شرح

مى‏گويم ( شارح ) واژه بينا در عبارت حضرت در اصل بين و به معناى وسط بوده است ، فتحه نون را با اشباع خوانده‏اند بينا شده است ، و گاهى كلمه « ما » را بدان افزوده و « بينما » مى‏خوانند . ولى معنا در همه صور تغيير نمى‏كند .

بين در اين عبارت ظرف است و معناى حقيقى ، آن اين است كه سايه ، ميان گستردگى و جمع ، زياد و نقصان دور مى‏زند گاهى گسترده و گاهى جمع مى‏شود ، در يك زمان افزوده مى‏شود و باز به تدريج كم مى‏گردد . همواره سايه اين حالات را به خود مى‏گيرد .

غرض از بيان اين خطبه ، برحذر داشتن مردم از فريفته شدن به دنيا ، و آگاه ساختن آنان بر وجوب اطاعت و فرمانبردارى از اوامر و فرمانهاى خداوندى است .

براى تأمين اين منظور اوصافى را براى دنيا به شرح ذيل بيان فرموده‏اند :

1 دنيا بدين گونه است كه سلامت آخرت جز در اين عالم براى كسى حاصل نمى‏شود . توضيح مطلب اين كه : جز دنيا و آخرت دنياى ديگرى وجود ندارد و با توجّه به اين كه اسباب سلامت غير از زهد و پارسايى ، عبادت و رياضتهاى شرعى چيز ديگرى نيست و هيچ يك از امور ياد شده فوق ، در جهان آخرت ميسّر نمى‏شود . چه اين كه تمام اينها از امورى هستند كه به جسمانيّات انسان مربوط مى‏شوند بنابر اين روشن شد كه سالم ماندن از آفات آخرت جز در دنيا حاصل نشده و به دست نمى‏آيد . براى سالم ماندن از آفات دنيا كه وبال آخرت نگردند و كيفر عذاب را ايجاب نكنند ، در همين دنيا بايد كوشيد و زمينه سلامت را فراهم ساخت .

2 چيزهايى كه متعلّق به دنيا هستند نجات‏بخش نيستند اين عبارت حضرت اشاره دارد به زشتى رياء در گفتار و كردار آدمى ، و انسان را بر حذر

[ 342 ]

مى‏دارد از كليّه رفتار و كردارى كه در آنها قصد دنيا باشد ، هر چند به ظاهر نماى آخرت را داشته باشند ، زيرا كارهاى ريايى سودى در نجات از عذاب آخرت ندارند ، و چه بسا كه موجب هلاكت نيز مى‏شوند روشن است كه پرداختن به امور دنيا ، آخرت را به فراموشى مى‏سپارد .

3 مردم در دنيا گرفتار امتحان شده‏اند ، « فتنه » در عبارت خطبه به عنوان مفعول له و يا جانشين حال ، منصوب است يعنى مردم به منظور امتحان گرفتار شده‏اند ، و يا معنى چنين است كه مردم گرفتار شده‏اند در حالى كه بايد امتحان شوند . اين سخن امام ( ع ) شبيه كلام خداوند در آيه شريفه است .

كلمه « فتنه » در آيه شريفه وَ نَبلوكُم بِالخير و الشرّ فِتنةً و الينا تُرجعون [ 1 ] نيز همين دو حالت را دارد كه يا مفعول له و يا حال است . ما بزودى درباره گرفتارى دنيا و اين كه چگونه دنيا فتنه است بحث خواهيم كرد .

منظور از آيه كريمه : و نبلوكم . . . شما را خواهيم آزمود ، اين نيست كه خداوند ، به آنچه احوال بندگان خواهد بود آگاه نبوده و پس از خلق و آفرينش آنان را بگرفتاريهاى دنيا مى‏آزمايد زيرا خداوند متعال به آنچه بوده و خواهد بود ،

حتّى پيش از وجود ، بر آنها واقف است چنان كه خود مى‏فرمايد : وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فى السَّماءِ وَ الاَرْضِ اِلاّ فى كِتابٍ مُبينٍ [ 2 ] ما اَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِى الاَرْضِ وَ لا فى اَنْفُسِكُمْ اِلاّ فى كِتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرَأها اِنَّ ذلِكَ عَلى اللَّهِ يَسيراً [ 3 ] . بلكه معناى واقعى حقيقت آزمايش اين است كه چون انسان در سرشت و طبيعت انسانى

[ 1 ] سوره انبيا ( 21 ) آيه ( 35 ) : شما را به امور خير و شر مى‏آزماييم و سپس به سوى ما باز مى‏گرديد .

[ 2 ] سوره نحل ( 27 ) آيه ( 75 ) : هيچ غايبى در زمين و آسمان نيست جز اين كه در كتابى روشن مضبوط است .

[ 3 ] سوره حديد ( 57 ) آيه ( 22 ) : هيچ حادثه‏اى نه در زمين و آسمان و نه در درون جانهاى شما نيست جز اين كه پيش از وقوع در كتابى موجود است ، البته اين براى خداوند بسيار آسان است .

[ 343 ]

خود داراى قواى شهوت و خشم است و هر يك از اين قوا نيز داراى كششها و جاذبه‏هايى هستند كه او را به لذتهاى آماده دنيا فرا مى‏خوانند ، سرور و خوشحالى انسان در دنيا ، جز به همين بهره‏هاى دنيوى و مادّى به چيز ديگرى نيست . نفوس انسانى آميخته به همين شهوات و تمايلات مى‏باشد . در بيشتر موارد انسان ، به فكر ارضاى همين خواسته‏هاست ، بطور طبيعى بيشتر مردم ،

جذب همين امور دنيايى شده پيرو لذات شده از گرايش به آخرت سرباز زده ،

مشغول خوشيهاى زودگذر مى‏گردند . به گونه‏اى كه تصوّر غير دنيا را هم ندارند ،

با وجودى كه از انسان خواسته شده است ، كه ضدّ خوشيهاى زودگذر ، دنيوى را ،

انتخاب كند ، و با قواى شهويّه مخالفت كند ، و از پيروى نفس سر برتابد ، و به امورى توجّه كند كه ، فراتر از خوشيهاى دنيوى باشند . آرى خوشيهايى كه حتى به توصيف ما در نمى‏آيند . در همين راستا وظيفه انبيا برحذر داشتن مردم از توجّه به دنيا و تشويق بر انتخاب نعمتهاى آخرت بوده است . و اين جز با مبارزه و مخالفت با نفس ممكن نمى‏شود . امتحان انسانها ، چنين تحقق پيدا مى‏كند كه اگر پيرو هواى نفس گردند هلاك مى‏شوند و اگر با هواى نفس مخالفت كنند نجات مى‏يابند .

اگر بخواهيم براى روشن شدن بيشتر موضوع مثالى بياوريم چنين خواهيم گفت : اگر شخصى بخواهد درجه اعتمادش را نسبت به بنده‏اش بداند و صبر او را بر مشكلات بسنجد ، براى او تمام خوشيها را فراهم و در كنار اين همه خوشى و لذّت او را موظّف به انجام كارى سخت و دشوار مى‏كند كه اگر بنده مزبور بخواهد آن كار طاقت فرساى وقت‏گير را انجام دهد ، ناگزير است ، از خوشيهاى آن چنانى چشم‏پوشى كرده و وقت خود را به عيش و لذّت تلف نكند . حال اگر چنين بنده‏اى به انجام تكليف پرداخت از امتحان سفيدرو بيرون مى‏آيد . آزمايش و امتحان خداوندى نيز چنين است . با اين مثال كه آورديم ، فتنه بودن امتحان نيز

[ 344 ]

روشن گرديد ، زيرا فتنه همان امتحان و آزمايش است ، كه اگر انسان لذّات حاضر و خوشيهاى موجود را برگزيند ، به گمراهى افتاده به خواسته‏هاى نفسانى جذب گرديده و از طريق حق دور شده است .

4 حال دنيا اين است كه مردم به ناچار روزى از آن خارج شده و در برابر هر چه از آن برگيرند مورد محاسبه واقع خواهند شد .

اين عبارت حضرت براى تذكّر به انسانهاست كه اگر از دنيا چيزى برمى‏گيرند ، از آن قصد آخرت كنند ، به طريقى كه برايشان در دنياى ديگر مفيد واقع شود ، از امورى كه صرفا به درد دنيا مى‏خورد به دو دليل نفرت داشته باشند .

الف : لزوم جدا شدن انسان از مالى كه ذخيره كرده و خواه ناخواه روزى از دنيا اخراج مى‏شود .

ب : در آخرت براى مال اندوخته خود بايد حساب پس دهد .

حساب آخرت از ديدگاه اهل ديانت و شريعت بسيار روشن است . آنها مى‏گويند خداوند قدرت دارد كه به حساب مردم در يك لحظه برسد ، زيرا خدا را هيچ گفتارى از توجّه به گفتار ديگر باز نمى‏دارد و لذا به خداوند سريع الحساب گفته‏اند .

امّا فلاسفه و حكما براى حساب خداوند در آخرت ، معناى دقيق‏ترى را در نظر گرفته‏اند كه توضيح آن نياز به مقدماتى دارد . و به ترتيب زير :

1 زياد انجام دادن يك عمل و تكرار آن ، موجب پديد آمدن ملكات و حالاتى در نفس انسانى مى‏شود ، با بررسى كامل و دقّت لازم در رفتار انسانها مى‏توان اين حقيقت را درك كرد . بنابر اين ، اگر شخصى بر عملى از اعمال بيشتر مواظبت كند و آن را انجام دهد ، اثر اين حالت نفسانى ، در انسان قويتر بوده و فراوان‏تر ظاهر مى‏شود .

2 با فرض اين كه انجام هر عملى سبب ايجاد حالتى خاص در نفس

[ 345 ]

انسانى مى‏شود ، اگر همان عمل را چندين بار تكرار كند هر تكرارى در پيدايش آن حالت و ملكه نفسانى ، تأثير داشته ، ملكه را در نفس انسان راسخ‏تر مى‏نمايد ،

بلكه بايد گفت هر جزئى از عمل همين ويژگى و تأثير را دارد . براى تشريح اين موضوع دانشمندان ، مثالى ذكر كرده و چنين بيان داشته‏اند .

اگر كشتى بزرگى با بارى معادل هزار من در آب افكنده شود ، به اندازه يك وجب در آب فرو مى‏رود ، ولى اگر فقط يك دانه گندم در كشتى باشد ، كشتى باندازه وزن همان يك دانه گندم در آب غوطه‏ور مى‏شود ، هر چند از نظر ما محسوس نباشد . حال كه اين مثل را دانستى ، هر عمل چه نيك يا بد به هر اندازه ، كم يا زياد ، به مقدار خود در نفس انسانى اثر مى‏گذارد ، سعادت يا شقاوت ، محسوس باشد يا غير محسوس . با توضيح فوق ، سرّ گفته حق تعالى كه فرموده است : فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهْ [ 4 ] آشكار مى‏شود .

دانستى كه اعمال به وسيله جوارح ، دست ، پا و . . . انجام مى‏گيرد ، ناگزير دست و پا و ديگر اعضا در روز قيامت بر عليه انسان به زبان حال بدين معنا كه اثر اعمال در جوهر نفس تحقّق يافته و موجب صدور اعمال گرديده ، گواهى مى‏دهند . بنابر اين صدور اعمال از اعضاى بدن به منزله شهادت دادن بر مكتسبات نفسانى است . پس از روشن شدن اين موضوع ، خواهى دانست كه حقيقت محاسبه به تعريف انسان باز مى‏گردد ، كه از مال و منال و فرزند و . . . چه چيز به نفع و چه چيز بر ضرر است و آنچه از ملكات خير و شر در نفس حاصل شود ، امورى هستند ، كه جوهرا ضبط و نگهدارى شده و بر ضرر يا منفعت انسان به كار مى‏روند . از لحظه‏اى كه علاقه نفس از بدن جدا شود ، آن حالات و ملكات آشكار گرديده و زيان ذاتى آنها بر عليه يا له انسان تحقّق مى‏پذيرد ، حتّى بسيار

[ 4 ] سوره زلزله ( 99 ) آيه ( 7 ) : هر كس به اندازه ذره‏اى عمل خير انجام دهد آن را مى‏بيند .

[ 346 ]

روشن‏تر از وقتى كه انسان در اعمال روزانه‏اش به حساب بنشيند و سود و زيان خود را برآورده كند . بدين مناسبت است كه به ظهور ملكات نفسانى براى انسان ،

لفظ حساب را به كار برده‏اند زيرا فرض در هر دو ، روشن شدن سود و زيان است .

سخن حضرت به همين يقين و اطّلاع در روز آخرت اشاره دارد كه فرموده‏اند :

« آنچه از زاد و توشه دنيايى براى آخرت برداريد بر آن وارد مى‏شويد » منظور كلام امام ( ع ) اين نيست كه مقامات عالى ، يا پست اخروى عين همان زاد و توشه دنيوى باشد ، بلكه مقصود اين است كه نتيجه حاصل شده ، خير يا شرّى است كه در نفس پديد مى‏آيد . بنابر اين آنچه جهّال و نادانان از نعمتهاى دنيا فراهم مى‏آورند ، كه براى خوردن و لذّت بردن نفسانى و جسمانى‏شان باشد ،

از همين خواسته‏هاى نفسانى و شهوانى هيأتهاى بسيار بدى در جوهر نفسانى آنها پديد مى‏آيد . و در قيامت بر همين صورتهاى زشت وارد مى‏شوند و ميان آنها كه در عذاب جهنم جاويدند مسكن مى‏گيرند اعمال‏شان تجسّم يافته و آنها را فرا مى‏گيرد عذابهاى عمل از آنها دور نمى‏گردد و چون لباسى بر اندامشان پوشيده مى‏شود .

5 « دنيا در نظر عقلاء « همچون بازتاب سايه است » .

با اين توصيف كه حضرت براى دنيا آورده‏اند ، اشاره به زود از بين رفتن دنيا كرده‏اند ، و سپس خردمندان را به درك اين حقيقت به دو دليل اختصاص داده‏اند .

الف : چون خردمندان از ديدگاه هوى و هوس به امور نگاه نمى‏كنند ، بلكه نظر آنها با سنجش عقل همراه است .

ب : وقتى كه به گويى خردمندان چنين نظرى دارند ، شنوندگان تمايل پيدا مى‏كنند ، كه در موضوع بيشتر دقت كنند . چون منظور حضرت از بيان اين عبارت ، متوجّه ساختن شنوندگان ، به زوال و از بين رفتن سريع دنياست ، كه درست بنگرند و عاقبت دنيا را در نظر بگيرند ، اين امر را به خردمندان نسبت

[ 347 ]

داده است ، تا شنوندگان از عقلا پيروى كنند .

سپس حضرت جهت شباهت دنيا را به سايه با عبارت « بينا تراه » بيان فرموده‏اند . يعنى دنيا به مانند سايه ، كه به زودى زايل گشته و از بين مى‏رود .

سپرى مى‏گردد و هنوز به خوبى نگاهش نكرده‏اى كه از ميان رفته است .

اين نوع تشبيه در زبان عرب فراوان به كار مى‏رود . شاعر مى‏گويد :

ألا انّما الدنيا كظلّ غمامة
أظلّت يسيرا ثم حفّت فولّت [ 5 ]

[ 5 ]

بدان كه دنيا چون سايه ابر است
كمى سايه مى‏افكند پيچيده مى‏شود پشت مى‏كند .

[ 348 ]