فرموده است : بلا رويّة أجالها . . . تا اضطرب فيها

چون ويژگيهاى چهار گانه فوق از شرايط دانش مردم و كارهاى آنها بوده است ، تا آنجا كه اصول آنها ممكن نبوده است مگر با آن صفات ، امام ( ع ) خواسته است كه خداوند سبحان را از اين ويژگيها مبرّا سازد ، و اين كه ايجاد جهان متوقّف بر هيچ يك از شرايط فوق نيست ، به توضيح ذيل است :

1 چون فكر و انديشه عبارت است از حركت نيروى انديشه‏گر ، در فراهم سازى و به دست آوردن مقدّمات مطلب و انتقال آنها به ذهن ، بنابراين نسبت دادن فكر و انديشه براى انجام فعل به خداوند متعال از دو جهت محال است :

الف قوه تفكّر از خواص نوع انسان است ، بنابراين بر ذات خداوند روا نيست .

ب فايده تفكر تحصيل امور مجهوله است و جهل بر خداوند متعال محال است .

2 تجربه ، چون تجربه عبارت است از حكم دادن به ثبوت امرى براى شى‏ء به واسطه مشاهدات مكرّرى كه مفيد يقين باشند و نيز لازمه تجربه ضميمه شدن يك قياس پنهانى است به آن ، و آن قياس عبارت از اين است كه اگر وقوع امرى اتفاقى باشد نتيجه دائمى و يا بيشترين نتيجه را نمى‏دهد و از اين برهان

[ 292 ]

ثابت مى‏شود كه نتيجه تجربى يقينى است و متّكى بر يك قياس برهانى ، و متوقّف بودن خداوند بر قياس برهانى به دو دليل محال است .

الف قياس برهانى مركّب از اقتضاى حسّ و عقل است ، مثلا وقتى انسان پس از خوردن يك داروى معيّنى به طور مكرر دچار اسهال شود ، عقل اين حكم كلّى را استنتاج مى‏كند كه اين دارو مسهّل است و روشن است كه جمع شدن حسّ و عقل از ويژگيهاى نوع انسان مى‏باشد .

ب تجربه براى كسب دانشى است كه قبلا فراهم نبوده است ، بنابراين كسى كه در دانش خود به تجربه نيازمند است ذاتا ناقص است و با تجربه دانش خود را كمال مى‏بخشد و هر كسى كه از ديگرى كمال بگيرد نيازمند اوست و همچنان كه گذشت چنين موجودى ممكن الوجود است و ممكن الوجود بودن بر خداوند محال است ، با توضيح فوق روشن شد كه فعل خداوند متّكى بر تجربه نيست .

3 حركت چنان كه مى‏دانيم حركت از خواص اجسام است و خداوند متعال از جسميّت مبرّاست ، هر چند بر خداوند محرّك كلّ صدق مى‏كند ، ولى متحرّك بودن صدق نمى‏كند زيرا متحرّك چيزى است كه حركت به او قائم مى‏باشد و محرّك اعمّ از متحرك است يعنى ممكن است متحرك باشد و ممكن است نباشد .

4 همامه يا همت چون اين واژه از اهتمام گرفته شده و حقيقت آن ميل قطعى نفسانى بر انجام فعلى است كه توأم با رنج و غم باشد و اين درباره ذات مقدّس حق متعال به دو علت محال است .

الف ميل نفسانى از خصوصيّات انسان است كه براى جلب منفعت به كار مى‏رود و خداوند متعال از ميل نفسانى و جلب منافع منزّه و پاك است .

ب همّت بستن به كارى در رسيدن به مطلوب مستلزم رنجى مى‏باشد و

[ 293 ]

تألم رنج بر خداوند متعال محال است .

چون ايجاد عالم به وسيله خداوند متعال به هيچ يك از انواع ياد شده فوق صورت نگرفته است ، بنابراين خلقت ، اختراع محض بدون ابزار است كه از نياز داشتن به غير ذات مقدّسش به دور است . بنابراين او ايجاد كننده آسمان و زمين است و هر گاه به چيزى فرمان دهد كه « باش » به وجود مى‏آيد .

امام ( ع ) كلمه رويّه را به « اجال » و تجربه را به « استناد » و حركت را به « احداث » و همامه را به « اضطراب » هم رديف آورده است تا اين كيفيّات را از ذات مقدّس حق منتفى سازد بدين شرح كه فعل خداوند نياز به فكر و تجربه و حركت و همّت ندارد .