4 الحقّ و الباطل و سنّتهما الجارية

حقّ و باطل ، و لكلّ أهل ، فلئن أمر الباطل لقديما فعل ، و لئن قلّ الحقّ لربّما و لعلّ ، و لقلّما أدبر شي‏ء فأقبل . [ 3 232 ] ( 5 ) [ قال السّيّد الشّريف ] و أقول : إنّ في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان مالا تبلغه مواقع الإستحسان ، و إنّ حظّ العجب منه أكثر من حظّ العجب به و فيه مع الحال الّتي وصفنا زوائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان ، و لا يطلع فجّها إنسان ، و لا يعرف ما أقوله إلاّ من ضرب في هذه الصّناعة بحقّ و جرى فيها على عرق . وَ مَا يَعْقِلُهُا إلاَّ الْعَالِمُونَ . 1 5 الحركات الثّلاث : التيمّن و التيسّر و التوسّط

و من هذه الخطبة :

شغل من الجنّة و النّار أمامه ، ساع سريع نجا ، و طالب بطي‏ء رجا ، و مقصّر

-----------
( 1 ) من الآية 43 من سورة العنكبوت .

[ 229 ]

به خدا سوگند نه به اندازه سر سوزنى كه در بدن خلد حقيقتى را پنهان كردم ، و نه هيچ گونه دروغى به زبان آوردم ، ( آنچه گفتم از خود من نيست ) ، به روشنى ، بدين موقعيّت و بدين روز از پيش خبر داده شده‏ام . [ 2 233 ] ( 3 ) 3 سر انجام خطاها و پيامد پروا دارى

هش داريد ، خطاكاريها ، اسبان سركش و چموشى هستند كه اهلش بر آن حمل شده لگامش از دست رفته بى‏مهابا آنها را در آتش فرو مى‏برند . آگاه باشيد تقوى شتران رام و آرامى هستند كه اهلشان بر آنها حمل شده زمامشان به دست آنان داده شده با آسودگى به سر منزل بهشتشان مى‏رسانند . ( 4 ) 4 حق و باطل و قانون حاكميت آنها

حقّ است و باطل ، براى هر يك اهليست شايسته آن ، پس اگر باطل فرمانروا شد از قديم چنين بوده است . و اگر ياران حق كم است پيروزى بسا ممكن و محتمل است ، كم است چيزى كه ادبار كرده دوباره اقبال كند . [ 3 233 ] ( 5 ) [ سيّد شريف رضى گويد : ] مى‏گويم : در اين سخن كمترين مورد حسن بلاغتش را هيچ تحسين و استحسانى رسا نيست ، بلا شك بهره شيفتگى به آن از بهره و حظ باليدن به آن بيشتر است . در اين كلام علاوه بر اين ، خصوصياتى از فصاحت و نكته‏هايى از بلاغت است كه نه زبانى تواند از عهده وصفش بر آيد و نه انسانى را قدرت آنست كه بر اعماق و راههاى آن مطلع شود .

و حقيقت آنچه را بيان كردم تنها كسى درك مى‏كند كه در ميدان صنعت بيان ، با بصيرت ركابى زده ، و با خوى و سجيه بلاغت در اين جولانگاه به تاخت و تاز آمده باشد و « اين حقيقت را تعقل نمى‏كنند مگر دانشمندان » .

5 سه گونه حركت : راستروى ، چپروى ، در ميان راه رفتن قسمتى ديگر از همين خطبه است

كسى را كه بهشت و جهنّم در پيش است شغل شاغلى دارد :

رهرو شتابان نجات يابد ، آنكس كه خواستار است و با كندى پيش مى‏رود

[ 230 ]

في النّار هوى . اليمين و الشّمال مضلّة ، و الطّريق الوسطى هي الجادّة ، عليها باقي الكتاب و آثار النّبوّة ، و منها منفذ السّنّة ، و إليها مصير العاقبة . هلك من ادّعى و خاب من افترى . [ 4 234 ] ( 6 )