فرموده است : الّذى ليس لصفته حد محدود و لا نعت موجود

مقصود حضرت از عبارت بالا اين است كه مطلق آنچه كه عقل ما از

[ 257 ]

صفات سلبيّه و اضافيّه اعتبار مى‏كند ، نهايت معقولى نيست كه خرد در آنجا توقف كند و آن صفات حدّ و مرز براى خداوند باشد ، مطلق آنچه كه خداوند بدان توصيف مى‏شود نيز تمام صفات موجودى نيستند كه عقل آنها را گرد آورده و صفت خداوند قرار داده و خدا را در آن اوصاف منحصر كرده باشد .

ابو الحسن كندرى ( ره ) گفته است ممكن است معناى عبارت « حد محدود » معناى تأويلى باشد ، همچنان كه ضرب المثل عرب كه مى‏گويد : و لا يرى الضّب بها ينحجر [ 13 ] نيز چنين است ، يعنى در آب مارمولكى نيست كه خانه داشته باشد .

بنابر اين مقصود از كلام حضرت اين است كه براى خداوند صفتى نيست كه حدّ و حدودى داشته باشد زيرا خداوند متعال يگانه است و از كثرت منزّه است ، پس محال است براى او صفتى زايد بر ذات باشد ، آن طور كه ممكنات داراى صفات زايد بر ذات‏اند و صفاتى كه براى خداوند قائل شده‏اند از اين نوع اوصاف نيستند بلكه آنها نسبتها و اضافاتى هستند كه توصيف خداوند به آنها موجب كثرت در ذات خداوند نمى‏شود . كندرى گفته است كه اين معناى تأويلى را تأييد مى‏كند كلام خود حضرت كه بعد از آن فرموده‏اند هر كه خداوند تعالى را توصيف كند ذات او را مقرون به چيزى دانسته است . اين تأويل ابو الحسن كندرى تأويل زيبايى است و به معنايى بر مى‏گردد كه ما آن را ذكر كرده‏ايم ، توصيف حدّ به كلمه محدود براى مبالغه است همچنان كه عربها مى‏گويند : « شعر شاعر » يعنى شعرى كه خود شاعر است ، و بنابر اين تأويل فرموده حضرت « و لا نعت موجود » به معناى سلب كردن صفت از ذات سبحان مى‏باشد و معناى تأويلى جمله چنين است كه براى ذات خداوند صفتى نيست كه محدود باشد و لغتى نيست كه موجود باشد و نيز گفته شده است كه معناى سخن حضرت كه براى صفات خدا حدّى

[ 13 ] عربها معتقدند كه مارمولك در آب وارد نمى‏شود و اين مثل را در جايى مى‏آورند كه موضوعى را از اساس منكر باشند . معنى مثل فوق اين است : ديده نشده كه مار مولك در آب خانه بگيرد م .

[ 258 ]

نيست اين است كه براى متعلّقات صفات خداوند نهايتى نيست ، مانند رازق نسبت به مرزوق و خالق نسبت به مخلوق كه مدام در حال رازقيّت و خالقيّت است چنان كه علم نسبت به معلوم و قدرت نسبت به مقدور بى‏نهايت است .