آيا روح قابل شناسايى است ؟

مى‏توان گفت : در همه جوامع و دورانها با كميّت‏ها و كيفيت‏هاى مختلف ،

كوشش‏هاى فراوانى براى شناسائى روح انجام گرفته است . نتيجه آنهمه كوششها و تحقيقات اين بوده است كه معلومات ما درباره نيروها و فعاليّت‏هاى روح گسترده‏تر و عميق‏تر گشته است . روشنائى‏هاى گوناگونى كه از علوم روانشناسى و روانكاوى و روانپزشكى و همچنين ، معارف فراوانى كه از رفتارشناسى و ابعاد گوناگون انسانى نصيب ما گشته است فوق العاده چشمگير مى‏باشد ، ولى تاكنون ماهيت خود روح و به اصطلاح معمولى‏تر : « من » كه منشأ آنهمه فعاليت‏ها و نيروها است ، توضيح داده نشده است .

مشكل بودن شناخت ماهيت روح ، با توجه باينكه حتى نمودهاى روانى ما مانند لذت و درد و علم و انديشه و حكم و تجسيم مانند نمودهاى عينى قابل شناسائى

[ 146 ]

نيستند ، سخت‏تر مى‏گردد .

هيچ انسانى اگر چه در عالى‏ترين مرحله معلومات انسانى بوده باشد ، اگر خود معناى نمودهاى روانى را درك ننمايد با صدها توصيف و تعريف هم نميتواند آنها را درك كند ، چه رسد به اداره كننده آن امور . كلمه روح در قرآن مجيد در 21 مورد ديده مى‏شود . در بعضى از اين موارد با اضافه به كلمه قدس آمده است ،

مانند :

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا 1 .

( بگو به آنان : اين قرآن را روح قدسى از پروردگارت فرود آورده است ،

تا آنان را كه ايمان آورده‏اند ، ثابت قدم نمايد ) .

بعضى از مفسرين روح القدس را به جبرئيل كه از فرشتگان مقرب بارگاه الهى است ، تفسير نموده‏اند . و در بعضى ديگر از آيات روح با ملائكه ذكر شده است كه دلالت مى‏كند به اينكه روح يكى از فرشتگان نيست ، مانند :

تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ اِلَيْهِ فى‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ 2 .

( فرشتگان و روح در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است به سوى او صعود مى‏كنند ) .

در چند آيه دميده شدن روح به انسان مطرح شده است ، مانند :

ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ 3 .

( سپس خلقت انسان را تكميل نموده و از روح خود در او دميد ) .

در بعضى ديگر از آيات چنين آمده است كه خداوند مردم با ايمان را با روحى از خود تأييد مى‏كند :

اُولئِكَ كَتَبَ فى‏ قُلُوبِهُمُ الْأيمانَ وَ اَيَّدهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ 4 .

-----------
( 1 ) النحل آيه 102 .

-----------
( 2 ) المعارج آيه 4 .

-----------
( 3 ) السجده آيه 9 .

-----------
( 4 ) المجادله آيه 22 .

[ 147 ]

( آنان كسانى هستند كه خداوند ايمان را در قلوب آنان تثبيت نموده و از روحى كه منسوب بخود اوست آنان را تأييد كرده است ) .

با نظر به مجموع آيات مربوطه روح حقيقتى از امر ملكوتى الهى است كه حقايق فوق جريانات عالم خلق را در قلمرو طبيعت ، به جريان مى‏اندازد . به همين جهت است كه خداوند در اكثر آيات روح را بخود نسبت مى‏دهد . اگر روح به جبرئيل يا هر فرشته ديگر تفسير شود ، مقصود حقيقتى والاتر از ساير فرشتگان است ، چنانكه درباره جبرئيل گفته شده است .

بنابراين ، آن نظريه‏اى كه در تجرد روح مطرح كرديم و گفتيم : انسان از عالم طبيعت سر بر مى‏كشد و تدريجا روان او بوسيله كمال‏جويى رو به تجرّد مى‏رود و شايسته تأييد روح الهى مى‏شود ، تقويت مى‏گردد .

در حقيقت وضع آدمى چنين است كه خداوند متعال نخست با دميدن روح انسانى ( و نفخت فيه من روحى ) امتيازى براى انسان در عالم طبيعت مى‏بخشد ،

يعنى زمينه رشد و كمال را در ماده خلقت او بوجود مى‏آورد و هنگامى كه در مجراى انسانيت و كمال‏جويى براه مى‏افتد ، با روحى والاتر از روح ابتدايى تأييد مى‏گردد .

اين حقيقت ملكوتى كه يك معناى گسترده‏اى دارد ، از امر الهى بوده و براى انسان‏ها قابل شناسائى نمى‏باشد .

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّى‏ وَ ما اُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاَّ قَليلاً 1 .

( از تو درباره روح مى‏پرسند ، به آنان بگو روح از امر پروردگار من است و بشما جز اندكى از علم داده نشده است ) . 89 ، 90 فمثلت انسانا ذا اذهان يجيلها و فكر يتصرّف بها ( انسانى تجسم يافت و در اين انسان نوساخته ذهن‏ها بوجود آورد تا آنها را بكار بياندازد و انديشه‏ها در مغزش به جريان انداخت كه در تنظيم حيات خويش و تصرف در جهان طبيعت دست بكار شود ) .

-----------
( 1 ) الاسراء آيه 87 .

[ 148 ]