بحثى اجمالى در صفات خداوندى

براى بيان نامحدود بودن صفات الهى دو دليل مى‏توان مطرح كرد :

دليل يكم هر حقيقتى كه براى يك ذات صفت محسوب مى‏شود ، ارزش و عظمت آن حقيقت تابع آن ذات است كه موصوف ناميده مى‏شود . حركت و تحولى كه صفت انسانى است باارزش‏تر و باعظمت‏تر از حركت و تحولى است كه صفت يك گياه يا يك حيوان و يا موجود جامد است ، زيرا ذات انسانى كامل‏تر و با عظمت‏تر از هر سه موجود مزبور است . احساس انسان در برابر احساس يك حيوان همان اندازه عالى است كه انسان در برابر حيوان . دليل اين اصل اساسى آن است كه صفت در حقيقت بيان‏كننده چگونگى ذات است .

گاهى هم صفت يك ذات جنبه معلولى براى آن دارد ، و چون ميان علت و معلول رابطه‏اى وجود دارد كه بوسيله آن ، توضيح‏دهنده يكديگر ميگردند ، قاعده اين است كه صفت تابع موصوف خود باشد .

بدانجهت كه ذات پاك خداوندى داراى عظمت و كمال بى‏نهايت است .

اوصاف آن ذات پاك هم از جهت عظمت و كمال بى‏نهايت و نامحدود مى‏باشد .

دليل دوم فرض اينكه صفت خداوندى محدود باشد ، اين پندار را در دنبال دارد كه قدرت خداوندى محدود است ، زيرا بروز يك صفت در يك ذات كشف ميكند كه ذات مفروض قدرت دارا بودن آن صفت را داشته است ، حال اگر فرض كنيم مثلا صفت عدالت خداوندى محدود است ، چنين نتيجه ميدهد كه خداوند به بيشتر از آن عدالت محدود قدرتى ندارد ، در صورتى كه قدرت خداوندى نهايتى ندارد .

( 1 ) وَ لا يُحيطُونَ بِهِ عِلْماً طه آيه 109 . ( و آنان احاطه علمى به او ندارند )

[ 31 ]

اوصاف جلال و جمالش فوق زمان است . چنانكه در مباحث مربوط به زمان ثابت شده است ، زمان عبارت است از احساس كششى كه از حركت موجودات طبيعى عينى در ذهن آدمى بوجود ميآيد .

در حقيقت زمان حقيقتى است محصول دو قطب عينى و ذهنى ، لذا اگر يكى از اين دو قطب منفى شود ، موضوع زمان نيز منفى ميگردد . پس اگر جهان طبيعت عينى كه اعم از حركت موجودات در طبيعت و اجزاى انسان ميباشد ، وجود نداشته باشد ، يا انسانى نباشد كه با ذهنش كششى براى رويدادها يكى پس از ديگرى درك نمايد ، زمانى مطرح نخواهد بود . [ اگر چه خود حركات عينى با قطع نظر از ذهن آدمى واقعيتى است براى خود ] و چون اوصاف الهى از مجراى ثقل و بعد فضايى و حركت و تحول طبيعت و ذهن زمان‏سنج آدمى بالاتر است ، لذا پديده زمان نميتواند اوصاف الهى را در مجراى كشش و امتداد قرار بدهد . 9 ، 10 ، 11 فطر الخلائق بقدرته و نشر الرّياح برحمته و وتّد بالصّخور ميدان ارضه [ 1 ] ( با قدرت متعالى‏اش ، به مخلوقات هستى بخشيد و بادهاى جانفزا برحمتش وزيدن گرفت و حركات مضطرب زمين را با نصب كوه‏هاى سربرافراشته تعديل فرمود ) .