مرا در مقابل وظيفه‏اى كه انجام داده‏ام سپاس خوشايند نگوئيد

« اى تكليف ، اى نام بلند و بزرگ ، خوشايند و دلربا نيستى ، امّا گاهى اراده انسان‏ها را بجنبش در مى‏آورى ، قانونى كه وضع مى‏كنى بخودى خود در نفس راه مى‏يابد . و همه تمايلات با آنكه در درون بخلاف تو رفتار مى‏كنند ،

در پيشگاه تو ساكتند . اى تكليف ، اصلى كه شايسته تست و از آن برخاسته‏اى كدام است ؟ ريشه نژاد ارجمند ترا كجا توان يافت كه او با كمال مناعت از خويشاوندى با تمايلات يكسره گريزان است .

ارزش حقيقى كه مردم بخود بتوانند بدهند از همان اصل و ريشه برميآيد

[ 254 ]

انسان از آنجهت كه جزئى از عالم محسوس است ، همانا بواسطه آن اصل از خود برتر مى‏رود و او را مربوط به عالم معقول مى‏سازد . » مضمون سخنى از كانت آيا چنين انجام وظيفه مقدس را مى‏توان در مجراى معامله قرار داد ؟ عظمت و ارزش تكليف بالاتر از آن است كه حتّى به رضايت وجدان فروخته شود ، چه رسد به سپاسگذارى مردم كه خود پديده ناچيزى است [ مگر اينكه آن سپاسگذارى كشف از رفاه و آسايش مردم نمايد كه خود عالى‏ترين مطلوب براى يك زمامدار عادل و خردمند است ] با اينحال ، امير المؤمنين انجام تكليف خود را حتى باين نوع سپاسگذارى هم نمى‏فروشد ، زيرا چنانكه در جملات گذشته مطرح كرديم ،

او رفاه و آسايش و پيشرفت اجتماع را از ديدگاه عالى‏ترى مى‏نگرد و مى‏گويد :

« و من شما را براى خدا ميخواهم » يعنى رفاه و آسايش شما پله‏هايى براى صعود به تكامل است و آماده ساختن مردم براى چنين حركتى ، وظيفه‏ايست كه على ( ع ) در اعماق روحش يك ضرورت حيات هدف‏دار براى خود مى‏داند ، پس در حقيقت على ( ع ) با انجام وظيفه اجتماعى ، در آن حيات هدف دارش تنفس مى‏كند و تنفس براى حيات سپاسگذارى ندارد . دليل اين مطلب جمله زير است :

« آزاد ساختن شخصيت از چنگال تمايلات و روانه كردن آن بسوى خداوند و بسوى شما سپاسگذارى ندارد » بار ديگر در اين مسئله بيانديشيم كه من چرا انجام وظيفه مى‏كنم ؟ من با انجام وظيفه ، شخصيت خود را از چنگال طبيعت و تمايلات حيوانى آزاد مى‏سازم .

آيا دست يافتن بچنين آزادى مى‏تواند در مجراى سوداگرى قرار بگيرد ؟ كدامين موضوع با ارزش مى‏تواند قيمت اين آزادى را معين و پرداخت نمايد ؟ پس از آنكه شخصيت خود را از چنگال طبيعت و تمايلات آزاد نمودم ،

بكدامين مقصد رهسپارش مى‏سازم ؟

به سوى شما انسان‏ها . شما انسان‏ها كيستيد كه من شخصيتم را بسوى شما رهسپار ساخته‏ام ؟

[ 255 ]

شما نهال‏هاى باغ خداوندى هستيد كه هر يك از شاخ و برگ و ميوه آن‏ها ، به نغمه در آورنده جزئى از آهنگ اصلى عالم هستى است . بهمين جهت است كه رهسپار شدن روح را به سوى شما مقصدى قرار دادم كه رو به مقصد نهايى كه خدا است پيش مى‏رود .