اينقدر خود را فريب ندهيد ، دين جان خود را بتأخير نيندازيد ،

حق شوخى ناپذير است

شما با تلقين و تجسيم‏هاى دروغين خود را گمراه مسازيد . بهانه ميآوريد ،

با حق و حقيقت از در شوخى و « بارى بهر جهت » در نياييد . كسى كه خود را بفريبد ، كسى كه با جدى‏ترين واقعيت زندگى كه حق است ، شوخى كند ، بطور قطع جان خود را گم كرده‏است ، هيچ كسى جز خود انسان نميتواند جان گمشده خود را پيدا كند ، رهبران راستين فقط چراغى فرا راه گم كردگان جان ميگيرند ، اما راه رفتن و نگريستن و جستجو وظيفه خود انسان است . هيچ ميدانيد كه هر بار كه در برابر حق و حقيقت به علت‏تراشى و عذرآورى مى‏پردازيد ،

از جان خود دورتر ميشويد ؟ وقتى كه آدمى به فرار از جان خود اصرار ميورزد ،

رهبر دلسوز چه كارى ميتواند انجام بدهد ؟ ميگوئيد : ريشه‏كردن ظلم و فساد و منبع آن را كه طاغوت شام است بتأخير بيندازم آخر در معناى اين پيشنهاد فكر ميكنيد كه چه ميگوئيد و چه ميخواهيد ؟ شما با اين خواست نابكارانه ،

ميگوئيد : ما عزت و شرافت و استقلال و حركت به كمال در مجراى « حيات معقول » را نميخواهيم انسان شدن ما را بتاخير بينداز حيات معقول انسانى را بتأخير بينداز براى در آوردن چنگالهاى درنده طاغوت شام از جگر بينوايان ، مهلت بده و شتاب مكن اى نابخردان سست عنصر ، مهلت براى جگرى كه در چنگال درنده در حال متلاشى شدن است ، چه معنا ميدهد ؟ آن كس كه به ذلت تن در داده و خود را تسليم انواع ستم‏ها و تجاوزها نموده‏است ،

چگونه ميتواند در صدد رفع ظلم از ديگران برآيد . از روى حقيقت بشما ميگويم : حق يك واقعيت شوخى ناپذير است كه جز با جديت حياتى نميتوان آن را دريافت ، چنانكه خود حيات واقعيتى است كه اگر حقيقتش درك نشود ، نميتوان ادعاى برخوردارى از آن نمود .

[ 195 ]

15 ، 16 اىّ دار بعد داركم تمنعون و مع اىّ امام بعدى تقاتلون ( كدامين خانه و وطن را جز خانه و وطن خود از اشغال بيگانگان ممنوع خواهيد ساخت ؟ و با كدامين رهبر پس از من ، به ميدان نبرد وارد خواهيد گشت ؟ )