نتيجه پنجم آدمى در هر لحظه از زندگى از مرز باريك ميان رشد و سقوط عبور ميكند :

دانه‏اى در صيدگاه عشق بى‏رخصت مچين
كز بهشت آدم بيك تقصير بيرون ميكنند
قطع اين مرحله بى همرهى خضر مكن
ظلماتست بترس از خطر گمراهى

اين زندگيست ، حساس‏ترين پديده عالم هستى است :

من كه ملول گشتمى از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمى ميكشم از براى تو

اين زندگيست ، و هرگز گمان مبريد كه لحظات پيشين زندگى ميتواند بطور جبر حتمى سرنوشت لحظات بعدى را هم تعيين كند ، زيرا

هر نفس نو ميشود دنيا و ما
بيخبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوى نو نو ميرسد
مستمرى مينمايد در جسد

حال كه زندگى چنين حساس است ، بيائيد در ادامه اين زندگى قانون تأمين كننده آنرا پيدا كنيم و به آن عمل كنيم ، پيش از آنكه با ورشكستگى تباه كننده روح روياروى شويم و بگوئيم :

افسوس كه ايام جوانى بگذشت
سرمايه عمر جاودانى بگذشت

تشنه بكنار جوى چندان خفتم
كز جوى من آب زندگانى بگذشت

اين قانون تأمين كننده « حيات معقول » ، جز برخوردارى از هدايت الهى نميتواند بوده باشد . اين هدايت عبارتست از اين روشنائى كه وصول به هدف « حيات معقول » فقط با درك و پذيرش انا للّه و انا اليه راجعون ( ما از

[ 16 ]

آن خدائيم و بازگشت ما بسوى اوست ) امكان پذيرست . تكرار اهدنا الصراط المستقيم در هر شبانه‏روز ده مرتبه ، كاشف از حساسيت زندگى آدمى است كه از مرز ميان رشد و سقوط عبور ميكند . آيه شماره 4 هم اين نيايش را بما تعليم مينمايد كه « پروردگارا ، دلهاى ما را پس از آنكه هدايت فرمودى در اين مرز حساس ملغزان . اين مضمون در آيه شماره 7 نيز ديده ميشود .