به ما مى‏خندند

آيا اين جمله مجوزى براى انجام دادن عملى يا ترك آن مى‏تواند باشد؟ هرگز: زيرا آنچه كه مايه خنده است، در هيچ روزگارى ملاك صحّت يا فساد عملى نبوده و نخواهد بود. بخاطر اينكه هميشه انسانهاى صالح به انسانهاى بد كار و برعكس مى‏خنديدند، اين امرى است عادى و محسوس. در حديثى آمده است: هنگامى كه زن بى‏حجاب را در كفن مى‏پيچند و در قبر مى‏گذارند، ملائكه مى‏خندند كه اين زن هنگامى كه زيبائى داشت و مايه رغبت ديگران بود، خودش را در معرض ديد همگان قرار داده بود، و اكنون كه مورد تنفر است در حجاب قرار گرفته است.

و خداوند متعال مى‏فرمايد: (فاليوم الذين امنوا من الكفار يضحكون) يعنى: امروز (كه روز جزاى نيك و بد است) اهل ايمان به كفّار مى‏خندند(1).

اين آيه شريفه خنده نيكوكاران به بدكاران را بيان مى‏كند. اما خنده بدكاران به انسانهاى درستكار و شايسته در اين آيه شريفه بيان شده است:

(إن الذين اجرموا كانوا من‏الذين امنوا يضحكون و اذا مروا بهم يتغامزون و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فاكهين و اذا رأوهم قالوا إنّ هؤلاء لضالّون).

يعنى: امروز بدكاران بر اهل ايمان مى‏خندند (و مسخره مى‏كنند)، چون به آنها بگذرند به چشم طعن و استهزاء بنگرند، اگر از حضور محفل مومنان آن بدكار مردم به سوى كسان خود باز گردند به سخن مزاح و فكاهى (به نكوهش نماز و طاعت مؤمنان) با هم تفريح مى‏كنند و مؤمنان را كه ببينند گويند اينان به حقيقت مردم (ساده لوح) گمراهى هستند(2).

و علاوه بر اين همه پيامبران از طرف مردم خود مورد تمسخر و استهزاء قرار مى‏گرفتند و قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد (يا حسرة على العباد ما ياتيهم من رسول الاكانوا به يستهزؤون).

يعنى: واى بر حال اين بندگان (گمراه لجوج) كه هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد جز آن كه او را به استهزاء گرفتند(3).

و همچنين انسانهاى با ايمان دائما به تمسخر گرفته مى‏شدند، در اين زمينه خداوند مى‏فرمايد:

(و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا امنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزؤون).

يعنى: چون به اهل ايمان برسند، گويند ما ايمان آورده‏ايم و اگر با شيطانهاى خود خلوت كنند، گويند ما باطناً با شمائيم، جز اينكه مؤمنان را استهزاء مى‏كنيم(4).

پس نتيجه مى‏گيريم كه تمسخر ديگران و خنده آنان ميزان و معيار صحت يا فساد عمل نمى‏شود، بلكه صحت كارها يا فاسد بودن اعمال را از راههاى عقلى يا نقلى بايد فهميد.

هنگامى كه جهان غرب و غربيها انديشه حمله به سرزمينهاى اسلامى را در سر پروراندند اين تفكر را در ذهن جوانان مسلمان وارد كردند كه خنده ديگران ميزانى براى شناسائى درستى يا نادرستى كارها است و بلكه محكمترين ميزان و معيار در اين زمينه مى‏باشد.

آنهم كدام خنده؟ خنده از ناحيه غرب و غرب زده‏ها، بدين معنى كه غرب به هرجه مى‏خندد بايد آن را رها كرد و دور انداخت اگرچه از محكمترين اصول دين باشد، و هرچه را كه غرب به آن نمى‏خندد و تائيد مى‏كند اگرچه مخالف و ضد دين باشد، درست و بايد به آن عمل كرد.

و اگر خداى ناكرده اين تفكر ميزان و ملاك امور ما در زندگى باشد، چه آسان مى‏شود بر يك غربى كه هر عقيده و خرافه‏اى را در ذهن مسلمانى جاى دهد و فكر او را از هرگونه حقيقتى خالى نمايد.

جالب توجه اين است، هنگامى كه بعضى از روشنفكرهاى غربزده مى‏خواستند بين دو فرهنگ اسلامى و غربى الفتى ايجاد كنند، مجبور شدند كه دين را بر طبق انديشه‏ها و خواسته‏هاى غرب پياده كنند نه انديشه‏هاى غرب را بر اساس مبانى دين.

تنها به اين دليل كه مگر نيست، كه دنيا به غرب رو كرده است؟ مگر حق به جانب صاحبان قدرت و سلطه نيست؟

و چه زيبا اميرالمؤمنين(ع) فرموده‏اند: (الدنيا اذا اقبلت على قوم اعارتهم محاسن غيرهم، و اذا ادبرت عن قوم سلبتهم محاسن انفسهم).

يعنى: هرگاه دنيا به گروهى رو آورد، فضيلت و خوبى ديگران را به ايشان نسبت مى‏دهند و هرگاه از آنها پشت گرداند، فضيلتها را از آنان مى‏گيرد(5).

اگر در دبيرستانها و دانشگاهها از دانش آموز يا دانشجويى سؤال شود، آيا از دينت مواظبت مى‏كنى؟ در جواب مى‏گويد خير، اگر سئوال شود چرا؟ مى‏گويد زيرا بما مى‏خندند.

اگر نماز بخوانيم و روزه بگيريم مايه خنده مى‏شويم. او با اين جواب فكر مى‏كند دليل بسيار محكمى را ارائه داده است و عذر واضحى را براى شما آورده است، به گمانش مى‏رسد كه با داشتن چنين دليلى ديگر از جانب هيچ كس مورد مؤاخذه قرار نخواهد گرفت نه از طرف عقل و نه از جانب شرع مقدس.

يك زمانى براى تشكيل نماز جماعت در مدارس تلاش و كوشش فراوان شد كه نتيجه بخش هم بود، و توانستيم نماز را در مدارس راه اندازى كنيم، همين موضوع خنديدن ديگران بعضى از اين نمازها را از هم پاشيد و تعطيل كرد.

مگر مى‏شود مدرسه و نماز جماعت باهم باشد؟ شما مرتجع و عقب افتاده هستيد نه روشنفكر و با فرهنگ، و از اين قبيل حرفها و مسخره‏كردنها كه مانند باران بر صفهاى نماز باريدن گرفت و عده‏اى در مقابل اين كلمات فرار را برقرار ترجيح دادند، با خود گفتم: اگر به جاى اين سخنها، بر سر ما فشنگ و گلوله مى‏باريد آن وقت چه حالى داشتيم؟

بسيارى از جوانان را مى‏بينيم كه محاسنشان را مى‏تراشند، در حالى كه باطناً از اين كار متنفرند و از حرمتش هم اطلاع دارند، فقط بخاطر اين است كه به او مى‏خندند و بسيارى از دختران جوان، حجابشان را رعايت نمى‏كنند به‏دليل اينكه همنشينان و هم كلاسيهاى آنها مى‏خندند و اگر اختيار به دستشان بود، حتماً داراى بهترين حجاب مى‏شدند و لكن معيار و ميزان، خنده ديگران است. آن هم خنده از طرف دختران بى‏بند و بار به دختران با حجاب.

در بعضى از كشورها كه مقدارى رنگ اسلام به خود گرفته است اگر انسانِ قرآن به دستى مشاهده شود فوراً به او مى‏خندند كه عجب آدم عقب مانده‏اى است هنوز دور و بر قرآن مى‏چرخد در حالى كه جهان دور و بر ماه مريخ مى‏چرخد.

جوانى استفتاء در باره مواردى كه انسان دچار موجى از خنده ديگران مى‏شود نمود و او چنين گفت: با دوستانم به كافه‏اى رفتيم، ديدم جامهاى شراب بين دوستان تقسيم شد و هريك جامش را سر كشيد ولى من تعارفشان را رد كردم آنها به من اصرار كردند ولى من مقاومت نمودم تا اينكه به شدت مرا مسخره كردند و به من خنديدند، و من در وضعيت بسيار دشوارى قرار گرفته بودم، اگر بار ديگر چنين موضوعى برايم اتفاق افتاد چه كنم و وظيفه‏ام چيست.

واقعاً امر مسلمانان عجيب است، هنگامى كه گاندى رهبر آزادى بخش هندوستان شراب را منع كرد، هندوها در طول و عرض كشورشان يك ميليون درخت، درختهائى كه از آنها شراب تهيه مى‏شود را در يك روز بريدند، ولى قرآن مجيد و پيامبر اكرم(ص) اين جايگاه را در دل بعضى از مسلمانان ندارند، و همين امر از عقب ماندن مسلمين است.

اگر به مسلمانى در صدر اسلام و تقريباً قبل از نيم قرن گفته مى‏شد، براى اطاعت از دستور اسلام دست از مال، اولاد، زندگى و حتى جان شيرينت بردار، بى‏درنگ انجام مى‏داد، اما در اين زمان و در بعضى از كشورهاى اسلامى، يك فرد مسلمان حاضر نيست خنده ديگران را به خاطر اسلام تحمل كند و بر همين اساس بعضى از شركت كردن در شعائر حسينى(ع) إبا دارند زيرا ديگران به اين كارها مى‏خندند و بعضى ديگر اظهار مى‏كنند، اگر غربيها ما را در حال انجام دادن اين مراسم ببينند، چه مى‏گويند؟ انگار كه قوانين اسلام و شعائر اسلامى بستگى به پسنديدن و يا نپسنديدن غربيها دارد، كه اگر آنها پسنديدند ما هم انجام مى‏دهيم و اگر نپسنديدند ما هم نمى‏پسنديم و انجام نمى‏دهيم.

چقدر جاى تعجب است همين آقايان شيفته غرب روزانه به هزار و يك خطا و منكر گذر مى‏كنند ولى يك كلمه اعتراض از دهانشان بيرون نمى‏آيد! و اگر به كارى كه غرب نمى‏پسندد و به آن مى‏خندد برسند دنيا را پر از داد و فرياد مى‏كنند، و به مسلمانان نسبت نادانى و جهالت مى‏دهند. كدام نادانى؟ و حال آنكه مرد مسلمان در واجبات، مستحبات و ساير احكام اسلامى از علماء و دانشمندان دينى پيروى مىكند.

براى شناخت صحت يا فساد عملى، براى كسى كه به درجه فقاهت و اجتهاد در بدست آوردن حكم خدا از كتاب، سنت، اجماع عقل نرسيده، ميزان فتواى علماء مى‏باشد.

اما خنده ديگران ميزانى است كه توسط غربيها بين مسلمانان رواج پيدا كرده است، تا آنها را از دين و هستىشان باز بدارند و براى اين ميزان و معيار، بازار پر رونقى ميان مسلمانان به راه انداخته‏اند و گروهى از روشنفكران و اشخاصى كه از آنها پيروى مى‏كنند، خريدار اين بازار مى‏باشند.

و همه ديديم كه روشنفكرهاى غرب زده چگونه با همين ميزان و معيار، به خدا و هر كسى كه اعتقاد به آفريدگار جهان دارد مى‏خندند، و اسلام و هر شخصى را كه پايبند به مبانى و مقررات آن باشند كوچك و حقير مى‏شمارند.

و در پايان مى‏گوئيم: خواننده عزيز اگر شما در ميان دوستان، آشنايان و همكارانى قرار گرفتيد كه سخنى از خنديدن و مسخره كردن ديگران بعنوان ميزان سنجش كارها و ارزشها پيش آمد، آگاه‏باش كه بحث راجع به استعمار فكرى و حربه‏اى كه غرب داخل فكر مسلمانان منحرف نموده مىباشد و اينچنين وارد ميدان عمل شده و هميشه گفته خداوند را به ياد داشته باش:

(يا حسرة على العباد ما يأتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤون)(6).

1 ـ سوره مطففين: آيه34 .

2 ـ سوره مطففين: آيه32 – 29.

3 ـ سوره يس: آيه30.

4 ـ سوره بقره: آيه14.

5 ـ نهج‏البلاغه، فيض: كلمات قصار شماره 8 .

6 ـ سوره يس: آيه30 ، ترجمه اين آيه شريفه قبلا گذشت.

next page

fehrest page

back page