ائمه معصومين نگهدارندگان تعادل دين

براى درك اهميت موقعيتى كه ائمه معصومين عليهم السلام در حفظ تعادل دين و جلوگيرى از انحراف و كجروى‏هايى كه همواره دين را تهديد ميكند ، داشته‏اند ،

مقدمه‏اى را متذكر مى‏شويم :

از يك نظر همه قوانين و كلياتى كه وارد قلمرو معرفت بشرى مى‏گردند ، بر دو نوع عمده تقسيم مى‏شوند .

نوع يكم قوانين و كلياتى هستند كه از نظم جريانات جبرى انسان و جهان انتزاع مى‏شوند ، كه در اصطلاح عمومى آنها را قوانين علمى مى‏نامند .

نوع دوم قوانين و كلياتى هستند كه منشأ جبرى ندارند ، بلكه بايستگى‏ها و شايستگى‏هاى فردى و اجتماعى را نشان مى‏دهند .

ضامن بقا و اجراى قوانين نوع يكم ، خود نظم جريانات جبرى است كه در انسان و جهان وجود دارد .

مثلا كيفيت ساختمان عضوى انسانى خود ضامن بقا و اجراى تنفس از هواى مناسب است و احتياجى به بايد و شايدهاى وضعى و قراردادى و كمال‏جويى ندارد .

تشكّل آب به شكل ظرفى كه در آن قرار مى‏گيرد تابع پديده ميعان آب است كه از هر گونه سفارش و دستورى بى‏نياز است .

براى مقدار حركتى كه در نظر گرفته شده است ، لزوم نيرويى باندازه مناسب آن حركت ، قانونى است كه از نظم جبرى علت و معلول سرچشمه مى‏گيرد و براى استمرار و بقاى آن قانون ، حافظ و نگهبانى مورد احتياج نيست .

نوع دوم قوانينى هستند كه همواره و در هر محيط و هر گونه شرايط كه فرض شوند ، به شخصيّت‏هايى نيازمندند كه حفظ و نگهدارى و اجراى آنها را به عهده بگيرند .

[ 279 ]

تفاوت ميان اين دو نوع ، يك موضوع كاملا اساسى است و آن اراده و اختيار آدمى است كه در عمل به نوع دوم از قوانين دست‏اندركار است . باين معنى كه انسان بايد با اراده و اختيارى كه دارد ، به قوانين عادله عمل كند و از ارتكاب ظلم اجتناب بورزد . حق كسى را پايمال ننمايد ، در پاك ساختن درونش از آلودگى‏ها فعاليت كند . درباره زندگى خود هدف والايى را كه تفسير و توجيه كننده حيات او است درك نموده براى وصول به آن بكوشد . . .

از طرف ديگر طبيعت حيوانى انسان ، اراده و اختيار و ساير نيروهاى او را تحت تأثير جريان طبيعى خود قرار داده او را از توجيه اراده و اختيار در راه بايستگى‏ها و شايستگى‏ها جلوگيرى مى‏نمايد .

بنابراين آدمى آن جاندار است كه هر لحظه روى نوار مرزى ميان سقوط به طبيعت حيوانى و اعتلا به مقام انسانى قرار گرفته است ، همين كه بخواهد حركتى را آغاز كند ، بيكى از دو طرف ( طبيعت حيوانى ، اعتلا بمقام انسانى ) مايل ميگردد البته اين نكته را در نظر خواهيم داشت كه طرف اعتلا به مقام انسانى ميتواند قوانين منطقى طرف طبيعت حيوانى را مراعات كند ، ولى طرف طبيعت حيوانى نه تنها قوانين اعتلا را مراعات نمى‏كند ، بلكه همواره چهره متضادى با آن قوانين نشان مى‏دهد .

و با در نظر گرفتن قدرت طبيعت حيوانى انسان و گسترش فعاليت‏هاى گوناگون آن كه با سهولت و سادگى راه فعاليت را هموار ميكند ، تمايل و گرايش بسوى آن طبيعى بوده ، ورود به اعتلا احتياج به عامل كمك‏كننده دارد . اين عامل عقل و يا وجدان آدمى است كه پيامبر درونى ناميده مى‏شود .

عقل سليم يا وجدان اساسى‏ترين و مقدس‏ترين كارى را كه انجام مى‏دهد اينست كه بارور شدن خود را به دو عامل مستند مى‏داند :

1 تكاپو براى شناخت جهانى كه در آن زندگى مى‏كند .

2 پذيرش تعليم و تربيت از عظماى كمال يافته كه اسرار هستى و حيات آدمى براى آنان روشن است .

به نظر ميرسد كه اگر عقل يا وجدان آدمى اين كار مقدس را انجام نمى‏داد

[ 280 ]

آدمى در همان مراحل نخستين حيات ، راكد ميگشت و تدريجا از بين مى‏رفت .

اين عظماى كمال يافته پيامبران الهى هستند كه با معرفى اوصياء براى پس از حيات خود و با عرضه‏داشتن كتاب‏هاى آسمانى مأموريت بارور ساختن عقول و وجدان‏هاى آدميان را تكميل مى‏نمودند .

لذا ميگوئيم كارى كه اوصياء و كتابهاى آسمانى انجام مى‏دهند ، دامنه فعاليت پيامبران است .

با اين ملاحظات نتيجه روشنى كه بدست ميآوريم ، اينست كه وجود مربيان كمال يافته براى بهره‏مند شدن انسان‏ها از بايستگى‏ها و شايستگى‏ها كه بايستى از روى اراده و اختيار مورد عمل قرار بگيرند ، ضرورت دارد .

ما ميدانيم كه تنها ائمه معصومين عليهم السلام بودند كه بدون اندك تمايلى شخصى و با هر گونه گذشت و فداكارى نگهبانى تعادل دين را چه در قلمرو عقايد و چه در قلمرو احكام و وظايف ، بعهده گرفته تا نفس‏هاى آخرين با انحراف و شيوع بدعت‏هاى ويران‏گر مبارزه ميكردند .

تاريخ اسلام اين جريان با اهميت را به ما نشان داده است كه ائمه معصومين تا آخرين سر حدّ امكان از عهده مأموريت نگهبانى دين اسلام برآمده‏اند .

در شرايطى كه اجتماع دورانشان مساعد و آماده پذيرش بوده است ، مأموريت خود را در سطح اجتماع انجام داده‏اند و در هر زمانى كه شرايط اجتماعى با اجراى مأموريت آنان مساعد نبوده به تربيت افرادى ميپرداختند كه بتوانند در صورت امكان نگهبانى تعادل دين را بعهده بگيرند و آنرا انجام بدهند .

در سرگذشت زندگى هر يك از ائمه معصومين تربيت‏شدگانى ديده ميشوند كه باصطلاح معروف هر يك از آنان شايسته منصب پيشتازى در سازندگى‏هاى انسانى بوده‏اند . 19 زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثّبور [ رديف مقابل آل محمّد ( ص ) ] ( بذر تباهى و انحراف كاشتند و كشتگاه خود را با فريب خوردن و فريبكارى آبيارى كردند و سقوط و هلاكت از آن

[ 281 ]

چيدند ) .