قتل بى‏واسطه و قتل با واسطه

اساسى‏ترين شرط قتل نفس جنائى و صدق قاتل جنايتكار بر كسى تعمد و آگاهى است . اگر آگاهى و تعمد در بين نباشد ، اگر چه قتل صورت بگيرد ،

موصوف به صفت جنايت نمى‏گردد ، مانند قتل از روى اشتباه و خطا با اينكه بايد ديه مقتول پرداخت شود ولى جنايت و تقصير نمى‏باشد . در نسبت دادن قتل جنائى بيك فرد يا بيك گروه دخالت و تأثير آگاهانه و عمدى به نحوى از انحاء شرط است . در مباحث فقهى مربوط به پديده قتل و كيفر آن انواع مختلف دخالت در قتل مانند 1 دستور به قتل 2 شركت در قتل 3 آماده كردن مقدمات قتل 4 مباشرت مستقيم به قتل 5 شهادت دروغين به وقوع جرمى كه موجب قتل است . و مانند اين امور مورد بحث و تحقيق قرار گرفته است

[ 124 ]

با نظر به آن مسائل و منابع فقهى مربوطه ، مجرد دستور به قتل كسى بدون اينكه آن دستور علت تامه قتل بوده باشد ، قاتل محسوب نميشود زيرا كسى كه متصدى قتل شده است ، از آگاهى و اختيار در اقدام به قتل برخوردار بوده است ، دستور دهنده از نظر فقهى محكوم به قصاص نمى‏باشد ، [ اگر چه با كمترين تأثير دستور در اراده يا تحريك قاتل ، دخالت در قتل داشته است ] حتى در صورتى كه دستور دهنده بوسيله اعمال قدرت قاتل را به قتل نفس اكراه نمايد ، دستور دهنده محكوم به حبس ابدى ميگردد ولى قصاص نمى‏شود ، زيرا بنا بر تحقيقات فقهاء تشيع اكراه در قتل با نظر به رشد فكرى و آگاهى و اختيار ميان قتل يكى از دو نفس محترم ( خود يا مقتول ) به مرحله اجبارى كه مانند آلت محض براى كشتن ديگرى باشد نمى‏رسد . خلاصه حكم قتل نفس از ديدگاه فقه محض با حكم اخلاقى و عكس العمل نفس الامرى متفاوتست ، زيرا از ديدگاه اخلاق و عكس العمل نفس الامرى كمترين رضايت و اعانت و لو جلوگيرى نكردن از مقدمات ابتدائى قتل ، نوعى شركت معنوى در قتل است اين سختگيرى شديد در مكتب اسلام درباره خون انسانها براى نشان دادن عظمت حيات است كه خداوند خالق حيات و موت به انسانها داده است . با اين مقدمه روشن مى‏شود كه أمير المؤمنين عليه السلام در جمله مورد تفسير ميخواهد موقعيت خود را در داستان قتل عثمان هم از ديدگاه فقهى و هم از نظر اخلاقى و نفس الامرى بيان كند كه : امير المؤمنين دستورى به قتل عثمان نداده است .

و عثمان مردى بالغ و رشيد و عاقل و داراى آگاهى و اختيار بود ، و خود چند بار احساس خطر كرده بود و چنانكه در مجلد پنجم گفتيم : خود أمير المؤمنين چند بار عثمان را از خطرى كه متوجه او بود ، آگاه ساخته و بر حذر فرموده بود . بنابراين ، أمير المؤمنين حتى از ديدگاه اخلاقى و نفس الامرى نيز تأثيرى در قتل عثمان نداشته است . و با توجه به اقدامات أمير المؤمنين براى جلوگيرى از حادثه عثمان روشن مى‏شود كه آن بزرگوار كمترين اعانتى در

[ 125 ]

قتل عثمان نداشته است .