از آن هنگام كه حق براى من نشان داده شده است ، هيچ شكى نكرده‏ام

دو مطلب بسيار مهم در اين جمله وجود دارد :

مطلب يكم حق براى « على بن ابيطالب ( ع ) » نشان داده شده است . در اين جمله حق را مى‏توان به دو معنا منظور نمود :

1 حق بمعناى واقعيت‏هاى دو قلمرو انسان و جهان ، اعم از طبيعت و بنيادهاى اصلى آن و انسان و واقعيت‏هايش .

2 حق بمعناى آفريننده هستى . دليل رؤيت و مشاهده حق بمعناى اول ، كه على ( ع ) متذكر مى‏شود ، روش فكرى و عملى او است كه در تندترين نوسانات و فراز و نشيب‏هاى زندگيش ، با مطلقى ثابت بظهور پيوسته است .

اين همان مطلق است كه چهره روشنى از حقيقت در دو قلمرو انسان و جهان ميباشد . پيروزى‏هاى زندگى شخصيت او را متورم نكرد تا شكست‏هاى رسمى شخصيت او را لاغر نمايد . قطعا عدالت براى او چهره واقعى خود را نشان داده است كه همه مزايا و لذايذ زندگى بلكه خود زندگيش را قربانى آن عدالت نموده است . دوست و دشمن در هر حالى از عدالت وى برخوردار گشته است . حقيقت مرگ تمام قيافه خود را به وى نشان داده است و او نه تنها كمترين هراسى از آن ندارد ،

بلكه مرگ را نتيجه زندگى تلقى نموده و با آشنايى كاملا نزديك با زندگى ، مرگ را هم پل مقدس يا شربت گوارايى براى شخصيت بثمر رسيده‏اش دريافته است .

دليل رؤيت و مشاهده حق بمعناى دوم كه على ( ع ) مطرح كرده است ، سه مسئله است :

يك اينكه وقتى « ذعلب يمانى » از او مى‏پرسد : اى على ، آيا خدايت را ديده‏اى ؟ پاسخ مى‏دهد : اَفَاعبُدُ ما لا ارى 1 ( آيا چيزى را كه نديده‏ام مى‏پرستم ) .

دو بدون مشاهده عظمت الهى و بدون تجلّى حق در دل هيچ انسانى نميتواند

-----------
( 1 ) ط 177 ج 2 ص 120 .

[ 227 ]

آنهمه شيفتگى و بيقرارى و محبت الهى را دارا شود و گرايش و عبادت خود را مافوق مجراى معامله‏گرى قرار بدهد . بلى ، او است كه مى‏گويد :