2 موقف الشّيعة في وجه خصوم عليّ ( ع )

ألا و إنّه سيأمركم بسبّي و البراءة منّي ، فأمّا السّبّ فسبّوني ، فإنّه لي زكاة و لكم نجاة ، و أمّا البراءة فلا تتبرّأوا منّي ، فإنّي ولدت على الفطرة ، و سبقت إلى الإيمان و الهجرة . [ 2 562 ] ( 2 )

[ 561 ]

56 گلو گشاده از سخنان آن حضرت عليه السّلام است 1 آينده نگرى

آرى ، به يقين پس از من مردى گلو گشاده و شكم گنده بر شما مسلّط خواهد شد ، به هر چه دست يافت مى‏خورد و آنچه را دست نيافت مى‏جويد [ 3 ] ، بكشيد او را ،

و هرگز نخواهيدش كشت [ 1 563 ] ( 1 ) 2 موضعگيرى شيعه در برابر دشمنان امير المؤمنين

هان بدانيد كه اين شخص شما را به دشنام دادن به من و بيزارى جستن از من دستور خواهد داد دشنام به من بدهيد ، چه ، اين دشنام دادن براى من موجب پاكيزگى و زكات ، و براى شما وسيله رهايى و نجات است ، امّا تبرّى جستن ، از من بيزارى و تبرّى نجوييد ، زيرا من بر فطرت ( توحيد و اسلام ) متولد شده‏ام و در جهت ايمان و هجرت از همگان پيشى جسته‏ام . [ 2 563 ] ( 2 )

[ 3 ] اين اوصاف راجع به كابوس شوم مسلمانها معاويه است . وقتى مى‏نشست شكمش روى پايش را مى‏پوشانيد . آنقدر مى‏خورد تا خسته مى‏شد و مى‏گفت : خسته شدم ولى سير نشدم . در اخبار وارد است كه رسول اكرم ( ص ) چند بار احضارش فرموده گفتند : مشغول خوردن است ، گفت خداوندا شكمش سير نشود معاويه در زمان حكومتش به تمام شهرهاى اسلامى نوشت كه امير المؤمنين را سبّ كنند و آن را جزء خطبه‏هاى نماز قرار داد و اين بدعت و عمل زشت تا زمان عمر بن عبد العزيز برقرار ماند .

( مترجم )

[ 562 ]

[ 1 560 ] كما ذكر في المقدّمة ، ما رويت هذه الفقرة من الكلام ، عن أمير المؤمنين عليه السّلام ، بل نقلها « الثقفي » ، إبراهيم بن محمّد ( ف . 283 ) في كتابه « الغارات » ، عن رسول اللّه ، صلّى اللّه عليه و آله ، بسنده عن انس بن مالك قال : سمعت رسول اللّه ، صلّى اللّه عليه و آله ، يقول : سيظهر على الناس رجل من أمتي عظيم السّرم ، واسع البلعوم ، يأكل و لا يشبع ، يحمل وزر الثقلين ، يطلب الإمارة يوما ، فاذا أدركتموه فابقروا بطنه .

قال : و كان في يد رسول اللّه ، صلّى اللّه عليه و آله ، قضيب قد وضع طرفه في بطن معاوية .

( مصادر ، ج 2 ، ص 181 ) .

[ 2 560 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :

الف « أنساب الأشراف » لأحمد بن يحيى البلاذري :

و حدّثت عن يونس بن أرقم ، عن أبيه ، عن شهاب مولى عليّ عليه السّلام بمثله : [ يهلك في رجلان : محبّ مفرط ، و مبغض مفرط ] و زاد فيه :

« و إنّكم مستعرضون على سبّي و البراءة منّي ، فسبّوني و لا تبرّؤوا منّي » .

حدّثنا أحمد بن إبراهيم الدورقي ، حدّثنا أبو عاصم ، عن هشام ، عن محمّد بمثله . ( ج 2 ،

ص 120 119 ) .

ب « الأمالي » للشيخ الطوسي :

حدّثنا محمّد بن محمّد ، قال : حدّثنا أبو بكر محمّد بن عمر الجعابي ، قال : حدّثنا ابو العباس أحمد بن محمّد ، قال حدّثنا يحيى بن زكريا بن شيبان ، قال : حدّثنا بكير بن سلم ، قال : حدّثني محمّد بن ميمون ، قال : حدّثني جعفر بن محمّد ، عن أبيه ، عن جده عليهم السّلام قال : قال أمير المؤمنين عليه السّلام :

« ستدعون إلى سبّي ، فسبّوني و تدعون إلى البراءة منّي ، فمدّوا الرّقاب ، فإنّي على الفطرة » ( الحديث 12 ، الجزء الثامن ، ص 131 ) .

أخبرنا أبو الفتح هلال بن محمّد بن جعفر الجفار . . . عن النزال ابن سبرة ، عن علي بن أبي طالب عليه السّلام انّه خطب الناس بالكوفة فقال : . . . و بالإسناد المتقدم قال عليه السّلام :

« ألاّ إنّكم ستعرضون على سبّي ، فإن خفتم على أنفسكم فسبّوني . ألا و إنّكم ستعرضون على البراءة منّي ، فلا تفعلوا فإنّي على الفطرة » .

إلى حديثان 14 و 15 ، ج 13 ، ص 232 ( نهج السعادة ، ج 2 ، ص 700 698 ) .

[ 563 ]

[ 1 561 ] چنانكه در مقدّمه ، ذيل سند ، گفته شد ، اين قسمت از سخن را هيچ كس نقل نكرده است ، بلكه ثقفى ، آن را به سند خود از رسول خدا نقل مى‏كند ، از قول انس بن مالك مى‏گويد :

« شنيدم رسول خدا گفت : از ميان افراد امتم شخصى شكم فراخ و گلو گشاد پديد خواهد آمد كه مى‏خورد و سير نمى‏شود ، بار گناه جنّ و انس را بر پشت دارد ، روزى حكومت را خواستار مى‏شود ،

چون او را چنين يافتيد شكمش را پاره كنيد .

مى‏گويد : عصايى در دست رسول خدا بود كه نوك آن را روى شكم معاويه گذاشته بود » .

امير المؤمنين در موارد متعددى سخنى را از رسول خدا نقل كرده است بدون آنكه از آن حضرت نام ببرد .

[ 2 561 ] ترجمه روايات منابع ديگر .

الف ترجمه روايت احمد بن يحيى بلاذرى در كتاب « انساب الأشراف » :

از يونس بن ارقم ، و او از پدرش ، از شهاب خدمتگزار على عليه السلام حديثى مانند حديث قبل [ در مورد من دو كس به هلاكت مى‏رسند ، دوستدار گزافه گوى و كينه‏توز زياده جوى ] نقل كرده بر آن افزوده است :

« و بى گمان دشنام دادن به من و بيزارى جستن از من را به شما عرضه خواهند كرد ، به من دشنام بدهيد ولى از من بيزارى مجوييد » .

احمد بن ابراهيم دورقى ، از ابو عاصم ، و او از هشام ، و او از محمد حديثى شبيه بدان براى ما بازگو كرد .

ب ترجمه روايت شيخ طوسى ، رحمه اللّه ، در كتاب « امالي » :

محمّد بن محمّد براى ما حديث كرد و گفت : أبو بكر محمّد بن عمر جعابى حديث كرد و گفت : ابو العباس احمد بن محمّد براى ما حديث كرد و گفت : يحيى بن زكريا بن شيبان ما را حديث كرد و گفت : بكير بن سلم ما را حديث كرد و گفت : محمّد بن ميمون براى ما حديث كرد و گفت : [ امام صادق ] جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از جدّش عليهم السّلام حديث كرد و گفت :

امير المؤمنين عليه السّلام گفت :

« به دشنام دادن به من فراخوانده خواهيد شد پس مرا دشنام دهيد ، و براى بيزارى جستن از من شما را فرا مى‏خوانند ، در اين صورت گردنها را دراز كنيد [ براى زدن ] چه ، من بر فطرت [ پاك توحيدى ] هستم » .

[ شيخ طوسى ، رحمه اللّه گفت ] : ابو الفتح هلال بن محمّد بن جعفر الجفار ما را خبر داد . . .

از نزال بن سبرة و او از على بن ابى طالب عليه السّلام كه آن حضرت در كوفه براى مردم خطبه خواند و گفت : . . . و نيز با همان سلسله سند از قول امير المؤمنين نقل مى‏كند كه گفت :

« هان بدانيد كه در معرض تكليف دشنام دادن به من قرار خواهيد گرفت ، اگر ترس از دست دادن جانتان را داشتيد به من دشنام بدهيد ، هان بدانيد كه در معرض بيزارى جستن از من نيز واقع خواهيد شد ، چنين نكنيد ، زيرا من بر فطرت [ پاك و نيالوده توحيد و اسلام ] هستم » .

[ 564 ]