دوم : و من فاز بكم فقد فاز بالسّهم الأخيب

« كسى كه سعادت را از ناحيه شما بخواهد چنان است كه با تير بدون پيكان پيروز گردد و هر كس با تير تركش شما بجنگد با تير بدون چوبه ، تيراندازى كرده است » [ 2 ]

[ 2 ] به دنباله تير ، چوب يا پر مرغى را نصب مى‏كردند تا بازه گمان تير را سريعتر و بيشتر پرتاب كنند .

[ 112 ]

امام ( ع ) در اين عبارت ، خود و دشمنان را به قماربازانى تشبيه كرده است كه در ميان عرب وجود داشته‏اند . و ياران خود را در بى‏كفايتى و عدم رعايت حق خويش ، به بيرون آمدن ، تير قمار مأيوس كننده بى‏سهم ، و يا به تيرهاى قمارى كه غرامت‏آور و تاوان‏زا هستند تشبيه كرده است . توضيح اين كه تير قمارى كه بر آن اسم شركت كننده نوشته شده بيرون نيايد ، تا سهام شترى كه مورد قمار است ، با بيرون آمدن ، تيرهاى برنده تمام شود . آنگاه غرامت و زيان براى صاحب تير باقى مانده ثابت مى‏شود [ 3 ] به ملاحظه همين تشبيه است كه حضرت لفظ « تير » را با صفت مأيوس كننده ، براى اطرافيان خود ، استعاره آورده است ، و باز كلمه « فوّز » را در اين جمله به طور مجاز ، در عدم آمادگى آنان به كار برده است .

بر يارى رسانى ، از باب ناميدن ضد را به نام ضد به كار برده است . مانند :

نامگذارى كيفر به پاداش و باز آن بزرگوار مشابهت و همگونى روان جنگجو را با تيرهاى از پيش برنده جنگ ، ملاحظه فرموده است . كه هم مردان رزم‏آور و هم تيرهاى برّان در آمادگى و كارسازى و دفع دشمن مؤثر هستند . [ و افراد بى‏تحرك همچون تيرهاى بى‏پيكان بدون حاصل و سود مى‏باشند ] .

گويا امام ( ع ) اطرافيان خود را در فراخوانى به جنگ و نرفتن آنها ، از جهت مشابهت شديد به اوصاف تيرهايى كه پيكان نداشته و موضع وتر آنها شكسته باشد ، مخصوص گردانيده است . و آن شباهت عدم تحرّك و جدا نشدنشان از محل زندگيشان به فرمان اوست . چنان كه تيرى كه وتر آن شكسته و پيكان نداشته باشد ، از جايگاه خود بيش از اندكى دور نمى‏شود .

اين فرموده امام به لحاظ لطافت تشبيه و استعاره در نهايت اوج گفتار و كلام بلند انسانى است . معناى زيباى گفتار حضرت اين است : نتيجه وجودى

[ 3 ] كيفيت قماربازى عربهاى جاهلى قبلا ذيل خطبه 22 در آغاز ج 2 توضيح داده شد .

[ 113 ]

شما در جنگ براى كسى كه به شما دل بسته باشد ، زيان و نااميدى است . و آن كه به يارى شما به جنگ دشمن رود سودى نصيبش نخواهد شد .

پس از اين درد دل ، نتيجه بدگمانى و بى‏اعتمادى به سخن آنها به دليل مخالفت كردار با گفتارشان ، و وعده‏هاى خلاف درباره قيام به همراه آن حضرت را يادآور مى‏شود ، و آن اين كه هرگز آنان را تصديق نمى‏كند زيرا آن كه كارى را فراوان انجام دهد ، به آن شناخته مى‏شود و از مثلهاى عرب است كه : انّ الكذوب لا يصدق : « كسى كه زياد دروغ مى‏گويد تصديق نمى‏شود » و اين كه آن حضرت به يارى آنها طمع نبسته است ، و اين كه دشمن را با وعده‏هاى آنها نخواهد ترساند ، زيرا ترساندن دشمن با اين گونه ياران با توجّه به اين همه مخالفت و آگاهى خصم بر اين ضعف و سستى ، سبب جرأت و تسلّط دشمن و اطمينان آن بر عدم مقاومت و پايدارى مى‏شود .

امام ( ع ) كلام خود را به طريق پرسش انكارى و توبيخ‏آميز ، كه گوياى چگونگى خوارى و ذلّت حال آنها ، در نپذيرفتن دعوت آن حضرت است با اين بيان : ما بالكم « شما را چه مى‏شود » ادامه مى‏دهد و از درمان بيماريى كه بدان گرفتار آمده‏اند ، و چگونگى معالجه آنها مى‏پرسد كه : ما دوائكم و ما طبّكم ،

داروى شما چيست ؟ و چگونه بهبود خواهيد يافت ؟ تا شما را درمان كنم .

برخى از شارحان بر اين عقيده‏اند كه منظور حضرت از عبارت « ما طبّكم » عادت و رسوم آنها بوده است ، ولى با توجّه به سبك سخن حضرت معناى اوّل نسبت به موضوع مناسبتر و شايسته‏تر است .

سپس آن بزرگوار كوفيان را ، به تصور آنها از نيرومندى و قدرت دشمن متوجّه مى‏كند و مى‏فرمايد : آنها در شجاعت و شدّت عمل مردانى چون شما هستند . آنان مردانى استثنايى نيستند و بر شما فزونى و مزيتى ندارند . بنابر اين ترس شما از آنها بيهوده است . دوباره امام ( ع ) سؤال توبيخى خود را تكرار مى‏فرمايد ،

[ 114 ]

آنان را از امور ناشايست ، و نفرت‏زا كه در عرف و شريعت نيز زشت بشمار مى‏آيد ، در چند مورد بر حذر مى‏دارد .

1 گفتار بدون كردار آنها ، كه اشاره به اعلام آمادگى براى نبرد ، و به انجام نرساندن آن دارد ، با اين عبارت كه اقولا بغير عمل : « آيا روش شما گفتار بدون عمل است » اين عبارت يادآوريى است كه گفتار بدون كردار ، سبب خشم و غضب در نزد خداوند مى‏شود . چنان كه در قرآن كريم به اين موضوع اشاره شده است : يا اَيّها الذين آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلوُنَ ، كَبُرَ مَقْتاً عِنْد اللَّه اَنْ تَقُولوا ما لا تفعَلون [ 4 ] .

به روايت ديگر معناى اين گفته امير مؤمنان ( ع ) : « اقولا » بغير عمل » اين است با زبانتان چيزى را مى‏گوييد كه در دلهاتان نيست و بدان اعتقاد نداريد ، با اين كه باور قطعى نيست مى‏گوييد : ما آن را بزودى انجام مى‏دهيم .

احتمال ديگر اين كه معناى فرموده امام ( ع ) اين باشد ، كه شما مى‏گوييد :

ما در برابر خدا اخلاص داريم و مسلمانيم ، با اين كه لوازم اسلام و ايمان را نمى‏دانيد .

2 نكته دوّم در فرمايش حضرت بيخبرى و غفلت آنان بود كه از پارسايى سرچشمه نمى‏گرفت و بى‏توجّهى نسبت به مصالح و منافعى كه بايد مورد توجّ انسان قرار گيرد و اين بى‏خبرى و غفلت نهايت درجه نقص و تفريط ضدّ فطانت و هوشمندى است .

اين نوع بى‏توجّهى بر خلاف غفلت و بى‏خبرى ناشى از ورع و پارسايى مى‏باشد زيرا بى‏توجّهى به دنيا از روى پارسايى اگر پارسايى را انجام كارهاى نيك و آمادگى دهنده براى آخرت بدانيم به معاد انسانى سود مى‏دهد . بنابر اين

[ 4 ] سوره نحل ( 61 ) آيه ( 3 ) : اى ايمان داران چرا به آنچه عمل نمى‏كنيد زبان مى‏آلاييد گفتار بى‏كردار ،

خشم و غضب بزرگى نزد خداوند است .

[ 115 ]

بى‏توجّهى با پارسايى از كارهاى دنيوى و امورى كه مربوط به جزئيات دنيا باشد ،

مضر نيست كه بماند چه بسا كه سبب نجات از عذاب آخرت هم باشد .

3 طمع و دلبستگى آنها در غير مسير حق ، بدين معنى كه حضرت از بيت‏المال بيش از استحقاق به آنها ببخشد . تا دعوت آن بزرگوار را اجابت كنند و همراه وى به پيكار با دشمن برخيزند . گويا امام ( ع ) علّت تخلّف و عدم اطاعت برخى آنان را طمع و دلبستگى به مال دنيا و بخشش فزونتر ، بدون استحقاق تشخيص داده بود . چنان كه معاويه نسبت به اطرافيانش چنين مى‏كرد .

حضرت اين بيان را در اشاره به همين انتظار بيجاى آنان فرمود و زشتى اين عمل را گوشزد كرده كه اين طمعى است در غير مسير حق و خداوند به حقيقت امر آگاه است و بس .

[ 116 ]