يك نگاه دقيق به ترس و رابطه آن با مذهب

چنانكه در كتاب « توضيح و بررسى مصاحبه برتراندراسل وايت » گفته شده است : ترس يك پديده روانى مشخصى است كه علائم و آثار فيزيولوژيك خاصى را در بدن نمودار ميسازد كه در مباحث روانى مطرح و بررسى ميشوند و ترس را ميتوان به اين نحو توضيح داد كه در هنگام يقين يا احتمال فقدان يا نقص توازن و تعادل طبيعى يا روانى ، پديده ترس نمودار ميگردد . البته ميدانيم كه اين تعريف پديده ترس را كاملا روشن نميسازد ، ولى اين نقص تعريف مخصوص به پديده ترس نيست ، بلكه در همه پديده‏ها و فعاليتهاى روانى وجود دارد ، زيرا ما در هنگام بررسى آن پديده‏ها و فعاليتها با نمودهاى فيزيكى داراى رنگ و شكل و كميت و ديگر نمودها روبرو نيستيم ، حالا بايد ديد آيا اينكه

-----------
( 1 ) باغ اپيكور آناتول فرانس ص 31

[ 168 ]

مذهب مولود ترس است ، سخنى درست است يا نه ؟ ميگوئيم : آن ترس كه مولود نادانى است ، بايستى با برطرف شدن نادانى ، ترس نيز مرتفع گردد .

مستند ساختن مذهب به اينگونه ترس كه مولود نادانى است ، درباره هزاران فيلسوف و دانشمند خداشناس و مذهب‏گراى كه باواقعيات جهان هستى و لو بوسيله درك يك عده قوانين كلى آشنائى دارند ، كاملا خلاف واقع است ،

زيرا اينان نه تنها با تقليل جهل و نادانى‏شان از خدا و مذهب بى‏نياز نگشته‏اند ،

بلكه اغلب آنان ، با پيشرفت در علم و جهان‏بينى كه داشته‏اند ، خود را با خدا آشناتر و به مذهب متمايل ترديده‏اند . آيا دكارت نميگفت : « ماده و حركت را بمن بدهيد ، من جهان را براى شما بسازم » اين متفكر حداقل جهان را از ديدگاه خودشناخته و بجهت نادانى درباره جهان مبتلا به بيم و هراس نبوده است . اين متفكر با چنين ادعائى دو دليل تازه به دلايل اثبات وجود خداوندى آورده است . از طرف ديگر ميبايست با پيشرفت علم و جهان‏بينى‏ها مسئله خدا و مذهب بكلى از جوامع منتفى شود ، با اينكه عملا چنين چيزى وجود ندارد ، بلكه گرايشهاى مذهبى و عرفانى در همه جوامع بطور روزافزون پيش ميرود .

اشتغالات تخديرى مانند بعضى از هنرها و مايعات الكلى و دعاوى اومانيستى نتوانسته است جلو پيشرفت اين گرايش‏ها را بگيرد . اينكه گفته ميشود :

هراندازه علم پيشرفت كند ، بى‏نيازى از خدا و مذهب بيشتر احساس ميشود ،

خطاى بزرگى است كه برخى از مردم « علم‏زده » مرتكب ميشوند ، زيرا پيشرفت علم نيست كه با مذهب به پيكار برخيزد و هيچ دانشمند آگاهى براى طرد مذهب تاكنون به فرمولهاى علمى استناد ننموده است ، بلكه آنچه كه ديده ميشود اينست كه دانشمندانى از زنگوله‏هائى كه بپاى دين بسته‏اند ،

متنفرند و متدينانى كه استنتاج نارواى لا مذهبى از علم را مى‏بينند ، اظهار ناراحتى و انزجار از دانشمند مينمايند .

شگفتا ، قرنهاى طولانى است كه دين و علم را بجان هم انداخته‏اند ،

[ 169 ]

ولى تاكنون نه تنها هيچ يك از آندو ، ديگرى را بر زمين نزده است ، بلكه هر دو در قلمرو مخصوص بخود ، مشغول حركت و انجام وظيفه بوده ، گاهگاهى هم به كمك و تعاون همديگر ميشتابند . بلكه بقول افراد فراوانى از دانشمندان و جهان‏بينان خردمند زيربناى مسائل علمى با اصول عالى دين اشباع شده است .