ترجمه

« خداوند جهان براى حفظ و نگهدارى امور مهم گوشها ، و براى ديدن اشيا چشمها را آفريد ( تا انسانها آنچه به كار دين و دنيا آيد بشنوند و ببينند و حفظ و نگهدارى كنند . ) خداوند اعضاى مختلفى را كه مناسب با كارهاى لازم بدن باشد و به آسانى

[ 533 ]

بهر طرف حركت كند مانند دست و پا و مفاصل آنها را خلق كرد با همين تركيب و صورت ظاهرى كه در طول عمر به كار گرفته مى‏شوند و با بدنهايى كه به وظايف خود قيام كننده‏اند و دلهايى كه در پى كسب روزى و معاشند ، نعمتهاى خداوند همگان را فرو پوشند است ، و اسباب فضيلت را براى آنان فراهم كرده و با فراهم كردن وسايل عافيت آفتها را دور كرده است .

براى شما عمرهايى را مقدر كرده و مقدار آن را از شما مخفى داشته است .

از انسانهايى كه پيش از اين زندگى مى‏كردند براى شما عبرتهايى را بر جاى گذاشته است ، انسانهايى كه زندگانى وسيع داشتند تا هنگامى كه مرگ گلويشان را گرفت وقت زيادى داشتند و اما قبل از آن كه به آرزوهاى فراوان خود برسند ، مرگ آنان در رسيد ، و بند خواهشهاى آنها را از هم گسيخت ، در حالى كه براى سلامتى بدنها در بستر قبر از عمل صالح فرشى نگسترده و از گردش روزگار عبرتى نگرفته بودند .

پس آيا آن كه در جوانى و طراوت عمر زندگى مى‏كند ، جز اين است كه منتظر پيرى و گوژپشتى و ناتوانى است ؟ و آن كه در نهايت صحّت و سلامتى بسر مى‏برد جز اين است كه در معرض آفات و بيمارى قرار دارد ؟ و آنان كه سالهايى طولانى در دنيا زندگى كرده‏اند اينك منتظر اوقات فنا و نابودى هستند كه بزودى فرا رسد و آنها را بدنياى ديگر منتقل كند . اين نگرانى لرزه و اضطراب بر اندامشان افكند ، غصّه و اندوه گلويشان را گرفت و براى يارى خواستن از خويشان و عزيزان و همسران خود به هنگام احتضار بهر سو نگريستند ولى آيا خويشان و اقرباى آنها غصّه و محنتشان را برطرف كردند ؟ و آيا آه و ناله آنها سودى بخشيد ؟ نه بخدا سوگند ، هر يك از آنها به تنهايى در جايگاه مردگان ، و تنگناى گور ، در گرو اعمالش گرفتار آمد . مار و مورها و كرمها ، پوست تنشان را دريدند ، گذر زمان و تأثير زمين بدنها را پوساند ، و بادهاى سخت حوادث دوران آثارشان را نابود ساخت ، جسدها با آن همه طراوت و صفا و تازگى كه داشتند دگرگون شد ، استخوانها با آن همه قوّت و استحكام پوسيد ، و جانها در گرو بار سنگينى « گناه » ماند ، در حالى كه به اخبار غيبى ( كه انبيا از بهشت و دوزخ و كيفر اعمال در دنيا گوشزد كرده بودند و

[ 534 ]

آنها باور نداشتند ) يقين پيدا كردند .

ديگر در آن دنيا فزون شدن عمل نيك و يا توبه و بازگشت از گناه خواسته نمى‏شود ، و كسى از آنها نمى‏خواهد كه بر عمل نيك خود بيفزايند ، و يا از كارهاى زشت خود پشيمان شده توبه كنند ( چون دنياى آخرت جاى حساب است و جايگاه عمل نيست ) آيا مگر شما ، پسران و پدران و برادران و خويشان ، كسانى كه از دنيا رفته‏اند نيستيد ؟ پس چرا از كردار بد آنها پيروى مى‏كنيد ؟ و بر مركب آنها سوار و براه آنها مى‏رويد ؟ .

« واى » كه دل مردم چقدر سخت ، و از حظّ و بهره خويش بى نصيب شده ،

و از رشد و صلاح خود بدور ، و در غير ميدان وسيع عمل خود گام مى‏نهند .

تو گويى مقصود ( از فرستادن انبيا مواعظ و تحذير از دنيا ) غير ايشان بوده است و گويا رشد و صلاحى جز در گردآورى مال و ثروت دنيا نيست »