حركت و تكاپوى آن اجتماع :

مردمانى سوار بر شتران كه آوازى هم براى آنها مى‏خواندند ، از تپه‏ها و درّه‏ها و دشت‏ها مى‏گذشتند ، نه سايه‏اى بود كه در آن بيارامند و نه پناهگاهى كه طراوتى در آن بدست بياورند ، مگر مكه بتكده‏اى كه موجود عزيزى جز درهم نميشناخت و عظمتى جز دينار سراغ نداشت . بنى‏اسد و بنى‏تميم دخترها را زنده به گور ميكردند ،

بدون اينكه هدفى جز خرافات‏گرايى و محو آيات الهى و انكار زيبايى طبيعت داشته باشند . راهى كه اعراب در آن روزگار پيش گرفته بودند : گذراندن جان‏هاى آدميان از لبه شمشير و كوبيدن دل‏هاى يكديگر با تازيانه‏هاى دوزخى زبان بوده است .

براى آنان اندك تصادمى كافى بود كه وقيح‏ترين منظره‏اى را در پيكار بوجود بياورند :

سواران قدرتمند كه در كبر و مباهات غوطه مى‏خورند و مردانى كه در خاك و خون مى‏غلطند و كودكانى كه فرياد مى‏زدند و پناه مى‏طلبند . . .

اجتماعى كه انسان بودن جز نژاد عرب را آن هم در موقعى كه در برابر جز نژاد خود قرار مى‏گرفتند ، قبول نداشتند ، در آنهنگام هم كه در مقابل بيگانه نبودند ،

جز « خود » ى محاصره شده در قالب پست‏ترين زندگى نمى‏شناختند 1 . . .