گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

19-  الذّكر لذّة المحبّين 670.

20-  الذّكر يشرح الصّدر 835.

21-  الذّكر جلاء البصائر و نور السّرائر 1377.

22-  الذّكر هداية العقول، و تبصرة النّفوس 1403. گوش شنوا شده، و بعد از دشمنى فروتن يا رام خواهند شد. (يعنى فائده ذكر خدا چنين است).

15-  براستى كه براى ذكر خدا اهلى است، كه آن را عوض از دنيا گرفته‏اند، پس آنان را هيچ تجارت و داد و ستدى از ياد خدا مشغول نساخته، با آن روزهاى زندگانى را بريده، و به وسيله آن در گوشهاى بى‏خبران ندا در مى‏دهند.

16-  ياد آورى و ذكر هم نشينى با دوست است.

17-  ياد و ذكر (خدا) كليد انس است.

18-  ياد خدا نور و ترقى و به راه راست رفتن است.

19-  ياد خدا لذّت محبّان الهى است. (و يا ياد آورى لذت افراد با محبت خواهد بود زيرا دوست پيوسته به ياد دوست مى‏باشد).

20-  ياد خدا سينه را گشايش مى‏دهد، و تنگى را بر طرف مى‏سازد.

21-  ياد خدا جلاء و پرداخت بينايى‏ها، و نور باطن‏هاست.

22-  ياد خدا هدايت‏گر عقلها، و بينايى نفسها خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 550

23-  إذا رأيت اللّه يؤنسك بذكره فقد أحبّك 4040.

24-  إذا رأيت اللّه يؤنسك بخلقه، و يوحشك من ذكره فقد أبغضك 4041.

25-  بذكر اللّه تستنزل الرّحمة 4209.

26-  بداوم ذكر اللّه تنجاب الغفلة 4269.

27-  ثمرة الذّكر استنارة القلوب 4631.

28-  خير ما استنجحت به الأمور ذكر اللّه سبحانه 4987.

29-  دوام الذّكر ينير القلب و الفكر 5144.

30-  ذكر اللّه نور الإيمان 5161.

31-  ذكر اللّه مطردة الشّيطان 5162. 23-  هرگاه ديدى كه خداوند تو را به ياد خودش انس داده پس در حقيقت تو را دوست دارد.

24-  هرگاه ديدى خداوند تو را به مخلوق خود آرامش داده و از ياد خويش رم مى‏دهد پس در حقيقت تو را دشمن داشته است.

25-  به سبب ذكر خدا و ياد او رحمت فرود آيد.

26-  به وسيله ذكر دايمى خدا غفلت بر طرف مى‏شود.

27-  ميوه ذكر و ياد خدا نورانى شدن دلهاست.

28-  بهترين چيزى كه كارها به وسيله آن بر آورده مى‏شود و يا تو بر مى‏آورى ذكر خداى سبحانه است.

29-  ذكر هميشگى، دل و فكر را نورانى خواهد نمود.

30-  ذكر خدا نور ايمان است.

31-  ياد خدا وسيله راندن شيطان است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 551

32-  ذكر اللّه شيمة المتّقين 5163.

33-  ذكر اللّه جلاء الصّدور و طمأنينة القلوب 5165.

34-  ذكر اللّه قوت النّفوس و مجالسة المحبوب 5166.

35-  ذكر اللّه ينير البصائر، و يؤنس الضّمائر 5167.

36-  ذكر اللّه تستنجح به الأمور و تستنير به السّرائر 5168.

37-  ذكر اللّه دواء أعلال النّفوس 5169.

38-  ذكر اللّه طارد اللّاواء (الأدواء) و البؤس 5170.

39-  ذكر اللّه رأس مال كلّ مؤمن، و ربحه السّلامة من الشّيطان 5171.

40-  ذكر اللّه دعامة الإيمان، و عصمة من الشّيطان 5172. 32-  ياد خدا شيوه خويشتن داران است.

33-  ياد خدا جلاء سينه‏ها (و وسيله نفى و تبعيد وسائل بدبختى و ناراحتى‏ها) و آرامش دلهاست (چنانكه خدا فرموده است: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).

34-  ياد خدا قوت نفسها (و غذائى است كه قوام نفس به آن بستگى دارد) و همنشينى محبوب است (يعنى گويا انسان بلا تشبيه با خدا در يك جا نشسته و با او سخن مى‏گويد.

35-  ياد خدا بينائى‏ها را نور بخش بوده، و ضمير و پنهانى‏ها (قلوب) را انس و آرامش مى‏دهد.

36-  ياد خدا به سبب آن كارها بر آورده شده، و پوشيده‏ها نورانى مى‏گردد.

37-  ياد خدا دواى بيماريهاى نفس‏هاست.

38-  ياد خدا دور كننده سختى (و يا دردها) و شدت حاجت است.

39-  ياد خدا سرمايه هر مؤمن است، و سود آن سلامتى از شيطان خواهد بود.

40-  ياد خدا استوانه ايمان، و نگهدارى از شيطان است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 552

41-  ذكر اللّه سجيّة كلّ محسن، و شيمة كلّ مؤمن 5173.

42-  ذكر اللّه مسرّة كلّ متّق، و لذّة كلّ موقن 5174.

43-  سامع ذكر اللّه ذاكر 5579.

44-  عليك بذكر اللّه فإنّه نور القلب 6103.

45-  في الذّكر حياة القلوب 6445.

46-  من ذكر اللّه ذكره 7758.

47-  من ذكر اللّه استبصر 7800.

48-  من اشتغل بذكر النّاس قطعه اللّه سبحانه عن ذكره 8234.

49-  من اشتغل بذكر اللّه طيّب اللّه ذكره 8235.

50-  من عمر قلبه بدوام الذّكر حسنت أفعاله في السّرّ و الجهر 8872. 41-  ياد خدا خوى و شيوه هر نيكوكار، و روش هر مؤمن است.

42-  ياد خدا شادمانى هر پرهيزگار، و لذّت هر صاحب يقين است.

43-  شنونده ذكر خدا ذكر كننده است. (يعنى ثواب او را دارد).

44-  بر تو باد به ذكر خدا زيرا كه آن نور دل است.

45-  در ياد خداست حيات دلها.

46-  هر كه ياد خدا كند او را خدا ياد خواهد كرد.

47-  هر كه ياد خدا كند بينا گردد.

48-  هر كه به ياد مردم اشتغال ورزد خداوند سبحان او را از ذكر خود ببرد.

49-  هر كه به ذكر خدا مشغول باشد خداوند ياد او را پاكيزه گرداند. (يعنى پاداش نيكو دهد يا خداوند كارى كند كه مردم او را به نيكويى ياد كنند).

50-  هر كه دلش را به دوام ذكر (و ياد خدا) آباد سازد كردار او در پنهانى و آشكار نيكو خواهد شد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 553

51-  من ذكر اللّه سبحانه أحيى اللّه قلبه و نوّر عقله و لبّه 8876.

52-  من كثر ذكره استنار لبّه 9123.

53-  مداومة الذّكر خلصان الأولياء 9757.

54-  مداومة الذّكر قوت الأرواح، و مفتاح الصّلاح 9832.

55-  لا تذكر اللّه سبحانه ساهيا، و لا تنسه لاهيا، و اذكره كاملا، يوافق فيه قلبك لسانك، و يطابق إضمارك إعلانك، و لن تذكره حقيقة الذّكر حتّى تنسى نفسك في ذكرك، و تفقدها في أمرك 10359.

56-  لا هداية كالذّكر 10460.

57-  ذاكر اللّه سبحانه مجالسه 5159. 51-  هر كه خدا را ياد نمايد خداوند دلش را زنده كرده، و عقل و خردش را نورانى گرداند.

52-  هر كه ذكرش (در دل و در زبان) بسيار باشد عقلش نورانى گردد.

53-  مداومت ذكر (و پيوسته متذكر خدا و قيامت بودن نتيجه و نشانه) خالص بودن دوستان (الهى) است.

54-  مداومت ذكر قوت و غذاى جانها و كليد صلاح (و شايستگى حال) است.

55-  ذكر خداى سبحان مكن در حالت غفلت، و او را فراموش منما در حالت بازى (كه به بازى مشغول شوى) و او را بطور كامل بگونه‏اى كه دل تو زبانت را موافق بوده، و نهان تو آشكارت را مطابق باشد، ذكر كن و او را به حقيقت ذكر ذكر نخواهى كرد تا آنكه نفس خود را در ذكرت فراموش كرده، و نيابى آن را در كار خود. (يعنى در آن حال از نفس غافل باشى).

56-  هيچ هدايتى مانند ذكر نيست (كه آدمى را به خدا رسانده و راهنمايى مى‏كند).

57-  ياد كننده خداى سبحان همنشين اوست.

                         ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 554

58-  ذاكر اللّه مؤانسه 5160.

59-  ذاكر اللّه من الفائزين 5164.

60-  من ذكّرك فقد أنذرك 7983.

الذّنوب و المعاصي و أهلها

1-  الذّنوب الداء، و الدّواء الاستغفار، و الشّفاء أن لا تعود 1890.

2-  تهوين الذّنب أعظم من ركوب الذّنب 4490.

3-  ترك الذّنب شديد، و أشدّ منه ترك الجنّة 4521. 58-  ياد كننده خدا انس گيرنده با اوست. (چنانكه دو نفر با هم انس گيرند).

59-  ياد كننده خدا از پيروزمندانست.

60-  هر كه (خدا و معاد را) به ياد تو آورد پس در حقيقت تو را (از عقوبت گناهان و بدبختى) ترسانيده است.

گناهان، گنهكاران 1-  گناهان بيماريند، و طلب آمرزش دواى آن، و شفاى از آن به اين است كه به گناه برگشت ننمايى.

2-  سهل شمردن گناه از ارتكاب گناه بزرگتر است (ممكن است از اين جهت باشد كه در ارتكاب گناه امكان دارد غلبه شهوت و غفلت او را بر اين كار واداشته، بخلاف آنكه گناه را كوچك به نظر مى‏آورد و به آن اهميت نداده و سهل مى‏شمارد، چون چنين كسى نسبت به خداى بزرگ قادر متعال توهين نموده و براى او نعوذ باللّه ارزشى قائل نمى‏باشد).

3-  ترك گناه سخت است، و سخت‏تر از آن ترك بهشت خواهد بود، (براى اين كه به هيچ وجه عاقل از سر بهشت و نعمتهاى ارزنده آن بخاطر لذّت چند لحظه فانى شونده دنيا نخواهد گذشت).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 555

4-  تأتينا أشياء نستكثرها إذا جمعناها، و نستقلّها إذا قسمناها 4524.

5-  احذروا الذّنوب المورطة، و العيوب المسخطة 2621.

6-  إيّاك و انتهاك المحارم، فإنّها شيمة الفسّاق و أولي الفجور، و الغواية 2659.

7-  إيّاك و الإصرار، فإنّه من أكبر الكبائر و أعظم الجرائم 2676.

8-  إيّاك و المجاهرة بالفجور، فإنّها من أشدّ المآثم 2677.

9-  إيّاك و المعصية، فإنّ اللّئيم (الشّقيّ) من باع جنّة المأوى بمعصية دنيّة من معاصي الدّنيا 2706. 4-  بر ما چيزهايى مى‏آيد كه هر گاه آن را جمع كنيم بسيارش مى‏شماريم، و چون آنها را قسمت كنيم كم به حساب آريم، (ظاهرا مقصود اين است ما نبايد گناهان را كم شمرده بى‏تفاوت باشيم، زيرا هر گاه جمع شوند كوهى از گناه بحساب آيد، و ممكن است مذّمت از مال باشد كه وقتى جمع مى‏شود ما خيال مى‏كنيم زياد است ولى وقتى قسمت مى‏شود مى‏دانيم نه تنها زياد نبوده بلكه كم هم خواهد بود، پس نبايد ما بآن دلخوش نماييم).

5-  از گناهانى كه به هلاكت اندازنده، و عيوبى كه خشم آورنده‏اند. (يعنى باعث غضب خدا مى‏گردند) دورى نمائيد.

6-  بر تو باد به دورى از ارتكاب معاصى، و مبالغه در دريدن آنها، (يعنى دريدن پرده عصمت) زيرا كه آن خوى فاسقان، و صاحبان فجور و گمراهى است.

7-  بر تو باد به دورى از اصرار بر گناهان، زيرا كه آن از بزرگترين گناهان كبيره، و از عظيم‏ترين جرمهاست.

8-  بر تو باد به دورى از آشكار كردن گناه، زيرا كه آن از سخت‏ترين گناهان است.

9-  بر تو باد به دورى از نافرمانى خدا، زيرا كه بدبخت يا پست مرتبه كسى‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 556

10-  إيّاك أن تستسهل ركوب المعاصي، فإنّها تكسوك في الدّنيا ذلّة، و تكسبك في الآخرة سخط اللّه 2725.

11-  ألا و إنّ الخطايا خيل شمس حمل عليها أهلها، و خلعت لجمها فأوردتهم النّار 2770.

12-  أكبر الأوزار تزكية الأشرار 2967.

13-  أعظم الوزر منع قبول العذر 3004.

14-  أعظم الذّنوب عند اللّه ذنب أصرّ عليه عامله 3131.

15-  أشدّ الذّنوب عند اللّه سبحانه ذنب استهان به راكبه 3140.

16-  أسرع المعاصي عقوبة أن تبغي على من لا يبغي عليك 3146. است كه جنّة المأوى را به معصيت پستى از معاصى دنيا فروخته باشد.

10-  دورى نما از اين كه سهل شمارى ارتكاب معاصى را، زيرا كه آن خوارى را در دنيا بر تو مى‏پوشاند، و در آخرت سخط و غضب خدا را جهت تو كسب خواهد نمود.

11-  آگاه باشيد، كه گناهان اسبانى هستند چموش كه بر آنها اهل آن سوار و لجامهاى آنها گسيخته شده، پس گنهكاران را در جهنم فرود آورند.

12-  بزرگترين گناهان حكم به خوبى و پاكيزگى بدان است.

13-  عظيم‏ترين گناه نپذيرفتن عذر است (چون با بزرگى و بلندى مرتبه منافات دارد).

14-  بزرگترين گناهان در نزد خدا گناهى است كه عمل كننده بر آن مصرّ باشد و مكرّر آن را انجام دهد.

15-  سخت‏ترين گناهان در نزد خداى سبحان گناهى است كه مرتكب آن آن را خوار شمارد (يعنى آن را كوچك بداند و به آن اهميت ندهد مثلا بگويد: اى كاش گناه من همين باشد و بس).

16-  شتابان‏ترين گناهان از نظر كيفر و عقوبت آنست كه بر كسى ستم كنى كه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 557

17-  أقبح المعاصي قطيعة الرّحم و العقوق 3251.

18-  أعظم الذّنوب ذنب أصرّ عليه صاحبه 3266.

19-  إنّ أسوء المعاصي مغبّة ألغيّ 3382.

20-  إنّ اللّه سبحانه ليبغض الوقح المتجرّئ على المعاصي 3437.

21-  إنّ عدوّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من عصى اللّه و إن قربت قرابته 3452.

22-  إنّ حلم اللّه تعالى على المعاصي جرّأك، و بهلكة نفسك أغراك 3467.

23-  الإصرار شيمة الفّجار 343. او بر تو ستم نمى‏كند، و يا سر بلندى نمائى بر كسى كه نسبت به تو سر بلندى نمى‏نمايد.

17-  زشت‏ترين معصيت‏ها بريدن از خويشان و بد سلوكى با پدر و مادر است.

18-  بزرگترين گناهان گناهى است كه صاحب آن بر آن اصرار ورزد.

19-  براستى كه بدترين گناهان از نظر عاقبت، گمراهى است.

20-  براستى كه خداى سبحان هر آينه هر بى‏شرم دلير بر ارتكاب گناهان را دشمن مى‏دارد.

21-  براستى دشمن محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى است كه خدا را نافرمانى كرده، هر چند قرابت و خويشى او با آن حضرت نزديك باشد.

22-  براستى كه بردبارى خداى تعالى بر معاصى تو را بر ارتكاب آن جرى ساخته، و به جاى هلاكت نفست تو را بر انگيخته است. (يعنى خدا قادر است تو را به سبب گناهان نابود سازد و انتقام كشد، نكرده و تو دلير شده‏اى، و به كارهايى كه موجب هلاكت خويش است اقدام مى‏نمايى، جاى شرم است و حياء).

23-  ايستادگى و تكرار گناه خوى و خصلت گنهكارانست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 558

24-  الإصرار يوجب النّار 434.

25-  المعلن بالمعصية مجاهر 525.

26-  المعصية تفريط الفجرة (العجزة) 622.

27-  المعصية تمنع الإجابة 792.

28-  الإصرار شرّ الآراء 811.

29-  الإصرار أعظم حوبة 880.

30-  الإصرار سجيّة الهلكى 898.

31-  العقاب ثمار السّيّئات 920.

32-  الإصرار يجلب النّقمة 1070. 24-  تكرار گناه و ايستادگى در آن موجب آتش خواهد شد.

25-  آشكار كننده گناه مجاهر است. (گويا به آواز بلند ندا دهد كه من فرمانبردار خدا نبوده و مخالفم).

26-  نافرمانى، تفريط گنهكاران يا افراد ناتوان است. (كه خود را از جلوگيرى گناه ناتوان بينند).

27-  نافرمانى و گناه از اجابت دعا جلوگيرى خواهد نمود.

28-  نافرمانى مكرّر و ايستادگى بر گناه بدترين انديشه‏هاست.

29-  اصرار بر گناه به حسب گناه بزرگتر خواهد بود يا بزرگترين گناه است (زيرا ساير گناهان كبيره را اگر انجام دهد يك بار انجام مى‏دهد، و در اصرار ايستادگى و پر رويى در مقابل خدا و شرع است كه خود بالاترين هتك به حساب آيد).

30-  اصرار رويّه تبه كاران است.

31-  بدى پاداش و عقاب ميوه‏هاى گناهان است.

32-  اصرار بر گناه انتقام الهى را مى‏كشاند.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 559

33-  المعصية تجتلب العقوبة 1072.

34-  المعاودة إلى الذّنب إصرار 1212.

35-  الإصرار أعظم حوبة، و أسرع عقوبة 1495.

36-  اجتناب السّيّئات أولى من اكتساب الحسنات 1522.

37-  إن كنتم لا محالة متنزّهين، فتنزّهوا عن معاصي القلوب 3742.

38-  إن كنتم لا محالة متطهّرين، فتطهّروا من دنس العيوب و الذّنوب 3743.

39-  إن تنزّهوا عن المعاصي يحببكم اللّه 3759. 33-  گناه و نافرمانى خدا جلب عقوبت مى‏نمايد.

34-  عود به گناه (يعنى دوباره مرتكب آن شدن) اصرار است. (به اين معنى كه از گناهان كبيره خواهد بود، گر چه گناه صغيره باشد).

35-  اصرار بر گناه از نظر گناه عظيم‏تر و به حسب عقوبت سريعتر خواهد بود.

36-  از گناهان و بديها دورى گزيدن بهتر از كسب كردن كارهاى خوب است.

37-  اگر ناچار از پاكيزگان مى‏باشيد پس از گناهان دلها پاكيزه شويد. (يعنى پاكيزگى ظاهر كفايت نكرده پاكيزگى نفس لازم است، و يا آنكه اگر اراده داريد كه از معاصى پاك باشيد پس از معاصى دلها پاك شويد كه كنايه از ترك جميع معاصى باشد).

38-  اگر ناچار مى‏خواهيد پاك باشيد پس از پليدى عيب‏ها و گناهان پاك شويد.

39-  اگر از معاصى دورى جسته (و پاكيزه دامان باشيد) خداوند شما را دوست دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 560

40-  إنّك إن اجتنبت السّيّئات نلت رفيع الدّرجات 3804.

41-  آفة الطّاعة العصيان 3918.

42-  إذا قارفت ذنبا فكن عليه نادما 4045.

43-  بالمعصية تكون الشّقاء 4251.

44-  بالمعصية تؤصد النّار للغاوين 4305.

45-  بئس العمل المعصية 4402.

46-  توقّ معاصي اللّه تفلح 4465.

47-  توقّوا المعاصي، و احبسوا أنفسكم عنها، فإنّ الشّقيّ من أطلق فيها عنانه 4499.

48-  تعالى اللّه من قويّ ما أحلمه، و تواضعت من ضعيف ما أجرأك على معاصيه 4537. 40-  براستى كه تو اگر از گناهان دورى گزينى به درجات بالا خواهى رسيد.

41-  آفت فرمانبردارى و اطاعت (خدا) نافرمانى است.

42-  هر گاه مرتكب گناهى شدى پس بر آن پشيمان باش.

43-  به واسطه گناه بدبختى و شقاوت تحقق مى‏يابد.

44-  به واسطه گناه آتش براى گمراهان بسته و يا پوشانيده مى‏شود. (كنايه از شدت عذاب است چون وقتى در بسته يا سر پوشيده شد حرارت شديدتر خواهد گرديد).

45-  بد عملى است نافرمانى (خداى بزرگ).

46-  از نافرمانيهاى خدا پرهيز كن تا رستگار گردى.

47-  از گناهان خود دارى نموده، نفسهاى خويش را از آنها منع فرمائيد، زيرا بدبخت كسى است كه عنان نفس خويش را در آنها رها نمايد.

48-  بلند است خدا آن قدرتمندى كه چه بردبار كرده است او را و تو از راه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 561

49-  حلاوة المعصية يفسدها أليم العقوبة 4884.

50-  حاصل المعاصي التّلف 4913.

51-  ربّ كبير من ذنبك تستصغره 5345.

52-  راكب المعصية مثواه النّار 5385.

53-  طاعة المعصية سجيّة الهلكى 6023.

54-  عجبت لمن علم شدّة انتقام اللّه منه و هو مقيم على الإصرار 6259.

55-  قرين المعاصي رهين السّيّئات 6756. ناتوانيت (و از راه تذلّل و پستى مرتبه و موجود شدنت به امر و فرمان او) فروتنى كرده (و يا از آن دورى كرده به اعتبار پستى مرتبه) چه جرأت داده تو را بر نافرمانيهاى او 49-  شيرينى گناه را، عذاب دردناك تباه مى‏سازد.

50-  حاصل و نتيجه گناهان تلف و هلاكت اخروى است (زيرا ضرر گناه هم در دنيا محسوس است و هم در آخرت).

51-  چه بسا بزرگ از گناه خود را كه آن را كوچك شمارى (يعنى نبايد گناه بزرگ خود را كوچك شمرد).

52-  سوار گناه و مرتكب شونده معصيت جايگاه او آتش است.

53-  فرمانبردن گناه (يعنى نافرمانى خداى سبحان) خوى و خصلت هلاك شدگانست.

54-  عجب دارم از كسى كه سختى انتقام خدا را از خود مى‏داند چگونه بر تكرار گناه ايستادگى مى‏كند.

55-  همراه و كسى كه با معاصى محشور است در گرو گناهان خواهد بود (تا اگر توبه كرد رستگار شود و گرنه به كيفر خود خواهد رسيد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 562

56-  لكلّ سيّئة عقاب 7271.

57-  للمجترئ على المعاصي نقم من عذاب اللّه سبحانه 7343.

58-  لو لم ينه اللّه سبحانه عن محاربه لوجب أن يجتنبها العاقل 7595.

59-  التّبجّج بالمعاصي أقبح من ركوبها 2045.

60-  هل من خلاص أو مناص أو ملاذ أو معاذ أو فرار أو محار 10038.

61-  لا تصرّ على ما يعقّب الإثم 10226 56-  براى هر گناهى عقابى است.

57-  براى دليرى كننده بر معصيت‏ها عقوبتهايى است از عذاب خداى سبحان.

58-  اگر خداى سبحان از حرامهاى خود نهى نمى‏نمود، هر آينه واجب بود كه خردمند از آنها دورى گزيند.

59-  به گناهان شادمان بودن، زشت‏تر از ارتكاب گناهانست (زيرا غالبا گناه در اثر غلبه شهوت انجام مى‏گيرد، ولى شادمانى به سبب بى‏باكى و استخفاف به دين تحقق مى‏يابد).

60-  (تتمه كلامى است از خطبه 82 مشهور به غرّاء در باره دورى از گناهان) آيا خلاص يا پناهگاه (كه به آنجا بگريزند) يا پناهى (كه به او پناه برند) يا فرار و برگشت و يا محل برگشتى (از مرگ با عذاب) هست 61-  بر آنچه از پى در آيد گناه را اصرار مورز (مرحوم علامه خوانسارى چنين معنى فرموده: يعنى بر جزاى آن و انتقام از صاحب آن ايستادگى مكن بنا بر اين مقصود عفو و بخشش ديگران است).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 563

62-  لا تهتكوا أستاركم عند من يعلم أسراركم 10239.

63-  لا تعرّض لمعاصي اللّه سبحانه، و اعمل بطاعته يكن لك ذخرا 10318.

64-  لا تحقّرنّ صغائر الآثام، فإنّها الموبقات، و من أحاطت به محقّراته أهلكته 10409. 62-  پرده‏هاى (عصمت) خود را پاره نكنيد، در نزد كسى كه اسرار شما را مى‏داند. (يعنى به ارتكاب معاصى در برابر خدا دست نزنيد).

63-  متعرض نافرمانيهاى خداى سبحان مشو، و به طاعت و فرمانبردارى او عمل كن تا براى تو ذخيره‏اى باشد.

64-  هرگز كوچك‏هاى گناهان را كوچك مشمار، زيرا كه آنها هلاك كننده‏ها هستند، و هر كه كوچك‏هاى گناهان او او را احاطه نمايد او را به هلاكت خواهند رسانيد.

(پوشيده نماند كه از آيات و روايات هر دو قسم از گناهان صغيره و كبيره) استفاده خواهد شد، و بزرگان دين براى تشخيص آنها موازينى را بيان كرده‏اند چنانكه عده‏اى گويند: گناهانى كه در خصوص ارتكاب آن وعده آتش داده شده كبيره، و غير آن صغيره بوده، و يا آنكه گفته شده: آنچه به عنوان كبائر گفته شده كبيره، و غير آن صغيره مى‏باشد، و بعضى گويند: همه گناهان كبيره‏اند، منتهى بعض آنها نسبت به بعض ديگر بزرگتر خواهد بود، مانند فحش نسبت به زدن، و زدن نسبت به قتل نفس، و بر هر تقدير شكى در تفاوت ميان گناهان نيست، چنانكه شبه‏اى هم در اين جهت نمى‏باشد، كه هر شخصى موظف است محرمات را مطلقا ترك كند، و نبايد هيچ فردى از اقسام آن را كوچك و حقير شمرد، زيرا در معصيت و گناه بايد كسى را در نظر گرفت كه مخالفت او مى‏شود، و آن ذات حضرت احديّت جلّت عظمته مى‏باشد، و نبايد احدى جرأت گناه را نيز داشته باشد، چون كه ارتكاب آن بنده را از خالق جهان دور ساخته، و سبب طرد و سقوط خواهد گرديد، نعوذ

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 564

65-  لا يرعوي الباقون اجتراما 10595.

66-  لا وزر أعظم من الإصرار 10659.

67-  لا وزر أعظم من التّبجّج بالفجور 10762.

68-  من أصرّ على ذنبه اجترى على سخط ربّه 8764.

69-  من تلذّذ بمعاصي اللّه أورثه اللّه ذلّا 8823.

70-  من كثرت معصيته وجبت إهانته 9093.

71-  ما زالت عنكم نعمة و لا غضارة عيش إلّا بذنوب اجترحتموها، و ما اللّه بظلّام للعبيد 9629.

72-  ما من شي‏ء من معصية اللّه سبحانه يأتي إلّا في شهوة 9667. باللّه من سخطه و غضبه).

65-  ترك نمى‏كنند باز ماندگان (كسانى كه از مرگ سالمند) گناهى را. (يعنى عده‏اى را مرگ ترك نكند، و زنده‏ها گناه را ترك ننمايند).

66-  گناهى عظيم‏تر از اصرار (بر گناه) نيست.

67-  نيست گناهى عظيم‏تر از شاد شدن به گناه و بيرون رفتن از فرمان خدا.

68-  هر كه بر گناه خود اصرار ورزد (يعنى مكرّر آن را انجام دهد) بر خشم پروردگارش دليرى نموده است (يعنى از عقوبت الهى باكى ندارد).

69-  هر كه به معاصى خدا لذّت ببرد خداوند خوارى را دچار او خواهد كرد.

70-  هر كه معصيت او بسيار باشد اهانت و خوار گردانيدن او واجب باشد.

71-  از شما نعمتى و يا خوشى زندگانى زائل نگشته مگر به سبب گناهانى كه آنها را كسب كرده‏ايد، و خداوند ببندگانش ستم نخواهد نمود.

72-  چيزى از نافرمانى خداى سبحان نخواهد آمد مگر در ميل و رغبت نفس به آن (پس بايد نفس را تهذيب نمود و با آن مجاهده كرد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 565

73-  مداومة المعاصي تقطع الرّزق 9771.

74-  مجاهرة اللّه سبحانه بالمعاصي تعجّل النّقم 9811.

75-  نعوذ باللّه من سيّئات العقل (العمل) و قبح الزّلل و به نستعين 9975.

76-  هيهات ما تناكرتم إلّا لما قبلكم من الخطايا و الذّنوب 10037.

77-  كلّ عاص متأثّم 6844.

78-  من عصى اللّه ذلّ قدره 7821.

79-  ويح العاصي ما أجهله و عن حظّه ما أعدله 10094.

80-  ويل لمن بلي بعصيان و حرمان و خذلان 10101. 73-  مداومت گناهان روزى را قطع خواهد كرد.

74-  آشكارا نمودن گناهان (و پنهان نكردن آن) در مقابل خداى سبحان انتقامها را تعجيل خواهد نمود (يعنى خداوند در عقوبت شتاب نمايد چون گنهكار بى‏باك است).

75-  به خدا پناه مى‏بريم (از بديهاى عمل و يا) از بديهاى عقل و زشتى لغزش (گناه) و از او يارى مى‏طلبيم.

76-  چقدر دور است ناخوش نمى‏داريد (خلافت مرا و يا مرگ و سفر آخرت را) جز براى آنچه پيش شماست از خطايا و گناهان.

77-  هر فرمان نبرنده‏اى گنهكار و يا پشيمان است.

78-  هر كه نافرمانى خدا كند قدر و مرتبه‏اش خوار گردد.

79-  واى بر گنهكار چه چيز او را نادان كرده و چه چيز او را از بهره‏اش عدول داده است 80-  واى بر كسى كه بنا فرمانى و محروميت و خوارى گرفتار شده باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 566

81-  التّهجّم على المعاصي يوجب عقاب النّار 2123.

82-  اذكروا عند المعاصي ذهاب اللّذّات، و بقاء التّبعات 2504.

83-  اتّقوا معاصي الخلوات فإنّ الشّاهد هو الحاكم 2524.

84-  الحذر الحذر أيّها المستمع، و الجدّ الجدّ أيّها العاقل، و لا ينبّئك مثل خبير 2610.

85-  عجبت لمن يحتمي الطّعام لأذيّته كيف لا يحتمي الذّنب لأليم عقوبته 6254.

86-  المعصية همّة الأرجاس 617. 81-  بر گناهان داخل شدن موجب مى‏گرداند عقاب آتش را.

82-  در وقت انجام گناهان به ياد آوريد رفتن لذّت‏ها و باقى ماندن وزر و بالهاى آنها را. (كه اگر چنين كرديد معصيت ترك خواهد شد).

83-  از گناهان پنهانى بپرهيزيد، زيرا كه گواه خود حاكم است. (يعنى در معاصى ظاهر، شاهد خلق و مخلوق است، امكان دارد گنهكار اهميت بيشترى دهد و آن را ترك نمايد، اما در گناهان پنهانى اهميتى ندهد از باب اين كه كسى مطلع نيست، حضرت على-  عليه السلام-  هشدار مى‏دهد كه از آنها بپرهيزيد كه گواه خود پروردگار مى‏باشد).

84-  طلب كن دورى را طلب كن دورى را، (يا دورى مطلوب است دورى مطلوب است) آى شنونده، طلب كن كوشش را طلب كن كوشش را، (يا كوشش مطلوب است) اى خردمند و تو را خبر ندهد مانند دانايى. (احتمال مى‏رود مراد از جمله اخير خود حضرت باشد چنانكه محتمل است خدا باشد).

85-  تعجب مى‏كنم از كسى كه از طعام براى اذيّتش پرهيز مى‏كند چگونه از گناه براى جزاء و عقوبت دردناك باز نمى‏ايستد 86-  گناه و نافرمانى همت ناپاكان است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 567

87-  بئس القلادة قلادة الآثام 4391.

88-  في كلّ سيّئة عقوبة 6464.

89-  المذنب على بصيرة غير مستحقّ للعفو 1516.

90-  الإنكار إصرار 180.

91-  المذنب عن غير علم بري‏ء من الذّنب 1723.

92-  سلاح المذنب الاستغفار 5562.

93-  عاص يقرّ بذنبه خير من مطيع يفتخر بعمله 6334.

94-  لا تؤيسنّ مذنبا فكم عاكف على ذنبه ختم له بالمغفرة، و كم مقبل على عمل هو مفسد له ختم له في آخر عمره بالنّار 10389. 87-  بد طوق و گردن بنديست طوق و گردن بند گناهان.

88-  در هر بدى عقوبت و كيفرى است.

89-  گنهكارى كه گناهش از روى دانايى باشد مستحق بخشش نيست. (يعنى اگر خداوند او را ببخشد از راه تفضل است).

90-  انكار (گناه و يا مجرد اعتراف ننمودن به آن) اصرار (و ايستادگى بر گناه) است.

91-  گنهكار از روى نادانى از گناه برى است.

92-  اسلحه گنهكار طلب آمرزش از خدا است.

93-  گنهكارى كه به گناهش اقرار كند بهتر از فرمانبردارى است كه به عمل خود افتخار و مباهات مى‏نمايد.

94-  هرگز گنهكارى را مأيوس مگردان پس بسا رو آورنده بر گناه خود كه براى او به آمرزش ختم گرديده، و بسا رو آورنده بر عملى كه او فاسد كننده آنست كه در آخر عمرش براى او به آتش ختم گردد.

                         ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 568

الإذاعة

1-  الإذاعة خيانة 114.

2-  الإذاعة شيمة الأغيار 1082. فاش كردن 1-  فاش كردن خيانت است.

2-  فاش كردن خوى و خصلت اغيار است.

                         ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 569

باب الراء

الرّؤف

1-  نعم المرء الرّؤف (المعروف) 9890.

الرأي و الآراء و المستبد بالرأي

1-  اقصر رأيك على ما يلزمك تسلم، ودع الخوض فيما لا يعنيك تكرم 2335.

2-  امخضوا الرّأي مخض السّقاء، ينتج سديد الآراء 2569. مهربان 1-  خوب مردى است (مرد) مهربان.

انديشه، خود محورى 1-  رأى خود را بر آنچه ضرور باشد بر گمار تا سالم مانى، و خوض را در چيزى كه لازم نيست واگذار تا گرامى گردى، (ممكن است مراد عام بوده، چنانكه امكان دارد مقصود دنيا و آخرت باشد كه بر انسان لازم است در امور اخرويه رأى خود را بكار اندازد زيرا كه آن مهم است).

2-  انديشه را بجنبانيد و رأى را به حركت در آوريد، مانند جنبانيدن و حركت دادن مشك و خيك (پر از ماست كه در اثر حركت كره از آن مى‏گيرند)، تا رأى درست و صحيح از آن ظاهر شود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 570

3-  أقرب الآراء من النّهى أبعدها من الهوى 3022.

4-  أملك النّاس لسداد الرّأي كلّ مجرّب 3048.

5-  أفضل النّاس رأيا من لا يستغني عن رأي مشير 3152.

6-  أفضل الرّأي ما لم يفت الفرص، و لم يورث الغصص 3216.

7-  إنّ رأيك لا يتّسع لكلّ شي‏ء، ففرّغه للمهمّ 3638.

8-  الرّأي بتحصين الأسرار 1081.

9-  بإصابة (بأصالة) الرّأي يقوى الحزم 4290.

10-  خير الآراء أبعدها عن الهوى، و أقربها من السّداد 5011. 3-  نزديكترين رأى و انديشه‏ها به عقل دورترين آنهاست از خواهش.

4-  مالك‏ترين مردم براى درستى رأى و انديشه هر تجربه كننده‏ايست.

5-  افزونترين مردم در رأى، كسى است كه از رأى مشير بى‏نياز نباشد، و پيوسته در امور مشورت كند.

6-  افزونترين رأى و انديشه آنست كه فرصت‏ها را از دست نداده، و از عقب نياورد غصّه‏ها را.

7-  براستى كه رأى و انديشه تو گنجايش هر چيزى را ندارد، پس آن را براى آنچه مهمّ و لازم است فارغ ساز.

8-  رأى و تدبير به محكم نگاهداشتن اسرار است، (بويژه در موضوع جنگ و اسرار نظامى كه پيشرفت در مخفى بودن آن است).

9-  به تدبير درست (كه بوسيله فكر و تأمل به دست آيد) و يا به محكم بودن رأى (و يا به اصالت رأى كه انسان تابع ديگرى نباشد و استقلال فكرى داشته باشد) دور انديشى قوى گردد.

10-  بهترين رأيها دورترين آنهاست از هوا و هوس، و نزديكترين آنهاست به راه درست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 571

11-  خوافي الآراء تكشفها المشاورة 5100.

12-  رأي الشّيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام 5417.

13-  رأي الرّجل ميزان عقله 5422.

14-  رأي العاقل ينجي 5424.

15-  رأي الجاهل يردي 5425.

16-  رأي الرّجل على قدر تجربته 5426.

17-  زلّة الرّأي تأتي على الملك و تؤذن بالهلك 5476.

18-  شرّ الآراء ما خالف الشّريعة 5674. 11-  پوشيده‏ها و پنهانى‏هاى رأيها را مشورت كردن ظاهر خواهد ساخت (كه آيا عمل صلاح است يا نه، آيا طرف مقابل خوش نفس است يا بد باطن، دوست است يا دشمن).

12-  رأى و انديشه پير در نزد من از جلادت و قوت جوان محبوب‏تر است، (زيرا گاهى مثلا در معركه جنگ تجربه كار يك نقشه مى‏كشد كه با هزاران نيروى جوان قابل مقايسه نيست).

13-  رأى مرد ميزان و ترازوى عقل اوست (يعنى بدينوسيله آدمى پى به عقل او مى‏برد).

14-  انديشه و رأى خردمند، رستگار مى‏گرداند.

15-  رأى نادان و بى‏عقل، به هلاكت مى‏اندازد.

16-  رأى مرد، به اندازه تجربه اوست.

17-  لغزش رأى و انديشه، پادشاهى را هلاك كرده، و اعلام هلاكت مى‏نمايد (بنا بر اين بايد اهتمام و احتياط زياد نمود).

18-  بدترين انديشه‏ها آنست كه مخالف شريعت باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 572

19-  صلاح الرّأي بنصح المستشير 5795.

20-  صواب الرّأي يؤمن الزّلل 5817.

21-  صواب الرّأي بالدّول و يذهب بذهابها 5819.

22-  صواب الرّأي بإجالة الأفكار 5823.

23-  ضلّة الرّأي تفسد المقاصد 5902.

24-  على قدر الرّأي تكون العزيمة 6173.

25-  قد يزلّ الرّأي الفذّ 6646.

26-  قد خاطر من استغنى برأيه 6662.

27-  من جهل وجوه الآراء أعيته الحيل 7865. 19-  صلاح رأى و درستى آن به خالص بودن مشورت كننده است.

20-  درستى رأى (آدمى را) از لغزش ايمن مى‏دارد.

21-  درستى انديشه به دولت‏هاست، و به رفتن آن مى‏رود و خطا ظاهر مى‏شود (شايد حضرت نوع انديشه‏ها را فرموده باشد كه وقتى دولت برقرار است رأى هم بصواب نزديكتر خواهد بود.

22-  درستى رأى به جولان در آوردن فكرهاست (شايد مراد مشورت باشد و يا خود انسان زياد در كارى انديشه كند).

23-  گمراهى رأى و باطل انديشيدن يا فساد مذهب و اعتقاد مقصدها را فاسد مى‏سازد.

24-  به اندازه رأى و انديشه (از قوت و ضعف) عزيمت و تصميم خواهد بود.

25-  گاهى رأى تنها مى‏لغزد (يعنى بايد در امور مشورت كرد).

26-  در حقيقت (خود را) مشرف بر هلاكت ساخته كسى كه به رأى خود بى نياز شده است (يعنى در كارها مشورت نكند و استقلال نشان دهد).

27-  هر كه اقسام انديشه‏ها و طرق رأى‏ها را جاهل باشد چاره‏ها او را عاجز

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 573

28-  من أضاع الرّأي ارتبك 7909.

29-  من أعمل الرّأي غنم 7911.

30-  من ضعفت آراؤه قويت أعداؤه 8048.

31-  من أعجبته آراؤه غلبته أعداؤه 8165.

32-  من اعجب برأيه ملكه (أهلكه) العجز 8218.

33-  لا تستبدّ برأيك، فمن استبدّ برأيه هلك 10311.

34-  لا تستعملوا الرّأي فيما لا يدركه البصر، و لا تتغلغل فيه الفكر 10347. گرداند (نتواند راه صحيح را به دست آورد، متحير ماند).

28-  هر كه رأى (خود) را ضايع كند در گل فرو رود.

29-  هر كه رأى (خويش) را بكار اندازد نفع مهم برد.

30-  هر كه آراء او ضعيف باشد دشمنانش قوى باشد.

31-  هر كه آراء او او را خودبين كند (و او را به عجب وادارد) دشمنانش بر او غلبه خواهند كرد (چون مشورت نخواهد كرد و اشتباه زياد خواهد نمود).

32-  هر كه به رأى و انديشه خود عجب آورده شود (خودبين و خود محور باشد) عجز و ناتوانى مالك او شود (يعنى در كارها ناتوان گردد، و يا او را هلاك گرداند).

33-  به رأى و انديشه خود منفرد و مستبد مباش، پس هر كه به رأى خود منفرد باشد هلاك خواهد شد.

34-  (تتمه كلامى است از خطبه 86 كه حضرت على-  عليه السلام-  در آن صفات خدا و پيروى از ائمه و غير آن را بيان داشته است) رأى و انديشه را در آنچه چشم آن را در نمى‏يابد، و فكرتها در آن داخل نمى‏شود بكار نبريد (بلكه در اصول و معارف الهيه به اهل آن (ائمه) مراجعه كنيد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 574

35-  لا رأي لمن لا يطاع 10722.

36-  من قنع برأيه فقد هلك 7769.

37-  من استبدّ برأيه خفّت و طأته على أعدائه 8675.

38-  من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء 8819.

39-  من استبدّ برأيه خاطر و غرّر 9177.

40-  المستبدّ متهوّر في الخطاء و الغلط 1208.

41-  قد أخطاء المستبدّ 6628. 35-  (اين جمله در آخر خطبه 27 نهج البلاغه كه در باره جهاد و سرزنش مردم است آمده كه هر وقت شما را بقتال دعوت كردم بهانه آورديد، گرما و سرما را پيش كشيديد، تا آخر كه فرموده: هنوز من به سنّ بيست سالگى نرسيده كه آماده جنگ گرديدم و اكنون زياده از شصت سال از عمرم مى‏گذرد، و ليكن آگاه باشيد كه) رأى و تدبير ندارد كسى كه اطاعت نمى‏شود.

36-  هر كه به رأى و انديشه خود قانع باشد (و با ديگران مشورت نكند) پس در حقيقت هلاك گشته است.