7 قوله عليه السلام : و كلّ سميع غيره يصمّ عن لطيف الاصوات و يصمّه كبيرها و يذهب عنه ما بعد منها :

« هر شنونده‏اى جز خداوند ، از شنيدن صداهاى لطيف ناشنواست و گوش او را ، صداهاى بلند و شديد ، كر مى‏كند و صداهاى دور و با فاصله بدون شنيدن از آن مى‏گذرد . » حسّ شنوايى در حيوان ، نيرويى است كه از مغز ، به عصب ثابت صماخ گوش كه مانند پوست طبل گسترده است ، مى‏رسد . اين عصب صماخ وسيله به كار رفتن همين نيروست .

صدا كيفيّتى است كه از تموّج حركت شديد هوا كه يا بر اثر برخورد

[ 370 ]

دو جسم سخت و يا كندن چيز سختى ايجاد مى‏شود ، به وجود مى‏آيد . دو جسمى كه با يكديگر فاصله داشته ، و بوسيله عاملى به هم برخورد كنند ، امواجى را در فضا به شكل دايره به وجود مى‏آورند ، چنان كه هنگام انداختن سنگى به داخل آب ،

امواج دايره شكلى در آب پديد مى‏آيد و به سمت كناره‏هاى آب گسترده مى‏شود .

امواج ايجاد شده در فضا ، به وسيله هواى مجاور به گوش مى‏رسد و هواى داخل گوش را به حركت آورده و آن حركت مخصوص را ، در داخل گوش ، ايجاد مى‏كند ، و بر اثر اين حركت عصب گسترده بر صماخ گوش متأثّر شده ، آن صدا را قوّه شنوايى در مى‏يابد . و همين ادراك را شنوايى مى‏نامند .

با در نظر گرفتن اين معنا از حقيقت شنوايى ، دانسته خواهد شد ، كه نيروى درك كننده صدا به لحاظ نزديكى ، دورى ، شدّت و ضعف ، فرق مى‏كند . اگر صدا بسيار ضعيف و يا بسيار دور باشد ، موج قابل درك ، در هوا به وجود نمى‏آيد بنابر اين به صماخ گوش نرسيده و شنوايى حاصل نمى‏شود . اگر از معناى كلام امام ( ع ) كه فرموده‏اند : « گوشها از درك اصوات لطيف ، كر بوده و صدايى كه بلند است و از راه دور مى‏آيد نمى‏شنود » سؤال شود : كه چرا حضرت كر بودن را به صداهاى لطيف و نشنيدن را به صدايى كه بلند است نسبت داده است در پاسخ مى‏گوييم : چون گمان بسيارى بر اين است كه صداى بلند قابل شنيدن است ، و به اين دليل شنيده نشده است كه هواى انتقال دهنده صدا بگوش نرسيده باشد . امّا لازمه صداى آهسته اين است كه گوش آن را درك نكند .

ناتوانى از درك را حضرت تشبيه كرده است ، به آدم كرى كه صداها را نمى‏شنود لذا لفظ « الصمّ » را براى آن عاريه آورده است . امّا اگر صدا بسيار شديد و بلند و نزديك به گوش باشد چه بسا كه گوش را كر كند . و اين به دليل كوبش سختى است كه بر صماخ گوش وارد مى‏شود و زنجيره اتّصال شنوايى را مى‏گسلد ، به طورى كه استعداد و توان شنيدن و نيروى درك را در رسيدن به صماخ

[ 371 ]

از ميان مى‏برد . همه اين نواقص ياد شده از ضعف و ناتوانى حيوان مى‏باشد .

چون خداوند متعال از جسم و توابع آن ، مانند عوارض جسمانى مانند كر بودن از شنيدن صداهاى خفيف ، و در نيافتن صداهاى دور و ناشنوا شدن از فريادهاى بلند ، پاك و منزّه است . اين صفات بر خدا اطلاق نمى‏شود .

كسى از صداهاى شديد ، كر مى‏شود ، كه داراى نيروى شنوايى جسمى مخصوص باشد . بنابراين هر شنوايى جز خداوند همين نواقص را دارد .

با توجّه به توضيح مطلب فوق ، به هنگام ستودن خداوند لازم است ، كه او را از اين ويژگيها پيراسته داريم ، زيرا حق تعالى بدين معنا شنوا نيست .

قرآن صفت سميع و شنوا را براى خداوند ثابت كرده است . معناى سميع بودن خدا اين است كه هر صداى قابل شنيدنى هر چند پوشيده و مخفى باشد ،

مى‏شنود . صداهاى نهفته و سربگوشى را مى‏داند ، بلكه از اين دقيق‏تر ، راز دل ستايش‏گران و دعاى دعا كنندگان را مى‏شنود . خداوند شنوايى است كه گذشت شب و روز بر او اثر ندارد ، زيرا شنوايى او به وسيله جسمانيّت گوش انجام نمى‏پذيرد ، تا به هنگام خفتن در شب از درك اصوات ناتوان باشد .