73- پاداش
شكيبائى درد مصيبت را مىبرد (زيرا صاحب مصيبت مىداند كه در مقابل آن به چه ثوابى
خواهد رسيد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 757
74- ثواب
الصّبر أعلى الثّواب 4694.
75- حسن الصّبر
طليعة النّصر 4859.
76- حسن الصّبر
ملاك كلّ أمر 4860.
77- حسن الصّبر
عون على كلّ أمر 4861.
78- دوام
الصّبر عنوان الظّفر و النّصر 5145.
79- رحم اللّه
امرأ جعل الصّبر مطيّة حياته، و التّقوى عدّة وفاته 5208.
80- رأس
الإيمان الصّبر 5239.
81- صبرك على
المصيبة يخفّف الرّزيّة، و يجزل المثوبة 5828.
82- صبرك على
تجرّع الغصص يظفرك بالفرص 5886. 74- ثواب شكيبائى بالاترين ثواب است.
75- نيكوئى صبر
طليعه و پيشرو پيروزى است.
76- نيكوئى
شكيبائى ملاك هر كاريست.
77- نيكوئى صبر
يارى كننده بر هر چيزى است.
78- صبر هميشگى
دليل پيروزى و يارى است.
79- خداوند
رحمت كند مردى را كه صبر و شكيبائى را مركب سوارى زندگانى و حيات خود، و تقوا را
ذخيره وفات خويش قرار دهد.
80- سر ايمان
صبر و شكيبائى است.
81- شكيبائى تو
بر مصيبت، مصيبت را سبك گردانيده و پاداش را بزرگ مىنمايد.
82- شكيبائى تو
بر فرو بردن غصهها (غصه چيزى گويند كه در گلو مانده مانند استخوان و در غم و
اندوه اين معنى شايع شده) تو را بر بهرههاى دنيوى و اخروى ظفرمند خواهد نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 758
83- صابروا
أنفسكم على فعل الطّاعات، و صونوها عن دنس السّيّئات، تجدوا حلاوة الإيمان 5891.
84- طوبى لمن
جعل الصّبر مطيّة نجاته، و التّقوى عدّة وفاته 5967.
85- طول
الاصطبار من شيم الأبرار 6004.
86- عليك
بالصّبر في الضّيق و البلاء 60093.
87- عليك
بالصّبر و الاحتمال، فمن لزمهما هانت عليه المحن 6119.
88- عليك
بالصّبر فإنّه حصن حصين و عبادة الموقنين 6134.
89- عليك
بالصّبر فبه يأخذ العاقل، و إليه يرجع الجاهل 6138.
90- عليك بلزوم
الصّبر فبه يأخذ الحازم، و إليه يؤول الجازع 6144. 83- نفسهاى خود را بر انجام
دادن طاعتها به شكيبائى فرمان دهيد، و آنها را از آلودگى و چرك گناهان نگهداريد،
تا شيرينى ايمان را بيابيد.
84- خوشا به
حال كسى كه شكيبائى را شتر سوارى و مركب رستگارى، و تقوا را تجهيزات و نيروى مرگ
خود قرار دهد.
85- صبر طولانى
از خصلتهاى نيكوكاران است.
86- بر تو باد
به صبر و شكيبائى در تنگى و بلاء.
87- بر تو باد
به شكيبائى و تحمّل، زيرا كسى كه ملازم آنها باشد محنتها بر او آسان گردد.
88- بر تو باد
به شكيبائى زيرا كه آن حصاريست محكم و عبادت افرادى است كه يقين كامل به معارف
الهيه دارند.
89- بر تو باد
به شكيبائى زيرا كه به آن عاقل چنك زده، و به سوى آن جاهل بر مىگردد (يعنى بعد از
جزع و فزع صبر خواهد نمود).
90- بر تو باد
به ملازم بودن شكيبائى، زيرا كه به آن دور انديش چنگ زده،
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 759
91- عند
الصّدمة الأولى يكون صبر النّبلاء 6203.
92- عند نزول
المصائب و تعاقب النّوائب تظهر فضيلة الصّبر 6216.
93- فى الصّبر
ظفر 6465.
94- فى البلاء
تحاز فضيلة الصّبر 6475.
95- قد يعزّ
الصّبر 6645.
96- قلّ من صبر
إلّا ملك 6760.
97- قلّ من صبر
إلّا قدر 6761.
98- قلّ من صبر
إلّا ظفر 6762.
99- كم يفتح
بالصّبر من غلق 6945. و به سوى آن جزع كننده بر مىگردد (يعنى بعد از بىتابى
بالأخره به صبر بازگشت خواهد نمود).
91- در نزد
صدمه نخست و رسيدن مشكل و دشوار، شكيبائى افراد نجيب يا زيرك و هوشيار معلوم
مىشود (و گرنه اكثر مردم بعد از بىتابىها مجبور به صبر خواهند شد).
92- در وقت
فرود آمدن مصيبتها و از پى در آمدن ماتمها فضيلت صبر و شكيبائى ظاهر مىشود.
93- در شكيبائى
پيروزى است.
94- در بلاء و
تنگى فضيلت و برترى شكيبائى جمع خواهد شد.
95- گاهى صبر و
شكيبائى ناياب مىگردد.
96- كم است كسى
كه صبر كند جز آنكه مالك (نفس يا مقصد) شود.
97- كم است كسى
كه شكيبائى را به كار برد مگر آنكه توانا شود.
98- كم است كسى
كه صبر نمايد مگر اين كه پيروزى يابد.
99- بسا به
وسيله شكيبائى قفل و كلون (چوبى است كه از پشت در را به
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 760
100- من لم
يصبر على كدّه صبر على الإفلاس 8987.
101- لا يعدم
الصّبور الظّفر، و إن طال به الزّمان 10861.
102- لا يصبر
على مرّ الحقّ إلّا من أيقن بحلاوة عاقبته 10867.
103- يؤول أمر
الصّبور إلى درك غايته و بلوغ أمله 11048.
104- ليس مع
الصّبر مصيبة 7474.
105- ليس شيء
أحمد عاقبة، و لا ألذّ مغبّة، و لا أدفع لسوء أدب، و لا أعون على درك مطلب من
الصّبر 7508.
106- من يصبر
يظفر 7714.
107- من صبر
نال المنى 7722. وسيله او قفل مىكنند) باز مىشود.
100- هر كه بر
سختى و زحمت كار و كسب صبر ننمايد بر افلاس (ناچيزى و پريشانى بايد) صبر نمايد.
101- بسيار صبر
كننده پيروزى را از دست ندهد هر چند زمان نسبت به او طول كشد (يعنى بالأخره پيروز
خواهد شد).
102- بر تلخى
حق صبر نخواهد نمود مگر كسى كه به شيرينى عاقبت آن يقين نمايد.
103- كار بسيار
شكيبا به دريافت پايان و نهايت مقصود، و رسيدن به اميد و آرزو برگشت خواهد نمود.
104- با صبر و
شكيبائى مصيبتى نيست (چون مصيبت وقتى است كه صبر نباشد).
105- نيست چيزى
كه از صبر و شكيب پايانش پسنديدهتر، و آخرش لذيذتر، و براى سوء ادب دافعتر، و بر
درك مطلب (و رسيدن به آن) يارى كنندهتر باشد.
106- هر كه صبر
كند پيروزمند شود.
107- هر كه صبر
كند به اميدها برسد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 761
108- من استنجد
الصّبر أنجده 7755.
109- كن حلو
الصّبر عند مرّ الأمر 7140.
110- كافل
النّصر الصّبر 7248.
111- لكلّ مصاب
اصطبار 7289.
112- لن يحصل
الأجر حتّى يتجرّع الصّبر 7415.
113- لن يعدم
النّصر من استنجد الصّبر 7416.
114- من صبر
على طاعة اللّه عوّضه اللّه سبحانه خيرا ممّا صبر عليه 8611.
115- من ادّرع
جنّة الصّبر هانت عليه النّوائب 8682.
116- من صبر
على طول الأذى، أبان عن صدق التّقى 8710. 108- هر كه از صبر يارى جويد او را يارى
خواهد كرد.
109- شيرين صبر
باش در وقت امر تلخى.
110- ضامن يارى
شكيبائى است.
111- براى هر
مصيبت زده شكيبائى است.
112- هرگز اجر
و پاداش حاصل نگردد تا آنكه صبر جرعهوار سر كشيده شود.
113- هرگز يارى
را گم نكند (پيوسته نصرت با اوست) كسى كه از صبر يارى جويد.
114- هر كه بر
طاعت خدا صبر نمايد خداوند سبحان خيرى بهتر از آنچه بر آن صبر نموده به او عوض
دهد.
115- هر كه سپر
صبر و شكيبائى را به تن پوشد مصيبتها بر او آسان گردد.
116- هر كه بر
درازى اذيّت مردم صبر نمايد راستى تقواى خود را آشكار ساخته است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 762
117- من صبر
على بلاء اللّه سبحانه، فحقّ اللّه أدّى، و عقابه اتّقى، و ثوابه رجى 8848.
118- من صبر
فنفسه وقّر، و بالثّواب ظفر، و للّه سبحانه أطاع 8924.
119- من تجلبب
الصّبر و القناعة عزّ و نبل 9183.
120- من صبر
على طاعة اللّه و عن معاصيه فهو المجاهد الصّبور 9190.
121- من طال
صبره حرج صدره 9217.
122- من استوطأ
مركب الصّبر ظفر 9232.
123- من كنوز
الإيمان الصّبر على المصائب 9313. 117- هر كه بر بلاى خداى سبحان صبر كند، حق خدا
را اداء نموده و از عقاب او ترسيده، و اميد ثواب او را دارد.
118- هر كه صبر
كند نفس خود را با وقار ساخته، و به ثواب و پاداش پيروزى يافته، و خداى سبحان را
اطاعت نموده است.
119- هر كه صبر
و قناعت را پيراهن خود كند (يعنى از آنها جدا نشود و عيوب خود را با آنها پوشد)
عزيز و افزون مرتبه گردد.
120- هر كه بر
طاعت و فرمانبردارى خدا و از نافرمانى او صبر نمايد پس او جهاد كننده بسيار
شكيباست.
121- هر كه
شكيبائى او به درازا كشد سينهاش تنگ شود (بنا بر اين اگر تندى كرد نبايد خيلى او
را سرزنش كرد).
122- هر كه
براى پيمودن راه صبر و شكيبائى واجد مركب باشد پيروز گردد.
123- از گنجهاى
ايمانست شكيبائى بر مصيبتها.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 763
124- من أفضل
الحزم، الصّبر على النّوائب 9314.
125- من علامات
حسن السّجيّة الصّبر على البليّة 9446.
126- ما أصيب
من صبر 9457.
127- ما خاب من
لزم الصّبر 9459.
128- ما حصل
الأجر بمثل الصّبر 9547.
129- ما صبرت
عنه خير ممّا التذذت به 9597.
130- ما أحسن
بالإنسان أن يصبر عمّا يشتهي 9648.
131- ما صبّرك
أيّها المبتلى على دائك، و جلّدك على مصائبك، و عزّاك عن البكاء على نفسك 9682.
124- از افزونترين دور انديشى صبر مصيبتهاست.
125- از
نشانههاى نيكوئى خلق و خوى شكيبائى بر بلاست.
126- مصيبت زده
نيست كسى كه شكيبائى نمايد (يعنى گويا بر او مصيبتى وارد نشده است).
127- نااميد
نگردد هر كه ملازم صبر باشد (و از آن جدا نشود).
128- اجر و
پاداش به چيزى مانند صبر حاصل نخواهد گرديد.
129- آنچه از
آن صبر نمائى بهتر است از آنچه به آن لذت برى (زيرا در قسم اول اجر و پاداش داشته
و در قسم دوم امكان معصيت و يا افتادن در مهلكه هست).
130- چه نيكوست
براى انسان كه بر آنچه خواهش آن دارد صبر نمايد (و آن را به كار نبرد).
131- چه چيز تو
را اى مبتلا بر دردت وادار به صبر نموده، و بر مصائب خود دلير ساخته، و از گريه بر
نفست تسلّى بخش گرديده است (اين فراز نيز تتمه كلامى است كه حضرت در هنگامى خواندن
آيه مباركه: يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ فرموده
چنانكه در كلام 214 نهج البلاغه ذكر شده است از اين خطبه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 764
132- لا عثار
مع صبر 10519.
133- لا تدفع
المكاره إلّا بالصّبر 10607.
134- لا عون
أفضل من الصّبر 10552.
135- لا يتحقّق
الصّبر (المعروف) إلّا بمقاساة ضدّ المألوف 10872.
136- مع الصّبر
يقوى الحزم 9742.
137- مرارة
الصّبر تثمر الظّفر 9753.
138- مرارة
الصّبر تذهبها حلاوة الظّفر 9797.
139- نعم
الظّهير الصّبر 9917.
140- نعم
المعونة الصّبر على البلاء 9939. استفاده مىشود نبايد به درد گناهان صبر كرد و بر
مصائب عذابها دلير بود، و بر نفس بىتفاوت بود بلكه بايد بر آن گريه كرد كه نفس
عزيزترين چيزهاست).
132- هيچ لغزشى
با صبر و شكيبائى نيست.
133- ناراحتىها
دفع نخواهد شد مگر با شكيبائى.
134- يارى
كنندهاى افزونتر از صبر نيست.
135- صبر و
شكيبائى (يا احسان) محقق نخواهد شد مگر با تحمل مشاق و رنج ضدّ آنچه به آن الفت
گرفته است (مثل اين كه احسان نمايد به آنچه خيلى به آن علاقه دارد، و يا صبر كند
بر آنچه در صبر بر آن رنج فراوان كشد كه با اين حال صبر كامل و يا احسان كامل را
به دست آورد).
136- با
شكيبائى دور انديشى قوى خواهد گرديد.
137- تلخى صبر
را شيرينى پيروزى (به مقاصد و اهداف) خواهد برد.
138- 139- خوب
پشتيبان و يارى كنندهايست شكيبائى.
140- خوب ياريست
صبر بر بلاء.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 765
141- هدي من
ادّرع لباس الصّبر و اليقين 10014.
142- لا
تستعجلوا بما لم يعجّله اللّه لكم 10248.
143- لا إيمان
كالصّبر 10476.
144- من صبر
هانت مصيبته 7848.
145- من صبر
خفّت محنته 7935.
146- من صبر
على النّكبة كأن لم ينكب 8190.
147- من لم
ينجه الصّبر أهلكه الجزع 8195.
148- من صبر
على مرّ الأذى أبان عن صدق التّقوى 8568. 141- هدايت يافته كسى كه لباس صبر و
يقين را در بر كرده است.
142- (تتمه كلامى
است از خطبه 232 نهج البلاغه كه در اين فرازها فرموده: در جاى خود بنشينيد، و بر
بلا و سختىها صبر نمائيد، و دستها و شمشيرهايتان را در خواهشهاى زبانتان به كار
نيندازيد و) به آنچه خداوند براى شما شتاب نفرموده (جهت براندازى رژيم و يا جنگ و
خونريزى براى به دست آوردن حكومت و دولتى و يا غير آن) شتاب منمائيد (آن گاه بيان
مىفرمايد: «فإنّه من مات منكم على فراشه و هو على معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و
أهل بيته مات شهيدا و وقع أجره على اللّه»).
143- هيچ
ايمانى مانند صبر و شكيبائى نيست.
144- هر كه صبر
كند مصيبت او آسان گردد.
145- هر كه صبر
كند محنت و اندوه او سبك شود.
146- هر كه بر
مصيبت صبر كند گويا مصيبتى بر او وارد نشده است.
147- هر كه صبر
او را نجات نبخشد بىتابى او را هلاك گرداند.
148- هر كه بر
تلخى اذيت و آزار صبر نمايد راستى تقوا را آشكار سازد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 766
الصبيان
1- علّموا
صبيانكم الصّلاة، و خذوهم بها إذا بلغوا الحلم 6305.
الصّحّة و أهل الصّحّة
1- الصحّة أهنأ
اللّذّتين 1660.
2- الصّحّة
أفضل النّعم 1050.
3- بالصّحّة تستكمل
اللّذّة 4228.
4- بصحّة
المزاج توجد لذّة الطّعم 4289.
5- زكاة
الصّحّة السّعي في طاعة اللّه 5454. كودكان 1- به كودكان خود نماز بياموزيد، و
چون به حد احتلام و بلوغ رسيدند آنها را بر نماز مؤاخذه نمائيد، (در بعض احاديث
دارد كه آنها را قبل از بلوغ به سن نه يا ده سالگى اگر در نماز كاهلى كردند بزنيد
شايد حمل بر استحباب شود).
صحّت و تندرستى 1- صحّت و تندرستى گواراترين دو لذّت است.
2- صحّت افضل
نعمتهاست.
3- به وسيله
تندرستى لذّت كامل مىگردد.
4- به وسيله
صحّت مزاج لذّت مزه و چشيدن يافت مىشود (چنانكه شاعر گويد:
بيمار ز خوردنى نيابد لذّت
لذّت نبرد ز بندگى دنيا دار).
5- زكات صحّت
بدن كوشيدن در طاعت خداست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 767
6- هل ينتظر
أهل غضاضة الصّحّة إلّا نوازل السّقم 10035.
7- لا تجتمع
الصّحّة و النّهم 10570.
8- لا تنال
الصّحّة إلّا بالحمية 10605.
الصّدر
1- الصّدر رقيب
البدن 407.
الصدقات
1- الصّدقة
أعظم الرّبحين 1673. 6- (اين تتمه كلامى است كه حضرت در خطبه غرّاء 82
فرمودهاند) آيا اهل طراوت و تازگى صحّت جز فرود آيندههاى بيمارى را انتظار
مىكشد 7- تندرستى و حرص (با هم) جمع نمىشود.
8- صحت و
تندرستى رسيده نمىشود (و به دست نخواهد آمد) مگر با پرهيز.
سينه 1- سينه نگهبان بدن است (پوشيده نماند كه از آيات و
روايات و ادعيه مأثوره چنين استفاده خواهد شد كه «صدر» به تنهائى در بدن و در
سعادت و شقاوت انسان دخالت داشته، چنانكه «قلب» در سينه دخالت دارد، منتهى اشكالى
حكماء و فلاسفه كردهاند كه بايد مراد نفس مجرد باشد نه اين سينه و قلب در آن،
زيرا سعادت و شقاوت مربوط به معنويات و كلى و جزئى است و آن امكان ندارد مگر در
مجردات، و ليكن مىتوان گفت: چنين حرفى اجتهاد در مقابل نص بوده، به علاوه امكان
دارد اگر مطلب آنها صحيح باشد از راه اعتبار علاقه ميان نفس و آنها باشد، بنا بر
اين از قبيل مجاز لغوى خواهد بود).
صدقه 1- صدقه، عظيمترين دو سود است (يكى سود ظاهرى و ديگر
سود
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 768
2- الصّدقة
أفضل الذّخرين 1679.
3- الصّدقة
تستنزل الرّحمة 2149.
4- الصّدقة
تستدفع البلاء و النّقمة 2215.
5- إنّكم إلى
إنفاق ما اكتسبتم أحوج منكم إلى اكتساب ما تجمعون 3827.
6- إذا أملقتم
فتاجروا اللّه بالصّدقة 4019.
7- بالصّدقة
تفسخ (تفسح) الآجال 4239.
8- بركة المال
في الصّدقة 4426.
9- حصّنوا
أنفسكم بالصّدقة 4907.
10- خير
الصّدقة أخفاها 4976. معنوى).
2- صدقه،
برترين دو ذخيره است (ذخيره ظاهرى و ذخيره اخروى).
3- صدقه، رحمت
را فرود مىآورد.
4- صدقه، بلاء
و عقوبت را دفع مىكند.
5- براستى كه
شما به انفاق و خرج كردن آنچه را كه به دست آوردهايد نيازمندتريد تا آنكه كسب
كنيد آنچه را كه جمع مىنمائيد، (و خرج نكنيد و حقوق واجبه آن را نپردازيد كه چنين
كارى وزر و وبال خواهد شد).
6- هرگاه
بىچيز شديد با خدا به وسيله صدقه سودا كنيد.
7- به وسيله
صدقه اجلها فسخ مىشود و يا وسعت يابد (و عمر طولانى گردد).
8- بركت مال در
صدقه است.
9- نفسهاى خود
را به وسيله صدقه حفظ كنيد.
10- بهترين
صدقه پنهانترين آنست (زيرا از شائبه ريا محفوظ است).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 769
11- سوسوا
إيمانكم بالصّدقة 5587.
12- سوسوا
أنفسكم بالورع، و داووا مرضاكم بالصّدقة 5588.
13- صدقة
السّرّ تكفّر الخطيئة، و صدقة العلانية مثراة في المال 5848.
14- صدقة
العلانية تدفع ميتة السّوء 5851.
15- عليك
بالصّدقة تنج من دنائة الشّحّ 6147.
16- كفّروا
ذنوبكم، و تحبّبوا إلى ربّكم بالصّدقة، وصلة الرّحم 7258.
17- الصّدقة
كنز 208.
18- الصّدقة
تقي مصارع السّوء 1515. 11- ايمان خود را به وسيله صدقه كامل نموده و يا تربيت
كنيد.
12- نفسهاى
خود را با پارسائى كامل و يا تربيت نموده و مريضهاى خويش را با صدقه مداوا كنيد.
13- صدقه
پنهانى گناه را پوشانيده و صدقه آشكارا وسيله افزونى مال خواهد گرديد.
14- صدقه
آشكارا مردن بد را دفع خواهد نمود (امكان دارد مقصود زكات باشد كه آشكارا دادن آن
افضل است).
15- بر تو باد
به صدقه دادن تا از پستى بخيلى رستگار گردى.
16- گناهان خود
را بپوشانيد و جبران نمائيد و به سبب صدقه و پيوستن به خويش محبوب خدا شويد.
17- صدقه گنج
است (چون ذخيره قيامت خواهد بود).
18- صدقه (آدمى
را از آفات و مهالك) و پرتگاههاى بد نگاه مىدارد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 770
19- الصّدقة
أفضل القرب 287.
20- الصّدقة
أفضل الحسنات 293.
21- الصّدقة
كنز الموسر 1064.
22- الصّدقة في
السّرّ من أفضل البرّ 1518.
23- الصّدقة
تقي 212.
24- ثقّلوا
موازينكم بالصّدقة 4704.
الصدق
1- الصّدق أقوى
دعائم الإيمان 1579.
2- الصّدق عماد
الإسلام و دعامة الإيمان 1754.
3- الصّدق رأس
الإيمان، و زين الإنسان 1993. 19- صدقه بهترين وسيله قرب و منزلتهاست.
20- صدقه
افزونترين حسنههاست.
21- صدقه گنج
توانگر است (يعنى گنج اين است نه اندوختن زر و مال، و يا توانگر داراى چنين گنجى
است چون از عهده بر مىآيد نه فقير، و يا صدقه سبب نمو مال خواهد شد و گنجى شود كه
تمام شدنى نيست).
22- دادن صدقه
در پنهانى از بهترين نيكوئى است.
23- صدقه (آدمى
را از بلاها) نگاه مىدارد.
24- ميزانهاى
خود را به وسيله صدقه سنگين سازيد.
راستى 1- راستى استوارترين ستونهاى ايمان است.
2- راست گوئى
ستون مسلمانى، و پشتيبان ايمان است.
3- راست گوئى
سر ايمان، و آرايش آدمى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 771
4- الصّدق جمال
الإنسان، و دعامة الإيمان 2120.
5- اصدق تنجح
2244.
6- الزم الصّدق
و الأمانة، فإنّهما سجيّة الأبرار 2325.
7- الزم الصّدق
و إن خفت ضرّه فإنّه خير لك من الكذب المرجوّ نفعه 2353.
8- اغتنم
الصّدق في كلّ موطن تغنم، و اجتنب الشّرّ و الكذب تسلم 2427.
9- اصدقوا في
أقوالكم، و أخلصوا في أعمالكم، و تزكّوا بالورع 2541.
10- أجلّ شيء
الصّدق 2850.
11- أفضل
الصّدق الوفاء بالعهود 3020.
12- أحسن
الصّدق الوفاء بالعهد، و أفضل الجود بذل الجهد 3327. 4- راست گوئى زيبائى انسان،
و ستون ايمان است.
5- راستگو تا
رستگار شوى.
6- از راستى و
امانت جدا مشو، زيرا آن دو شيوه نيكان است.
7- از راستى
جدا مشو، اگر چه بترسى از زيان آن زيرا كه آن براى تو از دروغى كه اميد سود آن
مىرود بهتر است.
8- راستى را در
هر جا غنيمت شمار تا اين كه غنيمت برى، و از بد و دروغ دورى نما تا سالم باشى.
9- در گفتارتان
راست بگوئيد، و در عملهاى خود اخلاص به كار بريد، و به پارسائى پاكيزه شويد.
10- بزرگترين
چيز راستى است.
11- افزونترين
راستگوئى وفا كردن به عهدهاست (كه صدق عملى باشد).
12- نيكوترين
راستى به پيمان وفا نمودن، و افزونترين بخشش بذل جهد است
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 772
13- الصّدق
وسيلة 7.
14- الصّدق
أمانة، الكذب خيانة 15.
15- الصّدق
ينجي 20.
16- الصّدق
فضيلة، الكذب رذيلة 79.
17- الصّدق نجاح،
الكذب فضّاح 91.
18- الصّدق
مرفعة 168.
19- الصّدق
أمانة اللّسان 253.
20- الصّدق أخو
العدل 265.
21- الصّدق
لسان الحقّ 275.
22- الصّدق خير
القول 304.
23- الصّدق
حياة التّقوى (الدّعوى) 354. (يعنى انسان هر چه توانائى و تلاش دارد در طاعات و
عبادات بكار برد).
13- راستى
وسيله رسيدن به سعادات است.
14- راستگوئى
نشان امانت، و دروغگوئى خيانت است.
15- راستى
رستگارى مىبخشد.
16- راستى
فضيلت و سبب برترى، دروغگوئى سبب پستى خواهد بود.
17- راستگوئى
ظفر و پيروزى و دروغگوئى بسى رسوا كننده است.
18- راستگوئى
موجب سر بلندى است.
19- راستگوئى
امانت زبان است.
20- راستگوئى
برادر عدالت است.
21- راستگوئى
زبان حق است.
22- راستگوئى
بهترين گفتار است.
23- راستگوئى
حيات خويشتن دارى (و يا دعوى) است (يعنى دعوى و يا
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 773
24- الصّدق روح
الكلام 387.
25- الصّدق
لباس الدّين 458.
26- الصّدق
لباس اليقين (المتّقين) 488.
27- الصّدق رأس
الدّين 517.
28- الصّدق
منجاة (نجاة) و كرامة 682.
29- الصّدق
أنجح دليل 746.
30- النّجاة مع
الصّدق 799.
31- الصّدق حقّ
صادع 825.
32- الصّدق
أشرف (أفضل) رواية 847.
33- الصّدق
لباس (لسان) الحقّ 956. تقواى بدون راستى مانند ميّت است كه جان نداشته باشد).
24- راستگوئى
جان كلام است.
25- راستگوئى
لباس دين است (پس كسى كه راستگو نيست مانند شخص عريان است).
26- راستگوئى
لباس يقين (و يا جامه پرهيزكاران) است.
27- راستگوئى
سر دين و دينداريست.
28- راستى نجات
بخش يا رستگارى و كرامت است.
29- راستى
پيروزمندترين راهنماست.
30- رستگارى با
راستگوئى است.
31- راستى حقّى
است آشكارا و درخشنده.
32- راستگوئى
بهترين نقل و روايت است.
33- راستگوئى
(زبان يا) لباس حق است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 774
34- الصّدق خير
مبنيّ (منبئ) 1034.
35- الصّدق
كمال النّبل 1056.
36- الصّدق
صلاح كلّ شيء 1115.
37- الصّدق
أشرف خلائق الموقن 1253.
38- الصّدق
أفضل عدّة 1361.
39- الصّدق
أمانة اللّسان و حلية الإيمان 1451.
40- الصّدق
مطابقة المنطق للوضع الإلهيّ 1552.
41- بالصّدق
تكون النّجاة 4221.
42- بالصّدق
تكمل المروءة 4224.
43- بالصّدق
تزيّن الأقوال 4257. 34- راستگوئى بهترين زير بنا (يا بهترين خبر دهنده) است.
35- راستگوئى
كمال زيركى و يا نجابت است.
36- راستى صلاح
هر چيزى است.
37- راستگوئى
برترين خصلتهاى يقين كننده است.
38- راستى
افزونترين تجهيزات و عدّه است.
39- راستى
امامت زبان، و زينت ايمان خواهد بود.
40- راستى
موافقت گفتار است با وضع الهى (يعنى خداوند كه به انسان بيان داده و او را سخنور
كرده، براى آن راستى را به عنوان قانون وضع كرده، پس دروغ بر خلاف مقررات خواهد
بود).
41- با
راستگوئى است رستگارى (در دنيا و آخرت).
42- به راستگوئى
مروّت كامل خواهد گرديد.
43- با
راستگوئى گفتارها زينت داده مىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 775
44- بالصّدق و
الوفاء تكمل المروءة لأهلها 4307.
45- رأس
الإيمان (لزوم) الصّدق 5265.
46- شيئان هما
ملاك الدّين: الصّدق و اليقين 5770.
47- صدق الرّجل
على قدر مروءته 5859.
48- عليك
بالصّدق فإنّه خير مبنيّ (منبئ) 6104.
49- عليك
بالصّدق فمن صدق في أقواله جلّ قدره 6139.
50- عاقبة
الصّدق نجاة و سلامة 6333.
51- غاض الصّدق
في النّاس، و فاض الكذب و استعملت المودّة باللّسان، و تشاحنوا بالقلوب 6438.
52- لكلّ شيء
حيلة (حلية و حلية)، و حيلة المنطق الصّدق 7295. 44- با راستى و وفادارى مروّت
براى اهلش كامل مىگردد.
45- رأس ايمان
راستگوئى (يا ملازم بودن با راستگوئى) است.
46- دو چيز است
كه آنها ملاك و پايه دينند: راستى و يقين.
47- راستى مرد
به اندازه جوانمردى اوست.
48- بر تو باد
به راستى زيرا كه آن بهترين بنا گذاشته شده (و يا خبر دهنده) است.
49- بر تو باد
به راستى پس كسى كه در گفتارهاى خود راست گويد قدر و اندازهاش بلند خواهد گرديد.
50- عاقبت
راستگوئى رستگارى و سلامت است.
51- كم شده
راستگوئى در ميان مردم، و بسيار شده دروغگوئى، و دوستى زبانى شده و دشمن يكديگر
گشته در دلها.
52- براى هر
چيزى چاره (و يا زيوريست)، و چاره (و يا زيور) گفتار راستگوئى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 776
53- للصّدق
نجعة 7322.
54- ليكن أوثق
النّاس لديك أنطقهم بالصّدق 7376.
55- ليكن مرجعك
إلى الصّدق، فإنّ الصّدق خير قرين 7382.
56- لو تميّزت
الأشياء لكان الصّدق مع الشّجاعة و كان الجبن مع الكذب 7597.
57- لسان
الصّدق خير للمرء من المال يورّثه من لا يحمده 7615.
58- من قال
بالصّدق أنجح 7810.
59- من عرف
بالصّدق جاز كذبه 8009.
60- من جار عن
الصّدق ضاق مذهبه 8323.
61- من صدق
مقاله زاد جلاله 8349. 53- براى راستى اثر و يا راحتى است (چون وقتى كه گفتار مطابق
با واقع بود در آن هيچ ترس و هراسى نيست).
54- بايد
معتمدترين مردم در نزد تو گوياترين آنها باشد به راستى.
55- بايد رجوع
و برگشت تو به سوى راستى باشد زيرا راستى بهترين همراه است.
56- اگر چيزها
(و امور از هم امتياز و) تميز داده شوند هر آينه راستگوئى با شجاعت، و ترسناكى با
دروغگوئى خواهد بود.
57- زبان راستى
براى مرد (آدمى) بهتر است از مالى كه به ميراث مىگذارد براى كسى كه او را ستايش
نمىكند.
58- هر كه
براستى سخن گويد پيروز شود.
59- هر كه به
راستگوئى شناخته شود دروغ او هم پذيرفته و نافذ گردد.
60- هر كه از
راستى ميل كند راه او تنگ شود.
61- هر كه
گفتارش راست باشد بزرگى او زياد گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 777
62- ما أصدق
المرء على نفسه، و أيّ شاهد عليه كفعله، و لا يعرف الرّجل إلّا بعلمه، كما لا يعرف
الغريب من الشّجر إلّا عند حضور الثّمر، فتدلّ الأثمار على أصولها، و يعرف لكلّ ذي
فضل فضله كذلك يشرف الكريم بآدابه، و يفتضح اللّئيم برذائله 9694.
63- لا تصدق من
يقابل صدقك بتكذيبه 10174.
64- لا ترجمان
أوضح من الصّدق 10628.
65- لا مخبر أفضل
من الصّدق 10641.
66- لا سبيل
أنجى من الصّدق 10666. 62- چه راستگوست مرد بر نفس خود (زيرا كه رشوه در آن راه
ندارد آنچه هست مىگويد) و كدام گواه بر او مانند عمل و كار اوست و مرد شناخته
نخواهد شد مگر به علمش، چنانكه درخت غريب (كه تازه نشاندهاند و از شهرى يا مملكتى
تازه وارد كردهاند) شناخته نشود مگر در وقت حاضر شدن ميوهاش، پس ميوهها راهنماى
اصلهاى آنهاست، و (چنانكه) براى هر صاحب فضيلتى افزونى آن معلوم مىشود همچنين
كريم به آداب و يا به اداء سخن و گفتار خود بلند مرتبه گشته، و لئيم به صفات
نكوهيده خود رسوا خواهد گرديد (به نظر مىرسد در عبارت نقصى باشد و صحيح چنين
باشد: «فكما يعرف ذو فضل بفضله فكذلك يشرف، إلخ» يا آنكه (كذلك) جواب (كذا) در
جمله فوق است اما ظاهر اين است كه آنجا براى عالم آن جمله گفته شده است) 63- به
كسى كه راستى تو را به تكذيب خود برابر مىاندازد راست مگو (زيرا كه آن دروغ
مىپندارد).
64- نيست
تيلماج و مترجمى واضحتر از راستى.
65- خبر داده
شدهاى افزونتر از راستى نيست.
66- راهى
رستگار كنندهتر از راستى نيست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 778
67- لا يغلب من
يحتجّ بالصّدق 10703.
68- الصّدق
أفضل رواية 1022.
69- الصّدق
ينجيك و إن خفته 1118.
70- أقلّ شيء
الصّدق و الأمانة 3168.
الصّادق
1- إنّ الصّادق
لمكرم جليل، و إنّ الكاذب لمهان ذليل 3409.
2- الصّادق
مكرم جليل 338.
3- الصّادق على
شرف منجاة و كرامة 1246.
4- ربّ صادق من
خبر الدّنيا عندك مكذّب 5357.
5- كن صادقا
تكن وفيّا 7134. 67- مغلوب نمىشود كسى كه به راستى احتجاج كند (چون دليل حقانيت
اوست).
68- راستگوئى
افزونترين روايت (و نقل و گفتگو) است.
69- راستى تو
را رهائى بخشد هر چند از آن بترسى.
70- كمترين چيز
(كه در ميان مردم يافت مىشود) راستى و امانت است.
راستگو 1- براستى كه راستگو هرآينه گرامى بزرگ، و دروغگو خوار
ذليل خواهد بود.
2- راستگو
گرامى بزرگوار است.
3- راستگو بر
بلندى رستگارى و كرامت است.
4- بسا راستگوئى
(كه خبر مىدهد) از خبر دنيا كه در نزد تو دروغگو شمرده شده است.
5- راستگو باش
تا (به عهد و پيمانها) وفا كننده باشى.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 779
6- من صدق أصلح
ديانته 7793.
7- من كان
صدوقا لم يعدم الكرامة 8042.
8- من صدقت
لهجته قويت حجّته 8482.
9- من صدقت
لهجته صحّت حجّته 9154.
10- من صدق نجا
9206.
11- يبلغ
الصّادق بصدقه ما لا يبلغه الكاذب باحتياله 11006.
12- يكتسب
الصّادق بصدقه ثلاثا: حسن الثّقة به، و المحبّة له، و المهابة عنه 11038.
تصاريف الأحوال
1- في تصاريف
الأحوال تعرف جواهر الرّجال 6470. 6- هر كه راست گويد دينداريش را اصلاح نموده
است.
7- هر كه بسيار
راستگو باشد كرامت را از دست نخواهد داد.
8- هر كه لهجه
و زبان او صادق باشد حجت و دليلش محكم خواهد بود.
9- هر كه زبان
او راست باشد دليل او صحيح باشد.
10- هر كه راست
گويد رستگار گردد.
11- راستگو به
راستى خود مىرسد آنچه دروغگو به حيله كردن خود نخواهد رسيد.
12- راستگو به
سبب راستگوئيش سه چيز را كسب مىكند: نيكوئى اعتماد به خود را، و دوستى را براى
خود، و مهابت و ترس از خويشتن را (كه مبادا شهادت دهد عليه كسى).
تغيير حالت 1- در تغييرات احوال گوهرهاى مردان شناخته مىشود،
(جدا چنين است زيرا جوهره هر فردى در مشكلات معلوم خواهد گرديد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 780
الصّليب
1- قد يلين
الصّليب 6621.
صلاح المؤمنين
1- ثابروا على
صلاح المؤمنين و المتّقين 4703.
2- ما أبعد
الصّلاح من ذي الشّرّ الوقاح 9537.
الصلاح مع اللّه
1- من صلح مع
اللّه سبحانه لم يفسد مع أحد 8621. سخت 1- گاهى سخت (و امور مشكل، آسان شده و)
نرم مىشود (پس نبايد مأيوس شد).
صلاح مؤمنين 1- بر آنچه باعث صلاح حال مؤمنين و متقين است (از
كارهاى نيكو و عام المنفعه و مواعظ و نصائح) مداومت نمائيد.
2- چه چيز صلاح
و شايستگى را از صاحب شرّ بىحيا دور ساخته است.
(يعنى خيلى دور
است كه چنين كسى اصلاح گردد).
صافى با خدا 1- هر كه با خداى سبحان صالح باشد (و عمل فاسدى
صورت ندهد) با هيچكس فاسد نخواهد بود (و يا در نزد احدى فاسد نخواهد شد، همه او را
دوست داشته او را فرد شايستهاى دانند).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 781
إصلاح النّاس
1- إن سمت
همّتك لإصلاح النّاس، فابدأ بنفسك فإنّ تعاطيك صلاح غيرك و أنت فاسد أكبر العيب
3749.
2- عجبت لمن
يتصدّى لإصلاح النّاس، و نفسه أشدّ شيء فسادا فلا يصلحها و يتعاطى إصلاح غيره
6268.
3- كيف يصلح
غيره من لا يصلح نفسه 6995.
4- أصلح إذا
أنت أفسدت، و أتمم إذا أنت أحسنت 2344.
الصّلف
1- أدوأ الدّاء
الصّلف 2858. اصلاح مردم 1- اگر همّت تو براى اصلاح مردم بلند شد، پس از خود شروع
كن، زيرا فرا گرفتن و كوشيدن در اصلاح خود با اين كه خود فاسدى بزرگترين عيب خواهد
بود.
2- عجب دارم از
كسى كه متصدى اصلاح مردم گشته در صورتى كه نفسش از نظر فساد سختترين چيز بوده و
آن را اصلاح ننموده و به اصلاح غير خود مىپردازد.
3- چگونه غير
خود را اصلاح مىنمايد كسى كه نفسش را اصلاح ننموده است.
4- اصلاح نما
هر گاه تو فاسد كرده باشى (چيزى را و يا ميان دو كس را) و تمام نما هر گاه تو
احسان نموده باشى.
لاف زدن 1- بدترين درد صلف است (يعنى كسى از راه لاف زدن
ادعاى زيركى كند و يا
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 782
2- ربّ صلف
أورث تلفا 5298.
الصلاة و القائم
1- الصّلاة
أفضل القربتين 1682.
2- الصّلاة حصن
من سطوات الشّيطان 2212.
3- الصّلاة حصن
الرّحمن، و مدحرة الشّيطان 2213.
4- الصّلاة
تستنزل الرّحمة 2214.
5- إذا قام
أحدكم إلى الصّلاة فليصلّ صلاة مودّع 4050. بسيار وعده داده و وفا ننمايد و يا از
او بهره نبرند).
2- بسا عمل
نكردن به وعده، و يا كمى احسان و بخيلى كه باعث تلف مال گردد.
نماز 1- نماز برترين دو نزديكى به حق تعالى است.
2- نماز قلعه و
سنگريست از حملات شيطان.
3- نماز قلعه
خداى رحمان و آلت دور كردن شيطان است.
4- نماز رحمت
خدا را نازل مىكند.
5- هر گاه يكى
از شما به سوى نماز قيام نمايد پس بايد نماز كسى را بخواند كه با نماز وداع كننده
است (طريقه آن از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين نقل شده: هرگاه
داخل نماز شدى بگو اين آخر نماز من است از دنيا، و چنان باش كه بهشت جلوتر، و جهنم
زير پايت، و ملك الموت پشت سر، و پيمبران طرف راست، و فرشتگان طرف چپ و پروردگار
از بالاى سرت بر تو مطلع است پس نظر كن در مقابل چه كسى ايستاده و با چه كسى
مناجات كرده و چه كسى بسوى تو نظر مىكند سفينة البحار لغة صلاة)
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 783
6- و الصّلاة
تنزيها عن الكبر 6608.
7- كم من قائم
ليس له من قيامه إلّا العناء 6956.
8- لو يعلم
المصلّي ما يغشاه من الرّحمة لما رفع رأسه من السّجود 7592.
9- ما أهمّني
ذنب أمهلت فيه حتّى أصلّي ركعتين 9662.
الصّمت
1- الصّمت
يكسيك الوقار، و يكفيك مؤنة الاعتذار 1827.