1 جهان هستى داراى واقعيت است

درك بديهى و دلايل عقلانى سليم واقعيت جهان را نخستين اصل بديهى مقرر ميدارد ، بطورى كه اگر اين اصل بديهى قابل انكار باشد ، هيچ چيز ديگر قابل اثبات نخواهد بود . درك ما ، علم ما ، تصور ما ،

خواستن ما . . . هر يك از اين‏ها ، حقيقت‏هاى واحدى هستند ، در صورتيكه در هنگام تماس با بيرون از خود ، متعلق به موضوعات و پديده‏هاى متنوع ميگردند ، زيرا درك شده ما درباره درخت غير از درك شده ما درباره آتش است . علم ما درباره اين كتاب كه در قفسه چيده شده است ، غير از علم ما به اين است كه گوسفند از حيوانات پستاندار است .

وقتى كه ماه را تصور ميكنيم ، اين تصور شده غير از آب است كه مورد تصوّر قرار ميگيرد . همچنين موقع تشنگى آب ميخواهيم ، نه لباس . . . باضافه اينكه اگر جهان هستى واقعيت نداشته باشد ، هيچ موضوع و رابطه و رويدادى حقيقت و واقعيت نخواهد داشت و يكى از آن موضوعات انسان است .

در نتيجه انسانى واقعيت نخواهد داشت تا انسانيتى وجود داشته و به رسالتى نيازمند بوده باشد .