انواع اصطلاحات حديث
اصطلاحات حديث نوعا مربوط به كيفيتسلسله سند است و دراغلب آنها بين فريقين
(شيعه و اهل سنت) اختلاف نيست.انواع ايناصطلاحات به نقل سيوطى (در تدريب الراوى از
ابن صلاح و نواوى وبه نقل وى از حازمى (در كتاب العجاله) بالغ بر صد نوع است. (1)
شهيد ثانى، مجموع اصطلاحات حديث را سى نوع شمرده، ولىتمام اقسام مزبور، ضمن
صحيح و حسن و موثق و ضعيف مندرجاست، (2) لذا اقسام چهارگانه مزبور را انواع اصليه
حديث گويند و اينچهار نوع تحت عنوان متواتر و آحاد داخل است.
متواتر و آحاد
در هر طبقه، خبر يا به وسيله افراد زيادى نقل شده كه معمولا هم آهنگى و اتفاق
آنان بر دروغ ممكن نيست. (3) و يا فقط يك يا چند نفر كه بهخودى خود از گفته آنان
علم به مضمون خبر حاصل نمىشود، آن رانقل كردهاند.قسم اول را خبر متواتر و دوم را
خبر واحد يا آحادمىنامند.
پيدا است كه خبر متواتر، مفيد علم به مضمون آن است (يعنى قهرااز خبر متواتر، علم
به مفاد آن حاصل مىشود) منتها براى حصول علماز خبر متواتر شرايطى گفتهاند. (4)
شرايط مزبور از اين قرار است:
1.قبلا شنونده عالم به مفاد خبر نباشد، زيرا با اطلاع قبلى ازمضمون خبر، حصول
علم از ناحيه متواتر به منزله تحصيل حاصلاست.
2.شنونده به واسطه تقليد يا وجود شبههاى، اعتقاد به كذب يا نفى مضمون خبر
نداشته باشد، مثلا فرقههاى غير مسلمان چون به پيغمبراسلام معتقد نيستند،
نمىتوانند معجزات آن حضرت را كه به حد تواتررسيده بپذيرند.
3.مستند خبر دهنده، حسن (شنيدن يا مشاهده كردن) باشد نه دليلعقلى بر مفاد خبر.
محقق در معارج الاصول دو شرط ديگر نيز آورده:
1.رسيدن عدد مخبرين به حدى كه تواطى بر كذب نتوانند كرد.
2.وجود شرايط مزبور در تمام طبقات.
ولى اين دو شرط، شرط اصل تواتر است، نه شرط حصول علم ازخبر متواتر.وى از بعضى
افراد، شروط ديگرى را، چون عدم اشتراك درمذهب يا وجود عدالت مخبرين، نقل نموده كه
خود از آن جواب گفته است.
و اما خبر واحد اگر همراه و محفوف به قراينى باشد كه صدور آن رااز معصوم تثبيت
كند، نزد تمام علما حجت است و به آن مىتواناستدلال كرد.
قراين مزبور عبارت است از:1.وجود حديث در بسيارى از اصولاربعماة (درباره اصل و
كتاب ر.ك:به همين كتاب) ، 2.تكرار حديث دريك اصل به طرق متعدده، 3.وجود حديث در يكى
از اصولى كه جمعكننده آن اصل در شمار اصحاب اجماع باشد، 4.وجود حديث دركتابى كه بر
امام عرضه شده و امام بر جمعآورى كننده آن ثنا فرموده، 5.
وجود حديث در كتبى كه مورد اعتماد و اعتناى پيشينيان شيعه بوده، مانند كتب بنى
سعد و ابن مهزيار، 6.وجود حديث در كتبى كه امام عليه السلامصحت آن را امضاء
فرموده، چون كتب بنوفضال كه درباره آنان فرموده:
خذوا ما رووا و ذروا ما راوا.
ولى اگر فاقد قراين مزبور باشد، جمعى آن را حجت ندانستهاند، (5)
ولى اكثر علماى فريقين خبر واحد را (جز در پارهاى از روايات كه جعلو ساختگى
بودن آن مظنون است) حجت مىدانند، (6) گر چه جماعتاول نيز روايات كتب اربعه (كافى،
من لا يحضره الفيه، تهذيب، استبصار)را محفوف به قراينى كه مفيد صدق است مىدانند،
بنابر اين مىتوانگفت:اختلاف در تعبير است نه در نتيجه و عمل.زيرا اغلب احاديثى
كهدر فقه بدان استدلال شده است در كتب اربعه آمده و بيشتر احاديثكتب اربعه يا از
آن جهت كه خبر واحد حجت است و يا از آن رو كهمحفوف به قراينى است كه صدق آن را
مىرساند، مورد عمل مىباشد.
تقسيمات متواتر
خبر متواتر به لفظى و معنوى و اجمالى تقسيم شده است.
1.متواتر لفظى، خبرى است كه همه ناقلين، مضمون آن را به يك لفظ نقل كرده باشند و
اين معنى به ندرت در اخبار وجود دارد. (7)
2.متواتر معنوى، آن است كه مورد تواتر قدر مشترك چند خبر باشدو به عبارت ديگر،
مضمون چند حديثيكى، ولى قالب الفاظ آنهامتفاوت باشد، مانند شجاعت امير المؤمنين كه
مفاد مشترك جمعى ازاخبار است. (8)
3.متواتر اجمالى و آن علم اجمالى به صحتيكى از چند حديثىاست كه در يك موضوع
وارد شده، مانند اخبار مختلفى كه براىحجيتخبر واحد استشهاد شده كه گر چه در يكان
يكان آنها مىتوانخدشه كرد، ولى صدور يكى از آن جمع، به تواتر اجمالى ثابت است.
مىتوان گفت كه برگشت تواتر اجمالى نيز به همان قدر مشترك مفادچند خبر است كه
تواتر معنوى مىنامند.
اقسام چهارگانه حديث
قدماى اماميه، خبر را به صحيح و غير آن تقسيم مىكردند و براىصحيح نزد آنان
شرايطى بوده است و اجمالا خبرى را كه افراد مورداطمينان و وثوق نقل كنند يا مقارن و
معتضد به جهاتى باشد كه موجبوثوق گردد، صحيح مىدانستند، ولى محدثين اهل سنت از
دير زمانحديث را به سه نوع اصلى منقسم مىكردند:صحيح و حسن و ضعيف.
اصطلاح مزبور، با اضافه قسم چهارمى به نام موثق، از زمان سيد بنطاووس (9) به
نقل صاحب معالم در منتقى الجمان) يا علامه حلى (10)
(به نقل شيخ بهايى در مشرق الشمسين) بين اماميه نيز معمول گرديد.
شهيد ثانى و شيخ بهايى قسم پنجمى بر اين اقسام افزودهاند و آنحديث قوى است.
قوى
خبرى است كه تمامى افراد زنجيره حديث، امامى مذهب باشند، گر چهنسبتبه بعضى از
آنان مدح و ذمى نرسيده باشد، مانند نوح بندراج. (11)
صحيح
خبرى است كه سلسله سند توسط رجالى موثق (12) و امامى مذهب بهمعصوم متصل گردد.
(13)
الف) اهل سنت و جمعى از اماميه، مانند والد شيخ بهايى، قيد عدمشذوذ و عدم علت
را در تعريف، اضافه كردهاند.مراد از شذوذ آن استكه با حديث مشهور معارض نباشد و
منظور از علت، عبارت است ازعيب غير آشكارى كه موجب ضعيف حديثشود، چون ارسال سند
كهبه حسب ظاهر مسند باشد.
ب) بعضى چون بخارى در صحيح، ملاقات راوى را با مروى عنه نيزشرط صحت دانستهاند،
ولى اين شرط نزد مسلم و ديگران از اهل سنتو نيز نزد اماميه معتبر نيست، منتهاى
وايتشخصى از ديگرى، ظهور درملاقات و اخذ از وى دارد و وجود واسطه بين راوى و مروى
عنه خلافظاهر است.
ج) شافعى و سخاوى و به تبع آنان جمع ديگرى از پيشوايان اهلسنت، مذهب خاصى را
شرط قبول روايت ندانسته و روايات ثقاتمذاهب را قبول دارند (ر.ك:قواعد التحديث ص
164) خطيب بغدادى از على بن مدينى (از پيشوايان حديث اهل سنتاست) نقل مىكند كه
مىگفت:اگر حديث اهل كوفه را به جهت تشيعرد كنيم، كتابهاى حديث از بين مىرود.
(الكفايه خطيب ص 129) .
تبصره 1.در توثيق راوى چنانچه علت آن ذكر نشود، همان كافى است، ولى اگر علتياد
شود، بايد در آن دقت و بررسى كرد و چهبسيارى از جهات كه براى تعديل و توثيق راوى
ذكر شده كه براى اينمنظور كافى نيست، مانند وكالت از امام يا داشتن كتاب (له اصل
اوكتاب) و مانند اينها. (رجوع كنيد به مقدمه رجال آيت الله خويى) .
تبصره 2.صحيح گاهى به حديثى كه سلسله راويان آن مذمومنباشند، اطلاق گرديده، اگر
چه مرسل يا منقطع باشد.
تبصره 3.صحيح مضاف، حديثى است كه روات آن تا شخصى كهحديث از وى نقل مىشود،
صحيح باشد، گر چه سلسله سند از آنشخص تا معصوم، صحيح نباشد، چه مرسل باشد يا منقطع
يا غير آندو، مثلا گفته شود:صحيحة ابن ابى عمير عن رجل عن ابيعبد الله.
تبصره 4.گاهى نيز صحيح بر حديثى كه سالم از طعن باشد، اطلاقشده گر چه مرسل يا
مقطوع باشد يا بعضى روات آن غير امامى باشند، مثلا مىگويند صحيحة ابن ابى عمير با
اينكه روايت مزبور مرسل است، يا اينكه علامه در خلاصة الاقوال فرموده:طريق صدوق در
من لا يحضرهالفقيه به معاوية بن ميسره...صحيح استبا اينكه وى توثيق نشده.وهمچنين
نقل اجماع نمودهاند بر صحتحديثى كه با شرايط صحت ازابان بن عثمان يا ديگر اصحاب
اجماع (ر.ك:اصحاب اجماع) نقلشود، با اينكه ابان خود فتحى مذهب است.
تبصره 5.صحيح، به اعتبار مراتب بر سه قسم است:1.اعلى كهاتصاف تمامى راويان به
وثاقت، به علم يا به شهادت دو عادل باشد.2. اوسط:در صورتى است كه اتصاف به وثاقتيك
نفر يا همه راويانزنجيره حديث، به قول يك عادل صورت گيرد 3.ادنى: درجايى استكه
اتصاف مزبور به ظن اجتهادى تحقق يابد (14)
تبصره 6.مراتب صحيح نزد اهل سنتبدين قرار است:
الف) حديثى است كه با وجود شرايط صحت در هر دو صحيح(بخارى و مسلم) آمده باشد و
معمولا چنين حديثى را متفق عليه وصحيح اعلى مىنامند.
ب) حديثى است كه فقط در صحيح بخارى ذكر شده باشد.
ج) حديثى است كه تنها در صحيح مسلم آمده باشد.
د) حديثى است كه واجد شرايط شيخين (بخارى و مسلم) باشد، ولى در صحيحين ذكر نشده
باشد.
تبصره 7.چنانچه حديثبه يكى از جهات ذيل تاييد شود، نزد كليهعلماء مقبول
است.امور مزبور، عبارت است از تاييد و اعتضاد حديثبه دليل قطعى مانند عموم كتاب
الله يا فحواى حكمى كه در قرآن آمده ياخبر متواتر.
تبصره 8.حديث (گر چه از لحاظ سند صحيح باشد) به واسطه مخالفتبامضمون كتاب يا
نتيا اجماع يا به جهت اعراض اكثر علماء از مضمون آن يا به واسطه معارضه با خبر
قوىتر مردود مىگردد. (15) (16)
حسن (17)
خبر متصلى است كه تمامى سلسله سند امامى مذهب و ممدوحباشند، (18) ولى تنصيص بر
عدالت هر يك نشده باشد يا بعضى ممدوح و بقيه ثقه باشند. (19)
گاهى حسن بر روايتى كه روات آن تا يك نفر معين، متصف به وصفمزبور باشد اطلاق
شده است. (20)
حسن كالصحيح
روايتى است كه راجع به راويان آن مدحى كه تالى وثاقت است ذكرشده باشد يا راوى از
اصحاب اجماع باشد. (راجع به اصحاب اجماع، رجوع كنيد به علم الحديث پاورقى ص 119)
حسن الاسناد
در اصطلاح اهل سنت روايتى است كه سند آن حسن باشد، ولى متنحديثبه واسطه شذوذ
يا علت، حسن نباشد.
موثق
موثق خبرى است كه نسبتبه كليه افراد سلسله سند در كتب رجال شيعه (21) تصريح به
وثاقتشده باشد، اگر چه بعضى از افراد زنجيرهحديث غير امامى باشند، مانند على بن
فضال و ابان بن عثمان.
گاهى از روايت موثق به قوى تعبير شده است. (22)
ضعيف
خبرى است كه شروط يكى از اقسام نامبرده (صحيح، حسن، موثق، قوى) در آن جمع نباشد،
(23) ولى گاهى ضعيف بر روايت مجروح، اطلاق شده. (24) (25)
انواع ضعيف بدين قرار است:
موقوف، مقطوع و منقطع، معضل، شاذ، منكر، متروك، معلل، مضطرب، مقلوب، مدلس، مرسل
(قواعد التحديث، ص 40 و 120) .
تبصره 1.ضعيف به اصطلاح اهل سنت، حديثى است كه صحيح وحسن نباشد.در بيقونيه آمده
(و كل ما عن رتبة الحسن قصر فهو الضعيفو هو اقساما كثر) .هر حديثى كه در مرتبه
نازلتر از حسن باشد، ضعيفاست و اقسام ضعيف زياد مىباشد.
تبصره 2.در شرح بيقونيه فرمايد:فاقد شروط قبول را ضعيف نامندو شروط قبول شش امر
است: 1.اتصال سند، 2.عدالت، 3.ضبط، 4.
فقدان شذوذ، 5.فقدان علت، 6.فقدان روايت معارض.آنگاه اقسامضعيف را به اعتبار
فقدان هر يك از شروط نامبرده بازگو مىنمايد.
تبصره 3.موجبات ضعف حديثبه قرار ذيل است:
1.كذب راوى در حديث كه موسوم استبه (موضوع) ، 2.اتهام وى به كذب كه موسوم
استبه (متروك) ، 3.كثرت خطاى وى كه موسوم استبه (منكر) ، (26) 4.غفلت راوى از
اتقان در نقل كه موسوم استبه (منكر) ، 5.فسق راوى، كه چون بيشتر موجب جعل حديث
مىشود موسوم استبه (موضوع) ، 6.روايت راوى بر سبيل توهم (27) كه موسوم استبه
(معلل) ، 7.مخالفت در نقل روايتبه اثقات كه اگر به واسطه تغيير سند باشدموسوم
استبه (مدرج) ، 8.مجهول بودن راوى كه موسوم استبه (مجهول) ، 9.بودن راوى از اهل
بدعتى كه ناشى از شبهه باشد كه موسوم استبه (متروك) ، 10.كم حافظگى راوى كه اگر
هميشگى باشد، موسوم استبه (شاذ) واگر به واسطه پيرى و عوارض ديگر باشد، موسوم
استبه (مختلط) . (28)
پىنوشتها:
1.قواعد التحديث، ص 79.تدريب الراوى، ص 14.
2.محدثين اهل سنتحديث را به سه نوع اصلى منقسم مىدانند:صحيح وحسن و ضعيف،
بنابر اين، موثق نزد آنان در شمار مصطلحات نيست.(ر.ك:شرحزرقانى بر بيقوينيه، ص
14).
3.فان بلغتسلاسله فى كل طبقه حدا يؤمن معه تواطئهم على الكذبفمتواتر و يرسم
بانه خبر جماعه يفيد بنفسه القطع بصدقه(وجيزه).
الخبر اما ان يكون له طرق بلا عدد فمتواتر و هو المفيد للعلم اليقينى بشروط(شرح
نخبه).
نزد محققين، عدد معينى در بلوغ به حد تواتر شرط نيست.ابن حجر در شرحنخبه
فرمايد:لا معنى لتعيين العدد على الصحيح و منهم من عينه فى الاربعة قيل فىالخمسة و
قيل فى العشرة و قيل فى الاثنى عشر و قيل فى الاربعين و قيل فىالسبعين.
4.شهيد ثانى در درايه و پسرش در معالم الاصول.
5.مانند ابن قبه و سيد مرتضى كه اولى حتى عمل به آن را مخالف عقلمىشمارد.(ر.ك:
معارج محقق و به رسائل شيخ انصارى، اوائل باب حجيت ظن)اين نسبتبه جمعى مانند شيخ
طوسى و محقق حلى داده شده است.(ر.ك:بههمين مدرك).شيخ بهايى در وجيزه فرمايد و قد
عمل بها المتاخرون وردهاالمرتضى و ابن زهره و ابن البراج و ابن ادريس و اكثر
قدمائنا...و لعل كلام المتاخرينعند التامل اقرب.ايضا فرمايد:و الشيخ على ان خبر
المتواتر ان اعتضد بقرينة، الحقبالمتواتر في ايجاب العلم و وجوب العمل، و الا
فيسميه خبر آحاد و يجيز العمل بهتارة و منعه اخرى.
شهيد ثانى در درايه خود مىفرمايد:تمام كسانى كه خبر واحد را حجتمىدانند، به
خبر صحيح، مشروط بر اين كه شاذ يا معارض با خبر صحيح ديگرىنباشد، عمل مىكنند،
منتها بعضى مانند شيخ، خبر حسن، و جمعى چون محقق درمعتبر و شهيد در ذكرى، خبر موثق
را نيز حجت مىدانند.بعضى نيز به خبر ضعيف-اگر مورد عمل مشهور اصحاب بوده باشد-عمل
نموده و حتى بر خبر صحيحى كهشهرت عملى نداشته مقدم مىدارند، سپس ضمن تحقيقى
مىفرمايد: شهرت عملىبين اصحاب ممكن نيست، چه اينكه قبل از شيخ طوسى، جمعى چون سيد
مرتضىعمل به خبر واحد را منع مىكنند و جمعى بدون در نظر گرفتن شرايط صحتحديث، هر
گونه حديثى را جمع و تدوين نمودهاند و پيدا نمودن فتواى عالمان فقهبدون در نظر
گرفتن حال اين دو فريق، ممكن نيست، منتها شيخ، چون در كتبفقهى خود به بعضى اخبار
ضعيف عمل نموده و ديگران نيز از وى پيروى كردهاند، گمان شده كه عمل به چنين
احاديثى، مشهور است.در صورتى كه اصل عمل، بهشيخ طوسى برگشت مىكند.(درايه شهيد، ص
29)
6.اول كسى كه راجع به حجيتخبر واحد سخن گفته، شافعى در(الرساله)است و از علماى
پيشين اماميه سيد مرتضى در الذريعه و شيخ طوسى در عدةالاصول و از متاخران شيخ
انصارى در فرائد الاصول به تفصيل در اين زمينه بحثنمودهاند.از اهل سنت ابن حجر
نيز به تفصيل در فتح البارى(ضمن شرح باب ما جاءفي اجازة خبر الواحد)سخن گفته است.
7.حتى شهيد ثانى تواتر را در هيچ حديثى ثابت نمىداند و فقط حديث(منكذب على
متعمدا فليتبوا مقعده من النار)را ممكن التواتر مىشمارد.والد شيخبهايى نيز حديث
غدير را متواتر مىداند، ولى جمعى احاديث متواتر را فزونتر ازاين مىدانند و در
مورد عدهاى از اخبار قايل به تواتر شدهاند.
اما حديث(من كذب)را 62 نفر از صحابه از پيغمبر نقل نمودهاند و در طبقاتبعدى بر
عده ناقلين افزوده شده.(ر.ك:درايه شهيد ثانى، ص 16، وصول الاخبار، ص 77، علوم
الحديث، ص 150) .
8.محقق قمى براى متواتر معنوى اقسامى تصوير كرده كه در(مقياسالدرايه)از وى
بازگو شده است.
9.سيد بن طاووس، جمال الدين احمد بن موسى بن جعفر بن طاووس(متوفاى 637 ه.)كه در
فقه و رجال صاحب تاليفاتى است.وى برادر رضى الدينعلى است كه در كتب دعا معمولا از
وى به سيد بن طاووى تعبير شده است.
10.حسن بن يوسف بن مطهر حلى معروف به علامه و ملقب به آيت الله ازبزرگان اماميه
و شاگرد محقق حلى(صاحب شرايع)است كه كتب گرانمايهاى در فقهو اصول و رجال تاليف
فرموده وفاتش در سال 726 ه.در سن 77 سالگى واقعشد.در نخبة المقال فرموده:
و آية الله ابن يوسف الحسن سبط مطهر فريدة الزمن علامة الدهر جليل قدره ولد
رحمة( 648)و عز(77)عمره
11.و قد يطلق القوى على ما يروى الامامى غير الممدوح و لا المذموم(درايهشهيد، ص
26...): او مسكوت عن مدحهم و ذمهم فقوى(وجيزه):
12الفاظى كه مفيد توثيق راوى است، عبارت است از:ثقه، عين، وجه، مشكور، شيخ
الطائفه، حجة.
عين:به معنى ميزان است جنان كه حضرت صادق از ابو الصباح كنان به ميزانتعبير
فرمود.وجه:به اعتبار توجه مردم به وى براى اخذ حديث و معالم ديناستعمال مىشود(شعب
المقال نراقى 10).خطيب در كفايه فرموده:بهترين الفاظمدح عبارت است از حجة، ثقة.
13.سلسله السند امام اماميون ممدوحون به التعديل، فصحيح و ان شذ(وجيزه).اهل سنت
عدم شذوذ و عدم علت را نيز در صحتحديثشرط مىدانند.
ابن حجر(در شرح نخبه الفكر، ص 12)فرمايد:خبر الاحاد بنقل عدل تام الضبطمتصل
السند غبر معلل و لا شاذ، هو الصحيح، نووى در تقريب فرمايد:هو ما اتصلسنده بالعدول
الضابطين من غير شذوذ و لا علة، ص 14.بيقونى فرمايد:(اولها الصحيح و هو ما اتصل
اسناده و لم يشذو لم يعل)(يرويه عدل ضابطعن مثله معتمد فى ضيطه و نقله).
14.منظور از ظن اجتهادى، احتمال راجحى است كه از استصحاب عدالتيااصالة عدم
الفسق يا ظاهر الحال، حاصل شود.
15.وصول الاخيار، ص 80.
16.راجع به تعارض دو خبر رجوع كنيد به(علم الحديث)تاليف نگارنده.
17.روايتحسن از آن جهتبدين نام مسمى شده است كه نسبتبه اسناد آنحسن ظن
داريم.
18.حسن به اصطلاح اهل سنتخبر مسندى است كه راويان آن، نزديك بهدرجه
وثاقتباشند يا حديث مرسلى است كه مرسل آن ثقه باشد، ولى در هر حالبايد خالى از
شذوذ و علتباشد، (قواعد التحديث، ص 102)قال الخطابى:هو ماعرف مخرجه و اشتهر رجاله
و عليه مدار اكثر الحديث و يقبله اكثر العماء و استعملهعامة الفقهاء، (مقدمه ابن
صلاح، ص 15.تقريب النواوى، ص 87).سيوطى درشرح عبارتى كه از خطابى نقل گرديده،
مىگويد:فاخرج بمعرفة المخرج، المنقطع وحديث المدلس قبل بيانه(تدريب الراوى، ص 87).
زرقانى روايتحسن را دو قسم نموده:حسن لذاته و حسن لغيره.و اولى راچنين تعريف
نموده:«هو ما اشتهر رواته بالصدق و الامانة و لم تصل في الحفظ والاتقان رتبة رجال
الصحيح»(شرح بيقونيه، ص 24)، بنابر اين مىتوان گفت:حديثحسن به اصطلاح فريقين
حديث نازلتر از صحيح است، لذا در مقدمه ابن صلاحآمده:چنانچه راوى حديث از درجه
اهل حفظ و اتقان پايينتر باشد، ولى مشهور بهصدق و ستر باشد، حديث مزبور حسن است.
19.الفاظ مفيد مدح:متقن، حافظ، ظابط، مشكور، زاهد، قريب الامر، (ر.ك:
رواشيح السماويه، ص 59-رجال كنى-مقدمات رجال بو على، ص 12-درايةمروج).
20.چنان كه علامه، طريق صدوق را در من لا يحضره الفقيه به سماعة بنمهران حسن
شمرده. با اين كه سماعه واقفى مذهب است.(درايه شهيد، ص 25)
21.قيد مزبور( تصريح به وثاقت در كتب شيعه)از اين لحاظ است كه نسبتبه بعض
راويان حديث در كتب رجال اهل سنت تصريح به وثاقتشده است، ولىاز اين رو كه آنان
كليه صحابه را عادل مىدانند و به جهات ديگر، اين تعديل از نظراماميه معتبر نيست.
22.و اما غير الاماميين او بعضا مع تعديل الكل فموثق و يسمى قويا ايضا(وجيزه).
23.و ما عدا هذه الاربعة(اى الصحيح و الحسن و الموثق و القوى)ضعيف، (وجيزه).
24.درايه شهيد، ص 28.
25.جرح در مقابل تعديل استعمال مىشود و مراد از جرح، وجود صفتى استكه حديث را
از درجه صحت پايين آورده موجب ضعيف گردد.الفاظ جرح راوىعبارت است از:ضعيف، مضطرب،
غال، مرتفع القول، متهم، ساقط، ليس بشى، كذوب، وضاع، يروى عن الضعفاء، لا يبالى عن
اخذ، يعتمد المراسيل.الفاظ ذيل نيز مورد اختلاف است:يعرف حديثه و ينكر، ليس بنقى
السند(وجيزه شيخبهائى).
26.بنابر راى كسى كه در منكر، مخالفتبا قواعد را شرط نمىداند.
27.منظور از توهم راوى آن است كه حديث مرسل يا منقطعى را طورى نقلكند كه گمان
شود حديث مزبور متصل است و يا حديثى را در حديث ديگر واردسازد يا چند سند را با هم
مخلوط كند.
28.تهانوى در كشاف اصطلاحات الفنون از كتاب خلاصة الخلاصه اقسامحديث ضعيف را
دوازده قسم به اسامى ذيل مىشمارد:1.موقوف، 2.مقطوع، 3.مرسل، 4.منقطع، 5.معضل،
6.شاذ، 7. منكر، 8.معلل، 9.مدلس، 10.مضطرب، 11.مقلوب، 12.موضوع.
در قواعد التحديث، ص 120.اقسام ذيل را بر آنچه نام برديم اضافه مىكند:1.متروك،
2. مختلق، ولى مىتوان گفت اغلب اقسام ياد شده، اصطلاحامتروك است و قسمتى نيز(چون
منقطع و مرسل)با وجود معارض متروكمىباشد.و اما مختلق، نام ديگرى از حديث موضوع
است، بنابر اين اقسام ضعيفهمان دوازده قسم است كه در آغاز ياد كرديم.