بحث اوّل حقيقت معناى كنايه

هر گاه لفظى به كار رود و معنايى غير از معناى قراردادى لفظ منظور باشد دو صورت دارد :

1 هنگام به كار بردن لفظ در معناى ثانوى ، يا معناى اصلى را در نظر داريم يا نداريم [ 78 ] ، اگر معناى اصلى را هم در نظر داشته باشيم كنايه ناميده مى‏شود مانند اين سخن : « فلان شخص غلاف شمشيرش بلند است ، فلانى خاكستر زير ديگش زياد است » در مثال اوّل منظور از بلندى غلاف شمشير معناى حقيقى آن نيست بلكه منظور لازمه بلندى غلاف يعنى بلندى قامت است . در مثال دوّم مقصود فراوانى خاكستر نيست بلكه منظور لازمه آن يعنى پخت و پز زياد براى پذيرايى مردم است . اين نوع كنايه را كنايه در مفردات مى‏گويند .

گاهى كنايه به صورت مركّب به كار مى‏رود و كنايه مركّب اين است كه به جاى اثبات يك معنى براى متعلّق شيئى ، چند معنى براى متعلّق آن ثابت كند مانند سروده شاعر :

انّ المروّة و السّماحة و النّدى
فى قبّة ضربت على بن الحشرج [ 79 ]

شاعر مى‏خواسته است اين صفتها را براى ممدوح خود به صراحت ثابت كند ، از آن عدول كرده و به شكل كنايه آورده و آن را به منزله قبه برافراشته طرح كرده و از اين قبيل است ضرب‏المثل معروف عرب : « بزرگوارى ميان جامه‏هاى او

[ 78 ] وقتى معناى اصلى را با معناى ثانوى در نظر نداشته باشيم مجاز نام دارد كه بعدا بحث خواهد شد .

[ 79 ] جوانمردى ، بخشندگى وجود در قبه‏اى قرار دارد كه بر روى سر ابن حشرج افراشته شده است .

[ 127 ]

و بخشندگى در رداى اوست » .

مثالهايى كه گفته شد در مورد كنايه تركيبى مثبت بود و اينك كنايه تركيبى منفى مانند سروده شاعر در توصيف زنى به عفّت :

تبيت بمنجاة من اللوم بيتها
اذا ما بيوت بالملامة حلّت [ 80 ]

شاعر براى دور ساختن آن زن از ملامت ، خانه او را از ملامت به دور ساخته است و بدين ترتيب با نفى ملامت از خانه زن ، خود او را از ملامت نفى كرده است .