ترجمه

« اى مردم كوفه واى بر شما بس كه شما را ملامت و سرزنش كردم خسته شدم آيا دنياى باقى آخرت را به دنياى فانى سودا كرده و ذلت و خوارى را به جاى عزّت و شرف برگزيده‏ايد ؟ شرم‏آور است كه هرگاه شما را براى پيكار با دشمنان فرا خواندم مانند كسانى كه به گرداب مرگ گرفتار آمده و بيهوشى به آنان دست داده باشد ديدگانتان به دوران مى‏افتد ، زبانتان لكنت پيدا مى‏كند سرگشته و متحير مى‏شويد ، چنين مى‏نمايد كه به ديوانگى گرفتار شده‏ايد و چيزى درك نمى‏كنيد . با اين وصف هيچ وقت مورد اعتماد و اطمينان من نيستيد ، و سپاه با شوكت و ركن

[ 165 ]

پايدار نمى‏باشيد كه انسان به شما ميل و رغبت كند و ياران با عزتى نيستيد كه شخص به شما احساس نياز كند . شما بسان شترانى هستيد كه ساربان گم كرده باشند ، از هر سويى كه فراگرد آيند از جانبى پراكنده مى‏گردند .

به خدا سوگند آتش افروزان بدى براى جنگ مى‏باشيد . دشمن به شما نيرنگ مى‏زند و در برابر دشمن از خود زرنگى نشان نمى‏دهيد از حدود كشور شما مرتب كاسته مى‏شود ، بر اين خشمناك نمى‏شويد دشمن از ترس شما خواب به چشمش نمى‏آيد شما در خواب غفلتيد .

به خدا سوگند ، رها كنندگان جهاد شكست خورده‏اند . به خدا سوگند به پندار من شما چنين هستيد كه اگر هنگامه جنگ برپا شود حرارت و سوزش مرگ به نهايت رسد ، مانند سر ، كه از بدن جدا شود از پسر ابى طالب فاصله مى‏گيريد و جدا مى‏شويد [ چنان كه سر جدا شده به بدن ملحق نمى‏گردد ، شما نيز به گرد او اجتماع نخواهيد كرد . ] به خدا سوگند هر كس دشمن را چنان بر خود چيره سازد كه تمام گوشتهايش را بخورد و پوستش را از تن بركند و نابود سازد و استخوانهايش را درهم بشكند ، به ناتوانى بزرگى دچار گشته ، و دلى كه استخوانهاى سينه‏اش آن را در ميان گرفته‏اند ضعيف و ترسناك است . تو اگر مى‏خواهى چنين زبون و خوار باش ، امّا من به خدا سوگند ، چنان نيستم كه فرصت نزديك شدن را بدهم ، به فرض اگر مجال نزديك شدن را بيابد با شمشيرى كه ساخت « مشرفى [ 1 ] » باشد چنان ضربتى به او زنم ، كه كاسه سرش بپرد و بازوها و قدمهايش درهم شكند ، من تلاش خود را در سركوبى دشمن به كار مى‏گيردم ، پيروزى يا شكست ، هر آنچه خداوند بخواهد تحقق مى‏يابد .

اى مردمان ، مرا بر شما حقّى و شما را نيز نسبت به من حقّى است ، حقوق شما نسبت به من آن است كه شما را پند و اندرز داده نصيحت كنم هزينه زندگى و مواجب ماهيانه شما را فزونى بخشم ، كتاب و سنت را به شما بياموزم تا در نادانى نمانيد ، آداب و رفتار اجتماعى را به شما ياد دهم تا دانا و آگاه شويد .

[ 1 ] نوعى شمشير معروف است م .

[ 166 ]

حقوق من هم بر شما چنين است : به بيعتى كه با من كرده‏ايد وفادار باشيد در حضور و در غياب يكسان مرا نصيحت كنيد [ يعنى نسبت به من در حضور و غياب يكرنگ باشيد و آنچه را فراروى من مى‏گوييد ، در غياب من بگوييد ، اگر راهنمايى و همفكرى است بايد يكسان باشد . هرگاه شما را به كارى فرا خوانم اجابت كنيد هنگامى كه به شما دستورى مى‏دهم فرمان بريد و اطاعت كنيد . »