بحث پنجم تشبيه از لحاظ وجه شبه به دو قسم مفرد و مركّب تقسيم مى‏شود :

مشابهت يا در امرى واحد است و يا در امور متعدّد . در صورتى كه تشبيه در امر واحد باشد يا در نسبت مقيّد به چيزى نيست ، مانند تشبيه كلام به عسل ( كلام و عسل مقيّد به قيدى نيستند ) در اين كه هر يك از آنها موجب لذّت نفسانى و حالتى مطلوب مى‏شود ، و يا در نسبت مقيّد به قيدى هست و قيود انتسابى را به چهار گونه دانسته‏اند :

1 قيد تشبيه مفعول به باشد مانند : اخذ القوس باريها ، « كمان را اهلش به دست گرفت » . مقصود در اين تشبيه واقع شدن كار در جايگاه خود و تحقق يافتن آن به وسيله اهلش مى‏باشد ، و اين معنى از تشبيه مطلق به دست نمى‏آيد ولى با تشبيه تيرانداز به سازنده تير فراهم مى‏آيد .

2 قيد به جاى مفعول به باشد و آن عبارت است از جار و مجرور كه در تشبيه قيد واقع شود ، مانند ضرب‏المثل عربها در مورد كسى كه كار بيهوده مى‏كند مى‏گويند : هو كالراقم على الماء ، « او مانند كسى است كه بر آب مى‏نويسد » . اين مفهوم از نويسنده مطلق حاصل نمى‏شود ، بلكه از نويسنده بر آب به دست مى‏آيد .

3 قيد تشبيه حال باشد مانند مثلى كه عربها مى‏گويند : كالحادى ليس له بعير ، « مانند آواز خوان براى شتران است در حالى كه شترى ندارد » ، در اين مثل شخصى كه كار بى‏موردى انجام مى‏دهد تشبيه شده به ساربانى كه شتر ندارد ولى براى شتران شعر مى‏خواند .

4 قيد وجه شبه دو چيز باشد ، مفعول و جار و مجرور با هم مانند

[ 107 ]

ضرب‏المثل عربها كه مى‏گويند : هو كمن يجمع سيفين فى غمد ، « او مانند كسى است كه دو شمشير را در يك غلاف جا مى‏دهد » . همچنين مى‏گويند : هو كمن ينثر الجواز على القبّه ، « او مانند كسى است كه گردكان بر گنبد مى‏پراكند » . در مثل اوّل صرف آوردن مفعول ( يعنى سيفين ) براى تشبيه كفايت نمى‏كند و مادامى كه همراه جار و مجرور ( يعنى فى غمد ) نباشد مفيد فايده نيست . و مانند دو تشبيه فوق است سخن خداوند متعال : « كَمَثلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ اَسْفاراً » [ 54 ] در اين تشبيه مثل يهود به حمار تنها براى حمل نيست بلكه براى دو امر ديگر است يكى متعدّى شدن حمل به كتاب و ديگرى بى‏خبرى از محتواى كتاب ، مقصود از تشبيه سرزنش كسى است كه خود را به رنج مى‏اندازد از حمل چيزى كه داراى سود بزرگى است و به دليل نادانى از آن بى‏بهره مى‏ماند . و اين مقصود از حمل تنها و بدون دو شرط مذكور ( منفعت فراوان كتاب و جهل و نادانى ) حاصل نمى‏شود .

هر گاه وجه شبه وصف مقيّد باشد دو صورت متصوّر است : يا جدا آوردن يكى از دو جزء تشبيه ممكن است و يا ممكن نيست . جدا آوردن اجزاى تشبيه مانند شعر شاعر :

فكانّ اجرام النّجوم لوامعا
درر نثرن على بساط ارزق [ 55 ]

در اين بيت ستارگان به در و آسمان به بساط كبود رنگ تشبيه شده است .

اگر در اين مثال اجزاى تشبيه را از يكديگر جدا كرده و بگويى : كانّ النجوم درر ،

و كانّ السّماء بساط ارزق ، تشبيه داراى معنى است هر چند معناى مقصود گوينده شعر تغيير يافته است . زيرا مقصود شاعر از تشبيه در اين جا بيان امور شگفت آورى است و آن طلوع ستارگان درخشان و پراكنده در بستر آسمان نيلگون و روشن و درخشش ستارگان در آن بستر نيلگون مى‏باشد و روشن است كه اين

[ 54 ] سوره جمعه ( 62 ) : آيه ( 5 ) : مثل يهود مثل خرى است كه كتاب حمل مى‏كند .

[ 55 ] گويا جرم ستارگان درخشان درهايى هستند كه بر بساط كبود رنگ افشانده شده‏اند .

[ 108 ]

مقصود ( جامعيّت تشبيه ) با جدا كردن اجزاى تشبيه باقى نمى‏ماند .

صورت دوّم ، اجزاى تشبيه قابل تفكيك نباشد ، مانند سروده شاعر :

كانّما المرّيخ و المشترى
قدّامه فى شامخ الرّفعه

منصرف باللّيل عن دعوه
قد اسرجت قدامه الشّمعه [ 56 ]

اگر در اين مثل بگويى : كانّ المرّيخ منصرف عن دعوة ، و مشترى و شمع را در عبارت نياورى خلاف تشبيه رفتار كرده‏اى زيرا تشبيه براى مرّيخ در صورتى حاصل است كه عبارت « پيشاپيش آن مشترى به صورت چراغى فروزان » آورده شود . بنابر اين اجزاى تشبيه در اين مثل جدا آورده نمى‏شود .