موضوع خدايان و بت‏پرستى

با نظر به دلايل عقلى فوق ، يگانگى خداوندى اصل مسلمى است . حتّى بت پرستان و پيروان خدايان متعدد هم بت‏ها و خدايان را در برابر خداوند يگانه با موجوديت مستقل كه داراى اوصاف خداى بزرگ باشند مطرح نميكنند . دلايل عدم استقلال بت‏ها و خدايان در مقابل خداوند يگانه چنانكه در تفسير و نقد و تحليل مثنوى در مجلد دهم ص 48 متذكر شده‏ايم ، بقرار زير است :

دليل يكم افلاطون يكى از پيشتازان فلاسفه‏ايست كه معتقد به يگانگى خداوندند او چنين مى‏گويد : « ماوراى دو نمونه اساسى جهان ( مثل و جهان محسوس ) آفريننده توانايى وجود دارد كه ميتواند يكى از آن‏ها را بوجود بياورد ، مثلا نمونه مثل را و عالم محسوس كه سايه آن است احتياجى به آفرينش ندارد و نخستين صفت اختصاصى اين آفريننده مطلق اينست كه علت فاعلى است و اين آفريننده است كه نظم و جمال را بوجود آورده است » .

طيماوس افلاطون فصل سوم ص 51 و 52 ترجمه عربى .

افلاطون با اين اعتقاد به يگانگى خداوندى ، ارواح بشرى را از ساخته‏هاى ( ثانوى ) خدايان ميداند همان مأخذ ص 125 فصل هفتم . نيز مى‏گويد :

« روح عالم نخستين و قديمى‏ترين مصنوع خدا است ، آن هم موجوديت الهى » همان مأخذ ص 55 فصل چهارم . بالاخره مى‏گويد :

« پس خداوند به آفرينش ساير كائنات شروع كرد و آنها را به صورت طبيعت مثل قرارداد ، چيست آن مثل ؟ و شماره آنها چقدر است ؟ اين مثل چهارتا است :

يك جنس خدايان آسمانى ( مثلا مجردات ) .

دو جنس بالدار كه در هوا شناور است .

[ 41 ]

سه نوع آبى .

چهار « جنسى كه با پاهايش راه مى‏رود » همان مأخذ ص 235 فصل دهم .

دليل دوم قبيله نزار از عرب در عين بت‏پرستى ، به خداى بزرگ معتقد بوده و در موقع بجا آوردن اعمال مكه ، خداى بزرگ را اولا و بت خود را ثانيا بعنوان شريك كوچك متذكر مى‏شدند .

دليل سوم موقعى كه اوس بن حجر سوگند مى‏خورد ، جمله سوگند او چنين است :

و باللاّت و العزّى و من دان دينها
و باللّه انّ اللّه منهنّ اكبر

( سوگند به لات و عزى و به كسى كه به دين آنها گرويده است . و سوگند به خدا ، كه قطعا از آن‏ها با عظمت‏تر است ) .

درهم بن زيد الاوسى بدين نحو قسم ياد ميكند :

انّى و ربّ العزّى السّعيدة و
اللّه الّذي دون بيته سرف

( بطور قطع ، من سوگند ميخورم به خداى عزى خوشبخت و خدائى كه پيرامون بيتش ازدحام و غوغا است ) 1 .

دليل چهارم در نامه‏اى كه ابو سفيان از روى تهديد به پيامبر اسلام نوشته است ، تبرك بنام خدا و سوگند به بت‏ها ديده ميشود :

« باسمك اللّهمّ ، فانّى احلف باللاّت و العزّى و اساف و نائلة و هبل » ( بنام تو اى خدا ، من سوگند مى‏خورم به لات و عزّى و اساف و نائله و هبل ) 2 .

دليل پنجم آن عبارت معروف است كه بت‏پرستان درباره هويت بت‏ها گفته‏اند . و آن چنين است :

-----------
( 1 ) الاصنام كلبى ص 17 .

-----------
( 2 ) الوثائق السياسية ، دكتر محمد حميد اللّه ص 26 و 27 نقل از المغازى و اقدى و النزاع و التخاصم بين بنى اميه و بنى‏هاشم ، مقريزى و انساب الاشراف ، بلاذرى و امتاع الاسماع مقريزى .

[ 42 ]

« تلك الغرانيق العلى و انّ شفاعتهنّ لترتجى » .

( اين بت‏ها موجودات والا هستند و شفاعت آنها مورد اميدوارى است ) 1 .

دليل ششم گريگورى ملطى معروف به ابن عبرى در بيان داستان موسى ( ع ) مى‏گويد :

« فقال موسى انّ لسانى الثغ ثقيل النّطق ، كيف يقبل منّى فرعون قال اللّه له : انّى قد جعلتك الها لفرعون » 2 .

( موسى به خدا گفت : زبان من لكنت دارد و به سخن گفتن سنگين است ،

فرعون چگونه دعوت مرا خواهد پذيرفت ؟ خداوند فرمود : من ترا بر فرعون اله ( خدا ) قرار دادم ) .

مسلم است كه مقصود از اله ، خداى يگانه نيست ، بلكه نماينده خداوندى و مسلط بر فرعون است .

دليل هفتم ژان ژاك روسو مى‏گويد : « براى كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد ، يك عقل كل لازم است كه تمام شهوات انسانى را ببيند ، ولى خود هيچ حسّ نكند . با طبيعت هيچ رابطه‏اى نداشته باشد ، ولى آن را كاملا بشناسد . سعادت او بما مربوط نباشد ، ولى حاضر بشود به سعادت ما كمك كند . . .

بنابر آنچه گفته شد ، فقط خدايان مى‏توانند چنانكه شايد و بايد براى مردم قانون بياورند » 3 .

بديهى است كه روسو يك مرد مسيحى بوده و اعتقادى به خدايان نداشته است ، لذا مقصودش از خدايان ، انسان‏هاى الهى و مربوط به ماوراى طبيعت ميباشد .

دليل هشتم ترتيبى است كه در ميان خدايان مصر ديده ميشود ، امون رع بعنوان آفتاب مخفى خدايى است كه رمزى براى معبود سيستم دهنده هستى است و

-----------
( 1 ) نهايه ، ابن اثير ج 3 ص 160 .

-----------
( 2 ) تاريخ مختصر الدول گريگورى ص 17 .

-----------
( 3 ) قرارداد اجتماعى ، ژان ژاك روسو ص 81 .

[ 43 ]

مرتبه اين خدا در ميان خدايان پس از پتاح است كه ايجاد كننده كائنات است » 1 در آيات قرآنى چگونگى اعتقاد بت‏پرستان درباره بت‏ها بمضمون آيه زير است :

« وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الْلَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاءُنا عِنْدَ الْلَّهِ قُلْ اَتُنَبِّئُونَ الْلَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فى‏ الْسَّماواتِ وَ لا فِى الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ » 2 .

( آنان چيزهايى را جز خدا مى‏پرستند كه نه ضررى بآنان ميرساند و نه منفعتى .

و مى‏گويند اين بت‏ها شفاعت كنندگان ما در نزد خداوند هستند . بآنان بگو : آيا شما چيزى را بخدا خبر مى‏دهيد كه وجود آنها را در آسمانها و زمين نمى‏داند ( يعنى وجود ندارند ) خداوند پاكيزه و بالاتر از آن شرك است كه شما مى‏ورزيد ) .

توحيد حقيقى كه در كلام امير المؤمنين عليه السلام كمال تصديق خداوندى معرفى شده است ، آن توحيدى است كه از اين شرك بر كنار باشد . زيرا يك موجود جامد و محدود و محاصره شده در قوانين طبيعت شايسته بر نهاده شدن در برابر خداوند متعال نيست ، روح خداجوى بشرى را وابسته كردن به چنين موجود ناچيزى اگر چه بعنوان وسيله و شفيع و موجب تمركز قواى دماغى هم بوده باشد ، بكوچك انگاشتن خداى بزرگ مى‏انجامد . پس در حقيقت بت پرستان و آنان كه خدايان يا ارباب انواع را مورد گرايش قرار مى‏دهند ، خداى واقعى براى آنان مورد تصديق نميگردد ، بلكه بدبختانه جوشش فطرت توحيد را بوسيله آن بت‏ها و خدايان فرو مينشانند .