بحث هفتم اشاعره با توجه به داستان آدم و ابليس به دو وجه استدلال كرده‏اند كه خداوند تعالى كفر را در ميان كافران القا كرده است .

1 خداوند ابليس را مهلت داد با اين كه مى‏دانست قصد او اغواى آدميان است و اگر او را هلاك مى‏كرد مردم راحت مى‏شدند و شرّى از ناحيه او و فرزندانش به مردم نمى‏رسيد .

2 ابليس با گفتن « اغويتنى » گمراهى را به خدا نسبت داد و خداوند اين نسبت را انكار نكرد پس روشن است كه اغوا به دست خدا انجام مى‏گيرد .

معتزله اشكال اوّل اشاعره را بدين طريق پاسخ داده‏اند كه خداوند آدم و فرزندان او را آزاد آفريده است . آنها قادرند كه ابليس را از خود برانند . بنابراين انسانها كفر و فساد را انتخاب مى‏كنند . نهايت چيزى كه در اين باب مى‏توان گفت اين است كه دورى از گناه با نبودن ابليس آسانتر ميسّر بود تا بودن او ، و با همين فرض وسوسه او سبب سختى در اداى طاعت مى‏شود و مكلّف با اداى تكليف همراه با سختى ثواب بيشترى مى‏برد ، چنان كه معصوم فرموده است :

« برترين اعمال شاق‏ترين آنهاست [ 23 ] » . اين كه وسوسه ابليس سبب مشقّت در اداى تكليف مى‏شود حكيم را از انجام كارش باز نمى‏دارد همچنان كه مشقّتها ،

رنج و آلام و شبهات موجب زيادى شك و ترديد مى‏شود با اين حال نزول رنج و

[ 22 ] سوره اعراف ( 7 ) : آيه ( 18 ) : خدا به شيطان گفت بيرون شو كه تو رانده درگاه مائى .

[ 23 ] افضل الاعمال احمزها .

[ 364 ]

آلام از جانب خداوند جايز است . اين سخن معتزله در جواب اشاعره نزديك به سخن امام ( ع ) است كه فرمود : اشتماما للبليّه .

اشكال دوّم اشاعره را بدين طريق پاسخ داده‏اند كه منظور از كلام شيطان « بما اغويتنى » مأيوس ساختن خدا او را از رحمتش مى‏باشد .

اشكال دوّم اشاعره به گونه ديگرى نيز پاسخ داده شده است : نسبت دادن اغوابه خداوند تعالى در اين زمينه بوده است كه خدا ابليس را به سجده كردن براى آدم امر كرد ، ابليس عصيان كرد و گمراه شد . بنابراين ، اصل در حصول اغواى شيطان امر خدا به سجده بوده است و به همين دليل شيطان اغواى خود را به خدا نسبت داده است .

با توجّه به همين داستان استدلال به جواز خطاى انبيا كرده‏اند و آيه :

و عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ [ 24 ] ، را دليل آورده‏اند . كسانى كه عصمت انبيا را از هنگام ولادت واجب مى‏دانند پاسخ داده‏اند كه چون دليل عقلى بر وجوب عصمت انبيا اقامه شده است ، ظاهر لفظ اين آيه و مثل آن بر ترك اولى حمل مى‏شود . ترك اولى از انبيا هر چند سيئه و گناه به حساب مى‏آيد درباره غير انبيا حسنه به شمار مى‏آيد كه گفته‏اند : حسنات الابرار سيّئات المقرّبين .

كسانى كه عصمت انبيا را از هنگام رسالت واجب مى‏دانند اين آيه و امثال آن را به زمان قبل از بعث نسبت مى‏دهند . بحث كامل اين موضوع در كتب كلام آمده است .