توضيحى درباره غيب

كلمه غيب و غياب و غيبوبه و مشتقاتى كه اين ماده دارد ، بمعناى دور بودن از ديدگاه و ناپديد بودن از افق ديد ، ميباشد . غيب باين معناى لغوى كه بسيار وسيع و داراى عموميت است ، درباره هر چيزى كه از افق ديدگاه انسان ناپديد باشد ، بكار ميرود . وقتى كه ميگوئيم : سه نفر از شاگردان اين كلاس امروز غايب بودند ، يعنى از كلاس كه ديدگاه ما است ناپديد بودند .

يعنى در كلاس نبودند . ملاحظه ميشود با اينكه ما آن سه نفر شاگرد را ميشناسيم ،

باز ميگوئيم : غايب بودند ، يعنى موصوف به غيب از كلاس بودند . غيب به اين معناست كه شامل هزاران حقيقتى ميباشد كه ما آنها را مى‏شناسيم ، ولى براى ما محسوس و قابل ديدن و قابل لمس نيستند . بكار بردن غيب بهمين معناى عمومى در آيات شماره 2 و آيه 102 از سوره يوسف ميباشد . اين مسئله را در نتيجه دوم مطالعه فرمائيد . و همچنين شامل حقايق نامحسوس ولى صد در صد قابل درك و دريافت ميباشد مانند صدها نوع لذت و الم و عاطفه و انديشه و اراده و حقيقت عدالت و آزادى و ميلياردها روابط كه ميان موجودات جهان هستى وجود دارد و حقيقت عدد . ما همه اينها را ميشناسيم ولى از ديدگاه حسى ما بدورند و موصوف به غيب ميباشند . از اين توضيح چنين نتيجه ميگيريم كه حقايقى غيبى كه بوسيله پيامبران براى بشر مطرح ميگردد ، ايمان بآن حقايق ،

ايمان به مجهول محض نميباشد ، بلكه بمعناى غير قابل ارتباط بوسيله حواس طبيعى و ابزارى كه براى ارتباط وسيعتر و دقيقتر ساخته ميشوند ، ميباشند .

پس ايمان ما به ضرورت عدالت كه بهيچ وجه محسوس نيست ، ايمان به مجهول مطلق نيست ، ايمان ما به عظمت آزادى كه بهيچ وجه محسوس نيست ،

[ 54 ]

ايمان به مجهول مطلق نيست . اعتقاد به وجود من يا « خود » يا « شخصيت » يا « روح » كه لمس كردنى نيست ، اعتقاد بيك مجهول مطلق نيست ، ما همه اينها را ميشناسيم و در سرتاسر زندگى با اين حقايق سر و كار داريم . قسمت اعظم علوم انسانى ما را همين حقايق تشكيل ميدهند . حتى خداوند كه بيك معنى غيب الغيوب است مورد دريافت و گرايش اكثريت قريب به اتفاق بشريت است .

آستين بر روى و نقشى در ميان افكنده‏اى
خويشتن تنها و شورى در جهان افكنده‏اى

خود نهان چون غنچه و آشوب استيلاى عشق
در نهاد بلبل فرياد خوان افكنده‏اى

هيچ نقاشى نمى‏بيند كه نقشى بركشد
و آنكه ديد از حيرتش كلك از بنان افكنده‏اى

همه هشيارانى كه اندك اطلاعى از تاريخ دارند ، ميدانند كه با ارزش‏ترين بلكه بيشترين قربانيان جانباز سرتاسر تاريخ بشرى شهداى حقايق غيبى هستند ،

مانند عدالت و آزادى و ارزش‏هاى عالى انسانى و رضاى خداوندى و كمال و غير ذلك .

بنابراين تفسير كه درباره غيب نموديم ، درك اين مسئله كه ترديد و انكار حقايق غيبى ناشى از حساسيت ( آلرژى ) ميباشد ، كاملا روشن است . اين شكاكان و منكران بدون يك تفسير صحيح درباره غيب ، به تشويش خاطر دچار ميشوند و قسمتى از نيروها و استعدادهاى با ارزش مغز خود را راكد و خنثى مينمايند .