حضرت مهدى (عج)


 

    عقيده ما شيعيان در رابطه با حضرت مهدى منتظر حجة بن الحسن العسکرى ارواحنا فداه اينست که آن بزرگوار در شب نيمه شعبان سال 255 هـ ق در شهر سامراء که جزء کشور عراق است ديده بجهان گشود .

    روايات صحيحه زيادى که تا حد تواتر ثابت است وجود دارد که دلالت ميکند بر ولادت آن بزرگوار و اينکه طبق مصلحت الهى از انظار پنهان است تا آنوقت که خداوند به او اجازه ظهور و خروج دهد و در کتب فريقين روايات صحيحه زيادى وجود دارد که آن حضرت پس از خروج جهان را پر از عدل و داد ميکند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده است .

*****

    دکتر : « {وجود خارجى ندارد!؟} مسئله ديگرى كه بايد مطرح ميشد مسئله امام دوازدهم است كه برادر محترم مان آقاى سيد احمد كاتب در اين باره تحقيق كرده ميفرمايد: " امام دوازدهم وجود خارجى ندارد" بنده لزومى نمى بينم كه جداگانه در اين باره بحث كنم، بحث آقاى كاتب كافى است  » .

    نويسنده : اولا کتاب احمد کاتب  (نه سيد احمد کاتب) را دانشمند معاصر آقاى سيد سامى بدرى در کتاب تحقيقى خود به نام (شبهات و ردود ) جواب علمى و تحقيقى مفصل داده اند .

    ثانيا آيا گفتار احمد کاتب و نتيجه تحقيقات او براى دکتر بمنزله و حى منزل است که ميگويد : (برادرمان ميفرمايد : امام دوازدهم وجود خارجى ندارد) شايد روزى احمد کاتب منکر خدا هم شد و گفت وجود خارجى ندارد آيا آنروز دکتر نيز قول برادرش را مستند خود قرار خواهد و جاى بسى تعجب است از مجتهد 90 يا 200 ساله که پس از سالها تحقيق در حوزه علميه و رسيدن به مقام اجتهاد از کسى که ادعاى اجتهاد ندارد ،کور کورانه تقليد ميکند و دليلش بر نبودن امام زمان قول احمد کاتب است مگر قال الله و قال الرسول را چه شده است که دکتر به قال احمد الکاتب تمسک ميکند .

*****

    دکتر : « فقط با اختصار عرض ميكنم كه چگونه ميتواند امام دوازدهمى وجود داشته باشد ؟ آنهم فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام باشد ؟ در حالى كه ايشان بدون فرزند فوت كرد ، حتى براى آنكه مطمئن گردند بعد از فوت ايشان در ميان همسران و كنيزان شان جستجو كردند نه تنها فرزندى نبود كه هيچكدام آنها را حامله هم نيافتند، لذا ميراث حضرت به برادرشان رسيد » .

    نويسنده : دکتر از کجا فهميد که حضرت امام حسن عسکرى عليه السلام موقع شهادت فرزندى نداشتند و اينکه در ميان همسران و کنيزان ايشان کسى را حامله نيافتند از اين جهت بود که حضرت امام زمان عليه السلام پنج سال پيش از آنروز به دنيا آمده بود ، نه اينکه مادر گراميش در وقت شهادت امام عسکرى عليه السلام حامله باشد .

    دادن ميراث امام عسکرى عليه السلام به برادرش از طرف حکومت وقت نيز دليل بر نفى وجود حضرت مهدى عليه السلام نميشود ، براى آنکه آنبزرگوار مخفى بود و حکومت وقت هم از تولد آنحضرت خبر نداشت و فقط عده اى از خواص حضرت امام عسکرى عليه السلام به شرف زيارت آن بزرگوار قبل از شهادت امام عسکرى عليه السلام رسيده بودند .

*****

    دکتر : « براى تفصيل بيشتر ميتوانيد به كتابهاى ذيل مراجعه كنيد:كتاب الغيبة از شيخ طوسى ص/74   الارشاد از شيخ مفيد ص/354 ، اعلام الورى از فضل طبرسى ص/380 ، المقالات و الفرق از اشعرى قمى ص/102، اصول كافى ج1 كتاب الحجة ص/505 » .

    نويسنده : در تمام کتابهاى که دکتر نام برد ولادت حضرت مهدى عليه السلام روشن وصريح ذکر شده و در هيچ يک از اين کتابها نفى نشده بلکه با ادله و براهين قوى اثبات شده است  .

*****

    دکتر : « همچنين برادر عزيزمان آقاى سيد احمد كاتب در باره نواب امام دوازدهم تحقيق كرده ميفرمايد: " آنها گروهى دنيا پرست و فرصت طلب بودند، كه براى استفاده از اموال خمس و ديگر هدايايى كه در قبرستان يا سرداب گذاشته ميشد خودشان را نواب امام معرفى كردند"   »   .

    نويسنده : اولا آنچه از احمد کاتب نقل کرده مدعاى است بدون دليل و اگر بنا باشد هر ادعايى پزيرفته شود پس هيچ چيز در عالم ثابت نخواهد بود .

    ثانيا دکتر در بحث خمس ادعا کرد که ائمه عليهم السلام خمس را براى شيعيان بخشيده بودند  ، پس نواب اربعه چطورى براى جمع آورى خمس خود را نواب امام زمان عليه السلام معرفى کردند ؟ کافى بود مردم به آنها بگويند خمس براى ما بخشيده شده است اما از آنجائيکه دروغگو حافظه ندارد ، مى بينيد که دکتر وجوب خمس را يکجا نفى و در اينجا اثبات کرده است  .

    ثالثا اگر امام دوازدهمى نبود ، چطور يکعده خودشان را نائب آنحضرت معرفى نمودند ، خصوصا در آنزمان که امام عسکرى عليه السلام تازه از دنيا رفته بودند و آيا از عجايب نيست که دکتر و احمد کاتب و غير اينها پس از هزار و اندى سال بگويند امام زمانى وجود ندارد در حاليکه شيعيان موجود در روز وفات امام عسکرى و بعد از آن همه به اعتراف دکتر و احمد کاتب معتقد بوجود امام دوازدهم عليه السلام بودند .

    رابعا ما در تاريخ نداريم که کسى هديه اى در سرداب يا قبرستان گذاشته باشد و  يکى از نواب اربعه آنرا برداشته باشد .

     خامسا چطور شد که پس از چهارمين نائب امام زمان عليه السلام کس ديگرى جرئت نکرد خودش را نائب خاص معرفى کند و اگر قبليها با دروغ بميدان آمده بودند بعديها هم ميتوانستند با دروغ بميدان بيايند .

    سادسا نواب اربعه رضوان الله عليهم در بين مردم آن زمان به زهد و ورع و تقوا معروف و مشهور بودند . پس اين احتمال که بخاطر دنيا خود را نائب امام عليه السلام معرفى کرده باشند اساس و ريشه عقلائى ندارد . 

*****

    دکتر : « آنچه بيشتر هر مسلمان شيعه را در باره حقيقت امام دوازدهم كنجكاو ميكند ادعاهاى عجيب و غريبى است كه توليد كنندگان روايات ما در باره ايشان مدعى هستند اگر چنين شخصيتى وجود ميداشت بنده اولين غلام حلقه بگوش ايشان ميبودم اما متأسفانه باعقل جور در نميآيد كه امامى از نسل پيغمبر صلى الله عليه وآله براى اصلاح جامعه آمده باشد، شغلش شغل پيامبر باشد اما اينگونه عمل كند: » .

    نويسنده : 1- ظاهرا اين قسمت را مترجم از طرف خود و به نيابت از دکتر اضافه کرده است ، در هر صورت وقتى حضرت على عليه السلام که افضل همه امامان بعد از خود است به خلافت ظاهرى رسيد ، عده اى آن بزرگوار را تحمل نکرده و با او جنگيدند ، بنا براين معلوم نيست که دکتر و يارانش بعد از ظهور امام زمان عليه السلام  با آنحضرت نجنگند و در مقابلش قرار نگيرند .

خـوش بـود گـر محک تجـربه آيـد بـه ميان

تا سيه روى شود هرکه در او غش باشد      

    2- شيعيان هميشه در رابطه با امام زمان کنجکاوى ميکنند اما نه به آنجهت که شک دارند بلکه ميخواهند يقين خود را بيشتر کنند .

    3- آنچه را دکتر به امام زمان عليه السلام نسبت ميدهد هر کدام را در جاى خود جواب خواهيم داد .

 

امام زمان قاتل نيست


    خروج امام زمان عليه السلام براى دفع ظالمان و ايجاد صلح و عدالت در جامعه انسانى است نه براى خونريزى و کشتار و اين مطلبى است که از روايات صحيحه و موجود در کتب فريقين استفاده ميشود .

*****

    دکتر : « {شاهکارهاى حضرت عج   1- کشتار عربها!} علامه ملاباقر مجلسى روايت ميكند كه: « امام قائم باعربها همان كارى را خواهد كرد كه در "جفراحمر" آمده است، يعنى همه را خواهد كشت» بحارالانوار 52/318  » .

    نويسنده : بخاطر وجود افراد مجهول و غير موثق در سند اين روايت ، استدلال به آن صحيح نيست .

*****

    دکتر : « همچنين روايت ميكند ( مابقى بيننا و بين العرب إلا الذبح ) "بين ما و عربها جز ذبح چيزى نمانده است" بحار الانوار 52/349   » .

     نويسنده : اين روايت به هيچ عنوان اشاره به عمل کرد امام زمان عليه السلام ندارد بلکه امام صادق عليه السلام وضعيت زمان خودشان را بيان ميکند ، زيرا که ابو جعفر منصور خليفه عباسى تعداد زيادى از بنى هاشم را بقتل رساند و حضرت ميفرمايد که بين ما و آنها يعنى دستگاه خلافت جور فقط ذبح مانده است .

*****

    دکتر : « همچنين روايت ميكند : " از عربها بترسيد كه عاقبت بدى دارند،حتى يك نفر از آنان هم با امام قائم نخواهد بود "   بحارالانوار 52/333  » .

    نويسنده : روايت ضعيف است چون از روات آن موسى الابار است که توثيقى ندارد ، پس استدلال به آن غلط و خلاف روش علمى و تحقيقى است .

*****

    دکتر : « چونكه بسيارى از شيعيان ما عرب هستند ميپرسم آيا امام قائم همه را از دم تيغ خواهد كشيد؟! مگرنه اين است كه پيغمبر و آل پيغمبر همه عرب هستند؟ مگر خودش عرب نيست؟ پدر وپدر بزرگش عرب نيستند؟ پس اين چه سرى است، آيا نبايد احتمال بدهيم بلكه بايقين فرياد بزنيم كه نه،نه هرگز نميتواند اين كار نوه پيامبر صلى الله عليه وآله و فردى از آل بيت باشد » .

    نويسنده : وقتى روايت ضعيف و ساقط بود پس ديگر جائى براى چون و چرا باقى نمى ماند .

    ما معتقديم که امام زمان عليه السلام با کسانى مى جنگند که در برابر ايشان قرار گيرند و مانع پياده شدن اهداف الهى ايشان شوند ، عرب باشند يا عجم فرقى نميکند .

*****

    دکتر : « آقاى مجلسى از اميرالمؤمنين حديث روايت ميكنند كه: «خداوند كسرى را از دوزخ نجات داده است و دوزخ بر او حرام است!!! » بحارالانوار 41/4  

    چرا ؟! مگر بهشت و دوزخ برچه اساسى تقسيم ميشود؟ اگر بنده خودم اين روايات را نديده بودم شايد بسيار دشوار بود كه باوركنم آيا ممكن است در كتب ما چنين رواياتى وجود داشته باشد؟ اين مسؤليت اول امام قائم بود! » .

    نويسنده : با اينکه اين روايت هيچ ربطى به امام زمان عليه السلام و مسئوليت آن بزرگوار ندارد ، در هيچ حديثى نيامده است که امير المؤمنين عليه السلام فرموده باشند : " خداوند کسرى را از دوزخ نجات داده است " بلکه حديث فوق قصه ايست که عمار ساباطى نقل ميکند و در آن آمده است که "امير المؤمنين عليه السلام وقتى وارد مداين شد به ايوان کسرى رفته و از آنجا بازديد نمود ، تا اينکه جمجمه را ديده به بعض از اصحاب خود فرمود :  اين جمجمه را بردار و بياور    و جمجمه را در طشت آبى گذاشته از او خواست که خودش را معرفى کند ، بقدرت خدا آن جمجمه به سخن آغاز نموده گفت : يا على من پادشاهى عادل بودم که به احدى ظلم نکردم  اما بر دين مجوس بودم و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در زمان حکومت من بدنيا آمد و من به آنحضرت ايمان نياوردم با اينکه نيت داشتم ايمان بياورم اما بخاطر غفلت و گرفتارى سلطنت فراموش کردم تا اينکه مرگ بسراغم آمد و افسوس که آن نعمت و منزلت (ايمان به پيامبر) از دستم رفت ، پس من از بهشت محروم هستم بخاطر آنکه ايمان نياوردم    اما با اينکه کافر بودم و الان در جهنم هستم ، خداوند مرا عذاب نمى کند و آتش را بر من حرام نموده است    ببرکت عدل و انصافى که داشتم "  .

    پس در اين روايت هرگز ذکر نشده است که امير المؤمنين عليه السلام فرموده باشند " خداوند کسرى را از دوزخ نجات داده و دوزخ را بر او حرام کرده است" بلکه بودن او در دوزخ و حرام بودن آتش مطرح شده است .

*****

    دکتر : « {2- تخريب مسجد الحرام!} مجلسى روايت ميكند كه: " امام قائم مسجد الحرام را خراب ميكند تا كه آنرا به اصلش برگرداند همچنين مسجد نبوى را " بحار الانوار 52/338   كتاب الغيبة از شيخ طوسى ص/282  » .

    نويسنده : روايت در بعض از کتب مرسله و در بعضى با سند ضعيف بخاطر وجود على بن ابى حمزه بطاينى نقل شده است و در هردو صورت اعتبارى ندارد تا به آن استدلال شود .

*****

    دکتر : « همچنين علامه مجلسى در توضيح اين امر ميفرمايد: "اولين كارى كه امام قائم انجام ميدهند اين است كه اين دوتا - ابوبكر و عمر- را از قبرهايشان درحالى بيرون مى كند!! كه آنها تازه و شاداب !   هستند ( رطبين غضّين ) آنگاه مثل خاكستر آنها را به هوا ميپاشد، سپس مسجد را ميشكند!! » بحارالانوار 52/386 » .

    نويسنده : 1- در حديث هيچ اشاره به اينکه آندو نفر ابوبکر و عمر هستند نشده است بلکه فقط گفته شده آندو را در حالى که تازه هستند بيرون مى آورد ، پس دکتر از کجا فهميده که مراد از آن دو نفر ابوبکر وعمر مى باشد ؟ بلکه از کلمه (تر و تازه) استفاده ميشود که آن دو نفر تازه و در همان نزديک زمان ظهور مرده اند و شايد مراد بعضى از حکماى ظالم همان دوران باشند چون ما الان نميدانيم که تا آن زمان چه اتفاقاتى خواهد افتاد و چه کسانى به حکومت خواهند رسيد .

    2- در روايت آمده است که (يکسر المسجد) و دو احتمال دارد يکى آنکه مسجَد بفتح جيم يعنى محل سجده باشد و ديگرى آنکه مسجِد بکسر جيم باشد .

    احتمال دوم عقلائى نيست زيرا مسجد بکسر جيم  شکستنى نيست بلکه اگر مراد مسجد بکسر جيم بود بايد گفته ميشد (ويهدم المسجد يا يخرب المسجد) و احتمال اول معنايش اين ميشود که سجده گاه را ميشکند و در اين صورت معناى روايت اين ميشود که آنجا که قبر آندو نفر ناشناس هست سجده گاه عده اى است که بطور غير مشروع مى آيند و آنجا سجده ميکنند و شايد علامتى در آن قسمت ميگذارند که حضرت پس از قيام آن علامت را که سجده گاه است ميشکند .

    3- مرحوم علامه مجلسى روايت را از بشير نبال نقل ميکند و او توثيقى در کتب رجاليه ندارد ، پس روايت از اصل ساقط و غير قابل اعتماد است .

   

استنباط جاهلانه


دکتر : « {کعبه جديد!!} طبعا بعضى ها ممكن است بپرسند كه امام زمان چرا اين كار را ميكند؟! بله متأسفانه بايد گفت : بدليل اينكه از ديدگاه ما كعبه در مقايسه باكربلا اهميتى ندارد!! و كربلا از كعبه مهمتر و بهتراست!!

    بنابرنصوصى كه فقهاى ما نقل كرده اند نه تنها كربلا مبارك ترين و مقدس ترين منطقه روى زمين است بلكه اين جايگاهى است كه خداوند آنرا از ميان تمامى نقاط جهان برگزيده ، لذا از هر جاى ديگرى بهتر و مهمتر است !! آرى كربلا حرم خدا !ورسول !و قبله ! اسلام و خاك آن شفاست!!.

    استاد بزرگوارمان علامه محمد حسين آل كاشف الغطاء هميشه اين بيت را تكرار ميكردند:

وَمِن حَدِيث كَربلاء وَ الكَعَبةِ    لَكَـربَلاء بانَ عُلُـوُّ الرّتبَةِ

" آنجايى که صحبت از كربلاء و كعبه باشد البته بلند بودن منزلت كربلاء آشكاراست! "

    شاعر ديگرى گفته است:

هى الطُّفُوفُ فَطُفْ سَبعَاً ِبمَغناها        فما لمِكَـةَ مَعنى مـثلَ مَعناها

أَرْضٌ و لكِنـّها السَّبـعُ الشَّدادِ لهَا        دانَـتْ وَطَأطَأ أعْلاها لأِدْناها      

اين است مقام بلند پـس هفت بار آنرا طواف كن! زيرا مكه اين محتوا را ندارد كه اينجا دارد! زمينى است اما هفت آسمان در مقابل آن بى مقدار شده! آرى بلنديها در برابرآن سـرفرود آورده است!.

    نويسنده : 1- اگر از ديدگاه شيعيان کعبه اهميت نمى داشت بايد زيارت کربلا واجب و حج بيت الله را مباح يا مستحب ميدانستند در حاليکه فقهاى شيعه همه اتفاق دارند که رفتن به کربلا براى زيارت امام حسين عليه السلام مستحب و حج بيت الله جزء واجبات و ضروريات دين است که منکر آنرا کافر ميدانند و اگر کسى هزار بار کربلا رفته باشد و حج را با استطاعت از آن ترک نموده باشد اين اعمال مستحبى کفايت از حج واجب نخواهد کرد و اگر کربلا مهمتر از کعبه بود پس بايد شيعيان نماز را بسوى کربلا ميخواندند نه بسوى کعبه .

    2- هيچ يک از فقها وعلماى ما کربلا را حرم خدا و حرم رسول خدا و قبله اسلام ندانسته و نميدانند ، بلکه حرم خدا مکه و حرم رسول خدا مدينه است و کربلا حرم امام حسين و ديگر شهداى کربلا است .

    3- بلى ما خوردن خاک کربلا را بخاطر رواياتى که از ائمه عليهم السلام وارد شده است و بخاطر آنکه خون امام حسين عليه السلام در آن ريخته شده است به اذن خداوند متعال شفاى همه امراض ميدانيم ، البته خوردن خاک در فقه ما حرام است ولى خاک کربلا طبق رواياتى که از امامان عليهم السلام بما رسيده است از اين حرمت استثنا شده است .

    اما چرا دکتر از اينکه خاک کربلا به اذن خدا شفاى هر مرضى باشد تعجب کرد ، مگر خاک کربلا کمتر و بى ارزش تر از بال مگس است که در عين آنکه مگس ناقل ميکروبها و امراض است ميتواند شفا بخش باشد .

    بخارى در صحيح کتاب طب حديث 5326 از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل ميکند که "وقتى مگس بين آب يا شربت شما افتاد ،آن را اول بين آن آب يا (هر مايع نوشيدنى ديگر) فرو برده سپس بنوشيد زيرا يک بال آن مرض و بال ديگر آن شفا است " .

    و مگر خاک کربلا که با خون عزيز رسول خدا عجين شده است به نظر دکتر و يارانش کمتر و بى ارزش تر از بول و ادرار شتر است که اثر شفا بخشى دارد .

    بخارى در صحيح کتاب طب حديث 5254 روايت ميکند که "عده اى در مدينه مريض شدند ، پيامبر به آنها دستور داد که شير شتر و (بول) ادرار شتر را بنوشند  پس نوشيدند و خوب شدند" .

    4- اما اينکه کربلا از حيث درجه و مقام بالاتر از کعبه باشد - صرف نظر از بررسى روايات -  چه اشکالى دارد و آيا جسد مطهر امام حسين عليه السلام افضل و بالاتر است يا حجر الاسود و خشتهاى کعبه ؟ .

    ابن جوزى در کتاب بدايع الفوائد ميگويد : " آيا حجره اى که پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آن مدفون است بالاتر است يا کعبه ؟" بعد ميگويد : " ابن عقيل که از فقهاى حنابله است گفته : سؤال کننده اى از من پرسيد کدام بالاتر است حجره پيامبر يا کعبه ؟ گفتم :اگر تنها خود حجره را ميگوئى پس کعبه بالاتر است ، اما اگر حجره اى را ميگوئى که جسد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آن است ، پس به خدا قسم حجره بالاتر است و نه عرش و نه حمله آن و نه بهشت عدن و نه افلاک زيرا که در آن جسدى وجود دارد که اگر با هر دو جهان مقايسه شود آن جسد بالاتر و برتر است .

    محمد ناصر البانى در حديثى که سند آنرا حسن و خوب ميداند از عبدالله بن عمر نقل ميکند که " روزى به کعبه نظر کرده گفت : چه بزرگى و داراى چه حرمت بزرگى هستى ، اما مؤمن حرمتش از تو بزرگتر است " البانى ميگويد اين حديث را ترمذى و ابن حبان نيز نقل کرده اند .

    ابن ماجه در سنن کتاب فتن حديث 3922 از عبدالله بن عمر نقل ميکند که " ديدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را که دور خانه کعبه طواف ميکرد و ميفرمود چه بزرگى و چقدر حرمت تو بزرگ است اما بخدا قسم که حرمت مؤمن در نزد خدا بزرگتر است از حرمت تو و همين قسم حرمت خون و مال او و اينکه به او گمان خير داشته باشيم "  .

    اگر بنا باشد حرمت مؤمن بالاتر از حرمت کعبه باشد پس امام حسين عليه السلام که مصداق اتم و اکمل مؤمن است چرا از کعبه بالاتر نباشد ؟ و اگر حجره پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بخاطر دفن جسد مطهر آن حضرت بالاتر از کعبه باشد پس حرم امام حسين عليه السلام نيز بخاطر جسد مطهر آن حضرت به حکم حديث نبوى معروف بين فريقين (حسين از من و من از حسين هستم) نيز بالاتر از کعبه خواهد بود .

 

قضاوت مطابق واقع


    در دنيا معمولا قضاوت و صدور حکم مطابق شواهد ظاهرى صورت مى گيرد مثل شهادت دادن شهود و قسم خوردن يکطرف از دو طرف دعوا يا دفاعى که توسط وکيل صورت مى گيرد و امثال آن و قاضى هم بر اساس همين ظواهر حکم ميکند و گاهى ممکن است که حق ناحق و ناحق حق شود ، براى همين جهت است که هيچ وقت ما به ضرس قاطع نميتوانيم حکم کنيم که هرکه در محکمه و دادگاه محکوم شد حتما در پيشگاه خداوند و واقع هم محکوم است .

    اما در آخرت قضاوت بر اساس واقع است زيرا که خدا هم شاهد است و هم حاکم و ديگر آنجا شهادت شهود يا قسم يا وکيل مدافع معنى ندارد .

    از بعضى از نصوص استفاده ميشود که در زمان داود و سليمان عليهما السلام نيز قضيه از اين قرار بود که آن بزرگوارن بر اساس شواهد و ظواهر حکم نميکردند بلکه آنچه واقع بود همان را بيان نموده و قضاوت بر اساس واقعيت ميکردند ، اين مقدمه را براى آن نوشتيم تا بعد که گفته هاى دکتر را در اين بخش رد ميکنيم جواب براى همه واضح و روشن باشد .

*****

    دکتر : « {3- حکم آل داود!} آقاى كلينى بابى بسته كه أئمه عليهم السلام هرگاه قدرت بيابند موافق با حكم آل داود قضاوت خواهند كرد ، و گواه نخواهند طلبيد   آنگاه از امام صادق عليه السلام روايت ميكند كه فرمودند: (إذا قام قائم آل محمد حكم بحكم داود و سليمان و لايسأل بيّنة) "هرگاه قائم آل محمد ظهور كند مطابق حكم داود وسليمان عليهما السلام حكم خواهد كرد و شاهد نخواهد طلبيد"   اصول كافى 1/397  » .

    نويسنده : مراد از اين حديث و امثال آن اينست که امام عليه السلام به علم خود در قضاوت حکم ميکند و بتعبير رساتر آنحضرت مطابق واقع حکم ميکند ، زيرا که غرض از ظهور آن بزرگوار طبق روايات طرفين پر کردن زمين از عدل و داد است و وقتى اين قضيه تحقق پيدا ميکند که در قضاوت حکم مطابق واقع باشد ، زيرا صدور حکم مطابق قسم يا شاهد ، حکم ظاهرى است ، اما آيا در واقع شاهد راست گفته يا قسم خورنده بحق قسم خورده است يا به ناحق،ربطى به اصل صدور حکم ندارد و در ظاهر حکم درست است .

     در اين روايت هم گفته شده که امام عليه السلام از شاهد شهادت نميخواهد بلکه چون داود و سليمان نبى عليهما السلام حکم مطابق واقع را صادر ميکند و هرگز معنى روايت اين نيست که حضرت عليه السلام اين دين را نسخ کند و دين حضرت داود را که منسوخ است مورد عمل قرار دهد ، در واقع در اين روايت نوعى تشبيه به کار رفته است بين قضاوت آنحضرت و قضاوت آل داود .

*****

    دکتر : « مجلسى روايت ميكند كه: ( يقوم القائم بأمر جديد و كتاب جديد و قضاء جديد) "هرگاه قائم بلند شود امر جديد!،وكتاب جديد !و قضاء جديدى خواهد داشت!   بحارالانوار 52/354، الغيبة نعمانى ص/154

    اينكه امر جديد چه خواهد بود!؟ مانميدانيم كتابش هم جديد است غير از قرآن، وقضاوتش هم جديد است؟!   .

    امام صادق- عليه السلام- ميفرمايد : ( لكأنّى أنظرُ إليه بينَ الرَّكنِ والمقامُ يبايعُ الناسَ على كتابٍ جديدٍ ) "گويامن الآن دارم ايشان را ميبينم كه در بين ركن حجر اسود ومقام إبراهيمى دارد با مردم بركتاب جديدى بيعت ميكند  بحارالانوار 2/135،الغيبة ص/176 » .

    نويسنده : اولا چون روايت ضعيف است خود به خود از مقام استدلال ساقط است و ثانيا بر فرض صحت مراد از امر جديد نسبت به همان زمان است يعنى عدل و داد که در اثر زياد شدن ظلم و جنايت از ياد مردم ميرود و با اقامه عدل و داد گويا امر جديدى پياده شده است و مراد از کتاب جديد تفسير واقعى و حقيقى قرآن بر اساس تنزيل است يا اينکه چون در آنزمان دينداران بسيار کم هستند ، قرآن در نظر اکثر مردم بعنوان کتاب جديدى مطرح مى شود که از آن غافل بوده اند و مراد از قضاوت جديد قضاوت بدون شاهد و مبتنى بر علم خود آنحضرت است که توضيح داديم .

*****

    دکتر : « {اين حديث را حفظ کنيد} اين مطلب را باروايتى دهشت ناك به پايان ميبريم، مجلسى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه ايشان فرمودند: (لو يعلم الناس مايصنع القائم إذا خرج لأحب أكثرهم ألا يروه مما يقتل من الناس.....حتى يقول كثير من الناس ليس هذا من آل محمد ولوكان من آل محمد لرحم) "اگر مردم بدانند كه امام قائم وقتى ظهوركند چه خواهد كرد اكثر آنان آرزو ميكردند كه كاش او را نبينند از بس كه مردم را ميكشد..... حتى بسيارى از مردم خواهند گفت: اين از آل محمد صلى الله عليه وآله نيست اگر از آل محمد ميبود رحم ميكرد!"  بحار الانوار 52/353 الغيبة ص/ 153   » .

    نويسنده : اولا روايت بخاطر وجود محمد بن على صيرفى کوفى در سند آن ، ضعيف است .

    ثانيا اگر آنچنانکه روايات دلالت ميکند به اينکه قبل از ظهور آنحضرت جهان پر از ظلم و فساد ميشود و آن بزرگوار بخواهد پر از عدل و داد بسازد ، يقينا بدون از بين بردن افراد فاسد که حتما تعداد شان هم کم نيست ممکن نخواهد بود .

    ثالثا در روايت دلالت بر کشتار زياد نيست بلکه عده اى دوست ندارند آنحضرت را ببينند بسبب کشته شدن بعض از مردم ، چنانکه در زمان ما هم بعضى از مسلمان ها هستند که با اعتقاد به اسلام حکم قصاص و اعدام مرتد و غيره را نمى پسندند و حتى تلاش ميکنند که اين احکام اجرا نگردد . 

*****

    دکتر : « وقتى ازآقاى آية الله صدر در باره اين روايت توضيخ خواستم فرمودند: قتلى كه انجام مى گيرد اكثراً در ميان مسلمين خواهد بود آنگاه نسخه اى از كتاب خود شان ( تاريخ بعد ازظهور) را برايم اهداء كردند،در صفحه اولش باخط خودشان نوشته اند اهداء به فلاني...... ايشان در اين كتاب اين مطلب را توضيح داده اند »  .

    نويسنده : مرحوم آية الله صدر در کتاب مذکور مطلبى را که مى نويسد غير از آنچيزى است که دکتر به دروغ به ايشان نسبت ميدهد .

    ايشان ميگويد :"کشته شدگان بعد از ظهور طرفداران باطل هستند که ظهور حضرت مهدى را نمى خواهند و به همين لحاظ از اخبار استفاده مى شود که آنحضرت نمى کشد مگر دشمنان خدا و منافقين و کسانى را که انقلاب او را نمى پزيرند و ميگويند برگرد ما احتياجى به فرزندان فاطمه نداريم .

    از اين عبارت بخوبى پيداست که مقتولين ، مسلمان نيستند و به خاطر دشمنى با اسلام ، حاضر نمى شوند با آنحضرت بيعت کنند بلکه در برابر آنحضرت ايستاده و با ايشان مى جنگند .

    ضمنا دکتر در آخر اين بخش چند پرسش مطرح کرده که چون جوابهاى آن قبلا داده شده است از نقل دو باره آن صرف نظر کرديم .

قبله هرگز تغيير نخواهد کرد


    دکتر : « {خوشخبرى براى عراقيها} ماگمان ميكرديم كه امام قائم مسجد الحرام را به حالت اصلى اش كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوده است باز خواهد گرداند ولى بعدها فهميدم كه خير منظور از (يرُجِعُهُ اِلى اَساسِه) اين است كه آنرا خراب ميكند و با زمين هموارمى نمايد ، چونكه قبله بسوى كوفه تغيير جهت خواهد داد!. » .

    نويسنده : اولا رواياتى که دلالت بر باز گرداندن مسجد الحرام بحالت اصليش ميکنند همه ضعيف السند بوده و هيچ عالمى به آن استدلال نکرده است ، بر فرض که اسناد آن روايات هم صحيح ميبود مسلما معنى آن خراب کردن مسجد الحرام نبود بلکه برگرداندن آن به همان حالت اصلى در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود .

    ثانيا هيچ عالمى از علماى شيعه ادعا نکرده است و هيچ روايتى وجود ندارد که دلالت بر تغيير قبله و تحول آن بسوى جاى ديگرى باشد و اين از ادعاهاى باطل و بى اساس دکتر است .

*****

    دکتر : « فيض کاشانى روايت ميکند : (يااهل الکوفة)" اى مردم کوفه خداوند کسى را به اندازه شما دوست ندارد لذا امتيازاتى را به شما اختصاص داده است (مصلاکم بيت آدم و بيت نوح و بيت ادريس و مصلى ابراهيم ......) " مصلاى شما خانه آدم و خانه نوح و خانه ادريس و مصلاى ابراهيم است " (ولا تذهب الايام حتى ينصب الحجر الاسود فيه) " طولى نمى کشد که سر انجام حجر الاسود در آن نصب خواهد شد "  الوافى 1/215  » .

    نويسنده : اولا روايت بخاطر ضعيف بودن طريق شيخ صدوق به اصبغ بن نباته ، ضعيف است .

    ثانيا حمل حجر الاسود به کوفه معنايش قبله قرار دادن کوفه نيست زيرا قبله بودن کعبه منوط به وجود حجر الاسود نيست که اگر نبود قبله نباشد .

    ثالثا در روايت اصلا نيامده است که امام عليه السلام حجر الاسود را از کعبه به کوفه منتقل ميکنند بلکه بر فرض صحت ، شايد سنگى سياهى در آن جا نصب شود غير از حجر الاسود که دکتر بخاطر شباهت اسمى حکم به انتقال قبله را صادر کرده است .

*****

    دکتر : « بنابر اين منتقل كردن حجراسود از مكه به كوفه ، وكوفه را مصلاى آدم و نوح و ادريس و ابراهيم عليهم السلام دانستن دليل بر اين است ،كه پس از خراب كردن مسجد الحرام كوفه قبله نماز تعيين خواهد شد، باتوجه به اين روايت تصور اينكه مسجدالحرام را به حالت اصلى قبل از توسعه بازخواهدگرداند تصور درستى نيست، لذا چنانكه در روايات آمده بايد خراب گردد وقبله وحجراسود در كوفه باشد » .

    نويسنده : معناى روايات دال بر برگشتاندن مسجد الحرام را بر اساس اولش روشن نموديم ضمن آنکه گفته شد آن روايات ضعيف السند بوده و قابليت استدلال را ندارند اما فقيه 90 يا 200 ساله خودش ميبرد و خودش ميدوزد ، چنانکه توضيح داديم که قبله شدن کعبه بخاطر حجر الاسود نيست و در روايت سخن از انتقال حجر الاسود نيست و از همه مهمتر روايت ضعيف است و مراد از مصلا بودن چند پيامبر اين نيست که آنجا کعبه يا قبله شود وگرنه بايد مدينه منوره هم که مصلاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بيت اوست قبله ميشد بلکه معناى روايت بر فرض صحت سند ،تقدس و عظمت مسجد کوفه است و بس .

*****

    دکتر : « {اين است عدالت!} ما به نوبت خود ميپرسيم راستى امام قائم ازكجا شروع خواهند كرد؟ واز چه كسانى انتقام خواهند گرفت؟ واينهمه خونى كه ميريزد خون كيست؟ بلى چنانكه روايات گوياست و چنانكه آقاى صدر فرمودند، اين خون مسلمين است پس ظهورامام قائم برمسلمين عذابى خواهد بود و نه رحمتى ،بنابرين حق دارند بگويند كه او از آل محمد نيست ! چون آل محمد برمسلمين رحم و شفقت دارند   اما اين امام قائم رحم و شفقت ندارد ! » .

    نويسنده : همين چند سطر پيش جواب داده شد که امام عليه السلام با کسانى مقاتله ميکنند که در برابر ايشان قرار گيرند و مانع پياده شدن اهداف الهى ايشان شوند ، روايات هم همين را ميگويد و بس و مرحوم آية صدر هم نگفته اند که امام عليه السلام مسلمانان را مى کشند بلکه با نقل عبارات ايشان همين چند سطر قبل از کتاب تاريخ ما بعد الظهور ثابت شد که دکتر دروغ ميگويد و خداوند هم دروغگو را لعنت کرده است .

*****

    دکتر : « وانگهى مگر نه اين است كه ايشان زمين را پس از آنكه ظلم و ستم برآن حاكم بوده، سرشار از عدالت و برابرى خواهد كرد ؟ پس باكشتن نود در صد(به فرموده شيخ طوسي) مسلمين توسط   امام قائم كجاست آن عدالت و برابرى ؟! » .

    نويسنده : آيا برپايى عدل و داد بدون سرکوب کردن ظالمان و کوتاه کردن دست جنايتکاران و نابود کردن زور گويان ممکن است ؟ پس بايد کسانى که مانع پياده شدن عدل و برابرى هستند کشته شوند تا جامعه روى عدل و انصاف را ببيند .

    وانگهى مرحوم شيخ طوسى نگفته است که امام عليه السلام نود در صد مردم را ميکشد ، بلکه روايت را دکتر نفهميده يا خودش را به نفهمى زده است که احتمال اول اقرب است .

    روايت اين چنين است (لايکون هذاالامر حتى يذهب تسعة اعشار الناس) "ظهور امام عجل الله فرجه متحقق نخواهد شد تا نُه دهم مردم يعنى نود در صد آنان ازبين برود " يعنى اين مرگ و مير مردم قبل از ظهور آن حضرت است چون در روايت آمده که اين امر تحقق نخواهد يافت و مراد ظهور امام عليه السلام است ، پس در ازبين رفتن نود در صد مردم امام عليه السلام نقشى ندارد ، زيرا در آنوقت آن بزرگوار هنوز خروج نکرده است .

    ممکن است اين مرگ و مير ها بسبب کشتار مردم توسط حکام ظالم و جنگهاى داخلى و فقر و گرسنگى و غيره باشد که خود همين نکته مؤيد پر شدن جهان از ظلم و جنايت است قبل از ظهور آنحضرت .

*****

    دکتر : « از زبان امام صادق عليه السلام روايتى نقل شده كه فرمودند: -البته ايشان ازاين روايت و هزاران روايت ديگرى كه به نام ايشان دست بدست ميگردد اطلاعى ندارند- (مالمن خالفنا فى دولتنا نصيب إن الله قد أحل لنا دماءهم عند قيام قائمنا) "كسيكه با ما مخالفت كند در دولت ما هيچ سهمى ندارد، بدرستيكه خداوند در هنگام ظهور امام قائم خون آنان را براى ما حلال كرده است" بحار الانوار 52/376  » .

    نويسنده : 1- مرحوم مجلسى روايت را از کتاب مزار شيخ محمد بن مشهدى نقل ميکند و مرحوم آية الله العظمى خوئى در باره اين کتاب ميگويد : " اعتبار اين کتاب ظاهر نيست زيرا که حال خود محمد بن مشهدى ظاهر نبوده بلکه شناخته شده نيست " پس روايت از اعتبار ساقط و استدلال به غلط است .

    2- بر فرض صحت روايت ، امام عليه السلام ميفرمايد در زمان ظهـور هــرکس با حکومت امام زمان بـه مخالفت

برخيزد خونش حلال است و اين مطلبى کاملا درست است زيرا ظهور امام زمان عجل الله فرجه براى برپائى عدالت است و هرکس در برابر او قرار گيرد و مانع اجراى عدالت شود و با آن بزرگوار که طاعتش بر همه واجب است مخالفت کند ، نصيبى هم در آن دولت نخواهد داشت و اين مطلب هم چيزى عجيبى نيست .

    3- جاى تعجب است که چرا دکتر غصه دار مخالفان اهلبيت است که در دولت اهلبيت عليهم السلام نصيب و سهمى ندارند ، و اگر اهل بيت مخالفان خودشان را سهم و نصيبى ندهند ، دکتر چه مقدار ضرر ميکند که اين چنين سنگ مخالفان اهلبيت را بسينه ميزند ، بلکه اگر در آن دولت مخالفان اهلبيت سهم داشته باشند ديگر آن دولت از آن اهلبيت عليهم السلام نخواهد بود .

    4- در روايت گفته شده که خداوند خونهاى آنانرا بر ما حلال کرده است اما گفته نشده که ما همه آنها را مى کشيم ،چون معنى حلال بودن حتما انجام دادن نيست .

    5- کاش دکتر اين اندازه که سنگ مخالفان اهلبيت را بسينه ميزند يکبار هم سنگ موافقان اهلبيت را بسينه زده بود  و اين همه دروغ را براى گمراه کردن مردم سرهم نميکرد ، تا هم آبروى خودش را  ببرد و هم آب به آسياب دشمنان اسلام که مترصد فرصت حمله به اسلام هستند بريزد .  

نماز جمعه در فقه اماميه


    فقهاى شيعه همه بالاتفاق معتقد بوجوب نماز جمعه بوده و هستند و خواهند بود و تا هنوز فقيهى دربين شيعه پيدا نشده که فتوا به حرمت نماز جمعه يا وجوب تعطيل آن داده باشد و در آينده نيز پيدا نخواهد شد ، بلکه کلام برسر نوع وجوب و شرايط وجوب است که در ضمن مطالب بعدى روشن خواهد شد .

*****

    دکتر : « {نماز جمعه چرا تعطيل شد؟!} ازبزرگترين و روشنترين آثارى كه نقش بيگانگان را در منحرف كردن تشيع از قافله امت اسلامى آشكار ميكند اين ايده است كه نماز جمعه بايد ترك گردد و جز پشت سر امام معصوم نماز جمعه درست نيست !  » .

    نويسنده : الف : اگر کسى نماز جمعه خواند چه نفعى عايد دشمنان و بيگانگان خواهد شد تا بيايند و نقش بازى کنند و پيروان مذهبى را از انجام واجبى چون نماز جمعه باز دارند ؟ .

    ب : هيچ فقيهى از فقهاى شيعه از اول تا زمان حاضر فتواى به اين مضمون صادر نکرده است که نماز جمعه بايد تعطيل شود و جز پشت سر امام معصوم جايز نيست .

    ج : بين فقهاى شيعه از متقدمين تا متأخرين و تا متأخرين متأخرين و فقهاى حاضر هميشه دو قول وجود داشته است ، يکى اينکه نماز جمعه در زمان غيبت امام عليه السلام واجب عينى تعيينى است مثل ديگر نماز هاى يوميه و دوم اينکه نماز جمعه در زمان غيبت واجب عينى تخييرى است ، به اين معنى که مکلف مخير است بين اقامه نماز جمعه يا نماز ظهر .

    تعجب است از مجتهد نماى 90 يا 200 ساله که تا هنوز فتاواى فقهاى شيعه را در طول اعصار و قرون نديده و به فقهاى ما چيزى را نسبت ميدهد که هرگز به آن فتوا نداده اند .

    د : آندسته از فقهاى ما که نماز جمعه را در زمان غيبت واجب عينى تخييرى مى دانند ، حضور معصوم را جزء شرايط وجوب عينى تعيينى حساب مى کنند .

    پس حضور و غيبت امام معصوم عليه السلام هيچگونه دخالتى در اصل وجوب نماز جمعه ندارد .

*****

    دکتر : « در اين چند سال اخير بحمدلله فتاوايى منتشر شده كه اقامه نماز هاى جمعه را تاييد ميكند   اين واقعا گام بسيار بزرگى در جهت تصحيح مذهب شيعه است، بنده بسيار از پروردگارم سپاسگذارم كه تلاشهاى مرا بى بهره نگذاشت چون به لطف الهى شخصا در تحريك و قانع كردن مراجع محترم جهت برگذارى نماز هاى جمعه نقش كليدى داشته ام كه اميدوارم خداوند مرا از پاداش بزرگ آن محروم نفرمايد » .

    نويسنده : هيچ فتوائى از هيچ فقيهى در اين چند سال اخير که دلالت بر وجوب تعيينى نماز جمعه کند صادر نشده است و تمام فقهاى معاصر قائل به وجوب تخييرى نماز جمعه بوده اند و هستند .

    البته مرحوم آية الله العظمى اراکى از مراجع بزرگوار قم   در زمان حکومت پهلوى نيز نماز جمعه را در مسجد امام قم بر گذار ميکرد و هم چنين مرحوم آية الله شيخ غلام حسين ترک در مشهد مقدس از کسانى بود که سالها قبل از انقلاب نماز جمعه را اقامه مى نمود ، اما فتواى بوجوب تخييرى در بين فقها معروف بلکه در بين جمهور فقهاى اماميه وجود داشته و تغيير نکرده است .

    اما اينکه دکتر مراجع عظام را قناعت داده باشد که نماز جمعه را برگذار کنند ، ادعاى است بلا دليل و غير قابل قبول ، زيرا فقهاى شيعه تابع دليل اند و هرچه مدلول دليل باشد مطابق آن حکم ميکنند ، و دکتر دليلى بر وجوب عينى تعيينى نماز جمعه اقامه نکرد تا بعد ادعا کند که با اين دليل مراجع را قانع ساختم .

*****

    دکتر : « اما پرسش بنده اينست كه چرا ما تاكنون يعنى بيش از هزار سال! به اين ترفند خطرناك پى نبرديم و دهها نسل از مسلمانان شيعه ما از نمازجمعه محروم بوده اند؟! اين چه دست پنهانى دركار بوده كه توانسته است با زيركى و مكارى بر يك مكتب بزرگ چيره شود و ما را از نماز جمعه اى كه بانص صريح قرآن ثابت است محروم گرداند ؟ » .

    نويسنده : 1- هم قبلا و هم فعلا فتواى اکثر علماى شيعه وجوب تخييرى نماز جمعه است و الان هم مردم از نظر فقه ما اختيار دارند که به نماز جمعه حاضر شوند يا نماز ظهر را بخوانند .

    2- در گذشته هم افرادى بنام امام جمعه و مساجدى به نام مسجد جمعه مخصوصا در ايران وجود داشته که هنوز هم بسيارى از آن مساجد که بنام مسجد جمعه ياد ميشوند باقى است و اين خود دليل است بر اينکه در گذشته هم نماز جمعه بوده است نه اينکه دکتر آمده باشد و فقهاى شيعه را به برگذارى آن قانع کرده باشد .

    3- خواندن نماز جمع ضررى را متوجه دشمنان اسلام نميکند تا آنها بيايند و مسلمانان را از خواندن آن باز دارند مگر اهل سنت که هميشه و بطور عموم نماز جمعه خوانده اند چه ضربه اى بر دشمنان اسلام وارد کرده اند که شيعيان در آن سهيم نبوده اند ، يا مگر ملتهاى عرب که نماز جمعه در بين رعيت و سلاطين آنها ترک نميشود چه گلى بر سر اسلام و مسلمين زده اند ، الان بيش از چهل سال است که فلسطينى ها زير چکمه هاى صهيونيستهاى جنايتکار ، خورد ميشوند و ملتهاى عرب مشغول عيش و کيف خود هستند ، بلکه با سکوت خود به حکام و سلاطين خود نيز اجاه داده اند که پشت پرده قول و قرارهاى با دشمنان اسلام را آزادانه انجام دهند .

    4- مگر بيگانگان آمدند و به اهل سنت گفتند که نماز را دست بسته بخوانيد و در وضو پاهاى تان را بشوريد ؟.

    5- قرآن کريم ما را به نماز جمعه امر ميکند و در اين شکى نيست و لذا فقهاى ما هميشه نماز جمعه را در عداد نماز هاى واجب حساب کرده اند و فقيهى در بين شيعه وجود ندارد که حکم به استحباب يا حرمت نماز جمعه داده باشد ، اما آيا اين وجوب عينى تعيينى است يا عينى تخييرى مطلبى است که به کمک روايات که مفسر قرآن کريم هستند روشن ميشود .

 

روى دروغگو سياه باد


 

    دکتر : « پس از اين سفر خسته كننده اى كه سعى كردم از حقايق مهمى پرده بردارم و لابد شما را هم خسته كردم ، با توجه به شناختى كه از تشيع تحريف شده!پيدا كرديم و با توجه به اينكه خود امام صادق   عليه السلام گواهى ميدهند كه شيعيان نخستين رافضه بوده اند و خداوند هم آنان را رافضه خوانده (لرفضهم اهل البيت) "چونكه اهل بيت (ع)را كنار گذاشتند". حد اقل براى خودم مطلب خيلى مهمى باقى مانده است وآن اينكه حالا بايد چه كاركنم؟ آيا باز هم به اصطلاح شيعه باشم!؟ سرجايم باقى بمانم؟ منصبم را حفظ كنم؟ و همچنان سرمايه هاى هنگفتى را از مردم ساده وبيچاره به نام خمس بگيرم و به جيب بزنم؟ و ماشينهاى مدل بالا سوار شوم؟ و(ببخشيد) از زنهاى خوشگل كام بگيرم ؟ يا اينكه از اين محرمات كناره بگيرم و حق را آشكارا بيان كنم زيرا ساكت از حق شيطانى گنگ است ؟! » .

    نويسنده : آنچه دکتر در اين چند سطر گفت ، خلاصه تمام مطالبى است که تا حالا گفته بود و ما هم همه را جواب داديم و اينجا هم بطور اجمال ميگوئيم :

    1- امام صادق عليه السلام هيچ وقت نفرموده اند که خداوند شيعيان را رافضه ناميد بخاطر آنکه اهلبيت را کنار گذاشتند و در هيچ کتابى اين مطلب از امام صادق عليه السلام نقل نشده است بلکه در صفحه هاى 93 و 94 و 95 همين کتاب روايتى را که دکتر بشکل تحريف شده و بريده نقل کرد کامل ترجمه نموديم و معلوم شدکه امام عليه السلام ميفرمايند : خداوند شما را رافضه ناميد چون شر و باطل را ترک کرديد و بسوى خير که اهلبيت پيامبر عليهم السلام هستند آمديد .

    2- هيچ سرمايه هنگفتى براى هيچ عالم و فقيه شيعه از طريق خمس بدست نيامده است بلکه فقهاى شيعه زاهدانه زندگى ميکنند و اين چيزى است که همه شيعيان آنرا ميدانند و خمسى که دست آنها ميرسد در مصارف شرعى از پيش تعيين شده به مصرف ميرسد .

    3- هيچ يک از فقهاى ما ماشينهاى مدل بالا نداشته و ندارند و بلکه اکثر فقهاى ما ماشين ندارند .

    4- کام گرفتن از از زنهاى خوشگل براى افرادى که دين را بدنيا مى فروشند بسيار آسان و راحت است .

    5- کسيکه مى خواهد حق را آشکارا بيان کند زير پوشش نام مستعار که کسى او را نشناسد مخفى نمى شود ، زيرا که آدم ناشناس مساوى با سفر است و گفتارش هيچ اثرى نخواهد داشت ، خصوصا اگر تمام گفته هايش دروغ باشد ، و چنانکه قبلا گفتيم دکتر اگر مرد بود ، مردانه به ميدان مى آمد تا معلوم ميشد که چه در چنته دارد و آيا واقعا همان کسى هست که ادعا ميکند يا خير ، اگر کشته هم شده بود بدرجه شهادت مى رسيد يا در صورت ترس از مرگ ميتوانست جاى امنى را انتخاب کند و صدايش را بگوش ديگران برساند .

*****

     دکتر : « گرچه تاكنون مخلصانه آنرا خوانده ام وتدريس كرده ام و از آن دفاع نموده ام ، با اين احساس كه من از مكتب اهل بيت عليهم السلام دارم پيروى ميكنم و نه از ترفندهاى دشمنان آنان ، الحمدلله اكنون هم محبت اهل بيت و پيروى از سيرت ائمه اطهار   عليهم السلام البته پس از پيروى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در قلبم دارد موج ميزند ، اما به شدت از دروغهايى كه به آن سلاله طاهره بسته شده متنفرم و از دشمنان واقعى آنان شديداً احساس تنفر و انزجار ميكنم  »  .

    نويسنده : اگر دکتر در حوزه علميه نجف اشرف تحصيل و تدريس کرده بود ، بايد علماى نجف و طلاب حوزه ، عالمى که اهل کربلا و جزء مجتهدين و مدرسين حوزه باشد بشناسند که نمى شناسند .

    وانگهى کسيکه ادعاى اجتهاد و فقاهت دارد چطور بين روايت ضعيف و صحيح نميتواند فرق بگذارد و چرا نميداند که در مقام تعارض دو روايت باهم امکان تمسک به هيچ طرف نيست مگر آنکه ترجيحى در بين باشد .

    پس معلوم ميشود که دکتر سابقه شيعه بودن را نداشته چه رسد به اينکه از علماى شيعه باشد ، علاوه بر اينکه تاريخ را هم بلد نيست و ادعاى ملاقات با سيد دلدار على نقوى قدس سره را دارد که در سال 1235 هـ ق يعنى 190 سال پيش از اين فوت نموده است .

    از تهمت هاى فراوانى که بر شيعيان وارد نموده است معلوم مى شود که او حتى با شيعيان عادى هم رفت وآمد نداشته و الا آن تهمت ها را وارد نميکرد مثل امانت دادن زنها که در بحث متعه از او نقل کرديم  .

*****

    دکتر : « {ترس از شمشير قائم؟} از مفضل بن عمر روايت است كه گفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه ميفرمودند: (لوقام قائمنا بدأ بكذابى الشيعة فقتلهم) "هرگاه امام قائم ظهور كند از شيعيان دروغين شروع خواهد كرد و آنان را خواهد كشت"     رجال كشي/253  .

    چرا امام قائم ازشيعيان دروغين شروع ميكند و اول آنان را ميكشد؟! زيرا تهمتها و دروغهايى كه آنان ساخته اند و به نام دين واهل بيت (ع) به خورد مردم داده اند خيلى زشت است و پيامدهاى خطرناكى دارد مانند صيغه و لواط و خمس و تحريف قرآن و بداء و رجعت وغيره كه متأسفانه همه جزو ايمان! قرار گرفته است، پس چه كسى از شمشير امام قائم نجات خواهد يافت؟! عجل الله فرجه الشريف؟!!  » .

    نويسنده : مستفاد از روايت آنست که امام عليه السلام هرکى را که بدروغ ادعاى تشيع کرده باشد مى کشد ، چون آنان با اين ادعا که شيعه هستند مردم را از طريق اهل بيت عليهم السلام منحرف کردند و مسلما يکى از شيعيان دروغين همين آقاى دکتر مجتهد نماى 90 يا 200 ساله است که اگر در زمان ظهور امام زمان زنده باشد به شمشير آنحضرت کشته خواهد شد .

    حليت متعه و جماع از دُبر را در صورت رضايت زوجه در جاى خودش بحث کرديم و جوابهاى دندان شکنى به دکتر داديم ، اما مسئله (بداء) که يکى از معتقدات شيعه است معناى آن اينست که خداوند متعال امرى بر مردم آشکار ميکند پس از آنکه مخفى کرده بود يعنى مردم در اول نميدانستند و بعد فهميدند اما خداوند متعال از اول عالم بود و ميدانست که اين حکم را در آينده نسخ ميکند يا فلان مريض را شفا ميدهد و امثال اين مطالب که دوستان ميتوانند براى اطلاع بيشتر به کتاب تشيع چيست؟ و شيعه کيست؟ ص 292 مراجعه کنند .

*****

    دکتر : « و از امام صادق- عليه السلام- روايت است كه فرمودند: ( ما انزل الله سبحانه آية فى المنافقين الا وهى فيمن ينتحل التشيع!! ) " خداوند پاك هيچ آيه اى در باره منافقين نازل نفرموده مگر اينكه بر پيروان تشيع تطبيق ميخورد!! رجال كشى ص/254  بيوگرافى ابو الخطاب   .

    جانم و پدر و مادرم فداى امام صادق عليهم السلام باد خوب شناخته است! پس وقتى تمام آيات نفاق بركسانى كه از تشيع پيروى ميكنند تطبيق ميخورد چگونه من با آنان همراه باشم؟! آيا بازهم درست است كه ادعا كنند از مذهب اهل بيت عليهم السلام پيروى ميكنند؟ و آيا بازهم ادعاى محبت اهل بيت عليهم السلام صادق است ،اينك پاسخ همه آن پرسشهايى كه همواره مرا به حيرت واداشته و ذهنم را به خود مشغول ميداشت در يافتم  » .

    نويسنده : با چشم پوشى از سند روايت ، ابن منظور در لسان العرب ذيل ماده (نحل) مى گويد : (انتحل فلان شعر فلان او قال فلان اذا ادعاه انه قائله) "بخود نسبت داد فلانى شعر فلانى را وقتى که ادعا کرد آن شعر از اوست " پس معناى (ينتحل) که در روايت آمده است ، ادعا کردن است نه پيروى کردن .

    بنا براين معناى روايت اين چنين مى شود " خداوند هيچ آيه اى در باره منافقين نازل نفرموده مگر اينکه بر کسانى که مدعى تشيع هستند (اما در واقع شيعه نيستند) تطببيق ميشود " .

    مراد از اين حديث آنست که همانطوريکه در صدر اسلام منافقينى وجود داشتند که در دل کافر و به ظاهر مسلمان بودند حالا هم کسانى هستند که در ظاهر خود را شيعه ميگويند اما اعتقادى بمذهب تشيع نداشته و ندارند ، يعنى منافقند و اين کار را براى ضربه زدن به شيعيان و مذهب اهلبيت عليهم السلام ميکنند با اين بيان اين روايت ، دکتر ومترجم و يارانشان را منافقانى معرفى ميکند که چون عبدالله بن اُبى هميشه به اسلام از پشت خنجر ميزنند ، پس روايت ماهيت دکتر را روشن ميکند و هيچ مذمتى در آن نسبت به شيعيان حقيقى و واقعى ديده نميشود .

*****

    دکتر : « {چرا شيعه بودم؟} پس ازآنكه اين حقايق برايم آشكار گرديد و ديگر مسائل روشن شد شروع به بحث و جستجوى ديگرى كردم و آن اينكه بنده چرا شيعه هستم؟ واصلاً خانواده و خويشان من چرا شيعه هستند؟ سرانجام دريافتم كه قبيله ما دربست اهل سنت بوده اند، تقريبا حدود صد و پنجاه سال پيش دعوتگرانى از ايران به جنوب عراق آمده بودند و با بعضى از رؤساى عشاير تماس گرفته بودند و با استفاده از خوش اخلاقى و كم علمى آنان فرصت را غنيمت شمرده و آنان را فريب ميدهند، قبيله ما وبسيارى عشاير ديگر فقط به همين علت شيعه شده اند، و اصلاً چيزى از حقيقت قضايا نميدانند، بخاطر اينكه امانت علمى را رعايت كرده باشم در اينجا اسماى بعضى از اين عشاير را ذكر ميكنم مثل: بنوربيعه، بنوتميم   الخزاعل، الزبيدات، العمير( بطنى از تميم است) خزرج   شمَّر، طوكة الدوار، الدفافعة، آل محمد ( از عشاير العمارة) عشاير الديوانية ( آل اقرع و آل بُدير) عفج   الجيور، الجليحة، عشيره كعب، بنولام و غيره ، اينها همه از عشاير معروف و اصيل عراقى هستند كه به شجاعت و كرم شان شهرت دارند، وهمه نيز عشاير بزرگى هستند كه متأسفانه طى همين صد و پنجاه سال به دست داعيان ماهرى كه از ايران آمده بودند فريب خورده اند و هركس به نحوى به اين دام افتاده است.

    اين عشاير شجاع فراموش كرده اند كه با وجود شيعه بودنشان شميشر امام قائم همچنان منتظر است تاگردنشان را ببوسد چون امام قائم تصميم دارد تمامى عربها را حتى اگر شيعه باشند به بدترين وضع قتل عام كند چنانكه در كتب بزرگمان اين حقيقت روشن است ».

    نويسنده : هرکس که کتاب دکتر يا ترجمه او را بخواند متوجه ميشود که او هرگز شيعه نبوده است تا بعد سنى شده باشد ، و انگهى نام بردن قبايل عراقى حتى براى کسانى که عراقى هم نباشند کار مشکلى نيست و ظرف يکساعت تحقيق ميتوان نام صدها قبيله را پيدا کرد و بعد هم نوشت که اينها در صد سال پيش يا هزار سال پيش چنين و چنان بودند و مدرکى هم ارائه نکرد ، چنانکه دکتر ادعا ميکند و ميگويد اين قبايل قبل از صد و پنجاه سال سنى بودند ،بعد دعوتگران ايرانى آمده و آنان را شيعه ساختند ، اما مدرک اين سخن چيست فقط خود دکتر است و بس .

    ار طرف ديگر اين سؤال پيدا ميشود که آيا در آن زمان در عراق شيعه اى وجود داشته يا خير ؟ که اگر جواب مثبت باشد ، پس چرا شيعيان خود عراق نيامدند اين قبايل را بسوى تشيع دعوت کنند که ايرانيان فارسى زبان براى شيعه ساختن آنها به عراق سفر کردند که هم مشکل زبان و هم مشکل فرهنگ هردو موجود است و سؤال ديگر آيا تمام افراد اين صد و پنجاه قبيله نادان و جاهل بودند و يکنفر فهميده نداشتند که چند نفر فارسى زبان بيايند و مذهبى را که صد سال در بين آنها حاکم بوده است ظرف چند روز تغيير دهند ؟ .

    بهر حال اين داستان دکتر راست باشد يا دروغ سبب نمى شود که مذهب تشيع باطل و مذاهب ديگر حق باشد ، زيرا حق ، حق است حتى اگر يک نفر پيرو هم نداشته باشد و باطل ، باطل است حتى اگر همه عالم از آن پيروى کنند .

    در رابطه با مسائل مربوط به بعد از ظهور امام زمان عليه السلام قبلا مفصل مطالبى گفته شد و اينجا هم ميگوئيم که آن بزرگوار نه بقصد کشتن عربها و نه ديگر انسانها بلکه براى پياده کردن احکام خدا و برقرارى صلح و صفا ظهور ميکند و اگر کسى در برابرش قرار بگيرد و مانع پياده شدن اهدافش شود ، طبيعى است که ضرب شصت آنبزرگوار را خواهد چشيد .

*****

    دکتر : « {انتخاب کردم} از انجاييكه خداوند از اهل علم عهد و پيمان گرفته است كه حق را برمردم آشكار كنند، وظيفه خود دانستم كه اندوخته هايم را به شما خوانندگان عزيز بازگويم (صلاح مملكت خويش خسروان دانند) من كه راه خودم را شناختم و انتخاب كردم و با ابلاغ اين مطلب خدمت شما اميدوارم كه بخشى از دين خودم را اداء كرده باشم  » .

    نويسنده : دکتر از اول کتاب تا اينجا که آخر کتاب است ، خواست مذهب تشيع را ناحق و باطل جلوه دهد که به حمد خداى متعال تمام آنچه را که گفته بود جواب داديم و دروغها ، خدعه ها ، نيرنگها و تدليسهاى او را آشکار نموديم و از لابلاى سخنان او هم متوجه شديم که هرگز قبل از اين شيعه نبوده تا سنى شده باشد و اگر شيعه هم ميبود باز با سنى شدن او ضررى به مذهب تشيع وارد نميشد مگر کسانى که اسلام را ترک ميکنند و مارکسيست ميشوند ، ضررى متوجه اسلام ميسازند؟ .

    از خداوند متعال خواهانيم که اين خدمت ناچيز را بکرمش قبول فرموده و ثوابش را به روح پدر و مادر اين حقير ايصال فرمايد ، و هميشه دروغگويان را سياه روى و رسوا نمايد و از خداوند ميخواهيم که بحق پيامبر و آل پيامبر راه پيامبر و آل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را جاودانه و پر رهرو بگرادند .

الحمد لله الذى جعلنا من المتمسکين بولاية امير المؤمنين و اولاده المعصومين عليهم السلام و الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما کنا لنهتدى لولا ان هدانا الله و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطيبين و صحبه المنتجبين و لعنة الله على اعدائهم من الان الى يوم الدين  .