حق دوم : تنظيم مسائل اقتصادى شما

اسلام كه دين واقع بينى است :

بلكه بطور عموم دين كه بمعناى محاسبه واقعيات است ، چطور ممكن است بعد مادّى آدمى را فراموش نمايد ، يا بعنوان اداره كننده مركب و وسيله منحصر حيات تلقى ننمايد . روح انسانى الهى آدمى بدون من فعاليتى ندارد ، « من » بدون

-----------
( 1 ) ك ، ج 3 شماره 45 ص 80 .

[ 265 ]

حيات نمى‏تواند تكاپويى براى رسيدن به روح انسانى الهى داشته باشد . حيات بدون ميدان تنظيم يافته ماديات و وسائل معيشت ، حتى يك لحظه توانايى بقا ندارد پس آن مكتبى كه مى‏خواهد انسان را در گذرگاه حيات برسيدن به روح انسانى الهى نايل سازد ، اولين قانون ضرورى آن عبارت است از تنظيم ماديات و مسائل اقتصادى جامعه .

منابع معتبر اسلامى : قرآن و عقل و احاديث معتبر اهميّت زندگى مادى و بهبود اقتصاد جامعه را باندازه‏اى مورد تأييد قرار داده است كه اگر كسى براى مطالعه در اسلام‏شناسى ، نخست به شناخت مسائل و اصول اقتصادى اسلام وارد شود ، گمان خواهد كرد كه اسلام يك دين اقتصادى محض است و تنها به بعد مادى انسان‏ها اهميّت مى‏دهد .

بدون تنظيم مالكيّت بعنوان وسيله زندگانى در اجتماع و بدون تفسير ماهيت و توجيه صحيح پول و بدون تأمين خوراك و پوشاك و لباس و مسكن و دارو و ساير وسايل حيات چه اخلاقى و چه معنوياتى و كدامين عبادت و اعتلاى روحى را از انسان‏ها مى‏توان توقع داشت ؟ روايت معتبرى در فروع كافى مى‏گويد : روزى پيامبر اكرم ( ص ) اين دعا را مى‏خواند :

« اللّهمّ بارك لنا فى الخبز فانّه لولا الخبز ما صلّينا و لا صمنا و لا ادّينا فرايض ربّنا » ( خداوندا ، نان ما را مبارك فرما ( ما را موفق به تنظيم مسائل اقتصادمان بفرما ) زيرا اگر نان نباشد ، نه نماز خواهيم خواند و نه روزه خواهيم گرفت و نه ساير واجبات خدايمان را ادا خواهيم كرد ) .

بعبارت ديگر انسان زنده است كه قدرت حركت در راه تكامل دارد و هنگاميكه مركب زندگى از نداشتن وسايل اقتصادى بميرد . زندگى هم مرده است .

وانگهى چون استخراج مواد اقتصادى و بدست آوردن آنها مانند استفاده از نور خورشيد نيست كه در دسترس همه و قابل بهره‏مندى عمومى باشد ، لذا

[ 266 ]

همواره جنگ و كشتارها و حق‏كشى‏ها در ميان آدميان بر سر مواد معيشت در جريان بوده و پس از اين هم ادامه خواهد داشت .

تحصيل و توليد و توزيع موادّ اقتصادى است كه انسان‏ها را از يكديگر جدا كرده و بران‏ترين سلاح را در كارزار تنازع در بقا بدست اقويا مى‏سپارد . آيا با اين اهميت حياتى كه متذكر شديم ، دين اسلام مخصوصا بازمامدارى شخصيتى مثل على بن ابيطالب ( ع ) مى‏تواند تنظيم اقتصادى جامعه را در اهميت درجه يك قرار ندهد ؟