واو در جمله : و انّه ليعلم . . . حاليّه است ،

« با وجودى كه مى‏دانست جايگاه من به منزله قطب آسياست او خلافت را به دست گرفت . » چون استوانه آسيا چيزى است كه حركات سنگ را تنظيم مى‏كند و غرض

[ 506 ]

گردش سنگ حاصل مى‏شود و امام ( ع ) نيز بر وفق حكمت الهى نظم دهنده به امور مسلمين و آگاه به سياست شرعيّه بوده است ، به اين سبب جايگاه خود را در خلافت به موقعيّت و نقش استوانه آسيا تشبيه كرده است . اين كلام امام ( ع ) انواع تشبيه موجود در كلام عرب را كه سه تا است در خود جمع كرده است :

1 تشبيه منزلت خود به موقعيّت استوانه آسيا كه اين تشبيه معقول به معقول است ، زيرا منزلت استوانه آسيا نظام بخشيدن به سنگ آسياست و اين امرى است معقول .

2 خود را به استوانه آسيا تشبيه كرده و اين تشبيه محسوس به محسوس است .

3 خلافت را به سنگ آسيا تشبيه كرده و اين تشبيه معقول به محسوس است .

چون نياز آسيا به استوانه ضرورى است و جز با استوانه نفع سنگ آسيا حاصل نمى‏شود ، از تشبيه كردن منزلت خود به منزلت استوانه آسيا منظور آن حضرت اين است كه غير از او نمى‏تواند در امر امامت جايگاه او را داشته باشد و با وجود او غير او براى خلافت اهليّت ندارد ، چنان كه غير استوانه آسيا نمى‏تواند منزلت و شايستگى آن را داشته باشد .

سپس امام ( ع ) شايستگى خود را با دو صفت : ينحدر عنّى السيل : « علم و دانش از ناحيه من به مردم مى‏رسد » و لا يرقى الىّ الطير : « و هيچ انديشه پيشروى به مقام علمى من نمى‏رسد » ، تأكيد كرده است و دو صفت مزبور را براى خود استعاره آورده است به شرح زير :

1 اين كه سيل از ناحيه امام ( ع ) جارى مى‏شود جريان سيل از صفات كوه و مكانهاى مرتفع مى‏باشد و در عبارت امام ( ع ) كنايه است از بلندى مقام و شرافت آن حضرت كه علوم و انديشه‏هاى بلند سياسى از ناحيه آن

[ 507 ]

حضرت شروع و جريان پيدا مى‏كند . براى كمالات خود لفظ سيل را استعاره آورده است .

2 اين كه هيچ پرنده‏اى به بلندى مقام او نمى‏رسد ، كنايه از نهايت علوّ درجه علمى آن حضرت مى‏باشد زيرا هر مكان مرتفعى كه از آن سيل جريان يابد لازمه‏اش اين نيست كه پرنده‏اى به آنجا نتواند پرواز كند ، پس جمله دوّم علوّ خاصّى را بيان مى‏كند كه دسترسى به آن آسان نيست ، چنان كه ابو تمام شاعر در مورد بلندى مقام چنين سروده است :

3 مكارم لجّت فى علوّ كانّما
تحاول ثارا عند بعض الكواكب [ 3 ]