سپس مى‏فرمايد : فأنّ اجله . . . شقوة

« فرا رسيدن مرگ بر انسان پوشيده است » .

[ 2 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 197 ) : توشه تقوا براى راه آخرت برگيريد كه بهترين توشه اين راه تقواست .

[ 357 ]

اين عبارات امام ( ع ) تهييج بر انجام اوامر گذشته ، و تأكيدى بر انجام دادن توبه و . . . است . انسانها را برحذر مى‏دارد كه مورد هجوم آرزوهاى دور و درازشان قرار نگيرند كه موجب غفلت مى‏شود . غفلت و بى‏خبرى سبب اندوه فراوان شده ،

پشيمانى زيادى را به دليل غفلتى كه داشته‏اند به دنبال دارد .

توضيح بيشتر اين موضوع آن است كه پوشيده بودن مرگ از انسان ،

موجب بى‏خبرى از آن مى‏شود و هرگاه بر اين غفلت و بى‏توجّهى ، فريب آرزوهاى طولانى ، كه از وسوسه‏هاى شيطانى است اضافه شود بى‏خبرى محض تحقّق مى‏يابد . و شيطان گناه را در نظر انسان ، زيبا جلوه مى‏دهد ، و انجام توبه را به تأخير مى‏اندازد . ابليس مدام مواظب و موكّل بر انسان و همراه اوست . چنان كه سيّد انبياء پيامبر مصطفى ( ص ) فرموده‏اند :

« هيچ مولودى بدنيا نمى‏آيد ، جز اين كه شيطانى با او تولّد مى‏يابد و همراه اوست [ 3 ] . » امام ( ع ) فريب دادن را به آرزو نسبت داده است ، بدين معنا كه آرزوها انسان را فريب مى‏دهند ، براى روشن ساختن سخن حضرت « أمل » را تعريف مى‏كنيم .

أمل يا آرزو عبارت است از : اراده نفس بر انجام كارهاى دنيوى و بهره بردن از خوشيهاى زندگى در آينده حيات ، به خيال طولانى بودن عمر ، و فرصت داشتن ،

براى انجام گناه ، و در پايان توبه كردن و بازگشتن به سوى خداوند ، در صورتى كه اين اراده نفسانى بر معاصى و سپس توبه ، از دستاويزهاى فريب شيطانى و گول زدن اوست .

از توضيح فوق روشن شد كه نسبت دادن فريب به آرزو نسبتى مجازى است . امام ( ع ) نتيجه چنين فريب خوردگى را ، هجوم ناگهانى مرگ بر شخص

[ 3 ] ما من مولود الاّ و يولد معه قرين من الشيطان .

[ 358 ]

فريب خورده . در حالى كه وى در نهايت بى‏خبرى و سرگرم آرزوهاى دور و دراز است ،

دانسته‏اند . آرى بدين دليل است كه بى‏خبرى موجب بزرگترين اندوه و بيشترين پشيمانى است ، زيرا خود عمر ، به زبان حال گواه و دليل است . و در انجام گناه بر عليه انسان شهادت مى‏دهد . با وجودى كه عمر مى‏توانست وسيله‏اى براى نيك بختى او باشد ، حال سببى براى شقاوت و بدبختى و تيره‏روزى او شده است .

( شارح « ابن ميثم » درباره اعراب كلمات عبارت حضرت چنين توضيح مى‏دهند ) كلمه « اغفل » به عنوان حال منصوب است و « حسرة » به عنوان تميز ، چنان كه مى‏دانيم تميز براى ابهام از جمله است . ابهام معناى جمله بدين سان كه شخص دعوت شده براى درك اين حقيقت ، شگفت زده شود ، و نداند كه از چه نظر مرگ براى شخص غافل ناراحت كننده است ؟ براى رفع ابهام مى‏گوييم . از جهت اندوه و حسرتى كه دارد مرگ برايش ناگوار است .

درباره حرف لام در « لها » چند قول است :

1 لام به معناى استغاثه باشد ، در اين صورت معنى سخن چنين است :

واى بر اندوه فراوان بى‏خبران .

2 لام ، حرف جر باشد و چون بر ضمير داخل شده است به فتح خوانده مى‏شود ، و مناداى از كلام افتاده است . تقدير كلام از نظر معنا چنين خواهد بود :

اى مردم شما را فرا مى‏خوانم كه اندوه و حسرت بى‏خبران را ببينيد . با در نظر گرفتن معناى دوّم ، جمله « ان يكون » به دليل حذف حرف جر ، در محلّ نصب است . گويا چنين گفته شده است . چرا بى‏خبران در اندوه قرار مى‏گيرند ؟

پاسخ‏شان اين است ، كه چون عمرشان ، دليلى بر عليه آنها در روز قيامت خواهد بود .