بحث ششم محسّنات خطابه

محسّنات خطابه يا مربوط به الفاظ و يا مربوط به ترتيب آن و يا به شكل ظاهرى خطيب مربوط مى‏شود :

الف زيبا بودن الفاظ خطابه بسيار مفيد است ، زيرا زيبايى لفظ زمينه زيبايى معنا را فراهم مى‏آورد و زشتى لفظ علاقه به فهم معنا را از بين مى‏برد .

زيبايى سخن به امورى بستگى دارد :

1 آن كه لفظ روشن و خوب باشد . سبك و عاميانه و يا پيچيده و علمى نباشد به گونه‏اى كه از دريافت عموم مردم دور باشد . زيرا طبع عوام از عبارت علمى تنفر دارد . و الفاظ نبايد غلط ادا شود زيرا غلط بودن سخن را سبك و غير قابل قبول مى‏كند . زيبايى الفاظ در سخن على ( ع ) به فراوانى ديده مى‏شود .

2 تمام ويژگيهاى مناسب كلام رعايت شود ، حروفى را كه بايد در نطق تكرار شود مرتّب كند . مانند سخن على ( ع ) در توصيف ملائكه : منهم سجود لا يركعون و منهم ركوع لا يسجدون . و همچنين بقيه امور لازم . در اين سخن على ( ع ) اگر تكرار حروف نبود سخن ناقص بود . و مانند سخن ديگر على ( ع ) :

المرء المسلم البرى من الخيانة ينتظر احدى الحسنيين امّا داعى اللَّه فما عند اللّه خير له و امّا رزق اللّه و اذا هو ذو اهل و مال 138 : « مرد مسلمان دور از خيانت يكى از دو نيكى را انتظار مى‏كشد يا فرشته مرگ بنابر اين آنچه كه در نزد خداست بر او بهتر است و يا روزى خدا را كه صاحب فرزند و مال مى‏شود ، ( احدى الحسنيين

-----------
( 138 ) خطبه 23 ، نهج البلاغه فى تهذيب الفقرا .

[ 177 ]

در دو معنى تكرار شده است . ) در ترتيب و نظم الفاظ تكرار لازم است مگر اين كه به نوعى مورد تكرار روشن باشد و نيازى به تكرار نباشد مانند سخن على ( ع ) در بسيارى از خطبه‏ها كه جمله امّا بعد را به كار برده است كه به دليل روشن بودن از آوردن كلمه امّا قبل خوددارى كرده است .

3 با حروف زائد نظام كلام به هم نخورد و نظام كلام گسيخته نشود .

4 در الفاظ مراعات تقديم و تأخير بشود ، بنابراين تأخير شرط از مشروط و تقديم دليل بر ادّعا بسيار زشت است . رعايت بعضى از امور ذكر شده بستگى به زبانهاى مختلف دارد .

5 سخن را با ذكر تشبيه و استعاره زينت بخشد . الفاظ استعاره مخصوص داراى معناى ويژه‏اى است و معناى مشترك نداشته و سبب مغالطه نمى‏شود .

گاهى بيان يك لفظ معناى چيزى و ضدّ آن را مى‏رساند مانند گفته منجّم :

« اگر فلان سال فرا رسد براى اسلام امر عظيمى پيش خواهد آمد . » اين جمله دو معناى خير و شر را در بر دارد .

فايده تشبيه و استعاره كمك به افزايش تخيّلى است كه از آن معناى ظريفى به دست مى‏آيد . بنابر اين با به كار بردن هر يك رواجى براى سخن پيش مى‏آيد كه بدون آن ممكن نيست .

الفاظ استعاره و تخيّل هر چند در شعر اصالت دارد ولى گاهى خطيب آنها را به عنوان ابزار در خطابه به كار مى‏برد .

6 بايد در الفاظ مفرد و تثنيه و جمع بودن و تغييراتى كه ويژه آنهاست رعايت شود و همچنين براى رفع اشتباه مذكّر و مؤنّث را با علامت و بدون علامت بياورد .

7 گاهى الفاظ با اختصار زيبا مى‏شوند . هر گاه گوينده بر فهم شنونده متّكى باشد و قانع شدن آنها را محرز بداند ، حدّ و رسم را به خاطر اختصار ذكر

[ 178 ]

نمى‏كند و لفظ مفرد مى‏آورد . و گاهى تفصيل مطلوب است و گاهى زينت كلام در طولانى بودن آن است . در اين صورت حدّ و رسم را ذكر مى‏كند .

گاهى لفظ خاص مفرد به دليل زشت بودنش به كلمه ديگرى تبديل مى‏شود ، مانند اين كه عورت مرد و زن و عادت ماهانه را به جاى اسامى صريح آنها به كار مى‏برند . بيشترين مورد به كار بردن اين كلمات در افراط مدح و ستايش است ، بنابر اين از تصريح به نامهاى حقيقى اين امور به خاطر عظمت و احترام مجلس پرهيز مى‏شود .

موارد ديگرى كه اين الفاظ به كار مى‏روند وقتى است كه از ذكر آنها معذور باشند بخصوص وقتى بخواهند شنونده را بترسانند .

8 سخن را با رعايت فاصله‏هاى مناسب زينت دهد . يعنى سخن داراى مصرع ، سجع و وزن مختصرى باشد نه وزن حقيقى مانند سخن على ( ع ) : امّا بعد انّ الدّنيا قد ادبرت و اذنت بوداع و انّ الاخرة قد اقبلت و اشرفت باطّلاع ، « همانا دنيا پشت كرد و اعلان خدا حافظى نمود و آخرت روى آورد و به رسيدن خود اطلاع داد . » ميان جمله اول و جمله دوم رعايت سجع شده است ، و سجع در بيان حضرت سجع متوازن است و چنان كه مى‏دانيد سجع متوازن به ذهن انسان نزديكتر است .

سزاوار است كه فاصله‏هاى سخن را طولانى نكنى تا بخش اول سخن فراموش نشود و طولانى نكنى تا براى ذهن روشن باشد و در نتيجه متوالى بوده و سخن در ذهن استوار شود .

فاصله‏هاى سخن داراى اقسامى است و جايگاه فاصله را مقسّم مى‏نامند ،

چنان كه در مثال توصيف فرشتگان ذكر شد . گاهى اين اقسام متقابلند مانند سخن حضرت على ( ع ) : امّا الآمرة البرّة فيعمل فيها التقىّ و امّا الآمرة الفاجرة فيتمتّع فيها الشّقى ، « در حكومت نيكوكار پرهيزگاران فعّالند و در حكومت فاجر

[ 179 ]

بدكاران بهره‏مند مى‏شوند . » هر يك از خطابه‏هاى نوشتنى و گفتنى و اقسام آنها داراى روش خاصّى است .

ب محسّنات خطابيّه ، ترتيب محتواى خطابه گفتار خطابى داراى اوّل و وسط و خاتمه است . آغاز خطبه به منزله ترسيم خطوطى است كه دورنماى هدف گوينده را روشن مى‏كند و شنونده بطور اجمال آن را مى‏فهمد .

وسط خطبه روايت گونه‏اى است براى بيان امر واقع كه آن امر واقع يا بيان حسن و قبح است چنان كه در منافره بود و يا بيان عدل و جور است چنان كه در مشاجره بود .

گاهى بر آغاز خطبه گفتارى مقدّم مى‏شود كه يا بيان كننده شكر و ستايش گوينده است و يا آماده شدن شنوندگان براى شكر و سپاس چنان كه عادت بر اين است كه ستايش و صفات خدا و پيامبرانش در آغاز خطبه آورده مى‏شود .

گاهى وسط خطبه جنبه داستانى نداشته بلكه ارشاد و راهنمايى و وادار ساختن به مصلحتى است . چنان كه در خطبه پندآميز چنين است زيرا در خطبه اندرز گونه بيان حكايت ، شكايت ، ستايش ، نكوهش ، جدال و درگيرى نيست .

در چنين خطبه‏اى آوردن صدر زيباست تا شنونده نصيحت ، در غرض پند دهنده بينديشد و آماده پذيرفتن شود ولى آوردن صدر در مشاجره زشت است .

خاتمه براى خطبه نيكو است هر چند خطبه پندگونه باشد . خصوصياتى كه سزاوار است در خاتمه ذكر شود اين است كه اجزاى خاتمه از هم جدا و با اجزاى ما قبل مخلوط نباشد خصوصا در خطبه‏هاى ارشادى و آن اين گونه است كه طرف مشورت مى‏گويند : « آنچه از نصيحت مى‏دانستم گفتم ديگر صلاح با خودتان » و خطيب در خاتمه خطبه مى‏گويد : اين نظر من بود كه گفتم خدا من و شما را بيامرزد كه او بخشنده است و يا مشابه اين جمله .

ج امورى كه به شكل ظاهرى خطيب مربوط است خطيب بايد ظاهر

[ 180 ]

خود را چنان بنماياند كه گويا از اهل معنى و اخلاق و عمل و متأثّر از موضوعات اجتماعى مورد بحث است و اين حالت خطيب را دو روئى و موقعيّت شناسى مى‏نامند اين مطابقت با حال يا به كيفيّت صدا بستگى دارد مانند بلند و كوتاه كردن صدا در جاى خودش . يا به تزكيه نفسانى ، يا در ظاهر به گونه‏اى باشد كه دلها را به خود جذب كند . هيأت ظاهرى خطيب در مقابل اشخاصى كه قدرت فكرى زيادى ندارند خيلى مؤثّر است ، زيرا در عوام امور محسوس و ظاهرى بيشتر اثر دارد و به همين سبب است كه عابدان و زاهدان در نظر آنها بزرگتر جلوه مى‏كنند اگر چه بعضى از عابدان و زاهدان نادان و ظاهر ساز باشند .

چون نظر ما در اين كتاب بيان كلّى اقسام خطابه و معانى آن و معرفى اين كه خطابه‏اى كه ما در صدد توضيح آن هستيم ( خطبه‏هاى على ( ع ) ) از كدام قسم خطابه است همين قدر كه براى اشخاص مستعد راهگشا باشد به همين مقدار از توضيح اكتفا مى‏كنيم و توضيح مفصل راجع به خطابه را در كتابهاى مفصّل بايد جست .

لازم به تذكر است كه در كلام على ( ع ) اكثريّت با خطبه‏هاى پندآميز است و خطبه‏هاى تنفرزا و جدلى كم است . با خواست خدا بزودى در بررسى اقوال آن حضرت خواهيم ديد .