آيا وطن دوستى مطلوب مطلق است ؟

پاسخ اين سئوال كاملا منفى است . كدامين وطن براى حيات آدمى از كالبد بدن او محبوب‏تر و ضرورى‏تر است ؟ با اينكه مى‏بينيم : اين وطن باضافه اينكه دائماً در حال تبديل و تحول است و بعلاوه اينكه حيات و روح آدمى در راه مقاصد خود اين وطن را بهر گونه تلاش و شكنجه و محروميت وادار ميكند ، موقعى كه يك يا چند عضو از ساختمان اين وطن بجهت فساد و تباهى بخواهد خود حيات و روح را تهديد كند ، آن عضو يا آن عضوها را ميبرد و دور مى‏اندازد .

كدامين موضوع براى انسان محبوب‏تر از پستان مادر و شيرى كه در ايام كودكى از آن تغذيه ميكرد ، وجود داشته است ؟

با اينحال پس از بزرگ شدن حتى اسمى هم از پستان و شير و مرحله ما قبل پستان ( رحم مادر ) كه اساسى‏تر و حياتى‏تر از پستان و شير بوده است بزبان نميآورد .

پس از سپرى كردن دوران ابتدايى حيات و بى‏نيازى از موضوعاتى كه

[ 199 ]

وطن و منشأ اولى و وسيله ادامه حيات بوده‏است ، يك بار ديگر حب الوطن ميتواند مطلوب بلكه ضرورت داشته باشد و آن اينست كه موقعى كه اقوياى جوامع بخواهند با تلقينات جهان وطنى و شعارهاى آراسته ايده‏هاى جهانى ضعفا را پايمال كنند . در اين موارد تلقينات و شعارهاى آراسته مانند دانه پاشيدن صيادان زبردست است كه ميخواهند بينوايان را از آشيانه خود بيرون كشيده و طعمه خود بسازند .

در اين مواقع حب الوطن مساوى حب ذات مى‏گردد كه كوچكترين فريب خوردن به نابودى حيات آدمى منجر خواهد گشت .

تبهكارترين مردم در اينگونه موارد كسانى هستند كه نقش دلالى زندگى و مرگ انسانها را بدست گرفته با سخنان و شعارهاى فريبنده انسانهايى را تسليم ضد انسانها مينمايند . روى اين محاسبه واقعى است كه ملل ناتوان تاكنون درباره دعاوى جهانى بودن انسانيت و شئون آن بوسيله ملل قوى بدبين بوده و خود ملل قوى نيز اطمينانى بآن دعاوى در ميان خود نداشته‏اند . نتيجه كلى اين مبحث اينست كه « حب الوطن من الايمان » 1 از دو نظر كاملا طبيعى و منطقى است :

1 نظرگاه طبيعى ، چنانكه بطور اختصار اشاره كرديم : وطن و حساسيت مخصوص درباره آن و هر موضوعى كه حيات آدمى با آن انسى دارد ، پديده‏ايست كاملا طبيعى .

2 نظرگاه منطقى ، حب الوطن از اين ديدگاه چنانكه گفتيم : مساوى حب ذات و دفاع از زندگى و مبارزه با مرگ است .