|
 |
 |
گفتاراميرالمؤمنينعلىعليهالسلام
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 1
جلد اول
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 3
باب الألف
الآباء
1- برّ
الوالدين أكبر فريضة 4423.
2- برّوا
آباءكم يبرّكم أبناؤكم 4448.
3- من برّ
والديه برّه ولده 9145.
4- موت الوالد
قاصمة الظّهر 9821.
5- من استنكف
من أبويه فقد خالف الرّشد 8623.
6- مودّة
الآباء نسب بين الأبناء 9805. پدران و مادران 1- نيكوئى به پدر و مادر بزرگترين
فريضه است.
2- به پدرهاى
خود نيكى كنيد تا فرزندان شما نسبت بشما نيكى كنند.
3- هر كه به
پدر و مادر خود نيكى كند فرزندش به او نيكى خواهد كرد.
4- مرگ پدر
شكننده پشت است (چون بالاترين يار انسان است از خلق).
5- هر كس از
پدر و مادر خود استنكاف نمايد (و از آنها ننگ داشته باشد) در حقيقت راه درست را
مخالفت نموده است.
6- دوستى پدران
نسبى است ميان پسران (و در نهج البلاغه كلمات قصار 300 بجاى كلمه (نسب) (قرابة)
بكار برده شده و سپس عبارتى پسوند دارد معناى هر دو ظاهرا اين است كه امر دوستى
پدران ميان پسران همچون خويشاوندى است،
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 4
الإبل
1- اطلبوا
الخير في أخفاف الإبل طاردة و واردة 2537.
ابن آدم
1- مسكين ابن
آدم، مكتوم الأجل، مكنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه زيرا آنان دوستى و دشمنى را به
ارث خواهند برد، از اين رو مىفرمايد: «و القرابة أحوج إلى المودّة من المودّة إلى
القرابة» خويشى بدوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشى، از ابن ابى الحديد نقل
شده، كه از كسى پرسيدند از برادر و دوستت كدام را بيشتر دوست دارى گفت: برادرم اگر
دوست باشد).
شتر 1- خير را در سر پنجههاى شتر در حالى كه بار افكننده يا
رونده و فرود آينده است طلب نمائيد.
(مرحوم علامه
خوانسارى ميان اين روايت و رواياتى كه دلالت دارند بر اين كه از شتر مذمّت شده كه
اقبال آن اقبال و ادبار آن ادبار است چنين جمع فرموده: ممكن است آن دسته از روايات
بر شترى حمل شود كه براى «نتاج» كسى نگهدارى كند).
فرزند آدم 1- (حضرت در بيان كمال عجز و بيچارگى و ناتوانى
انسان فرموده است) بى نوا و بيچاره پسر آدم پنهان شده اجل (كه نمىداند كى مىميرد
ناگهان اجلش فرا مىرسد و چقدر مشكل است) نهان گردانيده شده بيماريها (نمىداند چه
وقت بيمار مىگردد يك بار مبتلا مىشود) حفظ كرده شده عمل (هر چه كند از طرف خدا
بايگانى مىشود) او را پشهاى (ضعيف و ناتوان) مىآزارد، و او را عرقى مىگنداند
(و بد بو
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 5
البقّة، و تنتنه العرقة، و تقتله الشّرقة 9844.
2- ويح ابن آدم
ما أغفله، و عن رشده ما أذهله 10093.
3- ويح ابن
آدم، أسير الجوع، صريع الشّبع، غرض الآفات، خليفة الأموات 10096.
الأبّهة
1- ربّ ذي
ابّهة أحقر من كلّ حقير 5325. مىسازد) و او را يك گلو گيرنده (گر چه آب دهانش
باشد) خواهد كشت (بنا بر اين آيا با اين حال فخر و كبر و منيت چه صورتى دارد) 2-
واى بر پسر آدم چه چيز او را بيخبر ساخته، و از راه راست و درستش غافل و يا زائل
كرده است 3- واى بر پسر آدم كه اسير گرسنگى، افتاده سيرى، هدف و نشانه بلاها،
جانشين مردگانست (يعنى بايد بحال او ترحم كرد كه پيوسته گرفتار شكم است و چون سير
شود در زيان افتاده، و دائم در معرض تيرهاى بلاء و بالاترين مقام او جانشينى كسانى
است كه مردهاند).
بزرگى 1- چه بسيار صاحب عظمت و بزرگى كه (يا بسبب كفر و
عصيان، و يا از نظر منفوريت او در جامعه) از هر حقيرى حقيرتر است
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 6
الإيثار
1- الإيثار
فضيلة، الاحتكار رذيلة 112.
2- الإيثار
أشرف الإحسان 399.
3- الإيثار
شيمة الأبرار 606.
4- الإيثار
غاية الإحسان 861.
5- الإيثار
أشرف الكرم 916.
6- الإيثار
أعلى الإحسان 951.
7- الإيثار
أعلى المكارم 986.
8- الإيثار
أفضل عبادة، و أجلّ (أحسن) سيادة 1148.
9- الإيثار
أعلى مراتب الكرم، و أفضل الشّيم 1419. ايثار 1- مردم را بر خود مقدم داشتن
فضيلت، و حبس مال رذيلت و پستى است.
2- ايثار و
ديگران را بر خود برگزيدن برترين احسان است.
3- ايثار خصلت
نيكو كاران است.
4- بخشش در
صورت نياز به آن نهايت نيكوئى است.
5- ايثار
شريفترين جود و بخشش است.
6- ايثار
برترين احسان است.
7- ايثار
برترين صفات نيك است.
8- جود و بخشش با
احتياج، برترين عبادت و نيكوتر يا بزرگترين سيادت و بزرگى است.
9- ايثار
بالاترين مرتبههاى شرافت و افزونترين خصلتهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 7
10- الإيثار
أحسن الإحسان و أعلى مراتب الإيمان 1705.
11- الإيثار
سجيّة الأبرار، و شيمة الأخيار 2208.
12- أفضل
السّخاء الإيثار 2888.
13- أحسن الكرم
الإيثار 2914.
14- بالإيثار
يسترقّ الأحرار 4187.
15- بالإيثار
يستحقّ اسم الكرم 4253.
16- بالإيثار
على نفسك تملك الرّقاب 4293.
17- خير
المكارم الإيثار 4953.
18- عند
الإيثار على النّفس تتبيّن جواهر الكرماء 6226.
19- غاية
المكارم الإيثار 6361. 10- ديگران را بر خود مقدم داشتن بهترين نيكوئى، و
بلندترين پايههاى ايمان است.
11- ايثار خوى
نيكو كاران و شيوه افراد نيك است.
12- افزونترين
بخشش ايثار است.
13- نيكوترين
بزرگى، ديگران را بر خود مقدم داشتن است.
14- بواسطه جود
و بخشش آزادگان به بندگى كشيده خواهند شد.
15- بسبب ايثار
استحقاق نام كرم حاصل مىگردد، (يعنى بكسى بايد كريم گفت كه ايثارگر باشد).
16- بواسطه
ايثار و برگزيدن ديگران بر نفس خود، گردنها را مالك مىشوى، (يعنى فرمانفرما خواهى
شد و ديگران مطيع تو خواهند گرديد).
17- بهترين
بزرگى و جوانمردى، ديگران را بر خود برگزيدن است.
18- هنگام
برگزيدن ديگران بر خود، گوهرهاى كريمان آشكار مىگردد.
19- نهايت
بزرگى، ديگران را بر خود ترجيح دادن است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 8
20- كفى
بالإيثار مكرمة 7047.
21- من آثر على
نفسه بالغ في المروءة 8225.
22- من آثر على
نفسه استحقّ اسم الفضيلة 8845.
23- من آثرك
بنشبه فقد اختارك على نفسه 9172.
24- من شيم
الأبرار حمل النّفوس على الإيثار 9350.
25- من أحسن
الإحسان الإيثار 9386.
26- من أفضل
الاختيار التّحلّي بالإيثار 436.
27- لا تكمل
المكارم إلّا بالعفاف و الإيثار 10745. 20- براى بزرگوارى ايثار كفايت ميكند.
21- هر كه
ديگران را بر نفس خود مقدم دارد، در جوانمردى بكمال رسيده است.
22- هر كه بر
نفس خود ايثار نمايد، مستحق نام فضيلت مىشود و به او صاحب فضيلت و برترى گويند.
23- كسى كه تو
را بر مال و عقار خود مقدم دارد، يا در چيزى كه خلاصى از آن نباشد، براى رفاه حال
تو خود را در بلاء دچار سازد پس در حقيقت تو را بر نفس خود برگزيده است.
24- از
خصلتهاى نيكو كاران، وادار نمودن نفسهاست بر بخشش، و تقدم ديگران است بر خويشتن.
25- از
نيكوترين نيكوئىها، ترجيح ديگران است بر خود.
26- از
افزونترين برگزيدن، زينت يافتن به ايثار است.
27- بزرگواريها
بكمال نخواهد رسيد، مگر با پارسائى و ايثار.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 9
الأجل
1- الأجل
محتوم، و الرّزق مقسوم، فلا يغمّنّ أحدكم إبطاؤه، فإنّ الحرص لا يقدّمه، و العفاف
لا يؤخّره، و المؤمن بالتّحمّل (بالتّجمّل) خليق 2086.
2- أصدق شيء
الأجل 2845.
3- أقرب شيء
الأجل 2920.
4- صدق الأجل
يفصح (يفضح) كذب الأمل 5877.
5- في كلّ لحظة
أجل 6457.
6- قد غاب عن
قلوبكم ذكر الآجال، و حضرتكم كواذب الآمال 6686. مرگ 1- مرگ حتمى، و روزى قسمت
شده است، پس البته كندى آن فردى از شما را محزون نسازد، زيرا حرص، آن را پيش
نينداخته، و عفت و پاكدامنى آن واپس نمىاندازد، و فرد با ايمان به تحمل كردن
سزاوارتر است.
2- راستترين
چيز مرگ است.
3- نزديكترين
چيز مرگ است (نزديكتر بودن آن از جهت حتمى رسيدن آنست، گر چه مدّت رسيدن آن طولانى
باشد، چنانكه در آرزو كه آدمى به آن نمىرسد تعبير بدورى از آن مىشود.
4- راستى اجل
يا اجل صادق بيان يا رسوا مىكند كذب اميد يا اميد دروغ را (يعنى بطلان آن را ظاهر
مىسازد).
5- در هر نگاه
كردنى اجلى است (پس بايد در تدارك توشه آن پرداخت).
6- در حقيقت از
دلهاى شما ياد مرگها پنهان شده، و دروغهاى اميدها شما را حاضر گشته است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 10
7- قد ذهب عن
قلوبكم صدق الأجل، و غلبكم غرور الأمل 6687.
8- من راقب
أجله اغتنم مهله 8443.
9- من دنى منه
أجله لم تعنه (لم تغنه) حيله 8829.
10- من الآجال
انقضاء السّاعات 9249.
11- ما عسى أن
يكون بقاء من له يوم لا يعدوه و طالب حثيث من أجله يحدوه 9696.
12- عند حضور
الآجال، تظهر خيبة الآمال 6208.
13- عند هجوم
الآجال تفتضح الأماني و الآمال 6209.
14- كلّ آت
قريب 6856. 7- در حقيقت از دلهاى شما راستى مرگ رفته، و بر شما فريب اميد غلبه
كرد است.
8- هر كه مراقب
و نگهبان اجل خود باشد، مهلت و فرصت را غنيمت شمرد.
9- هر كه مرگش
نزديك گردد (و مدت عمرش بسر آيد) چارههايش او را بى نياز ننموده و يا يارى نخواهد
نمود (بنا بر اين هر چه بكوشد بيفائده است).
10- از جمله
اجلهاست گذشتن ساعتها (كه از عمر مىگذرد و آدمى بايد قدر آن را بداند).
11- چه نزديك
است بقاء كسى كه براى او روزيست كه از آن درنگذرد، و خواهنده شتابان از اجلش كه او
را بخواند، (يعنى مرگ سريع و حتمى است كه امكان دارد روزى كه انسان در آنست آخر
عمر او باشد).
12- هنگام فرا
رسيدن اجلها، زيان و يا نوميدى اميدها آشكار مىگردد.
13- هنگام در
آمدن اجلها، آرزوها و اميدها رسوا مىگردد.
14- هر
آيندهاى (مانند مرگ و قيامت) نزديك است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 11
15- كم من
مسوّف بالعمل حتّى هجم عليه الأجل 6954.
16- كفى بالأجل
حارسا 7030.
17- لكلّ أجل
كتاب 7267.
18- الأجل يصرع
146.
19- الرّحيل و
شيك 149.
20- الأجل جنّة
161.
21- الأجل حصن
حصين 494.
22- الآجال
تقطع الآمال 578.
23- الأجل يفضح
الأمل 637. 15- بسا از كسى كه عمل را تأخير انداخته تا بر او اجل وارد شده است (و
بالأخره نتوانسته بواسطه پس انداختن و آمدن أجل عمل را انجام دهد).
16- اجل براى
نگهبانى (انسان) كفايت مىكند (يعنى تا مرگ انسان نرسد و مدت عمر بسر نيايد محال
است كه رشته عمر كسى بگسلد).
17- براى هر
اجلى نوشتهاى باشد (در لوح محفوظ يا غير آن).
18- مرگ بر
زمين مىزند.
19- كوچ و
روانه شدن بسوى آخرت شتابانست.
20- اجل و
رسيدن وقت مرگ سپر (يا بهشت) است (البته براى كسانى كه اهل بهشتند).
21- مدت عمر
حصاريست محكم (چنانكه شاعر گويد:
اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى
نبرّد رگى تا نخواهد خداى)
22- اجلها
اميدها را قطع ميكند.
23- رسيدن مرگ
اميد را رسوا ميكند (و روشن مىسازد كه همه آرزوها پوچ بوده است).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 12
24- الأجل حصاد
الأمل 638.
25- إذا حضرت
الآجال افتضحت الآمال 4007.
26- إذا بلغتم
نهاية الآمال فاذكروا بغتات الآجال 4008.
27- آفة الآمال
حضور الآجال 3959.
28- آفة الأمل
الأجل 3970.
29- سوف يأتيك
أجلك فأجمل في الطّلب 5585.
30- سابقوا
الأجل فإنّ النّاس يوشك أن ينقطع بهم الأمل فيرهقهم الأجل 5643.
31- سابقوا
الأجل، و أحسنوا العمل، تسعدوا بالمهل 5644. 24- اجل درو اميد است (يعنى قطع
مىنمايد).
25- هنگامى كه
اجلها فرا رسد اميدها رسوا گردد.
26- هرگاه
بنهايت اميدها رسيديد بياد آوريد ناگاه رسيدنهاى اجلها را (كه پس از آن بسر
بلندى و سركشى اقدام نخواهيد كرد).
27- آفت و فساد
اميدها فرا رسيدن اجلهاست.
28- آفت اميد
اجل است.
29- بزودى اجل
تو مىآيد، پس در طلب (دنيا يا روزى يا سعادت) نيكوئى را بكار بر.
30- بر اجل
(مرگ) در عمل پيشى گيريد، زيرا كه مرگ از مردم دور نبوده، نزديك است اميد از آنها
منقطع شود، پس مرگ آنان را فروگيرد يا لاحق شود و برايشان اميدى باقى نماند.
31- بر مرگ
پيشى گيريد، و عمل را نيكو نمائيد، تا آنكه در پيش افتادن در خير نيكبخت شويد، يا
سودمند گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 13
32- كلّما
قاربت أجلا فأحسن عملا 7195.
33- لكلّ أجل
حضور 7267.
34- لكلّ امرء
يوم لا يعدوه 7307.
35- لكلّ أحد
سائق من أجله يحدوه 7308.
36- لو ظهرت
الآجال لا فتضحت الآمال 7177.
37- لو رأيتم
الأجل و مسيره لأبغضتم الأمل و غروره 7184.
38- لو فكّرتم
في قرب الأجل و حضوره لأمرّ عندكم حلو العيش و سروره 7185.
39- من راقب
أجله قصّر أمله 7944. 32- هر چه باجل نزديك مىشوى پس عمل را نيكو نما.
33- براى هر
اجلى حضورى است (يعنى آخر در رسد نبايد از آن غافل ماند).
34- براى هر
مردى (و آدمى) روزيست كه از آن تجاوز نمىكند (يعنى مدتى دارد كه نه جلو افتد و نه
عقب).
35- براى هر
كسى كشنده ايست از قبيل اجلش كه او را مىكشاند و يا براى او حدى مىخواند (آدمى
را تشبيه بشتر كرده كه شتربان براى سرعت او آواز مىخواند).
36- اگر اجلها
آشكار مىشدند اميدها رسوا مىگرديدند، (يعنى معلوم مىشد كه همه بر باطل بودند).
37- اگر شما
اجل و مسير آن را مىديديد، هر آينه اميد و فريب آن را دشمن مىداشتيد.
38- اگر شما در
نزديكى اجل (مرگ) و حاضر شدن آن انديشه مىكرديد، هر آينه در نزد شما شيرينى
زندگانى و شادمانى آن تلخ مىگرديد.
39- هر كه
مراقب اجلش باشد، اميدش را كوتاه گرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 14
40- من استقصر
بقائه و أجله قصر رجاؤه و أمله 8821.
41- من جرى في
عنان أمله عثر بأجله 8822.
42- ما أقرب
الأجل من الأمل 9491.
43- ما أقطع
(أقرب) الأجل للأمل 9493.
44- ما أنزل
الموت منزله من عدّ غدا من أجله 9630.
45- نعم
الدّواء الأجل 9905.
46- نفس المرء
خطاه إلى أجله 9955.
47- لا جنّة
أوقى من الأجل 10613.
48- لا شيء
أصدق من الأجل 10648. 40- هر كه بقاء و مدت عمر خود را كم شمارد، اميد و آرزوى او
كوتاه باشد.
41- كسى كه در
جلو اميد خود روان گردد به اجلش برو در افتد.
42- چه نزديك
كرده است اجل را باميد.
43- چه برنده
كرده اجل را از براى اميد.
44- مرگ را در
جايگاه خود فرود نياورده كسى كه فردايش را از اجل خود به حساب آورد، (يعنى انسان
بايد هر لحظه منتظر مرگ باشد، و يك لحظه اطمينان به نيامدن آن كمال نادانى است،
بنا بر اين بايد مستعد براى آن بود).
45- خوب دوائى
است مرگ (راستى مرگ براى افراد صالح مبتلا بالاترين دواء است).
46- نفسهاى
مرد گامهاى اوست بسوى مرگش (يعنى هر نفسى كه مىكشد يك گام به مرگ نزديكتر
مىشود).
47- هيچ سپرى
نگهدارندهتر از اجل نيست.
48- هيچ چيزى
راستتر از اجل و مرگ نيست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 15
49- إنّكم
حصائد الآجال و أغراض الحمام 3822.
50- رحم اللّه
امرأ علم أنّ نفسه خطاه إلى أجله، فبادر عمله، و قصّر أمله 5214.
51- رحم اللّه
امرأ بادر الأجل، و أكذب الأمل، و أخلص العمل 5216.
52- ربّ أجل
تحت أمل 5296.
53- مع
السّاعات تفنى الآجال 9738.
54- إنّ علىّ
من أجلي جنّة حصينة، فإذا جاء يومي انفرجت عنّي و أسلمتني، فحينئذ لا يطيش السّهم
و لا يبرء الكلم 3701. 49- براستى كه شما درو كردههاى اجلها، و نشانههاى مرگيد،
(تا كى شود تركش مرگ شما را بخاك سياه بنشاند).
50- خداوند
رحمت كند مردى را كه بداند نفس كشيدن او گامهاى اوست بسوى مرگش، پس در عملش پيشى
گرفته، و اميد و آرزوى خويش را كوتاه سازد.
51- خداوند
رحمت كند مردى را كه بر مرگ پيشى گرفته، و اميد و آرزو را دروغ پنداشته، و عمل را
خالص گرداند.
52- بسا اجلى
كه در تحت اميدى باشد (يعنى در عقب آن اميد مرگ باشد، بنا بر اين نبايد به اميد
مسرور بود).
53- با گذشت
ساعتها مدتهاى عمر سپرى مىشود (پس بايد قدر عمر را دانست).
54- براستى كه
بر من از اجل و مدت عمر من سپرى است محكم (كه رشته باريك عمر مرا تيغ عالمى نتوان
بريد) پس هرگاه روز من بسر آيد و اجلم فرا رسد از من گشوده شده و مرا وا مىگذارد،
پس در آن هنگام تير از نشانه منحرف نگشته و زخم خوب نمىشود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 16
الآخرة
1- الآخرة فوز
السّعداء 695.
2- اشتغالك
بإصلاح معادك ينجيك من عذاب النّار 1484.
3- الرّابح من
باع العاجلة بالآجلة 1488.
4- المال و
البنون زينة الحيوة الدّنيا، و العمل الصّالح حرث الآخرة 1841.
5- أحوال
الدّنيا تتبع الاتّفاق و أحوال الآخرة تتبع الاستحقاق 2036.
6- إنّ أمامك
عقبة كؤودا، المخفّ فيها أحسن حالا من المثقل، و المبطئ عليها أقبح أمرا من
المسرع، إنّ مهبطها بك لا محالة على جنّة أو نار 3588. آخرت 1- آخرت پيروزى
نيكبختان است.
2- اشتغال تو
به اصلاح آخرت خود، تو را از عذاب آتش نجات مىبخشد.
3- سودمند كسى
است كه دنيا را به آخرت بفروشد.
4- مال و پسران
و يا فرزندان زينت زندگانى دنيايند، و عمل شايسته كشته آخرت است.
5- حالات دنيا
و چگونگى آن تابع اتفاق بوده (اهليت و استحقاق در آن ملاحظه نگشته) و احوال آخرت
به دنبال استحقاق خواهد بود.
6- براستى كه
در پيش و جلو تو عقبه سختى است كه حال سبكبار در آن از گرانبار نيكوتر، و آهسته و
كند رو بر آن از تندرو به حسب كار زشتتر مىباشد، بدرستى كه محل فرود آوردن آن يا
تو را بر بهشت وارد ساخته يا جهنّم.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 17
7- إنّ الغاية
القيامة، و كفى بذلك واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل، و بعد ذلك ما تعلمون من هول
المطّلع، و روعات الفزع، و استكاك الأسماع، و اختلاف الأضلاع، و ضيق الأرماس، و
شدّة الأبلاس 3630.
8- إن رغبتم في
الفوز و كرامة الآخرة فخذوا في الفناء للبقاء 3746.
9- إنّك في
سبيل من كان قبلك، فاجعل جدّك لآخرتك، و لا تكترث بعمل الدّنيا 3786.
10- إنّك مخلوق
للآخرة فاعمل لها 3810.
11- إنّك إن
عملت للآخرة فاز قدحك 3816. 7- براستى كه سر انجام كار قيامت بوده، و چنين امرى
براى كسى كه عاقل و دانا باشد كفايت ميكند از نظر واعظ و پند دهنده، و محل عبرت
گرفتن است براى كسى كه جاهل باشد، و (كفايت مىكند) بعد از اين آنچه مىدانيد از
هول مطلع، و انواع دهشتهاى ترس، و كر شدن گوشها، و تردد پهلوها و اضطراب و طپيدن
آنها و تنگى قبرها، و سختى نوميدى و يا اندوه و شكستگى (پوشيده نماند كه ممكن است
مراد از «بعد ذلك ما تعلمون» علم تفصيلى نسبت به قيامت باشد، و يا مراد از قيامت
مرگ بوده و يا حساب ترتيب در بيان است يعنى بدانيد سر انجام كار شما قيامت است كه
به همين زودى خواهيد فهميد).
8- اگر به
پيروزى و گرامى بودن آخرت راغب هستيد، پس از عالم فنا براى جهان باقى برگيريد.
9- براستى كه
تو در طريق كسى هستى كه پيش از تو بوده (يعنى تو هم خواهى رفت)، پس جدّيت خود را براى
آخرت خويش قرار ده، و بكار دنيا اهتمام مورز.
10- براستى كه
تو براى آخرت آفريده شدهاى، پس عمل كن براى آن.
11- براستى اگر
تو براى آخرت كار كنى تير تو پيروزى يابد (يعنى بمقصد خواهى رسيد چنانكه تير
بنشانه اصابت خواهد كرد).
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 18
12- إنّكم إلى
الآخرة صائرون و على اللّه معروضون 3821.
13- حلاوة
الآخرة تذهب مضاضة شقاء الدّنيا 4880.
14- حصّلوا
الآخرة بترك الدّنيا، و لا تحصّلوا بترك الدّين الدّنيا 4916.
15- الآخرة أبد
4.
16- طوبى لمن
ذكر المعاد فأحسن 5980.
17- طالب
الآخرة يدرك منها أمله و يأتيه من الدّنيا ما قدّر له 6014.
18- عليك
بالجدّ و الاجتهاد في إصلاح المعاد 6135.
19- عجبت لمن
أنكر النشأة الاخرى و هو يرى النّشأة الاولى 6250.
20- غاية
الآخرة البقاء 6353. 12- براستى كه شما بسوى آخرت اقبال كننده و گرونده مىباشيد
و بر خدا عرضه مىشويد.
13- شيرينى
آخرت درد بدبختى دنيا را مىبرد.
14- آخرت را به
ترك دنيا تحصيل نموده، و دنيا را به ترك دين تحصيل نكنيد.
15- آخرت
هميشگى است.
16- خوشا بحال
كسى كه ياد كند روز بازگشت را پس احسان كند.
17- طلب كننده
آخرت اميد خود را از آن دريافت ميكند، و آنچه از دنيا براى او تقدير گشته او را
خواهد رسيد.
18- بر تو باد
به كوشش و اجتهاد (بذل جهد) در اصلاح روز باز گشت.
19- تعجب
مىكنم از كسى كه زندگانى ديگر (معاد) را انكار مىكند در صورتى كه زندگانى اول
(دنيا) را مىبيند (يعنى كسى كه مىبيند خداوند جهان عالم را از كتم عدم بوجود
آورده، نبايد در باب معاد كه عدمى در آن تصور نمىشود، بلكه تبديل و تغيير و حالى
بحالى است استبعاد نموده و انكار كند).
20- غرض از
آخرت پاينده بودن آنست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 19
21- في الآخرة
حساب و لا عمل 6495.
22- كونوا من
أبناء الآخرة و لا تكونوا من أبناء الدّنيا فإنّ كلّ ولد سيلحق بامّه يوم القيمة
7194.
23- من عمل
للمعاد ظفر بالسّداد 8044.
24- من عمر
آخرته بلغ آماله 8348.
25- من ابتاع
آخرته بدنياه ربحهما 8236.
26- من عمر دار
إقامته فهو العاقل 8298.
27- من أيقن
بالآخرة أعرض عن الدّنيا 8421.
28- من أصلح
المعاد ظفر بالسّداد 8368.
29- من أيقن
بالآخرة لم يحرص على الدّنيا 8256.
30- من حرص على
الآخرة ملك 8441. 21- در آخرت حساب بوده و عملى نيست.
22- از فرزندان
آخرت باشيد، و از فرزندان دنيا نباشيد، زيرا هر فرزندى بزودى در روز قيامت به مادر
خود ملحق خواهد شد.
23- هر كه براى
روز باز گشت عمل كند، به پيروزى دست يابد.
24- كسى كه آخرت
خود را آباد سازد، باميدهاى خود برسد.
25- هر كه آخرت
خود را به دنياى خود بخرد، در هر دو سود نموده است.
26- كسى كه
سراى اقامت خود را آباد سازد پس او عاقل است.
27- كسى كه به
آخرت يقين كند از دنيا رو گردانده و اعراض نمايد.
28- كسى كه
اصلاح معاد نمايد به راه درست پيروزى يافته است.
29- هر كه به
آخرت يقين كند بر دنيا حريص نخواهد بود.
30- هر كه بر
آخرت حريص باشد مالك (نفس يا سعادت) خواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 20
31- لكل شيء
من الآخرة خلود و بقاء 7298.
32- ليس عن
الآخرة عوض، و ليست الدّنيا للنّفس بثمن 7502.
33- ليس بمؤمن
من لم يهتمّ بإصلاح معاده 7531.
34- من رغب في
نعيم الآخرة قنع بيسير الدّنيا 8507.
35- من أخسر
ممّن تعوّض عن الآخرة بالدنيا 8509.
36- من جعل كلّ
همّه لآخرته ظفر بالمأمول 8512.
37- من سعى
لدار إقامته خلص عمله و كثر و جله 8599.
38- من أيقن
بالآخرة سلا عن الدّنيا 8665.
39- من أكثر من
ذكر الآخرة قلّت معصيته 8769.
40- من أصلح
أمر آخرته، أصلح اللّه له أمر دنياه 8857. 31- براى هر چيزى از آخرت پايندگى و
بقاء است.
32- از آخرت
عوضى نبوده، و دنيا براى نفس بهائى نيست.
33- مؤمن نيست
كسى كه به اصلاح روز بازگشت خود اهتمام نورزيده است.
34- كسى كه به
نعمت آخرت رغبت دارد به اندك دنيا قناعت خواهد نمود.
35- كيست
زيانكارتر از كسى كه دنيا را به عوض از آخرت گيرد.
36- هر كه همه
همّ و تلاش خود را براى آخرتش قرار دهد به اميدى كه داشته پيروزى يابد.
37- هر كه از
براى سراى اقامت خود كوشش نمايد عملش خالص گرديده و خوف و ترس او بسيار باشد.
38- كسى كه
بآخرت يقين داشته باشد از دنيا غافل گردد.
39- كسى كه
بسيار در ياد آخرت باشد گناه او كم خواهد بود.
40- كسى كه كار
آخرت خود را اصلاح نمايد خداوند امر دنيايش را اصلاح
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 21
41- من كانت
الآخرة همّته بلغ من الخير غاية امنيّته 8902.
42- من لم يعمل
للآخرة لم ينل أمله 8994.
43- من كان فيه
ثلاث سلمت له الدّنيا و الآخرة: يأمر بالمعروف و يأتمر به، و ينهى عن المنكر و
ينتهي عنه، و يحافظ على حدود اللّه جلّ و علا 9076.
44- ما أخسر من
ليس له في الآخرة نصيب 9625.
45- مرارة
الدّنيا حلاوة الآخرة 9793.
46- ما المغرور
الّذي ظفر من الدّنيا بأدنى سهمته (بأعلى همّته) كالآخر الّذي ظفر من الآخرة بأعلى
همّته (بأدنى سهمته) 9686.
47- نال المنى
من عمل لدار البقاء 9951. خواهد نمود.
41- كسى كه
آخرت عزم و همت اوست از خير به نهايت اميد خود خواهد رسيد.
42- كسى كه
براى آخرت عمل ننموده به اميد خود نرسيده است.
43- كسى كه در
وجود او سه چيز باشد براى او دنيا و آخرت سالم خواهد ماند: امر بمعروف كند و خود
به آن امر پذير شود، و نهى از منكر نمايد و خود از آن باز ايستد، و بر حدود و
مقررات خدا جلّ و علا محافظت نمايد.
44- چه زيانكار
است كسى كه براى او در آخرت بهرهاى نيست.
45- تلخى دنيا
شيرينى آخرت است.
46- فريب
خوردهاى كه از دنيا به كمترين حصه (يا به بالاترين همّت) خود پيروزى يافته، مانند
ديگرى كه به بالاترين همّت (يا به كمترين حصّه) خود از آخرت ظفر يافته است نخواهد
بود.
47- به اميدها
رسيده كسى كه براى سراى پاينده عمل كرده باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 22
48- لا تبيعوا
الآخرة بالدّنيا، و لا تستبدلوا الفناء بالبقاء 10335.
49- لا يشغلنّك
عن العمل للآخرة شغل فإنّ المدّة قصيرة 10286.
50- لا تجتمع
الآخرة و الدّنيا 10575.
51- لا تجتمع
الفناء و البقاء 10576.
52- لا يدرك
أحد ما يريد من الآخرة إلّا بترك ما يشتهي من الدّنيا 10822.
53- ينبغي لمن
أيقن ببقاء الآخرة و دوامها أن يعمل لها 10934.
54- لا يترك النّاس
شيئا من دنياهم لإصلاح آخرتهم إلّا عوّضهم اللّه سبحانه خيرا منه 10830.
55- ارغبوا
فيما وعد اللّه المتّقين، فإنّ أصدق الوعد ميعاده 2514. 48- آخرت را به دنيا
نفروشيد، و فنا (دنيا) را عوض بقاء (آخرت) مگيريد.
49- البتّه
مشغول نسازد تو را از عمل براى آخرت هيچ شغلى زيرا كه مدّت كوتاه است.
50- آخرت و
دنيا جمع نخواهند شد.
51- فنا و بقاء
جمع نمىشوند.
52- هيچكس آنچه
را كه از آخرت اراده دارد در نمىيابد مگر به ترك آنچه مىخواهد.
53- براى كسى
كه يقين به بقاء آخرت و پايندگى آن دارد سزاوار است كه براى آن عمل نمايد.
54- مردم چيزى
را از دنيايشان براى اصلاح امر آخرت خود ترك نمىكنند، مگر آنكه خداوند سبحان بهتر
از آن را به آنها عوض خواهد داد.
55- در آنچه
خداوند به متقين وعده داده رغبت نمائيد، زيرا راستترين وعده، وعده اوست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 23
56- إنّ غدا من
اليوم قريب، يذهب اليوم بما فيه، و يأتي الغد لا حقا به 3503.
57- إنّ الغاية
أمامكم، و إنّ السّاعة ورائكم تحدوكم 3508.
58- إنّ لكم
نهاية فانتهوا إلى نهايتكم، و إنّ لكم علما فانتهوا بعلمكم 3509.
59- إنّ المرء
قد يسرّه درك ما لم يكن ليفوته، و يسوءه فوت ما لم يكن ليدركه، فليكن سرورك بما
نلت من آخرتك، و ليكن أسفك على ما فاتك منها، و ليكن همّك لما بعد الموت 3586.
60- اجعل همّك
لآخرتك، و حزنك على نفسك، فكم من حزين وفد 56- براستى كه فرداى (قيامت يا مرگ) به
امروز نزديك است، امروز با آنچه در آنست مىرود، و فردا به دنبال آن خواهد آمد (پس
بايد براى آن آماده شد هر چند به نظر دور است بلا فاصله مىآيد).
57- براستى كه
انجام كار پيش روى شما، و همانا قيامت پشت سر شما يا پيش روى شماست كه ميراند و
مىكشاند شما را.
58- براستى كه
براى شما نهايتى است (نعمتهاى بهشت و خوشنودى الهى) پس بسوى آن برسيد و به درستى
كه براى شما راهنمائى است (كه چگونه به هدف برسيد) پس خود را به راهنماى خود
برسانيد (به اين معنى كه خداوند خاندان محمّد و آل- عليهم السلام- را رهبران و
راهنمايان شما قرار داده خود را به آنان برسانيد).
59- براستى كه
مرد گاهى چنين است كه يافتن چيزى كه بنا نبوده از او فوت شود او را شاد گردانده، و
فوت چيزى كه بنا نيست كه آن را بيابد او را غمگين مىسازد، پس بايد خوشحالى تو
نسبت به چيزى باشد كه از آخرت خود به آن مىرسى، و بايد أسف و غم تو بر چيزى باشد
كه از آخرت تو از دستت مىرود، و بايد كه اندوه تو براى بعد از مرگت باشد.
60- همّ و غم
خود را براى آخرت خويش، و اندوه خويشتن را بر نفس خود
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 24
به حزنه على سرور الأبد، و كم من مهموم أدرك أمله 2453.
61- استعدّوا
ليوم تشخص فيه الأبصار و تتدلّه لهوله العقول و تتبلّد البصائر 2573.
62- احذروا
يوما تفحص فيه الأعمال، و تكثر فيه الزّلزال، و تشيب فيه الأطفال 2629.
63- إيّاك أن
تخدع عن دار القرار، و محلّ الطّيّبين الأخيار، و الأولياء الأبرار الّتي نطق
القرآن بوصفها، و أثنى على أهلها، و دلّك اللّه سبحانه عليها و دعاك إليها 2734.
64- ألا متزوّد
لآخرته قبل ازوف رحلته 2755.
65- الآخرة دار
مستقرّكم، فجهّزوا إليها ما يبقى لكم 2050. قرار ده، چه بسا اندوهناكى كه اندوهش
او را بر خوشحالى هميشگى فرود آورد، و غمناكى كه اميد خود را در يابد (در صورتى كه
براى آخرت باشد).
61- براى روزى
آماده شويد كه بلند و يا گشوده مىشود در آن چشمها و مدهوش مىگردد در آن عقلها و
در آن كند مىشود بينائيها.
62- از روزى بر
حذر باشيد كه كردارها در آن جستجو مىشود، و زلزله در آن بسيار، و كودكان در آن
پير مىگردند.
63- دورى كن از
اين كه فريب خورى نسبت به دار القرار، و محل پاكيزگان برگزيده، و دوستان نيكو،
خانهاى كه قرآن در وصف آن سخن گفته، و بر اهل آن ثنا نموده، و خداوند سبحان شما
را بر آن راهنمائى نموده، و بسوى آن شما را دعوت كرده است.
64- آيا توشه
برگيرندهاى براى آخرت خود نيست پيش از نزديك شدن كوچ كردن او از دنيا.
65- آخرت خانه
قرار شماست، پس بسوى آن چيزى را كه براى شما باقى
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 25
66- اجعل همّك
و جدّك لآخرتك 2288.
67- اجعل همّك
لمعادك تصلح 2308.
68- استفرغ
جهدك لمعادك تصلح مثواك، و لا تبع آخرتك بدنياك 2411.
69- اجعل جدّك
لإعداد الجواب ليوم المسألة (المسائلة) و الحساب 2436.
70- أوفر
النّاس حظّا من الآخرة أقلّهم حظّا من الدّنيا 3222.
71- إنّي آمركم
بحسن الاستعداد و الإكثار من الزّاد ليوم تقدمون على ما تقدّمون، و تندمون على ما
تخلّفون، و تجزون بما كنتم تسلّفون 3784.
72- إذا أعرضت
عن دار الفناء، و تولّهت بدار البقاء، فقد فاز قدحك، مىماند فراهم سازيد.
66- اندوه و
كوشش خود را براى آخرت خود قرار ده.
67- اهتمام خود
را براى روز بازگشتت (آخرت) قرار ده تا اصلاح شوى.
68- تمام كوشش
خويش را براى روز بازگشت خود بذل طاقت كن تا جايگاه خود را اصلاح نمائى، و آخرت
خود را به دنيايت مفروش.
69- كوششت را
از براى آماده كردن جواب براى روز پرسش و حساب قرار ده.
70- و افرترين
مردم به حسب بهره از آخرت كمترين آنهاست از نظر بهره از دنيا.
71- براستى كه
من شما را به حسن استعداد (يعنى به نيكوئى آمادگى) و توشه بسيار براى روزى كه شما
بر آنچه از پيش فرستادهايد وارد گشته، و بر آنچه پس انداختيد پشيمان گرديده، و به
آنچه پيش مىاندازيد پاداش داده مىشويد فرمان مىدهم.
72- هر گاه از
دنيا روگردانى، و به سراى هميشگى (آخرت) رو آورى و شيفته
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 26
و فتحت لك أبواب النّجاح، و ظفرت بالفلاح 4140.
73- ثواب
الآخرة ينسي مشقّة الدّنيا 4692.
74- خذ ممّا لا
يبقى لك و لا تبقى له لما لا تفارقه و لا يفارقك 5094.
75- خذ من صالح
العمل، و خالل خير خليل، فإنّ للمرء ما اكتسب، و هو في الآخرة مع من أحبّ 5096.
76- دار البقاء
محلّ الصّدّيقين و موطن الأبرار و الصّالحين 5126.
77- ذكر الآخرة
دواء و شفاء 5175.
78- رحم اللّه
امرء أخذ من حيوة لموت، و من فناء لبقاء، و من ذاهب گردى، در حقيقت تير پيروزى را
كه به نامت نوشته شده به دست آورده (يعنى گل را زدى و خط اعلى را تحصيل نمودى، و
درهاى پيروزى و ظفر به روى تو باز شده، و به رستگارى رسيدى).
73- پاداش آخرت
مشقت دنيا را فراموش مىگرداند، و از ياد مىبرد (يعنى كسى كه ثواب آخرت را در نظر
آورد زحمت و مشقت دنيا در نزد او چيزى به حساب نيامده، همه را به دست فراموشى
بسپارد).
74- از آنچه
براى تو باقى نمىماند و تو براى آن باقى نمىمانى براى آنچه تو از آن جدا شده و
آن از تو جدا نمىشود فرا گير.
75- از عمل خوب
و شايسته فراگير، و با بهترين دوست دوستى نما زيرا كه براى آدمى و براى مرد است
آنچه كه كسب كرده، و او در آخرت با كسى است كه دوست داشته است.
76- خانه جاويد
(بهشت در آخرت) جايگاه صدّيقين (كسانى كه ملازم راستىاند) و وطن نيكو كاران و
صالحان است.
77- ياد آخرت
دواء (براى هر درد) و شفاء (براى هر بيمارى) خواهد بود.
78- خداوند
رحمت كند مردى را كه از زندگانى براى مرگ، و از نيستى براى
ــــــــــــــــــــــــــــ
ص 27
لدائم 5220.
79- عليك
بالآخرة تأتك الدّنيا صاغرة 6080.
80- و كلّ شيء
من الآخرة عيانه أعظم من سماعه، (فليكفكم من العيان السّماع و من الغيب الخبر)
6907.
81- كيف يعمل
للآخرة المشغول بالدّنيا 6976.
82- إنّكم إلى
عمارة دار البقاء أحوج منكم إلى عمارة دار الفناء 3832.
83- إنّكم
إنّما خلقتم للآخرة لا للدّنيا، و للبقاء لا للفناء 3843. هستى، و از روندهاى
براى پايندهاى فرا گيرد.
79- بر تو باد
به آخرت و ملازم آن باش تا دنيا خوار و ذليل بسوى تو آيد (يعنى بدون زحمت در
اختيارت قرار خواهد گرفت).
80- (اين تتمه
كلامى است كه حضرت در تقوا فرموده چنانكه در خطبه 113 نهج البلاغه است) هر چيزى از
آخرت ديدنش بزرگتر از شنيدنش مىباشد (براى اين كه بشر ديدنيهايش را نديده و تنها
شنيدنى است بخلاف دنيا كه ديدنيهايش كوچكتر از شنيدنىهايش مىباشد و چون بيند آن
را همراه با رنج و اندوه خواهد ديد) پس بايد كه شما را كافى باشد از آنچه ديده
مىشود شنيدن (بلكه كمتر و پستتر) و از غيب (آخرت) خبر (بلكه زيادتر از آنچه
مىپنداريد).
|
 |
 |