هرگز گمان نكنيد كه من از شنيدن سخن حق احساس سنگينى خواهم كرد و خود را برتر از حق قرار خواهم داد

درست فكر كنيد كه چه مى‏گويم : آن حقى كه نخست مرا از مشتى خاك برگرفت و حياتم بخشيد و آنگاه براى من بال و پرى براى پرواز در فضاى انديشه و تعقل و اراده سازنده رويانيد ، سپس مبدء و مسير و مقصد حركت تكاملى را بمن نشان داد و براى حركت در اين مسير استعدادهايم را شكوفان ساخت ، آيا من مى‏توانم از شنيدن سخنى كه واسطه تجلى آن حق است احساس سنگينى كنيم . اين منطق تباه كننده را رها كنيد كه مى‏گويد : عامل حركت سبكرو و نيروى تموج نهايى انسانى كه حق است ، عامل ركود و سنگينى و ميخكوب شدن آدمى بوده باشد اگر تا كنون نشنيده‏ايد ، همين حالا بشنويد :

« ما شككت فى حقّ مذاريته » .

( از آنهنگام كه حق بمن نشان داده شده است ، من شك نكرده‏ام ) .

پس من حق را كاملا مى‏شناسم ، باز بخوبى ميدانم كه اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ 1 ( حق از پروردگار تست ) پس « حق » آن واقعيت ثابتى است كه بنياد زندگى رو به كمال است . بنابراين چگونه امكان دارد كه من مختصات زندگى خود طبيعى را كه همواره به خاك نشينى و خاك‏خوارى مى‏گرايد ، در مافوق بنياد خود اعلاى انسانى‏ام كه « حق » است قرار بدهم

-----------
( 1 ) آل عمران آيه 60 .

[ 258 ]