاى خود خواهيد رسيد، و اگر به غير خدا اميدوار گرديد آرزوها و اميدهاى شما نوميد شود.

5-  بسا اميدى كه به محروميت و حرمان كشيده مى‏شود.

6-  بسا اميد نوميدى كه براى آرزوى دروغى باشد (پس نبايد فريب آن را خورد).

7-  در باره آنچه نااميدى نزديكتر باش تا در باره آنچه اميدوارى (اى بسا به آنچه اميد ندارى برسى و از آنچه اميدوارى محروم گردى).

8-  براى هر غائبى برگشتى است. (يعنى نبايد انسان از چيزى كه از دستش رفت نااميد گردد، بلكه بايد اميدوار بود).

9-  هر آينه ممكن است دور نزديك گشته (نبايد نااميد شد) و نزديك دور

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 578

10-  من رجاك فلا تخيّب أمله 8067.

11-  من لم تعرف الكرم من طبعه فلا ترجه 8975.

12-  من ذا الّذي يرجو فضلك إذا قطعت ذوي رحمك 9058.

13-  من جعل اللّه سبحانه موئل رجائه كفاه أمر دينه و دنياه 9070.

14-  من هانت عليه نفسه فلا ترج خيره 9087.

15-  من كفّ شرّه فارج خيره 9198.

16-  لا ترج إلّا ربّك 10162.

17-  لا ترج ما تعنّف برجائك 10180. گردد (كه نبايد فريب خورد).

10-  هر كه به تو اميدوار بود اميد و آرزويش را نوميد مساز (مثل اين كه اميد دارد به او احسانى كنى به او احسان نما و...) 11-  هر كه كرم را از طبع و خوى او نشناسى به او اميدوار مباش.

12-  كيست اميدوار فضل و احسان تو هرگاه تو از صاحبان خويشى (و فاميل و بستگان) خود ببرى.

13-  هر كه خداى سبحان را محل بازگشت اميد خود قرار دهد امر دين و دنيايش را كفايت نمايد.

14-  هر كه نفسش پيش او خوار باشد (و در كامل گردانيدن آن اهتمام نورزد و نسبت به آن بى‏تفاوت باشد) پس اميد خير از او نداشته باش.

15-  هر كه شر و بدى خود را باز دارد، اميد خير او را داشته باش.

16-  اميدوار مباش مگر به پروردگار خود.

17-  آنچه را كه نسبت به اميد آن سرزنش شوى (مثل اميد به چيزى كه در شأن و مقام آدمى نيست) اميدوار مباش.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 579

18-  لا تخاطر بشي‏ء رجاء أكثر منه 10202.

19-  لا ترجونّ فضل منّان، و لا تأتمن الأحمق و الخوّان 10206.

20-  يا أبا ذرّ إنّك (إن) غضبت للّه فارج من غضبت له، إنّ القوم خافوك على دنياهم و خفتهم على دينك، فاترك في أيديهم ما خافوك عليه، و اهرب منهم بما خفتهم عليه، فما أحوجهم إلى ما منعتهم، و ما أغناك عمّا منعوك، و لو أنّ السّموات و الأرض كانتا على عبد رتقا ثمّ اتّقى اللّه لجعل له منهما 18-  به مخاطره و هلاكت مينداز چيزى را به اميد زيادتر از آن (مثل اين كه پول زياد خرج مى‏كنند باميد رسيدن به منصبى).

19-  هرگز بر احسان منت گذارنده اميدوار مباش، و احمق و بسيار خيانت كننده را امين مدان.

20-  (اين فرازها خطبه 130 نهج البلاغه است كه حضرت براى ابى ذر فرموده هنگامى كه او را از مدينه به ربذه اخراج نمودند و سبب اخراج او اين بود كه معاويه براى عثمان نوشت كه ابو ذر جنايات تو را افشاگرى مى‏كند او هم دستور داد اين صحابى بزرگ را بر شتر بى جهاز تبعيد نمايند لذا او را به چنان شترى سوار كردند كه پوست و گوشت رانهاى او سائيده شده بود، داستان او مفصل است كه بايد در جاى خود آن را مطالعه كرد على أى حال حضرت او را خطاب مى‏كند و مى فرمايد:) اى ابا ذر تو براى خدا به خشم آمدى، پس اميدوار باش به آنكه براى او خشمگين شدى، براستى كه اين قوم (عثمان و پيروانش) بر دنيايشان از تو ترسيدند، و تو بر دين خود از آنها ترسيدى، پس واگذار در دست آنها آنچه را كه بر آن از تو ترسيدند (دنيا)، و از ايشان بگريز با آنچه از آنها ترس داشتى (دين)، پس چه محتاجند آنان بسوى آنچه تو ايشان را منع كرده‏اى، و چه تو بى‏نيازى از آنچه منع كرده‏اى از ايشان، و زود است كه بدانى فردا (ى قيامت) چه كسى سود برنده بوده، و چه كسى رشك بسيار برد، و اگر آسمانها و زمينها بر بنده‏اى بهم آمده، آن گاه آن بنده‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 580

مخرجا، فلا يؤنسنّك إلّا الحقّ، و لا يوحشنّك إلّا الباطل، فلو قبلت دنياهم لأحبّوك، و لو قرضت منها لأمنوك 11002.

الرّحم و الرحمة

1-  ببذل الرّحمة تستنزل الرّحمة 4343.

2-  رحمة الضّعفاء تستنزل الرّحمة 5415.

3-  رحمة من لا يرحم تمنع الرّحمة، و استبقاء من لا يبقي يهلك الأمّة 5430. تقوا را پيشه خود سازد، هر آينه خداوند از براى او راه خلاصى قرار دهد (كه از آنجا بيرون رود) بنا بر اين هرگز با تو انس نگيرد مگر حق، و تو را به وحشت نيندازد مگر باطل، پس اگر دنياى آنها را مى‏پذيرفتى بطور حتم تو را دوست مى‏داشتند، و اگر مى‏بريدى چيزى از دنيا (و پاره‏اى از دنيا براى خود انتخاب مى‏كردى و دنيا پرست مى‏شدى) هر آينه از تو ايمن مى‏شدند.

ترحم كردن 1-  با بكار بردن رحمت (و ترحم بر بندگان خدا) رحمت الهى نازل خواهد گرديد.

2-  ترحم بر ضعفاء رحمت را فرود آورد.

3-  ترحم نمودن بر كسى كه رحم نمى‏كند رحمت را منع مى‏كند، و باقى گذاشتن كسى كه باقى نمى‏گذارد امّت را بنابودى مى‏كشاند، (بنا بر اين بايد ستمگرى را كه در صدد كشت و كشتار مردم است، بزانو در آورده، نابودش سازند، و گرنه امتى را به هلاكت رساند، و اگر با وجود توانايى مردم قيام نكنند خداوند آنها را به وسيله غضب نابود سازد آرى:

ترحم بر پلنگ تيز دندان

ستمكارى بود بر گوسفندان).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 581

4-  عجبت لمن يرجو رحمة من فوقه كيف لا يرحم من دونه 6255.

5-  أشعر قلبك الرّحمة لجميع النّاس و الإحسان إليهم تنلهم حيفا و لا تكن عليهم سيفا 2392.

6-  أولى النّاس بالرّحمة المحتاج إليها 3064.

7-  أبلغ ما تستدرّ به الرّحمة أن تضمر لجميع النّاس الرّحمة 3353.

8-  إذا عجز عن الضّعفاء نيلك فلتسعهم رحمتك 4121.

9-  كما ترحم ترحم 7210.

10-  من لم يرحم لم يرحم 8186.

11-  من لم يرحم النّاس منعه اللّه رحمته 8965.

12-  من لم تسكن الرّحمة قلبه قلّ لقاؤها له عند حاجته 8974. 4-  عجب دارم از كسى كه اميدوار رحمت كسى است كه ما فوق اوست (خداوند بخشنده) چگونه به كسى كه زير دست اوست رحم نمى‏كند.

5-  ترحم بر جميع مردم و احسان بسوى آنان را شعار دل خود قرار ده، و بر آنان ستمى نرسان و بر آنها شمشيرى (كه از تو به آنها ضررى برسد) مباش.

6-  سزاوارترين مردم به رحمت محتاج به رحمت است.

7-  رساترين چيزى كه رحمت به وسيله آن روان مى‏گردد آنست كه ترحم و رحمت را براى همه مردم در دل داشته باشى.

8-  هرگاه از ناتوانها احسان تو ناتوان گرديد پس بايد رحمت تو آنان را شامل گردد.

9-  چنانكه رحم كنى رحم شوى.

10-  هر كه رحم نكرده رحم نشود.

11-  هر كه بر مردم رحم نكند خداوند از رحمت خود او را منع نمايد.

12-  هر كه رحم در دل او جاى نگيرد، در وقت نياز برحم كم برخورد

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 582

13-  من ترحّم رحم 9203.

14-  من الكرام تكون الرّحمة 9255.

15-  من أوكد أسباب العقل رحمة الجهّال 9295.

الأرحام و صلتها و قطيعتها

1-  بصلة الرّحم تستدرّ النّعم 4346.

2-  بقطيعة الرّحم تستجلب النّقم 4347.

3-  برّ الرّجل ذوي رحمه صدقة 4427.

4-  حراسة النّعم في صلة الرّحم 4929.

5-  حلول النّقم في قطيعة الرّحم 4930. نمايد. (يعنى خداوند او را در وقت ترحم رحم ننمايد، يا ديگران از نظر مكافات او را رحم نكنند).

13-  هر كه ترحم كند رحم كرده شود.

14-  از (اخلاق) كريمان است رحمت و ترحم.

15-  از محكم‏ترين اسباب عقل، ترحم بر نادانهاست.

خويشاوندان و پيوند و بريدن از آنها 1-  بوسيله پيوند با خويشاوندان نعمت‏ها بسيار مى‏شود.

2-  بسبب بريدن از خويشاوندان انتقامها و عذاب‏ها كشيده مى‏شود.

3-  نيكى كردن آدمى با خويشاوندانش صدقه است. (يعنى ثواب صدقه را دارد، و گرنه صدقه دادن به خويشاوندان بيست و چهار برابر خواهد بود).

4-  حفظ و حراست نعمتها در پيوند با خويشاوندان است.

5-  فرود آمدن نقمت و عقوبت‏ها در بريدن از خويشاوندان است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 583

6-  ربّ قريب أبعد من بعيد 5332.

7-  ربّ مواصلة خير منها القطيعة 5341.

8-  ربّ مواصلة أدّت إلى تثقيل 5350.

9-  صلة الرّحم تدرّ النّعم و تدفع النّقم 5836.

10-  صلة الرّحم من أحسن الشّيم 5843.

11-  صلة الرّحم منماة للعدد مثراة للنّعم 5844.

12-  صلة الرّحم تسوء العدوّ، و تقي مصارع السّوء 5845.

13-  صلة الأرحام تثمر الأموال، و تنسئ في الآجال 5847. 6-  اى بسا خويشى كه از غريبه دورتر است. (يعنى پيوند نكند و بسا غريبه‏اى كه از هر فاميلى نزديكتر باشد، چون صافتر و پيوند و خدمتش بيشتر است).

7-  چه بسا پيوندى كه بريدن از آن بهتر است (مثل اين كه پيوند كننده يا كسى كه پيوند مى‏شود آدم بدى بوده كه براى دين و دنيا ضرر داشته باشد، يا هر يك آنها منت گذار باشند).

8-  اى بسا پيوندى كه به سنگينى كشاند. (يعنى چون قدرت بر تلافى ندارد و يا خيال مى‏كند طرف منت مى‏گذارد، و يا متكبرست زير بار نمى‏رود، در اين صورت‏ها پيوند نكردن بهتر است).

9-  پيوستن به خويشاوندان نعمت‏ها را روان ساخته، و عقوبتها را دفع مى‏نمايد.

10-  صله رحم از نيكوترين خصلت‏هاست.

11-  پيوستن با خويش سبب افزايش عدد اولاد و قوم و قبيله، و وسيله افزونى نعمت‏ها خواهد شد.

12-  صله رحم دشمن را اندوهگين ساخته، و از برو در آمدن‏هاى بد نگه مى‏دارد.

13-  پيوستن به خويشاوندان اموال را بارور نموده، و اجل‏ها را عقب‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 584

14-  صلة الرّحم توجب المحبّة، و تكبت العدوّ 5852.

15-  صلة الرّحم توسّع الآجال، و تنمى الأموال 5878.

16-  صلة الأرحام مثراة في الأموال، مرفعة للأعمال 5879.

17-  صلة الأرحام من أفضل شيم الكرام 5882.

18-  صلة الرّحم عمارة النّعم، و دفاعة النّقم 5883.

19-  صلة الرّحم تنمي العدد، و توجب السّؤدد 5884.

20-  من ضيّعه الأقرب، اقيح له الأبعد 8860.

21-  من جفا أهل رحمه، فقد شان كرمه 9230.

22-  من الكرم صلة الرّحم 9264. اندازد. (يعنى سبب طول عمر گردد).

14-  صله رحم موجب محبت شده، و دشمن را بر مى‏اندازد و رسوا مى‏كند.

15-  صله رحم مدت عمر را توسعه داده، و اموال را مى‏افزايد.

16-  صله ارحام وسيله فزونى در اموال، و بلند كردن عملهاست.

17-  به خويشاوندان پيوستن از افزونترين خصلت‏هاى كريمان است.

18-  صله رحم آباد نمودن نعمت‏ها، و دفع كردن عقوبتهاست.

19-  به خويش پيوستن عدد (اولاد و فاميل و قبيله) را زياد نموده، و موجب آقائى مى‏شود.

20-  هر كه فاميل و نزديكش او را ضايع سازند (يعنى او را ترك كنند) دورتر (بيگانه) برايش تقدير شود (كه نسبت به او احسان نمايد).

21-  هر كه به خويشاوند خود جفا نمايد (و به جا نياورد صله رحم را) پس بتحقيق كرم خود را عيبناك ساخته است.

22-  از بلندى مرتبه است پيوند رحم (با خويشان).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 585

23-  في صلة الرّحم حراسة النّعم 6487.

24-  في قطيعة الرّحم حلول النّقم 6488.

25-  وصلة الأرحام منماة للعدد 6608.

26-  قطيعة الرّحم تجلب النّقم 6769.

27-  قطيعة الرّحم من أقبح الشّيم 6782.

28-  قطيعة الرّحم تزيل النّعم 6783.

29-  ليس مع قطيعة الرّحم نماء 7455.

30-  ليس لقاطع رحم قريب 7472.

31-  ليس من الكرم قطيعة الرّحم 7485.

32-  أكرم عشيرتك فإنّهم جناحك الّذي به تطير، و أصلك الّذي إليه تصير، و يدك الّتي بها تصول 2451. 23-  در پيوستن با خويش نگهبانى نعمت‏هاست.

24-  در بريدن با خويش در آمدن عقوبتهاست.

25-  (از فرازهاى حكمت 244 نهج البلاغه است) و پيوند با خويشان را (واجب كرده) براى زياد شدن عدد (اولاد و قوم و قبيله و اين موضوع در روايات بسيارى عنوان گرديده است).

26-  بريدن از خويش انتقامها را جلب مى‏كند.

27-  بريدن از خويش از زشت‏ترين خصلت‏هاست.

28-  بريدن از خويش نعمت را زائل مى‏كند.

29-  با بريدن از خويش فزايشى (در مال و عمر) نيست.

30-  براى هيچ قطع كننده رحمى نزديك نيست.

31-  از كرم (و بلندى مرتبه يا جود و سخاوت) قطع رحم نيست.

32-  قبيله خود را گرامى دار، زيرا آنان بال تواند كه به آن پرواز مى‏كنى، و اصل‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 586

33-  أكرم ذوي رحمك، و وقّر حليمهم، و احلم عن سفيههم و تيسّر لمعسرهم، فإنّهم لك نعم العدّة في الشدّة و الرّخاء 2458.

34-  أفضل الشّيم صلة الأرحام 3306.

35-  إنّ الرّحم إذا تماسّت تعاطفت 3394.

36-  إنّ صلة الأرحام لمن موجبات الإسلام، و إنّ اللّه سبحانه أمر بإكرامها، و إنّه تعالى يصل من وصلها، و يقطع من قطعها، و يكرم من أكرمها 3651.

37-  التّجنّي أوّل القطيعة 511.

38-  ألا لا يعدلنّ أحدكم عن القرابة، يرى بها الخصاصة أن يسدّها تو بوده كه بسوى آن برگشته، و دست تو مى‏باشند كه به آن حمله مى‏نمايى.

33-  خويشاوندانت را گرامى دار، و بردبارشان را تجليل نما، و نسبت به كم عقلشان بردبارى كن، و با تنگدست آنها سهل گير، زيرا آنها براى تو در تنگى و وسعت بهترين ذخائر تواند.

34-  افزونترين خصلت‏ها پيوستن با خويشان است.

35-  براستى كه خويش هرگاه تماس برقرار سازد (با يكديگر ملاقات نموده يا مصافحه و معانقه كنند) مهربان شود.

36-  براستى كه پيوند با خويشاوندان هر آينه از چيزهايى است كه اسلام آن را واجب كرده، و خداى سبحان به گرامى داشتن آن فرمان داده است، و خداى تعالى با كسى كه به آنها بپيوندد پيوسته، و با هر كه از آنها ببرد بريده، و گرامى دارد كسى را كه آنها را گرامى دارد.

37-  خود را جمع كردن، و نداشتن حسن سلوك با خويشاوندان يا گناه تراشى اول قطع رحم است. (يعنى اول مراتب بريدن، چنين حالتى است).

38-  آگاه باشيد هرگز فردى از شما تجاوز نكند از خويشى و قرابتى كه در آن‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 587

بالّذي لا يزيده إن أمسكه و لا ينقصه إن أنفقه 2779.

39-  التّجنّي رسول القطيعة 532.

40-  ما آمن باللّه من قطع رحمه 9576.

41-  ما أقبح القطيعة بعد الصّلة و الجفاء بعد الإخاء و العداوة بعد الصّفاء، و زوال الألفة بعد استحكامها 9709.

42-  من ذا الّذي يثق بك إذا غدرت بذوي رحمك 9059.

43-  ربّ بعيد أقرب من كلّ قريب 5334.

الرّخاء

1-  عند تضائق حلق البلاء يكون الرّخاء 6202. تهيدستى مشاهده مى‏كند، اين كه ببندد تهيدستى را به آنچه او را زياد نمى‏كند اگر آن را نگاه دارد، و كم نمى‏نمايد او را اگر آن را انفاق نمايد. (يعنى نبايد در انفاق به خويشان دريغ كرد، على الخصوص جائى كه انفاق او را زيان نرسانده، و امساك و خود دارى او را سودى نمى‏بخشد، بلكه انفاقش سود بخش است).

39-  گناه تراشى و يا خود را گرفتن رسول و پيام‏آور بريدن رحم است.

40-  به خدا ايمان نياورده است كسى كه از خويشاوند خود ببرد.

41-  چه زشت است بريدن بعد از پيوند، و جفا (بى مهرى و جور و ستم) بعد از برادرى، و دشمنى بعد از پاكدلى و دوستى، و زوال الفت و انس بعد از محكمى آن (بنا بر اين بايد آن حالات پسنديده را نگهدارى كرد).

42-  كيست آنكه بتو اعتماد نمايد، هرگاه به صاحبان خويشى (و فاميل و بستگان) خود بيوفايى نمايى.

43-  بسا دورى كه از هر نزديكى نزديكتر است.

گشايش 1-  در وقت تنگى حلقه‏هاى بلاء (كه آدمى را بلاء چون حلقه احاطه كند)

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 588

2-  في الرّخاء تكون فضيلة الشّكر 6474.

الارتداع

1-  من لم ترتدع يجهل 8187.

الرّذائل

1-  بتجنّب الرّذائل تنجو من العاب 4294.

2-  لا تغن بالرّذائل فتسقط قيمتك 10214.

3-  لا يفلح من يتبجّج بالرّذائل 10705.

4-  كفى بالمرء رذيلة أن يعجب بنفسه 7038.

5-  الانحطاط إلى الرّذائل سهل مرد 1137. گشايش و فراخى حاصل شود.

2-  در فراخى و گشايش است برترى شكر.

خود دارى 1-  هر كه (از گناهان) باز نايستد نادان است (چون دانا دست به معصيت نمى‏زند).

صفات ناپسند 1-  با دورى گزيدن از صفات پست (از عيب و ننگ) رستگار خواهى شد.

2-  بوسيله صفات پست بى‏نياز مشو، كه ارزش و بهاى تو سقوط كند.

3-  رستگار نگردد كسى كه به رذائل و صفات پست شاد گردد.

4-  براى رذالت و پستى مرد (انسان) كفايت مى‏كند اين كه به نفس خود عجب نمايد (و خود بين باشد).

5-  پايين آمدن بسوى صفات پست، (و نفس را به خود واگذاشتن) آسان به

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 589

الرّزق و طالبه

1-  استنزلوا الرّزق بالصّدقة 2487.

2-  إنّ اللّه سبحانه أبى أن يجعل أرزاق عباده المؤمنين إلّا من حيث لا يحتسبون 3533.

3-  تنزل من اللّه المعونة على قدر المؤنة 4485.

4-  رزقك يطلبك، فأرح نفسك من طلبه 5411.

5-  رضي بالحرمان طالب الرّزق من اللّئام 5416.

6-  رزق كلّ امرء مقدّر كتقدير أجله 5423.

7-  رزق المرء على قدر نيّته 5427. هلاكت اندازنده است (و با راحتى آدمى به هلاكت رسد).

روزى 1-  روزى را با صدقه فرود آوريد.

2-  براستى كه خداى سبحان ابا دارد كه روزيهاى بندگان مؤمنش را مقرر فرمايد مگر از جائى كه گمان نداشته باشند.

3-  روزى و يارى از جانب خدا به اندازه مخارج و نياز فرود مى‏آيد.

4-  روزى تو تو را طلب خواهد نمود، پس نفس خويش را از جستجوى آن آسوده ساز.

5-  راضى و خوشنود به محروميت شده كسى كه از بخيلان يا مردم پست مرتبه روزى طلب كند.

6-  روزى هر مردى مانند تقدير اجل و مرگش مقدر شده است.

7-  روزى مرد به اندازه نيت و قصد اوست (هر اندازه قصد توسعه اهل و عيال‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 590

8-  سوف يأتيك ما قدر لك، فخفّض في المكتسب 5586.

9-  كلّكم عيال اللّه و اللّه سبحانه كافل عياله 7253.

10-  لكلّ رزق سبب، فأجملوا في الطّلب 7305.

11-  لن يسبقك إلى رزقك طالب 7437.

12-  لن يغلبك على ما قدّر لك غالب 7438.

13-  لن يفوتك ما قسم لك فأجمل في الطّلب 7439.

14-  لم يفت نفسا ما قدّر لها من الرّزق 7546.

15-  لو جرت الأرزاق بالألباب و العقول لم تعش البهائم و الحمقى 7607. و خدمت داشته باشد به همان اندازه خداوند برساند).

8-  بزودى آنچه براى تو تقدير شده (از روزى) مى‏آيد پس در طلب و كسب آن سهل گيرى نما.

9-  همه شما روزى خور خدائيد و خداى سبحان ضامن عيال و روزى خوار خويش است.

10-  براى هر روزى سببى است، پس در طلب روزى در حد اعتدال طلب نماييد.

11-  هرگز طلب كننده‏اى بسوى روزى تو تو را سبقت نخواهد گرفت (بنا بر اين براى چه حرص خواهى زد).

12-  هرگز بر آنچه براى تو مقدر شده غلبه كننده‏اى غلبه نخواهد كرد.

13-  هرگز آنچه براى تو قسمت شده از تو فوت نشود، پس در طلب اعتدال را بكار بر (و افراط مكن).

14-  فوت نشده كسى را آنچه براى آن از روزى مقدّر گرديده است.

15-  اگر روزيها با خردهاى خالص و عقلها روان مى‏شدند (و روزى بدين‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 591

16-  من اهتمّ برزق غد لم يفلح أبدا 9113.

17-  من هني‏ء النّعم سعة الأرزاق 9289.

18-  نعم البركة سعة الرّزق 9883.

19-  لا يكن المضمون لك طلبه أولى بك من المفروض عليك عمله 10333.

20-  لا تحمل همّ يومك الّذي لم يأتك على يومك الّذي قد أتاك، فإنّه إن يكن من عمرك يأتك اللّه سبحانه فيه برزقك و إن لم يكن من عمرك فما همّك بما ليس من أجلك 10382.

21-  لا ينال الرّزق بالتّعنّي 10567. وسيله مى‏رسيد) چهارپايان و احمقان زندگانى نمى‏كردند.

16-  هر كه بروزى فردا اهتمام ورزد (و در غم روزى آينده باشد) هرگز رستگارى نيابد.

17-  از گوارائى نعمت‏ها فراخى و توسعه روزيهاست.

18-  خوب بركتى است فراخى روزى (چون وسيله احسانها و خيرات خواهد گرديد).

19-  نبايد آنچه براى تو ضمانت شده (روزى) طلب آن از چيزى كه بر تو عملش واجب گشته (طاعات و عبادات) سزاوارتر باشد.

20-  اندوه روز خود را كه تو را نيامده بر روزى كه در حقيقت تو را آمده بار مكن، زيرا كه اگر از عمر تو باشد خداوند سبحان در آن روزى تو را خواهد آورد و اگر از عمر تو نباشد پس اندوه تو چيست براى آنچه از مدت عمر تو نيست.

21-  روزى با رنج بردن رسيده نمى‏شود (بلكه بايد با تقدير خدا باشد البته وظيفه مردم است رفتن به دنبال آن).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 592

22-  لا يملك إمساك الأرزاق و إدرارها إلّا الرّزّاق 10838.

23-  يطلبك رزقك أشدّ من طلبك له فأجمل في طلبه 11049.

24-  أجملوا في الطّلب، فكم من حريص خائب، و مجمل لم يخب 2538.

25-  الرّزق يطلب من لا يطلبه 1408.

26-  الأرزاق لا تنال بالحرص و المطالبة 1413.

27-  إنّي مستوف رزقي، و مجاهد نفسي، و منته إلى قسمي 3775.

28-  إنّك مدرك قسمك، و مضمون رزقك، و مستوف ما كتب لك، فأرح نفسك من شقاء الحرص، و مذلّة الطّلب، وثق باللّه، و خفّض في 22-  مالك امساك روزيها و روان ساختن آنها نيست مگر (خداوند) بسيار روزى دهنده.

23-  روزى تو تو را از طلب كردن تو آن را شديدتر طلب خواهد نمود پس در طلب آن تأنى نما. (يعنى در طلب حرص مورز بلكه همين اندازه كه در طلب آن روى كفايت مى‏كند).

24-  به وجه نيكو طلب معيشت كنيد، چه بسا حريصى كه نوميد گشته، و طلب كننده‏اى كه نوميد نشده باشد.

25-  روزى جوياى كسى است كه آن را طلب ننمايد.

26-  روزيها با حرص و زيادى طلب رسيده نشوند. (يعنى هر چه از جانب خداى بزرگ تقدير شود همان مقدار خواهد رسيد).

27-  براستى كه من روزيم را استيفاء و تمام كننده خواهم بود (و تا تمام نشود مرگ راهى بسوى من ندارد) و نفسم را پيكارگر، و خط و نصيبم را به پايان رساننده‏ام 28-  براستى كه تو بهره و نصيب خود را در يابنده‏اى، و روزيت تضمين گرديده، و آنچه براى تو نوشته شده مستوفى به آن خواهى رسيد، پس نفس خود را از

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 593

المكتسب 3789.

29-  ارض تسترح 2243.

30-  ارض بما قسم لك تكن مؤمنا 2328.

31-  ارض من الرّزق بما قسم لك تعش غنيّا 2332.

32-  الرّزق مقسوم، الحريص محروم 96.

33-  من طلب الزّيادة وقع في النّقصان 8332.

34-  قد يرزق المحروم 6639. بدبختى حرص و خوارى طلب آسايش ده، و به خدا اعتماد كن، و در كسب كردن سهل انگارى نما (پوشيده نماند چنانكه گذشت به اندازه لازم هر فردى بايد به دنبال كسب برود ولى از ولع و حرص بايد دورى گزيند).

29-  خوشنود باش تا راحت باشى.

30-  به آنچه قسمت تو گرديده خوشنود باش، تا اين كه مؤمن باشى.

31-  به آنچه از روزى قسمت تو گرديده خوشنود باش، تا توانگر زندگانى نمايى.

32-  روزى تقسيم شده است، و حريص محروم خواهد بود. (پوشيده نماند كه از اين قبيل روايات استفاده نمى‏شود بر اين كه انسان نبايد به دنبال روزى رود چون روزى خود بخود خواهد آمد، آرى بعض از روزيها خود بخود خواهد آمد چنانكه مرگ خواهد آمد، و بر اين مطلب يك دسته از روايات دلالت دارد، ولى از بعض روايات ديگر استفاده مى‏شود كه آمدن روزى منوط بر سعى و تلاش خواهد بود چنانكه روايت شده، دعاى كسى كه در خانه بنشيند، و به دنبال روزى نرود، و دعا كند خدا يا روزى مرا برسان مستجاب نمى‏گردد، پس بايد به دنبال آن برود).

33-  هر كه طلب زيادتى كند (و به مقدار كفاف قانع نباشد) در كمى واقع خواهد شد.

34-  گاهى محروم روزى داده مى‏شود (پس نبايد مأيوس شد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 594

35-  إنّك لست بسابق أجلك و لا بمرزوق ما ليس لك فلما ذا تشقي نفسك يا شقيّ 3790.

الاسترسال

1-  من أقلّ الاسترسال سلم 7774.

2-  من أكثر الاسترسال ندم 7775.

3-  قلّة الاسترسال إلى النّاس أحزم 6748.

الرسول و أدبه و الكتاب

1-  بعقل الرّسول و أدبه يستدلّ على عقل المرسل 4312. 35-  براستى كه تو نسبت به مرگ و روزى كه از آن تو نيست پيشى گيرنده نخواهى بود، پس براى چه نفست را بدبخت كرده (و به زحمت مى‏اندازى) اى بدبخت.

اعتماد بر مردم 1-  هر كه كمتر اعتماد بر مردم كند سالم ماند.

2-  هر كه بيشتر بر مردم اعتماد نمايد پشيمان گردد.

3-  كمى اعتماد بر مردم (و اظهار اسرار خود به آنان نكردن) دور انديش تر است (يعنى كسى كه مراعات آن كند دور انديش‏تر است).

فرستاده، نامه 1-  بوسيله عقل فرستاده شده و ادبش بر عقل فرستنده استدلال مى‏شود. (يعنى اگر كسى بخواهد بدست آورد فرستنده پيام آور تا چه اندازه عقل دارد، و تا چه حد مؤدّب است از فرستاده و مأمورش مى‏توان بدست آورد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 595

2-  رسول الرّجل ترجمان عقله، و كتابه أبلغ من نطقه 5431.

3-  رسولك ترجمان عقلك، و احتمالك دليل حلمك 5436.

4-  رسولك ميزان نبلك، و قلمك أبلغ من ينطق عنك 5437.

الرّشد و الاسترشاد و المسترشد

1-  لقد أخطأ العاقل اللّاهي الرّشد، و أصابه ذو الاجتهاد و الجدّ 7401.

2-  لن تعرفوا الرّشد حتّى تعرفوا الّذي تركه 74041.

3-  من استرشد علم 7672. 2-  فرستاده مرد (آدمى) مترجم عقلش است (يعنى مردم عقل و دانش طرف را از فرستاده‏اش مى‏سنجند)، و نوشته او رساتر از سخن گفتن اوست. (و لذا انسان بايد در هر دو دقت كامل را بكار برد).

3-  فرستاده تو نماينده و مترجم عقل تو، و تحمل تو (آزارها و بى‏ادبيهاى مردم را) دليل بردباريت مى‏باشد.

4-  فرستاده تو ميزان نجابت و يا تند زيركى تست، و نوشته و قلمت رساتر كسى است كه از جانب تو سخن مى‏گويد.

راه صواب 1-  همانا در حقيقت عاقل غافل يا بازى كننده راه صواب را خطا كند، و صاحب كوشش و جدّيت به آن برسد.

2-  هرگز راه صواب را نشناسيد تا بشناسيد آنكه آن را ترك نموده است (كه از عمل و رفتار او رشد را خواهيد شناخت چنانكه در باره خلفاى باطل اين موضوع ديده مى‏شود).

3-  هر كه طلب راه راست و درست كند دانا گردد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 596

4-  من استرشد غويّا ضلّ 7903.

5-  من خالف رشده تبع هواه 8353.

6-  أفضل السّبل الرّشد 2916.

7-  قد أصاب المسترشد 6627.

8-  من أصدقك في نفسك فقد أرشدك 7768.

9-  لا ضلال مع إرشاد 10535.

10-  من وفّق لرشاده تزوّد لمعاده 8059.

الرّضا و الراضي

1-  من رضي بالقضاء استراح 7738.

2-  أجدر الأشياء بصدق الإيمان الرّضا و التّسليم 3247. 4-  هر كه از گمراه طلب راه راست كند گمراه گردد.

5-  هر كه مخالفت رشد خود كند هوا و هوس خود را پيروى نمايد.

6-  افزونترين راهها راه راست يافتن است.

7-  گاهى طلب كننده راه راست به مقصد رسد.

8-  هر كه در باره نفست به تو راست گويد (و عيوب تو را از روى حقيقت بيان كند) پس در حقيقت تو را ارشاد نموده (و به راه راست هدايت كرده است).

9-  ضلالت و گمراهى نيست با ارشاد (و مرشد بايد از گمراهى بر كنار باشد).

10-  هر كه به راه راست رفتن خود توفيق يابد، براى معادش توشه برگيرد.

خوشنودى و خوشنود 1-  هر كه به قضاء و قدر الهى خوشنود باشد راحت گردد.

2-  سزاوارترين چيزها به راستى ايمان خوشنود بودن به مقدرات و تسليم (اوامر

                         ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 597

3-  الرّضا غناء و السّخط عناء 71.

4-  الرّضا ينفي الحزن 410.

5-  الرّضا ثمرة اليقين 728.

6-  الرّضا بقضاء اللّه يهوّن عظيم الرّزايا 1549.

7-  إن عقدت أيمانك فارض بالمقضيّ عليك و لك و لا ترج أحدا إلّا اللّه سبحانه، و انتظر ما أتاك به القدر 3723.

8-  إنّكم إن رضيتم بالقضاء طابت عيشتكم و فزتم بالغناء 3844.

9-  إذا لم يكن ما تريد، فلا تبل كيف كنت 4060. و نواهى خداى بزرگ) است.

3-  رضا (به تقدير الهى) توانگرى، و خشمناك بودن تعب و رنج است.

4-  خوشنود بودن (به تقدير الهى و هر چه به او از بلاها و مصائب رسد) اندوه را بر طرف مى‏سازد.

5-  خوشنودى ميوه يقين است.

6-  خوشنودى به قضاء و قدر الهى مصيبت‏هاى بزرگ را آسان مى‏كند. (زيرا مى‏داند كه خير او در آنست چه رسد به مصائب كوچكتر).

7-  اگر قسم‏ها و يا عهد و پيمانها را محكم كنى (و يا اگر در دل ايمان خود را گره زدى) پس به آنچه عليه تو و له تو حكم شده و مقدّر گشته راضى باش، واحدى را غير از خداى سبحان اميدوار نبوده، و آنچه را كه تقدير الهى براى تو آورد منتظر باش 8-  بدرستى كه شما اگر به تقدير الهى خوشنود باشيد زندگانيتان نيكو گشته، و به توانگرى دست يابيد و پيروز شويد.

9-  هرگاه آنچه مى‏خواهى نبود پس باك مدار چگونه خواهى بود (بلكه به مقدرات راضى باش).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 598

10-  بالرّضا بقضاء اللّه يستدلّ على حسن اليقين 4284.

11-  توخّ رضا اللّه، و توقّ سخطه، و زعزع قلبك بخوفه 4501.

12-  تحرّ رضا اللّه برضاك بقدره 4502.

13-  تحرّ رضا اللّه، و تجنّب سخطه، فإنّه لا يد (ى) لك بنقمته، و لا غنى بك عن مغفرته، و لا ملجأ لك منه إلّا إليه 4553.

14-  ثمرة الرّضا الغناء 4608.

15-  رأس الطّاعة الرّضا 5256.

16-  رأس القناعة الرّضا 5262.

17-  عليك بالرّضا في الشّدّة و الرّخاء 6087. 10-  با خشنود بودن به قضاء و قدر الهى بر نيكوئى يقين استدلال مى‏شود. (يعنى خوشنودى به مقدرات دليل يقين نيكوى طرف است).

11-  طلب كن رضاى خدا را، و حذر كن از خشم او، و دلت را از ترس او بلرزان.

12-  خوشنودى خدا را در مقابل رضايتت به تقدير الهى طلب نما.

13-  خوشنودى خدا را طلب نما، و از خشم او بپرهيز، زيرا براى تو دستى كه انتقام او را بردارد، و جلو گيرى كند نبوده، و از آمرزشش بى‏نيازى نمى‏باشد، و هيچ پناهى براى تو از اين امر جز بسوى خودش نخواهد بود. (يعنى بايد آخر الأمر بسوى خداى عزيز و مهربان پناه برد كه پناه همه گنهكاران و درماندگان است).

14-  ثمره و ميوه رضا (و خوشنودى به قسمت الهى) توانگرى است.

15-  رأس طاعت و فرمانبردارى خدا، خوشنود بودن (به تقديرات الهى) است.

16-  رأس قناعت و عمده اسباب آن، خوشنودى به تقديرات است.

17-  بر تو باد به خوشنودى (از خدا و از قسمت) در سختى و فراخى.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 599

18-  من رضي بالقضاء طابت عيشته 8011.

19-  من رضي بالقدر استخفّ بالغير 8054.

20-  من رضي بالمقدور قوي يقينه 8467.

21-  من حسن رضاه بالقضاء حسن صبره على البلاء 8824.

22-  من رضي بقسم اللّه لم يحزن على ما فاته 8933.

23-  من رضي بما قسم اللّه له لم يحزن على ما في يد غيره 8940.

24-  من لم يرض بالقضاء دخل الكفر دينه 8960.

25-  من أفضل الإيمان الرّضا بما يأتي به القدر 9262. 18-  هر كه به حكم خدا راضى باشد زندگانى او پاكيزه خواهد بود.

19-  هر كه به تقدير الهى راضى باشد حوادث تغيير دهنده روزگار را سبك و سهل شمارد.

20-  هر كه به تقدير الهى راضى باشد يقين او قوى خواهد بود.

21-  هر كه رضا و خوشنودى او به حكم خدا نيكو باشد شكيبائى او بر بلاء نيكو خواهد بود.