بعضى از دلايل تجرد روح

گفتيم كه معناى تجرد روح آن نيست كه يك حقيقت مجرد از عالم بالا سرازير شده و در بدن انسان جاى‏گير شده است . بلكه عناصر تشكيل دهنده موجوديت انسانى در مجراى تفاعلات ، يك محصول عالى بنام حيات به وجود مى‏آورد و اين محصول عالى تدريجا زمينه را براى به وجود آمدن « من » ( نفس ، خود ، شخصيت ) آماده مى‏نمايد .

[ 138 ]

هنگامى كه « من » به وجود آمد ، به وسيله فعاليت‏هاى متنوع و عقل و وجدان و ديگر نيروهايى كه وسيله تكامل مى‏باشند ، رو به كمال مى‏رود ، هر اندازه كه تكامل « من » پيشرفته‏تر مى‏گردد ، از مادّه و ماديات بركنارتر گشته و بر تجرد آن افزوده مى‏شود . چون اين جريان تكاملى از ذات مادّه ناخودآگاه برنمى‏آيد ، لذا مستند به يك عامل برين مى‏باشد كه به وجود آورنده و گرداننده مجموع عالم هستى است .

هر اندازه كه « من » به تجرد بيشتر نايل مى‏شود ، بيشتر استعداد پذيرش پرتو روح ملكوتى را بدست مى‏آورد . يا هر اندازه كه « من » از ماده و ماديات بيشتر رها ميشود ،

ميدان براى فعاليت روح كه خدا در انسان دميده است ، « و نفخت فيه من روحى » بازتر مى‏گردد و به عبارت روشنتر هر اندازه كه « من » از سطوح مادى بى‏نيازتر مى‏شود ، روح كه مانند مغزى در اعماق آن سطوح دميده شده است ، آشكارتر ميگردد و موجب تكامل تجردى « من » مى‏گردد . اكنون مى‏پردازيم به دلايل تجرد روح :