81- چگونه براى
آخرت عمل مىنمايد كسى كه به دنيا اشتغال دارد.
82- براستى كه
شما به آباد كردن سراى آخرت و هميشگى محتاج تريد تا آباد ساختن خانه ناپايدار
دنيا.
83- بدرستى كه
شما جز اين نيست كه براى آخرت آفريده شدهايد نه براى دنيا و براى هميشگى نه براى
فنا و نابودى.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 28
84- إنّما
خلقتم للبقاء لا للفناء، و إنّكم في دار بلغة و منزل قلعة 3862.
85- صلاح
الآخرة رفض الدّنيا 5806.
86- عجبت لمن
عرف ربّه كيف لا يسعى لدار البقاء 6265.
87- من أيقن
بما يبقى زهد فيما يفنى 8422.
88- من أحبّ
الدّار الباقية لهى عن اللّذّات 8593.
89- من أمّل
ثواب الحسنى لم تنكد آماله 9020.
90- أيسرّك أن
تلقى اللّه غدا في القيامة و هو عليك راض غير غضبان كن في الدّنيا زاهدا، و في
الآخرة راغبا، و عليك بالتّقوى و الصّدق، فهما جماع الدّين، و الزم أهل الحقّ، و
اعمل عملهم تكن منهم 2827. 84- جز اين نيست كه شما براى باقى بودن آفريده شدهايد
نه براى فانى شدن، و براستى كه شما در خانهاى كه براى زندگانى بتوان به آن اكتفاء
كرد، و جايگاه عاريتى كه آن را وطن نتوان قرار داد مىباشيد.
85- صلاح آخرت
ترك دنيا است.
86- شگفتم از
كسى كه پروردگارش را مىشناسد چگونه براى سراى جاويد (آخرت) نمىكوشد.
87- هر كه به
آن چه باقى خواهد ماند يقين كند در آنچه فانى شدنى است بى رغبت باشد.
88- هر كه سراى
باقى را دوست دارد از لذتها اعراض كند.
89- هر كه
اميدوار ثواب نيكوتر (آخرت) است اميدهايش دشوار نگردد.
90- آيا ترا
خوشنود مىگرداند اين كه خدا را فردا در قيامت ملاقات نمائى و او بر تو خوشنود
باشد نه خشمناك در دنيا بىرغبت و نسبت بآخرت رغبت كننده باش، و بر تو باد بتقوى و
راستى، زيرا كه آن دو جمع كننده دينند، و از اهل حق جدا مشو و
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 29
91- ما ظفر
بالآخرة من كانت الدّنيا مطلبه 9558.
92- ما المغبوط
الّذي فاز من دار البقاء ببغيته كالمغبون الّذي فاته النّعيم بسوء اختياره و
شقاوته 9687.
93- لا تكن
ممّن يرجو الآخرة بغير عمل، و يسوّف التّوبة بطول الأمل، يقول في الدّنيا بقول
الزّاهدين، و يعمل فيها بعمل الرّاغبين 10404.
94- لا ينعم
بنعيم الآخرة إلّا من صبر على بلاء الدّنيا 10752.
95- لا ينفع
العمل للآخرة مع الرّغبة في الدّنيا 10829.
96- لا يدرك
أحد رفعة الآخرة إلّا بإخلاص العمل، و تقصير الأمل، و لزوم التّقوى 10864. بعمل
آنها عمل نما تا از آنان باشى.
91- به آخرت
پيروز نگشته كسى كه دنيا مطلب و مقصود او باشد.
92- مغبوطى كه
(كسى كه بحال او مردم غبطه مىخورند و آرزوى حال او را دارند) از سراى جاويد
(آخرت) به مطلب خود پيروزى يافته مانند مغبونى كه نعمت (اخروى) به سبب بدى اختيار
(كه دنيا را برگزيده) و بدبختى خود از دست داده نخواهد بود (پس در مطالب اخروى
بكوشيد و آخرت را بر دنيا برگزينيد).
93- از كسانى
مباش كه بدون عمل اميد آخرت دارد و به درازى امل و آرزو توبه را تأخير مىاندازد
در دنيا به گفتار زهاد سخن مىگويد و در آن به عمل رغبت كنندگان عمل مىنمايد.
94- به نعمت
آخرت انعام نمىشود مگر كسى كه بر بلاء دنيا صبر نمايد.
95- عمل براى
آخرت سودى ندهد در صورتى كه نسبت به دنيا رغبت باشد.
96- احدى به
بلندى مقام آخرت نخواهد رسيد مگر به خالص گردانيدن عمل، و كوتاه نمودن اميد و
آرزو، و ملازمت تقوا (و از آن جدا نشدن).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 30
97- استحقّوا
من اللّه ما أعدّ لكم بالتّنجّز لصدق ميعاده و الحذر من هول معاده 2515.
الاخوّة و الصّديق و
الرّفيق و المصاحبة
1- الإخوان
أفضل العدد 1045.
2- المعين على
الطّاعة خير الأصحاب 1142.
3- الصّديق من
صدق غيبه (غيبته) 1151.
4- الفقد
الممرض (المرمض) فقد الأحباب 1158.
5- الصّاحب
كالرّقعة فاتّخذه مشاكلا 1177. 97- از خدا استحقاق پيدا كنيد و سزاوار گرديد
(بهشت و) آنچه را كه براى شما آماده ساخته، بطلب وفاى وعده از او كه وعدهاش راست
است، و بجهت ترس از وحشت قيامت او.
برادرى و دوستى 1- برادران، افزونترين توشه آماده شده هستند
(يعنى در سختىها و شدائد و دفع دشمن).
2- يارى كننده
بر طاعت بهترين ياران است.
3- دوست كسى
است كه پنهانى يا غيبت او راست باشد (يعنى باطن و ظاهرش يكى بوده در دوستى صاف
باشد).
4- نيافتن
بيمار كننده، يا سوزاننده و درد آورنده نيافتن دوستان است (چنانكه شاعر مىگويد:
يقولون ان الموت صعب على الفتى
مفارقة الأحباب و اللّه أصعب
5- رفيق و يار
مانند وصله است پس آن را همرنگ خود گير، تا وصله ناجور نگردد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 31
6- الرّفيق
كالصّديق فاختره موافقا 1180.
7- الغريب من
ليس له حبيب 1204.
8- إخوان
الدّين أبقى مودّة 1360.
9- أخ تستفيده
خير من أخ تستزيده 1362.
10- استفساد
الصّديق من عدم التّوفيق 1479.
11- الإخوان
زينة في الرّخاء وعدّة في البلاء 1527.
12- إخوان
الدّنيا تنقطع مودّتهم لسرعة انقطاع أسبابها 1796.
13- خير إخوانك
من واساك بخيره و خير منه من أغناك عن غيره 5013. 6- رفيق و يار بمنزله دوست است،
پس آنرا موافق برگزين.
7- غريب كسى
است كه براى او دوستى نباشد.
8- برادرانى كه
برادريشان از راه دين باشد از نظر دوستى پايندهتر مىباشند.
9- برادرى كه
از او استفاده (علمى) كنى بهتر از برادرى است كه طلب زاد كنى از او (يعنى سزاوار
است آدمى با كسى رفيق شود كه باعث ترقى و كمال او گردد نه او از ايشان كسب كمال
كند زيرا در اين صورت عمده نفع براى رفيق خواهد بود).
10- رنجانيدن
دوست و او را تباه ساختن از عدم توفيق است.
11- برادران در
حال فراخى زينت، و در بلاء و سختى مهيّا و يار و مدد كارند.
12- برادران
دنيا (كه دوستى آنان بجهت غرضهاى دنيوى مىباشد) دوستى آنها با سرعت بريده شدن
اسباب آن، بريده خواهد شد (چون دوستى براى خدا و عميق نبوده است).
13- بهترين
برادران تو كسى است كه تو را بمال خود كمك نموده و بهتر از او كسى است كه تو را از
غير خود بىنياز سازد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 32
14- خير
الإخوان أنصحهم و شرّهم أغشّهم 5014.
15- خير
الإخوان من لم تكن على الدّنيا اخوّته 5016.
16- خير
الإخوان من كانت في اللّه مودّته 5017.
17- خير
الإخوان من إذا فقدته لم تحبّ البقاء بعده 5018.
18- خير إخوانك
من سارع إلى الخير و جذبك إليه، و أمرك بالبرّ و أعانك عليه 5021.
19- خير إخوانك
من دعاك إلى صدق المقال بصدق مقاله و ندبك إلى أفضل الأعمال بحسن أعماله 5022.
20- خير إخوانك
من دلّك على هدى، و ألبسك (أكسبك) تقى، و صدّك عن اتّباع هوى 5029. 14- بهترين
برادران خالصترين آنها، و بدترين آنها ناصافترين آنها خواهد بود.
15- بهترين
برادران كسى است كه برادريش بر سر دنيا نباشد.
16- بهترين
برادران كسى است كه دوستى او در راه خدا باشد.
17- بهترين
برادران كسى است كه هرگاه او را از دست دهى ماندن بعد از او را دوست نداشته باشى.
18- بهترين
برادران تو كسى است كه بسوى خير شتاب كرده، و تو را به سوى آن كشيده، و بنيكوئى
فرمان داده، و بر آن مدد كند.
19- بهترين
برادران تو كسى است كه تو را به سبب راست گفتاريش براست گفتارى خوانده، و به وسيله
نيكوئى كردارش به افزونترين عملها متوجه سازد.
20- بهترين
برادرهاى تو كسى است كه تو را بر راه راست هدايت نموده، و خويشتن دارى را نصيب تو
كرده، و يا لباس تقوا را بر تو بپوشاند، و از پيروى هوا و هوس جلو گيرى نمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 33
21- خير إخوانك
من واساك 5035.
22- ربّ أخ لم
يلده امّك 5251.
23- صديق
الجاهل متعوب منكوب 5829.
24- صاحب
الإخوان بالإحسان، و تغمّد ذنوبهم بالغفران 5832.
25- صاحب
العقلاء تغنم و أعرض عن الدّنيا تسلم 5835.
26- صاحب
العقلاء و جالس العلماء، و اغلب الهوى، ترافق الملأ الأعلى 5837.
27- صاحب
الحكماء، و جالس الحلماء، و أعرض عن الدّنيا تسكن جنّة المأوى 5838.
28- صحبة
الأشرار تكسب الشّرّ كالرّيح إذا مرّت بالنّتن حملت 21- بهترين برادرهايت كسى است
كه تو را در مالش شريك گرداند.
22- بسا برادرى
كه او را مادرت نزائيده است (يعنى از راه دوستى و اخلاص و ايمان برادرت شده، بايد
او را نگه داشته، و احترام نمائى).
23- دوست شخص
نادان و يا كم عقل به زحمت افتاده نكبت زده است (چون از او به غير از ضرر و زيان و
ناراحتى و احمقى چيزى نخواهد ديد).
24- برادران را
با احسان مصاحبت نما و گناهانشان را به گذشت بپوشان.
25- با عقلاء
مصاحبت و رفاقت نما تا سود يابى و از دنيا روگردان تا سالم مانى.
26- با عقلاء
مصاحبت نما، و با علماء مجالست كن، و بر هوا و هوس غلبه كن، تا با ملأ اعلى رفيق
گردى (يعنى با ملائكه و انبياء و اولياء- صلوات اللّه عليهم أجمعين- ).
27- با حكماء
(يعنى كسانى كه داراى علم راست و درست باشند) مصاحبت كن، و با بردباران همنشينى
نما، و از دنيا روى گردان تا در جنة المأوى جاى گيرى.
28- صحبت بدان
بدى را كسب مىكند مانند بادى كه به بوى بد بگذرد بوى
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 34
نتنا 5839.
29- صحبة
الأحمق عذاب الرّوح 5841.
30- صحبة
الوليّ اللّبيب حياة الرّوح 5842.
31- صديق
الأحمق في تعب 5855.
32- صديق
الجاهل معرض للعطب 5856.
33- صديقك من
نهاك، و عدوّك من أغراك 5857.
34- صحبة
الأشرار توجب سوء الظّنّ بالأخيار 5868.
35- عليك
بمقارنة ذي العقل و الدّين فإنّه خير الأصحاب 6115. بد را بر مىدارد.
29- مصاحبت
احمق (كم عقل) عذاب روح است.
30- يار و همدم
شدن با دوست عاقل حيات روح است.
31- دوست احمق
(كم عقل) در رنج است (براى اين كه احمق كار درستى نمىكند كه دوستش در رفاه باشد).
32- دوست نادان
در معرض هلاكت است (زيرا كارهاى نادان تحت برنامه صحيح نيست و لذا ممكن است دوست
خود را به هلاكت برساند).
33- دوست تو
كسى است كه تو را (از بديها و خطرات) باز دارد و دشمنت كسى است كه تو را فريب داده
و بر انگيزاند.
34- صحبت و
معاشرت بابدان موجب بدگمانى شود نسبت به نيكان (ممكن است از اين جهت باشد كه كسى
كه با بدان رفاقت كند آنان را هم قياس به رفقاى بد خود كند و يا چون نيكان ممكن
است زياد نكوهش بدان كنند از اين جهت آنان متهم گردند).
35- بر تو باد
بهمراهى و همنشينى صاحب عقل و دين زيرا كه آن بهترين ياران و مصاحبان است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 35
36- عليك
بإخوان الصّفا فإنّهم زينة في الرّخاء و عون في البلاء 6128.
37- عليك بمواخاة
من حذّرك و نهاك فإنّه ينجدك و يرشدك 6141.
38- منّ تألّف
النّاس أحبّوه 7895.
39- الاصطحاب
قليل 124.
40- الصّديق
أقرب الأقارب 674.
41- إنّما سمّي
الصّديق صديقا لأنّه يصدقك في نفسك و معايبك، فمن فعل ذلك فاستنم إليه فإنّه
الصّديق 3877.
42- إنّما سمّى
الرّفيق رفيقا لأنّه يرفقك على إصلاح دينك فمن أعانك على صلاح دينك فهو الرّفيق
الشّفيق 3878. 36- بر تو باد به برادران پاك درون زيرا كه آنان در فراخى زينت و
يارى كننده در بلايند.
37- بر تو باد
به برادرى كسى كه تو را بترساند و باز دارد زيرا كه آن تو را بلند گرداند و به راه
راست وادارد.
38- هر كه با
مردم الفت گيرد مردم او را دوست دارند.
39- رفاقت و
مصاحبت دو كس با هم كم است.
40- دوست
نزديكترين خويشاوندان است.
41- جز اين
نيست كه دوست دوست ناميده شده، براى اين كه تو را در باره نفس و عيبهايت راست مىگويد،
بنا بر اين كسى كه چنين بود به او آرام گير كه او دوست است.
42- جز اين
نيست كه رفيق رفيق ناميده شده، چون تو را بر آنچه صلاح دين تست سود مىرساند، پس
كسى كه تو را بر صلاح دينت يارى نمود، آن رفيق مهربان است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 36
43- إذا طالت
الصّحبة تأكّدت الحرمة 4017.
44- إذا أحببت
السّلامة فاجتنب مصاحبة الجهول 4042.
45- إذا كثرت
ذنوب الصّديق قلّ السّرور به 4062.
46- إذا اتّخذك
و ليّك أخا فكن له عبدا و امنحه صدق الوفاء و حسن الصّفاء 4141.
47- إذا ظهر
غدر الصّديق سهل هجره 4162.
48- بحسن
الموافقة تدوم الصّحبة 4183.
49- بحسن
الصّحبة تكثر الرّفاق 4282.
50- بئس
الصّديق الملول (الملوك) 4392.
51- بئس القرين
الجهول 4395. 43- هر گاه مصاحبت و رفاقت به درازا كشد و كهنه گرديد احترام زياده
خواهد شد.
44- هر گاه
سلامتى (دنيا و آخرت) را دوست دارى از رفاقت و مصاحبت نادان دورى نما.
45- هر گاه
گناهان دوست بسيار شود، خوشحالى نسبت بآن كم خواهد شد.
46- هر گاه
دوست تو تو را برادر گرفت، پس براى او بنده باش، و او را راستى وفاء و نيكوئى صفا
عطا كن (يعنى لازمه برادرى وفادارى و صميميّت است).
47- هرگاه
بيوفائى دوست ظاهر شود دورى گزيدن از او سهل باشد (يعنى ديگر شرعا و عقلا مانعى
ندارد).
48- به سبب
موافقت نيكو دوستى و رفاقت دوام پيدا خواهد كرد.
49- به سبب
خوبى مصاحبت رفيقان زياد خواهد شد.
50- بد دوستى
است پادشاهان ملول (يعنى كسى كه به اندك چيزى از رفيقش افسرده شود).
51- بد همنشينى
است بسيار نادان، (زيرا پيوسته آدمى از آن در رنج بوده و از
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 37
52- بئس القرين
العدوّ 4398.
53- بئس
الرّفيق الحسود 4400.
54- تمسّك بكلّ
صديق أفادتكه الشّدّة، (أفادك نكبة الشّدّة) 4508.
55- تحبّب إلى
خليلك يحببك، و أكرمه يكرمك و آثره على نفسك يؤثرك على نفسه و أهله 4530.
56- جليس الخير
نعمة 4719.
57- جليس
الشّرّ نقمة 4720. او سودى نخواهد برد).
52- بد همنشينى
است دشمن، (زيرا به اسرار آدمى پىبرده، و پيوسته در صدد نابودى انسان است).
53- بد رفيقى
است حسود، (زيرا كه به كم و زياد رفيقش آشنا بوده پيوسته آرزوى زوال آن را دارد و
يا مىكوشد به رفيقش ضربهاى وارد سازد).
54- چنگ به
دامن هر دوستى زن كه در سختى تو را سود رساند (چنانكه شاعر گفته:
دوست مشمار آنكه در نعمت زند
اف يارى و برادر خواندگى
دوست آن باشد كه گيرد دست دوست
در پريشان حالى و درماندگى)
55- بسوى دوست
خويش دوستى نما تا تو را دوست دارد، و او را اكرام كن تا تو را اكرام نمايد، و او
را بر جان خود برگزين تا او تو را بر نفس و بر اهل خود برگزيند.
56- همنشين خوب
نعمتى است، (زيرا كه آدمى از اخلاق او استفاده مىبرد، چنانكه گفته شده:
همنشين تو از تو به بايد
تا تو را عقل و دين بيفزايد).
57- همنشين بد
عذاب است، (چنانكه شاعر گفته:
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 38
58- جالس أهل
الورع و الحكمة، و أكثر مناقشتهم، فإنّك إن كنت جاهلا علّموك، و إن كنت عالما
ازددت علما 4783.
59- حسن الصّحبة
يزيد في محبّة القلوب 4812.
60- حسد
الصّديق من سقم المودّة 4928.
61- خير
الاختيار صحبة الأخيار 4954.
62- خير من
صاحبت ذووا العلم و الحلم 4989.
63- خير من
صحبته من لا يحوجك إلى حاكم بينك و بينه 5012.
64- خير من
صحبت من ولّهك بالاخرى، و زهّدك في الدّنيا، و أعانك على طاعة المولى 5030. روح را
صحبت ناجنس عذابى است أليم).
58- با اهل
پرهيزكارى و حكمت مجالست و همنشينى نما و با آنها دقيقا بحث و گفتگو بسيار كن،
زيرا اگر نادان باشى تو را بياموزند، و اگر عالم باشى علمى را زياد خواهى نمود، و
بر علم تو افزوده گردد.
59- نيكوئى
مصاحبت در دوستى دلها مىافزايد.
60- حسد دوست
از بيمارى دوستى است (يعنى دوستى او صحيح نمىباشد).
61- بهترين
برگزيدنها صحبت نيكان است و رفاقت و همنشينى با آنها.
62- بهترين كسى
كه رفاقت مىنمائى صاحبان علم و بردبارانند.
63- بهترين كسى
كه رفاقت كنى با او كسى است كه تو را به حاكمى كه ميان تو و او حكم نمايد محتاج
نسازد، (بلكه خود رفع اختلاف كند و پيرو حق باشد).
64- بهترين كسى
كه رفاقت و مصاحبت مىنمائى كسى است كه تو را به آخرت شيفته، و در دنياى بىرغبت
كرده، و تو را بر طاعت مولا (پروردگار) يارى نمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 39
65- خليل المرء
دليل على عقله، و كلامه برهان فضله 5088.
66- خير كلّ
شيء جديده، و خير الإخوان أقدامهم 5089.
67- خير الإخوان
أعونهم على الخير، و أعملهم بالبرّ، و أرفقهم بالمصاحب 5095.
68- ربّ صديق
حسود 5333.
69- ربّ صديق
يؤتى (يؤبى) من جهله لا من نيّته 5337.
70- زين
المصاحبة الاحتمال 5461.
71- شرّ إخوانك
من أرضاك بالباطل 5690. 65- دوست مرد نشانه عقل او، و سخنش دليل و برهان فضل و
برترى او خواهد بود، (يعنى هر اندازه دوست جامع و كامل و متدين، و يا هر چه سخن
عالى و پر محتوا و مفيد باشد فضيلت آدمى بيشتر خواهد بود).
66- بهترين هر
چيز تازه آنست و بهترين برادرها قديمىترين آنست.
67- بهترين
برادران يارى كنندهترين آنهاست بر كار خير، و عمل كنندهترين ايشانست بنيكوئى و
نرمى و مدارا كنندهترين آنانست بيار و مصاحب.
68- چه بسا
دوستى كه حسود است (يعنى نبايد خيلى به دوستى مغرور شد تا در نتيجه دوست را به همه
امور آشنا سازى).
69- چه بسا
دوستى كه به بدى جزا داده شود يا ناخوش داشته شود از جهت نادانيش نه از راه نيت او
(يعنى اگر عملى ناپسند انجام مىدهد كه مستحق پاداش بد مىگردد سببش نادانى است نه
سوء نيّت).
70- زينت رفاقت
و دوستى تحمل نمودن آزارها است.
71- بدترين
برادرهاى تو كسى است كه تو را به باطل راضى و خوشنود نمايد، (و اگر زمانى حق تو را
خشمناك سازد از آن چشم پوشى كند).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 40
72- شرّ إخوانك
من أحوجك إلى مداراة و ألجأك إلى اعتذار 5699.
73- شرّ
أصدقائك من تتكلّف له 5706.
74- شرّ
الإخوان الخاذل 5708.
75- شرّ
الأصحاب الجاهل 5709.
76- شرّ
الإخوان المواصل عند الرّخاء، و المفاصل عند البلاء 5714.
77- شرّ إخوانك
من أغراك بهوى، و ولّهك بالدّنيا 5715.
78- شرّ إخوانك
من داهنك في نفسك، و ساترك عيبك 5725.
79- شرّ إخوانك
الغاشّ المداهن 5730.
80- شرّ إخوانك
من تثبّط (يتبطّئ) عن الخير و ثبّطك (و يبطّئك) 72- بدترين برادران تو كسى است كه
تو را به مدارا كردن محتاج ساخته (كه اگر به سوى تو بدى نمود نتوانى منع او كنى) و
تو را به پوزش مجبور سازد (اگر زمانى به او تقصيرى نمودى).
73- بدترين
دوستان تو كسى است كه خود را براى او به زحمت اندازى.
74- بدترين
برادران برادر خوار كننده است.
75- بدترين
ياران ياران نادان يا كم عقل است.
76- بدترين
برادرها كسى است كه در وقت فراخى بپيوندد، و در هنگام بلاء و تنگى جدائى نمايد.
77- بدترين
برادرانت كسى است كه تو را بر خواهشى بر انگيزاند، و به دنيا شيفته و مفتون سازد.
78- بدترين
برادرهايت كسى است كه با تو در باب نفست بىتفاوت باشد و سستى نمايد و از تو عيبت
را بپوشاند و به تو نگويد.
79- بدترين
برادرهاى تو ناصاف مداهن است كه بتو عيبت را نگويد.
80- بدترين
برادران تو كسى است كه از خير باز ايستاده و تو را با خود باز دارد
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 41
معه 5733.
81- شرّ إخوانك
و أغشّهم لك من أغراك بالعاجلة و الهاك عن الآجلة 5738.
82- شرّ
الأصحاب السّريع الانقلاب 5742.
83- شرّ
الأتراب الكثير الارتياب 5743.
84- شرّ الألفة
اطّراح الكلفة 5782.
85- شرط
المصاحبة قلّة المخالفة 5783.
86- صاحب
السّوء قطعة من النّار 5824.
87- صحبة
الأخيار تكسب (تكتسب) الخير كالرّيح إذا مرّت بالطّيب و يا كسى است كه در كار خير
كندى كند و با خودش تو را به كندى وادار كند.
81- بدترين
برادران تو و ناصافترين ايشان كسى است كه تو را به دنيا فريب داده و از آخرت غافل
سازد.
82- بدترين
ياران و مصاحبان كسى است كه بزودى از حالى به حالى شود و در دوستى و كارش ثباتى
نباشد.
83- بدترين همسنها
و مصاحبان كسى است كه بسيار تغييرپذير باشد چون ثباتى در او متصور نيست.
84- بدترين
الفت و رفاقت ديگرى را بزحمت انداختن است.
85- شرط مصاحبت
و رفاقت كمى مخالفت است (زيرا كه مخالفت ريشه رفاقت را مىسوزاند).
86- يار و
مصاحب بد پارهاى است از آتش (چنانكه آتش اگر به جائى افتد اگر چاره آن نشود تا
آخر مىسوزاند يار بد هم آدمى را بيچاره كند مگر چاره آن شود).
87- با نيكان
نشستن نيكى را كسب نموده چنانكه باد وقتى به بوى خوشى
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 42
حملت طيبا 5826.
88- معاداة
الكريم أسلم من مصادقة اللّئيم 9764.
89- مصاحبة
العاقل مأمونة 9766.
90- مجالسة
الأبرار توجب الشّرف 9767.
91- مصاحبة
الأشرار توجب التّلف 9768.
92- مجالسة
السّفل تضيء القلوب 9770.
93- منع خيرك
يدعو إلى صحبة غيرك 9783.
94- مصاحبة
الجاهل من أعظم البلاء 9788.
95- مجالسة
العوامّ تفسد العادة 9812.
96- مصاحب
الأشرار كراكب البحر إن سلم من الغرق لم يسلم من مرور نمايد بوى خوش را بر دارد.
88- دشمنى كردن
با كريم سالمتر از دوستى لئيم است (چون دشمنى او زيان آور نيست، ولى دوستى لئيم پر
از رنج خواهد بود).
89- همراهى و
رفاقت با عاقل، ايمن از ضرر خواهد بود.
90- همنشينى با
نيكو كاران موجب شرف و سربلندى خواهد شد.
91- همراهى و
رفاقت با بدان موجب تلف (عمر و دين و هستى خواهد گرديد).
92- همنشينى با
مردم پست دلها را بيمار ميكند.
93- جلو گيرى
از خير خود ديگرى را دعوت به مصاحبت غير تو خواهد كرد، (يعنى غير تو را دوست اتخاذ
خواهد نمود).
94- مصاحبت و
همراهى نمودن با جاهل از بزرگترين بلاست.
95- همنشينى با
عوام (و اكثر مردم) عادت و روش را فاسد مىسازد.
96- يار و رفيق
اشرار مانند سوار شونده درياست، اگر از غرق سالم ماند از
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 43
الفرق 9835.
97- مجالسة
أبناء الدّنيا منساة للإيمان قائدة إلى طاعة الشيطان 9863.
98- موافقة
الأصحاب تديم الاصطحاب، و الرّفق في المطالب يسهّل الأسباب 9873.
99- مجالسة
الحكماء حياة العقول، و شفاء النّفوس 9875.
100- وحدة
المرء خير له من قرين السّوء 10136.
101- بالتّواخي
في اللّه تثمر الاخوّة 4225.
102- تبتنى
الاخوّة في اللّه على التّناصح في اللّه، و التّباذل في اللّه، و التّعاون على
طاعة اللّه، و التّناهي عن معاصى اللّه، و التّناصر في اللّه، و إخلاص ترس سالم
نخواهد ماند.
97- همنشينى با
فرزندان دنيا وسيله فراموشى و يا جايگاه فراموشى ايمان، كشنده بسوى اطاعت شيطان
خواهد بود.
98- موافقت با
ياران دوستى و هم صحبتى را پاينده داشته، و نرمى در مطالب (و با حوصله كار را
انجام دادن و يا با مردم در باره مطالب نرمى نمودن) اسباب را آسان مىكند.
99- همنشينى با
حكماء حيات عقلها، و شفاى نفسهاست.
100- تنهائى
مرد (انسان) براى او بهتر از همنشين بد است.
101- با برادرى
كردن در راه خدا برادرى ثمر بخش خواهد بود (يعنى رفاقتى ارزشمند است كه فقط براى
خدا باشد نه براى دنيا).
102- برادرى در
راه خدا بنا گذاشته مىشود بر نصيحت كردن يكديگر در راه خدا، و بخشش بيكديگر در
راه خدا، و مدد كردن و تعاون بر طاعت خدا، و باز داشتن يكديگر از نافرمانيهاى خدا،
و يارى نمودن يكديگر در راه خدا، و خالص
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 44
المحبّة 4532.
103- تناس
مساوى الإخوان، تستدم ودّهم 4584.
104- ثمرة
الاخوّة حفظ الغيب و إهداء العيب 4633.
105- من آخى في
اللّه غنم 7776.
106- من آخى في
الدّنيا حرم 7777.
107- من لا
إخوان له لا أهل له 8759.
108- من ناقش
الإخوان قلّ صديقه 8772.
109- من فقد
أخا في اللّه فكأنّما فقد أشرف أعضائه 9227.
110- من كان ذا
حفاظ و وفاء لم يعدم حسن الإخاء 8726. گردانيدن دوستى.
103- بديهاى
برادران را فراموش نما تا پاينده دارى دوستى آنها را، (يعنى نتيجه فراموشى لغزش و
بد سلوكيهاى آنان دوستى دائمى است).
104- ثمر و
ميوه برادرى و دوستى پشت سر و در غيبت او را نگهداشتن، و عيب او را بارمغان بردن
است.
105- هر كه در
راه خدا برادرى كند نفع عظيم برد.
106- هر كه در
راه دنيا بردارى نمايد محروم ماند.
107- هر كه
برايش برادرانى نيست اهلى (و دوستانى) براى او نيست.
108- هر كه با
برادران خورده گيرى كند دوستش كم خواهد شد.
109- هر كه
برادرى را در راه خدا نيابد (و از دست دهد) گويا در حقيقت شريفترين اعضاى خود را
از دست داده است.
110- هر كه
صاحب محافظت (و نگهبانى از محرمات) و وفاء باشد نيكوئى برادرى را از دست ندهد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 45
111- من عجز
الرّأي استفساد الإخوان 9283.
112- ما أكثر
الإخوان عند الجفان و أقلّهم عند حادثات الزّمان 9657.
113- ما تواخى
قوم على غير ذات اللّه سبحانه إلّا كانت اخوّتهم عليهم ترة يوم العرض على اللّه
سبحانه 9672.
114- موت الأخ
قصّ الجناح و اليد 9823.
115- نظام
المروّة حسن الاخوّة، و نظام الدّين حسن اليقين 9976.
116- لا تصرم
أخاك على ارتياب، و لا تهجره بعد استعتاب 10268.
117- لا
تضيّعنّ حقّ أخيك اتّكالا على ما بينك و بينه فليس لك بأخ من 111- از ناتوانى رأى
است (و عجز تدبير است) فاسد گردانيدن برادران (و آنها را از خود دور ساختن).
112- چه بسيار
است برادران نزد كاسهها (و در وقت استفاده) و كمند آنها در وقت حوادث روزگار (و
در نزد حاجت و نياز).
113- هيچ قوم و
قبيلهاى در غير راه خداى سبحان برادرى نكردهاند مگر آنكه برادريشان بر آنها نقصى
است در روز عرض (اعمال) بر خداى سبحان.
114- مرگ برادر
كندن و يا بريدن بال و دست است (زيرا قدرت انسان تا اندازهاى با برادر است على
الخصوص اگر واقعى باشد).
115- نظام و
رشته آدميت و مردانگى نيكوئى برادرى، و نظام و رشته دين نيكوئى يقين است.
116- از برادر
خود بخاطر شكى كه براى تو حاصل شود مبر و او را بعد از طلب خوشنودى (و پوزش) ترك
مكن.
117- هرگز حق
برادرت را از جهت اعتماد بر آنچه ميان تو و اوست (از دوستى و برادرى) ضايع مكن پس
برادر تو نخواهد بود كسى كه حق او را ضايع كنى
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 46
أضعت حقّه 10366.
118- لا تواخ
من يستر مناقبك و ينشر مثالبك 10420.
119- لا تطلبنّ
الإخاء عند أهل الجفاء و اطلبه عند أهل الحفاظ و الوفاء 10421.
120- لا خير
فيمن يهجر أخاه من غير جرم 10741.
121- لا خير في
أخ لا يوجب لك مثل الّذي يوجب لنفسه 10891.
122- يغتنم
مؤاخاة الأخيار، و يجتنب مصاحبة الأشرار و الفجّار 11015.
123- إيّاك و
مصادقة الكذّاب، فإنّه يقرّب عليك البعيد، و يبعّد عليك القريب 2650. (و دوستى و
برادرى او باقى نخواهد ماند).
118- برادرى
مكن با كسى كه مناقب تو را بپوشاند و عيبهايت را انتشار دهد.
119- هرگز
برادرى را در نزد اهل ستم طلب مكن و آن را در نزد اهل حفاظ (نگهدارى) و وفا طلب
نما.
120- خيرى نيست
در كسى كه از برادر خود بدون جرم و گناهى كنار مىكشد و مىبرد.
121- خيرى نيست
در برادرى كه براى تو واجب نگرداند مثل آنچه براى نفس خود لازم مىدارد (از قبيل
احترام و اقدام براى مطالب ضرورى و امثال آن).
122- برادرى
نيكان مغتنم و مصاحبت بدان و گنهكاران اجتناب مىشود (يعنى بايد آن مغتنم شمرده
شده و از اين اجتناب شود).
123- بر تو باد
بدورى از دوستى كردن بسيار دروغگو، زيرا كه او بر تو دور را نزديك كرده، و نزديك
را دور مىسازد، و بالأخره تو را بيچاره مىسازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ص 47
124- إيّاك أن
تخرج صديقك إخراجا يخرجه عن مودّتك و استبق له من انسك موضعا يثق بالرّجوع إليه
2687.
125- إيّاك أن
توحش موادّك وحشة تفضي به إلى اختياره البعد عنك، و إيثار الفرقة 2689.
126- إيّاك و
صحبة من ألهاك، و أغراك، فإنّه يخذلك و يوبقك 2692.
127- إيّاك و
مصاحبة أهل الفسوق، فإنّ الرّاضي بفعل قوم كالدّاخل معهم 2702.
128- إيّاكم و
مصادقة الفاجر، فإنّه يبيع مصادقه بالتّافه المحتفر 2738.
129- أكثر
الصّلاح و الصّواب في صحبة أولي النّهى و الألباب 3129. 124- بر حذر باش از اين
كه دوستت را بيرون كنى بيرون كردنى كه او را از دوستيت بيرون سازد، و از انس و
پيوند خود براى او جائى را باقى بگذار كه به بازگشت تو اعتماد نمايد.
125- بر تو باد
به دورى از اين كه دوستى كننده خود را برمانى رماندنى كه او را بكشاند به سوى اين
كه اختيار كند دورى و جدائى از تو را.
126- بر تو باد
به دورى از رفاقت كسى كه تو را غافل گرداند و فريب دهد زيرا كه او تو را خوار نموده
و به هلاكت مىاندازد.
127- بر حذر
باش از رفاقت اهل فسوق (گنهكاران)، زيرا كه راضى به عمل دستهاى مانند داخل با
آنهاست (يعنى او هم مورد خشم و غضب الهى قرار خواهد گرفت).
128- دورى كنيد
از دوستى كردن با گنهكار، زيرا كه دوست خود را به چيز اندك يا زبون و پست يا
بىمزه مىفروشد.
129- صلاح و
درستى بيشتر در همراهى صاحبان عقل است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 48
130- أحسن
الشّيم إكرام المصاحب، و إسعاف الطّالب 3224.
131- أشرف
الشّيم رعاية الودّ، و أحسن الهمم إنجاز الوعد 3328.
132- من دعاك
إلى الدّار الباقية، و أعانك على العمل لها، فهو الصّديق الشّفيق 8775.
133- الرّفيق
في دنياه كالرّفيق في دينه 1816.
134- سل (عن)
الرّفيق قبل الطّريق 5596.
135- لا يحول
الصّديق الصّدوق عن المودّة و إن جفى 10824.
136- احمل نفسك
مع أخيك عند صرمه على الصّلة و عند صدوده على اللّطف و المقاربة، و عند تباعده على
الدّنوّ، و عند جرمه على العذر حتّى 130- نيكوترين خويها گرامى داشتن مصاحب و
رفيق، و بر آوردن حاجت طلب كننده است.
131- برترين
خصلتها رعايت دوستى، و بهترين همتها و انديشهها وفا نمودن به وعده است.
132- هر كه تو
را به سوى سراى پاينده (آخرت) خوانده و تو را بر عمل براى آن يارى نمايد پس اوست
رفيق شفيق (دوست مهربان).
133- رفيق در
دنيايش همچون رفيق در دين اوست.
134- قبل از
راه سفر از رفيق سؤال كن (يعنى آدمى در سفر اول بايد رفيق خوب انتخاب نمايد آن گاه
به سفر رود، يا در حق رفقاى همسفر تحقيق كند آن گاه به سفر رود).
135- دوست
بسيار راستگو، از دوستى برنخواهد گشت هر چند به او جفا شود.
136- نفس خود
را با برادر خود در وقت بريدن او بر صله، و در نزد اعراض و روگرانيدنش بر لطف و
نزديكى، و در زمان دورى نمودن او بر نزديك شدن، و در
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 49
كأنّك له عبد، و كأنّه ذو نعمة عليك، و إيّاك أن تضع ذلك في
غير موضعه، أو تفعله مع غير أهله 2452.
137- امحض أخاك
النّصيحة حسنة كانت أو (أم) قبيحة 2441.
138- احمل نفسك
عند شدّة أخيك على اللّين، و عند قطيعته على الوصل، و عند جموده على البذل، و كن
للّذي يبدو منه حمولا و له وصولا 2450.
139- اختر من
كلّ شيء جديده، و من الإخوان أقدمهم 2462.
140- اجتنب
مصاحبة الكذّاب، فإن اضطررت إليه فلا تصدّقه، و لا تعلمه أنّك تكذّبه، فإنّه ينتقل
عن ودّك و لا ينتقل عن طبعه 2416. وقت گناهش بر معذور داشتن وادار كن، به طورى كه
گويا تو براى او بنده، و او بر تو صاحب نعمتى است، و بر حذر باش از اين كه اين
طريقه را در غير جايش، يا آن را با غير اهلش انجام دهى.
«عن المرء لا
تسأل و سل عن قرينه
فكلّ قرين بالمقارن تقتدي»
تو اول بگو با كيان زيستى
پس آنگه بگويم كه تو كيستى
137- خالصانه
برادر خود را نصيحت كن خواه نيكو باشد آن نصيحت و خواه زشت (يعنى چه با لطف و
مهربانى و چه با درشتى و تعدّى گفته شود).
138- نفس خود
را در وقت سختى و درشتى برادرت بر نرمى و مهربانى، و در نزد بريدنش بر وصل و
پيوند، و در زمان خشكى و بخل او بر بذل و بخشش وادار نما، و براى آنچه از او از بد
سلوكى آشكار مىگردد تحمل كننده، و پيوند كننده باش.
139- از هر
چيزى تازهاش را، و از برادران قديمىتر آنان را اختيار نما.
140- از رفاقت
و همراهى بسيار دروغگو دورى نما، و اگر از همراهى با آن مضطر شدى او را تصديق مكن،
و اعلام مكن او را كه تو تكذيب او ميكنى، زيرا او
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 50
141- ابذل
لصديقك كلّ المودّة، و لا تبذل له كلّ الطّمأنينة و أعطه من نفسك كلّ المواساة، و
لا تقصّ إليه بكلّ أسرارك 2463.
142- فقد
الإخوان موهى الجلد 6543.
143- ليس لك
بأخ، من احتجت إلى مداراته 7503.
144- ليس برفيق
محمود الطّريقة من أحوج صاحبه إلى مماراته 7504.
145- ليس لك
بأخ من أحوجك إلى حاكم بينك و بينه 7505.
146- جمال
الاخوّة إحسان العشرة، و المواساة مع العسرة 4793. از دوستى تو بر مىگردد، و از
خوى خود برنخواهد گشت.
141- براى دوست
خود همه دوستيت را بكار بر، و براى او همه آرام و طمأنينه را بكار مير، (كه در
حوائج او قرار را از دست دهى) و باو از نفس خود تمام مواسات و برابرى را ببخش، و
به او همه اسرار خود را مگوى، كه گفتن اسرار گر چه به دوست باشد زيان بسيار ببار
آورد، و امكان دارد اگر زمانى دوست دشمن شود، كم ظرفيت باشد اسرار تو را فاش
نمايد.
142- از دست
دادن برادران سست كننده سختى و چابكى است.
143- برادر تو
نيست كسى كه تو محتاج به مداراى او باشى.
144- رفيق خوش
رفتارى نيست كسى كه همراه خود را محتاج جدال با خود سازد.
145- برادر تو
نيست كسى كه تو را به سوى حاكمى كه ميان تو و او حكم كند محتاج سازد (بلكه برادر
آنست كه خود فصل خصومت كند زيرا غرض روشن شدن واقع است).
146- زيبائى و
حسن برادرى حسن معاشرت و مواسات با تنگى حال است (يعنى در عين احتياج و درماندگى
آدمى احسان نموده و ديگرى را با خود برابر داند).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 51
147- حسن
الإخاء يجزل الأجر و يجمل الثّناء 4828.
148- خير
الإخوان أقلّهم مصانعة في النّصيحة 4978.
149- خير
الإخوان من لا يحوج إخوانه إلى سواه 4985.
150- خير
إخوانك من عنّفك في طاعة اللّه 4986.
151- خير
إخوانك من واساك، و خير منه من كفاك، و إن احتاج إليك أعفاك 4988.
152- خير
الإخوان من لم يكن على إخوانه مستقصيا 4997.
153- خير
إخوانك من كثر إغضابه لك في الحقّ 5009. 147- نيكوئى برادرى اجر را عظيم گردانده،
و ستايش را نيكو مىگرداند.
148- بهترين
برادران كمترين آنهاست از نظر مداهنه و سستى در نصيحت (يعنى برادر نبايد در نصيحت
برادران خود سستى كند).
149- بهترين
برادران كسى است كه برادران خود را به غير خويش محتاج نگرداند (يعنى خود متكفل
امور آنان شود).