گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام

58-  إنّكم مدينون بما قدّمتم، و مرتهنون بما أسلفتم 3824.

59-  إنّكم إلى العمل بما علمتم أحوج منكم إلى تعلّم ما لم تكونوا تعلمون 2826.

60-  إنّكم إلى إعراب الأعمال أحوج منكم إلى إعراب الأقوال 3828. اخلاص بكار برده، و آن را به خواهش و اسباب دنيا آميخته نكرده باشى.

55-  براستى كه هرگز بدى را از تو بعد از مرگ دفع نكند و تو را سودمند نباشد مگر عمل شايسته‏اى كه آن را پيش فرستادى پس از عمل صالح توشه برگيرد.

56-  براستى كه تو هرگز بسوى آخرت عملى را بر ندارى كه از شكيبائى، و خوشنودى، و ترس و اميد سودمندتر باشد.

57-  براستى كه شما به عملهايتان پاداش داده شده و به آنها در گرويد، (گويا شما را حبس كرده تا عمل نيك انجام ندهيد آزاد نخواهيد شد).

58-  براستى كه شما به آنچه مقدم داشتيد پاداش داده شده، و گرو آنچه پيش فرستاده و يا مى‏فرستيد خواهد بود.

59-  براستى كه شما به عمل كردن نسبت به آنچه مى‏دانيد نيازمندتريد تا ياد گرفتن آنچه را كه نمى‏دانستيد (يعنى انسان بايد به علمش عمل كند و چنين كارى بالاتر از ياد گرفتن و عمل ننمودن است).

60-  براستى كه شما به ظاهر كردن و يا به اهتمام و يا به تصحيح عملها نيازمندتر هستيد تا ظاهر نمودن و يا اهتمام و يا تصحيح گفتارها (يعنى شما بايد

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1042

61-  إنّكم إلى اكتساب صالح الأعمال أحوج منكم إلى مكاسب الأموال 3829.

62-  إنّكم إلى الاهتمام بما يصحبكم إلى الآخرة أحوج منكم إلى كلّ ما يصحبكم من الدّنيا 3830.

63-  إنّكم مجازون بأفعالكم فلا تفعلوا إلّا برّا 3838.

64-  إنّكم إن اغتنمتم صالح الأعمال، نلتم من الآخرة نهاية الآمال 3842.

65-  إنّما المرء مجزي بما أسلف، و قادم على ما قدّم 3893.

66-  آفة العمل ترك الإخلاص 3949. بيشتر به عمل صحيح بپردازيد نه به گفتار صحيح).

61-  براستى كه شما به كسب كردن عملهاى شايسته محتاج‏تريد تا تحصيل اموال.

62-  براستى كه شما به اهتمام آنچه همراه شماست بسوى آخرت (مانند عمل صحيح و شايسته) نيازمندتريد تا هر چيزى كه همراه شماست از دنيا.

63-  براستى كه شما به كردارهاى خويش جزا داده مى‏شويد پس مكنيد مگر نيكى را.

64-  براستى كه شما اگر عملهاى شايسته را غنيمت بشماريد از آخرت به منتهاى آرزو و اميدها خواهيد رسيد.

65-  جز اين نيست كه آدمى به آنچه پيش فرستاده جزا داده شود، و بر آنچه پيش كرده وارد خواهد گرديد.

66-  آفت عمل ترك كردن اخلاص است (يعنى عمل را آميخته به انگيزه ديگر نمايد).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1043

67-  آفة الأعمال عجز العمّال 3958.

68-  آفة العمل البطالة 3967.

69-  إذا ارتأيت فافعل 3997.

70-  بحسن الأفعال يحسن الثّناء 4241.

71-  بالصّالحات يستدلّ على حسن الإيمان 4285.

72-  بالعمل يحصل الثّواب لا بالكسل 4295.

73-  بحسن العمل تجنى ثمرة العلم لا بحسن القول 4296.

74-  بالعمل تحصل الجنّة لا بالأمل 4297. 67-  (آفت بكار بردن يا) آفت عملها، عجز و ناتوانى كارگردانان و يا عمل كنندگان است (براى اين كه عمل بايد با قدرت توأم باشد، چه عمل شخصى و يا اجتماعى، دولتى يا ملتى، بايد در آن عجز تصور نگردد، و گرنه تمام عمل انجام نخواهد گرفت).

68-  آفت عمل بيكارى است (يعنى هر كه عادت به آن كرد يا اصلا كار نمى‏كند و يا اگر بكند ناقص انجام مى‏دهد).

69-  هر گاه نظر و تأمل كردى بجا آور (يعنى در هر كارى نخست بايد فكر كرد آن گاه انجام داد).

70-  بخوبى كارها ستايش نيكو گردد (چنانكه خداوند فرموده: لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ملك 2).

71-  بوسيله عملهاى شايسته بر نيكوئى ايمان استدلال مى‏شود (يعنى عمل خوب دليل ايمان خوب است).

72-  به سبب عمل ثواب حاصل گشته نه با كسالت و تنبلى.

73-  به سبب نيكوئى عمل ميوه علم چيده مى‏شود نه به نيكوئى گفتار.

74-  به سبب عمل بهشت بدست آمده نه به اميد (چنانكه به اميد كشت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1044

75-  بالأعمال الصّالحات ترفع الدّرجات 4301.

76-  تأخير العمل عنوان الكسل 4471.

77-  تصفية العمل أشدّ من العمل 4472.

78-  تبادروا إلى محامد الأفعال، و فضائل الخلال، و تنافسوا في صدق الأقوال و بذل الأموال 4559.

79-  ثمرة العمل الأجر عليه 4625.

80-  ثمرة العمل الصّالح كأصله 4649.

81-  ثمرة العمل السّيّ‏ء كأصله 4650.

82-  ثواب عملك أفضل من عملك 4688. حاصل بدست نيايد).

75-  به سبب عملهاى شايسته درجه‏ها بالا برده مى‏شود.

76-  پس انداختن عمل دليل كسالت و كاهلى است.

77-  صاف گردانيدن عمل سخت‏تر از خود عمل است (زيرا عمل را ممكن است بسيارى از افراد انجام دهند، ولى آن را به غرضى ديگر آميخته نكردن كار هر كسى نيست، و عمل را خالص براى خدا انجام داد بسيار مشكل خواهد بود).

78-  به كارهاى ستوده و خصلت‏هائى كه سبب فزونى شود پيشى گرفته، و در راستى گفتارها و بذل اموال رغبت نموده و در آن سبقت گيريد.

79-  ميوه عمل كردن مزديست كه خداوند بزرگ بر آن دهد.

80-  ثمره عمل صالح مانند اصل آنست (يعنى صالح و نيكو خواهد بود).

81-  ميوه عمل بد مانند اصل آنست (در زشتى و بدى).

82-  جزاى عمل تو افزونتر از عمل تست (زيرا ثواب پايندگى دارد ولى عمل منقطع خواهد شد، و ديگر آنكه آنچه از پاداش نصيب انسان مى‏گردد به مراتب بيش از آنست كه انجام داده مانند صدقه و احسان).

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1045

83-  ثواب العمل على قدر المشقّة فيه 4690.

84-  ثوب العمل (العلم) يخلّدوك و لا يبلى، و يبقيك و لا يفنى 4701.

85-  ثابروا على اغتنام عمل لا يفنى ثوابه 4710.

86-  ثابروا على الأعمال الموجبة لكم الخلاص من النّار و الفوز بالجنّة 4711.

87-  ثواب العمل ثمرة العمل 4714.

88-  جميل الفعل ينبئ عن طيب الأصل 4777.

89-  جعل اللّه لكلّ عمل ثوابا، و لكلّ شي‏ء حسابا، و لكلّ أجل كتابا 4779. 83-  پاداش عمل به اندازه مشقّت و سختى در آنست (يعنى هر اندازه مشقّت بيشتر باشد ثواب زيادتر خواهد بود).

84-  جامه عمل (و يا علم) تو را پاينده مى‏دارد و كهنه نخواهد شد و تو را باقى داشته و فانى نمى‏شود.

85-  بر غنيمت دانستن عملى كه پاداش آن فانى شدنى نيست مداومت نمائيد.

86-  بر اعمالى كه سبب خلاصى شما از آتش، و پيروزى بهشت است مداومت نمائيد.

87-  پاداش عمل ثمره عمل خواهد بود (يعنى عمل مانند درخت ثمر بخشى است كه ميوه آن ثواب است).

88-  نيكوئى كردار خبر مى‏دهد از پاكى اصل و نژاد و حلال زادگى.

89-  خداوند براى هر عملى پاداشى را، و براى هر چيزى حسابى را، و براى هر اجل و مدتى كتاب و نوشته‏اى را قرار داده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1046

90-  حسن العمل خير ذخر، و أفضل عدّة 4865.

91-  حسن الأفعال مصداق حسن الأقوال 4909.

92-  خير أعمالك ما قضى فرضك 4957.

93-  خير الأعمال ما اكتسب شكرا 4959.

94-  خير الأعمال ما أصلح الدّين 4966.

95-  خير العمل ما صحبه الإخلاص 4971.

96-  خير الأعمال ما زانه الرّفق 4992.

97-  خير الأعمال ما قضى اللّوازم 4994.

98-  خير عملك ما أصلحت به يومك، و شرّه ما أفسدت (استفسدت) به قومك 5024. 90-  حسن عمل بهترين ذخيره، و افزون‏ترين تجهيزات است.

91-  نيكوئى كردارها مصداق (و آلت راستى و حقيقت) نيكوئى گفتارهاست (يعنى اگر به گفتار عمل شد نشانه صحت گفتار خواهد بود، و گر نه موعظه و گفتار بى اثر خواهد گرديد.

92-  بهترين اعمال تو آنست كه واجب تو را انجام دهد.

93-  بهترين عمل‏ها آنست كه شكرى را كسب كند (يا از جانب خدا و يا از سوى بندگان خدا و يا از هر دو).

94-  بهترين عمل‏ها آنست كه دين را به صلاح آورد (يعنى آدمى عملهاى مشروع را انجام دهد).

95-  بهترين عمل آنست كه اخلاص همراه آن باشد.

96-  بهترين عمل آنست كه نرمى و مدارا آن را زينت دهد.

97-  بهترين عمل آنست كه آنچه را لازم است بجا آورد.

98-  بهترين عمل آنست كه بوسيله آن روز خود (فرادى قيامت و يا شب و روز)

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1047

99-  خير الأعمال اعتدال الرّجاء و الخوف 5055.

100-  رحم الله امرأ بادر الأجل، و أحسن العمل لدار إقامته و محلّ كرامته 5209.

101-  ربّ عمل أفسدته النّيّة 5295.

102-  ربّ صغير من عملك تستكبره 5346.

103-  زيادة الفعل على القول أحسن فضيلة، و نقص الفعل عن القول أقبح رذيلة 5459.

104-  سوء الفعل دليل لؤم الأصل 5569.

105-  شرّ الأفعال ما جلب الاثام 5672. را اصلاح كنى و بدترين آن عملى است كه به سبب آن قوم و قبيله و يا امت خود را فاسد نمائى.

99-  بهترين عمل‏ها مساوى بودن اميد و ترس است.

100-  خداوند رحمت كند مردى را كه بر اجل پيشى گرفته، و عمل را براى خانه اقامت خود، و جايگاه كرامت خويش نيكو گرداند.

101-  بسا عملى كه نيت و قصد آن را فاسد كند (مثل اين كه در كار خير غير خدا را در نظر آورد براى شهرت و يا ريا عملى را انجام دهد).

102-  بسا كوچكى از عملت كه آن را بزرگ شمارى (در صورتى كه نبايد چنين كارى كنى).

103-  زيادى كردار بر گفتار نيكوترين فضيلت و خوى نيكو است، و كمى كردار از گفتار زشت‏ترين صفت پست خواهد بود.

104-  بدى كردار دليل پستى نژاد است.

105-  بدترين كارها آنست كه گناهان را بكشاند.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1048

106-  شرّ الأفعال ما هدم الصّنيعة 5675.

107-  شتّان بين عمل تذهب لذّته و تبقى تبعته، و بين عمل تذهب مؤنته و تبقى مثوبته 5762.

108-  صلاح العمل بصلاح النّيّة 5792.

109-  صواب الفعل يزيّن الرّجل 5818.

110-  صفتان لا يقبل اللّه سبحانه الأعمال إلّا بهما: التّقى، و الإخلاص 5887.

111-  طلب المراتب و الدّرجات بغير عمل جهل 5997.

112-  عليك بصالح العمل فإنّه الزّاد إلى الجنّة 6107.

113-  عليك بإدمان العمل في النشاط و الكسل 6117. 106-  بدترين كارها آنست كه احسان را خراب كند (يعنى انسان عملى انجام دهد كه سبب قطع احسان شود).

107-  چقدر فاصله است ميان عملى كه لذتش مى‏رود و وزر و وبال آن باقى مى‏ماند، و ميان عملى كه زحمت آن رفته و پاداش آن باقى مى‏ماند.

108-  صلاح عمل و عمل درست با خالص بودن نيت است.

109-  درستى كردار مرد را زينت مى‏بخشد.

110-  دو صفت است كه خداوند سبحان عملها را نمى‏پذيرد مگر به آنها: تقوى، و اخلاص.

111-  طلب كردن مرتبه و رتبه‏هاى (اخروى بلكه دنيوى) بدون عمل نادانى خواهد بود.

112-  بر تو باد به عمل صالح زيرا كه آن توشه بهشت است.

113-  بر تو باد به دائم داشتن عمل (نه گاهى و زمانى) در نشاط (كه رغبت و شوق باشد) و در كاهلى (ممكن است مراد واجب آن باشد زيرا كه در مستحب تأكيد

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1049

114-  عليكم بأعمال الخير فتبادروها، و لا يكن غيركم أحقّ بها منكم 6151.

115-  عجبت لمن يعلم أن للأعمال جزاء كيف لا يحسن عمله 6273.

116-  عمل الجاهل و بال، و علمه ضلال 6327.

117-  في العمل لدار البقاء إدراك الفلاح 6450.

118-  فضيلة العمل الإخلاص فيه 6577.

119-  كلّ يحصد ما زرع، و يجزى بما صنع 6905.

120-  كلّ امرء يلقى ما عمل، و يجزى بما صنع 6918.

121-  كفى بفعل الخير حسن عادة 7043. شده است كه در غير نشاط آورده نشود).

114-  بر شما باد به عمل‏هاى خوب (و يا به انجام دادن كارهاى خير) پس به آنها پيشى گيريد، و غير شما سزاوارتر به آنها از شما نباشد (يعنى نگذاريد ديگران پيش قدم شوند).

115-  عجب دارم از كسى كه مى‏داند كه براى عمل‏ها پاداشى است چگونه عملش را نيكو نمى‏گرداند.

116-  عمل نادان وزر و وبال، و عملش گمراهى است.

117-  در عمل كردن براى سراى باقى است درك رستگارى.

118-  فضيلت عمل اخلاص در آنست (و گرنه فضيلتى ندارد).

119-  هر فردى آنچه را كه كشت نموده مى‏درود، و به آنچه انجام داده پاداش داده مى‏شود.

120-  هر مردى (و هر آدمى) ملاقات نموده آنچه را كه عمل مى‏نمايد و پاداش داده مى‏شود به آنچه انجام داده است.

121-  براى انجام دادن خوبى كفايت مى‏كند عادت نيك.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1050

122-  كلّما اخلصت عملا بلغت من الآخرة أملا 7196.

123-  كما تدين تدان 7208.

124-  لكلّ عمل جزاء، فاجعلوا عملكم لما يبقى و ذروا ما يفنى 7310.

125-  ليكن أوثق الذّخائر عندك العمل الصّالح 7385.

126-  لن يصفو العمل حتّى يصحّ العلم 7410.

127-  لن يزكو العمل حتّى يقارنه العلم 7447.

128-  من عمل اشتاق 7729.

129-  من يعمل يزدد قوّة 7990.

130-  من يقصّر في العمل يزدد فترة 7991. 122-  هر گاه عملى را خالص گردانى به اميدى از آخرت برسى.

123-  هر طور كه جزا دهى جزا داده شوى (يعنى آدمى نتيجه عمل خود را خواهد ديد).

124-  براى هر عملى پاداشى است، پس عملتان را براى آنچه باقى مى‏ماند (براى آخرت) قرار دهيد، و آنچه را فانى مى‏شود (دنيا) واگذاريد.

125-  بايد معتمدترين پس اندازها در نزد تو عمل شايسته باشد.

126-  هرگز عملى صاف نخواهد گرديد تا علم صحيح و صاف گردد (مراد اين است كه عمل بايد از علم صحيح منشأ گيرد).

127-  هرگز عمل پاكيزه نمى‏شود و يا نمو ندارد تا آنكه دانش همراه آن گردد.

128-  هر كه عمل كند مشتاق (مرگ و يا مشتاق همان عمل) گردد.

129-  هر كه عمل كند قوّت او (در دين و اعتقاد) زياد گردد.

130-  هر كه در عمل تقصير كند سستى او زياد شود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1051

131-  من عمل للمعاد ظفر بالسّداد 8044.

132-  من فعل ما شاء لقي ما ساء 8052.

133-  من أبطأ به عمله لم يسرع به نسبه 8141.

134-  من أخلص العمل لم يعدم المأمول 8149.

135-  من عمل بطاعة اللّه كان مرضيّا 8286.

136-  من أحسن عمله بلغ أمله 8287.

137-  من نصح في العمل نصحته المجازاة 8342.

138-  من أحسن العمل حسنت له المكافاة 8343. 131-  هر كه براى معاد و روز باز گشت عمل نمايد به راه درست پيروز شود.

132-  هر كه هر چه خواهد بكند به هر چه بد باشد بر خورد نمايد (منظور اين است كه بايد در كارها انديشه و تأمل نمود).

133-  هر كه عملش در باره او كندى كند (و او را به مراتب بلند اخروى نرساند) نسبش نسبت به او شتاب نكند (يعنى بجائى او را نرساند عمل است كه آدمى را بجائى خواهد رسانيد نه نسب).

134-  هر كه عمل را (براى خدا) خالص گرداند اميد داشته شده را از دست ندهد (يعنى به اميدش خواهد رسيد).

135-  هر كه به طاعت خدا عمل نمود مرضىّ خدا (بلكه خلق) خواهد بود).

136-  هر كه عملش را نيكو كند (يعنى خالصانه طبق موازين شرعيه انجام دهد) به اميدش (مراتب بلند انسانيت) خواهد رسيد.

137-  هر كه در عمل خالص باشد پاداش او خالص خواهد بود (يعنى نقص و زوالى در آن راه ندارد).

138-  هر كه عمل را نيكو كند مكافات و پاداشش نيكو خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1052

139-  من عمل بأوامر اللّه أحرز الأجر 8372.

140-  من عمل بطاعة اللّه ملك 8374.

141-  من أحسن أفعاله أعرب عن وفور عقله 8418.

142-  من أهمل العمل بطاعة اللّه ظلم نفسه 8541.

143-  من أنف من عمله اضطرّه ذلك إلى عمل خير منه 8619.

144-  من حسن عمله بلغ من اللّه أمله 8826.

145-  من سلم من المعاصي عمله بلغ من الآخرة أمله 8834.

146-  من عجز عن أعماله أدبر في أحواله 8952.

147-  من قصّر في العمل ابتلاه اللّه سبحانه بالهمّ، و لا حاجة للّه فيمن 139-  هر كه به فرامين الهى عمل كند پاداش را بدست آورده است.

140-  هر كه به فرمانبردارى خدا عمل نمايد مالك (سعادت) گردد.

141-  هر كه كارهايش را نيكو كند وفور عقلش را اظهار نموده است (يعنى نيكوئى كردار نشانه فراوانى عقل است).

142-  هر كه در عمل به طاعت خدا اهمال كارى كند به نفس خود ستم نموده است.

143-  هر كه از عمل خود ننگ داشته باشد (و آن را به هيچ وجه نپسندد) مضطر و ملجأ سازد او را به عملى بهتر از آن.

144-  هر كه عملش نيكو باشد از جانب خدا به اميد و آرزويش برسد.

145-  هر كه عملش از معصيت‏ها سالم ماند از آخرت به اميد و آرزوى خود برسد.

146-  هر كه از اعمال خود عاجز و ناتوان باشد (كه نتواند از جهاتى از عهده آن بر آيد) در حالات خود پشت كرده است (ترقى نخواهد نمود).

147-  هر كه در عمل (براى خدا و آخرت خود) تقصير و كوتاهى نمايد خداوند

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1053

ليس له في نفسه و ماله نصيب 9026.

148-  من كمال العمل الإخلاص فيه 9258.

149-  من أفضل الأعمال ما أوجب الجنّة، و آنجا من النّار 9439.

150-  ما أحسن من أساء عمله 9514.

151-  ما أصدق الإنسان على نفسه، و أيّ دليل عليه كفعله 9645.

152-  ما ولدتم فللتّراب، و ما بنيتم فللخراب، و ما جمعتم فللذّهاب، و ما عملتم ففي كتاب مدّخر ليوم الحساب 9688.

153-  ملاك العمل الإخلاص فيه 9725.

154-  نعم الزّاد حسن العمل 9904. سبحان او را به اندوه مبتلا ساخته، و به كسى كه براى او در نفس و مالش بهره‏اى نيست (كه در آخرت به كارش آيد) براى خدا نيازى نخواهد بود.

148-  از جمله كمال عمل اخلاص در آنست.

149-  از افزون‏ترين عمل هاست آنچه موجب بهشت گشته و از آتش رستگارى دهد.

150-  كار خوبى نكرده هر كه عملش را بد كند.

151-  چه راستگوست انسان بر نفس خود، و چه راهنمائى بر او مانند رفتار او خواهد بود (يعنى از اعمال و افعالش مى‏توان بخوبى و بدى او پى برد).

152-  آنچه زائيده‏ايد براى خاك بوده، و آنچه بنا نموده‏ايد براى خراب شدن است، و آنچه فراهم آورده‏ايد براى رفتن خواهد بود، و آنچه عمل كرده‏ايد براى روز حساب در نامه (و پرونده) ايست ذخيره شده (پس در عمل بكوشيد نه در غير آن).

153-  ملاك عمل (و سبب قبولى آن) خالص گردانيدن آنست (براى خدا).

154-  خوب توشه‏اى است (براى آخرت) نيكوئى عمل.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1054

155-  نعم الاعتداد العمل للمعاد 9911.

156-  نال المنى من عمل لدار البقاء 9951.

157-  لا تفعلنّ ما يعرّك معابه 10156.

158-  لا تفعل ما يشين العرض و الاسم 10227.

159-  لا ترم سهما يعجزك ردّه 10259.

160-  لا تحلّنّ عقدا يعجزك إيثاقه 10261.

161-  لا تجارة كالعمل الصّالح 10545.

162-  لا ذخر أنفع من صالح العمل 10615.

163-  لا خير في عمل بلا علم 10683.

164-  لا خير في العمل إلّا مع العلم 10708. 155-  خوب تهيّه ايست عمل كردن براى روز باز گشت.

156-  به آرزو رسيده كسى كه براى سراى جاويد (آخرت) عمل نمايد.

157-  مكن چيزى را كه تو را عيب آن آلوده سازد (كه از آن ناراحت گردى).

158-  چيزى كه آبرو و نام را (نام و نشان را) زشت مى‏گرداند انجام مده.

159-  تيرى كه تو را ردّ آن عاجز كند مينداز (بلكه بايد آدمى به عملى دست زند كه جوابگوى آن باشد و از عهده تبعاتش بر آيد).

160-  گرهى را كه محكم بستن آن تو را عاجز مى‏كند وا مكن (بلكه در هر كارى عاقبت آن را در نظر گير اگر قدرت بر آن دارى اقدام نما).

161-  هيچ تجارتى مانند عمل صالح نيست (زيرا سود آن پاينده و باقى است).

162-  نيست-  ذخيره‏اى سودمندتر از عمل شايسته.

163-  نيست خيرى در عملى كه بدون علم باشد.

164-  خيرى در عمل نيست مگر با علم.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1055

165-  لا ثواب لمن لا عمل له 10770.

166-  لا يكمل صالح العمل إلّا بصالح النّيّة 10799.

167-  لا يقلّ عمل مع تقوى، و كيف يقلّ ما يتقبّل 10805.

168-  لا يستغنى المرء إلى حين مفارقة روحه جسده عن صالح العمل 10845.

169-  لا يترك العمل بالعلم إلّا من شكّ في الثّواب عليه 10869.

170-  لا يعمل بالعلم إلّا من أيقن بفضل الأجر فيه 10870.

171-  لا يستغني عامل عن الاستزادة من عمل صالح 10877.

172-  لا خير في عمل إلّا مع اليقين، و الورع 10914. 165-  پاداشى نيست براى كسى كه عملى (صالح) براى او نيست.

166-  كامل نمى‏گردد شايستگى عمل مگر به شايستگى نيّت.

167-  كم نيست عملى با پرهيزكارى و چگونه كم خواهد بود چيزى كه قبول مى‏شود.

168-  مرد (و آدمى) تا هنگام مفارقت روح او از جسدش از عمل شايسته بى نياز نخواهد بود (بلكه به آن احتياج دارد).

169-  عمل كردن به علم را ترك نمى‏كند مگر كسى كه در ثواب بر آن شك نمايد (چون با يقين كامل جائى براى ترك عمل نيست).

170-  عمل به علم نمى‏كند مگر كسى كه با فزونى پاداش در آن يقين نمايد (چون يقين سبب گردد متحمل رنجهاى فراوان شود).

171-  هيچ عمل كننده‏اى از طلب زياد كردن عمل صالح بى‏نياز نخواهد بود (بلكه بايد طلب زياده كند).

172-  خيرى نيست در عملى مگر با يقين و پارسائى.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1056

173-  ينبغي أن تكون أفعال الرّجل أحسن من أقواله و لا تكون أقواله أحسن من أفعاله 10943.

174-  يمتحن الرّجل بفعله لا بقوله 11026.

175-  يقبح بالرّجل أن يقصر عمله عن علمه، و يعجز فعله عن قوله 11050.

176-  التّارك للعمل غير موقن بالثّواب عليه 1545.

177-  من زرع شيئا حصده 9213.

178-  لسان الحال أصدق من لسان المقال 7636.

179-  العامل بجهل كالسّائر على غير طريق فلا يزيده جدّه في السّرّ إلّا بعدا عن حاجته 1847. 173-  سزاوار اين است كه كردارهاى مرد نيكوتر از گفتارهايش بوده، و گفتارهايش نيكوتر از كردارهايش نباشد.

174-  مرد (و آدمى) به كردارش آزمايش مى‏شود نه به گفتارش.

175-  در مرد (و آدمى) زشت است كه عملش كوتاهى كند از علم او، و كردارش از گفتارش ناتوان شود (به آنچه عالم است، و به همه آنچه مى‏گويد و مردم را به آن امر و نهى مى‏كند خود عمل ننمايد).

176-  ترك كننده عمل (يعنى كسى كه در اطاعت خدا نيست) يقين به پاداش عمل نخواهد داشت (و گرنه ترك امكان ندارد).

177-  هر كه چيزى را بكارد آن را بدرود.

178-  زبان حال راستگو (و عمل آدمى) راستگوتر از زبان مقال (و بيان) است.

179-  عمل كننده با نادانى مانند رونده بر غير راه است كه در كوشش او در رفتن زياد نمى‏كند مگر دورى از هدف او.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1057

180-  أسعد النّاس بالخير العامل به 3267.

181-  العامل بالعلم كالسّائر على الطّريق الواضح 1535.

182-  عامل الدّين للدّنيا جزاؤه عند اللّه النّار 6341.

183-  إنّكم إلى مكارم الأفعال أحوج منكم إلى بلاغة الأقوال 3839.

184-  ثقّلوا موازينكم بالعمل الصّالح 4699.

185-  أفضل الأعمال ما أكرهت النّفوس عليها 3065.

186-  شرّ العمل ما أفسدت به معادك 5695.

187-  أعلى الأعمال إخلاص الإيمان، و صدق الورع و الإيقان 3372.

188-  إنّ المؤمن يرى يقينه في عمله، و إنّ المنافق يرى شكّه في 180-  پيروزمندترين مردم به خير كسى مى‏باشد كه عمل كننده به خير است.

181-  عمل كننده به علم مانند رونده بر طريق روشن و آشكار است.

182-  عمل كننده دين براى دنيا (يعنى كار دينى او براى دنيا باشد نه براى آخرت) پاداش او در نزد خدا آتش است.

183-  براستى كه شما به كردارهاى نيكو محتاج‏تريد تا بلاغت گفتارها (چون اجر و ثواب بر آن مترتب شده و نظام صحيح جهان به آن بستگى دارد).

184-  ترازوهاى خود را به وسيله عمل صالح سنگين سازيد.

185-  برترين عمل‏ها آنست كه نفسها آن را نخواهد (و آدمى آن را براى خدا انجام دهد).

186-  بدرتين عمل آنست كه بوسيله آن قيامت خود را تباه سازى.

187-  بلندترين عملها خالص گردانيدن ايمان، و راستى پارسائى و يقين داشتن است.

188-  براستى كه يقين مؤمن در عملش، و شك منافق (نيز) در عمل او ديده‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1058

عمله 3551.

189-  لا ينفع العمل للآخرة مع الرّغبة في الدّنيا 10829.

190-  الأعمال بالخبرة 37.

191-  الأعمال ثمار النّيّات 292.

المعاملة

1-  لا تعامل من لا تقدر على الانتصاف منه 10184.

العمى و الأعمى

1-  أشدّ النّاس عمى: من عمي عن حبّنا و فضلنا، و ناصبنا العداوة بلا ذنب سبق منّا إليه إلّا أنّا دعوناه إلى الحقّ، و دعاه سوانا إلى الفتنة و الدّنيا، مى‏شود.

189-  عمل براى آخرت با رغبت در دنيا سودى نمى‏دهد.

190-  عمل‏ها به آگاهى است (يعنى عمل‏هاى صحيح آنست كه از روى علم و دانش انجام گيرد).

191-  كردارها ميوه‏هاى نيت‏هاست (نيت هر رقم باشد عمل طبق همان انجام خواهد گرفت، چنانكه درخت هر رقم باشد ميوه از همان رقم خواهد بود).

سوداگرى 1-  با كسى كه قدرت بر استيفاى حق خود از او را ندارى معامله مكن.

ورى و نابينا 1-  سخت‏ترين مردم به حسب كورى: كسى است از دوستى و فضل ما (اهل بيت) كور گشته، و با ما دشمنى را آشكار نموده است، بدون آنكه از ما به جانب او گناهى پيشى گرفته باشد، جز اين كه ما او را بسوى حق خوانده، و غير ما او را

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1059

فآثروها، و نصبوا العداوة لنا 3296.

2-  ربّما أصاب العميّ (الأعمى) قصده 5367.

3-  من عمى عمّا بين يديه غرس الشّكّ بين جنبيه 8855.

المتعنّت

1-  رضى المتعنّت غاية لا تدرك 5408.

العنصر و المحتد و الأعراق

1-  من خبث عنصره ساء محضره 9237. بسوى فتنه و دنيا دعوت نموده است، پس دنيا را برگزيده و دشمنى را از براى ما بر پا داشته‏اند.

2-  بسا باشد كه كور و نابينا به مقصد خود رسد، زيرا شرط به هدف رسيدن بينائى (ظاهرى) نيست (بلكه توجه و معرفت و يا احيانا اتفاق خواهد بود).

3-  هر كه از آنچه جلو روى اوست (مانند قيامت و اجل) كور باشد شك را ميان پهلوى خود بكارد (و در نتيجه اميد و آرزويش بسيار و گناهانش فراوان خواهد شد).

عيبجو 1-  رضا و خوشنودى متعنّت (كسى كه به دنبال لغزش ديگران است و يا كسى كه خود را براى تحصيل دنيا به زحمت زياد اندازد) پايان و مرتبه ايست كه در يافته نمى‏شود (يعنى هرگز به آن نمى‏رسد، چون على أى حال از عيبى بگذرد و يا چيزى از دنيا بدست آورد اكتفا نكند به سوى عيب و يا چيز ديگرى رود).

خميره 1-  هر كه اصل و عنصر او بد و خبيث باشد جلسه و محضر او بد خواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1060

2-  من كرم محتده حسن مشهده 9238.

3-  من شرف الأعراق كرم الأخلاق 9288.

العنف

1-  رأس السّخف العنف 5240.

2-  راكب العنف يتعذّر مطلبه 5392.

3-  من ركب العنف ندم 7918.

4-  من عامل بالعنف ندم 7742.

ما لا يعني

1-  وقوعك فيما لا يعنيك جهل مضل 10080. 2-  هر كه اصل و ذات او گرامى باشد مجالست و حضور او نيكو خواهد بود.

3-  از شرافت اصل و نژاد است نيكوئى اخلاق.

درشتى 1-  سر سبك عقلى درشتى كردن است.

2-  سوار درشتى (و مرتكب بدخوئى با مردم) مطلب و حاجت او دشوار مى‏گردد.

3-  هر كه بر درشتى و ناهموارى سوار گشته (و مرتكب آن شود) پشيمان خواهد شد.

4-  هر كه با درشتى معامله كند پشيمان گردد.

آنچه ضرورى نيست 1-  افتادن تو در آنچه مهم تو نيست (و ضرور نمى‏باشد) جهالت گمراه كننده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1061

2-  لا تشتغل بما لا يعنيك، و لا تتكلّف فوق ما يكفيك، و اجعل كلّ همّك لما ينجيك 10386.

3-  دع ما لا يعنيك، و اشتغل بمهمّك الّذي ينجيك 5133.

4-  طوبى لمن قصّر همّته على ما يعنيه، و جعل كلّ جدّه لما ينجيه 5945.

5-  من اطّرع ما يعنيه وقع إلى ما لا يعنيه 8689.

6-  من أطال الحديث فيما لا ينبغي فقد عرّض نفسه للملامة 8892.

7-  أكبر الكلفة تعنيك فيما لا يعنيك 3166.

8-  من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه 8520. 2-  به چيزى كه مهم و ضرور تو نباشد مشغول مشو، و بالاتر از چيزى كه تو را بس باشد بر خود مگذار (و خويشتن را به زحمت مينداز)، و تمام همّ و اندوه خود را براى آنچه تو را رستگار سازد قرار ده.

3-  آنچه تو را مهم نبوده واگذار، و به مهم خويش كه تو را رستگارى دهد (از عبادات و ساير اعمال پسنديده) مشغول شو.

4-  خوشا به حال كسى كه همّت خود را بر آنچه بكارش آيد بكار برد و مقصودى به غير آن نداشته باشد، و تمام كوشش را از براى آنچه او را رستگار گرداند قرار دهد.

5-  هر كه آنچه را مهم اوست دور كند (و آن را كنار گذارد) بسوى آنچه ضرور و مهم او نباشد خواهد افتاد.

6-  هر كه سخن را در آنچه سزاوار نيست بدرازا كشد (و زياد حرفهاى بيهوده زند) پس در حقيقت نفس خود را در معرض سرزنش در آورده است.

7-  بزرگترين زحمت بزحمت انداختن خود است در آنچه تو را مهم نباشد و چندان به كارت نيايد.

8-  هر كه به آنچه او را سود ندهد مشغول گردد آنچه را كه برايش سودمند است‏

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1062

9-  من اشتغل بغير ضرورته فوّته ذلك منفعته 8765.

المعوّج

1-  قد يستقيم المعوّج 6625.

العادة

1-  أفضل العبادة غلبة العادة 2873.

2-  العادة طبع ثان 702.

3-  العادة عدوّ متملّك 958. از دستش خواهد رفت.

9-  هر كه به غير ضرورت (و كارهائى كه مهم او نيست) مشغول گردد چنين كارى فائده آن را از او فوت گرداند (يعنى فائده كارهاى مهم را از دست دهد).

كج شده 1-  گاهى كج شده (و چيزى كه در تدبير آن راه كجى اتخاذ گشته) راست مى‏شود.

عادت 1-  افزونترين عبادت غلبه بر عادت است (چون نيازمند به اراده خيلى قوى است، هر فردى نمى‏تواند بر خوى و خصلت خود كه بر آن عادت كرده غلبه نمايد، مرحوم خوانسارى-  رحمه اللّه-  غلبه عادت را چنين معنى كرده: كه اين كسى عبادتى داشته كه غالب به آن عادت كرده و اكثر اوقات آن را در وقت آن بجاى آورد).

2-  عادت طبع دوم است (يعنى وقتى انسان بچيزى عادت نمود گويا جزء خلقت و خوى او شده است).

3-  عادت دشمنى است كه مالك شخص گردد، و او را بنده خود سازد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1063

4-  آفة الرّياضة غلبة العادة 3933.

5-  بغلبة العادات الوصول إلى أشرف المقامات 4300.

6-  بئس العادة الفضول 4394.

7-  غيّروا العادات تسهل عليكم الطّاعات 6405.

8-  غير مردك الدرّجات من أطاع العادات 6409.

9-  للعادة على كلّ إنسان سلطان 7327.

10-  من جعل ديدنه الهزل لم يعرف جدّه 8101.

المعاد و الساعة

1-  طوبى لمن ذكر المعاد فاستكثر من الزّاد 5955. 4-  آفت رياضت و رام كردن نفس غلبه عادت است (يعنى وقتى انسان چيزى را كه به آن عادت كرده پيروى نمود رياضت او سودى نخواهد بخشيد).

5-  بوسيله غلبه بر عادت‏ها (ى بد توسط صفات خوب و افعال خير آدمى) به اشرف مقامات خواهد رسيد.

6-  بد عادتى است پر گوئى يا زياده كاريها.

7-  عادتها را تغيير دهيد تا بر شما طاعت‏ها آسان گردد.

8-  در يابنده مرتبه‏هاى بلند نيست كسى كه از عادتها پيروى كند.

9-  براى عادت بر هر انسانى سلطنتى است (بايد كوشيد كه عادت زشت بر انسان غلبه نكند).

10-  هر كه عادت خود را (در كارها) بازى قرار دهد جدّ او شناخته نشود (يعنى اگر عملى را هم جدى انجام دهد آن را مردم بازى بحساب آرند).

روز بازگشت 1-  خوشا به حال كسى كه ياد كند روز باز گشت را پس از توشه بسيار فرا گيرد.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1064

2-  طوبى لمن ذكر المعاد فأحسن 5980.

3-  عليك بالجدّ و الاجتهاد في إصلاح المعاد 6135.

4-  قد أسفرت السّاعة عن وجهها، و ظهرت العلامة لمتوسّمها 6675.

5-  قد أشرفت السّاعة بزلازلها و أناخت بكلاكلها 6697.

6-  قد شخصوا عن (من) مستقر الأجداث، و صاروا إلى مقام الحساب، و أقيمت عليهم الحجج 6699.

7-  من أصلح المعاد ظفر بالسّداد 8368.

8-  من أيقن بالمعاد استكثر من الزّاد 8369.

9-  صلاح المعاد بحسن العمل 5801. 2-  خوشا به حال كسى كه روز باز گشت را بياد آورده پس احسان كند (يا نيك عمل نمايد).

3-  بر تو باد به كوشش و بذل جهد و طاقت در اصلاح معاد.

4-  در حقيقت ساعت (قيامت) از روى خود نقاب برداشته، و علامت آن ظاهر شده براى كسى كه بفراست در يابد آن را.

5-  در حقيقت قيامت به حركت و تكان‏هاى خود مشرف گشته و سينه‏هاى شتران مرگ و فناء را (بر در هر خانه‏اى) خوابانيده است.

6-  (در چگونگى حال اهل قبور است در قيامت) در حقيقت از قرارگاه قبرها رفته‏اند و بسوى جايگاه حساب گرديده‏اند، و بر آنها حجت‏ها (مانند شهادت انبياء و اوصياء و غير آنان) اقامه گشته است.

7-  هر كه اصلاح معاد (روز بازگشت) نمايد. به راه صواب ظفر يابد.

8-  هر كه به معاد يقين كند توشه بسيار بر گيرد.

9-  صلاح روز بازگشت (قيامت) به نيكوئى عمل است.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1065

10-  عند معاينة أهوال القيامة تكثر من المفرّطين النّدامة 6220.

11-  اشتغالك بإصلاح معادك ينجيك من عذاب النّار 1484.

العوام

1-  مباينة العوام من أفضل المروّة 9775.

الإعانة

1-  أعن تعن 2262.

2-  أعن أخاك على هدايته 2281.

3-  كما تعين تعان 7209.

4-  لا تعن قويّا على ضعيف 10159. 10-  در وقت معاينه و ديدن هول و ترسهاى قيامت پشيمانى و تقصير كنندگان زياد خواهد شد.

11-  مشغول شدن تو به اصلاح آخرت خود تو را از عذاب آتش نجات مى‏بخشد.

عوام 1-  جدائى كردن از عوام (غالب مردم) از افزونترين مردانگى (و يا آدميت) است.

يارى كردن 1-  اعانت نما تا يارى شوى.

2-  برادر خود را بر هدايتش يارى كن.

3-  چنانكه يارى كنى يارى شوى.

4-  قوّيى را (بر ظلم و ستم) بر ضعيفى يارى مكن.

ــــــــــــــــــــــــــــ  ص  1066

5-  من أعان على مسلم فقد برئ من الإسلام 9220.

الاستعانة

1-  من استعان بالضّعيف أبان عن ضعفه 8228.

2-  من استعان بغير مستقلّ ضيّع أمره 8239.

3-  من استعان بعدوّه على حاجته ازداد بعدا منه 8984.

4-  من استعان باللّه أعانه 7763.

5-  عليك بالاستعانة بإلهك، و الرّغبة إليه في توفيقك، و تركك كلّ شائبة (شائنة) أولجتك في شبهة، أو أسلمتك إلى ضلالة 6120. 5-  هر كه عليه مسلمانى يارى كند (كه يا ضرر به مسلمان زند و يا او را بكشد) در حقيقت از اسلام بيزار گشته است.

كمك خواستن 1-  هر كه به ناتوان متوسل شود (و از او يارى طلبد) ضعف خود را ظاهر سازد.

2-  هر كه به غير مستقل متوسل شود (كسى كه از خود استقلالى ندارد) كارش را تباه ساخته است.

3-  هر كه در حاجت خود از دشمنش يارى جويد دورى از آن (حاجت) را زياد كند (يعنى به حاجت نرسد).

3-  هر كه رغبت خود را بسوى تو متوجه سازد يارى او بر تو واجب خواهد بود.