2 يصف اجتماع النّاس حوله و مواقفهم بعد البيعة

فما راعني إلاّ و النّاس إليّ كعرف الضّبع ، ينثالون عليّ من كلّ وجه ، حتّى لقد وطى‏ء الحسنان و شقّ عطفاي ، مجتمعين حولي كربيضة الغنم . فلمّا نهضت بالأمر نكثت طائفة و مرقت أخرى و فسق آخرون . كأنّهم لم يسمعوا اللّه سبحانه يقول : تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذيِنَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً في الْأَرضِ وَلاَ فَسَاداً ، وَ الْعَاقِبَةُ للمتّقين 1 ؟ بلى و اللّه لقد سمعوها و وعوها ، و لكنّهم حليت الدّنيا في أعينهم و راقهم زبرجها . [ 6 146 ] ( 8 )

-----------
( 1 ) القصص 83 .

[ 139 ]

كار شورا و دسته‏بندى به آنجا رسيد كه سوّمى قوم ( عثمان ) از آن ميان به پا خاست ، در حاليكه دو پهلويش از پرخورى بالا آمده كارش رفت و آمد ميان سرگين گاه و علف خور بود ، پسران پدرش نيز با او برخاسته ، مال خدا را با دهان پر و با حرص تمام مى‏خوردند ، چنانكه شتران گياه بهارى را آزمندانه بخورند ، تا آن كه بافته‏اش واتابيده شد ، و عملش به زندگيش خاتمه داد ، و شكم پرستى او را به رو در آورد . [ 5 145 ] ( 7 ) 2 گرد آمدن مردم را پيرامون خود براى بيعت و موضعگيرى آنان را پس از بيعت وصف مى‏كند

هنوز خود را نپاييده بودم كه ناگاه انبوه مردم چون يال كفتار به سوى من شتافته ،

پى در پى از هر سو بر سر من هجوم آوردند ، كار ازدحام به آنجا كشيد كه حسنين [ 1 ] پايمال شدند و دو طرف جامه‏ام دريد ، در اطراف من چون گله انبوه گوسفندان اجتماع كردند . پس چون به امر خلافت برخاستم ، طائفه‏اى پيمان شكستند [ ياران جمل ] ، دسته ديگر به سرعت تير از عهد خارج و منحرف شدند [ خوارج نهروان ] و طايفه‏اى ديگر به تبهكارى افتادند [ معاويه و يارانش ] . گويا اين مردم كلام خدا را نشنيدند آنجا كه مى‏گويد : « اين سر منزل آخرت را براى كسانى قرار مى‏دهيم كه در زمين به انديشه سركشى و فساد نباشند و عاقبت كار براى متقيان است » آرى : به خدا سوگند بى شك شنيدند و خوب درك كردند ، ولى دنيا در چشمان آنان خود را آراست ،

و زر و زينت آن چشمشان را خيره كرد . [ 6 145 ] ( 8 )

[ 1 ] حسنان را ابن ابى الحديد ، الحسن و الحسين عليهما السّلام ترجمه مى‏كند ، ولى قطب راوندى و ابن ميثم ، حسنان را دو انگشت ابهام پا مى‏دانند . اگر چه ابن ابى الحديد مى‏گويد چنين معنايى براىّ حسنان نديده‏ام ، ليكن با توجّه بدان كه حسنين عليهما السلام در هنگام بيعت با امير المؤمنين در سال 35 مردانى 33 ساله و 32 ساله بوده‏اند ، و مانند ديگر مردم براى بيعت با امام حضور داشته‏اند ، و نيز به قرينه شكافتن گوشه‏هاى ردا ، تعبير قطب راوندى بهتر مى‏نمايد . ( ويراستار )

[ 140 ]