شيطان تكبر نموده از سجده به آدم امتناع مى‏ورزد

مباحث مربوط به شيطان و تكبر و امتناعش از سجده به آدم ، در كتب تفسير قرآن و مسائل كلامى ، فراوان مطرح شده است . ما در مجلد پنجم از تفسير و نقد

-----------
( 1 ) الاسراء آيه 85 .

-----------
( 2 ) الاعراف آيه 185 .

[ 166 ]

و تحليل مثنوى از ص 203 تا ص 213 مسائل زير را درباره شيطان بررسى نموده‏ايم :

مسئله اول آيا شيطان در مكتب اسلام همان اهريمن يا ظلمت در مكاتب ديگر است ؟

مسئله دوم حكمت آفرينش شيطان .

مسئله سوم اگر خداوند مى‏دانست شيطان امر او را اطاعت نخواهد كرد چرا او را آفريد ؟

مسئله چهارم چه حكمتى داشت كه خداوند شيطان را كه موجود پليد و گمراه است ، بانسان‏ها مسلط نمايد ؟

مسئله پنجم چرا خداوند شيطان را تا روز قيامت مهلت داد كه انسانها را اغواء كند و فريب بدهد ؟

مسئله ششم آيا وجود شيطان در دستگاه آفرينش ضرورت داشته است ؟

مطالعه‏كنندگان محترم مى‏توانند به مأخذ مزبور مراجعه نمايند . در اين تفسير دو مطلب مهم را كه ممكن است مفيد باشد ، متذكر مى‏شويم :

مطلب يكم بدون ترديد شيطان يك نوع آگاهى از خود داشته است كه آن « خود » را به آدم برترى داده و از سجده به او امتناع ورزيده است . حال به بينيم اين آگاهى چه بوده است ؟

شيطان مى‏دانسته است كه از ماده آتشين به وجود آمده و آتش از نظر ماهيت و خواص بر خاك برترى دارد . اين موجود به اين خودشناسى ناقص تكيه كرد و از شناخت آنچه كه در آدم خاك نما بود ، سرباز زد . زيرا دستور سجده پس از دميدن روح الهى به آدم صادر شده بود و او حدّاقل مى‏توانست بگويد :

خداوندا ، چه عظمتى در آدم وجود دارد كه مرا مأمور سجده به او نموده‏اى ؟

اين حالت جهل در فرشتگان نيز وجود داشت كه از حكمت آفرينش آدم سئوال كردند و خداوند پرسش آنان را مطرود و بى‏پاسخ نگذاشت . ولى شيطان دانش ناقصى داشت و پليدى خودبينى را هم به آن علم ناقص خود اضافه كرد . و اگر بگوئيم :

[ 167 ]

دستور سجده به آدم پس از تعليم همه حقايق به او بوده است ، دليل شدّت وقاحت و پليدى شيطان مى‏باشد كه با ديدن آن عظمت فوق‏العاده از سجده به آدم تخلف ورزيده است .

اگر فرض كنيم كه شيطان از آدم جز گلپاره‏اى نديد و مزيت محسوسى را در آدم مشاهده نكرد ، او كه خدا را مى‏شناخت و ضرورت اجراى فرمان الهى را مى‏دانست ، بنابراين موضوع فرمان هر چه بوده باشد ، مى‏بايست او اطاعت امر نمايد .

باز فرض مى‏كنيم كه شيطان مانند بعضى از ساده‏لوحان تا امتياز محسوس را نميديد ارزشى به آن قائل نبود ، لذا به آدم سجده نكرد ، با اينحال پس از بروز سلسله فرزندان آدم و آشكار شدن امتيازات خيره‏كننده آنان چرا به تكبر خود اصرار مى‏ورزد و لجاجت مى‏كند و به جاى ندامت و توبه ، به گمراهى خود ادامه ميدهد

گفت انظرنى الى يوم الجزا
كاشكى گفتى كه تب يا ربنا

101 ثمّ اسكن سبحانه آدم دارا ارغد فيها عيشه و آمن فيها محلّته و حذّره ابليس و عداوته ( سپس خداوند سبحان آدم را در جايگاهى كه معيشتش را بى‏رنج و تلاش بدست مى‏آورد ، سكونت داد و محل زندگى او را ايمن فرموده و او را از شيطان و خصومت نابكارانه‏اش بر حذر داشت ) .