بحث سوّم درباره اين سخن امام ( ع ) است كه فرمود : ادام مربّها .

قطب راوندى در معناى اين جمله گفته است كه اجتماع آب و باد و تسويه آب را به وسيله باد مقرر فرمود . توضيح سخن راوندى اين است كه چون آب

[ 302 ]

جايگاه وزش باد بوده است ، محلّى كه باد در حركت آوردن آب نقش مؤثرى داشته است تعبير به مربّها شده است . يعنى موضعى كه باد بر آن وزيده و حركت آب را به انجام رسانده است . با اين توضيح معناى ادام مربّها اين خواهد بود كه خداوند متعال جايگاه وزش باد و حركت آب را به وسيله آن در جهت مقصود استمرار بخشيد . احتمال دارد كه مربّها اسم مكان باشد و به عنوان مصدر به كار رفته و معناى ضمنى جمله چنين خواهد بود ادام اربابها ، يعنى حركت باد ، ملازم به حركت در آمدن آب قرار گرفت و احتمال دارد كه جمله معناى تشبيهى داشته باشد ، بدين توضيح كه باد از لحاظ كثرت و قوّت سبب آثار خير است و بدين دليل تشبيه شده باشد به « ديمه » ، يعنى جايگاه و محلى كه لزوما باد به آنجا مى‏رسد و به آن قوام مى‏يابد . در مثل گفته مى‏شود : قد ادامه اللّه ، يعنى خداوند او را در نزد خود سيراب گرداند .

فراز ديگر سخن امام ( ع ) كه فرمود و ابعد منشأها ، قطب راوندى گفته است :

يعنى ارتفاع آب را در فضا به جايگاه بلندى مى‏رساند . در اين باره من ( شارح ) مى‏گويم : واژه منشأ به معناى محل نشو است يعنى جايگاهى كه از آن ايجاد مى‏شود . بنابراين از آن ارتفاع فهميده نمى‏شود مگر اين كه بگوييم منشأها به معناى مصدر به كار رفته است . يعنى جايگاه انشاء و معنى اين باشد كه خداوند از جايگاه ايجاد آب تا مقصد دورى آب را فرستاد ، چيزى كه اين معنا را تأييد مى‏كند مطلبى است كه امام ( ع ) با اين عبارت : نشأت مت مبدء بعيد ، به آن اشاره مى‏كند و بدين لحاظ است كه اطلاع يافتن بر آغاز حركت آب ممكن نيست ، بلكه صرفا قدرت حق سبحانه و تعالى و بخشش اوست .

در مورد فراز ديگر كلام امام ( ع ) « و امرها . . . » قطب رواندى رحمة اللّه عليه فرموده است . منظور از فرشتگان گمارده بر وزش باد است كه آبها را بر يكديگر مى‏غلطانند و به حركت درمى‏آورند ، چنان كه ماست را براى به دست آوردن كره

[ 303 ]

در مشك بشدّت به هم مى‏زنند . به كار بردن كلمه امر نسبت به باد استعمال مجازى است زيرا شخص حكيم جماد را امر نمى‏كند .

من ( شارح ) در شرح اين جمله مى‏گويم : حمل كردن كلمه امر بر وزش باد بهتر است زيرا در معنايى است كه قطب راوندى ذكر كرد در لفظ امر مجاز پيش مى‏آيد و كلام مخصوصى نيز در اينجا براى خطاب به باد وجود ندارد . بعلاوه از گفته قطب راوندى خشم بر ملائكه استفاده مى‏شود و در حقيقت دو مجاز ، يكى مجاز در لفظ امر و ديگرى مجاز در نسبت امر به فرشتگان لازم مى‏آيد ، هر چند در نسبت دادن امر به باد ، در صورتى كه مقصود فرشتگان باشد ، مجاز لازم مى‏آيد .

اما اگر لفظ را بر معناى ظاهر حمل كنيم ، يعنى منظور امر به باد باشد ، صرفاً مجاز در لفظ امر خواهد بود نه در نسبت آن ، و چون يك مجاز لازم مى‏آيد از قول قطب راوندى بهتر است .

اين عبارت امام كه فرمود : مخض السّقاء و عصفها بالفضاء يعنى مانند سقّا كه آب را در مشك به حركت در مى‏آورد و به هم مى‏فشرد ، باد آب را فشرد و بشدّت در هوا فشاند . در اين عبارت مضافى كه صفت مصدر بوده ( مأخذ و عاصف ) حذف شده و مضاف اليه در جاى آن نشسته و به همين دليل به صورت مصدر ، منصوب شده است .

الف و لام ماء در سخن امام ( ع ) كه فرمود : بتصفيق الماء ، الف و لام عهد ذكرى است به كلام ديگر امام ( ع ) كه فرمود : ماء متلاطما ، اشاره دارد به اين دليل ،

منظور از آب متلاطم و آب انباشته يك آب بيشتر نيست . اين نوع تكرار در كلام فصيح رواست ، چنان كه خداوند متعال فرموده است : كَما اَرْسَلْنا اِلى‏ فِرْعُونَ رَسُولاً . فَعَصى‏ فِرعَونُ الرَّسُولَ .

[ 8 ] سوره مزمّل ( 73 ) : آيه ( 16 ) : ما به سوى فرعون پيامبرى فرستاديم و فرعون با آن پيامبر مخالفت كرد .

[ 304 ]

اگر اشكال شود كه كلمات : الاجواء الارجاء سكائك الهواء امور عدمى هستند چگونه نسبت آنها به ايجاد از جانب خدا صحيح است ؟ .

در پاسخ مى‏گوييم معناى اين كلمات عبارت است از خلأ و جايگاه ، و در اين كه جايگاه و مكان امور عدمى هستند يا وجودى ، اختلاف مشهورى است ،

پس اگر وجودى باشد نسبت آنها به قدرت صحيح است و در اين صورت معناى اين كلمات گسستن و شق كردن مى‏باشد و معناى ضمنى آنها در اسناد به قدرت خداوند چنين خواهد شد : خداوند باد را جايگاه و محل استقرار آب قرار داد .

هنگامى كه با اين وصف جايگاه باد از مطلق هوا و خلأ ايجاد شد خداوند آب را در آنجا ايجاد كرد و اختصاص يافتن آب به محل خاصّى به سبب قدرت خداوند تعالى است پس نسبت دادن ايجاد اين كلمات را به خداوند نسبت صحيحى خواهد بود . گويا خداوند سبحان جايگاه خاصّى را براى حاصل شدن جسمى شكافته است .

روايت شده كه زراره و هشام درباره موجود بودن و موجود نبودن هوا اختلاف پيدا كردند . اين اختلاف را يكى از غلامان امام صادق ( ع ) به آن حضرت خبر داد و چنين گفت : من درباره اين موضوع متحيّرم و اصحاب ما در اين مورد اختلاف دارند . امام ( ع ) فرمود اين اختلافى نيست كه منجر به كفر و گمراهى شود .

اين كه امام ( ع ) از توضيح اين موضوع خوددارى كرد ، براى اين است كه اولياى خدا وظيفه دارند كه راه خدا را براى مردم روشن كرده و بندگان خدا را به راه مستقيم ارشاد فرمايند . و اصولاً جز به يكى از دو امر توجّه ندارند يكى آنكه مردم را به راه هدايت به طور واضح و آشكار ارشاد كنند و ديگر آنچه كه موجب گمراهى مى‏شود بيان كرده و مردم را به راه راست هدايت كنند . امّا توضيح اين كه هوا موجود است يا موجود نيست فايده زيادى در امر معاد ندارد ، بنابراين جهل به

[ 305 ]

آن چيزى نيست كه به امر معاد زيان وارد كند ، بدين سبب رها كردن آن و پرداختن به امور مهم سزاوار است .