next page index page back page

28- مرثيه‏ها

پس از رحلت آية‏الله‏العظمى اراكى(ره) سوكنامه‏هايى به نظم و نثر، به عربى و فارسى‏سروده و نوشته شد كه قسمتى از آنها در روزنامه‏ها و مجلات به چاپ رسيد.

براى اين بخش، چند نمونه جالبتر آنها را انتخاب كرده‏ايم.

بسم‏الله الرحمن الرحيم

و رقاء ذات تعزز و تمنع طارت الى اسنى المكان الارفع ضاقت عليها الارض مع رحب لها فاستبد لتها بالمكان الاوسع اذ جاءها يا نفس يا ما مونة من كل خوف فارجعى لاتفزعى قدكنت فى سجن البلا يا كلها حان النجاة اليوم منها فاسرعى يا آية ل«الله‏» كنت عظيمة نحن افتقدناك بفقد مفجع يا نور يا ضوءالقلوب اضئتنا فاخترت للنفس الخفاء بمضجع كان الفضائل كلها فيك انطوت صارت بمرآ كلهم والمسمع من ذالايتام النبى‏صلى الله عليه وآله واله‏عليه السلام عن حفظهم فى دينهم لم يجزعى عمرت قرنا بالطهارة والتقى نورالهدى فى‏الوجه منك بساطع من فقدك المهدى محزونا اتى من حزنه يا عين جودى و ادمعى يا حجة‏الاسلام فى ما قداتى بالفعل و القول الرضى النافع خمسين عاما قد جلست‏بمسند بالحق للفتوى و ما للمرجع قد كنت فينا ملجاءا و معاضدا فى المعضلات الحادثات بمفزع انموذجا اعلى لكل كريمة حتى بادنى بعضها لم تقنع صارالبلاد و مالها من مرتع لولا الفقاهة والفقيه كبلقع قد كنت كشاف‏الغوامض فائقا من كان فى هذا الطريق بمولع من الاله على‏الورى اذما اتى فيهم بمثلك من فقيه بارع لما ارتحلت الى النبى‏صلى الله عليه وآله اتيته بالخير والوجه المضئ الناصع جاهدت فى‏الاسلام حق جهاده بالذب اعداء الشريعة اجمع ياصاحب‏العصر(عج)الذى‏هوغائب كالشمس اذصارت لنا بمبرقع انا نعزيك العزاء بثلمة فى ديننا الاسلام ثم تشيع بعدالاراكى‏العظيم مصابه قد جدد الاحزان فينا اكتع ثم السلام عليه فى يوم‏الجزاء من كل مافيه و كل مواضع

چشمه چشمان كوكب خون گريست

چه صبور و سنگين و متعالى رفت او كه وجودش سراسر خير و بركت‏بود. او كه اهل‏عشق بود، اهل معرفت، اهل حكمت و ايمان و عقيده، عقيده‏اى الهى و آسمانى. اوپرتو نور الهى بود، بنده‏اى عاشق و شيدا و واله شيفته حق و حقيقت، مايه خيرو بركت، بزرگ و فرهيخته نامش و يادش براى ابد از خلود و جاودانگى برخوردار خواهد بود.

سلامش باد آن بنده صالحى كه عمرش و وجود گراميش سراسر زهد و علم‏و ايمان و تقوا بود. سلامش باد مى‏شنويم صداى پاى كاروانيان را، مى‏شنويم، اينان‏قامت‏بهار را بردوش گرفته‏اند و با خود به غربت‏سراى خاك مى‏برند. گويى‏خورشيد در تمام كوچه‏هاى زندگى غروب كرده است، خدايا، سرشانه‏هاى دل،تاب اين مصيبت را ندارند....

حنجره زمان از پس بغضى ناشكفته مى‏سوزد، خدايا! بگو دل با هجوم اين‏درد چه كند و به كدام سو بگريزد؟!

ما را به سوگ خويش به ماتم نشاند و رفت در بارگاه قدس فلك آرميد و رفت فرياد از جفاى تو اى چرخ نيلگون كنون ز هجر تو چشم غروب خونين است

بار ديگر تاروپود جان گسست امت اسلام در ماتم نشست و آسمان نيلگون خون شد و گريست.

آهسته‏تر اى پير! آهسته‏تر اى پير!

به يقين مى‏روى! اين اشك و آه ما آنقدر نيست كه راه تو را سد كنند. مى‏دانم‏كه كار تمام شد، مى‏دانم كه باز بانگ الرحيل ما را تنها گذاشت مى‏دانم كه خسته‏اى، مدام انتظار اين لحظه را مى‏كشيدى! در جمادى‏الثانى‏نمى‏دانم چه رازى نهفته كه اول «سيد محمدرضا» را از ما گرفت و درست درسالگشت رفتن او تو هم به او پيوستى؟!

گفته‏اند در روز عاشورا وقتى زخم در جان خورشيد نشست و زمين پيكرمبارك حسين -قلب عالم امكان- را بر خويش قطعه قطعه ديد، به‏لرزه درآمدو آسمان تيره و تار شد و غبار خشم خداوند ظاهر شد.

در آنجا حضرت سجاد سلام‏الله عليه دست‏برزمين كوفت و زمين را به‏آرامش خواند، سر به آسمان برداشت و آسمان را دعوت به سكوت كرد. آسمان‏و زمين هردو، تنها در اجابت فرمان امام خويش آرام گرفتند، دندان بر جگر نهادند،خون به لب آوردند، ولى دم نزدند، مويه كردند، ولى فغان نكردند، درخويش‏شكستند و گريستند، اما ضجه نزدند؟!

آسمان ديشب عجيب بى‏قرارى مى‏كرد، خورشيد اول صبح دوست نداشت‏طلوع كند، و غبار غم شهر را گرفته بود و بغضى دردناك در شهر پيچيد، تنها يك‏كلام بود: «انا لله و انا اليه راجعون‏»عزيز دل! چه سنگين است اين غم و چه سبك شده است اين بدنى كه اين‏همه درد ديده است.

بر تو مبارك باد اين زيارت! بر تو مبارك باد همجوارى عرش الهى!

لاله كو تا عقده دل وا كند ديده دل را ز خون دريا كند ياسمن رخت عزا پوشيده است زهر فرقت قسمت‏سوسن شده سينه نسرين سراسر غم گرفت در عزاى باغبان ماتم گرفت كشت ما را ناله‏هاى نسترن گريه‏هاى بى‏امان ياسمن نخلهاى سربريده سوختند لاله‏هاى داغديده سوختند بلبل ما نوحه‏خوانى مى‏كند شكوه از بى‏هم‏زبانى مى‏كند چشمه چشمان كوكب خون گريست هيچ گل در باغ ما آرام نيست مرگ را معلوب كرده باغبان پيشرفته پيش تا باغ جنان

حجت وحيدى

در رثاى آن عبد ممتحن

امروز جهان تشيع در سوگ رادمردى از سلاله فقيهان آل‏الله عزادار است; رادمردى‏كه يك قرن زندگانى پربركتش را وقف اعتلاى اسلام و ارشاد مسلمين كرد. اوخورشيدى جانفروز در آسمان فقاهت‏بود كه با غروبش ثلمه‏اى جبران‏ناپذير براسلام ناب محمدى وارد شد. شيخ‏الفقهاء والمجتهدين حضرت آية‏الله‏العظمى‏اراكى‏قدس سره از مناديان راستين دين مبين اسلام در قرن حاضر به‏شمار مى‏رفت‏و جلوه‏اى از انوار الهى بود كه با تابش خود، دل و جان رهروان طريق حق و حقيقت‏را روشنى مى‏بخشيد. آفتابى جهان‏افروز بود كه صدوسه‏سال پيش در بيتى از بيوت‏علم و تقوا طلوع كرد و بى‏آنكه جوياى نام و مقام باشد، نور فقاهت و درايتش كه‏منشعب از سرچشمه انوار تابناك ائمه معصومين‏عليهم السلام بود جهان تشيع را فرا گرفت.آن گنجينه گرانبهاى علم، تقوا، حكمت، درايت و اخلاص از مجتهدين طراز اول‏جهان تشيع بود كه در پيشبرد اهداف انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام‏خمينى‏رحمه الله مخلصانه مى‏كوشيد و بى‏آنكه حب مقامات دنيوى داشته باشد بارهنمودهاى خويش و حمايتهاى معنويش، انقلاب‏آفرينان پيرو روح خدا را دركوران انقلاب اسلامى قوت قلب مى‏بخشيد. شيخ‏الفقهاء والمجتهدين حضرت‏آية‏الله‏العظمى اراكى كه در تحصيل و استفاده از محضر پرفيض و بركت آية‏الله‏العظمى حائرى‏قدس سره همدوره حضرت امام خمينى‏رحمه الله بود در زمان حمايت امام نزدايشان از احترامى خاص برخوردار بود. با اينكه سن آن اسوه پرهيز و تقوا قريب‏ده‏سال از حضرت امام بيشتر بود گاه خطاب به حضرتشان مى‏گفت: «السلام عليك‏يابن رسول‏الله‏» و جهانى تواضع و اخلاص و محبت نسبت‏به بنيانگذار جمهورى‏اسلامى و رهبر و قائد عظيم‏الشان انقلاب در همين جمله مبارك نهفته است.آية‏الله‏العظمى اراكى‏رحمه الله در بى‏اعتنايى به زرق و برق دنيا و امور مالى شهره خاص‏و عام بود و ساده‏زيستى او سرمشقى‏سازنده براى‏پيروان صراط روشن هدايتش كه‏همانا صراط روشن ائمه معصومين‏عليهم السلام بود، به‏حساب مى‏آمد. مرحوم آية‏الله‏العظمى سيد محمد تقى خوانسارى در مراتب زهد و بى‏اعتنايى شيخ‏الفقهاءحضرت آية‏الله‏العظمى اراكى گفته‏است‏كه «كوه‏طلا وخاكستر درنظرش‏يكسان‏است‏»امروز جهان‏تشيع سوگوار مرجعى بزرگوار، عارفى وارسته‏ومرشدى آگاه‏دل وروشن ضمير است كه از سرچشمه‏روشن وگواراى‏قرآن سيراب‏مى‏نمود. او انيس صادق قرآن بود و حتى دردوران ضعف وكهولت نيز يك‏روزرابى‏تدبر وتفكر درآيات‏قرآن مجيد سپرى نمى‏كرد. مراتب تهجد و شب‏زنده‏دارى آن‏مانوس شب; شبى كه على‏عليه السلام و اولاد على‏عليه السلام را مانوس بود در قالب عبارات‏نگنجد و راز و نياز عارفانه و عاشقانه‏اش با حضرت معبود در شبان طاعات‏و عبادت و رياضات به وصف نيايد.

امروز، روزى است كه جهان تشيع در سوگ رحلت پاسدار رشيد دين مبين،سيه‏جامه به تن كرده و خاك مصيبت‏بر سر مى‏ريزد. بركت‏حيات آن آفتاب‏جهانفروز هدايت در ذى‏طلبگى و طهارت باطن و معنويت‏حقيقى او بود و بدين‏روست كه‏حضرت آية‏الله خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى در پيامى به مناسبت‏ارتحال‏ملكوتى‏آن وجودمقدس‏مى‏فرمايد: «اين عبد ممتحن‏خدا وعالم‏زاهد وپارساو اين ذخيره گرانبهاى الهى در روزگار ما و اين بقيه سلف صالح و يادگار اساطين علم‏و عمل و تقوا از جمله بزرگانى بود كه عمر طولانى و پربركتى را بى‏كمترين خدشه‏و شائبه‏اى در طهارت و نزاهت و قداست و معنويت‏به‏سر آوردند».

ارتحال جانسوز آن اسوه زهد و پرهيز و تقوا و آفتاب روشنى‏بخش طريق‏هدايت را به پيشگاه حضرت ولى‏عصر(عج)، ولى‏امر مسلمين حضرت آية‏الله‏خامنه‏اى و شيعيان جهان تسليت مى‏گوييم.

«سلام عليه يوم ولد يوم مات و يوم يبعث‏حيا.»

عباس خوش عمل

در اينجا مقاله‏اى را كه به مناسبت چهلمين روز ارتحال آن بزرگوار در يكى ازروزنامه‏ها منتشر شده، مى‏آوريم: عنوانش اين است: پرواز تا بردوست.

چهل روز از رحلت جانگداز و ماتم افزاى بزرگ مرجع عاليقدر جهان اسلام‏گذشت. حضرت آية‏الله‏العظمى اراكى (طاب‏ثراه) يكى از چهره‏هاى برجسته‏و نمودين روحانيت اصيل و وارسته‏اى بود كه به حق، تمام عمر پر خير و بركتش رادر خدمت اسلام و نشر و ترويج مبانى و معتقدات و احكام دينى و قرآن سپرى كرد.

عالم تشيع، مرثيه خوان، و عزادار عروج روح پاكى شد كه در تمام مدت‏حيات دنيوى خويش، دل به مظاهر فانى و جلوه‏هاى آنى دنيا نبست و دل و روح‏خويش را از هر خدشه و پيرايه‏اى كه رنگ تعلق و تملك اين جهانى و بوى عالم‏خاكى داشت، مزكى و مصفى نموده و عمرى را در طاعت و عبوديت ذات احديت‏و غور در درياى عرفان و معرفت و علم و انديشه گذرانيد.

رهبر عظيم‏الشان انقلاب در پيام تسليتى به مناسبت وقوع اين ضايعه‏اندوهناك با اشاره به همين خصائل و ويژگيهاى ممتاز وجودى آن عبد ممتحن‏و بنده صالح خدا فرمودند: راه خدا را با گامى استوار و اراده‏اى خلل ناپذير طى كردو يك قرن، دل و جان منور و پاكيزه خود را در برابر جلوه‏هاى رنگارنگ دنياى فانى،تسليم ناپذير و تسخير ناپذير نگاهداشت... هرگز به دنيا و مقام و جلال آن نينديشيدو هرگز احساسات شخصى، ايشان را از پيمودن راه خدا باز نداشت... .

سواى مراتب و جهات علمى و فقهى و حوزوى آن عالم ربانى، اوج صفاو طهارت باطن و قداست و نزاهت روحى و نفسى ايشان بود كه به حد اعلاى‏خود مى‏درخشيد.

خضوع و خشوع والا و گريز از شهرت‏طلبى و معروفيت و مقبوليت، تمامآجلوه‏هاى همان بعد عظماى روحى آن بزرگوار بود كه در طول زندگى علمى‏و حيات مادى ايشان نمودار بود.

اصولا مردان خدا و سالكان الى‏الله و بزرگان و خود ساختگانى كه در طريق‏سلوك حق‏تعالى و تحصيل معرفت و استغراق و استبصار عرفانى گام برداشته‏اندو دل را به انوار ايمانى و الهى منور و زنده كرده‏اند به تمام دنيا و مافيها به چشم‏همان عطسه بز و كفش پاره‏اى مى‏نگرند كه مقتدا و پيشوايشان [على(ع)]مى‏نگريست و از شوق لقاى دوست مى‏گريست.

بيشتر عرفا و حكما، روح انسانى و نفس ناطقه آدمى را موجودى مى‏دانندآسمانى و ملكوتى كه از عالم علوى و زيستگاه ملكوتى خود تنزل كرده و به كالبدعنصرى و جسمانى تعلق گرفته و در زندان بدن محصور و مسجون شده است.

همين است كه هماره آتش پر لهيب و سوزنده جان و گدازنده دل، در روح‏و روان و درون اينان زبانه مى‏كشد و منشا نوعى دغدغه عرفانى و ناآرامى ناشى ازفراق و جدايى مى‏گردد. حضرت آية‏الله‏العظمى اراكى(ره) يكى از همان برگزيدگان‏و اوتادى بود كه از همه تمنيات و آمال و امانى چشم پوشيده و چشم دل به رؤيت‏جلوه دلدار گشوده بود. او در زمره همانانى بود كه مشمول حالت و رتبت «لى مع‏الله‏حالات‏» مى‏باشند و روحشان در اتصال و پيوند معنوى و قدسى با عالم معناو ملكوت، واجد همان نفس مطمئنه و پرآرامشى مى‏شود كه هماره خود را درحضور خلوت انس و شوق و تمناى رسيدن به ديار يار مى‏بينند و با بركنار رفتن‏حجاب كثرت، مدهوش مى‏سازد چنانكه در حديث‏شريف است كه: ان روح‏المؤمن لاشد اتصالا بروح‏الله من اتصال شعاع‏الشمس بها. همانا روح مؤمن،پيوستگيش به روح خدا از پيوستگى پرتو خورشيد به خورشيد بيشتر است.

آدمى در اين حالت همه چيز را جلوه‏گاه ذات اقدس حق و عارض ذات‏و مشبك مشكوة وجود مى‏داند كه به قول شيخ شبسترى در گلشن راز:

من و تو عارض ذات وجوديم مشبك‏هاى مشكاة وجوديم چنين كسى به هر چيز و هر سو مى‏نگرد جمال دلاراى «او» را به عينه مى‏بيند. به‏فرموده حضرت على‏عليه السلام و امام صادق‏عليه السلام; به هيچ چيز نمى‏نگرد مگر خدا را در آن‏و با آن مى‏بيند: «معه و قبله و فيه‏» يا «بعده‏» روح انسان در چنين حالت و مقامى،تنگناى جسم خاكى و عالم ماده را بر نمى‏تابد و تحمل نمى‏كند و هيچ طمانينه‏و آرامشى را جز در جوار و كنار دوست نمى‏يابد و ناله سر مى‏دهد كه:

اى خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست به هواى سر كويش پر و بالى بزنم

يك دم تاب و قرار ندارد. هر لحظه و آنى را در خلسه ياد معشوق ازلى خويش،مى‏گذراند. ديدگانش را ممكن است‏به تبعيت جسم زمينى، پرده خواب فراگيردولى چشم قلب و ضمير دلش بيدار است. همانى كه رسول اكرم فرموده است: تنام‏عيناى و لاينام قلبى آية‏الله‏العظمى اراكى(ره) نيز از بعد عرفان و كمالات روحى‏چنين بود. در عين علميت و اعلميت و مراتب والاى اجتهاد و تفقه دينى‏و برخوردارى از معارف علمى از منظر معرفت درونى و عرفان نظرى و عملى دراوج قرار داشت. به جايى رسيده بود كه جز خدا نمى‏ديد. به كمال انقطاع الهى نايل‏شده بود و خود را در خداى خود محو و ذوب كرده بود.

انسانهايى كه چنين صبغه الهى به خود مى‏گيرند تمام اعمال و افكارو حالاتشان به فرموده حضرت امام خمينى : «بسم‏الله‏» و به نام خدا مى‏شود. از هرآنچه جز اوست دور مى‏شوند و در گذر از كوره‏هاى امتحان و افتنان روزگار، تن به‏سلامت مى‏برند و رنگ نمى‏گيرند.

يكى از نزديكان آن مرحوم عالى مقام مى‏گفت كه در اين اواخر، ايشان گاهى‏از اينكه معروف خاص و عام شده بودند اظهار نگرانى مى‏نموده‏اند و مى‏گفته‏اند كه‏مى‏ترسم اين آخر عمر دچار قيد شهرت و اينجور چيزها گردم. و اين در تاييدو مضمون همان كلام رهبر انقلاب است كه فرمودند: «ايشان به سوى شهرت‏و محبوبيت و مقبوليت قدمى برنداشت و آنگاه كه مقدسترين و گرامى‏ترين نوع‏شهرت و محبوبيت، با انتخاب شدن از سوى ميليونها انسان مؤمن به مرجعيت‏تقليد به سراغ ايشان آمد با آن بسى كريمانه و بزرگ منشانه روبرو شد.»

عين همين حالات و صفات در باب بزرگان ديگرى نيز نقل شده است.مرحوم استاد محمود شهابى در مقدمه كتاب «الفوائدالرضويه‏» مرحوم محدث قمى‏در ذكر حالات روحى ايشان نوشته است كه سالى از سالهايى كه مرحوم محدث‏قمى در شهر مقدس مشهد مجاور بودند. از ايشان خواهش مى‏شود كه ماه مبارك‏رمضان را در مسجد گوهر شاد اقامه نماز جماعت كنند. ايشان با اصرار زيادمى‏پذيرد. وقتى مردم مطلع مى‏شوند هر روزه بر تعداد جمعيت‏حاضر اضافه‏مى‏گردد و هنوز به ده روز نمى‏رسد كه تعداد مامومين فوق‏العاده مى‏شود.

يك روز پس از اتمام نماز ظهر، مرحوم محدث قمى رو مى‏كنند به مردم‏و مى‏گويند كه نماز عصر آن روز را نمى‏توانند بخوانند بعد هم مى‏روند و ديگر آن‏سال را براى نماز جماعت نمى‏آيند. بعدها كه از علتش جويا مى‏شوند، ايشان‏مى‏گويند: حقيقت اين است كه در ركوع ركعت چهارم، متوجه شدم كه صداى اقتداكنندگان كه پشت‏سرم «ياالله ياالله‏» گويان بودند، از محلى بسيار دور به گوش‏مى‏رسد. اين توجه كه مرا به زيادتى جمعيت متوجه كرد و در دل من نوعى رضايت‏ايجاد كرد نسبت‏به اينكه ديدم جميعت زيادى حاضر شده است، نشان مى‏دهد كه‏من براى امامت اهليت ندارم!

آية‏الله‏العظمى اراكى‏قدس سرهم نيز چونان ديگر مردان خدا و اولياى دين، دل در گرواين دنيا ننهاده بود و بر بلنداى قلل عرفان و معرفت الهى سير مى‏كرد. روح متعالى‏و بلند او در اين حصار تنگ عالم سفلى نمى‏گنجيد و مرغ جانش در هواى صحبت‏يار پرپر مى‏زد. او در طول عمر از خود گذشته بود تا خداى خود را در آيينه دل جلامندش شهود كند.

او مصداق بارز كلام مولى على‏عليه السلام بود كه فرمود: «رايت ربى بعين قلبى‏»و براى همين در انتظار ديدن روى يار يك قرن، دنيا و قيل و قالش را تحمل كردو به عشق بقاى دوست، از هر چه مظهر مادى دنيايى بود گذشت و عاقبت‏روح ملكوتيش به مبدا و منشا خويش رجعت كرد و تا بر دوست پر گشود. او ازچنان عظمت و لطافت و رقت روحى برخوردار بود كه وقتى اين شعر صاحب‏بيت‏الغزل معرفت را مى‏شنيد اشك مى‏ريخت و مى‏گريست و باز مى‏گفت كه‏دوباره‏اش بخوان:

من كه ملول گشتمى از نفس فرشتگان قال و مقال عالمى مى‏كشم از براى تو

او پا بر فرق عالم مجردات نهاده بود و فراتر از فرشتگان و ملائك مقرب الهى درجوار محبت و عشق محبوب مقرب بود. چه شبها كه دست نياز به سوى معبودو معشوق نياز گشوده و لبهاى دعا را به ترنم اين جمله عارفانه مناجات شعبانيه‏مشغول داشته كه: «الهى و اجعلنى ممن ناديته فاجابك... .» خدايا مرا از كسانى قرارده كه صدايشان زدى و تو را اجابت كردند.

و سرانجام به مصداق من كان‏لله كان‏الله له، دعاى آن ابرمرد زهد و تقواو ديندارى اجابت گرديد و نداى «ارجعى‏» خداوندى، روح بلند ديگرى را به جوارخويش فرا خواند و آرام كرد و چناچه رهبر معظم انقلاب حضرت آية‏الله‏العظمى‏خامنه‏اى(ادام‏الله ظله) فرمودند: «اكنون آن جان پارسا به ملكوت پيوسته و دامان‏پاك از عالم ماده برچيده شده است. او از حقيقت «لاخوف عليهم و لاهم يحزنون‏»برخوردار و به مجاورت ارواح مطهر اوليا و صلحاى سرفراز است.»

حرف آخر

مقاله‏اى است از يكى از روزنامه‏هاى كشور

حضور توده‏هاى ميليونى مردم كه براى تشييع پيكر مطهر حضرت آية‏الله‏العظمى‏اراكى به خيابانها ريخته بودند و انبوه تراكم جمعيت، از زن و مرد و پير و جوان كه درماتم رحلت آن فقيه بزرگوار به سوگ نشسته بودند، بار ديگر و به وضوح حكايت ازآن داشت كه در ايران اسلامى، هنوز هم، مثل هميشه، باورهاى دينى مردم «حرف‏آخر» را مى‏زند و ملت، عليرغم تبليغات پرحجم دشمنان بيرونى و دنباله‏هاى ريزو درشت داخلى آنان، راه خود را در بستر «دين‏» مى‏جويند و تحقق «باورهاى دينى‏»را در حوزه «فقاهت‏» جستجو مى‏كنند. چشمهاى اشكبار و دلهاى داغدار اگرچه‏صحنه‏اى غمبار از ماتم ملتى عزادار در رحلت‏يكى از مراجع عاليقدر شيعه را به‏نمايش گذاشته بودند ولى خبر روشن ديگرى نيز باخود داشتند و آن اينكه،باورهاى دينى مردم، نه فقط نوشته بر كاغذها، كه نشسته بر دلها مى‏باشند و اين‏اعتقاد كه خاستگاه اصلى انقلاب اسلامى است، در ميان توده‏هاى ميليونى مردم ازجايگاهى مستحكم و خلل‏ناپذير برخوردار است. همين «انطباق خواست مردم باخاستگاه نظام‏» «كانون اصلى قدرت‏» در جمهورى اسلامى ايران است و چنين‏است كه بايستى به عنوان يك وظيفه مبرم و دستور كار هميشگى، هم اين و هم آن راحفظ كرده و پاس داشت. ملت را كه دين‏باور و فداكارند و باورهاى دينى را كه براى‏عبور از گذرگاههاى سخت و رسيدن به نقطه مطلوب، چاره كارند.

اين روزها تمامى شواهد و قرائن حكايت از آن دارند كه در پى حركت‏پرشتاب اسلامخواهى در جهان اسلام و دلهره نظام سلطه بين‏المللى از فراگيرى آن،بيشترين توان قدرتهاى سلطه‏گر به مقابله با كانون اصلى اين حركت رهايى‏بخش‏و حيات‏آفرين اسلامى اختصاص يافته است و در يك هجوم پرحجم ارزشهاى‏دينى و پيوند مردم با نظام ولايت فقيه را نشانه رفته‏اند. واقعه تشييع با جمعيت‏آن‏چنانى، اگرچه در ضايعه رحلت فقيهى بزرگوار به وقوع پيوست ولى بدون‏كمترين ترديدى نشان داد كه دشمنان از تبليغات گسترده خويش طرفى نبسته‏اندو ملت هوشيارتر از آن است كه سره را از ناسره تشخيص ندهد و«سراب‏» ايسمهاى‏وارداتى غرب را با آب زلالى كه در چشمه جوشان فقاهت جارى است اشتباه‏بگيرد.

«سعى‏» مردم «اهل صفا» در ميقات ديروز (روز خاكسپارى آن پيكر پاك)مشكور باد.

next page index page back page