بحث دوّم فايده انّما

همه علماى نحو اتفاق نظر دارند كه انّما براى حصر است . و از آن انحصار فهميده مى‏شود مانند سخن على ( ع ) : و انّما سمّيت

[ 127 ] همانا براى ما جاى اندك اقامت و سپس كوچ كردن است ، زيرا در سفر پس از درنگ كوتاهى مى‏بايد رفت .

[ 152 ]

الشّبهة شبهة لانّها تشبه الحقّ ، « منحصرا شبهه را به دليل شباهت به حق شبهه ناميده‏اند » . و مانند سخن ديگر حضرت على ( ع ) : انّا لم نحكم الرّجال و انّما حكمنا القرآن و هذا القرآن انّما هو خطّه مستور بين الدّفّتين لا ينطق بلسان و انّما ينطق عنه الرّجال ، « ما افراد را داور قرار نمى‏دهيم و منحصرا قرآن را داور مى‏شناسيم و اين قرآن منحصرا خطى است كه ميان دو جلد قرار دارد و سخن نمى‏گويد و فقط افراد از آن سخن مى‏گويند . » مقصود حضرت از حصر در اين صورتها آشكار است .

بعضى از نحويان گفته‏اند انّما براى حصر به كار نمى‏رود و به سخن حق تعالى استدلال كرده‏اند : « اِنَّما المُؤمنُونَ الَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم » [ 128 ] و نيز به اين سخن خداوند متعال : « اِنَّما المُؤمنُونَ اِخْوَةٌ » [ 129 ] ، « به حقيقت مؤمنان برادرند » . با اين كه اجماع بر اين است كه آن كس كه دلش از خوف خدا بيمناك نشود گاهى مؤمن است . و برادرى منحصر به مؤمنان نيست .

جواب اين گروه اين است كه ريشه شك آنها بى‏توجّهى به قاعده حصر مى‏باشد . قاعده حصر اين است كه جزء آخر كلام كه پس از انّما آورده مى‏شود مخصوص به حكم حصر مى‏باشد چه موضوع باشد مانند : انّما زيد قائم ، در اين مثال مقصود حصر قيام در زيد است . و يا محمول باشد مانند سخن حق تعالى :

« اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم » . مقصود اين است كه منحصرا پيغمبر از بشر است و از غير بشر نيست .

پس از روشن شدن اين قاعده ، متوجّه مى‏شويد كه در دو صورت ياد شده قبل ( انّما المؤمنون الذين . . . . و انّما المؤمنون اخوةٌ ) انّما افاده حصر كرده است .

[ 128 ] سوره انفال ( 8 ) : آيه ( 2 ) : مؤمنان كسانى هستند كه هر گاه يادى از خدا شود دلهايشان ترسان و لرزان شود

[ 129 ] سوره حجرات ( 49 ) : آيه ( 10 ) : به حقيقت مؤمنان برادر يكديگرند .

[ 153 ]

اما در آيه اوّل مقصود از ايمان بالاترين مرتبه آن كه اخلاص است مى‏باشد و با در نظر گرفتن اين حقيقت روشن مى‏شود كه مؤمنان با اين وصف منحصرا كسانى هستند كه از ياد خدا بيمناك مى‏شوند .

در آيه دوّم مؤمنان منحصرند در صفت برادرى دينى و مقصود از اخوّت در اين آيه همين است .

بدان كه گاهى براى فهماندن معناى حصر دو عبارت ديگر نيز به كار مى‏رود يكى مانند اين كه بگويى : جائنى زيد لا عمرو ، « منحصرا زيد آمد ، نه عمرو » . اين عبارت در فهماندن معناى حصر از انّما ضعيف‏تر است ، زيرا آمدن را در مورد زيد نسبت به عمرو منحصر مى‏سازد . ديگرى مانند : ما جائنى الاّ زيد « جز زيد كسى نزد من نيامد . » مفهوم اين ( الاّ ) در فهماندن حصر و اختصاص مانند انّما است به دليل سخن خداوند متعال : « ما قُلْتُ لَهُمْ الا ما اَمَرْتنى بِهِ » [ 130 ] .

حصر در آيه كه به وسيله ما و الاّ صورت گرفته به منزله حصر با انّما است .

امام فخر رازى بين حصر با انّما و حصر با ما و الاّ فرق گذشته و گفته است كه انّما مفهوم غير محصور را به دلالت التزامى نفى مى‏كند ولى ما و الاّ مفهوم غير محصور را به دلالت مطلبقه نفى مى‏كند . بنابراين دلالت ما و الاّ بر نفى از دلالت انّما قوى‏تر است و به همين دليل است كه مى‏توان گفت : انّما زيد قائم لا قاعد و جايز نيست كه بگوييم ما زيد قائم لا قاعد .

به عقيده شارح اگر گفته امام فخر در مورد درست نبودن صورت دوّم ( ما زيد الاّ قائم لا قاعد ) صحيح باشد به دليل دلالت مطابقه‏اى است كه ايشان مدّعى هستند . بنابر اين قبح جمله مزبور به دليل نزديكى حرف لاى نافيه به كلمه الاى حصر كننده است . درستى مثال اول : ( انّما زيد قائم لا قاعد ) به دليل دورى

[ 130 ] سوره مائده ( 5 ) : آيه ( 117 ) : من به آنها هرگز چيزى نگفتيم جز آنچه تو مرا بدان امر كردى .

[ 154 ]

لا از انّما است . بنابر اين آوردن لا براى تأكيد نفى پس از انّما زيباست به سبب فاصله طولانى كه ميان لا و انّما وجود دارد . علاوه بر اين ما صحيح بودن جمله دوم را در اين جا قبول نداريم به اين دليل كه گاهى براى تأكيد بيشتر به اين شكل مى‏آيد هر چند لا همراه با انّما بهتر و زيباتر است .

گاهى به جاى الاّ از كلمه غير براى افاده حصر استفاده مى‏شود مانند :

ما جائنى غير زيد و گاهى استفاده از غير معناى حصر ندارد مانند : ما جائنى غير زيد ، كه بدون اثبات حكم براى زيد آن را از غير زيد نفى مى‏كند .