3 انسان در جهان هستى

بايستى انسان‏ها از ابهام تصادف در اصول بنيادين جهان هستى نجات پيدا كنند . اگر ما نتوانيم تصادف و ابهام‏هاى تاريك كننده را از اصول بنيادين جهان هستى بر طرف بسازيم ، هيچ راهى براى اثبات و نفى منطقى درباره واقعيات مربوط به انسان در جهان هستى نخواهيم داشت . براى مرتفع ساختن تصادف و ابهام‏هاى گيج كننده در اصول هستى ، كافى است كه به رو بناهاى آن اصول توجه كنيم و ببينيم كه احتمال تصادف در جريانات رو بنايى ، همه قوانين علمى و همه شناسايى‏هاى ما را درهم ميريزد و ما حتى نميتوانيم ناچيزترين قضيّه را اثبات يا نفى نماييم .

احتمال تصادف مساوى است با احتمال موجود شدن معدوم بدون علّت ، يا بالعكس : معدوم شدن موجود بدون علت در نتيجه ، اين حقيقت ثابت ميشود كه انسان در جهان هستى چه در زير بناى آن و چه در روابط و پديده‏هاى روبنايى آن ، با قانون سر و كار دارد . معظم‏ترين نتيجه‏اى كه اين اصل در بردارد ، اينست كه « جهان بازيچه نيست » و هر كس كه احتمال بدهد اين جهان بازيچه‏ايست ، خود يك مغز بازيگرى دارد كه تصور ميكند جهان جز بازيچه چيزى نيست .