[ توضيح مترجم ]

اين سخن را امير المؤمنين پس از ختم شورا و تعيين عثمان گفته است . قبل از اين كلام سوابق خود و آنچه را پيغمبر اكرم ( ص ) در فضيلت او فرموده بود بيان كرد . عبد الرحمان بن عوف كه خود جزء شورا بود ، سخنش را قطع كرد و گفت : مردم به عثمان رأى داده‏اند ، پس

[ 673 ]

تو هم بايد مطيع باشى . بعد عبد الرحمان به طرف محمد بن مسلمة متوجّه شد و گفت :

اى ابا طلحه ، عمر به تو چه دستور داد ؟

محمد بن مسلمه گفت :

دستور عمر اين است كه هر كس با رأى عموم مخالفت كرد او را بكشم .

عبد الرحمان گفت : اينك اى على چاره جز بيعت ندارى ، تا ما مجبور به اجراى دستور عمر نشويم .

پس آن حضرت اين جملات را گفت .

بهجت بهلول افندى بر اين شورا كه عمر براى تعيين خليفه دستور داد ، هفت اعتراض وارد كرده است :

اوّل آنكه اين شورا نه نصّ است و نه اجماع .

دوّم آنكه اين شش نفر معيّن چه ترجيحى بر ديگران داشته‏اند ؟

سوّم آنكه به محمد بن مسلمه دستور داد اگر اينان تا سه روز خليفه معين نكردند ، و يا بعضى از آنان مخالفت كردند ، آنان را بكشد . اين دستور كشتن چه عنوانى در احكام دين دارد ؟ و اگر واقع مى‏شد چه كسى مسؤول عواقب آن بود ؟

چهارم با آنكه براى هر يك از شش نفر عيبى بيان كرد باز همان افراد را در شوراى تعيين خليفه به عضويت در آورد .

پنجم امر كرد عبد اللّه پسرش در شورا باشد . عبد اللّه چه ترجيحى بر حسن مجتبى داشت ؟

ششم با آنكه عبّاس عموى پيغمبر ( ص ) از همه لايقتر بود ، چرا جزء شورا قرار نگرفت ؟

هفتم با اقرار به لياقت على براى خلافت ، چرا او را تعيين نكرد ؟

[ 674 ]

73 التّنافس و من كلام له عليه السّلام لمّا عزموا على بيعة عثمان أحقّيّة الإمام

لقد علمتم أنّي أحقّ بها من غيري ، و واللّه لأسلّمنّ ما سلمت أمور المسلمين ، و لم يكن فيها جور إلاّ عليّ خاصّة ، إلتماسا لأجر ذلك و فضله ،

و زهدا فيما تنافستموه من زخرفه و زبرجه . [ 1 676 ]

[ 675 ]

73 چشم همچشمى از سخنان آن حضرت است وقتى تصميم گرفتند با عثمان بيعت كنند حقانيت امام و سكوت براى حفظ اسلام

همه به خوبى مى‏دانيد كه من بيشتر از ديگران سزاوار خلافتم ، ولى به خدا سوگند تا آنگاه كه كارهاى مسلمانان ، عموما ، به سامان و رو به راه است ، و جور و ستمى جز بر من ، بخصوص ، نرفته است ، تسليم مى‏باشم ، براى اين شكيبايى و تسليم جوياى اجر و فضل خداوندم ، و اين كار پارسايى و بى رغبتى به زيورها و زينتهاى اين جهان است ، يعنى همان چيزهايى كه شما بر سر آن به كشمكش و چشم همچشمى مى‏پردازيد . [ 1 677 ]

[ 676 ]

[ 1 674 ] ما روي مثل هذا الكلام في مصادر أخرى :

الف « تاريخ الرسل » للطبري :

حدّثني سلم بن جنادة ابو السّائب ، قال : حدّثنا سليمان بن عبد العزيز بن أبي ثابت بن عبد العزيز بن عمر بن عبد الرحمان بن عوف ، قال : حدّثنا أبي ، عن عبد اللّه بن جعفر ، عن أبيه ،

عن المسور بن مخرمة . . . ثمّ تكلم علي بن أبي طالب ، رضي اللّه تعالى عنه ، فقال :

« الحمد للّه الذي بعث محمّدا منّا نبيّا ، و بعثه إلينا رسولا ، فنحن بيت النبوّة ، و معدن الحكمة ،

و أمان أهل الأرض ، و نجاة لمن طلب ، لنا حقّ إن نعطه نأخذه ، و إن نمنعه نركب أعجاز الإبل و لو طال السّرى ، لو عهد إلينا رسول اللّه ، صلّى اللّه عليه و سلّم ، عهدا لأنفذنا عهده ، و لو قال لنا قولا لجادلنا عليه حتى نموت . لن يسرع احد قبلي إلى دعوة حقّ و صلة رحم ، و لا حول و لا قوة إلاّ باللّه ،

اسمعوا كلامي ، و عوا منطقي ، عسى أن تروا هذا الأمر من بعد هذا المجمع تنتضى فيه السيوف ،

و تخان فيه العهود ، حتى تكونوا جماعة ، و يكون بعضكم أئمة لأهل الضلالة ، و شيعة لأهل الجهالة . . . » . ( ج 4 ، ص 237 234 ) .

[ 677 ]

[ 1 675 ] ترجمه روايات منابع ديگر :

« تاريخ » طبرى :

سلم بن جناده ابو السّائب مرا حديث كرده گفت : سليمان بن عبد العزيز بن ابى ثابت بن عبد العزيز بن عمر بن عبد الرحمان بن عوف ما را حديث كرده گفت : پدرم ، از عبد اللّه بن جعفر ،

از پدرش ، از مسور بن مخرمه ما را حديث كرده گفت : . . . آنگاه على بن ابى طالب رضى اللّه عنه به سخن در آمده گفت :

سپاس ويژه اللّه آن خدايى است كه محمّد را از ميان ما به عنوان پيامبر بر انگيخت ، و به عنوان فرستاده به سوى ما فرستاد ، پس ماييم خاندان نبوت ، و جايگاه حكمت ، و امان زمينيان ، و نجات خواستاران . ما را حقيست كه اگر به ما داده شود آن را مى‏گيريم ، و اگر داده نشود بر پايدارى خود ادامه مى‏دهيم اگر چه روزگاران درازى را در بر گيرد ، اگر رسول خدا ( ص ) تعهدى از ما گرفت بدون تزلزل آن را به انجام مى‏رسانيم ، و اگر چيزى به ما گفته باشد تا پاى مرگ براى تحقّق آن مبارزه مى‏كنيم ، هيچ كس پيش از من به پاسخ دعوت حق و رعايت پيوند خويشى نشتافت ، و هيچ توان و نيرويى جز بوسيله خدا اعمال نمى‏شود ، سخنم را نيك بشنويد ، و گفتارم را دريابيد ، بسا كه پس از اين انجمن شمشيرها در اين كار از نيام كشيده شود ، و پيمانها به خيانت بينجامد ، براى اينكه با هم جماعتى باشيد ، و برخى از افراد شما پيشواى گمراهان شود ، و پيروى براى نادانان .