شرح

اين خطبه پس از جنگ صفّين و بدو منظور از حضرت صدور يافته است :

1 توبيخ كوفيان بدليل ترك جنگ و تن دادن به ذلّت حكميّت با وجودى كه پيروزى ، نزديك بود . امام ( ع ) با تشبيه كردن آنها به زن آبستن ، اين مقصود را به بهترين وجهى بيان داشته‏اند . و با ذكر پنج ويژگى توبيخ و سرزنش آن‏ها را كامل كرده‏اند .

الف : آمادگى ابتدايى كوفيان را براى جنگ با دشمن ، به استعداد و آمادگى آن زن براى زاد و ولد كردن تشبيه كرده‏اند جهت تشبيه در هر دو مورد آمادگى است .

ب : نزديك بودن پيروزى را ، به نزديكى وضع حمل ، و به پايان رساندن مشقت باردارى مانند كرده است .

ج : خوددارى اصحابش را از جنگ با دشمن ، با توجّه به نزديكى پيروزى ،

[ 417 ]

به سقط جنين كه خلاف انتظار است تشبيه كرده است . خوددارى از جنگ ، با روشن شدن علايم پيروزى ، امرى بر خلاف عادت و عرف عقلاست ، چنان كه پس از نه ماه انتظار تولّد ، سقط جنين بر خلاف عادت و عرف زنان است .

د : عدم اطاعت از رهبر و نافرمانى و بدين سبب دچار ذلّت و خوارى شدن و به رنج ، تفرقه و سركوب گرفتار آمدن آنان را به زنى كه سرپرستش را از دست بدهد و دچار غربت و تنهايى شود تشبيه كرده است زيرا جمعيّت بى‏پيشوا گرفتار ضعف و زبونى مى‏شود ، چنان كه زن بى‏قيّم و سرپرست گرفتار همه نوع رنج و زحمت مى‏شود .

ه : تسلّط دشمن بر كوفيان و ربودن مال و منالشان را به دليل كوتاهى در امر مقاومت و دفاع از حق ، به زنى كه فرزند و شوهرش قبل از او مرده‏اند ،

و ميراث بر ، نزديكى ندارد تشبيه كرده است . بدين شرح كه ارث چنان زنى را ميراث بران دور مى‏برند . و با عدم مقاومت صحيح كوفيان ، حيثيّت ، مال و منالشان به دست دشمنان خواهد افتاد .

امام ( ع ) ياران بيوفايش را در ويژگيهاى ياد شده ، به چنان زنى تشبيه كرده و توبيخ آن را با اين صفات به كمال رسانده است و سپس آنان را به ناراحتيى كه از دست آنها مى‏كشد آگاه مى‏سازد ، بدين شرح كه براى رسيدن به مقام يا جاه و جلالى به سوى كوفيان نيامده است ، بلكه ضرورت اجتماعى و پيشامدهاى ناگوار او را به عراق كشانده است . حقيقت نيز همين بود كه آن بزرگوار شهر مدينه كه محلّ هجرت و منزلگاه رسول و خوابگاه ابديش بود ، جز بضرورت پيكار با مردم بصره رها نكرد . و در اين رابطه به همراهى مردم كوفه نيازمند بود . چه سپاهيان حجاز در برابر شورشيان بصره اندك بودند آشوب‏طلبى مردم شام « قاسطين » به فتنه و آشوب بصره پيوسته شد ، و حضرت را ناگزير بماندن در كوفه كرد .

[ 418 ]

بعضى از راويان « سوقا » در كلام حضرت را « شوقا » با شين قرائت كرده‏اند . در اين صورت معناى جمله چنين خواهد شد : « از روى شوق و علاقه به سوى شما نيامده‏ام . » 2 سرزنش مردم كوفه ، به لحاظ اينكه شنيده بود ، آنها توهّمات فاسدى داشته ، از روى جهل و نادانى و كوتاه انديشى و صدور حكمتهاى مفيد از جانب آن بزرگوار وى را به دروغ‏گوئى متّهم كرده‏اند . با اين عبارت كوفيان را مورد توبيخ شديد قرار داده است :

« به من خبر رسيده است كه شما مى‏گوييد على دروغ مى‏گويد ؟ » شرح ما وقع از اين قرار بود كه عدّه‏اى منافق صحابه نما در كوفه وجود داشتند كه در كارهاى حضرت اخلال مى‏كردند . آنها هنگامى كه شنيدند امام ( ع ) از يك سرى وقايع و اتفاقات آينده مانند جنگ با ناكثين ، قاسطين و مارقين خبر مى‏دهد ، و سرنوشت خوارج نهروان بخصوص از ذوالثديه ، يعنى شخصى از خوارج كه يك دستش بمانند پستان زنى بود ، اطّلاع داده و اين اخبار غيبى را به رسول خدا ( ص ) نسبت مى‏دهد ، در بين مردم شايع كردند كه على ( ع ) در بيان اين امور و نسبت آنها به رسول خدا ( ص ) دروغ مى‏گويد زيرا اخبار غيبى ، چيزى است كه عوام مردم آن را درك نمى‏كنند و جز علماء و دانشمندان اين اسرار را نمى‏فهمند .

منافقين نه تنها پشت سر امام ( ع ) اهانت و وى را به دروغگويى متّهم مى‏كردند ، بلكه گاهى روياروى آن بزرگوار نشسته ، نسبت به آن حضرت جسارت روا مى‏داشتند .

روايت شده است آن روزى كه حضرت فرمود :

« اگر جايگاه قضاوتى براى من ترتيب دهند ، ميان اهل تورات به توراتشان و ميان پيروان انجيل به انجيلشان و ميان مسلمين به قرآنشان داورى مى‏كنم ، به

[ 419 ]

خدا سوگند هيچ آيه‏اى نيست كه : در صحراء ، دريا ، كوه و دشت و زمين و آسمان ، نزول يافته باشد ، جز اين كه من مى‏دانم درباره چه كسى و يا چه چيزى نزول يافته است » مرد منافقى از پاى منبر گفت : سر و كار على با خدا چه ادّعاى دروغى ؟ نقل شده است هنگامى كه فرمود : « قبل از فقدان من از حوادث آينده سؤال كنيد .

آگاه باشيد به خدا سوگند ، فتنه فراگير ، پياده نظام خود را بر منطقه زندگى شما بسيج ، و همه سركشان را در زير گامهاى خود مهار خواهد كرد . چه فتنه عظيمى كه آتشش با هيزم خشك و فراوانى شعله‏ور مى‏شود و از سمت شرق هجوم خود را آغاز و تا اطراف دجله و فرات كشيده خواهد شد ، و در آن بلاى سخت زمين بر شما تنگ مى‏شود ، و راهى براى فرار به آسمان نداريد . سرگشته و حيران ، ورد زبانتان درباره گمشده‏ها اين خواهد بود : آيا مرد ؟ كشته شد و يا آواره گرديد ؟ . » سخن حضرت كه بدينجا رسيد گروهى از پاى منبر گفتند : شگفتا سر و كار پدرش با خدا . اين دروغگو چه فصيح و روشن صحبت مى‏كند .

ممكن است اين خبر غيبى حضرت اشاره به هجوم مغول و قتل و غارت آنها داشته باشد .

امام ( ع ) با اتّهام منافقين بدو طريق مقابله مى‏كند به شرح زير :

1 آنها را نفرين مى‏كند ، كه خداوند به كيفر قتل سزايشان دهد ، بخوبى روشن است ، هر كس را خدا بكشد ، از رحمت حق به دور و دچار عذابى سخت خواهد شد .

2 ادّعاى منافقين و تهمت زنان را با تجزيه و تحليل ، منطقى و برهان پاسخ داده مى‏فرمايند . « در آنچه به شما خبر مى‏دهم ، از جانب خدا و رسول است . اگر گفته من دروغ باشد ، لزوما يا بايد به خدا دروغ بسته باشم و يا به رسول خدا به خدا دروغ نمى‏بندم . چون اول مؤمن به او بوده‏ام پس نمى‏توانم اوّل دروغزن

[ 420 ]

بر او باشم . به رسول خدا هم دروغ نمى‏بندم ، چون اوّل تصديق كننده و پيرو او بوده‏ام . » با اين توضيح روشن مى‏شود كه منافقين دروغ مى‏گويند .