دراية الحديث

كاظم مدير شانه چى

- ۳ -


علم درايه يا مصطلح الحديث

مصطلح الحديث:يكى از رشته‏هاى علم الحديث است.

علم الحديث، علمى است كه به آن، اقوال و افعال (1) و احوال (2) ياتقرير پيغمبر و امامان شناخته مى‏شود. (3) و چون احاديثى كه به مارسيده، شامل گفته معصوم و نيز نام وسايطى است كه كلام مزبور رااز وى روايت و نقل كرده‏اند، مى‏توان گفت:علم الحديث، علم به‏قوانينى است كه به آن احوال سند و متن شناخته مى‏شود. (4) علم الحديث، به علم رواية الحديث و دراية الحديث منقسم‏مى‏گردد، زيرا آنچه را مربوط به سند (سلسله ناقلان) است، رواية‏الحديث‏يا اصول الحديث نامند و آنچه را مربوط به فهم كلام معصوم‏است دراية الحديث گويند.

روايت الحديث (اصول الحديث) علمى است كه از كيفيت اتصال‏احاديث‏به معصوم، از جهت احوال روات (كه آيا ضابط و عادلند؟) و ازلحاظ كيفيت‏سند (كه آيا متصل است‏يا منقطع؟) و غير اينها گفتگومى‏كند.و خود شامل دو بخش است:1.علم رجال 2.مصطلح‏الحديث.

دراية الحديث (در مقابل رواية الحديث) علمى است كه از مفادالفاظ متن حديث چون شرح لغات حديث و بيان حال حديث از لحاظ‏اطلاق و تقييد و عموم و خصوص و داشتن معارض و مانند اينها بحث مى‏كند كه مناسب است نام اين قسمت را فقه الحديث گذارند.بخش‏اول را اصول الحديث نيز مى‏نامند. (5) بخش روايت الحديث‏يا اصول‏الحديث چنان كه گفتيم به دو رشته تقسيم شده است:1.علم رجال 2.مصطلح الحديث.

1.چه آنكه اگر از احوال يكان يكان رجال سند از لحاظ عدالت آنان‏و وثوق و اعتماد به روايت و نقل آنها بحث‏شود، «علم رجال‏»ناميده‏مى‏شود.

2.و اگر از كيفيت نقل حديث‏به توسط راويان از لحاظ اتصال وانقطاع زنجيره حديث و يا داشتن سند و يا ارسال و مانند آن سخن رود، به‏«مصطلح الحديث‏»و گاهى به‏«درايه‏»تعبير نمايند. (6) (7) ولى نام‏اول با اين عمل متناسب‏تر است، چه آنكه درايه به معنى علم و فهم‏معانى است و شناسائى اصطلاحات متناسب با نام (مصطلح الحديث) است كه موضوع بحث ما را تشكيل مى‏دهد. (8)

مبادى علم مصطلح الحديث

متقدمان، معمولا در آغاز كتب درسى پس از تعريف علمى كه موردبحث است، از سه چيز به اختصار ياد مى‏كردند:1.موضوع 2.مدون ومخترع آن، 3.غرض و فايده از آموزش آن علم.گاهى نيز در مقدمه ازمبادى علم گفتگو مى‏شد.مبادى مصطلح الحديث، عبارت است ازعربيت (ادبيات عرب) و معرفت‏سيره رسول اكرم صلى الله عليه و اله و سلم و معرفت‏اجمالى اصولين (اصول دين و اصول فقه) و اطلاع مختصرى از علم فقه(ر.ك:كشف الظنون، قائمه 635)

تعريف مصطلح الحديث‏يا درايه

در تعريف اين علم گفته‏اند:درايه علمى است كه از سند حديث و متن آن و چگونگى فرا گرفتن و آداب نقل حديث گفتگو مى‏كند. (9)

موضوع درايه عبارتست از سند و متن حديث. (10)

مؤسس و مدون اين علم، قاضى ابو محمد حسن بن عبد الرحمن‏رامهرمزى (11) متوفاى سال 360 هجرى) است (12) كه در اين باره، كتاب‏«المحدث الفاصل بين الراوى و الواعى‏»را تاليف فرموده. (13)

فايده و غرض از اين علم:معرفت و شناسايى احاديث مقبول ومردود است. (14)

سند حديث، همان سلسله و زنجيره راويان است كه متن حديث رابه معصوم مى‏رساند. (15)

زنجيره حديث را از اين جهت‏سند نامند كه در مقام اثبات حديث‏به‏گفته و نقل آنان استناد مى‏شود، چه سند وسيله اعتماد به حديث است، بنابر اين كلمه سند از (فلان سند اي معتمد) اخذ شده (16) يا از اين جهت‏است كه حديث‏به وسيله سند، اضافه و انتساب به معصوم پيدا مى‏كند.

يقال:اسند اليه اي اضاف اليه.بعضى سند و اسناد را يكى‏دانسته‏اند، (17) ولى ظاهرا اسناد، نقل حديث است‏با سند.

مير سيد شريف و سيوطى و ميرداماد فرموده‏اند:«الاسناد رفع‏الحديث الى قائله بالتناول‏» (اسناد رسانيدن حديث است‏به گوينده اصلى آن به نقل هر طبقه از راويان براى طبقه بعدى) .

متن حديث

كلامى است كه آخرين راوى نقل مى‏كند و به تعبير ديگر كلامى است كه‏قوام معنى حديث‏به آن مى‏باشد، (18) خواه گفتار معصوم باشد ياحكايت كردار وى. (19)

كيفيت تحمل حديث:مراد از آن، چگونگى فرا گرفتن حديث است ازشيخ (استاد حديث) ، كه آيا به شنيدن از وى صورت گرفته يا به خواندن‏نزد وى يا به طور ديگر.

حديث

و جمع آن‏«احاديث‏»آمده (21) و در اصطلاح، كلامى است كه از قول يا فعل ياتقرير معصوم حكايت كند (22) و بر آن، خبر، سند، روايت، و اثر نيزاطلاق شده است.

بعضى حديث را به كلام معصوم اختصاص داده و خبر را به آنچه ازغير معصوم رسيده است اطلاق كرده‏اند، و به همين جهت، به مورخانى‏كه واقعه را با سند نقل مى‏كردند در مقابل محدثين، اخبارى گويند. (23)

ظاهرا وجه تسميه خبر به حديث از آن جهت است كه در مقابل‏قرآن كه هر دو بيان احكام الهى است قرار گرفته، زيرا بيشتر اهل‏سنت، قايل به قدم قرآن مى‏باشند و از اين رو، احكامى را كه از شخص‏پيغمبر صادر شده است (حديث) در مقابل (كلام قديم قرآن) ناميده‏اند. (24)

در مجمع البحرين حديث را مرادف كلام دانسته و وجه تسميه خبررا به اين اسم، تجدد و حدوث آن گرفته است، البته وجه تسميه مزبور، اختصاص به حديث معصوم ندارد و هر سخنى متجدد و حادث است.

ممكن است از اين لحاظ گفته پيغمبر و امام را حديث نامند كه درتشريع قوانين الهى تازگى و نوى دارد، چنان كه قرآن نيز از اين نظر تاره وحديث است.آنجا كه مى‏فرمايد: فلياتوا بحديث مثله (سوره طور، آيه‏34) فباى حديث‏بعده يؤمنون . (سوره مرسلات، آيه 50) . (25)

يا اصولا حديث‏به همان معناى لغوى كه كلام است، در حديث‏پيغمبر و امام استعمال شده، منتهاى ابتدا با اضافه به پيغمبر و امام (مثلاحديث پيغمبر يا حديث معصوم) گفته مى‏شده و سپس به قرينه حال يامقال، با حذف مضاف اليه استعمال شده و كم كم در عرف محدثين به‏سر حد حقيقت رسيده و بدون قرينه، منصرف به همان معنا (حديث)المعصوم ده است) . (26)

خبر

خبر به معنى مخبر به (يعنى چيزى كه از آن اخبار شده) مى‏باشد.در تاج‏العروس آمده:خبر چيزى است كه از ديگرى نقل شود و ادباء، قيد«احتمال صدق و كذب را در آن اضافه كرده‏اند. (27) ولى در اصطلاح اين‏فن مرادف حديث استعمال شده است‏».

سنت

در لغت‏به معنى طريقه يا طريقه پسنديده است و در اينجا مراد از سنت‏همان گفتار (قول) و كردار (فعل) (28) معصوم يا عمل شخص ديگرى‏است كه در حضور وى انجام شود و آن جناب به زبان يا به سكوت‏خود، آن را امضا فرمايد. (29) قسمت اخير در اصطلاح، «تقرير»معصوم‏ناميده مى‏شود و (به قول اهل سنت و بعض بزرگان) اين تعريف درباره‏سخن‏ها و افعال عادى نيست، بلكه مراد افعال و اقوالى است كه منشا حكم شرعى باشند. (30)

تقرير امام از آن جهت‏حجت است كه معصوم، عمل منكرى را تقريرو امضا نمى‏كند، مگر به عنوان تقيه كه براى امام جايز است، (31) بنابر اين، سنت در مقابل كتاب الله، به نفس فعل و تقرير، و به عبارت‏ديگر به آنچه طريقه معصوم و منتسب به اوست گفته مى‏شود، (32) چنان‏كه گاهى در مقابل فريضه و به معنى مستحب آمده است، ولى در علم‏الحديث، نت‏بيشتر به همان معناى اول اطلاق گرديده است، لذا پاره‏اى ازكتب حديثى مهم عامه، «سنن‏»ناميده شده، مانند:سنن نسايى، سنن ابن‏ماجه، سنن بيهقى، چنان كه در فقه، بيشتر به معنى دوم (مستحب) آمده.

روايت

روايت را به معنى حديث گفته‏اند.در مجمع البحرين فرموده است:

روايت، خبرى است كه به طريق نقل به معصوم برسد.منتها روايت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربى بسيار اطلاق شده است. (33)

اثر

اثر را در كتب لغت (34) مرادف با حديث و روايت و خبر بر شمرده‏اند، ولى بعضى (35) اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده‏اند (36) علامه قاسمى در قواعد التحديث، اصطلاح مزبور را به محدثان‏خراسان نسبت مى‏دهد.

حديث قدسى

عبارت از حديثى است كه پيغمبر از خداوند اخبار كند، بدين گونه كه‏معنا و مضمون آن بر قلب پيغمبر القا مى‏شود و پيغمبر با لفظ خود اداءمى‏نمايد، (37) لذا در الفاظ آن تحدى و اعجاز نيست، به خلاف قرآن كه به الفاظى مخصوص وحى شده كه تغيير آن به لفظى ديگر جايز نيست وديگران در آوردن مثل آن عاجزند.

تهانوى از فوايد امير حميد الدين، شش فرق براى قرآن و حديث‏قدسى نقل كرده است:1.قرآن معجزه است‏به خلاف حديث قدسى، 2.قرائت نماز جز به قرآن صحيح نيست، 3.منكر قرآن كافر شمرده‏مى‏شود به خلاف منكر حديث قدسى، 4.قرآن به وساطت جبراييل‏وحى مى‏شود، به خلاف حديث قدسى، 5.قرآن به الفاظ مخصوص ازلوح محفوظ وحى مى‏شود، ولى در حديث قدسى ممكن است لفظ از پيغمبرباشد، 6.مس قرآن بدون طهارت روا نيست، به خلاف حديث قدسى.

در قواعد التحديث (ص 65) وجه ديگرى براى فرق بين قرآن وحديث قدسى ياد شده است و آن اين است كه در ايصال آن به پيغمبر، كيفيت‏خاصى شرط نيست، چه ممكن است در رؤيا به پيغمبر القاءشود يا به لسان ملك در بيدارى يا به القاء در خاطر«القاء در روع‏».

ابن حجر هيثمى (در شرح اربعين نووى ضمن شرح حديث ابى‏ذر)مى‏گويد:مجموع احاديث قدسيه‏اى كه از پيغمبر نقل شده، بالغ بريكصد حديث است كه بعضى آنها را در مجموعه‏اى گرد آورده‏اند.

استاد محمد الصباغ در كتاب (الحديث النبوى، ص 31) فرموده:به سال 1389 المجلس الاعلى للشئون الاسلاميه در مصر چهار صدحديث قدسى از كتب سته و موطاء جمع آورده و ضمن دو جلد به نام(الاحاديث القدسيه) انتشار داده است.

از دانشمندان شيعى، شيخ حر عاملى (متوفاى 1104 ه.) نيز كتابى‏به نام (الجواهر السنية في الاحاديث القدسية‏»در احاديث قدسيه-كه‏بيشتر از طريق اماميه نقل شده-گرد آورده كه به سال 1302 ه.در بمبئى‏و اخيرا در نجف چاپ شده است.

كيفيت استعمال اين الفاظ

«حديث‏»از باب تفعيل و«مشدد»آمده.گفته مى‏شود:حدثه بكذا وحدثه كذا، اي اخبره به. (38)

«خبر»از باب تفعيل و افعال هر دو آمده كه گفته مى‏شود:خبره واخبره الشى‏ء و بالشى‏ء: انباه به.

«روايت‏»فقط از ثلاثى مجرد از باب‏«ضرب‏»استعمال شده است.منتهامحدثين جايى كه راوى به تنهايى حديثى را از استاد (شيخ) شنيده باشد«حدثنى‏»و هنگامى كه ديگرى در شنيدن (سماع) شركت داشته باشد«حدثنا»استعمال نموده‏اند و در خبر اگر بر شيخ قرائت‏شده، «اخبرنى‏» وچنانچه ديگرى با وى شركت داشته‏«اخبرنا»به كار برده‏اند. (39)

پى‏نوشتها:

1.فعل امام چنانچه به عنوان بيان حكمى صادر شود، حجت‏خواهد بود، ولى اگر امام ابتداء عملى را به جا آورد حجت نخواهد بود، منتها نفس فعل امام‏دلالت‏بر جواز آن عمل مى‏كند و اگر در عبادات باشد، رجحان عمل را مى‏رساند.

2.مراد از احوال معصوم، بيشتر همان تقرير و امضاى عملى و به عبارت‏ديگر، سكوت وى در مقابل عملى است كه فردى به عنوان مشروعيت در محضرامام انجام مى‏دهد. تقرير امام از آن رو حجت است كه معصوم، ناشايستى را امضانمى‏فرمايد.

3.شرح صحيح بخارى از كرمانى، كشف الظنون، قائمه 635، كشاف‏اصطلاحات الفنون ج 1 ص 281. وصول الاخيار، ص 77 با تصرف نويسنده.

4.ابن جماعه، به نقل سيوطى در«تدريب الراوى‏»، ص 5.

زرقانى مى‏فرمايد:علم الحديث علم بقوانين يعرف بها احوال السند و المتن‏من صحة و حسن و ضعف و علو و نزول و كيفية التحمل و الاداء و صفات الرجال(شرح بيقونيه ص 9).

علوم حديث عبارت است از:

1مصطلح الحديث، 2.تاريخ الرجال، 3.علم جرح و تعديل، 4.مختلف‏الحديث، 5.علل الحديث، 6. ناسخ و منسوخ، 7.غريب الحديث كه در هر يك‏كتابهايى تصنيف و تاليف شده است.براى شناسايى اجمالى هر يك از اقسام‏مزبور رجوع فرماييد به كتاب(الحديث النبوى).

5.در اينجا مناسب است تعريف علم الحديث را از عبارت بزرگان، بياوريم:

عز الدين بن جماعه مى‏فرمايد:علم الحديث علم بقوانين يعرف بها احوال السند والمتن.و موضوعه السند و المتن.و غايته معرفة الصحيح من غيره.

اين اكفانى مى‏فرمايد:علم الدراية علم يعرف منه حقيقة الرواية و شروطها وانواعها و احكامها و حال الرواة و شروطهم و اصناف المرويات و ما يتعلق بها.

سيوطى در شرح عبارت بالا مى‏نويسد:حقيقة الراوى نقل السنة و نحوها وشروطها:تحمل راويها لما يرويه بنوع من انواع التحمل من سماع او عرض او اجازه‏و نحوها.و انواعها:الاتصال و الانقطاع و نحوها.و احكامها:القبول و الرد.و حال‏الرواة: العدالة و الجرح.و شروطهم فى التحمل فى الاداء و اصناف المرويات:

المصنفات من المسانيد و المعاجم و الاجزاء و غيرها.و ما يتعلق بها:هو معرفة‏اصطلاح اهلها.(نقل از تدريب الراوى، ص 5 و قواعد التحديث ص 75).

6.ابن اكفانى مصطلح الحديث را دراية الحديث ناميده(مقدمه تحفة‏الاحوزى صفحه 2).ابن اكفانى كه گاهى به اكفانى نيز خوانده مى‏شود، از علماى‏بخارا است كه در حكمت و رياضيات و طب و تاريخ و حديث استاد بوده است.

نامش محمد بن ابراهيم و كنيه‏اش شمس الدين و وفاتش در 749 ه.واقع شده‏است.از تاليفات مهم وى كه چاپ شده، ارشاد القاصد در علوم گوناگون است(ريحانة الادب).

7.فرق بين علم رجال و درايه اين است كه در درايه، از احوال سند حديث‏به‏طور اجمال گفتگو مى‏كنند، به خلاف علم رجال كه در آن به تفصيل از يكان يكان‏افراد سلسله سند، بحث مى‏شود و به عبارت ديگر بحث در علم درايه كبروى و درعلم رجال صغروى است.

در تعريف علم رجال گفته‏اند:«ما وضع لتشخيص روايت الحديث ذاتا ووصفا»(و مراد از وصف، بيان مدح و ذمى است كه نسبت‏به آنان رسيده).

8.چنان كه در خبر آمده:«حديث تدريه خير من الف ترويه‏».نيز از حضرت‏باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود:«اعرف منازل الشيعة على قدر روايتهم و معرفتهم. فان‏المعرفة هى الدراية للرواية و بالدرايات للروايات يرتقى المؤمن الى اقصى درجات‏الايمان‏»(نوادر فيض، ص 31).

9.هو علم يبحث عن سند الحديث و متنه و كيفية تحمله و آداب نقله(وجيزه‏شيخ بهايى-مقباس الدرايه و هدية المحصلين).

هو علم يتعرف منه انواع الرواية و احكامها و شروط الرواة و اصناف المرويات‏و استخراج معانيها(تحفة الاحوزى، مقدمه)شهيد ثانى درايه را چنين تعريف نموده است: هو علم، يبحث فيه عن متن‏الحديث و طرقه و ما يحتاج اليه من شرائط القبول و الرد(درايه شهيد، ص 1).

10.شهيد ثانى موضوع درايه را راوى و مروى دانسته است و قبل از وى‏ابن حجر در تعريف علم الحديث فرموده:معرفة القواعد المعرفة بحال الراوى والمروى(تدريب الراوى، ص 5)البته بايد دانست كه متن حديث كه موضوع درايه‏است، از لحاظ سند مورد بحث واقع مى‏شود، بنابر اين، سند و متن با اين لحاظهمان راوى و مروى خواهد بود.

11.ر.ك:دايرة المعارف فريد وجدى، مقدمه معرفة علوم الحديث‏حاكم‏نيشابورى، علم الحديث تاليف نگارنده و تدريب الراوى.

12.كشف الظنون، مقدمه كتاب(المحدث الفاضل بين الراوى و الواعى).

13.از اين كتاب، نسخه‏اى در كتابخانه آستان قدس رضوى است و نيز نسخه‏عكسى در دو جلد به اسماع مورخ 568 ه.از روى نسخه كتابخانه امير فاروق، دردار الكتب المصريه قاهره موجود است و اخيرا نيز چاپ شده است.

14.درايه شهيد:«و غايته معرفة الصحيح من غيره‏»(تدريب الرواى، ص 5).

15.و السند طريق المتن و هو جملة من رواه(درايه شهيد).

و سلسلة رواته الى المعصوم سنده(وجيزه).

و السند الاخبار عن طريق المتن كالاسناد لدى فريق(السيوطى).هو الاخبار عن‏طريق المتن(ابن جماعه و طيبى).

16.فسمي الاخبار عن طريق المتن سندا لاعتماد الحفاظ في صحة الحديث وضعفه عليه(تدريب الراوى، ص 4).

17.ابن جماعه گويد:المحدثون يستعملون السند و الاسناد لشي‏ء واحد(تدريب، ص 5).

18.ما يتقوم به الحديث، متنه(وجيزه)و قال ابن جماعه:هو ما ينتهى اليه‏غاية السند من الكلام(تدريب ص 6).

19.پشت اسب و مانند آن را از حيوانات، «متن‏»نامند و الفاظ حديث را از اين‏جهت متن نامند كه مانند پشت اسب، استفاده از حديث‏بدان قوام دارد(ر.ك:

مقباس الدرايه).

20.در قاموس آمده:الحديث:الخبر و الجديد.در مصباح المنير فرموده:

الحديث ما يتحدث به و ينقل.در مجمع البحرين حديث را مرادف كلام دانسته.درتدريب الراوى و كاشف اصطلاحات الفنون فرموده:الحديث لغة، ضد القديم.ويستعمل فى قليل الكلام و كثيره.

21.قراء گويد:واحد احاديث، «احدوثه‏»است، ولى بر خلاف قاعده در جمع‏حديث استعمال شده است.صاحب كاشف احاديث را اسم جمع دانسته.ابوحيان‏آن را جمع حديث، ولى بر خلاف قاعده گرفته، مانند اباطيل جمع باطل(قواعدالتحديث).

22.وجيزه شيخ بهايى.بنابر اين تعريف، اطلاق حديث‏بر كلام غير معصوم‏مجازى است و طبق اين تعريف، حديث موقوف را كه از مصاحب معصوم نقل‏شود، بايد خارج دانست، ولى مير سيد شريف در خلاصه مى‏فرمايد:الحديث اعم‏من ان يكون قول الرسول او الصحابي او التابعين و فعلهم و تقريرهم.

23.شرح نخبه، ص 3-درايه شهيد، ص 3-تدريب الراوى، ص 6.در كتاب‏اخير نقل نموده كه فقهاى خراسان، حديث موقوف را اثر و حديث مرفوع را خبرمى‏ناميدند.

24.فتح البارى، ج 1.

25.علم الحديث، ص 3.

26.در قواعد التحديث، در وجه تسميه حديث دو احتمال ذكر شده است كه به‏نظر صحيح نيامد.1.چون حروف متعاقب يكديگر مى‏آيند و قهرا حرف بعدى‏پس از حرف قبلى استعمال شده است.2.چون شنيدن حديث، معنا و مفهوم آن رادر قلب احداث مى‏نمايد.

27.يعنى خبر چيزى است كه از ديگرى نقل شود و با چشم پوشى از حال ناقل(و به خودى خود) احتمال درستى و نادرستى در آن داده شود.

28.فعل امام چنانچه به عنوان بيان حكمى صادر شود، حجت‏خواهد بود، ولى اگر ابتداءا عملى را به جا آورد حجت نيست، منتها نفس فعل امام دلالت‏برجواز آن عمل مى‏كند و اگر در عبادات باشد، رجحان عمل را نيز مى‏رساند.

29.(السنة)هي طريقة النبى صلى الله عليه و اله و سلم و الامام المحكية عنه...و هي قول و فعل‏و تقرير(وصول الاخيار، ص 72).

30.قال في الفصول:يطلق الخبر و يراد به ما يرادف الحديث...و عرف بانه، يحكى قول المعصوم او فعله او تقريره غير قرآن و لا عادي، و سمى عندهم(اي اهل‏الدراية)ذلك سنة... قولهم و لا عادى يخرج حكاية افعالهم و اقوالهم العادية.و قال‏صاحب القوانين:السنة و هو قول المعصوم او فعل او تقرير الغير العاديات.

31.وصول الاخيار، ص 76.

32.اما نفس الفعل و التقرير فيطلق عليهما اسم السنة لا الحديث، (وجيزه).

33.حتى بعضى بزرگان ادب را با لقب(راويه)ستوده‏اند، مانند حماد راويه(اى‏كثير الرواية)

34.صحاح اللغه-قاموس اللغه-مجمع الحرين-المنجد.يقال اثرت الحديث‏به معنى رويته(تدريب، ص 6).

35.شيخ بهايى در وجيزه و شهيد ثانى در درايه، ص 4، گر چه به عقيده شهيد، اثر اعم از حديث و خبر است.

36.الاثار:هي اقوال الصحابة و التابعين و افعالهم(وصول الاخيار، ص 72)ويقال للاخيرين(اي الموقوف و المقطوع)الاثر(شرح نخبه، ص 48).

37.هو ما يحكى كلامه تعالى غير متحد بشى‏ء، نحو قال الله تعالى:الصوم لي‏و انا اجزي عليه(وجيزه).هو الذى يرويه النبي عن ربه(كشاف اصطلاحات‏الفنون).

38.مراد از تحديث، اخبار محدث است آنچه را كه از شيخ شنيده است.(كشاف‏اصطلاحات الفنون).

39.علم الحديث، ص 6.