11 قوله عليه السلام : لم يخلق ما خلقه لتشديد سلطان الى قوله منافر

« خداوند خلق را ، براى اين كه سلطنتش استوار گردد نيافريد . » مى‏گوييم :

[ 376 ]

خداوند كارهايش را بخاطر هدفى انجام نمى‏دهد و اگر هدفى را در نظر بگيرد ،

خود از سود و فايده آن هدف منزّه و پاك خواهد بود .

دليل ادّعاى اول آن كه اگر افعال خداوند به منظور هدفى انجام گيرد وجود و عدم آن يا نسبت به خداوند متعال يا برابر است يا نيست اگر وجود و عدم آن برابر باشد ، باطل است زيرا ترجيح بدون مرجّح لازم مى‏آيد ، و اگر برابر هم نباشد باطل است به اين دليل كه هرگاه برابر نباشد ، حصول فايده و غرض شرط كمال خداوند خواهد بود . و لازم مى‏آيد بدون آن غرض ، حق تعالى ناقص باشد ، دليل بطلانش نيز همين ايجاب نقص مى‏باشد .

اگر اشكال شود كه داشتن غرض به نسبت ذات مقدس حق نيست ، بلكه به نسبت بندگان ، و مقصود احسان به آنان مى‏باشد ، يعنى غرض خداوند از فعل خود احسان وجود به بندگان مى‏باشد .

در پاسخ اين اشكال مى‏گوييم : اگر غرض از احسان و نيكى به غير و يا عدم آن نسبت به ذات حق برابر باشد ، يعنى چه احسان كند ، و يا ترك احسان كند ،

و يا نسبت به ذات حق تغييرى پديد نمى‏آيد باز همان ترجيح بدون مرجّح لازم مى‏آيد ، ولى اگر احسان كردن اولويّت بيشترى دارد باز همان مشكل كمال و نقص درباره حق تعالى پيش مى‏آيد . با اين توضيح ، نمى‏توان براى كار خدا هدفى در نظر گرفت .

آنچه در اين فصل از سخن امام ( ع ) آمده اين است كه غرض خداوند از آفرينش استوارى بخشيدن به سلطنت خويش و ترس از پيشامدهاى زمان و كمك خواهى عليه رقبا و شركا را نفى مى‏كند . صحت و درستى اين ادّعا بخوبى روشن است . زيرا خداوند هيچ چيز را براى رسيدن به أهداف فوق الذّكر ايجاد نكرده است . اين كلام امام ( ع ) منزّه دانستن خداوند از هر پيرايه‏اى را ثابت مى‏كند ، بدين توضيح كه مطلق غرض و هدف را از فعل خداوند نفى كرده است .

[ 377 ]

آنچه تاكنون گفته شد ، درباره نفى غرض و فايده از فعل خداوند بود ، امّا منزّه دانستن حق تعالى از فايده و غرضهاى مخصوصى كه امام ( ع ) فرموده است به شرح زير مى‏باشد .

اصولا كسى نيازى به استوارى بخشيدن سلطنت خود دارد كه در پادشاهى‏اش نقص داشته باشد ، ولى چون خداوند ، در همه چيز از همه چيز بطور مطلق بى‏نياز است ، صحيح است كه بگوييم : در آفرينش هدفى ندارد و از پيشامدهاى روزگار نمى‏ترسد و از هيچ موضوعى متضرّر نشده يا سود نمى‏برد .

ترس و اميد از ويژگيهاى ممكنات بوده موجب نقص و كمال مى‏شود ، و هيچ يك از اين دو ، درباره خداوند متعال متصوّر نيست . چه اين كه حق تعالى در معرض تغيير و زوال قرار ندارد . بنابه آنچه كه توضيح داده شد ، چون خداوند از ناحيه اشيا تأثيرپذير نيست و از انفعال پاك و منزّه است هيچ يك از امور فوق براى وى نمى‏توانند غرض و هدف باشند و براى كمك طلبى عليه شريك و ضد و مخالفين خود هم اين امور را انجام نمى‏دهد زيرا يارى خواستن از غير براى مغلوب ساختن مخالفان ، نشانه ضعف ، درماندگى ، و ترس است . خداوند درمانده نيست تا كمك بخواهد . در اصل شريك و ضد و مخالفى ندارد ، تا نيازمند ياورى باشد شبه ، مثل و مانندى ندارد تا به ياريش بيايند . هدف امام ( ع ) از ذكر اين عبارت منزّه دانستن حق تعالى از صفات آفريدگان ، و ويژگيهاى آنان مى‏باشد .