ترجمه

« مردم بدانيد كه ، ما در روزگار جفاكار و كفران كننده نعمت ، به سر مى‏بريم كه نيكوكار ، بدكار شمرده مى‏شود و ستمگر ، بر ستم خود مى‏افزايد از آنچه مى‏دانيم سود نمى‏بريم ، و از آنچه نمى‏دانيم پرسشى نداريم . و از كارهاى خطرناك ترسى و انديشه‏اى به دل راه نمى‏دهيم ، تا اين كه نتيجه سوء آن عايدمان شود .

در اين روزگار مردم ، به چهار گروه تقسيم مى‏شوند :

برخى از مردم كسانى هستند كه فساد و تباهى در زمين را جز به دليل ناتوانى ، و كندى شمشير ، و نداشتن مال و منال و ثروت رها نكرده‏اند .

گروه دوّم كسانى هستند كه سلاح خود را از نيام برآورده ، شرارت خود را آشكار كرده ، سواره و پياده نظام خود را ، براى ظلم و ستم آماده ساخته‏اند ، دين خويش را براى رسيدن به متاع دنيايى تباه كرده‏اند و در پى فرصتى هستند كه سپاهى را رهبرى كنند و يا بر منبر بالا روند و خود را به مردم نشان دهند .

چه بد تجارتى است اين كه انسان جان و ايمان خود را ، بهاى دنياى خويش قرار داده دنيا را به عوض آنچه در نزد خدا برايش ذخيره شده سودا كند .

سوّمين گروه كسانى هستند ، كه دنيا را با كار آخرت خواهانند ولى آخرت را به بهاى دنيا و كار در آن نمى‏خواهند از كبر و غرور يا به علامت تشخّص قدمها را نزديك به هم بر مى‏دارند ، دامن جامه را بالا مى‏زنند و خود را براى امين نشان دادن آرايش مى‏دهند و دين خدا را براى گناه و معصيت وسيله قرار داده‏اند ( كنايه از اين كه خود را به صورت زاهدان نشان مى‏دهند تا بدين وسيله بتوانند دل مردم را بربايند و سوء استفاده دنيوى بكنند . )

[ 138 ]

گروه چهارم كسانى هستند كه به دليل ناتوانى و ضعف از جمع‏آورى مال و منال با اين كه خواهان آن هستند ، گوشه‏نشينى اختيار مى‏كنند و نداشتن وسيله آنها را از اقدام بر انجام كار باز مى‏دارد . خود را به نام قناعت مى‏آرايند و به لباس زاهدان در مى‏آيند . با اين كه هيچ يك از كارهاى شب و روزشان به زاهدان شبيه نيست و نشانى از پارسايى در آنها ديده نمى‏شود .

جز چهار گروهى كه برشمرديم دسته پنجمى باقى مى‏ماند كه با ياد آخرت ديده از زيباييهاى دنيا فرو بسته و ترس از روز جزا اشكشان را جارى ساخته است .

حالت اين دسته از مردم شبيه كسى است كه از ديار اصلى خود رانده شده و هراسناك و ترسناك خوار و خاموش گشته ، و از روى اخلاص دعا مى‏كند و از درد معصيت و گناهكارى فرياد مى‏زند .

تقيّه آنان را به كنج سكوت و خاموشى كشانده ، خوارى در نظر مردم آنان را گوشه‏گير كرده ، نصيب آنها از دنيا آب تلخ و شور زندگى است و دهانهايشان از شكايت بسته شده است . دلهايشان جريحه‏دار است . از پند دادن و موعظه كردن مردم خسته شده‏اند ، در راه ارشاد و هدايت مردم مغلوب و خوار گرديده‏اند ، كشته شدند تا تعدادشان اندك شد . بنابر اين دنيايى به اين بى‏اعتبارى بايد در نظر شما ، كم ارزش‏تر از خوار مغيلان و ريزه‏هاى پشم باشد ( پشم ريزه‏هايى كه از پشم جدا شده و براى كارى مفيد نيست ) از حال گذشتگان خود پند گيريد پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند ، دنياى قابل سرزنش را رها كنيد . به اين دليل كه جهان افرادى را ، كه بيش از شما دوست مى‏داشت ، رها كرد ، چه رسد به شما »