فرموده است : الذى فطر الخلائق . . . تا ميدان ارضه

امام ( ع ) پس از آنكه توضيح صفات سلبيّه را مقدم داشت شروع به توضيح صفات ثبوتيّه كرد ( در آغاز بيان صفات ثبوتيّه سه تعبير را گنجانده است ) و اين اعتقادات سه گانه در قرآن كريم نيز موجود است .

اوّل كلام حق تعالى كه فرموده است : « الذّى فَطَرَكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ » [ 15 ] دوّم قول خداوند تعالى است : « هُوَ الذَّى اَرْسَلَ الرِّياحَ بُشرْىً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ » [ 16 ] سوّم فرموده خداوند متعال است : « وَ اَلْقى‏ فِى الاَرضِ روسىَ اَنْ تَميدَ بِكُمْ » [ 17 ] و كلام ديگر حق متعال كه فرموده است : « وَ الجِبالَ اوتاداً » [ 18 ] .

مقصود از گفته امام ( ع ) كه فرموده است خلايق را به قدرت خود آفريد ،

نسبت دادن مخلوقات به قدرت خداوند مى‏باشد و چون لفظ فطر در حقيقت به معناى شكافته شدن اجسام است نسبت دادن فطر به خلق در اينجا استعاره است .

امام فخر رازى در بيان جهت استعاره در مثل اين موارد بحث لطيفى دارد :

[ 15 ] سوره اسراء ( 17 ) : آيه ( 51 ) : خدا كسى است كه اوّل بار شما را آفريد .

[ 16 ] سوره فرقان ( 25 ) : آيه ( 48 ) : او خدايى است كه بادها را براى بشارت پيشاپيش رحمتهايش فرستاد .

[ 17 ] سوره نحل ( 16 ) : آيه ( 15 ) : كوهها را در زمين قرار داد تا واژگون نشويد .

[ 18 ] سوره نباء ( 78 ) : آيه ( 7 ) : كوهها را نگهدارنده قرار داد .

[ 260 ]

« مخلوق پيش از آن كه وجود يابد عدم محض است و عقل از عدم ،

ظلمت پيوسته‏اى را تصوّر مى‏كند كه در آن روزنه و شكافى نيست ، پس هر گاه آفريننده ابداع كننده چيزى را از عدم به وجود آورد بر حسب تخيّل و توهّم گويا آن عدم را شكافته و آن موجود را خلق كرده و از عدم به وجود آورده است . » به نظر من ( شارح ) اين توضيح امام فخر درباره كلمات شقّ و فطر به موجود بر آمده از عدم بر نمى‏گردد ، بلكه به عدمى برمى‏گردد كه اين موجود از آن برآمده است . اين عجيب است ، مگر اين كه بگوييم در كلام حضرت مضاف حذف شده و مضاف‏اليه به جاى آن قرار گرفته است و در اين صورت تقدير جمله چنين مى‏شود : فطر عدم الخلائق . حذف مضاف و قرار گرفتن مضاف اليه به جاى آن در عرف و زبان عرب فراوان به كار رفته و زيبايى چنين كلامى در ميان مردم روشن است و بنا به قول بعضى از مفسّران كه بزودى بيان خواهيم كرد جمله « فالق الحبّ و النّوى » نيز چنين است .

ابن انبارى گفته است چون اصل فطر به معناى شكافتن ابتدايى شى‏ء است پس جمله فطر الخلائق معنايش اين است كه آنها را آفريد و ايجاد كرد به تركيب و تأليفى كه به هنگام ضميمه شدن بعضى اشيا به بعضى ، شكافتن و اضافه شدن تأليف حاصل مى‏شود و معناى فطر چنان كه شكافتن در جهت اصلاح است مانند سخن حق تعالى : فاطر السّموات و الارض شكافتن در افساد نيز هست مانند سخن حق تعالى : اذا السماءُ انفطرت و هل ترى مِنْ فُطور امّا كلام امام ( ع ) :

نشر الرّياح برحمته توضيحش اين است كه منتشر شدن و گسترش بادها چون وسيله مهّمى از وسايل بقاى نباتات و حيوانات و استعداد مزاجها براى صحت و رشد و نمو و غير آن است تا آنجا كه بسيارى از پزشكان گفته‏اند بدون وزش باد حيات حيوانى محال است و عنايتى از جانب خداوند متعال و رحمتى عمومى است كه در برگيرنده همه موجودات است كه هر موجودى از آن بهره مى‏گيرد .

[ 261 ]

بنابر اين وزش بادها از ناحيه رحمت خداوندى است . از آشكارترين رحمت الهى در انتشار بادها بردن ابرهاى پر آب و پراكندن آنها بر طبق حكمت الهى است تا اين كه آب به زمينهاى مرده برسد و نباتات در آنها برويد و پستان حيوانات پر شير شود ، چنان كه خداوند متعال فرموده است : مَنْ يُرسِلُ الرِّياحَ بُشْرىً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ [ 19 ] و فرموده است : يُرسِلُ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِيُذيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ [ 20 ] و فرموده :

وَ اَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّمآءِ ماءً فَاَسْقَيْناكُمُوهُ [ 21 ] . منظور از اين آيات آگاه ساختن بى‏خبران از اقسام نعمتهاى خدا به وسيله اين نعمت بزرگ مى‏باشد تا شكر گزاريشان را دوام بخشند و بر طاعت خداوند مواظبت كنند همان طور كه خداوند تعالى فرموده است : وَ اذْكُروا نِعْمَةَ اللَّه عَلَيكُمْ [ 22 ] ثمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ اِذَا اسْتَويْتُم عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ [ 23 ] .

بعضى از ادباى عرب گفته‏اند لفظ « ريح » در عذاب به كار مى‏رود و « رياح » در رحمت . و در قرآن به همين معنى به كار رفته است آنجا كه خداوند درباره عذاب فرموده است : ريحٌ صَرصرٌ و الرّيحُ العقيم و در مورد رحمت فرموده است : يُرْسِلُ الرّياحَ مبشّراتٍ و الرياح لواقح و مانند اينها .