4 رابطه خالقيت و صانعيت

اين رابطه با كلمات گونه‏گونى در آيات قرآنى فراوان آمده است ، از آنجمله :

لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْى‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ 1 .

( خدايى جز او نيست ، آفريننده همه موجودات ، پس او را بپرستيد ) .

قُلْ سيرُوا فىِ الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَءَ الْخَلْقَ ثُمَّ الْلَّهُ يُنْشِى‏ءُ الْنَشْأَة الْآخِرَةَ اِنَّ الْلَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْى‏ءٍ قَديرٌ 2 .

( بگو به آنان ، در روى زمين سير كنيد [ و بتحقيق بپردازيد ] و ببينيد او چگونه آفرينش مخلوقات را آغاز كرده است ، سپس جهان ديگر را بوجود ميآورد .

خداوند بهمه چيز توانا است ) .

صُنْعَ الْلَّهِ الَّذى‏ اَتْقَنَ كُلَّ شَيْى‏ءٍ 3 .

[ جريان خلقت ] ( ساخته الهى است كه همه چيز را بجاى خود و بى‏نقص آفريده است ) .

اَللَّهُ يَبْدَءُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ ثُمَّ اِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 4 .

-----------
( 1 ) الانعام آيه 102 .

-----------
( 2 ) العنكبوت آيه 20 .

-----------
( 3 ) النمل 88 .

-----------
( 4 ) الروم آيه 11 .

[ 71 ]

( خدا آفرينش را بى‏سابقه هستى بوجود مى‏آورد و سپس آن را برميگرداند و سپس بسوى او خواهيد برگشت ) .

اَوَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ الْلَّهَ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ 1 .

( آيا نمى‏بينند خداوند چگونه آفرينش را آغاز ميكند و سپس آنرا برميگرداند ) .

بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اِذا قَضى اَمْراً فَاِنّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ 2 .

( ابداع كننده ( بوجود آورنده اشياء بى‏سابقه هستى ) آسمانها و زمين و موقعى كه حكم هستى به امرى كند ، تنها بآن امر مى‏گويد « باش » او فورا لباس هستى را مى‏پوشد ) .

اين رابطه بهيچ وجه با مكتب وحدت موجود و آن نوع وحدت وجودى كه در نتيجه با وحدت موجود يكى است ، سازگار نمى‏باشد . زيرا اين آيات صريحا مى‏گويد :

موجودات با اراده خداوندى بوجود آمده‏اند ، و بهيچ وجه پيش از تعلق اراده الهى به تحقق هستى آنان ، وجود نداشته‏اند . و وجود علمى كائنات در علم خداوندى غير از هستى عينى آنها در ذات يا هستى خداوندى است . بنابراين اگر مكتبهاى وحدت موجودى و وحدت وجودى‏هاى مساوى وحدت موجودى قابل تفسير صحيح نباشند ، با نظر به آيات مزبوره نمى‏توان آنها را پذيرفت .

وَ لِلَّهِ مُلْكُ الْسَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ اِلَيْهِ الْمَصيرُ . 3 ( و از آن خدا است ملك آسمانها و زمين و آنچه كه ميان آنها است و برگشت نهايى بسوى او است ) .