تتمه لغات

الذّمة : حرمت ، عهد و پيمان الرّهينة : گرو الزّعيم : ضامن . در حديث آمده است كه زعيم به معناى تاوان دهنده است .

مثلات : كيفرها .

الحجر : بازداشتن و مانع شدن .

[ 2 ] خطبه ذكر شده در ايثار مفيد است و ابن ابى الحديد با تغيير الفاظ ، آن را شرح داده است .

[ 594 ]

قحّم فى الامر و تقحّمه : خود را بدان گرفتار ساخت .

هيأت : چگونگى ، صفت بلبلة : مخلوط شدن الغربلة : آرد و جز آن را نخاله گرفتن و غربال كردن ، به معناى قتل نيز آمده است ساط القدر : بهم زدن طعام ديگ با وسيله‏اى و چرخاندن آن .

وشمة : كلمه وسمه : علامت و اثر فلان : يرعى على نفسه : به حساب خود برسد شمس : جمع شموس و به معناى حيوانى است كه وقت سوار شدن مانع مى‏شود تأوّد : حركت سنگين و با ثبات زلول : بى‏حركت و رام كلوح : كسى كه در يأس و شكستگى ناراحت است .

امر الباطل : باطل زياد شد