نه ارزش دعوت به حق را درك ميكنيد و نه قلبى را كه براى شما مى‏تپد تشخيص ميدهيد .

آنچنان در توهمات و هواهاى بى‏پايه خود فرو رفته‏ايد و آنچنان خودخواهى هايتان رنگ حق را مات كرده است كه نه حق را ميشناسيد و نه معناى دعوت حق را مى‏فهميد و نه دعوت كننده را بجاى ميآوريد . بدتر از اين نابخردى‏هاى بنيان كن ، حماقتهاى تبهكارانه شما است كه ناله‏ها و فريادهايم را نميشنويد .

اضطراب و تشويش قلبم را كه براى سعادت دنيا و آخرت شما مى‏تپد ، در نمييابيد .

شما با خود چنين ميگوئيد كه : على بن ابيطالب چه ميگويد و از ما چه ميخواهد ؟

ما را بكجا ميكشاند ، عاقبت كار ما چه خواهد بود ؟ آيا در اين دنيا كسى را روشن‏تر از على ( ع ) و گفتارى را صريح‏تر از گفتار او سراغ داريد ؟ من كه نه خودم را از شما پنهان ميكنم و نه گفتارم مانند سياستمداران عوام چند پهلو و ابهام‏انگيز است . گفتار من عبارتست از دعوت شما براى دفاع از حق ،

آيا در هدف‏گيرى من از دعوت ترديدى داريد ؟ صريحاً بشما ميگويم : هدف من از دعوت شما براى دفاع از حق ، نابود كردن موانع « حيات معقول » شما است كه پيامبر اكرم دعوت بسوى آن نموده است . هدف من از دعوت ،

ريشه‏كن كردن عوامل تباهى حيات است كه امروز معاويه ضد بشر در رأس آنها قرار گرفته است .

دعوت من براى مبارزه بى‏امان با ماكياولى‏گريهاى طاغوت شام است كه اگر امروز به دعوت من گوش ندهيد ، فردا شما را به روز سياه نشانده

[ 193 ]

حيات شما را بازيچه خود كامگيهايش قرار خواهد داد . دريغا ، تاكنون اين حقيقت را درك نكرده‏ايد كه رابطه من با شما ، رابطه يك سياستمدار قدرت پرست و خودخواه نيست كه براى يك دستمال در راه خواسته‏هايش قيصريه‏هاى حيات شما را آتش بزند . براى درك رابطه من با شما ، اطلاع از لرزشها و اضطرابات قلبم بگيريد . شما اين بهانه را هم نميتوانيد بياوريد كه ما قلب ترا نمى‏بينيم ، زيرا

سر من از ناله من دور نيست
ليك چشم گوش را آن نور نيست

اى سست عنصران بيخبر از ارزش حيات ، نشسته‏ايد به حماسه سرائيها دلخوش كرده‏ايد ، همه شما قيافه‏هاى متفكرانه و دلسوزانه بخود گرفته‏ايد ،

براى چه ؟ براى بدست آوردن يك « حيات معقول » كو آن حيات معقول ؟ روزى سفيان بن عوف غامدى هجوم بر بينوايان جامعه شما ميبرد ، مى‏كشد و غارت ميكند . روز ديگر جانور پليدى بنام ضحاك بن قيس بر سر شما تاختن ميگيرد . همه اين غارتگرى‏ها و تاخت و تازها فقط زبان شما را بحركت در ميآورد كه بنشينيد ، مقدارى با حماسه‏گوئى خودتان را بفريبيد و مقدارى هم با لا طائلات بى‏اساس وقت‏گذرانى نمائيد . در صورتيكه آن غارتگريها و تاخت و تازها موجوديت شما را تباه و قلبم را زير شكنجه‏ها ميفشارد و مضطربم ميسازد . برخيزيد و بيش از اين خود را فريب ندهيد . 10 ، 11 ، 12 ، 13 ، 14 اعاليل باضاليل . و سألتمونى التّطويل دفاع ذى الدّين المطول .

لا يمنع الضّيم الذليل و لا يدرك الحقّ الاّ بالجدّ ( با سخنان گمراه‏كننده عذر ميتراشيد . از من خواستيد جنگ را بتأخير بيندازم ، چونان بدهكارى كه از طلبكار خود تمديد بخواهد . انسان ذليل و خوار از ورود ستم بر خود جلو نميگيرد . حق بدون جديت قابل وصول نيست )

[ 194 ]