و خداوند متعال مىفرمايد: (فاليوم الذين امنوا من الكفار يضحكون) يعنى: امروز (كه روز جزاى نيك و بد است) اهل ايمان به كفّار مىخندند(1).
اين آيه شريفه خنده نيكوكاران به بدكاران را بيان مىكند. اما خنده بدكاران به انسانهاى درستكار و شايسته در اين آيه شريفه بيان شده است:
(إن الذين اجرموا كانوا منالذين امنوا يضحكون و اذا مروا بهم يتغامزون و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فاكهين و اذا رأوهم قالوا إنّ هؤلاء لضالّون).
يعنى: امروز بدكاران بر اهل ايمان مىخندند (و مسخره مىكنند)، چون به آنها بگذرند به چشم طعن و استهزاء بنگرند، اگر از حضور محفل مومنان آن بدكار مردم به سوى كسان خود باز گردند به سخن مزاح و فكاهى (به نكوهش نماز و طاعت مؤمنان) با هم تفريح مىكنند و مؤمنان را كه ببينند گويند اينان به حقيقت مردم (ساده لوح) گمراهى هستند(2).
و علاوه بر اين همه پيامبران از طرف مردم خود مورد تمسخر و استهزاء قرار مىگرفتند و قرآن كريم در اين باره مىفرمايد (يا حسرة على العباد ما ياتيهم من رسول الاكانوا به يستهزؤون).
يعنى: واى بر حال اين بندگان (گمراه لجوج) كه هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد جز آن كه او را به استهزاء گرفتند(3).
و همچنين انسانهاى با ايمان دائما به تمسخر گرفته مىشدند، در اين زمينه خداوند مىفرمايد:
(و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا امنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزؤون).
يعنى: چون به اهل ايمان برسند، گويند ما ايمان آوردهايم و اگر با شيطانهاى خود خلوت كنند، گويند ما باطناً با شمائيم، جز اينكه مؤمنان را استهزاء مىكنيم(4).
پس نتيجه مىگيريم كه تمسخر ديگران و خنده آنان ميزان و معيار صحت يا فساد عمل نمىشود، بلكه صحت كارها يا فاسد بودن اعمال را از راههاى عقلى يا نقلى بايد فهميد.
هنگامى كه جهان غرب و غربيها انديشه حمله به سرزمينهاى اسلامى را در سر پروراندند اين تفكر را در ذهن جوانان مسلمان وارد كردند كه خنده ديگران ميزانى براى شناسائى درستى يا نادرستى كارها است و بلكه محكمترين ميزان و معيار در اين زمينه مىباشد.
آنهم كدام خنده؟ خنده از ناحيه غرب و غرب زدهها، بدين معنى كه غرب به هرجه مىخندد بايد آن را رها كرد و دور انداخت اگرچه از محكمترين اصول دين باشد، و هرچه را كه غرب به آن نمىخندد و تائيد مىكند اگرچه مخالف و ضد دين باشد، درست و بايد به آن عمل كرد.
و اگر خداى ناكرده اين تفكر ميزان و ملاك امور ما در زندگى باشد، چه آسان مىشود بر يك غربى كه هر عقيده و خرافهاى را در ذهن مسلمانى جاى دهد و فكر او را از هرگونه حقيقتى خالى نمايد.
جالب توجه اين است، هنگامى كه بعضى از روشنفكرهاى غربزده مىخواستند بين دو فرهنگ اسلامى و غربى الفتى ايجاد كنند، مجبور شدند كه دين را بر طبق انديشهها و خواستههاى غرب پياده كنند نه انديشههاى غرب را بر اساس مبانى دين.
تنها به اين دليل كه مگر نيست، كه دنيا به غرب رو كرده است؟ مگر حق به جانب صاحبان قدرت و سلطه نيست؟
و چه زيبا اميرالمؤمنين(ع) فرمودهاند: (الدنيا اذا اقبلت على قوم اعارتهم محاسن غيرهم، و اذا ادبرت عن قوم سلبتهم محاسن انفسهم).
يعنى: هرگاه دنيا به گروهى رو آورد، فضيلت و خوبى ديگران را به ايشان نسبت مىدهند و هرگاه از آنها پشت گرداند، فضيلتها را از آنان مىگيرد(5).
اگر در دبيرستانها و دانشگاهها از دانش آموز يا دانشجويى سؤال شود، آيا از دينت مواظبت مىكنى؟ در جواب مىگويد خير، اگر سئوال شود چرا؟ مىگويد زيرا بما مىخندند.
اگر نماز بخوانيم و روزه بگيريم مايه خنده مىشويم. او با اين جواب فكر مىكند دليل بسيار محكمى را ارائه داده است و عذر واضحى را براى شما آورده است، به گمانش مىرسد كه با داشتن چنين دليلى ديگر از جانب هيچ كس مورد مؤاخذه قرار نخواهد گرفت نه از طرف عقل و نه از جانب شرع مقدس.
يك زمانى براى تشكيل نماز جماعت در مدارس تلاش و كوشش فراوان شد كه نتيجه بخش هم بود، و توانستيم نماز را در مدارس راه اندازى كنيم، همين موضوع خنديدن ديگران بعضى از اين نمازها را از هم پاشيد و تعطيل كرد.
مگر مىشود مدرسه و نماز جماعت باهم باشد؟ شما مرتجع و عقب افتاده هستيد نه روشنفكر و با فرهنگ، و از اين قبيل حرفها و مسخرهكردنها كه مانند باران بر صفهاى نماز باريدن گرفت و عدهاى در مقابل اين كلمات فرار را برقرار ترجيح دادند، با خود گفتم: اگر به جاى اين سخنها، بر سر ما فشنگ و گلوله مىباريد آن وقت چه حالى داشتيم؟
بسيارى از جوانان را مىبينيم كه محاسنشان را مىتراشند، در حالى كه باطناً از اين كار متنفرند و از حرمتش هم اطلاع دارند، فقط بخاطر اين است كه به او مىخندند و بسيارى از دختران جوان، حجابشان را رعايت نمىكنند بهدليل اينكه همنشينان و هم كلاسيهاى آنها مىخندند و اگر اختيار به دستشان بود، حتماً داراى بهترين حجاب مىشدند و لكن معيار و ميزان، خنده ديگران است. آن هم خنده از طرف دختران بىبند و بار به دختران با حجاب.
در بعضى از كشورها كه مقدارى رنگ اسلام به خود گرفته است اگر انسانِ قرآن به دستى مشاهده شود فوراً به او مىخندند كه عجب آدم عقب ماندهاى است هنوز دور و بر قرآن مىچرخد در حالى كه جهان دور و بر ماه مريخ مىچرخد.
جوانى استفتاء در باره مواردى كه انسان دچار موجى از خنده ديگران مىشود نمود و او چنين گفت: با دوستانم به كافهاى رفتيم، ديدم جامهاى شراب بين دوستان تقسيم شد و هريك جامش را سر كشيد ولى من تعارفشان را رد كردم آنها به من اصرار كردند ولى من مقاومت نمودم تا اينكه به شدت مرا مسخره كردند و به من خنديدند، و من در وضعيت بسيار دشوارى قرار گرفته بودم، اگر بار ديگر چنين موضوعى برايم اتفاق افتاد چه كنم و وظيفهام چيست.
واقعاً امر مسلمانان عجيب است، هنگامى كه گاندى رهبر آزادى بخش هندوستان شراب را منع كرد، هندوها در طول و عرض كشورشان يك ميليون درخت، درختهائى كه از آنها شراب تهيه مىشود را در يك روز بريدند، ولى قرآن مجيد و پيامبر اكرم(ص) اين جايگاه را در دل بعضى از مسلمانان ندارند، و همين امر از عقب ماندن مسلمين است.
اگر به مسلمانى در صدر اسلام و تقريباً قبل از نيم قرن گفته مىشد، براى اطاعت از دستور اسلام دست از مال، اولاد، زندگى و حتى جان شيرينت بردار، بىدرنگ انجام مىداد، اما در اين زمان و در بعضى از كشورهاى اسلامى، يك فرد مسلمان حاضر نيست خنده ديگران را به خاطر اسلام تحمل كند و بر همين اساس بعضى از شركت كردن در شعائر حسينى(ع) إبا دارند زيرا ديگران به اين كارها مىخندند و بعضى ديگر اظهار مىكنند، اگر غربيها ما را در حال انجام دادن اين مراسم ببينند، چه مىگويند؟ انگار كه قوانين اسلام و شعائر اسلامى بستگى به پسنديدن و يا نپسنديدن غربيها دارد، كه اگر آنها پسنديدند ما هم انجام مىدهيم و اگر نپسنديدند ما هم نمىپسنديم و انجام نمىدهيم.
چقدر جاى تعجب است همين آقايان شيفته غرب روزانه به هزار و يك خطا و منكر گذر مىكنند ولى يك كلمه اعتراض از دهانشان بيرون نمىآيد! و اگر به كارى كه غرب نمىپسندد و به آن مىخندد برسند دنيا را پر از داد و فرياد مىكنند، و به مسلمانان نسبت نادانى و جهالت مىدهند. كدام نادانى؟ و حال آنكه مرد مسلمان در واجبات، مستحبات و ساير احكام اسلامى از علماء و دانشمندان دينى پيروى مىكند.
براى شناخت صحت يا فساد عملى، براى كسى كه به درجه فقاهت و اجتهاد در بدست آوردن حكم خدا از كتاب، سنت، اجماع عقل نرسيده، ميزان فتواى علماء مىباشد.
اما خنده ديگران ميزانى است كه توسط غربيها بين مسلمانان رواج پيدا كرده است، تا آنها را از دين و هستىشان باز بدارند و براى اين ميزان و معيار، بازار پر رونقى ميان مسلمانان به راه انداختهاند و گروهى از روشنفكران و اشخاصى كه از آنها پيروى مىكنند، خريدار اين بازار مىباشند.
و همه ديديم كه روشنفكرهاى غرب زده چگونه با همين ميزان و معيار، به خدا و هر كسى كه اعتقاد به آفريدگار جهان دارد مىخندند، و اسلام و هر شخصى را كه پايبند به مبانى و مقررات آن باشند كوچك و حقير مىشمارند.
و در پايان مىگوئيم: خواننده عزيز اگر شما در ميان دوستان، آشنايان و همكارانى قرار گرفتيد كه سخنى از خنديدن و مسخره كردن ديگران بعنوان ميزان سنجش كارها و ارزشها پيش آمد، آگاهباش كه بحث راجع به استعمار فكرى و حربهاى كه غرب داخل فكر مسلمانان منحرف نموده مىباشد و اينچنين وارد ميدان عمل شده و هميشه گفته خداوند را به ياد داشته باش:
(يا حسرة على العباد ما يأتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤون)(6).
2 ـ سوره مطففين: آيه32 – 29.
3 ـ سوره يس: آيه30.
4 ـ سوره بقره: آيه14.
5 ـ نهجالبلاغه، فيض: كلمات قصار شماره 8 .
6 ـ سوره يس: آيه30 ، ترجمه اين آيه شريفه قبلا گذشت.