ترجمه

« آيا اين همان انسانى نيست كه خداوند او را در تاريكيهاى رحم و پرده‏هاى گوناگون آفريد ؟ . كه در آغاز نطفه‏اى ريخته بود و سپس خونى تيره شد و به جنين و

[ 553 ]

شيرخوارى تكامل يافت و پس از اندك زمانى كودكى شد و به دوران جوانى و بلوغ رسيد . آنگاه خداوند به وى قلبى نگهدارنده و زبانى سخنور و چشمى بينا عنايت فرمود ، تا از حقايق عبرت بگيرد و از خطر روزگار بر حذر باشد . ولى همين كه آن نطفه به حد كمال رسيد و قامتش معتدل و اندامش موزون شد ، از پرستش خداوند و اطاعت رسول به تكبّر سرپيچى كرد و قدم در جادّه گمراهى نهاد و با دلو بزرگ هوا از چاه عميق هوس آب كشنده شد و تمام كوشش خود را براى به دست آوردن لذّات و خوشيهاى دنيا به كار بست ، و به دنبال انديشه‏هاى باطل رفت ، ( در صورتى كه ) هرگز گمان مصيبت و پيشامد ناگوارى را براى خود نمى‏داد و از ارتكاب هيچ گناهى بيم نداشت كه ناگاه ، در عين غرور و غفلت چشم از دنيا فرو بست عمر كوتاه و غرورآميز را در خطا و لغزش سپرى كرد ، نعمتهاى الهى را سپاسگزارى نكرد و واجبات خداوند را انجام نداد بى خبر مرگ گريبانش را گرفت در حالى كه ميل به پذيرفتن حق نداشت و آماده رفتن به راه آخرت نبود . از پيش آمدن چنين حالتى حيران و مبهوت مى‏شود ، و از فرط درد و رنج بيدار خوابى بر او مسلّط مى‏گردد و در گردابهاى درد و اندوه بيمارى ، ميان برادران و پدر و مادر مهربان گرفتار مى‏آيد ، اطرافيان از غم او بر سر و سينه مى‏زنند ، جزع و زارى مى‏كنند ، امّا اين آه و ناله‏ها به حال او تأثيرى ندارد . بيهوشى مرگ او را بخود مشغول داشته ، در شدّت و سختى و اندوه بسيار و رنج و الم بى شمار جان مى‏دهد . سپس او را ( غسل داده و حنوط كرده ) در كفنهايش مى‏پيچند و بى آنكه اختيارى داشته باشد اين سو آن سو حركتش مى‏دهند و با خفّت و رنجورى حال و لاغرى جسم كه بر اثر بيمارى بدان وضع در آمده است در ميان تخته‏هاى تابوتش مى‏گذارند . آنگاه فرزندان و برادران دينى كه به يارى آمده‏اند ، براى خاك سپارى او را به سوى ديار غربت و گورستانى دور كه پس از آن ديدار كننده‏اى نخواهد داشت حمل مى‏كنند .

همين كه تشييع كنندگان و مصيبت ديدگان از دفن فارغ و به خانه بازگشتند ، براى جواب دادن به سؤالات فرشتگان در حالى كه از وحشت و ترس حيرت زده است او را در قبر مى‏نشانند . بزرگترين بليّه‏اى كه در آنجا بر او وارد

[ 554 ]

مى‏شود ، آب گرم ، آتش سرخ و صداى شعله‏هاى فروزان جهنم است . نه در آن عذاب تخفيفى ، نه از آن رنج آسايشى ، نه آن بار اندوه را قوت تحمّلى ، و نه مرگ رهاننده‏اى نه يك لحظه خواب آرام دهنده‏اى مى‏باشد ( گناه كار ) همواره در ميان عذابهاى گوناگون مبتلا و گرفتار است ما براى رهايى از اين عذابها به خدا پناه مى‏بريم . »