شرح

مشهور اين است كه امام ( ع ) اين سخنان را خطاب به ياران خود در صفين ، روزى كه شب آن روز معروف به « ليلة الهرير » مى‏باشد ، ايراد كرده است .

به روايت ديگر ، در اوّلين ملاقاتى كه روز صفّين ، ماه صفر سال سى و هفت با دشمن حاصل شد اين بيانات را ، ايراد فرموده است .

فرامين مؤكّد امام ( ع ) در اين گفتار ، در بر دارنده آموزش نظامى ، جنگ و ستيز و چگونگى آماده شدن براى پيروزى است ، كه طىّ چند دستور و به ترتيب زير بيان شده است .

1 « اى ياران من ، چنان كه لباس زيرين بدن را در بر مى‏گيرد ، شما ترس از خدا را با جان بياميزيد و آن را شعار خود قرار دهيد . » اين سخن امام ( ع ) چنان كه گذشت استعاره است ، و فايده آن شكيبايى در امر جنگ و امتثال امر و كسب مقام اخروى است . چه لازمه ترس از خدا فرمانبردارى است و به همين دليل در كلام حضرت به عنوان اولين دستور ذكر شده است .

[ 385 ]

2 « اى ياران من ، چنان كه پيراهن تمام بدن را فرو مى‏پوشاند ، شما آرامش و قرار و سكون را بر خود حاكم كنيد . » اين سخن امام ( ع ) نيز استعاره و جهت آن ، شمول و فراگيرى پيراهن و شكيبايى است ، كه جسم و جان انسان را ،

در پوشش قرار مى‏دهد ، و فايده اين دستور كنار گذاشتن ضعف و سستى و ترس از دشمن است ، زيرا اضطراب و دلهره ، موجب سستى مى‏شود و دشمن را به غلبه و پيروزى اميدوار مى‏سازد .

3 « اى ياران من ، به هنگام حمله بر دشمن دندانهاى خود را به سختى بر هم بفشاريد و بى‏پروا بر خصم ، يورش بريد نتيجه چنين برخورد قاطعى دشمن را عقب زده و شمشير آنها را در رسيدن به سرهايتان مانع مى‏شود . » دليل چنين دستورى ، اين است كه به هنگام فشردن دندانها بر يكديگر ، عضلات و اعصاب متّصل به مغز صلابت يافته استوار مى‏شوند ، ضربت شمشير را بر دشمن كارسازتر ، رنج و مشقّت و ضربه‏پذيرى را ، به حدّاقل مى‏رساند .

ضمير « انّه » در كلام امام ( ع ) به قرينه فعل « عضّوا » به صدر عبارت باز مى‏گردد و معنايى شبيه اين ضرب المثل كه : « هر كسى نيكى نمايد به خود نيكى كرده است » ، پيدا مى‏كند .

بعضى از شارحان نهج البلاغه ، دندان بر يكديگر فشردن را كنايه از آرامش دل و از بين بردن اضطراب و دلهره دانسته‏اند . در اين صورت معنى لغوى و حقيقى « دندان بر يكديگر فشردن » منظور نشده است .

به نظر ما ( شارح ) اگر علتى كه براى اين امر در كلام حضرت آمده است « دندان فشردن شمشيرها را از مغزها دور مى‏سازد » را در نظر نگيريم ، اين معنى احتمالى به نظر مى‏رسد . ولى چون اين معنى با بيان علت سازگارى ندارد ، اين نظريه صحيح نيست .

4 « اى ياران من ، زره خود را چنان كامل كنيد ، كه به زانو برسد و بازوها را

[ 386 ]

بپوشاند . ابزار و وسايل كارزار خود را كامل نماييد كه به هنگام جنگ به چيزى نيازمند نباشيد . » يعنى خود را بطور كامل مواظبت و حراست كنيد تا در جنگ صدمه نبيند .

5 « اى ياران من ، شمشيرهاى خود را قبل از كشيدن در داخل غلاف به حركت درآوريد تا به هنگام كشيدن از نيام آسان برآيد . » چون ممكن است بر اثر زياد ماندن در غلاف زنگار گرفته ، بيرون آوردن آن دشوار شده باشد .

6 « ياران من ، با چشم نيم باز دشمن را بنگريد . » چه بدين سان خصم را نگريستن نشانه خشم و غضب است ، و نگاه انسان به هنگام خشم چنين نگاهى است .

بدين طريق به دشمن نگاه كردن چندين فايده دارد .

الف : صورت برافروخته مى‏شود و خشم آشكار مى‏شود .

ب : با چشم كاملا باز دشمن را نگاه كردن نشانه سستى ، خوف و اضطراب مى‏باشد و اين خود موجب اميدوارى خصم شده ، به پيروزى دل مى‏بندد .

ج : دشمن را به ديده باز نگريستن ، هيبت را از ميان مى‏برد . بنابر اين طرف مخالف جرى گرديده حذر و پرهيزى از درگيرى نخواهد داشت ولى بر عكس با گوشه چشم و با عصبانيّت نگاه كردن ، مى‏تواند او را فريب دهد و عزّت و هيبت او را بشكند .

7 گاهى از راست و گاهى از چپ به دشمن حمله نكنيد . بدين طريق حمله كردن زمينه را براى كمين كردن دشمن فراهم مى‏آورد . بيشترين پيروزى را خصم هنگامى به دست مى‏آورد كه شما گاه از راست و گاه از چپ حمله كنيد و او فرصت يافته در سمتى موضع بگيرد .

8 خود را مقيد نكنيد كه با دم شمشير به دشمن بزنيد ، زيرا در غلبه كارزار

[ 387 ]

و نزديكى زياد به دشمن گاهى امكان ضربت با دم شمشير را از انسان سلب مى‏كند پس بهر طريق ممكن و با هر قسمت شمشير خصم را از پا درآوريد .

9 با گامى به سوى دشمن رفتن كوتاهى شمشير خود را در رسيدن به طرف خصم جبران كنيد .

گامى به سوى دشمن برداشتن داراى دو فايده است و به طريق زير :

الف : گاهى شمشير واقعا كوتاه است و مقصود از حمله به دشمن حاصل نمى‏شود . هرگاه مبارز ، گامى فزون‏تر به سوى دشمن بردارد مطلوب حاصل مى‏شود و بر دشمن دست مى‏يابد در بيان همين مقصود شاعر گفته است :

اذا قصرت اسيافنا كان وصلها
خطانا الى اعدائنا نضارب [ 1 ]

شاعر ديگرى مى‏گويد :

فصل السيوف إذا قصرن بخطونا
يوما و نلحقها اذا لم تلحق [ 2 ]

به امام ( ع ) عرض شد كه شمشير شما چقدر كوتاه است ؟ پاسخ فرمودند كه با گامهاى خود آن را بلند مى‏كنم .

ب : حركت به سوى دشمن به هنگام جنگ ، و گامى بيشتر برداشتن ، سبب مى‏شود كه دشمن او را ضعيف ندانسته ، و از اين گام استوار قلبش به هراس افتد ، و ترس همه وجود خصم را فرا گيرد . شاعر معروف حميد بن ثور هذّلى ، به همين معنى اشاره كرده و مى‏گويد :

و وصل الخطا بالسيف و السيف بالخطا
اذا ظنّ انّ المرء ذا السيف قاصر [ 3 ]

[ 1 ] هرگاه شمشيرهاى ما كوتاه باشند ، قدمهاى ما آنها را به دشمنانمان رسانده بر خصم فرود مى‏آوريم .

[ 2 ] روزى كه شمشيرها براى رسيدن به دشمن كوتاه باشند ، آنها را با گامهاى خود به دشمن رسانده بر آنان مى‏نوازيم .

[ 3 ] گامها به وسيله شمشير و شمشيرها به وسيله گامها ، به هدف مى‏رسند هرگاه گمان اين باشد كه شمشير كوتاه است .

[ 388 ]

امام ( ع ) پس از توصيه به يارانش به قدم در پيش گذاشتن و بدين سبب شمشيرها را به دشمن رساندن ، نياز به تأكيد بيشترى در اين موضوع احساس كرده ،

با اضافه كردن مطلب ديگرى قلب آنها را با بيان دو حقيقت قوت مى‏بخشد :

اوّل آن كه خداوند آنها را مى‏بيند و كارهايشان را زير نظر دارد . با اين عبارت كه : « بدانيد شما در معرض ديد خدا هستيد . » لفظ « ب » در بعين اللّه ، به منزله « ب » ضرب المثل معروف : انت منّى بمرأى و مسمع ، مى‏باشد يعنى تو در محلّ ديدن و شنيدن من قرار دارى شخصت را مى‏بينم و صدايت را مى‏شنوم .

دوّم ، يادآورى اين نكته است كه شما همراه پسر عموى رسول خدا صل اللّه عليه و آله هستيد . اين عبارت فضيلت و برترى آن بزرگوار را بيان مى‏كند و متذكّر اين حقيقت است كه فرمانبردارى از امام ( ع ) به منزله فرمانبردارى از پيامبر ( ص ) و جنگ با او جنگ با رسول خداست .

از رسول خدا ( ص ) روايت شده است كه فرمود : « يا على جنگ با تو جنگ با من است » پس اصحاب بايد در جنگ پاى فشرده استوار بمانند بدان‏سان كه در راه خدا در ركاب پيامبر ( ص ) پايمردى داشتند .

10 « ياران من ، به هنگام شروع كارزار و هجوم بر خصم ، پياپى و بى‏تأنّى و سستى ، بر دشمن حمله كنيد و از فرار شرم داشته باشيد » ، كه به دو دليل فرار از جنگ زشت است .

الف : براى بازماندگان ننگ و عار است كه نياكانشان چنان زبون و خوار بوده‏اند آيندگان چوب اين بدنامى و ذلّت را خواهند خورد . در ميان عرب فرار از جنگ امرى بسيار زشت و ناپسند بوده است .

ب : فرار ، از گناهان كبيره به حساب آمده موجب عذاب آخرت مى‏شود .

در اين عبارت امام ( ع ) آتش را به طريق مجاز ، به جاى گناه كبيره به كار برده و فرار از جنگ را عذاب و كيفر آخرت ناميده است . با اين بيان پيروانش را ، به ياد

[ 389 ]

وعده عذاب خداوند در آيه شريفه قرآن مى‏اندازد كه فرمود : وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفَاً لِقِتالٍ اَوْ مُتَحَيِّزاً اِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأويهُ جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصيرُ [ 4 ] .

11 « اى ياران من ، جانهاى خود را پاك نموده صفا ببخشيد » چه پاكى جان ، مردن را كه نهايت پذيرش سختيها در جنگ است آسان مى‏كند ، و به آنچه از زندگى دنيا پر ارزشتر است . نويد مى‏دهد ، يعنى ثواب و اجر آخرتى كه به عوض زندگى دنياست فراهم مى‏آورد كه صد البتّه از حيات دنيوى بسى پايدارتر است .

اين تشويق و ترغيب امام ( ع ) بمانند اين است كه به بخشنده مالى كه فراوان آن را دوست مى‏دارد و در عين حال در راه خدا انفاق مى‏كند گفته شود :

جان خود را در عوض آنچه كه از دست مى‏دهى پاك گردان ، زيرا صدقه موجب ثواب دوچندان گرديده ، آن را به عنوان خير و پاداش بزرگ در نزد خداوند ذخيره خواهى داشت .

از لحاظ قواعد نحوى ، كلمه « نفسا » در عبارت امام ( ع ) به عنوان تميز منصوب آورده شده است . منظور از آن نفسى است كه بدن را اداره مى‏كند و مقصود از كلمه « انفسكم » در كلام امام ( ع ) شخصى است كه جان خود را در ميدان كارزار از دست مى‏دهد .

12 « ياران من با سبك روحى به سوى مرگ بشتابيد . » زيرا مرگ بدون تكلّف و رنج و آسان گرفتن آن ، ثبات قدم مى‏بخشد . آن كس كه مردن را بر خود سخت بگيرد ، از جنگ وحشت پيدا كرده و به سرعت فرار مى‏كند .

[ 4 ] سوره انفال ( 8 ) آيه ( 16 ) : هر كه در روز جنگ به آنها پشت نمود و فرار كرد به طرف غضب و خشم خدا روى آورده و جايگاهش دوزخ است كه بدترين منزل خواهد بود مگر آن كه از ميمنه به ميسره و يا از قلب به جناح براى مصالح جنگى رود و يا از فرقه‏اى به يارى فرقه ديگر بشتابد .

[ 390 ]

اين بيان امام ( ع ) دستور است براى در نظر گرفتن آخرين مرحله جنگ ،

يعنى مردن ، كه مردم از آن مى‏ترسند ، تا اصحاب حضرت ، قلب خود را بدان آرامش بخشند ، و سريعا آماده كارزار شوند ، زيرا عادت بر اين است كه مرد شجاع با ناديده گرفتن زندگى و پذيرفتن مرگ با شرافت ، شتابان به سوى مرگ مى‏رود چون نام نيك و عاقبت بخيرى را بر زندگى با ذلّت و ننگ ترجيح مى‏دهد .

بعضى از شارحان كلمه « سمجا » را « سمحا » قرائت كرده‏اند ، چون معناى هر دو واژه يكى است فرق نمى‏كند .