 |
 |
|
شما و شيعيان شما وارد حوض
مى شويد در حالى كه سيراب مى گرديد و با چهره هاى نورانى
و درخشان ، ولى دشمنان شما وارد حوض مى شوند در حالى كه تشنه و
اسير و سرافكنده هستند .
آيه يازدهم :
( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا
الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيِّةِ )(137) .
آنان كه ايمان آوردند و عمل شايسته
انجام دادند ، آنان به حقيقت بهترين اهل عالمند .
حافظ جمال الدين زرندى از
ابن عبّاس نقل كرده كه گويد : هنگامى كه اين آيه نازل شد ، رسول
خدا (صلى
الله عليه وآله) به
على (عليه
السلام)
فرمود :
هو أنت و شيعتك ،
تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيّين ، ويأتي عدوّك غضاباً
مقمحين .
فقال : من عدوّي ؟
قال : من تبرّأ منك
ولعنك(138) .
مقصود آيه ، تو و شيعيانت
مى باشيد ، شما روز قيامت با خشنودى و رضايت مى آييد ، و
دشمن تو با خشم و سرافكندگى وارد صحراى محشر مى شود .
على (عليه السلام) عرض كرد : دشمنم كيست ؟
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود : كسى كه از تو بيزارى جسته و
لعن نمايد .
و در روايت ديگرى
آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :
السابقون إلى ظلّ العرش يوم
القيامة طوبى لهم .
قيل : ومن هم يا رسول
الله ؟
قال : شيعتك يا
عليّ ، ومحبّوك(139) .
خوشا به حال كسانى كه روز قيامت پيش از همه
به سوى سايه عرش سبقت مى گيرند !
گفتند : يا رسول الله ! آنها كيا
هستند ؟
فرمود : شيعه و دوستداران تو اى
على !
آيه دوازدهم :
( وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ )(140) .
همانا او ، علم و نشانه ساعت قيامت
است .
مقاتل بن سليمان
و عدّه اى از مفسّران پس از او گويند : اين آيه در مورد حضرت
مهدى (عليه
السلام) نازل
شده است(141) .
آنگاه نويسنده
مى گويد : به زودى احاديث صريحى را نقل خواهيم كرد به اين كه حضرت
مهدى (عليه
السلام) از
اهل بيت پيامبر است .
بنابراين ، آيه
بيانگر اين است كه بركت در نسل فاطمه و على (عليهما السلام) داده و از نسل آنها فرزندان پاك زيادى
خواهد آمد ، و خداى متعال نسل آن دو را كليدهاى حكمت و معدنهاى
رحمت قرار داده است . و سرّ اين امر ، اين است كه آن دو بزرگوار
و فرزندان آنها را از شرّ شيطان رانده شده ، تعويذ نمود و بر آنها
دعا فرمود(142) .
نسائى به سند صحيح نقل
مى كند كه : گروهى از انصار به على (عليه السلام) پيشنهاد نمودند كه به خواستگارى حضرت
زهرا (عليها
السلام)
برود ، امير مؤمنان على (عليه السلام) به اين منظور خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شرفياب شد ، و عرض سلام نمود .
پس پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود : حاجتت چيست اى پسر
ابوطالب ؟
على (عليه السلام) فرمود : براى خواستگارى فاطمه (عليها السلام) آمدم .
پيامبر خدا فرمود : مرحباً وأهلاً .
آنگاه على (عليه السلام) به پيش انصار كه منتظرش بودند
بازگشت ، و آنها گفتند : چه خبر ؟
فرمود :
نمى دانم جز آن كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمود : «مرحباً وأهلاً» .
گفتند : بس است از
رسول خدا (صلى
الله عليه وآله) در يك
جمله هم به تو زن داد و هم خوشامد گويى نمود .
پس از اين كه فاطمه (عليها السلام) را به عقد او درآورد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود : اى على ! عروسى بايد
وليمه اى داشته باشد .
سعد گفت : من يك قوچ
مى دهم ، و انصار چند تن ذرّت تهيه كردند و وليمه عروسى آماده نمودند و
چون شب زفاف فرا رسيد پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود : يا على ! سخنى مگوى تا
مرا ملاقات نمايى .
پس پيامبر (صلى الله عليه وآله) آب وضو خواست و با آن ، وضو
ساخت ، سپس باقى مانده آب را بر على و فاطمه (عليهما السلام) ريخت ، آنگاه فرمود :
اللهمّ بارك فيهما وبارك
عليهما ، و بارك لهما في نسلهما .
خدايا ! در آنها مبارك ، و بر
آنها مبارك گردان (يعنى به ظاهر و باطن آن دو ; بركت ده) و نيز نسل آن دو را
مبارك گردان(143) .
ابو على حسن بن شاذان نقل
مى كند : جبرئيل امين نزد پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) حاضر شد و گفت: خداى متعال به تو امر
مى كند كه فاطمه (عليها السلام) را به تزويج على (عليه السلام) درآورى .
رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) گروهى از اصحاب خويش را خواند ، آنگاه
خطبه عقدى بيان فرمود ، سپس فاطمه (عليها السلام) را به تزويج على (عليه السلام) در آورد در حالى كه على (عليه السلام) غايب بود . در آخر خطبه فرمود :
فجمع الله شملهما و أطاب
الله نسلهما ، وجعل نسلهما مفاتيح الرحمة ، ومعادن الحكمة ، وأمان
الاُمّة .
پس خدا پراكندگى آنها را جمع فرمود و نسل
آنها را پاكيزه قرار داد ، و نسل آنها را كليدهاى رحمت و معدنهاى
حكمت و موجب آرامش و امنيّت اُمّت قرار داد ...
پس هنگامى كه على (عليه السلام) حاضر شد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) تبسّمى نمود و به او فرمود :
اِنّ الله أمرني أن اُزوّجك
فاطمة على أربعمائة مثقال فضّة ، أرضيت بذلك ؟
خداوند به من امر فرمود كه فاطمه را با مهر
چهارصد مثقال نقره به عقد تو درآورم ، آيا به اين راضى هستى ؟
على (عليه السلام) فرمود : آرى ! راضى هستم اى رسول
خدا !
سپس على (عليه السلام) به شكرانه اين نعمت براى خدا سجده
نمود ، آنگاه كه سر از سجده برداشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بدو فرمود :
بارك الله لكما ، وبارك
فيكما ، وأعزّ جدّكما وأخرج منكما كثير الطيّب .
خدا براى شما و در شما مبارك گرداند و كوشش
شما را ارج نهد ، و از شما فرزندان زياد و پاكى را به وجود آورد .
انس گويد : به خدا
سوگند ! خداوند از آن دو بزرگوار نسل زياد و پاكى به وجود آورد(144) .
نويسنده در ادامه سخن
خويش گويد : اثر بركت دعاى رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) در نسل آنها آشكار شد ، چه آنهايى كه
گذشت و چه آنهايى كه خواهند آمد ، اگر در نسل آينده آن دو بزرگوار نباشد
جز امام مهدى (عليه السلام) كافى است(145) .
پژوهشى گسترده پيرامون آيه مودّت
و آيه سيزدهم :
( قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ
أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ
لَهُ فِيهَا حُسْناً ) . . إلى قوله : ( وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ
عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ )(146) .
(اى رسول ما ! به اُمّت) بگو : من
از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه مودّت و محبّت مرا در حقِ خويشاوندان منظور
داريد ، و هركه ، كار نيكو انجام دهد ما بر نيكوئيش بيافزاييم ...
تا آنجا كه مى فرمايد :
و اوست خدايى كه توبه بندگانش را
مى پذيرد و گناهانش را مى بخشد ، و هرچه انجام دهيد
مى داند .
نويسنده در ذيل اين آيه
بحث مفصّلى را شروع نموده و در بخشهاى گوناگون آن را ادامه مى دهد و مى گويد :
اين آيه شامل مباحثى است از جمله :
الف ـ نگاهى به تفسير آيه
احمد ،
طبرانى ، ابن ابى حاتم و حاكم از ابن عبّاس نقل كرده اند كه
گفت : هنگامى كه اين آيه شريفه نازل شد گفتند : اى رسول خدا !
خويشاوندان شما كه مودّت آنها واجب است كيانند ؟
حضرت فرمود :
علي و فاطمه
و ابناهما (عليهم السلام) .
على ، فاطمه ، وفرزندان
آنها (عليهم السلام)(147) .
آنگاه گويد : در
طريق اين روايت شيعى افراطى (بنام حسين الأشقر) است ، وليكن راستگوست .
بزار و طبرانى از
طرقى كه برخى از آنها حسن است ، از امام حسن (عليه السلام) نقل كرده كه حضرتش خطبه اى خواند و از
جمله فرمود :
من عرفني فقد عرفني ومن لم
يعرفني فأنا الحسن بن محمّد (صلى الله عليه وآله) ، ثمّ تلا قوله
تعالى : ( وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ
آبَائي إِبْرَاهِيمَ )(148)(149) الآية .
هركس مرا مى شناسد كه مى شناسد و آن
كه مرا نمى شناسد ، من حسن ، فرزند محمّد (صلى الله عليه وآله) هستم ، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود
كه :
( وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائي
إِبْرَاهِيمَ ) .
ومن پيرو ملّت پدرانم ابراهيم هستم .
سپس فرمود : من فرزند بشيرم ، من
فرزند نذيرم .
آنگاه فرمود : من از خاندانى هستم كه
خداى متعال مودّت و محبّت و پيروى آنها را لازم شمرده و در قرآن
خود كه به محمّد (صلى الله عليه وآله) نازل فرموده مى فرمايد : ( قُل لاَأَسْأَلُكُمْ ) .. تا آخر آيات(150) .
در روايت ديگرى چنين آمده
كه حضرتش فرمود :
من از خاندانى هستم كه خداى متعال محبّت
آنها را بر هر مسلمانى لازم شمرده و در حقّ آنها اين آيه را نازل فرموده
كه : ( قُل
لاَأَسْأَلُكُمْ )ومنظور از « اقتراف الحسنات »
مودّت و محبّت ما اهل بيت است(151) .
طبرانى در روايتى آورده
است :
هنگامى كه امام زين
العابدين (عليه
السلام) را پس
از شهادت پدر بزرگوارش امام حسين (عليه السلام) به حالت اسارت وارد دمشق نمودند ، در
يكى از كوچه هاى آن شهر ، جفاكارى از شاميان رو به آن حضرت كرد
و گفت : خداى را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شاخ فتنه را
بريد .
حضرت فرمود : آيا
اين آيه را نخوانده اى كه ( قُل لاَأَسْأَلُكُمْ
عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى )
گفت : آيا شما
هستيد ؟
حضرت فرمود :
آرى(152) .
شيخ جليل شمس الدين بن
عربى در اين زمينه گويد :
رأيت ولائى آل طه فريضة ***
على رغم أهل البعد يورثني القربا
فما طلب المبعوث أجراً على
الهدى *** بتبليغه إلاّ المودّة في القربى(153)
ولايت و دوستى خودم نسبت
به آل طه را ـ على رغم اهل بعد ـ لازم دانستم ، زيرا اين باعث تقرّب و نزديكى
من به آنان مى شود .
پيامبر (صلى الله عليه وآله) در مقابل هدايت اُمّت براى
تبليغ آن ، جز مودّت خاندانش را نخواست .
ثعلبى از ابن عبّاس نقل
كرده كه در ذيل آيه : ( وَمَن يَقْتَرِفْ
حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَاحُسْناً ) منظور
مودّت آل محمّد (عليهم السلام) است(154) .
ملاّ در سيره خود نقل
مى نمايد : پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :
اِنَّ الله جعل أجري عليكم
المودّة في القربى وإنّي سائلكم عنهم غداً(155) .
همانا خداى متعال اجر و پاداش مرا بر شما
مودّت نزديكان من قرار داد و من فرداى قيامت از شما خواهم پرسيد .
ب ـ لزوم محبّت اهل بيت (عليهم السلام)
نويسنده در بحث ديگرى پيرامون
اين آيه شريفه گويد : اين آيه درخواست محبّت اهل بيت (عليهم السلام) را شامل است ، و اين از كمال
ايمان است .
اينك در راستاى اين بحث
آيه ديگرى را عنوان كرده ، آنگاه احاديثى كه در همين زمينه آمده است بررسى
مى نماييم .
خداى متعال در قرآن كريم
مى فرمايد :
( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا
الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً )(156) .
همانا كسانى كه ايمان آورده و عمل
شايسته انجام داده اند خداى رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب
مى گرداند .
حافظ سلفى گويد :
محمّد بن حنفيه در تفسير اين آيه شريفه مى گويد :
مؤمنى نمى ماند جز
آن كه در دلش محبّت على (عليه السلام) و خاندانش قرار مى گيرد(157) .
بيهقى ، ابو شيخ
و ديلمى روايت نموده اند كه : حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود :
لا يؤمن عبدٌ حتّى أكون أحبّ
إليه من نفسه وتكون عترتي أحبّ إليه من نفسه ويكون أهلي أحبّ من أهله ، وتكون
ذاتي أحبّ إليه من ذاته(158) .
ايمان بنده اى كامل نمى شود جز آن
كه مرا و عترتم را از جان خودش بيشتر دوست بدارد ، و نيز اهل بيتم نزد او از
خاندانش محبوبتر باشد ، و ذات من براى او از ذات خويش محبوبتر باشد .
عمرو اسلمى كه از ياران
رسول خدا (صلى
الله عليه وآله) در
صلح حديبيه بود ، به همراه حضرت على (عليه السلام) به سوى يمن خارج شد ، ( به نظر
خود ) از آن حضرت كوتاهى مشاهده نمود ، هنگامى كه به مدينه
بازگشتند ، شكوه خود را به مردم بازگو كرد .
وقتى اين سخن به گوش
مبارك رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رسيد فرمود : سوگند به خدا مرا
آزردى .
گفت : پناه بر خدا
از اين كه شما را آزار دهم اى رسول خدا !
حضرت فرمود :
بلى ، من آذى عليّاً فقد
آذاني(159) .
آرى ! كسى كه على (عليه السلام) را بيازارد مرا آزرده است .
اين روايت را احمد نيز
آورده است ، ولى ابن عبد البرّ اين روايت را با اضافاتى نقل كرده است كه
حضرتش فرمود :
من أحبّ عليّاً فقد أحبّني
ومن أبغض عليّاً فقد أبغضني ، ومن آذى عليّاً فقد آذاني ، ومن آذاني فقد
آذى الله(160) .
كسى كه على را دوست بدارد مرا دوست
داشته ، وكسى كه على را دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، و هركه على را
بيازارد مرا آزرده است ، و هركه مرا بيازارد خداى را آزرده است .
آنگاه نويسنده
گويد : نظير همين قضيّه براى بريده نيز اتّفاق افتاد ، او به هنگام
بازگشت از يمن به همراه على (عليه السلام) با حالت خشم وارد مدينه شد و خواست نزد پيامبر به خاطر كنيزى كه
حضرت از سهم خمس گرفته بود ، شكوه كند ، شخصى بدو گفت : اين جريان
را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) بگو تا على (عليه السلام) را از چشم او ساقط نمايى ، و اين
در حالى بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) اين جريان را از پشت در
مى شنيد ، در اين هنگام حضرت با حالت خشم بيرون آمد و فرمود :
ما بال أقوام ينتقصون
عليّاً ! من أبغض عليّاً فقد أبغضني ، ومن فارق عليّاً فقد
فارقني ، إنّ عليّاً منّي وأنا منه ، خلق من طينتي ، وخلقت من طينة
إبراهيم ، وأنا أفضل من إبراهيم ( ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْض وَاللهُسَمِيعٌ
عَلِيمٌ )(161) .
يا بريدة ! أما علمت أنّ
لعليّ أكثر من الجارية الّتي أخذ ؟» الحديث(162) .
چه شد كه گروهى در مورد على عيب جويى و
سخن چينى مى كنند ، كسى كه على را دشمن بدارد مرا دشمن
داشته ، كسى كه از على جدا شود از من جدا شده ، به راستى كه على از من
است و من از على هستم ، او از طينت و سرشت من آفريده شده ،
و من از سرشت ابراهيم ، ومن از ابراهيم برتر هستم ، ( آنجا كه
خداى مى فرمايد : ) « فرزندانى كه برخى از برخى ديگرند ،
و خداى متعال شنوا و داناست » .
اى بريده ! آيا نمى دانى سهم
على (عليه
السلام) بيش از كنيزى است كه گرفته
است ؟
البته اين روايت را
طبرانى نيز نقل كرده است .
و در خبرى كه ـ به
زعم نويسنده ضعيف است !! ـ آمده است كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود :
ألزموا مودّتنا أهل
البيت ، فإنّه من لقى الله عزّوجلّ وهو يودّنا دخل الجنّة بشفاعتنا، والّذي
نفسي بيده لاينفع عبداً عمله إلاّ بمعرفة حقّنا(163).
مودّت و دوستى ما خاندان را براى خود
لازم بشماريد ، چرا كه هر كس خداى را با محبّت ما ملاقات نمايد به سبب شفاعت
ما ، وارد بهشت مى شود ، و قسم به خدايى كه جانم در اختيار
اوست ! عملى براى هيچ بنده اى ارزش و سود نخواهد داشت جز آن كه با
شناخت از حقّ ما باشد .
در اين راستا ، كعب
الأحبار و عمر بن عبد العزيز نيز گفته اند : از اهل بيت
پيامبر (صلى
الله عليه وآله) كسى نيست
جز آن كه داراى مقام شفاعت است(164) .
ابوبكر خوارزمى نقل
مى كند : روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) با چهره اى بشّاش كه مانند قرص ماه
مى درخشيد ، (از منزل) بيرون آمد ، عبدالرحمان بن عوف از علّت اين
خوشحالى و سرور سئوال نمود .
حضرت فرمود :
بشارة أتتني من ربّي في أخي
وابن عمّي وابنتي ، بأنّ الله عزّوجلّ زوّج عليّاً من فاطمة ، وأمر
رضوان ; خازن الجنان فهزّ شجرة طوبى فحملت رقاقاً ـ يعنى صكاكاً ـ بعدد محبّي
أهل البيت ، وأنشأ تحتها ملائكة من نور ، دفع إلى كلّ ملك صكّاً ،
فإذا استوت القيامة بأهلها نادت الملائكة في الخلائق ، فلا يبقى محبّ لأهل
البيت إلاّ دفعت إليه صكّاً فيه فكاكه من النار ، فصار أخي وابن عمّي وابنتي
فكّاك رقاب رجال ونساء من اُمّتي من النار(165) .
سرور خوشحالى من به خاطر مژده اى است
كه پروردگارم در مورد برادر و پسر عمويم و دخترم به من داده ، زيرا
خداى متعال فاطمه را به تزويج على در آورد ، و به خازن بهشت كه رضوان
است دستور فرمود تا درخت طوبى را به حركت در آورد تا به اندازه شمار دوستان اهل
بيت اوراق براتى صادر نمايد ، و در زير سايه آن درخت ،
ملائكه اى از نور ايجاد فرمود ، و به هر ملكى ورق براتى عطا
فرمود .
هنگامى كه مردم آماده روز رستاخيز
مى شوند فرشتگان در ميان خلايق فرياد مى زنند ، پس دوستى از خاندان
من نمى ماند جز آن كه ورق براتى به او مى دهند كه باعث آزادى او از آتش
است .
بنابراين ، برادر و پسر عمويم و
دخترم ، آزاد كننده مردان و زنان اُمّت من از آتش هستند .
ملاّ در سيره نقل مى
نمايد كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود :
لا يحبّنا أهل البيت إلاّ
مؤمن تقيّ ، ولا يبغضنا إلاّ منافق شقيّ(166) .
دوست نمى دارد ما اهل بيت را مگر مؤمن
پرهيزكار ، و دشمن نمى دارد ما را مگر منافق بدبخت .
آنگاه نويسنده حديث ديگرى
را نقل مى كند ـ كه اين حديث را هندى در «كنزالعمّال» از امام حسن (عليه السلام) از جد بزرگوارش رسول خدا (صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند ـ كه حضرتش
فرمود :
من أحبّنا بقلبه وأعاننا بيده
و لسانه كنت أنا وهو في علّيين ، ومن أحبّنا بقلبه وأعاننا بلسانه و كفّ عنّا
يده فهو في الدرجة الّتي تليها ، ومن أحبّنا بقلبه وكفّ عنّا لسانه ويده فهو
في الدرجة الّتي يليها(167) .
هركس ما را با قلبش دوست بدارد و با دست و
زبانش ما را يارى نمايد ، روز قيامت ، من و او در مقام علّيين خواهيم
بود .
و هركه ما را با قلب خود دوست بدارد و با
زبانش ياريمان كند ، و با دستش آزارى به ما نرساند ، پس او در
درجه اى پايين تر از عليين خواهد بود .
و كسى كه ما را با قلبش دوست بدارد و با دست
و زبانش ما را نيازارد او نيز درجه اى پايين تر از آن خواهد بود .
آنگاه نويسنده تنها اشكالى
كه بر اين حديث شريف گرفته پس از نقل و پذيرش متن آن ، راوى آن را تخطئه كرده
و نسبت رفض و غلو داده است .
ج ـ پرهيز از دشمنى با اهل بيت (عليهم السلام)
نويسنده سوّمين مبحث
پيرامون آيه را مطرح نموده مى گويد : در اين آيه اشاره به پرهيز از
دشمنى خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) است .
آنگاه
مى گويد : در حديث صحيحى آمده است كه رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) فرمود :
والّذي نفسي بيده ! لا
يبغضنا أهل البيت أحد إلاّ أدخله الله النار(168) .
سوگند به كسى كه جانم در اختيار اوست !
كسى ما اهل بيت را دشمن نمى دارد جز آن كه خداى او را وارد دوزخ
مى نمايد .
احمد در «فضائل» نقل
مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :
من أبغض أهل البيت فهو
منافق(169) .
كسى كه اهل بيت را دشمن بدارد ، منافق
است .
و نيز احمد و ترمذى از
جابر نقل كرده اند كه گفت :
ما منافقين را با بغض
و دشمنى على (عليه السلام) مى شناختيم(170) .
طبرانى گويد : رسول
گرامى (صلى
الله عليه وآله)
فرمود :
يا علي ! معك يوم
القيامة عصا من عصيّ الجنّة تذود بها المنافقين عن الحوض(171) .
اى على ! روز قيامت به همراه تو عصايى از
چوبهاى بهشتى است كه منافقين را به وسيله آن از حوض كوثر مى رانى .
احمد بن حنبل از رسول
اكرم (صلى
الله عليه وآله) نقل
كرده كه حضرتش فرمود :
أعطيت في عليّ خمساً هنّ أحبّ
إليّ من الدنيا وما فيها ، أمّا واحدة فهو بين يدي الله حتّى يفرغ من
الحساب ، وأمّا الثانية ; فلواء الحمد بيده ، آدم ومن ولده
تحته ، وأمّا الثالثة ; فواقف على حوضي يسقي من عرف من
اُمّتي(172) .
در مورد على (عليه السلام) پنج فضيلت براى من عطا شده كه آنها از دنيا
و آنچه در آن است در نزد من محبوبتر است .
اوّل آن كه : او در روز قيامت در
پيشگاه خداى متعال مى ايستد تا به حساب مردم رسيدگى شود .
دوّم : پرچم و لواى حمد است كه به
دست على (عليه السلام) است ، و اين در حالى است كه حضرت آدم و فرزندان او
زير سايه اين پرچم خواهند بود .
سوّم آن كه : او كنار حوض كوثر
مى ايستد و كسانى را كه از اُمّت مرا مى شناسد سيراب مى كند .
حاكم در ضمن روايت صحيحى
نقل نمود كه حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود :
ولو أنّ رجلاً صفن بين الركن
والمقام ـ أي جمع قدميه ـ فصلّى وصام ثمّ لقي الله وهو مبغض لأهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله) دخل النار(173) .
اگر مردى در ميان ركن و مقام
بايستد ، نماز بخواند و روزه بگيرد آنگاه خداى متعال را در حالى كه دشمن اهل
بيت محمّد (عليهم السلام) است ملاقات نمايد ، وارد آتش خواهد شد .
و در حديث صحيح
ديگرى آمده است : رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود :
ستّة لعنتهم ولعنهم الله وكلّ
نبيّ مجاب :الزائد في كتاب الله عزّوجلّ .
والمكذّب بقدر الله .
والمتسلّط على اُمّتي
بالجبروت ليذلّ من أعزّه الله ويعزّ من أذلّه الله .
والمستحلّ حرمة الله ـ وفي
رواية : لحرم الله ـ .
والمستحلّ من عترتي ما حرّم
الله .
والتارك لسنّتي(174) .
شش گروه اند كه مورد لعن خدا و من
و هر پيامبر مستجاب الدعوه قرار گرفته اند :
1 ـ كسى در كتاب خداى متعال چيزى اضافه
كند .
2 ـ كسى قَدَر خدا را تكذيب نمايد .
3 ـ كسى با زور بر اُمّت من مسلّط شود تا
عزيزان را ذليل و ذليلها را عزيز گرداند .
4 ـ كسى كه حرمت خدا را بشكند ،
و يا حرم خدا را مورد هتك قرار دهد .
5 ـ كسى كه احترام عترت مرا كه خداوند آنها
را محترم شمرده ، بشكند .
6 ـ كسى كه سنّت و روش مرا ترك
نمايد .
نويسنده پس از نقل اين
احاديث ، و آشفتگيها در نقض و ردّ برخى از احاديث و نسبت رفض و غلو به بعضى
از راويانى كه احاديث وجوب محبّت را نقل نموده اند ، سرانجام وجدانش بر
تعصّب پوچش غلبه نموده ، چنين مى گويد :
از احاديث گذشته وجوب
محبّت اهل بيت (عليهم السلام) و تحريم غليظ و شديد دشمنى با آنان ثابت مى گردد .
و در اين راستا ،
علماى زيادى از جمله : بيهقى و بغوى به لزوم و وجوب محبّت اهل بيت (عليهم السلام) تصريح و آن را از فرائض و واجبات دين
شمرده اند ، بلكه شافعى در شعرش تصريح به اين مطلب نموده است ،
آنجا كه گويد :
يا أهل بيت رسول الله حبّكم
*** فرض من الله في القرآن أنزله
اى اهل بيت رسول خدا ! مهر
و محبّت شما فرض و واجبى است كه خداى در قرآن فرود آورده(175) .
ابو سعد در كتاب
« شرف النبوّه » ، وابن مثنّى نقل كرده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله)فرمود :
يا فاطمة ! إنّ الله
يغضب لغضبك ، ويرضى لرضاك(176) .
اى فاطمه ! همانا خداى به خشم تو خشمناك
و به خشنودى تو خشنود مى شود .
آنان پس از نقل اين سخن
زيبا گفته اند : كسى كه يكى از فرزندان حضرت زهرا (عليها السلام)را بيازارد در واقع به خطر بزرگى دست زده
است ، چرا كه حضرتش را به خشم آورده است ، و كسى فرزندان او را
دوست بدارد خودش را در معرض رضايت و خشنودى آن حضرت قرار داده است .
و در ذيل آيه شريفه
كه مى فرمايد : ( وَكَانَ أَبُوهُمَا
صَالِحاً )(177) ; «پدر آنها شخص شايسته
و صالحى بود» ; روايت شده : بين آنان و پدرشان كه حرمت آنها مراعات
مى شدند 7 يا 9 واسطه بود . و به همين جهت ، امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :
احفظوا فينا ما حفظ الله
الصالح في اليتيمين ومن انتقد ذريّته محبّ لمحمّد(178) .
آنچه خداوند در مورد بنده شايسته و دو
يتيم او مراعات نمود ، در حق ما نيز مراعات كنيد و هيچ دوستدار حضرت
محمّد (صلى الله عليه وآله) به فرزندان او انتقاد نمى نمايد .
د ـ تأكيد و تشويق بر خدمت اهل بيت (عليهم السلام)
نويسنده در مقصد چهارم
گويد : از جمله اشارات اين آيه شريفه ، تأكيد و تشويق بر خدمت اهل
بيت (عليهم
السلام) ،
و ايجاد شادمانى در آنهاست .
ديلمى در روايت
مرفوعه اى گويد : رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود :
من أراد التوسّل إليّ وأن
يكون له عندي يد أشفع له بها يوم القيامة فليصل أهل بيتي ، ويدخل السرور
عليهم(179) .
هر كه مى خواهد به من متوسّل
شود ، و نزد من حقّى داشته باشد كه روز قيامت او را شفاعت نمايم ،
پس بر خاندان من خدمت نمايد ، و در دلهاى آنها ايجاد شادى و سرور
نمايد .
آنگاه نويسنده حديث
معتبرى را از رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) نقل مى كند و به زعم خود آن را
ضعيف مى پندارد .
خواننده عزيز !
لطفاً منابع و مآخذ اين حديث را كه از كتب معتبر شيعه و سنّى در پاورقى نقل نموديم
ملاحظه فرماييد ، و قضاوت نماييد .
اينك اصل روايت :
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد :
أربعة أنا لهم شفيع يوم
القيامة : المكرم لذريّتي ، والقاضي لهم حوائجهم ، والساعي لهم في
اُمورهم عندما اضطرّوا إليه ، والمحبّ لهم بقلبه ولسانه(180) .
چهار گروهند كه در روز رستاخيز من شفيع آنها
خواهم شد :
1 ـ گرامى دارندگان اهل بيت من .
2 ـ بر آورندگان حاجات آنها .
3 ـ كسانى كه در مواقع ضرورت آنها ،
آنان را يارى نمايند .
4 ـ كسانى كه از جان و دل و زبان آنان را
دوست داشته باشند .
آنگاه نويسنده ،
داستان چرخش آسياب در منزل على (عليه السلام) را نقل مى نمايد
و مى گويد :
ملاّ در كتاب
« سيره » خود مى گويد : روزى پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، ابوذر را به خانه على (عليه السلام)فرستاد تا او را بخواند ، ابوذر ديد
آسياب بدون اين كه كسى آن را به كار اندازد مشغول آرد كردن گندم هاست !
او از اين جريان در شگفت شده و آن را به رسول گرامى (صلى الله عليه وآله)خبر داد ، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :
يا أباذر ! أما علمت أنّ
لله ملائكة سيّاحين في الأرض قد وكّلوا بمعونة آل محمّد (عليهم السلام)(181) .
اى اباذر ! آيا نمى دانى كه خداى
متعال را فرشتگان جهان گردى است در زمين كه مأمور كمك و يارى به آل
محمّد (عليهم السلام) مى باشند؟!
ابوالشيخ نيز در يك حديث
طولانى روايت كرده كه حضرتش فرمود :
يا أيّها الناس ! إنّ
الفضل والشرف والمنزلة والولاية لرسول الله (صلى الله عليه وآله)وذريّته ، فلا تذهبنّ
بكم الأباطيل(182) .
اى مردم ! به راستى كه فضل ،
شرف ، مقام و منزلت و ولايت از آنِ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و فرزندان اوست ، پس سخنان باطل شما
را از راه راست منحرف ننمايد .
(137) سوره
البيّنة ( 98 ) : 7 .
(138) تفسير
فرات : 586 حديث 755/10 ، شواهد التنزيل : 2/461 حديث 1126 ،
النور المشتعل : 274 حديث 76 ، خصائص الوحى المبين : 225 حديث
171 ، نظم درر السمطين : 92 ، درّ المنثور : 6/643 ، نور
الأبصار : 87 و124 ، ينابيع المودّه : 323 .
(139) إحقاق
الحق : 16/530 ، به نقل از كتاب « وسيلة المآل في عدّ مناقب
الآل » : ص131 ، صواعق المحرقه : 2/468 .
(140) سوره زخرف
( 43 ) : 61 .
(141)
البيان : 528 ، و در آن : «هو المهدى يكون في آخر
زمان ...» ، كشف الغمّة : 2/490 ، إسعاف الراغبين :
153 ، نور الأبصار : 186 ، ينابيع المودّه : 362 .
(142) صواعق
المحرقه : 2/462 .
(143) معجم كبير
طبرانى : 2/4 ، طبقات ابن سعد : 8/21، مجمع الزوائد :
9/209 ، كنزالعمّال : حديث 27745 ، صواعق المحرقه :
2/470 .
(144) مكارم
الأخلاق : 207 ، از امام زين العابدين (عليه السلام) ، مناقب خوارزمى :
336 حديث 357 ، كشف الغمّه : 1/348 ، رياض النضره :
3/145 ، مختصر تاريخ دمشق : 22/155 ، فرائد السمطين : 1/90
حديث 59 ، نظم درر السمطين : 185 ، لسان الميزان : 5/184 حديث
550/7335 ، نور الأبصار : 52 ، ينابيع المودّه : 205 ،
صواعق المحرقه : 2/470 .
(145) گفتنى است
كه نويسنده در اينجا احاديث زيادى در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) و بشارت ظهور آن حضرت نقل كرده كه ما
براى سهولت استفاده آنها را به بخش «نگاهى به فضايل حضرت مهدى (عليه السلام)» منتقل نموديم .
(146) سوره شورى
(42) : 23 ـ 24 .
(147) فضائل
الصحابه : 2/669 حديث 1141 ، مناقب الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 1/131 حديث 72 ،
معجم كبير طبرانى : 3/39 حديث 2641 و11/444 حديث 12259 ، شواهد
التنزيل : 2/189 حديث 822 و191 حديث 824 ـ 825 و194 حديث 827 ، تفسير
فرات : 388 ـ 391 حديث (514 ـ 1) ـ 520 ـ 19 ، مستدرك حاكم :
2/444 ، ما نزل من القرآن فى علي (عليه السلام) : 208 حديث 57 ، مناقب ابن
المغازلى : 309 حديث 352 ، تفسير بغوى : 4/125 ، تفسير
كشّاف : 4/219 ، مجمع البيان : 5 جزء 25 : ص49 ، خصائص
الوحى المبين : 81 حديث 50 و83 حديث 53 ، تفسير فخر رازى :
27/167 ، كفاية الطالب : 91 ، كشف الغمّه : 1/324 ،
تفسير بيضاوى : 2/362 ، مجمع الزوائد : 7/103 و9/168 ، درّ
المنثور : 5/701 ، إسعاف الراغبين : 113 ، نور الأبصار :
123 ، فضائل الخمسه : 1/263 ـ 264 .
(148) سوره يوسف
(12) 38 .
(149) مقاتل
الطالبيين : 33 ، مستدرك حاكم : 3/189 حديث 4801/400 ، أمالى
شيخ طوسى : 270 حديث 501/39 ، نظم درر السمطين : 148 ، مجمع
الزوائد : 9/146 ، ينابيع المودّه : 323 .
(150) مقاتل
الطالبيين : 33 ، مستدرك حاكم : 3/189 حديث 4802/400 ، إرشاد
شيخ مفيد : 2/8 ، أمالى شيخ طوسى : 270 حديث 501/39 ، مجمع
البيان : 5 ، جزء 25 : ص51 ، نظم درر السمطين :
148 ، تأويل الآيات : 2/545 حديث 8 ، صواعق المحرقه :
2/487 .
(151) مقاتل
الطالبيين : 33 ، مستدرك حاكم : 3/189 حديث 4802/400 ، إرشاد
شيخ مفيد : 2/8 ، أمالى شيخ طوسى : 270 حديث 501/39 ، مجمع
البيان : 5 ، جزء 25 : ص51 ، نظم درر السمطين :
148 ، تأويل الآيات : 2/545 حديث 8 .
(152) جامع البيان :
13/25 ، أمالى شيخ صدوق : 141 حديث 3 ، إحتجاج : 2/306 ـ
307 ، عمده ابن بطريق : 51 حديث 46 ، لهوف سيد بن طاووس : 211
ـ 212 ، تفسير ابن كثير : 4/121 ، الدرّ المنثور :
5/701 ، بحارالأنوار : 45/129 ، ينابيع المودّه : 362 ،
صواعق المحرقه : 2/488 .
(153) كفاية
الطالب : 312 ، روضات الجنّات : 8/58 ، إسعاف الراغبين :
127 ، صواعق المحرقه : 2/488 .
(154)
الكامل : 2/209 حديث 26/395 ، شواهد التنزيل : 2/212 ـ 215 حديث
845 ـ 850 ، مناقب ابن مغازلى : 316 حديث 360 ، از سدى ،
تفسير كشّاف : 4/221 ، از سدى ، مجمع البيان : 5 ، جزء
25 : ص51 ، از سدى ، جوامع الجامع : 2/429 ، از
سدى ، مناقب ابن شهراشوب : 3/229 و4/358 ، عمده ابن بطريق :
55/53 ، غرائب القرآن : 6/74 ، از سدى ، نظم درر
السمطين : 240 ، فصول المهمه ابن صبّاغ : 11 ، شرح ديوان أمير
المؤمنين (عليه السلام) :
191 ، إحقاق الحق : 9/130 ـ 133 ، تفسير آلوسى : 25/33 ،
ينابيع المودّه : 365 ، رشفة الصادى : 23 ، درّ
المنثور : 5/701 ، صواعق المحرقه : 2/488 .
(155) ذخائر
العقبى : 25 و26 ، صواعق المحرقه : 2/491 .
(156) سوره مريم
( 19 ) : 96 .
(157) مناقب
الامام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 1/195 حديث 120 ، شواهد
التنزيل : 1/464 حديث 489 ، و در آن آمده : «عن جابر عن رسول
الله (صلى
الله عليه وآله) :
فلا تلقى . . ودّ لأهل البيت» ، و470 حديث 499 ، از ابن
عبّاس : «لا تلقى مؤمناً . . لعلي» ، و474 حديث 504 ، از
ابو سعيد عن النبى (صلى الله عليه وآله) : «لا تلقى رجلاً
مؤمناً . . حبّ لعليّ بن أبي طالب» ، و475 حديث 505 ، با
اندكى تفاوت و475 حديث 506 ، و476 حديث 507 ، از
مندل : . . «لعلى ولولده» و : 476 حديث 508 و : 477 حديث
509 ، در اين مصدر آمده : « .. لا تلقى مؤمناً ولا
مؤمنةً ..» ، النور المشتعل : 133 حديث 36 ، مجمع
البيان : 4 ، جزء 16 : ص78 ، از ابن عبّاس ، مناقب ابن
شهراشوب : 3/112 ، خصائص الوحى المبين : 108 حديث 77 ، رياض
النضره : 3/179 ، ذخائر العقبى : 89 ، تأويل الآيات :
1/309 حديث 18 ، از امام صادق (عليه السلام) ، إحقاق الحق : 3/84 ـ 86 ،
إسعاف الراغبين : 118 ، و تفسير آلوسى : 16/130 ، نور
الأبصار : 124 ، رشفة الصادى : 35 ، صواعق المحرقه :
2/495 .
(158) معجم كبير
طبرانى : 7/86 حديث 6416 ، أمالى شيخ صدوق : 274 حديث 9 ، شعب
الإيمان : 2/189 حديث 1505 ، نظم درر السمطين : 233 ، مجمع
الزوائد : 1/88 ، كنز العمّال : 1/41 حديث 93 ، با اندكى
تفاوت ، إسعاف الراغبين : 123 ، نور الأبصار : 126 ،
ينابيع المودّه : 363 .
(159) مصنّف ابن
أبي شيبه : 7/502 حديث 45 ، مسند احمد : 4/534 حديث 15530 ،
مستدرك حاكم : 3/132 حديث 4619/217 ، شواهد التنزيل : 2/93 حديث
775 ، سنن بيهقى : 6/342 ، مناقب خوارزمى: 154 حديث 181 ،
ترجمة الإمام على (عليه السلام) : 1/388 حديث 495 و : 389
حديث 496 و : 390 حديث 497 و391 حديث 498 و392 حديث 499 ، اُسد
الغابه : 4/114 ، البداية والنهايه : 5/104 و7/346 ، مجمع
الزوائد : 9/126 و129 ، الاصابة : 2/543 ، ينابيع
المودّه : 364 .
(160)
إستيعاب : 3/37 ، رياض النضره : 3/122 ، إحقاق الحق :
6/418 ، ينابيع المودّة : 364 ، صواعق المحرقه : 2/497 .
(161) سوره آل
عمران (3) : 34 .
(162) معجم
الأوسط طبرانى : 7/49 حديث 6081 ، تفسير فرات : 80 حديث 57 ـ
33 ، مجمع الزوائد : 9/128 ، إحقاق الحق : 6/437 ،
ينابيع المودّه : 364 ، صواعق المحرقه : 2/498 .
(163) مناقب
الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 2/100 حديث 587 ، محاسن
برقى : 1/135 حديث 169/118 ، أمالى شيخ مفيد : 13 حديث 1 ، 44
حديث 2 و : 140 حديث 4 ، با اندكى تفاوت ، أمالى شيخ طوسى :
187 حديث 314/16 ، مجمع الزوائد : 9/172 ، إحياء الميّت : 21
حديث 18 ، إحقاق الحق : 9/428 ، 18/464 ، 18/501 ، إسعاف
الراغبين : 122 ، ينابيع المودّه : 465 ، رشفة الصادى :
44 .
(164) صواعق
المحرقه : 2/498 .
(165) مائة
منقبه : 145 حديث 92 ، تاريخ بغداد : 4/210 حديث 1897 ، مناقب
خوارزمى : 341 حديث 361 ، اُسد الغابه : 1/206 ، كشف
الغمّه : 1/352 ، ينابيع المودّه : 365 ، صواعق
المحرقه : 2/499 .
(166) ذخائر
العقبى : 18 ، صواعق المحرقه : 2/500 .
(167) ميزان
الإعتدال ذهبى : حديث 3328 ، لسان الميزان : 3/53 ، كنز
العمّال : حديث 37513 ، صواعق المحرقه : 2/501 .
(168) مستدرك
حاكم : 3/162 حديث 4717/315 ، درّ المنثور : 5/702 ، مسند
بزّار : حديث 3348 ، مجمع الزوائد : 7/269 ، ينابيع
المودّة : 365 .
(169) فضايل
احمد : حديث 1126 ، ذخائر العقبى : 18 ، درّ المنثور :
6/7 ، سنن ترمذى : 5/593 حديث 3717 ، از ابى سعيد خدرى ، قرب
الاسناد : 26 حديث 86 ، عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : 2/72 حديث 305 ،
مستدرك حاكم : 3/139 حديث 4643/241 ، إستيعاب : 3/46 ، ترجمة
الامام علي (عليه السلام) :
2/218 حديث 713 و219 حديث 714 و219 حديث 715 و220 حديث 718 و221 حديث 719 و221
حديث 720 و222 حديث 721 ـ 723 و223 حديث 725 و223 حديث 726 ، عمده ابن
بطريق : 218 حديث 343 ، رياض النضره : 3/190 ، مجمع
الزوائد : 9/132 ، درّ المنثور : 6/54 ، تاريخ الخلفاى
سيوطى : 170 ، كنزالعمّال : 13/106 حديث 36346 .
(170) فضائل
احمد : حديث 1086 ، با سند نيكو از جابر ، و 979 از ابى سعيد
خدرى ، ذخائر العقبى : 91 ، صواعق المحرقه : 2/503 .
(171) فردوس
الأخبار : 5/408 حديث 8314 ، رياض النضره : 3/185 ، مجمع
الزوائد : 9/135 ، رجوع شود به : إحقاق الحق : 6/173 و18/523
و20/305 .
(172) فضائل
الصحابه : 2/637 حديث 1072 ، مناقب الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 2/559 حديث
1073 ، خصال شيخ صدوق : 1/295 حديث 61 ، مناقب ابن شهراشوب :
3/261 ، رياض النضره : 3/172 ، ينابيع المودّة : 365 ، و
رجوع شود به : إحقاق الحق : 4/459 و15/386 ، بحارالأنوار :
39/220 حديث 1 و40/9 حديث 21 .
(173) مستدرك
حاكم : 3/161 حديث 4712/310 ، أمالى شيخ طوسى : 633 حديث
1303/5 ، كشف الغمّه : 1/95 ، مجمع الزوائد : 9/171 ،
خصائص سيوطى : 2/265 ، كنز العمّال : 12/42 حديث 33910 ،
ينابيع المودّه : 366 ، صواعق المحرقه : 2/505 ، رجوع شود
به : إحقاق الحق : 9/492 ، بحارالأنوار : 27/105 حديث
75 ، و36/315 حديث 160 .
(174) سنن
ترمذى : 4/397 حديث 2154 ، خصال صدوق : 1/338 حديث 41 ،
مستدرك حاكم : 4/101 حديث 7011/9 ، شعب الإيمان : 3/443 حديث
4010 ، مصابيح السنّة : 1/144 حديث 87 ، مجمع الزوائد :
1/176 ، مشكاة المصابيح : 1/75 حديث 109 ـ (31) ، كنز
العمّال : 16/85 حديث 44024 و : 87 حديث 44032 ، ينابيع
المودّة : 366 ، رجوع شود به : إحقاق الحق : 9/471 ، بحارالأنوار :
5/88 حديث 4 و44/300 حديث 6 و72/204 حديث 2 و75/339 حديث 16 و92/108 حديث 6 .
(175) صواعق
المحرقه : 2/506 و507 .
(176) معجم كبير
طبرانى : 1/66 ، الكامل : 2/351 حديث 112/481 ، أمالى شيخ
صدوق : 314 حديث 1 ، مستدرك حاكم : 3/167 حديث 4730/328 ، شرف
النبىّ (صلى الله عليه وآله) : 249 ، مناقب ابن مغازلى : 351 حديث 401 و352
حديث 402 ، إحتجاج : 2/354 ، مقتل الحسين (عليه السلام) : 1/52 ،
المدهش : 129 ، اُسد الغابه : 5/522 ، تذكرة الخواص :
310 ، كفاية الطالب : 364 ، ذخائر العقبى : 39 ، ميزان
الإعتدال : 1/535 حديث 2002 ، تلخيص المستدرك : 3/154 ، نظم درر
السمطين : 177 ،مجمع الزوائد : 9/203 ، الاصابة :
4/378 ، تهذيب التهذيب : 12/441 ، الثغور الباسمه : 15 ،
خصائص سيوطى : 2/265 ، كنز العمّال : 12/111 ، و19/54 ،
بحارالأنوار : 43/20 حديث 8 و : 22/12 ، إسعاف الراغبين :
187 ، ينابيع المودّه : 203 ، رشفة الصادى : 61 ، جواهر
البحار : 1/360 ، 366 ، فضائل الخمسه : 3/155 .
(177) سوره كهف
(18) : 82 .
(178) أمالى شيخ
طوسى : 273 حديث 514/52 ، كشف الغمّه : 2/162 ،
بحارالأنوار : 27/203 حديث 4 و47/33 حديث 30 ، صواعق المحرقه :
2/508 .
(179) أمالى شيخ
صدوق : 310/5 ، أمالى شيخ طوسى : 423 حديث 947/4 ، إحقاق
الحق : 9/424 ، بحارالأنوار : 26/227 حديث 1 ، غالية
المواعظ : 2/95 و475 ، ينابيع المودّه : 367 ، بُغية
المسترشدين : 296 ، صواعق المحرقه : 2/511 .
(180)
كافى : 4/60 حديث 9 ، و در آن آمده : «إنّي شافع يوم القيامة
لأربعة أصناف ولو جاءوا بذنوب أهل الدنيا ، رجل نصر ذريّتي ، ورجل بذل
ماله لذريتي عند المضيق ، ورجل أحبّ ذريّتي باللسان وبالقلب ، ورجل يسعى
في حوائج ذريّتي إذا طردوا أو شردوا» ;
و با همين عبارت
در من لا يحضره الفقيه : 2/65 حديث 17/36 نقل شده ، عيون أخبار
الرضا (عليه
السلام) :
1/235 حديث 17 ، و در آن آمده : «أربعة أنا شفيعهم يوم القيامة ولو
أتوني بذنوب أهل الأرض : معيّن أهل بيتي والقاضي لهم حوائجهم عند ما اضطرّوا
إليه والمحبّ لهم بقلبه ولسانه والدافع عنهم بيده» ، خصال شيخ صدوق :
1/196 حديث 1 .
و با همين عبارت
در صحيفة الرضا (عليه السلام) : 79 حديث 2 ، و در آن
آمده : «لو جاءوا بذنوب أهل الأرض» ، أمالى شيخ طوسى : 366 حديث
779/30 ، تهذيب الأحكام : 4/60 حديث 9 ، مقتل الحسين (عليه السلام) : 2/26 ، بشارة
المصطفى : 17 و36 و140 ، كشف الغمّه : 1/399 ، ذخائر
العقبى : 18 ، فرائد السمطين : 2/276 حديث 540 ، لسان
الميزان : 2/512 حديث 25/3247 ، و در آن آمده : «أربعة أنا أشفع
لهم يوم القيامة ولو أتوني بذنب أهل الأرض : الضارب بسيفه أمام ذريّتي
و...» ;
إحياء
الميّت : 25 حديث 27 ، عوالي اللآلي : 4/80 حديث 79 ، تأويل
الآيات : 2/548 حديث 16 ، مانند كافى و فقيه ، كنز العمّال :
12/100 حديث 34180 ، إحقاق الحق : 9/481 و 18/494 ، وسائل
الشيعة : 11/556 حديث 2 ، از كافى ومن لا يحضره الفقيه وتهذيب
الأحكام ، بحارالأنوار : 8/49 حديث 53 و27/78 حديث 11 و27/85 حديث 28
و68/124 حديث 51 و96/220 حديث 10 و96/225 حديث 24 ، إتحاف السادة المتقين :
8/73 ينابيع المودّة : 367 ، صواعق المحرقه : 2/512 .
(181) كتاب
الوسيلة ملاّ : 6/247 جزء دوّم ، الخرائج والجرائح : 2/531 حديث
7 ، مناقب ابن شهراشوب : 3/385 ، رياض النضره : 3/202 ،
إحقاق الحق : 8/707 ، بحارالأنوار : 43/29 حديث 34 ، و :
45 حديث 44 ، إسعاف الراغبين : 173 ، ينابيع المودّه :
367 : فضائل الخمسه : 2/124 .
(182)
الطرائف : 120 حديث 183 ، نظم درر السمطين : 208 ، إحقاق
الحق : 11/282 ، ينابيع المودّه : 198 و333 و367 .
 |
 |
|