جمله دوم

« اين عقل نورانى از گروه ارواح و مجردات الهى ( ملكوتيان ) جدا شده و بروح انسانى پيوسته . . » اين همان مسئله تفسير معقول بر تكامل است كه برطرف كننده اشكالات وارده بر نزول و صعود روح انسانى است . اساس اين اشكال را ابن سينا در قصيده عينيه معروفش كه با مطلع زير شروع ميشود ، چنين گفته است :

هبطت اليك من المحلّ الأرفع
ورقاء ذات تغزّز و تمنّع

( روح مانند كبوتر داراى عزّت و مناعت طبع از مقام رفيع ارواح بسوى تو فرود آمده است . . . ) ابن سينا در اين ابيات مى‏پرسد : روح براى چه علتى از آن مقام والا به عالم ماديات فرود آمده است ؟

پاسخ معقولى كه به اين سئوال داده شده است ، اينست كه در مجراى تفاعلات مواد عالم طبيعت ، حيات بروز مى‏كند و با پيشرفت تكاملى حيات نفس بمعناى « خود » يا « من » را بوجود مى‏آورد . اين « خود » بوسيله نيروهاى عقلانى و وجدانى شروع به رشد و تكامل مى‏نمايد . با پيشرفت « من » در مجراى تكامل « من » آماده پذيرش پرتوهاى ملكوتى مى‏گردد و با پذيرش انوار ملكوتى تدريجا مبدل به روح انسانى الهى مى‏شود و آماده لقاء اللّه و رضوان اللّه در ايام اللّه مى‏گردد .

[ 192 ]

محمد عبده اين جريان تكاملى اعلا را در امير المؤمنين تشخيص داده و براى او چنين « شدن » هاى تكاملى ملكوتى را مى‏پذيرد .