قوله عليه السلام : « يا ايّها النّاس » ، تا پايان خطبه ،

در بيان حقوق مردم نسبت به آن جناب و حقوق امام ( ع ) نسبت به مردم است ، تا آنها را بياگاهاند كه آنچه از اداى حقوق مردم بر حضرت واجب بوده است انجام داده ، اينك لازم است كه مردم ، حقوق واجب امام ( ع ) را ادا كنند ،

حقوقى كه خداوند براى امام بر عهده آنها گذاشته است .

حضرت در آغاز براى رعايت ادب و احترام و جلب توجّه آنان ، حقوق واجبه مردم را نسبت به خود بر مى‏شمارند ، بديهى است بيان حقوق ديگران بر خود ،

پيش از بيان حقوق خود بر ديگران ، به ادب و احترام و اجابت نزديكتر خواهد بود .

امام ( ع ) از حقوق واجبه مردم بر عهده خود ، چهار چيز را كه براى اصلاح حالشان در دو جهان مفيد بوده بيان كرده است .

اولين حقّ آنها بر امام نصيحت كردن است ، نصيحت كردن وادار كردن مردمان به مكارم اخلاق است و جهت دادنشان به امورى كه براى زندگى و آخرتشان مفيدتر باشد .

دوّمين حق آنان انتظار تقسيم عادلانه بيت المال و رفاه بخشيدن به زندگى

[ 178 ]

مردم است ، به گونه‏اى كه همراه با ستم نباشد و اموال عمومى مردم ، در غير موردى كه به مصلحت آنان نباشد ، صرف و خرج نشود ، بدان سان كه قبل از به حكومت ظاهرى رسيدن امام ( ع ) عمل مى‏شده است .

سوّمين حق تعليم و آموختن به مردم بوده ، تا نادان نمانند : دليل اين كه حضرت در اين عبارت فرموده‏اند : « تا جاهل نمانيد » و نفرموده‏اند تا عالم شويد ،

اين است كه منّت نهادن بر آنان به از بين بردن جهل ، بارزتر از بيان دانا شدن آنهاست ، چنان كه اگر به شخصى گفته شود : اى جاهل ، بيشتر آزرده خاطر مى‏شود ، تا گفته شود : دانشمند نيستى .

چهارمين حقّ مردم بر امام ، تربيت كردن آنها در زمينه عمل كردن به وظايفشان مى‏باشد ، يكى از چهار حق واجب رعيّت بر عهده امام ( ع ) به اصلاح تن آنان مربوط مى‏شد . و آن تقسيم عادلانه اموال و رفاه بخشيدن به زندگى‏شان بود كه تصرّف غير مجاز ، در آن صورت نگيرد ، و در مواردى كه صلاح عموم مردم نيست به كار نرود . دو حقّ ديگر به اصلاح جانهاى آنان مربوط مى‏شد ، كه يكى قدرت انديشه آنها را فزونى مى‏بخشيد ، و عبارت بود از تعليم ، و ديگرى نيروى عملى آنها را به منظور تربيت و بكار بستن آن ، زياد مى‏كرد . و آن حقّ باقى مانده ديگر ،

ميان فايده رساندن به جسم و جان آنها ، و سامان بخشيدن به زندگى‏شان مشترك بود شامل : نصيحت و اندرز دادن مردمان كه به منظور دست يافتن به اخلاق نيكو و سعادتمند شدن در آخرت انجام مى‏شد .

پس از آن كه حضرت حقوق رعيّت را نسبت به خود برشمرد ، به بيان حقوق خود نسبت به ديگران پرداخته و آن را به چهار دسته تقسيم مى‏كند :

اوّلين حق امام ( ع ) بر مردم ، وفادارى آنهاست در بيعت با آن حضرت كه از مهمترين امور و مربوط به نظام بخشيدن كلّى به جامعه آنها بوده است .

دوّمين حق ، نصيحت آن حضرت در غيبت و حضور بدين معنا كه از

[ 179 ]

حضرت در حضور و غياب ، دفاع كنند و اجازه بدگويى به كسى ندهند ، اگر موضوعى را مى‏دانند ، حضورا بيان كنند ، تا رفع اشكال شود ، اين نظمى است كه مصلحت امام و مردم ايجاب مى‏كند .

سوّمين حقّ امام ، اين كه ، بدون سستى و سهل‏انگارى به نداى حضرت لبيك گويند ، و به هنگامى كه آنان را براى جهاد فرا مى‏خواند بسيج شوند ، زيرا در غير اين صورت نتيجه چيرگى دشمن بر آنهاست و در نهايت منافع بزرگى را از دست مى‏دهند .

چهارمين حقّ امام بر مردم ، اطاعت و فرمانبردارى است به هنگامى كه دستورى صادر مى‏كند ، روشن است كه نظام امور بدون اطاعت از فرمان رهبر استوار نمى‏شود .

هر شخصى با كمترين دقّت در مى‏يابد ، كه اين امور چهارگانه ، هر چند به عنوان حقوق امام بر رعيت ذكر شده ولى خواست امام ( ع ) از اين حقوق تأمين منفعت و سودى بود كه به دنيا و آخرت مردم مربوط مى‏شد . زيرا وفا كردن آنها به بيعت ، بيان كننده ملكه نفسانى آنها از عفّت و تقواى آنان بود . جلوگيرى آنها از بدگويى نسبت به امام سبب نظام بخشيدن به كار خودشان ، و پذيرفتن دعوت حضرت ، در حقيقت پذيرش دعوت خدا و ضامن خير و صلاح آنها بود و فرمانبردارى از دستور امام كه كلام خدا را بيان مى‏كرد ، اطاعت فرمان خدا ، و اطاعت خدا سبب ارزشمندى آنها در نزد خدا مى‏شد .

[ 180 ]