next page index page back page

13- تدريس آية الله العظمى اراكى

تدريس

آية‏الله‏العظمى اراكى تا زمانى كه مرحوم آية‏الله‏العظمى حاج سيدمحمدتقى‏خوانسارى در قيد حيات بود درس خارج شروع نكرده بود بلكه با اينكه از نظرمراتب علمى مانند و هم‏مباحثه آن مرحوم بود به خاطر ارادت خاصى كه به ايشان‏داشت در درس ايشان هم شركت مى‏كرد و قسمتى از درس ايشان را هم به عنوان‏تقريرات نوشت و از اين رو شايد برخى از ناآشنايان به سوابق اين دو بزرگوار آنان رااستاد و شاگرد مى‏دانستند با اينكه چنين نبود و حتى حاشيه عروة‏الوثقى را با هم‏نوشته بودند تا رساله عمليه هر دو باشد.

در اين دوران (يعنى تا قبل از رحلت آية‏الله خوانسارى) مرحوم آية‏الله‏العظمى‏اراكى تدريس سطح و سطوح عاليه را داشتند و حتما تعداد فراوانى از طلاب‏و فضلاى حوزه اراك و سپس حوزه قم از محضر درس ايشان در سطوح عاليه مانندكفاية‏الاصول و مكاسب شيخ انصارى بهره‏مند شده‏اند اما متاسفانه از شاگردان اين‏دوره ايشان فقط پنج نفر را مى‏شناسيم:

1- آية‏الله حاج سيدعبدالوهاب بتولى رشتى متولد 1334 در رشت، پس ازخواندن مقدمات و قسمتى از سطوح به قم مهاجرت كرد و سطوح نهايى را نزدآية‏الله‏العظمى اراكى و ديگران خواند آنگاه از درس خارج آيات عظام مرحوم حاج‏سيدمحمدتقى خوانسارى و حاج سيدمحمد حجت كوهكمرى و حاج آقا حسين‏طباطبايى بروجردى بهره‏مند شد و درسال 1370 به تهران رفت و در آنجا به انجام‏وظايف و كارهاى علمى پرداخت. (1)

2- آية‏الله حاج سيدمحيى‏الدين طالقانى متولد در يكى از قراء طالقان. پس ازخواندن مقدمات در سن شانزده سالگى به تهران آمد و سطوح را نزد مرحوم‏ميرزاطاهر تنكابنى و حاج سيدابوالحسن طالقانى (پدر آية‏الله حاج سيدمحمودطالقانى و ابوالزوجه خود آقا سيدمحيى‏الدين) خواند و در سال 1342 به قم آمدو از درس آية‏الله حاج سيدمحمدتقى خوانسارى و آية‏الله اراكى و آية‏الله حاج شيخ‏مهدى حكمى و آية‏الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى تا سال 1351 بهره‏مند شدو در سال 1351 به دستور مرحوم حاج شيخ به تهران رفت و تا پايان عمر به انجام‏وظايف الهى و علمى پرداخت.

از تاليفات چاپ شده او عبارت است از:

1- آثارالاعمال.

2- آثارالمعاصى.

3- شرح دعاى ندبه.

3- آية‏الله حاج شيخ عبدالجواد جبل عالمى سدهى متولد 1323ق در سده،مقدمات را در زادگاه خود و اصفهان خوانده و سپس به قم مهاجرت و از درس آيات‏عظام حاج شيخ محمدعلى اراكى، حاج سيدمحمدتقى خوانسارى حاج شيخ‏عبدالكريم حائرى و حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى بهره برده است و در زمان‏آية‏الله بروجردى چند سالى براى تدريس به كرمانشاه رفتند و سپس مراجعت‏به قم‏و از اساتيد و علما به نام حوزه علميه قم بودند. (2)

4- آية‏الله حاج سيدمهدى كشفى فرزند سيد ريحان‏الله فرزند سيدجعفركشفى بروجردى‏قدس سرهم، در سال 1316ق در تهران متولد و پس از تحصيل علوم‏جديده و خواندن ادبيات در سال 1341 به قم هجرت كرد و از درس آيات‏الله:حاج سيدمحمدتقى خوانسارى، سيدابوالحسن قزوينى، ميرزا على‏اكبر حكمى‏يزدى، حاج شيخ محمدعلى اراكى و سپس از محضر درس آية‏الله‏العظمى حائرى‏استفاده كرد.

پس از رحلت آقاى حائرى به طهران باز گشت و در آنجا به تدريس و ترويج‏دين اشتغال داشت در سال 1367 به رحمت الهى پيوست و در قبرستان نو(قبرستان حاج شيخ) در يكى از مقبره‏ها به خاك سپرده شد.

در كتاب تاريخ بروجرد آمده است:

ميرزا جهان بخش بروجردى از علماى جامعين قرن چهاردهم هجرى است‏در جميع فنون و علوم اسلامى ماهر و به اضافه در رياضيات و هيات شهرتى داشته‏و جمعى در محضرش بهره‏ور شدند.

از جمله مرحوم شيخ عبدالحسين رشتى (صاحب حاشيه كفاية‏الاصول) كه‏مدتى در رياضيات و هيات از حوزه درس وى استفاده كامل كرده است.

در كتاب آيينه دانشوران در ذيل شرح حال مرحوم حاج سيد مهدى كشفى‏مى‏نويسد: آقاى كشفى در فقه و اصول و علوم رياضى تدريس مى‏كند و در علوم‏غريبه از قبيل علم نقطه و حروف و اعداد و فلكيات از شاگردان مرحوم‏ميرزاجهانبخش هستند.

5- آية‏الله حاج ميرزااحمد زيارتى (پدر حجة‏الاسلام والمسلمين سيدحميدروحانى) فرزند سيدمحمدصادق زيارتى سمنانى متولد 1280 يا 1282شمسى دردهكده زيارت از توابع سنگسر (مهدى شهر).

در كتاب گنجينه دانشمندان آمده: دروس ابتدايى و مقدمات را نزد والدماجدش، و نيز پدر همسرش خوانده و بعد به تهران عزيمت نموده و چند سالى‏سطوح را از اساتيد آن سامان استفاده كرده و بعد به قم عزيمت نموده و از محضرآيات عظام حاج سيدمحمدتقى خوانسارى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و حاج‏شيخ عبدالكريم حائرى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج علمى اجتهاد رسيده‏و سپس به تهران آمده و در مدرسه خان مروى به تدريس مشغول شده تا در سال‏1366 قمرى كه به سنگسر (مهدى‏شهر) برگشته و به خدمات دينى و مبارزه با فرقه‏ضاله بهائيه پرداخته است.

در سال 1400قمرى برابر با 1359شمسى در سن هفتاد و هشت‏سالگى درتهران از دنيا رفت و در حسينيه المهدى كه از آثار باقيه خود ايشان است درمهدى‏شهر به خاك سپرده شد.

نويسنده اين سطور گويد: در اوايل شروع به تحصيل، كه ايشان ظاهرا به‏تهران تبعيد و در مدرسه مروى در حجره‏اى زندگى مى‏كرد خدمتشان رسيدم و ازنصيحت او بهره‏مند شدم (رحمة‏الله عليه). (3)

درس خارج

پس از فوت مرحوم آية‏الله‏العظمى حاج سيدمحمدتقى خوانسارى در سال‏1371ق به تقاضاى شاگردان ايشان، آية‏الله‏العظمى اراكى همان درس را كه‏كتاب‏النكاح بود ادامه داد و عملا همه متوجه شدند كه قدرت علمى و تدريس‏ايشان همانند مرحوم خوانسارى است و از همان ايام تا حدود چهل سال بعد كه‏اين تدريس ادامه داشت‏حوزه درس ايشان مجمع فضلا و اساتيد و نخبگان حوزه‏علميه قم بود.

محل تدريس ايشان شبستان زير كتابخانه مدرسه فيضيه، و در مدتى كه‏مدرسه‏فيضيه مانع داشت دريكى از بقعه‏هاى صحن‏مطهر حضرت معصومه بود.

از كتابهاى فقه تتمه كتاب‏النكاح كه درس آقاى خوانسارى بود، و كتاب‏مكاسب محرمه وبيع وخيارات‏را دو دوره، كتاب‏الطهارة را يك دوره، صلاة‏الجمعة،كتاب‏النكاح را يك دوره ديگر، و كتاب حج را يك دوره، و اصول فقه را سه دوره‏تدريس فرمودند.

شيوه تدريس و ويژگيهاى آن و نيز بيان برخى از مبانى ايشان

در مورد مبانى آية‏الله حاج شيخ ابوالحسن مصلحى فرزند ايشان مى‏نويسد:

فقه بى‏اصول فقه را بى مبنا مى‏دانست.

به اصول و قواعد اعتقاد كامل داشت و بر آنها كاملا مسلط بود و به قول‏معروف چون موم در دستش نرم بود.

در هر مساله‏اى كه وارد مى‏شد اول مقتضاى اصل و قاعده را در آن مساله به‏طور مشروح بيان مى‏كرد.

به مبانى شيخ انصارى رضوان‏الله تعالى عليه سخت معتقد بود و از آنها به‏شدت دفاع مى‏كرد.

و همچنين از مبانى استادش مرحوم حائرى رضوان‏الله تعالى عليه دفاع‏مى‏كرد و به اشكالات مرحوم حاج شيخ محمدحسين اصفهانى به دررالاصول‏استادش يك يك با دليل و برهان پاسخ مى‏داد.

آنچه در دفاع از مبانى شيخ و شيخ مشايخش مى‏گفت‏با دليل ثابت مى‏كردو مى‏فرمود اگر تا صبح هم بحث كنيد حاضرم جواب بدهم و جواب مى‏داد.

درباره دررالاصول استاد مى‏فرمود: حاج شيخ در تنظيم اين كتاب بناى‏رعايت ايجاز و اختصار داشت كه حجم كتاب زياد نشود و بتواند كتاب درسى‏حوزه‏ها باشد و از اين رو گاهى براى اضافه كردن يك كلمه براى توضيح مطلب باايشان بحثها مى‏شد و زير بار اضافه كردن نمى‏رفت.

و مى‏فرمود متاسفانه اين رعايت اختصار موجب شده كه متاخرين و كسانى‏كه مطالب را از خود ايشان تلقى نكرده‏اند مراد ايشان را از عبارت كتاب به دست‏نياورده و به ايشان اشكال كنند.

در فقه و فتوا به مشهور تبعالاساتيده اعتقاد كامل داشت. از شيخ ابوالقاسم‏قمى نقل مى‏كرد كه شهرت را از گچ نتراشيده‏اند (منشا و مبنى دارد) هر چنداز نظر استدلال و قواعد و اصول و عمومات و نصوص خاصه، مساله روشن بوداما اگر خلاف فتواى مشهور بود فتوا نمى‏داد و مى‏فرمود جرات مخالفت‏مشهور را ندارم.

عمل مشهور به روايت را جابر ضعف سند مى‏دانست هر چند راوى آن‏اكذب‏البريه باشد و اعراض مشهور از عمل به روايت را موجب ضعف آن‏مى‏دانست هر چند روايت از حيث‏سند صحيح اعلايى بود يعنى راويانش همه‏عدل امامى معدل بعدلين اماميين بودند.

مى‏فرمود بزرگان فقهاى قدما، كه اين اخبار از دست آنها به ما رسيده است ازصحت و سقم آن بهتر خبر دارند پس اگر به روايتى اعتنا نكردند معلوم مى‏شود به‏قول معروف زير كاسه نيم كاسه‏اى است و اگر به روايت ضعيف‏السندى عمل كردندپى مى‏بريم كه اين مورد از همان مواردى است كه فرموده‏اند علم (صحيح) را ازدهان كلب هم كه باشد بگيريد.

و مى‏فرمود ما پس از چهارده قرن با بعد زمانى فراوان آمديم از قضاياى آن‏روزها درست‏خبر نداريم افرادى كه نزديك به عصر معصومين بوده‏اند قضايا رابهتر مى‏دانند.

و مى‏فرمود اگر شش نفر از محققان فقها كه به علم و تقوايشان اطمينان داريم‏كه عبارتند از محقق اول و محقق ثانى، شهيد اول، و شهيد ثانى و فاضلين (علامه‏و فخرالمحققين)، در مساله‏اى توافق راى داشته باشند و بدون ترديد و با جزم حكم‏كنند ما هم جزم پيدا مى‏كنيم كه همان حكم صحيح است. در مورد خواندن فلسفه‏براى محصلى كه مى‏خواهد فقيه شود فقط خواندن امور عامه را توصيه مى‏كردچون امور عامه كلياتى است كه به منزله مدخل و منطق همه علوم است و از احكام‏وجود بما هو وجود من غير تخصص بحث مى‏كند و همين مقدار هم در اصول فقه‏دخالت دارد و آموزش آن لازم است.

و مى‏فرمود اساس كار فقيه استظهار از قرآن و روايات (كتاب و سنت) است‏و استظهارفهم عرفى مى‏خواهد و دقتهاى فلسفى ذهن را در فهم روايات و آيات ازحد اعتدال و فهم عرفى خارج مى‏سازد.

فهم عرفى را هم در مفاهيم كلمات و هم در تطبيق كليات بر مصاديق متبع‏مى‏دانست و اين مطلب را از استاد استادش مرحوم سيدمحمد فشاركى نقل مى‏كردو بر آن پافشارى مى‏نمود و مى‏فرمود همان دليلى كه در اختلاف معنى و مفهوم‏عرفى و لغوى و عقلى، معناى عرفى را متعين مى‏نمايد (به معناى ديد عرفى، نه‏تقييد معناى عرفى) همان دليل در تطبيق معنى به ديد عرفى جريان دارد هر چند درمفهوم و سعه و ضيق آن اختلاف نباشد.

مثلا در دم و خون با اين كه در مفهوم آن بين عقل و عرف و لغت اختلاف‏نيست اما در تطبيق، عقل، رنگ خون را خون مى‏داند چون تا اجزاى صغار خون‏نباشد رنگ پيدا نمى‏شود و به ديد عقل رنگ خون همان اجزاى صغار خون است‏زيرا تفكيك عرض (كه رنگ است) از معروض (كه جسم است) محال مى‏باشد اماعرف در مقام تطبيق مى‏گويد اين رنگ است و خون نيست همانطور كه در بخارمتصاعد از مايع نجس را كه با تقاطر به صورت اوليه برمى‏گردد عرف بخار را غير ازمايع نجس مى‏داند و اعاده معدوم را جايز مى‏داند و مى‏گويد قطراتى كه بعد از بخارشدن به صورت اول برگشته همان آب نجس است.

و همچنين با مواردى كه دقتهاى فلسفى را در اصول و مباحث الفاظ آورده‏اندمخالفت مى‏كرد و تركيب قضيه از اجزاى ثلاثه و حمل مشتقات و اسماء و صفات‏ذات احدى را از اين قبيل مى‏دانست كه بين ديد فلسفى و ديد عرفى و منطقى كه‏مبنى بر معقولات ثانيه مى‏باشد خلط شده است. و جواب بسيارى از اشكالات‏فلسفى را بدين نحو مى‏دادند كه بين ديد فلسفى و مباحث الفاظ اصولى خلط شده‏و وجود اين ديد در فقه آفتى براى فقه و فقيه است.

اين مطلب را امام خمينى -رضوان‏الله تعالى عليه- نيز در باب كسر مشاع‏و نيز در ساير ابواب به مناسبت تذكر داده‏اند و طلاب را از خلط ميان مسائل فلسفى‏و اصولى فقهى بر حذر داشته‏اند.

و همچنين علامه طباطبايى صاحب تفسير گرانقدرالميزان در بحث اصول‏فقه، اين مطلب را يادآورى نموده‏اند.

و در مورد ويژگيهاى درس ايشان آية‏الله خرازى مى‏نويسد:

1- درس ايشان خارج عالى و يا خارج خارج به حساب مى‏آمد و كسانى‏ميتوانستند از درس ايشان استفاده كنند كه قبلا مورد بحث را خوب مطالعه كرده و بامساله آشنا باشند.

2- اشراف و تسلط ايشان بر مباحث كاملا از تدريس ايشان احساس‏مى‏شد.

3- تمام وقتشان مصرف مطالعه و تدريس مى‏شد و تمركز حواس داشتند[چون به دنيا و ماديات بى‏اعتنا بودند] از مرحوم آية‏الله‏العظمى حاج سيد محمدتقى خوانسارى نقل شده كه اگر كنار آقاى اراكى كوهى از طلا يا تلى از خاكستر باشدبه حال ايشان فرق نمى‏كند.

4- آماده پاسخ به سؤالات بودند.

5- نظرات بزرگان را نقل و نقد مى‏كردند و از نقل آراء معاصرين هم اباو امتناع نداشتند.

6- در نقل كلمات امانت و احترام گوينده و انصاف در بحث رعايت‏مى‏شد.

7- مسائل مهم بحث‏دار را مطرح و بررسى مى‏كردند و از طرح مسائل جزئى‏و غير اساسى در درس پرهيز مى‏كردند.

8- درس ايشان خالى از اطناب بود و حشو و زوائد نداشت و در عين حال ازتعقيد و اجمال هم خالى بود.

و اينجانب اضافه مى‏كنم:

9- در بحثها مطالب مرحوم حاج شيخ محمدحسين كمپانى اصفهانى راخيلى خوب نقل و نقد مى‏كردند با اينكه حاشيه كفايه و حاشيه مكاسب‏مرحوم كمپانى چون از كتابهاى علمى سطح بالا است، نقد آن در توان هراستادى نيست.

10- پيشروى درسهاى ايشان خوب بود و در هر مساله زود محصل را به‏مقصد مى‏رساندند.

همانطور كه قبلا گفته شد درس خارج فقه و اصول چهل ساله اين استادالاساتيد، مجمع فضلا و افاضل و اساتيد بود و ده‏ها نفر از فضلا و اساتيد معروف‏فعلى حوزه از شاگردان ايشان هستند. در اينجا نام يا شرح حال كوتاهى از چند نفر ازآنان را مى‏آوريم.

پى‏نوشتها:

1) مرحوم آقاى بتولى در درس خارج آية‏الله‏العظمى اراكى نيز شركت كرده‏اند.

2) همچنين آقاى حاج شيخ عبدالجواد از درس خارج آية‏الله‏العظمى اراكى نيز استفاده كرده‏اند.

3) و نيز از شاگردان دوره سطح ايشان آية‏الله حاج سيد محمد باقر خوانسارى دام عزه فرزند آية‏الله‏العظمى‏حاج سيد محمد تقى خوانسارى هستند. شرح حال ايشان را مى‏توانيد در كتاب حضرت آقاى رازى‏ببينيد.

next page index page back page