مشترك
حديثى است كه يكى از رجال سند آن بين ثقه و غير ثقه، مشترك باشد، و به عبارت
ديگر از راويان آن يك نفر يا بيشتر، هم نام با ديگرى باشد بهطورى كه اين شركت در
اسم، موجب ترديد در وثاقتحديث گردد، مانند روايتى كه محمد بن قيس در سلسله سند آن
باشد. (1) مشترك اسمى به يكى از علائم ذيل تشخيص داده مىشود:
1.لقب، 2.كنيه، 3.نام پدر، 4.جد ادنى، 5.جد اوسط، 6.جداعلى، 7 و 8.مروى عنه،
راوى از وى، 9. امامى كه از وى روايتشدهاست، 10.مكان وى (شهر يا قبيلهاش) ،
11.زمان وى، 12.ولاء (ولاءعتق، هم پيمانى، ولايتبر عبد) .
متفق و مفترق
حديثى است كه بعضى روات آن در اسم و نام پدر هم نام راويان حديثديگرى باشند،
(2) مانند احمد بن محمد بن عيسى الاسدى و احمد بنمحمد بن عيسى القسرى. (3)
فرق اين نوع حديثبا متشابه السند آن است كه در اين قسم، نامراوى در دو حديث،
شبيه يكديگر است، گر چه هر دو موثق باشند و درمتشابه السند، راوى يك حديثبا شخص
ديگرى كه از لحاظ درجهوثاقتبا وى فرق دارد، هم نام است.
مؤتلف و مختلف
مجموعا اسم حديثى است كه نام كسى در سلسله سند نقل شود كهممكن استبه دو گونه
خوانده شود، ولى در كتابتيكسان نوشتهمىشود (4) كه به اعتبار نحوه كتابت، نام
راوى، متفق و به لحاظ مسماىاشخاص كه از اين نام احتمال مىرود، مفترق ناميده شده و
اين قسم، درواقع يكى از شعب تصحيف است، منتها در سلسله سند نه در متن، مانند حنان و
حيان (5) و جرير و حريز (6) و نيز مانند خثيم و خيثم (7) و همدانى و همدانى و بريد
و يزيد. (8) (9)
گاهى نيز مختلف به احاديث متعارضه اطلاق شده، (10) مانند حديث(فر من المجذوم
فرارك من الاسد-از بيمار جذامى دور شويد) باحديث (لا عدوى-پرهيز نكنيد) كه قابل جمع
است.
از اهل سنتشافعى و ابن قتيبه و طحاوى در مختلف الحديث (به معناى اخير) درباره
جمع بين احاديث متعارض، كتاب نوشتهاند.ازشيعه نيز شيخ طوسى كتاب استبصار را به اين
منظور تاليف فموردهاست.
مشكل
حديثى است كه شامل الفاظ يا معانى مشكله باشد. (11)
موقوف، اثر
حديثى است كه از صحابى معصوم نقل شده، بدون اين كه وى آن را بهمعصوم اسناد دهد،
چه سلسله سند تا صحابى متصل باشد و چهمنفصل. (12)
و چنانچه حديث از صحابى پيغمبر نقل شود، اثر هم بر آن اطلاقشده است. (13)
مرسل
حديثى است كه شخصيتى كه خود حديث را از پيغمبر يا امام عليه السلامنشنيده، بدون
وساطت صحابى از معصوم نقل كند، (14) به عبارت ديگر، مرسل حديثى است كه آخرين راوى
حديث، مذكور يا معلوم نباشد.
گاهى نيز بر حديثى كه از سلسله سند بيش از يك نفر حذف گرديدهاطلاق شده است،
(15) بنا بر اين، گاهى مرسل به معنى مقطوع يا معضلنيز استعمال شده است، (16) بلكه
شامل مرفوع و معلق نيز مىگردد.
در حجيت روايت مرسل و عدم آن اختلاف است كه مشروحا درعلم الحديث ص 119 بيان شده
است. (17) .
تبصره 1.سيوطى در حجيت مرسل (نسبتبه احاديث اهل سنت)ده قول نقل نموده
است:1.حجيت مطلقا، 2.عدم حجيت مطلقا، 3.
حجيت مرسلات در قرن اول، 4.حجيت مرسلات عدول، 5.فقطحجيت مرسلات سعيد بن مسيب، 6.
حجيت مرسل در موردى كه حديث ديگرى در آن زمينه نباشد، 7.اقوائيت مرسل از مسند، 8.
حجيت مرسل در زمينه مستحبات، 9.فقط حجيت مرسلات صحابه(قول دهم در تدريب الراوى
ذكر نشده است) ابن صلاح از مسلم نقلكرده كه مرسل حجت نيست، ولى مالك و ابى حنيفه
به آن عملكردهاند.
مشهور بين اماميه، حجيت مرسلات اصحاب اجماع است كه جمعاهيجده نفر از ثقات اصحاب
ائمهاند، چه اينان معمولا از غير ثقات، نقلحديث نمىكردهاند و نام آنان را ضمن
عنوان (اصحاب اجماع) از رجالكشى نقل كردهايم. (18)
تبصره 2.در بين راويان حديث اهل سنت، بيشتر از اين عده حديثمرسل نقل شده:عطاء
بن ابى رباح (از اهل مكه) ، سعيد بن مسيب (ازاهل مدينه) ، حسن بصرى (از بصره) ،
ابراهيم نخعى (از كوفه) ، مكحول(از شام) .
تبصره 3.صحيحترين مراسيل نزد اهل سنت، مرسلات سعيد بنمسيب است، زيرا علاوه بر
اين كه وى از فقهاى حجاز بوده و بيشتربزرگان صحابه را درك نموده، اغلب مراسيل وى با
سند صحيح توسطديگران نقل شده است. (19)
مضمر
حديثى است كه راوى، نام امامى را كه از وى نقل حديث نموده استذكر نكند، (20)
مانند قول زرارة:عنه...
بايد دانست كه قسمتى از احاديث مضمره به واسطه تقطيع روايات، به اين صورت در
آمده است، مانند روايت على بن جعفر از موسى بنجعفر كه متضمن سؤالاتى است كه هر
قسمتى را جمع كنندگان اخبار درباب مربوط به آن قسمت آوردهاند.به هر حال، چنانچه در
روايت مضمره، مرجع ضمير معلوم باشد كه از حكم اضمار خارج مىشود، مانندمضمرات على
بن جعفر (كه نام برديم) و بعضى از اعلام ثقات، مانندزراره.
مقطوع
حديثى است كه از تابعين نقل شود. (21) جمع مقطوع بر مقاطع و مقاطيعآمده است.
(21)
بعضى، قول صحابى را كه گويد (كنا نفعل كذا و نقول كذا) در شمارحديث مقطوع
آوردهاند (الباعث الحثيث، ص 46) .
منقطع
حديثى است كه يك نفر از وسط زنجيره حديث افتاده باشد. (22) بعضى، مقطوع و منقطع
را يكى چنان كه جمعى منقطع و مرسلرا يكى شمردهاند، (24) در منقطع، چنانچه ناقل
حديث از كسانى باشد كهمعمولا هم عصرى وى با آن كسى كه از وى نقل حديث كرده است،
مخفى باشد، از اقسام مدلس خواهد بود. (25) .
معضل
حديثى است كه از آغاز يا وسط سلسله سند، دو نفر يا بيشتر متواليا حذف گرديده
باشد. (26) (27)
معلل
حديثى است كه مشتمل بر علتحكم باشد و گاهى بر حديثى كه درسند يا متن آن ضعف و
قدحى است كه در ظاهر مشهور نيست، اطلاقشده است، (28) گر چه قسم اخير را معلول
ناميدهاند. (29)
عللى كه موجب قدح حديث مىگردد به قرار ذيل است:
1.اضطراب متن يا سند حديث، 2.ارسال، 3.وقف، 4.اشتراكاسمى روات، كه موجب اشتباه
ثقه به غير ثقه شود، 5.ادخال حديثدر حديث ديگر، و جهاتى ديگر، (30) ولى گاهى
اشتراك اسمى موجب قدح نيست مانند جايى كه هر دو راوى هم نام، ثقه باشند. (31) (32)
مدلس
حديثى است كه در آن عملى كه باعث اعتبار روايت گردد، انجام شود، ولى در واقع خود
حديث داراى اين خصوصيت نباشد. (33)
اين كلمه از ماده تدليس به معنى تخليط و خدعه اخذ شده است. (34)
تدليس، گاهى از جهتسند و زمانى از جهت مشايخ حديث است.
قسم اول چنان است كه محدث هنگام نقل روايت گويد:اخبر فلان.
و وانمود كند كه خود، حديث را از وى شنيده، در صورتى كه يا وى راملاقات نموده،
ولى حديث را از او سماع نكرده يا گرچه با وى معاصربوده، ولى اصولا وى را ملاقات
نكرده است.
دوم مانند اين كه از سلسله سند، كسى را كه ضعيف است اسقاط نمايد تا حديث را در
شمار احاديث مقبول در آورد (35) يا اين كه ناممشهور شيخ حديث را نياورده و به كنيه
يا لقب غير مشهورش حديث رااز او نقل كند. (مقدمه ابن صلاح) .
حديث مدلس، داراى انواعى است كه در تدريب الراوى ذكر شدهاست و حافظ برهان الدين
ابن العجمى (م 841 ه.) رسالهاى در اقسامتدليس و مدلس نوشته كه در حلب چاپ شده
است.همچنين ابن حجرعسقلانى در اين باره رسالهاى نوشته كه در مصر به طبع رسيده است.
(ر.ك:شرح الفيه سيوطى از احمد محمد شاكر، ص 35) .
مضطرب
حديثى است كه از لحاظ متن يا سند مختلف نقل شده باشد (36) كه اگراين اختلاف در
معنى يا وثاقتسلسله سند، خدشه رساند، از درجه اعتبار ساقط مىباشد و گرنه مورد عمل
است، (37) مگر در صورتى كهيكى از دو روايتبه واسطه حافظ بودن راوى بر ديگرى رجحان
داشتهباشد كه حديث راجح مورد عمل است.
مقلوب
حديثى است كه عبارتى از متن آن پس و پيش شده باشد، يا اسماءهمگى يا بعضى از
راويان سلسله سند به شخص يا به اشخاص ديگرىتبديل شود. (38)
يا نام دو راوى كه در سلسله سند هستند پس و پيش آورده شود. (39)
يا راويى را كه در سند حديثى است در سند حديثى ديگر داخلكنند. (كه نوع اخير را
مركب نيز گويند) .
يا بعض الفاظ متن را مقدم و مؤخر بياورند، مانند حديث:سبعةيظلهم الله في
عرشه... (فمنهم) رجل تصدق بصدقة فاخفاها حتى لاتعلم يمينه ما تنفق بشماله) كه اصل
آن (حتى لا تعلم شماله ما تنفقبيمينه) مىباشد. (40)
گاهى اين عمل اشتباها انجام مىشده و گاهى براى امتحان و اختبارمحدث صورت
مىگرفته، مانند آزمايش اهل بغداد، از بخارى.گاهى نيزاين كار براى بهتر جلوه دادن
حديث مىشود. (41)
مهمل
حديثى است كه بعضى از رجال سند آن در كتب رجاليه ذكر نشده باشنديا ذكر گرديده،
ولى وصفى از وى نشده باشد. (42)
مجهول
حديثى است كه نسبتبه عقيده و مذهب بعضى از افراد سلسله سنددر كتب رجال ذكرى
نشده باشد و مدح و قدحى مشاهده نشود. (43) ميرداماد، مجهول را دو قسم فرموده:مجهول
اصطلاحى و آن روايتىاست كه ائمه رجال نسبتبه يكى از راويان آن، حكم به جهالت
نمودهباشند، مانند اسماعيل بن قتيبه از اصحاب حضرت رضا و كثير مستنيرجعفى از اصحاب
حضرت باقر، و مجهول لغوى.و آن راويى است كه دركتب رجال نامش برده نشده باشد.
آنگاه فرموده:در قسم اول مسلما روايت ضعيف است، ولى در قسمدوم نمىتوان حكم به
ضعيف يا صحت نمود. (44)
موضوع
حديثى است كه راوى، آن را از خود ساخته باشد. (45)
اين گونه احاديث، گاهى به اقرار خود واضع و زمانى از قراينتشخيص داده مىشود.
اعتبار
تتبع طرق حديث را از جوامع و مسانيد و اجزاء اعتبار گويند.
اين كار، به اين لحاظ صورت مىگيرد كه چنانچه حديثى، متابعىداشته باشد، معلوم
شود تا از انفراد خارج گردد. (46)
پىنوشتها:
1.چه اين كه محمد بن قيس بين چهار نفر مشترك است كه از آن چهار تن، اسدى و بجلى
از ثقاتند.
2.و الراوى ان وافق فى اسمه و اسم ابيه اخر لفظا فهو المتفق و المفترق اوخطا و
فهو المؤتلف و المختلف(وجيزه).
3.شرح نخبه.درايه مروج، ص 69 فالاتفاق بالنظر الى الاسماء و الافتراق بالنظر الى
الاشخاص(درايه ممقانى ص 51)در اين فن خطيب بغدادى وابن حجر كتاب نوشتهاند.
4.درايه ممقانى ص 52.
5.حنان بن سدير از اصحاب حضرت موسى بن جعفر و واقفى مذهب بودهاست و حنان
السراج، كيسانى مذهب بوده، ولى حيان عنزى از اصحاب حضرتصادق عليه السلام و ثقه
بوده است.
6.جرير بن عبد الله بجلى از اصحاب امير المؤمنين عليه السلام و حريز بن عبد
اللهسجستانى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام بوده است كه در طبقه اختلاف دارند.
7.خثيم:پدر خواجه ربيع است كه از زهاد ثمانيه بوده و خيثم:پدر سعيد
هلالى است كه از تابعين بوده و ضعيف الراويه است.
8.بريد بن معاويه عجلى از ثقات اصحاب حضرت صادق است و يزيد قماطمكنى به ابو خالد
مىباشد.
9.امثله اين قسم را به طور مفصل در مقباس الهدايه ص 53 ببينيد.
در اين فن، عسكرى كتابى نوشته و سپس عبد الله بن سعيد كتاب مشتبه الاسماءرا
نوشت.از آن پس دار قطنى و خطيب بغداد و ابن ماكولا در اكمال اين موضوع رابررسى
كردند و بالاخره ابو بكر بن نقطه كه بر اكمال ذيلى نوشته و منصور بن سليمو صابونى
كه بر ذيل اين نقطه تذييل نوشت و حافظ علاء الدين مقلطاى بر ذيل آنانتكملهاى نوشت
آنگاه ذهبى كتابى به نام مشتبه النسية به طور اختصار نگاشت وضبط اسماء را به زبر و
زير(علايم)تعيين نمود، سپس حافظ ابن حجر كتاب تبصيرالمنتبه بتحرير المشتبه را كه در
فن خود بى نظير است تاليف فرمود. ابن حجر درمتن كتاب ضبط اسماء را با حروف مرقوم
داشته(شرح نخبة الفكر، تدريب الراوى، ص 415)و از اماميه، علامه حلى كتاب ايضاح
الاشتباه را مرقوم داشت.
10.المقبول ان سليم من المعارضة فهو المحكم و ان عورض بمثله فان امكنالجمع فهو
مختلف الحديث.(نخبة الفكر)در اين موضوع شافعى در كتاب(الام)بحثى مستوفى نموده است،
و ابن قتيبه وابن جرير و طحاوى و ابن خزيمه كتاب نوشتهاند.(تدريب الراوى، ص 387)
11.در اين زمينه، طحاوى و خطابى و ابن عبد البر از اهل سنت كتاب نوشتهاند.
(شرح نخبه، ص 37)و سيد شبر از شيعه كتاب مصابيح الانوار فى مشكلات الاخباررا
مرقوم فرموده است.
12.و هو المروي عن الصحابي قولا لهم او فعلا او تقريرا.متصلا اليهم او منقطعا.
13.درايه شهيد:و منه تفسير الصحابى و قوله كنا نفعل كذا و نقول
كذا.نووىمىگويد:و عند فقهاء خراسان تسمية الموقوف بالاثر(تقريب ص 109).
14.المرسل هو ما رواه عن المصوم من لم يدركه بغير واسطه او بواسطه نسيهااو
تركها(درايه شهيد، ص 89).المرسل ما انقطع اسناده الا ان اكثر ما يوصفبالارسال ما
رواه التابعى عن النبى عن النبى(كفايه، ص 21).
15.و سواء كان الساقط واحدا ام اكثر(درايه شهيد، ص 89)
16.و يطلق عليه المنقطع و المقطوع و المعضل.و المرسل ليس بحجر مطلقا(درايه شهيد،
ص 60)
16.نيز رجوع كنيد به قواعد التحديث، ص 140 و تدريب الراوى، ص 123.
17.نيز ر.ك:علم الحديث، ص 119.
18.قواعد التحديث، ص 141.
19.و مطوى ذكر المعصوم مضمر(وجيزه)
20.و هو ما جاء عن التابعين و من في حكمهم، و هو تابع مصاحب الامام...ويقال له
المنقطع ايضا(درايه شهيد، ص 58)رواشح، ص 183.هو الموقوف علىالتابعين قولا و فعلا و
هو غير المنقطع(الباعث الحثيث، ص 46).فان سقط قبلالتابعي واحد فهو منقطع(تقريب
نواوى، ص 118).
21.تقريب، ص 117-مقدمه ابن صلاح، ص 23.
22.فان سقط قبل التابعي واحد فهو منقطع(تقريب، ص 118).او سقط منوسطها واحد
فمنقطع(وجيزه).
23.از جمله شهيد در درايه، ص 58 و شافعى و طبرانى(به نقل ابن كثير دراختصار علوم
الحديث، ص 46).عبارت علامه قاسمى نيز قابل اين جمع است:هوما لم يتصل اسناده(قواعد
الحديث، ص 130).خطيب مىگويد:هو مثل المرسل الاان هذه العبارة تستعمل في الرواية
عمن دون التابعي عن الصحابة، مثل مالك عنعبد الله بن عمر(كفايه خطيب بغدادى)
24.اختصار علوم الحديث، ص 50.
25.علوم الحديثحاكم، ص 28.
26.و اما ما رواه تابع التابعي عن النبي يسمونه معضلا(كفايه خطيب)السقطمن
الاسناد ان كان باثنين فصاعدا مع التوالي فهو المعضل.
27.ضبط اين كلمه را مشهور بفتح ضاد دانستهاند، ولى ميرداماد به كسر ضادفرموده.
ابن صلاح گويد:هو اصطلاح مشكل الماخذ من حيث اللغة.(ر.ك:مقدمهابن صلاح، ص 28)
28.هو ما ظاهره السلامة اطلع فيه بعد التفتيش على قادح(قواعد التحديث، ص
131)سيوطى مىگويد:و علة الحديث اسباب خفتشعر تقدح في صحته، حين وفت...
29.ولى نووى در تقريب و سيوطى در تدريب الراوى تسميه اين قسم را بهمعلول، غلط
دانستهاند زيرا اسم مفعول از اعل(رباعى)، بر وزن مفعول نمىآيد.
30.سيوطى(در تدريب الراوى، ص 167)ده جهت را با ذكر مثال آورده است.
31.مانند تعليل در اسناد احمد بن محمد بن عيسى كه هم نام احمد بن محمد بنخالد
برقى است و هر دو ثقهاند.
32.درباره معلل، على بن مدينى و احمد بن حنبل و بخارى و يعقوب بن شيبهو ابى
حاتم رازى و ابى زرعه و دار قطنى كتابهايى نوشتهاند.
33.هو ما اخفى عيبه(شهيد، ص 64)
34.و هو اختلاط الظلام(شرح نخبه)، الدلس، بالتحريك، بمعنى الظلمة اواختلاط
الظلام(رواشح، ص 186)
35.شهيد نام بعضى مدلسين را در ص 72 درايه خود آورده است.براى توضيحبيشتر رجوع
كنيد به:شرح نخبه، رواشح السماوية، و درايه مروج.
36.اضطراب از لحاظ متن، مانند حديث تشخيص خون حيض از خون قرحهكه در كافى و بعض
نسخ تهذيب خونى را كه از جانب راست رحم خارج شود، حيض به شمار آورده، ولى در بعض
نسخ تهذيب جانب چپ ذكر شده(درايه شهيد، ص 68).
اضطراب از حيثسند:چنان است كه راوى حديثى را به واسطه پدر از محدثىنقل كند و
ديگر بار همين حديث را بدون واسطه از جدش روايت كند.(ر.ك:مقدمهابن صلاح، ص 44).
37.هو الذى يروى على اوجه مختلفة متقاربة(قواعد التحديث، ص 132.
تقريب نواوى، ص 69).و يقع في الاسناد تارة و في المتن اخرى(تقريب، ص 169)و به
همين مضمون در مقدمه ابن صلاح، ص 44.
سيوطى در الفيه مىگويد:
ما اختلفت وجوهه حيث ورد من واحد او فوق متنا او سند و لا مرجح:هو المضطرب و هو
لتضعيف الحديث موجب
ابن حجر، كتابى در اين فن نوشته و آن را(المتقرب في بيان المضطرب) ناميدهاست.
38.قواعد التحديث ص 132.او كانت المخالفة بتقديم و تاخير فى الاسماءالمقلوب(شرح
نخبه ص 34).
39.مانند محمد بن احمد بن عيسى در رجال شيعه كه نام صحيحش احمد بن
محمد بن عيسى است و مانند كعب بن مرة در رجال اهل سنت كه مرة بن كعباست.
خطيب بغدادى را كتابى است در اين موضوع، به نام(رفع الاتياب في المقلوبمن
الاسماء و الالقاب)
40.تمام حديث را در درايه مروج، ص 104 ببينيد.
41.و هو حديثيروى بطرق آخر ليكون اجود منه، فيرغب فيه(درايه شهيد، ص 69).
42.درايه مروج، ص 103
43.مانند مسلم جصاص.
44.ر.ك:رواشح، ص 60.
45.و هو المكذوب المختلق المصنوع(درايه شهيد، ص 69).
هو المختلق المصنوع(تقريب نواوى، ص 78).
46.الاعتبار سر ما يرويه هل شارك الراوي سواه فيه
(الفيه سيوطى، ص 151).