ذهن‏ها و انديشه‏ها به جريان مى‏افتد

در تعريف ماهيت ذهن اختلاف فراوانى در ميان متفكران علوم انسانى در همه دوران‏ها وجود داشته است . گروهى مى‏گويند :

ذهن عبارت است از مطلق درون‏ذاتى كه جايگاه صدها فعاليت و نمود ميباشد .

بعضى از متفكران معتقدند كه ذهن عبارت است از آن حالت گيرندگى و عكس بردارى كه در مغز آدمى وجود دارد . در نظريه سوم چنين گفته ميشود : كه ذهن يكى از وسايل شناخت و تصور واقعيات و تنظيم كننده آنها است .

امير المؤمنين عليه السلام در جمله مورد تفسير سه نكته مهم را درباره ذهن متذكر شده است :

نكته يكم اينكه ذهن يك حقيقت نيست ، بلكه هر فردى از انسان داراى ذهن‏هاى متنوعى است .

نكته دوم اينكه آن اذهان به جولان و جريان مى‏افتند .

نكته سوم ذهن خود بخود به حركت و جولان در نمى‏آيد ، بلكه عامل ديگرى در انسان وجود دارد كه آن را مى‏گرداند .

بنابر نكته اول ، بايد گفت : هر يكى از حالات درونى يا مغزى ما كه در يكى از سطوح خود آگاه يا ناخودآگاه به جريان مى‏افتد ، ما در آن حالت ذهن مخصوصى دارا مى‏باشيم ، اگر مغز ما در حال تداعى معانى است ، ما در اين حال ذهن تداعى معانى داريم و اگر در حال كنجكاوى است ، ما ذهن كنجكاوى داريم و همچنين اگر در حال انديشه و تفكر است ، ذهن انديشه‏اى در مغز ما بوجود آمده است . البتّه اين اصل ضرورى هم وجود دارد كه جريانات ذهنى ما مشروط به انگيزه‏هايى است كه چه از جهان عينى و چه از جهان درونى آن جريانات را بوجود ميآورند ،

ولى مسلم است كه هر عاملى در هر موقعيتى كه باشد نميتواند موجب بوجود آمدن جريان ذهنى باشد ، مثلا يك رودخانه در فلان نقطه از آسيا يا اروپا جريان دارد و در موقعيت خاصى كه انسانى در آن قرار گرفته و هيچ ارتباطى با او ندارد ،

[ 149 ]

نمى‏تواند انگيزه جريان ذهنى مخصوص به آن باشد . بلكه بايستى عامل جريان ارتباطى با انسان داشته باشد ، يعنى بيكى از شئون زندگى مادى يا معنوى او مربوط باشد تا بتواند ذهن او را به جريان بياندازد .

پس براى بوجود آمدن يك حركت در ذهن واحدهاى زير لزوم دارد :

1 انسان داراى مغز سالم .

2 واقعيات بيرون از ذهن و جريان آن .

3 ارتباط آن واقعيات با زندگى انسان بطور عمومى .

4 جريانى كه بوسيله آن واقعيات مربوطه كه در شرايط معين عنوان‏انگيزگى پيدا كرده‏اند .

5 عامل تنظيم كننده انگيزه‏ها و جريانات .

بعضى از متفكران اين عامل پنجم را در موضوع جريانات ذهنى به حساب نمى‏آورند ، ولى بنظر ميرسد : بدون محاسبه اين عامل ، حذف و انتخاب و تنظيم در جريانات ذهنى بى‏علت و يك پديده تصادفى باشد كه خود امكان‏ناپذير است .

زيرا اگر عامل تنظيم از جريانات ذهنى حذف شود ، بايستى بپذيريم كه هزاران كارت مشخص كننده شماره‏ها و موضوعات يك كتابخانه را ، بنويسيم و از بيرون كتابخانه به درون كتابخانه بپاشيم ، آن كارت‏ها ميتوانند مطابق شماره‏ها و موضوعات تنظيم شوند مخصوصا در آن جريانات مشروط ذهنى كه داراى ارتباطات زيادى با واقعيات بوده باشد .

مثلا براى بدست آوردن اين نتيجه كه قانون در طبيعت حكمفرما است ،

بايستى ذهن آدمى با صدها يا هزاران مشاهدات و تجربيات مستقيم و غير مستقيم ارتباط پيدا كند ، و احتمالات و پديده‏هايى را كه در ظاهر به آن مشاهدات و تجربيات اخلال ميآورد ، منتفى بسازد ، آنگاه قانون و انواع آن را درك كند و پس از برقرارى ارتباط صحيح ذهن با واقعيات مزبوره نتيجه‏اى را كه گفتيم بدست بياورد .

براى تنظيم اين همه واقعيات كه هر يك به تنهايى بوسيله حواس يا وسايل آزمايش به ذهن آدمى وارد شود ، وجود عامل درونى كه شخصيت يا « من » ناميده

[ 150 ]

مى‏شود ، ضرورت دارد .

ممكن است اين احتمال داده شود كه ذهن بنا به مفاد جمله امير المؤمنين ( ع ) سطح خود آگاه روان است كه در روانشناسى‏هاى معاصر مطرح شده است .

مخصوصا با نظر به نكته دوم كه جولان را براى ذهن اثبات فرموده است ، زيرا جولان و تحرك جنبه فعاليّت مغزى آدمى است كه سطح آگاه روان را اشغال مى‏نمايد .