نتيجه دوم معناى كلى هدايت عبارتست از به حركت در آوردن انسان در مسير هدفى كه شايسته اوست .

تحرك در اين مسير دو عامل دارد :

عامل يكم درك و تفكر و تعقل و هوش و اراده و اختيار در گزينش بهترين راهها و تنظيم هدفها و وسيله‏ها و ترتيب هدفهاى نسبى در راه وصول به هدف اعلاى « حيات معقول » .

عامل دوم تلاش و فعاليتهاى عضلانى است در تنظيم رابطه انسان با طبيعت و همنوعان خود . اكثر آيات وارده در قرآن درباره هدايت ، اين معناى كلى را در بردارد . مثلا آيه شماره يكم كه ميگويد : هدى للمتقين يعنى اين كتاب براى كسانيكه در صدد اصلاح خويشتن و خوددارى از فرورفتن در لجن شهوات و هوى پرستى و خودكامگى‏ها برميآيند ، وسيله هدايت است .

يعنى اين قرآن درك و تفكر و تعقل و هوش و اختيار اين اشخاص را چنان تنظيم مينمايد كه با بهترين وجه در راه وصول به « حيات معقول » به كار ميفتند .

و همين قرآن اشخاص جوياى تقوى را از امتيازات فعاليت‏هاى عضلانى در مسير « حيات معقول » آگاه ميسازد و به آن فعاليتها تحريك مينمايد . بنابراين موضوع هدايت در مسئله شناخت فوق العاده با اهميت بوده و ميتوان گفت :

مبناى شناختهاى مفيد و اصيل بر هدايت استوار شده است . اگر ما نعمت هدايت پروردگارى را در مسئله شناخت و عمل در اين دنيا كنار بگذاريم شناختهاى ما هرگز از آشنائى‏هاى ناقص با مقدارى از پديدهاى جهان تجاوز

[ 12 ]

نخواهد كرد و اگر بخواهيم با همين شناختها تكليف معرتفى خود را با جهانى كه در آن زندگى ميكنيم ، تصفيه نمائيم ، آخرين منزلگه ما جز قهوه‏خانه نيهيليستى ، جاى ديگرى نخواهد بود و نتيجه فعاليتهاى عضلانى ما اگر از گروه ناتوانان باشيم در راه اشباع خودخواهى‏هاى قدرت پرستان مستهلك خواهد گشت و اگر از گروه قدرتمندان قدرت پرست و خودخواه باشيم ديگران را وسيله اشباع خودكامگى‏هاى خود قرار خواهيم داد . معطل نشويد ، زيرا هيچ راه سومى وجود ندارد .