گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

دانش 1-  دانش به سوى حق راهنمائى مى‏كند.

2-  دانش چراغ خرد و چشمه افزونى و برترى است.

3-  دانش كشنده نادانى، و كسب كننده (يا آلت) نجابت (يا تندى زيركى) است.

4-  علم بى‏عمل سختى و سنگينى است.

5-  علم گنج بزرگى است كه تمام شدنى نيست.

6-  دانش يكى از دو زندگانى است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  992

7-  العلم أفضل الأنيسين 1654.

8-  العلم أفضل الجمالين 1671.

9-  العلم باللّه أفضل العلمين 1674.

10-  العلم وراثة كريمة، و نعمة عميمة 1701.

11-  العلم ينجي من الارتباك في الحيرة 1735.

12-  العلم يدلّ على العقل فمن علم عقل 1735.

13-  العلم محيي النّفس و منير العقل، و مميت الجهل 1736.

14-  العلم ثمرة الحكمة و الصّواب من فروعها 1752.

15-  العلم أفضل شرف من لا قديم له 1808.

16-  العلم أكثر من أن يحاط به، فخذوا من كلّ علم أحسنه 1819.

17-  العلم حاكم، و المال محكوم عليه 1834. 7-  دانش افزون‏ترين دو انيس است.

8-  دانش برترين دو جمال است.

9-  علم به خدا افزونترين دو علم است.

10-  علم وراثت گرامى و نعمتى است عام.

11-  علم (آدمى را) از فرو رفتن در حيرانى نجات مى‏بخشد.

12-  دانش دلالت مى‏كند بر عقل پس هر كه علم دارد عقل دارد.

13-  دانش زنده كننده نفس، و روشن كننده عقل، و ميراننده نادانى است.

14-  دانش ميوه حكمت، و راست روى از شاخه‏هاى آنست.

15-  دانش برترين شرف كسى است كه براى او قديمى نباشد.

16-  دانش بيشتر از آنست كه به آن احاطه توان كرد پس از هر علمى نيكوتر آن را فرا گيرد.

17-  دانش حاكم است، و ثروت محكوم عليه است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  993

18-  العلم يرشدك إلى ما أمرك اللّه به، و الزّهد يسهّل لك الطّريق إليه 1835.

19-  العلم خير من المال، العلم يحرسك و أنت تحرس المال 1923.

20-  العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل 1943.

21-  العلم يهتف بالعمل فإن أجابه و إلّا ارتحل 1944.

22-  العلم يرشدك، و العمل يبلغ بك الغاية 2060.

23-  العلم أوّل دليل، و المعرفة آخر نهاية 2061.

24-  العلم علمان: مطبوع، و مسموع، و لا ينفع المطبوع، إذا لم يك مسموع 2102. 18-  دانش ترا به سوى آنچه خداوند به آن فرمان داده ارشاد مى‏كند و زهد و بى رغبتى به دنيا راه به سوى آن را براى تو آسان مى‏نمايد.

19-  علم بهتر از مال است، علم تو را نگهبانى مى‏كند، و تو مال را نگهبانى مى‏كنى 20-  دانش با عمل همراه است پس هر كه دانا شد عمل خواهد كرد.

21-  علم عمل را صدا مى‏كند، پس اگر پاسخ آن را داد كه هيچ و گرنه كوچ مى‏كند.

22-  علم تو را ارشاد مى‏نمايد و عمل تو را به منتهاى مطلب مى‏رساند.

23-  علم نخستين راهنما، و معرفت آخرين پايان است (چون شناخت خداست كه انسان را به مدارج عاليه مى‏رساند).

24-  علم دو علم است: علمى كه به طبع و سليقه تحصيل شود، و علمى كه بايد از پيامبر يا امام به واسطه يا بى واسطه شنيد، و مطبوع آن سودى نبخشد هنگامى كه مسموع آن نباشد (زيرا نفع با علوم سمعى است اگر علوم شرعيه نباشد با علوم‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  994

25-  اخبر تقل 2245.

26-  اطلب العلم تزدد علما 2276.

27-  اقتتن العلم فإنّك إن كنت غنيّا زانك، و إن كنت فقيرا مانك 2331.

28-  اطلبوا العلم ترشدوا 2478.

29-  اكتسبوا العلم يكسبكم الحياة 2486.

30-  امتاحوا (امتحوا) من صفو عين قد روّقت من الكدر 2517.

31-  اطلبوا العلم تعرفوا به، و اعملوا به تكونوا من أهله 2531. ديگر سودى عائد انسان نخواهد گرديد).

25-  دانا شو تا بگوئى.

26-  طلب علم كن تا زياد كنى علمى را.

27-  كسب علم كن چون اگر تو توانگر باشى تو را زينت بخشد و اگر تهيدست باشى مؤنه مخارج تو را متحمل شود.

28-  طلب علم كنيد تا راه راست و درست يابيد.

29-  كسب علم كنيد تا براى شما كسب نمايد حيات و زندگى را.

30-  از چشمه صافى كه از تيره‏گى صاف گردانيده شده آب برداريد (يعنى انسان بايد علم خود را از انبياء و ائمه-  عليهم السلام-  كه سهو و خطا و نسيانى در آنان تصور نمى‏شود فرا گيرد، و يا از كسانى كه در خط آنان بوده و از آن چشمه صافى سيراب گشته‏اند).

31-  طلب علم كنيد تا شناخته شويد به آن، و به آن عمل نمائيد تا از اهل آن باشيد (ممكن است نظر مبارك حضرت اين باشد در طلب علم چنان بايد اهتمام ورزيد كه شهرت پيدا كنيد، نه آنكه با بى‏حالى درس بخوانيد، و از طرفى تا به علم هم عمل نكنيد اهل علم نخواهيد شد، گر چه در ظاهر در طبقه علماء بشمار آئيد،

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  995

32-  ألا لا يستحيينّ من لا يعلم أن يتعلّم، فإنّ قيمة كلّ امرء ما يعلم 2787.

33-  ألا لا يستقبحنّ من سئل عمّا لا يعلم أن يقول لا أعلم 2788.

34-  أنفع العلم ما عمل به 2933.

35-  أحسن العلم ما كان مع العمل 3108.

36-  أشرف العلم ما ظهر في الجوارح و الأركان 3117.

37-  أوضع العلم ما وقف على اللّسان 3118.

38-  أغلب النّاس من غلب هواه بعلمه 3181.

39-  أولى العلم بك ما لا يتقبّل العمل إلّا به 3335. اهل علم كسانى هستند كه عمل به علم نمايند).

32-  آگاه باشيد، هرگز نبايد شرم كند كسى كه نمى‏داند از اين كه بياموزد، زيرا كه ارزش هر مردى به اندازه دانش اوست.

33-  آگاه باشيد نبايد البته زشت شمارد كسى كه از او سؤال شود از چيزى كه نمى‏داند آنكه بگويد: نمى‏دانم (چون ندانستن عيب نيست ندانسته پاسخ دادن عيب بزرگى است).

34-  سودمندترين علم علمى است كه به آن عمل شود.

35-  بهترين علم آنست كه با عمل باشد.

36-  برترين علم آنست كه در اعضا و جوارح بدن آشكار گردد، (به اين معنى كه به آن عمل شود).

37-  پست‏ترين علم آنست كه بايستد بر زبان (يعنى به آن عمل نشود).

38-  غالب‏ترين مردم كسى است كه به وسيله علمش بر خواهش خود غلبه نموده باشد.

39-  سزاوارترين علم براى تو آنست كه عمل پذيرفته نشود مگر بسبب آن (كه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  996

40-  أوجب العلم عليك ما أنت مسئول عن العمل به 3336.

41-  ألزم العلم بك ما دلّك على صلاح دينك، و أبان لك عن فساده 3337.

42-  أحمد العلم عاقبة ما زاد في عملك في العاجل، و أزلفك في الآجل 3338.

43-  إنّ أفضل العلم السّكينة، و الحلم 3442.

44-  إنّ النّار لا ينقصها ما أخذ منه، و لكن يخمدها أن لا تجد حطبا، و كذلك العلم لا يفنيه الاقتباس، لكن بخل الحاملين له سبب عدمه 3520. عبارت از معارف الهيّه باشد).

40-  واجب‏ترين علم بر تو آنست كه تو از عمل به آن پرسيده شوى، (و آن علومى است كه بر انسان واجب عينى و يا كفائى باشد، نه علومى كه موجب مزيت و فضلى است كه تحصيل آنها محبوب بوده ولى لزومى ندارد).

41-  لازم‏ترين علم بر تو آنست كه تو را بر صلاح دينت رهبرى كرده، و تو را از فساد آن جدا نمايد، يا دين درست و فاسد را براى تو روشن كند.

42-  ستوده‏ترين علم به حسب عاقبت آنست كه در عملت در دنيا افزوده، و در آخرت (به رحمت خدا) نزديك گرداند.

43-  براستى كه افزون‏ترين علم وقار و آرامش، و بردبارى است.

44-  براستى كه از آتش كم نمى‏شود به واسطه آنچه از آن گرفته مى‏شود (مثل اين كه از يك چراغ هزاران چراغ را روشن كنند از آتش آن كم نخواهد شد) ولى آن را خاموش مى‏نمايد كه هيزمى را نيابد يا نيابى، علم همه چنين است، فرا گرفتن آن را فانى نمى‏نمايد، ولى بخيلى حمل كنندگان آن (علماء) سبب نابودى آنست (يعنى بايد پيوسته تعليم نمود تا آنكه باقى بماند).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  997

45-  إنّ اللّه سبحانه يمنح المال من يحبّ و يبغض و لا يمنح العلم إلّا من أحبّ 3522.

46-  إنّ العلم يهدي، و يرشد، و ينجي، و إنّ الجهل يغوي، و يضلّ، و يردي 3632.

47-  العلم ينجد 5.

48-  العلم بالفهم 38.

49-  العلم كنز 64.

50-  العلم عزّ، الطّاعة حرز 92.

51-  العلم دليل 123.

52-  العلم ينجيك، الجهل يرديك 150.

53-  العلم جلالة، الجهالة ضلالة 163. 45-  براستى كه خداوند سبحان مال را به كسى كه دوست و دشمن مى‏دارد مى‏بخشد، و علم را نمى‏بخشد مگر به كسى كه دوست مى‏دارد.

46-  براستى كه علم هدايت كرده، و ارشاد نموده، و رستگارى مى‏دهد، و بدرستى كه نادانى و جهل گمراه كرده، و به ضلالت كشانده، و هلاك مى‏گرداند.

47-  علم و دانش بلند مى‏گرداند.

48-  دانش بدر يافتن است (يعنى به عمق آن پى بردن است نه تنها شنيدن باشد).

49-  دانش گنج است.

50-  دانش عزت، و فرمانبردارى پناه است.

51-  دانش راهنماست.

52-  دانش تو را رستگار ساخته، و نادانى تو را تباه مى‏سازد.

53-  دانائى بزرگى، و نادانى گمراهى است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  998

54-  العلم حياة، الإيمان نجاة 185.

55-  العلم مجلّة، الجهل مضلّة 204.

56-  العلم حرز 218.

57-  العلم بالعمل 234.

58-  العلم مميت الجهل 269.

59-  العلم زين الحسب 284.

60-  العلم قائد الحلم 303.

61-  العلم أفضل شرف 481.

62-  العلم مصباح العقل 536. 54-  علم و دانش زندگانى، و ايمان رستگارى خواهد بود.

55-  دانش محل بزرگى، و نادانى جايگاه گمراهى، يا دانش بزرگ كننده، و نادانى گمراه سازنده است.

56-  دانش پناه است (زيرا كه انسان را از آفات و بديها حفظ مى‏كند).

57-  علم با عمل است (و گر نه در حقيقت علم بى‏عمل علم نيست).

58-  دانش ميراننده نادانى است (يعنى علم جهل را مى‏كشد كه همراه دليل و برهان و عمل باشد و گرنه آن علم ميراننده جهل نخواهد بود چنانكه ديده مى‏شود بسيارى عالمند ولى در اتخاذ طريق و روش و عمل از جاهلان نيز جاهل ترند...).

59-  دانش زينت كرم يا زينت سرمايه شرف و افتخار است.

60-  دانش كشاننده بردبارى است.

61-  دانش برترين شرف و بلندى مرتبه است.

62-  دانش چراغ عقل است (يعنى بدون علم عقل پيوسته به راه صحيح نرود، و يا علم چراغى است كه عقل آن را روشن ساخته است).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  999

63-  العلم خير دليل 590.

64-  العلم أجلّ بضاعة 612.

65-  العلم أعظم كنز 620.

66-  العلم حياة و شفاء 688.

67-  العلم حجاب من الآفات 720.

68-  العلم أعلى فوز 731.

69-  العلم أفضل قنية 812.

70-  العلم مركب الحلم 817.

71-  العلم أصل كلّ خير 818.

72-  العلم عنوان العقل 828.

73-  العلم لقاح المعرفة 830. 63-  دانش بهترين دليل است.

64-  دانش برترين سرمايه است.

65-  دانش بزرگترين گنج است.

66-  دانش حيات و شفاء است.

67-  دانش مانع از آفت‏هاست.

68-  دانش برترين پيروزى است.

69-  دانش برترين كسب شده است.

70-  دانش مركب بردبارى است.

71-  دانش ريشه هر خير و نيكى است.

72-  دانش نشانه خرد است.

73-  دانش زائيده شده شناسائى است (و يا علم مبدأ پيدايش و بارور شدن معرفت خواهد بود).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1000

74-  العلم ينجد الفكر 832.

75-  العلم نعم دليل 837.

76-  العلم أفضل (أشرف) هداية 846.

77-  العلوم نزهة الأدباء 993.

78-  العلم أصل الحلم 1003.

79-  العلم قاتل الجهل 1030.

80-  العلم داعى الفهم 1032.

81-  العلم لا ينتهي 1054.

82-  العلم كثير، و العمل قليل 1223.

83-  العلم كنز عظيم لا يفنى 1234.

84-  العلم رشد لمن عمل به 1277. 74-  دانش فكر را يارى و تقويت مى‏نمايد.

75-  دانش خوب راهنمائى است.

76-  دانش برترين راهنمائى است.

77-  دانش‏ها سير گاه اديبان است.

78-  دانش بيخ و ريشه بردبارى است.

79-  دانش قاتل نادانى است.

80-  دانش دعوت كننده فهم است.

81-  علم پايان پذير نيست (يعنى هر چه انسان از آن فرا گيرد باز هم مجهولات فراوان است و بشر نيازمند به تحصيل دانش است.

82-  علم بسيار است و عمل كم.

83-  دانش گنج عظيمى است كه تمام نشود.

84-  دانش رشد و استقامتى است در راه حق براى كسى كه به آن عمل نمايد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص1001

85-  العلم كلّه حجّة إلّا ما عمل به 1399.

86-  العلم جمال لا يخفى و نسيب لا يجفى (لا يخفى) 1463.

87-  العلم زين الأغنياء، و غنى الفقراء 1526.

88-  إنّما زهّد النّاس في طلب العلم كثرة ما يرون من قلّة من عمل بما علم 3895.

89-  آفة العلم ترك العمل به 3948.

90-  إذا سمعتم العلم فألطّوا (فأكظّوا، فانطووا) عليه، فلا تشوبوه بهزل، 85-  دانش همه‏اش حجت (يعنى آدمى به وسيله آن مؤاخذه خواهد شد) مگر آنچه به آن عمل شود.

86-  دانش جمالى است كه پوشيده نيست و خويشى است كه قطع صله نمى‏كند، و با دانش جمالى است زائل نشدنى و خويشى است غير پوشيده (و يا عزّت خود را از دست نمى‏دهد).

87-  دانش زينت توانگران، و توانگرى بيچارگان است (چون علم ثروتمند و فقير را به وظيفه مناسب حالشان آشنا كرده، توانگرى و درويشى آنها را منحرف نخواهد كرد).

88-  جز اين نيست، مردم را در طلب علم بى‏رغبت نموده زياد ديدن كسى كه كمتر به علم خويش عمل مى‏نمايد (چنين كارى سبب بى‏رغبتى و دورى خواهد شد، كه مباداد خود اهل علم شده و نتواند به دانش خويش عمل كند، و يا وقتى مردم در عالم عمل نمى‏بينند از دين و دانش دل سرد مى‏گردند، زيرا همگى در صاحب علم در انتظار عمل به علم‏اند).

89-  آفت علم عمل نكردن به آنست.

90-  هر گاه علمى را شنيديد، پس آن را (از غير اهلش) بپوشانيد (و يا بر سر آن سخت بايستيد و در حفظ آن بكوشيد و يا در ترويج آن ايستادگى كنيد) و آن را به‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1002

فتمجّه القلوب 4157.

91-  إذا رمتم الانتفاع بالعلم فاعملوا به، و أكثروا الفكر في معانيه، تعه القلوب 4158.

92-  إذا زاد علم الرّجل زاد أدبه، و تضاعفت خشيته لربّه 4174.

93-  بالعلم تعرف الحكمة 4192.

94-  بالعلم تكون الحياة 4220.

95-  بالعلم يستقيم المعوج 4234.

96-  بذل العلم زكاة العلم 4436.

97-  بالعلم تدرك درجة الحلم 4437. بازى آميخته ننمائيد (يعنى آن را سهل نگيريد) پس دلها آن را از دهن بيرون اندازد (يعنى قبولش نمى‏كند).

91-  هر گاه طالب انتفاع از دانشيد و مايليد كه از آن سودمند شويد پس به آن عمل نمائيد و در معانى آن بسيار فكر و انديشه كنيد تا دلها آن را نگه دارد.

92-  هر گاه علم مرد زياد گردد ادب او زياد خواهد شد، و ترس او براى پروردگارش دو چندان خواهد گرديد.

93-  به وسيله علم و دانش حكمت (يعنى راستى در گفتار و كردار) شناخته مى‏شود.

94-  به سبب علم زندگى، (و يا حيات جاويد و رستگارى آخرت) بدست خواهد آمد.

95-  به وسيله دانش راه كج مستقيم خواهد گشت.

96-  بذل علم و عطا كردن آن زكات علم خواهد بود (يعنى سبب زيادى و پاكيزگى آن شود).

97-  به سبب علم و دانش درجه و پايه بردبارى بدست آيد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1003

98-  تمام العلم استعماله 4463.

99-  تمام العلم العمل بموجبه 4482.

100-  تارك العمل بالعلم غير واثق بثواب العمل 4512.

101-  ثمرة العلم معرفة اللّه 4586.

102-  ثمرة العلم العبادة 4600.

103-  ثمرة العلم العمل به 4624.

104-  ثمرة العلم العمل للحياة 4627.

105-  ثمرة العلم إخلاص العلم 4642.

106-  ثروة العلم تنجي و تبقى 4706.

107-  جمال العلم نشره، و ثمرته العمل به، و صيانته وضعه في 98-  تمامى علم و علم تمام بكار بردن (يعنى عمل به آنست).

99-  تمامى علم عمل كردن به مقتضاى آنست.

100-  ترك كننده عمل به دانش اعتماد به پاداش عمل نخواهد داشت (زيرا اگر به ثواب مطمئن بود به علم خود عمل مى‏نمود).

101-  ميوه علم معرفت خداست (بنا بر اين بايد از علم شناخت اليه حاصل گردد).

102-  ميوه علم عبادت است.

103-  ميوه علم و دانش عمل به آنست (و گرنه علم بى‏عمل چون درخت بى ثمر خواهد بود).

104-  ميوه علم و دانش عمل كردن براى حيات (جاويد) است.

105-  ثمره علم و دانش خالص گردانيدن عمل است.

106-  علم بسيار رستگارى بخشيده و پاينده مى‏دارد.

107-  زيبائى علم نشر آن، و ثمره آن عمل كردن به آن، و نگهداريش گذاشتن‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1004

أهله 4754.

108-  خير العلم ما نفع 4951.

109-  خير العلوم ما أصلحك 4962.

110-  خير العلم ما قارنه العمل 4968.

111-  خير العلم ما أصلحت به رشادك، و شرّه ما أفسدت به معادك 5023.

112-  خذوا من كلّ علم أحسنه، فإنّ النّحل يأكل من كلّ زهر أزينه، فيتولّد منه جوهران نفيسان: أحدهما فيه شفاء للنّاس، و الآخر يستضاء به 5082.

113-  رأس الفضائل العلم 5234. آن در ميان اهل آن مى‏باشد (و به غير اهل آموخته نشود).

108-  بهترين علم علمى است كه سودمند باشد.

109-  بهترين علوم آنست كه تو را اصلاح نمايد.

110-  بهترين علم آنست كه عمل با آن توأم باشد.

111-  بهترين علم آنست كه به واسطه آن راه يافتن خود را اصلاح كنى، و بدترين آن آنست كه معاد خويش را فاسد نمائى.

112-  از هر علمى نيكوتر آن را فرا گيريد (كه همان علم الهى اصول و فروع دين و اخلاق و مانند آن باشد) زيرا كه زنبور عسل از هر شكوفه زيباتر آن را مى‏خورد، و در نتيجه از آن دو جوهر نفيس و قيمتى بوجود آيد: يكى از آنها (عسل است كه خداوند در باره آن فرموده) در آنست شفاء براى مردم و ديگرى (موم است كه) به وسيله آن بشر روشنى بدست آورد.

113-  سر فضيلت و افزونى‏ها علم و دانش است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1005

114-  ربّ علم أدّى إلى مضلّتك 5352.

115-  زكاة العلم نشره 5444.

116-  زكاة العلم بذله لمستحقّه، و إجهاد النّفس في العمل به 5458.

117-  زين العلم الحلم 5463.

118-  سبب الخشية العلم 5535.

119-  سل عمّا لابدّ لك من علمه، و لا تعذر في جهله 5595.

120-  شرّ العلم ما أفسدت به رشادك 5694.

121-  شرّ العلم علم لا يعمل به 5707.

122-  شيئان لا تبلغ غايتهما: العلم، و العقل 5768. 114-  بسا علمى كه به گمراهى تو كشاند (يا از جهت عمل نكردن، و يا از نظر نبود قابليّت و استعداد).

115-  زكات دانش نشر آنست (يعنى نشر علم سبب ازدياد آن خواهد گرديد).

116-  زكات علم بخشش آنست به مستحق آن (يعنى تعليم و آموزش آن بوده) و به تعب انداختن نفس در عمل به آن خواهد بود.

117-  زينت علم و دانش بردبارى است.

118-  سبب ترس (از خدا) دانش است.

119-  از آنچه برايت از دانستن آن چاره‏اى نيست و در جهلش معذور نمى‏باشى سؤال نما (يعنى در آنچه ياد گرفتنش ضرورى است).

120-  بدترين علم آنست كه به وسيله آن راه راست خود را فاسد نمائى.

121-  بدترين علم علمى است كه به آن عمل نشود.

122-  دو چيز است به نهايت آنها رسيده نمى‏شود: علم، و عقل.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1006

123-  شين العلم الصّلف 5784.

124-  عليك بالعلم فإنّه وراثة كريمة 6089.

125-  علم المنافق في لسانه 6288.

126-  علم المؤمن في عمله 6289.

127-  علم بلا عمل كشجر بلا ثمر 6290.

128-  علم بلا عمل كقوس بلا وتر 6291.

129-  علم لا ينفع كدواء لا ينجع 6292.

130-  علم لا يصلحك ضلال، و مال لا ينفعك و بال 6294.

131-  علم بلا عمل حجّة للّه على العبد 6296.

132-  غاية العلم حسن العمل 6357. 123-  زشتى علم لاف زدن است.

124-  بر تو باد به دانش زيرا كه آن ميراثى است گرامى.

125-  علم منافق (دو چهره) در زبان اوست (يعنى بدون عمل است).

126-  علم مؤمن در عمل اوست.

127-  علم بدون عمل مانند درخت بى‏ميوه است.

128-  علم بدون عمل مانند كمان بى‏زه است.

129-  علمى كه نفعى نبخشد مانند داروئى است كه اثر بخش نباشد.

130-  علمى كه تو را اصلاح نكند گمراهى، و مالى كه به تو سود نرساند و زر و وبال است.

131-  علمى كه بدون عمل است براى خدا عليه بنده حجت خواهد بود (يعنى در قيامت انسان حجتى ندارد كه من نمى‏دانستم).

132-  نتيجه و پايان كار علم نيكوئى عمل است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1007

133-  غاية العلم الخوف من اللّه سبحانه 6377.

134-  غاية العلم السّكينة و الحلم 6380.

135-  فضيلة العلم العمل به 6576.

136-  قول لا أعلم نصف العلم 6758.

137-  قليل العلم مع العمل خير من كثيره بلا عمل 6772.

138-  قطع العلم عذر المتعلّلين 6784.

139-  كلّ علم لا يؤيّده عقل مضلّة 6869.

140-  كلّ شي‏ء ينقص على الانفاق إلّا العلم 6888.

141-  كلّ شي‏ء يعزّ حين ينزر (يندر) إلّا العلم فإنّه يعزّ حين يغزر 6913. 133-  بالاترين هدف و غايت علم ترس از خداى سبحان است.

134-  نهايت و غرض از علم آرام و بردبارى است.

135-  فضيلت علم عمل به آنست (و گرنه براى انسان و بال خواهد شد).

136-  گفتن نمى‏دانم نصف دانائى است (زيرا كه ميان جهل و علم فرق گذاشته و از نظر اخلاقى خود را تا اين اندازه ساخته است).

137-  اندكى علم با عمل بهتر از بسيار آن كه بى عمل باشد.

138-  علم و دانش عذر متعللين (علت آورندگان) را قطع خواهد نمود (يعنى ديگر نمى‏توانند براى خود علتى ذكر كنند).

139-  هر علمى كه آن را عقل تأييد نكند گمراهى است.

140-  هر چيزى به وسيله انفاق كم خواهد شد مگر علم (كه انفاق در آن باعث زيادتى است).

141-  هر چيزى عزيز مى‏شود هنگامى كه كم مى‏شود جز علم كه چون بسيار شود عزيز مى‏گردد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1008

142-  كلّ وعاء يضيق بما جعل فيه إلّا وعاء العلم فإنّه يتّسع 6917.

143-  كفى بالعلم رفعة 7011.

144-  كلّما ازداد علم الرّجل زادت عنايته بنفسه، و بذل في رياضتها و صلاحها جهده 7204.

145-  كما أنّ العلم يهدي المرء و ينجيه، و كذلك، الجهل يضلّه و يرديه 7217.

146-  كسب العلم الزّهد في الدّنيا 7221.

147-  كمال العلم الحلم، و كمال الحلم كثرة الاحتمال و الكظم 7231.

148-  كمال العلم العمل 7243.

149-  لطالب العلم عزّ الدّنيا و فوز الآخرة 7349. 142-  هر ظرفى به وسيله آنچه در آن قرار داده مى‏شود تنگ خواهد گرديد مگر ظرف علم كه گشاد مى‏شود.

143-  براى علم كفايت مى‏كند بلندى مرتبه.

144-  هر چند علم مرد (و آدمى) زياد گردد عنايت (و اهتمام او) به نفس خود زياد گشته، و كوشش را در رياضت و اصلاح حال آن بكار برد.

145-  چنانكه علم مرد (و آدمى) را هدايت نموده و رستگارش سازد، همچنين جهل او را گمراه ساخته و به هلاكت اندازد.

146-  كسب علم (و فائده مهم آن) بى‏رغبتى در دنياست.

147-  كمال علم بردبارى و كمال بردبارى بسيارى تحمل (درشتى‏ها و بى ادبيها) نمودن و فرو بردن خشم است.

148-  كمال علم عمل به آنست.

149-  براى جوينده دانش عزت دنيا و رستگارى آخرت است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1009

150-  لن يثمر العلم حتّى يقارنه الحلم 7411.

151-  لن يحرز العلم إلّا من يطيل درسه 7422.

152-  لسان العلم الصّدق 7612.

153-  لقاح العلم التّصوّر و الفهم 7623.

154-  من استرشد العلم أرشده 7754.

155-  من خلا بالعلم لم توحشه خلوة 8125.

156-  من لم يهده العلم أضلّه الجهل 8192.

157-  من عمل بالعلم بلغ بغيته من الآخرة و مراده 8245. 150-  هرگز دانش ميوه نمى‏دهد و ثمر بخش نمى‏شود تا حلم و بردبارى آن را همراه گردد.

151-  هرگز احراز علم و دانش نخواهد نمود مگر كسى كه درس (و خواندنش) را طولانى نمايد (يعنى پيوسته مشغول باشد).

152-  زبان علم راستگويى است (يعنى مراتب علم هر كس از راستگويى آن روشن خواهد گرديد).

153-  آنچه علم با آن آبستن مى‏شود (يا آدمى به علم آبستن مى‏گردد) تصوّر و فهميدن آنست.

154-  هر كه از علم طلب راه راست كند او را راهنمائى خواهد نمود.

155-  هر كه با علم خلوت نمايد (و علم مونس او باشد) هيچ خلوت و تنهائى او را به وحشت نيندازد.

156-  هر كه او را علم رهبرى نكند جهل او را گمراه خواهد ساخت (يعنى علم است كه آدمى را راهنمائى مى‏نمايد).

157-  هر كه به علم عمل كند به مطلوب خود از آخرت و مرادش (در دنيا و آخرت) خواهد رسيد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1010

158-  من كلف بالعلم فقد أحسن إلى نفسه 8277.

159-  من كتم علما فكأنّه جاهل 8297.

160-  من خالف علمه عظمت جريمته و إثمه 8316.

161-  من زاد علمه على عقله كان و بالا عليه 8601.

162-  من علم (عدم) غور العلم صدر (صدّ) عن شرايع الحكم 8702.

163-  من ارتوى من مشرب العلم، تجلبب جلباب الحلم 8703.

164-  من أكثر مدارسة العلم لم ينس ما علم، و استفاد ما لم يعلم 8916. 158-  هر كه نسبت به علم حريص باشد در حقيقت به نفس خود احسان نموده است.

159-  هر كه علمى را پنهان دارد (و به ديگران ياد ندهد) گويا او جاهل است.

160-  هر كه مخالفت علم خود كند جرم و گناهش بزرگ باشد.

161-  هر كه علمش بر عقلش زيادى كند بر او وبال خواهد بود (زيرا عقل و علم بايد على السويّه باشد تا براى انسان مفيد باشد، و يا عقل بر علم بچربد ولى عكس آن زياد آور خواهد بود).

162-  هر كه ته علم را بداند (و به عمق آن رسد) از شرايع حكمت‏ها (و از جائى كه ماده حكمت در آن جاست چنانكه ماده آب را شريعه گويند) بر گردد و يا هر كه انتهاى دانش را گم كند از شرايع حكمت‏ها باز داشته شود.

163-  هر كه از جاى آشاميدن علم سيراب گردد پيراهن بردبارى را پيراهن خود كند.

164-  هر كه درس و مباحثه علم را بسيار كند آنچه دانسته فراموش نكرده و آنچه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1011

165-  من أكثر الفكر فيما تعلّم أتقن علمه، و فهم ما لم يكن يفهم 8917.

166-  من لم يكتسب بالعلم مالا اكتسب به جمالا 8967.

167-  من لم يعمل بالعلم كان حجّة عليه و وبالا 8968.

168-  من كمال العلم العمل بما يقتضيه 9257.

169-  من أشرف العلم التّحلّي بالحلم 9426.

170-  ما مات من أحيى علما 9508.

171-  ما زكى العلم بمثل العمل به 9569.

172-  ما أفاد العلم من لم يفهم، و لا نفع الحلم من لم يحلم 9651. را كه نمى‏داند استفاده كند.

165-  هر كه در آنچه آموخته فكر بسيار كند علمش را محكم و متقن نموده، و آنچه را كه نبود كه بفهمد (اگر انديشه بسيار نمى‏كرد) خواهد فهميد.

166-  هر كه به وسيله علم مالى را كسب نكند به سبب آن جمال و زيبائى را (كه از مال بالاتر است) كسب خواهد نمود.

167-  هر كه عمل به علم ننمايد علم حجتى بر او و وبالى از براى او خواهد بود.

168-  از جمله كمال علم عمل كردن به آنچه علم اقتضاى آن را دارد.

169-  از شريف‏ترين علم است زيور يافتن به حلم و بردبارى.

170-  نمرده است كسى كه علمى را زنده كند (مثل اين كه كتابى بنويسد و آثار علمى از او باقى بماند).

171-  علم پاكيزه و يا بچيزى مانند عمل به آن رشد و نمو نخواهد نمود.

172-  افاده علم نكند كسى كه نفهميده (يعنى نخست بايد آموزنده خود بداند سپس بياموزد) و سود نرساند بردبارى را كسى كه خود بردبار نيست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1012

173-  ملاك العلم نشره 9715.

174-  ملاك العلم العمل به 9723.

175-  مدارسة العلم لذّة العلماء 9755.

176-  مجالس العلم غنيمة 9765.

177-  مزيّن الرّجل علمه و حلمه 9778.

178-  نعم قرين الحلم العلم 9898.

179-  نعم قرين الإيمان العلم 9899.

180-  نعم دليل الإيمان العلم 9928.

181-  لا تعادوا ما تجهلون، فإنّ أكثر العلم فيما لا تعرفون 10246.

182-  لا ذخر كالعلم 10458. 173-  ملاك علم (و فضيلت و سبب بقاء آن) نشر آنست.

174-  ملاك علم (و كمال آن) عمل به آنست.

175-  درس و بحث علم لذّت علماء است (و علماء حقيقى كسانيند كه لذت آنان در درس و بحث باشد نه در غير آن).

176-  مجالس علم غنيمت و داراى نفع عمده است.

177-  آرايش بخش مرد علم و بردبارى اوست.

178-  خوب قرين بردبارى است علم و دانش.

179-  خوب قرين ايمانى است علم و دانش.

180-  خوب راهنماى ايمانى است علم و دانش.

181-  با آنچه نمى‏دانيد دشمنى مكنيد، زيرا اكثر علم در چيزى است كه نمى‏شناسيد (مثل بعض از علوم كه بعضى با آن دشمنى كرده و از خواندن و ياد گرفتن آن ناخوشنودند).

182-  هيچ ذخيره (براى آخرت و دنيا) مانند علم نيست (زيرا كه آدمى آن را نگه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1013

183-  لا شرف كالعلم 10484.

184-  لا سمير كالعلم 10495.

185-  لا كنز أنفع من العلم 10631.

186-  لا عزّ-  أشرف من العلم 10656.

187-  لا دليل أنجح من العلم 10668.

188-  لا يؤخذ العلم إلّا من أربابه 10678.

189-  لا ينفع علم بغير توفيق 10680.

190-  لا يدرك العلم براحة الجسم 10684.

191-  لا يزكو العلم بغير ورع 10689. مى‏دارد بر خلاف مال كه بايد آدمى آن را حفظ و حراست نمايد).

183-  هيچ شرفى مانند علم نيست (زيرا آدمى را به اعلا درجه كمال مى‏رساند).

184-  هيچ افسانه گوى در شبى مانند علم نيست (چون افسانه گو آدمى را از خدا دور ساخته و عمر با آن تلف گرديده و علم انسان را به خدا نزديك و سبب رشد و بركت عمر گردد).

185-  نيست گنجى سودمندتر از علم.

186-  عزّتى بلندتر از علم نيست.

187-  راهنمائى پيروزى يابنده تر از علم نيست.

188-  فرا گرفته نمى‏شود علم مگر از ارباب آن (بنا بر اين نبايد علم را از هر كسى فرا گرفت بلكه بايد از اهلش اخذ نمود).

189-  علمى سود نمى‏دهد بدون توفيق (الهى).

190-  علم با راحتى بدن دست نخواهد آمد (بلكه رنج و زحمت خواهد).

191-  علم بدون پارسائى پاكيزه نخواهد گرديد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1014

192-  لا يحرز العلم إلّا من يطيل درسه 10758.

193-  لا علم لمن لا بصيرة له 10773.

194-  لا يستخفّ بالعلم و أهله إلّا أحمق جاهل 10807.

195-  يسير العلم ينفي كثير الجهل 10990.

196-  يتفاضل النّاس بالعلوم و العقول، لا بالأموال و الأصول 11009.

197-  يحتاج العلم إلى العمل 11020.

198-  يحتاج العلم إلى الحلم 11024.

199-  يحتاج العلم إلى الكظم 11025.

200-  أطع العلم، و اعص الجهل تفلح 2309.

201-  العلم أشرف هداية 1023. 192-  علم را فراهم نياورد مگر كسى كه درس خود را اطاله دهد (و مدّتها درس خواند و درس گويد).

193-  علمى نيست براى كسى كه بصيرت و بينائى براى او نيست.

194-  به علم و اهل آن استخفاف نمى‏كند مگر احمق نادان.

195-  اندك علم بسيار جهل را نفى مى‏كند.

196-  مردم به سبب علوم و عقلها بر يكديگر افزونى دارند، نه به مالها و نژادها.

197-  علم محتاج به عمل است (و گرنه علم به تنهائى سودمند نيست).

198-  علم نيازمند به حلم است (زيرا كه زينت آنست).

199-  علم نيازمند به فرو بردن خشم است.

200-  علم را فرمان بر، و جهل را عصيان كن تا رستگار گردى.

201-  علم شريف‏ترين هدايت است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1015

العالم

1-  العالم من شهدت بصحّة أقواله أفعاله 1711.

2-  العلماء غرباء لكثرة الجهّال 1719.

3-  العالم من لا يشبع من العلم، و لا يتشبّع به 1740.

4-  العالم يعرف الجاهل لأنّه كان قبل جاهلا 1779.

5-  العالم كلّ العالم من لم يمنع العباد الرّجاء لرحمة اللّه و لم يؤمنهم مكر اللّه 1840.

6-  العالم و المتعلّم شريكان في الأجر، و لا خير فيما بين ذلك 1912.

7-  العلماء أطهر النّاس أخلاقا، و أقلّهم في المطامع أعراقا 2108.

8-  العالم حيّ بين الموتى 2117. عالم و دانشمندان 1-  دانا كسى است كه گواهى دهد به درستى گفتار او كردارهاى او.

2-  علماء غريبانند به سبب بسيارى نادان‏ها.

3-  عالم كسى است كه از دانش سير نگشته و به خود سيرى از آن را نبندد.

4-  دانا نادان را مى‏شناسد زيرا خود در پيش نادان بوده.

5-  دانا تمام دانا كسى است كه بندگان را از اميد داشتن به رحمت خدا منع نكرده و از مكر خدا ايمن نگرداند.

6-  دانا و دانشجو در پاداش شريكند، و در آنچه ميانه اين باشد خيرى نيست.

7-  دانشمندان پاكترين مردمند به حسب اخلاق، و كمترين آنهاست در ريشه دوانيدن در طمعها.

8-  عالم در ميان مردگان (جاهلان) زنده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1016

9-  إيّاك أن تستخفّ بالعلماء، فإنّ ذلك يزري بك، و يسي‏ء الظّنّ بك، و المخيلة فيك 2732.

10-  أعلمكم أخوفكم 2831.

11-  أولى النّاس بالأنبياء، أعلمهم بما جاءوا به 3056.

12-  أعلم النّاس المستهتر بالعلم 3079.

13-  أعلم النّاس باللّه سبحانه أخوفهم منه 3121.

14-  أعلم النّاس باللّه أرضاهم بقضائه 3130. 9-  بر حذر باش از اين كه علما را سبك شمارى، زيرا كه چنين كارى تو را عيبناك ساخته، و گمان را نسبت به تو، و خيال را در حق تو بد مى‏گرداند.

10-  داناترين شما ترسناك‏ترين شماست.

11-  سزاوارترين مردم به پيمبران داناترين آنهاست به آنچه آنان آورده‏اند (بنا بر اين بالاترين شرط جانشينى و نيابت از آنان اعلميت است چنانكه شيعه نسبت به امامان خود معتقدند، و سپس نسبت به مراجع تقليد كه در اخذ فتوا غير اعلم را نمى‏پذيرند).

12-  عالم‏ترين مردم كسى است كه حرص او در تحصيل علم بيشتر باشد (زيرا هر كه نوعا در علم حريص‏تر بود عالم‏تر خواهد شد).

13-  عالم‏ترين مردم به خداى سبحان ترسناك‏ترين آنهاست از او (براى اين كه ترس نتيجه علم است، هر چه علم زيادتر گرديد خوف بيشتر شود، خداوند بزرگ هم در قرآن فرموده: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ فاطر 28، جز اين نيست كه از جمله بندگانش علماء از خدا مى‏ترسند).

14-  عالم‏ترين مردم به خدا خوشنودترين آنهاست به تقدير و قضاى او (چون هر چه علم بيشتر گرديد به كارهاى حكيمانه الهى بيشتر پى خواهد برد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1017

15-  أعظم النّاس علما أشدّهم خوفا للّه سبحانه 3148.

16-  أعلم النّاس باللّه أكثرهم خشية له 3157.

17-  أبغض العباد إلى اللّه سبحانه العالم المتجبّر 3164.

18-  أعظم النّاس وزرا العلماء المفرّطون 3197.

19-  أشدّ النّاس ندما عند الموت العلماء غير العاملين 3198.

20-  أعلم النّاس من لم يزل الشّكّ يقينه 3208.

21-  أعلم النّاس باللّه أكثرهم له مسئلة 3260.

22-  إنّ رواة العلم كثير، و رعاته قليل 3408. 15-  بزرگترين مردم از نظر دانش سخت‏ترين آنهاست به حسب ترس از خداى سبحان (زيرا معلوم است هر چه علم بيشتر باشد خوف بيشتر است).