6 قوله عليه السلام : و كلّ قادر غيره يقدر و يعجر به

نظر ما ( شارح ) قدرت خداوند بدين اعتبار است ، كه او منشأ و مصدر آثار خود مى‏باشد يعنى متّكى بر جسمانيّت نيست ، ولى منظور از قدرت غير خداوند همان قواى جسمانيى است كه از اعضا نشأت گرفته و اعضا را براى انجام كارهاى اختيارى تحريك مى‏كند .

عجز و ناتوانى در مقابل قدرت به همين معناست ، يعنى ناتوانى كه لازمه وجودى‏اش توانمندى بوده است ، چنان كه هر يك از ما انسانها چنين بوده و در انجام بسيارى از امور ناتوان هستيم . قدرت و عجز را به دو معناى متقابل ديگر نيز گرفته‏اند كه مجال ذكر و توضيحش در اينجا نيست .

پس از آن كه معناى قدرت و عجز روشن شد مى‏گوييم قادر مطلق آن

[ 369 ]

نيرومندى است كه به تنهايى همه چيز را ايجاد مى‏كند و از كمك خواهى و يارى طلبى ديگران در انجام كار بى‏نياز است . اين حقيقت جز در مورد حق سبحانه و تعالى درباره ديگرى صادق نيست .

اطلاق قدرتمندى بر ديگران هر چند فى الجمله داراى قدرت باشند ، ناقص است ، زيرا قدرت آنان بر انجام برخى امور ميسّر است ، امّا در انجام بسيارى از امور ناتوانند و به آن دسترسى ندارند هر چند به اين افراد ايجاد و ساخت چيزهايى نسبت داده مى‏شود ولى آنها صلاحيّت تمام اختراعات را ندارند . آرى اينان واسطه‏اند ميان قادر اوّل سبحانه تعالى و آن شى‏ء مورد اختراع ، آن هم نه بطور استقلالى و ذاتى ، و بدون توجّه به امداد خداوندى كه در جاى خود توضيح داده شده است ، بلكه آن را با يارى خداوند و امداد غيبى انجام مى‏دهند .

بنابر اين هر قدرتمندى ذاتا نيازمند و درمانده و نسبت به امورى كه توان انجام آن را ندارد ناتوان است و براى انجام كارهايى كه در محدوده قدرت اوست به قدرت مطلق نياز دارد و از مبدأ قدرت بايد توان كار را بگيرد . منشأ نيرو آن قادر مطلقى است كه هيچ چيز نمى‏تواند او را درمانده كند و هيچ كس توان مخالفت با او را ندارد .