بحث اوّل : در مخارج حروف است

و آن 16 قسم است :

[ 71 ]

1 انتهاى حلق و آن مخرج سه حرف است : همزه ، الف ، ها .

2 وسط حلق و آن جايگاه خروج دو حرف : ع و ح است .

3 نزديكترين جا به لبها و آن مخرج حروف : غ و خ است .

4 زبان و كام و آن مخرج ق است .

5 كمى نزديكتر به لب از مخرج ق روى زبان و كام و آن مخرج ك است .

6 وسط زبان و كام و آن مخرج حروف ج و ش و ى است .

7 كنار زبان و دندانهاى بزرگ و آن مخرج ض است .

8 سر زبان و قسمت فكّ بالايى نزديك دندانهاى رباعى مخرج ل است .

9 سطح بالاى زبان ، نزديك به دندانهاى ثنايا مخرج ن است .

10 از مخرج ن كمى به طرف مخرج ل ، مخرج « ر » است .

11 بين سر زبان و كمى بالاتر از دندانهاى ثنايا مخرج ط ، ت ، و « د » است .

12 بين سر زبان و كنار دندانهاى ثنايا مخرج ز ، س و ص است .

13 بين سر زبان و قسمت پايين ثناياى فوقانى مخرج ظ ، ث و « ذ » است .

14 قسمت داخلى لب پايين و اطراف دندانهاى ثناياى بالا مخرج ف است .

15 بين دو لب مخرج : ب ، م و « و » است .

16 مخرج ن خيشوم ( بينى ) است .

خليل ( عالم نحوى ) گفته است : « ذلاقه در سخن گفتن حروفى هستند كه با سر زبان ادا مى‏شوند . ذلق اللسان يعنى نوك زبان ، مانند ذلق السنان يعنى نوك نيزه . » و همو گفته است كه با نوك زبان جز سه حرف ادا نمى‏شود و آنها عبارتند از « ل ، ر ، ن » و به همين جهت آنها را حروف ذلاقه ناميده‏اند . مخرج حروف شفائيه كه عبارتند از « ف ، ب ، م » نزديك حروف ذلاقيّه است . به گفته خليل چون حروف ذلاقيه در نطق آسان بر زبان جارى مى‏شود ، در ساختمان كلام فراوان به

[ 72 ]

كار مى‏رود . و هيچ كلمه پنج حرفى كاملى نيست كه از حروف ذلاقيه خالى باشد .

هر گاه كلمه چهار و پنج حرفى خالى از حروف ذلاقيه و شفائيه را بيابيم آن كلمه نو ظهور و از سخن عرب به شمار نمى‏رود و نيز گفته است كه حرف « ع و ق » در كلمه‏اى به كار نمى‏رود مگر اين كه آن را زيبا مى‏سازد . زيرا اين دو حرف سليس‏ترين حروفند .

حرف « ع » فصيحترين حرف است از نظر آهنگ و خوشايندترين حرف است از نظر شنيدن . حرف « ق » داراى واضحترين صدا و از استوارترين حروف است . هرگاه حرف « ع يا ق » در ساختمان كلمه باشد آن كلمه زيباست « س » و « د » در ساختمان اسم چنين نقشى دارند ، زيرا « د » نرم آهنگتر از « ط » و بلند آهنگتر از « ت » است « هاء » در كلمه به خاطر نرمى و سبكى آسان تحمّل مى‏شود . ناگزير رعايت اين امور به دليل روانى كلام بر زبان ، لازم و مانند شروط فصاحت و بلاغت است .