شرح

حضرت امير مؤمنان ( ع ) ناستودگى و زشتى رسوم و رفتارهاى ناپسند عرب زمان جاهلى را متذكر شده‏اند ، و به ياد رسول گرامى ( ص ) و پاره‏اى از علتها و فايده انگيزش ( بعثت ) سخن را آغاز كرده‏اند .

چون فايده بعثت را ، جذب انسانها از ظواهر فريبنده زندگى ، به سوى خداوند يگانه دانسته‏اند ، ضرورتا اين امر در سايه بيم دهندگى و بشارت حاصل مى‏شود ولى حضرت در اين خطبه ، تنها بيم دهندگى را بيان فرموده ، زيرا بيم دهندگى ، قوى‏ترين عامل بازداشتن از گناه و خلاف است .

در حقيقت عموم مردم ، هرگاه با خوشيهاى آماده زندگى ، روبرو شوند ،

توجّه به وعده‏هاى اخروى ، نخواهند كرد . نعمتهاى آخرت براى آنها ، جز با توصيفى كه آن هم كم و بيش نعمتهاى اين دنيا را تداعى مى‏كند ، قابل درك و تصور نيست . گذشته از اين ، دستيابى به نعمتهاى اخروى به شرايطى دشوار و سخت بستگى دارد ، كه موجب رنج و زحمت آنها است ، اين دشواريها در خوشيهاى آماده دنيوى نيست . و از هر نوع شرط و تكليف سختى هم ، خالى است . به اين دليل مردم به وعده‏هاى اخروى ، كه ناگزير به آنها خواهند رسيد توجّه نمى‏كنند .

بيم دهندگى علت قوى و نيرومندى ، در بازدارى آنان از گناه و توجّه به خداوند است . ترس و بيم ، هرگاه به بشارت دهندگى توأم شود ، فايده كامل

[ 52 ]

بعثت را ، ايجاب مى‏كند ، چون قصد حضرت در اين خطبه ، سرزنش بى قيد و شرط اعراب جاهلى و ايجاد رقّت در دلهايى است كه بسيار گرفتار قساوت بوده است ياد پيامبر ( ص ) را صرفا با صفت بيم دهندگى مردمان آورده‏اند . تا در ضمن تفسير و توضيح آن صفات بيم دهندگى را از نظر قرآن و سنت بيان كرده باشند .

سپس حضرت رسول را به صفت امين و امانتدار توصيف كرده‏اند ، تا مردم متوجّه شوند ، كه بيم و ترسهايى كه از جانب آن حضرت بيان شده ، در حقيقت ،

از ناحيه خداوند وارد شده است ، و آن بزرگوار در كم و زياد كردن آنها ، خيانت نمى‏كند بدين سان تأكيد بيشترى در دلهاى آنان نسبت به دانستنيهاشان داشته باشد ، تا بيشتر تحت تأثير قرار گيرند . سپس دنبال بيان واقعيّت وحى ، و برجستگى خاص رسول گرامى ( ص ) به امين بودن ، ماجراى رقّت بار زندگى اعراب را در زمان جاهليت شرح مى‏دهد و مى‏فرمايد : و انتم معشر العرب در حالى كه شما چنين وضع فلاكت بارى داشتيد پيامبر ( ص ) برانگيخته شد . « واو » در گفته حضرت ، در عبارت : « و انتم » براى بيان حال است . يعنى در حالتى كه شما مردم عرب در چنين شرايط سختى به سر مى‏برديد ، پيامبر ( ص ) مبعوث شد .

بيان حال اعراب جاهلى ، در اين خطبه ، براى سرزنش و بدگويى از آنان است ، خطاب به آنان مى‏فرمايد : شما بدترين دين را كه پرستش بتها بود داشتيد .

براى كسانى كه شريعت را بفهمند و خداوند منزّه و پاك را بشناسند داشتن چنان دينى بدترين رسوايى است .

من گمان نمى‏كنم كه بهنگام شنيدن اين ملامت و سرزنش كسى ، در پيشگاه خداوند جز شرمسارى چيز ديگرى احساس كند و به زبان حال مى‏گويد :

يا لَيْتَنى لَمْ اشْرِكْ بِرَبّى اَحَداً [ 2 ] .

[ 2 ] سوره كهف ( 18 ) آيه ( 40 ) : اى كاش احدى را شريك پروردگارم نمى‏گرفتم .

[ 53 ]

امام ( ع ) بعد از توضيح نوع ديانت اعراب جاهلى ، چگونگى وضع خانه و كاشانه اعراب را بيان كرده كه در بدترين مكانها زندگى مى‏كرده‏اند . منظور حضرت سرزمين « نجد تهامه » [ 3 ] و يا بطور كلى حجاز بوده است ، اين منطقه را بدترين مكان براى زندگى دانسته‏اند . فساد و تباهى زندگى عرب جاهلى ، از لحاظ مكانهاى زندگى‏شان ، بدين سان بوده است كه در ميان سنگهاى سياه سخت ، بى‏آب و گياه و مارهاى گزنده‏اى كه زهرشان را علاجى نبوده سكونت داشته‏اند .

حضرت مارها را ، به ناشنوا بودن توصيف كرده‏اند ، زيرا مارهاى آن سرزمين به دليل حرارت شديد و خشكى فراوان ، در نهايت قدرت و شدّت گزندگى‏اند ،

چنان كه از گذرندگان وحشتى ندارند ، گويا كر و ناشنوايند .

آب آشاميدنيشان بدترين وضع را داشته است . آب مورد استفاده چنان تيره و بدرنگ بوده كه حتى آدم تشنه رغبت به نوشيدن آن نداشته ، مگر در مواردى كه بيم هلاكت و مرگ مى‏رفته است . دليل بدى آب مصرفى آنان ، عدم سكونت عربهاى باديه نشين ، در جايگاهى خاص بوده به طورى كه همواره در حال كوچ از جايى بجايى بوده‏اند ، و اين امر سبب مى‏شده است كه چاهى را حفر نكنند و آبى جز به همان اندازه نياز چند روزه‏شان فراهم نياورند . و گاهى چنين بوده كه عدّه‏اى با حفر چاهى ، آب مختصرى فراهم مى‏كردند امّا به دليلى نمى‏توانستند در آن محل بمانند و تهيه آب را كامل كنند ناچار كوچ مى‏كردند و گروهى ديگر ، چند صباحى از آن استفاده مى‏كردند بدين سان ثباتى ، در زندگى عربها نبود تا تمدّنى را ايجاب كنند مطالعه تاريخ عرب جاهلى اين حقيقت را بخوبى روشن مى‏كند .

سختى و دشوارى زندگى آنها به لحاظ خوراكشان كاملا روشن است

[ 3 ] تهامه : ناحيه‏ايست شامل مكه و شهرهاى جنوبى حجاز : فرهنگ فارسى ( دكتر محمد معين )

[ 54 ]

و نيازى به توضيح ندارد ، آنان عموما هر جنبنده‏اى را مى‏خوردند .

مشهور است كه از عربى پرسيدند ، شما در صحرا چه حيوانهايى را مى‏خوريد ؟ پاسخ داد ما جز « امّ حيين يا ام جبين » تمام حيوانات را مى‏خورديم .

سؤال كننده با تعجب گفت : اميدوارم كه ، ام جبين از دست شما به سلامت جسته باشد مؤلف كتاب لغت « الجمل » امّ جبين را حيوانى مى‏داند كه طول قدّ آن به اندازه كف دست انسان است .

برخى ديگر از اعراب جاهلى صحرانشين ، مو را با هسته خرما مخلوط كرده پس از آسياب كردن از آن ، نان تهيه مى‏كردند .

به روايت ديگر ، در تنگسالى و قحطى اوبار [ 4 ] شتر را با خون كنه حيوانات بخصوص شتر آلوده مى‏كردند و پس از خشك كردن از آنها غذا مى‏ساختند .

اما در خونريزى : گروهى خون گروه ديگر را مى‏ريخت ، و قطع رحم در آن حد بود ، كه فرزند پدر و پدر فرزند را مى‏كشت ، و اين امر در ميان آنها ، امرى عادى و مرسوم بود .

در بت‏پرستى و گناهكارى ، عربهاى جاهلى در تاريخ شهره‏اند .

حضرت على ( ع ) لفظ تعصّب ، را ، براى گناهكارى استعاره آورده‏اند ، زيرا لازمه تعصّب ، گناهكارى است . با توجّه به اين حقيقت معناى اصلى جمله ،

استعاره لفظ « العصب » نسبت به دو محسوس ( عصبيّت و جهالت ) است كه ،

براى نسبت ميان دو معقول « اعتقاد و گناه » يا يك معقول گناه با يك محسوس ( جهل ) آورده شده است .

[ 4 ] اوبار : 1 شوخها ، چركها ، 2 زوايد پوست بدن از قبيل چرك و مو در انسان و پشم در حيوان .

فرهنگ فارسى دكتر محمد معين .

[ 55 ]

امام ( ع ) ، عرب جاهلى را ، با اين نوع آداب و رفتار ، توصيف كرده‏اند تا وضع گذشته آنان را ، با وضع فعلى آنها ، كه ضدّ احوال پيشين مى‏باشد . و با آمدن پيامبر گرامى اسلام تحقّق يافته است ، مقايسه كنند . زيرا از تباهى و فسادى كه در آن بودند به صلاح و درستكارى در دنيا تغيير كرده‏اند ، با كشور گشائى ، سپاهيان كفر را در هم شكستند ، پادشاهان را كشتند و اموالشان را به غنيمت گرفتند خداوند متعال از باب منّت‏گذارى بر آنها و تذكّر نعمتهايش نسبت به عرب جاهلى مى‏فرمايد : وَ اَوْرَثَكُمْ اَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُم وَ اَموالَهُمْ وَ اَرضْاً لَمْ تَطئووها [ 5 ] حضرت براى مردم صدر اسلام از طريق بعثت شهرت ، و بزرگوارى دايمى را يادآور مى‏گردند ، همه اينها براى راهنمايى آنان به اسلام است كه طريق حركت به سوى بهشت و موجب سعادت و خوشبختى دايمى است ، تمام نعمتهاى دنيوى و اخروى به بركت آمدن رسول گرامى ( ص ) اسلام به سوى جهانيان نصيب قوم عرب شد .

از بيان حضرت در اين خطبه بطور ضمنى استفاده مى‏شود ، كه محتواى سخن ، ستايش پيامبر است . ولى تفصيل آن از فراز بعدى كلام حذف شده است ،

تا حاصل و نتيجه آن كه بيشتر مورد نظر امام ( ع ) بوده شرح گردد و آن توجّه دادن شنوندگان به اين موضوع است كه بايد نعمتهاى خداوند را كه به مردم ارزانى داشته است ، همواره در نظر داشته باشند و لازمه پرستش كامل را ، در تمام دوران عمر و زندگى ، رعايت نمايند و همواره در حال ترس از سلب نعمت و مشتاق ملاقات حق باشند . بديهى است ، خداوند ، هر كس را كه بخواهد براه راست هدايت مى‏فرمايد .

[ 5 ] سوره احزاب ( 33 ) آيه ( 27 ) : سرزمين و آباديها و ثروتشان را ميراث شما قرار داد سرزمينى كه در آن پا نگذاشته بوديد .

[ 56 ]