آيا قيافه و مختصات حيوانات هر يك نمايشى از وضع روانى ما نيست ؟

مردم در مقام اهانت و دشنام بيكديگر از اينگونه كلمات بسيار بهره‏بردارى مى‏كنند : خر ، گاو ، سگ ، بوزينه ، خوك ، روباه ، مار ، خفاش و غيره . البته با بكار بردن نام هر يك از اين حيوانات ، صفت پست آنرا به كسى كه مورد دشنام قرار داده‏اند ، نسبت مى‏دهند . خر بعنوان نفهمى محض ، گاو بعنوان نفهمى مخلوط با كبر و نخوت ، سگ تعليم نديده ، بعنوان دندان گرفتن و پرخاش ،

بوزينه بعنوان تقليد و همچنين صفت پست هر حيوانى را در موقع ناسزا گفتن بيكديگر نسبت ميدهند . در بعضى از آيات قرآنى مردمى را كه ادعاى داشتن كتاب و مكتب مينمايند ، ولى عمق آنرا نمى‏فهمند و به ادعاى خود عمل نمى‏كنند ، به الاغ تشبيه نموده است :

[ 134 ]

مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراتَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ اَسْفارا ( مثل كسانيكه تورات براى آنان نازل شده ، ولى آنرا درك و مورد عمل قرار نمى‏دهند ، مانند الاغى هستند كه لوحه‏ها ( كتابهائى را حمل ميكند ) بايد گفت :

انسان موجوديست كه همه شخصيت او با آن صفتى كه بعنوان عنصر اشغال كننده سطوح روانى او در درونش رسوب كرده باشد مشخص ميگردد . دو بيت مولوى كه در زير ملاحظه ميشود ، بازگو كننده اين اصل روانى است .

اى برادر تو همان انديشه‏اى
ما بقى خود استخوان و ريشه‏اى

گر بود انديشه‏ات گل ، گلشنى
ور بود خارى تو هيمه گلخنى

رواياتى از ائمه عليهم السلام نقل شده است كه ميگويد : در روز قيامت بعضى از انسانها به شكل بعضى از حيوانات محشور مى‏شوند ، يعنى بجهت صفت حيوانى خاصى كه در اين زندگانى دنيوى داشته‏اند ، در روز قيامت تجسمى از همان صفت خاص خواهند بود . حقيقت اينست كه روان آدمى موجودى بس شگفت انگيز است ، چنانكه ميتواند تجسمى از اوصاف عالى فرشتگان بوده باشد ، همچنين ميتواند مجسم كننده پست‏ترين صفات پست‏ترين حيوانات بوده باشد .

بله :

گرگ است نيست مردم آنكس كه دادگر نيست
بهتر ز داد از ايزد اندر جهان خبر نيست

تا توانى ميگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد

از پى رد و قبول عامه خود را خر مساز
زانكه نبود كار عامى جز خرى يا خرخرى

گاو را باور كنند اندر خدائى عاميان
نوح را باور ندارند از پى پيغمبرى

-----------
( 1 ) الجمعه آيه 5 .

[ 135 ]

اما تشبيه پستى و پليدى مردم رذل و پست و تبهكار را به حيوانات بى‏عقل و بى‏اختيار و بى‏وجدان ممكن است موجب اين اشتباه شود كه صفات پست حيوانات مى‏تواند توضيح دهنده كامل پستى‏ها و پليدى‏ها و رذالت‏هاى مردم رذل و پست بوده باشد . اين اشتباه را با توجه دقيق به تنوع بيشمار و عمق پليديهاى آدم با داشتن عقل و اختيار و وجدان ميتوان مرتفع ساخت . اشقياى بشرى با آگاهى يا با امكان بدست آوردن آگاهى و حداقل با امكان بهره‏بردارى از اختيار و وجدان كه قطعا مى‏تواند آنانرا تا حد ملكوت فرشتگان بالا ببرد دست به آدمكشى و خونخوارى و حق‏كشى و ظلم در اشكال بيشمار آن ميبرد . مقايسه انسانهاى پست با حيوانات براى محسوس ساختن ناچيزترين نمونه‏اى از اوصاف رذل و وقاحت‏هاى آنان مى‏باشد ، و الا اين دو موجود بهيچ وجه قابل مقايسه حقيقى نمى‏باشند . چگونه مى‏توان شير درنده را كه پس از سير شدن براه خود ميرود ، با جنايتكاران حرفه‏اى مقايسه نمود كه اگر تمام مردم روى زمين را بكشند ، خم به ابروى خود نميآورند و لذت مى‏برند و سپس با تمام بيحيايى نام خود را قهرمان هم مينامند تشبيه طلحه به گاو بجهت كبر و نخوتى است كه در او بوده است . جمله‏اى كه عمر بن الخطاب در تعيين اعضاى شورى درباره طلحه گفته است ، ميتواند اشاره‏اى باين صفت بوده باشد . جمله بعدى أمير المؤمنين علتى است براى اتصاف طلحه به آن صفت كه ميفرمايد :

يركب الصّعب و يقول هو الذّلول ( او سوار كار بسيار دشوار ميشود و مى‏گويد : اين كار ناچيز و رام است ) 5 ، 7 و لكن الق الزّبير فأنّه الين عريكة ، فقل له : يقول لك ابن خالك عرفتنى بالحجاز و انكرتنى بالعراق ( و لكن زبير را ملاقات كن ، زيرا او طبيعتى نرم‏تر دارد و باو بگو :

[ 136 ]

پسر دائى تو ميگويد : مرا در حجاز شناخته و در عراق انكار كردى )