109- ظلم بر
نفس نموده كسى كه بسراى فانى (دنيا) بعوض سراى باقى (آخرت) خوشنود گرديده است.
110- نفس خود
را به نيكوئى عادت ده، زيرا كه آن زيبا مىسازد آنچه را كه از تو نقل كنند (يعنى
باعث اين مىشود كه نام تو را بخوبى ببرند و از تو بنيكى ياد نمايند) و براى تو
ثواب را عظيم مىسازد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1451
111- عوّد نفسك
الاستهتار بالذّكر و الاستغفار فإنّه يمحو عنك الحوبة و يعظّم لك المثوبة 6230.
112- عوّد نفسك
فعل المكارم و تحمّل أعباء المغارم تشرف نفسك و تعمر آخرتك و يكثر حامدوك 6232.
113- عوّد نفسك
حسن النّيّة و جميل المقصد تدرك في مباغيك (مساعيك) النّجاح 6236.
114- عوّد نفسك
السّماح و تجنّب الإلحاح يلزمك الصّلاح 6235.
115- عجبت لمن
عرف نفسه كيف يأنس بدار الفناء 6264.
116- عجبت لمن
ينشد ضالّته و قد أضلّ نفسه فلا يطلبها 6266. 111- نفس خود را بحريص بودن ذكر خدا
و استغفار عادت ده، زيرا كه آن از تو گناه را محو و نابود ساخته و پاداش را براى
تو عظيم مىدارد.
112- نفس خود
را به انجام كارهاى نيكو، و برداشتن و متحمل شدن ديون و مؤنات مردم عادت ده، تا
نفست بلند مرتبه شده، و آخرتت آباد گشته، و ستايش كنندگانت بسيار شوند.
113- نفست را
بحسن نيت و قصد نيكو عادت ده تا در مطالب يا در كوششهاى خود به پيروزى دست يابى.
114- نفس خود را
بجود و بخشش (يا بمساهله و مسامحه در گرفتن حقوق خود از مردم بويژه هنگامى كه طرف
ناتوان باشد) و دورى از اصرار و سختگيرى عادت ده، تا صلاح از تو جدا نشود و لازم
تو باشد.
115- عجب دارم
از كسى كه نفسش را مىشناسد چگونه بسراى فانى (دنيا) انس مىگيرد (چون بشر هماى
فلك مجد و مرغ ملكوت خواهد بود).
116- عجب دارم
از كسى كه گمشده خود را مىجويد، در صورتى كه نفسش را گم نموده، و بدنبال آن
نمىرود (تا آن را پيدا كند).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1452
117- عجبت لمن
يظلم نفسه كيف ينصف غيره 6269.
118- عجبت لمن
يجهل نفسه كيف يعرف ربّه 6270.
119- غالبوا
أنفسكم على ترك المعاصي تسهل عليكم مقادتها على الطّاعات 6410.
120- غالبوا
أنفسكم على ترك العادات تغلبوها و جاهدوا أهوائكم تملكوها 6418. 117- عجب دارم از
كسى كه بر نفس خود ستم مىكند چگونه با غير خود عدل و انصاف مىورزد.
118- عجب دارم
از كسى كه بنفس خويش جاهل است چگونه پروردگار خود را مىشناسد، (اين روايت شبيه
روايتى است كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه «من عرف نفسه
فقد عرف ربّه» كه داراى احتمالات چنديست 1- چنانكه نفس محرك بدنست خدا هم محرّك
جهان خواهد بود. 2- چنانكه نفس يكى است خدا هم يكتاست و از تعدد آنها فساد لازم
آيد. 3- چنانكه بر نفس حالات جسد پوشيده نيست حالات خلق نيز از خدا مخفى نخواهد
بود. 4- چنانكه نفس قبل از بدن موجود بوده خدا هم قبل از همه موجودات بوده است.
5- چنانكه حقيقت نفس شناخته نخواهد شد كنه الهى هم شناخته نگردد. 6- چنانكه نفس
ديده نمىشود و قابل حس نيست خدا هم قابل رؤيت نبوده و با حواس ظاهرى درك نخواهد
گرديد. 7- چنانكه نقصان در نفس ديده مىشود كمال در خدا متصور خواهد شد. 8-
چنانكه بدن بنفس نيازمند است جهان به خدا محتاج خواهد بود. البته احتمالات ديگرى
هم داده شده است).
119- بر نفسهاى
خود بر ترك گناهان غلبه كنيد تا بر شما كشيدن آنها بسوى طاعتها آسان گردد.
120- بر نفسهاى
خود بر ترك عادتها غلبه كنيد تا بر آنها غالب شويد، و با
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1453
121- في مجاهدة
النّفس كمال الصّلاح 6449.
122- في خلاف
النّفس رشدها 6515.
123- في طاعة
النّفس غيّها 6516.
124- فساد
النّفس الهوى 6553.
125- قدرتك على
نفسك أفضل القدرة و إمرتك عليها خير الإمرة 6780.
126- كيف
يستطيع صلاح نفسه من لا يقنع بالقليل 6979.
127- كفى
بالمرء شغلا بنفسه عن النّاس 7056.
128- كن أوثق
ما تكون بنفسك أحذر (أخوف) ما تكون من خداعها 7170. خواهشهاى خود پيكار نمائيد تا
مالك آنها گرديد.
121- در پيكار
با نفس است كمال صلاح و شايستگى حال.
122- در مخالفت
نفس است رشد و راه درست آن.
123- در پيروى
نفس گمراهى آنست.
124- فساد نفس
(و زيان و خسران آن) هوا و هوس است.
125- قدرت و
توانائى تو بر نفست افزونترين قدرت، و فرمانروائى تو بر آن بهترين فرمانروائى است.
126- چگونه
توانائى اصلاح نفسش را دارد كسى كه باندك قانع نيست 127- براى مرد (آدمى) كفايت
مىكند كه بعوض مردم بنفس خود مشغول شود (و باصلاح خويش بپردازد).
128- در وقتى
كه بنفس خود اعتمادت بيشتر است از فريب آن ترسناكتر باش.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1454
129- كن وصيّ
نفسك و افعل في مالك ما تحبّ أن يفعله فيه غيرك 7171.
130- كن مؤاخذا
نفسك مغالبا سوء طبعك و إيّاك أن تحمل ذنوبك على ربّك 7172.
131- كن لنفسك
مانعا رادعا و لثروتك (و لنزوتك) عند الحميّة (الحفيظة) واقما قامعا 7180.
132- للنّفوس
طبايع سوء و الحكمة تنهى عنها 7341.
133- ليس
لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة فلا تبيعوها إلّا بها 7492. 129- خودت وصى نفس خويشتن
باش، و در مالت انجام ده آنچه را كه دوست دارى غير تو در آن انجام دهد (يعنى در
حياتت خودت كارى كن و بديگران واگذار مكن).
130- مؤاخذه
كننده نفس، غلبه كننده بر بدى خوى و خصلت خود باش، و از اين كه گناهانت را بر
پروردگارت حمل نمائى بپرهيز.
131- (تتمه
كلامى است كه حضرت براى شريح بن هانى نامه 56 نهج البلاغه در وقتى كه او را سر
لشكر خود نمود سفارش فرمود، بعد از فرازهايى مىفرمايد:) نفست را (از هوا و هوس)
منع كننده و باز دارنده و فوران خشم و غضب را در نزد دفع ننگ و عار خوار كننده
درهم كوبنده باش (و يا براى بسيارى مال خود كه از آن دفاع كنى و يا آن را بدست
آورى در نزد دفع ننگ و عار خوار كننده ذليل كننده باش يعنى مال را در چنين وقتى
عزيز مشمار از سر آن بگذر).
132- براى
نفسها طبيعتهاى بدى است (مانند بخل، حسد، سوء ظن، ظلم و...) و حكمت (علم راست و
درست) از آنها نهى مىنمايد.
133- براى
نفسهاى شما بهائى نيست مگر بهشت، پس آنها را نفروشيد مگر به آن.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1455
134- ليس من
أساء إلى نفسه بذي مأمول 7514.
135- ليس على
وجه الأرض أكرم على اللّه سبحانه من النّفس المطيعة لأمره 7530.
136- من تكبّر
بنفسه قلّ 7663.
137- من حقّر
نفسه عظّم 7689.
138- من أصلح
نفسه ملكها 7781.
139- من أهمل
نفسه أهلكها 7782.
140- من أكرم
نفسه أهانته 7783.
141- من وثق
بنفسه خانته 7784.
142- من أهمل
نفسه خسر 7801. 134- كسى كه بنفس خود بدى كند به او اميد خيرى نيست.
135- در نزد
خداى سبحان بر روى زمين گرامى تر از نفس كه فرمانبردار امر او باشد نيست.
136- هر كه
نفسش را بسيار شمارد (خود را قوى و غالب داند) كم گردد.
137- كسى كه
نفسش را حقير شمارد (در انظار) بزرگ شود.
138- هر كه
نفسش را اصلاح نمايد آن را مالك خواهد شد.
139- هر كه
نفسش را واگذارد (و به آن رسيدگى نكند) آن را هلاك گردانيده است.
140- هر كه
نفسش را اكرام نمايد آن را خوار گردانيده است.
141- هر كه
بنفس خود اعتماد نمايد به آن خيانت كرده است.
142- هر كه
نفسش را واگذارد (و نسبت به آن بىتفاوت باشد آن را امر و نهى ننمايد) زيان كرده
است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1456
143- من عرف
نفسه تجرّد 7830.
144- من أطاع
نفسه قتلها 7853.
145- من عصى
نفسه وصلها 7854.
146- من جهل
نفسه أهملها 7856.
147- من عظّم
نفسه حقّر 7857.
148- من صان
نفسه وقّر 7858.
149- من ملك
نفسه علا أمره 7870.
150- من ملكته
نفسه ذلّ قدره 7871.
151- من مقت
نفسه أحبّه اللّه 7897.
152- من أهان
نفسه أكرمه اللّه 7898. 143- هر كه نفس خويش را شناخت (از همه علائق) برهنه گردد.
144- هر كه
نفسش را اطاعت كند آن را كشته است.
145- هر كه
نافرمانى نفس خود كند به او احسان نموده است.
146- هر كه
نفسش را نشناسد آن را مهمل مىگذارد (و به آن نمىرسد).
147- هر كه
نفسش را بزرگ شمارد كوچك شود.
148- هر كه
نفسش را (از معاصى و صفات ناپسند) نگه دارد احترام شود.
149- هركه مالك
نفس خود شود رتبه و مقام او بلند گردد.
150- هر كه
نفسش مالك او شود مرتبه او خوار گردد.
151- هر كه با
نفس خود دشمنى كند (يعنى آن را از غير راه خدا باز دارد) خداوند او را دوست دارد.
152- هر كه
نفسش را خوار دارد (يعنى براى آن در برابر خدا حساب باز نكند) خداوند او را گرامى
دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1457
153- من عرف
نفسه عرف ربّه 7946.
154- من عرف
نفسه جلّ أمره 8007.
155- من غشّ
نفسه لم ينصح غيره 8008.
156- من ساس
نفسه أدرك السّياسة 8013.
157- من تعاهد
نفسه بالحذر أمن 8017.
158- من أشفق
على نفسه لم يظلم غيره 8119.
159- من أساء
إلى نفسه لم يتوقّع منه جميل 8133.
160- من صان
نفسه عن المسائل جلّ 8155. 153- هر كه نفسش را بشناسد خدايش را خواهد شناخت. (در
حديث 118 احتمالات معانى آن ذكر و مرحوم علامه شبّر- رحمه اللّه- حدود دوازده
معنى براى آن كرده و اين روايت را نبوى حساب نموده است هر كه طالب است به صفحه 204
مصابيح الأنوار مراجعه كند).
س154- هر كه نفس خود را شناخت شأن و مرتبهاش بزرگ شود.
155- هر كه با
نفس خود ناصافى كند با غير خود خالص نخواهد بود (يا غير خود را نصيحت نكند).
156- هر كه نفس
خود را سياست كند (و آن را امر و نهى نمايد) سياست را دريابد (يعنى مىتواند رعيت
را سياست نمايد).
157- هر كه
بحال نفس خود نسبت بدورى (از آنچه باعث زيان آدمى است) رسيدگى كند ايمن گردد.
158- هر كه بر
نفس خود بترسد (و با مهربانى به آن رسيدگى كند) بغير خود ستم نمىكند.
159- هر كه به
نفس خود بد كند از او نيكوئى انتظار نمىرود.
160- هر كه نفس
خود را از سؤالها (و طلب از مردم) نگه دارد بزرگ گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1458
161- من شرفت
نفسه كثرت عواطفه 8163.
162- من لم يسس
نفسه أضاعها 8193.
163- من سخط
على نفسه أرضى ربّه 8219.
164- من رضي عن
نفسه أسخط ربّه 8220.
165- من قوي
على نفسه تناهى في القوّة 8223.
166- من أجهد
نفسه في إصلاحها سعد 8246.
167- من أهمل
نفسه في لذّاتها شقي و بعد 8247.
168- من لم
يجهد نفسه في صغره لم ينبل في كبره 8272.
169- من استدام
رياضة نفسه انتفع 8305. 161- هر كه نفسش شريف باشد عواطف (و احسانهاى) او بسيار باشد.
162- هر كه نفس
خود را امر و نهى ننمايد (و بر وفق هواى نفس كار كند) آن را ضايع ساخته است.
163- هر كه بر
نفس خود خشمناك باشد پروردگارش را خوشنود سازد.
164- هر كه از
نفسش راضى باشد پروردگارش را خشمناك گرداند.
165- هر كه بر
نفس خود قوى باشد (و آن را رام خود سازد) در قوت بنهايت رسد.
166- هركه نفس
خود را در اصلاح آن بزحمت اندازد نيكبخت گردد.
167- هركه نفس
خويش را در لذّتهايش مهمل گذارد بدبخت گشته (از رحمت خدا) دور گردد.
168- هر كه
نفسش را در كوچكى خود بزحمت نينداخته در بزرگى خويش بمرتبه بالا نرسد.
169- هر كه
رياضت نفس او دائمى باشد سود برد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1459
170- من رضي عن
نفسه كثر السّاخط عليه 8491.
171- من سامح
نفسه فيما تحبّ طال شقاؤها فيما لا تحبّ 8527.
172- من شغل
نفسه بما لا يجب ضيّع من أمره ما يجب 8528.
173- من و اخذ
نفسه صان قدره و حمد عواقب أمره 8553.
174- من أهمل
نفسه أفسد أمره 8554.
175- من أمرك
بإصلاح نفسك فهو أحقّ من تطيعه 8566.
176- من استقصى
على نفسه أمن استقصاء غيره عليه 8585.
177- من ظلم
نفسه كان لغيره أظلم 8606. 170- هر كه از نفس خود راضى باشد خشمناك بر او بسيار
است (هم خدا بر او غضب كند، و هم خلق از او كراهت دارند).
171- هر كه با
نفس خود در آنچه نفسش آن را دوست دارد مسامحه كند بدبختى آن در آنچه دوست ندارد
(عذاب اخروى) بدرازا كشد.
172- هر كه
نفسش را در آنچه لازم نيست مشغول سازد (و برايش نفعى عائد نگردد) از كارش ضايع
نموده آنچه را كه لازم است (يعنى بايد آدمى به امور لازمه خود بپردازد زيرا اوقات
وفا نخواهد كرد).
173- هركه نفسش
را (نسبت به اعمال زشت) مؤاخذه نمايد قدر خود را نگه داشته، و عواقب كار او ستوده
شود.
174- هر كه
نفسش را مهمل گذارد كار خود را تباه ساخته است.
175- هر كه تو
را به اصلاح نفست فرمان دهد پس او سزاوارترين كسى است كه فرمانش برى.
176- هر كه بر
نفس خود خرده گيرى كند از خرده گيرى ديگران بر او ايمن گردد (چون عيوب خود را برطرف
مىسازد راهى براى غير باقى نخواهد ماند).
177- هر كه بر
نفسش ستم نمايد از براى غير خود ستم كنندهتر خواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1460
178- من كان
عند نفسه عظيما كان عند اللّه حقيرا 8609.
179- من جهل
نفسه كان بغير نفسه أجهل 8624.
180- من بخل
على نفسه كان على غيره أبخل 8625.
181- من شرفت
نفسه نزّهها عن دناءة المطالب 8627.
182- من عرف
قدر نفسه لم يهنها بالفانيات 8628.
183- من أتعب
نفسه فيما لا ينفعه وقع فيما يضرّه 8630.
184- من قنعت
نفسه أعانته على النّزاهة و العفاف 8663.
185- من كرمت
نفسه استهان بالبذل و الإسعاف 8664.
186- من كرمت
عليه نفسه لم يهنها بالمعصية 8730. 178- هر كه در نزد نفس خويش بزرگ باشد در نزد
خدا كوچك خواهد بود.
179- هر كه
نسبت بنفس خود جاهل باشد (چنين كسى نسبت) بغير نفس خويش جاهلتر خواهد بود.
180- هركه بر
نفس خود بخيل باشد بر غير خود بخيلتر خواهد بود.
181- هر كه
نفسش شريف باشد آن را از پستى مطلبها پاك سازد.
182- هر كه قدر
نفس خويش را بشناسد آن را فنا شوندهها (كارهاى دنيوى) خوار نسازد.
183- هر كه نفس
خود را در آنچه او را سود ندهد بزحمت اندازد در آنچه او را زيان رساند واقع خواهد
شد.
184- هر كه
نفسش قانع باشد نفس او را بر پاكيزگى و پارسائى يارى نمايد.
185- هر كه
نفسش گرامى باشد بذل (مال و بذل احسان) و بر آوردن حاجت ديگران را سهل شمارد.
186- هر كه بر
او نفسش گرامى باشد آن را به معصيت خوار نگرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1461
187- من كان له
من نفسه يقظة كان عليه من اللّه حفظة 8747.
188- من عرف
نفسه فهو لغيره أعرف 8758.
189- من كرمت
عليه نفسه هانت عليه شهوته 8771.
190- من سامح
نفسه فيما يحبّ أتعبه فيما يكره 8782.
191- من اتّهم
نفسه فقد غالب الشّيطان 8788.
192- من خالف
نفسه فقد غلب الشّيطان 8789.
193- من أطاع
نفسه في شهواتها فقد أعانها على هلكها 8794.
194- من رضي عن
نفسه ظهرت عليه المعائب 8813. 187- هر كه برايش از نفس او بيدارى باشد بر او از
جانب خدا نگهبانانى خواهد بود.
188- هر كه نفس
خود را بشناسد (كه چگونه انسانى است، داراى چه حالاتى خواهد بود، عيوبش چيست، قدر
و پايهاش تا چه اندازه است) پس او براى غير خود شناساتر است (يعنى شناخت نفس
وسيله خواهد شد كه ديگرى را بهتر بشناسد).
189- هر كه بر
او (و در نزد او) نفسش گرامى باشد شهوتش بر او (و در نزد او) خوار خواهد بود.
190- هر كه با
نفسش در آنچه دوست دارد مسامحه كند (و در حق آن بى تفاوت باشد) او را در آنچه
كراهت دارد برنج اندازد.
191- هر كه
نفسش را متهم دارد على التحقيق بر شيطان غلبه نموده است.
192- هر كه
مخالفت نفس خود كند در حقيقت بر شيطان غالب گرديده است.
193- هر كه
نفسش را در خواهشهايش پيروى نمايد پس در حقيقت آن را بر هلاكتش يارى نموده است.
194- هر كه از
نفس خود راضى باشد، عيبها بر او ظاهر گردد (يعنى مردم
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1462
195- من وبّخ
نفسه على العيوب ارتعدت عن كثير الذّنوب 8926.
196- من كان له
من نفسه زاجر كان عليه من اللّه حافظ 8944.
197- من عرف
نفسه فقد انتهى إلى غاية كلّ معرفة و علم 8949.
198- من لم
يهذّب نفسه لم ينتفع بالعقل 8972.
199- من لم
ينتفع بنفسه لم ينتفع به النّاس 8988.
200- من لم
يتّضع عند نفسه لم يرتفع عند غيره 8989.
201- من لم
يصلح نفسه لم يصلح غيره 8990.
202- من لم
يعنه اللّه على نفسه لم ينتفع بموعظة واعظ 9010. عيب او را آشكارا مشاهده نمايند).
195- هر كه
نفسش را بر عيبها توبيخ و سرزنش نمايد، از بسيارى گناهان (و از ترس و عقوبت آنها)
اضطراب نمايد.
196- هر كه
براى او از نفس خود منع كنندهاى باشد، از جانب خدا بر او نگهبانى (كه او را هميشه
يارى كند) خواهد بود.
197- هر كه
نفسش را بشناسد در حقيقت بمنتهاى هر معرفت و علمى رسيده است (زيرا شناخت نفس مبدأ
شناخت مبدأ و معاد خواهد بود).
198- هر كه
نفسش را تهذيب و پاكيزه نسازد بعقل سودمند نگردد.
199- هر كس
بنفس خود سودمند نگردد مردم از او سودى نبرند.
200- هر كه در
نزد نفس خويش پست نگردد (يعنى خود را چيزى بحساب نيارد) در نزد غير خود بلند
نگردد.
201- هر كه
نفسش را اصلاح ننمايد غير خود را اصلاح نخواهد نمود.
202- هر كه خدا
او را بر نفسش يارى ننمايد به پند پند دهندهاى سودمند نخواهد گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1463
203- من رخّص
لنفسه ذهبت به في مذاهب الظّلمة 9021.
204- من داهن
نفسه هجمت به على المعاصى المحرّمة 9022.
205- من لم
يتدارك نفسه بإصلاحها أعضل داؤه و أعيى شفاؤه و عدم الطّيب 9025.
206- من طال
حزنه على نفسه في الدّنيا أقرّ اللّه عينه يوم القيامة و أحلّه دار المقامة 9027.
207- من شغل
نفسه بغير نفسه تحيّر في الظّلمات و ارتبك في الهلكات 9033.
208- من لم
يعرف نفسه بعد عن سبيل النّجاة و خبط في الضّلال و الجهالات 9034. 203- هر كه
نفسش (در آنچه خواهد) اجازه و رخصت دهد او را در راههاى تاريك ببرد.
204- هر كه با
نفس خود سهل انگارى كند او را در معصيتهاى حرام شده فرود آورد.
205- هر كه
نفسش را باصلاح آن تدارك ننمايد دردش سخت و شفاى او عاجز گرداند (معالج و طبيب را)
و طبيبى را (براى علاج) نيابد.
206- هر كه حزن
و اندوه او در دنيا بر نفسش طولانى باشد خداوند چشمش را در روز قيامت سرد گرداند
(و ديدهاش روشن گردد) و در سراى اقامت (بهشت) او را جاى دهد.
207- هر كه
نفسش را بغير نفس خود مشغول سازد در تاريكىها حيران گشته و در هلاكتها گرفتار
گردد.
208- هر كه
نفسش را نشناسد از راه رستگارى دور گشته و در گمراهى و نادانى ها افتد يا خود را
بيندازد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1464
209- من نصح نفسه
كان جديرا بنصح غيره 9044.
210- من غشّ
نفسه كان أغشّ لغيره 9045.
211- من كرمت
نفسه قلّ شقاقه و خلافه 9051.
212- من ذمّ
نفسه أصلحها 9103.
213- من مدح
نفسها ذبحها 9104.
214- من كرمت
نفسه صغرت الدّنيا في عينه 9130.
215- من باع
نفسه بغير نعيم الجنّة فقد ظلمها 9164.
216- من لم
يهذّب نفسه فضحه سوء العادة 9170.
217- من ظنّ
بنفسه خيرا فقد أوسعها ضيرا 9194.
218- من كرم
النّفس العمل بالطّاعة 9358. 209- هر كه نفسش را نصيحت كند (و يا با نفس خود صاف
باشد) (چنين كسى) سزاوار بنصيحت كردن غير خود مىباشد.
210- هركه با
نفس خود غش نمايد با غير خود غش كنندهتر خواهد بود.
211- هر كه نفس
او گرامى باشد عداوت و مخالفت او كم خواهد بود.
212- هر كه
نفسش را مذمت كند آن را بصلاح آورد.
213- هركه نفسش
را ستايش نمايد آن را ذبح كرده است.
214- هر كه
نفسش گرامى باشد دنيا در چشمش كوچك خواهد بود.
215- هر كه
نفسش را بغير نعمت بهشت بفروشد على التحقيق به آن ستم نموده است.
216- هر كه
نفسش را تهذيب ننمايد بدى عادت او را رسوا خواهد نمود.
217- هر كه
بنفس خود خيرى را گمان كند پس به تحقيق ضررى را نسبت به آن وسعت داده است (يعنى
ضرر بسيار به آن زده زيرا چنين گمانى عجب خواهد بود).
218- از گرامى
بودن نفس است عمل كردن بطاعت.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1465
219- من تقوى
النّفس العمل بالطّاعة 9434.
220- من فضيلة النّفس
المسارعة إلى الطّاعة 9451.
221- من عزّ
النّفس لزوم القناعة 9452.
222- ما حقّر
نفسه إلّا عاقل 9469.
223- ما نقّص
نفسه إلّا كامل 9470.
224- ما أغشّ
نفسه من ينصح غيره 9601.
225- ما أعمى
النّفس الطّامعة عن العقبى الفاجعة 9643.
226- ما آنسك أيّها
الإنسان بهلكة نفسك أما من دائك بلول أم ليس لك من نومتك يقظة أما ترحم من نفسك ما
ترحم من غيرك 9681. 219- از تقواى نفس است عمل كردن بطاعت.
220- از افزونى
مرتبه نفس است شتاب كردن بسوى طاعت.
221- از عزّت
نفس است ملازم بودن قناعت (و جدا نشدن از آن).
222- نفسش را
كوچك نشمارد مگر خردمند.
223- نفس خود
را ناقص نشمارد مگر كامل (زيرا او مىداند كه تا چه اندازه نقص و عيب دارد).
224- با نفس
خود غش نكرده كسى كه غير خود را نصيحت نمايد (زيرا بالطبع واضح است كسى كه غم
ديگران را مىخورد بطريق اولى غمخور خود مىباشد).
225- چه چيز
نفس طمع كننده را از عاقبت و يا سراى عقبى (آخرت) درد آورنده (جهنم و صحراى محشر)
كور ساخته است (يعنى چه كور است چنين كسى).
226- چه تو را
آى انسان بهلاكت نفس خود انس داده آيا درد تو را شفائى نيست، يا براى خواب خويشتن
بيدارى نمىباشد، آيا بنفس خود آن گونه كه بغير خود رحم مىنمائى رحم نمىكنى
(يعنى چرا در فكر خود نيستى اين فراز از تتمه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1466
227- ما كرمت
على عبد نفسه إلّا هانت الدّنيا في عينه 9711.
228- معرفة
النّفس أنفع المعارف 9865.
229- نفسك أقرب
أعدائك إليك 9957.
230- نزّه نفسك
عن كلّ دنيّة، و إن ساقتك إلى الرّغائب 9962.
231- نظر
النّفس للنّفس العناية بصلاح النّفس 9964.
232- نال الفوز
الأكبر من ظفر بمعرفة النّفس 9965.
233- نزّهوا
أنفسكم عن دنس اللّذّات و تبعات الشّهوات 9970. كلامى است كه حضرت در هنگام خواندن
آيه مباركه: يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ 82 6) فرمود
چنانكه در كلام 214 نهج البلاغه ذكر شده است).
227- در نزد
هيچ بندهاى نفس او گرامى نخواهد بود مگر آنكه دنيا در چشمش خوار خواهد گرديد.
228- معرفت و
شناسائى نفس سودمندترين معارف است.
229- نفس تو
نزديكترين دشمنانت (بلكه دشمن ترين دشمنانت) بسوى تو مىباشد.
230- نفس خود
را از هر صفت پستى پاكيزه ساز گر چه تو را بسوى عطاياى بسيار براند.
231- نظر كردن
نفس (بگونهاى كه آدمى آن را زير نظر گيرد و از آن غافل نباشد) عنايتى است بصلاح
نفس (كه مىخواهد آن را اصلاح نمايد).
232- به پيروزى
بزرگتر رسيده است كه بمعرفت و شناخت نفس پيروز گردد.
233- نفسهاى
خود را از چرك لذّتها و تبعات (و مظلمههاى) خواهشها پاكيزه سازيد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1467
234- نفسك عدوّ
محارب، و ضدّ مواثب إن غفلت عنها قتلتك 9984.
235- نزّل نفسك
دون منزلتها تنزّلك النّاس فوق منزلتك 9985.
236- نفوس
الأبرار نافرة من نفوس الأشرار 10008.
237- نزّه عن
كلّ دنيّة نفسك، و ابذل في المكارم جهدك، تخلص من المآثم، و تحرز المكارم 9989.
238- نفوس
الأبرار تأبى أفعال الفجّار 10009.
239- هلك من
رضي عن نفسه، و وثق بما تسوّله له 10027.
240- و لوع
النّفس باللّذّات يغوي و يردي 10078.
241- وقّروا
أنفسكم عن الفكاهات، و مضاحك الحكايات، و محال التّرّهات 10097. 234- نفس تو
دشمنى است جنگنده، و عدوّيست بر جهنده، اگر از آن غافل شوى تو را خواهد كشت.
235- نفس خود
را پائينتر از منزلت آن فرود آور، تا مردم تو را بالاتر از منزلت تو فرود آورند.
236- نفسهاى
نيكوكاران از نفسهاى بدكاران گريزان است.
237- نفس خود
را از هر پستى پاكيزه گردان، و در كسب اخلاق و افعال نيكو بذل جهد و طاقت نما، تا
از گناهان خالص گشته، و مكرمتها را بدست آورى.
238- نفسهاى
نيكو كاران از كارهاى فاسقان ابا دارند (و از آنها متنفرند).
239- هلاك گشته
كسى كه از نفس خود خوشنود بوده، و به آنچه نفس او برايش آرايش داده اعتماد نمايد.
240- حريص بودن
نفس بلذتها گمراه ساخته، و به هلاكت مىاندازد.
241- نفسهاى
خود را از مزاحها و حكايتها كه محل خنده باشد، و جايگاه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1468
242- وقّ نفسك
نارا و قودها النّاس و الحجارة بمبادرتك إلى طاعة اللّه، و تجنّبك معاصيه، و
توخّيك رضاه 10104.
243- لا تستحسن
من نفسك ما من غيرك تستنكره 10170.
244- لا ترخّص
لنفسك في شيء من سيّء الأقوال و الأفعال 10190.
245- لا تخافوا
ظلم ربّكم و لكن خافوا ظلم أنفسكم 10234.
246- لا تحلم
عن نفسك إذا هي أغوتك 10255.
247- لا تعص
نفسك إذا هي أرشدتك 10256.
248- لا تخل
نفسك من فكرة تزيدك حكمة و عبرة تفيدك عصمة 10307. باطلها بزرگ و متين قرار دهيد.
242- نفست را
بوسيله پيشى گرفتنت بسوى طاعت خدا، و دورى گزيدنت از معصيتهاى او، و طلب كردنت
خوشنودى او را از آتشى كه هيمه آن مردمند و سنگ (جهنّم) نگهدارى نما.
243- از نفس
خود نيكو مشمار آنچه را كه از غير خود آن را ناخوش مىدارى.
244- براى نفس
خود در چيزى از گفتارها و كردارهاى بد رخصت مده (چون پيوسته تقاضاى بالاتر آن را
دارد، و هر اندازه گفتار و يا كردار بد باشد در برابر خداى با عظمت بزرگ است).
245- از ظلم
پروردگارتان نترسيد (زيرا كه او سر موئى ظلم نمىكند) بلكه از ظلم نفسهايى خود
بترسيد.
246- در باره
نفست بردبارى مكن هرگاه آن تو را گمراه سازد (و به معصيت تو را وا دارد).
247- نفس خود
را نافرمانى مكن هرگاه تو را براه راست رساند.
248- نفس خود
را از فكر و انديشهاى كه تو را حكمتى زياد كرده و عبرتى كه
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1469
249- لا تطلبنّ
طاعة غيرك و طاعة نفسك عليك ممتنعة 10326.
250- لا تجهل
نفسك فإنّ الجاهل معرفة نفسه جاهل بكلّ شيء 10337.
251- لا تترك
الاجتهاد في إصلاح نفسك فإنّه لا يعينك إلّا الجدّ 10365.
252- لا تنصبنّ
نفسك لحرب اللّه فلايد لك بنقمته و لا غنى بك عن رحمته 10374.
253- لا ترخّص
لنفسك في مطاوعة الهوى و إيثار لذّات الدّنيا فيفسد دينك و لا يصلح و تخسر نفسك و
لا تربح 10400. تو را عصمتى سود بخشد خالى مگذار.
249- فرمانبردارى
غير خود را (نسبت بخودت) طلب مكن (و چنين انتظارى نداشته باش) در حالتى كه نفس تو
بر تو منع پذير است (و تو را فرمان نمىبرد).
250- نفس خود
را نادان مباش، زيرا كه جاهل معرفت نفس جاهل بهر چيزى است (براى اين كه معرفة
النفس اصل معارف است، كسى كه آن را نشناخت گويا هيچ چيزى را نخواهد شناخت).
251- در اصلاح
نفس خود كوشش را ترك مكن، زيرا كه تو را (در نيل بسعادت) يارى نخواهد نمود مگر جدّ
و كوشش.
252- هرگز نفست
را براى جنگ با خدا برپا مدار (و او را در اوامر و نواهى مخالفت مكن) چون كه براى
تو دست (قدرتى) بر انتقام او نبوده و از رحمت او بى نياز نخواهى بود.
253- براى نفس
خود در موافقت خواهش، و اختيار لذّتهاى دنيا رخصت مده، پس دين تو فاسد شده، و
شايسته نگردد، و نفست زيان برده، و سود نكند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1470
254- لا تملّك
نفسك بغرور الطّمع و لا تجب دواعي الشّره فإنّهما يكسبانك الشّقاء و الذّلّ 10417.
255- لا يسلم
على اللّه من لا يملك نفسه 10759.
256- لا عدوّ
أعدى على المرء من نفسه 10760.
257- لا تخلو
النّفس من الأمل حتّى تدخل في الأجل 10844.
258- لا قوي
أقوى ممّن قوي على نفسه فملكها 10917.
259- لا عاجز
أعجز ممّن أهمل نفسه فأهلكها 10918.
260- ينبغي لمن
عرف نفسه أن يلزم القناعة و العفّة 10927.
261- ينبغي لمن
علم شرف نفسه أن ينزّهها عن دنائة الدّنيا 10930. 254- نفس خود را بفريب طمع تمليك
مكن (و خود را بمنزله بنده آن مساز) و دواعى غلبه حرص را اجابت مكن (و امورى كه تو
را بر غلبه حرص دعوت مىكنند كنار بگذار) زيرا كه آنها تو را بدبختى و خوارى كسب
فرمايند.
255- (از عذاب)
خدا سالم نماند كسى كه مالك نفس خود نشود.
256- نيست
دشمنى ستم كنندهتر (و يا دشمنتر) بر آدمى از نفس خود.
257- نفس از
اميد و آرزو خالى نيست تا داخل در اجل شود (يعنى تا هنگام مرگ آرزومند است).
258- نيست
توانائى قويتر از كسى كه بر نفس خود توانا باشد، پس مالك شود آن را (و آن را در
فرمان در آورده باشد).
259- نيست
ناتوانى عاجزتر از كسى كه نفس خود را واگذاشته باشد، پس هلاك كرده باشد آن را.
260- براى كسى
كه نفس خويش را مىشناسد سزاوار است كه ملازم قناعت و عفت باشد (و از آنها جدا
نشود).
261- براى كسى
كه شرف و مرتبه بلند نفسش را مىداند سزاوار است كه آن را
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1471
262- ينبغي لمن
عرف نفسه أن يفارقه الحزن و الحذر 10937.
263- ينبغي أن
يكون الرّجل مهيمنا على نفسه، مراقبا قلبه حافظا لسانه 10947.
264- ينبغي لمن
أراد صلاح نفسه و إحراز دينه أن يجتنب مخالطة أبناء الدّنيا 10951.
265- ينبغي لمن
عرف نفسه أن لا يفارقه الحذر و النّدم خوفا أن تزلّ به القدم 10952.
266- ما أحقّ
الإنسان أن تكون له ساعة لا يشغله عنها شاغل يحاسب فيها نفسه فينظر فيما اكتسب لها
و عليها في ليلها و نهارها 9684.
267- ما المغبوط
إلّا من كانت همّته نفسه لا يغبّها عن محاسبتها از پستى دنيا پاكيزه سازد.
262- براى كسى
كه نفس خويشتن را مىشناسد سزاوار است كه اندوه، و احتياط از او جدا نشود (پيوسته
در انديشه و اندوه باشد).
263- سزاوار
اين است كه مرد گواه بر نفس خود، نگهبان دل خويشتن، حفظ كننده زبانش باشد.
264- براى كسى
كه اراده اصلاح نفس و فراهم كردن دينش را دارد، سزاوار اين است كه از آميزش
فرزندان دنيا كناره گيرى كند.
265- براى كسى
كه نفس خود را مىشناسد سزاوار اين است كه انديشه كردن (از بديها و تدارك آنها
بتوبه) و پشيمانى از ترس اين كه پايش بلغزد، از وى جدا نشود.
266- چه سزاوار
است بر انسان كه براى او ساعتى باشد كه او را شاغلى از آن مشغول نساخته، در آن
(ساعت) نفسش را محاسبه كند، پس در آنچه براى نفع و ضرر آن در شب و روز آن كسب
نموده نظر افكند (و به اين عمل خويشتن را بسازد).
267- مغبوط
(كسى كه مردم تمناى حال او كنند) نيست مگر كسى كه همت او
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1472
و مطالبتها و مجاهدتها 9685.
268- إزراء
الرّجل على نفسه برهان رزانة عقله، و عنوان وفور فضله 2006.
269- أعظم ملك
ملك النّفس 2966.
270- املك
حميّة نفسك، و سورة غضبك، و سطوة يدك، و غرب لسانك، و احترس في ذلك كلّه بتأخير
البادرة، و كفّ السّطوة، حتّى يسكن غضبك، و يثوب إليك عقلك 2414.
271- املك عليك
هواك و شجى نفسك، فإنّ شجى النّفس الإنصاف منها فيما أحبّت و كرهت 2424. نفس او
باشد، آن را يك روز در ميان از محاسبه و مطالبه و مجاهده وانگذارد (بلكه هر روز آن
را مؤاخذه كند و با آن به حساب رسيده و پيكار نمايد).
268- عيب گرفتن
مرد بر نفس خود دليل پا بر جا بودن عقلش، و علامت بسيارى فضل اوست.
269- بزرگترين
ملك (مالك شدن) مالك شدن نفس است.
270- عار و ننگ
نفس، و تندى خشم، و حمله كردن دست، و تيزى زبان خود را مالك شو، و در همه اينها
خود را به پس انداختن تندى كردن و باز داشتن از حمله آوردن نگاه دار، تا خشم تو
بآرامش گرائيده و بسوى تو عقلت باز گردد.
271- هوا و
خواهش خود، و غصّه نفس خويش را مالك شو، زيرا كه غصّه نفس انصاف و داد خواستن از
آنست در آنچه دوست داشته و ناخوش دارد، (بنا بر اين آدمى بايد بكوشد، زمام نفس
خويش را در دست گيرد، توجّهى بخواستههاى نفس نكرده، آنچه باعث خوشنودى خداست
تحصيل كند، و از غصّههاى نفس نسبت بمحروميتهاى آن و خواستههاى ديگرش نهراسد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1473
272- ضابط نفسه
عن دواعي اللّذّات مالك و مهملها هالك 5930.
273- ضبط
النّفس عند حادث الغضب يؤمن مواقع العطب 5931.
274- ضبط
النّفس عند الرّغب و الرّهب من أفضل الأدب 5932.
275- كلّ معتمد
على نفسه ملقى 6836.
276- من اغترّ
بنفسه أسلمته إلى المعاطب 8813.
الإنفاق و الإمساك
1- إيّاك و
الإمساك فإنّ ما أمسكته فوق قوت يومك كنت فيه خازنا لغيرك 2712. 272- نگهدارنده
نفس خود از دواعى لذتها مالك شونده، و واگذارنده آن هلاك شونده است.
273- نگهداشتن
نفس در وقت پيدايش غضب (آدمى را) از جايگهاى هلاكت ايمن مىسازد.
274- نگاهداشتن
نفس نزد خواهش و ترس از افزونترين ادب است (يعنى در هر كجا كه خواهش و ترس نكوهيده
باشد بايد نفس را نگه داشت، وظيفه الهى آن را در نظر آورد).
275- هر اعتماد
كننده بر نفسش (در هلاكت) انداخته شده و ملقى است.
276- هر كه
فريب نفس خود خورد نفس او را تسليم هلاكتها كند.
انفاق و نگهدارى 1- بپرهيز از نگهداشتن، زيرا آنچه تو زياده
از قوت روزت نگه مىدارى، خزينه دار غير خود مىباشى (البته چنين هشدارهائى بر
سبيل افضليت است نه آنكه بر طريق حرمت باشد، چنانكه در حالات بزرگان و پيشوايان
دينى و سيره متشرّعه امساك را مشاهده مىنمائيم، و اگر حرام بود هيچيك آنان از اموال
چيزى را براى روز بعد
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1474
2- إن تبذلوا
أموالكم في جنب اللّه فإنّ اللّه مسرع الخلف 3710.
3- إذا رزقت
فأنفق 3991.
4- إذا رزقت
فأوسع 4002.
5- ثيابك على
غيرك أبقى لك منها عليك 4689.
6- درهم ينفع
خير من دينار يصرع 5120.
7- درهم الفقير
أزكى عند اللّه من دينار الغنيّ 5122.
8- ربّ يسير
أنمى من كثير 5347.
9- قليل لك خير
من كثير لغيرك 6736. نگاه نمىداشتند).
2- اگر مالهاى
خود را در راه خدا بدهيد، خدا براستى به سرعت عوض دهنده است.
3- هر گاه روزى
داده شوى پس انفاق نما.
4- چون روزى
داده شدى پس توسعه ده (بر اهل و عيال و بر مردم).
5- جامههاى تو
بر غير تو (و لباسهائى كه بمردم عطا كنى) برايت از آنها پاينده تر است (زيرا اگر
خود بپوشى در اندك زمانى كهنه گشته، ولى وقتى ببخشى ثواب آن دائمى خواهد بود).
6- درهمى كه
سود رساند (و از ممر حلال بدست آمده و در مصرف خير برسد) بهتر از دينارى است كه
آدمى را در هلاكت بيندازد.
7- درهم شخص
ندار در نزد خدا از دينار توانگر پاكيزهتر است.
8- بسا اندكى كه
حلال باشد و براى خدا از بسيارى كه (از حرام باشد و براى غير خداست) نمو كنندهتر
است.
9- اندكى براى
خود بهتر از بسيارى است كه براى غير خود انجام دهى، (يعنى اندك مالى كه در حيات
خود براى خود صرف نمائى بهتر از مالهاى بسيار است كه