فرموده است : و اللّه ما كتمت و شمة و لا كذبت كذبة .

امام ( ع ) سوگند ياد مى‏كند كه آنچه از پيامبر خدا درباره حوادث شنيده است پوشيده نمى‏دارد و هر حقيقتى كه براى او بيان شده است و گفتنش مباح باشد بيان مى‏كند و هرگز دروغ نمى‏گويد . و اين سوگند گواهى است بر درستى خبرهايى كه اتفاق افتاده يا بزودى اتّفاق مى‏افتد و مقدّمه‏اى است براى آنچه پس از اين خواهد بود ، چنان كه مى‏فرمايد : « من به امر خلافت و اجتماع و بيعت مردم با خودم از جانب پيامبر ( ص ) با خبر شدم . » بيان اين جمله براى نشان دادن تنفّر مردم از باطل و گرايش آنها به حق و پايدارى آنها در پيروى از امام ( ع ) است . سپس آنها را به رعايت تقوا امر مى‏كند و از عاقبتى كه برايشان پيش مى‏آيد خبر مى‏دهد كه به طور حتم دچار بلا و شبهه مى‏شوند ، بنابراين لازم است كه از خطاها دورى كنند و به پرهيزگارى بپردازند و توجّه مى‏دهد كه خطا مقدمه انحراف و تقوا مقدمه نجات است كه : الا و انّ الخطايا خيل شمس حمل عليها اهلها و خلعت لجمها فتقحّمت بهم فى النّار .

نخست امام ( ع ) لفظ « خيل » را براى خطاها به كار مى‏برد و سپس آن را به صفت نفرت‏آور چموش و سركش و حالتى كه مانع از سوار شدن انسان بر آن مى‏شود توصيف فرموده كه علاوه بر چموشى لجام گسيخته نيز هست . مناسبت استعاره روشن است ، زيرا اسب چموش افسار گسيخته فراوان اتّفاق افتاده كه

[ 600 ]

سوارش را به بيراهه برده و به هلاكت رسانده است . همچنين مرتكب خطا چون بر غير نظام شريعت رفتار مى‏كند و زمام امور شريعت را رها ساخته و به حدود دين عمل نمى‏كند سرانجام چنين وضعى افتادن در بزرگترين مهلكه يعنى جهنّم است و اين استعاره لطيفى است .