فرموده است : و لا يؤدّى حقّه المجتهدون .

[ 10 ] سوره ابراهيم ( 14 ) : آيه ( 34 ) : اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را بشماريد نمى‏توانيد به حقيقت انسان ستمكار و ناسپاس است .

[ 11 ] سوره عبس ( 80 ) : آيه ( 17 ) : كشته باد انسان چقدر ناسپاس است ؟

[ 254 ]

اين نظر كه كوششگران نمى‏توانند حق خداوند را ادا كنند از دو جهت قابل صدق است : اوّل آنكه اداى حق نعمت احسانى است در مقابل نعمت و در جملات گذشته ثابت شد كه نعمتهاى خداوند سبحان قابل شمارش نيست ، بنابر اين لازمه اين مطلب اين است كه نتوان در برابر نعمتهاى خدا مقابله به مثل كرد .

دوّم آنكه آنچه ما از امور اختيارى انجام مى‏دهيم در رابطه با اعضا و جوارح ، قدرت و اراده و ديگر وسايلى كه در انجام كار لازم است ، مى‏باشد و همه اينها بخششهاى خدا و برگرفته از نعمتهاى اوست ، همچنين آنچه كه از شكر و حمد و ساير عبادات از ما صادر مى‏شود نعمتى است از جانب خداوند ،

بنابر اين نعمتى است در برابر نعمت ( و نه احسانى در برابر نعمت ) . روايت شده است كه اين فكر به خاطر داود ( ع ) گذشت ، همچنين براى موسى ( ع ) پيش آمد و موسى ( ع ) پرسيد اى پروردگار من چگونه تو را شكر گزارم كه استطاعت شكر ندارم ، زيرا هر شكرى نعمت دوّمى است از نعمتهاى تو و در روايت ديگرى چنين آمده است كه هر شكرى نعمت ديگرى است كه شكرى را براى تو بر من ايجاب مى‏كند خداوند تعالى به موسى ( ع ) وحى كرد : همين حقيقت را كه دريافتى مرا شكر گفته‏اى .

در خبر ديگرى است كه ( خداوند فرمود ) هر گاه دانستى كه نعمتها از من است من همين را به عنوان شكر از تو قبول مى‏كنم امّا آنچه كه در عرف گفته مى‏شود كه فلانى حق خداوند تعالى را ادا كرد منظور جزاى نعمت نيست بلكه مقصود اين است كه آنچه خداوند از تكاليف شرعيه و عقليه خواسته كه حقوق ناميده مى‏شود ، انجام داده است . بنابر اين كوششگر در امتثال امر ، به اين معنى ادا كننده حق خداوند است . و اداى تكليف در حقيقت از بزرگترين نعمتهاى خداوند تعالى بر بنده‏اش مى‏باشد زيرا امتثال امر خدا و ديگر اسباب سلوكى كه انسان را به خداى تعالى مى‏رساند تماما مستند

[ 255 ]

به جود و عنايات خداوندى است . خداوند متعال در گفته خود به همين معنى اشاره فرموده است كه : يَمُنُّونَ عَلَيكَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ اِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيكُمْ اَنْ هَديكُمْ لِلأيمانِ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ [ 12 ] .

آنچه كه در حقيقت نعمت خداست نمى‏تواند اداى نعمت خدا و يا سپاس آن باشد هر چند در عرف بر همين معنى اداى نعمت گفته شده است ، زيرا آنچه كه مفهوم متعارف حق در ميان مردم مى‏باشد لازمه‏اش وجوب جزا و اداى شكر نعمت است تا در انجام آن از روى رغبت و ميل شتاب كنند و منظور از انجام تكاليف خداوندى حاصل شود به اين دليل كه اگر معتقد نباشد كه عبادت حقّى است از جانب خداوند ، بلكه آن را فقط نفع خالص براى خود بدانند نهايت كوشش را بكار نمى‏برند زيرا فايده عبادت آنچنان كه هست براى مردم روشن نيست ، بسيار كم هستند افرادى كه به امرى همت گمارند كه نتيجه و منفعتش براى آنها روشن نباشد خصوصا كه انجام آن مشقت و سختى فراوانى هم داشته باشد مگر به جبر انگيزه‏اى از خارج آنها را به كار وا دارد .