بدون پذيرش جهانى وسيع‏تر از عالم طبيعت ، نميتوان افكار بشرى را از بن بست جهان نجات داد

تا كنون هيچ متفكر جهان بينى نتوانسته است با اعتقاد به انحصار هستى در عالم طبيعت ، راهى براى خروج افكار از بن بست كمّى جهان نشان بدهد . اين ناتوانى يك پديده عارضى و موقت نيست ، بلكه اگر موضوع جهانى وسيع‏تر از عالم طبيعت و وابستگى آن به مبدء اعلا و بينهايت ( خدا ) مورد پذيرش نباشد ،

ناتوانى مزبور بر طرف شدنى نيست ، بعبارت ديگر بايد بگوئيم : اگر بن بست بودن جهان يك واقعيت بود ، موجب شكنجه و زجر افكار و خواسته‏هاى عالى بشرى نميشد ،

ولى اين بن بست محدوده ايست كه بشر با تمايلات طبيعت گرايانه خود ، ساخته و پرداخته و خود را در محاصره آن محدوده انداخته است . چهره يا بعد بى‏نهايت بودن جهان از نظر وابستگى‏اش به عالمى وسيعتر از طبيعت ، يك اصل اولى و واقعيت روشنى است كه روياروى وجدان او است . اين وجدان را منحرف ساختن است كه جهان را بصورت بن بستى وحشتناك در آورده و قالب‏هايى براى او ميسازد .

توجّه به رابطه و وابستگى روح و وجدان آدمى با عالمى وسيعتر از طبيعت چيزى

[ 25 ]

نيست كه با محدوديت قلمرو حواسّ مخالفتى داشته باشد . روح با شكوفان شدن ابعاد عميقش ، از مجموعه متشكل الاجزاء و روابط طبيعت ، روزنه‏هاى پر فروغ به عالم بالاتر از طبيعت ميگشايد و با شعاع عظمت الهى رابطه بر قرار ميكند . تنها با اين رابطه است كه انسان اجزاى هستى را چونان حباب‏هايى محدود در اقيانوس بيكران مشيت خداوندى در مييابد .

« قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّى لَنَفِد الْبَحْرُ قَبْلَ اَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبىّ » ( الكهف آيه 109 ) .

( بآنان بگو : اگر دريا مركبى براى نوشتن مشيّت‏هاى پروردگارم باشد ،

دريا تمام ميشود ، پيش از آنكه مشيّت‏هاى پروردگارم تمام شود ) .

« وَ لَوْ اَنَّما فىِ الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِه سَبْعَةُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ » ( لقمان 27 ) .

( اگر همه درختان روى زمين قلم شوند و دريا و بدنبالش هفت درياى ديگر مركبش باشد ، مشيّت‏هاى خداوندى تمام نميشود ) .

روز و شب با ديدن صيّاد مستم در قفس
بس كه مستم نيست معلومم كه هستم در قفس

هر قطره‏اى در اين ره صد بحر آتشين است
دردا كه اين معمّا شرح و بيان ندارد

مگر چنين نيست كه در حالات عشق ، آن موضوع معشوق كه حتى اگر محدود ترين موضوعات بوده باشد ، قيافه بى‏نهايت خود را پيش ديدگان عاشق ميگستراند ؟