1 تضجّر أمير المؤمنين من تخاذل أصحابه

أيّها النّاس ، المجتمعة أبدانهم ، المختلفة أهواؤهم ، كلامكم يوهي الصّمّ الصّلاب ، و فعلكم يطمع فيكم الأعداء تقولون في المجالس : كيت و كيت ، فإذا جاء القتال قلتم : حيدي حياد ( 1 ) ما عزّت دعوة من دعاكم ، و لا استراح قلب من قاساكم ، أعاليل بأضاليل ، دفاع ذي الدّين المطول . [ 1 372 ] ( 2 ) 2 طمعا في غير حقّ

لا يمنع الضّيم الذّليل ، و لا يدرك الحقّ إلاّ بالجدّ أيّ دار بعد داركم تمنعون ؟ و مع أيّ إمام بعدي تقاتلون ؟ المغرور و اللّه من غررتموه ، و من

[ 369 ]

29 تير بازنده و از جمله خطبه‏هاى آن حضرت عليه السّلام است 1 دلتنگى امير المؤمنين از يارى نكردن ياران

هان اى مردمى كه بدنهايشان جمع و آرزوهايشان مختلف است گفتار شما سنگ سخت خارا را سست مى‏كند ، ولى كردارتان دشمن را درباره شما به طمع مى‏افكند در مجالستان كه گردهم مى‏نشينيد ( به لاف و گزاف و خود ستايى ) چنين و چنان گوييد ، چون جنگ پيش آيد هاى بپا ، هاى بپا سر دهيد ( بانگ‏هاى دررو ،

فرار كن شما از هر سو بلند است ) . ( 1 ) هر كس شما را به يارى خواست ، دعوتش عزّت و شوكت نگرفت ، و هر كس با شما در كشمكش بود دلش روى راحت نديد ، با گمراهيها و نادانيهاى خود عذرها مى‏تراشيد و فلسفه‏ها مى‏بافيد ، دفاعتان چون دفاع مديون بدبده است [ 1 373 ] ( 2 ) 2 چشمداشتى بدون استحقاق

ذليل بيدادگرى را مانع نشود ( مردم زبون قوه مقاومت را از دست مى‏دهند ، پس خوى پذيرش و قبول چون خاصيّت انوثّيت در آنان قوّت مى‏گيرد ) و حقّ بى كوشش صميمانه به دست نيايد از كدام سرزمين و ميهن ، پس از ميهن خود ، در برابر هجوم دشمن دفاع مى‏كنيد ؟ و با فرمان كدام پيشوا و قائدى ، بعد از من مى‏جنگيد ؟ ( اگر قوه دفاعى در شما مانده جز در راه ميهن و با قائد حق ، براى چه و با كه ؟ ) به خدا سوگند فريبخورده كسى است كه شما فريبش دهيد ، حقيقة كسى كه به كومك شما

[ 370 ]

فاز بكم فاز بالسّهم الأخيب ، و من رمى بكم فقد رمى بأفوق ناصل . ( 3 ) أصبحت و اللّه لا أصدّق قولكم ، و لا أطمع في نصركم ، و لا أرعد ( أوعد ) العدوّ بكم . ( 4 ) ما بالكم ؟ ما دواؤكم ؟ ما طبّكم ؟ القوم رجال أمثالكم . أقولا بغير علم ،

و غفلة من غير ورع ، و طمعا في غير حقّ ؟ [ 2 372 ] ( 5 )

[ 371 ]

مردم فائز شود ، به خدا با سهم أخيب 1 فائز شده است ، و كسى كه بوسيله شما بر روى دشمن تير اندازد تير بى‏پيكان و لرزان 2 به سوى دشمن انداخته است . ( 3 ) به خدا سوگند به حالى در آمده‏ام كه اميدم از شما بريده نه گفتارتان را تصديق مى‏كنم و نه به يارى شما طمع دارم و نه بوسيله شما دشمن را توانم بيم داد . ( 4 ) چه شده شما را ؟ دواى شما چيست ؟ علاج و طبيب شما كدام است ( يا طبيعت و سرشت شما چيست ؟ ) اين قوم مردمانى امثال شما هستند ، آيا تا اين حد گفتار بى‏علم ؟ آيا تا اين اندازه غفلت بدون تقوا ؟ ( يا غفلتى كه منشأ آن بى‏تقوائى است ؟ ) آيا اين قدر طمع خام بى استحقاق ؟ [ 2 373 ] ( 5 )

-----------
( 1 ) سهم اخيب تير قمارى بوده كه در ميان تيرهاى ديگر هيچ سهمى در برابرش قرار نمى‏دادند .

( مترجم )

-----------
( 2 ) افوق تيرى است كه محل قرار آن در زه كمان شكسته باشد ، در نتيجه در وتر ثابت نمى‏ماند و به هدف نمى‏رسد . و اگر هم به هدف رسد چون بى‏پيكان ( ناصل ) است اثرى ندارد .

( مترجم )

[ 372 ]

[ 1 368 ] ما روي مثل هذا الفصل من الخطبة في مصادر أخرى :

الف « أنساب الأشراف » للبلاذري :

452 و حدّثني عباس بن هشام ، عن أبيه ، عن أبي مخنف ، عن الحرث بن حصيرة ، عن أبي صادق ، عن جندب بن عبد اللّه الأزدي أن عليّا خطبهم حين استنفرهم إلى الشام بعد النهروان ، فلم ينفروا فقال :

« أيّها النّاس ، المجتمعة أبدانهم ، المختلفة قلوبهم و أهواؤهم ما عزّت دعوة من دعاكم ، و لا استراح قلب من قاساكم . كلامكم يوهن الصّمّ الصّلاب ، و فعلكم يطمع فيكم عدوّكم ، إذا دعوتكم إلى الجهاد قلتم : كيت و كيت و ذيت و ذيت ، أعاليل بأباطيل ، و سألتموني التّأخير ، فعل ذي الدّين المطول ، حيدي حياد . . . » .

ب « العقد الفريد » لابن عبد ربّه :

قام فيهم فقال : « أيّها النّاس ، المجتمعة أبدانهم ، المختلفة أهواؤهم كلامكم يوهي الصّمّ الصّلاب ، و فعلكم يطمع فيكم عدوّكم ، تقولون في المجالس كيت و كيت فإذا جاء القتال قلتم :

حيدي حياد . ما عزّت دعوة من دعاكم ، و لا استراح قلب من قاساكم . أعاليل بأباطيل . و سألتموني التّأخير ، دفاع ذي الدّين المطول . . . » .

[ 2 370 ] ما روي مثل هذا الفصل من الخطبة في مصادر أخرى :

الف « أنساب الأشراف » :

« لا يدفع الضّيم الذّليل ، و لا يدرك الحقّ إلاّ بالجدّ و العزم و استشعار الصّبر أيّ دار بعد داركم تمنعون ؟ و مع أيّ إمام بعدي تقاتلون ؟ المغرور و اللّه من غررتموه ، و من فاز بكم فاز بالسّهم الأخيب . أصبحت لا أطمع في نصركم ، و لا أصدّق قولكم ، فرّق اللّه بيني و بينكم ، و أبدلني بكم من هو خير منكم . أما إنّكم ستلقون بعدي ذلا شاملا ، و سيفا قاطعا ، و أثرة يتّخذها الظّالمون فيكم سنّة ، فيفرّق جماعتكم ، و يبكي عيونكم ، و يدخل الفقر بيوتكم ، و تتمنّون عن قليل أنّكم رأيتموني فنصرتموني ، فستعلمون حقّ ما أقول لكم ، و لا يبعد اللّه إلاّ من ظلم و أثم » . ( ج 2 ، ص 381 ) .

ب « العقد الفريد » :

« هيهات لا يدفع الضّيم الذّليل ، و لا يدرك الحقّ إلاّ بالجدّ أيّ دار بعد داركم تمنعون ؟ أم مع أيّ إمام بعدي تقاتلون ؟ المغرور و اللّه من غررتموه ، و من فاز بكم فاز بالسّهم الأخيب .

أصبحت و اللّه لا أصدّق قولكم ، و لا أطمع في نصرتكم ، فرّق اللّه بيني و بينكم ، و أعقبني من هو

[ 373 ]

[ 1 369 ] ترجمه روايات منابع ديگر :

الف « أنساب الأشراف » نوشته بلاذرى :

عبّاس بن هشام ، از پدرش ، از ابى مخنف ، از حرث بن حصيره ، از ابى صادق و او از جندب بن عبد اللّه ازدى براى من حديث كرد كه گفت : وقتى على پس از نهروان خواست آنان به شام اعزام شوند برايشان خطبه ايراد كرد ، ولى هيچكس اعزام نشد ، لذا گفت :

اى مردمى كه بدنهايشان با هم گرد آمده دلها و خواستهايشان پراكنده است نه دعوت آن كس كه شما را فراخواند عزّت و ارزش يابد ، نه دل آن كه درگير رنجهاى شماست روى آسايش بيند .

گفتارتان سنگهاى سخت را درهم مى‏شكند ، و رفتارتان دشمنتان را درباره شما به طمع حمله مى‏اندازد . هر گاه شما را به جهاد فراخواندم چنين و چنان گفتيد و فلان و بهمان كرديد ، بهانه‏هايى پوچ و بى‏پايه آورديد و از من خواستار به عقب انداختن جنگ شديد ، رفتار و امدار بد بدهيست كه گويد دور شو از من دور شو ب « عقد الفريد » نوشته ابن عبد ربّه :

در ميان آنان به پا خاسته گفت : اى مردمى كه تنهايشان كنار هم گرد آمده خواستهايشان با يكديگر پراكنده است گفتارتان سنگهاى سخت را درهم مى‏شكند ، و رفتارتان دشمنتان را درباره شما به طمع حمله مى‏اندازد ، در مجالس لاف و گزاف گوييد ، و چون جنگ پيش آمد ، از من دور شو و كنار برو گوييد . نه دعوت آن كس كه شما را فراخواند عزّت و ارزش يابد ، نه دل آن كو درگير رنجهاى شماست روى آسايش بيند ، بهانه‏هايى بى‏پايه مى‏آوريد ، و از من خواستار به تأخير انداختن جنگ مى‏شويد ، همچون دفاع وامدار بد بدهى كه سر رسيد پرداخت وام خود را پيوسته به فردا مى‏افكند .

[ 2 371 ] ترجمه روايات منابع ديگر :

الف « انساب الأشراف » :

خوارى پذير در برابر ستم دفاع نتواند كرد ، و حقّ جز با تلاش و آهنگ كوشا و بر تن پوشيدن لباس پايدارى به دست نمى‏آيد . ديگر از چه سرزمينى پس از سرزمين خود دفاع مى‏كنيد ، و از من بگذريد ، با چه پيشوا و فرماندهى پس از من مى‏جنگيد ؟ به خدا سوگند فريب خورده واقعى كسى است كه فريب شما را خورده است ، و هر كس بوسيله شما به پيروزى رسد با تير بازنده پيروز شده است . به حالى در آمده‏ام كه نه چشمداشتى به يارى شما دارم ، و نه مى‏توانم گفته‏تان را راست بدانم ، خدا ميان من و شما جدايى اندازد ، و كسانى بهتر به حال من به جاى شما نصيب مى‏كند .

و امّا بدانيد كه پس از من شما با ذلّتى همه‏گير ، شمشيرى برّا ، و تبعيض و خودپسندى رو به رو خواهيد شد كه ستمگران به عنوان يك سنّت در برابر شما در پيش مى‏گيرند ، در نتيجه جمعتان را پراكنده و چشمانتان را گريان ، و فقر را به خانه‏هايتان وارد مى‏كنند ، و ديرى نمى‏گذرد كه آرزو داشته باشيد مرا ببينيد و به يارى من برخيزيد ، آنگاه است كه حقيقت و درستى آنچه را به شما مى‏گويم خواهيد دانست ، و خدا جز آنكس را كه ستم كند و مرتكب گناه شود ( در دنيا و آخرت از رحمت خود ) دور نمى‏گرداند .

ب « عقد الفريد » :

[ 374 ]

[ 2 370 ] خير منكم . و ددت و اللّه أنّ لي بكلّ عشرة منكم رجلا من بني فراس بن غنم ، صرف الدّينار بالدّرهم » . ( ج 4 ، ص 71 ) .

ج « الأمالي » :

« هيهات هيهات لا يدفع الضّيم الذّليل ، و لا يدرك الحقّ إلاّ بالجدّ و الصّبر أيّ دار بعد داركم تمنعون ؟ و مع أيّ إمام بعدي تقاتلون ؟ المغرور و اللّه من غررتموه و من فاز بكم فاز بالسّهم الأخيب . أصبحت لا أطمع في نصرتكم ، و لا أصدّق قولكم ، فرّق اللّه بيني و بينكم ، و أعقبني بكم من هو خير لي منكم .

أما إنّكم ستلقون بعدي ذلا شاملا ، و سيفا قاطعا ، و أثرة يتّخذها الظّالمون فيكم سنّة ، تفرّق جماعتكم ، و تبكي عيونكم ، و تمنّون عمّا قليل أنّكم رأيتموني فنصرتموني ، و ستعرفون ما أقول لكم ،

و لا يبعد اللّه إلاّ من ظلم » .

قال : فكان جندب لا يذكر هذا الحديث إلاّ بكى و قال : صدّق و اللّه أمير المؤمنين ، قد شملنا الذلّ ، و رأينا الأثرة ، و لا يبعد اللّه إلاّ من ظلم .

( الحديث الرابع ، ج 7 ، ص 113 ، ط طهران ) .

[ 375 ]

[ 2 371 ] در روايت عقد الفريد تنها نكته تازه آن همان جمله آخر است كه گويد :

به خدا سوگند دوست دارم كه در برابر هر ده نفر از شما يكى از مردان تيره بنى فراس بن غنم مرا باشد ، همانگونه كه صرّافان ده درهم مى‏گيرند و يك دينار مى‏دهند .

ج « امالى » :

در روايت شيخ طوسى نيز نكته تازه‏اى براى ترجمه وجود ندارد ، و پس از گفتار امام روايتى تاريخى دارد كه گويد : راوى اين سخن امام ، جندب اين حديث را به ذهن و زبان نمى‏آورد مگر اينكه مى‏گريست و مى‏گفت : به خدا راست گفت امير المؤمنين ، ذلّت همه ما را در بر گرفته تبعيض و خود پرستى ستمگران را كه او پيش بينى كرد به چشم ديديم ، و خدا هيچ كس را از رحمت خود دور نمى‏گرداند مگر كسى كه ستم كند .

[ 376 ]