فرموده است : الا و انّ التّقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة .

در اين عبارت امام ( ع ) لفظ « مطايا » را با صفت زيباى « رام » كه موجب ميل به آن مى‏شود استعاره آورده و هيأتى را كه زيبنده سواره است يعنى در دست داشتن افسار ترسيم فرموده است و با زمام به حدود شريعت كه پرهيزگار آن را رعايت كرده و از آن تجاوز نمى‏كند اشاره كرده است و چون مركب رام سوارش را طبق نظم شايسته حركت مى‏دهد و از راه راست بيرون نمى‏رود و داراى مهارى است كه راكب مى‏تواند آن را از انحراف بازدارد ، بنابراين سوار خود را نهايتاً به مقصد مى‏رساند . تقوا نيز نسبت به متّقى چنين است كه سالك الى اللّه به وسيله تقوا به آسانى و آسودگى راه حق را مى‏رود و در موارد هلاك بر هواى نفس خود مسلّط است و از آن پيروى نمى‏كند ، بنابراين هواى نفس در اختيار او ، و همچون مركب رامى است و رعايت حدود خدا سبب ايجاد ملكه تقوا و استمرار آن مى‏شود و بدين‏سان تقوا شبيه مهارى است كه مركب نفس را به اختيار در مى‏آورد در اين كه تقوا صاحب خود را به سلامت به سعادت ابدى مى‏رساند شبيه مركبى رام است كه سوار خود را به مقصد مى‏رساند . در هر دو مورد ( تشبيه خطا ، به اسب چموش و تقوا به مركب رام ) استعاره محسوس براى معقول است . پس از آن امام ( ع ) توضيح مى‏دهد كه دو راه براى رفتن وجود دارد : راه خطا و راه تقوا و پس از آن حق و باطل را بيان داشته و تقوا را همان حق ، و باطل را همان خطا معرفى مى‏فرمايد . سپس مى‏فرمايد براى هر يك از راههاى حق و باطل راهروانى

[ 601 ]

است و بر حسب آنچه در لوح محفوظ با قلم قضاى الهى مقدّر شده است هر دسته راهى را مى‏روند ، چنان كه رسول خدا ( ص ) فرموده است : « هر كس شايسته چيزى است كه براى آن آفريده شده است . [ 10 ] »