شرح

امام ( ع ) جملات آغاز خطبه را به اين دليل آورده‏اند ، تا مقصود خود را از ايراد اين خطبه روشن كنند . خلاصه كلام حضرت به اين حقيقت اشاره دارد كه آنچه از زيادى و نقصان و دگرگونيها پديد آيد و به مصلحت مردم باشد ، چه در امور دنيا و يا آخرت . از زيادى و فراوانى مال و منال ، دانش و علم ، جاه و مقام ،

تندرستى و سلامت ، تشكيل خانواده و . . . به تقدير خداوند است ، كه به قلم قضاى پروردگار بر لوح محفوظ نگاشته شده است . لوحى كه گنجينه ، همه چيز است .

منظور از كلمه ( امر ) در بيان حضرت ، فرمان مقدّر الهى بر وجود جهان ممكنات است ، كه از آن در كلام خداوند تعالى : اِنّما قَوْلُنا لِشَى‏ءٍ اِذا اَرَدْناهُ [ 2 ] به « كن » تعبير شده است .

غرض حضرت از نزول امر ، رسيدن نصيب و بهره هر كس به اندازه مقدّر

[ 2 ] سوره نحل ( 16 ) آيه ( 40 ) : ما با امر نافذ خود هرچه را اراده كنيم . . . .

[ 6 ]

و مقرّر است . اين اختصاص يا بى‏بهره و نصيب ، همان است ، كه در آيه كريمه و اِنْ مِنْ شى‏ءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ [ 3 ] توضيح داده شده است .

مقصود از آسمان بلنداى بخشش خداوندى و زمين عالم كون و فساد است . كه از باب استعاره به كار گرفتن ، دو لفظ محسوس ( آسمان و زمين ) براى دو معناى معقول ( بخشش و نابود شونده ) در فرموده حضرت منظور شده است .

وجه استعاره در هر دو موضع « آسمان و زمين » و مشاركت معنى آنها ،

به ترتيب در بلندى و پستى مكان و مقام است ، و با توجّه به معنى استعاره‏اى ،

معناى حقيقى ، آسمان و زمين در فرموده آن حضرت ( ع ) منظور نيست . گذشته از اين براى نزول سمت و جهتى لحاظ نمى‏توان كرد ، كه بعدا نزول امر باشد . زيرا لازمه آن ، تعيين جايگاه و مكان ، براى خداوند است ، و خداوند بلند مرتبه‏تر از آن است ، كه برايش مكان و جايگاهى تصور شود .

معنى سخن حضرت به صورت استعاره همان بود كه شرح شد ، گر چه در نظر گرفتن معناى حقيقى آسمان و زمين ، با تأويل و توجيه ديگرى هم محتمل به نظر مى‏رسد . بدين سان ، كه چون گردش فلك از جمله شرايط معده‏اند كه بواسطه آن پديده‏هاى نو ، در زمين پديد مى‏آيند ، پس آسمان به اين توجيه ، مبدأ حدوث و نزول امور است .

اما تشبيه حضرت تقسيم روزى را ، در ميان بندگان خدا به ريزش باران ، به اين دليل است كه : به دست آمدن روزى ، و فراهم ساختن زندگى ، خانواده و نظاير آن نصيب هر كس از اين امور ، كم يا زياد ، گوناگون است چنان كه بارندگى به نسبت هر يك از مزارع و اراضى مختلف است .

اين عبارت حضرت على ( ع ) نيز از باب تشبيه معقول ، به محسوس است .

[ 3 ] سوره حجر ( 15 ) آيه ( 21 ) : هيچ امرى وجود ندارد جز آن كه گنجينه‏هاى آن در نزد ما است ولى ما آن را به اندازه معلوم نازل مى‏كنيم .

[ 7 ]

نزول باران ، در زمينهاى مختلف امور محسوس ، تقدير و تقسيم روزى بندگان خداوند ، از امور معقول مى‏باشد . [ 4 ] فاذا رأى أحدكم لأخيه ( المسلم ) غفيرة فى اهل او مال او نفس ، فلا تكوننّ له فتنة يعنى هرگاه يكى از شما ، براى برادر مسلمانش فزونى ، برترى در خانواده يا مال و سرمايه و يا شخصيت اجتماعيش ببيند ، اين امور نبايد موجب گمراهى و ضلالتش شود .

اين فراز شروع و آغازى است ، براى تربيت كردن كسانى كه در زندگى خانوادگى و يا مال و جان آنها نقص و كمبودى ، پديد آمده ، و بدين لحاظ دچار انحراف اخلاقى و دورى از مسير حق شده‏اند . حضرت با اين بيانات آنان را از ژاژخواهى نهى مى‏فرمايند : بر حال كسانى كه ، به وجهى در مال ، خانواده و شخصيت ،

فزونى و برترى و يا ارزشمندى يافته‏اند ، حسرت نخوريد و به راه ناحق نرويد .

بعضى از شارحان نهج البلاغه كلمه فتنه را در فرموده حضرت ، به معنى حسد و بدخواهى گرفته ، منظور آن جناب را از اين عبارت ، نهى از حسد و بدخواهى تفسير كرده‏اند ، ولى به نظر ما « افتنان » در اين عبارت گمراهى از طريق حق است . انحراف از راه حق ، به دليل دوستى امر ناچيز ، از امور دنيوى است . از طرفى سرگرم شدن به انديشه‏اى نادرست ، و كناره‏گيرى از پيمودن راه خدا ، با وجود لزوم و وجوبى كه در پيمودن راه حق مى‏باشد ، افتتان است . چون بطور معمول و طبيعى ، بيچارگان و مستمندان ، بدليل كمبود ، در مال و منال و . . . همواره نسبت به كسانى كه داراى ثروت فراوان ، و تشخّص و تعيّن اجتماعى هستند ، دچار

[ 4 ] فرق ميان استعاره و تشبيه اين است كه در استعاره مشبّه به در كلام آورده نمى‏شود و به جاى آن يكى از ويژگيهاى مشبه به ذكر مى‏شود . مانند اين مثل : مرگ چنگالش را در پيكر فلان شخص فرو برد . مرگ به حيوان درنده تشبيه شده ، چنگال كه ويژه حيوان درنده است ذكر شده ولى حيوان درنده از كلام حذف گرديده است . با توضيح فوق شارح بزرگوار آسمان به معنى مقام بلند بخشش و زمين به معنى فساد پذير را استعاره دانسته‏اند .

خداوند عالم است . م .

[ 8 ]

حسد و بدخواهى مى‏شوند .

بعضى از فقرا يا خود را نسبت به دارندگان مال و منال ، شايسته‏تر مى‏دانند ،

اين تصوّر موجب حسد آنان مى‏شود ، و يا خود را همرديف و همسان صاحبان مال و جاه مى‏دانند ، و بدين توهّم دچار غبطه ، مى‏شوند [ 5 ] .

و برخى از آنها بر خلاف گروه ياد شده ، خود را شايسته داشتن مال و منال نمى‏دانند ، ولى ذاتا مايلند ، كه خدمتگزار ثروتمندان باشند . در اين صورت با تمام وجود آنان را دوست مى‏دارند . مانند بسيارى از فقرا كه طبعا علاقه‏مند به خدمتگزارى ثروتمندانند ، و خالصانه در خدمت به آنها تلاش مى‏كنند ، در اين كوشش و تلاش ، قصدى جز كسب مال و مقام و . . . ندارند .

شايد ، گمان سود بردن فقرا از ثروتمندان ، از جهت مال و ثروتى كه دارند ،

همين نتيجه اشتباه آميزى باشد ، كه همواره مستمندان بدان دچار هستند .

توجّه به حقيقت فوق برازندگى عده‏اى از نظر ثروت و تشخصهاى اجتماعى براى فقرا موجب نهايت بدخواهى و غبطه ، و يا سبب ميل و علاقه به ثروتمندان به لحاظ مكنت ، تعيّن و تشخّصى كه براى آنان فراهم است مى‏شود . از طرفى اين حقيقت هم بر كسى پوشيده نيست كه حسد و مانند آن از اخلاق رذيله‏اى است ، كه انسان را از توجّه به خداوند متعال ، و پيمودن راه راست باز مى‏دارد .

با در نظر گرفتن مطالب فوق ، آن افتتان كه امير مؤمنان ( ع ) افراد را از آن نهى فرموده‏اند ، بايد همان گمراهى و دورى جستن از كلّ اخلاق پست و رذيله باشد ،

نه صرف حسد كه يكى از اخلاق نارواى اجتماعى است . چنان كه بعضى از شارحان بزرگوار فرموده‏اند :

[ 5 ] حسد : خواست زوال نعمت از صاحبان مال و منال . . است ، كه البتّه مذموم است .

غبطه : خواست نعمت براى خود است تا از نظر داشتن مال و منال به پايه ديگران برسد غبطه مذموم نيست . « مترجم » .

[ 9 ]