گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

29-  براستى كه تقوا نهايت خوشنودى خداست از بندگانش، و نهايت خواسته اوست از خلقش، پس از خدائى كه-  اگر پنهان كنيد آن را مى‏داند، و اگر آشكار

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1548

الّذي إن أسررتم علمه، و إن أعلنتم كتبه 3620.

30-  إنّ التّقوى دار حصن عزيز لمن لجأ إليه، و الفجور دار حصن ذليل لا يحرز أهله و لا يمنع من لجأ إليه 3621.

31-  إنّ التّقوى في اليوم الحرز و الجنّة، و في غد الطّريق إلى الجنّة، مسلكها واضح و سالكها رابح 3622.

32-  إنّ تقوى اللّه عمارة الدّين، و عماد اليقين، و إنّها لمفتاح صلاح، و مصباح نجاح 3623.

33-  إنّ من صرّحت له العبر عمّا بين يديه من المثلات حجزه التّقوى عن تقحّم الشّبهات 3624. نمائيد آن را مى‏نويسد-  پرهيز نمائيد.

30-  براستى كه «تقوا» خانه حصار محكمى است براى كسى كه به آن پناه برد، و «معصيت» سراى قلعه‏اى است خوار كه اهلش را نگهدارى نكرده، و كسى را كه بسوى آن پناه برد اور از آفت جلوگيرى نمى‏نمايد.

31-  براستى كه تقوا در امروز حرز و سپرى است (از آفت‏هاى دنيويه و اخرويه) و در فردا (ى قيامت) راهى است بسوى بهشت، راه سلوك آن (يا طريق بهشت) آشكار، و رونده آن سودمند است.

32-  براستى كه تقواى الهى آباد نمودن دين، و ستون يقين مى‏باشد، و بدرستى كه آن همانا كليد درستى كار، و چراغ پيروزى است.

33-  براستى كسى كه براى او پندها، حقيقت آنچه پيش روى اوست از عقوبت‏ها بر گناهان، صريحا بيان كنند، تقوا او را از افتادن در شبهه‏ها مانع خواهد شد (ولى مع الأسف قدرت بيان روشن را ندارند، و لذا مردم به مجرد شنيدن بيدار نگشته، نيازمند به درك عقوبت‏هاست به معاينه، تا مرتكب محرمات بلكه شبهات نشوند).

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1549

34-  إنّ من فارق التّقوى أغري باللّذّات و الشّهوات، و وقع في تيه السّيّئات، و لزمه كبير (كثير) التّبعات 3625.

35-  إنّ تقوى اللّه مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، و عتق من كلّ ملكة، و نجاة من كلّ هلكة، بها ينجو الهارب، و تنجح المطالب، و تنال الرّغائب 3626.

36-  التّقوى تعزّ، الفجور يذلّ 116.

37-  التّقوى اجتناب 188.

38-  التّقوى خير زاد 490.

39-  التّقوى أزكى زراعة 613.

40-  التّقوى رأس الحسنات 722. 34-  براستى كسى كه از تقوا جدا شود به لذت‏ها و خواهشها حريص گشته، و در بيابان گناهان افتاده، و او را بازخواستهاى بزرگ (يا بسيار) ملازم خواهد بود.

35-  براستى كه تقواى الهى كليد گفتار و رفتار درست، و ذخيره‏ايست براى روز بازگشت، و آزادى است از هر مالك شدنى (هوا و هوسها مالك انسان نخواهند شد بلكه آنها اسير و بنده انسان خواهند گرديد) و نجاتى است از هر هلاك شدنى، بسبب آن نجات يابد گريزنده (از عذاب و عقاب) و مطلب‏ها بر آورده شده، و عطاهاى اخروى رسيده مى‏شود.

36-  پرهيزگارى عزّت بخشد، و ارتكاب معاصى خوارى آورد.

37-  خويشتن دارى دورى گزيدن (از محرمات بلكه از مشتبهات) است.

38-  ترس از خدا يا خويشتن دارى بهترين توشه است.

39-  خويشتن دارى پاكيزه‏ترين زراعت است (زيرا كه حاصلش سعادت دنيا و آخرت خواهد بود).

40-  خوف از خدا و خويشتن دارى سر نيكوئيهاست.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1550

41-  التّقوى رئيس الأخلاق 751.

42-  التّقوى حصن حصين 754.

43-  التّقوى ذخيرة معاد 796.

44-  التّقوى أقوى أساس 822.

45-  التّقوى مفتاح الصّلاح 941.

46-  التّقوى حصن المؤمن 1046.

47-  التّقوى حرز لمن عمل بها 1128.

48-  التّقوى أوفق حصن و أوقى (أوفى) حرز 1330.

49-  ان اتّقيت اللّه وقاك 3752.

50-  إنّكم إلى أزواد التّقوى أحوج منكم إلى أزواد الدّنيا 3831. 41-  خويشتن دارى سر كرده خصلتهاست.

42-  تقوا قلعه‏ايست محكم (كه آدمى را از آفات دنيويه و اخرويه نگهدارى مى‏كند).

43-  تقوا ذخيره روز بازگشت است.

44-  تقوا محكمترين اساس است.

45-  تقوا كليد صلاح حال است.

46-  تقوا قلعه و حصار مؤمن است.

47-  تقوا براى كسى كه به آن عمل نمايد قلعه (و يا وسيله حفظ و نگهدارى) است.

48-  تقوا محكمترين قلعه و نگهدارنده‏تر (و يا رساتر) حرز و پناه است.

49-  اگر تقواى الهى را پيشه خود كنى تو را (از آفات و مهالك دنيوى و اخروى) نگهدارى كند.

50-  بدرستى كه شما به توشه‏هاى تقوا محتاج تريد تا توشه‏هاى دنيا.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1551

51-  إذا اتّقيت فاتّق محارم اللّه 4077.

52-  بالتّقوى تقطع حمة (حمّة) الخطايا 4279.

53-  بالتّقوى قرنت العصمة 4316.

54-  بالتّقوى تزكوا الأعمال 4327.

55-  ثوب التّقى أشرف الملابس 4686.

56-  داووا بالتّقوى الأسقام، و بادروا بها الحمام، و اعتبروا بمن أضاعها، و لا يعتبرنّ بكم من أطاعها 5154.

57-  رأس التّقوى ترك الشّهوة 5236.

58-  سبب صلاح الإيمان التّقوى 5514.

59-  صلاح التّقوى تجنّب الرّيب 5800. 51-  هرگاه حذر كنى پس از حرامهاى خدا حذر نما.

52-  بوسيله تقوا (زهر و يا) شدت و گرمى و تيزى گناهان بريده مى‏شود.

53-  بوسيله تقوا عصمت از گناهان همراه (آدمى) خواهد گرديد.

54-  بوسيله تقوا عملها پاكيزه مى‏شود.

55-  جامعه تقوا شريفترين پوششهاست (چنانكه خداوند علىّ اعلا فرموده: وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ اعراف 26).

56-  بيماريها (ى روحى) را بخويشتن دارى مداوا نموده، و بر مرگ پيشى گيريد، و از كسى كه آن را تباه ساخته عبرت گرفته، و عبرت كسى كه پيرو آنست قرار نگيرى.

57-  سر تقوا و خويشتن دارى ترك شهوت است.

58-  سبب صلاح ايمان (و عدم فساد آن) خويشتن دارى است.

59-  صلاح تقوا دورى گزيدن از شكها (و يا گمانهاى بد) مى‏باشد.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1552

60-  طوبى لمن أشعر التّقوى قلبه 5939.

61-  عليك بالتّقى فإنّه خلق الأنبياء 6086.

62-  عليك بالتّقوى فإنّه أشرف نسب 6097.

63-  عليك بتقوى اللّه في الغيب و الشّهادة، و لزوم الحقّ في الغضب و الرّضا 6129.

64-  عليكم بالتّقوى فإنّه خير زاد، و أحرز عتاد 6165.

65-  فاتّقوا اللّه تقيّة من سمع فخشع، و اقترف فاعترف، و وجل فعمل و حاذر فبادر 6593.

66-  فاتّقوا اللّه تقيّة من أيقن فأحسن، و عبّر فاعتبر، و حذّر فازدجر، و بصّر فاستبصر، و خاف العقاب و عمل ليوم الحساب 6598. 60-  خوشا به حال كسى كه تقوا را شعار دل خود قرار دهد.

61-  بر تو باد به تقوا زيرا كه آن خصلت پيمبران است.

62-  بر تو باد به تقوا زيرا كه آن شريفترين نسب است.

63-  بر تو باد به تقواى الهى در نهان و آشكار، و جدا نشدن از حق در خشم و خوشنودى.

64-  بر شما باد به تقوى زيرا كه آن بهترين توشه، و (نفيس تريا) نگهدارنده ترين تجهيز و آماده شده است.

65-  (اين فراز از عبارات خطبه 82 مشهور به غراء است كه مى‏فرمايد:) پس از خدا بترسيد ترسيدن كسى كه بشنود پس فروتنى نمايد، و گناه كند پس اعتراف نمايد، و بترسد پس عمل نمايد، و حذر كند پس مبادرت ورزد.

66-  (اين جمله نيز بعد از فرازهايى از كلمات آن حضرت است در خطبه غرّاء و نظير آن ذكر شد) پس از خدا بترسيد، ترسيدن كسى كه يقين داشته باشد، پس احسان كند، و به او وسائل عبرت ارائه شده پس عبرت گرفته باشد، و ترسانيده شده‏

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1553

67-  فاتّقوا اللّه عباد اللّه تقيّة من شغل بالفكر قلبه، و أوجف الذّكر بلسانه، و قدّم الخوف لأمانه 6600.

68-  فاتّقوا اللّه جهة ما خلقكم له و احذروا منه كنه ما حذّركم من نفسه، و استحقّوا منه ما أعدّ لكم بالتّنجّز لصدق ميعاده، و الحذر من هول معاده 6601.

69-  فاتّقوا اللّه عباد اللّه تقيّة من شمّر تجريرا، و جدّ تشميرا، و أكمش في مهل، و بادر عن وجل 6602.

70-  فاتقوا اللّه تقيّة من نظر في كرّة الموئل، و عاقبة المصدر، و مغبّة باشد پس باز ايستد، و از عقاب ترسيده و براى روز حساب (آخرت) عمل نموده باشد.

67-  (اين نيز با تلخيص از فرازهاى خطبه غراء است) پس از خدا بترسيد اى بندگان خدا ترسيدن كسى كه دل خويشتن را بوسيله فكر مشغول ساخته، و ذكر (خدا) زبانش را تند بحركت در آورده (و يا به كار واداشته)، و ترس را براى ايمنى خود (از عذاب اخروى) پيش فرستاده است.

68-  (اين نيز از خطبه غراء است كه فرموده:) پس از خدا بترسيد جهت آنچه شما را براى آن آفريده (آخرت) و حذر كنيد از او به اندازه آنچه شما را از نفس خود بر حذر داشته، و براى وعده راست او مستحق شويد آنچه را كه براى شما آماده ساخته به طلب كردن (يعنى به عمل يا به طلب وفاى او و حذر و ترس از هول و ترس معاد او).

69-  (اين فراز نيز بعد از ذكر فرازهاى ديگر است كه مى‏فرمايد:) پس از خدا بترسيد اى بندگان خدا ترسيدن كسى كه دامن به كمر زند براى كشيدن (يعنى مجدّانه در طاعت خدا كوشد) و كوشش نمايد براى دامن برميان زدن (يعنى از روى جدّ و جهد) و شتاب كند در وقت فرصت و مهلت و پيشى گيرد از ترس.

70-  (اين نيز بعد از كلماتى است كه فرموده) پس از خدا بترسيد ترسيدن كسى كه فكر كند در رجوع به محل بازگشت، و عاقبت بر گرديدن (يا محل بر گرديدن)

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1554

المرجع فتدارك فارط الزّلل، و استكثر من صالح العمل 6604.

71-  كثرة التّقى عنوان وفور الورع 7096.

72-  من أحبّ فوز الآخرة فعليه بالتّقوى 8906.

73-  من تعرّى عن لباس التّقوى لم يستتر بشي‏ء من ألباب (أسباب) الدّنيا 8946.

74-  من تسربل أثواب التّقى لم يبل سرباله 9019.

75-  ما أصلح الدّين كالتّقوى 9474.

76-  ملاك التّقى رفض الدّنيا 9721.

77-  هدي من أشعر التّقوى قلبه 1011.

78-  و اتّقوا اللّه الّذي أعذر (بما أنذر)، و احتجّ بما نهج، و حذّركم و پايان بازگشت، پس لغزش گذشته را بازيافت كرده، و از عمل صالح بسيار انجام دهد.

71-  بسيارى تقوا نشانه وفور پارسائى است (مرحوم علامه خوانسارى فرموده: ظاهرا مراد به «ورع» در اينجا ترس از خدا و به «تقوا» پرهيزكارى مى‏باشد).

72-  هر كه پيروزى آخرت را دوست دارد پس بر او باد به تقوا.

73-  هركه از لباس تقوا برهنه باشد به چيزى از اسباب (يا جامه‏هاى دنيا) پوشيده نشود (يعنى بالأخره عيوب او نمايان است).

74-  هر كه جامه‏هاى تقوا را پيراهن خود سازد پيراهن او كهنه نگردد.

75-  چيزى دين را مانند تقوا اصلاح نخواهد نمود (يعنى تقوا دين را نيكو جلوه دهد).

76-  ملاك تقوا (و ريشه و نشان آن) ترك دنياست.

77-  هدايت شده كسى كه تقوا را شعار دل خود قرار دهد.

78-  و از خدائى بپرهيزيد كه بسبب آنچه ترسانيده (و از عذاب انذار نموده)

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1555

عدوّا نفذ في الصّدور خفيّا، و نفث في الآذان نجيّا 10146.

79-  لا تقدم و لا تجحم إلّا على تقوى اللّه و طاعته تظفر بالنّجح و النّهج القويم 10350.

80-  لا كرم كالتّقوى 10464.

81-  لا زاد كالتّقوى 10486.

82-  لا تقوى كالكفّ عن المحارم 10611.

83-  لا حصن أمنع من التّقوى 10646.

84-  لا يهلك على التّقوى سنخ أصل، و لا يظمأ عليها زرع 10856.

85-  لا شرف أعلى من التّقوى 10903.

86-  أبرّكم أتقاكم 2836. عذر را برطرف ساخته، و به آنچه راه واضح قرار داده احتجاج نموده، و شما را از دشمنييى كه در سينه‏ها پنهان نفوذ كرده و در گوشها راز گوينده دميده ترسانيده است.

79-  (بر هر كارى) اقدام مكن، و باز مايست مگر بر تقواى الهى، و طاعت او، تا بر مطالب و راه راست پيروزى يابى.

80-  هيچ كرمى (و هيچ سبب گرامى بودن) مانند تقوا نيست.

81-  هيچ توشه‏اى (براى آخرت) مانند تقوا نيست.

82-  هيچ پرهيزكارى مانند باز ايستادن از حرامها نيست.

83-  حصارى منيع‏تر از تقوا نيست.

84-  بر (بناى) تقوا هيچ ريشه اعتقادى (و يا عملهاى بزرگ هلاك و) باطل نشده، و دانه عملى كه كاشته مى‏شود (و يا عملهاى خرد) تشنه نخواهد ماند.

85-  شرفى بالاتر از تقوا نيست.

86-  نيكوكارترين شما با تقوا ترين شماست.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1556

87-  لا تضع من رفعته التّقوى 10228.

88-  اتّقوا اللّه تقيّة من دعي فأجاب و تاب فأناب و حذّر فحذر و عبر فاعتبر و خاف فأمن 2548.

الأتقياء و المتّقون

1-  المتّقي من اتّقى الذّنوب، و المتنزّه من تنزّه عن العيوب 1871.

2-  المتّقون أنفسهم عفيفة، و حاجاتهم خفيفة، و خيراتهم مأمولة، و شرورهم مأمونة 1931.

3-  المتّقون أنفسهم قانعة، و شهواتهم ميتة، و وجوههم مستبشرة، و قلوبهم محزونة 1932. 87-  كسى را كه تقوا او را بلند كرده است پست مگردان.

88-  از خدا بترسيد ترسيدن كسى كه خوانده شده پس اجابت كرده است، و توبه نموده پس بسوى خدا روى آورده است، و (از معاصى) ترسانيده شده پس ترسيده است و (بر مواضع عبرت) عبور كرده پس عبرت گرفته است و ترسيده پس (از عذاب خدا) ايمن گشته است.

خويشتن دار 1-  خويشتن دار كسى است كه از گناهان بپرهيزد، و پاكيزه كسى است كه از عيبها پاكيزه باشد.

2-  خويشتن داران نفسهايشان پارسا، و حاجت‏هايشان سبك، و خيراتشان اميد داشته شده، و بديهاى آنها ايمن داشته شده است.

3-  پرهيزكاران نفسهايشان قانع، و خواهشهايشان مرده، و صورتهاى آنان شكفته، و دلهايشان اندوهگين است.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1557

4-  المتّقون أعمالهم زاكية، و أعينهم باكية، و قلوبهم وجلة 1965.

5-  المتّقي ميتة شهوته، مكظوم غيظه، في الرّخاء شكور، و في المكاره صبور 1998.

6-  إنّ الأتقياء كلّ سخيّ، متعفّف محسن 3401.

7-  إنّ المتّقين ذهبوا بعاجل الدّنيا و الآخرة، شاركوا أهل الدّنيا في دنياهم، و لم يشاركهم أهل الدّنيا في آخرتهم 3615.

8-  المتّقون قلوبهم محزونة، و شرورهم مأمونة 1348.

9-  المتّقي قانع، متنزّه، متعفّف 1433.

10-  شيمة الأتقياء اغتنام المهلة، و التّزوّد للرّحلة 5777. 4-  ترسناكان از خدا كردارهايشان پاك، و چشمهايشان گريان، و دلهايشان ترسناك است.

5-  شخص پرهيزكار خواهش او مرده، خشمش فرو خورده شده، در وسعت و فراخى بسيار سپاسگزار، و در ناخوشى‏ها بسيار شكيباست.

6-  براستى كه خويشتن داران (و پرهيزكاران) هر سخاوتمند، باز ايستنده از حرام، نيكوكاريست.

7-  براستى كه افراد با تقوى دنياى حاضر و آخرت را برده‏اند (يعنى از هر دو بهره‏مند گشته‏اند) با اهل دنيا در دنيايشان شريك شده، و اهل دنيا در آخرت آنان شريك نخواهند شد.

8-  افراد با تقوا دلهايشان محزون و غمگين، و از بديهاشان مردم در امان خواهند بود.

9-  فرد با تقوا قناعت كننده، دورى كننده از محرمات، پارسا و پاكدامن خواهد بود.

10-  طريقه و رويه پرهيزكاران، غنيمت شمردن مهلت، و توشه بر گرفتن براى‏

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1558

11-  قد أفلح التّقيّ الصّموت 6670.

12-  للمتّقي هدي في رشاد، و تحرّج عن فساد، و حرص في إصلاح معاد 7357.

13-  للمتّقي ثلاث علامات: إخلاص العمل، و قصر الأمل، و اغتنام المهل 7370.

14-  لو أنّ السّماوات و الأرض كانتا على عبد رتقا ثمّ اتّقى اللّه لجعل اللّه له منهما مخرجا و رزقه من حيث لا يحتسب 7599.

15-  من توقّى سلم 7661.

16-  من اتّقى أصلح 7707.

17-  من اتّقى اللّه وقاه 7824. كوچيدن است.

11-  در حقيقت رستگار گرديده پرهيزگار بسيار خاموش.

12-  براى فرد با تقوا راهنمائى است در راه راست و درست، و باز ايستادنى است از فساد، و حرصى است در اصلاح معاد و روز بازگشت.

13-  براى شخص با تقوا سه نشانه است: خالص گردانيدن عمل، و كوتاه كردن اميد، و غنيمت شمردن مهلت.

14-  اگر اين كه آسمانها و زمين بر بنده‏اى پيوسته بر يكديگر باشند (كه راه خروجى در آنها نباشد) آن گاه آن بنده از خدا بترسد (و تقواى الهى را پيشه خود سازد) خداوند براى او راه بيرون شدنى قرار خواهد داد و او را از جائى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد.

15-  هر كه خويشتن دارى كند سالم ماند.

16-  كسى كه تقوا داشته باشد (حال خود را) اصلاح نمايد.

17-  هر كه تقواى الهى داشته باشد خدا او را نگاه دارد.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1559

18-  من اتّقى قلبه لم يدخله الحسد 8002.

19-  من اتّقى ربّه كان كريما 8283.

20-  من اتّقى اللّه فاز و غني 8415.

21-  من أشعر قلبه التّقوى فاز عمله 8594.

22-  من اتّقى اللّه سبحانه جعل له من كلّ همّ فرجا و من كلّ ضيق مخرجا 8847.

23-  من اتّقى اللّه وقاه 9097.

24-  ما اتّقى أحد إلّا سهّل اللّه مخرجه 9565.

25-  متّقي المعصية كفاعل البرّ 9790. 18-  هر كه دلش ترسناك باشد (و تقواى الهى را پيشه خود سازد) حسد در آن داخل نشود، (و يا هر كه از دل و يا بر دل خود ترسد حسد را بر آن داخل ننمايد چون مركز حسد دل است).

19-  هر كه از پروردگار خود ترسناك باشد گرامى خواهد بود.

20-  هر كه از خدا بترسد پيروزى يافته و توانگر گردد.

21-  هر كه پرهيزكارى را شعار دل خود قرار دهد عملش پيروزى يابد.

22-  هر كه از خداى سبحان بترسد خداوند برايش از هر اندوهى گشايشى و از هر تنگى محل خروجى قرار دهد.

23-  هر كه تقواى الهى را پيشه خود سازد خداوند او را نگه دارد.

24-  احدى پرهيزگار نگردد جز آنكه خداوند محل بيرون رفتن او را (از هر تنگى و بلا) آسان خواهد نمود.

25-  پرهيز كننده از گناه مانند انجام دهنده خوبى است (در اجر و ثواب و نقش او در جامعه).

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1560

26-  ملوك الجنّة الأتقياء و المخلصون 9817.

27-  و سيق الّذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرا قد أمن العقاب، و انقطع العتاب، و زحزحوا عن النّار، و اطمئنّت بهم الدّار، و رضوا المثوى و القرار 10148.

التّوكل

1-  التّوكّل كفاية شريفة لمن اعتمد عليه 1559.

2-  التّوكّل التّبرّي من الحول و القوّة و انتظار ما يأتي به القدر 1916.

3-  إيّاك أن تتخيّر لنفسك، فإنّ أكثر النّجح فيما لا يحتسب 2691. 26-  پادشاهان بهشت افراد با تقوا و مخلصانند.

27-  (تتمه كلامى است كه حضرت در باره اهل تقوا و غير آن فرموده چنانكه از خطبه 232 نهج البلاغه استفاده مى‏شود) و رانده شده‏اند بسوى بهشت (و روانه خواهند گرديد) دسته دسته آنانكه از پروردگارشان مى‏ترسند در حقيقت از عقاب ايمن گشته، و از عتاب و سرزنش بريده، و از آتش دور گشته، و آن سرا به آنان آرامش بخشيده، و از منزل و قرارگاه خود خوشنود باشند.

به اميد خدا بودن 1-  توكل بر خداى تبارك و تعالى براى كسى كه اعتماد بر او كند كفايت شريفى است.

2-  توكّل بيزارى جستن از حول و قوّت، و انتظار كشيدن آنچه را كه بياورد آن را تقدير الهى.

3-  بر تو باد به دورى از اين كه اعتماد كنى بر آنچه براى نفس خود برگزينى، زيرا كه اكثر پيروزى در آن چيزيست كه گمان آن نرود (يعنى در كارها بايد بر خدا توكّل كرد، نه بر گزينش‏هاى نفس).

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1561

4-  أصل قوّة القلب التّوكّل على اللّه 3082.

5-  إنّ حسن التّوكّل لمن صدق الإيقان 3380.

6-  التّوكّل كفاية 72.

7-  التّوكّل بضاعة 249.

8-  التّوكّل خير عماد 492.

9-  التّوكّل حصن الحكمة 544.

10-  التّوكّل أفضل عمل 604.

11-  التّوكّل من قوّة اليقين 699.

12-  بحسن التّوكّل يستدلّ على حسن الإيقان 4286.

13-  توكّل على اللّه سبحانه فإنّه قد تكفّل بكفاية المتوكّلين عليه 4504. 4-  ريشه نيروى دل توكّل بر خدا داشتن است.

5-  براستى كه نيكوئى توكل همانا از راستى يقين داشتن است.

6-  توكل بر خدا كارگزارى همه امور است.

7-  توكل بر خدا سرمايه است.

8-  توكل (و اعتماد به خدا) بهترين ستون است.

9-  توكّل حصار حكمت است.

10-  واگذار كردن امور به خدا و بر او تكيه كردن برترين عمل است.

11-  توكل بر خدا از قوّت يقين است.

12-  به نيكوئى توكل بر خوبى يقين داشتن استدلال مى‏شود (يعنى نيكوئى توكل دليل يقين خوب است).

13-  بر خداى سبحان توكل نما، زيرا كه او در حقيقت متكفّل كارگزارى توكّل كنندگان بر او خواهد بود (چنانكه در قرآن فرموده: وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1562

14-  حسن توكّل العبد على اللّه على قدر ثقته به 4832.

15-  حسبك من توكّلك أن لا ترى لرزقك مجريا إلّا اللّه سبحانه 4895.

16-  في التّوكّل حقيقة الإيقان 6484.

17-  من توكّل كفي 7682.

18-  من توكّل لم يهتمّ 7772.

19-  من توكّل على اللّه كفي 7807.

20-  من توكّل على اللّه كفاه 7825.

21-  لا تجعلنّ لنفسك توكّلا إلّا على اللّه، و لا يكن لك رجاء إلّا اللّه 10285.

22-  كلّ متوكّل مكفيّ 6831. «هر كه بر خدا توكل كند او كفايت كننده اوست» طلاق 3).

14-  نيكوئى توكل بنده به خدا به اندازه اعتماد اوست به او.

15-  از توكلت تو را بس خواهد بود اين كه براى روزى خود مجرى جز پروردگار سبحان نبينى (فقط او را روزى رسان دانى).

16-  در توكل است حقيقت يقين داشتن.

17-  كسى كه (بر خدا) توكل نمايد كفايت شود.

18-  هر كه توكل كند اندوهناك نگردد.

19-  هركه بر خدا توكل نمايد كفايت شود.

20-  هر كه بر خدا توكل نمايد خداوند او را كفايت مى‏نمايد.

21-  هرگز براى نفس خود توكّلى قرار مده مگر بر خدا، و براى تو اميدى نباشد مگر خدا.

22-  هر توكل كننده‏اى كفايت شده است (يعنى خدا او را كفايت خواهد

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1563

23-  كن متوكّلا تكن مكفيّا 7132.

24-  ليس لمتوكّل عناء 7451.

25-  من كان متوكّلا لم يعدم الإعانة 8128.

26-  من توكّل على اللّه غني عن عباده 8254.

27-  من توكّل على اللّه كفي و استغنى 8423.

28-  من توكّل على اللّه تسهّلت له الصّعاب 8920.

29-  من توكّل على اللّه أضاءت له الشّبهات، و كفي المؤنات، و أمن التّبعات 8985.

30-  من توكّل على اللّه ذلّت له الصّعاب، و تسهّلت له الأسباب، و تبوّء الخفض و الكرامة 9028. نمود).

23-  توكل كننده (به خدا) باش تا (امورت برگزار شود و) كفايت شوى.

24-  براى توكّل كننده رنجى نيست (زيرا كارهايش را به خدا واگذار مى‏كند).

25-  هر كه (به خدا) متوكل باشد يارى (خدا را) از دست ندهد.

26-  هر كه بر خدا توكل نمايد از بندگانش بى‏نياز خواهد شد.

27-  هر كه بر خدا توكل نمايد كفايت شده و بى‏نياز گردد.

28-  هر كه بر خدا توكّل نمايد براى او سختى‏ها آسان گردد.

29-  هر كه بر خدا توكل نمايد شبهه‏ها (امورى كه در آن اشتباهات باشد) براى او روشن شده، و مؤنات و اخراجات كفايت گشته و از تبعات (عاقبتهاى بد) ايمن گردد.

30-  هركه بر خدا توكل كند براى او مشكلها و سختى‏ها نرم گشته، و اسباب براى او سهل گشته، و در وسعت و كرامت فرود آيد.

                         ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1564

الولد

1-  الولد الصّالح أجمل الذّكرين 1665.

2-  الولد أحد العدوّين 1668.

3-  شرّ الأولاد الغاقّ 5688.

4-  فقد الولد محرق الكبد 6542.

5-  موت الولد صدع في الكبد 9822.

6-  ولد السّوء يهدم الشّرف، و يشين السّلف 10065.

7-  ولد السّوء يعرّ السّلف، و يفسد الخلف 10066.

8-  ولد عقوق محنة و شؤم 10072. فرزند 1-  فرزند شايسته نيكوترين دو ياد است (يكى ياد از خود آدمى و ديگر ياد بوسيله فرزند).

2-  فرزند يكى از دو دشمن است (يكى دشمن معروف و ديگر خود فرزند).

3-  بدترين اولاد فرزندى است كه با پدر و مادر بد رفتارى نمايد.

4-  از دست دادن فرزند سوزاننده جگر است.

5-  مرگ فرزند شكافى است در جگر (زيرا از خون آن منشأ گرفته سوزش هم در آن پديدار گردد).

6-  فرزند بد شرف (و بلندى مرتبه) را خراب كرده، و پيشينيان را عيبناك مى‏گرداند.

7-  فرزند بد پيشينيان را آلوده كرده، و باقيماندگان را فاسد خواهد ساخت.

8-  فرزند بد سلوك، رنج، و شوم خواهد بود.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1565

أولياء اللّه و أحبائه

1-  إنّ أولياء اللّه تعالى كلّ مستقرب أجله، مكذّب أمله، كثير عمله، قليل زلله 3552.

2-  إنّ أولياء اللّه لأكثر النّاس له ذكرا، و أدومهم له شكرا، و أعظمهم على بلائه صبرا 3571.

3-  إنّ من أحبّ العباد إلى اللّه عبدا أعانه على نفسه فاستشعر الحزن، و تجلبب الخوف، فزهر مصباح الهدى في قلبه، و أعدّ القرى ليومه النّازل به 3577. دوستان خدا 1-  براستى كه اولياء خداى تعالى هر فردى است كه اجل خود را نزديك شمرده (و لذا در اطاعت و باز ايستادن كمال اهتمام ورزد) اميد خويش را تكذيب كننده (بداند اكثر اميدها دروغ است) عملش بسيار، لغزش او كم باشد.

2-  براستى كه اولياء خدا هر آينه كسانيند كه از همه مردم بيشتر به ياد خدا بوده، و در سپاسگزارى براى خدا پايدارتر، و در بلاى او شكيبائيشان عظيمتر است.

3-  براستى از جمله محبوبترين بندگان در نزد خدا بنده‏اى است كه خدا او را بر تسلط بر نفسش كمك كرده باشد، در نتيجه اندوه را شعار خود قرار دهد (يعنى پيوسته بر حال خود اندوهناك است) و ترس از خدا را پيراهن به حساب آورده، پس چراغ راستى و هدايت در قلب او درخشيده، و مهمانى را (يا پشتيبانى را) براى روز ورودش به او آماده كرده باشد.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1566

التواني

1-  التّواني في الدّنيا إضاعة، و في الآخرة حسرة 1760.

2-  التّواني إضاعة 9.

3-  التّواني فوت 48.

4-  التّواني سجيّة النّوكى 436.

5-  بالتّواني يكون الفوت 4247.

6-  ضادّوا التّواني بالعزم 5927.

7-  من أطاع التّواني ضيّع الحقوق 8478.

8-  من أطاع التّواني أحاطت به النّدامة 9096.

9-  من التّواني يتولّد الكسل 9284. سستى 1-  سستى و كاهلى در دنيا تباه ساختن (عمر) و در آخرت ندامت است.

2-  سستى و كاهلى ضايع كردن عمرو فرصت است.

3-  سستى سبب فوت كارهاى مهم است.

4-  سستى و كاهلى طبيعت كم عقلان است.

5-  بسبب سستى و كاهلى از دست رفتن (سعادت و كمال) حاصل خواهد گرديد. (يعنى هر چه از دست رود اكثرا از راه سستى خواهد بود).

6-  سستى را با عزم و تصميم (و جدّ و جهد) برطرف كنيد.

7-  هر كه كسالت و كاهلى را پيروى كند حقوق را ضايع نموده است.

8-  هركه كاهلى را اطاعت نمايد پشيمانى او را احاطه خواهد نمود.

9-  از اهمال در كار، تنبلى و سنگينى زائيده مى‏شود.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1567

الموهبة

1-  ربّ موهبة خير منها الفجيعة 5343.

الوهم

1-  ليس الوهم كالفهم 7477.

التّهمة

1-  من عرّض نفسه للتّهمة فلا يلومنّ من أساء الظّنّ به 8889. بخشش 1-  بسا موهبت و بخششى كه مصيبت (ندارائى) از آن بهتر است (چون ممكن است بخشنده لئيم و يا منت گذار باشد).

گمان 1-  غلط دانستن (و يا گمان و خيال) مانند دانستن نيست (يعنى بايد آدمى در كارها به دنبال فهم برود نه با خيال كار كند).

تهمت 1-  هر كه نفس خود را در معرض تهمت در آورد پس البته نبايد سرزنش كند كسى را كه نسبت به او بد گمان مى‏شود.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1568

باب الهاء

الهدى و هدى اللّه

1-  أفضل الذّخر الهدى 2891.

2-  بالهدى يكثر الاستبصار 4186.

3-  ضلّ من اهتدى بغير هدى اللّه 5906.

4-  طوبى لمن بادر الهدى قبل أن تغلق أبوابه 5960.

5-  طاعة الهدى تنجي 5999.

6-  فاز من استصبح بنور الهدى، و خالف دواعي الهوى، و جعل الإيمان راه يافتن 1-  افزونترين اندوخته رسيدن به حق (يا راه يافتن) است.

2-  بسبب هدايت (يعنى راه راست يافتن) بينائى زياد مى‏شود.

3-  گمراه گرديد كسى كه به غير هدايت خدا راه يافت (چون راه غير خدا بيراهه است).

4-  خوشا بحال كسى كه به راه راست مبادرت ورزيده پيش از آنكه درهاى آن بسته شود.

5-  پيروى و فرمانبردارى راه راست رستگارى آورد.

6-  به پيروزى رسيده هر كه به نور هدايت روشنى جسته، و خواسته‏هاى خواهش را مخالفت ورزيده، و ايمان را تجهيزات و آماده شده روز بازگشت خود،

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1569

عدّة معاده، و التّقوى ذخره و زاده 6602.

7-  كيف يهتدى الضّليل مع غفلة الدّليل 6978.

8-  كيف يهدي غيره من يضلّ نفسه 6997.

9-  كيف يستطيع الهدى من يغلبه الهوى 7001.

10-  ليكن شعارك الهدى 7388.

11-  من اهتدى نجا 7736.

12-  من اهتدى بهدى اللّه أرشده 8071.

13-  من اهتدى بغير هدى اللّه سبحانه ضلّ 8176.

14-  من اهتدى بهدى اللّه فارق الأضداد 8370. و تقوا را ذخيره و توشه خويش قرار دهد.

7-  چگونه گمراه راه مى‏يابد در صورتى كه رهنما غافل باشد.

8-  چگونه غير خود را هدايت و راهنمائى مى‏كند كسى كه نفس خود را گمراه مى‏سازد 9-  چگونه بر راهنمائى توانائى دارد كسى كه خواهش بر او غلبه كرده است 10-  بايد شعار (و جامعه ملاصق بدن) تو بر راه راست رفتن باشد.

11-  هر كه راه يافت رستگار گرديد.

12-  هر كه به رهنمودهاى خدا طلب راه راست كند خداوند او را ارشاد و راهنمائى نمايد.

13-  هر كه به غير راهنمائى خداى سبحان راهنمائى خواهد گمراه خواهد گرديد.

14-  هر كه به رهنمودهاى خدا راه بيابد از اضداد (صفات متضاده افراط و تفريط و يا فرقه‏هاى متضاده مانند غالى و تالى يا دشمنان خدا) جدا شود.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1570

15-  من يطلب الهداية من غير أهلها يضلّ 8501.

16-  من استهدى الغاوي عمي عن نهج الهدى 8569.

17-  هدى اللّه أحسن الهدى 10010.

18-  لا ضلال مع هدى 10540.

19-  لا دليل أرشد من الهدى 10647.

20-  لا هداية لمن لا علم له 10785.

الهديّة

1-  الهديّة تجلب المحبّة 316.

2-  ما استعطف السّلطان، و لا استسلّ سخيمة الغضبان، و لا استميل 15-  هر كه طلب هدايت كند از غير اهل آن (يعنى از غير راه خدا و رسول و امام و كسانى كه راه آنان را پيموده‏اند) گمراه خواهد گرديد.

16-  هر كه از گمراه راهنمائى خواهد از راه واضح و راه راست كور گردد.

17-  راهنمائى و هدايت الهى (كه بوسيله پيمبران و امامان بدست ما مى‏رسد) بهترين هدايت و راهنمائى است.

18-  نيست گمراهى با هدايت و راه يافتن (كسانى گمراهند كه راه دين را نيافته اند).

19-  هيچ راهنمائى راست‏تر از هدايت و راه يافتن نيست.

20-  هدايتى نيست براى كسى كه براى او علمى نيست.

ارمغان 1-  ارمغان (كادو و سوغاتى) براى كسى بردن دوستى را مى‏كشاند (چون انسان بنده احسان است).

2-  به پادشاه تلطّف و مهربانى نشده، و كينه خشمناك بيرون نگشته،

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1571

المهجور، و لا استنجحت صعاب الأمور، و لا استدفعت الشّرور بمثل الهديّة 9695.

الهذر

1-  اجتنب الهذر، فأيسر جنايته الملامة 2315.

2-  إيّاك و الهذر، فمن كثر كلامه كثرت آثامه 2637.

3-  الهذر مقرّب من الغير 1269.

4-  الهذر يأتي على المهجة 1269.

5-  كثرة الهذر تكسب العار 7086. و مهجور (كسى كه او را ترك كرده‏اند و يا او ترك ديگران كرده باشد) مايل نشده، و سختى‏هاى كارها بر آورده نگشته، و بديهاى دفع نشده به مثل هديه (كه آن قوى ترين سبب خواهد بود براى رفع تمام مشكلها).

بيهوده گوئى 1-  از بيهوده گوئى (يا پر حرفى) بر حذر باش، پس آسانتر زيان آن سرزنش است.

2-  بر تو باد به دورى كردن از بيهوده گوئى (و يا پر سخنى)، پس كسى كه سخن او زياد باشد گناهان او فراوان است (چون در پر حرفى كم اتفاق مى‏افتد كه از غيبت و دروغ و مانند آن خالى بماند).

3-  هرزه گوئى (يا بسيار گوئى) به حوادث زيانبخش نزديك كننده است.

4-  هرزه گوئى (يا پر گوئى) بر خون يا روح مى‏آيد (يعنى سبب قتل خواهد شد).

5-  بسيارى هرزه گوئى عار و ننگ را كسب مى‏كند.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1572

الهزل

1-  كثرة الهزل آية الجهل 7129.

2-  من كثر هزله استجهل 7972.

3-  من كثر هزله بطل جدّه 8356.

4-  من غلب عليه الهزل فسد عقله 8429.

المهلكات و الموبقات و المحرقات

1-  ثلاث مهلكات: طاعة النّساء، و طاعة الغضب، و طاعة الشّهوة 4665.

2-  ثلاثة مهلكة: الجرأة على السّلطان، و ائتمان الخوّان، و شرب السّمّ للتّجربة 4680. شوخى 1-  شوخى بسيار و كار غير جدّى نشانه جهل است.

2-  هر كه شوخى او بسيار باشد نادان شمرده شود.

3-  هر كه شوخى او بسيار باشد جدّ او (در نزد مردم) باطل شود (يعنى مردم همه چيز او را به باطل گيرند).

4-  هر كه شوخى او بر او غلبه كند عقلش فاسد گردد.

هلاك كنندگان 1-  سه چيز هلاك كننده است: فرمانبردارى زنان، و پيروى خشم و غضب، و فرمانبردارى شهوت و خواهش.

2-  سه چيزند كه هلاك كننده‏اند: جرأت و دليرى كردن بر پادشاه، و امين كردن خيانتكار، و آشاميدن زهر براى آزمايش.

                          ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1573

3-  ثلاث هنّ المحرقات الموبقات: فقر بعد غنى، و ذلّ بعد عزّ، و فقد الأحبّة 4682.

4-  ثلاث يهدون القوى: فقد الأحبّة، و الفقر في الغربة، و دوام الشّدّة 4682.

الهمّاز

1-  الهمّاز مذموم مجروح 373.

الهمم

1-  أبعد الهمم أقربها من الكرم 2962.

2-  بقدر الهمم تكون الهموم 4277.

3-  خير الهمم أعلاها 4977. 3-  سه مصيبت است كه آنها سوزاننده هلاك كننده‏اند: پريشانى و فقر بعد از توانگرى، و ذلّت و خوارى بعد از عزّت، و نيافتن و از دست دادن دوستان.

4-  سه چيز است كه قوا را سست مى‏كنند: نيافتن و از دست دادن دوستان، و درويشى و فقر در غريبى، و دائم بودن سختى (مثل بيماريها و ساير امورى كه تحمل آن مشكل است).

غيبت كردن با اشاره 1-  عيب‏گو (و يا غيبت كننده به سبب اشاره) نكوهيده طعن زده شده است.

همت‏ها 1-  بلندترين و دورترين مقاصد نزديكترين آنهاست به جود و بخشش.

2-  به اندازه همت‏ها غم و غصه‏ها خواهد بود (هر اندازه همت بلند باشد همراه آن اندوه زياد خواهد بود، و هر چه كوتاه گردد غم كم خواهد گرديد).