گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

18-  بر خردمند سزاوار است كه بر رأى خود رأى عقلاء را اضافه نموده، و به علم خويش علوم حكماء را ضميمه كند.

19-  حق و سزاوار است بر خردمند كه هميشه جوياى راه راست بوده، و استبداد و خود رأيى را ترك نمايد.

20-  بهترين كسى كه مشورت كنى صاحبان عقل و دانش و خداوندان تجربه و دور انديشى هستند.

21-  خيانت كردن به مطيع و منقاد و كسى كه با اين كس مشورت كند از شنيعترين چيزها، و بزرگترين بديها، و موجب عذاب سعير (آتش افروخته شده) است.

22-  قبل از آنكه تصميم بگيرى مشورت نما، و پيش از آنكه قدم نهى فكر كن.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 732

23-  شاور ذوي العقول، تأمن الزّلل و النّدم 5755.

24-  شاور في أمورك الّذين يخشون اللّه ترشد 5756.

25-  ظلم المستشير ظلم و خيانة 6037.

26-  عليك بالمشاورة فإنّها نتيجة الحزم 6085.

27-  على المشير الاجتهاد في الرّأي، و ليس عليه ضمان النّجح 6194.

28-  في الاستشارة عين الهداية 6517.

29-  كفى بالمشاورة ظهيرا 7020.

30-  من خالف المشورة ارتبك 7744.

31-  من استشار العاقل ملك 7770.

32-  من ضلّ مشيره بطل تدبيره 7905. 23-  با صاحبان عقلها مشورت كن، تا از لغزش و پشيمانى ايمن گردى، 24-  در كارهايت با كسانى كه از خدا مى‏ترسند مشورت نما تا راه راست و درست يابى.

25-  ستم بر مشورت كننده ظلم و خيانت است.

26-  بر تو باد به مشورت نمودن زيرا كه آن نتيجه دور انديشى است.

27-  بر مشورت كننده است بذل جهد و اجتهاد در رأى ولى بر او ضمانت پيروزى نيست (يعنى تنها وظيفه‏اش اجتهاد است نه پيروزى).

28-  در مشورت كردنست عين هدايت. (يعنى خلاصه و به مطلوب رسيدن در مشورت خواهد بود).

29-  براى مشورت كردن كفايت مى‏نمايد ياور و پشتوانه بودن.

30-  هر كه مخالفت مشورت نمايد (در هلاكت و زيان) فرو رود.

31-  هر كه با خردمند مشورت كند مالك (آنچه خير او باشد) خواهد گرديد.

32-  هر كه طرف مشورتش گمراه باشد تدبيرش باطل شود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 733

33-  من نصح مستشيره صلح تدبيره 8046.

34-  من غشّ مستشيره سلب تدبيره 8055.

35-  من شاور ذوي العقول استضاء بأنوار العقول 8634.

36-  من شاور ذوي النّهى و الألباب فاز بالنّجح و الصّواب 8641.

37-  من شاور الرّجال شاركها في عقولها 8652.

38-  من استشار ذوي النّهى و الألباب فاز بالحزم و السّداد 8913.

39-  من لزم المشاورة لم يعدم عند الصّواب مادحا و عند الخطاء عاذرا 8956.

40-  ما ضلّ من استشار 9454.

41-  ما استنبط الصّواب بمثل المشاورة 9527. 33-  هر كه با مشورت كننده خود خالص باشد تدبيرش شايسته باشد.

34-  هر كه با مشورت كننده خود غش نمايد (و با او صاف نباشد بلكه خيانت كند) تدبيرش از او سلب شود. (يعنى خداوند رأى و انديشه صحيح را از او بگيرد).

35-  هر كه با صاحبان خردها مشورت نمايد به نورهاى عقلها روشن شود.

36-  هر كه با صاحبان عقلها و خرد مشورت كند به مطلب و راه درست پيروزى يابد.

37-  هر كه با مردان مشورت نمايد آنها را در عقلهايشان شريك گردد.

38-  هر كه با صاحبان عقلها و خردها مشورت نمايد به دور انديشى و گفتار و رفتار درست پيروزى يابد.

39-  هر كه ملازم مشاورت باشد (و از آن جدا نشود) در وقت صواب و درستى كار ستايش كننده و در نزد خطا و اشتباه عذر خواهنده‏اى را از دست نخواهد داد.

40-  گمراه نگشت هر كه مشورت نمود (چه با خدا و چه با عقلاء).

41-  راه درست به چيزى مانند مشورت كردن استنباط نگرديده است (يعنى‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 734

42-  مشاورة الحازم المشفق ظفر 9858.

43-  مشاورة الجاهل المشفق خطر 9859.

44-  نعم المظاهرة المشاورة 9888.

45-  نعم الاستظهار المشاورة 9927.

46-  لا تشاور عدوّك، و استره خبرك 10198.

47-  لا تشاورنّ في أمرك من يجهل 10204.

48-  لا تستصغرنّ عندك الرّأي الخطير إذا أتاك به الرّجل الحقير 10278. آدمى با مشورت حقايق را از خلال امور به دست آورد چنانكه مقنى آب را از خلال زمين و سنگ و شن بيرون آورد و مجتهد را هم به همين ملاك مستنبط گويند كه معارف اسلام و آب حيات را از خلال كتاب و سنت استخراج مى‏نمايد).

42-  مشورت كردن با دور انديش ترسناك مهربان پيروزيست.

43-  مشورت كردن با جاهل مهربان خطرناك است (زيرا واقع بين نبوده آدمى را به هلاكت مى‏كشاند).

44-  خوب پشتيبان و يارى كردنى است مشورت نمودن.

45-  خوب پشتوانه و احتياطى است مشورت كردن.

46-  با دشمن خود مشورت مكن، و از او خبر خود را بپوشان (ظاهرا نهى از مشورت در موضوعات سرّى است و گرنه در روايتى گذشت كه با دشمن عاقل مشورت نمائيد).

47-  در كار خود با كسى كه نادانست هرگز مشورت مكن.

48-  هرگز پيش خود رأى خطير و شريفى را كوچك مشمار هر گاه آن را براى تو مرد حقيرى بياورد. (يعنى بايد به گفته نظر كرد نه به گوينده).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 735

49-  لا تدخلنّ في مشورتك بخيلا فيعدل بك عن القصد و يعدك الفقر 10348.

50-  لا تشركنّ في رأيك جبانا يضعّفك عن الأمر، و يعظّم عليك ما ليس بعظيم 10349.

51-  لا تستشر الكذّاب فإنّه كالسّراب يقرّب عليك البعيد و يبعّد عليك القريب 10351.

52-  لا تشركنّ في مشورتك حريصا يهوّن عليك الشّرّ، و يزيّن لك الشّره 10353.

53-  لا يستغني العاقل عن المشاورة 10693.

54-  لا مظاهرة أوثق من مشاورة 10694. 49-  در مشورت خود بخيل را داخل مساز پس تو را از ميانه روى عدول داده و تو را وعده درويشى دهد.

50-  هرگز در رأى خود ترسناكى را شريك مگردان كه تو را از كار ناتوان ساخته، و بر تو آنچه بزرگ نيست عظيم جلوه دهد.

51-  با بسيار دروغگو مشورت مكن زيرا كه او مانند سراب (دورنماى آب) است كه بر تو دور را نزديك كرده و بر تو نزديك را دور مى‏سازد (چون ممكن است آب پيش تو باشد و به دروغ آن را دور جلوه دهد).

52-  هرگز حريص را در مشورت خود شريك مگردان چون بر تو بدى را سهل كرده و حرص بسيار را زينت دهد.

53-  عاقل بى‏نياز نمى‏شود از مشورت نمودن (بلكه محتاج به آنست و از آن بهره‏مند مى‏گردد).

54-  پشت قوى كردن (و احتياط نمودن) محكمتر از مشورت كردن نيست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 736

55-  من استغنى بعقله (بفعله) ضلّ 7818.

الشّوق و المشتاق

1-  الشّوق شيمة الموقنين 663.

2-  الشّوق خلصان العارفين 855.

3-  من اشتاق سلا 7730.

4-  من اشتاق أدلج 9159.

الشهوة

1-  الشهوة أحد المغويين 1661.

2-  الشّهوات أعلال قاتلات، و أفضل دوائها اقتناء الصّبر عنها 1789. 55-  هر كه به عمل و يا به عقل خود بى‏نياز گردد (و با ديگران مشورت ننمايد و يا از فكر و علم علماء استفاده نكند و يا به دنبال پيمبران و امامان نرود) گمراه شود.

اشتياق 1-  شوق و اشتياق (به خدا و آخرت) روش اهل يقين است.

2-  شوق (به لقاى حضرت حق و فرامين او) جدا شدن و يا برگزيده عارفانست.

3-  هر كه مشتاق (ملاقات خدا) باشد فراموش كند (دنيا را).

4-  هر كه مشتاق (بهشت و نعمتهاى آن) باشد اول شب به راه افتد.

خواهش 1-  خواهش يكى از دو گمراه كننده است و (ممكن است مراد جهل و شهوت يا شيطان و نفس باشد).

2-  خواهشها امراض و علت‏هاى كشنده‏اند، و بالاترين علاج آنها كسب كردن صبر از آنهاست.                     

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 737

3-  الشّهوات مصائد الشّيطان 2121.

4-  اغلب الشّهوة، تكمل لك الحكمة 2272.

5-  اهجروا الشّهوات، فإنّها تقودكم إلى ركوب الذّنوب، و التّهجّم على السيّئات 2505.

6-  الشّهوات آفات قاتلات، و خير دوائها اقتناء الصّبر عنها 1888.

7-  إيّاكم و تحكّم الشّهوات عليكم، فإنّ عاجلها ذميم، و آجلها وخيم 2741.

8-  إيّاكم و غلبة الشّهوات على قلوبكم، فإنّ بدايتها ملكة، و نهايتها هلكة 2746.

9-  أوّل الشّهوة طرب، و آخرها عطب 3133.

10-  الشّهوة تغري 26. 3-  خواهشها دامهاى شكار شيطان است.

4-  بر خواهش و آرزو غالب شو، تا براى تو حكمت كامل گردد.

5-  از خواهشها و شهوتها دورى نمائيد، زيرا كه آنها شما را به سوارى گناهان و داخل شدن بر بديها مى‏كشاند.

6-  خواهشها آفتهاى كشنده‏اند، و بهترين دواى آن كسب كردن صبر است از آنها.

7-  بر شما باد به دورى از تحكّم، و به زور حكم كردن خواهشها بر شما، زيرا كه حاضر آنها (يعنى در دنيا) نكوهيده، و آينده آنها (يعنى در آخرت) گران و سنگين است.

8-  از غلبه كردن خواهشها بر دلهايتان دورى نمائيد، زيرا كه ابتداى آن (در دنيا) بندگى، و انتهاى آن (در آخرت) هلاكت است.

9-  اوّل خواهش (غير مشروع) شادى و آخر آن هلاكت است.

10-  خواهش آدمى را حريص مى‏گرداند.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 738

11-  الشّهوات آفات 49.

12-  الشّهوات قاتلات 202.

13-  الشّهوة حرب 224.

14-  الشّهوة أضرّ الأعداء 821.

15-  الشّهوات سموم قاتلات 876.

16-  الشّهوات تسترقّ الجهول 922.

17-  الانقياد للشّهوة أدوأ الدّاء 1458.

18-  إنّكم إن ملّكتم شهواتكم نزت بكم إلى الأشر و الغواية 3851.

19-  إذا غلبت عليك الشّهوة فاغلبها بالاختصار 4159.

20-  بملك الشّهوة التّنزّه عن كلّ عاب 4354. 11-  خواهشها آفت‏هاست.

12-  خواهشها كشندگانند.

13-  خواهش گيرنده (عقل و ايمان) است.

14-  خواهش زيان رساننده‏ترين دشمنان است.

15-  خواهشها سمّ‏هاى كشنده‏اند.

16-  خواهشها نادان را بنده مى‏سازد.

17-  در اختيار خواهش قرار گرفتن بدترين درد است.

18-  براستى اگر شما خواهشهاى خود را مالك خود گردانيد، شما را به سوى فرحناكى (بى بند و بارى) و گمراهى سوق دهد.

19-  هرگاه بر تو خواهش غلبه نمود، بر آن به وسيله (نماز شب و نماز تهجّد و يا به) تكيه كردن بر اعمال شايسته غلبه نما.

20-  به مالك شدن شهوت است پاكيزگى از هر عيب و نقصى (يعنى هر انسانى كه خواهش خود را به فرمان خود در آورد عيبى در او ديده نخواهد شد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 739

21-  ترك الشّهوات أفضل عبادة و أجمل عادة 4527.

22-  حلاوة الشّهوة ينغّصها عار الفضيحة 4885.

23-  ردّ الشّهوة أقضى لها و قضائها أشدّ لها 5390.

24-  ردع الشّهوة و الغضب جهاد النّبلاء 5403.

25-  زيادة الشّهوة تزري بالمروءة 5507.

26-  سبب الشّرّ غلبة الشّهوة 5533.

27-  ضرام الشّهوة تبعث على تلف المهجة 5899.

28-  ضادّوا الشّهوة بالقمع 5915. 21-  ترك خواهشها افزونترين عبادت و زيباترين عادت خواهد بود.

22-  شيرينى خواهش، آن را عار و ننگ رسوائى (در دنيا و آخرت) تيره و ناصاف مى‏سازد.

23-  بر گردانيدن شهوت ورد آن براى آن فارغ كننده‏تر است (يعنى آدمى زود از آن بگذرد زمانى نبيند) و بر آوردن آن (يعنى پيروى از آن) محكمتر كننده‏تر است آن را (و پيوسته بعد از خواهشى خواهش ديگر كند).

24-  بازداشتن (نفس را از) شهوت و غضب جهاد مردم نجيب يا تند زيركان است.

25-  زيادتى خواهش مروّت و مردانگى را عيبناك سازد.

26-  سبب شرّ و بدى غلبه خواهش است (بر عقل زيرا اگر عقل غالب گرديد بدى به وجود نيايد).

27-  آتش بر افروخته شهوت (خواهش) آدمى را بر (هلاكت اخروى يا تلف) خون يا روح بر مى‏انگيزاند. (يعنى انسان را به هلاكت مى‏رساند پس براى جلوگيرى از تلف نسبت به خود يا ديگرى بايد كوشيد آتش شهوت شعله‏ور نشود).

28-  شهوت را به كوبيدن مخالفت كنيد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 740

29-  ضادّوا الشّهوة مضادّة الضّد ضدّه، و حاربوها محاربة العدوّ العدوّ 5934.

30-  طاعة الشّهوة تفسد الدّين 5985.

31-  طاعة الشّهوة هلك، و معصيتها ملك 6026.

32-  ظفر بجنّة المأوى من أعرض عن شهوات الدّنيا 6065.

33-  عبد الشّهوة أذلّ من عبد الرّق 6298.

34-  عبد الشّهوة أسير لا ينفكّ أسره 6300.

35-  غير منتفع بالعظات قلب متعلّق بالشّهوات 6406.

36-  غلبة الشّهوة أعظم هلك، و ملكها أشرف ملك 6411.

37-  غلبة الشّهوة تبطل العصمة و تورد الهلك 6412. 29-  شهوت و خواهش را مخالفت نموده مانند مخالفت نمودن ضد با ضد و با آن بجنگند همچون جنگيدن دشمن با دشمن.

30-  فرمانبردارى خواهش دين را فاسد مى‏نمايد.

31-  فرمانبردارى از خواهش هلاكت و نافرمانى آن پادشاهى يا مالك شدن نفس است.

32-  به بهشت جاودان پيروزى يافته كسى كه از خواهشهاى دنيا روى گرداند.

33-  بنده شهوت خوارتر از عبد زر خريد است.

34-  بنده شهوت اسير و گرفتاريست كه گرفتاريش از او جدا نمى‏شود.

35-  سود برنده به موعظه و پندها نيست قلبى كه به خواهشها آويخته شده است.

36-  غلبه شهوت بزرگترين هلاكت، و مالك شدن آن بلندترين مالك بودن يا بالاترين پادشاهى است.

37-  غلبه شهوت عصمت (نگهدارى از گناه) را باطل ساخته و بر هلاكت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 741

38-  غالب الشّهوة قبل قوّة ضراوتها فإنّها إن قويت ملكتك، و استفادتك (استقادتك) و لم تقدر على مقاومتها 6444.

39-  قرين الشّهوات أسير التّبعات 6755.

40-  قرين الشّهوة مريض النّفس معلول (مغلول) العقل 6790.

41-  قاوم الشّهوة بالقمع لها تظفر 6803.

42-  كم من شهوة منعت رتبة 6937.

43-  كيف يصبر عن الشّهوة من لم تعنه العصمة 6992.

44-  لن يهلك العبد حتّى يؤثر شهوته على دينه 7449.

45-  ليس في المعاصي أشدّ من اتّباع الشّهوة فلا تطيعوها فيشغلكم عن وارد مى‏سازد.

38-  بر خواهش غلبه كن قبل از قوى شدن حرص آن زيرا كه اگر قوى شود مالك تو گشته و زمام امرت را به دست خواهد گرفت و تو را كسب نموده (يعنى بنده خود سازد) و تو بر مقاومت در مقابل آن قادر نخواهى بود.

39-  رفيق و همراه خواهشها اسير وبال و تبعات است (يعنى بايد پاى تبعاتش كه رفتن آبرو و گرفتاريهاست بايستد).

40-  رفيق و قرين خواهش، بيمار نفس، بيمار عقل (و يا غل شده عقل) است.

41-  در كوبيدن خواهش مقاومت نما تا پيروز گردى.

42-  بسا خواهشى كه منع كند رتبه (و درجه‏اى) را.

43-  چگونه صبر مى‏كند از خواهشها كسى كه او را عصمت (نگهدارى خدا) يارى نكرده است.

44-  هرگز بنده‏اى هلاك نخواهد شد تا آنكه خواهش خود را بر دينش برگزيند (و مقدم دارد).

45-  در ميان گناهان سخت‏تر از پيروى شهوت نيست پس اطاعت آن ننمائيد

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 742

اللّه 7520.

46-  لو زهدتم في الشّهوات لسلمتم من الآفات 7587.

47-  من غلب شهوته ظهر عقله 7953.

48-  من غلبت عليه شهوته لم تسلم نفسه 8140.

49-  من صبر على شهوته تناهى في المروّة 8224.

50-  من ملك شهوته كان تقيّا 8284.

51-  من أمات شهوته أحيى مروّته 8359.

52-  من كثرت شهوته ثقلت مؤنته 8360.

53-  من غلب شهوته صان قدره 8366.

54-  من تسرّع إلى الشّهوات تسرّع إليه الآفات 8589. پس شما را از خدا مشغول سازد.

46-  اگر در شهوت‏ها و خواهشها بى‏رغبت بوديد از آفت‏ها سالم مى‏مانديد.

47-  هر كه بر شهوت و خواهش خود غلبه نمايد عقلش ظاهر مى‏شود.

(ممكن است مراد اين باشد كه نشانه عقل او خواهد بود و يا آنكه وقتى شهوت مغلوب گشت عقل بكار آيد).

48-  هر كه بر او شهوتش غالب گرديد نفس او سالم نخواهد بود.

49-  هر كه بر خواهش خود صبر نمايد در آدميت و يا مردانگى بنهايت رسيده است.

50-  هر كه مالك خواهش خود شود پرهيزگار خواهد بود.

51-  هر كه شهوت خود را بميراند مردانگى يا آدميّت خود را زنده كرده است.

52-  هر كه شهوت او بسيار باشد زحمت و مخارج او سنگين خواهد بود.

53-  هر كه بر شهوت خود غلبه كند قدر خود را نگه داشته است.

54-  هر كه بسوى خواهشها شتاب نمايد آفت‏ها به سويش شتاب خواهد

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 743

55-  من غري بالشّهوات أباح نفسه الغوائل 8751.

56-  من ملك شهوته كملت مروّته، و حسنت عاقبته 8770.

57-  من لم يملك شهوته لم يملك عقله 8995.

58-  من لم يداو شهوته بالتّرك لم يزل عليلا 8999.

59-  من مطاوعة الشّهوة تضاعف الآثام 9270.

60-  مغلوب الشّهوة أذلّ من مملوك الرّق 9836.

61-  مدمن الشّهوات صريع الآفات، مقارن السّيّئات، موقن بالثّبات 9843.

62-  لا تسرف في شهوتك و غضبك فيزريا بك 10212. نمود.

55-  هر كه به شهوتها حرص ورزد براى نفس خود مصيبت‏هاى عظيم را مباح كرده است (و همواره بايد منتظر مصيبتى بعد از مصيبت ديگر باشد).

56-  هر كه مالك شهوت خود گردد انسانيت و يا مردانگى او كامل شده و عاقبت او نيكو شود.

57-  هر كه مالك شهوت خود نگردد مالك عقلش نخواهد بود.

58-  هر كه خواهش خود را به ترك آن مداوا ننمايد پيوسته بيمار است.

59-  از موافقت و پيروى خواهش است مضاعف شدن گناهان.

60-  مغلوب شهوت از مملوك بندگى ذليل‏تر است. (زيرا در هر دو سرا در زحمت است).

61-  كسى كه پيوسته به دنبال خواهش است انداخته شده آفت‏ها، همراه و هم قرين گناهان، يقين دارنده مظلمه‏ها خواهد بود.

62-  در خواهش و خشم خود اسراف مكن (و از حد مگذر) چون كه تو را عيبناك گردانند.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 744

63-  لا عقل مع شهوة 10526.

64-  لا يفسد التّقوى إلّا غلبة الشّهوة 10606.

65-  لا فتنة أعظم من الشّهوة 10725.

66-  ما أحسن بالإنسان أن لا يشتهي ما لا ينبغي 9649.

الشهيد

1-  من مات على فراشه و هو على معرفة حقّ ربّه و رسوله و حقّ أهل بيته مات شهيدا، و وقع أجره على اللّه سبحانه و استوجب ثواب ما نوى من صالح عمله، و قامت نيّته مقام إصلاته سيفه (بسيفه)، فإنّ لكلّ شي‏ء أجلا لا يعدوه 9061. 63-  هيچ با شهوت و خواهشى عقلى نيست.

64-  تقوا را فاسد نخواهد نمود مگر غلبه شهوت.

65-  فتنه‏اى از خواهش بزرگتر نيست.

66-  چه نيكوست كه انسان آنچه را كه سزاوار نيست خواهش ننمايد (مانند بازيهاى بيهوده و مطالب نامشروع و لهويات و لغويات).

شهيد 1-  هر كه بر رختخواب خود بميرد و حال آنكه بر معرفت حق پروردگار خود و فرستاده او و حق اهل بيت رسول او باشد شهيد مرده، و پاداش او بر خداى سبحان بوده و مستوجب مزد آنچه از عمل شايسته (مانند جهاد) قصد نموده خواهد شد، و نيت و قصد او جانشين از غلاف بيرون آوردن شمشير خويش است (در برابر دشمنان دين در ركاب امام عادل خود و اگر بعد از نيت به اصل عمل موفق نگرديد بايد بداند) بدرستى كه براى هر چيزى مدّتى است كه از آن تجاوز نخواهد نمود (بنا بر اين كسانى كه در غيبت حضرت ولى عصر-  ارواحنا لمقدمه الفداء-  آرزوى يارى آن حضرت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 745

2-  نسأل اللّه سبحانه منازل الشّهداء، و معايشة السّعداء، و مرافقة الأنبياء و الأبرار 10007.

الشّهادة

1-  و الشّهادة استظهارا على المجاحدات 6608.

2-  من شهد لك بالباطل شهد عليك بمثله 9135.

3-  لا خير في شهادة خائن 10714.

الشّهرة و النّباهة

1-  حسن الشّهرة حصن القدرة 4810. مى‏نمايند و مشتاق جهاد در ركاب حضرتند پاداش جهاد گران را خواهند داشت).

2-  (تتمه كلامى است كه حضرت در خطبه 23 نهج البلاغه در پنديات و فوائد صله رحم و مهربانى و كمك به خويشان بيان داشته آن گاه فرموده:) ما از خداى سبحان منازل شهيدان، و زندگانى نيكبختان، و رفاقت پيمبران و نيكو كاران را مسئلت داريم.

گواهى 1-  (از فرازهاى حكمت 244 نهج البلاغه است) و شهادت و گواه گرفتن را براى قوى شدن پشت بر انكارها (واجب كرده است تا ديگران نتوانند حقى را انكار نمايند).

2-  هر كه به باطل براى تو گواهى دهد عليه تو به مثل آن گواهى خواهد داد.

3-  خيرى در شهادت خيانت كننده نيست.

شهرت 1-  نيكوئى شهرت و مشهور شدن حصار و قلعه قدرت است (يعنى اگر كسى بخواهد قدرتمند باشد بايد به حسن شهرت متصف باشد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 746

2-  حبّ النّباهة رأس كلّ بليّة 4869.

الشّيب

1-  كفى بالشّيب نذيرا 7019.

2-  كفى بالشّيب ناعيا 7029.

3-  غيّروا الشّيب، و لا تشبّهوا باليهود 6407.

4-  إذا ابيضّ أسودك مات أطيبك 4039.

5-  الشّيب آخر مواعيد الفناء 1456.

الشيعة

1-  إنّ أهل الجنّة ليتراءون منازل شيعتنا، كما يتراءى الرّجل منكم 2-  دوستى شهرت طلبى ريشه و سر و رأس هر بلائى است. پيرى 1-  پيرى و سپيدى موى كفايت مى‏كند براى نذير بودن (كه آدمى را از مرگ و سپرى شدن عمر مى‏ترساند).

2-  براى سپيدى يا پيرى كفايت مى‏كند خبردهنده (از مرگ) 3-  سفيدى موى را تغيير دهيد (يعنى خضاب كنيد) و به يهود شبيه نشويد.

4-  هر گاه موى سياه تو سپيد گرديد پاكيزه‏ترين و لذيذترين زندگانيت بميرد (كنايه از توانائى انسان است كه آدمى تا قدرت دارد از همه چيز عبادى و غير آن لذت مى‏برد، ولى وقتى مو سفيد شد نشانه ناتوانى آشكار شود آن گاه مى‏داند كه نزديك است فرصت از دست او برود).

5-  سفيد شدن مو يا پيرى آخر وعده‏هاى فناست، (پس بايد بقيه عمر را استدراك نموده به توبه و بازگشت بپردازد).

شيعه 1-  براستى كه اهل بهشت هر آينه منزلهاى شيعه ما را مى‏بينند چنانكه مردى از

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 747

الكواكب في أفق السّماء 3514.

2-  إنّ اللّه سبحانه أطلع إلى الأرض، فاختار لنا شيعة ينصروننا، و يفرحون لفرحنا، و يحزنون لحزننا، و يبذلون أنفسهم و أموالهم فينا أولئك منّا و إلينا 3706.

3-  شيعتنا كالنّحل لو عرفوا ما في جوفها لأكلوها 5786.

4-  شيعتنا كالأترجّة طيّب ريحها، حسن ظاهرها و باطنها 5787.

شين الرّجل

1-  أربع تشين الرّجل: البخل، و الكذب، و الشّره، و سوء الخلق 2143. شما ستارگان را در اطراف آسمان مشاهده مى‏كند (از اين تعبير استفاده مى‏شود كه منازل شيعيان در ارتفاع خيلى بالائى قرار گرفته است، چنانكه آسمان نسبت بزمين مرتفع مى‏باشد).

2-  به راستى كه خداوند سبحان به سوى زمين توجه فرمود، پس براى ما پيروانى را برگزيد كه ما را يارى كرده، و براى خوشحالى ما خوشحال شده، و براى اندوه ما غمناكند، و جانها و مالهاى خود را در حق ما مى‏دهند، آنان از ما و به سوى ما برگشت خواهند كرد.

3-  شيعه و پيرو ما مانند زنبور عسل است، اگر بشناسند آنچه در جوف آنست هر آينه آن را خواهند خورد، (در اين عبارت محبت ائمه و اعتقاد به آنان تشبيه به عسل شده و آن از قبيل تشبيه معقول به محسوس است).

4-  شيعه ما همچون ترنج است كه بوى آن خوش، ظاهر و باطنش نيكو مى‏باشد.

عيب مرد 1-  چهار چيز است كه مرد را عيبناك مى‏سازد: بخيلى، و دروغ گوئى، و غلبه حرص، و بد اخلاقى.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 748

باب الصاد

الصبر و الصابر

1-  الصّبر أوّل لوازم الإتقان (الإيقان) 1580.

2-  الصّبر على المصيبة يجزل المثوبة 1597.

3-  الصّبر أحد الظّفرين 1641.

4-  الصّبر على النّوائب ينيل شرف المراتب (المطالب) 1722.

5-  الصّبر على طاعة اللّه أهون من الصّبر على عقوبته 1731.

6-  الصّبر على البلاء أفضل من العافية في الرّخاء 1821.

7-  الصّبر أفضل سجيّة، و العلم أشرف حلية و عطيّة 1869.

8-  الصّبر أن يحتمل الرّجل ما ينوبه و يكظم ما يغضبه 1874. شكيبائى و شكيبا 1-  شكيبائى نخستين لوازم محكم كردن (يا يقين داشتن) است.

2-  شكيبائى بر مصيبت پاداش را بزرگ مى‏نمايد.

3-  شكيبائى يكى از دو رسيدن به هدف است.

4-  شكيبائى بر مصيبتها به بلندى پايه‏ها (يا مطلبها) مى‏رساند.

5-  شكيبائى بر طاعت خدا آسان‏تر است از صبر بر كيفر او.

6-  شكيبائى بر بلاء بالاتر از عافيت در وسعت زندگانى است.

7-  شكيبائى برترين خوى و دانش بالاترين زيور و بخشش است.

8-  شكيبائى آنست كه انسان آنچه به او مى‏رسد متحمل شود، و آنچه كه او را

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 749

9-  الصّبر صبران: صبر على ما تكره، و صبر عمّا تحبّ 1892.

10-  الصّبر أحسن حلل الإيمان، و أشرف خلائق الإنسان 1893.

11-  الصّبر عن الشّهوة عفّة، و عن الغضب نجدة، و عن المعصية ورع 1927.

12-  الصّبر صبران: صبر في البلاء حسن جميل، و أحسن منه الصّبر عن المحارم 2000.

13-  الصّبر على الفقر مع العزّ أجمل من الغنى مع الذّلّ 2022.

14-  الصّبر على مضض الغصص يوجب الظّفر بالفرص 2096.

15-  اصبر تنل 2246.

16-  اصبر تظفر 2232. به خشم آورد فرو خورد.

9-  صبر دو صبر است: صبر بر آنچه ناخوش دارى، و صبر از آنچه دوست دارى.

10-  شكيبائى بهترين جامه‏هاى ايمان، و بلندترين صفتهاى آدمى است.

11-  شكيبائى از خواهش پارسائى، و از خشم بلندى مرتبه و از گناه و نافرمانى پرهيزگاريست.

12-  شكيبائى دو شكيبائى است: شكيبائى در بلاء كه آن خوب زيبائى است، و نيكوتر از آن شكيبائى از حرامهاست.

13-  شكيبائى بر فقر با عزت نيكوتر از توانگرى با خواريست.

14-  شكيبائى بر درد غصّه‏ها موجب پيروزى بر فرصتهاست.

15-  شكيبائى را پيشه كن تا برسى.

16-  شكيبا باش تا پيروز شوى.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 750

17-  اشتغل بالصّبر على الرّزيّة عن الجزع لها 2321.

18-  اصبر على عمل لا بدّ لك من ثوابه، و عن عمل لا صبر لك على عقابه 2315.

19-  الزم الصّبر، فإنّ الصّبر حلو العاقبة، ميمون المغبّة 2377.

20-  اصبر على مرارة الحقّ، و إيّاك أن تنخدع لحلاوة الباطل 2427.

21-  الزموا الأرض، و اصبروا على البلاء، و لا تحرّكوا بأيديكم و هوى ألسنتكم 2499.

22-  الزموا الصّبر، فإنّه دعامة الإيمان، و ملاك الأمور 2542.

23-  أفضل الصّبر التّصبّر 2896. 17-  به عوض ناراحتى و زارى كردن در مصيبت به صبر و شكيبائى بر آن مشغول شو.

18-  بر عملى كه تو را چاره‏اى نيست از ثواب آن (مانند واجبات و ترك محرمات) و از عملى كه صبرى نباشد تو را بر عقاب آن شكيبائى را به كار بر.

19-  از صبر جدا مشو، زيرا كه شكيبائى شيرين عاقبت، و مبارك انجام است.

20-  بر تلخى حق شكيبا باش، و بپرهيز از اين كه براى شيرينى باطل فريب خورى.

21-  ملازم زمين بوده (افتادگى نموده و يا با كسى به منازعه بر نخيزيد) و بر بلا شكيبا باشيد، و به دستها و آرزوى زبان خود (براى جنگ و نزاع) حركت نكنيد (پوشيده نمانده كه چنين دستورى هميشگى نبوده بلكه مختص به زمانى است كه اگر صبر و سكوت به كار نرود براى اسلام و مسلمين زيان‏آور باشد).

22-  ملازم شكيبائى باشيد، زيرا كه آن ستون ايمان، و اصل كارهاست.

23-  افزونترين شكيبائى، خود را بر شكيبائى داشتن است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 751

24-  أقوى عدد الشّدائد الصّبر 2908.

25-  أفضل الصّبر عند مرّ الفجيعة 2975.

26-  أفضل الصّبر الصّبر عن المحبوب 3030.

27-  أفضل عدّة الصّبر على الشدّة 3110.

28-  إنّ أحمد الأمور عاقبة الصّبر 3384.

29-  إنّ الصّبر لجميل إلّا عنك، و إنّ الجزع لقبيح إلّا عليك، و إنّ المصاب بك لجليل، و إنّه قبلك و بعدك لجلل 3456.

30-  الصّبر ملاك 57.

31-  الصّبر مرفعة، الجزع منقصة 93. 24-  محكم‏ترين آماده شده و نيرو براى سختى‏ها صبر است (چون با صبر مشكلات آسان گشته و مصيبات عادى شود).

25-  افزونترين شكيبائى صبر در وقت تلخى مصيبت است.

26-  افزونترين شكيبائى شكيبائى از آنچه محبوب انسان است (مانند بعض از معاصى و خواهش‏هاى انسانى، يا صبر در مقابل تكليف الهى كه محبوب واقعى است).

27-  افزونترين ذخيره (و نيرو براى آخرت) شكيبائى بر سختى است.

28-  براستى كه ستوده‏ترين كارها از نظر عاقبت، شكيبائى است.

29-  (و در وقت دفن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين فرمود:) براستى كه شكيبائى همانا زيباست مگر از تو، و بى‏تابى هر آينه زشت است مگر بر تو، و بدرستى كه مصيبت نسبت به تو بزرگ است و اما پيش از تو و بعد از تو هر آينه آسان و كوچك است.

30-  شكيبائى بنياد است (يعنى بسيارى از ثوابها بر آن بنا خواهد گرديد).

31-  شكيبائى وسيله بالا رفتن مرتبه، و بيتابى پستى پايه و مقدار است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 752

32-  الصّبر مدفعة 169.

33-  الصّبر ظفر، العجل خطر 214.

34-  الصّبر يناضل الحدثان 254.

35-  الصّبر رأس الإيمان 257.

36-  الصّبر جنّة الفاقة 347.

37-  الصّبر ثمرة اليقين 411.

38-  الصّبر يهوّن الفجيعة 533.

39-  الصّبر يمحّص الرّزيّة 654.

40-  الصّبر ثمرة الإيمان 679.

41-  الصّبر عدّة للبلاء 757.

42-  الصّبر كفيل بالظّفر 760. 32-  شكيبائى سبب دفع (مهالك و آلام و اندوهها) است.

33-  شكيبائى پيروزى، و عجله و ناشكيبائى خطر است.

34-  صبر بر مصائب معارضه مى‏نمايد.

35-  شكيبائى سر ايمان است.

36-  شكيبائى سپر فقر و درويشى است (زيرا معناى واقعى صبر ايستادگى است و به چنان كسى تهيدستى رو نخواهد آورد).

37-  شكيبائى ميوه يقين است.

38-  شكيبائى مصيبت را آسان مى‏گرداند.

39-  شكيبائى مصيبت را كم مى‏سازد.

40-  شكيبائى ميوه ايمان است.

41-  شكيبائى نيروئى است آماده در مقابل بلاء.

42-  شكيبائى كفيل و ضامن پيروزيست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 753

43-  الصّبر عنوان النّصر 761.

44-  الصّبر أدفع للبلاء 762.

45-  الصّبر يرغم الأعداء 763.

46-  الصّبر عدّة الفقر 765.

47-  الصّبر عون على كلّ أمر 766.

48-  الصّبر أفضل العدد 767.

49-  الصّبر أقوى لباس 823.

50-  الصّبر مطيّة لا تكبو 949.

51-  الصّبر أعون شي‏ء على الدّهر 1248. 43-  شكيبائى دليل و نشانه يارى حضرت حق است.

44-  شكيبائى بلاء را دفع كننده‏تر است.

45-  شكيبائى بينى دشمنان را بر خاك مى‏مالد (چون آنها از اين طرف انتظار جزع و بيتابى دارند، با صبر مأيوس خواهند شد).

46-  شكيبائى ساز و برگ جنگ با فقر و پريشانى است.

47-  شكيبائى بر هر كارى يار و مددكار است.

48-  شكيبائى برترين ذخيره‏هاست.

49-  شكيبائى (بهترين لباس يا) قويترين پوشش است.

50-  شكيبائى مركب سواريست كه به سر در نمى‏آيد.

51-  شكيبائى يارى كننده‏ترين چيز است عليه روزگار، (چون مصائب و بلاها و گرفتاريها به روزگار نسبت داده مى‏شود گر چه عامل آن خدا و يا اعمال زشت ما باشد، صبر عليه آن به حساب آيد، و جدّا اگر شكيبائى نباشد آدمى مغلوب روزگار خواهد شد، و در نتيجه در مقابل همه مشكلات و مكروهات له خواهد گرديد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 754

52-  الصّبر خير جنود المؤمن 1252.

53-  الحزم و الفضيلة في الصّبر 1249.

54-  الصّبر على المضض يؤدّي إلى إصابة الفرصة 1334.

55-  الصّبر ينزل على قدر المصيبة 1442.

56-  الصّبر على المصائب من أفضل المواهب 1459.

57-  الصّبر على المصيبة يفلّ حدّ الشّامت 1470.

58-  الصّبر أدفع للضّرر 764.

59-  إن ابتلاكم اللّه بمصيبة فاصبروا 3707.

60-  إن تصبروا ففي اللّه من كلّ مصيبة خلف 3709. 52-  شكيبائى بهترين لشكرهاى مؤمن است.

53-  دور انديشى و فضيلت در شكيبائى است.

54-  شكيبائى بر درد مصيبت (آدمى را) به رسيدن فرصت مى‏كشاند (يعنى كسى كه صبر كرد به كارهاى خير هم موفق خواهد شد زيرا داراى قلق و اضطراب و جزع نمى‏باشد، فرصت عمل نيك را دارد).

55-  شكيبائى به اندازه مصيبت فرود آيد (هر چه صبر بيشتر باشد، بلاء و مصيبت عظيم‏تر خواهد بود).

56-  شكيبائى بر مصيبت‏ها از بهترين موهبت‏هاى حضرت حق است.

57-  شكيبائى بر مصيبت تندى و حد شماتت و سرزنش را مى‏شكند.

58-  شكيبائى ضرر را دفع كننده‏تر است.

59-  اگر خداوند شما را به مصيبتى مبتلا ساخت شكيبا باشيد.

60-  اگر صبر كنى پس در (راه) خدا يا از جانب خدا از هر مصيبتى جانشينى است (از اجر و ثواب).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 755

61-  إن صبرت جرى عليك القلم و أنت مأجور، و إن جزعت جرى عليك القلم و أنت مأزور 3711.

62-  إن صبرت صبر الأحرار، و إلّا سلوت سلوّ الأغمار 3712.

63-  إن صبرت أدركت بصبرك منازل الأبرار، و إن جزعت أوردك جزعك عذاب النّار 3713.

64-  إن صبرت صبر الأكارم، و إلّا سلوت سلوّ البهائم 3727.

65-  إنّك لن تدرك ما تحبّ من ربّك إلّا بالصّبر عمّا تشتهي 3794.

66-  إنّكم إن صبرتم على البلاء، و شكرتم في الرّخاء، و رضيتم بالقضاء، كان لكم من اللّه سبحانه الرّضا 3845. 61-  اگر صبر كنى بر تو قلم جارى مى‏گردد و (نوشته مى‏شود كه) تو پاداش داده شده‏اى، و اگر بيتابى نمايى قلم بر تو جارى گشته و تو گنهكار نوشته خواهى شد.

62-  اگر صبر كنى همچون صبر آزادگان (كه هيچ يعنى بايد چنين باشى) و گرنه فراموش خواهى كرد نوع فراموشى كسانى كه تجربه نداشته و زود گول خورده‏اند.

63-  اگر صبر نمائى به سبب آن به منزلهاى نيكوكاران خواهى رسيد، و اگر بى تابى نمايى بى‏صبرى تو، تو را به عذاب جهنم وارد سازد.

64-  اگر صبر كنى نوع شكيبائى بزرگان (از آنان خواهى بود) و گرنه همچون تسلّى چهارپايان تسلّى خواهى شد (و از آنها بحساب آئى).

65-  براستى كه تو هرگز به آنچه كه از پروردگارت دوست دارى نخواهى رسيد (مانند بهشت و عطاياى ديگر الهى) مگر به واسطه صبر و شكيبائى از آنچه دلخواه تو است.

66-  براستى كه اگر شما به بلا و سختى صبر نموده، و در فراخى و راحتى شكر

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 756

67-  إذا صبرت للمحنة فللت حدّها 4014.

68-  بالصّبر تخفّ المحنة 4205.

69-  بالصّبر تدرك الرّغائب 4227.

70-  بالصّبر تدرك معالي الأمور 4276.

71-  بشّر نفسك إذا صبرت بالنّجح و الظّفر 4447.

72-  تجلبب الصّبر و اليقين، فإنّهما نعم العدّة فى الرّخاء و الشّدّة 4509.

73-  ثواب الصّبر يذهب مضض المصيبة 4691. كرده و به تقدير خداوند خوشنود باشيد از جانب خداى سبحان برايتان رضا و خوشنودى مقرّر است.

67-  هرگاه براى محنت و رنج شكيبائى نمايى تندى و حدّت آن را بشكنى.

68-  با شكيبائى محنت و رنج سبك گردد.

69-  بوسيله شكيبائى رغائب (يعنى چيزهائى كه مردم در آن رغبت كنند) بدست مى‏آيد.

70-  به سبب صبر (بر مصيبت‏ها و مكاره و رنج‏ها) امور بلند به دست خواهد آمد.

71-  نفس خويش را مژده ده هرگاه به بر آمدن حاجت و كامروائى صبر نمايد و يا صبر نمائى.

72-  صبر و يقين را پيراهن خود كن (يعنى آن دو صفت را ملازم خود ساز چنانكه پيراهن را ملازم و ملاصق بدن مى‏سازى) زيرا آن دو خوب ساز و برگى است در رفاه و سختى و نيكو ذخيره‏اى براى فراخى و شدت خواهند بود.