لغات

تعتعه [ 1 ] : نگرانى در سخن به هنگام محاصره شدن تطّلع الامر : آزمودگى و آشنايى با كار .

تقبّع : كناره‏گيرى ، خوددارى از دخالت كردن در كار ، در مثل گفته مى‏شود قبع القنفذ :

هرگاه سر را در ميان دو بازويش مخفى كند .

استبداد : منفرد بودن .

رهان : آنچه كه مسابقه به خاطر آن انجام گيرد .

همز : بدگويى ، عيبجويى ، غمز نيز به همين معناست .

[ 1 ] در متن خطبه شارح تمنّعوا به كار رفته ، در بعضى از نهج البلاغه‏هاى موجود تعتعوا آمده است شارح در توضيح لغات تعتعوا را معنا كرده است . م .

[ 201 ]