9 قوله عليه السلام : و كلّ ظاهر غيره باطن :

« هر آشكارى جز خداوند مخفى و در نهان است » در توضيح اين كلام حضرت مى‏گوييم ظهور اشيا عبارت از اين است كه بطور روشنى براى حسّ يا عقل آشكار باشند . معناى مقابل اين واژه « باطن » مى‏باشد كه به معنى پوشيده ماندن شى‏ء از حسّ يا عقل است .

پيش از اين توضيح داده شد كه خداوند از جسمانيّت و لواحق آن پاك و منزه است . پس نتيجه اين مى‏شود كه از درك حواسّ نيز به دور است .

در جاى خود با برهان عقلى ثابت شده است كه حق تعالى از هر نوع

[ 373 ]

تركيب خارجى يا عقلى منزّه و پاك مى‏باشد . لازمه‏اش اين است كه ذات مقدّسش از آگاهى خرد و عقول به دور باشد .

با توضيح فوق روشن شد كه خداوند با اشيا در اين نوع ظهور شركت ندارد ،

ولى چون خود را به ظهور توصيف كرده است ، ناگزير ظهور خداوند به معناى حضور وجودش در جزئيّات آثارش مى‏باشد . چنان كه خود فرموده است :

سَنُريهِمْ اياتِنا فِى الآفاقِ وَ فِى اَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ [ 2 ] .

هر چند مشاهده جمال حق مراتب متفاوت و درجات بالاتر و بالاترى دارد بعضى از سالكان طريق حق به مراتب سلوك چنين اشاره كرده‏اند :

ما خدا را پس از اين مرحله و منزل مشاهده نكرديم . از اين مرتبه كه فراتر رفته و به درجه شهود و حضور رسيدند گفتند : هيچ چيز را نديديم جز آن كه خدا را همراه آن ديديم . از اين مرحله كه فراتر رفتند گفتند : هيچ چيز را نديديم جز آن كه خدا را پيش از آن ديديم . از اين پايه و رتبه كه گذشتند گفتند : جز خدا هيچ چيز را نديديم .

به ترتيب اوّل درجه فكر ، انديشه و استدلال ، دوّم مرتبه حدس و گمان ،

سوّم مرتبه استدلال از ذات حق به ذات حق ، نه از امور ديگر بر ذات حق و چهارم فنا و نيست شدن در درياى بيكران عزّت حق مى‏باشد ، كه اعتبار وحدت مطلق هر پيرايه‏اى را از جمال و جلال خداوند دور مى‏سازد .

با توجّه به توضيحى كه براى معناى ظهور داده شد ، براى هيچ يك از ممكنات چنين ظهورى ميسّر نيست ، زيرا هر چند بعضى از اشيا در عقل و حسّ برخى افراد آشكار و ظاهرند ولى چنين نيست كه همين اشيا براى تمام افرادى كه حسّ و عقل دارند آشكار و روشن باشند . بلكه آنان كه از اين اشياى خاصّ

[ 2 ] سوره فصلت ( 41 ) آيه ( 53 ) : بزودى نشانه‏هاى خود را در آفاق و جانهايشان نمايان مى‏سازيم تا براى آنها روشن گردد كه حق واقعى است .

[ 374 ]

بى‏اطّلاعند بمراتب بيشتر از آگاهان به اين اشيا هستند . بنابراين مى‏توان گفت :

هر چيز آشكارى جز وجود حق تعالى به نسبت ظهور و آشكار بودن خداوند باطن و پوشيده است . تنها اوست كه براى هر چيزى و در هر چيزى آشكار و متجلّى است .

زيرا او مبدأ و مرجع همه چيز است و بس .