14 قوله عليه السلام : و لم ترم الشّكوك بنوازعها عزيمة ايمانهم و لم تعترك الظنّون على معاقد يقينهم .

شكّ و ترديدهاى فاسد ايمان استوارشان را درهم نمى‏شكند و گمان و پندارهاى واهى در جايگاه يقين و اعتمادشان قرار نمى‏گيرد .

مقصود از استوارى ايمان فرشتگان ، تصديقى است كه لازمه ذاتى آنها به پديد آورنده خود ، و ويژگيهاى اوست . « معاقد يقين » اعتقاد يقينى است كه بدور از عروض شك و گمانى كه منشأ توهّمات و تخيّلات است باشد ، زيرا دانش فرشتگان كه ذاتا مجرّد هستند از شك و گمان پاك و مبرّاست . منظور از كلمه « رمى » در عبارت حضرت ، متحوّل شدن نفس فرماندهنده ببدى و بدور انداختن وساوس فاسد نفسانى ، به آرامش قلبى و نفس مطمأنّ رحمانى است .

اگر واژه « نوازغ » را كه در عبارت إمام ( ع ) به كار رفته است ، بنا به قرائت بعضى از روات ، « نوازع » تلفّظ كنيم ، قرينه‏اى بر استعاره ترشيحيّه خواهد شد .

لفظ « اعتراك » هم كه به معنى آميخته شدن گمان و توهّمات قلبى و خاطره‏انگيز شدن آنها در نفس مى‏باشد ، در ترشيحيّه كردن استعاره به كار رفته است . وجه شباهت در هر دو استعاره بخوبى روشن است ( تصديق ذاتى فرشتگان به آفريدگارشان ، به ايمان استوار ، و اعتقاد يقينى آنها را به انسانى كه در

[ 752 ]

محلّى مى‏نشيند تشبيه كرده است ) .