مقدمه شرح

به نظر ما ( شارح ) اين بخش از خطبه بخشى از خطبه‏اى است كه قبلاً به آن اشاره كرديم [ در خطبه 14 ] و بخشى از خطبه آينده است و ما اينك تمام آن را مى‏آوريم تا معنى روشن شود .

سپاس خداوندى را سزاست كه بهترين حمد شايسته اوست و بالاترين بزرگوارى شأن اوست ، خداى يگانه بى‏نياز ، استوانه‏هاى عرش را به پاداشت و با درخشش نور خورشيد جهان را روشن و استوار ساخت ، زمين را خلق كرد و آن را مسخّر كسانى قرار داد كه بر روى آن گام نهادند ، گواهى مى‏دهم كه خدايى جز او نيست . و شريكى ندارد و شهادت مى‏دهم كه محمّد ( ص ) بنده و فرستاده اوست . او را با نورى تابنده و روشنايى درخشان براى هدايت مردم فرستاد به لحاظ ويژگيهاى اخلاقى برترين مردم ، و بالاترين شرف خانوادگى را داشت .

حق هيچ مسلمان و مظلمه هيچ صاحب حقى بر او قرار نگرفت بلكه حق او ضايع و مورد ستم واقع شد . پس از حمد خدا و درود پيامبر ، اوّل كسى كه مظلمه گناه به گردن گرفت دختر آدم بود كه جايگاه نشستن او به اندازه يك جريب و داراى 20 انگشت بود و دو ناخن به اندازه دو چنگال داشت . خداوند بر او شيرى را همچون فيل و گرگى را همچون شتر و بازى را همچون حمار مسلّط ساخت . اين اتفاق در آغاز خلقت پيش آمد سپس او را كشتند . خداوند ستمگران را بر زشتى اعمالشان تنبيه مى‏كند ، به همين دليل خداوند فرعون و هامان و قارون را به گناهانشان كشت . آگاه باشد كه گرفتارى و بلا به شما بازگشته به همان گونه كه در روزگار بعثت پيامبرتان وجود داشت . سوگند به آن كه پيامبر را به حق برانگيخت به سختى در هم آميخته مى‏شويد و سپس بشدّت غربال مى‏شويد و چنان كه كفگير طعام ديگ را بر هم مى‏زند با يكديگر آميخته خواهيد شد تا عزيز شدگان بى‏جهت ، خوار شوند و خوارشدگان به ناحق عزّت يابند . جلو افتادگان به ناحق به عقب بازگردند و عقب نگه داشته شدگان جلو

[ 592 ]

افتند . به خدا سوگند چيزى را پنهان نكردم و ابداً دروغ نگفتم ، من اين روز و اين وضع را از پيامبر ( ص ) شنيده‏ام . آگاه باشيد گناهان اسبهاى سركش و افسار گسيخته‏اى هستند كه سواران خود را وارد آتش مى‏كنند و تقوا و پرهيزگارى مركب آرامى است كه افسار خود را به دست سوارش سپرده و او را از رنج و غم خلاص كرده به سايه گسترده‏اى مى‏رساند ، درهاى بهشت باز مى‏شود و نگهبانان بهشت مى‏گويند : « سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ » .

كسى به من اين آگاهى را داده كه من شريك پيامبرى او نيستم و توبه هيچ كس پذيرفته نيست مگر به وسيله پيامبرى كه از جانب خدا مبعوث شده باشد و چه كسى بعد از پيامبر ، نجاتبخش‏تر از او از آتش جهنم است ؟ اى مردم كتاب خدا و سنّت پيامبر را هيچ كس جز مطابق نفس خود رعايت نمى‏كند و مردم امتحان مى‏شوند و بنابه نتيجه امتحان در بهشت يا جهنّم وارد خواهند شد .

( مردم سه دسته‏اند ) يا اهل نجاتند ، و يا اميد به نجات دارند ، و يا گرفتار در آتشند و براى هر يك از اينها اهلى وجود دارد . به جان خودم قسم اگر باطل طرفدار فراوان دارد از قديم چنين بوده است و اگر اهل حق اندك است ؟ شايد از قبل چنين بوده است و كم اتّفاق مى‏افتد كه حق طرفدار فراوان پيدا كند .

اگر اختيار شما را در امر خلافت به شما برگردانند شما از نيكبختان خواهيد بود و ما هم جز براى همين امر تلاش نمى‏كنيم . كارهايى در گذشته اتّفاق افتاد كه شما در آن ميل داشتيد و در نزد من رأى شما پسنديده نبود و اگر من بخواهم گفتنيها را بگويم مطّلعم . خدا از گناه شما بگذرد . آن دو نفر روزگارشان گذشت و سوّمى به جاى آنها نشست كه مانند كلاغ ، همّتش شكمش بود . واى بر او ، اگر بالهايش قطع مى‏گرديد و سرش بريده مى‏شد به نفعش بود .

[ 1 ] سوره زمر ( 39 ) : آيه ( 73 ) : سلام بر شما ، گوارا باد اين نعمتها برايتان وارد بهشت شويد و جاودانه بمانيد .

[ 593 ]

مردم امتحان مى‏شوند و بهشت و جهنّم در پيش رويشان است . ( و در همين رابطه مردم به سه دسته تقسيم مى‏شوند ) تلاش كننده موفّق و خواهان اميدوار ( به بهشت مى‏روند ) و كوتاهى كننده از فرمان خدا به جهنّم مى‏رود . اين سه تا و دو تاى قبلى مى‏شوند پنج تا كه ششمى ندارد . فرشتگان پرواز كننده و پيامبرى كه هدايت كننده است از اين اقسام به حساب نمى‏آيند . آن كه ادّعاى باطل كرد هلاك شد و آن كه افترا بست ضرر كرد . به چپ و راست رفتن گمراهى است و راه حقيقى راه وسط است . و بر همين راه وسط رفتن ، ( نه چپ روى و نه راست روى ) كتاب خدا و دستورات پيامبر استوار است . آگاه باشيد كه خداوند تربيت اين امّت را تازيانه و شمشير قرار داده است ، هيچ امامى در اين موضوع كوتاهى نمى‏كند . در خانه‏هاى خود بمانيد و رابطه بين خود را اصلاح كنيد ، توبه در پشت سر شماست . هر كس رو در روى حق بايستد هلاك مى‏شود . بدانيد هر قطعه زمينى كه عثمان بخشيده باشد و آنچه از بيت المال گرفته باشد ، به بيت المال برمى‏گردد . اگر مالى را بيابم كه مهر زنان شده و يا به سرزمينهاى دور بخشيده شده باشد به بيت المال برمى‏گردانم زيرا اگر حق سبب گشايش امور نشود باطل هرگز سبب گشايش نخواهد شد . اين سخن من است و براى شما و خود طلب آمرزش مى‏كنم [ 2 ] . » اين بخش از خطبه را در خطبه 14 توضيح داديم ، اينك به تفسير آن برگشته و مى‏گوييم :