موضوع

ايستادگى در برابر منحرفين از اصول .

[ 544 ]

53 القتال أو العقاب و من كلام له عليه السّلام الإستقامة دون المنحرفين عن الأصول

فتداكّوا عليّ تداكّ الإبل الهيم يوم ورودها ، قد أرسلها راعيها و خلعت مثانيها ، حتّى ظننت أنّهم قاتليّ ، أو بعضهم قاتل بعض لديّ . ( 1 ) و قد قلبت هذا الأمر ظهره و بطنه حتّى منعني النّوم ، فما وجدتني يسعني إلاّ قتالهم ، أو الجحود بما جآء به محمّد ، صلّى اللّه عليه و آله ، فكانت معالجة القتال أهون عليّ من معالجة العقاب ، و موتات الدّنيا أهون عليّ من موتات الآخرة . [ 1 ] ( 2 )

[ 1 ] ما روي مثل هذا الكلام في مصادر أخرى :

الف « الإمامة و السياسة » لابن قتيبة :

« . . . حتّى إذا نقمتم على عثمان أتيتموه فقتلتموه ، ثمّ جئتموني تبايعونني ، فأبيت عليكم و أبيتم عليّ ، فنازعتموني و دافعتموني ، و لم أمد يدي ، تمنّعا عنكم ، ثمّ ازدحمتم عليّ ، حتى ظننت أن بعضكم قاتل بعض ، و أنّكم قاتليّ ، و قلتم : لا نجد غيرك و لا نرضى إلاّ بك » .

ب « كشف المحجّة لثمرة المهجة » للسيّد ابن طاووس :

« ثمّ تداككتم عليّ تداكّ الإبل الهيم على حياضها يوم ورودها ، حتى ظننت أنّكم قاتليّ ، و أنّ بعضكم قاتل بعض . . . » . ( نهج السعادة ، ج 2 ، باب الكتب ، ص 222 ) .

[ 545 ]

53 جنگ يا كيفر و از جمله سخنان آن حضرت عليه السّلام است ايستادگى در برابر منحرفين از اصول

اين مردم مانند شتران تشنه‏كام در حالى كه ساربان آنها را رها كرده افسار از سرشان برداشته باشد و به سوى آبشخور روى آرند ، بر سر من ريختند تا آن جا كه گمان كردم در اين فشار من را يا يكديگر را خواهند كشت . ( 1 ) من مدتها پشت و روى اين كار را برّرسى كردم و آن اندازه در اين كار انديشه كردم كه از خواب بازداشت ، سر انجام ديدم چاره‏اى براى من نيست مگر آنكه با اينها بجنگم و يا انكار آنچه را كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله آورده است بپذيرم ، پس البته دچار شدن به شدائد جنگ بر من آسانتر بود از دچار شدن به عقاب ، و مرگهاى دنيا براى من سهلتر است از مرگهاى اخروى . [ 1 ] ( 2 )

[ 1 ] ترجمه روايات ديگر :

الف « الإمامة و السياسة » نوشته ابن قتيبه :

تا آن جا كه چون خواستار گرفتن انتقام از عثمان شديد بر سرش ريخته او را كشتيد ، آنگاه به نزد من آمديد تا با من بيعت كنيد ، من از بيعت شما خوددارى ورزيدم و شما خوددارى مرا نپذيرفتيد ، پس به نزاع و بر انگيختن من برخاستيد و دستم را به عنوان امتناع از پذيرش خواستتان ،

به سوى شما دراز نكردم ، پس از آن جمعيت انبوه شما آنچنان بر سرم گرد آمد كه گمان كردم در اين هجوم برخى برخى ديگر را كشنده‏ايد و همگى كشنده من ، و گفتيد جز تو ديگرى را نمى‏يابيم و به ديگرى جز تو خوشنود نيستيم با تو به بيعت پرداخته نه از گردت پراكنده مى‏شويم و نه اختلافى ابراز مى‏كنيم . . .

ب « كشف المحجّة » نوشته سيّد ابن طاووس :

آنگاه همچون شتران تشنه در روز در آمدن بر سر حوض آب به سوى من هجوم آورديد ، آنچنان كه گمان كردم مرا در زير دست و پا بكشيد ، و برخى برخى ديگر را بكشد . . .

[ 546 ]