عنصر يكم

جنبه درون ذاتى است كه مربوط بيكى از خواسته‏هاى طبيعت انسانى ( بمعناى عمومى آن ) مى‏باشد . درك و اشتياق وصول به آن خواسته ، جنبه درون ذاتى هدف است .

بنابراين دو ركن اساسى جنبه درون ذاتى هدف ، شناسايى و اشتياق به آن مى‏باشد . عامل اساسى پيروزى در هدف‏گيرى عبارت است از پيروزى در دو ركن مزبور ، ما بايستى در شناسايى هدف هر اندازه كه بتوانيم بكوشيم . هدف‏هايى هستند كه شناخت آن‏ها با كمترين معلومات و تجارب امكان پذير مى‏باشد ، در صورتى كه هدف‏هائى عالى‏تر و چند بعدى وجود دارند كه براى شناخت و تفكيك و مشخّص نمودن بعد هدفى آنها ، سال‏ها تجربه و انديشه لازم است ، ما نبايستى ذهن خود را رها كنيم كه هر گونه فعّاليت فكرى و خيالى و آرزويى را در مسير شناخت هدف براه بياندازد ،

[ 81 ]

بلكه بايستى به بينيم منطق راستين آن هدف كدامين معلومات را از ما مطالبه مى‏كند . نيز نبايستى چنين گمان كنيم كه هر هدفى با راه مستقيم كه موجب صرف انرژى اندك و در زمان كمتر قابل وصول مى‏باشد ، زيرا ممكن است وصول بيك هدف سختى‏هاى زيادى را در سر راه ما قرار بدهد . لزوم مهارت در بكار بردن ركن دوم جنبه درون ذاتى هدف ( اشتياق ) كمتر از لزوم مهارت در ركن اول نمى‏باشد ، زيرا اشتياق و اراده و شور و عشق پديده‏هايى هستند كه در مجراى استهلاك قرار مى‏گيرند ، بخلاف شناسايى‏هاى ناقص درباره هدف كه ممكن است براى تجارب ما در تعقيب مجدّد هدف يا ساير هدف‏گيرى‏ها و انتخاب وسايل مفيد واقع شوند ، ولى اشتياق و اراده و شور و عشق آن پديده‏هاى روانى هستند كه هم انرژى مصرف مى‏كنند و هم در صورت منتج بودن اميدبخش و در صورت خنثى گشتن نوميدى ببار مى‏آورند .

نكته ديگرى را كه درباره اين دو ركن اساسى بايستى در نظر بگيريم ، اينست كه در مسير هدف‏گيرى مافوق حيات معمولى ، كه اشتياق و اراده بآنها از ذات خود حيات مى‏جوشد ، شناسايى موضوعات موجب بروز اشتياق گشته و جنبه هدفى بآنها مى‏دهد ، اگر هدف مفروض ضرورت فورى نداشته باشد و بتواند به مطلوبيّت خود ادامه بدهد ، موجب تحريك انسان به كسب معلومات بيشتر مى‏گردد و هر اندازه كه آن معلومات مثبت بوده باشد ، به شدت اشتياق و جوشش اراده مى‏افزايد .

اين اصل كلى در مبحث « دگرگونى موقعيت انسان هدف‏گير در مقابل هدف » بررسى مى‏گردد . بدين جهت است كه در رابطه اشتياق و اراده با هدف ، يك اصل اساسى بايستى مراعات شود . ما اين اصل را ، اصل تطابق يا اصل هماهنگى مى‏ناميم .

اين اصل مى‏گويد : بايستى مطابق ضرورت طبيعى يا عظمت ارزشى هدف ،

اشتياق و اراده بجريان بيافتد . اولا با يك مثال معمولى مقصود را توضيح مى‏دهيم :

براى بدست آوردن يك صفحه كاغذ سفيد كه مى‏خواهيم چند سطر در روى آن بنويسيم و آن صفحه كاغذ با كمترين حركت و با اندك وسيله‏اى در اختيار ما قرار خواهد گرفت ، نبايستى اشتياق و اراده كلانى را بجوشانيم و مستهلك بسازيم ، زيرا

[ 82 ]

براى حركت اوتومبيل در مسير يك كيلومتر ، مصرف كردن بنزين صد كيلومتر اگر امكان داشته باشد ، نه تنها حماقت محض است ، بلكه ممكن است دستگاه را مختل ساخته و از حركت طبيعى خارج نموده موجب آسيب‏هاى ديگرى باشد . و بر عكس ،

براى حركت اوتومبيل براى صد كيلومتر ، بنزين يك كيلومتر همه قوانين حركت را بهم مى‏زند .

البتّه اين مثال معمولى براى بيان اصل تطابق و هماهنگى درباره اشتياق و هدف كاملا نارسا است ، زيرا براى توليد اشتياق به هدف ممكن است ده نوع نيروى درونى آدمى دست به كار شوند و هر يك از آنها در موقع شكست خوردن آسيب‏هاى عميق ببار بياورند ، و بالعكس ، اگر هدف انتخاب شده فوق العاده با اهميت و محتاج صرف اشتياق و اراده و تحريك نيروهاى متنوعى بوده باشد ، و اشتياق و اراده كمتر از حدّ لازم بجريان بيافتد ، هدف قابل وصول نخواهد بود .