[ توضيحات مترجم ]

اين خطبه از خطبه‏هاى مشهور آن حضرت است ، بسيارى از آثار نويسان آن را ذكر كرده‏اند ، مبرّد در كتاب كامل اين خطبه را با تفاوت اندكى نقل كرده ، گويد به امير المؤمنين خبر رسيد كه لشكرى از طرف معاويه وارد انبار شده والى آن حضرت را كشته‏اند و شهر را غارت كرده‏اند ( انبار شهرى بوده در نزديكى مدائن قسمت شرقى فرات ، اين شهر محل ذخيره غلات و خواربار دولتى بوده چنانكه از اسم آن اين معنى استفاده مى‏شود ) چون اين خبر به امير المؤمنين رسيد خشمالود از كوفه بيرون آمد . مردم به دنبال آن حضرت روان شدند ، از شدّت خشم به خود متوجّه نبود ، عبايش به زمين كشيده مى‏شد و با سرعت مى‏رفت تا به محل نخيله رسيد ( نخيله ميدان بسيج و سان لشكر كوفه بوده است ) بر پشته‏اى بالا رفت و اين خطبه را خواند [ الكامل ، ج 1 ، ص 20 ] .

ابراهيم بن محمد صاحب كتاب « الغارات » گويد : نام عامل على ( ع ) بر لشكر ساخلويى [ پادگان مرزى ] انبار اشرس بن حسّان بكرى بوده ، همين ابراهيم از حبيب بن عفيف نقل كرده كه او گفت : من با اشرس بن حسّان در ساخلوى انبار بودم ، صبحگاه ناگهان دسته‏هاى سواران شام را ديدم كه به انبار نزديك شدند ، برق شمشير و نيزه آنان چشم را خيره مى‏كرد ، فرمانده آنان سفيان بن عوف بود . ما را به وحشت انداختند ، چه ديديم ما را طاقت جنگ با آنان نيست و پناهگاهى هم نداريم ، فرمانده ما به طرف آنان بيرون رفت ولى بقدر نصف آن مردم لشكرى هم با او همراه نبودند ، مردانه با آنان نبرد كرديم ، چون فشار دشمن بواسطه زيادى جمعيتشان بر ما زياد شد فرمانده ما ( ابن حسّان ) از اسب پياده شد در حاليكه آيه كريمه فَمِنْهُمْ مَنْ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرْ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً را تلاوت مى‏كرد يعنى بعضى از آنان وظيفه خود را انجام داده در گذشتند ، بعضى ديگر انتظار دارند و به هيچ گونه رأى و عقيده خود را تبديل نكردند . بعد رو به ما كرده گفت هر كس ملاقات خدا را نمى‏خواهد و مرگ را با طيب نفس نمى‏پذيرد از اين دهكده بيرون رود ، چه آنان چون با ما مى‏جنگند مجال تعقيب ندارند ، و هر كس نعمت و سعادت نزد خدا را مى‏خواهد ، پس آنچه نزد خدا است براى نيكان بهتر است ، سپس با سى نفر كه با او پياده شدند مردانه

[ 339 ]

كوشيدند تا همه كشته شدند . پس از اين پيشامد ، چند تن از ايرانيان ساكن انبار نزد على ( ع ) آمده خبر دادند ، على ( ع ) به منبر رفته فرمود : برادر بكرى شما غيرتمندانه ايستادگى كرد تا كشته شد و ثواب نزد خدا را بر دنيا برگزيد . اينك شما بايد به آن ناحيه حركت كنيد تا به لشكريان دشمن دست يابيد ، اگر چنين كرديد دشمن از عراق صرفنظر خواهد كرد . آنگاه آن حضرت ساكت شد تا جواب بشنود همه ساكت ماندند و كلمه‏اى جواب نگفتند . آن حضرت از منبر به زير آمده به طرف نخيله پياده در حال غضب روان شد ،

اشراف و سران كوفه در اطرافش جمع شده مى‏گفتند يا امير المؤمنين شما برگرديد ما خود كفايت خواهيم كرد ، آن حضرت در جواب گفت چنين نيست شما نه از من و نه از خود كفايت مى‏كنيد ، با اصرار آن حضرت را برگرداندند ، در حالى كه آثار اندوه و گرفتگى بر قيافه حسّاسش نمايان بود ، چون به كوفه برگشت سعيد بن قيس همدانى را با هشت هزار سوار در تعقيب لشكر شام فرستاد . سعيد با لشكر خود حركت كرد و پيشروان خود را تا اطراف قنّسرين فرستاد ، ولى لشكر شام با شتاب برگشته سالم به شام رسيدند . على ( ع ) تا وقتى كه سعيد به كوفه برگشت اندوهناك و افسرده بود و چنان خبر اين پيشامد و سستى مردم كوفه در وجود شريفش تأثير كرده بود كه عليل و ناتوان شد . چون سعيد بن قيس به كوفه برگشت آن حضرت از ناتوانى نتوانست به پا ايستد و سخن خود را به مردم بگويد اين بود كه با دو فرزندش حسن و حسين و عبد اللّه بن جعفر در ( باب السدّه ) كه متصل به مسجد است نشست ، و اين خطبه را نوشته به دست مولاى خود سعد داد و فرمود براى مردمى كه در جامع اجتماع كرده‏اند بخواند . سعد اين خطبه را از جانب امير المؤمنين براى مردم مى‏خواند و مردم جوابهايى مى‏گفتند . على ( ع ) صداى سعد و جواب مردم را مى‏شنيد ، و قيل و قال مردم سست نهاد تن پرور كه صفت ممتازه‏شان پرگوئى و كم همّتى است به گوشش مى‏رسيد و بر اندوهش مى‏افزود . [ الغارات ، ج 2 ، ص 74 464 ] .

ابن ابى الحديد در ضمن شرح اين خطبه مى‏گويد : بسيارى از خطباى عرب درباره جهاد و ترغيب به جنگ سخن گفته‏اند ، ولى تمامى از كلام امير المؤمنين اقتباس كرده‏اند ،

آنگاه خطبه‏اى از « ابن نباته » خطيب مشهور عرب نقل مى‏كند ، بعد مى‏گويد : هر كس در اين خطبه با نظر انصاف دقت نمايد متوجه مى‏شود كه نسبت اين خطبه با كلام على ( ع ) مانند نسبت مخنّث است با فحل و يا چون شمشيرى كند و روئين است نسبت به شمشيرى آهنين و بر او پس از انتقاد از بعضى جملات آن مى‏گويد : تازه موارد مهم و بليغ اين خطبه از كلام امير المؤمنين اقتباس شده است . [ شرح ، ج 2 ، ص 82 ] .

[ 340 ]

27 الجهاد

و من خطبة له عليه السّلام