بحث دوّم در تقسيم وجه شبه

به گونه‏اى ديگر وجه شبه گاهى نزديك به ذهن است و گاهى دور از ذهن در صورتى كه نزديك به ذهن باشد بدين گونه است كه هر گاه دايره بودن خورشيد و نورانى بودن آن در نظر باشد ، دايره آينه شكل روشنى

[ 104 ]

در نظر مى‏آيد و ميان اين دو وجه شبه ملاحظه مى‏شود . همين طور هر گاه به رنگهاى منشور بنگرى در نظرت چمن باران خورده‏اى كه بر آن شكوفه ريخته باشد خواهد آمد . در اين دو مثل وجه شبه نزديك به ذهن است .

امّا وجه شبه بيگانه و دور از ذهن آن است كه فهميدن آن نياز به دقّت نظر زيادى دارد مانند تشبيه خورشيد به آينه‏اى كه در دست رعشه‏دار و لرزان است ،

و مانند تشبيه برق آسمان به انگشت دزد ، در سخن كشاجم شاعر :

ارقت ام نمت لضوء بارق
مؤتلفا مثل الفؤاد الخافق

كانّه اصبع كفّ السارق [ 52 ]

سبب نزديكى و دورى وجه شبه از ذهن دو چيز است : يكى آن كه تشخيص نزديكى و دورى وجه شبه از ذهن كار عقل است نه حس ، زيرا حس بين اشتراك و امتياز فرق نمى‏گذارد و مركب را به علّت اين كه شى‏ء واحدى است درك مى‏كند . امّا تميز و تفصيل كار عقل است . ديگر آن كه ، دريافت حس به صورت اجمالى پيش از دريافت به صورت تفصيلى است ، زيرا آنچه در اوّلين نگاه ديده مى‏شود ، چشم همه معنايش را درك نمى‏كند مگر آن كه تكرار شود .

همچنين است چيزهاى شنيدنى كه با تكرار شنيدن بر چيزهايى آگاه مى‏گردى كه با شنيدن اوّل آگاه نمى‏شوى و به وسيله ادراك تفصيلى است كه بين دو شنونده فرق گذاشته مى‏شود و در اين صورت ادراك اجمالى آسانتر و نزديكتر از ادراك تفصيلى است .