[ توضيحى از ويراستار ]

روايت كاملى 1 از اين خطبه و داستان آن بطور مستند ، در كتاب « بشارة المصطفى » ،

ص 172 ، نوشته ابو جعفر محمد بن محمد بن القاسم الطبرى از دانشمندان قرن ششم نقل گرديده است كه به علّت اهميّت موضوع و تازگى برخى از نكات آن عينا نقل مى‏شود :

شيخ عفيف ابو البقاء ابراهيم بن حسن بصرى ، رحمه اللّه ، به شكل قرائت كردن بر او در صفر سال 510 در مشهد امير المؤمنين ، ما را خبر داده ، گفت : شيخ ابو طالب محمد بن حسين بن عتبة مرا حديث كرده ، گفت : ابو الحسن محمد بن احمد بن محمد بن مخلّد مدارى مرا حديث كرده ، گفت : ابو المفضل محمد بن عبد اللّه بن محمد بن المطلب شيبانى در شعبان سال 386 در بغداد ، در نهر الدجاج در دار الصيداوى المنشد ، ما را حديث كرده ، گفت : محمد بن ابى صهبان باهلى ما را حديث كرده ، گفت : احمد بن محمد بن أبى نصر از قول أبان بن عثمان احمر ، از أبان بن تغلب ، از قول عكرمة مولاى ابن عبّاس ، و او از عبد اللّه بن عبّاس ، رضى اللّه عنه ، ما را حديث كرد كه ابن عباس گفت :

سترون گشته‏اند زنان كه فرزندى چون امير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السّلام

-----------
( 1 ) اين روايت را خطيب عبد الزهراء حسينى در ج 2 ، ص 207 203 مصادر نقل كرده است .

[ 614 ]

بزايند ، دامن هيچ زنى همانند ، او نپرورده است ، و به خدا سوگند سلحشور پيكارگرى همسنگ با او نديده‏ام ، روزى او را در صفّين ديدم ، دستارى تيره بر سر داشت ، و چشمانش در زير آن همچون چراغ مى‏درخشيد ، و بر سر دسته دسته افراد مى‏ايستاد و برايشان سخن مى‏گفت ، تا اينكه به گروهى رسيد كه من در ميان آنان بودم ، و گروه سوارى از افراد معاويه به نام كتيبه شهباء [ ستون جنگى عظيم سر تا پا مسلّح سياه‏پوش ] به نظر رسيد كه ده هزار زره پوشيده سوار بر ده هزار اسب كهر [ سياه رنگ ] ، بودند ، به محض نمودار شدن ، تن افراد از ترسشان لرزيد ، و برخى از افراد به برخى ديگر پناه مى‏بردند ، لذا امير المؤمنين عليه السّلام گفت :

« خوار و پست باشيد ، اى مردم عراق ، آيا آنان جز افرادى همچون خود شما هستند كه دلهايى لرزان دارند ، و به محض ديدن شمشيرهاى اهل حقّ آنان را بسان ملخهايى خواهيد يافت كه در بيابان در روز طوفانى دستخوش باد گرديده‏اند هان لباس خشيت به تن كنيد ، و رداى آرامش و استوارى بپوشيد ، و زره پايدارى بر خود افكنيد ، صداها را پايين آوريد ، و شمشيرها را پيش از كشيدن ، در نيام تكان دهيد ، به تندى از گوشه چشم بنگريد ،

و به هر طرف نيزه بزنيد ، و با دم شمشير به پيكار بايستيد ، و با گامهاى بلند شمشيرتان را به دشمن برسانيد ، و بوسيله سرنيزه تيرها را . پى در پى حمله كنيد ، و از فرار و پشت كردن شرم داريد كه در ميان آيندگان ننگ گذارد ، و در روز شمار آتش به بار آرد ، پس نثار جان را گوارا بدانيد ، و به نرمى و آرامش به سوى مرگ گام برداريد ، زيرا شما در زير چشم خداى عزّ و جلّ ، و همراه با برادر رسول خدا ( ص ) هستيد ، شما را بدين سرا پرده سياه ، و بارگاه تيره متوجه مى‏گردانم ، ميان آن را هدف قرار داده قاطعانه بكوبيد ، چه شيطان در گوشه‏اى از آن غنوده ، دو پهلوى خود را باد انداخته ، دستهايش را بگسترانيده ، دستى براى پريدن بر روى دشمن پيش آورده پايى براى فرار واپس نهاده است . پس استقامت استقامت تا ستون حق برايتان از ميان تيرگيها پديدار گردد ( و شما برتريد ، و خدا با شما است ، و كارهاى شما را بيهوده نخواهد گذاشت ) اينك من مى‏سرايم و با من هماهنگ شويد : ( بسم اللّه ، حم لا ينصرون ) » .

آنگاه امير المؤمنين به سوى ستون جنگى دشمن تاخت آورد ، و دسته كوچك سوارى كمتر از يكصد نفر نيز به دنبال او تاخت آوردند ، و دشمن را چون سنگ زيرين آسيا كوبيدند ، و چنان گرد و خاكى برخاست كه نتوانستم درست ببينم ، چون گرد و خاك بر طرف شد خوب نگريستم و جز سرها و دستهاى جدا شده از بدن چيزى نديدم و طولى نكشيد كه بقيه پشت كرده پا به فرار گذاشتند « كأنهم حمر مستنفرة فرّت من قسورة » . ناگهان ديدم

[ 615 ]

امير المؤمنين با شمشيرى خون چكان ، و چهره‏اى چون ماه درخشان پيش مى‏آمد و مى‏گفت : « قاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم » .

عكرمة گفت : ابن عبّاس ، رضى اللّه عنه ، اين داستان را تعريف مى‏كرد و مى‏گفت :

رسول خدا ، صلّى اللّه عليه و آله ، على را به جنگيدن با ناكثين و قاسطين و مارقين فرمان داد . ( خطيب عبد الزهراء حسينى ، مصادر ، ج 2 ، ص 7 203 ) .

[ 616 ]

65 عمود الحقّ و من كلام له عليه السّلام يقوله لأصحابه في بعض أيّام صفّين تعليم الحرب

معاشر المسلمين استشعروا الخشية ، و تجلببوا السّكينة ، و عضّوا على النّواجذ ، فإنّه أنبى للسّيوف عن الهام . و أكملوا اللّأمة ، و قلقلوا السّيوف في أغمادها قبل سلّها ، و الحظوا الخزر ، و اطعنوا الشّزر ، و نافحوا بالظّبى ، و صلوا السّيوف بالخطا . [ 1 620 ] ( 1 ) و اعلموا أنّكم بعين اللّه ، و مع ابن عمّ رسول اللّه ، صلّى اللّه عليه و آله ،

فعاودوا الكرّ ، و استحيوا من الفرّ ، فإنّه عار في الأعقاب ، و نار يوم الحساب .

و طيبوا عن أنفسكم نفسا ، و امشوا إلى الموت مشيا سجحا . و عليكم بهذا السّواد الأعظم و الرّواق المطنّب ، فاضربوا ثبجه ، فإنّ الشّيطان كامن في كسره ،

[ 617 ]

65 ستون حقّ از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه در يكى از روزهاى جنگ صفّين به اصحاب خود مى‏فرمود آموزش جنگ

گروه هماهنگ مسلمانان هراس و هشيارى را شعار خود قرار دهيد ، لباس ( پر افتخار ) وقار و بردبارى را براى نشان ( و نمايندگى روح سربازى خدا پرستانه ) در بر كنيد ، دندانها را محكم برهم نهيد ، چه اين كار ( دم ) شمشيرها را از كاسه سر بهتر رد مى‏كند ، ( حركت سر براى رد كردن شمشير سريع‏تر انجام مى‏گيرد ) ، زره را ( با ضميمه كردن دامن و حواشى ) تكميل كنيد شمشيرها را پيش از بيرون كشيدن ، در ميان غلافها بجنبانيد ، زير چشم خيره و تند ( به دشمن و مبارز خود ) نظر كنيد ، نيزه ( يا شمشير ) را به چپ و راست بزنيد ، و ( حمله سنگين را ) با دم شمشير دفع كنيد ، با گامهاى محكم و بلند شمشير را ( به دشمنى كه در شمشير رس نيست ) برسانيد [ 1 621 ] ( 1 ) و بدانيد كه شما در نظر خدا ، و با پسر عمّ رسول خداييد ، پى در پى حمله آريد و از فرار به شرم آييد چه فرار در ميان آيندگان ننگ آورد ، و روز حساب موجب آتش است . به آسانى و خوشى ( در راه خدا ) از جان بگذريد ، و به سوى مرگ خرامان گام برداريد . بر شما است حمله ( و هدف قرار دادن ) آن توده انبوه ( سپاهيان اطراف سراپرده معاويه ) و اين بارگاه طناب در طناب بر افراشته ، ( همت و كوشش شما اين باشد ) كه در وسط آن آخرين ضربت خود را فرود آريد ، چه شيطان در لابلاى آن

[ 618 ]

و قد قدّم للوثبة يدا ، و أخّر للنّكوص رجلا . فصمدا صمدا حتّى ينجلي لكم عمود الحقّ ، وَ أَنْتُمُ الْأَ عْلَوْنَ ، وَ اللّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِركُمْ أَعْمَالَكُمْ . 1 [ 2 620 ] ( 2 )

-----------
( 1 ) من الآية 35 من سورة محمّد ( ص ) .

[ 619 ]

كمين كرده ، دستى را براى جستن و حمله پيش آورده است ، و پايى را براى گريز عقب برده ( در عين اقدام ، به انديشه گريز و در حال ترديد است . ) اينك ( فرمان حمله ) پيشروى نيرومندانه ( رو به هدف ) با پايدارى و استقامت ، تا ستون نور حق براى شما ( از افق ) سر بر آورد : « شما فوق و برتريد ، خدا با شما است ، كوشش شما را بى نتيجه نمى‏گذارد » [ 2 621 ] ( 2 )

[ 620 ]

[ 1 616 ] ما روي مثل هذا الكلام في مصادر أخرى :

الف « عيون الأخبار » لابن قتيبة :

و ذكر ابن عباس عليّا فقال : ما رأيت رئيسا يوزن به ، لرأيته يوم صفّين و كأنّ عينيه سراجا سليط و هو يحمّس أصحابه إلى أن انتهى إليّ و أنا في كثف فقال :

« معشر المسلمين استشعروا الخشية ، و عنّوا الأصوات ، و تجلببوا السّكينة ، و أكملوا اللّؤم ،

و أخفّوا الخون [ يقول مصحّح الكتاب : كذا بالأصل و لم نجده في نهج البلاغة ، و لعله « أخفّوا الخوذ » جمع خوذة ، أي : اجعلوها خفيفة حتّى لا تثقلكم في الحرب ] . و قلقلوا السّيوف في أغمادها قبل السّلّة ، و الحظوا الشّزر ، و اطعنوا النّبر ، و نافحوا بالظّبا ، و صلوا السّيوف بالخطا ، و الرّماح بالنّبل » .

ب « المحاسن و المساوى‏ء » للبيهقي :

و يروى أنّ ابن عبّاس ، رحمه اللّه ، قال : عقم النساء أن يجئن بمثل علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، ما رأيت محربا يزنّ به لرأيته يوم صفّين ، و على رأسه عمامة بيضاء ، و كأن عينيه سراجا سليط ،

و هو يقف على شرذمة بعد شرذمة من الناس يعظهم و يحرّضهم حتى انتهى إليّ ، و أنا في كثف من الناس ، فقال :

« معاشر المسلمين استشعروا الخشية ، و أكملوا اللّأمة ، و تجلببوا بالسّكينة ، و غضّوا الأصوات ،

و الحظوا الشزر ، و اطعنوا الوجر ، و صلوا السيوف بالخطى ، و الرماح بالنبل » .

ج « مروج الذهب » للمسعودي :

أضاف المسعودي في آخر روايته :

و النبال بالرماح ، و طيبوا عن أنفسكم أنفسا .

[ 2 618 ] ما روي مثل هذا الكلام في مصادر أخرى :

الف « عيون الأخبار » :

« و امشوا إلى الموت مشيا سجحا . و عليكم بهذا السّواد الأعظم و الرّواق المطنّب ، فاضربوا ثبجه ،

فإنّ الشّيطان راكد في كسره ، نافح خصييه ، مفترش ذراعيه ، قد قدّم للوثبة يدا و أخّر للنّكوص رجلا » . ( ج 1 ، ص 110 ) .

ب « المحاسن و المساوى‏ء » :

« فإنّكم بعين اللّه ، و مع ابن عمّ رسول اللّه ، صلّى اللّه عليه و سلّم ، تقاتلون عدوّ اللّه . عليكم بهذا السّواد الأعظم و الرّواق المطنّب ، فاضربوا ثبجه ، فإنّ الشّيطان راكس في كسره ، مفترش ذراعيه ،

قد قدّم للوثبة يدا ، و أخّر للنّكوص رجلا ، فصمدا صمدا حتّى ينجلي لكم الحقّ وَ أَنْتُمُ الْأَعلَوْنَ ، وَ اللّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَترَكُمْ أعْمَالكم » . ( ص 45 ) .

[ 621 ]

[ 1 617 ] ترجمه روايات منابع ديگر :

الف « عيون الاخبار » نوشته ابن قتيبه :

ابن عبّاس على را ياد كرد و گفت : هيچ سرورى را نديدم كه بتوان با او سنجيد ، در جنگ صفين او را ديدم كه چشمهايش چون چراغ روشنى مى‏درخشيد و ياران خود را به جوش و خروش مى‏آورد ، تا اينكه به من كه در ميان توده انبوهى از سپاهيان ايستاده بودم ، رسيد و گفت :

گروه مسلمانان لباس هراس و هشيارى بپوشيد ، صداها را فرو گيريد ، و رداى آرامش و استوارى بر تن كنيد ، و زره را كامل كنيد ، و خودها را سبك بگيريد [ ويراستار مى‏گويد كلمه خون را در نهج البلاغه نديدم ، شايد در اصل خوذ جمع خوذة به معنى كلاه خود بوده است ] ، و شمشيرها را پيش از بيرون كشيدن در غلافهايشان به حركت در آوريد ، به چپ و راست نظر بيندازيد ، نيزه را چنان به سرعت به سوى دشمن بزنيد كه غافلگير شود ، و حمله سنگين را با دم شمشير دفع كنيد ،

و با گامهاى بلند شمشيرها را به دشمن‏ها ، و سر نيزه را به تيرها برسانيد .

ب « المحاسن و المساوى‏ء » نوشته بيهقى :

روايت مى‏كنند كه ابن عباس ، رحمه اللّه ، گفت : زنان سترون گشته‏اند كه فرزندى چون على زايند ، هيچ جنگجويى همسنگ او نديده‏ام ، در جنگ صفين او را با دستارى سپيد بر سر ، و چشمانى درخشان چون چراغ ، بر سر گروه‏هايى پى در پى مى‏ايستاد و آنان را پند مى‏داد و تشويق مى‏كرد تا اينكه به من كه در ميان مردمى انبوه ايستاده بودم رسيد و گفت :

اين روايت با روايت قبل تفاوتى ندارد جز « و جر » به معنى گودال و غار .

ج در روايت « مروج الذهب » مسعودى نيز اختلاف در همين لفظ است كه « هبر » به معنى زمين هموار مى‏باشد ، و در آخر آن : از جانهاى خود به خوشى در گذريد .

[ 2 619 ] ترجمه روايات ديگر :

الف « عيون الاخبار » :

نرم و استوار به سوى مرگ بخراميد . بر شما باد توجّه بدين توده انبوه ، و آن خرگاه برافراشته ،

ضربه‏هاى قاطع خود را در ميان آن فرود آريد ، كه شيطان در گوشه آن غنوده ، از غرور باد به غبغب انداخته ، دستها بگسترده ، براى پريدن به روى شكار دستى پيش آورده براى فرار پا پس نهاده است .

ب « المحاسن و المساوى‏ء » :

زيرا شما در نظر خدا ، و همراه با پسر عم رسول خدا هستيد ، و با دشمن خدا مى‏جنگيد .

شما را متوجّه مى‏كنم بدان توده انبوه و خرگاه برافراشته ، ضربه‏هاى كارى خود را در ميان آن فرود آريد ، زيرا شيطان در گوشه آن واژگون شده دستها گسترده ، دستى براى پريدن بر روى شكار پيش آورده ، پايى براى فرار به پشت سر پس نهاده است ، پس استوار و پايدار باشيد تا حقّ از پشت ابرهاى تيره دشمنان حقّ آشكار گردد ، « و شما برتريد ، و خدا با شما است ، و تلاشهايتان را بى‏سرانجام به حال خود رها نمى‏كند » .

ج « مروج الذهب » :

زيرا شما در نظر خدا ، و همراه با پسر عمّ رسول خداييد ، پى در پى خود را به تاخت و تاز بگماريد ، و از برابر دشمن گريختن را زشت بشماريد ، چه فرار براى آيندگان پس از خودتان ننگ

[ 622 ]

[ 1 618 ] ج « مروج الذهب » :

« فإنّكم بعين اللّه ، و مع ابن عمّ رسول اللّه ، عاودوا الكرّ ، و استقبحوا الفرّ ، فإنّه عار في الأعقاب ، و نار يوم الحساب . و دونكم هذا السّواد الأعظم ، و الرّواق المطنّب ، فاضربوا نهجه ، فإنّ الشّيطان راكب صعيده ، مفترش ذراعيه ، قد قدّم للوثبة يدا ، و أخّر للنّكوص رجلا ، فصبرا جميلا حتّى تنجلي عن وجه الحقّ ، و أنتم الأعلون ، و اللّه معكم و لن يتركم أعمالكم » . ( ج 2 ، ص 380 ) .

[ 623 ]

[ 2 619 ] آرد ، و در روز شمار آتش خدايى شما را به تنگ آرد . در برابر خود اين توده انبوه را هدف قرار دهيد ،

و خرگاه برافراشته را در نظر گيريد ، و راه رسيدن بدان را بكوبيد ، كه شيطان بر صدر آن سوار است و دستها بگسترده ، دستى براى پريدن بر روى شكار پيش آورده ، پايى براى فرار پس نهاده است ، پس پايدارى كنيد شايسته و زيبا تا پرده از چهره حق برگرفته شود و رخ نمايد ، « و شما برتريد و خدا با شما است و كارهايتان را بيهوده نمى‏گذارد » .

[ 624 ]