11- زشتترين
خصلتهاى ستمكارى است.
12-
شتابانترين چيز به حسب افتادن ستمگرى است (يعنى ظلم آدمى را از
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 840
13- ألأم البغي
عند القدرة 2971.
14- أفحش البغي
البغي على الألّاف 3007.
15- أقبح
الظّلم منعك حقوق اللّه 3113.
16- أجور
النّاس من ظلم من أنصفه 3187.
17- أبلغ ما
تستجلب به النّقمة البغي، و كفر النّعمة 3352.
18- إنّ أسرع
الشّرّ عقابا الظّلم 3385.
19- إنّ القبح
في الظّلم بقدر الحسن في العدل 3443.
20- الظّلم
عقاب 183. همه چيز زودتر به هلاكت مىاندازد و به خوارى مىكشاند).
13- نكوهيده
ترين ستم ظلم در وقت توانائى است.
14- بدترين ستم
يا گردنكشى ستم و سر بلندى بر الفت گيرندگان (و دوستان) است.
15- زشتترين
ستم جلوگيرى تست از حقوق اللّه (براى اين كه خداوند مهربان احسان خود را نسبت به
او تمام كرده به خلاف مخلوقى كه يا احسانى ننموده و يا اگر محبتى كرده قابل مقايسه
با احسان نمىباشد).
16- ستمكارترين
مردم كسى است كه ستم نمايد به كسى كه انصاف دهد او را.
17- رساترين
چيزى كه به سبب آن نقمت و عقوبت كشيده مىشود، ستم يا سر بلندى و كفران نعمت است.
18- براستى كه
شتابان ترين بدى به حسب عقاب ستم است.
19- براستى كه
زشتى در ظلم به اندازه خوبى در عدل است (يعنى چنانكه عدل در اعلى درجه نيكوئى است،
ظلم در اعلى مراتب زشتى مىباشد).
20- ستمكارى
سبب عقوبت است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 841
21- البغي يسلب
النّعمة 382.
22- الظّلم
يجلب النّقمة 383.
23- الظّلم
وخيم العاقبة 429.
24- البغي يزيل
النّعم 486.
25- الظّلم
يطرد النّعم 710.
26- البغي يجلب
النّقم 711.
27- الظّلم
يوجب النّار 794.
28- البغي يوجب
الدّمار 795.
29- الظّلم
ألأم الرّذائل 804.
30- الظّلم
بوار الرّعيّة 807.
31- القدرة
يزيلها العدوان 865. 21- ستم نعمت را مىگيرد و زائل مىكند.
22- ستم غضب را
جلب نموده و مىكشد.
23- ستم بد
عاقبت است (و سرانجام آن ناگوار خواهد بود).
24- ستم نعمتها
را زائل مىگرداند.
25- ستم نعمتها
را منع نمايد.
26- ستم و
نافرمانى عقوبت را مىكشاند.
27- ستم موجب
آتش خواهد گرديد.
28- ستم يا
سركشى موجب هلاكت خواهد شد.
29- ستم
نكوهيده ترين صفات پست است.
30- ستم هلاك
رعيت است.
31- توانائى را
ستم و تعدى برطرف مىسازد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 842
32- الظّلم
تبعات موبقات 875.
33- البغي أعجل
شيء عقوبة 1221.
34- الظّلم
يدمّر الدّيار 1068.
35- الظّلم
يردي صاحبه 1101.
36- البغي سائق
إلى الحين 1157.
37- الظّلم جرم
لا ينسى 1379.
38- البغي يصرع
الرّجال، و يدني الآجال 1494.
39- إذا حدتك
القدرة على ظلم النّاس فاذكر قدرة اللّه سبحانه على عقوبتك، و ذهاب ما آتيت إليهم
عنهم، و بقائه عليك 4109. 32- ستم مظلمههاى هلاك كننده است (زيرا با ظلم حقوق
افراد پامال خواهد گرديد، در نتيجه مظلمه فراوان ببار آورد).
33- ستم يا
سركشى شتابانتر چيزيست از نظر عقوبت.
34- ستم
خانهها را خراب مىكند.
35- ستم صاحب
خود را هلاك مىگرداند.
36- ستم يا
عدول از حق و سربلندى (آدمى را) بسوى هلاكت مىراند.
37- ستم كارى
جرمى است كه فراموش نمىشود.
38- ستم يا
سركشى يا عدول از حق مردان را بسر در انداخته و اجلها را نزديك مىگرداند، (زيرا
غير از انتقام منتقم حقيقى مظلومين پيوسته در صدد انتقامجوئى خواهد بود).
39- هرگاه قدرت
و توانائى تو را بر ستم نسبت به مردم رانده پس قدرت خداى سبحان را بر عقوبت خود و
رفتن و گذشتن آنچه نسبت به آنها انجام دادى (مانند ظلم) و باقى ماندن آن را (عذاب
و عقاب) بر ضرر خود بيادآور (يعنى هر وقت ستمى را خواستى انجام دهى عقوبت آن را از
جانب خدا به ياد آور)
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 843
40- بالظّلم
تزول النّعم 4230.
41- بالبغي
تجلب النّقم 4231.
42- بئس الظّلم
ظلم المستسلم 4406.
43- بئس الزّاد
إلى المعاد العدوان على العباد 4415.
44- دوام
الظّلم يسلب النّعم و يجلب النّقم 5142.
45- داووا
الجور بالعدل، و داووا الفقر بالصّدقة و البذل 5156.
46- رأس الجهل
الجور 5238.
47- راكب
الظّلم يدركه البوار 5386. 40- بوسيله ظلم نعمتها زائل مىشود.
41- بوسيله ستم
و سركشى انتقامهاى الهى جلب مىگردد.
42- بدستمى است
ستم بر كسى كه مطيع و منقاد باشد (پوشيده نماند كه ظلم بطور كلّى بد است اما ظلم
نسبت به مطيع بدتر خواهد بود).
43- بد زادى
است براى سفر آخرت ستم كردن بر بندگان.
44- دوام ظلم و
هميشه ستم نمودن نعمتها را سلب نموده و نقمت و انتقامها را مىكشاند (يعنى وسيله
انتقام الهى شود).
45- جور و ستم
را به عدل، و فقر و درويشى را به صدقه و بذل و بخشش مداوا نمائيد (امكان دارد خطاب
به حكام و فقراء باشد چنانكه ممكن است مراد عامه مردم باشند بنا بر اين دواى بر
طرف شدن ستم عدالت را بكار بردن و دواى فقر صدقه و بخشش از هر كس خواهد بود).
46- سر جهل و
نادانى ستم است (علّامه خوانسارى فرموده: چون ستم عمده آثار بدى است كه بر جهل
مترتب مىشود به آن اعتبار آن را «سر جهل» فرمودهاند).
47- سوار ظلم
(و مرتكب آن) هلاكت او را دريابد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 844
48- راكب
الظّلم يكبوبه مركبه 5391.
49- شرّ أخلاق
النّفوس الجور 5753.
50- شيئان لا
تسلم عاقبتهما: الظّلم، و الشّرّ (الشّره) 5767.
51- ضادّوا
الجور بالعدل 5921.
52- طاعة الجور
توجب الهلك، و تأتي على الملك 6027.
53- ظلم
الضّعيف أفحش الظّلم 6054.
54- ظلم
المستسلم أعظم الجرم 6055.
55- ظلم العباد
يفسد المعاد 6060.
56- ظاهر اللّه
سبحانه بالعناد من ظلم العباد 6061.
57- ظلم المرء
في الدّنيا عنوان شقائه في الآخرة 6062. 48- سوار ظلم و مرتكب آن مركبش (ظلم) او
را بيندازد.
49- بدترين
خصلتهاى نفسها ستمكاريست.
50- دو چيز است
كه سرانجام آنها سالم نمىماند: ستم، و بدى (و يا غلبه حرص).
51- ستمكارى را
با عدالت برطرف سازيد.
52-
فرمانبردارى از ستم موجب هلاكت گشته، و پادشاهى يا مالكيت بر نفس را زائل
مىنمايد.
53- ستم بر
ضعيف و ناتوان زشتترين ستم است.
54- ستم بر كسى
كه مطيع و منقاد است بزرگترين گناه خواهد بود.
55- ستم بر
بندگان معاد را فاسد مىنمايد.
56- با خداى
سبحان دشمنى را آشكار كرده كسى كه بندگان او را ستم نمايد.
57- ستم مرد در
دنيا نشانه بدبختى اوست در آخرت.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 845
58- ظلم
اليتامى و الأيامى ينزل النّقم و يسلب النّعم أهلها 6079.
59- في الجور
الطّغيان 6481.
60- في الجور
هلاك الرّعيّة 6492.
61- كم من نعمة
سلبها ظلم 6927.
62- كفى
بالظّلم طاردا للنّعمة، و جالبا للنّقمة 7065.
63- كفى بالبغي
سالبا للنّقمة 7066.
64- ليس شيء
أدعى إلى زوال نعمة، و تعجيل نقمة من إقامة على ظلم 7523.
65- من حمد على
الظّلم مكر به 8322.
66- من كثر
ظلمه كثرت ندامته 8386. 58- ستم بر يتيمان و بيوه زنان عقوبتها را فرو آورده، و
نعمتها را از اهل آن مىربايد.
59- در ستم
طغيان است.
60- در ستم است
هلاك رعيت (چه در پادشاهان و چه در غير آنان).
61- بسا نعمتى
كه ستم آن را بربايد (يعنى آن را از آدمى بگيرد).
62- براى ظلم و
ستم دورى نعمت، و جلب نقمت و عقوبت كفايت مىنمايد.
63- براى ستم و
طغيان ربودن نعمت كفايت مىنمايد.
64- چيزى
خوانندهتر- بسوى زائل شدن نعمت، و شتابكردن عقوبتى- از ايستادگى بر ستمى نيست.
65- هر كه بر
ظلم و ستم ستايش شود نسبت به او مكر شود.
66- هر كه ستمش
بسيار باشد پشيمانى او فراوان شود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 846
67- من سلّ سيف
البغي غمد في رأسه 8668.
68- من أفحش
الظّلم ظلم الكرام 9272.
69- لا تطمع
العظماء في حيفك 10224.
70- لا تبسطنّ
يدك على من لا يقدر على دفعها عنه 10282.
71- لا تظلمنّ
من لا يجد ناصرا إلّا اللّه 10284.
72- لا يكبرنّ
عليك ظلم من ظلمك فإنّه يسعى في مضرّته و نفعك، و ما جزاء من يسرّك أن تسوءه
10354.
73- لا سوأة
كالظّلم 1049.
74- لا ظفر مع
بغي 10508. 67- هر كه شمشير ستم از غلاف كشد در سر او فرو رود (يعنى سر او غلاف
آن خواهد شد).
68- از بدترين
ستم ستم بر كريمان، و يا ستم كريمان است بر ديگران.
69- بزرگان را
در ظلم و جور نمودنت به طمع مينداز (يعنى كارى نكنى كه آنها از وجود تو در ستم
بهره بردارى كنند).
70- هرگز دست
خود را بر كسى كه قدرت دفع آن را از خود ندارد مگشاى (زيرا ظلم به چنين كسانى
عاقبت بدترى دارد).
71- هرگز بر
كسى كه ياورى جز خدا نمىيابد ستم مكن (زيرا كه منتقم خداست).
72- هرگز ظلم و
ستم كسى كه بر تو ستم مىنمايد بر تو بزرگ جلوه نكند (خيال كنى خيلى بر تو زيان
وارد شده) پس در واقع او در زيان خود و سود تو مىكوشد و پاداش كسى كه تو را
خوشحال مىكند اين نيست كه به او بد كنى.
73- هيچ بدى
مانند ستم نيست.
74- هيچ پيروزى
با ظلم و ستم و يا سربلندى نيست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ص847
75- لا يؤمن
بالمعاد من لا يتحرّج عن ظلم العباد 10846.
76- لا يؤمن
اللّه عذابه من لا يأمن النّاس جوره 10887.
77- ينام
الرّجل على الثّكل، و لا ينام على الظّلم 11028.
78- الجور أحد
المدمّرين 1657.
79- الظّلم
يزلّ القدم و يسلب النّعم و يهلك الأمم 1734.
80- الظّلم في
الدّنيا بوار و في الآخرة دمار 1707.
81- إيّاك و
الجور، فإنّ الجائر لا يريح رائحة الجنّة 2670.
82- الجور
تبعات 201.
83- الجور
مضادّ العدل 268.
84- من كثر
شططه كثر سخطه 8092. 75- به روز بازگشت (قيامت) ايمان نياورده كسى كه از ظلم
بندگان دلتنگ نشود.
76- ايمن
نمىگرداند خدا از عذاب خود كسى را كه مردم از ستم او ايمن نيستند.
77- مرد بر مرگ
فرزند مىخوابد و بر ظلم نخواهد خوابيد (يعنى درد ظلم بالاتر از مرگ فرزندانست پس
بايد در رفع آن كوشيد).
78- ستم يكى از
دو هلاك كننده است.
79- ستم پا را
مىلغزاند، و نعمتها را برطرف مىسازد، و امّتها را نابود مىگرداند.
80- ستم در
دنيا هلاكت، و در آخرت برو در افتادن است.
81- بر تو باد
به دورى از ستم، زيرا كه ستمگر نمىيابد بوى بهشت را.
82- ستم
مظلمههاست.
83- ستم و
بىدادگرى (و حيف و ميل) ضدّ عدل است.
84- هر كه كار
دشوار و سخت يا ظلم و ستم او بسيار باشد سخط و خشمش
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 848
85- الجور
ممحاة 248.
86- البغي أعجل
عقوبة 881.
الظالم
1- أظلم النّاس
من سنّ سنن الجور، و محى سنن العدل 3360.
2- الظّالم
ملوم 98.
3- الظّالم
ينتظر العقوبة 610.
4- ظالم النّاس
يوم القيمة منكوب بظلمه معذّب محروب 6075.
5- لكلّ ظالم
انتقام 7279. بسيار خواهد بود (چون از آن عمل خسته شده در نتيجه اعصابش كوفته گشته
دائم عصبانى خواهد بود).
85- ستم محو
كردن (نام و نشان و يا پاداش اعمال) است.
86- ستم يا
سركشى شتابانتر از نظر عقوبت و سزا خواهد بود.
ستمگر 1- ستمكارترين مردم كسى است كه روش ستم را پايه گذارى
كرده، و روش داد را محو و نابود سازد (كه از قبيل «من سنّ سنّة حسنة» يا «من سنّ
سنة سيئة فله كذا» باشد، و يا به راه جور و ستم رود و راه عدل را محو نمايد).
2- ستمگر ملامت
شده است (يعنى مستحق سرزنش خواهد بود).
3- ستمگر
انتظار عقوبت را كشد.
4- ستم كننده
مردم، در روز قيامت به واسطه ظلمش منكوب، معذّب، ربوده شده خواهد بود (يعنى يا فيض
الهى از او گرفته مىشود و يا كارهاى نيكش).
5- براى هر
ستمگرى انتقامى است (هم در دنيا و هم در آخرت).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 849
6- لكلّ ظالم
عقوبة لا تعدوه، و صرعة لا تخطوه 7312.
7- للظّالم
انتقام 7324.
8- للظّالم
بكفّه عضّة 7332.
9- للظّالم من
الرّجال ثلاث علامات: يظلم من فوقه بالمعصية، و من دونه بالغلبة، و يظاهر القوم
الظّلمة 7368.
10- من ظلم ظلم
7688.
11- من ظلم
أفسد أمره 7749.
12- من جار قصم
عمره 7750.
13- من جار
أهلكه جوره 7835.
14- من ظلم
دمّر عليه ظلمه 7836. 6- براى هر ستمكارى عقوبتى است كه از او تجاوز ننمايد و برو
افتادنى خواهد بود كه از او در نگذرد.
7- براى ستمگر
انتقامى است (چه در دنيا و چه در آخرت).
8- براى ظالم
در دست او دندان گرفتنى است (در روز قيامت چنانكه خدا فرموده: يَوْمَ يَعَضُّ
الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ.
9- براى ستمگر
از مردان سه نشانه است: بر ما فوق خود بسبب نافرمانى، و به مادون خويش بوسيله غلبه
كردن ستم مىكند، و قوم ظلمه (ستمگران) را يارى مىنمايد و پشتيبان گردد.
10- كسى كه ظلم
كند (بر او) ستم شود.
11- هر كه ستم
كند كار خويش را تباه ساخته است.
12- هر كه ظلم
كند عمر خود را بشكند (و عمرش كوتاه گردد).
13- هر كه ستم
كند ظلمش او را هلاك نمايد.
14- هر كه ظلم
كند ستمش او را برو در اندازد (و او را هلاك نمايد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 850
15- من ظلم
عظمت صرعته 7839.
16- من بغى
عجّلت هلكته 7840.
17- من ظلم أو
بقه ظلمه 7846.
18- من ظلم قصم
عمره 7840.
19- من ظلم
عباد اللّه كان اللّه خصمه دون عباده 8250.
20- من ظلم
العباد كان اللّه خصمه 8637.
21- من ظلم قصم
عمره و دمّر عليه ظلمه 8688.
22- من عمل
بالجور عجّل اللّه هلكه 8723.
23- من ركب
محجّة الظّلم كرهت أيّامه 8738. 15- هر كه ستم كند بسر افتادنش عظيم باشد.
16- هر كه ستم
كند و يا سركشى و طغيان نمايد در هلاكت او تعجيل شود.
17- هر كه ستم
كند ستمش او را هلاك نمايد.
18- هر كه ستم
كند عمرش شكسته شود.
19- هر كه به
بندگان خدا ستم نمايد خداوند خصم او خواهد بود نه بندگانش (و يا آنكه غير از
بندگانش خدا هم خصم او باشد و در نهج البلاغه نامه 53 آن حضرت به مالك اشتر اين
فراز نقل شده آن گاه مىفرمايد: «و من خاصمه اللّه أدحض حجّته» و هر كه خداوند خصم
او باشد حجت و دليل او را باطل سازد).
20- هر كه به
بندگان ستم نمايد خداوند خصم او خواهد بود.
21- هر كه ستم
نمايد عمرش شكسته شده و ظلمش او را به هلاكت رساند.
22- هر كه به
ستم عمل نمايد خداوند هلاكت او را تعجيل نمايد.
23- هر كه راه
روشن ظلم را سوار شود (و بر مردم ستم نمايد) روزگارش ناخوش شود (و نبايد انتظار خوشى
از زندگانى داشته باشد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 851
24- ما أقرب
النّقمة من الظّلوم 9523.
25- ما أعظم
عقاب الباغي 9525.
26- ما أعظم
وزر من ظلم و اعتدى، و تجبّر و طغى 9560.
27- ما ظلم من
خاف المصرع 9590.
28- هيهات أن
ينجو الظّالم من أليم عذاب اللّه و عظيم سطواته 10044.
29- و لئن أمهل
اللّه تعالى الظّالم فلن يفوته أخذه، و هو له بالمرصاد على مجاز طريقه، و موضع
الشّجا من مجاز (مساغ) ريقه 10133. 24- چه چيز انتقام و عقوبت را به ستم كننده
نزديك كرده است (يعنى چه نزديك است به او).
25- چه چيز
عقاب و عذاب ظالمى را بزرگ كرده است (يعنى چه بزرگ است عقاب آن).
26- چه اندازه
بزرگ است وزر (و وبال) كسى كه ستم نموده و تجاوز از حد كند و تكبر نمايد و طغيان
كند.
27- ستم نكرده
(و نمىكند) هر كه از افتادن (در عقوبت و يا از جهنم كه جايگاه افتادن است)
مىترسد.
28- چه دور است
(اين فكر) كه ستمگر از عذاب دردناك خدا و خشمهاى بزرگ او نجات يابد.
29- (اين فراز
اول است از خطبه مفصل 96 نهج البلاغه) و اگر خداوند تعالى ستمگر را مهلت دهد هرگز
بازخواست او از او فوت نخواهد گرديد (روزى به حسابش خواهد رسيد) و خدا براى او بر
گذرگاهش و بر جايگاه آنچه بگيرد از گذرگاه آب دهن او در كمينگاه خواهد بود (يعنى
هر زمان كه مصلحت و حكمت اقتضا كند او را نابود خواهد ساخت چند صباحى به او مهلت
مىدهد تا هر چه خواهد بكند).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 852
30- المتعدّي
كثير الأضداد و الأعداء 2115.
31- للباغي
صرعة 7321.
32- من بغى كسر
7690.
33- ويل
للباغين من أحكم الحاكمين، و عالم ضمائر المضمرين 10100.
34- الجائر
ممقوت مذموم، و إن لم يصل من جوره إلى ذامّه شيء و العادل ضدّ ذلك 1910.
35- أجور
النّاس من عدّ جوره عدلا منه 3346.
36- دولة
الجائر من الممكنات 5111.
37- لا خير في
حكم جائر 10712.
38- الظّالم
طاغ ينتظر إحدي النّقمتين 1637. 30- تجاوزگر مخالف و دشمن او بسيار است.
31- براى ستمگر
يا سركش و متكبر برو در افتادنى است.
32- كسى كه
سركشى يا ستم نمايد شكسته شود.
33- واى براى
ستمگران و سركشان از حكم كننده ترين حكم كنندگان و داناى آنچه در خاطر گيرد در
خاطر گيرندگان.
34- ستمكار
دشمن داشته شده مذموم است گر چه از ستمش به نكوهشگر چيزى نرسيده باشد و دادگر بر
خلاف اين است.
35- ستمكارترين
مردم كسى است كه ستم خود را عدلى از خود بحساب آورد (يعنى ستم كند و بگويد عدل
است).
36- دولت ستمگر
از اموريست كه بقا و ثبات ندارد.
37- خيرى در
حكم جور كننده نيست.
38- ستمگر، از
حدّ گذرنده منتظر يكى از دو عذاب است (عذاب دنيوى و
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 853
المظلوم
1- اتّقوا دعوة
المظلوم، فإنّه يسأل اللّه حقّه، و اللّه سبحانه أكرم من أن يسئل حقّا إلّا أجاب
2510.
2- إنّ دعوة
المظلوم مجابة عند اللّه سبحانه، لأنّه يطلب حقّه و اللّه تعالى أعدل أن يمنع ذا
حقّ حقّه 3498.
3- إذا رأيت
مظلوما فأعنه على الظّالم 4068.
4- ظلامة
المظلومين يمهلها اللّه سبحانه و لا يهملها 6078.
5- قد ينصر
المظلوم 6640.
6- كن للمظلوم
عونا، و للظّالم خصما 7153. اخروى).
ستمديده 1- از نفرين مظلوم بترسيد، زيرا كه از خدا حقش را
مىطلبد، و خداى سبحان گرامىتر از آنست كه حقى از او خواسته شود مگر اين كه اجابت
نمايد.
2- براستى كه
نفرين ستمديده در نزد خداى سبحانه مستجاب است، چون كه حق خود را طلب مىنمايد، و
خداوند متعال عادلتر از اين است كه حق صاحب حقى را ندهد.
3- هرگاه
مظلومى را ديدى پس او را عليه ظالم يارى نما.
4- حق مظلومان
كه به ظلم برده شده خداوند سبحان آن را (روى مصلحت) مهلت داده و وا نمىگذارد آن
را (يعنى در آخرت هم شده آن را تلافى خواهد نمود).
5- گاهى
ستمديده يارى شود (چه در دنيا و چه در آخرت).
6- براى مظلوم
يار، و براى ظالم دشمن باش (يعنى هميشه از حق دفاع كن).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ص854
7- من لم ينصف
المظلوم من الظّالم عظمت آثامه 8739.
8- من لم ينصف
المظلوم من الظّالم سلبه اللّه قدرته 8966.
9- ما أقرب
النّصرة من المظلوم 9524.
10- لا ينتصر
المظلوم بلا ناصر 10731.
11- يوم
المظلوم على الظّالم أشدّ من يوم الظّالم على المظلوم 11029.
12- المظلوم
ينتظر المثوبة 611. 7- هر كه حق مظلومى را از ظالم نستاند (در صورت قدرت) گناهانش
بزرگ باشد.
8- هر كه از
ستمگر بازخواست مظلوم نكند، خداوند توانائى او را از او بگيرد.
9- چه چيز نصرت
و يارى را به ستمديده نزديك ساخته است (يعنى چه نزديك است نصرت به او).
10- ستمديده
بدون ياور انتقام نخواهد كشيد (يعنى نمىتواند بنا بر اين كسى از او واهمه ندارد،
علّامه خوانسارى فرمود: غرض بيان عذر خود آن حضرت است از انتقام نكشيدن از آنان كه
ظلم در حق او- صلوات اللّه و سلامه عليه- كردند).
11- روز مظلوم
بر ظالم (روزيست كه خداوند بازخواست ظلم را از ظالم كند) سختتر از روز ظالم است
بر مظلوم (چون كه اين چند صباحى است كه مىگذرد و آن روز طولانى و روز انتقام
است).
12- مظلوم
انتظار پاداش را كشد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 855
المظالم
1- في احتقاب
المظالم زوال القدرة 6512.
2- في مظالم
العباد احتقاب الآثام 6520.
الظّن
1- ظنّ المؤمن
كهانة 6036.
2- ظنّ الرّجل
على قدر عقله 6038.
3- ظنّ الإنسان
ميزان عقله، و فعله أصدق شاهد على أصله 6039.
4- ظنّ ذوي
النّهى و الألباب أقرب شيء من الصّواب 6074. داد خواهى 1- در ذخيره كردن
مظلمهها (براى آخرت و تلافى نكردن آن در دنيا) برطرف شدن قدرتهاست (يعنى سبب شود
كه آدمى از قدرت و منصب عزل گردد).
2- در
مظلمههاى بندگان است حساب ذخيره گناهان.
گمان 1- گمان مؤمن كهانت است (ممكن است نهى از گمان باشد چنانكه
از كهانت نهى شده چنانكه ممكن است تعريف ظنّ مؤمن باشد كه همچون كهانت پى به مطالب
سرّى مىبرد و يك نوع فراست و غيبگوئى است).
2- گمان مرد به
اندازه عقل اوست (هر اندازه عقل زياد باشد گمان مستقيمتر است).
3- گمان انسان
ترازوى عقل اوست، و كردار او راستگوترين گواه است بر اصل و نژاد او.
4- گمان صاحبان
عقل و خردها نزديكترين چيز به صواب و درستى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 856
5- من حسن ظنّه
أهمل 7648.
6- من ساء ظنّه
تأمّل 7649.
7- من حسن ظنّه
حسنت نيّته 7791.
8- من ساء ظنّه
ساءت طويّته 7792.
9- من ساء ظنّه
ساء وهمه 7960.
10- من ظنّ بك
خيرا فصدّق ظنّه 8066.
11- من كذّب
سوء الظّنّ بأخيه كان ذا عقد صحيح و قلب مستريح 8712. 5- هر كه گمانش نيكو باشد
(و به مردم زمان خود حسن ظن داشته باشد در تمام كارهايش اهتمام نورزيده و) اهمال
كند.
6- كسى كه
گمانش بد باشد (در كارها اهتمام ورزد و) تأمل نمايد.
7- هر كه گمان
او (به خدايا به مردم) نيكو باشد نيت او نيكو باشد.
8- هر كه گمانش
(نسبت به خدا يا به مردم) بد باشد باطن او بد باشد (شايد بتوان ميان اين دو دسته
از روايات جمع كرد كه مراد از دو روايت بالا اين باشد در معاملات و امور اجتماعى و
سياسى نبايد خوش باور بود كه به هر كس اعتماد نمود و مراد از اين دو روايت اين است
كه اگر كسى عملى را از كسى ديد و يا با كسى برخوردى نمود به نظر خود چيزى بر خلاف مشاهده
كرد كه بتوان آن را حمل بر صحت كرد، بايد حمل كرد و سوء ظن نبايد داشت مگر آنكه
براى انسان علم پيدا شود كه قابل حمل نباشد).
9- هر كه گمانش
بد باشد خيال يا نيّت او بد خواهد بود.
10- هر كه نسبت
به تو گمان خيرى را داشته باشد پس گمانش را تصديق نما (يعنى طبق گمانش عمل كن اگر
اميد احسان دارد احسان كند و...).
11- هر كه بد
گمانى نسبت به برادرش را تكذيب نمايد (و طبق آن عمل
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 857
12- من ساءت
ظنونه اعتقد الخيانة بمن لا يخونه 8837.
13- من ساء
ظنّه بمن لا يخون حسن ظنّه بما لا يكون 8838.
14- من لم يحسن
ظنّه استوحش من كلّ أحد 9084.
15- يسير
الظّنّ شكّ 10977.
16- و اللّه لا
يعذّب اللّه سبحانه مؤمنا بعد الإيمان إلّا بسوء ظنّه، و سوء خلقه 10140.
17- لا تظنّنّ
بكلمة بدرت من أحد سوء، و أنت تجد لها في الخير محتملا 10272. ننمايد) صاحب دوستى
يا عهد و پيمان صحيح و دل راحتى خواهد بود.
12- هر كه
گمانهاى او بد باشد به خيانت كسى كه خيانت به او نمىكند معتقد خواهد شد (آرى در
عين حال اعتماد بر كسى كه امانت او ثابت نيست نبايد نمود و لذا رواياتى هم در اين
زمينه وارد گرديده است).
13- هر كه بد
گمانى باشد به كسى كه خيانت نمىكند خوش گمان باشد به آنچه نباشد (يا به كسى كه
چنين نيست يعنى خيانتكار است).
14- هر كه
گمانش را نيكو نگرداند از هر فردى وحشت خواهد نمود.
15- اندك گمان
(در عقائد) شك است (يعنى بايد آدمى در عقائد يقين حاصل كند و ممكن است به معناى
تهمت باشد).
16- به خدا
سوگند خداوند سبحان مؤمنى را بعد از ايمان عذاب ننمايد مگر به سبب بدگمانى او (به
خدا و يا به مردم نيز) و بدى خلق و خوى او.
17- هرگز به
سبب كلمهاى كه از كسى سر زند گمان بد مبر، در صورتى كه براى آن در خير احتمالى
بيابى، (يعنى همين كه راه حمل بر صحت باز باشد نبايد گمان بد برد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 858
18- لا دين
لمسيء الظّنّ 10511.
19- لا يحسن
عبد الظّنّ باللّه سبحانه إلّا كان اللّه سبحانه عند حسن ظنّه به 10809.
20- من حسن
ظنّه بالنّاس حاز منهم المحبّة 8842.
21- سوء الظّنّ
بالمحسن شرّ الإثم، و أقبح الظّلم 5573.
22- سوء الظّنّ
بمن لا يخون من اللّؤم 5574.
23- سوء الظّنّ
يفسد الأمور و يبعث على الشّرور 5575.
24- سوء الظّنّ
يردي مصاحبه و ينجي مجانبه 5625.
25- من غلب
عليه سوء الظّنّ لم يترك بينه و بين خليل صلحا 8950. 18- هيچ دينى براى بد گمان
نيست.
19- بندهاى
گمان به خداى سبحان را نيكو نمىكند مگر آنكه خداى سبحان در نزد نيكوئى گمان اوست
به او (يعنى خداوند مطابق گمان نيك بنده به او عمل خواهد نمود).
20- هر كه
گمانش به مردم نيكو باشد از مردم دوستى را جمع كند (و همه مردم او را دوست دارند).
21- بد گمانى
به احسان كننده بدترين گناه و زشتترين ستم است.
22- بد گمانى
به كسى كه خيانت نمىنمايد از پستى مرتبه است.
23- بد گمانى
كارها را فاسد نموده و (آدمى را) بر بديها بر مىانگيزاند.
24- بد گمانى
رفيق و همراه خود را هلاك گردانده و دورى كننده از او را رستگار كند.
25- هر كه بر
او سوء ظن غلبه كند ميان او و ميان دوست صلحى باقى نخواهد گذاشت.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 859
26- حسن الظّنّ
يخفّف الهمّ و ينجي من تقلّد الإثم 4823.
27- حسن الظّنّ
من أحسن الشّيم و أفضل القسم 4824.
28- حسن ظنّ
العبد باللّه سبحانه على قدر رجائه له 4831.
29- حسن الظّنّ
من أفضل السّجايا، و أجزل العطايا 4834.
30- حسن الظّنّ
أن تخلص العمل، و ترجو من اللّه أن يعفو عن الزّلل 4836.
31- من حسن
ظنّه فاز بالجنّة 8457.
32- من حسن
ظنّه باللَّه فاز بالجنّة 8840.
33- إيّاك أن
تسيء الظّنّ، فإنّ سوء الظّنّ يفسد العبادة، و يعظّم الوزر 2709. 26- حسن ظنّ
اندوه را سبك گردانيده، و از پيروى و به گردن گرفتن گناه رستگارى بخشد.
27- حسن ظن از
بهترين خصلتها، و افزونترين بهرههاست.
28- نيكوئى
گمان بنده به خداى سبحان به اندازه اميد اوست به خدا (يعنى هر اندازه اميدش بيشتر
باشد حسن ظنش به خدا بيشتر خواهد بود).
29- حسن ظنّ از
افزونترين خصلتها، و بزرگترين بخشيده و عطاهاست.
30- حسن ظنّ
(به خدا) آنست كه عمل را خالص گردانيده، و از خدا اميد عفو از لغزشها را داشته
باشى.
31- هر كه نيكو
باشد گمان او پيروزى يابد به بهشت.
32- هر كه گمانش
به خدا نيكو باشد به بهشت پيروزى يابد.
33- دورى نما
از اين كه بد گردانى گمان را، زيرا كه بدگمانى عبادت را فاسد نموده، و گناه را
بزرگ مىدارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ860
34- الظّنّ
ارتياب 189.
35- الظّنّ
الصّواب من شيم أولي الألباب 1386.
36- الظّنّ
يخطىء، و اليقين يصيب و لا يخطىء 1406.
37- آفة الدّين
سوء الظّنّ 3924.
38- إذا استولي
الصّلاح على الزّمان و أهله ثمّ أساء الظّنّ رجل برجل لم يظهر منه خزية، فقد ظلم و
اعتدى 4150.
39- إذا استولى
الفساد على الزّمان و أهله ثم أحسن الظّنّ رجل برجل فقد غرّر 4151.
40- حسن الظّنّ
راحة القلب و سلامة الدّين 4816. 34- گمان اضطراب است (ترديدى كه يك طرف آن بچربد
«ظن و گمان» خواهد بود، و اگر طرفين ترديد مساوى باشد «شك» به حساب آيد، و اگر يك
طرف ضعيف باشد «و هم» خواهد بود و اگر هيچ ترديدى نباشد يقين محسوب گردد).
35- گمان درست
از خصلتهاى صاحبان خرد است.
36- گمان خطا
رفته، و يقين درست مىرود و خطا نخواهد كرد، (غرض آنست كه آدمى بايد در اعتقادات و
امور ديگر خود تحصيل يقين نموده و به شك و گمان اكتفاء ننمايد).
37- آفت دين بد
گمانى است.
38- هر گاه
صلاح بر زمان و بر اهل روزگار غالب شود، آن گاه مردى نسبت به مرد ديگر كه از آن
بدى آشكار نگرديده بد گمان شود، پس در حقيقت ستم نموده و از حد تجاوز كرده است.
39- هر گاه
فساد بر زمان و اهل روزگار غالب گردد، آن گاه مردى به مرد ديگر گمان نيك داشته
باشد خود را در معرض هلاكت انداخته است.
40- نيكوئى
گمان راحت دل، و سلامت دين است (يعنى سبب آنها خواهد
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 861
41- لا إيمان
مع سوء ظنّ 10534.
42- الظّنّ
الصّواب أحد الرأيين 1609.
43- الجبن و
الحرص و البخل غرائز سوء يجمعها سوء الظّنّ باللّه سبحانه 1837.
المظاهرة
1- نعم العون
المظاهرة 9926.
الاستظهار و المستظهر
1- نعم الحزم
الاستظهار 9925.
2- أفضل العدد
الاستظهار 2886.
3- من استظهر
باللّه أعجز قهره 8708.
شد). 41- نيست ايمانى با بد گمانى.
42- گمان درست
يكى از دو راه درست رفتن است.
43- ترس و آز و
بخيلى صفات بدى هستند كه بد گمانى به خداى سبحان آن را جمع خواهد كرد.
معاونت 1- خوب كمكى است معاونت (ديگران).
احتياط 1- خوب دور انديشى است (در هر كارى) احتياط و پشت قوى
نمودن.
2- افزونترين
نيرو احتياط است.
3- هر كه به
خدا قوى پشت گردد (و توكلش بر خدا باشد) قهر او (ديگران را) عاجز كند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 862
4- قد يصاب
المستظهر 6631.
الظواهر
1- صلاح
الظّواهر عنوان صحّة الضّمائر 5808.
2- لكلّ ظاهر
باطن على مثاله، فمن طاب ظاهره طاب باطنه، و ما خبث ظاهره خبث باطنه 7313. 4-
گاهى احتياط كننده در كارها و دور انديش رسيده مىشود (يعنى چنان نيست كه هميشه به
مقصود رسد).
ظاهرها 1- صلاح ظاهرها دليل صحت ضمائر و پنهانى هاست (يعنى
عمل صحيح در ظاهر نشانه خوبى و درستى باطن و عقيده است).
2- براى هر
ظاهرى باطنى است مانند آن، پس كسى كه ظاهرش پاكيزه و نيكو باشد باطن او پاكيزه و
نيكو خواهد بود، و آنكه ظاهرش پليد و زشت باشد باطنش زشت و پليد خواهد بود (اين
تتمه كلامى است كه آن بزرگوار در فضل اهل بيت- عليهم السلام- بيان داشته چنانكه
در خطبه 153 نهج البلاغه ذكر گرديده است و ظاهرا معناهائى كه امثال ابن أبى الحديد
و ديگران كردهاند مناسب نباشد بلكه حضرت مىخواهد در ضمن صفات رهبر كه اهل بيتاند
مطلبى را بيان كند كه ظاهر اهل بيت چه از نظر اخلاق و رويّه و چه از نظر حسن ظاهر
با ديگران قابل مقايسه نبوده، و شما بايد بدانيد باطن هم در خلقت مانند ظاهر است
چنانكه ما در ظاهر با ديگران فرق داريم، و نمىتوان ديگران را در صورت با ما
مقايسه كرد همچنين در سيرت و باطن نيز ما با ديگران قابل مقايسه نيستيم، آن گاه
دفع توهم مىفرمايد به كلام پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه مبادا
بگوئيد: ديگران هم عمل خوب دارند نماز و روزه و جبهه رفتن و... بجا مىآورند، زيرا
كه او فرموده: براستى كه خداوند بندهاى را دوست دارد و عملش را
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 863
في خفة الظّهر
1- في خفّة
الظّهر راحة السّرّ، و تحصين القدر 6476. دشمن و عمل را دوست داشته و عامل به آن
را دشمن، و بدانيد كه بايد طرف را ريشه يابى كرد، هر چه آب گوارا مىآشامد درختش
نيكو ميوهاش شيرين و هر چه آب آن ناپاك درخت آن بد و ميوهاش تلخ خواهد بود).
سبكى پشت 1- در سبكى پشت (كه آدمى براى خود كمتر به دنيا و
تبعات آن مشغول شود) آسايش نهان (و آسودگى خاطر) و نگاهداشتن قدر و مرتبه است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 864
باب العين
العبودية
1- من قام
بشرائط العبوديّة أهّل للعتق 8529.
العبادة و المتعبد
1- العبادة
الخالصة أن لا يرجو الرّجل إلّا ربّه، و لا يخاف إلّا ذنبه 2128.
2- اجعل لنفسك
فيما بينك و بين اللّه سبحانه أفضل المواقيت و الأقسام 2445. بندگى 1- هر كه به
شرائط بندگى قيام نمايد براى آزادى (از عذاب) سزاوار خواهد بود.
پرستش 1- عبادت خالص آنست كه مرد اميدوار نباشد مگر به
پروردگار خود، و نترسد مگر از گناه خويش.
2- براى نفس
خود در ميان خود و خداى سبحان بهترين وقتها و بخشها را قرار ده، (نه آنكه افضل
اوقات را در كارهاى شخصى قرار داده، آنچه بماند براى طاعت و بندگى قرار دهى، كه
چنين كارى شايسته بندگى نخواهد بود، و شايد نيمههاى شب بهترين وقتها براى نماز
باشد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 865
3- أفضل
العبادة الفكر 2907.
4- أفضل
العبادة عفّة البطن و الفرج 3034.
5- العبادة فوز
65.
6- دوام
العبادة برهان الظّفر بالسّعادة 5147.
7- زين العبادة
الخشوع 5469.
8- صلاح
العبادة التّوكّل 5802.
9- غاية
العبادة الطّاعة 6363.
10- في
الانفراد لعبادة اللّه كنوز الأرباح 6504.
11- فاز
بالسّعادة من أخلص العبادة 6584.
12- قليل تدوم
عليه خير من كثير مملول 6740. 3- افزونترين عبادت فكر و انديشه است.
4- افزونترين
عبادت نگهدارى شكم و عورت است.
5- عبادت
پيروزى است.
6- عبادت
هميشگى دليل پيروزى به سعادت است.
7- زينت عبادت
خشوع و فروتنى است.
8- صلاح عبادت
توكل بر خداست.
9- غرض از
عبادت (و علت غائى آن) فرمانبردارى است.
10- در تنهائى
براى عبادت خدا گنجهاى سودهاست. (ممكن است مراد از انفراد و منفرد بودن ربودن گوى
سبقت در عبادت باشد يعنى كسى كه در حد اعلاى از آن قرار گيرد).
11- به نيكبختى
پيروزى يافته كسى كه عبادت را خالص گردانيده است.
12- اندكى (از
عبادت و كار خير) كه بر آن پاينده باشى و به طور دائم انجام دهى بهتر از بسيارى
است كه از آن ملول شده و خسته گردى.