مقام دوّم وقوع فعل خارق العاده به وسيله امام ( ع )

راه دستيابى به وقوع امور خارق‏العاده به وسيله امام ( ع ) روايات است و اين موضوع به شكلهاى گوناگونى روايت شده كه بعضى به صورت خبر متواتر و بعضى به صورت خبر واحد ضبط شده است . از امور خارق‏العاده‏اى كه به صورت تواتر از على ( ع ) نقل شده اين است كه وقتى حضرت به در خيبر رسيد آن را از جاى كند . در خيبر از سنگ يكپارچه‏اى بود كه جماعتى از حركت دادن آن ناتوان بودند . در چگونگى كندن در خيبر نقل شده است كه پس از كندن چند ذراع آن را پرتاب كرد و هفتاد نفر بر آن جمع شدند و كوشش كردند تا آن را به جايش باز گردانند .

[ 161 ] علماء امّتى كانبياء بنى اسرائيل .

[ 207 ]

روايت شده است كه آن حضرت فرمود : « در خيبر را كندم و آن را براى خود سپرى قرار داده و به جنگ پرداختم و پس از آن كه خداوند دشمن را خوار كرد در را براى ورود به دژ يهوديان بر روى خندق پل قرار دادم . و پس از خاتمه جنگ آن را به داخل خندق انداختم » . مردى به آن حضرت عرض كرد : آيا سنگينى سنگ را احساس كردى ؟ جواب داد : نه ، مگر به اندازه سپرى كه در جنگها در دست داشتم .

روشن است كه اين كار از قدرت بدنى آن حضرت صادر نشده است گرنه افراد ديگرى كه به ظاهر از آن حضرت قويتر بودند بر انجام آن قادر بودند . به همين دليل است كه امام ( ع ) فرمود : « در خيبر را با قوّه بدنى بلند نكردم بلكه آن را با قدرت ربّانى كندم . » شعرا در اين باره اشعار فراوانى دارند و اين داستان در بين مردم مشهور و معروف است . براى ما بيان فضايل آن حضرت در اين جا همين مقدار كافى است . شما مى‏توانيد براى اطلاع بيشتر درباره معجزات انبيا و كرامت اوليا به كتابهايى كه در اين موضوع نوشته شده مراجعه كنيد .

بنى اميّه با تحريف و بر شمردن معايب و زشتيها ، در پوشاندن فضايل و خاموش كردن نور آن حضرت كوشش كردند ، تا آنجا كه بر همه منابر آن حضرت را دشنام دادند و از بيان روايتى كه فضايل آن حضرت را در بر داشته باشد جلوگيرى كردند ، و مانع آن شدند كه كسى نام فرزندش را على بگذارد ولى همه اين كوششها براى پوشاندن فضايل آن حضرت نتيجه‏اى جز ظهور و آشكار شدن نورانيّت آن حضرت را در بر نداشت كه : يَأْبَى اللَّهُ اِلا اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ [ 162 ] .

تولّد آن حضرت 13 سال قبل از آغاز دعوت پيامبر ( ص ) بود . برخى 12 سال و برخى 10 سال نيز گفته‏اند . در شب جمعه 13 روز از ماه رمضان باقى

[ 162 ] سوره توبه ( 9 ) : آيه ( 32 ) : خداوند ابا دارد كه جز نور خود را بر افروزد هر چند كافران نخواهند .

[ 208 ]

مانده در سال 40 هجرى در مسجد جامع كوفه به شهادت رسيد در حالى كه 63 از عمر مباركش گذشته بود [ 163 ] . در اين جا مقدمه را به پايان مى‏بريم و پس از اين به شرح مطالب كتاب نهج البلاغه مى‏پردازيم و پيش از آن نسب سيّد رضى ( ره ) را توضيح داده و لغات مشكلى را كه سيّد رضى ( ره ) به كار برده است توضيح خواهيم داد .

نسب سيّد رضى : سيّد بزرگوار رضى الدين ذوالحسبين نامش محمّد پسر طاهر ، پسر حسين ، پسر موسى ، پسر محمّد ، پسر موسى ، پسر ابراهيم ، پسر موسى ( ع ) ،

پسر جعفر ( ع ) ، پسر محمّد ( ع ) ، پسر على ( ع ) ، پسر حسين ( ع ) ، پسر على بن ابيطالب ( ع ) .

به اين دليل او را ذوالحسبين گفته‏اند كه نسب بزرگوارش كه داراى فضيلت خاصّى است با كمال نفسانيش به علم و ادب در هم آميخته است .

در سال 359 در بغداد متولّد شد و در محرّم سال 406 هجرى قمرى در محلّه كرخ بغداد وفات يافت . با برادرش سيّد مرتضى در جوار جدش امام حسين ( ع ) دفن شد .

[ 163 ] مشهور اين است كه 11 روز از ماه رمضان باقى مانده بود كه حضرت ضربت خورد ولى شهادت آن حضرت روز 21 رمضان اتفاق افتاد م .

[ 209 ]