بحث سوّم : درباره دلالت لفظ

از آنچه در گذشته يادآور شديم ، روشن شد كه در دلالت تضمّنى مدلول لفظ بايد مركّب باشد و در دلالت التزامى ، همراه بودن معناى لازم با ملزوم در ذهن بايد به صورت روشن و ثابت باشد ، زيرا اگر اين همراهى در ذهن به صورت آشكار نباشد به صرف آوردن لفظ معناى لازم تداعى نمى‏شود چون قرارداد لفظ براى معناى مطابقه‏اى بدون در نظر گرفتن معناى لازم آن است و ذهن از معناى قراردادى لفظ به معناى التزامى منتقل نمى‏شود .

بنابر اين لفظ ، دالّ بر معناى التزامى نيست ، زيرا مقصود از دلالت كردن لفظ بر معنا درك معناى لفظ است نسبت به كسى كه معناى لغوى و وضع و قرارداد را بداند .

در دلالت التزامى لزوم خارجى معتبر نيست ، زيرا در لزوم خارجى دلالت لفظ بر لازم آن از ناحيه خود لفظ انجام مى‏شود نه از لزوم ذهنى . با اين توضيح كه تصوّر معناى لفظ بى‏تصوّر معناى خارجى ممكن نيست ، مانند تصوّر كورى كه لازم دارنده يا همراه بينايى است .

( در دلالت التزاميّه گفته شد كه لزوم بايد به صورت ذهنى ، روشن و آشكار باشد ) ، ناگفته نماند كه تنها لزوم ذهنى سبب انتقال ذهن از لازم به ملزوم نمى‏شود . درك ملزوم نسبت به درك لازم جنبه ابزار و مقدّمه را دارد . فهميدن معناى لفظ مبتنى بر آگاهى به وضع لفظ براى معنايى ، و يا شنيدن و به ياد آوردن استوار است بنابر اين درك ملزوم يكى از شرايط تصوّر معناى لازم است .