4 قطع‏هاى منطقى و قطع‏هاى تلقينى و قطع‏هاى فصلى

معمولا براى رسيدن به مرحله قطع دو عامل وجود دارد :

عامل يكم بازشدن تدريجى واقعيت در ديدگاه آدمى بوسيله تكاپوهاى واقع‏جويانه و مبارزه جدى با شك و ترديد و عشق به خود واقعيت . اين نوع قطع‏ها را منطقى ميناميم زيرا مطابق منطق واقع‏يابى بوجود آمده و نوسانات احتمال و شك و ترديد و توهم را پايان داده است .

عامل دوم تلقين واقعيات بر ذهن آدمى به وسيله منتفى ساختن انگيزه‏هاى شك و ترديد و توهمات . هر اندازه كه ذهن واقع‏جوى يك انسان ضعيف‏تر بوده باشد ، بيشتر تحت تأثير تلقين قرار ميگيرد ، زيرا از يكطرف ميخواهد واقعيت را دريابد و به نوسانات ترديد و احتمال و تخيلات و توهمات پايان بدهد و از طرف ديگر قدرت وصول به واقعيت را يا اصلا ندارد و يا اگر هم قدرت وصول را داشته باشد ، بجهت ناتوانى از گلاويز شدن با نوسانات ترديد و تخيل و احتمال متضاد و توهم‏ها ، خود را از پيش گرفتن راه منطقى قطع ناتوان مى‏بيند و لذا تحت تأثير تلقين قرار ميگيرد و هر اندازه كه شخصيت تلقين كننده چشمگيرتر بوده باشد ، شخصيت خود را با سرعت بيشتر و همه جانبه‏تر در اختيار آن شخصيت قرار ميدهد . متأسفانه تعليم و تربيت‏ها معمولا اين پديده حياتى را كه گنجايش براى شك و ترديد و پيش گرفتن راه منطقى براى وصول به واقعيت‏ها و فرونشاندن طوفان شك و ترديد ميباشد ، هيچ اهميتى نميدهند و اغلب انسانها را از ترديد و شك و هضم آن ميترسانند و نمى‏فهمند كه هراندازه گنجايش ذهن آدمى در برابر جريانات طوفانى بيشتر بوده باشد ، عوامل درك نيرومندتر و قطع‏هاى او در مسير وصول به واقعيت‏ها منطقى‏تر و پايدارتر خواهد

[ 288 ]

بود . اگر يك انسان‏شناس ژرف‏نگر ادعا كند كه اگر عامل تلقين از قطع و يقين‏هاى حاصله در ذهن انسانها ، حذف شود ، بجهت بى‏ظرفيتى ذهن آدميان ،

ترديد و توهم و تخيل دمار از روزگار معرفتى آنان در ميآورد ، گزافه‏گوئى نكرده است .

عامل سوم فصل و موسم‏هايى كه فضاى يك جامعه را فرا ميگيرد . در آنهنگام كه سياستمداران يا رهبران فكرى و اقتصادى يك جامعه طرحى يا نظريه‏اى را ميريزند و ميخواهند آن طرح را براى مردم جامعه قابل قبول بسازند ،

مقدمات و وسايلى را براى منتفى ساختن عوامل احتمال و شك و ترديد درباره آن طرح و نظريه در فضاى جامعه بوجود ميآورند ، كه مغزهاى معمولى بدون عبور از آن نوسانات ، حتى بدون مجال براى تفكر در پيرامون طرح و نظريه القاء شده ، قطع پيدا كنند . اين گونه قطع‏ها را قطع‏هاى فصلى و موسمى ميتوان ناميد .

آنچه كه جاى تأسف است اينست كه پس از سپرى شدن فصل قطع‏هاى موسمى ، كمتر افرادى پيدا ميشوند كه عوامل جبرى قطع‏هاى موسمى گذشته را مورد تحليل قرار بدهند و در آينده از آنها بهره‏بردارى نمايند .