شرح

در اين فصل سخن امام ( ع ) از حوادثى كه در آينده براى يارانش پيش مى‏آيد و سبب گرفتارى آنها مى‏شود ، خبر مى‏دهد ، طرف خطاب حضرت ، مردم كوفه مى‏باشند .

كلمه « اما » در آغاز كلام ، محتمل است كه مشدّد بوده « امّا » و در معناى شرط به كار رفته باشد ، در اين صورت معناى سخن چنين خواهد بود ، امّا پس از حمد خدا در آينده چنين خواهد شد . احتمال دوّم اين كه بدون تشديد بوده ،

تركيبى از ماى نافيه و همزه استفهام باشد . به اين اعتبار معناى سخن چنين است : آگاه باشيد بزودى اين پيش‏آمد ناگوار بوقوع خواهد پيوست .

در اين كه منظور از مرد گشادگلو ، چه كسى بوده ؟ ميان شارحان اختلاف نظر است . بيشتر آنان بر اين باورند كه مراد معاويه است زيرا او مردى بزرگ شكم و پرخور بوده است چنين روايت شده است كه معاويه آنقدر غذا مى‏خورد كه خسته مى‏شد . و مى‏گفت بياييد سفره را برچينيد به خدا سوگند هر چند خسته شده و به رنج افتادم ولى سير نشدم . او بر اثر نفرين رسول خدا ( ص ) به اين بيمارى مبتلا شده بود . چنان كه روايت شده است سبب نفرين پيامبر اين بود كه روزى به دنبال معاويه فرستاده تا نامه‏اى را به نگارد . بار اول كه فرستاده پيامبر آمد معاويه غذا مى‏خورد و حاضر نشد بار دوّم كه فرستاده رسول خدا ( ص ) آمد هنوز مشغول غذا خوردن بود و دست از خوردن غذا برنداشت كه به خدمت پيامبر برسد . حضرت رسول ناراحت شده فرمود : « بار خدايا شكمش را سير مگردان » عربى در وصف دوست پرخورش چنين سروده است :

[ 321 ]

و صاحب لى بطنه كالهاويه
كانّ فى امعائه معاويه [ 1 ]

برخى گفته‏اند منظور از آن مرد زياد بن ابى سفيان همان زياد بن ابيه مى‏باشد ، و گروهى گفته‏اند : حجاج بن يوسف ثقفى است ، و دسته‏اى مغيرة بن شعبه را دانسته‏اند . به هر حال بايد شخصى باشد ، كه بعد از حضرت مردم را به اين كار دستور داده باشد اين دو خصوصيت در معاويه بارز است .

اين بيان حضرت : « آنچه را مى‏يابد مى‏خورد ، و آنچه را نيابد مى‏جويد » ،

كنايه است از پرخورى آن مرد ، و علامتى است كه بتوان وى را شناخت .

اين دستور كه او را بكشيد نشانه فساد و تباهكارى آن مرد در روى زمين است و خبر دادن از اين كه نمى‏توانيد او را بقتل رسانيد قضايى است الهى كه حضرت بر آن مطّلع بود .