دسته چهارم ، گروهى هستند ، كه هر چند در پى به دست آوردن دنيا هستند ،

ولى قدرت به دست آوردن آن را ندارند ، و هر چند خود را شايسته حكومت و فرماندهى مى‏دانند ولى در پى آن نيستند . در بيان حضرت توضيح مطلب چنين آمده است :

گروهى از مردم آنهايى هستند كه حقارت و كوچكى شخصيّت ، آنها را از طلب رياست زمين‏گير كرده است . از موانع بازدارنده اين گروه كه طالب سلطنت نيستند ، حضرت دو مانع را يادآور شده‏اند : يكى از آن دو مانع كوچكى و قصور نفسانيشان از دستيابى به جاه و مقام و انديشه واهى آنان بر ناتوان بودنشان از رسيدن به حكومت است ، با وجودى كه خواهان آن هستند .

مانع دوّم ، بيچارگى و درماندگى آنان است يعنى نبودن اسباب بزرگى ،

مانند مال و ثروت و يار و انصار . به اين دو دليل از جاه طلبى باز مانده‏اند و به حالتى درآمده‏اند كه با داشتن چنان وضعى به مقصود نمى‏رسند و از دستيابى به آن كوتاه مى‏آيند . بنابراين به حيله و فريب متوسّل مى‏گردند ، كه رغبت و ميل مردم را بدين طريق به سوى خود جلب كنند : خود را به زيور قناعت مى‏آرايند ، به شيوه زاهدان يعنى مواظبت و ملازمت بر عبادت و پرستش و رعايت ظاهر دستورات خداوند رفتار مى‏كنند هر چند انجام اين امور از روى اعتقاد نباشد .

فرمايش حضرت كه : و ليس من ذالك فى مراح و لا مغدى كنايه است از

[ 147 ]

اين كه كارهاى تظاهرآميز اين گروه به هيچ وجه ، قناعت و زهد به حساب نمى‏آيد .

احتمال اين كه اين دسته چهار ، نه ، توانمند بر دستيابى دنيا باشند و نه فريبكار ، نيز هست .