![]() |
![]() |
![]() |
مهمان نيز به نوبه خود نسبتبه ميزبان وظايفى دارد كه انجام دادن آنموجب رضايتخداوند تبارك و تعالى و مستحكمتر شدن اخوت ميانمؤمنان مىشود.
يكى از وظايف مهمان اين است كه اگر ميزبان وضع خوبى ندارد و قدرتمالى او ضعيف است، از او تقاضاى غذايى غير از آنچه برايش مىآورند نكند;حتى اگر مىداند ميزبان غذاى مورد علاقهاش را تهيه مىكند. از نظر اخلاقى وعرفى اين تقاضا درست نيست.
اگر ميزبان از او خواستيكى از دو نوع غذا را انتخاب كند، اوراحتترين و سادهترين آنها را انتخاب كند.
ابووائل مىگويد: روزى من و ابوذر به زيارت سلمان رفتيم و براى ناهارنزد او مانديم.
موقع غذا كه شد، سلمان مقدارى نان جو و نمك برايمان آورد و به ماتعارف كرد كه بخوريم.
ابوذر گفت: اگر با اين نان و نمك مقدارى سعتر - گياهى خوشبو - مىبود،بهتر بود و ما بيشتر لذت مىبرديم.
سلمان از نزد ما بلند شد و بيرون رفت و بعد از چند لحظه با مقدارى ازهمان سبزى كه ابوذر خواسته بود، برگشت.
وقتى غذا تمام شد، ابوذر گفت: خدا را شكر كه به ما قناعتبخشيد!
سلمان گفت: اى ابوذر! اگر به روزى خود قانع بودى، آفتابه من به رهننمىرفت.
معلوم شد سلمان براى اينكه به درخواست ما جامه عمل بپوشاند، آفتابه خودرا نزد سبزى فروش به رهن گذاشته و مقدارى سبزى براى ما تهيه كرده بودتا بعدا پول آن را بدهد. (1) .
امام رضاعليه السلام مىفرمايد: روزى شخصى حضرت علىعليه السلام را دعوت كردتا براى ناهار به منزل او برود.
حضرت فرمود: به شرطى كه سه خصلت را براى من ضمانت كنى، مىآيم:اول: اينكه از بيرون چيزى نخرى; دوم: هر چه در خانه حاضر داشتى،بياورى; سوم: بر عيال خود سخت نگيرى. (2) .
چه خوب است تمامى مهمانها اينطور باشند; يعنى قبلا با ميزبان وبرادر دينى خود شرط كنند در پذيرايى خود را به زحمت نيندازد; هر چهحاضر بود، بياورد تا ديگر لزومى به قرض گرفتن و به رهن گذاشتن لوازمخانه نباشد. تمام دردسرهاى مهمانى و مخارج بيهوده و اضافى از قانع نبودنمهمان است.
روزى حرث اعور پيش حضرت علىعليه السلام آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين!دوست دارم بر من منت گذاشته و مهمانم شوى.
حضرت علىعليه السلام فرمود: به شرطى كه خود را بهخاطر من به زحمتنيندازى. با اين شرط حضرت وارد منزل او شد.
حرث دست در جيب كرد و چند درهم پول در آورد و آن را به حضرتنشان داد و گفت: اگر اجازه مىدادى، چيز بهترى خريدارى مىكردم.
حضرت فرمود: همين كه در خانه تو موجود است، كافى است و لازمنيستبيشتر از اين خود را به حمتبيندازى. (3) .
كمرويى صفت زشت و ناپسندى است كه در هر كس وجود داشته باشد،براى او ضرر دنيوى و اخروى دارد.
يكى از جاهايى كه اين صفت گريبانگير افراد مىشود، هنگام مهمانى است.فرد كمرو بهخاطر اينكه خجالت مىكشد، به اندازه كافى غذا نمىخورد وگرسنه مىماند و اگر مهمانى طولانى باشد، كم كم ضعيف مىشود و قدرتى دربدن او براى عبادت خداوند باقى نمىماند و نمىتواند آنطور كه بايد خدا راعبادت كند. از طرف ديگر بهخاطر ضعيف شدن، بيمارى به او هجوم مىآوردو او را مريض مىكند.
در چنين مواردى ميزبان وظيفه دارد مهمان را در حين غذا خوردن تنهابگذارد، تا هر طور كه مىخواهد، غذا بخورد. در غير اين صورت ميزبانبه وظيفه انسانى خود عمل نكرده است.
يكى از سفارشهاى ائمه اطهارعليهم السلام به شيعيان اين است كه بهقدر كافى ازغذاى ميزبان بخورند، و اين دستور عملى نمىشود جز با كنار گذاشتن كمرويى.
هشام مىگويد: روزى با ابن ابى يعفور به خدمت امام جعفر صادقعليه السلام رفتم.آن حضرت چاشت طلبيد. هشام گفت: من زياد نمىتوانم بخورم.
حضرت فرمود: اى هشام! مگر نمىدانى محبت مؤمن به برادر مؤمن خودبهقدر طعامى است كه از او مىخورد; يعنى هر چه او را بيشتر دوست دارد،طعامش را بيشتر مىخورد. (4) .
البته مخفى نماند تمام اين موارد در جايى است كه غذاى ميزبان حرام ياشبههناك نباشد. اگر مهمان يقين دارد غذا حرام است، مثلا از مال دزدى ياغصبى و يا شبههناك است، نبايد حتى يك لقمه از آن را بخورد و اگر خورد، مثل اين است كه قطعهاى از آتش را خورده است. بايد از كنار آن سفرهبهعنوان نهى از منكر بلند شده، دور شود و حتى اگر برايش امكان دارد،مهمانى را ترك كند.
در روايت است: هر كس يك لقمه حرام از گلويش پايين رود، خداوندعبادات او را تا چهل روز قبول نمىكند و دعايش را مستجاب نمىنمايد.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: مهمانى كه غذاى ميزبان را تحقير كرده وكم شمارد، هلاك شده است. (5) .
ممكن است ميزبان نتواند غذاى مورد علاقه و در شان مهمان را تهيه كندو از همان غذايى كه خود و خانواده او مىخورند، برايش بياورد و اين غذا درنظر مهمان ناچيز باشد. از اين رو مهمان نبايد ميزبان را تحقير كرده و يا به اوطعنه بزند.
غذا هر چه و هر چند كه باشد، نعمتخدا است و بايد بهخاطر آن خدارا شكر گزارى كرده و از ميزبان تشكر نمايد.
مهمان نبايد به كم بودن غذا نگاه كند، بلكه بايد به كسى كه نعمتبه ظاهركم را به او داده، يعنى خداوند بزرگ نگاه كند، و وقتى بزرگى خدا را نظارهكرد، ديگر كم يا ناچيز بودن غذا را نمىبيند.
از كنار سفرهاى كه شراب در آن هست، بلند شود.
نوشيدن شراب حرام است و در قرآن از آن نهى شده است (رجس من عملالشيطان). (6) .
بنابراين براى نهى از منكر به ما دستور دادهاند: اگر به مهمانى دعوتشديد و در سفره غذا جام شراب ديديد، از كنار آن سفره بلند شده و مهمانىرا ترك كنيد.
نشستن در كنار سفرهاى كه شراب در آن هست و نهى نكردن ديگران،رضايتبه عمل آنها است و نوعى امر به منكر است، كه گناه بزرگى است.
شخصى بهنام هارون از امام جعفر صادقعليه السلام نقل مىكند كه روزى يكى ازبزرگان و مسؤولان حكومتى مدينه به مناسبتختنه كردن پسرش عدهاى رابه منزلش دعوت كرد. از امام صادقعليه السلام نيز تقاضا كرد در آن جشن شركت كند.
امامعليه السلام پذيرفت و در مجلس او حاضر شد. همه مشغول خوردن غذابودند كه يك نفر تقاضاى آب كرد. براى او جامى از شراب آوردند. همين كهجام رابه دست مرد دادند، امامعليه السلام غذاى خود را نيمه تمام گذاشت و ازسر سفره برخاست.
عدهاى علتبرخاستن حضرت را سؤال كردند، فرمود: پيامبر اسلامصلى الله عليه وآلهفرمود: هر كس بر سفرهاى بنشيند كه در آن شراب نوشيده مىشود، ملعون است.
بعضى از افراد وقتى به مهمانى مىروند، در تمام طول روز از خانه خارجنمىشوند و به همينخاطر زن و بچه ميزبان نمىتوانند بهراحتى رفت و آمد كنندو كارهاى شخصى خود را انجام دهند; بنابراين مهمان بايستى توجه داشتهباشد وقتى به ديدار برادران دينى خود مىرود، اگر مرد در خانه نبود و دنبالكار خود به بيرون از منزل رفت، او نيز بيرون برود و تا وقتى كه ميزبان بهخانه برنگشته است، او نيز برنگردد، تا براى خانواده او ايجاد مزاحمت وناراحتى نكند و آنها در آسايش باشند.
مردى به مهمانى دوستش رفت و تمام روز را در خانه او بود و از هرجهت در فرحناكى را بر صاحبخانه بسته بود. وقتى شب شد و هوا رو بهتاريكى نهاد، صاحبخانه بدون اينكه چراغى روشن كند، كنار مهمان نشست وبا او مشغول صحبت و گفتوگو شد.
مهمان كه از تاريكى ناراحت و در عذاب بود، هرچه منتظر ماند ميزبانچراغى روشن نكرد، تا اينكه كاسه صبرش لبريز شد و گفت: خيلى معذرتمىخواهم! چراغ كجا است تا آن را روشن كنم، چون هوا خيلى تاريك استو جايى را نمىبينم.
صاحبخانه كه از مهمان ناخوانده حسابى كلافه شده بود، از فرصتاستفاده كرد و گفت: خداوند مىفرمايد: و اذا اظلم عليهم قاموا (7) يعنى: وقتىشب جامه تاريكى بر آنها پوشاند، از جا حركت كنند و بروند.
مهمان كه از حاضر جوابى ميزبان جا خورده بود، خجلت زده شد و ازخانه بيرون رفت. (8) .
در بين مردم اينطور جا افتاده كه اگر كسى را به مهمانى دعوت كردند،يعنى اينكه براى او غذاى لذيذى تهيه كردهاند و دعوت كردن فقط براىخوردن است. شخص دعوت شونده اولين سؤالى كه در ذهنش خطور مىكند، اين است كه چه غذايى درست كردهاند؟ كى سفره را مىآورند؟ چه غذايى رابيشتر و چه غذايى را كمتر بخورد؟
و وقتى كه از مهمانى برگشت، اولين سؤالى كه از او پرسيده مىشود،اين است كه، چه غذايى درست كرده بودند؟ خوردى يا نه؟ خوشمزه بود يابد مزه؟ كم بود يا زياد؟
هدف از پذيرفتن دعوت و مهمانى رفتن نبايد پر كردن شكم و لذتجسمانى و نوع غذا باشد، بلكه هدف بايد امور معنوى و نزديكى به خدابه اين وسيله باشد، مثلا باخود فكر كند كه من بهخاطر عمل كردن به سنتپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به مهمانى مىروم، براى نزديكى به خدا و براى اينكه دوستىما بيشتر شود، دعوت برادر دينىام را قبول مىكنم.
اهميت دادن به غذا و كم و زياد بودن آن از خصايص انسانهاىنمكنشناس است.
از زمانهاى قديم تا به حال مرسوم بوده كه اگر كسى نان و نمك كسى راخورد، ديگر نبايد به او خيانت كند; حتى افراد سارق و گناهكار وقتى نمككسى را مىخوردند، ديگر به ميزبان خيانت نمىكردند و حرمت او را نگهمىداشتند.
يكى از وظايف مهمان اين است كه وقتى به خانه كسى رفت و نان و نمكاو را خورد، به هيچ عنوان به او خيانت نكند و بايد جان، مال، ناموس وآبروى ميزبان از طرف او در امان باشد.
اگر يك نفر قطعهاى نان را به طرف حيوانى بيندازد، آن حيوانتا مدت طولانى هر وقت آن شخص را ببيند، بهعنوان قدردانى و امتنان با او بد رفتارى نمىكند; اما اگر انسانها به ميزبان خود خيانت كنند، از حيوان پستتر خواهند بود.
يكى از دزدان عرب گويد: روزى در باديه به قبيلهاى وارد شدم. مردى درآنجا در غايتشجاعت و نهايتسخاوت بود. چون به اميد او وارد شدم،فورى شترى براى من قربانى كرد.
گفتم: بدين تكلف حاجت نيست.
گفت: عادت من اين است كه گوشت مانده به مهمان ندهم.
چند روز آنجا بودم. هر روز شترى مىكشت و از گوشت آن براى منغذا درست مىكرد. روزى فرصتى به دست آوردم و شتران او را براندم و بردم.چون اعرابى با خبر شد، از پشتسر من آمده، راه بر من گرفت.
وقتى به من رسيد، تيرى در كمان نهاد و گفت: سوسمارى در آنجا خفتهاست. اين تير را بر دم سوسمار خواهم زد. تير را رها كرد و دم او را بر زميندوخت.
پس تير ديگرى در كمان نهاد و گفت: اين تير بر مهره پشتسوسمارخواهم زد. همانطور كه گفته بود، تير بر پشتحيوان نشست.
پس تير ديگرى در كمان نهاد و گفت: آماده باش كه اين تير بر سينه توخواهم زد.
گفتم: الله، الله، من شتران را به تو باز مىگردانم. دست از من بردار.
گفت: تا شتران را به جايگاه خود بازنگردانى، دستبر نمىدارم.
پس شتران او را براندم و به چراگاه خود بردم. سپس به من گفت: چه چيزتو را واداشت كه اينطور جرات كنى كه شتران مرا ببرى و به من كه ميزبان توبودم، خيانت كنى؟!
گفتم: احتياج و فقر و نيز مىديدم تو اسراف مىكردى و هر روز براى منشترى قربانى مىكردى. باخود گفتم، از مروت تو مرا آسيبى بر نيايد. گلهشتران براندم تا به مقصود برسم.
گفت: درست است و حق نان و نمك در ميان است. بيستشتر راانتخاب كن و براى خودت ببر.
من بيستشتر انتخاب كردم و بعد از تشكر از آنجا دور شدم. (9) .
حضرت امام محمد باقرعليه السلام مىفرمايد: هنگامى كه يكى از شما وارد منزلبرادر دينى خود شد، بايد هر كجا كه صاحب منزل اشاره مىكند بنشيند، زيراصاحبخانه به وضع منزل خود و آن قسمتهايى كه نبايد آشكار گردد،آشناتر است. (10) .
يكى از مواردى كه مهمان بايد با دقت آن را مراعات كند، نگاه نكردن بهمحارم ميزبان است، زيرا اگر خداى نخواسته كسى مهمان برادر دينى خود شد و در آنجا نتوانست جلو خود را بگيرد، خيانتبسيار بزرگى را مرتكب شده است.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: نظر و نگاه يكى از تيرهاى زهر آگينشيطان است، و چه بسايك نگاه سبب حسرت و ندامت طولانى بشود. (11) .
مهمان نبايد مهمانى رفتن را به تاخير بيندازد تا صاحبخانه يا مهمانانديگر در انتظار بمانند، همانطور كه اگر موقع معينى را تعيين كردهاند، نبايدزودتر به مهمانى برود، زيرا ممكن است ميزبان آمادگى استقبال و پذيرايىنداشته باشد و به اين وسيله خجلت زده شود.
وقتى كه مهمانى تمام شد، فورى آنجا را ترك كند و زياد در خانه ميزباننماند و مجالست را طولانى نكند، چون اين كار علاوه بر اينكه موجبمزاحمتبراى ميزبان مىشود، وقت مهمان نيز ضايع مىگردد. انسان بايدحداكثر استفاده را از وقتبنمايد، زيرا فرداى قيامت از عمر ما سؤال مىكنندكه در چه راهى آن را گذرانديم.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وقتى روز قيامت مىشود، هيچ قدمىبرداشته نمىشود مگر اينكه از انسان در مورد چند چيز سؤال مىشود، كهيكى از آنها عمر است، كه مىپرسند در چه راهى عمرت را فنا كردى. (12) .
امام محمد باقرعليه السلام از رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله نقل مىكند كه آن حضرتفرمود: وقتى يك نفر وارد شهرى و داخل خانه كسى شد، مهمان او خواهدبودتا زمانى كه از آنجا برود و سزاوار نيست مهمان بدون اجازه ميزبانروزه مستحبى بگيرد، تا اگر براى او غذايى درست كردند، خراب نشود. (13) .
ثواب اجابت دعوت برادر دينى بيشتر از روزه مستحبى است. لذاائمهعليهم السلام دستور دادهاند وقتى براى مهمانى دعوت شديد، روزه نگيريد و اگرروزه بوديد، بدون اينكه به ميزبان خود بگوييد روزه هستم، روزه خود رابخوريد و دعوت برادر دينى خود را رد نكنيد، تا هم ثواب روزه نصيب شماشود و هم ثواب مهمانى.
بعضى از علما مانند محقق حلى فرمودهاند: فرقى بين روزه مستحبى و غيرمستحبى كه واجب موسع است، نيست و اجابت دعوت برادر دينى در هرحال لازم است.
وقتى ميزبان در كمال بذل و بخشش تمام امكانات شخصى خود اعم ازغذا، جا، لباس و ... را در اختيار مهمان قرار مىدهد، مهمان نيز وظيفه داردبراى ميزبان و خانواده او دعا و از آنها تقدير و تشكر كند، زيرا تشكر از بندهخدا شكرگزارى از خدا است.
روزى يكى از ياران امام جعفر صادقعليه السلام غذايى براى آن حضرت آورد.حضرت وقتى از آن غذا ميل كرد، فرمود: خداى را شكر و به صاحب غذاگفت: خداوند غذايت را به افراد نيكوكار بخوراند و ملائكه مقرب به تونيكى كنند (14) (خدا به تو بركتبدهد).
همانطور كه ميزبان بايد اسرار مهمان را حفظ كند و عيوب او را نقلنكند، مهمان نيز وظيفه دارد اسرار ميزبان را حفظ كند و آبروى او را نبرد،مگر در يك مورد كه اجازه داده شده آن را نقل كنيم و آن جايى است كهميزبان خوب مهماندارى نكند.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: كسى كه عدهاى را مهمان كند و خوبمهماندارى نكند، در حق مهمانان خود ظلم كرده و مهمانان حق دارند در اينمورد از ميزبان خود غيبت كنند. (15) .
در اين موارد نيز مجال عفو و گذشت هست، يعنى اگر مهمان كوتاهىميزبان خود را عفو كند و آن را در جايى نقل نكند، بهتر است، چونممكن است كوتاهى او بهخاطر مشكلى بوده كه براى او به وجود آمده و يابيش از آن قدرت پذيرايى نداشته است.
1) بحارالانوار ، ج 22 ، ص 384 ، ح 23 .
2) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 433 ، ح 13 .
3) همان ، ص 431 ، ح 1 .
4) حلية المتقين ، ص 59 .
5) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 431 ، ح 2 .
6) مائده (5) آيه 90 .
7) بقره (2) آيه 20 .
8) حكايتها و لطيفهها ، ص 20 ، با اندكى تصرف .
9) جوامع الحكايات ، ص 209 ، با اندكى تصرف .
10) بحارالانوار ، ج 15 ، ص 240 .
11) عقاب الاعمال ، ص 604.
12) تحف العقول ، ح 45 .
13) علل الشرايع ، ص 384 .
14) المحاسن ، ص 439 ، ح 295 .
15) وسائلالشيعه ، ج 8 ، ص 605 ، ح 6 .
![]() |
![]() |
![]() |