دليل پنجم

بروز عقايد فراوانى در طول تاريخ معرفت‏ها و فلسفه‏ها است كه همه تفكرات و كوشش‏هاى روانى و مغزى را وسايلى براى حيات تلقى نموده‏اند .

هنگامى كه فلسفه پراگماتيسم ( اصالت عمل ) بظهور پيوست هدف اعلايى را كه براى همه گونه كوشش‏هاى فكرى و جسمانى منظور نمود ، حيات تحققى بود كه در مجراى عمل ادامه مى‏يابد . ضمنا بانيان اين مكتب چنين ادّعا كردند كه عناصر اساسى اين مكتب را از گذشتگان گرفته و آن را تنظيم و بارور ساخته‏اند .

از يك نظر ديگر مكتب‏هايى كه با اشكال گوناگون اصالت منفعت را محور اساسى خود قرار مى‏دهند ، در حقيقت يكى از اساسى‏ترين مختصات حيات را هدف اعلا معرّفى مى‏نمايند . بدين ترتيب مكتب هدونيسم ( اصالت لذت ) خاصيت ديگرى از حيات را هدف اعلا قرار مى‏دهند . از يك نظر اين دلايل پنجگانه در حقيقت توضيح مناسبى از آيه قرآنى است كه مى‏گويد :

« اِنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فى الاَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ اَحْياها فَكَأَنَّما اَحْيَا النَّاسَ جَميعاً » 1 ( حقيقت اينست كه هر كس انسانى را بدون عنوان قصاص يا فساد در

-----------
( 1 ) المائدة آيه 32 .

[ 90 ]

روى زمين بكشد ، مانند آن است كه همه انسانها را كشته است و اگر انسانى را احيا كند ، مانند آن است كه همه انسان‏ها را احيا نموده است ) .

و از نظر ديگر مضمون آيه فوق ، حيات همه انسان‏ها را يك حيات كلّى تلقى مى‏كند كه هست و نيست نمودن يكى از آنها مساوى هست و نيست حيات كلّى مى‏باشد . و مسلم است كه حيات كلّى بطور مستقيم مورد عنايت آفريننده عالم هستى است و يا حدّاقل حيات كلّى عالى‏ترين محصول عالم هستى است .

چون اين حيات كلّى از پديده كميّت بالاتر است ، لذا حقيقتى است كه اخلال به چيزى از آن اخلال به كلّى آن است .