لغات

ملاك الامر : چيزى كه شئ به آن استوار مى‏شود ، مانند اين كه مى‏گويند القلب ملاك الجسد ، دل ملاك تن است .

اشراك : ممكن است جمع شريك باشد مثل شريف و اشراف و ممكن است جمع شرك باشد كه به معناى ريسمان صيد است ، مانند حبل و احبال .

دبيب : رفتن آهسته .

درج : راه رفتن تندتر از دبيب .

خطل : گفتار فاسد .

شركه : شركت كرد با او