1 مقدمه نخستين برقرار شدن ارتباط ابتدائى ميان ذهن و موضوع

با تحقق اين ارتباط ذهن از راه حواس كه وسيله‏هائى براى انتقال صورى از موضوعات بذهن مى‏باشند ، متأثر مى‏گردد . اگر ارتباطى بين ذهن و موضوع خارج از ذهن برقرار نگردد ، شناختى بوجود نمى‏آيد . اين مطلب منافاتى با آن ندارد كه گفته مى‏شود مغز انسانى بذرهاى اصلى معرفت را با خود مى‏آورد و يا مقدارى از مفاهيم و اصول كلى در مغز آدمى از موقع تولد وجود دارد . زيرا بهر تقدير كه در نظر بگيريم بدون برقرار شدن ارتباط ذهن با موضوعات خارجى ، شناختى در ذهن بوجود نميآيد خواه معتقد باشيم به اينكه بذرهاى اصلى همه شناخت‏ها در مغز آدميان كاشته شده است كه برقرارى ارتباط با خارج از ذهن كانالى را بوجود ميآورد كه انعكاس موضوعات و روابط آنها در جهان خارجى مانند آب از آن كانال عبور نموده و بذرهاى كاشته شده معرفت را آبيارى ميكند و خواه معتقد باشيم به اينكه ذهن آدمى مانند صفحه سفيدى است كه با برقرار شدن ارتباط ميان دو قطب ذهنى و عينى صفحه سفيد ذهن منقوش مى‏گردد . بالاخره مشاهدات و تجربيات بطور كلى چنين نشان مى‏دهد كه برقرارى تماس و ارتباط اولين مقدمه اساسى بروز شناخت است . اين مسئله را بايد خاطرنشان سازيم كه انتقال صور و اشكال موضوعات عينى به ذهن از يك مسير خلاء عبور نمى‏كنند ، بلكه آن صور پس از آنكه در حوزه ارتباط قرار گرفت از ميان پديده‏هاى فيزيكى مانند نور و فاصله‏هاى كم و بيش و عواملى ديگر كه بطور مستقيم موضوع عينى را احاطه كرده‏اند براى عبور از كانال حواس يا آزمايشگاه آماده ميشود ، در اين عبور ، موضوع شناخت ناب و محض بودن خود را نميتواند حفظ نموده و آنچنانكه هست از كانال حواس عبور نمايد و پس از آنكه از كانال مزبور عبور كرد ، وارد صحنه ذهن ميشود كه پيش از آن شاهد انعكاسات و فعاليت‏هاى گوناگونى بوده و از ترشحات اصول و قوانين پذيرفته شده در امان نميباشد ، اين مسائل

[ 260 ]

در مباحث آينده مشروحاً بررسى خواهد شد .