امتحان و دیگر هیچ چشمانم را باز کردم. همه جا ساکت بود. نمیدانستم چرا در بیمارستان هستم؟ چه اتفاقی افتاده است؟ پرستار را صدا کردم. پرستار با چهرهای در هم کشیده وارد اتاق شد. مشخص بود که از من ناراحت است. اما چرا؟ از او پرسیدم: من چرا در بیمارستانم؟ چند روز است که اینجا هستم؟ پرستار گفت: دو روز …
ادامه نوشته »