گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

119-  صاحب بخشش ستوده عادت است. (يعنى عادتا از او تشكر شود و او را بستايند).

120-  سر احسان احسان كردن به مؤمنان است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 284

121-  رأس السّخاء تعجيل العطاء 5250.

122-  رأس الإيمان الإحسان إلى النّاس 5253.

123-  رأس الفضائل اصطناع الأفاضل 5254.

124-  رأس الرّذائل اصطناع الأراذل 5255.

125-  ربّ المعروف أحسن من ابتدائه 5428.

126-  زد في اصطناع المعروف، و أكثر من إسداء الإحسان، فإنّه أبقى ذخرا، و أجمل ذكرا 5498.

127-  سبب المحبّة الإحسان 5518.

128-  سنّة الكرام ترادف الإنعام 5550.

129-  سل المعروف من ينساه، و اصطنعه إلى من يذكره 5629. 121-  سر سخاوت (و دليل آن) زود دادن بخشش است.

122-  سر ايمان (و عمده آثار آن) احسان كردن به مردم است.

123-  سر فضيلت‏ها و عمده افزونيها احسان كردن به مردم شريف است.

124-  سر رذيلت‏ها و عمده صفات ناپسند احسان نمودن به مردم پست است.

125-  پروراندن احسان (و دائم داشتن آن) نيكوتر از ابتداء كردن آنست (زيرا كسى كه به او احسان شده منتظر احسان ديگر است، ولى كسى كه هنوز به او احسانى نشده از كسى متوقع نخواهد بود).

126-  در نيكوئى كردن زياد كن، و از احسان نمودن بسيار نما، زيرا كه آن از نظر ذخيره پاينده‏تر، و به حسب ياد آورى (هم در نزد خدا و هم در نزد خلائق) زيباتر خواهد بود.

127-  سبب دوستى احسان است.

128-  طريقه كريمان پى در پى انعام كردن است.

129-  احسان را از كسى كه آن را فراموش مى‏نمايد مسئلت نما، و به كسى كه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 285

130-  شرّ النّوال ما تقدّمه المطل، و تعقّبه المنّ 5731.

131-  صنايع المعروف تقي مصارع الهوان 5833.

132-  صنايع الإحسان من فضائل الإنسان 5834.

133-  صنايع المعروف تدرّ النّعماء، و تدفع البلاء 5840.

134-  صنيع المال يزول بزواله 5853.

135-  طوبى لمن أحسن إلى العباد و تزوّد للمعاد 5955.

136-  ظلم المعروف من وضعه في غير أهله 6063.

137-  ظفر بسنيّ المغانم واضع صنايعه في الأكارم 6073. آن را ياد آورد احسان نما (زيرا كه دسته اول از جهت بلند همتى آن را بازگو نمى‏كند گويا فراموشش كرده، و دسته دوم شكر گذار و حق شناس است).

130-  بدترين عطا و احسان آنست كه بر آن تأخير انداختن بعد از وعده پيشى گرفته (يعنى وقتى وعده داده عمل نكرده آن را عقب اندازد)، و از پى در آيد آن را منّت (يعنى و چون عمل نمايد منّت گذارد).

131-  احسانهاى انجام شده (آدمى را) از افتادنهاى خوارى نگه مى‏دارد.

132-  انجام دادن احسان از برترى‏هاى آدمى است.

133-  احسان كردن نعمت‏ها را روان ساخته، و بلاء را دفع مى‏كند.

134-  احسان شده مال (يعنى دوستى كه از آن بوجود آمده) با زوال مال زائل خواهد شد.

135-  خوشا به حال كسى كه به بندگان احسان نموده و براى روز بازگشت توشه برگيرد.

136-  به احسان ستم نموده كسى كه آنها را در غير اهلش بنهد (يعنى مصرف نمايد، زيرا او اهليت احسان را نداشته يا ستمكار است يا كفران مى‏نمايد.

137-  به درخشنده يا بلندترين غنيمت‏ها پيروزى يافته كسى كه احسانهاى‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 286

138-  عليك بالإحسان فإنّه أفضل زراعة و أربح بضاعة 6112.

139-  عليكم بالإحسان إلى العباد و العدل في البلاد تأمنوا عند قيام الأشهاد 6164.

140-  عليكم بصنايع المعروف فإنّها نعم الزّاد إلى المعاد 6166.

141-  عليكم بصنايع الإحسان و حسن البرّ بذوي الرّحم و الجيران فإنّهما تزيدان في الأعمار و يعمران الدّيار 6168.

142-  عند تواتر البرّ و الإحسان يتعبّد الحرّ 6217.

143-  عادة الإحسان مادّة الإمكان 6237. خود را در مردم گرامى نهد (يعنى در حق افراد بلند مرتبه نه پست مرتبه احسان نمايد).

138-  بر تو باد به احسان زيرا كه آن افزون‏ترين زراعت و سود كننده‏ترين سرمايه است.

139-  بر شما باد به احسان كردن به بندگان و عدالت در شهرها (ممكن است خطاب به حكام و قضات باشد چنانكه امكان دارد خطاب به همه مردم شود) تا در نزد ايستادن حاضران (در قيامت يا بر خواستن گواهان ائمه طاهرين-  عليهم السلام-  و يا مطلق گواهان) ايمن گردد.

140-  بر شما باد به انجام دادن احسان زيرا كه آن خوب توشه‏اى است به سوى روز بازگشت.

141-  بر شما باد به كرده‏هاى احسان و نيكوئى نيكى و احسان به صاحبان رحم و همسايگان زيرا كه آن دو در عمرها افزوده و شهرها را آباد مى‏نمايد.

142-  در وقت نيكى و احسان مكرر انسان آزاد بنده خواهد شد.

143-  عادت كردن به احسان، ماده و سرچشمه متمكن ساختن خود و يا صاحب منزلت خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 287

144-  عجبت لمن يشتري العبيد بماله فيعتقهم كيف لا يشتري الأحرار بإحسانه فيسترقّهم 6276.

145-  في كلّ معروف إحسان 6497.

146-  في كلّ صنيعة امتنان 6498.

147-  قد يهنأ العطاء للإنجاز 6667.

148-  قدّم إحسانك تغنم 6753.

149-  كلّ معروف إحسان 6859.

150-  كم من إنسان استعبده إحسان 6930.

151-  كثرة اصطناع المعروف تزيد في العمر و تنشر الذّكر 7113. 144-  عجب دارم از كسى كه بندگان را با مالش مى‏خرد و آزاد مى‏كند چگونه آزادگان را به احسان خود نمى‏خرد تا آن‏ها را بنده خود سازد.

145-  در هر بخشش و عطائى احسانى است.

146-  در هر عطيّه (چه از جانب خدا باشد و يا از سوى مخلوق) منت گذاشتن و يا احسانى است (يعنى بايد آدمى آن را بزرگ شمارد چه امتنان و احسان كم باشد و چه زياد و ممكن است كه مقصود اين باشد كه در خود عطاء منّت خوابيده پس نبايد منّت ديگرى اضافه كرد).

147-  گاهى بخشش و دهش به عمل به وعده (و عدم تأخير و يا به اين كه در قيامت يا در دنيا به پاداش آن بطور حتم خواهد رسيد) گوارا مى‏شود.

148-  احسانت را پيش انداز (چه در باره آخرت و چه در باره مردم) تا نفع عمده و غنيمت برى.

149-  هر معروفى احسان است (گر چه خيلى كم باشد).

150-  بسا آدمى كه او را احسانى بنده گردانيده باشد.

151-  بسيارى احسان كردن در عمر افزوده و نشر ذكر و ياد آورى مى‏نمايد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 288

152-  كثرة الصّنايع ترفع الشّرف و تستديم الشّكر 7114.

153-  كافل دوام الغنى و الإمكان اتباع الإحسان الإحسان 7250.

154-  لكلّ شي‏ء فضيلة و فضيلة الكرام اصطناع الرّجال 7302.

155-  ليكن سجيّتك السّخاء و الإحسان 7390.

156-  لن يستطيع أحد أن يشكر النّعم بمثل الإنعام بها 7436.

157-  لو رأيتم الإحسان شخصا لرأيتموه شكلا جميلا يفوق العالمين 7601.

158-  من تفضّل خدم 7660.

159-  من بذل ماله جلّ 7680.

160-  من أنعم قضى حقّ السّيادة 7747. 152-  بسيارى احسانها شرف را بلند كرده و شكر را پاينده مى‏دارد.

153-  ضامن پايندگى توانگرى و توانائى، احسان را به دنبال احسان كردن است.

154-  براى هر چيزى فضيلتى است و فضيلت كريمان احسان كردن به مردانست.

155-  بايد خوى و خصلت تو سخاوت و احسان باشد.

156-  هرگز احدى توانائى ندارد كه نعمت را به مثل انعام و احسان آن شكر نمايد.

157-  اگر احسان را شخصى مى‏ديديد هر آينه آن را شكل زيبا كه در شرف بر جهانيان فائق آيد خواهيد ديد.

158-  هر كه عطا و احسان كند مخدوم گردد (و مردم در خدمت او در آيند).

159-  كسى كه مالش را عطا كند و ببخشد بزرگوار شود.

160-  هر كه انعام و احسان كند حق بزرگى و آقائى را به جا آورده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 289

161-  من منّ بإحسانه كدّره 7760.

162-  من بذل معروفه استحقّ الرّياسة 8014.

163-  من صنع العارفة الجميلة حاز المحمدة الجزيلة 8082.

164-  من صنع معروفا نال أجرا و شكرا 8107.

165-  من قطع معهود إحسانه قطع اللّه موجود إمكانه 8130.

166-  من لم يتفضّل لم ينبل 8188.

167-  من لم يعط قاعدا لم يعط قائما 8199.

168-  من لم يعط قاعدا منع قائما 8200.

169-  من اصطنع جاهلا برهن عن وفور جهله 8241. 161-  هر كه به احسان خود منت گذارد آن را تيره ساخته است.

162-  هر كه بذل احسان كند مستحق رياست شود.

163-  هر كه احسان نيكو كند ستايش بزرگ را فراهم ساخته است.

164-  هر كه احسانى كند به پاداش و شكرى نائل گردد.

165-  هر كه احسان خود را كه قبلا مى‏نموده قطع نمايد خداوند امكانات موجود او را قطع نمايد.

166-  هر كه احسان و بخشش نكند به نجابت و بزرگى نرسد.

167-  هر كه نشسته (و بدون سعى) داده نشود ايستاده (و با طلب و دويدن) داده نشود (يعنى سعى زياد بى‏فائده است و يا هر كه نشسته (و در حال توانگرى) ندهد در حال ايستاده (و حركت براى طلب) داده نشود).

168-  هر كه نشسته داده نشود (يا ندهد) ايستاده منع شود.

169-  هر كه به نادان و يا كم عقلى احسان نمايد از بسيارى نادانى خود برهان آورده است. (يعنى چنين كارى دليل روشن نادانى خود اوست).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 290

170-  من كتم الإحسان عوقب بالحرمان 8333.

171-  من منع الإحسان سلب الإمكان 8334.

172-  من اصطنع حرّا استفاد أجرا 8338.

173-  من أحسن اكتسب حسن الثّناء 8362.

174-  من كثرت عوارفه أبان عن كثرة نبله 8420.

175-  من كثرت إحسانه أحبّه إخوانه 8473.

176-  من بذل معروفه كثر الرّاغب إليه 8492.

177-  من قبل عطاءك فقد أعانك على الكرم 8525.

178-  من أكمل الإفضال بذل النّوال قبل السّؤال 8544. 170-  هر كه احسانى را بپوشاند (چه از طرف خدا باشد و چه از ناحيه خلق) به محروميت پاداش داده مى‏شود.

171-  هر كه احسانى را منع كند (چه دولتى و چه كشورى) از او تمكين و قدرت ربوده شود.

172-  هر كه به آزاده‏اى احسان كند پاداش بزرگى (و تشكر عظيمى) را فائده برد.

173-  هر كه احسان نمايد ثناى نيكو كسب كند.

174-  هر كه عطاياى او بسيار باشد بسيارى نجابت و افزونى مرتبه خود را آشكار ساخته است.

175-  هر كه احسانش بسيار باشد او را برادرانش دوست دارند.

176-  هر كه بذل احسان كند رغبت كننده به سوى او فراوان باشد (زيرا آدمى بنده احسان است).

177-  هر كه عطايت را بپذيرد در حقيقت تو را در كرم يارى نموده است.

178-  هر كه (خواهد) احسان را كامل كند پيش از سؤال بذل عطا كند.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 291

179-  من أسدى معروفا إلى غير أهله ظلم معروفه 8547.

180-  من أعطى في غير الحقوق قصّر عن الحقوق 8549.

181-  من كفر حسن الصّنيعة استوجب قبح القطيعة 8567.

182-  من قابل الإحسان بأفضل منه فقد جازاه 8588.

183-  من كثر إحسانه كثر خدمه و أعوانه 8615.

184-  من بذل معروفه مالت إليه القلوب 8642.

185-  من بذل النّوال قبل السّؤال فهو الكريم المحبوب 8643.

186-  من كافئ الإحسان بالإسائة فقد برئ من المروّة 8674.

187-  من أحسن إلى النّاس استدام منهم المحبّة 8715. 179-  هر كه احسانى را به غير اهلش بنمايد به احسان خود ستم نموده است.

180-  هر كه در غير حقوق عطا كند (و به غير اهل احسان احسان نمايد) از حق‏ها كوتاهى كرده (و طبق وظيفه عمل ننموده است).

181-  هر كه نيكوئى احسان را كفران نمايد مستوجب زشتى بريدن خواهد شد (كه ديگر به او احسان نشود).

182-  هر كه احسان را به افزون تر از آن (يا به وسيله شكر و يا به احسانى بالاتر) برابر اندازد پس در حقيقت آن را تلافى كرده و پاداش آن را داده است.

183-  هر كه احسانش بسيار باشد خدمت كنندگان و يارانش بسيار باشند.

184-  هر كه بذل احسان كند دلها به سوى او ميل نمايد.

185-  هر كه پيش از مسئلت بذل عطا كند او كريم محبوب است.

186-  هر كه احسان و نيكى را به بدى تلافى كند پس در حقيقت از مروّت عارى و برى شده است.

187-  هر كه به مردم احسان و نيكى كند دوستى را در حق آنان پاينده دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 292

188-  من قضى ما أسلف من الإحسان فهو كامل الحرّيّة 8721.

189-  من انتجعك مؤمّلا فقد أسلفك حسن الظّنّ بك فلا تخيّب ظنّه 8753.

190-  من قضى حقّ من لا يقضي حقّه فقد عبّده 8777.

191-  من أحسن إلى النّاس حسنت عواقبه و سهلت له طرقه 8833.

192-  من قبل معروفا فقد ملك مسديه إليه رقّه 8884.

193-  من قبل معروفك فقد أوجب عليك حقّه 8885.

194-  من أحسن إلى من أساء إليه فقد أخذ بجوامع الفضل 8905. 188-  هر كه قضا كند آنچه را كه از احسان نسبت به او در سابق انجام گرفته (و در صدد تلافى باشد) پس او در آزادگى كامل است.

189-  هر كه با اميد از تو طلب احسان كند پس در حقيقت گمان نيك را به تو جلو انداخته (با اين كه هنوز نسبت به او احسانى نشده) پس گمانش را نوميد مگردان.

190-  هر كه بجا آورد حق (احسان) كسى را كه حق (احسان) او را بجا نياورد (يا از جهت عدم قدرت و يا به سبب عداوت و دشمنى) پس در حقيقت او را بنده خود گردانده (اين فراز در نهج البلاغه كلمات قصار 155 نيز نقل گرديده است).

191-  هر كه به سوى مردم احسان نمايد عاقبت‏هاى او نيكو گشته و راههاى (مطالب و مقاصد) او آسان گردد.

192-  هر كه احسانى را قبول نمايد پس در حقيقت احسان كننده به آن مالك بندگى او شده است.

193-  هر كه قبول احسان تو را كند در حقيقت بر تو حقش را ثابت نمايد (كه سبب گشته تو به اجر و پاداش برسى).

194-  هر كه احسان نمايد به كسى كه به او بدى نموده است پس در حقيقت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 293

195-  من لم يشكر الإحسان لم يعده الحرمان 8996.

196-  من بدأ العطيّة من غير طلب و أكمل المعروف من غير امتنان فقد أكمل الإحسان 9032.

197-  من أنعم على الكفور طال غيظه 9066.

198-  من سمحت نفسه بالعطاء استعبد أبناء الدّنيا 9077.

199-  من لم يربّ معروفه فقد ضيّعه 9115.

200-  من قبل معروفك فقد باعك عزّته و مروّته 9140.

201-  من قبل معروفك فقد أذلّ لك جلالته و عزّته 9141.

202-  من لم يربّ معروفه فكأنّه لم يصنعه 9146. (همه اخلاق را كه) جوامع فضل و همه افزون‏هاى مرتبه را فراهم نموده فرا گرفته است.

195-  هر كه احسانى را شكر نكند محروميت از او تجاوز ننمايد.

196-  هر كه بدون در خواست و طلب به بخشش ابتداء نمايد و احسان را بدون منّت كامل سازد پس در حقيقت احسان را تمام نموده است.

197-  هر كه بر كفران كننده نعمت انعام و احسان نمايد خشمش به درازا كشد.

198-  هر كه نفس او به عطا بخشش نمايد ابناى دنيا را بنده گرداند.

199-  هر كه احسان خود را تربيت نكند (و آن را به كمال نرساند يعنى پى در پى احسان ننمايد) پس در حقيقت احسانش را ضايع ساخته است.

200-  هر كه احسان تو را بپذيرد در حقيقت عزّت و جوانمردى خود را به تو فروخته است.

201-  هر كه احسانت را قبول كرده باشد على التحقيق جلالت و عزّتش را خوار كرده است (زيرا آنها را داده و احسان را پذيرفته است).

202-  هر كه احسانش را تربيت نكند گويا احسانى نكرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 294

203-  من شرف الهمّة بذل الإحسان 9280.

204-  من أعظم الفجايع إضاعة الصّنايع 9309.

205-  من أفضل الإحسان الإحسان إلى الأبرار 9438.

206-  ما اكتسب الشّكر بمثل بذل المعروف 9502.

207-  ما استرقّت الأعناق بمثل الإحسان 9503.

208-  ما توسّل أحد إليّ بوسيلة أجلّ عندي من يد سبقت منّي إليه لأربّيها عنده باتباعها أختها فإنّ منع الأواخر يقطع شكر الأوائل 9674.

209-  ملاك المعروف ترك المنّ به 9724.

210-  مع الإحسان تكون الرّفعة 9745.

211-  مربّة المعروف أحسن من ابتدائه 9781. 203-  از بلندى همت بذل احسانست.

204-  از بزرگترين دردها ضايع كردن احسانهاست (مثل اين كه در آن ريا كند).

205-  از افزون‏ترين احسان است احسان كردن به سوى نيكو كاران.

206-  شكر به چيزى مانند بذل احسان كسب نشده است.

207-  گردنها (و آزادگان) بچيزى مانند احسان بنده گردانيده نخواهد شد.

208-  احدى به سوى من به وسيله‏اى متوسل نشده كه در نزد من بزرگتر باشد از دستى كه از جانب من به سوى او پيشى گرفته تا در نزد آن به وسيله در پى در آوردن مثل آن (احسان ديگر) را تربيت نمايم (و قطع احسان نكنم) زيرا منع كردن اواخر (احسانهاى ديگر) شكر اوائل را قطع خواهد كرد.

209-  ملاك احسان (و كمال آن) ترك منت به آنست.

210-  با احسان بلندى مرتبه خواهد بود (يعنى اگر كسى مى‏خواهد بزرگ شود بايد احسان نمايد).

211-  تمام احسان (كه هميشه كند و ناقض نگذارد) نيكوتر از ابتداء نمودن به‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 295

212-  نعم الذّخر المعروف 9891.

213-  نعم زاد المعاد الإحسان إلى العباد 9912.

214-  نيل المآثر ببذل المكارم 9952.

215-  لا تستكثرنّ العطاء و إن كثر فإنّ حسن الثّناء أكثر منه 10200.

216-  لا تستعظمنّ النّوال و إن عظم فإنّ قدر السّؤال أعظم منه 10201.

217-  من لم يحسن في دولته خذل في نكبته 9107.

218-  واضع معروفه عند غير مستحقّه مضيّع له 10128.

219-  وضع الصّنيعة في أهلها يكبت العدوّ و يقي مصارع السّوء 10137. آن است.

212-  خوب ذخيره و پس اندازى است احسان نمودن.

213-  خوب توشه معادى است احسان نمودن به بندگان.

214-  رسيدن به فضائل به بذل عطا و احسان است.

215-  عطا و بخشش را بسيار مشمار هر چند بسيار باشد زيرا كه نيكوئى ستايش (كه در باره عطاء مى‏شود) بيشتر از آنست.

216-  عطا را بزرگ مشمار هر چند عظيم باشد زيرا كه قدر سؤال (و آبروئى كه بدينوسيله خرج مى‏شود) از آن عظيم‏تر است.

217-  هر كه در دولت خود احسان ننمايد در نكبت و بيچارگى خود بى ياور گردد.

218-  گذارنده احسان خود در نزد غير مستحقش (كه قدر احسان را نمى داند) ضايع كننده آنست.

219-  احسان را در اهل آن به كار بردن دشمن را شكافنده و از افتادنهاى بد يا جايگاه افتادن بد نگهدارى مى‏نمايد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 296

220-  لا تضعنّ معروفك عند غير عروف (معروف) 10172.

221-  لا تصطنع من يكفر برّك 10210.

222-  لا تمنعنّ المعروف، و إن لم تجد عروفا 10219.

223-  لا تستحي من إعطاء القليل، فإنّ الحرمان أقلّ منه 10263.

224-  لا تستكثرنّ الكثير من نوالك، فإنّك أكثر منه 10264.

225-  لا تمتنعنّ من فعل المعروف و الإحسان فتسلب الإمكان 10291.

226-  لا تؤخّر إنالة المحتاج إلى غد، فإنّك لا تدري ما يعرض لك و له في غد 10364.

227-  لا يكوننّ أخوك على الإساءة إليك أقوى منك على 220-  احسان خود را در نزد غير شناسا (و كسى كه قدر احسان را نداند) مگذار.

221-  به كسى كه احسان تو را كفران مى‏كند احسان مكن.

222-  احسان را هرگز منع مكن، گر چه اهل معروفى را (كه قدر احسان را بداند) نيابى.

223-  از عطا و بخشش كم شرم مكن، زيرا كه محروميت كمتر از آنست.

224-  بسيار از بخشش خود را بسيار مشمار، زيرا كه (شرافت و منزلت و آقائى) تو بيشتر از آنست.

225-  از انجام دادن كار نيك و احسان هرگز امتناع مورز پس از توانائى سلب شوى (و قدرت از تو سلب گردد).

226-  بخشش به محتاج را به سوى فردا پس مينداز، زيرا كه تو نمى‏دانى چه بر تو و بر او در فردا عارض خواهد شد (كه در نتيجه با تأخير از احسان و عطا محروم مانى).

227-  هرگز نبايد برادر تو بر بدى به سويت قوى‏تر از تو باشد بر احسان.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 297

الإحسان 10368.

228-  لا يزهدنّك في اصطناع المعروف قلّة من يشكره، فقد يشكرك عليه من لا ينتفع بشي‏ء منه، و قد يدرك من شكر الشّاكر أكثر ممّا أضاع الكافر 10388.

229-  لا تعن على من أنعم عليك فمن أعان على من أنعم عليه سلب الإمكان 10402.

230-  لا تزكو الصّنيعة مع غير أصيل 10600.

231-  لا يصطنع اللّئام إلّا أمثالهم 10603.

232-  لا فضيلة أجل من الإحسان 10625. (يعنى احسان تو بايد بالاتر از بدى او و برتر باشد).

228-  هرگز تو را در احسان كردن كمى كسى كه او را شكر مى‏كند بى‏رغبت مسازد، پس در حقيقت كسى شكر آن را خواهد كرد كه از آن مختصر چيزى منتفع نشود (خدا) و گاهى از شكر شكر كننده بيشتر از آنچه كفران كننده احسان ضايع ساخته دريافت خواهد شد (يعنى خداوند به شكر گذار بيش از آن اندازه كه كفران كننده ضايع ساخته مرحمت خواهد فرمود).

229-  بر ضرر كسى كه بر تو انعام و احسان مى‏نمايد يارى مكن زيرا كسى كه بر ضرر كسى كه بر او انعام نموده است از قدرت سلب شود (ممكن است مقصود سلب قدرت شود از كسى كه مخالفت خدا كند و يا عليه احسان كننده‏هاى بشرى قيام نمايد).

230-  احسان به غير اصيل (كه حسب و نسبى ندارد) پاكيزه نمى‏باشد.

231-  احسان نخواهند كرد لئيمان مگر به امثال خود و يا به لئيمان احسان ننمايند مگر امثال آنها.

232-  نيست فضيلتى بزرگتر از احسان.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 298

233-  لا منقبة أفضل من الإحسان 10663.

234-  لا معروف أضيع من اصطناع الكفور 10761.

235-  لا خير في المعروف إلى غير عروف 10881.

236-  لا تنفع الصّنيعة إلّا في ذي وفاء و حفيظة 10900.

237-  يسير العطاء خير من التّعلّل بالاعتذار 10991.

238-  لا تزكو إلّا عند الكرام الصّنايع 10692.

239-  لا خير في المعروف المحصى 10706.

240-  لا تذمّ أبدا عواقب الإحسان 10718.

241-  لا يحمد إلّا من بذل إحسانه 10755. 233-  منقبتى افزون‏تر از احسان نيست.

234-  نيست احسانى ضايع‏تر از احسان كردن به كفران كننده.

235-  نيست چيزى در احسان كردن به غير كسى كه به خوبى حق احسان شناسد.

236-  احسان نفع نمى‏بخشد مگر در صاحب وفا و حميّت (كه نگهدارى كند).

237-  اندك عطا بهتر از تعلّل به عذر خواهى است.

238-  احسانها پاكيزه نخواهد شد و يا افزايش نخواهد نمود مگر در نزد كريمان (چون آنان اهليت آن را داشته و باعث اجر و ثواب خواهند بود).

239-  خيرى نيست در احسانى كه (يا از جهت منت گذاردن و يا از جهت كمى) شمرده شود.

240-  هرگز عاقبت‏هاى احسان مذّمت نخواهد شد (بلكه پيوسته قابل ستايش است).

241-  ستايش نمى‏شود مگر كسى كه بذل احسان نمايد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 299

242-  كفى بالميسور رفدا 7022.

243-  المعروف أفضل الكنزين 1681.

244-  المعروف غلّ لا يفكّه إلّا شكر، أو مكافاة 1773.

245-  إكمال المعروف أحسن من ابتدائه 1899.

246-  المعروف لا يتمّ إلّا بثلاث: بتصغيره، و تعجيله، و ستره، فإنّك إذا صغّرته فقد عظّمته، و إذا عجّلته فقد هنّأته و إذا سترته فقد تمّمته 2136.

247-  الإفضال أفضل قنية، و السّخاء أحسن حلية 1939.

248-  إذا قلّ أهل الفضل هلك أهل التّجمّل 4171.

249-  بالإفضال تعظم الأقدار 4181. 242-  (در فضيلت بخشش) كفايت مى‏كند آنچه از عطا و بخشش ميسر است (يعنى اقدام بيشتر لازم نيست).

243-  احسان افزون‏ترين دو گنج است.

244-  احسان غل و زنجيرى است كه آن را نمى‏گشايد مگر شكر يا تلافى.

245-  تمام نمودن احسان نيكوتر از آغاز كردن آنست.

246-  احسان تمام نمى‏گردد مگر به سه چيز: به كوچك شمردن و شتاب كردن در آن و پوشش آن، زيرا هرگاه آن را كوچك دانستى پس در حقيقت آن را عظيم گردانيده‏اى (نزد احسان شده) و چون در آن شتاب كردى آن را در حقيقت گوارا نموده‏اى و زمانى كه بپوشانى آن را پس تمام گردانيده‏اى آن را.

247-  احسان كردن بالاترين ذخيره، و سخاوت نيكوترين زيور است.

248-  هرگاه اهل فضل و بخشش كم گردد، اهل تجمل و آرايش (توانگران) هلاك گردند. (يعنى عيش و زندگى آنان به بركت احسان و بخشش خواهد بود).

249-  با دهش و بخشش قدر و مرتبه‏ها بزرگ خواهد گرديد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 300

250-  بالإفضال تسترقّ الأعناق 4232.

251-  بكثرة الإفضال يعرف الكريم 4328.

252-  بالإفضال تستر العيوب 4340.

253-  أحي معروفك بإماتته 2282.

254-  افعل المعروف ما أمكن، و ازجر المسي‏ء بفعل المحسن 2307.

255-  ابذل معروفك للنّاس كافّة فإنّ فضيلة فعل المعروف لا يعدلها عند اللّه سبحانه شي‏ء 2470.

256-  أحيوا المعروف بإماتته، فإنّ المنّة تهدم الصنيعة 2526.

257-  أفضل المعروف إغاثة الملهوف 2959.

258-  أجلّ المعروف ما صنع إلى أهله 3049. 250-  به وسيله احسان و انعام، گردنها به بندگى كشيده مى‏شود.

251-  به كثرت بخشش شخص كريم شناخته مى‏شود.

252-  به سبب بخشش عيبها پوشيده مى‏شود.

253-  احسان خود را بميرانيدن آن، زنده‏دار (كه هرگز آن را ياد نكنى).

254-  تا ممكن است احسان خود را انجام ده و بد كننده و گنهكار را به كردار شخص نيكوكار منع كن (يعنى وقتى در برابر او عمل نيك انجام دادى او هم نيكو كار خواهد شد، و يا از كردارش منفعل خواهد گرديد).

255-  احسان خود را براى همه مردم بكار بر، زيرا كه فضيلت انجام دادن احسان را چيزى در نزد خداى سبحان برابرى نمى‏كند.

256-  احسان را بميرانيدن آن و منت نگذاشتن زنده كنيد زيرا كه منّت نهادن احسان را خراب مى‏كند.

257-  افزون‏ترين نيكوئى به فرياد ستمديده يا بيچاره رسيدن است.

258-  بزرگترين احسان آنست كه به اهلش انجام گرفته باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 301

259-  أفضل معروف اللّئيم منع أذائه 3106.

260-  أقبح أفعال الكريم منع عطائه 3107.

261-  إنّ بأهل المعروف من الحاجة إلى اصطناعه أكثر ممّا بأهل الرّغبة إليهم منه 3511.

262-  المعروف رقّ 55.

263-  أربح البضايع اصطناع الصّنايع 2944.

264-  كمال العطيّة تعجيلها 7241. 259-  افزون‏ترين احسان ناكس جلوگيرى از آزار خويش است (نسبت بديگران، چنانكه شاعر گفته:

مرا بخير تو اميد نيست شر مرسان.

چون پيوسته كار او اذيت است، چنانكه باز شاعر گفته:

نيش عقرب نه از ره كين است

مقتضاى طبيعتش اين است‏

و اگر زمانى اذيتى نرساند آن را احسان به حساب آورد، و كمال را در آن مى‏بيند).

260-  زشت‏ترين كردارهاى كريم و بلند مرتبه جلو گيرى از بخشش خويش است (چون طبيعت او نيكى و احسان است بر عكس لئيم و شخص پست مرتبه).

261-  به راستى نياز اهل معروف و احسان كننده به احسانش بيشتر از حاجت رغبت كنندگان به آنهاست از احسان (چون در احسان نفع بيشتر عائد صاحب نعمت مى‏شود، و فى الجمله نفعى كه همان نفع دنيوى است عائد اهل رغبت خواهد شد، از اين جهت احتياج در احسان كننده بيشتر خواهد بود).

262-  احسان بندگى است.

263-  سودمندترين سرمايه‏ها انجام دادن احسانهاست.

264-  كمال بخشش زود دادن آنست (نه بعد از وعده و انتظار).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 302

265-  لن يسترقّ الإنسان حتّى يغمره الإحسان 7417.

266-  من لم يحسن الاستعطاف قوبل بالاستخفاف 8205.

267-  ما استعبد الكرام بمثل الإكرام 9701.

268-  أفضل الكنوز معروف يودع (يودعه) الأحرار، و علم يتدارسه الأخيار 3281.

269-  كفران الإحسان يوجب الحرمان 7249.

270-  من منع العطاء منع الثّناء 7740.

271-  العطيّة بعد المنع أجمل من المنع بعد العطيّة 1810. 265-  هرگز انسانى بنده نخواهد شد تا آنكه فرو گيرد او را احسان. (يعنى از ديگران به او احسان زيادى شود).

266-  هر كه محبت را نيكو به حساب نياورد روبرو مى‏شود به استخفاف.

(يعنى با توهين روبرو خواهد شد).

267-  افراد بزرگ و بلند مرتبه به مثل اكرام و احسان بنده و برده نخواهند گرديد.

268-  افزون‏ترين گنجها احسانى است كه به آزادگان سپرده شود يا بسپارى آن را (يعنى وقتى به آنها احسان شد يا از طرف خود آنها و يا از جانب خداى بزرگ تلافى خواهد گرديد پس احسان به آنها به منزله امانت به آنها سپردن است) و علمى است كه نيكو كاران آن را با درس تحصيل كنند.

269-  كفران احسان (ديگران) موجب محروميت خواهد گرديد (چون احسان كننده بى‏رغبت خواهد شد).

270-  هر كه بخشش و عطا را منع كند منع ستايش كند.

271-  دادن بعد از منع نيكوتر است از جلوگيرى و ندادن بعد از دادن.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 303

272-  من أحسن إلى الرّعيّة، نشر اللّه عليه جناح رحمته و أدخله في مغفرته 8724.

273-  أعط ما تعطيه معجّلا مهنّأ و إن منعت فليكن في إجمال و إعذار 2444.

274-  من هان عليه بذل الأموال توجّهت إليه الآمال 8111.

275-  من أحبّ الذّكر الجميل فليبذل ماله 8572.

276-  من بذل ماله استرقّ الرّقاب 8639.

277-  ما شاع الذّكر بمثل البذل 9549.

278-  البذل مادّة الإمكان 586.

279-  البذل يكسب الحمد 776. 272-  هر كه (و هر حاكم و سلطانى) به رعيت خود احسان نمايد خداوند بر او بال رحمت خود را پهن كرده و او را در مغفرت خود داخل نمايد.

273-  آنچه را كه مى‏دهى بشتاب و گوارائى بده و اگر منع مى‏نمائى پس بايد در نيكوئى و پوزش طلبيدن باشد (نه با تندى و خشونت و بى‏اعتنائى).

274-  هر كه بر او بذل اموال (و بخشش آن) آسان باشد به سوى او اميدها رو آورد.

275-  هر كه نام نيكو و ياد خوب را دوست دارد بايد بذل مال كند.

276-  هر كه مالش را بذل نمايد گردنها را به بندگى در آورد.

277-  ذكر (و ياد كسى به نيكى) به چيزى مانند بذل و بخشش شايع نخواهد گرديد.

278-  جود و بخشش سرمايه به منزلت رسيدن است (يعنى آدمى را بالا برده داراى مقام و منزلت مى‏نمايد).

279-  بذل و بخشش كسب ستايش مى‏كند.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 304

280-  بالبذل تكثر المحامد 4338.

281-  ببذل النّعمة تستدام النّعمة 4344.

282-  كثرة البذل آية النّبل 7128.

المحسن

1-  لا يكن المحسن و المسي‏ء عندك سواء، فإنّ ذلك يزهّد المحسن في الإحسان، و يتابع المسي‏ء إلى الإسائة 10375.

2-  يحتاج ذو النّائل إلى السّائل 11021.

3-  كن سمحا و لا تكن مبذّرا 7138.

4-  المحسن من عمّ النّاس بالإحسان 1699. 280-  به وسيله بخشش ستايشها زياد خواهد شد.

281-  به دادن نعمت نعمت الهى پايدار خواهد ماند.

282-  بذل و بخشش بسيار، نشانه نجابت و يا زيركى است.

نيكو كار 1-  (فرازهايى است از نامه 53 نهج البلاغه با مختصر تفاوتى كه به مالك اشتر نوشته است) نبايد احسان كننده و بد كننده در نزد تو مساوى باشد، زيرا كه اين كار احسان كننده را در احسان بى‏رغبت كرده، و بد كننده را به سوى بد كردن تند مى‏گرداند.

2-  صاحب عطا و بخشنده نيازمند به سائل است (كه از او درخواست كند تا او به نياز او مطلع شود).

3-  بخشنده باش و اسراف كننده مباش.

4-  نيكو كار كسى است كه فرا گيرد مردم را به نيكى كردن.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 305

5-  المحسن معان، المسي‏ء مهان 191.

6-  المحسن من صدّق أقواله أفعاله 1138.

7-  المحسن حيّ و إن نقل إلى منازل الأموات 1521.

8-  إذا رأيتم الخير فسارعتم إليه، و رأيتم الشّرّ فتباعدتم عنه، و كنتم بالطّاعات عاملين، و في المكارم متنافسين، كنتم محسنين فائزين 4154.

9-  شرّ المحسنين الممتنّ بإحسانه 5745.

10-  صاحب المعروف لا يعثر، و إذا عثر وجد متّكأ 5825.

11-  كلّ محسن مستأنس 6841.

12-  يستدلّ على المحسنين بما يجري لهم على السن الأخيار، و حسن الأفعال، و جميل السّيرة 10964. 5-  نيكو كار يارى شده، و بد كار خوار خواهد بود.

6-  نيكوكار كسى است كه كردارهايش گفتارهاى او را تصديق نمايد.

7-  نيكو كار زنده است هر چند به سوى منزلهاى مردگان حمل و نقل شود.

8-  هر گاه خيرى را ديديد پس به جانب آن شتافتيد، و شرى را ملاحظه كرديد و از آن دورى نموديد، و بطاعتها عامل بوديد، و در صفت‏هاى نيكو رغبت كرده بر يكديگر سبقت گرفتيد، از نيكو كاران پيروزمند خواهيد بود.

9-  بدترين احسان كننده‏ها كسى است كه بر احسان خود منت گذار باشد.

10-  صاحب احسان نمى‏لغزد، و چون بلغزد تكيه گاهى را مى‏يابد، (كه همان احسانها و يا قصد او مى‏باشد).

11-  هر احسان كننده‏اى انس گيرنده است.

12-  بر نيكو كاران به آنچه از براى آنان بر زبانهاى نيكان جارى شده (در مدح و وصف آنان) و نيكوئى كردارها، و زيبائى سيرت (و طريقه نيكو در آنها) استدلال مى‏شود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 306

الحسن

1-  لا ينفع الحسن بغير نجابة 10679.

الحصر

1-  قبح الحصر خير من جرح الهذر 6802.

2-  الحصر يضعّف الحجّة 1266.

3-  الحصر خير من الهذر 1268.

الحظّ

1-  الحظّ للإنسان في الأذن لنفسه و في اللّسان لغيره 1749. نيكوئى 1-  حسن (صورت و يا مطلق نيكوئى) بدون نجابت سود نمى‏دهد.

عجز و ناتوانى در سخن 1-  ناتوانى و عجز در سخن گفتن بهتر از زخم زبان يا زخم سخن پست و باطل است.

2-  عاجز بودن از سخن گفتن حجت و دليل را ناتوان مى‏سازد (بنا بر اين نمى‏تواند بر طرف غلبه كند پس شيرينى بيان و روان بودن زبان نعمت بزرگى است).

3-  (با اين حال كه ناتوانى سخن يك نوع نقص است اما) عجز از سخن گفتن بهتر از هرزه گوئى و يا سخن بسيار گفتن است.

بهره 1-  بهره آدمى در گوش براى نفس او، و در زبان براى غير اوست.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 307

2-  الحظّ يسعى إلى من لا يخطبه 1407.

الحظوة

1-  الحظوة عند الخالق بالرّغبة فيما لديه، الحظوة عند المخلوق بالرّغبة عمّا في يديه 2055.

حفر البئر للأخ

1-  من حفر بئرا لأخيه أوقعه اللّه في بئره 8767.

2-  من حفر لأخيه المؤمن بئرا أوقع فيها 8787.

الحقد

1-  الحقد من طبايع الأشرار 2202. 2-  بهره به سوى كسى كه آن را خواستگارى نمى‏كند مى‏شتابد. (يعنى آنچه از جانب حق تعالى حواله شده به سوى انسان خواهد آمد گر چه از آن بگريزد).

بهره‏مندى 1-  بهره‏مندى در نزد آفريدگار و يا مكانت و منزلت در نزد او رغبت كردن به آنچه نزد اوست، و بهره يافتن نزد مخلوق به اعراض نمودن از آنچه در دستهاى اوست. (يعنى طلب نكردن از او و بى‏اعتنائى به آنچه در دست اوست).

چاه كنى براى برادر 1-  هر كه چاهى براى برادر خود بكند خداوند او را در همان چاه خواهد انداخت.

2-  هر كه براى برادر مؤمن خود چاهى را بكند در آن واقع خواهد گرديد.

كينه توزى 1-  كينه توزى از صفات مردم بد است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص 308

2-  الحقد نار لا تطفئ إلّا بالظّفر. (نار كامنة لا يطفئها إلّا موت أو ظفر) 2203.

3-  الحقد يذري 30.

4-  الحقد شيمة الحسدة 422.

5-  الحقد مثار الغضب 530.

6-  الحقد الأم العيوب 966.

7-  الحقد داء دويّ، و مرض موبي 1499.

8-  الحقد خلق دنيّ، و مرض مردي 1500.

9-  تجنّبوا تضاغن القلوب، و تشاحن الصّدور و تدابر النّفوس، و تخاذل الأيدي تملكوا أمركم 4544. 2-  كينه آتشى است كه فرو ننشيند مگر با ظفر (يا آتشى است پنهان، فرو ننشاند آن را مگر مرگ يا دست يافتن).