لغات

اصطفاء : برگزيدن اجتالتهم : آنها را از قصدشان برگردانيد فطرة : خلقت مهاد : زمين احداث : سختيها . اختصاص احداث به سختيها اختصاص عرفى است .

محجّة : راه استوار و روشن قرن : امّت عده : وعده انجاز : قطعى شدن سمه : علامت ، نشان ملحد : برگشتن از حق بعد از روى آوردن به آن انداد : امثال ( برگزيدن مثل و مانند خدا از مخلوقين ) واتر : پياپى فرستاد اوصاب : ، امراض حجة : دليلى كه انسان با آن بر غير غلبه كند .

غابر : پايدار ناپدار ( از اضداد ) نسلت : پشت سر هم گذشتند . از ريزش پر ،

پرنده و افتادن كرك و پشم حيوان گرفته شده است .

ميلاد الرّجل : زمان و مكان ولادت مرد نسخ : از بين بردن رخصه : كسى كه در كارى سهل انگارى مى‏كند .

عزيمه : همّت . لغت رخصه ، نسخ و عزيمه در عرف چنان كه ذكر خواهيم كرد به معانى ديگرى نيز اختصاص دارد .

ارصدت له كذا : آن كار را برايش مهيّا كردم .