دليل ششم

يكى از انسانى‏ترين نتايج شناخت وسيله و هدف و ارزيابى آن دو ، تحقّق بخشيدن به آن اصل رؤيايى است كه در همه قرون و اعصار ، همه عظماى فكر بشرى را به خود مشغول داشته است و آن اصل عبارت است از :

اگر موجوديت من هدف است ، موجوديت ديگران نيز هدف است و اگر موجوديت ديگران وسيله است ، من هم وسيله هستم اكثريت قريب به اتفاق انسان‏ها ، از آن هنگام كه از ضرورت‏هاى حيات معمولى فارغ مى‏شوند و شروع به ارضاى تمايلات مافوق ضرورت‏هاى حياتى مى‏نمايند ، محور اساسى همه شئون انسان‏هاى ديگر را خود طبيعى‏شان قرار مى‏دهند ، و چون خواسته‏ها و گسترش خود طبيعى ، اندازه و حدّى نمى‏شناسد ،

[ 79 ]

هر چه كه جز خود طبيعى‏شان مى‏باشد ، وسيله‏اى براى ارضاى تمايلات و گسترش خود طبيعى تلقى مى‏كنند . منشأ اساسى حق كشى‏ها و جنگ و خونريزى‏ها و اسارت‏هاى گوناگون همين پديده جنايت‏زا است كه متأسّفانه تاريخ انسانى را در بر گرفته است .

جاى شگفتى نيست كه اين پديده خود محورى همه دانش‏ها و انديشه‏هاى انسانى ما را درباره ديگران خنثى نمايد و موجب هدف ديدن خود و وسيله تلقّى كردن ديگران بوده باشد . حتى در آن جوامعى كه افراد و گروه‏هاى اجتماعى حلقه‏هايى براى زنجير كل مجموعى اجتماعى قرار گرفته باشند ، و دو مفهوم وسيله و هدف در ميان آنان مطرح نباشد ، باز مديريّت‏هاى گروهى يا مجموعى كه مافوق محاسبات زنجيرى آن حلقه‏ها مى‏باشند ، هدف‏هايى خواهند بود كه ساير افراد و گروه‏هاى اجتماع وسيله‏هايى براى آنان يا هدف‏گيرى‏هاى آنان تلقّى خواهند شد .

اين معماى لا ينحل خود محورى بدون تفكيك و ارزيابى هدف و وسيله و اجراى رسالت انسانى كه اثبات كند همه انسان‏ها از ارزش عالى هدف بودن برخوردارند حلّ و فصل نخواهد گشت .

مادامى كه رسالت انسانى در اين مورد دست بكار نشود و جنبه هدفى همه انسان‏ها را اثبات نكند ، هر امتيازى كه بشر بدست خواهد آورد ، از كمترين قدرت گرفته تا عالى‏ترين قدرت‏ها در راه هدف قرار دادن عدّه‏اى قليل و وسيله تلقى نمودن اكثريت انسان‏ها ، استخدام خواهد گشت . اين حقيقت احتياج به رسالت دارد كه اثبات كند كه « اگر من هدف هستم ديگران نيز هدف مى‏باشند و اگر ديگران وسيله هستند ، من هم وسيله مى‏باشم . » اين مسئله را در مباحث آينده توضيح بيشترى خواهيم داد .