شرح

بايد دانست تا زمانى كه انسان در لفاف بدن پوشيده باشد در حجابى از تاريكى جسمانيّت و كشمكشهاى وهم و خيال قرار گرفته و از مشاهده روشناييهاى عالم غيب و ملكوت محروم است . اين حجاب قابل افزايش و نقصان و قوّت و ضعف است و مردم نسبت به آن داراى مراتبى هستند كه بزرگترين و ضخيم‏ترين حجاب ، حجاب كفر است چنان كه قرآن كريم درباره حجاب كفر چنين اشاره فرموده است : « اَوْ كَظُلُماتٍ فى بَحْرٍ لُجِّىٍّ يَغْشيهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ موَجٌ مِنْ فَوْقهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ » [ 1 ] برابر اين آيه مثل كافر مانند كسى است كه در درياى پر تلاطم قرار گرفته باشد كه موج روى موج مى‏آيد .

مقصود از درياى پر تلاطم دنياست كه خطرهاى هلاك كننده دارد . موج اوّل موج شهوات است كه انسان را به صفات حيوانى فرا مى‏خواند و سزاوار اين است كه اين موج تاريك باشد . زيرا دوستى چيزى انسان را كور و كر مى‏كند . موج دوّم موج صفات حيوانات درنده است كه موجب خشم و دشمنى و كينه و حسد و برترى‏جويى مى‏شود و سزاوار اين است كه تاريك باشد ، زيرا غضب عقل را مى‏پوشاند و حق آن است كه بالاترين موج باشد چون غضب بر بيشتر شهوات مسلّط است آن چنان كه اگر غضب شدّت يابد انسان شهوات ديگر را فراموش مى‏كند .

منظور از ابرهاى تاريك اعتقادات باطل و خيالات فاسد است كه موجب حجاب بينش كافر از دريافت نور حق مى‏شود . چون خاصيّت حجاب اين است كه جلو تابيدن نور خورشيد را بر چشمان ظاهر بين بگيرد . هر گاه همه اين امور حجاب و تاريك كننده باشد معناى آيه شريفه كه فرمود تاريكيهاى پى‏درپى و بر روى هم قرار دارند روشن مى‏شود .

[ 1 ] سوره نور ( 24 ) : آيه ( 40 ) : حجاب آنها همچون ظلمات درياى موّاجى است كه موجها بر يكديگر قرار مى‏گيرند . و بالاى آن را ابرهاى تيره پشت سر هم پوشيده است .

[ 650 ]

امّا خفيف‏ترين و نازك‏ترين حجاب ، حجاب كسانى است كه گوششان را در مسير اوامر و نواهى خداوند به كار مى‏گيرند و در تصفيه باطن و جلا دادن ضميرشان همّت مى‏گمارند و حجاب غفلت و بى‏خبرى را از خود دور مى‏سازند . بر آنها خورشيد معارف الهى نور افشانى مى‏كند و در وادى دلهاشان آبهاى بخشش پروردگار جريان مى‏يابد و به هر كس به اندازه قابليّتش فيض مى‏بخشد .

اين گروه هر چند در رفع حجاب و پاكسازى آلودگيهاى باطل از نفوسشان كوشيده‏اند ولى تا زمانى كه در اين بدن قرار داشته باشند در پرده‏اى ، هر چند نازك و ضعيف ، از حجابهاى جسمانى قرار دارند . ميان اين دو مرتبه ( ضخيم‏ترين و نازكترين حجاب ) درجاتى از حجاب كم و زياد وجود دارد و تفاوت مردم در درك انوار علم و تأثير پذيرى از معارف الهى و آگاهى بر رموز دين ، به تفاوت اين حجاب بستگى دارد . و بر حسب تفاوت همين حجابها وارد شدن در آتش جهنم تفاوت پيدا مى‏كند . چنان كه خداوند تعالى فرموده است : « وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلاّ وارِدُها » [ 2 ] .

هيچ انسانى از آلودگيهاى اين حجابها نجات نمى‏يابد مگر اين كه از اين بدن رها شود و آن را به دور افكند . در اين صورت است كه خداوند تعالى فرموده است : « تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً » [ 3 ] .

بنابراين هر خوبى و بدى كه براى خود آماده كرده و به مقتضاى استعدادش آن را به دست آورده به ( عين اليقين ) مشاهده مى‏كند امّا مشاهده اين امور قبل از جدايى روح از بدن چنان كه بايد ممكن نيست زيرا بدن مانع آن

[ 2 ] سوره مريم ( 19 ) : آيه ( 71 ) يعنى : هيچ يك از شما نيست كه وارد جهنم نشود .

[ 3 ] سوره آل عمران ( 3 ) : آيه ( 30 ) : هر نفسى هر آنچه را از خير انجام داده حاضر مى‏يابد و هر چه بدى انجام داده آن را مى‏بيند و آرزو مى‏كند كه ميان او و اعمال بدش فاصله زيادى باشد .

[ 651 ]

است ، هر چند اعتقاد قطعى برهانى بر حقايق امور را دارا باشد و يا نوعى مكاشفه ، آن چنان كه درباره بعضى از اولياى خدا گفته‏اند داشته باشد . البته اين نوع آگاهى و اطلاع مانند مشاهده است و نه مشاهده خالص حقيقى ، زيرا از نوعى توهّم و خيال جدا نيست و به همين خاطر است كه رسول خدا ( ص ) از قول پروردگار نقل كرده است : « براى بندگان صالح خود نعمتهايى را آماده ساخته‏ام كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر دل انسانى خطور كرده است و بالاتر از آن چيزهايى است كه شما بر آن آگاهى يافته‏ايد » . اين سخن حق تعالى اشاره به نوعى مشاهده خالصى است كه آميختگى ندارد و انسان پس از مرگ با چشم يقين آن را مى‏بيند .

گاهى حقايقى را كه اهل مكاشفه در زندگى دنيا كشف مى‏كنند عين اليقين مى‏نامند و درك كسانى كه در اين امور پايين‏تر از اهل مكاشفه‏اند اگر به وسيله احساس باشد و امكان بطلان آن نباشد ، آن را علم اليقين مى‏گويند .

گاهى علم يقين در نزد صوفيّه اختصاص مى‏يابد به چيزى كه نفس به تصديق آن ميل دارد و در نهايت بر شخص مسلّط و چيره مى‏شود ، آن چنان كه چيز مورد علاقه ، او را بر كارى وا مى‏دارد و يا منع مى‏كند در اين صورت مى‏گويند فلانى يقينش به مرگ ضعيف است هر گاه در آماده شدن براى مرگ همّت نگمارد گويا به مردن يقين ندارد با وجودى كه در رسيدن مرگ هرگز شك ندارد . و در صورتى مى‏گويند يقينش به مرگ محكم است كه ياد مرگ بر او غلبه كند و تمام كوشش شخص در آماده شدن براى مرگ صرف شود . پس از دانستن اين موضوع سخن امام ( ع ) كه فرمود : فانّكم لو عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجزعتم و وهلتم ،

قضيّه شرطيّه‏اى است كه امام ( ع ) براى توجّه دادن به اين حقيقت آورده است كه در پشت سر شما سختيهاى آخرت و عذاب‏هايى است كه گذشتگان شما آنها را دريافتند و شما اكنون آنها را مشاهده نمى‏كنيد هر چند آنها را از علوم يقينى

[ 652 ]

مى‏دانيد . اگر آنها را با چشم يقين مشاهده مى‏كرديد البتّه بى‏تابى و زارى مى‏كرديد و سخن دعوت كنندگان به خدا را مى‏شنيديد و اطاعت مى‏كرديد . اين ملازمه يقين و اطاعت از امورى است كه برهان بر صحّت آن گواه است و خداوند تعالى به حقيقت آن در قرآن اشاره فرموده است كه : « رَبَّنا اَبْصَرْنا وَ سمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالحاً اِنّا مُوقِنُون » [ 4 ] . اين سخن بدان خاطر است كه سختيهاى آخرت را ديده‏اند و زاريشان از اين بابت است . خداوند به آنان پاسخ مى‏دهد :

« اَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جائَكُمَ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نصير » [ 5 ] .