[ توضيحات مترجم ]

گويند امير المؤمنين اين خطبه را پس از فراغت از جنگ نهروانيان بيان كرده است . پس از پايان جنگ خوارج ، امير المؤمنين به لشكريان خود فرمود : خداوند سبحان شما را در اين پيشامد نيكو پيروز گردانيد ، اينك بى‏درنگ به سوى دشمنى كه در شام داريد متوجّه شويد .

مردم گفتند : يا امير المؤمنين شمشيرهاى ما كند شده ، تيرها به آخر رسيده است ، ما را به شهر خود برگردان تا آماده‏تر شويم و عدد ما زيادتر گردد و سردى هوا بر طرف شود . هر چه امير المؤمنين آنان را پند داد و دعوت كرد ، عذرها تراشيدند و حاضر نشدند . ناچار آنان را به نخيلة ( محل سان و بسيج لشكر در نزديكى كوفه ) برگردانيد و فرمود به شهر و خانواده خود كمتر رفت و آمد كنند و آماده جهاد باشند . ولى لشكريان متدرّجا و دزدانه خود را به كوفه رساندند و جز اندكى با آن حضرت در نخيله نماند . پس آن حضرت به كوفه باز گشته اين خطبه را خواند .

در ضمن شرح اين خطبه ابن أبى الحديد از فضيل بن جعد روايت مى‏كند كه مى‏گفت : علّت مهم اطاعت ننمودن عرب از امير المؤمنين اين بود كه آن حضرت در تقسيم اموال ، اشراف و عرب را بر ديگران برترى نمى‏داد و با سران قبائل مسامحه نمى‏كرد ، آنطور كه رسم پادشاهان و سياستمداران است . ولى معاويه بر خلاف اين بود . آنگاه ابن أبى الحديد قضايايى در وضع تقسيم بيت المال نقل مى‏كند . از جمله از شعبى نقل مى‏كند كه مى‏گفت : من طفل بودم ، با اطفال در رحبه كوفه رفتيم ، ديدم على ( ع ) در ميان جمعيت بالاى كوهه‏اى از طلا و نقره ايستاده گاهى مردم را با تازيانه سبكى عقب مى‏راند و گاه به تقسيم مال مشغول بود ، تا تمام آن مال را تقسيم كرد و خود تهيدست به خانه‏اش برگشت .

من تعجب كردم ، نزد پدرم آمدم و گفتم : من امروز يا بهترين مردم را ديدم و يا احمق‏ترين مردم را . پدرم گفت : پسر جان چه كسى را ديدى ؟ گفتم : على را ديدم كه چنين كرد . گويد پدرم گريست و گفت : اى پسر جان بهترين و برترين مردم را ديده‏اى .

[ 414 ]

34 المتخاذلون و من خطبة له عليه السّلام في استنفار النّاس إلى أهل الشّام 1 تضجّره عليه السّلام من أصحابه المتخاذلين

أفّ لكم لقد سئمت عتابكم أرضيتم بالحياة الدّنيا من الآخرة عوضا ؟

و بالذّلّ من العزّ خلفا ؟ [ 1 ] ( 1 ) إذا دعوتكم إلى جهاد عدوّكم دارت أعينكم ، كأنّكم من الموت في غمرة ، و من الذّهول في سكرة . يرتج عليكم حواري فتعمهون ، كأنّ قلوبكم مألوسة فأنتم لا تعقلون . [ 2 ] [ 1 418 ] ( 2 ) ما أنتم لي بثقة سجيس اللّيالي ، ما أنتم بركن يمال بكم ، و لا زوافر عزّ يفتقر إليكم . ما أنتم إلاّ كإبل ضلّ رعاتها ، فكلّما جمعت من جانب انتشرت من آخر . ( 3 )

[ 1 ] إشارة إلى قول اللّه تعالى : يا أيّها الّذين آمنوا ما لكم إذا قيل لكم : انفروا في سبيل اللّه . . . . التوبة 38 .

[ 2 ] من قوله تعالى : . . . تدور أعينهم كالّذي يغشى عليه من الموت . . . الأحزاب 19 ، و من قوله : . . . فاذا نزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت الذين في قلوبهم مرض ينظرون إليك نظر المغشيّ عليه من الموت فأولى لهم . . . محمّد 20 .

[ 415 ]

34 فرو گذارندگان و از خطبه‏هاى آن حضرت عليه السّلام است درباره بسيج و گسيل مردم به سوى اهل شام 1 اظهار دلتنگى امير المؤمنين از يارانى كه به يارى بر نمى‏خيزند

افّ ( نكبت ، زبونى ) بر شما باد من از عتاب و خطاب با شما خسته و فرسوده شدم ، آيا شما به زندگى پست دنيا به جاى آخرت ، و به ذلّت به جاى عزّت راضى شده بدان تن در داده‏ايد . ( 1 ) چون شما را به جهاد با دشمنان دعوت كنم چنان حدقه چشمتان در كاسه مى‏گردد كه گويا در سخت ترين لجّه مرگ و در آخرين سكرات بيهوشى و غفلت آن دچاريد .

بانگ فرياد بر سر شما مرتعش است ولى شما با سرگشتگى به سر مى‏بريد ، گويا فهم يكسره از دلهاى شما ربوده شده پس تعقّل نمى‏كنيد . [ 1 419 ] ( 2 ) تا شب دنبال روز است ديگر شما مورد وثوق من نخواهيد بود ، نه ركن ثابتى هستيد كه بوسيله شما دشمن را توان دفع كرد ، نه ياران عزّتبخشى هستيد كه در حاجتى توان به شما روى آورد ، فقط شما چون قطار شترى هستيد كه ساربانانش گم گشته ،

پس رشته نظمشان چنان گسيخته شده كه از هر طرف جمعشان كنند از طرف ديگر پراكنده شوند . ( 3 )

[ 416 ]

لبئس ، لعمرو اللّه ، سعر نار الحرب أنتم تكادون و لا تكيدون ، و تنتقص أطرافكم فلا تمتعضون ، لا ينام عنكم و أنتم في غفلة ساهون ، غلب و اللّه المتخاذلون ( 4 ) و أيم اللّه إنّي لأظنّ بكم أن لو حمس الوغى ، و استحرّ الموت ، قد انفرجتم عن ابن أبي طالب انفراج الرّأس . [ 2 418 ] ( 5 )