نسبيت و مطلق دو مفهوم مربوط به ناظر

هر گونه موضوعات و پديده‏ها كه در جهان عينى تحقق پيدا مى‏كند ، واقعيتى است كه در زنجير علل و شرايط بوجود آمده و در جريان قرار گرفته است ، نه نسبى است نه مطلق . يك مقدار روشنايى كه فضا را روشن ساخته است واقعيتى است با خواصى معين كه در مجراى قوانين بوجود آمده و تا عوامل قوى‏ترى علل وجودى

[ 87 ]

آن را از بين نبرد ، به هستى خود ادامه خواهد داد . براى اينكه اين پديده رنگ نسبيّت بخود بگيرد ، لازم است كه رابطه آن ، با دو طرف ( ضعيف و شديد مثلا ) منظور گردد ، يعنى آن پديده را با روشنايى ضعيف‏تر يا قوى‏تر منظور نماييم . اگر چنين ملاحظه‏اى در كار نباشد ، روشنائى همان پديده ايست كه فى نفسه وجود دارد .

و چنين است بزرگ و بزرگتر ، سنگين و سنگين‏تر ، عادل و عادل‏تر ، سعادتمند و سعادتمندتر ، پيشرفته و پيشرفته‏تر . . . بنابراين ، نسبيت مفهومى است كه از مقايسه واقعيات با يكديگر در ذهن ناظر مقايسه كننده بوجود مى‏آيد .

امّا مطلق ، آنچه كه مورد اتفاق نظر همه متفكران و مكتب‏هاى گوناگون است ، اينست كه انتزاع كلى از حقايق عينى ، يكى از مختصات ذهن بشرى است ، زيبايى ،

عدالت ، حقارت ، علم ، داراى مفاهيم كلّى و مطلق در ذهن ما مى‏باشند كه در همه علوم و فلسفه‏ها و هنرها ، مورد بهره بردارى قانونى قرار مى‏گيرند .

اگر حدّ اعلايى از مفهوم زيبايى براى انسان قابل درك نباشد ، حدّ وسط و حدّاقل زيبايى هم قابل درك نخواهد بود .

با اين ملاحظه معلوم مى‏شود كه مطلق نيز مانند نسبى مربوط به ناظر است .

ولى خصوصيتى كه در مطلق وجود دارد اينست كه بايستى مطلق يعنى حدّ اعلاى مفاهيم كلّى واقعيت داشته باشد ، اگر چه اين واقعيت را بوسيله وجود انسان‏ها بپذيريم ، يعنى بگوئيم كه انسان بقدرى داراى روح بزرگى است كه شايستگى پل عبور بودن براى مطلق‏ها به قلمرو درك مى‏باشد .