1 التّقوى تحجز عن تقحّم الشّبهات

ذمّتي بما أقول رهينة ، و أنا به زعيم . إنّ من صرّحت له العبر عمّا بين يديه من المثلات ، حجزته التّقوى عن تقحّم الشّبهات . [ 1 232 ] ( 1 ) 2 إنّ مصيركم المحتوم تبلبلكم الدّائم

ألا و إنّ بليّتكم قد عادت كهيأتها يوم بعث اللّه نبيّه . و الّذي بعثه بالحقّ لتبلبلنّ بلبلة و لتغربلنّ غربلة و لتساطنّ سوط القدر ، [ 2 ] حتّى يعود أسفلكم أعلاكم ، و أعلاكم أسفلكم ، و ليسبقنّ سابقون كانوا قصّروا ، و ليقصّرنّ سبّاقون كانوا سبقوا . ( 2 )

[ 2 ] برخى احتمال داده‏اند كه اين كلمه به جاى قدر ( بر وزن سدر به معنى ديگ ) ، قدر ( بر وزن حذر به معنى تقدير و سنّت الهى ) باشد ، در اين صورت جمله چنين معنى مى‏دهد : و بدون شك به تازيانه تقدير تأديب مى‏شويد . ( مترجم )

[ 227 ]

16 انقلاب اجتماعى بخشى از خطبه آن حضرت است

چون در مدينه با او بيعت شد بيان كرده است 1 تقوى سپرى نگهدارنده براى جلوگيرى از افتادن در اشتباه است

پيمان من بدانچه مى‏گويم در گرو است ، و به درستى گفتارم متعهّد و كفيلم .

كسى كه سرانجامهاى وخيم آينده را با آموزشهاى روشنگر عبرتها ، از دريچه پيشامدهاى حاضر در برابر خود ، مشاهده كند ، البتّه تقوى ( چون سدّى محكم و معيارى جدا كننده ) او را از اقدام به كارهاى شبهه‏ناك و افتادن در آنها باز مى‏دارد . [ 1 233 ] ( 1 ) 2 زير و رو شدن پيوسته سرنوشت حتمى شما است

هشيار باشيد كه بليّه و آزمايش كنونى شما به وضع و سامان همان روزى برگشته است كه خدا پيامبرش را بر انگيخت ( تا آن اوضاع را دگرگون كند ) . به خدايى كه او را بر اساس و اقتضاى حق بر انگيخت هر آينه سخت زير و زبر ، و به شدّت غربال خواهيد شد ، و بى گمان همچون مواد موجود در ديگ جوشان با كفگير درهم خواهيد گرديد ، تا آنان كه ( به ناحقّ ) در طبقه پست قرار گرفته‏اند به موضع حقّ والاى خود بازگردند ، و آنان كه ( به ناحقّ امتيازاتى كسب كرده ) در طبقه بالا مستقر شده‏اند به جاى پست خود جاى گزينند ، و بايد پيشتازان ايمانى كه ( بر اثر بيعدالتى و فرصت طلبى و كوتاهى در حقّشان ) عقب مانده‏اند حتما پيشى گيرند ، و به ناحق سبقت گيرندگانى كه پيش افتاده بودند ، به جاى مناسب خود در عقب باز پس روند ( 2 )

[ 228 ]

و اللّه ما كتمت و شمة ، و لا كذبت كذبة ، و لقد نبّئت بهذا المقام و هذا اليوم . [ 2 232 ] ( 3 )