شرح

ابو عبد اللّه روايت كرده است كه على ( ع ) براى طواف خانه خدا حركت كرد و تصميم گرفت كه طلحه و زبير را تعقيب كند و با آنها بجنگد . فرزندش حسن ( ع ) پيشنهاد كرد آنها را تعقيب نكند و به فكر جنگ با آنها نباشد ، امام ( ع ) در جواب پيشنهاد فرزندش اين كلام را ايراد فرمود .

درباره علّت نقض بيعت طلحه و زبير چنين روايت كرده‏اند كه پس از مدتى كه از بيعت آنها با امام ( ع ) گذشت نزد آن حضرت رفتند و گفتند تو مى‏دانى كه عثمان بر ما ستم روا داشت و در تمام مدت خلافتش به بنى اميّه متمايل بود و از آن حضرت خواستند كه استاندارى دو شهر كوفه و بصره را به آنها واگذار كند ، امام ( ع ) فرمود باشد تا فكر كنم . بعد با عبد اللّه بن عبّاس در اين مورد مشورت كرد ، امّا او مصلحت نديد وقتى كه طلحه و زبير مجدداً به نزد حضرت آمدند امام ( ع ) خواسته آنها را ردّ كرد و آنها از اين امر به خشم آمدند و كردند آنچه كردند .

اصمعى در مورد لغت « لدم » گفته است : انداختن سنگ ريزه يا مثل آن بر زمين است . اين گفته و معنى قوى و استوار نيست .

و نيز گفته‏اند كه كفتار به نوعى سرگرم شده و در لانه خود باقى مى‏ماند تا صيد نشود ، همچنين در نحوه صيد كفتار نقل كرده‏اند كه صيّادان در جلو لانه او سنگ مى‏گذارند و با دستشان به در لانه مى‏زنند و كفتار سنگ را صيد مى‏پندارد و براى شكار آن از لانه خارج مى‏شود ولى خودش صيد مى‏شود .

گفته‏اند كفتار از نادانترين حيوانات است و از حماقت آن چنين گفته‏اند كه صيّادان وارد لانه آن شده و مى‏گويند اين كفتار نيست و يا مى‏گويند اين كفتار مست است ، كفتار بى‏حركت مى‏ماند تا پايش را با ريسمانى كه تهيه

[ 558 ]

كرده‏اند مى‏بندند .

در اين كلام ، امام ( ع ) پيشنهاد به تأخير انداختن جنگ با طلحه و زبير را با يك مفهوم تشبيهى رد مى‏كند ، با اين توضيح كه اگر جنگ را به تأخير اندازد موجب آمادگى بيشتر دشمن مى‏شود و در اين صورت مانند كفتارى خواهد بود كه مدت حيله صياد همچنان آرام بماند و بخوابد . سپس امام ( ع ) سوگند ياد مى‏كند كه چنين نخواهد بود . يعنى بر فراوانى ستم و سركشى آرام نخواهد گرفت و در طول زندگيش همواره از حق دفاع خواهد كرد و سپس آنچه را صحيح مى‏داند يعنى مقاومت و قتال با كسانى كه با وى سركشى مى‏كنند به وسيله كسانى كه از او اطاعت مى‏كنند ، اضافه كرده و مى‏فرمايد : من به وسيله طرفداران حق ، پشت كنندگان به حق و به وسيله حرف شنوان مطيع ، سركشان شكّاك را تنبيه خواهم كرد .

در اين عبارت ، امام ( ع ) [ از نظر ادبى ] رعايت مقابله را فرموده و عاصى را در مقابل مطيع و شكّاك را در مقابل پذيرنده آورده است ، زيرا آن كه در حق شك مى‏كند در معنى ضدّ كسى است كه حق را پذير است . مراد امام ( ع ) از « ابدا » طول حيات و زندگيش مى‏باشد ، زيرا ابد ممكن براى آن حضرت تا پايان عمر است .

معناى كلام امام ( ع ) كه فرمود : يأتى علىّ يومى ، كنايه از وقت ضرورى مرگ است . در پايان اين كلام ، دادخواهى و شكايت از ظلم را در دفاع از حقّش و اين كه تنها مانده و چاره‏اى جز شكايت و مقاومت ندارد اضافه فرموده و به آغاز و انجام اين دفاع ( از زمان رحلت پيامبر تاكنون ) اشاره مى‏فرمايد و با سوگند جلاله محروميّت خود را از خلافت تأكيد مى‏كند و اين شكايت تأكيد بر شكايتهاى سابق است .

[ 559 ]