مرحله يكم دوران زندگى معمولى .

در اين مرحله شخصيت شهيد مانند هر انسانى ديگر ، هدف‏هايى را براى خود انتخاب و در راه وصول به آنها تلاش مينمايد . لذايذى دارد و آلامى ، پيروزيهائى دارد و شكست‏هائى ، و بطور خلاصه انسانى است زنده و در راه ادامه زندگى هرگونه شرايط مناسب را ميجويد و با هرگونه عامل مزاحم ادامه زندگى مبارزه مينمايد . البته نميگوئيم هر فردى كه پايان زندگيش به شهادت ميانجامد ، راه شهادت را از همين مرحله انتخاب ميكند . ولى ميتوان با تحليل صحيح در شخصيت‏هايى بزرگ كه زندگى خود را با شهادت به پايان ميرسانند ، تا حدودى مسير آنان را در ارزيابى زندگى و مرگ تشخيص داد . سرتاسر زندگى على بن ابيطالب عليه السلام ، چنان با ارزيابى همه جانبه درباره زندگى و مرگ و هدف اعلاى حيات گذشته است كه ميتوان گفت : هر لحظه‏اى از زندگى او مركب از دو عنصر حضور در طبيعت و حضور دربارگاه الهى بوده است . بهمين جهت است كه بايد گفت : انسانهايى بنام على بن ابيطالب و حسن بن على و حسين بن على عليهم السلام و آنانكه حقيقتا پيروان آنان ميباشند ، حتى در حال شديدترين ارتباط باطبيعت ، در حال شهادت بسر ميبرند .

امير المؤمنين ( ع ) ميگويد : « مرگ براى من چيز تازه‏اى را كه ناگوار باشد نشان نداده است . » « سوگند به يزدان پاك هيچگونه پروائى ندارم كه من به طرف مرگ حركت كنم يا مرگ بر من وارد شود » ، « قسم به خداوند بزرگ ، فرزند ابيطالب به مرگ مأنوس‏تر است از كودك شيرخوار به پستان مادر » لذا درست است كه امير المؤمنين و امام حسن ( ع ) در ميدان كارزار رسمى در ميان صف‏آرائى‏هاى طرفين شهيد نشدند ، ولى با نظر به شدت ناملائمات و گرفتارى آن دو بزرگوار در ميان خود كامكان خودخواه و فريب‏خوردگان

[ 11 ]

پيشتازان تنازع در بقا ، و عشاق شهوت حيوانى و مال و مقام ، هر لحظه از زندگى آن دو بزرگوار طعم كشته شدن در راه خدا كه شهادت ناميده ميشود ،

سپرى گشته است .