ابداع بى‏سابقه

اينست آن مسئله مهم مباحث الهيات كه اكثر مردم ، حتى افراد فراوانى از متفكران را در ابهام فرو برده است . اين ابهام و تحير ناشى از مقايسه‏اى است كه انسان ميان علّت و معلول جهان طبيعت و سازندگى خدا مى‏نمايد . تحركات و دگرگونى‏ها و بطور عمومى هر گونه شدن‏ها در صحنه طبيعت بدون علّت مادى كه در فلسفه ارسطو يكى از علل چهارگانه است ، صورت نمى‏گيرد و بعبارت مختصرتر آنچه كه صورت مى‏گيرد : واقعيتى است كه به واقعيت ديگر مبدل مى‏گردد . به قول هربرت اسپنسر :

« مثل مادّه مانند رودخانه دائم الجريان است كه صورتهاى بى‏نهايت بر آن عارض مى‏شود » .

نظريه هيولى و ماده مطلق از همين جا سرچشمه مى‏گيرد كه مى‏گويند : دانه‏هاى صورت‏ها در محلّ عمومى مانند طناب ممتد مى‏خزند . اين مسئله را در دورانهاى جديد آنتوان لوران لاوازيه با اين شكل بيان كرد كه « هيچ معدومى موجود نميشود

[ 88 ]

و هيچ موجودى معدوم نمى‏گردد » .

اين مسئله بقدرى در نظر گروهى از متفكران بديهى و ضرورى جلوه كرد ،

كه بيان لاوازيه را مانند يك فورمول ثابت شده علمى تلقى كردند . ما براى توضيح اين مطلب مسائلى را مطرح مى‏كنيم :