![]() |
![]() |
![]() |
آيةاللهالعظمى سيدمحمدتقى خوانسارى در ماه رمضان سال 1305 در خانوادهاىكه به علم و فضل و ادب اشتهار داشت، پا به عرصه وجود نهاده، تحصيلاتابتدايى را در مسقطالراس خود (شهر خوانسار) گذراند و به سال 1322هجرىقمرى جهت فراگرفتن علوم اسلامى رهسپار نجف اشرف گرديد و پس از طىمراحل سطوح، به محضر درس مرحومين آيتين:
ملامحمدكاظم خراسانى (2) (صاحب كفايةالاصول)، و سيدمحمدكاظميزدى (3) (صاحب عروةالوثقى)، اعلىاللهمقامهما، راه يافته، و در حلقه شاگردان آندو بزرگوار در آمد و از درياى معلومات آن دو استفاده كرد.
بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانى، سالها در درس مرحوم آيةالله شيخفتحالله شريعت اصفهانى (4) (مشهور به شيخالشريعة) و مرحوم آيةالله ميرزامحمدحسين نائينى (5) و مرحوم آيةالله آقا ضياءالدين عراقى (6) قدسالله اسرارهم شركتجست و در معقول از افادات مرحوم حاج شيخ على قوچانى بهرهمند گرديد.
در جنگ بينالمللى اول كه عراقيها به يارى دولت عثمانى شتافتند و عليه استعماربريتانيا به رهبرى روحانيت آگاه، به مبارزه برخواستند، مرحوم آيةالله خوانسارىهمگام با مرحوم آيةالله ميرزامحمدتقى شيرازى (ميرزاى دوم) (7) و مرحوم آيةاللهسيد مصطفى كاشانى (والد مرحوم آيةالله سيدابوالقاسم كاشانى) در اين جنگشركت داشت و همچون رزمندهاى كار آزموده و شجاع با دشمن مىجنگيد، يكى ازبستگان بسيار نزديك آن مرحوم از قول مرحوم آيةالله كاشانى نقل كردند كه ايشانفرمودند در سنگر عراق (اراضى بين فرات و دجله) با مرحوم خوانسارى در يكجبهه بوديم و مرحوم خوانسارى در نزديكترين سنگرها با دشمن مىجنگيد، وقتىرسيد كه ما، بعد از مبارزه بسيار محاصره شديم و عدهاى از همرزمان قصد فرارداشتند ولى مرحوم خوانسارى از فرار آنها جلوگيرى مىكرد و فرياد مىكشيد كه فراراز زحف (جنگ) گناه كبيره است.
آرام آرام حلقه محاصره تنگتر و تنگتر مىشد و رفته رفته اميد زنده ماندندر دل همرزمان به ياس مبدل مىگشت كه حضرت آيةالله پيشنهادى دادند.
پيشنهاد ايشان در اين لحظه حساس اين بوده است كه: «اكنون كه خطر مرگمتوجه ما است، خوب است وضو را تجديد و به نماز اشتغال يابيم، كه در حال نمازخدا را ملاقات نماييم.»
ايشان در اين جنگ مورد اصابت گلوله دشمن واقع مىگردند و مجروحمىشوند و پس از سقوط عراق دستگير و به هندوچين (8) (كه در آن روز ازمستعمرات انگلستان به شمار مىرفت) تبعيد شدند.
چهار سال متوالى مرحوم خوانسارى در چنگال استعمارگران در تبعيد بودو مدتى در دريا و مدتى هم در سنگاپور در اردوگاهى كه به وسيله سيم خاردارحصاركشى شده بود نگاهدارى مىشد.
پس از آزاد شدن به خوانسار آمدند و بعداز اقامت كوتاهى در خوانسار، بهسلطانآباد اراك آمده و در سال 1340 با مرحوم آيةالله حاج شيخ عبدالكريمحائرى يزدى (بنيانگذار حوزه علميه قم) به شهر قم آمده و در اراك و قم در طولاين مدت از درس مرحوم آيةاللهالعظمى حائرى استفاده مىكردند.
پس از ارتحال مرحوم آيةالله حائرى در سنه 1355 مرحوم خوانسارىبه اتفاق سيدين علمين آيةالله سيدمحمد حجت (9) و آيةالله صدر (10) اهداف اين استادگرانقدر را دنبال و با تربيت فضلا، بل علماى وارسته و مبرز، كه بعدا از زعماو استوانههاى علمى حوزه علميه گشتند خدمات شايانى به حوزه علميه نمود.
اين عالم ربانى در طول عمر سراسر افتخار و با بركتخود دستبه اقداماتى زد كهاز معروفترين آنها دو مورد زير است:
يكى از اقدامات اين مرد بزرگ، اقامه نماز عبادى سياسى جمعه (به سال1360ه )است كه ساليانسال اقامهنمىشد ونظر حضرتش دربحث صلاة بهاحتياطلازم در فعل آن مؤدى گرديد و از اين جهت از همان زمان «اين سنتسنيه و فريضهالهىرااز ظلمتمتروكيت واستتار سنينمتماديهبيرون»آورده وابتدا درمدرسهفيضيهوسپس (بهخاطر كثرتمامومين) درمسجدامامحسنعسكرىعليه السلام اقامهمىفرمودند.
يكى ديگر از اقدامات فراموش ناشدنى اين مرد بزرگوار اقامه نماز استسقا است كهدر سال 1363 هجرى (مصادف با اشغال متفقين بعضى مراكز ايران را) توسطايشان و انبوهى از متدينين برگزار شد.
در اين باره عالم بزرگوار، حضرت آيةاللهالعظمى اراكى نوشتهاند:
«در سنه 1362 كه خشك سالى اتفاق افتاد، اهل بلد (قم) از ايشان تقاضاىصلات استسقاء نمودند، حضرتش امتناع ورزيد و پس از اصرار بسيار قبول فرمودهبا هيئت عظيمه از رجال اهل علم و فضل و خلق كثيرى از ساير طبقات كه تقريبا بالغبر بيست هزار نفوس بودند حركت فرموده به مصلاى خارج شهر تشريف آورده بهاقامه صلات مذكوره پرداختند و طولى نكشيد كه باران غريب باريدن گرفته و سيلعجيبى ظاهر گرديد و بر احدى مخفى نماند كه نيست اين، الا از اثر دعاى آن بزگوارو بركت نماز او.» (11)
در سال 1371قمرى اقشار مختلف مردم همدان از ايشان رسما دعوتكردند كه تابستان را در همدان به سر ببرند. جناب ايشان با توجه به كسالت ديرينه،اين پيشنهاد را پذيرفتند و روز 22 شوال همان سال شهر قم را به مقصد همدان تركگفتند ولى با كمال تاسف در اين شهر در هفتم ذىالحجة 1371، مبتلا به حمله قلبىگرديده و روح بلندش به ملكوت اعلى پر كشيد و پيكر پاك و مطهرش با شكوهفراوان به قم منتقل و با تشييعى بىسابقه در كنار مرقد استاد بزرگوارش آيةاللهحائرى، در مسجد بالاى سر حرم حضرت معصومهعليها السلام مدفون گرديد و در اينرابطه مدتى درسهاى حوزه تعطيل شد و مردم شهرهاى مختلف ايران و عراق بهسوگ نشستند و مجله «مجموعه حكمت» كه در آن زمان منتشر مىشد شماره 12خود را به شرح حال ايشان اختصاص داد و شعرا در رثاى او شعرها گفتند.
رباعى زير را سيدمحسن آلطالقانى سروده:
نعىالعلم والدين ناعىالردى بفقد (التقى) النقى الممجد مضى طاهرالذيل من ذىالدنى بقلب الى ربه قد تجرد (12)
آيةاللهالعظمى حاج سيداحمد خوانسارى فرزند مرحوم حاج سيديوسف كه نسبشريفشان به سى واسطه به حضرت موسىبن جعفرعليه السلام مىرسد و از نوادر اتقياىزمان بودند در 18 محرم 1309هجرى قمرى در شهر خوانسار، در خانوادهاىروحانى ديده به جهان گشودند.
مقدارى از رياضيات و علوم مقدماتى و سطح را در زادگاه خويش از محضرعلماى بزرگ آن سامان همچون برادر والامقام خود مرحوم آيةالله حاجسيدمحمدحسن ونيز شوهرخواهرشان مرحومآيةالله حاج سيدعلىاكبر خوانسارىفراگرفت وسپس براىادامه تحصيل به اصفهان مهاجرت نمود و در آن شهر كه يكىاز حوزههاى بزرگ علمى اسلامى به شمار مىرفت از محضر آيات عظام مرحومحاج ميرمحمدصادقمدرس اصفهانىوآخوند ملاعبدالكريمگزى وميرزامحمدعلىتويسركانى، خارج فقه و اصول خوانده و بعد از طى اين مراحل براى تكميلمعلومات خود به دارالعلم نجف (على مشرفه آلافالتحية والسلام) عزيمت نمودو در آن حوزه پر بركت، دو سال در درس مرحوم آخوند خراسانى و چندين سال همدر درس مرحوم آيةالله حاج سيدمحمدكاظم يزدى و مرحوم آيةالله نائينى و مرحومآيتالله آقا ضياءالدين عراقى و اساتيد ديگر شركت جست، تا به مدارج عاليه ازعلوم مختلف همچون فقه، اصول، فلسفه، رياضيات رسيد و سپس در سال 1335هجرى قمرى به ايران مراجعت و با اقامت در اراك از محضر مرحوم آيةالله حاجشيخعبدالكريم حائرى (مؤسس حوزه علميه قم) استفادههاى علمى فراوانى برد.
بعد از اينكه مرحوم حائرى به قم آمده و حوزه علميه را تاسيس نمودند، مردم اراكاز ايشانتقاضا نمودند كهآقاى خوانسارى بهجاى ايشان اقامه جماعتكردهوامورات دينىمردم را اداره كنند، مرحوم حائرى هم با اينتقاضا موافقت كردند.
حضرت آيةاللهالعظمى اراكى نقل فرمودند كه مرحوم حائرى تقريبا بعد ازشش ماه از عزيمتشان به قم در جلسهاى فرمودند كه: ما مىخواستيم آقاىسيداحمد خوانسارى اعلم علماى شيعه باشد و لكن ايشان قناعت كردند كه اعلمعلماى اراك باشند.
به مجرد اينكه مرحوم خوانسارى اين قضيه را شنيده و متوجه شدند كهرضايت مرحوم حائرى در اين است كه ايشان در قم باشند، همان روز عازم قم شدهو در اين شهر اقامت گزيدند و تا پايان عمر مرحوم حائرى از درس ايشان استفادهمىكردند و نيز تا سال 1370 به تدريس و تربيت فضلا مشغول بودند و تعدادى ازافاضل حوزه علميه قم از شاگردان ايشان هستند.
علامه فقيد حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى مىنويسد: در محرم سنه 1370 كهعلامه حاج آقا يحيى سجادى وفات كرد، اهالى تهران از مرجع كبير آيةاللهالعظمىبروجردى(ره) تقاضا كردند كه شخصيتباكفايتى را به تهران اعزام دارند تا درمسجد حاج سيدعزيزالله، اقامه نماز كرده و به امورات دينى مردم بپردازد و مرحومبروجردى ايشان را به تهران فرستادند. (14)
مرحوم خوانسارى از نظر زهد و تقوا الگويى كمنظير و مبارزه ايشان با هواىنفس، مشهور عام و خاص بود، و تا آخر عمر پر بركتش در مسجد حاج سيدعزيزاللهتهرانى به اقامه نماز جماعت و تدريس خارج فقه مشغول و عمر پرثمر خود را درخدمتبه اسلام و حوزههاى علميه سپرى نمود.
بعد از وفات مرجع كبير مرحوم آيتالله بروجردى جمع كثيرى از مردم ايرانو برخى از كشورهاى ديگر به ايشان رجوع كرده و از ايشان تقليد كردند.
و از تاليفات اين فقيه متقى كتاب شريف «جامعالمدارك فى شرح المختصرالنافع» كه فقه استدلالى منقح و مهذبى است و جامع بين وجازت لفظ و دقتو تحقيق در مطالب مىباشد و ديگر كتاب «العقايدالحقة» در علم كلام و حاشيهعروةالوثقى و رساله عمليه فارسى و عربى و رساله مناسك حج است.
آيةالله خوانسارى از بدو ورود به تهران و امامت جماعت در مسجدسيدعزيزالله بازار طهران از شهرت بسزايى برخوردار بودند و مراجعه مردم و علمابه ايشان خيلى زياد بود و وجوهات فراوانى هم خدمت ايشان مىآوردند.
آيةالله حاج سيدابوالحسن قزوينى رفيعى هم در سالهاى اخير عمرشان ازقزوين به تهران هجرت و در مسجد جامع بازار طهران امام جماعتبودند و درهمانجا درس عمومى فقه داشتند اما در ميان مردم آن قدرها شناخته شده نبودندو وجوهات هم براى ايشان كم مىرسيد. اما در عين حال ايشان براى شاگرداندرسش شهريهاى قرار داد و يكى دو ماه پرداختشد.
از متصدى پرداختشهريه ايشان كه يكى از علماى تهران است نقل شده كهآيةالله خوانسارى با اطلاع قبلى به منزل ايشان مىآيند و مىفرمايند يك مطلبىمىخواهم به شما بگويم و بايد بين من و شما مكتوم بماند و آن اين است كه از اينماه براى پرداختشهريه آقاى رفيعى هر مقدار لازم داشتيد حواله مىدهم از فلانشخص بگيريد و نگران شهريه نباشيد. و هر ماه پول از طرف آقاى خوانسارى اما بهنام آقاىرفيعىداده مىشد وآقاى رفيعى تا آخر عمر هم ازاين قضيهاطلاع نداشتند.
ايناست معنىاخلاص درعمل، وبراىخدا نهبراىهواى نفس قدمبرداشتن.
معظمله در شروع نهضت اسلامى سهمى بسزا داشته و حق بزرگى نسبتبهشكلگيرى پايههاى اوليه انقلاب دارند، و اعلاميههاى متعددى در همان روزها ازطرف ايشان منتشر شد كه نمونهاى از آن را مىآوريم:
بسماللهالرحمنالرحيم انالله و انا اليه راجعون الحمدلله ربالعالمين والصلوة والسلام على خير خلقه محمد وآلهالطاهرينو لاحول ولاقوة الا بالله العلىالعظيم.
حوادث اسفآور يكى دو روز اخير كه منجر به قتل و جرح يك عده مردمبىگناه و توقيف حضرت آيةالله خمينى و آيةالله قمى و ديگران آقايان عظام شدهاست، موجب كمال تاثر و تاسف حقير گرديد. با كمال تعجب مشاهده مىشودمسؤولين امنيت كشور با نهايت گستاخى حضرات آقايان مراجع عظام و علماىاعلام دامتبركاتهم راموافق امورى كه مباينت آنها با شرع مطهر، محرز و مكرر تذكرداده شده است، جلوه مىدهند.
حقير در اين موقع حساس لازم مىدانم اولياى امور را متذكر سازم، انجام اينگونه اعمال ضدانسانى نسبتبه حضرات علماى اعلام و قتل و جرح مردم بىپناهنهتنها موجب رفع غائله نخواهد بود بلكه جز تشديد امور و ايجاد تفرقه و وخامتاوضاع، اثر ديگرى نخواهد داشت. موجب كمال تاسف است كه بايد حريم مقدساسلام و روحانيت از طرف اولياى امور اينچنين مورد تجاوز قرار گيرد، انالله و انا اليهراجعون. از خداوند متعال عز اسمه مسالت دارم كه اسلام و مسلمين را در كنفعنايات خود از همه حوادث مصون و محروس بدارد و ما توفيقى الا بالله عليهتوكلت و اليه انيب.
الاحقر احمدالموسوىالخوانسارى 13 محرم 1383
و سرانجام اين عالم بزرگوار پس از 96 سال عمر با عزت بر اثر كسالت در اولينساعات بامداد روز شنبه مورخه 29 10 63 (27 ربيعالثانى 1405)، نداى حق رالبيك گفته و به ديار باقى شتافت و عالم اسلام و حوزههاى علميه را عزادار ساخت.
به مجرد انتشار خبر رحلت ايشان امام امتبا پيامى به حوزههاى علميهتسليت گفته و درسهاى حوزههاى علميه به مدت يك هفته تعطيل و از طرف دولتجمهورى اسلامى ايران در سراسر كشور عزاى عمومى اعلام شد و بازار تهران همبه مدت سه روز تعطيل گرديد.
مردم مسلمان تهران كه از ارتحال اين عالم جليلالقدر اطلاع حاصل كردنداطراف بيت ايشان اجتماع كرده و به سينهزنى و عزادارى پرداختند و با احترامفراوان وشركت گستردهپيكر پاك ومطهرش را تشيع وآنگاه جسد، جهتخاكسپارىبه شهر قم انتقال يافت و بعد از تشييعى كم نظير با شركت مراجع تقليد و علماو طلاب حوزه علميه و كليه طبقات، حضرت آيةاللهالعظمى گلپايگانى بر اين جسدمطهر نماز گزارده و در كنار مرقد حضرت فاطمه معصومهعليها السلام به خاك سپرده شد.
پيام حضرتآيةاللهالعظمى امامخمينى وحضرت آيةاللهالعظمى گلپايگانى:
بسماللهالرحمنالرحيم انالله و انا اليه راجعون خبر رحلت مرحوم مغفور آيةالله خوانسارى رحمتالله عليه موجب تاسف و تاثرگرديد.
اين عالم جليل بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزههاى علميهو مجامع متدينين، مقام رفيع و بلندى داشت و عمر شريف خود را در راه تدريسو تربيت و علم و عمل به پايان رسانده حق بزرگى بر حوزهها دارد. چه اين كه با رفتارو اعمال خود و تقوا و سيره خويش پيوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربيتبود. از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و مغفرت و براى علماى اعلامو حوزههاى علميه صبر واجر خواستارم.
والسلام على عباداللهالصالحين روحالله الموسوىالخمينى بيست و نهم ديماه سال 1363هجرى شمسى بسماللهالرحمنالرحيم «ثلمة لاتسد و كسر لايجبر»با كمال تاسف رحلت مرجع عاليقدر، بقيةالسلف و اسوه فضائل و تقوا و فقيهاهلبيتعليهم السلام، حضرت آيةالله آقاى حاج سيداحمد خوانسارى قدسسره را بهآستان اقدس حضرت بقيةالله ارواحالعالمين لهالفدا و به محاضر علماى اعلامو حوزههاى علميه و به عموم ملت مسلمان و شيعيان جهان تسليت عرضمىكنم.
آن فقيد روحانيت در علم و عمل و مخالفت هوى و اطاعت مولى و تركاقبال به دنيا و انقطاع الىالله و جامعيت علمى و تدريس و تاليف و عبادت و تواضعدر بيش از نيم قرن مشاربا لبنان و مسلم بين اقران بود. ضايعه رحلت ايشان رانمىتوان با توصيفات و معارف بيان كرد و بيش از حد تصور با فقدان ايشان درحصن حصين رخنه افتاد.
انالله و انا اليه راجعون محمدرضا الموسوى الگلپايگانى
متولد 1313
در يكى از قراى جاپلق كه از توابع اراك است; در اراك از محضر درس آيةالله حاجميرزامحمدعليخان كه قبلا در علماى اراك ياد شد و آيةالله حاج شيخ محمدسلطانصاحب حاشيه كفاية كه قبلا نيز ياد شد، سطوح نهايى را خوانده است و از اولورود مرحوم آيةاللهالعظمى يزدى حائرى به اراك در جلسات درس او حاضر، و پساز مهاجرت و انتقال ايشان به قم، به حوزه علميه قم مهاجرت و تا سال 1354 ازمحضر درس ايشان بهرهمند بوده است.
و نيز چند ماهى كه آيةاللهالعظمى نائينى در قم بوده در درس ايشان همشركت كرده است.
از ابتدا با آيةاللهالعظمى اراكى شريك تحصيل و رفيق بحثبوده است.
از سال 1354 به تهران منتقل و در آنجا تا پايان عمر به تدريس و ترويجشرعمبين اشتغال داشت هنگام وفات عمرش متجاوز از هشتاد سال بود.
متولد 1310.
حضرت آقاى باقرى بيدهندى در پاورقى آيينه دانشوران مىنويسد: سطوحو قسمتى از خارج را در مشهد فرا گرفت و در نجف از آيات عظام نائينى، شيخمحمدحسين اصفهانى و آقا ضياء عراقىقدس سرهم استفاده كرد. در سال 1342 به قمهجرت و از محضر پر بركت مرحوم آيةاللهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرىيزدى و اساتيد ديگر بهرهمند گرديد و تا سال 1376 ضمن تدريس در درس مرحومآيةاللهالعظمى حاج آقا حسين بروجردى شركت مىكرد در سال مزبور از ناحيه آنمرحوم به تهران منتقل و در مسجد مهديه اقامه جماعت و در مدرسه مروى بهتدريس درس خارج مشغول شد. در سال 1410 به رحمت ايزدى پيوست و درهمان مسجد مهديه به خاك سپرده شد.
در زمان استادش حاج شيخ عبدالكريم از مدرسان به شمار مىآمد و درمدرسه حاج ملاصادق تدريس مىكرد، و با آيةاللهالعظمى حاج سيداحمدخوانسارى و آيةاللهالعظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى هممباحثه بود.
شاگردان ايشان: آيةالله حاج سيدمهدى روحانى، مرحوم حاج شيخ جلالطاهر شمس، آيةالله حاج شيخ محسن حرم پناهى، آيةالله حاج شيخ على پناهاشتهاردى، آيةالله حاج شيخ حسينعلى منتظرى و ديگران.
به آيينه دانشوران چاپ سوم ص246 و 498 و گنجينه دانشمندان 4 526رجوع شود.
1) اين شرح حال از مجله نور علم نقل شده است.
2) متوفى 329ه .ق (ايشان سه سال در درس اين عالم محقق شركت كرد.)
3) متوفى 1337ه .ق.
4) متوفى سنه 1339ه .ق.
5) متوفى 1355ه .ق.
6) متوفى 1361ه .ق.
7) اينكه ميرزاى شيرازى شخصا در جنگ شركت كرده باشد نياز به مراجعه و بررسى دارد.
8) شبه جزيرهاى است در آسياى جنوبى شرقى بين اقيانوس كبير و اقيانوس هند و در شمال آن چينجنوبى (تبت) واقع شده... فرهنگ فارسى دكتر محمد معين ج6 ص2301.
9) متوفى 1372ه .
10) متوفى 1373ه .
11) كتاب علماى معاصرين، ص213-آنان كه مىخواهند مفصل اين جريان را مطالعه كنند به كتاب«آثارالحجة» مراجعه نمايند.
12) طبقات اعلامالشيعة ج1، ص246.
13) اين شرح حال نيز از مجله نور علم نقل شده است.
14) نقباءالبشر ج1، ص462 -چاپ دوم.