سند

اين خطبه و 7 خطبه ديگر و يك نامه از نهج البلاغه ، به شرحى كه بعدا توضيح داده مى‏شود ، همگى از اجزاى نامه‏اى هستند كه امير المؤمنين ، در پاسخ پرسش برخى از ياران درباره جريانهاى سياسى پس از رحلت رسول اكرم تا آن روز ، براى آنان و ديگران نوشته‏اند .

داستان ، چنانكه سيّد عبد الزهراء حسينى نيز نقل كرده ، ( مصادر ، ج 2 ، ص 102 ) چنين است :

معاويه از عمرو بن عاص خواست كه به او بپيوندد و با او همكارى كند ، عمرو عاص در برابر اين يارى و همكارى خواست كه پس از پيروزى بر امير المؤمنين ، مصر را بدو بدهد .

معاويه پذيرفت و پس از جنگ صفّين و بازى حكميّت و خليفه شدن معاويه بوسيله عمرو ابن عاص ، امير المؤمنين محمد بن أبي بكر را والى مصر كرد . عمرو بن عاص معاويه را به ياد وعده‏اش انداخت . معاويه او را با سپاهى به مصر فرستاد . عمرو به يارى معاوية بن حديج كندى ، از هواداران عثمان و از دشمنان امير المؤمنين ، به جنگ محمد بن أبى بكر رفت .

محمد براى نيروى امدادى به امير المؤمنين پيام فرستاد ، امير المؤمنين پس از مدّتها تحريك و تشويق و سرزنش كوفيان توانست تنها دو هزار نفر همراه مالك بن كعب الارحبى روانه مصر سازد ، مالك پنج شبانه روز در راه مصر مى‏رفت كه خبر كشته شدن محمّد به امير المؤمنين رسيد . امير المؤمنين شخصى را به دنبال مالك فرستاده او را به كوفه باز خواند .

اندوه امير المؤمنين از اين واقعه بسيار گران بود . اين اندوه نه تنها براى قتل ناجوانمردانه و فجيع پسر خوانده شجاع و با ايمان و عزيزش محمد ، بلكه براى سستى كوفيان و به يارى برنخاستن آنان و نيرنگهاى معاويه و عمرو بن عاص ، و توطئه‏هاى داخلى و بى تفاوتى عراقيان و مسائل فراوان ديگر نيز بود .

در همين وضعيت عمرو بن حمق ، حجر بن عدى ، حبّة العرنى ، حارث الاعور و عبد اللّه بن سبأ به نزد امير المؤمنين كه غمگين و اندوهناك نشسته بود ، رفتند و از او خواستند كه نظرش را درباره أبو بكر و عمر برايشان توضيح دهد . امير المؤمنين مى‏گويد : براى پاسخ بدين پرسش موقعيتى از اين بهتر به دست نياورديد ؟ اين مصر است كه به دست دشمن افتاده ، پيروان من در آنجا كشته شده‏اند ، ليكن [ براى آنكه يكباره و براى هميشه بدين سؤال

[ 320 ]

كه خاصّ و عام را به خود مشغول داشته ، پاسخ درست و كاملى داده شود ] نامه‏اى نوشته به شما مى‏دهم كه پاسخ خود را در آن بيابيد ، در برابر ، از شما درخواست مى‏كنم ، براى رعايت و حفظ حقوق من كه بر گردنتان دارم و تاكنون پاس نداشته‏ايد و ضايع ساخته‏ايد ، اين نامه را براى همه پيروان من بخوانيد و پيوسته ياور حق باشيد و بر آن پايمردى كنيد 1 .

سپس امير المؤمنين اين نامه مفصل را نوشتند كه نظر به اهميت موضوع و به منظور روشن ساختن تاريخ سياسى اسلام ، از رحلت پيامبر اكرم تا روزهاى آخر زندگانى امير المؤمنين ، ترجمه آن در مقدمه جلد نخست پرتوى از نهج البلاغه ، نقل شد . اين نامه را ابن قتيبه در « الامامة و السياسة » و ثقفى در « الغارات » آورده‏اند ، و اندك اختلافى در برخى از عبارات ، با هم دارند ، ليكن از آنجا كه نقل « الغارات » مستند است ، نامه از آن كتاب نقل مى‏شود .

از آن جا كه در مقدّمه ترجمه كامل نامه نقل گرديده است ، در ذيل هر خطبه يا نامه ،

تنها قسمتى از نامه كه شبيه بدان مى‏باشد ، آورده مى‏شود . بنابر اين مأخذ و سند اين خطبه چنين است :

-----------
( 1 ) ابن قتيبة ، الإمامة و السياسة ، ج 1 ، ص 133 ثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص 3 302 .

سيّد ابن طاووس ( به نقل آقاى شيخ محمد باقر محمودى : نهج السعادة ، ج 5 ، الجزء الثاني من باب كتب ، ص 194 ) ، در فصل 155 از كتاب « كشف المحجّة لثمرة المهجة » ، ص 173 ، از قول ثقة الإسلام كلينى ، از على بن ابراهيم ( ره ) به أسناد خود ، داستان نامه را چنين نقل مى‏كند :

مردم درباره أبو بكر و عثمان از او سؤال كردند ، آن حضرت از اين سؤال خشمگين شد و گفت : براى سؤال از موضوعى كه در حال حاضر اهميّت چندانى برايتان ندارد وقتى از اين بهتر نيافتيد ؟ در حالى كه مصر به دست دشمن افتاده ، معاوية بن خديج ، محمد بن أبى بكر را كشته است ؟ واى و فسوس از مصيبتى كه از آن بزرگتر نيست ، مصيبت محمد براى من به خدا قسم او مانند ديگر فرزندانم بود . سبحان اللّه ، در حالى كه اميدوار بوديم بر آن مردو و قلمروشان پيروز شويم ، آنان بر ما و قلمرو ما پيروز شدند . در عين حال ، من برايتان نامه‏اى مى‏نويسم كه پاسخ روشن شما در آن باشد ،

ان شاء اللّه تعالى . پس نويسنده‏اش عبيد اللّه بن أبى رافع را فراخوانده گفت ده نفر از افراد مورد اطمينان مرا به نزدم بياور . گفت : خودت نام ببر امير المؤمنين . فرمود : اصبغ بن نباته ، أبو طفيل عامر بن واثلة الكنانى ، زر بن حبيش الأسدى ، جويرية بن مسهر العبدى ، خندف بن زهير الأسدى ، و حارثة ابن مضرب الهمدانى ، حارث بن عبد اللّه الأعور الهمدانى ، مصابيح النخعى ، علقمة بن قيس ،

كميل بن زياد و عمير بن زراره را حاضر كن . چون آمدند بدانان گفت : اين نامه را بگيريد ، عبيد اللّه ابن أبى رافع بايد هر روز جمعه آن را بخواند و شما گواه باشيد . اگر كسى عليه شما به تحريك فساد برخاست ، كتاب خدا را در ميان خودمان و او به داورى و انصاف قرار دهيد .

[ 321 ]

1 ابن قتيبة ( ف . 276 ه . ق . ) در كتاب : « الامامة و السياسة » ، ج 1 ، ص 37 133 .

2 ابراهيم بن محمد ثقفى ( ف . 283 ه . ق . ) در كتاب « الغارات » ، ج 1 ، ص 22 302 .

علاوه بر دو منبع فوق ، « المسترشد » نوشته محمد بن جرير بن رستم طبرى ( ف . در قرن سوّم ) و « كشف المحجّة لثمرة المهجّة » نوشته سيّد بن طاووس ، به نقل از ثقة الاسلام كليني ،

اين نامه را با تفصيل بيشترى نقل كرده‏اند .

با توجّه به روايت ابن قتيبة و ثقفى ، اين نامه در خطبه‏ها و نامه‏اى از نهج البلاغه ، به شرح زير تقسيم شده است :

1 خطبه حاضر ، 26 با مطلع : « إنّ اللّه بعث محمّدا ، صلى اللّه عليه و آله ، . . . » 1 ،

2 خطبه حاضر ، 53 با مطلع : « فتداكّوا عليّ تداكّ الابل الهيم . . . » ،

3 خطبه 172 با مطلع : « الحمد للّه الّذى لا توارى عنه سماء سماء . . . » ،

4 خطبه 217 با مطلع : « اللهم إنّي أستعديك على قريش . . . » ،

5 خطبه 229 با مطلع : « و بسطتم يدى فكففتها . . . » ،

6 خطبه 238 با مطلع : « جفاة طغام و عبيد اقزام . . . » ،

7 رساله ، 62 با مطلع : « أمّا بعد ، فإنّ اللّه سبحانه بعث محمّدا ، ص ، . . . » .

دو روايت ديگر ، علاوه بر خطب و رساله فوق الذكر ، مفاد يا منطوق دو خطبه ديگر را هم در بردارند :

8 خطبه 30 با مطلع : « لو أمرت به لكنت قاتلا . . . » ،

9 خطبه 79 با مطلع : « إن النساء نواقص الايمان . . . » .

ياد اورى اين نكته سزا است كه امير المؤمنين مضامين و مفاد اين نامه را ، بطور پراكنده ،

در مناسبتهاى مختلف ، به شكل خطابه يا گفتگوى خصوصى ، يا پاسخ به پرسشى ، بيان كرده است ، و يكى از علل اختلاف در روايات همين مطلب مى‏تواند باشد .