نتيجه يكم آياتى چند در قرآن مجيد علم غيب را در انحصار خداوندى گوشزد ميكند

مانند آيه شماره ( 3 و 6 و 11 ) انحصار علم غيب به خدا با نظر به موضوع معلوم بر دو نوع تقسيم ميشود :

[ 55 ]

نوع يكم موضوعاتى است كه بشر قدرت شناخت ماهيت آنها را ندارد ، مانند ذات خداوندى ، حقيقت صفات او ، روز قيامت ، حقيقت ابديت و غير ذلك . و ايمان بشر به اين حقايق مستند به شناخت ذات و ماهيت آنها نيست ، بلكه مربوط دريافت‏هاى ديگريست كه وجود اين حقايق و ارتباط غير حسى با آنها را امكان پذير ميسازد ، مانند من و روح و آزادى روانى كه بشر در عين ارتباط و ايمان به آنها ، از شناخت حسى آنها قطعا محروم است .

نوع دوم موضوعاتى هستند كه بشر قدرت شناخت تفصيلى آنها را دارا ميباشد ، ولى به علل طبيعى و موقعيت‏هاى ضرورى كه او را در بر گرفته است ، از رويارويى با آنها ناتوان است ، و آن موضوعات براى او غيب محسوب ميشود . اينگونه امور غيبى با آمادگى انسان به فراگيرى آنها ، مانند آمادگى پيامبران و رسولان بوسيله عنايات الهى قابل شناخت و درك ميباشند ،

آيه‏اى كه در ( سوره جن 27 ) آمده است . ( آيه شماره 8 ) اين نوع غيب‏ها را بيان ميكند كه خداوند در اختيار رسولان قرار ميدهد . بنابراين تقسيم ، آياتى كه علم غيب را از پيامبر اكرم نفى ميكند ، علم ذاتى و استقلالى است . يعنى پيامبر اكرم به خودى خود علم غيب ندارد . و اين نفى استقلال در علم غيب با اينكه پيامبر و ديگر انسانهاى رشد يافته ميتوانند با عنايات خداوندى ، عالم به غيب شوند ، منافاتى ندارد .